live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

679 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد رضا و فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 601 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    گام چهاردهم خانه تکانی ذهن

    خدایا شکر ات که امروز هدایتم کردی به این فایل فوق العاده

    مثل همیشه دقیقا چیزی که لازم بود بشنوم و نیازش داشتم رو امروز هم شنیدم

    خدایا شکر ات

    قانون دنیا میگه به هر چیزی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه

    من باید آگاهانه ذهنم رو جهت بدم و تمرکز کنم روی خواسته هام و زیبایی های دنیا و اهدافم

    با تمرکز به اخبار و اتفاقات بیرونی از همون جنس وارد زندگیمون میشه و اخبار هم بیش از نود درصد راجب مسائل منفی صحبت میکنه پس طبیعیه که باید از زندگیمون حذف شه

    خدایا شکر ات

    همه چیز در دنیا تکاملیه ، من تلاش میکنم و تمرکز میکنم که ذهنم رو کنترل کنم آگاهانه و شاید اولش یکم تلاش لازم داشته باشه ولی از یه جایی به بعد زندگیم مثل استاد عزیزم اینقدری زیبا میشه که اصلا نمیتونم چیزی جز زیبایی ببینم

    خداروشکر بابت این باور های عالی ای که استاد گفتن در زمینه ی بیماری

    خدایا شکر ات برای این جهان فوق العاده ای که آفریدی

    بدن ما در حال حاضر در بالا ترین سطح خودش هست چون میلیون ها سال تکامل رو طی کرده و الان در سطحی هست که به راحتی درون خودش بهترین داروخانه وجود داره و خودش بهترین دکتر جهانه ، بالاترین سطح ایمنی و بهترین عملکرد گلبول های سفید رو داریم ، پس طبیعیه که هیچ عاملی خارج از ما نتونه صدمه ای بهمون وارد کنه

    و این تکامل حاصل تضاد هایی بوده که شکل گرفته

    تضاد ها همیشه باعث پیشرفت علم ، پیشرفت آدم ها و پیشرفت جهان شده و خداروشکر برای این روند فوق العاده ی دنیا

    و مرگ یک عامل طبیعی در دنیاست ، هیچکس تا به حال نبوده که به دنیا بیاد و زنده بمونه ، اگر وقتش شده باشه هیچکس نمیتونه جلوش رو بگیره و اگر وقتش نشده باشه هیچ کس نمیتونه کاری کنه ، پس همه ی انسان ها روزی زندگیشون در این دنیا تمام و در دنیای بعد شروع میشه که چقدر دنیای زیبایی در انتظارمون هست خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات که هدایتم کردی به این آگاهی های فوق العاده و من هم برای پاسخ به این لطف بهشون عمل میکنم و زندگیم رو زیباتر میکنم

    خدایا شکر ات که هر لحظه من رو هدایت میکنی به ثروت ، نعمت ، سلامتی و زیبایی

    خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم باجلان گفته:
    مدت عضویت: 2001 روز

    سلام‌ وقت همگی بخیر

    اگه بخوام از تاثیرات باورها وتشدید شدنشون تسوسط رسانه ها بگم ،مثال واضح زندگی خودم .

    از وقتی که با استاد عباس منش آشنا شدم ومتوجه شدم که تلوزیون کاکون توجه منو کنترل میکنه ،خیلی دلم میخواست که تلوزیون و حذف کنم ،ولی چون تو خانواده بود وشخصی نبود نمیتوتستم خذفش کنم .

    ولی تصمیم گرفتم آگاهانه به جاش کتاب بخونم واین گذشت وگذشت تااینکه توی یکی از اسباب کشی هامون ،همسرم تلوزیون وقت نمیکرد وصل کنه ،ومنم کاری بهش نداشتم ،واین شد که ماهها طول کشید وتلوزیون وصل نشد ،

    خیلی خوب بود ،خیلی آرامش داشتیم ،جون همسرم صبح تا شب اخبار گوش میدا واعصاب وروانش خراب نیسد وفحش میداد ،وقتی که تلوزیون نصب نبود ما خیلی آسابش داشتیم ،همین طور شد که کلا ،وبرای همیشه تلوزیون از زندگی ما حذف شد .

    اما ،اما به خاطر وجود گوشی ها همسرم از طریق گوشی اخبار رو گوش میداد ودر مورد همسرم بگم که ایشون به شدت باور ددرا که عوامل بیرونی تاثیر صد درصدی دارن توی زندگی ما .وهمش هواسسش هست کا چه انفاقی میفته ،ودائم ،دائم اخبار گوش میده ،

    واز اون طرف ایسون یه انسان خلاق وبا پشتکار عالیه ومر از انگیزه است .

    یه عالمه اختراع داره کا به ثبت رسونده وحتی اختراعی داره که توریین بادیه که برق تولید میکنه ،اونم تو باد بسیا بسیار کم .

    همسرم به خاطر باورهاش که باید این رژیم عوض بسه تا من بتونم کاری کنم یا بتونم از این توریبن استفاده کنم ،اینکه که این رژیم عوض بشه ، همیشه میگه تا این رژیم هست کسی قدر کار منو نمیدونه ،همش اخبار نگاه میکنه که کسی سر کسی کلاا گذاشته ،و……

    انواع این اتقاقات ومن شاهدم که همیشه ،طبق قانون از این دست ،اتفاقات براش میفته

    اولش دایم بهش میگفتم که این کارو نکنه ودائم سر همین مسئله دعوانون میشد ،ایشون به شدت عصبانی میشد ،

    کم کم با درک بهتر قانون ،دیگه کاری بهش نداشتم وتمرکزم رو کامل گذاشتم روی خودم وتصنیم گرفتم که خودم خالق زندگی خودم باشم

    با توحید عملی استاد بیشتر وبیستر آشنا شدم وتوجه خودم رو گذاشتم روی خودم وخدای خودم که قدرت خلق زندگیم رو به تودم داده .

    همین الان ایشون نتایج کانون توجه تودش رو میگیره ،منم نتیجه کانون توجه خودم رو .

    ومن با تمام گوست وپوست خودم توی این خونه ی خودم قانون کانون توجه رو درک کردم .

    انسانی که میتونست با این اختراعاتش دنیا رو عوض کنه ،با کانون توجهش وهمچنین باورهای شرک آلودش داره توی برزخ زندگی میکنه .

    نه تنها نتونست از این نعمت خدادادی استفاده کنه ،بلکه زندگیش از قبل بدتر وبدتر شده .

    همش حواسم هست که هر روز آگاهانه بیام نو سایت ،فایل گوش بدم ،کامنت بخونم ،از صبح که بلند میشم ،هدایتی یکی از فایل های دوره ها رو گوش میدم مینویسم وروی باورهای خودم کار میکنم .

    نتایج ام کم کم داره عوض میسه به سمت دلخواه .

    خدایا شکرت برای عمل صالح امروزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3599 روز

    سلام به استاد جان ها …. خدا قوت به مریم بانو جان

    و سلام به همه دوستان عباسمنشی نازنین…

    ممنون از کامنت های عااااالی تان ….

    کلی درس داره برام، مخصوصا که کنار فایل گوش کردن، میشه معجون عشق ….

    نوش جون همگی …

    گام چهاردهم:

    استاد جان یادمه تو دوران پندمیک که این فایل را گوش کردم، کلی ذوق کردم‌ و کلی کمک بود برام جهت بیرون امدن از باتلاقی که خودم برای خودم درست کرده بودم. چون من در اون دوران با پسرم تنها زندگی میکردم و همسرم در چین زندگی میکرد و به خاطرها پروازها، یک سال نتونست برگرده ایران و همدیگر را ندیدیم …. و یکم سخت تر هم کرده بود، کنترل ذهن را ….. البته که خوبی های بسیاری هم داشت، چون همسر من کلا ادم وسواس به سرماخوردگی و بیاری لست و اگر بود، ما مطمینا خیلی تحت تاثیر افکار منفی بیماری میشدیم.

    من تا اون دوران، چون اصلا نه تلویزیون داشتیم و نه تو شبکه های اجتماعی بودم، یه جورایی خیلی کنترل ذهن داشتم و کلا با آموزه های استاد، اصلا به بیماری حساس نبودم، مخصوصا بیمار شدن پسرم که مهد میرفت…. مثلا یادمه که یه زمان هایی مثلا بیماری آنفولانزا شیوع پیدا میکرد و عده زیادی بچه هاشون رو نمی آوردند مهد، ولی من میبردم و حتی مسیولین هم تعجب میکردند که من می آوردم…. و من با جدیت و باور دقیق میگفتم که ای بابا، بچه باید مریض بشه که بدنش قوی بشه دیگه … بالاخره که چی …. باید بیرون بریم، باید زندکی جریان داشته باشه ….. اما متاسفانه در اون دوران، با وجود کنترل ذهن های بسیار زیاد که داشتم، اما نقطه ضعف هایی هم داشتم که با اون دوران، زد بیرون. ترس از مرگ عزیزان …. من که تا قبل از اون، وقتی پسرم تب هم میکرد، اصلا اصلا نمیترسیدم و خودم کنترل میکردم و دکتر هم نمیبردم…. دیگه تو این دوران، با تب بچه یا خیلی چیزهای دیگه …. تنم می‌لرزید و اینجا این نقطه ضعف من زد بیرون ….. چون اخبار اینکه مثلا بچه ها با تب تو این بیماری می‌میرند رو در گرو های دوستان می‌شنیدم …. اون موقع هم که به خاطر قرنطینه شدن، روابط ادم ها در فضای مجازی بیشتر شد …. مثلا در گرو های همکاری و …. خلاصه اصلا اصلا خوب عمل نکردم و توجه هم رفت به رعایت بهداشت شدید و ترس و نگرانی و ترس از از دست دادن عزیزان مثل فرزند، مادر و پدر ….. این دوران گذشت و یکجا من به خودم اومدم که من این حال بد نگران در خود رو نمی‌خوام. نگرانی، اصلا حال من رو خوب نمیکنه ….. این فایل استاد رو شنیدم و یه قدم جهت بهبود حال دلم برداشتم ..‌‌. و یکجا بلند شدم …. با تمام دوستان که میدونستم اصلا رعایت خاصی ندارند، صحبت کردم و ازشون راهنمایی خواستم … از قصد با خودم الکل هیچ جایی نمیبردم …. خلاصه کلی رو خودم کار کردم که تونستم قدم قدم با رعایت تکامل، این افکار آزار دهنده را از خودم دور کنم . چون میدونستم که حال بد برابر است با اتفاق های بد ….. پس نجات پیدا کردم …. البته که کلا من نسبت به دوران قبل از پندمیک، رعایت بهداشتم بیشتر شد که از این موضوع تا حدودی خوشحال هستم، اما خیلی درس ها گرفتم ….

    ممنون استاد …

    استاد در این فایل از مرگ گفتبن که دقیقا اخیرا هم این پاشنه اشیل من هم دوباره زده بیرون. با بیماری سخت پدر …. سه سال دیش که به ما گفتند که پدر، بیماری سخت کبد گرفته اند و ماکسیمم 3 سال زنده میمونند …. اما من با اموزه های شما، بلد بودم که کنترل ذهن کنم و اصلا نگران نشدم. پدرم هم تا حدودی ادم مثبت و رفیقم بود و با هم کلی سفر رفتیم و حال کردیم تا از سال حدید به این طرف، همینطور رو به نزول رفت و الان هم 90 درصد روز خواب هستند و دکترها کاملا جواب کرده اند …. خلاصه که اعتراف میکنم که دوباره کم آوردم و رفتم تو فاز دلسوزی و حس بد و گاهی اخساس شدید قربانی شدن ….. و نتیجه اش را هم دریافت کردم …. معده درد و ….. من که اصلا اصلا دکتر نمیرفتم، دایم دکتر بودم …..

    خیلی رو خودم کار کردم و به خودم گفتم: شیما دوباره پاشو …. تو میتونی ….

    حالا استاد، اخیرا که من در مورد این موضوع یه حدودی بهتر شده ام و…. البته که باز هم هرزگاهی اشک از چشمانم سرازیر میشود و غصه میخورم …. اما دایما در حال رشد هستم و معده ام هم خیای بهتر است. چون از صمیم قلب از خدا درخپاست کردم ….

    همین دیشب خیلی اتفاقی با دوستی که دو سال پیش پدرشون رو از دست دادن و یهو هم بود و خیلی هم شوکه شدند، صحبت شد و کلی از اینکه چطور مرگ پدرشون رو پذیرفته اند صحبت کرد و چقدر برای من درس داشت و امروز هم که شما در این فایل از مرگ گفتین که اصلا چیز عجیب غریب نیست و یه امر خیلی طبیعی است و هر کسی به یه شکلی میمیرد ..‌. باز هم برای من تو این شرایط، کلی درس داشت و به اینجا رسیدم که شیما بانو، تو در خواست کردی که خدایا درک و فهمم رو از این دوران، بیشتر کن …. ظرفم رو بزرگ تر کن …. پذیرشم رو بالاتر ببر …. خدا جون به من بیاموز …. و چطور خدا داره جواب هات رو میده …. این ها اتفاقی نیست …. فرستادن فرکانس منه ….

    استاد جان، من در این دوران دارم کنترل ذهن میکنم. مثلا دایما شکرگزاری میکنم از دوران خوبی که از دوران کودکی تا به الان با پدرم داشته ام و عشق میکنم از یاداوری این دوران، یا مثلا سپاسگذاری میکنم از اینکه بیماری پدر طوری است که درد نمیکشد، یا سپاسگذاری میکنم که پدرم فرزندان بسیار خوبی داره که همشون الان دارن به پدرشون عشق میورزند و خدمت میکنند… اینکه پدرم اصلا تو مخارج درمانشون، محتاج کسی نیست و کلی ثروت داره برای خودش که میشه حتی بفروشیم، جهت مخارج درمانشون … اینکه پدری داشته ام که خیلی بهم محبت کرده و قدردانش هستم …. و خیلی سپاسگذاری های دیگه …..که کلی در کنترل ذهنم بهم کمک میکنه و دایما میگم که خداوندا، من راضی ام به آن چه که تو راضی هستی …

    به امید خدا جون که این درس هایی که میگیریم را در زندکی عمل کنیم که به نفع خودمون است و بس ….

    در پناه حق

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1037 روز

    به نام خدای هدایتگر

    یه نکته ای که برام تو این فایل بود اونجا بود که استاد گفتن اگر اوضاع خوب نیست بدون که ورودی های ذهنت رو کنترل نکردی

    حالا تو هر جنبه ای این صدق میکنه

    وارد یه کاری شدم و بهم پیشنهادی شده که باهاشون همکاری کنم

    ولی من مشتری زیادی ندارم

    اوضاع اونجور که میخام خوب نیست پس یعنی ورودی ذهنم کنترل نشده

    و میدونم بیشتر این ورودی از گفتگو هائیکه با خودم میگم و بیشتر این گفتگو ها بر اثر وردی هایی که قبلا دادم

    و حالا کار من اینه که اینا رو مدیریت کنم

    و افکاری رو با خودم مرور کنم که بهم احساس بهتر بده و توجه ام رو ببره رو خواسته

    وقتی قانون جهان اینه که به هر چیزی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه

    خدایا شکرت برای این خونه تکونی ذهن

    ممنونم استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    فاطمه حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 692 روز

    بنام خدای مهربان!

    سلام به تمام عزیزانم!

    گام 14 ام /خانه تکانی ذهن

    کنترل ورودی های ذهنم

    خدارا سپاسگذارم که توانستم از مطالب بی‌نظیر گام 14 ام هم استفاده کنم.

    کسی که بتواند ذهنش را کنترل کند می‌تواند زندگی اش را کنترل کند.

    این جمله را باید با آب طلا نویشت.

    چقدر مهم هست کنترل ذهن ومن این را به وضوع توی زندگیم دیدم.

    من مدت بیشتر از یک سال میشه که عضو سایت الهی و این مسیر زیبا هستم.

    قب از آشنایی با قوانین توی یسری موضوعات کنترل ذهن خوبی داشتم و باورهای درست داشتم.

    مثلا درقسمت سلامتی باور های درستی دارم و خدارا شکررر از لحاظ سلامتی خیلی خوبم با وجود جسم لاغری که دارم ولی انرژی جسمانی خوبی دارم.

    من مدت هاست که حتی یه دونه قرص مصرف نکردم. مدت هاست که حتی سرما خوردگی معمولی هم نداشتم وبابتش خدارا سپاس گذارم.

    تا جایکه یادم میاد من حتی یه آمپول هم تزریق نکردم البته از زمانیکه یادم میاد.

    5 سال قبل زمانیکه کرونا اومد من افغانستان بودم.

    خیلی از مردم ترس داشتن ازین بیماری ولی من توجه نمی‌کردم باورش نکردم.

    با خودم میگفتم اگر هم کرونا بگیرم قطعا که خوب میشم چون بدنم قوی هست.

    و دقیقا همون اتفاق افتاد.

    من یکی دو روز طب داشتم و بدن درد بدون اینکه دکتر برم یا دارویی استفاده کنم خدارا هزارن مرتبه شکر دوباره صحتمند شدم…

    ولی دریکسری از قسمت ها واقعا کنترل ذهن برام سخته و خیلی نیاز هست مهارت کنترل ذهن را یاد بگیرم.

    یه موضوعی رو که من خیلی درک کردم از اموزشات استاد عزیزم بحث مدار ها و بحث ورودی ها هست.

    من از روزیکه شروع کردم به کار کردن روی باورهام بحث مدار هارا به وضوع درک کردم.

    درک کردم که چجوری به راحتی جدا شدم از افرادی که همدار با من نیستن

    درک کردم که چجوری نزدیک شدم با افرادی که همدار با همن هستن حتی افرادی که فرسنگ هاازم دور هستن ولی باهاشون در ارتباط هستم..!

    خدایا هزاران بار شکرت.

    موضوع بعدی رو که خوب درک کردم بحث ورودی ها دهن هست.

    ورودی های که در طول شبانه روز به خورد ذهن مان میدیم.

    من از موقع که روی باورهام کار میکنم به وضوع متوجه میشم که وقتی حرف منفی میشنوم ویا موضوعاتی که درتضاد هستن با قوانین جهان و برام احساس بدی میدن ذهنم سریع آلارم میده و من متوجه میشم که در مسیر درست دراون لحظه نیستم و سریع خودم رو جم وجور میکنم.

    خیلی جا داره که روی خودم کار کنم ولی همینکه میتونم مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمونم این برایم خیلی ارزشمند هست ومن تا آخر عمرم این مشیر زیبا را ادامه خواهم داد.

    خدایا سپاسگذارم….

    درپناه خدا باشید عزیزانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    بنام خداوند هدایتگرم

    خدایا هرآنچه در زندگی دارم تو به من دادی و همه از آن توست

    سلام به استاد و مریم عزیز و بنده خوب خدا ک داری این متن میخونی

    استاد ازتون سپاسگزارم ک الگوی عملی هستی برای تمام آنچه ک به ما می آموزید

    سپاسگزارم برای این همه عشق و آگاهی ک در اختیار ما قرار میدید

    باید اقدام کردی باشی و یا داستان زندگی آدم های زیادی خونده باشی تا وقتی صحبت های استاد میشنوی هر بار مثل ی تیکه گمشده پازل تو ذهنت تو ذهنت میشه و اونو تکمیل میکنه

    خداروشکر میکنم شرایط به گونه ای برای من رقم خورده ک از اول زندگی مشترکم تلویزیون تو خونه ما روشن نشد و تمرکز من و عزیز دلم روی خودمون بود

    من همیشه از بچگی حسرت آدم ها علی الخصوص پدر و مادر هایی میخوردم ک وقتی بچه هاشون ی اشتباهی انجام میدن در کمال خونسردی، خیلی منطقی و درست اشتباه فرزندشون بهش میگم و خونسردی خودشون حفظ میکنن و داد و بیداد نمیکنن همیشه دوست داشتم خودم در تمام موارد همچین شخصیتی داشته باشم ک به اتفاقات واکنش منفی نشون ندم تا حین چالشی ک برام بوجود اومد کم کم با تضادهایی ک دیدم این موارد کامل لمس کردم و خیلی بهتر شدم اما چون پاشنه آشیل هست هنوز باید روش کار کنم و انتهایی نداره

    من از این فایل این چندتا مورد خیلی برام پررنگ بود :

    * باید بتونم کنترل ذهن کنم و واکنش نشون ندم به شرایط بیرونی مثل اینکه اگر چکم برگشت خورده باید سعی کنم ناراحت نشم اگر ماشینم پنچر میشه سعی کنم ناراحت نشم و از زاویه دیگه بهش نگاه کنم تا هرطور شده حسم خوب نگه دارم

    * این قانون همیشه باید به خودم بگم ک افکار من اتفاقات رقم میزنه ن عوامل بیرونی یا افراد دیگه

    *ترس و نجواها برای همه بوده و هست و کنترل اون کار راحتی نبوده و هیچ وقت هم نیست و به میزانی ک تمرین کنم میتونم بهتر عمل کنم و آگاه باشم ک ممکنه دیگران نتونن ذهنشون کنترل کنند و پیش اومده ک منم نتونستم ذهنم کنترل کنم

    اما اگر بتونم ذهنم کنترل کنم میتونم زندگیم و شرایط به ظاهر بد کنترل کنم

    فرکانس ها و باورها وقتی تکرار میشن اتفاقات فیزیکی زندگی منو خلق می‌کنند

    *اگر روی ورودی هام کار کنم هر روز باید انتظار اتفاقات عالی در زندگیم داشته باشم و اگر نیفته اونوقت باید تلنگر به خودم بزنم ک دارم ی جایی کم کاری میکنم

    مرگ ی اتفاق طبیعی برای همه هست و وقتی زمانش برسه اتفاق خواهد افتاد

    من همیشه وقتی افراد میبینم ک خیلی تعجب میکنن یا ناراحت میشن از فوت یک نفر و میگن ک جوون بود یا سالم بود چرا مرد خندم میگیره و گیش خودم میگم مگه قراره همیشه زنده باشه هر کسی به ی طریقی وقتی مرگش برسه باید بره

    و بزرگترین دستاورد و لذت زندگی بنظرم همینکه وقتی مرگت فرا رسید آماده باشی و نگم ک کاش زمان بیشتری داشتم یا کاش فلان کار انجام داده بودم

    من خودم روی ورودی هام خیلی حساسم و این بازخورد از اطرافیانم زیاد میگیرم چرا تو جمع ها زیاد شرکت نمیکنی و باهرکسی ارتباط نمیگیری و من نمیتونم بپذیرم ک فرصت زندگی کردنی ک خدا بهم داده بابت هرچیزی بخوام هدر بدم ترجیح میدم روی خودم و در تنهایی کار کنم تا زندگی ک میخام خلق کنم

    دوره عزت نفس اولین محصولی بود ک خریدم و واقعا الان متوجه میشم ک هربار ک گوش میدم چقدر رشد میکنم ازت استاد و خانم شایسته خیلی ممنونم از این همه کیفیت بالای محصولات

    از خدا میخام کمکم کنه تا بتونم بنده شکرگزارش باشم و سهم خودم بتونم انجام بدم و قدم هایی ک بهم گفته میشه و بردارم

    همه ما تکه از وجود خدا هستیم، خودم و شما رو به آغوش پر از نعمت و آرامش خدا می‌سپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 515 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به همه

    گام سیزدهم از آگاهی های ناب پروژه خانه تکانی ذهن

    من هم همیشه این را شنیدیم که میگن در شرایط حساس کنونی فلان شخص وفات کرد و شرایط دولت خیلی حساس شده اکنون ،یک نکته جالب اینجاست که اگر از آن شرایط به گفته خودشان سخت هم بگذرند چند ماه بعد میگن همان شرایط بسیار خوب بود و یک متل هم بین ما افغانها است که میگن روز بدتریست یعنی هر روز که میگذره اوضاع بد تر شده می‌رود در حالیکه من هر روز خوشحال‌تر و شکر گذار میشم و هنوزم جا دارم و هر روز حالم خوب و خوبتر است .

    دنیای ما دنیای فرکانسی است اگر حال خوب داری و بلخصوص در شرایط ناراحت کننده میتوانی با این باور که من هستم که شرایط زنده گی ام را رقم میزنم و یا هم با کنترول خودم میتوانم دنیاییم را کنترل کنم ، خودت را کنترول کنی یعنی در مسیر درست قرار داری که اکثرا نمی‌توانند و به همین دلیل هم همیشه هم خوب نیستند هر باریکه می‌بینم شان حالشان بد و بدتر از قبل است چون فکر میکنند کنترلی روی ورودی های خود ندارند در حالیکه ما می‌توانم با در نظر نگرفتن و نادیده گرفتن اتفاقات بد از تکرار چندین بار آنها جلوگیری کنیم و تحت هیچ عنوانی و اتفاقی حال خود مارا بد نکنیم گر چه کار راحت نیست اما نیاز به تمرین دارد .

    دوری کردن از تلویزیون و اخبار می‌تواند یکی از راهکار های خوبی باشد برای کنترل ورودی های ذهن ،چند روز قبل که یک ناخواسته در کشور م اتفاق افتاده بود همه تلویزیون‌ها حتما در مورد ش گفته بودند و من چون مدتهاست خبر ندارم از تلویزیون و این مسائل، ناخواسته از زبان خواهرم شنیدم که یک اتفاق بد اقتاده ، اصلا پیگیرش نشدم حالا نه اینکه من آدم بی درک استم و این صحبت‌ها، خوب منطق خیلی ساده داره آنهاییکه شنیده اند و غصه خوردن چی کردند که منم غصه بخورم .

    چرا همیشه رسانه ها در مورد منفی ها صحبت می‌کنند، به دلیل اینکه اولا قانون نمی‌دانند و دوما اینکه اکثریت جامعه منفی است و دنبال همچین موضوعات اند .

    ورودی های نامناسب ذهن خود را می‌توانیم شبه غذاهای غیرصحی کرم داری بدانیم که به ذهن خود می‌دهیم.در حالیکه ورودی های نامناسب ذهن به مراتب سمی تر از غذاهای غیر صحی است پس چگونه می‌توانیم همچین غذای را بخوریم .

    یاد بگیریم که دلیل اصلی بدبختی های زنده گی مارا خود ما بدانیم ما استیم که با ورودی های نامناسب به ذهن ما باعث اتفاقات بد در زنده گی ما می‌شویم . اگر اتفاق بدی در زنده گیم رخ می‌دهد من باعث شدم چون قبلا ورودی هایم را کنترول میکردم .

    یکی از باور های بسیار خوب در حوزه سلامتی اینست که من دارای سیستم ایمنی قوی استم که به آسانی میتواند میکروب ها را از بین ببرد و و یکی از باور های من اینست که من هیچوقت مریض نمیشوم و این هم بارها برایم ثابت شده اگر در مسیری درست باشم واقعا هم که مریض نمی‌شوم اما اگر اندکی از مسیر برایم خودم واضح میدانم که بدنم واکنش نشان داده . چون ذهن تاثیر مستقیم بالای بدن است .

    مرگ کاملا یک حادثه طبیعی‌ست، باور های درست در مورد مرگ داشته باشیم .

    تشکر میکنم از استاد عزیزم بخاطر این همه آگاهی که برای ما منتقل می‌کنند و همچنان از خانم شایسته عزیز .

    خدایا شکرت بابت اینهمه آگاهی که در این فایل بود

    در پناه الله رحمان و رحیم باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 1622 روز

    سلااام وصد سلاام به همگی

    از جمله استاد عزیز دلمم

    کنترل ورودی ذهن

    کلیدی ترین راهکاربرای کنترل تمام زندگیم

    استاد این جمله عالییی بود «که غذای نامناسب همون موقع اثرش رو نشون میده

    ورودی منفی ذهن بعد از یه زمانی که قدرت بگیره خودشو نشون میده»

    خیلییی به درکم کمک کرده

    کار راحتی نیست در ابتدا مخصوصا اگر یک فرد مثل من افکار منفی گذشته زیادی داشته باشه وقدرتشون زیاد باشه اولش که کار میکنی غیر منطقی به نظر میاد ولی با ادامه دادن این مسیر کم کم بیشتر میشه مهارت کنترل ذهن در اون مسیر جدید

    اول راه فقط باید امیدمو نتایج کم کم به وجود میاد

    یه مطلب عملی خوندم قبلا نوشته بود کلی سلول های بدون استفاده توی ذهن هست وقتی یه باور جدید یا یه مهارت جدید شروع میکنی اروم اروم مثل یه گیاه شروع به رشد میکنه هر چی بیشتر تمرین کنی توجه کنی رشد میکنه

    اگر از باور های قبلی استفاده کنی به رشد اون کمک میکنی

    برای حذف باور های گذشته تنها راهش اینکه که استفاده نکنی ضعیف وضعیف وکوچیک میشه

    یعنی کل راهش تمرین وتکرار باوری که میخوای هست

    خداروهزار مرتبه شکر

    عاشقتووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1078 روز

    الهی به نام تو و یاد تو

    قدم 14

    خوشحالم رسیدم به این قدم

    سلااااااام

    اینجام به لطف خداوند و شکر که در مدار این آگاهی ها قرار گرفتم.

    کنترل ورودی ها=کنترل ذهن ما

    اوایل که با قانون آشنا شده بودم ،،،یکم برام سخت بود اگه اتفاقی میوفته کنترل ذهن داشته باشم و سعی کنم واکنش نشون ندم ،البته که همه ما اینجوری هستیم ،،،،،اول راه شاید سخت باشه اما هرچقدر بیشتر کار می کنیم بیشتر میتونیم ذهنو کنترل کنیم .

    خوده پروسه کنترل ذهن هم به تکامل نیاز داره.

    یه چیزی که کمک میکنه ما بتونیم ذهنو کنترل کنیم و افسارشو تو دستامون بگیریم ،،،،اینکه به قول استاد ورودی های خوب بدیم ……

    چرا که ورودی ها تبدیل به افکار و افکار تبدیل به باور میشن وقتی زیاد تکرار بشن ،نتایج از راه میرسه.

    استاد یه فایل دارن اسمشو دقیق یادم نیست اما باور هارو از توش درآوردم و تو کاغذ نوشتم و هر روز میخونم تا به خودم یادآوری کنم……

    اونم اینکه هر اتفاقی که میوفته یه خیرتی توش هست

    اگه تو مسیر زندگی یه اتفاقی افتاد که ظاهرش خوب نبود باید بارها به خودم بگم یه خیری تو راهه و قراره یه اتفاق خوب بیوفته.

    تو این مسیر اگه به تضاد برخوردم به خودم بگم مهسا این همون ایده و راهی که باید ازش عبور کنی تا به خواستت برسی این همون مسیری که تورو به خواستت میرسونه ،پس شکرگزار اتفاقات باش و زود واکنش نشون نده ،،،،چرا که اتفاقات به خودی خود خودشون معنی ندارن این منم که تفسیرشون میکنم.

    پس چه خوبه که بیام تفسیر قشنگی ازشون داشته باشم تا اتفاق بیوفتن و زود قضاوت نکنم.

    بنظرم اینم راه خوبیه تا بتونم ذهنمو کنترل کنم و اجازه بدم دستان خداوند بشینه رو شونم و آرومم کنه.

    جمله طلایی اگر ورودی های ذهنو باز بزارم تا هرچرندی وارد ذهنم بشه من دیگه نیستم که زندگی میکنم بلکه من یه رباطی ام که دارم ورودی هایی که بهم دادمو زندگی میکنم ،من قبلا زیاد سریال می دیدم و تعجب میکردم چرا اوضاع رابطم بهتر نمیشه

    استاد واقعا تحسین برانگیز هستین

    با اون شرایطی که داخل خانوادتون داشتین

    بازم تونستید تغییر کنید.

    واقعا حق با شماست برای تغییر هیچ بهانه ای پذیرفته نمی شود.

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 2281 روز

    سلام استاد

    چقدرررررر دلم آروم‌گرفت

    خدا خیرتون بده

    کاش حال من زمانی هم که فایلهای شما رو‌گوش نمیدم مث زمان گوش دادن بهشون خوب بود

    یا کاش خدا موقع گوش دادن به فایلها که حالم خوبه بهم تافت میزد که حالم خوب بمونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: