سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند؛
- به جای واکنش به اتفاقات نادلخواه، کانون توجه خود را معطوف به آنچه کن که می خواهی؛
- منطق هایی برای “روی برگرداندن” از ناخواسته ها؛
- من باید جریان زندگی ام را با کانون توجه ام بسازم نه اینکه با موجی پیش بروم که حاصل باورهای محدود کننده اکثریت جامعه است؛
- ذهنیت خالق یعنی: مراقبت از کانون توجه؛
- اکثریت جامعه، از صلح درونی با خود خارج شده اند؛
- هر وقت خواستی از آدمها ایراد بگیری، از خودت بپرس: “آیا تاکنون اشتباه کرده ام؟”، اگر جواب منفی بود، آنوقت به خودت حق قضاوت بده؛
- کنترل ذهن یعنی: واکنش نشان ندادن به اتفاقات نادلخواه؛
- وقتی از اتفاقات نادلخواه اعراض کنی و به آنچه می خواهی توجه کنی، از بدنه جامعه جدا می شوی؛
- خداوند در لحظه، به نیازها پاسخ می دهد؛
- به اندازه ای که ساز و کار جهان را درک می کنی و به آن درک عمل می کنی، با خداوند هماهنگ می شوی؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده164MB31 دقیقه
- فایل صوتی live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده30MB31 دقیقه
بنام پروردگارم وهدایتگرم
درودبه بهترین استادوبهترین بانوی پرانرژی
درود به بهترین خانواده ام
خدایاشکرت،،خدایاشکرت
که من رادرمسیر آگاهی های ناب وگوهری قرارم دادی تا استفاده بکنم درزندگی ام وهرروزم را پرازانرژی بکنم با احساس خوبم
یادمه از دورانی که درمنزل پدری ام زندگی میکردم تا کوچکترین اشتباهی میکردم مورد تنبیح بزرگترهایم قرارمیگرفتم وحتی کتک میخوردم که چرا اشتباه کردی؟
وازطرف اقوامم که بدتر مورد سرزنش قرار میگرفتم
وحتی توی مدرسه هم یااز معلم مورد تنبیح وکتک قرارمیگرفت ویااز ناظم بخاطر شیطنت واشتباه کردن وخلاصه کنم
که درجامعه ای بزرگ شدم که بذراشتباه رادر ذهنم
بصورت یک حرکتی وحشتناک کاشتند وهمیشه ترس ازاشتباه کردن باعث ایستا بودنم در زندگی وکارم شده بود
وهیچ زمان نتونستم کارهای بزرگ رو انجام بدهم واین شدبرام آرزوهای دست نیافتنی
وبخاطریکه اشتباه نکنم دیگه معمولی زندگی میکردم
یادم میاد دوران نوجوانی ام درگیر دوستانی شده بودم که من و سیگاری کرده بودندوهرزگاهی بادوستانم میرفتیم تفریح چندتایی سیگار میکشیدم وتاروزی که پدرم متوجه شده بود وازجیبم سیگارپیداکرده بود
ومن ویک شب ساعت سه نصف شب ازخواب بیدارم کردو منو شروع کردبه سرزنش وگاهی هم نصیحت وحدود4ساعت توی اتاقم بامن حرف میزد وجالبترش این بود که طی همون چهار ساعت که باعصبانیت داشت ممو به خاطر انجام دادن اشتباهم موردحمله قرارداده بودخودش یک پاکت سیگار کشید
من هیچ وقت درک نکردم پدرم رو وبرای ذهنم قابل هضم نبود که این کار اگر اشتباهه پس چرا پدرم انجام میده یاعموی خودمم این اشتباه رو میکنه ویا کلا تموم مردهای فامیلم این اشتباه رو میکنند
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که توانستم با آموزشهای استادم به نتایج خوبی برسم وفرق بین اصل وفرع روبفهمم
واینو متوجه بشم که اشتباه کردن بد که نیست اتفاقا بسیارهم عالیه
اصلا اگر اشتباهی وجودنداشته باشه ما چطور کاردرست رو متوجه بشویم واین تضادها ازسری تضادهایی هستند که در قانون جهان وجود داره و بودنش مفید هم هست
وما انسانها تا اشتباهی رو مرتکب نشویم راه ومسیر درست رو پیدا نخواهیم کرد
همین بودن ماها درهمین مسیرالهی وسایت بینظیر آبشخورش اشتباهات گذشته مون بوده که مرتکب شده بودیم وتونستیم بپذیریم وخداوند هم هدایتمون کرده ومورد لطفش قرارمون داده
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
براتون آرزوی هرروز موفقیت هاتون روازخداودخواستارو
وشادباشید
استادگلم ومریم بانوی خوش ذوق عاشقتونم وامیدروزدیدارمون
سپاسگذارتونم