live | باور به «امکان پذیری» - صفحه 33
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/03/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-23 08:09:402024-09-25 05:36:15live | باور به «امکان پذیری»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و مریم جان.
من یه مثالی برای خودم زدم، شخصی ک تو یه دره ای هست نمیتونه فضای بالای دره رو ببینه، نمیتونه ببینه بالا چخبره، حتی از اکسیژن بیشتر هم برخوردار نیست، کسی ک تو مدار پایین هست و به مدارهای بالا دسترسی نداره، احاطه شده با کلی ناخواسته، بیماری، فقر، روابط نادرست، و نمیتونه درک کنه یا اصلا قبول کنه ک میشه تغییر کرد، میشه از دره بیای بالا و ببینی چقدر اون بالا قشنگتره.
وقتی تو مدار پایینی، برای تمام ناخواسته های زندگیت کلی دلیل و مقصر داری، کلی احساس قربانی بودن داری از شرایط از ادم ها ار خودت، میگی خب زندگی منم همینه، چرا باید این اتفاقات برای من بیفته، اره دیگ خدا هم مارو یادش رفته.
اما اگ تلاش کنی کم کم از اون دره بیای بالا، میگی چی بود اون پایین، من چجوری تحمل اش میکردم، بعد ک هی مدارت میره بالا وقتی به عقب برمیگردی میفهمی ابشخور اون اتفاقات ناخاسته خودت بودی، چقدر با درونت در جنگ بودی، چقدر گفتگوهای منفی داشتی، چقدر عیب جو و غر غرو بودی، بعد خب طبیعی بوده اون ناخواسته ها. کم کم میفهمی به مرور زمان نه یدفه،
«کارهای روتین ما نتایج و رقم میزنه» چقدر استاد طلا بود این جمله، کم.کم درونم تغییر کرد وقتی 12 قدم و عزت نفس و شروع کردم و روزانه متعهد کردم خودمو ک بااااید وقت بزارم، باااید کار کنم، وقتی کم کم یاد گرفتم کنترل ذهن و، وقتی ذهن مو کم کم شناختم و دارم تربیت اش میکنم افسارشو میگیرم ک برای خودش جولان نده، ذهنی ک یاد گرفته بود مدام منو مقایسه کنه، دستاوردهامو نبینه، و همش احساس منفی، حالا وقتی میخاد مقایسه کنه میگم صبر کن، من ارزشمندم، من ادم موفقی ام، منم فلان موفقیت و دارم، فکت دارم با فکت با منطق به زبون خودش حرف میزنم و ساکت میشه.
ذهنی ک ناسپاس بود حالا یاد گرفته سپاس گزارتر باشه، حتی همین ذهن میگفت خب اینهمه روتین هاتو عوض کردی، کو نتیجه ات؟ بعد میام یه لایو میبینم میگم اونهمه عادتهای منفی، اونهمه درون خشمگین، مگ یه روزه بوجود اومده صبر کن من تازه شروع کردم. دست ذهنم و میخونم. مدیریت اش میکنم. همین هم از چی اومد؟ از روتین هایی ک برای خودم ساختم. صبح پامیشم سپاسگزاری، یه فایل ارامش در پرتو اگاهی، ستاره قطبی، شب هم باز سپاسگزاری، در طول روز فایلها،
هر جا وقت خالی پیدا میکنم یه فایل پلی میکنم، تا بشه عادت، تا بشه روتین.
استاد گفتید من برای انرژی فکریم ارزش قائلم.منم تلاش میکنم هر روز ک میگذره بیشتر جلوی نشتی انرژی مو بگیرم،
هرجایی ک نقش ناجی دیگران و داشتم و هی حرص و جوش برای اطرافیانم، هروقتی ک تو فضای مجازی ساعتها میچرخیدم، بحثهای بیهوده، ثابت کردن خودت به دیگران و….. این نشتی هارو هی کم و کم کردم دیدم چقدر اروم ترم، چقدر راحت ترم، چقد انرژیم میمونه برای کار کردن روی خودم، ایمانم بیشتر شد، انگیزه ام بیشتر شد، گفتم عه میشه، من دارم بهتر میشم، من دارم یاد میگیرم قوانین و، هر روز میگم خدایا منو به درک بهتری از قوانین برسون و هر روز هدایت میشم، خدایا شکرت، تا حالا انقدر خوب درک نکرده بودم کنترل ذهن و، توجه به زیبایی هارو، فقط شنیده بودم، از خدا میخوام قدرت بیشتری بمن بده، بیشتر هدایتم کنه تا مدارم بالاتر بره.
استاد مرسی ک هستید.
ب نام خدای نور و روشنایی
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا مرا براه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن و نه گمراهان
گاه چهارم باور به امکان پذیری
سلام بر استادان گرامی و تمام دوستان همفرکانسی
الهی شکر امروز از صبح دوبار فایل رو کامل گوش دادم و بااینکه چندین بار این لایو رو گوش داده بودم کلی بازم برام نکته داشت .
مهمترینش شکرگزاری واقعی بود . بااینکه در طول روز خیلی سعی دارم که ذهنم رو تربیت کنم به شکرگزاری و توجه به داشته ها اما ی وقتهایی میبینم که دارم زور میزنم برای احساس خوب داشتن و امروز باز هم متعهد شدم که این احساس رو واقعی تر کنم در وجودم .سعی کنم زمانهایی که احساس خوبی ندارم ذهنم رو خالی کنم .حالا بواسطه نوشتن و یا حرف زدن و یا سکوت کردن.
من با شکر گزاری بسیاری از ناممکن ترین خواسته هام ممکن شده .و امروز خیلی بخودم یاداور شدم این قانون رو و اینکه ببین سایه میشه که بخواسته ها هر چند ناممکن هم رسید و چقدر این فایل منو هدایت کرد .من زمانی خیلی برای ماشینمون شکرگزاری میکردم و خداوند ی 207صفر رو براحتی آب خوردن وارد زندگیم کرد .برای خونه ایی که توش ساکن بودم و خیلی امکانات خاصی نداشت و صاحب اون خونه بسیار مینوشتم و سپاسگزاربودم و براحتی هدایت شدم به خونه ایی که فول امکانات هست و در کمال ناباوری الان بمدت سه سال هست که در این خانه ساکنم بدون اینکه یک ریال کرایه یا پول پیش داده باشم با ی صاحب پولدار که بسیار در ساخت باور اینکه؛
« ثروتمندان همگی انسانهای خوبی هستند» و
« پول با خودش خوبی میاره»
«هرچقدر پولدار بشم انسان بهتری میشوم »
ثروتمندان انسانهای صمیمی و بخشنده ایی هستند »
پول باعث نزدیکی بیشتر بخداوند میشه »
و هزار باور دیگه به من کمک کرده .
در مورد هدف گذاری باید بگم که هنوز خیلی قوی نشدم اما باید به این امر هم توجه کنم ینی اعتراف میکنم من جزو اون دسته ایی هستم که هدف میذارم اما بعد از گذشت چند روز فراموش میکنم .
باید این رفتارم رو بهبود ببخشم .
استاد من این رفتار شمارو که انگار اولین روز هست که توی امریکا هستید و همه چیز براتون تازگی داره رو چندین بار بکار بستم و فهمیدم که چقدر اهرم قوی هست برای رسیدن و ماندن در احساس خوب و امروز از صبح زود که بیدار شدم در مورد کوچکترین نعمتهام بکار گرفتم مثل چایی سازمون ،دوش حمام و اب گرم پرفشاری که داریم در مورد گوشی موبایلم و اینترنتم و غذایی که درست کردم و بیاد آوردم که ی زمانی بود در زندگیم که تهیه مایحتاج زندگی برامون سخت بود .خیلی عمیقتر درک کردم که این نوع نگاه که به خوبیهای همه وسایل و آدمها جوری توجه کنیم که انگار اولین بار برخوردمون با اونهاست چقدر ابزار قدرتمندی هست و باید بیشتر و بیشتر و هرروز و هر لحظه بکار ببرم و تبدیلش کنم به ی عادت در وجودم .
استاد عزیزم من امروز هم متعهد میشوم که ذهنم را خالی کنم از تمام دغدغه هام و اونها رو رها کنم و در لحظه زندگی کنم و اهداف کوچکم رو بااین باور که خلق شدنی هستند بنویسم و رها باشم و فقط بخندم و لذت ببرم و کامنت بخوونم و پیاده روی کنم و با عشق بیشتر مادرانه تر رفتار کنم .
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
امروز هم پرقدرت ادامه خواهم داد این مسیر سرسبز و زیبارو .
عاشقتووووووووونم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلامی صادقانه و خالصانه خدمت الگوی تمام عیار زندگی ام استاد سید حسین عباس منش و سلامی از صمیم قلبم خدمت استاد بانو شایسته و به تمامی هم فرکانسی های عزیزم
بانو شایسته از صمیم قلبم شکرگزار وجود شما هستم در این سایت الهی :)
پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام بی نظیره
استاد جانم از صمیم قلب از شما سپاسگزارم بابت این لایو بی نظیر ، بهتره بگم از شما سپاسگزارم بابت این محصول بی نظیر واقعاً صادقانه هرآنچه بهتون گفته میشود میگویید بدون هیچگونه ناخالصی
یه سوالی من داشتم و درگیر یه موضوعی بودم اونم نه برای مدت کوتاهی بهتره بگم بالای 4 سال هست و چقدر من با جزئیات و موضوعاتی که خیلی مهم نبودن و خودمو خیلی زیاد درگیرش میکردم و همیشه هم دنبال اصلش بودم امروز خداروشکر برام واضح و شفاف شد و خیلی از درگیری های ذهنی و نشتی انرژی ذهنی با این جواب عالی جلوش رو گرفت ، خدارو هزاران بار شکرگزارم
سپاسگزار اون دوست عزیزی هستم که این سوال رو از استاد پرسید ، خدایا شکرت
سوال: با چه فرمتی اهدافمون رو بنویسیم ؟
این سوال دقیقه 12:38 لایو از استاد پرسیده شد و استاد خیلی تمیز خیلی خالص اصل رو از فرع جدا میکنه و تمیز میده تحویل دوستان
استاد جانم از صمیم قلبم سپاسگزارتون هستم
و یه موضوع خیلی خیلی مهم دیگه ای که هست که من سالهاست برعکسش جلو رفتم و نتیجه عکسش هم گرفتم اینه که رعایت قانون تکامل در رسیدن به اهداف
وقتی میام اهدافم رو کوچیک میکنم و مینویسم نجواهای ذهنی ام میگه خب حالا تو به این خواسته ات هم رسیدی حالا کی میخوای به اون خواسته های بزرگ بزرگت برسی ، اگه اینجا منطقی قوی براش نداشته باشی دقیقا مغلوبت میکنه و به گمراهی کشیده میشی دقیقا مثل شخص خودم که همینطور بودم.
قدم 1 دوره 12 قدم جلسه 6 استاد خیلی تمیز و خالص میگه درسته شما از اهداف کوچک شروع میکنی ولی وقتی بهشون میرسی ایمانت بیشتر میشه ، دقیقا همینه وقتی به اهداف کوچک کوچکت میرسی منطقی میشه برای ذهنت و ایمانت بیشتر میشه انگیزه های درونی بیشتر میشه توکلت بیشتر میشه و همین انگیزه ایمان توکل در مسیر تکاملی تو رو تصاعدی به خواسته هایت میرسونه و باید مداوم به ذهنت یادآوری کنی همین منطق های کوچک کوچک رو و اینم بگم که بهترین راه بهترین روش برای باور سازی منطقی سازی هست…
در ادامه..
اما در قبال تمام کارهایی که برای زندگیمون انجام میدم احساس لیاقت نمی کنم و همیشه سرم به خاطر وابستگی مالی به همسرم پایینه و همسرم هم نا خودآگاه از این مورد در بحثهامون به نفع خودش استفاده می کنه حتی به من پول توجیبی نمیده من در قبال تمام تلاشی که تو خونه می کنم حتی یه تشکر خالی دریافت نمی کنم هم تو خونه به بهترین نحو کارها را انجام میدم هم تو شرکتی که کار می کنم همه راضیاند و هم به بچمون به نحو عالی میرسم هم خرج خودمو درمیارم و هم بیشتر وقتها خرج بچمون رو میدم اما باز خودمو لایق نمی دونم و فکر می کنم حق با همسرم حتی وقتی به ناحق باهام بد رفتار میکنه
امروز یه حسی به من گفت که من در اشتباهم اینکه می ترسم از همسرم که یه وقت به من بگه برو من چیکار کنم! امروز حسم گفت حتی اگه بهت بگه برو تو چیزی را از دست نمیدی بلکه اونه که یه گنج بزرگ را تو زندگیش از دست میده تو توی زندگی اون مثل یه نعمت بزرگی و باید قدر خودتو بدونی اگه بری اونه که زندگیش بالا و پایین میشه نه تو تو می تونی برگردی به زندگی قبلیت و می تونی بدون اون هم زندگیتو مدیریت کنی مطمئنن خدا هیچوقت رهات نمی کنه و همیشه حامی تو هست پس از هیچ بنده ای نترس و شرک نورز
این فکر به من آرامش داد و یه گردگیری به ذهنم
سلام
گام چهارم خانه تکانی ذهن
خدا رو شکر که تا این قسمت منو همراهی کرد و در مدار شنیدن این آگاهی ها هستم
عجب لایو بینظیری بی اغراق چنتا دوره رو باهم تلفیق کرده بود
کارهات و لیست کن اهدافت و لیست کن همونا رو تو قدمهای کوچیک روتین انجام بده در راستاش
عاشقتونم که هر سال جدید این آگاهی رو بهمون میگین و خب من تقریبا هربار سعی کردم هدفی برای سالم و انتخاب کنم و در راستای اون هدف اقدامات انجام بدم که به خیلی هاش رسیدم خدا رو شکر
با این اشتیاق اهدافت و بنویس که ایمان داری خلق میشه
واقعا این قشنگترین بخش مربوط به خلق خواسته هاس که من بار اول که هنوز نتیجه ملموس و قابل دیدن نداشتم بغیر از تغییر شخصیتم با خودم میگفتم اگه استاد تونسته اگه نصفی از بچه ها که کامنتاشون و میخونم نتیجه گرفتن پس حتما برای منم اتفاق میفته و این ایمان در من انگیزه ایجاد میکرد برای ادامه دادن
ما باید زندگی رو در تمام ابعادش تجربه کنیم
چون در طی سال ها بهمون گفته بودن انسان نمیتونه همه چیو باهم داشته باشه ما هم کورکورانه این مسیر و در پیش گرفتیم و بعدها خدا پیامبری از جنس خودمون (استاد عباسمنش عزیز) برامون آورد که شخم بزنه تمام اون سبک زندگی کردنا رو و ما اینو فهمیدیم بله اصلا طبیعی ش اینه که زندگی رو در تمام ابعاد تجربه کنیم اگه کسی تجربه نمیکنه پاش رو سیمه و خودشه که نمیخواد
تا جایی که میشه از حواشی دوری کن و بچسب به اصل
حواشی از کوچیکترین ها گرفته تا بزرگترینش کلی انرژی در من آزاد کرد هربار وقتی فهمیدم تمرکزم داره پخش میشه تو اینکه چیکار کنم بتونم هربار پست یا استوری تو فضای مجازی بزارم از زمان فیس بوک با اون سختی وصل شدن به اینترنت از طریق خط تلفن و دردسرهاش بعدها وایبر، تلگرام، این اواخر هم اینستاگرام که از زمانی که با استاد آشنا شدم و تعهد دادم حذفش کردم و تقریبا 7/8 ماهی هست نصب کردم اما با یه اکانت معمولی و نه دوست و آشنایی رو دنبال میکنم نه اخبار و حواشی رو فقط برای یسری کارها دوباره نصبش کردم و دیشب یسر رفتم بازش کردم دیدم همه فضای مجازی پر شده بود از یه خبری و کلن تصمیم گرفتم چند روزی نرم سمتش و این بزرگترین حواشی بود که از زندگیم حذف شد بیشترش هم مربوط به رفتار و تصمیمات نه چندان مهم و غیر جالب بود که چسبیدم به اصل
مهمترین راه برای هدف و پیش بردن انگیزه و شور و اشتیاق هست
اینو دربارش بالاتر صحبت کردم
و قشنگی فایل برام دعای سال نو از سمت شما بود که تصمیم گرفتم حک بشه تو ذهنم و نوشتمش
امسال سال عالی برام بشه و از سال قبلم خیلی بهتر باشم تو هر زمینه ای هر سالم از امسالم بهتر
اون قسمتی که اون دوستمون راجع به شرایط کشور گفتن داشتم به حرفهاتون فکر میکردم و گفتین اگه چنین چیزی اتفاق نیفتاد و من فقط همین و میگم سال 99: شرایط بد سال که میگفتن دیگه بدتر ازین نیست سال 1401: ………..
ناسپاس باشی ازت گرفته میشه پس نگاهت و خودت انتخاب کن سپاسگذارانه یا ناسپاس؟؟
سپاسگزاری باعث توجه روی خواسته میشه و توجه روی خواسته اونو بیشتر میکنه این اصل ترینه ….
در مورد اون بخش از صحبتهاتونم که گفتین هرسال میگیم سال قبل بهتر بود در صورتی که سال قبلشم همون و میگفتیم یاد ترانه معروف افتادم هر سال میگیم دریغ از پارسال ….:))
قطعا در زندگی یسری موارد و مشکلات هست که دوسشون ندااری و راضی نیستی ولی حتماا خیلی خیلی نعمت و دارایی هایی هست که داریشون و میتونی بابت اونا سپاسگزاری باشی از بقیه موارد اعراض کن
واقعا این جمله تون و باید با طلا نوشت وقتایی که تو فایل ها میگفتین بچه ها نعمت و ثروت فقط حساب بانکی نیست ذهنم نمیتونست خیلی راحت بپذیره تا اینکه واقعا بهش رسیدم اینکه خیلی خیلی چیزهایی با ارزشی وجود دارن که پولدارترین و میلیاردترین انسانهای روی کره زمین هم نمیتونن بخرنش یا قیمت گذاشتنی نیست مثل احساس خوب، عشق، روابط با آدمها، دوست داشتن و دوست داشته شدن، لبخند، شادی از ته دل و……
ماها بخاطر بیس جامعه و شرایط بزرگ شدنمون اغلب کار کردن و زور میدونیم در صورتی که خیلی از کشورها کار عشق میدونن کارشون جدا از عشقشون نیست
شما گفتین امریکا ولی من هم تقریبا دیدم هم شنیدم بخاطر شغلم که تو آژانس هواپیمایی بودم خیلی ها از تجربه هاشون در کشورهای مختلف میومدن میگفتن و خب من شنیدم که کشورهای اسیایی بغیر از کشور ما و چنتا دیگه اونا هم کارشون عشقشونه مثل ژاپن، چین، کره، و خب کشورهایی مثل آلمان که دوست من اونجا ساکن هست یا شما گفتین امریکا و احتمالا خیلی از کشورهای دیگه هم همینطوره اینو از پیشرفتشون میشه حدس زد تو ژاپن میگفتن اغلب کشورها کار میکنین که زنده بمونن اینجا زنده میمونن که کار کنن ماهایی که عشق و علاقه مون و هنوز پیدا نکردیم شاید این جملات و درک نکنیم و خود من دارم روی این بخش کار میکنم و براش اهرم درست کردم و نیازه که هنوز روش خیلی بیشتر کار کنم
منطق قرآن و بپذیریم
قبل اینکه دقیقا همین چین جمله ای از دهان شما خارج بشه برای توضیحات قرآنی اینو تو دفترم نوشتم و اواخر صحبتتون درباره این بخش همینو گفتین و واقعا چیزی غیر این نیست تا به الان جز منطق حداقل از زبون شما چیزی درباره قرآن نشنیدم یادمه کل فایل حجاب و با دقت گوش دادم و رفتم دربارش تو قرآن هم تحقیق کردم عاشق منطقش شده بودم منی که حالا همونجا هم تو کامنتها گفتم از حجاب فراری بودم و روش گارد داشتم و حرفش میشد عصبی میشدم گاردم خیلی خیلی پایین اومد حالا توضیحات مفصلش و اونجا دادم
و در آخر درباره بورس و سرمایه گزاری گفتین که کاملش تو دوره بینظیر ثروت هست و حق
ممنونم ازتون استاد عزیزم که اینقدر با منطق و دلیل آگاهی ها رو برامون باز کردین و با عشق دوستتون دارم از مریم عزیزم مجدد سپاسگزاری میکنم
خدایا شکرت
سلام به هم قطاری های زندگیم
من حدود 18ماه که بلیط این قطار رو گرفتم سوار شدم ،من همسرم همزمان در طول روزها و شبهای زیادی نوشتیم اعتراف کردیم شناختیم گامهای بر داشتیم پیش رفتیم دوباره تکراری اشتباهاتی کردیم زمین خوردیم نرسیدیم رنجیدیم عجله کردیم
خسته شدیم نتایجی گرفتیم. و ادامه دادیم و می دهیم تا به مقصدی که بلیطش رو گرفتیم که همان یکتاپرستی ابراهیمی برسیم
البته موقعی که بلیط گرفتیم به نظر خودمان مقصد پول بود ولی وسطهای راه شنیدیم استاد از ابراهیم و زندگی و موحد بودنش زیاد میگفت فکر میکردیم ما هم موحدیم
خیلی دفترچه ها پر کردیم از فایلهای دانلودی و خریدنی ولی تازه دو روزه بر گشتیم به مشکلاتی و شرایطی که اول داشتیم
و امروز دلیل اصلی و اساسی که در زندگیم تاکنون داشتم رو فهمیدم یعنی کاملا با گوشت و استخوان درکش کردم کمالگرایی که ریشه اصلیش باز پیدا شد وان شرک است تازه فهمیدم چرا کمالگرابی منو بیجاره کرده ی هفته که مهمان داشتیم فهمیدم عملا تغییر نکردم برای تایید شدن تحسین شدن جلب توجه و هزاران مورد دیگه یک عمر از خدا دور بودم ریشه همه اینها در شرک است همینقدر میتونم به آندازه تمامی نعمتهای خدا شکرش کنم که امروز شرک رو در تمامی کارهای ریز ودرشتم نوشتم ونقاط ضعف وقدرتم رو فهمیدم که شرک در همه آنها موج میزند واز امروز متعهد شدم هر کار کوچکم رو مورد بررسی شرک و توحید قرار بدهم چون راهی بجز این وجود ندارد راهی که همه ما باید بهش برسیم و انجام دهیم تا بتوانیم موحد و ابراهیم گونه و یکتاپرست شویم وانوقت راحت به هر چه میخواهیم برسیم به یاریش و به ایمانش
به نام خداوندی که هر انچه که دارم از اوست و من بی او هیچم و به هر خیری از جانب او سخت محتاجم.
سلام استاد عزیزم
مطلب اول که توضیح دادین کنترل ذهن هست که واقعا به اون ایمان دارم که اگر کنترل ذهن را همیشه داشته باشیم کنترل زندگی مون را داریم
و استاد واقعا خیلی لذت بردم اونجا که فرمودید اگر اهمیت کنترل ذهن را بدونید اونوقت بهتر میتونید ذهنتون را کنترل کنید
استاد یه موضوعی که دیشب برام اتفاق افتاد میخوام بگم
خلاصه بگم که برادرم مدتی هست برای اقامت کشور آمریکا اقدام کرده و تمام راهها را رفته اتفاقا از همه لحاظ شرایط مناسب برای مهاجرت داره از لحاظ کاری از لحاظ مالی از لحاظ عاطفی خلاصه تمام شرایط براش عالیه و همه چی خوب پیش میرفت به جز یه مورد که من تو لا به لای حرفهاش چند بار شنیدم که میگفت اگه ریجکت بشم به خاطر این میتونه باشه که چون من خدمت سربازی ام را در سپاه گذراندم شاید ریجکت شوم اتفاقا دیروز ایمیلی دریافت کرد مبنی بر اینکه شما تمام شرایط خیلی خوب را برای اقامت دارین فقط به دلیل اینمه دوره سربازی را در سپاه گذارنده اید ریجکت شدید
دیشب برادرم خیلی ناراحت بود چون بنده خدا تمام کارهاشو کرده بود برای رفتن خییییلی ناراحت بود چون مسائل خونه ماشینش کسب و کارش همه را درست کرده بود فقط این مورد براش اینجوری پیش رفت
من دیشب به قوانین جهان به کنترل ذهن به باورها به ترمزها که چطوری دارند کار میکنند بیشتر ایمان آوردم
چون این مورد برای یکی از نزدیکانم هست واقعا قابل لمس شد برام
و از دیشب به خودم بیشتر عهد بستم که بیشتر متعهد تر شوم برای کنترل ذهنم برای ساختن باورهای صحیح
برای شناسایی ترمزهام و برداشتنشون با منطق که چقدر این موضوع مهمه
من همینها رو بیشتر و بیشتر کار کنم گل و زدم و عالیه
خدایا ما را هدایتمون کن تا همیشه در مسیر صحیح زندگی باشیم و از مسیر خارج نشیم
الهی آمین
به نام خداوند الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزان
من برای این فایل چند روز پیش یعنی 28 شهریور کامنت نوشتم ودرکم رو گفتم اما الان میگم من اون موقع من هیچی نمیفهمیدم .
تمام کلماتی که استاد به زبان جاری میکنه . حرف خودش نیست کلام الله هست.
و این اگاهی ها بی نهایت ارزشمند هستن . نمیشه روش قیمت گذاشت . من به خودم میگم که حاظرم برای چیزهای کوچک خرج کنم اما ایا واقعا قدر این اگاهی ها رو میدونم؟
دیشب اخرای شب خداوند از طریق زبون یه دختر بچه که زبان انگلیسی رو استاد هست دقیقا کلمات استاد رو به زبون اورد و باز صبح که روزشمار رو میدیم و باز با این فایل زیبا بهم گوشزد شد . واقعا شگفت انگیزه
اینکه :
این یادگیری ها برات باید مثل تفریح باشه که ازش لذت ببری نه یه کار که از رو سختی و اجبار انجامش میدی و فقط چند کلمه که حفظ میکنی و تمام بشه . باید تبدیل به لذت بشه . مثل کاری که ازش لذت میبریم
و تمام باید اون اطلاعات که یاد گرفتی رو باید استفاده کنی هر روز که در وجودت نهادینه بشه و درکش کنی. اما از اون اطلاعات استفاده نیکنی و استخراجش نمیکنی جلو نمیری و این خودش یه کمال گرایی هست که بخوای همه چیز رو بدونی و عمل کنی و کار سخت تر میشه و میشم همون عالم به عمل
خیلی مواقع علت اینکه واقعا توی چیزی انقدر درکی نمیگیرم یا حتا توی اموزش های استاد, دلیلش اینکه که سر سری یه اطلاعاتی رو حفظ میکنم و میریم مطلب بعدی در حالی که این اشتباهه و باید با اون اطلاعات کسب شده تمرین کرد . صحبت کرد . و خودت رو در معرضی قرار بدی که مثل ابزار ازش استفاده بشه که ماندگارباشه و گرنه خیلی از ما مثل من زودی فراموشش میکنیم.مثل اینکه بخوام با خوندن کتاب در مورد شنا شناگر بشم
مورد دوم هیچ کس کامل نیست . هیچ کس 100 نیست . هیچ کس هم کامل کامل نمیشه . حتا ما هم در زبان فارسی یه کلماتی رو معناش رو نمیدونیم . معنی شعر ها رو نمیدونیم اما این باعث نمیشه حرف نزنیم . پس هیچ وقت نخوایم پرفکت باشیم و حرکت کنم در طی مسیر کم کم یاد میگیرم
هرچیزی که وعده این رو بهت میده که شبه به خواستت میرسی اشتباهه . چون انقدر باید تمرین و تکرار بشه و ما انقدر درگیرش بشیم که از بیس باوری عوض شیم . و باید صبور باشیم و از مسیر لذت ببریم
مورد دیگه وقتی هی به خودم میگم چرا نمیشه عجله دارم . بقیه نتیجه گرفتن و من گرفتم و مقایسه میکنم یا پیش خداوند هم گله و شکایت میکنم باعث میشه مسیر سخت تر بشه و مثل سد جلوی خواسته هام باشه. باید نگاهم رو عوض کنم
مشخص کردن هدف و کوچک کردن اهداف که بهم فهموند اولا هدف داشته باش و بعدش هدف هات رو بخش بخش کن و روی همون بخش کار کن و بعد برو به بخش دیگه . و من این کار رو نمیکردم و دلیلش عدم باور خودم بوده. برای تمرین مثلا هدف یک ماهه یا یک هفته ای بگیرم
اینکه برای هر مطلب یا هر مهارت پیش چندین استاد بری یا از اموزش های چندنفر استفاده کنم باعث میشه سردرگم بشم . مثل اینکه که از کتب راهنمایی زیادی استفاده کنم و هرکدوم به طوری توضیح میدن و من در این بین برای اینکه کامل یاد بگیرم خیلی این شاخه به اون شاخه میپرم و اخرش چیزی نصیبم نمیشه.
مورد بعدی . عدم درک تکامل :به خودم که نگاه میکنم انقدر عجله میکنم چه در کارها و حتا اموزش های سایت که فقط دنبال اینم که برم مطلب بعدی و اطلاعات اضافه کنم در اصل این اشتباهه چرا ؟ چون باید در مورد هر مطلب فکر بشه و باورهای خودم رو در بیارم اینکه بدونم فقط اطلاعات کافی نیست. عمل مهمه
قبل از اینکه این فایل رو ببینم در مورد چرایی رفتار و افکارم فکر میکردم و درست خداوند این الهام رو به من کرد که خود باوری من مشکل داره و دیدم اره من کاری رو که میخوام شروع کنم دقیقا برعکس استاد ترس دارم و مطمئن نیستم . حتا از رسیدن به خواسته هام مطمئن نیستم و باعث میشه درجا بزنم.
دو سه سال قبل با یه بنده خدا صحبت میکردم و سنشم خیلی کم بود و دیدم خیلی سرش شلوغه و مدام براش پیام از تلگرام میاد و پرسیدم . این بنده خدا که دانشجو بود با حل کردن سولات بقیه دانشجوها ثروت میساخت و همون دوره امتحانات بسیار سرش شلوغ بود و میلیونی پول میگرفت و پیام ها نشون داد و من باور نمیشد که بشه اینجوری پول دراورد
یا الان تو اینترنت سوالات دوره ها رو برات حل میکنن و پول میگیرن یعنی طرف اینقدر به خودش باور داره که افرادی مثل من که به خودشون باور ندارن سوالاتشون رو میدن و این بنده خدا حل میکنه و پول میسازه.
نمونه دیگه خواهر خودم بسیار در زبان انگلیسی در شهرستان خودشون مهارت داره اما وقتی باهاش صحبت میکنم به خودش باور نداره و دنبال این هست که استخدامی جایی قبول بشه که به قولی این باور اشتباه رو داره که :یه اب باریکه بیاد تو زندگیمون. و به خودش این باور رو نداره که هنرش ارزشمند هست و میشه پول ساخت و مثال ها فراوان هست از افرادی که دنبال کار دولتی یا استخدامی یا شرکتی هستن چون این افراد خودشون رو نشناختن و به خودشون باور ندارن
شاد و سلامت باشید
یکی از اهداف من خلق درآمد
میخوام کیف ببافم و بفروشم
دیروز نخ هایی که سفارش داده بودم رسید دستم
و انشالله به زودی شروع میکنم
به امید الله
نکته مهم برای من از حاشیه دور بشم و بزم سر اصل مطلب خیلی مهم هرچی به اصل بیشتر نزدیک بشم راهم هموار تر میشه
شور و شوق برای هدف خیلی مهمه الان کلی کارها هست که من نیمه کار ول کردم چون دیگه شوقی نداشتم و همه هم میگن ادامه بده و این کمی رو مخ هست که بقیه نظر میدن به هرحال من وقتی انگیزه ندارم قطعا تو اون کار شکست میخورم و اصلا هم برام اهمیت نداره اگه موفق بشم
و چقدر خوب که اون کاری انجام بدم که براش انگیزه دارم مثل همین بافتنی
آخ آخ ازین احساس فوق العاده بد قربانی بودن چقدر من اینو دارم چقدر پاشنه آشیل
همش فکر میکنم شوهرم و پسرم سد راهم هستن وقتم رو میگیرن برا خودم وقت ندارم نمیتونم تمرکز کنم حتی فایل ها رو گوش بدم ولی میدونم اگه من بخوام از خداوند و خودم هم متعهد و با انگیزه باشم حتما برنامه زندگیم جوری پیش میره که بتونم تا حد خوبی به کارهام برسم
این بی انگیزگی این احساس قربانی بودن این ترس هایی شیطان وارد ذهنم میکنه خیلی جلو منو میگیرن خیلی و من کمکم ناسپاس هم میشم بد بین هم میشم .
استاد درمورد شروع سال و بهار میگه الانم پاییز تازه شروع شده ی فصل پر از زیبایی و قشنگی و خنکی
همیشه میتونه شروع یه کار جدید باشه شروع یک تعهد دیگه به خودم برای روزهای بهتر
آره واقعا نباید کم آورد جلو حرفایی ناامید کننده شیطان که همش وعده فقر و بدبختی میده باید پشت کرد به این تفکرات باید رو به الله باشم باید راه راست رو برم
دنبال میانبر نباشم چند دقیقه پیش میخواستم دوره لیاقت رو دانلود کنم از تلگرام به صورت نادرست اما انقدر حسم بد بود که متوجه شدم اشتباه من باید با همون امکاناتی که دارم پول خلق کنم و برم دوره ها رو بخرم
فهمیدم که اینجوری حسم بازم بد تر میشه که ببینم فایل هارو به صورت دزدی دارم استفاده میکنم
فهمیدم اونجوری دیگه شوق و هیجانی هم ندارم به کامنتا هم دسترسی ندارم
درسته یچیزایی رو میفهمم ولی اون چیزا اصلش توی همین جا هم هست اصل اینکه حس و حالم رو مثبت نگه دارم همین
سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و تمامی دوستان گل سایت
ممنون خانم شایسته عزیز بابت این دسته بندی جدیدتون
امروز به خاطر تضادی که این اواخر بهش برخوردم تصمیم داشتم توی ذهنم یه موضوع را بررسی کنم و به قول شما خانه تکانی انجام بدم
راستش یکی از ترسهای شرک آلود من برمیگرده به وابستگی مالی من مشکلی که خیلی از خانومها باهاش درگیرند
درسته که من به کمک آموزه های شما از جایی که فکرش را نمی کردم برای اولین بار یه کار خوب بهم پیشنهاد شد و الان 2، 3 سال هست من برای اولین بار در عمرم بعد 34 سال به درآمد رسیدم حتی درآمد ماهانه ام بیشتر از همسرم هست چیزی که تمام این سالها منو آزار میداد این شغل و درآمد خیلی باعث شد اعتماد به نفسم بالا بره. اما چون شغلی نیست که من بتونم تمام عمر روش حساب کنم و به احتمال زیاد مجبور بشم به خاطر شرایط جدیدم که قراره مادر بشم کنار بذارم و دوباره درآمدم به صفر برسه و از لحاظ مالی باز وابسته تر بشم باز نگرانم
این وابستگی مالی که من نه خونه نه ماشین و نه درآمدی دارم باعث شده من گهگاهی مجبور بشم به همسرم باج بدم یا اینکه از طرف اون شخصیتم تخریب بشه و در برابر ظلمی که بهم میشه مجبور به سکوت بشم و تو تنهایی اشک بریزم و این برام خیلی آزار دهنده است
خوب من می دونم این ترسم باعث این رفتار هست و فرقی نمی کنه این آدم تو زندگیم باشه یا آدم دیگه ای من تا زمانی که این ترس باهامه این رفتار را در مورد خودم خواهم دید
اما راه چیه؟ تو دوره احساس لیاقت استاد میگه نباید ما احساس لیاقتمون وابسته باشه به عوامل بیرونی الان من وابسته پول همسرم هستم و اگر به لطف خدا بتونم از لحاظ مالی به استقلال برسم وابستگی من برمیگرده به پول خودم انگار! اینم یه ترمز هست که البته زیادقوی نیست و خیلی بهتر از وضعیت الان من میشه .
من به همسرم به خاطر امنیت مالی کمی که ایجاد کرده برامون باج میدم و این خاطر ترسم هست و من می دونم هر ترسی از شرک میاد پس مسلمه که من تا این ترس را برطرف نکم ضربه های این شرک را خواهم خورد قلبم مدام درد خواهد کشید
یکی دو موردی که همسرم طی بحثهای پیش اومده مستقیم و غیر مستقیم به من گفته که از خونه برم من خیلی ضربه خوردم رفتم خونه پدریم ولی به کسی چیزی نگفتم ولی خیلی درد کشیدم با اینکه می دونم در بدترین شرایط پدرو و بردارهای عزیزم حامی من میشن می دونم که اونا منو رها نمی کنند اما من نمی خوام از یه دست به دست دیگه ای وابسته شم این با درون من منافات داره و من تنها کسی که می خوام وابسته اش باشم خود خداست نه هیچ بنده ای
برای خودم مثال میارم که یکی از فامیلهای نزدیکمون با همسرش مهاجرت کرد به یه کشور دیگه همسرش رهاش کرد و اون تنها موند با تمام این اوصاف داره زندگیشو به تنهایی توی یه کشور غریب مدیریت می کنه پس من هم می تونم
ممنون میشم از دوستان اگر مثالهایی دیگه ای دارید منو راهنمایی کنید تا بتونم بر این ترسم غلبه کنم
دوستان عزیزم بعد ارسال این نظر یه حسی آرامشی بهم دست داد حس ارزشمندی امودم احساسم را اینجا بنویسم تا هم رد پایی برای خودم باشه و هم شاید برای دوستانی که احساساتی مثل من را تجربه کردند
خوب از دلایلی که باعث میشد من جلوی همسرم یه احساس عدم لیاقت داشته باشم این بود که اون داره خرج زندگی را میده خونه برامون فراهم کرده و یه آسایش نسبی پس من باید جلوش سر خم کنم فارغ از تمام تلاشهای بی مزدی که برای زندگیمون میکشم من آسایش نظم و.. را به خونه و بچه ها میدم بعضی وقتها واقعا از خودم مایه میذارم که همه چی درست و منظم و به موقع باشه