live | ذهنیت خالق یا ذهنیت واکنش دهنده - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

1037 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سپیده منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    به نام خداوند جآن و خرد

    سلامی گرم و صمیمی خدمت استاد عزیزم،بانو شایسته جان و همه همسفران عزیزم در سفر روز شمار تحول زندگی من

    روز پنجاه و ششم از سفرم به درون

    فایل: لایو با استاد،قسمت 7

    ————————————————–

    هر روز و هر روز یکی از بزرگترین شکرگذاریهای من برای آگاهی ها یی است که ،.خدای مهربانم با هدایت کردن من به این مسیر ،روزی من قرار داده..

    خدایا شکرررررررررت

    خدایا شکرت که به من می آموزی نگران چیزی نباشم و به هر چیزی که من را نگران و مضطرب میکند توجه نکنم،چرا که همه زندگی من به همین توجه خودم بستگی دارد و نه چیز دیگری

    خدایا شکرت که به من می آموزی هر چیزی که پیش می آید را خیر تعبیر کنم چون آگاهم کردی همه چیز به نوع نگاه من بستگی دارد

    خدایا شکرت که دارم یاد میگیرم قدرت را از همه چیز و همه کس بگیرم و با عشق به تو تقدیم کنم تا آنطور که میخواهم زندگی ام را خلق کنم چون همه چیز به من بستگی دارد.

    خدای عزیزم بسیار سپاسگزارم که با دریافت این آگاهی های بی نظیر هر روز توقعم از دیگران کمتر میشه،غر زدن و ناله کردنم کمتر میشه،و آرامشم بیشتر میشه.

    خدایا شکرت از وقتیکه آگاهانه به هرکس و هر چیزی که حالم را بد میکند توجه نمیکنم و به قول قرآن اعراض میکنم و حالم را خوب نگه میدارم، هر روز زندگی روانتر و آرامتری رو دارم تجربه میکنم

    گاهی اوقات احساس میکنم مثل یک پر،مثل یک حباب اینقدر سبکم و فقط با جریان هدایت خداوند در حال حرکتم.

    خدای مهربونم واقعا سپاسگزارم برای اینکه جاری شدی بر کلام استاد عباسمنش و این همه آگاهی از جنس قوانین جهان را روزی ام کردی و خالق بودنم را یادم آوردی.

    قبل تر ها که در غفلت به سر می بردم مثل برگی در باد قاطی موج جامعه و خانواده و دوستان حرکت میکردم..مخالف بودند،مخالفت میکردم،موافق بودند،موافقت میکردم و…و زندگی را یک اجبار آزار دهنده میدانستم.

    احساس میکردم من پر از توانستن هستم و پرسشم از خدا این بود، چرا زندگی ما از قبل نوشته شده؟؟؟!!!!

    خدایا شکرت که به یادم آوردی من خودم زندگی ام را با تمام شرایط و آدمهای اطرافم خلق میکنم .

    شکرت که فهمیدم تنها ابزار من برای خلق زندگی ام آگاهانه یا ناآگاهانه کانون توجهم هست..وحالا که آگاهانه خیلی تلاش میکنم برای اینکه درمسیر درست باشم،تلویزیون حذف شده الان یکساله شایدم بیشتر،کلا اهل اخبار نبودم خدارا شکرررر،فقط فیلمهای افراد موفق و قهرمان که خودساخته هستند رو در کنار همسر عزیزم می بینم و طبق قوانین بررسی میکنیم ،اصلا آهنگ غمگین یا محتوای بی خود گوش نمیدیم..تمام زندگیمون شده فایلهای استاد و سریالهای بی نظییییییییر استاد و همین ها باعث شده کلی نتیجه بگیریم..

    زندگی ام به شدت آرام است،از ته دل میخندیم،میرقصیم،شادیم،و هر کس در مورد اوضاع مملکت و جامعه صحبت میکنه ما کر هستیم و کور.

    همین باعث شده طبق قوانین ثابت جهان و قانون مدارها که من عاااااشقش هستم خیییلی آدمها که اصلا فکر نمیکردم یکروزی در زندگی من نباشند از زندگی من در سکوت کامل و بی بحث و گفتگو رفتن که رفتن…

    باور کنید کسانی که به من خیییلی نزدیک هستند از نظر نسبت خونی آنچنان از من جدا سدند که اگر من میخواستم اینکارو خودم انجام بدم حتما کلی کدورت و بحث پیش می آمد..اما من تمام زندگی ام را به خدای قانونها سپرده ام چون به خوبی میدانم که این جهان طبق قانون فرکانس عمل میکند نه خون و نسبتهای خانوادگی.

    من عااااشق این خدایی هستم که اینقدر به من اعتماد داشته و اینقدررررر دستم رو باز گذاشته که هر چی میخوام خلق کنم و هر جوری که دلم میخواد زندگی کنم و با هر کس که دلم میخواد هم صحبت بشم..

    خدایا شکرررررت که من را از جمعهای بی فایده و حال بد کن جدا کردی و به جمعی فرستادی که همه از تو میگویند،که همه اصطلاحا فازشون از جامعه جداست..و این یعنی ما از بدنه جامعه جدا شدیم و حتما که نتایج متفاوتی از جامعه دریافت خواهیم کرد..

    استاد جانم من عااااشق این بخش از صحبتهاتون هستم و به من خیلی امید میده :

    «اگر از همین شرایطی که 99.99٪ جامعه آن را فاجعه می‌خوانند‌، شروع به پیدا کردن نکات مثبت‌، دیدن نعمت‌ها و تأیید و تحسین‌شان نمایی‌، قطعاً به سمت نعمت‌ها و برکت‌های بیشتر هدایت می‌شوی و در این روند‌، هرچه اختلاف فرکانسی شما با جامعه‌ات بیشتر شود‌، فاصله فیزیکی شما نیز بیشتر می‌شود تا آنجا که جهان شما را از آن جامعه جدا و به مکان فیزیکی‌ای هدایت می‌کند که‌، متناسب با فرکانس‌های شماست. این وعده‌ی بدون تغییر الهی است که می‌گوید:

    زمینِ من پهناور و نعمت‌هایم پایان ناپذیرند»

    من از نظر فیزیکی به خوبی در چندین مرحله از خیلی آدمهای زندگی ام جدا شدم که نمیتونستم فکر کنم نباشند اما جهان قانون داره و طبق قوانین من این نتیجه رو گرفتم..ایمان دارم که همینطوری ادامه بدم حتما نتایج متفاوت دیگری هم نسبت به جامعه دریافت خواهم کرد..

    خدایا شکرت که من را تکه ای جدانشدنی از وجود پر قدرتت قرار دادی که هیچ چیزی کوچکترین قدرتی در زندگی من ندارد چه منفی چه مثبت مگر آنکه من به آن قدرت بدم..

    شکرررت که به من اعتماد کردی و فرمون رو دادی دست خودم و و گفتی برو من هواتو دارم..بووووووووووووس به تو ، آخه چقدررررررر تو عشششششقققیییییییی

    استاد عزیزم خیلی خیلی دوستون دارم و ممنونم که اینقدر ساده و روان استفاده از قوانین رو آموزش میدید..

    مریم عزیزم ،بانوی شایسته خیییلی ممنونم برای مقاله های پر محتوا و ارزشمندتون..عااااشقتم که این سفر رو مهیا کردی

    همسفران عزیزم ممنونم که هستید و ممنونم برای کامنتهای آموزنده و ارزشمندتون و ممنونم که با من همراه بودید

    دوستتون داااااااااارم

    در پناه خدای خوبیها روز و روزگارتون عاااااالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهـره گفته:
    مدت عضویت: 1119 روز

    بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان

    بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…

    سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز

    برگ پنجاه و ششم از سفرنامه من

    دوشنبه 1403/4/25

    ساعت 22:21

    استاد در این فایل در مورد کنترل ذهن صحبت کردن

    من بخاطر کمبود عزت نفس در وجودم

    شرایط را برای خودم سخت کردم

    و اینروزها در شرایطی هستم ک اصلا دلخواه من نیست

    و همانطور ک گفتم بدلیل نداشتن عزت نفس و در صلح نبودن دارم این وضعیت را میگذرونم

    تا بتونم برم سر خونه زندگیم

    و منزل پدری من خیلی شلوغه مخصوصا تو این محرم رفت آمد زیاده و شلوغ کردن بچه ها ن فقط بچه های خودم برادرزادهام قد و نیم قد نه یکروز دوهفتس هرروز باهمیم

    نتونستم ذهنم را کنترل کنم

    و اوضاع برای من نازیبا بود

    و هرکاری کردم نتونستم در این شرایط ذهنم را کنترل کنم

    واقعا با وجود بچه ها آرامش نداشتم نتونستم تو این دو هفته درست و حسابی روی خودم کار کنم

    و میدونم این شرایط را هم با فرکانس هایی ک فرستادم جذبش کردم

    اما خداروشکر میکنم آگاه تر شدم فرکانس هایی ک ارسال میکنم ک تمام تلاشم را کنم ک چنین شرایطی را برای خودم فراهم نکنم

    هرچند این تضاد برای من درس داشت ک فهمیدم چی دوست دارم چ فضایی را دوست دارم

    چ امکاناتی را میخام چ زندگی را دوست دارم ..

    خلاصه کلام اینکه واقعا کنترل ذهن نعمت بزرگیه ک هرکسی بتونه در هر شرایطی خودش را آروم کنه

    خداوند را سپاسگزارم ک در این سایت هستم و هر روز ادامه خواهم داد

    حتی شده ده روز روز شمار را برگردم ب عقب و دوباره شروع کنم اینکارو خواهم کرد در صورت لزوم

    هیچ مقاومتی ندارم

    چون با تمام وجودم میخام تغییر کنم

    میخام خودم را اصلاح کنم

    روحم آرامش را میطلبه

    ک اونم با تغییر خودم امکانپذیره

    دستم را در دستان خداوند میسپارم

    تا متعهدانه تر ادامه بدم .

    روز شمار تحول زندگی من

    روز پنجاه و ششم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نیلوفر مرادی گفته:
    مدت عضویت: 911 روز

    به نام خداوند بخشنده

    روز 56 سفرنامه

    درود فراوان بر شما استاد گرامی و بانو شایسته مهربان

    استاد عزیز به قول شما اگه میخواهیم نتیجه‌ای غیر از اکثریت جامعه بگیریم باید بر خلاف جهت اکثریت جامعه حرکت کنیم

    اکثریت دوست دارند در مورد مسائل و مشکلات جامعه صحبت کنند و میخوان که جامعه رو نجات بدن و به قول شما برچسب روشنفکری به خودشون می‌زنند. مهم نیست که ما چقدر دلیل و منطق داشته باشیم واسه نگرانی و توجه به ناخواسته

    اگه ما با هر چیزی مبارزه کنیم و در برابر اون قرار بگیریم ، اون مشکل و مسأله رو به زندگی خودمون دعوت می‌کنیم.

    مشکل همیشه در جامعه وجود داره

    اتفاقاتی مثل سقوط هواپیما و سیل و زلزله و….

    ما باید آگاهانه از نا خواسته ها اعراض کنیم

    ما باید آگاهانه به زیبایی ها توجه کنیم

    ما باید آگاهانه به نکات مثبت توجه کنیم حتی اگه شهرمون یا کشورمان جای خوبی نباشه جهان ما رو به جای بهتری هدایت می‌کنه. مثل استاد عباس منش تا زمانی که ایران بود به نکات مثبت و زیبایی ها توجه میکرد و خودشون رو قاطی بحث سیاسی نکرد و جهان اون رو به بهترین جای ممکن هدایت کرد.

    برخلاف رفتار استاد، یکی از بستگان ما همیشه شاکیه، همیشه یه موضوع واسه غر زدن داره، از دولت از حکومت از شهر از هوا خلاصه همیشه ناراضی و از وضع جسمیش نگم که همیشه مریضه معدش عفونت و زخم داره ، سنگ کلیه داره

    کلیه هاش سنگ سازه چند تایی همیشه داره. کلی ناراحتی های دیگه. از لحاظ روابط نگم که داغون داغونه با همه بحث سیاسی می‌کنه و کارشون به بد و بیراه کشیده میشه حتی با برادر خودش هم رابطه نداره

    همه‌ی مشکلاتی که داره از سلامتی و روابط، بخاطر اینه که به نازیبایی ها و ناخواسته ها توجه می‌کنه و در موردشون بحث میکنه

    خدا رو شکر می‌کنم که من با استاد و قوانین جهان آشنا شدم

    خدا رو شکر می‌کنم که من خالق زندگی خودم هستم با کانون توجهم

    بهترین ها رو واستون آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3122 روز

    به نام نامی دوست که هرچه دارم از اوست

    خدای مهربونم سلام دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه

    سلام به اهل بهشت

    همه‌ی انسان ها خالق صد درصدی زندگی خودشونن و شرایط زندگی خودشونو خلق میکنن مخصوصا من

    من اگه توجه کنم به چیزی که نمی‌خوام مثلاً اه الان میرم خونه فلانی دوباره همون بحث هارو باهم داریم یا هی به اخلاق بدش توجه می‌کنی و شرایط جوری پیش میره بدتر از چیزی که فکر میکردی اما میتونی این دیدگاهم داشته باشیم که اشکال نداره حتما اونشب حالش بد بوده من چرا به خودم بگیرم و جاهایی که اخلاقش خوب بوده رو به خودم بگم حالم باهاش اوکی بشه بعد که برم خونه طرف اخلاقش صد درجه با قبلش فرق داشته باشه و چقدر بهت محبت و احترام بزاره اره تو خالق این دو اخلاقی زمانی متوجه شدم که میشه حتی بد اخلاق ترین فرد رو هم با ادم مثبت اندیش خوش اخلاق کنی که الگویی چون استاد عباس منش رو در سریال زندگی در بهشت زمانی که اون مرده اسمش یادم نیست اومده بود که لوله داخل چاه اب رو تعمیر کنه و اولش خیلی بداخلاقی میکرد و نمیزاشت مریم جان فیلم بگیره اما زمانی استاد ذهنش رو کنترل کردو از در دوستی و حال خوب باهاش وارد شد اون فرد جوری شیفته استاد و مریم جان شد که خود به خود میومد استاد و مریم جان رو صدا میزد که بیایید از این جا هم فیلم بگیرید و عکس خانواده شو نشون استاد میداد و کسی که باهاش اومده بود تعجب کرده بود از رفتار متفاوتش و استاد استاده کنترل کردن ذهن شده چرا چون تکامل رو انجام داده استاد هم با اشتباه کردن به این جایگاه رسیده همه اشتباه میکنن واین دلیل بی ارزش دونستن خودمون نباید باشه ممکنه زمانی نتونی ذهنت رو کنترل کنی و این طبیعیه از اشتباه کردنه که پیشرفت ها شکل گرفته یه بار توی یه موضوعی نتونستی ذهنت رو کنترل کنی بحث کردی جدل کردی فدای سرت برو ببین پشت این بحث ها چیه صددرصد شرکه چون فکر میکنی یه عامل بیرون از تو می‌تونه روی زندگی تو اثر بزاره و میای عمیق و ریشه ای موضوع رو حل می‌کنی و میبینی که زندگیت تغییر می‌کنه

    تو زمانی میخوای کسی رو قضاوت شماتت کنی اول بیا فکر کن که اگه من جای این ادمه بودم با این شرایط ایا من هم همین کارو میکردم یا نه بعد میام میبینم که اره منم اگه این شرایط رو داشتم همین کارو میکردم و دوباره سرم رو میکردم توی زندگی خودم تا من تغییر کنم نه ایران نه مملکت نه رئیس جمهور

    قدرت خلق زندگی تو به دست خودته هیچ چیز از قبل مقدر نشده تویی که خالق زندگی در لحظه هاتی

    زمانی که تو توجه کنی روی نکات منفی هر موضوعی از اصل و اساس اون وارد زندگیت میشن تمام

    کسی که همیشه از زندگی خودش بناله یک نادانه چون داره شرایط اسان شدن برای سختی ها رو برای خودش اسان می‌کنه

    تو زمانی دستت رو بزاری روی آتیش خوب دستت اتیش میگیره حالا برو منطق بیار برای اتیش بگو دست منو به این دلیل به اون برهان نباید بسوزونی نه عزیزم دستت میسوزه

    دقیقا زندگی خودتم همینه استاد میگن نباید به ناخواسته ها توجه کنی مثل قهر جنگ بیماری کمبود قحطی خیانت و هرچیزی که حالت رو بد می‌کنه اما اونایی که از قانون خبر ندارند هرروز این کارهار و انجام میدن با دیدن اخبار رفتن تو اینستا گوش دادن تو تاکسی و صحبت کردن در موردش اما حالا اونایی که خبر دارن باید کنترل کنند افکارشون که نرن سمت این حاشیه ها بیان روی خودشون کار کنن عمل کنند تمرکز بزارن روی خودشون تمام رسانه ها رو قطع کنند در مورد این موضوعات صحبت نکنند و این خیلی سخته برای ادمی که تا یک سال پیش توی این شرایط ها بوده ولی میشود تکرار میکنم میشود تغییر کرد اونم با تکامل و کنترل ذهن به سمت مثبت نکات زیبا خواسته ها داشته ها سپاسگذاری

    زمانی تو تغییر می‌کنی از لحاظ فرکانسی اولا دورو برت کم کم خلوت میشه و این خیلی خوبه زمان بیشتری داری تا بیشتر تغییر کنی دوما اونقدر تغییراتت با تکامل بیشتر میشه که محل زندگی تو به صورت فیزیکی هم تغییر می‌کنه و این هم یک قانونه

    تعهد تکرار تمرین حال خوب تکامل =نتیجه های باورنکردنی حتی برای خودت

    در پناه خودش خوش باشید همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2358 روز

    سلام بر استاد عزیزم ومریم بانوی شایسته

    استاد جان یعنی من هر روزو هر لحظه شکرگزار وجود شما هستم.در آن روزها این فایل شما چقدر برای من درس داشت ومن چقدر از شما آموختم.

    اتفاق بدی بود وحال همه بد بود ومن طبق آموزه های شما سعی میکردم همراه جماعت نشم ،در بحث ها شرکت نکنم واعراض کنم …..ولی اتفاق دردناکی بودم ودر وجود خودم حالم بد بود وهزاران چرا،هیچ منطقی ذهن مرا آرام نمیکرد وشما این فایل را گذاشتید یعنی آبی بود بر آتش،هیچ کس در دنیا نظر ومنطق شما را نداشته وندارد چقدر زیبا ذهن را آرام کردید.این دیدگاه کاملا منحصربه فرد،بی نظیر ومنطقی بود.برای من این طور بود ودر یک آن ذهنم آرام شد وپرونده بسته شد.

    وتمرکز کردم بر نکات مثبت ونتیجه این شد که وقتی کنترل ذهن کنی وبر زیبایی ها تمرکز کنی لاجرم به زیبایی ها ی بیشتر وفضایی آرام ترو امن تر هدایت می شوی وامروز من یک نمونه ی عینی از این تجربه ام.

    خدا را سپاسگزار وجودتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سحر سجادیان گفته:
    مدت عضویت: 326 روز

    به نام خداوند رهنما و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و همراهان گرامی

    خداوندا بابت وجود انسان هایی که روشنگر راه هستند بسیار بسیار سپاسگزارم.

    استاد عزیز چقدر زیبا گفتید : وقتی فرکانس های ما تغییر کنه حتی جای ما از نظر فیزیکی تغییر پیدا می‌کنه.

    این جمله اساسی ترین جمله ای هست برای زمانیکه با افرادی روبرو میشم که دلم به حال و روزشون میسوزه و ذهنم هی میخواد منو به این سمت ببره که بیچاره چه گناهی کرده که باید چنین اتفاق تلخی رو تجربه کنه، همون لحظه برای خودم این جمله رو تکرار میکنم. که : تغییر فرکانس= تغییر شرایط زندگی . ( این آدمها شرایط تلخ زندگی شون مدام تکرار میشه چون فرکانس های ذهنی شون روی یک خط ثابته). اینجوری ذهنم رو آروم میکنم و سعی میکنم مدار خودم رو تغییر بدم.

    چون بارها و بارها در مورد خودم دیدم با تغییر افکارم شرایطم تغییر کرد. مثلا همین چند روز پیش باشگاهی که میرفتم توی یه دوره زمانی با افرادی روبرو میشدم که مدام درحال غر زدن و تکرار حرفهای های رایج و منفی بودند. روزی که از این وضعیت خسته شدم به خودم گفتم مقصر اونها نیستند بلکه من روی مدار فرکانسی این آدمها قرار دارم. و سریعا شروع کردم تمرکز کردن به موارد مثبت باشگاه و زمانی که به ناچار با این افراد هم کلام میشدم سعی میکردم موضوع صحبت رو تغییر بدم. حدودا یک هفته بعد دیدم مربی اومده و بدون مقدمه به من میگه که چون این سانس شلوغه ، شما توی یه سانس دیگه بیا.

    اون لحظه هزاران بار خدا رو شکر کردم چون میدونستم بابت چند روز تمرکزی که گذاشتم و حواسم روی ورودی های ذهنم بود، داره شرایطم تغییر می‌کنه. بعد از این اتفاق مثل آدمی ناتوانی که دوباره جون گرفته باشه به خودم گفتم الان باید بیشتر روی ورودی های ذهنیت کار کنی و اولین چیزی که به قلبم الهام شد سایت شما بود. از اونجایی ایمیلم تغییر کرده بود و مدتی بود که به سایت سر نزده بودم دوباره ثبت عضویت کردم و جالب بود که دقیقا در روز اول پروژه خانه تکانی با شما همراه شدم.

    استاد عزیز من شاید بیشترین حرفی که با خداوند میزنم یا تشکره یا تاسف. تشکر بابت نعمت‌هاییه که به من داده و بعد جمله « متاسفم» بابت اشتباهی که مرتکب شدم و حواسم به خودم نبوده است. و خوشحالم نمیام و با خدا درددل نمیکنم. خوشحالم که به اسم حرف زدن با خدا، اتفاقات منفی رو برای خودم مرور نمیکنم.

    و امروز دوباره خداوند رو شاکرم که منو نسبت به روز قبل آگاه تر کرده. خدایا هزاران هزار بار شکرت.

    استاد جان خیلی متشکرم که توی صحبت‌ها تون مدام تکرار میکنید که خودتون هم هنوز که هنوزه روی ذهن تون کار می‌کنید چون گاهی ما به این اشتباه میفتیم که یه دوره ای باید روی خودت کار کنی و بعد بشینی نونش رو بخوری. اما واقعا اینجوری نیست . دقیقا مثل یه ورزشکار، مدامی که کار می‌کنی میتونی در مسیر رشد باشی وگرنه روز به روز از اون حالت خوب قبلیت فاصله میگیری.

    باز هم از شما و مریم جان نازنین که به الهام قلبی شون گوش کردن و پروژه خانه تکانی ذهنی رو به مرحله عمل درآوردن تا امروز افراد زیادی مثل من دوباره خودشون رو رفرش کنند، سپاسگزارم.

    ثروت، برکت، شادی، سلامتی و عشق رو برای همه عزیزان آرزومندم.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    عادل امامی گفته:
    مدت عضویت: 2443 روز

    سلام سلام

    یکم دیر اومدم امروز ولی اومدم

    امروز یازدهم مهر ساعت 23:57 و گام هشتم رو به امید خدا شروع میکنم

    از اینکه دیگران چقدر به به و چه چه میگن خیلی شاد نشیم و نبالیم

    و از اینکه چقدر انتقاد و نظر بی مورد میدن هم ننالیم

    و در اصل بی توجهی کردن به هرآنچه که میخواهید احساس ما را بد کند .

    درباره این احساس خوب خیلی باید محکم بایستیم چون این تمام چیزی است که داریم.

    من اینجام چون می‌خوام نتیجه ای فارق از کلیت جامعه بگیرم من اینجام تا با روز قبل خودم متفاوت باشم بهتر باشم حتی شده یک درجه

    پس باید متفاوت فکر کنم و عمل کنم.

    استاد دقیقا الان هم همه دارن درباره جنگ ایران و اسرائیل صحبت میکنن و به دلیلی که شما هم بهش اشاره کردین که فرکانس غالب مردم الان رو مشکلات متمرکز شده یه چند وقتیه از این بلا به اون بلا میرسیم یعنی تا جایی که من یادم بوده تقریباً هیچ روزی بدون داستان نبوده و همیشه یه چیزی برای تعریف کردن دارن

    اما کاری که من میکنم دوری از این مجالس و محافله و خیلی از خبر ها رو خیلی دیرتر یعنی وقتی که از تب و تاب افتاده می‌شنوم

    و کم ترین نتیجه ای که تا الان داشتم اینه که حالم خوبه خبر بد نمیشنوم و بازگو نمیکنم سطح انرژی و خلوصش خیلی بهتره و به مراتب اتفاقات بد کمتری برام رخ میده .

    من میتونم اتفاقات زندگیم رو خلق کنم چون بنده ی خالقی هستم که قدرت این کار رو به صورت اختصاصی بهم داده

    حالا چجوری ؟

    وقتی که با خودم و خدای خودم در صلح باشم وقتی که آروم باشم

    وقتی که توجه کنم به نعمتها

    وقتی که شکرگزار باشم

    وقتی که آگاهانه بیام افکارم رو جهت دار کنم به سمت خواسته هام.

    استاد دقیقا منم هرجا قضاوت کردم اشتباه دیگران رو دقیقا عین اون سرم اومد

    حالا اومدم امتحان کردم گفتم که خب اگه اون آدم اشتباه کرده خب ممکنه منم اشتباه کنم شاید ذهنش درگیر بوده شاید مسئولیتی که داشته فراتر از توانش بوده و خلاصه به هر شکلی که قضاوت نکنم ،نتیجه گرفتم برای من خیلی کمتر اتفاق افتاد و خیلی حواس جمع تر عمل کردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    فاطمه سادات

    سلام استاد خوشگل و دوست داشتنی

    سلام مریم خانوم مهربون و پر تلاش

    سلام دوستان متعهد و با ایمان

    واقعا اگر هربار خواستیم کسی رو قضاوت کنیم،اول خودمون رو بذاریم تو شرایط اون نفر و بعد بگیم آیا اگه من به جای اون نفر بودم هم همینکارو نمیکردم؟

    و بعد تصمیم بگیریم و حرف بزنیم کلی از مشکلات اصلا پیش نمیاد.

    ما همین چند روز کل خانواده یک خانم رو قضاوت میکردن که چرا با اینکه شوهر داره،با یک آقا ارتباط برقرار کرده.

    من با خودم شرایط اون خانم رو بررسی کردم و متوجه شدم که همسر ایشون به مدت 7 سال به دلیل بیماری از اتاقش حتی بیرون نمیومده.

    تازه این 7 سال اخیره و از قبل هم علایم بیماری بوده و مشخص نیست چندین ساله که این خانم به ظاهر شوهر داره و حدودا 10 ساله که تازه خیلی هم خوب تونسته خودشو کنترل کنه و متعهد به زندگی بوده.

    مطمئنم هرکسی که این خانوم رو قضاوت کرده خودش در اون جایگاه بود تازه زودتر ازینا خسته میشد.

    البته که در اصل درستش اینه که باید تعهدات یک رابطه به پایان برسه و بعد وارد یک رابطه دیگه بشه.

    کاری به این جزئیات ندارم.

    در کل هدفم اینه بگم هرکسی رو نمیتونم فقط امروزش رو ببینیم.

    حتی یک انسان بسیار ثروتمند موفق اگر دیدیم،چون همون لحظه رو میبینیم،ذهن سریع میگه این حتما سرمایه گذاری های پرسود داشته یا ارث گنده بهش رسیده،در صورتی که اگر یک پیشینه و عقبه رو در نظر بگیریم متوجه میشیم تکاملش رو طی کرده و ماهم اگر مثل اون کنترل ذهنی و تکاملی اقدام میکردیم،میتونستیم.

    نمیدونم تونستم منظورم رو برسونم یا نه.

    خلاصه که خدا رو شکر :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    سمن ناز عیوضی گفته:
    مدت عضویت: 636 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان و تمام دوستانم

    قدم هشتم از خانه تکانی ذهن 1403/07/13

    امروز یاد گرفتم که به هرچیزی که توجه کنم اون رو دعوت کردم به زندگیم

    ما در جایگاهی نیستیم که کسی را قضاوت کنیم

    اگر مثل اکثریت جامعه فکر کنی و کانون توجه شما مثل آنها عمل کند، همان شرایطی را تجربه می کنی که اکثریت تجربه می کنند

    استاد جدیدا خودم سعی میکنم اخبار گوش ندم چه مثبت چه منفی. سعی میکنم به چیزهایی که میخونم و میبینم بیشتر توجه کنم. مدتی هست که اصلا در شبکه‌های اجتماعی نیستم و اصلا در جمع دیگران نیستم چون می‌دونم از چی می‌خوان حرف بزنن و هرزمان که دارم غیبت و یا قضاوت میکنم حالم بد میشه و سردرد میگیرم متوجه میشم کارم اشتباه هستش و راه رو دارم اشتباه میرم حتی اگه وسط صحبت باشه رها میکنم و ادامه نمیدم

    هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی خدایا شکر ات که امروز هدایتم کردی به این فایل عالی

    میدونم که خداوند هر لحظه داره به ما پاسخ میده

    استاد هرزمان بخوام درمورد کسی صحبت کنم چه خوب چه بد ویا قضاوت کنم با خودم حرف شمارو یاد آور میشم اگه خودت اشتباه و یا گناه نکردی در مورد بقیه صحبت کن و یا این جمله که چه خوب یا بد و یا غلط یا درست

    با هر دلیلی دستت رو توی آتیش کنی ، دستت میسوزه

    حالا انتخاب با خودته از چه دعوت میکنی به زندگیت

    در پناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فرزانه حری گفته:
    مدت عضویت: 2697 روز

    به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم

    خانه تکانی ذهن، گام هشتم

    ما باید ذهنمون رو کنترل کنیم و اگه مثل اکثریت جامعه فکر میکنیم قطعا عین همونا نتیجه میگیریم. باید تلاش کنیم جور دیگه ای به قضایا نگاه کنیم اگه دنبال نتیجه متفاوت تر و بهتری هستیم. باید افکارمون رو سمت چیزی ببریم که بهمون احساس آرامش و قدرت میده.

    نباید خودم رو به جریان بسپارم و باید خودم افکارم رو کنترل کنم و جوری که دوست دارم زندگیمو خلق کنم. ممکنه یه جاهایی از دستم در بره اما باید آگاهانه کنترل افکارم رو دست بگیرم. یه مثالی زنده بزنم:

    همین امروز که 14 مهر هستش یکسری اتفاقاتی توی کشور افتاده، همینکه متوجه اون اتفاق شدم بدون اطلاع از جزئیاتش سریع تصمیم گرفتم کانون توجهم رو عوض کنم و به خواسته هام فکر کنم، همین باعث شد که از بین 100 مشتری که روزانه برام میاد حتی یک نفر هم در مورد این موضوع باهام صحبت نکنه و حتی برعکس آدما و مشتریایی این مدت اومده سمتم که همه با خودشون در صلح، همه پر از آرامش و شور و شوق زندگی بودن و اینطوری جریان زندگی خودم رو خلق کردم، الهی شکرت بابت قوانین ثابت و بدون تغییرت.

    من تصمیم میگیرم که زندگیمو خودم بسازم و قدرت خلق رو به دست کسی جز خودم ندم. کاری که باید بکنم اینه که کانون توجهم رو کنترل کنم و با تمرین و باور و ایمان اینکه خودم زندگیم رو می‌سازم اتفاقات خوب رو جذب میکنم.

    هرکسی توی هرجایگاهی قرار داره و به هرچیزی رسیده،کسیه که تونسته ذهنش رو کنترل کنه چون این قاعده بازیه.

    با هرمنطق و دلیلی اگه به چیزی توجه می‌کنی که نمی‌خوای توی زندگیت اتفاق بیفته داری با دست خودت اون اتفاق رو سمت خودت دعوت میکنی، مثل اینه که دستت رو به هر دلیلی توی آتیش کنی و انتظار داشته باشی دستت نسوزه.

    تمام پیشرفت های بشر از برخورد با چالش های قبلی و اشتباهاتی بوده که رخ داده.

    وقتی من مثل بقیه فکر نکنم مسیرم از اونا جدا میشه. ثروتم زندگیم جدا میشه تغییر میکنه، چرا؟ چون من تغییر کردم.

    مهم نیس شرایطم الان چیه، اگه کار کنم روی باورهام هدایت میشم به جاهای خوب، به ایده های خوب به آدمای خوب. وقتی از لحاظ فرکانسی تغییر کنم، از لحاظ فیزیکی همه چیز برام تغییر می‌کنه.

    وقتی تغییر کنم اصن آدمای داغون نمیان توی زندگیم، پس اگه مسیر رو با ایمان و باور و تعهد برم به هرجایی که دوست دارم و با فرکانسم هماهنگ باشه هدایت میشم.

    هر موقع که بخوام به کسی ضربه بزنم در واقع به خودم ضربه میزنم.

    باید کاری کنم که خبرهای خوب توی زندگیم همیشگی باشه و تموم نشه، همیشه درباره زیبایی ها بشنوم و صحبت کنم، هر روز درآمدم بیشتر و بیشتر بشه.

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: