live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
  • به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
  • منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
  • من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
  • ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
  • اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
  • هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
  • کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
  • وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
  • خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
  • به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛

برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده حیدری» در این صفحه: 1
  1. -
    سعیده حیدری گفته:
    مدت عضویت: 2494 روز

    سلام و شب بخیر خدمت استادعزیزم و دوستان گلم.

    استادمثل همیشه عالی عالیی و بموقع،

    راستش بعداز قضیه های پیش اومده همسرم گفت خیلی دوستدارم نظر استاد رو راجع بهشون بدونم،منم گفتم بعید میدونم استاد جان بیان و مناسبتی فایل بذارن،

    ولی بحمدالله و شکر خدای مهربون شما یک لایو فوق العاده گذاشتین و ممنون ازتون.

    راستش بادیدن و شنیدن حرفاتون من ی کوچولو بخودم بالیدم تبریک گفتم بخودم،

    چون منم درجواب به دوروبریام ک پرسیدن ازم تو نظرت چیه ب این اتفاقات..گفتم والا وقتی همه اینقدر درگیر عزا و عزاداری و سایر موج های منفی کشور شدن خوب اصلا بعید نیست تجربه این اتفاقات که شمام همین نظرو دا‌دید

    و باشنیدنشون گفتم خدایا شکرت پس دارم از مکتب استاد چیز یاد میگیرم و البته عمل هم میکنم،

    چون واقعا ازیسری اتفاق و جریانات اخیر بیخبر بودم جوری ک دوستام میگفتن تو چطور اینجا زندگی میکنی ک از اتفاقات کنار گوشت بیخبری و من گفتم خداروشکر?

    دوستم میگه زندگی ب روش تو خیلی سخته و من باز گفتم خداروشکر،

    شوهرخواهرم راجع ب یمسعله ای ازم نظر خواست و من گفتم نظری ندارم البته داشتم ولی خب…

    و اون باخنده گفت میبینم مدارت کلی بالا رفته و نظری نمیدی راجع ب این چیزا

    استاد بادیدن این فایل جرقه ای تو ذهن همسرم زدین ک بقو لش شمابارها گفته بودین و اون مصداقشو اینجا دید(درمورد قضاوت نکردن).

    ممنون از این اگاهی هایی ک اینقدر خالصانه و عاشقانه دراختیارمون میذارید و سپاسگزار ازخداوند و قوانینش برای اشناکردنم بادست بیظریش چون شما، و تغییر مدارم با اکثریت جامعه..

    وشنیدن حرفاتون.

    استاد من اشتباهی ک در فوت هموطنامون رخ داد و براشون طلب خیر میکنم رو اینجور تو ذهنم کنترل کردم و اینو برگشت دادم ب قدرت نظامی و امنیتی کشورم برخلاف خیلی ها و خداروشکرکردم بابت امنیتی ک دارم حالا اون بنده خدا ی اشتباهی کرده بابا کم نیس تو اون دقایق خییلی محدود و حساس تصمیم ب این مهمی گرفتن.

    اصلا مگه ما قدرتمون از خدا و قوانین و مشیَت اللهیه اون سرنشینا بیشتره؟

    ما مشیَت اونارو زیر سوال های بیجواب خودمون ببریم چرا؟

    فقط ی نقطه ضعفمم بگم، دوستم ازم پرسید اگه تواون هواپیما خونوادت هم بودن باز تو همین سکوت رو داشتی؟

    باخودم گفتم من مثل تو هیچ وقت همچین تصور احمقانه ای نمیکنم و فکرمو حسمو بد نمیکنم و الان فقط راه خودمو میرم..

    ولی بعدش باز سوالش اومد بذهنم هرچند ک کنترلش،کردم و پسش زدم،

    ولی متوجه شدم ک هنوز کلی راه دارم تا مثل استادم عکس العمل نشون بدم در ازدست دادن عزیزام،،،،

    البته نمیجنگیدم با این بظاهر اشتباه،

    چون ب چیزی ب اسم مشیَت اعتقاد دارم میدونم خداوند عادل ترینه و در انتخاب و فوت این عزیزان هیییییبچ اشتباهی رخ نداده.

    (جلسه ۴قدم سوم،همه چیز درجایگاه صحیح خودش است)

    (البته اول و باشنیدن این خبر یکم بهم ریختم و گفتم اشتباه تو امر باین مهمی معنایی نداره..)

    ولی استاد جواب ی مسئله ای رو خییلی دوستدارم بدونم ک نمیدونمم فرعه یااصل،

    سوالم اینه ک باتوجه ب قوانین و چیزهایی ک یادگرفتیم،خدا زمان مرگمون رو هم ننوشته واین مورد هم مثل همه موارد زندگی تابع فرکانس ماست؟

    یا دیگه زمان ترک این دنیامون رو خداوند تعیین کرده؟

    یچیزی میخواستم بگم من و سه تااز دوستای خیلی صمیمی و بقدمت بیشتراز ده سالم ی گروه مجازی داریم ک اونجام باهم درارتباطیم غیر از دیدار هامون،،

    اونا خییلی تواین فضاها ک ماهستیم،نیستن همه چیزاین دیدگاهو قبول ندارن و از تفاوت من باخودشون کاملا اگاهن و پذیرفتن

    البته دربعضی مواردم میپرسن ازم سعیده، تو باتوجه باین دیدگاهت نظرت چیه راجع ب مثلا فلان موضوع.. بگذریم…

    تواین مسائل اخیر اونام مثل اکثریت جامعه بودن و این منو اذیت میکرد،، بعد باخودم نشستم و فکر کردم مگه استاد نمیگه وقتی تغییر کنی اطرافیانت یا تغییرمیکنن و یا کم کم حذف میشن؟

    پس چرا دوستام اینطوری ان هنوز؟

    اومدم و علت رو پیداکردم،دیدم اونا هنوز هستن چون من میخوام ک باشن،من همینجوری ک هستن دوستشون دارم ،

    خیلی چیزهای خوب دیگه دارن،نمیخوام اون همه خاطرات شاد و قشنگی ک باهم داشتیم یا شاید بازم میسازیم از دست بدم!

    یجواریی شاید بهشون چسبیدم، امشب یاد حرف مریم جون درجلسه اول سفر ب دور امریکا افتادم ک گفتن:

    حتی ب مکان های زیباهم نچسبیم چون خییلیی زیبایی های دیگه هستن واسه تجربه کردن و لذت بردن،،?

    منم تصمیم گرفتم ب دوستام یا بقولی خاطرات قشنگی ک باهم داشتیم نچسبم،،

    بلاخره یااونا هدایت میشن ب مسیر و باهم لذت میبریم یا من خاطرات قشنگـتری در انتظارمه..?

    استاد ممنونم ازتون،،،

    خدایاشکرت بی نهایت.

    دوستتون دارم بچه ها،

    در پناه الله عششقمون و در کنار استاد بینظیرمون شاد پیروز سلامت و ثروتمند باشیم،

    سعیده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: