live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/03/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-06 07:03:522024-11-08 05:24:02live | کنترل ورودی های ذهنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام و درود به استادان عزیزم و همکلاسی های هدفمند
خدایا شکرت که قسمت چهاردهم پروژه خانه تکانی ذهن رو هم دارم کار میکنم.
کنترل ورودی های ذهن:
کنترل ورودی های ذهن یک قدم بسیار مهم و اولیه برای کنترل ذهن هست. چون ما هر ورودی که دریافت کنیم خروجی ذهن ما هم شبیه همون هست. همونقدر که نسبت به غذای جسممون حساس هستیم و هر غذایی رو نمیخوریم همونقدر هم باید روی ورودی های ذهنمون حساس باشیم. چون ورودی های ذهن ما کل زندگی ما رو رقم میزنه. چون به هر چیزی که توجه کنیم از جنس همون چیز توی زندگیمون گسترش پیدا میکنه.
کنترل ذهن کار راحتی نیست. پس به این قضیه صفر و صد نگاه نکنیم. گاهی پیش میاد که نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم. ولی اگر سعی کنیم بیشتر این کار رو انجام بدیم کم کم کار راحتتر میشه چون مدارمون بالاتر میره و ورودی های بهتری دریافت میکنیم و یا ورودی های نامناسب کمتری دریافت میکنیم. حتی اگر هم ورودی منفی دریافت کنیم میتونیم وجه مثبت اون رو ببینیم.
وقتی غذای خراب میخوریم بدن سریع واکنش میده ولی وقتی ورودی خراب به مغز میدیم بیشتر طول میکشه تا اثرش رو نشون بده. یعنی اگر این کار رو زیاد تکرار کنیم این فرکانس قوی میشه و بعد تاثیرشو میذاره. بخاطر همین فاصله زمانی بین دریافت ورودی نامناسب با تاثیرگذاری اون شاید ما درک نکنیم که این ورودی ها دقیقا چطور داره روی زندگیمون تاثیر میذاره. ولی واقعا ورودی ذهنی خراب از ورودی جسمی خراب خیلی سمی تر و کشنده تر هست. پس باید خیلی بیشتر نسبت به ورودی های ذهنمون حساس باشیم.
باورهای سلامتی:
بدن ما حاصل میلیونهاااا سال تکامل و بهبودهای مستمر هست. نسل ما قویترین نسلی هست که به جا مونده اگر قوی نبود نمیتونست دوام بیاره. نسل ما طی میلیون ها سال بیماری های مختلف رو تجربه کرده و باهاش مقابله کرده. ضعیف ها از بین رفتن و قوی ها نسلشون ادامه پیدا کرده. سیستم ایمنی ما بسیار قوی هست و میتونه با هر مشکلی مقابله کنه.
ورودی های ذهن ما روی سلامتی جسمی ما صد درصد تاثیر میذاره.
باورهای مناسب در مورد مرگ:
مرگ یک پدیده کاملا طبیعی هست اصلا چیز عجیب و غریبی نیست. هیچکس نیست که نمیره همه ما وقتی که زمانش برسه میمییریم و اگر زمانش نرسیده باشه امکان نداره بمیریم. مرگ به معنی نابودی نیت به معنی ورود از یک جهان به جهان دیگه است. ما هرگز نابود نمیشیم. چون جنس ما از انرژی و انرژی هرگز از بین نمیره فقط از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه!
خدایا شکرت که تونستم این آگاهی های الهی رو برای ذهن منطقی خودم مرور کنم و باورهای خدایی رو در وجودم تقویت کنم و نسبت به کنترل ذهن حسستر باشم.
سلام به استادخوبم واستادشایسته عزیزم وخانواده گلم
ردپای گام 14
امشب اواسط شروع گوش کردن ونت برداری از همین فایل بود که تلفنم زنگ خورد وخبری شنیدم که این خبر برام ی جورایی خیلی تکراری بود وزیاد از این مدل خبرها میشنیدم
امشب خیلی به خودم افتخارکردم.چونکه اگر من همون زهرای قبلی بودم ازشدت گریه وناراحتی دیگه هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم ولی استادجانم به لطف الله وسخنان گهربار شما انقدر دلم آروم بود و بیخیال ازاین قضیه رد شدم که خودمم باورم نمیشد چرا انقدر خونسرد وآرومم؟
چندبار مکث کردم وجودم رو هم زدم درونم رو زیرو رو کردم بلکه قطره اشکی پیدا کنم ولی خداروهزارمرتبه شکر هیچ خبری ازغم واشک وغصه نبود.
هم خنثی بودم وهم خوشحال.خوشحال ازاینکه این اتفاق قطعا به نفع من خواهد بود ومنو به خواستم میرسونه.خوشحال ازاینکه این اتفاق ی خیر وشادی عظیمی درش نهفته اس که بزودی محقق میشه.
وای استاد بگم چقدر دلم آرومه که حدنداره.نجواهای شیطان هنوزم ولم نمیکنه ولی من بی اعتنا بهشون فقط دارم اینجا باعشق کامنت میزارم و در درونم حرفهای مثبت میزنم.شاید بشه گفت این اتفاق به ظاهر ناجالب آرزوی چندشب پیش خودمه که منو ببره به سمت خواسته ای که به تعویق مینداختمش.
خدای من هزاران هزار بار شکرت میکنم وبرای همه عزیزانم طلب آرامش وشادی واتفاقات خیروخوش رودارم.
درپناه خداباشید.آمین
سلام وقتتون بخیر
سپاس استاد عزیزم
سپاس از خدا مهربان ک منو تو این مسیر هدایت کرد
کنترل ذهن.کنترل ورودی ها..احساس خوب
اصل هست به میزانی ک باورش میکنم تلاش میکنم آگاهانه متعهد باشم باز انسان هستیم و جائز و الخطا..
چه خوب استاد توضیح دادند چقدر اون زمان همه میترسیدند.. یادمه ک همش آمارها رو مردم دنبال میکردند..
اما دیدگاه خوب: این باعث میشه ک جهان گسترش پیدا کنه..الان میبینیم ک دیگه خبری نیست..اما کسب کارها مستقیم رفت سمت آنلاین..و چه پول درآوردن راحت شد..تو خونه کار کن و بفروش به تمام کسانی ک تو این فضا آنلاین هستند..
چقدر بچه ها تو سن پایین کار آنلاین کردن و درآمد دارن..
کلی کسب کار جدید به وجود آمد
در مورد واکسن هم کلی واکسن تولید شد و کم کم ریشه کن شد..
دیدگاه در مورد مرگ:هیچ برگی بدون اذن خدا از درخت نمیافته.. موقعش باشه هر جا باشی باید لبیک بگی
خدایا کمک کن طوری زندگی کنم ک لحضه آخر ازت زمان نخوام..بگم بریم ..من خوب زندگی کردم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردم
در پناه خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
گام چهاردهم
سلام به استاد عزیزم،مریم جانم و همه دوستان
با شروع این پروژه میتونم بگم بهتر از قبل میتونم ذهنم رو کنترل کنم
مثلا چند روز پیش یخچالمون خراب شد و چون مواد غذایی زیادی تو یخچال بود یکم ترسیدم
یه فریزر هم دارم اما چون درست کار نمیکرد ازش استفاده نمیکردم
خدا رو شکر تونستم ذهنم رو کنترل کنم
و بجای فکر کردن به خرابی یخچال
خدا رو شکر میکردم بخاطر گوشت ومرغی که داشتم
بسم الله گفتم و فریزر رو زدم به برق در کمال ناباوری درست کار میکرد
و خبر خوب اینکه همسرم به فکر یخچال فریزر جدید هس
چه نکته هایی گفتین استاد
_ وقتی خبری یا حرفی میشنوم ذهنم میتونه اونو به شکلی تفسیر کنه که احساسم خوب بشه؟یا کمکی بهم بکنه؟
_من اگر میخام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت عمل کنم این جمله رو بارها باید با خودم تکرار کنم
_چقدر زیبا تکامل در سلامتی و قوی بودن بدن انسان رو توضیح دادین یاد فایل اصل بقای اصلح افتادم
_چقدر قشنگ مرگ رو توضیح دادین،این اتفاق در هر صورت میوفته
وقتش که برسه هر کجایی ک باشی فرشته مرگ میاد سراغت
پس تا فرصت زندگی داریم لذت ببریم
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم،هرکجا که هستید در پناه الله مهربان باشین
به نام خدای بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و همینطور دوستانم در پروژه خانه تکانی
امروز گام چهاردهم من در پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام است
توی صحبتهای استاد وقتی میخواستن درمورد دلیل کشش زیاد اکثریت نسبت به اخبار های منفی و تنشی یه نکته ای گفتن که بنظرم لازم برای خودم بازش کنم اینکه استاد اول صحبت شون گفتن این نیست که عده نشستن و دارن یه چیزایی به خورد مردم میدن که حالا بخوان به کنترل در بیارن و با این دیدگاه ایشون کاملا مخالفن من دیشب داشتم کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم را میخوندم که بعد خوندن ایه ها و توضیحات همینطور که به نصف کتاب نزدیک میشدم ذهنم میگفت خب کاش این آخوندها که توی تلویزیون صحبت میکنند بیان و این حرفها رو توی تی وی بگن و مردم تغییر میکنن و فلان…
رسیدم به نصف کتاب دیدم واقعا انرژیم پایین و کتاب بستم و رفتم توی حیاط با خودم صحبت کنم
و با خودم یادآوری کردم که ببین این تلویزیون یه ابزاری برای تبلیغات و وقتی یه چیزی هر روز تبلیغ بشه از یه جایی مخاطب تلویزیون که اکثرا هیچ کنترلی بر ورودی هاشون ندارن اصلا گی تی ندارن که هرچی وارد ذهنشون میشه تفتیش کنه بلکه بدون آگاهی اجازه میدن ورود بیاد داخل و این ورودی میتونه آشغالو کثافت باشه خب بالاخره بعد از مدتی که این تبلیغ ادامه پیدا میکنه یه سری افراد چه خوب یا بد باور میکنن و از یه جایی به بعد غیرارادی میرن دکمه کنترل میزنن و تلویزیون روشن میکنن بدون اینکه حتی از خودشون بپرسن
تمام سعیمو کردم که اینو به خودم بگم
تا اینکه امروز استاد توی این فایل هم دقیقا همین نکته گفتن با اینکه اصلا درموردش زیاد صحبت نکردن بیشتر تمرکز روی بخش کنترل ورودی ها بود ولی من همون لحظه گرفتم و یادم افتاد من این دسته فکرهای رو دیشب باهاشون مواجه شدم
هرچند باید ادامه بدم و استمرار بخرج بدم عین ش رو در عمق اتفاقات زندگیم ببینم و این تازه اول راه است..
نکته بعدی در مورد بیماری کرونا که من یادمه سال 99 اصلا ماسک نمیکزدم و پدر و مادرم بششششدت میترسیدند که وقتی من میخواستم برم بانک و کار داشتم همراه با مادرم بودیم پدرم توی ماشین گفت ماسک نزدی منم گفتم نه..
ما پیاده شدیم و رفتیم بانک باجه جفتی یک خانمی نشسته بود که کارش انجام بده و ماسک زده بود ولی ماسکش آورده بود پایین و نگهبان اون دیده بود و اومد گفت خانم ماسکت را بزن بعد جالبیش اینکه من هم توی همون ردیف بودم و وقتی بلند شدم اومدم از جلوی نگهبان رد شدم و مادرمم بود و شاهد ماجرا ولیی نگهبان هیچی به من نگفت، در حالی که اصلا ماسکی را هم همراه نداشتم
وقتی سوار ماشین پدرم شدیم به مادرم گفت چیشد گیر ندادن ماسک نزده بود مادرم گفت نه پدرم قاطی کرد گفت یعنی که چی و..
یکبار هم همراه پدرم داشتم میرفتم بیرون گفت ماسک نزدی چرا گفتم نمیزنم دیگه هیچی نگفت
خلاصه اینکه خیلی اون موقع به کرونا سعی نمیکردم تمرکز کنم بخاطر همین خیلی درگیرش نبودم حتی اون تایم مریضم نشدم
اما اون تایمی که روی خودم دیگه کار نکردم به راحتی افکارش و عقایدشون گذاشتم روم تأثیر بذاره در حالیه من اصلا اعتقادی به این حساسیت ها که باید حواسمون باشه نداشتم
در مورد باورهای سلامتی و اگاهی هایی که استاد گفتین خیلی مورد نیاز من هستن فقط باید ادامه بدم کم کم توی این ورودی هایی که هر روز دارم سعی میکنم به خودم بدم استمرار بخرج بدم تا خودش نشون بده
سپاسگزارم بخاطر این فایل زیبا و پرمحتوا
سپاسگزارم از استاد عزیزم
و خدای خوبم که بهم کمک کرد که بالاخره بیام کامنت این گام بنویسم
به امید دیدار همگی در گام های بعدی
با ایمان
مریم درویشی
1403/7/23
بنام خداوند مهربان
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
خیلی از شنیدههای ما، نزدیک به 95 درصد چیزهایی که شنیدیم و باور کردیم، چیزهایی هستند که به ما گفته شده و ما هم پذیرفتیم. هیچ فکری روی این نوع تفکرات هم نداشتیم دیگه، اینکه آقا چرا من دارم این حرف رو میزنم؟ بهرحال وقتی ما بچه بودیم، همش میگفتیم چشم، باشه و مخالفتی نبوده، و اینا شدن واقعیت زندگی ما. مثلا ”شرایط حساس کنونی” یا ”اوضاع قرمزه” باعث شده که ما قدرت تصمیم گیری نداشته باشیم و ناخودآگاه باور داریم که اوضاع جالب نیست، حالا ولش…
کنترل ذهن یه مهارته!
کسی که هیچوقت براش کاری نکرده، به محض رخ دادن یه اتفاقی که جالب نیست، ممکنه کلا نابود بوشه! اما در مقابل کسی که کم کم این رو تمرین کرده، وقتی یه مصیبتی بهش برخورد میکنه، به قول قرآن میگه ما از خداییم و به سمتش برمیگردیم. میتونه ذهنش رو کنترل کنه. مثلا مرگ یه عزیزی، برای خیلی ها غری قابل پذیرشه و برای برخیها راحت تره.
مسائل مختلفی هست که افراد رو به چالش میکشه، و یه ذهن واکنشی، هی با مسائل ناجالب درگیره. یعنی نمیتونه از اون دامی که توش گیر کرده، رها بشه و طبق قانون، هی از همون رو هم دریافت میکنه. حالا ماهایی که از قانون میخوایم استفاده کنیم، باید بدونیم که این ما هستیم که دنیای بیرون مون رو داریم خلق میکنیم، و منظورم از ما، همین فکرهای ماست، باورهای ما.
فرکانس های ما همهکاره هستند!
وقتی این رو درک کنی، دیگه با هر منطقی، سمتی نمیری که حالت بد بشه، چون حال بد همون آتیش هست. شما با هر منطقی بری تو آتیش، میسوزی!
کنترل ذهن مثل سایر تواناییهاست که آدم توش هی بهتر میشه!
استادی میخواد واقعا، بخاطر همین 90 درصد آدمها اصلا بلد نیستند، حتی آدمهایی هم هستن که از این داستان خبر دارند، ولی تو شرایط خاص، نمیتونن خوب بهش عمل کنند. راهکار چیه؟
این که هر روز روی بهتر کنترل کردن ذهن کار کنی!
اولین قدم اینه که شما ورودیهای ذهن رو کنترل کنی و هر چیزی رو نشنوی و نبینی!
رسانه و اخبار رو ببند کلا، چون 100 درصد محتوای تولیدی، از جنس همون آتیشه.
حالا چرا اخبار اینقدر طرفدار داره؟
ببینید، رسانه چیزی رو تولید میکنه که ملت میخوان! حالا ملت بخاطر کنترل نکردن ترسهاشون، میخوان که از اوضاع جهان باخبر باشن، تا بدونن چه خاکی به سرشون بزنن! یعنی به عبارتی، این ترسهای آدمهاست که اونها رو عاشق اخبار کرده، و منطق این آدمها هم اینه که باید از دنیا باخبر باشیم! بابا به قول استاد وات ایف اگه اصلا مسئلهای نباشه برای حل کردن!!؟
اکثریت جامعه از قانون خبری ندارند، اکثریت جامعه به قانون اعتقادی ندارند و جای باورهای قدرتمند کننده رو چی تو ذهنشون پر میکنه؟
باورهای محدود، ترس، بی ایمانی راجع به قانون و…..
و طبق قانون هی از این جنس رو دریافت میکنن.
یعنی توی این سیکل معیوب میچرخن و دیگه پذیرفتن، راه دیگهای نیست دیگه، همین بوده و هست…
مایی وجود نداره که… ما بعنوان یه آدم تک اصلا معنایی نداره، ما تشکیل شده از میلیونها خودآگاهی سلولی هستیم، چون تشکیل شده از میلیاردها سلول هستیم. وقتی شما اجازه میدی این ورودیهای منفی به این همه سلول وارد بشه، فرکانس و پیامی که داره به جهان مخابره میشه، هزاران فرکانس منفیه! چطور میخوای بگی نه، این اخبارها که تاثیری ندارن!؟؟
این ورودیها، آگاهی کلی شما رو در جهت مثبت یا منفی، طبق چیزی که بهش دادین، جهت دهی میکنه و از فرکانس اون به جهان ارسال میشه و جهان هم همون رو امبد میکنه و تو زندگیتون وارد میکنه!
اما خب این ساده نیست، چون یه فاصله فرکانسی همیشه هست. به قول انیشتین مردم عاشق شکستن چوب هستن، چون نتیجهاش رو همون لحضه میبینن، درست عین خوردن غذای فاسد و دلپیچه گرفتن. ولی تو بحث خلق اتفاقات یه بازه زمانی همیشه بین ارسال و دریافت هست.
بزارید یه مثال بزنم:
من وقتی به یاس رازقیهام آب میدم، میدونم که غنچهها طی 10 روز آینده باز میشن و عطرش همه جا پخش میشه، چون اطمینان دارم پس زور نمیزنم! فقط آبیاری میکنم، محافظت میکنم.
فرکانسها هم همینه! باید فرکانس خوب، ورودی خوب به خورد گوش و چشمم بدم، باورهای خوب به خورد ذهنم بدم و باقیش کار جهانه که طی حالا مثلا 10 روز نتایج رو بیاره و اگر یه ماه این رو تمرین کنم، این فاصله فرکانسی رو بهتر میتونم درکش کنم و اونوقت ایمان میارم که کل داستان همینه.
البته که باید سپاسگذار باشم و صحه بزارم، تایید کنم، شهادت بدم که آقا این باورهای خوب بوده که خوب خلق کرده وگرنه چرا قبلا نشد یا نمیشد؟
در پناه الله مهربان ثروتمند در تمام ابعاد زندگیتون باشید، چون ثروت خودش اسسسسست!
به نام الله
سلام گرم به استاد شایسته عزیز و سلام خدمت همه بزرگواران.
این را خدمت آن دوست عزیزی میگویم که مثل من ذهن چموشی دارد و از راههای مختلف در حال از سر باز کردن و دور زدن قانون است.
من عملاً دو سال است که تلویزیون نگاه نکردم، پیش خودم گفتم خب چقدر عالی من که بسیار روی ورودیهای ذهنم کار کردم و از اخبار و فیلمها و خوراکهای مسموم خودم را دور نگه داشتم.پس دیگه
ورودی هایم مشکلی ندارند.!!
بله این برای مرحله اولیه خیلی هم عالیست اما ماجرا اینجا تمام نمیشود .
از سوال خوب سمانه جان صوفی در عقل کل راجع به گیر کردن در حاشیههای کلامی و جواب خوب تر رویا جان محمدیان به این سوال متوجه شدم الان ذهنم خودش را با ورودیهای دیگر مشغول کرده ورودی هایی مثل کنجکاوی در زندگی دیگران سر درآوردن از کارشون یا اینکه بقیه راجع به من چی گفتن و نظرشون چیست.
حالا که دست ذهن برام رو شد وقتش رسیده که وارد مرحله بعدی کنترل ورودی هام بشوم.
انشاالله که خدا در همه مراحل هدایتگر همگی ما باشه.800
به نام خدا
سلام استاد و خانم شایسته و همه دوستان جان
به واسطه کنترل ذهن اتفاقات خوب میفته
خیلی موقع ها به قول شما استاد شرایط طوری هست که سخت هست کنترل کردن ذهن ، ولی در این شرایط سخت میشه آدم ایمانشو به خدا نشون بده . خدایی که هرچقدر احساسمون سمت خوب باشه بهش نزدیکیم و هرچقدر از احساس خوب دور بشیم یعنی از خدا دوریم و راه غلطیم ، پس همیشه به یاد بیاریم الخیر فی ما وقع رو و بدونیم در هراتفاقی خیر هست برای آنهایی که ایمان دارند . پس توی هر شرایطی میشه ذهن رو کنترل کرد و جنبه مثبتشو دید . اگه مثال بزنیم بخاطر اتفاقات به ظاهر سختی که توی جامعمون افتاده از سیل و زلزله و بیماری همه گیر میبینیم که جنبه مثبت هایی داشته برای اینکه بعد از هر زلزله خونه ها مستحکم شدن بعد هر سیل راه کارهای بهتر انجام گرفته و بخاطر همین بیماری چقدر کسب و کارها اینترنتی شکل گرفتن و رشد هایی بوجود آمده .
اگه توی اتفاقات بد بمونیم توی فرکانس بد بمونیم با گفتن چقدر بدبختیم چقدر سختی میکشیم و.. هیچوقت اون اتفاق مثبت توی سختی رو نمیتونیم ببینیم و هربار اوضاع سخت میشه ، یادمون باشه هیچ چیزی بد نیست تا وقتی ایمانمون قویه ، پس نباید بزاریم سیاهی کل احساسمونو بگیره و دور بشیم از خدا .
همیشه قشنگی هارو ببینیم همیشه اتفاقات مثبت رو ببینیم و فرکانسهاشو ارسال کنیم ، به خدا قسم هیچ اتفاقی ارزش اونو نداره که یک ثانیه زندگی ما با ناراحتی بگذره ، درسته منم ناراحتی داشتم استاد 100درصد شما هم ناراحتی و حس بد داشتین خود موفقترین افراد جهان هم همینارو داشتن ولی نگاه بزرگ به اتفاقات و حال خوب کردن خودشون باعث نتایج خوب میشه ، موندن توی حس بد هیچ چیزی رو بهتر نمیکنه بلکه بدتر هم میشه ، با موندن توی حس بد فقط خدارو کمرنگ میکنیم توی زندگیمون و اینکه خدا فرامانروای کل جهان هست رو زیر سوال میبریم .
همیشه تضادها باعث پیشرفت شده در هرموضوعی
پس ورودی هارو با هر تاریکی پر نکنیم . چون هر ورودی که حس بد بده اون نادرسته دور از این نظم جهان و خداوند هست
به نام تنها خالق وحاملی همه مون
اینکارو بکن نکن
تشخیص اینکه این قدم اصله یا نیس طبق قانونه یا نه
خبرهای از موفقیت وثروتهای عجیب بقیه
تحسین کنی وباور کنی میشه
اگه اتفاقی برای یک نفر تونسته پس توهم راحت میتونی دیگه انجام بدی با تکامل
مثلا…
خونه 180 میلیاردی مگه هست توقم دیشب با حشاب کتاب اینکه بهترین قیمتام باشه نیس حرف الکی بوده وهمه مسخره میکردن من یاده حرف استاد افتادم وقتی
تو راه حرکت میکنی موفقیت همینجور جادویی رشد میکنن بزرگو بزرگتر میشن شاید برا بقیه یه دروغه ولی هست ومنطقی هم نباشه
تو تحسین کن
خبرهایی از موفقیت ایلانو تحسین میکنم خدایا بیشتر بهش بده براش ببارون نور برکتو زهرا میشه ارزش بیشتر بهتر ساده تر خلق کرد
خبرهایی از دارایی خونه 180میلیاردی که من خودم شک کردم صدو هشتادو میلیارد چجوری بنویسم خخخ ولی میدونم هست میدونم میشه وتو راه خواسته هر خواسته ای ممکنه وایده اش میاد
من دوست دارم همیشه تو راه مستقیم تو راه نعمتها باشم تو راه دوستی وارتباط با رب از این ازادی ولیاقت ازادی شکر
تفاوت بین اصله وفرع
دلیل اصلی موفقیت چیه اتفاقی بعد این فایل به فایلی هدایت شدم در مورد همین موضوع دقیق یه لحطه شک کردم بعد گفتم برم یادم میاد موضوع دلیل اصلیه موفقیته بعد عجیب دیدم اره برخوردم به دوتا فایله پشته سر هم در مورد علت اصلی موفقیت
درکه که بهش رسیدم
باورها در مورد موفقیت بود
گاهی خبراهایی میشنوعی منطقی نیس خیلی بیشتر شبیه مسخره بازی تا واقعیت
مثل برای الان ما خونه 180 میلیاردی شبیه دروغه ولی وقتی باور اینکه خدا بی نهایت بخشنده مهربان
باور اینکه خدا با هدایت بنده هاش توی راه نعمتاش تکاملی پشت سر هم نعمت میبخشه و این موقعه ها بدون مقایسه بقیه کنی از روی نگرانی بقیه چه دست اوردایی تو هیچ چیز تحسین کن میشه این نتیجه های کوچیکت روزی بزرگ خواهند شد
بعضی چیزا ظاهرشم خیلی منطقی بود اشتبه فرعه
مثلا فلان افراد موفق که همش تو کار تبلیق هستند یا خیلیا که کارشون با تبلیغ قبول دارن که باید دیده بشن
ولی یه باور طلایی هست
اصله محصول با کیفیته تبلیقات وجاشو اینا فرعه
مثلا یکی محصول خوب بده یه جا پرت باشه مغازش کوچیک بزرگ لوکس هرچی مهم نیس مهم کالای با کیفیته
مثال
استاد درسهای قانون الهیو که درک کرده اموزش میده ساده وماهم راحت با دستای خدا هدایت میشیم وبه کار میگیریم ورشد میکنیم
حالا ساعته استاد لوکیشن کفش اسمش رنگ چشماش اینا فرع ینی مهم نیس خیلی ساده
بعد دوبار مشتی گوش دادم
حالا دوبارم نکته بزداری کردم
حالا چکیدشو قلبن یاد گرفتم تو ی این ردپا انجام میدم برای کمک به خودمو بقیه
کنترل زهن
مهارتی بسیار ارزشمند وممکن البته با تمرین
خیلیا کنترل نمیکنند البته یا از قانون خبر ندارند یا هرچی نمیکنند تو جهنم به سر میبرند و بعضیام یادگرفتند درحال بهبود هستندمثل من
من قبلا خیلی دختر نازک نارنجی احساساتی بودم ینی بایه چیزه کوچیک زوق میکردم
با یه چیز کوچیکم از هم میپاشیدم
که با تکامل خیلی بهتر شدم به لطف اموزش ها تونستم روزهای تقریبا خوب همیشگیو رقم بزنم
ودیگه تو سایت میچرخم سعیمو میکنم از لحظه واتفاقم لذت ببرم و قدم های طلاییم تو سایت گام به گام ودوره قدم یک میبنم
با طراحی وخونه داری این زندگی ساده لذت بخشه منه روابطمم فراوانی همه چی اوکیه
تعهد میدم توی این راه بمانم با تمرین ستاره قطبی وکنترل زهنی همیشگی به خودم سخت نمیگیرم ولی سعیمو میکنم دیگه خیلی ساده سره خودمو با چیزای قشنگ دور برم سایتو طراحی گرمش کنم به جای فکرای الکی کار های بی ارزش
شکرت خدایی که حمایتگر همه هست وقتی با قدمای کوچسک ایمانتو نشون میدی
قدم کوچولو ایمان امروزم طراحی با عشق ایلان ماسک
1403/7/22
خدایا شکرت برای این قدم طلایی ومرور وقانونت وتوجه به الگو ها زیبایی های زندگیم
سلام استاد محترم و دوستان همراه
الهی هدایتم را سپاس، تحولم را سپاس
” کنترل ورودی های ذهن ”
اولین بار در سایت استاد با این واژه آشنا شدم. هیچ کلاس درس و دانشگاهی اینا رو نگفتن، نشنیدم.
افکار ما وقتی بارها و بارها تکرار میشن، قوی میشن و اتفاقات رو رقم میزنن حالا در جهت مثبت یا منفی
کنترل ذهن در شرایط ناراحت کننده و ناجالب، سخت هست. همه نمیتونن انجامش بدن و عده کمی موفق میشن و همون عده کم نتایج شون با بقیه متفاوت هست.
همانطور که غذای فاسد جسم رو بیمار میکنه، افکار فاسد روح و ذهن رو بیمار میکنه.
تفاوت در فاصله زمانی بین عمل و نتایج هست. یعنی با غذای فاسد خیلی سریع جسم واکنش نشون میده ولی در مورد افکار منفی باید بارها تکرار شه و زمان میبره تا نتایج بوجود بیاد و ما اغلب متوجه نمیشیم.
دو نکته مهم اینه که ؛
اولا؛ افکار منفی باید بارها تکرار شه تا قدرت بگیره و خلق کنه.
دوما؛ اگه شرایط همیشه بد باشه، شرایط بدتر رو خیلی متوجه نمیشیم و درک نمیکنیم.
“مثالی” که به ذهنم میرسه، شاگردی که همیشه نمرات عالی میگرفته و حالا اگه یکبار یه نمره پایین تری بگیره سریع متوجه میشه (مثلا نمره 20 یا 18)، ولی شاگردی که همیشه نمره کمی میگیره این بار هم نمره کم بگیره خیلی فرقی نداره براش. مثلا ( نمره 8 یا 6 ). و جالبه که اون شاگرد اولی خیلی ناراحت میشه و بفکر می افته که جبران کنه، از معلمش میخواد برگش رو مجدد صحیح کنه ولی شاگرد دومی اصلا مهم نیست براش. یعنی چون بارها تکرار شده دیگه براش فرقی نداره. از نظرش نمرش تک هست و تلاشی نمیکنه انگار پذیرفته.
اگه میخوایم متفاوت از اکثریت افراد جامعه نتیجه بگیریم، نباید مثل اونا فکر کنیم، صحبت کنیم، عمل کنیم.
زمانی که اونا از ناخواسته ها صحبت میکنن ما روی خواسته ها تمرکز کنیم. حرکت کنیم، عمل کنیم، تا از جامعه جدا شیم و نتایج مون متفاوت بقیه باشه.
سیستم ایمنی بدن مون خیلی قوی هست چون حاصل میلیون ها سال تکامل هست و به این راحتی آسیب نمیبینه و نباید از بیماری ها واهمه داشته باشیم. جانوران، گیاهان، انسانها حاصل میلیونها سال تکامله که در اون ضعیف ترها مردن و نسل ها با قویترها ادامه یافته.
در رابطه با مرگ؛
راه گریزی از مرگ نیست، اگه زمانش برسه در هر جایی اتفاق می افته و اگه زمانش نباشه هر کسی هر کاری کنه فرد زنده میمونه.
سپاس بابت آگاهی های دوره