live | کنترل ورودی های ذهن - صفحه 39

679 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1758 روز

    به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی

    گام چهاردهم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”

    سلام به دوستان عزیز و نازنینم در این پروژه هدایتی

    هر وقت صحبت از دوران پندمیک میشه، فقط می تونم بگم چه دوران طلایی بود! حداقل برای من از مهم ترین ترنینگ پوینت های زندگیم بود،، آزادی زمانی و مکانی که به لطف این دوران بهم داده شد تا متعهدانه روی سایت و آموزه ها کار کنم، یادم میاد چطور متعهد بودم و شوق و اشتیاق داشتم برای تغییر.. یادم میاد چطور توی شش ماه 5تا دفتر از سپاسگزاری و تغییر و تحولاتی که درونم رخ می‌داد می نوشتم و پر می کردم.. یادم میاد چطور هر روز قدم به قدم خودم رو می شناختم و به خودشناسی بیشتر می رسیدم و برای اولین بار فرصت پیدا کرده بودم توی تایم آزادی که داشتم به خودم و خواسته ها و علایقم فکر کنم و فقط بنویسم از خواسته هام.. یادم میاد چطور با شوق و هیجان روی دوره روزشمار تحول زندگی من کار می کردم و هر روز معجزه آسا تر و زیبا تر از روز قبل جلو می رفت

    دوران پندمیک برای من شرایط فوق‌العاده کنونی بود و همیشه خیلی خوب ازش یاد می کنم و سپاسگزارم بخاطر وجودش و فرصت های خیلی خوبی که بهم داد تا متمرکز بشم روی خودم و سرمایه گذاری کردن روی خودم و بعد هم نتایج عالی که هر روز شاهدش بودم در حیطه روابط، در حیطه تحصیلی، در حیطه مالی که بدون یک کلمه پدرم ماهیانه من رو دو برابر کرد و در حیطه معنویتتت وای خدایا هرچقدر درباره برکاتی که اون زمان داشت مخصوصا در حوزه معنویت و اون شناختی که داشتم به خدای خودم می رسیدم صحبت کنم واقعا هیچه فقط اشک شوق می ریختم..

    چند شب پیش یه خوابی که یک جمله رو نشون میداد دیدم

    ‘ذهن قدرتمند تو رو به هر خواسته‌ای می رسونه’

    کلید اصلی ذهن قدرتمند بود،، ذهنی که فیلتر داره و هر چیزی اجازه ورود به اون رو نداره؛ چقدر این موضوع کنترل ذهن و وردی هاش مهم و اصل و اساسِ که بعد از 14گام یکی از مهم ترین درس هایی که داره بهمون یادآوری میشه این موضوعِ! که بازی رو یادمون نره، که انقدر تکرار کنیم با خودمون که بشه پیش فرض ذهن، که انقدر تکرار کنیم تا بشه باور و خودش رفتارهای بعدمون رو مانیتور کنه.. نمی دونم متوجه شدید یا نه، از وقتی در این دوره شرکت کردیم من یکسری کارهایی رو ناخودآگاه انجام میدم که بعد که بهش فکر می کنم می بینم مقاومت رفتاری که داشتم حاصل فیلتر ورودی هام بوده

    خدارو هزار بار شکر می کنم که داخل هیچ شبکه اجتماعی فعال نیستم، خیلی چهره افراد دیدنیِ وقتی ازم می پرسند توییتر داری میگم نه؛ وقتی میگن اوکی توی واتسپ بهت پیام میدیم و لبخند می زنم میگم من که واتسپ ندارم!؛ وقتی میگن خب داخل تلگرام پس، میگم تلگرام هم هر چند ماه یه بار شاید چک کنم و دسترسی ندارم؛ وقتی میگن تیک تاک هم نداری؟ میگم نه؛ میگن اوکی هرچی هم نداشته باشی دیگه اینستا رو که داری، نه؟ میگم اونو که از همون روز اول پاک کردم.. میگن خب چطور زندگی می کنی؟ از هیج جا خبر نداری، با بقیه چطور ارتباط برقرار می کنی؟ میگم به راحتی یا زنگ می زنیم یا پیام میدیم دتس ایت خیلی هم راضی هستم که خبر ندارم و نمیدونم چی شده اینطوری ذهنم آزاد و تایمم برای خودمه و نه برای هدر دادن زمانم به بهانه اینکه حوصلم سر رفته برم مثلا اینستا ببینم بقیه چیکار می کنن؛ من فقط از یوتیوب استفاده می کنم بخاطر منبع های عالی که داره تا بتونم زبانم رو قوی تر کنم و چیزایی که می خوام رو یاد بگیرم،، به خودم گفتم حتی اگر در آینده هم به هر دلیلی هرکدوم از این برنامه ها رو داشته باشم میدونم کنترل ورودی چقدر مهمه که نشتی انرژی برای خودم ایجاد نکنم

    تلویزیون رو من تا سه سال پیش بخاطر سریال ها می دیدم اخبار و این چیزها که انگار از بچگیم خط قرمزم بود اصلا ارتباط برقرار نمی کردم باهاش ولی خب مثل هر خونه‌ای پدرم مشتاقانه دنبال میکنه اونم هر صبح و ظهر و عصر و شب!! وقتی متوجه قوانین شدم به کلل سریال ها رو کنار گذاشتم و سریال های موردعلاقه من شدن سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت که درس ها می گیرم و زندگی می کنم باهاشون، از زیبایی و نکات مثبتی که به اشتراک گذاشته میشه چه از طبیعت چه از انسان های فوق‌العاده و باحالی که باهاشون برخورد می کنید کلی لذت می برم خودم رو تجسم می کنم که اگر اونجا بودم چه کاری می کردم و چطور لذت می بردم و چه خواسته هایی که در وجودم متولد نشدن از طریق این دو سریال بی نظیر و همین‌جا صمیمانه از خانم شایسته عزیزم سپاسگزاری می کنم بخاطر صبر و حوصله ای که به خرج دادن و میدن برای شکار این زیبایی ها و به اشتراک گذاشتنش با ما

    این پارت رو خیلی دوست داشتم که وقتی انقدر روی خودمون و کنترل ورودی هامون کار می کنیم حتی اگر یه خبر هم انقدر وایرال شده باشه که آخر بشنویم، ذهن میاد نکته مثبت قضیه رو بیرون میکشه چون تحت تعلیم و تربیتِ دیگه..

    درباره موضوع سلامتی، من باورهای خیلی خوبی داشتم چون توی ذهنم این بود که من همیشه درحال ورزش کردنم از بچگی توی هر سنی مشغول یه ورزش به خصوص بودم و باورم این بود که بدنم خیلی مقاوم و عالی و آماده ست و متابولیسم فوق‌العاده‌ای داره (شاید دو سه بار توی سال به تضاد می خوردم) حالا اینطرف قضیه وقتی داشتم دوران پندمیک روی خودم کار می کردم و لیزری تمرکز گذاشته بودم برای ایجاد سپاسگزاری به عنوان ویژگی شخصیتی، داخل یکی از فایل ها ازتون شنیدم که بیماری در بدن یک فرد سپاسگزار جایی نداره.. از اون روز به بعد قوی ترین باور من همین شد که تا زمانی که من یک انسان سپاسگزار و متمرکز روی زیبایی ها هستم و ذهنم رو کنترل می کنم خیالم تخت باشه از همه چیز،، باز که تکامل طی کردم خداوند چقدر زیبا و عالی هدایتم کرد به یک قسمت از سریال زندگی در بهشت که ازتون یاد بگیرم در برابر بیماری و تضاد برای سلامتی مقاومت نداشته باشم! چون تا وقتی که من در این مسیر هستم و دارم روی خودم کار می کنم، هر اتفاقی برام بیفته در جهت پیشرفت منه حتی اگر بیماری هم باشه برای اینه که سیستم ایمنی من رو قوی تر کنه و اتفاقا همون چیزی هست که بدنم بهش نیاز داشته تا اصلا یکسری پروسه هایی انجام بده سلول ها و بافت های قبل رو تخریب و سلول ها جدید با قدرت بالاتر رو آپدیت و جایگزین کنه

    از دوره عزت نفس هم فقط می تونم بگم گنجینه است واقعا با تمرین های عالی و عملی که هر جلسه ما رو به چالش میکشه من دارم زندگی می کنم و اون سیمان ها و بتن هایی که ترمز شدن برام رو یکی یکی تخریب می کنم؛ خداروشکر که خداوند هم مثل هر زمان هدایتم میکنه برای حرکت در این مسیر رویایی؛ خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ليلا گلي گفته:
      مدت عضویت: 2403 روز

      سلام به زینب عزیز این اولین کامنت من داخل سایت هست. واقعا دیدگاهتون و باورهاتون در مورد سلاامتی عالی بود با اجازتون من دیدگاه شما رو سیو میکنم که هر بار مرور کنم‌ چون باورهای من در مورد سلامتی خیلی ضعیف هست و خیلی خیلی باید‌روی باورهام کار کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    زینب رستگارمقدم گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    سلام به استاد عزیزو مریم‌جانم

    خداقوت

    استاد این فایل من رو به شدت یاد اتفاقات و شرایطم در دوران پاندمیک انداخت!

    به طور نا خودآگاه من و همسرم در این دوران کنترل ورودی هارو داشتیم تمرین میکردیم و موفق شدیم خیلی اتفاقات رو رقم بزنیم ولی کاش آگاه بودیم و قدرتمند تر کنترل میکردیم ورودی های ذهنمون رو…

    من یه دختر 21 ساله ای بودم که یک ترم مونده بود تا من از دوران کارشناسی فارغ التحصیل شوم …

    یک سال و نیم‌بود که ازدواج کرده بودم و تصمیم داشتیم سال آینده با همسرم به منزل خودمون برویم…

    دقیقا هیچ وقت یادم‌نمیرود که ترم‌آخر دانشگاهم از روز اول ترم‌بهمن که کلاس ها شروع شده بود انگار دست و دل من به اینکه بروم دانشگاه نمیرفت …

    چون من هر ترم از قم با قطار ساعت 5صبح باید میرفتم تهران و عصر با آخرین قطار برمیگشتم…

    اینکه چقدر توی دوران کارشناسیم برام لذت بخش بود رفت و آمدم ، معاشرت هایم ، اطرافیانم و تجربه هایم به کنار فقط این‌رو بگم که این‌دوران یعنی کارشناسی و تحصیلم از من یک زینب قوی و مستقل واقعی ساخت!

    توی قطار چقدر مطالعه های مفیدی داشتم، چقدر موزیکای انرژی مثبت گوش میدادم، چقدر روی اهداف و رویاهایم کار میکردم و مینوشتم …

    و شب که برمیگشتم تازه همسرم که این اواخر میومد چهارراه غفاری دنبالم با عشق پذیرا بودم و به پاگشاکنون و مهمانی میرفتیم….

    خلاصه داشتم از پاندمیک میگفتم !

    بهمن ماه که اعلام شد اولین مورد کرونا در قم دیده شده ، دقیقا ایستگاه قطار قم و تعطیلی ها از قم آغاز شد و دیگر شروع تقریبا 2 سال کرونا و شرایط خاصش…

    تا اسفند ماه در شوک و مراقبت بودیم ولی از فروردین ماه که عید شد و با همسرم بودیم ، چقدر فایل های انگیزشی گوش میدادیم، چقدر با افراد موفق آشنا شدیم و بیوگرافی آن ها را دنبال میکردیم ، حتی تصمیم گرفتیم بدون اینکه عروسیمون رو عقب بندازیم همون سال به خونه خودموم بریم…

    من حتی یک لیوان و قاشقم برای خانه ام پدر و مادرم کنار نگذاشته بودن و اعتقاد داشتن همون موقع برات میخریم و نگران هیچ چیز نباش ، پدرم همیشه مادرم رو با این آروم‌میکرد که “زن این بچه از روزی که خودش اومده روزیشم با خودش آورده ، هم‌خودت ، هم‌بچه هام‌الحمدالله روزیاشونو خدا داده ، نگران جهازشم نباش جوره جور ، خداروهم شکر میکرد بابت روزایی که گذشته ” ، اینو که پدرم میگفت، از یه انبار کاه آتیش گرفته همه ما تبدیل میشدیم به رود آرومی که داره هدایت میشه به سمت دریا … زیباتر ، آرام تر ، امن تر و عالی تر!

    خلاصه عید نوروز و 13 روزش تموم شد و تصمیم ما برای عروسی مصمم تر ، کلاسای دانشگاهم که مجازی شده بود.

    ماه رمضان شد و یه شب گوشی دستم‌بود و داخل اینستاگرام‌بودم، داشتم‌پیج مربیای ورزشی رو میدیدم‌که توی دوران‌کرونا به راحتی کلاس مجازی داشتن و با تعطیلات هیچ وقفه ای براشون ایجاد نشده بود ، منم قرار بود بعد از کارشناسیم دوره های مربیگریم که تموم شد، مربیگریم‌رو آغاز کنم …

    خلاصه همسرم‌اون شب به شوخی به من گفت ” اگر راست میگی از اینستاگرام‌پول در بیار ! ” منم جدی گرفتم!

    کلا تاثیر دوران کارشناسیم که هیچی رو دیگه سخت نمیدیدم برای خودم هنوز توی وجودم بود، رفتم توی فکر و از هفته آیندش نشستم به طراحی تمرین کردن و پلن برگزاری کلاسای مجازی رو چیدن ، خیلی جدی و مصمم…

    از همون ماه رمضان بعد از افطار کلاسای آنلاین مجازیم‌رو به صورت رایگان شروع کردم ، هم‌یه تمرینی برای خودم بود برای طراحی تمرینات و خلاقیتم هم واقعا از علاقم داشتم لذت میبردم و احساس میکردم قراره یه اتفاقای خوبی بیوفته و باید اینکارو انجام‌بدم ،

    خلاصه کم کم

    کلاسای دانشگاهم رو شرکت کردم …

    جهازم رو با خانوادم در عرض 2 الی 3 ماهی که همه جا میگفتن جنس ناقصه و مغازه ها بستن خریداری کردیم …

    منزلمون رو با کابینتایی که دوست داشتیم و کاغذ دیواری زیبا توی اون شرایط دیزاین کردیم، درب و پنجره هامونو رفتیم رنگ‌کردیم…

    و در آخر ….

    یه عروسی خودمونی ولی با لباس عروس و باشکوه برگزار کردیم …

    آخرین امتحانای ترم‌دانشگاهم رو دقیقا یادمه که توی خونه خودم به پایان رسوندم …

    و بعد از کرونا با اعتماد به نفس قوی در بهترین باشگاه های شهر فعالیتم رو به عنوان یک مربی حرفه ای با حقوق خوب شروع کردم …

    پیجی که در در دوران کرونا باز کردم و خدمات آنلاین داشتم رو به مراتب رشد دادم و فایلام‌رو ذخیره کردم تا الان تبدیل شده به یک منبع در آمد خوبی برام که کلی فکر و ایده دارم هر روز براش …

    و کلی اتفاق عالی دیگه که به خاطرشون هزاران بار از خدا ممنونم…

    خلاصه که دوران کرونا و کارشناسی ام‌ برای من دوران پختگی و هدایت های عالی بود ، که این‌روزا تازه دارم قدرشونو میدونم و امیدوارم من و تمام دوستانی که دغدغه آگاهی و پیشرفت در زندگیشون رو دارن به اهدافشون روز به روز با آگاهی و کنترل ذهنشون و توکل واقعی به خداوند نزدیک بشن و در آخر جشن پیروزی بگیرن…

    خدایاااااااااا با یه حال درجه یک شکرت :)))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 707 روز

    گام چهاردهم

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوسداشتنی و دوستان عباس منشی.

    خدای قشنگم ازت سپاسگذارم که دوباره حس خوب رو درمن بیدارکردی و نگرانی هارو از من گرفتی و به من یاداوری کردی که وقتی راه حلی برای تضادهام نمیدونم به خودت بسپارمش و بیشتر ذهنمو کنترل کنم چونکه تو هر غیر ممکنی رو ممکن میکنی و از پس همه چیز برمیای و اگه من ایمان صددرصدی داشته باشم و درگیری ذهنی که راه حلی براش نمیبینم رو به خودت بسپارم و رها باشم قطعا اون چیزی که میخوام اتفاق میوفته وقتی میگم دیگه میسپارمش بخدا بنطرت وقتی باز توی ذهنت دنبال راه حلی و ذهنتو خسته میکنی و کم کم روی احساست تاثیر میذاره اینطور جهان پاسخ میده؟

    قطعا پاسخ نمیده چون تو الان توجهت به ناخواستس بجای اینکارا به این توجه کن و فکر کن و تصویر سازی کن این تضادهم حل شده و راحت و روون و اسون پول میسازی و فراوانی مشتری رو تجربه میکنی وای فکر کردن بهشم حس خوبی بم میده و خداروشکر تازه اینکاربه ذهنم رسید که بجای تمرکز روی راه حل قضیه به این فکر کنم که حل شده و بسپارمش به خدا و رها باشم و خداوند ازطریق دستانش و از جایی که فکرش رو نمیکنم برام حلش میکنه و و ازجایی که فکرش رو نمیکنم برام مشتری میاره و خداوند دل هارو نرم میکنه برام و وقتی میسپارمش به خدا دیگه دنبال کمک بقیه نباشم و نچینم که خداوند از چه طریقی بهم کمک کنه چون اینطور خداوند پاسخ نمیدهد و میگه باشه بذار بقیه برات حلش کنن اگه روی اونا حساب میکنی.

    فقط روی خداحساب بازکن نه بنده ی خدا.

    خداوند هرغیر ممکنی رو میتونه ممکن کنه.

    و اما تکرار باورهای عالی این فایل:

    1_برای داشتن نتایج بزرگ لازمه ذهنمون رو کنترل کنیم.

    2_دلیل نتایج بزرگ بین افراد کنترل ذهن و واکنش نشون ندادن به عوامل بیرونی.

    3_تازمانی که به اتفاقات بیرونی واکنش نشون میدی ازهمون جنس اتفاقات باز برات میوفته.

    4_زندگی مارو ذهنمون،باورهامون و افکارمون داره ایجادمیکنه.

    5_به هرچی توجه کنی فرکانس ها درخواست به جهان میدن که ازهمین جنس اتفاقات بیشتر برام بیار و فرقیم نمیکنه توجهت به خواسته هست یا ناخواسته.

    6_نتیجه خوب توی زندگی=کنترل ذهن.

    7_کنترل ذهن=کنترل زندگی.

    8_چیزی توی زندگی ما خلق میشه و ایجاد میشه که ذهن ما داره بهش توجه میکنه.

    9_خروجی هماهنگ با ورودی های دریافتی‌.

    10_زندگی ما جدا ازدریافتی های ما و وردی های مانیست.

    11_ورودی مناسب خروجی مناسب ایجادمیکنه.

    12_فرکانس هایه فاصله زمانی میخوان که به یه قدرتی برسن و بعدنتیجه رو ایجادکنن که با تکرار و توجه به یه موضوع خاصی اتفاق میوفته.

    13_ورودی هاتو کنترل کن که بتونی زندگیت رو کنترل کنی.

    14_بهبود دائمی رو توی زندگیت عملی کن.

    15_هرروز صبح منتظر معجزه و اتفاقات خوب باش.

    16_همیشه تضادها و اتفاقات باعث شدن که انسان ها پیشرفت کنن.

    17_لذت ببر اززمان و زندگیت و ازبودن با دیگران.

    18_ازدل هراتفاقی زیبایی بکش بیرون.

    19_زاویه دیدت رو مثبت کن و ازدیدقشنگ تر به قضایا نگاه کن.

    20_فرکانس ها برای تبدیل به واقعیت فیزیکی نیاز دارند که تکرار بشن‌.

    21_تغییر شرایط زندگی رو ازتغییر وردی های ذهنی شروع کن.

    22_دریافت نکات مثبت درهرشرایطی شرایط رو ب سمت بهتر تغییرمیده.

    23_عزت نفس بالا=قدرت خلق زندگی دلخواه.

    24_افکارچجور به وجود میان؟باکانون توجه و تمرکزمابه عوامل بیرونی،باورهاچجور به وجود میان؟باتکرار مکررات افکار.

    25_ورودی مثبت و زیبا به خورد ذهنت بده.

    26_تجسم خواسته ها و شکرگذاری برای داشته ها.

    27_تامن نخوام هیچ کس به هیچ وجه نمیتونه هیچ تاثیری توی زندگی من داشته باشه‌.

    28_خدایا سپاسگذارم برای سلامتی روحی و جسمم.

    29_به محض توکل و ایمان به خداوند رها باش و تقلا نکن.

    30_روی خداحساب بازکن و همیشه شکرگذارباش.

    31_وقتی روی خداحساب بازکنی هرغیرممکنی به لطف خداممکن میشه.

    32_دردل هرتضادی راه حلش هم هست.

    برای تضاد الانم تنها راه حلی که به ذهنم میریه رها بودن و اروم بودنه و تقلا نکردن و فقط کنترل ذهن و حساب کردن رو خدا و راه چطور ازدل این تضاد دربیامو نچینم بجاش به این فکر کن این تضاو تموم شده و رفته و زندگی ایده الم رو تصور کنم.

    33_من منتظر اتفاقا عالی و خبرهای عالی هستم و خداروسپاسگذارم بابتشون.

    34_یجوری زندگی کن که هروقت زمان مرگت رسید نگی کاش بیشتر میموندم.

    واقعا حس و حال خوب و شکرگذاری درلحظه برای اون حس و حال کلی اتفاقات قشنگ دیگه رو رقم میزنه‌ و این و قشنگ زندگی کردم من یدورانی که بابت هرلحظه سپاسگذار تربودم و چه اتفاقات خوشحال کننده بیشتری برام میوفتاد.

    خدایا شکرت بابت ازادی که بهم دادی خدایا شکرت بابت مشتری ها و رزق و روزی که بم میدی خدایا شکرت بابت جسمم که سالمه خدایاشکرت بابت اینکه ازقانون خبردارم و هرلحظه زندگیم رو رقم میزنم خدایاشکرت بابت اینکه امروزم به بهترین شکل رقم میخوره خدایاشکرت بابت اتفاقات سوپرایز کننده و خوشحال کننده امروز خداجونم امادم که امروز زیبایی هارو ببینم و امادم که اتفاقات خوشحال کننده امروز رو دریافت کنم.

    استادعزیزممم و بانوشایسته دوسداشتنییی عاشقتونمم و کلی ازتون سپاسگذارم.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    سید مصطفی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    بنام خالق هستی

    سلام به استاد عزیزم وهمه عزیزان

    گام چهاردهم خانه تکانی ذهن

    خیلی خوشحال هستم تا این مرحله از خانه تکانی ذهن پیش آمدم وتونستم کامنت بزارم وتکرار کنم این ورودی های مثبت رو ، این مجموعه فایل ها حاوی آگاهی ها وباورهای قدرتمند کننده است

    توی خانه ما خدارو شکر 4سالی هست تلویزیون قطع شده البته اوایل همسر و بچه هام رضایت نداشتند و هی وصل مجدد میشد در نهایت رای به اجماع وبازخوردی که گرفتیم این بود تلویزیون کلا قطع بشه وفایل های استاد ،آموزش زبان انگلیسی کودک ،انیمیشن هایی که اکثرا مثبت واموزنده هستند جایگزین بشه

    ما همیشه سفر به دور آمریکا روتو خونمون می‌بینیم وهی تحسین میکنیم اون مکانهای زیبا ،آزادی زمانی شما استادان عزیز ،روابط عاشقانه ،سلامتی ،آزادی ثروت و ویژگی های خوبتون رو ،اون تواضعی که شما دارید صداقت ،تشخیص اصل از فرع ،توجه به زیباییها ،وطریقه بیانتون

    استاد شما توی فایل ها دو ساعت هم صحبت میکنید بدون هیچ نوشته ای ،وصحبت ها به قول خودتون گفته میشه خدارو شکر که استادان نازنین چون شما وخانم شایسته رو خداوند در مسیرم قرار داد

    99 درصد مردم کاملا توی مسیر اشتباه حرکت میکنند اگر میخواهید متفاوت باشید نباید مثل اونها عمل کنید نباید مثل اونها فکر کنید نباید حرف اونها رو بشنوید وباهاشون حرف بزنید و نباید بهشون کاری داشته باشید

    کنترل ذهن یعنی کنترل زندگی خیلی از اوقات می‌خوام به دیگران کاری نداشته باشم وسرم به کار خودم باشه اما دوست هم دارم برم صحبت کنم وتوی بحث باشم ولی به محضی که یه قدم جلو میزارم میبینم صحبت از سیاست وگرانی واتفاقات هست و من عقب می‌شینم خدا رو شکر دیگه بحث نمیکنم ونمیخوام کسی رو قانع کنم نسبت به قبل آرام تر وبی خیال تر شدم

    قانون اینه به هر چیزی توجه کنم از جنس همون وارد زندگیم میشه پس به زیبایی ها توجه میکنم و آگاهانه اعراض میکنم

    در زمینه بحث وجدل ید طولایی دارم ، تکرار میکنم اعراض اعراض اعراض اگر دیگران موافق من نیستند من اعراض میکنم

    اگر با من هم رای نیستند اعراض میکنم ونمیخوام کسی رو قانع کنم هر کسی آزاد هست افکار و اعمال خودش رو داشته باشه من نمی خواهم با کسی بجنگم وبه قولی گروه مقاومت تشکیل بدهم تا بگم فکر من درسته

    باید افکار و اعمال متفاوت وجود داشته باشه این برای جهان نیاز است این به گسترش جهان کمک می‌کنه من باید روی خودم کار کنم

    اعراض از نازیبایی ها ،توجه به خوبی ها وقشنگی ها مسیر رو آسان می‌کنه

    خدایا من اجازه میدهم که مرا هدایت ام کنی به مسیر صحیح پر از نعمت وثروت وخوشبختی

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    منصوره علیان گفته:
    مدت عضویت: 2382 روز

    سلام به همه ی عزیزان پروژه ی خانه تکانی ذهن

    گام چهاردهم :

    کنترل ذهن

    من باید آگاهانه خوراک ذهنم را انتخاب کنم و نگذارم مردم و رسانه ها به ذهنم خوراک بدهند.

    دلیل اول اینکه به کنترل ذهن بی توجهم فاصله ی بین عمل و نتیجه است .وقتی دستم را در آتش می برم همان موقع می سوزد وقتی غذای فاسد بخورم یک یا دو ساعت بعدش مریض می شوم اما افکار نامناسب که تکرار شوند در یک فاصله زمانی به نسبت بیشتر نتیجه در زندگیم رخ می دهد.

    دلیل دوم این است که چون تغییرات یواش یواش رخ می دهد به چشم نمی آید .

    من باید به طور مستمر و آگاهانه کنترل ذهن انجام دهم . مثل استاد که هنوز هم در تلاش برای کنترل ذهن است .

    اما هر چقدر که بیشتر تمرین کنم این کار برایم آسان تر می شود و هدایت می شوم به مکان هایی که کنترل ذهن را برایم راحت تر می کند .

    من انسان امروزی حاصل میلیونها سال تکامل هستم حاصل میلیونها سال بهبود همیشگی در طی این تکامل میلیونها  ساله ضعیف ها از بین رفته اند و قوی ها مانده اند .

    ذهن من تاثیر کاملی بر جسمم دارد.

    من به جسمم باور و ایمان دارم سیستم ایمنی بدن من می تواند از پس هر مسئله ای بر بیاید مثل استاد که بارها کسانیکه بیمار بودند را بغل گرفته اند و سالم مانده اند و تجربیات خودم که بارها در خانه و سرکار بین 5 الی 6 نفر که بیمار بودند بودم و من سالم ماندم .

    اگر ذهنم را تمرین دهم تا زیبایی ها را ببیند یواش یواش درصد رخ دادن اتفاقات نا دلخواه در زندگیم به نزدیک صفر می رسد.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    یوسف و سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    گام چهاردهم از خانه تکانی ذهن

    لایو “کنترل ورودی های ذهن”

    وقتی قوانین رو درک کنیم و کامل یاد بگیریم که چطور دارن کار میکنن، قطعا تمام تلاشمون رو میکنیم تا دیگه تمرکزمون روی نکات نازیبا و ناخواسته ها نباشه و فقط به زیبایی ها و چیزایی که میخوایم تو زندگیمون اتفاق بیفته توجه کنیم و‌ از تمام اخبار و حوادث و انسانهای منفی دوری کنیم که در اصل وقتی وارد این مدار میشیم به قول استاد به صورت کاملا طبیعی افراد منفی از زندگیمون خارج میشن، مثل خیلی ها که از زندگی من رفتن بدون اینکه کاری کنم…

    به لطف پروردگارم و آگاهی هایی که استاد عزیزم در این سایت الهی در اختیارمون گذاشتن، من به درک این قانون رسیدم که تمام اتفاقات زندگیمو خودم دارم با کانون توجه و باورهام رقم میزنم، باورها چجوری ایجاد میشن؟ با تکرار مکررات افکار، افکار چحوری به وجود میان؟ با کانون توجه و تمرکز ما به عوامل بیرونی…

    سعی میکنم همیشه از خودم بپرسم که میخوای چه باورهایی داشته باشی؟!؟میخوای به کدوم از افکارت پرو بال بدی؟!؟میخوای چه چیزهایی بیشتر تو زندگیت اتفاق بیفته؟!؟

    با این سوالات ذهنمو در لحظه غافلگیر میکنم که به نکات مثبتی که من میخوام فکر کنه و سریع از تو فکروخیالات بیخودی یا توجه به ناخواسته ها خارج بشه، و این کار باعث میشه که آرامش بیشتری بدست بیارم و سریعا ذهنم شروع میکنه به تجسم خواسته هام و شکرگذار برای داشته هام…

    چقدر خدارو شاکر و سپاسگزارم بخاطر درک این آگاهی ها و قوانین، بخاطر اینکه مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمو پذیرفتم و باور دارم که تا من نخوام هیچ کس به هیچ وجه نمیتونه هیچ تاثیری تو زندگی من داشته باشه ،حتی اگه مریضی و عفونت باشه که با نزدیکی و بقل کردن شخص بیمار بخواد سرایت کنه…

    استاد عزیزم دنیا دنیا قدردانتونم که این آگاهی هارو در اختیار ما میذارین و کمک میکنین تا ما بتونیم با تغییر باورهامون رشد بیشتری داشته باشیم و با تغییر تک تک ما، قطعا جهان تغییر میکنه و جای زیباتری برای زندگی میشه…

    و چقدر خوبه که بتونیم هر روز به این فکر کنیم که؛

    اگه امروز آخرین فرصتم برای زندگی باشه چیکار میکنم؟!؟چجوری این بیست و چهار ساعت رو میگذرونم؟!؟اینجوری دیگه از مرگ هم فراری نیستیم…

    هیچ وقت این قانون اصلی رو فراموش نکنیم که؛

    ما خالق زندگی خودمون هستیم و تمام اتفاقات زندگیمون رو داریم با تمرکز و توجه به ورودی های ذهنمون که شنیدن و دیدن و فکر کردن به عوامل بیرونی هست ،رقم میزنیم…

    پس سعی کنیم تا فکرای مفید و کارساز پرورش بدیم، زیبایی های بیشتری ببینیم و به حرفهای دلنشین گوش بدیم تا باعث قوی تر شدن باورهامون و هموارتر شدن مسیر زندگیمون بشیم…

    امید که در این مسیر الهی ثابت قدم باشیم و در پناه ایزد منان شاد و سلامت و توحیدی و سعادتمند باشیم…

    با عشق سپیده️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1588 روز

    به نام خدای مهربون و بخشندم

    گام چهاردم خونه تکونی ذهن خلاق و مودبم

    تقریبا از سالی ک شروع کردم با خانواده قشنگم تلویزیون خود بخود از زندگیم حذف شده ینی ب طور ناخودآگاه حذف شد و همه فکر و ذکرم پی این هدایت ناب الله بود ک بیشتر توش غرق شم و بیشتر خداوندم رو بشناسم یادمه پدرم ک روحش همیشه آروم باشه همهههههه ساعت های اخبار رو دنبال می‌کرد ی زمانایی ک دلم برام تنگ میشه میگم کاش بود و پیشنهاد می‌دادم این برنامه هارو دنبال کنه و بدونه ک اون چیزایی ک داره ب خورد ذهنش میده کااااملا سمی و تو حاشیه هس و بخاطر همین بود ک کل زندگی از زندگی لذت نبرد و جهان 50 سال بیشتر نتونس نگهش داره و رفت بعد رفتن بابام 2 سال ب طور کامل تو غرق افسردگی شدم اونم فقط ب خاطر این مسئله ک چرا بابای من اون ک از زندگی هیچی نفهمید بعد ک ب این بهشت هدایت شدم و روی خودم کار کردم فهمیدم قضیه از چی بوده دگ ناراحت نبودم حتی دگ براش گریه هم نمیکنم فقط یاد و خاطره های شیرینی ک بود میکنم و لبخند میزنم و تو رویاهام میبوسمش الهی شکرت ک این درک و آگاهی رو بهم دادی ک خودمو رنج ندم و از چیزی ناراحت نشم

    چطور شرایط حساس کنونی رو ب شرایط فوق‌العاده کنونی تبدیل کنیم همه ماها اکثرا این شرایط رو تجربه کردیم ک باباهامون خیلی رو این مسئله حساس هستن ک باید گوش کنن و مدام در حال ارسال فرکانس نامناسب هستن خب نتیجه زندگیشون چیه اگ اخبار خوب بود چرا زندگی و شرایط زندگیشون تغییری نکرده چرا هرروز بیشتر از دیروز ناآرومن و بیشتر بدهکارتر و درگیرترن چرا یکبار اخبار خوب نشنیدیم ک فلان جا ی کار خیلی خوب اتفاق افتاده چون همه این آدمایی ک خواستار این اخبارن هرروز رسانه ها زحمت میکشن و خوراکشون و بهشون میدن درست مثل عین اعتیاد ک اگ نفهمن چ خبر منفی تو جهان هس عصبی تر میشن و مثال بارزی هس ک خیلیامون دیدیم ما اگ بفهمیم با دیدگاه ها،افکار و حرفهاشون دارن ب ذهنمون غذا میدن خیلی راحت جلوی این غذای مسموم رو می‌گیریم

    (قوی ترین و بهترین کار کات کردن فرکانس های نامناسب حذف تلویزیون هست)

    اینجوری هم نیس ک ب محض کات کردن این افکار بیهوده نتیجه شو ببینیم فرکانس ها ی فاصله زمانی میخان ک قدرت بگیرن و اتفاقات رو رقم بزنن و اگ مدام روی اینا کار کنیم زودتر نتیجه شو می‌بینیم

    استاد یادمه ی بار تو یه جمعی بودیم من و دوستم و شوهرش فقط پیگیر اینجور چیزا نبودیم تعداد اونا از ما زیادتر بودن و یواش یواش خیلییییی پیچیده کشیده شدن سمت صحبت در مورد حاشیه ها و سیاست و اینا ماهم زود الارمشو گرفتیم ی چشمک بهشون زدم و یواش رفتم سمت باند ی اهنگ پلی کردم و شروع کردم ب رقص همه یهو حواسشون پرت من شدتازه شاباشم گرفتم و کلا همه پاشدن رقصیدن و خیلیم خوش گذشت باورها اینجورین ک مدااااام باید روش کار کنی اگ کار نکنی دگ قدرت قبل رو ندارن حتی روی سیستم ایمنی بدن هم تاثیر داره باورهای مناسب منی ک اوایل اون بیماری 2بار ب شدت وحشتناکشو گرفته بودم بعد کار کردن رو باورهان الان چند سال دگ حتی سرفه خالی هم نمیکنم و هرروز جسمم داره قدرتمند تر میشه ینی پذیرفتم ک ذهنم تاثیر کاملی رو جسمم داره و هرچقد احساس خوب و باورهای خوبی بهش داشته باشم بهتر عمل میکنه

    درباره مرگ:مثال پدرم رو زدم اگ این حرفارو ب اکثریت ادما بزنم میگن چقد سنگدلی تو چقد نامهربونی ولی رفتن پدر من شد نقطه عطف زندگی من اگ پدرم نمی‌رفت من اینجا نبودم من ب این مسیر هدایت نمی‌شدم فوت یکی رو با حس و و حال انسانی و وابستگی ک دارم نمیبینم میدونم و باور دارم ک زمان مرگش رسیده و باید بره و خودم هرلحظه یجوری زندگی میکنم ک هرموقع موقعش شد نگم خدایا کاش یکم بیشتر میموندم بگم حاضرم بریم و ب خودش وصل شم و جسمی ک بهم داده رو تحویلش بدم و با حاااااال عالی برم

    خدارو هزاران بار شکر ک زندگی الانم هییییییچ ربطی ب گذشتم نداره و فقط درحال شکرگزاری و قدم برداشتن ب سمت خاسته هام هستم و هیچ چیزی جلودارم نیس الهی شکرت

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای بی همتا و هدایتگرم بی نهایت عاشقتممممم

    همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    به نام رب العالمین

    گام چهاردهم از خانه تکانی ذهن

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر مریم جان و تشکر به خاطر این مقالات کامل اول هر فایل و ممنون بابت این پروژه ذهنی

    شرایط حساس کنونی یه جمله بسیار عادی برای مردم ایران است.

    این جمله را از وقتی بچه بودیم شنیدیم همه مدلیش را .

    یه موقع بیماری بوده یه موقع سیل بوده یه موقع زلزله بوده و جنگ بوده و …‌‌

    این شرایط حساس کنونی یعنی همیشه شرایط برای ما حساس است.

    اتفاقا ما باید ازش درس بگیریم و یه نکته داره

    که:

    شرایط زندگی ما خیلی خیلی حساس است

    پس :

    برای همین لحظه

    برای همین اکنون

    مواظب ورودی هامون باشیم.

    جالبه شاید اوایل که وارد این سایت شده بودم خیلی متوجه این سخنان نمیشدم و گفتم حالا که چنین است گوش میکنم و تلویزیون نمیبینم یعنی برنامه های مزخرف نمیبینم .

    سریال مزخرف نمیبینم

    و برنامه هایی که برام شادی میاره را تماشا میکنم .

    و الان نزدیک به سه سال میشه که متوجه این موضوع میشم

    من با دیدن حتی یه صحنه از یک فیلم یا یک سریال مثل غذای فاسد زود روی من اثر میزاره.

    هر چیزی و هر حرفی که میشنوم که خوشحالم نمیکنه و خبر از کمبود میده بلافاصله حالم بد میشه.

    به خودم میگم چی شده چرا اینجوری شدی

    چرا حالت بده

    بر میگردم عقب ببینم چی جدیدا شنیده ام

    متوجه میشم مثلا وقتی داشتم با مامانم صحبت میکردم صحبت از گرانی خانه و طلا و … شده و من بدون اینکه اون لحظه متوجه بشم در باور کمبود قرار گرفته ام.

    بعدش با کوچکترین چیز به ظاهر ناراحت کننده اون باوره بالا اومده و من را دگرگون کرده .

    چرا ؟

    چون مثلا فلان چیز گران شده و ما با این شرایط چطور میتونیم زندگی کنیم و ..‌‌‌‌..‌

    هیچ چیزی در ظاهر زندگی من تغییر نکرده اما چون اون باور کمبود که باور چموشی هم هست در ذهن من اومده جلو دیگه حالا من هر چی براش مثال میزنم تا باور فراوانی را یادآوری کنم نمیشه که نمیشه.

    نمیدونم چرا باورهای منفی اینقدر قوی هستند .

    شاید بخاطر اینکه نزدیک چهل سال تکرار شدن حالا من با یکی دو سال کار کردن روی باور فراوانی نمیتونم توقع پاک شدن اون را داشته باشم.

    مثل همون سطل رنگی که استاد میگفتند

    یا همون رنگ‌کردن کشتی که تا میاد رنگ کردن کشتی تمام بشه دوباره از اونطرف باید شروع بشه.

    پس همیشه باید کشتی رنگ بشه.

    ما هم همیشه باید باورهای مثبت را برای خودمون مثال بزنیم و واقعا مواظب ورودی هامون باشیم.

    اما من به این نکته پی بردم و خوشحالم که ورودی بد بلافاصله حال منو بد میکنه.

    و به این حال بد به من یادآوری میکنه و آلارم میده که مواظب ورودی نبودم و اجازه دادم دیگران به من ورودی بدهند و من از فیلتر ردشون نکردم.

    پس کاری که همیشه باید بکنم اینه در هر لحظه باورهای مثبت را به خودم یادآوری کنم و اینم راهی نداره

    بجز :

    سپاسگزاری از داشته هامون.

    خدایا شکرت

    سپاسگزارم و دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2500 روز

    به نام خدا

    سلام استاد و مریم جان

    قانون کنترل ذهن و توجه بر نکات مثبت

    همواره هست

    یادمه تو دوره پندمیک باعث شد بیشتر باشیم

    دلمون برای هم تنگ بشه

    بعضی ها که حساس بودند مریص،شدند و انهاییزکه بیخیال بیماری سالم تر از سالم بودند

    استاد در مورد مرگ

    چیزی که درمان ندارد

    چاره ای ندارد

    نظر من اینکه چون نمی تونیم ببینینش

    اینقدر دلتنگی میکنند

    وگرنه همون آدم وقتی هست واقعا رفتار ما چگونه هست باهاش

    که حالا بعد فوتش بخواهیم اینجوری گریه کنیم

    درک این مطلب که همگی یه روز میریم خیلی مهم هست

    درک این مطلب که هر جا هستیم جای درستش هست خیلی مهم هست

    درک این مطلب که خودمون فقط خالق زندگی خودمون هستیم مهم هست

    خدایا در درک این آگاهی ها مرا یاری کن

    در مورد بیماری هم من معتقدم عزت نفس ریشه بسیاری از بیماری ها هست

    ممنون از لایو و گام به گام خانه تکانی ذهن

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 2258 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت همه عزیزان

    گام چهاردهم

    کنترل ورودی های ذهن

    به لطف خدا امروز روز خوبی را سپری کردم فکر میکنم یک دلیل مهمش کنترل ورودی ها و نجواهای ذهنی بود که من سعی کردم با تغییر نگرش خوشگلش کنم به لطف خدا تلویزیون مدتها نمیبینم و امیدوارم همین حضور اندکم در شبکه های اجتماعی به صفر برسه این میتونه از تعهدم و باورم به قانون بیاد اگر باور کتم و مثل وحی منزل قانون را بپذیرم میتونم درست تر عمل کنم در ارتباط با رسانه ها افراد نامناسب افکار نامناسب

    امیدوارم فقط حرف نزنم و عمل کنم اگر عمل نکنم فقط دارم حرف مفت میزنم

    خدایا شکرت برای توفیق شنیدن این فایل و تدبیر در اون

    خدایا شکرت برای وجود استاد عباسمتش

    خدایا شکرت برای امروز حال خوبی را تجربه کردم

    خدایا مرا از مسیر آسان آسان کن برای رستگاری دنیا و آخرت

    خدایا مرا به زیبایی برای مواجه با طوفانهای زندگی آماده کن

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: