سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
-
فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
-
فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
روز 56 فصل دوم سفرنامه
.
.
خدایا شکرت که من رو توی این مسیر قرار دادی و هر روز داره زندگی برای من لذت بخش تره میشه و زندگی من راحت تر در تمام ابعاد گسترش پیدا میکنه . واقعا یکی از کارهایی که شاید اولش خیلی سخت به نظر برسه و بخوای یه جور دیگه فکر کنی این هست که به همین اتفاقتی که برای بقیه میوفته توجه نکنی چون واقعا جو خیلی منفی هست و باید حواست باشه و جالبه خیلی از افراد ایرانی هم که داخل خارج زندگی میکنند و در کشور های پیشرفته زندگی میکنند اونجا هم باز همین رفتار رو دارند و فقط به نکات منفی توجه میکنند واقعا این برای من عجیب بود و متوجه میشم که شما میگید که اون فرکانس مردم این اتفاقات رو بوجود اورده یعنی چی و منظورتون چیه
.
ولی با همه ی اینها استاد من هر روز آدم هارو میبینم که وضعشون داره بهتر میشه حتی فقیر ها چند روز پیش یه تمرین انجام دادم که خودم خواستم قانون رو به چالش بکشم شب بود و بعد از افطار از خوابگاه اومدم بیرون خوابگاه ما توی یه محله متوسط به پایین هست و تقریبا همه ی افرادی که توی اونجا زندگی میکنند افرادی هستند که از لحاظ مالی وضع مناسبی ندارند توی یه فایل قبلی هم گفتم که من در کلاس آموزشگاه رانندگی یادمه قبلا شنیده بودم که نصف ماشین های سواری ایران یه مدل خاصی هست که خیلی هم بی کیفیته و همه میدونید منظورم کدومه گفتم برم سر اون چهار راه کنار خیابون بشینم و ببینم اکثر ماشین هایی که میان و رد میشن چه مدل ماشین هایی هستند و توی چه رنج قیمتی هستند
.
و چند بار این کار رو توی محله هایی که بقیه میگن افراد این محله ها وضع نا مناسبی دارند در تایم های مختلف روز دیدم و چیزی که به وضوح دیدم شاید اگر بخوام اقرار آمیز بگم از هر 50 تا ماشینی که رد میشد 10 تا از اون مدل ماشین بود و بقیه همه ماشین هایی بود که اکثرا نو بودند و خیلی دیدم از جوان ها سوار اون ماشین ها بودند و با خانواده خودشون یعنی همسرشون بودند و این اتفاق که بار ها برای من افتاد خیلی برای من درس داشت و اکثر ماشین هایی که میدیدم توی رنج های قیمتی 200 تا 500 میلیون تومن بود و حتی تعداد زیادی ماشین بالای 500 میلیون و چندین ماشین بالای 1 میلیارد هم دیدم این اتفاق برای من کلی درس داشت :
1- اینکه هر روز حتی شرایط آدم های فقیر داره بهتر میشه و تو راه برگشت به خودم گفتم نگران نباش حتی اگر این قانون همش الکی باشه (که امکان نداره و بارها نتایج بهم اثبات کرده ) تو وضعت از پدر و مادرت خیلی بهتره و شرایطتت خیلی بهتره و خیلی چیز ها رو میتونی بخری به راحتی چون جهان رو به پیشرفت و فراوانی هست.
.
2- افراد داره هر روز شرایطشون بهتر میشه حتی همین افراد فقیر که ماشین های ارزان قیمت تری دارند بار ها دیدم که هزینه چند میلیونی و چند 10 میلیونی برای وسیله نقلیشون میکنند که زیبا تر باشه با کیفیت تر بشه و… و این داره فراوانی رو نشون میده .
3- حتیافرادی که هم کلی ناسپاس هستند و صبح تا شب خودشون رو با باور های محدود کننده بمب باران میکنند باز هم خدا اینها رو ول نکرده و اینقدر مهربونه که داره هر روز شرایطشون رو بهتر میکنه و چقدر به این خداوند و نیروی خیر حاکم بر جهان هستی ایمانم بیشتر شد و چقدر خدا ر دارم مهربون تر میبینم تا اینکه خدایی رو ببینم که همیشه منتظره من گناه کنم و حالم رو بگیره .
.
4- چیزی که به ذهنم رسید که آقا دو حالت بیشتر نداره یا اینکه اون مدل ماشین تعدادش کمتر شده و افراد هر روز دارند ماشین های بهتری میخرند با اینکه کلی عرضه ماشین به بازار کم هست ولی من به وفور دارم ماشین نو میبینم توی خیابون و هر روز آدم های جوان تری رو میبینم که اینجور ماشین ها سوار میشن و این خودش فراوانی رو نشون میده .
حالت دوم اینه که من به دلیل تغییر باور هام به این مسیر ها هدایت میشم که هر روز ماشین های بهتری رو ببینم که بهم ثابت میکنه که تو هر لحظه تصمیم به تغییر بگیری خدا برات همه چیز رو آماده میکنه و تو رو هدایت میکنه که به خواسته خودت برسی
حالا رسیدن به خواسته اولش اینجوری نیست که یهو برسی و شاید خیلی ها من رو مسخره کنند که راجب این جور اتفاقات شاید از نظر اونها خیلی عادی و… حرف بزنم اما من سعی کردم تکامل رو درک کنم و رسیدن به خواسته اینجوری نیست یهو بهت داده بشه کم کم همینجوری نشونه ها بهت داده میشه مثلا اینجوری هست که تو اول از اون مدل ماشینی که دوست داری بیشتر میبینی توی شهر خودتون بعد مثلا میری مسافرت انقدر پول داری که اون ماشین گران قیمت رو توی شهر دیگه اجاره کنه مثلا برای یک روز و بعدش انقدر پول داری که راحت میتونی بخری اون ماشین رو و به همین ترتیب هر اتفاقات سریعتری می افته که تورو به خواسته نزدیک تر و نزدیکتر میکنه به اندازه ای که برای تو قابل باور هست.
.
5- اینکه خیلی ها میگن کسی از جوان های دیگه به دنبال ازدواج نیست و جوان ها دنابل چیز های دیگه و… هستند هر روز من دارم بیشتر میبینم که افراد به صورت couple هستند و خیلی با هم مهربون دارم قدم میزنند و میگن میخندن و یا توی رستوران یا کافه نشستند و یا دارند تفریح میکنند و میبینم که چقدر ماشین های گرون قیمتی سوار هستند ماشین هایی که از چیزی که اکثر افراد دارند قیمتش خیلی بیشتره منظورم هست و بیشتر و این دوباره فراوانی رو یاد من میاره ، و حسم بهم میگه که ببین خیلی از این افراد شاید باور های خیلی محدود کننده و یا ناسپاس باشند ولی تو اگاهانه سعی میکنی که خودت رو رشد بدی و تو خیلی ساده از این افراد به خواسته هات میرسی و اگر درست کار کنی نتایج اصلن قابل مقایسه نیست با بقیه و حتی گذشته خودت و اگر یک فردی بعد چند سال تو رو ببینه مطمئن هستم که تو رو نمیشناسه
.
و اینکه من کار ندارم که این افراد رابطشون چه مدل هست دوست دختر و دوست پسر هستند با هم دوست هستند ، زن و شوهر هستند و… هر مدل دیگه مهم اینه که با هم شاد و خوشحال هستند و میگن و میخندن و لذت میبرند از در کنار هم بودن این برای من مهم هست و من این رو میخوام و خیلی بیشتر و خدا باید برام انجام بده به راحتی از روش هایی که بلد هست و کلی هم نشونه دریافت کردم که بعدا میام راجبش بهتون میگم که چه اتفاقاتی برام افتاده که خیلی ها اصلن باورشون نمیشه یا حتی ماشینی که اون پسر سوار هست من پیشفرض رو این میگیرم که مال خودش باشه شاید مال دوستش باشه یا شاید هم مال پدرش باشه اما من این پیشفرض رو میگیرم که مال خودش هست
.
شاید اون فرد با زجر و ناراحتی و یا هزار قسط و وام و… به خونه و ماشین و… رسیده باشه اما بری من این مهم هست که داره مسیرش مهم نیست چون مسیر نادرستی وجود نداره که یک فرد بتونه به ثروت پایدار برسه و مدل رسیدنش من خودم راهی و دارم میرم که ساده هست و به بقیه کار ندارم و هر کسی نتایج افکار خودش رو میگیره
.
یا مثلا در بحث ازدواج و طلاق توی همین دوران پاندمی که شاید خیلی ها بگن همه چیز جابه جا شد شد و خیلی چیز ها بد شد و…. من یک آمار رسمی به صورت هدایتی دیدم که آمار ازدواج به شدت رفته بالا و این برای من خیلی جای شکر داشت و یا اینکه توی مسیر خوابگاه تا دانش یکی از این دفاتر طلاق و ازدواج هست که شیشه ای هست و از بیرون دیده میشه داخلش کنار خیابونه و من هر روز که میرم دانشگاه میبینم که یه سری افراد دارند ازدواج میکنند چون مشخصه و این چرا برای من جای شکر داره چون با ازدواج کردن یک فرد یک پسر و یک دختر از ساده ترین چیز ها بخوام بگم از ساده ترین انحرافات نجات پیدا میکنند ، اینها نیاز به خونه و ماشین دارند و باید کار کنند در نتیجه به چرخ اقتصاد کمک میکنند و وقتی کنار هم هستند خوب طبیعتا هزینه های زندگی بیشتر هست از زمان مجردی باز هم بیشتر به اقتصاد کشور کمک میکنند ، خیلی از نیاز های عاطفی اونها به درستی بهش پاسخ داده میشه و این باعث میشه که افراد عقده ای نباشند وسایل و امکاناتی که نیاز دارند رو باید تهیه کنند و باز هم اینها به طور مستقیم و غیر مستقیم به هزاران نفر کمک میکنه و….. چیز دیگه که خدا میدونه که چقدر کمک کننده هست به روند جهان
.
تازه اینها درس هایی بود که من از همین یک کار ساده گرفتم و چقدر من رو به خواسته هام نزدیک کرد و چقدر به افراد دیگه کمک میکنه توی این سایت که من دارم بیانش میکنم و باز همین کار ساده باعث میشه هزاران نفر از این تجربه های من الهام بگیرند و توی زندگیشون به کار ببرند و کلی احساس خوب و نعمت و ثروت رو دریافت کنند
.
عاشقتونم