سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
به نام خدا
سلام
جهان همواره ما رو به آنچه که بهش توجه می کنبم هدایت می کنه
تغییر بنیادین شخصیت یعنی من در عمل بپذیرم که خودم خالقزندگیم هستم و هیچ جریانی وجود نداره، بعد که من کانون توجهم رو تغییر می دم و ذهنم رو کنترل می کنم، از عموم که هنوز به عوامل بیرونی اعتقاد دارن جدا می شم( که شدم ).
عموم برای این نتیج مشابهی می گیرن که به چیزهای مشابه توجه می کنن و نمی دونن که خودشون خالق هستن. اصلا ما ایرانیا هنوز به الگوی عشایری پدرانمون که همیشه یه دشمن یا مهاجم داشتن گرفتار هستیم.
من هم مثل همون خوابی که تو گام اول دیدم هنوز یه سریا رو پلید می دونم چون هنوز منطق قوی ای براش پیدا نکردم ولی خدا رو شکر خییییلی تغییر کردم تا جایی که گاهی وقتا اصلا نمی دونم تو کشورمون چه خبره، در عوض می بینم که زیبایی و فراوانی ها چقدر زیاده.
آقا من یه دوستی دارم که خیلی مخالف این مباحثه و می گه اینا روانشناسی زرده و ازین حرفا، ولی یه روز ازش پرسیدم چطور شد انقد ثروتمند شدی؟ گفت: زمانی که من بدهکار بودم، وقتی طلبکاری می اومد در خونه من می رفتم تو کمد دیواری و چشام و می بستم، گوشمم می گرفتم و تجسم می کردم رفتم دبی و ازین حرفا… یه بارم گفتم: سرطانت چطور خوب شد؟ گفت: گفتم من که دارم می میرم بیام همه کتابایی که دوس داشتم و بخونم و اینطوری من خوب شدم. مهم نیست ما چقدر قانون و رد کنیم، قانون با قدرت کارش و انجام میده.
در مورد آقای اصغر فرهادی هم بگم که وقتی خیلی تو سینما رشد کرد گفتن این دوره احمدی نژاد و مشایی بوده و اینا بهش میدون دادن، بعد باز موفقیت های بیشتری کسب کرد و اونایی که تو فاز سینما هستن شاید بدونن که گفتن دوره ترامپه و مخالفای رژیم بهش جایزه میدن، آقا همه اون افراد عوض شدن و فرهادی همچنان داره می تازه و موفقیت پشت موفقیت کسب می کنه. در نتیجه بر خلاف هر موجی که تو جامعه هست آدم می تونه شرابط دلخواهش رو خلق کنه.
درود بر شما