live | باور به «امکان پذیری» - صفحه 42
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/03/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-23 08:09:402024-09-25 05:36:15live | باور به «امکان پذیری»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خداوند مهربان
گام 4
کنترل ذهن = کنترل زندگی
دیروز برای خرید بیرون رفتم و گوشی رو همراه خودم نبرده بودم که بتونم ویس ها رو گوش کنم .
یاد حرف استاد افتادم توی گام 3 ، گفتگو با خود
شروع کردم با خودم حرف زدن
همین خیلی کمک کرد که اون صدای منفی درونی تا حد زیادی خاموش بشه . و بتونم کنترل ذهن کنم.
اون فایل استاد که درباره شعر پروین هست هم خیلی کمکم میکنه تو کنترل ذهن و به آرامش رسیدن
گندمم را ریختی تا زر دهی
چند روز پیش میخواستم یه سرمایه گذاری کنم و روزش کلی زمان توی بانک صرف شد که مقدماتشو انجام بدم
شب تا یه ساعت خاصی فرصت داشتم و منم گذاشتم یک ساعت مونده به پایان فرصت که انجامش بدم ، و دقیقا بخاطر یه کار کوچیک پیش پا افتاده که نمیدونستم باید انجام بدم ، نشد که انجامش بدم ، هرچند میتونستم همون شبونه برم خودمو به آب و آتیش بزنم و برم یه عابر بانک پیدا کنم و کارو اوکی کنم ولی خیلی با آرامش و بدون ناراحتی گفتم حتما صلاحی هست که این کار انجام نشه و از سایت اومدم بیرون،
و الان استاد میگه روی خودت سرمایه گذاری کن
، درسته حتما خداوند برای من سودهای بسیار بزرگتری رو در نظر داره ، اونم با سرمایه گذاری روی خودم و تکیه به توانایی هایی که به خودم عطا کرده.
به این میگن کنترل ذهن و دیدن خیر در هر پیش آمدی.
و علاوه بر اون باید روی ذهنم کار کنم و درگفتگو هام به خودم بگم که وقتی من سعی میکنم (سعی میکنم نه حتی اینکه 100٪ بهش عمل میکنم) که با تکیه بر توانایی های خودم و در حقیقت توکل ، به سمت موفقیت پیش برم ، خداوند حامی منه ، خداوند برای کار من مشتری میفرسته، خداوند خودش برای من تبلیغ میکنه ، با اون برنامه ریزی بی نقصش کار منو پیش میبره
چرا؟
چون من اینطور بهش امید دارم و اینطور دربارش فکر میکنم و خودش فرمود من پیش ظن بنده ام هستم
پس سعی کنم بنده باشم
سعی کنم ظن خوب به خداوند داشته باشم
سعی کنم امیدوار باشم
و انشالله که خودش برای من کافیه
خداوندا همه مونو کمک کن
تاخدا هست زندگی هست
سلام به اهل بهشت
کنترل ذهن =کنترل زندگی
این دنیایی که خداوند خلق کرده ما میتونیم به راحتی هرچه که خودمون میخواهیم رو خلق کنیم
خلق زندگی توسط افکار و باورهای ما ایجاد میشه و اگه بتونیم ذهنمون رو به سمت مثبت کنترل کنیم زندگیمون تغییر میکنه خیلی مهمه که ورودی های ذهنمون رو کنترل کنیم و به اتفاق های که میخواهیم در زندگیمون بیفته توجه کنیم
به چیز هایی توجه کن که تورو به هدفت برسونه سعی کن از حاشیه دوری کنی و به اصل برسی برای وقتت برای انرژی فکریت برای تمرکزت ارزش قائل باش تا نتایج به وجود میاد
بعضی ها باشنیدن حرف های استاد میخوان کل کارهایی که تا الان انجام ندادن رو در یک سال که هیچی شاید کمتر همرو انجام بدن و چون ذهن این فشارو قبول نمیکنه از حرکت متوقف میشن
وقتی زندگی شما تغییر میکنه که باورهای شما تغییر کنه و شما بایک بشکن تغییر نمیکنید
برای تغییر باید تداوم عملکرد ادامه دار توالی در مسیر درست داشته باشی تا نتیجه بزرگه بیاد
با قانون تکامل میشه به همه چی رسید تکرار و تمرین یک باور
ایمان میخواد تعهد میخواد شورو شوق میخواد
برای رسیدن به اهداف و خواسته هات تو نیاز به تلاش فیزیکی نداری نیاز به تلاش ذهنی داری
ویژگی های ادم های ناسپاس 1:همیشه نالالن 2:ایراد گیر 3:غرغرو
بزرگ ترین عاملی که نعمتی رو ازدست میدید ناسپاسیه
به زندگیت جوری نگاه کن که انگار باراوله وارد این زندگی شدی و هرروز که بیدار میشی یک فرصته برای بهتر زندگی کردن
تمرکز بر زیبایی ها =ورود نعمت های بیشمار در زندگی
ناسپاسی باعث میشود انسان گمراه بشه تو برای هر نفس کشیدنت سپاس گذاری کنی زندگی برات میشه گلستان
سپاس گذاری یعنی توجه کردن به چیز هایی که به شما احساس بهتر میده و سپاسگذاری به لفظ نیست به احساسه وقتی من در احساس بهتر قرار بگیرم به این معناست که دارم در مدار نعمت های بیشتر قرار میگیرم و هربار این روند رو بهتر کنم نعمت های بیشتری وارد زندگیم میشه
برای اینکه به صورت بنیادی نتایج تغییر کنه نیاز داره به تغییر بنیادین و تغییر بنیادین یعنی تو مولد باشی
کسی که روی خودش سرمایه گذاری میکنه میتونه هزاران برابر پول بسازه روی اگاهی هاش سرمایه گذاری کنه روی توانایی هایش روی چیز هایی که باید یاد بگیره تو در حوزه کاری خودت متخصص بشو صد ها برابر پولی که بهت سود میده رو میسازی
زمانی که خودت تغییر کنی ثروت سلامتی و خوشبختی دنبالت میاد
سلام به همه ی عزیزای دل صبحتون بخیر.
در حال حاضر در قدم چهارم قرار داریم و تا اینجای کار نتایج این قدم ها این بوده که بنده هدفام و دوباره بنویسم و اون و ریز کنم به قدمای کوچیک و صبح روز بعد با انگیز بیدار بشم و کارهایی که در طول روز برای رسیدن به اون هدف باید انجام بدم و انجام بدم.
بهترین حس دنیا رو وقتی تجربه میکنم که دارم روی خودم کار میکنم. وقتی که صحبتای استاد و میشنوم که داره از یه منظر دیگه(برخلاف 99 درصد مردم جهان) به موضوعات نگاه میکنه ، اصلا انگار یه باری از رو دوشم میره. انگار امید می گیرم که اره باباااا این مسیر میتونه هموار باشه هااا میتونه آسون باشه هااا.
و تو این فایل هم این جملتون خییییلی بهم حس رهایی و اعتماد به نفس داد :
تو خودت میتونی مولد ثروت باشی نیار نیست بانک بهت سود بده نیاز نیست پولاتو بذاری تو بورس یا …
حقیقتا تو همین چند قدمی که تا الان برداشتم بهم یاد آوری کردین که
فاطمه ی عزیز برو دنبال عشق و علاقت!
نا امید نشو…
راه ثروت از راه علاقه ی تو جدا نیست.
علاقه و توانمندی هات باارزشن جدی بگیرشون.
میدونید به قول خودتون از اون جایی که در یه محیطی قرار دارم که آدما ارزشی به علاقه هاشون نمیدن و دنبالش نمیرن و فکر میکنن اولویت های دیگه ای در زندگی وجود داره و دنبال کردن علاقه یه نوع خودخواهی محسوب میشه ،، انرژی منم خوابیده بود و میتونم بگم هیچ انگیزه خاصی برا زندگیم نداشتم … حتی الان هم نمیتونم با قاطعیت بگم من تغییر کردم . من فعلا قدم اول و برداشتم و از حالت بیخیالی دراومدم….و البته که خودم و تحسین میکنم بابت این قدم بزرگ که خیلی ها شاید هیچوقت برندارن.
_
یه اتفاق جالبی دیشب افتاد دوست دارم تعریفش کنم.
دیشب با یکی از پسرای دانشگاه حرف می زدیم که یهو بهم گفت که از دوست من خوشش میاد ولی ازم قول گرفت بهش نگم. اینو هم ضمیمه کنم که این دو نفر کاملا متضادن از هم و این جور روابط اگر هم شکل بگیره جزو بچه بازی و حواشی دانشگاه محسوب میشه و بعد چند وقت هم از بین میره…
خلاصه من تا یه عالمه ذهنم درگیر بود و ناراحت بودم که چرا اصلا این به من اینو گفت؟
اتفاق خوب دیشب این بود که بعد از این قضایا تصمیم گرفتم که تا وارد حواشی دانشگاه و فوضولی راجب بقیه نشدم بکشم بیرون و تمرکزم و روی مسیر خودم بذارم.
منظورم از بکشم بیرون چیه؟
1) صحبت نکردن راجع به حواشی دانشگاه به بهانه صمیمیت.( کنترل کردن این مورد در جو دانشگاه قدم بسیااار بزرگی محسوب میشه و تو رو دقیقا برمیداره میذاره یه جای ساکت و دور از حاشیه که فقط خودتی و حس خوبت و هدفات)
چرا میگم به بهانه صمیمیت؟ چون حرف مشترک هم کلاسی با هم دیگه اینه که یا راجع به کلاس حرف بزنن یا استادا که در 99 درصد مواقع دارن پشت سرشون بد میگن.
بارها در این دام افتادم که دوستم زنگ زده 2 ساعت حرف زده راجع به کلاس و من برا اینکه دلم نمیومد گوشی رو قطع کنم همراهی میکردم باهاش.
بارها پیش اومده برای استارت روابط با همکلاسی ها بشینیم پشت سر بقیه حرف بزنیم مخصوصا اونایی که تو رابطه ان :/
2) نگه داشتن حد و حدود با افراد
باید از اکیپ های دوستی یکم فاصله بگیرم. وقتی 4 تا دختر دور هم جمع میشن احتمال غیبت کردن از 100 درصد هم بیشتره
خلاصه که خداوند با این اتفاق به من درس داد که حواست باشه اگر دقت نکنی میری تو چاه میری در مسیر منحرف….خدایا شکرت…خوشحالم که خداوند اینقدر خاص هدایتم میکنه به مسیر درست.
و اینم فهمیدم که من آدم رفیق بازی و دور دور کردن نبستم.آدمی نیستم که هر روز با رفیقام برم بگردم و اسمش و بذارم عشق و حال جوونی.
من وقتایی که زمان و برای رشد و پیشرفت خودم میذارم خیلی احساس بهتری دارم.
سپاس فراوان برای یک قدم بی نهایت ارزشمند دیگه استاد..
بریم برا قدم بعدی
درووووود
2بار امروز فایل را شنیدم. یک بار وقتی داشتم سرکار میرفتم یک بار هنگام بازگشت. هنوز نتوانسته ام یادداشت برداری کنم.
عجب فایلی بود .چه خوب که استاد تاریخ را می گویند.اینطوری بهتر میتونم خودم را با آن زمانم مقایسه کنم. چقدر درکم بهتر شده و این مسیر همواره ادامه دارد. حرفهای استاد انگار برای الانه. انگار امروز گفته اند. چقدر تکامل خوبه. چقدر استمرار داشتن در مسیر توحید خوب است. خدا رو شکر.که حداقل دارم به 10 درصد این حرفها عمل میکنم.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین
وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی
این قسمت از لایو هم ندیده بودم جالبه انگار که خانم شایسته شروع این گام ها رو با شروع تغییرات من هماهنگ کرده هرچند همه میدونیم که قضیه ازچی قراره ازهمون بلند مرتبه ای که کارش بی نقصه ومو لادرز هماهنگیاش نمیره هزاران مرتبه شکرت
سوال های عالی از استاد طی لایو پرسیده شد اما من میخوام نکاتی که بیشتر توجه من رو جلب کرد رو بازگو کنم
وقتی هدایت شدم به این مسیر وامورش هارو شروع کردم با استاد من اصلا درکی که الان دارم رو وقتی فک میکنم نداشتم واین همون تکامل طی شده است ونکته جالبی که اینجا هست من رو خودم کار میکردم اما بیشتر ترجیح میدادم کار فیزیکی بکنم یدون دنبال پول و هرچیز دیگه ای
چون با تمام وجود باور نداشتم که من باید تغییر کنم
اما واقعا تا ما تغییر نکنیم به هیچ وجه نمی تونیم به چیزهایی که میخواییم دسترسی داشته باشیم واین تغییر از درون واقعا انرژی میخواد هزار برابر از انرژی فیزیکی بیشتر
البته نه جون کندن ولی ارزشش رو داره
نکته دیگه اینکه استاد اشاره کرد اینکه امریکایی ها کار رو دوست دارند وکلا دارند فعالیت میکنند خب الان شیوه مار مردن خیلی عوض شده خیلی ها در طول روز شاید کلا 3ساعت کار کنند نه بیشتر
اما مبحث مهم اینه که ما فعالیتی داشته باشیم در جهت خواسته هامون از زمانمون درست تر استفاده کنیم ورزش کنیم چیز جدیدی یاد بگیریم چون بیکار بودن باعث ایجاد عادت های نادرست زیادی میشه
واما مولد ثروت بودن اینکه پولتو بدی به کس دیگه ای برات کار کنه یه جور نشستن و چشم دوختن به سرماه یا یه چیزی مثل این یا سود بانکی این نکته که من به این دنیا اومدم که چیزی بهش اضافه کنم وبرای هرکسی بی نهایت فرصت هست وراه است که خودشو وتوانایی هاشو شکوفا کنه
در این مورد یه مثال عینی دارم ما یه هم روستایی داشتیم خدا رحمتش کنه یه حاجی بود کشاورز 90سالش بود اما تا اخرین لحضه عمرش مشغول کار بود خیلی ها شماتتش میکردن که این ادم با اینکه وضعش خوبه چرا دست از کار نمیکشه بدبخت میمیری اما اون عاشق کار بود وواقعا تا اخرین لحضه عمرش هم همینجوری بود
البته من الان درکش میکنم وگرنه اون موقع هم منم هم نظر مردم بودم
امیدوارم که منم بتونم این توانایی رو در خودم ایجاد کنم که عاشقانه کار انجام بدم نه به زور وارچز رواجبار بلکه باعشق واز روی لذت
درپناه حق
بانام الله خداوندهدایتگرووهاب خداوندی که اجابت میکنددرخواست درخواست کنندگان را. امروزیه ترمزخیلی قوی درخودم پیداکردم که نشتی من برای کنترل ذهن هست واونم عدم لیاقت ونداشتن اعتمادبه نفس که اتفاقات تکرارشونده روبرای من رقم میزنه وتوجه منوبه سمت نکات منفی اطرافیانم میبره وهرموردکوچیک یابزرگی باشه ذهنم سریع یه اتفاق بدومنفی رومیبفه ومنوتوتله میندازه تازمانی که توافکارمن اتفاقی نیفته وفرکانس من عوض نشه هیچ اتفاقی باشنیدن این فایل هاوفقط احساس خوب لحظه ای داشتن برای من نمیفته من بایدازریشه این مسله روحل کنم خداروشکراحساس سپاسگزاری روتوی دفترمخصوص این کارانجام میدم وبه نعمتهام توجه میکنم ولی ازاون طرف پام روترمزه وجلوی حرکت منوگرفته بااینکه میخوام روبه جلوباشم ولی توی همین فرکانس موندم وحرکتی ندارم امروزکلی به اتفاقات وافکارم وحالم کردم هیچ چیزوهیچ کس نمیتونه منوبه حرکت واداره فقط عمل کردن به قوانین ثابت خداوندکه زندگی دلخواه منومیسازه خدایاشکرت بابت این آگاهی ها بهم قدرت وتوان عمل به این قوانین روبده خدای مهربانم که من بدون هدایت توهیچم .ممنون وسپاسگزارم بابت این جلسه عالی
به نام خدا سلام به استادوهمه ی همفرکانسها ی خانه ی پدری ومادری خودمون سایت الهی استاد.استادبه قول سمانه جون که فایلشون روخوندم نت برداری بلدنیستم ولی به زبان خودم وعلمی که به لطف خداازخداوشماشنیده ام دارم توزندگی اجرامیکنم.من یک خانم خانه دارهستم هیچ شغلی ندارم،مادر4تاپسرهستم 3تامجردوشوهرم بازنشسته. به مدت4سال بعدازبازنشستگی پسردایی خودم اومددنبالش که بیاروی ماشین ماکارکن8تن کمپرسی ازصبح قبل ازنمازتاعصر2سرویس معدن سنگ تاسرساختمانها میرفت واین ماشین طی این4سال حدوابالای یکسال گاراژبودوشوهرم دنبال درست کردن ماشین بودبامزدی ناچیزوچون شوهرم مردصادق ودست پاکی است به نظرخودمون سواستفاده میکنندوپسرسومم اونم پایه یک داره گاهی برای کمک خرج خانواده شبهاسرویس شن میرفت ومردم روستابه پسرداییم میگفتن بابااین پسررانندت خیلی سرعت میره فشاربه ماشینت میاره گاهاپسرداییم میگفت حسین آقاتوروخداماشین روبه دست کسی نده حتی پسرخودم!خوب منظورش پسرمابود
.وشوهرم خیلی حاضربه جواب نبود.پارسال زمستون یکروزصبح زنگزدسریع شوهرم جواب دادآهسته که من بیدارنشم که بعدبیدارخوابی ام واویلاس
ولی بیدارشدم،کمی که دُزم بالااومدباگوشی خودم زنگزدم پسرداییم سلام کردولی من شروع کردم وگفتم تومنوازخواب بیدارکردی که بگی ماشینونده دست پسرت میمودی بعدزنگبزنی !پسرمن دست فرمونش ازباباش بهتره ولی ماشین شمامثل خودت پیرشده خخخخ اونم فقط قربون وصدقه من میشدچون پسرداییم واقعا خنده روزبون دار.گفتم باخودت چی فکرکردی با ماشین قرازت؟اونم فقط قهقه میکردوقربون من میشدوگفتم حالاببین براپسرم ماشین میخرم حالشوببره پسرداییم میگفت انشاالله وشوهرم کنارم بوداشاره میکردبسه وهم میخندیدوهم ازخجالت سرخ شده بود.تاروزهای برفی سنگین برای انتخابات ازطرف راهداری شن توی جاده بریزن که جادها بازباشن چون همه جاروستامون یخبندان بودشوهرم صبح رفت تاشب شن برد.برای شب هم گفته بودن بیاگفته بودنه نمیام پسردایی دیگرم که بااولی شوهرخواهرش هست شریکن که حساب کتابهادستش اون بودگفته بودآقازادتونوبگین بیاد. شوهرم گفته شوهرخواهرت میگه تندرانندگی میکنه. خندیده گفته تحویل نگیراینهاحرفهای مردم روستایه روش اثرگذاشته بالاخره پدرپسرهماهنگی کردن که شب پسرم بره برای راهداری دراختیارباشه چون درآمدی خوبی داشت درآن شب طوفانی سردزمستانی کارکردن ازپسرمن وهمین پسردایی که شب خواسته پسرمن کارکنه بابرادربزرگترش که توی رودخانه رستوران داردوباراهداری همدست شدن وپول دراختیاررابالاکشیدن که بخاطرماشین برای دولت مفت کارکنه ولی پسردایی بنده برای رستوران کارهای غیرقانونی توی رودخانه ازلحاظ ساخت وسازانجام دهد.ومنم به شوهرم میگفتم ازعیدبایدماشینوتحویل بدی اگرنه بایدتوی ماشین زندگی کنی همیشه میخندید.4عیددخترداییم که خواهراین دوبرادرهمدست وهمسرپسردایی سرزبون دارم بود به علت سرطان درگذشت!16عیددایی جان پدراین دوبرادر فوت کردوتوی همین روزهابرای پول که شب باماشین دراختیارراهداری بودن پسرم زنگزده بودکه همین پسردایی گفته بودآقازاده تون بیادحالامیگه کارگریتونو میدم پسرم پیگیری کردارراهدارخانه که پولش این میلیون میشده ولی نگرفتن بخاطرچی بخاطررستوران سازی برادرش پسرم گفته شماهوای رانندتونوبایدداشته باشی یاساخت وسازرستوران برادرت؟جواب داده من برادرم مهمه راننده روآدم حساب نمیکنم!ماکه اززبون اونهانفهمیدیم ولی پسرم یک پاواستادگفت بابادیگه بسه منم گفتم دیگه به خودت احترام بذار وپسرای دیگرمونم گفتن بابانروبالاخره شوهرم حساباشوکرد ماشینوتحویل دادولی مدرکای ماشینوندادودوروزبعدبرادربزرگشون بازفوت کرد.وپولی که طلب داشتیم موندتابعداز20ام برادرشون پولوگرفتیم ومدرکاروتحویل دادیم ولی یک مقدارکمی پولمون مونده هنوزندادن. گرفتن پول روهم جوابگو نبودن که بازهم خودم زنگ زدم به پسردایی
اولی که سرزبون داره وخدایش مردم داروبی نهایت دوست داشتنی!گوشیش بی صدابودپیام دادم چراجواب نمیدی؟چندلحظه بعدزنگزدجان دخترعمه جان مراسم بودم سردیگ بودم کارداری گفتم ناهاروبخورفی افوراورژانسی زنگ بزن!یکوقت دیدم برادرخانمش زنگزدبخدادامادعمه ماازهمه طلب داریم جواب نمیدن شوهرم گفت به من ربطی نداره ماهم پولمونولازم داریم خلاصه پیام دادم پسردایی کارت ندارم طوفانت همه شونو به هم ریخت وکارخودتوکردی چون سریع به برادخانمش ویاهمون پسرعموش شریکن دادوهوارکرده بود!ولی بازم زنگ زدومعذرت خواهی که دخترعمه ازروزی که خانمم فوت کرده به خداآراامش ندارم گفتم راست میگی الان چندماه گذشته اگرپولو برادرخانمت واریزکرد خوب وگرنه دخترعمه خودش اقدام میکنه (یعنی خودم)چندروزبعدپولوواریزکردن ولی خیلیهاطلب دارن ازشون مثلاطرف8میلیون طلب داره به شوهرمن میگن ماطلب داریم بهشون زنگ میزنیم میگن ماواریزکردیم چرادروغ میگن؟!شوهرم میگه به شوهرخواهره زنگبزنین وگرنه تمامه اینهاروگفتم که بگم استادمن هدفم خریده یک کمپرسی که رنگ وهرچی که لازمه خیلی توی دفترشکرگذاریم مینویسم وتنهاهنروعلاقه ی شوهرم رانندگی است دست فرمون به حول قوه الهی 20بازنشسته اتوبوسرانی کارگردولتی بوده صادق اعتباردار.یادش دادم هرجوربلده تتجسم بگیره شبهاوروزهای تعطیلی همون ماشین پسرداییم جلوخونه بود نگاه میکنه حرف میزنه ولی نمیدونم پاشنه اشیل ماچیست؟فقط توی فکرمون هست که یک واحدپیش فروش داریم خدایا عقل انسانی ماهمینوبلده که چیزی بفروشیم ماشین برای لذت بردن کل خانواده وگسترش جهان هستی بخریم وشکرگزاری بی نهایت ازسختیهاسستی میکشم ویا بعضی حرفاتون انرژی +وبابعضی حرفاتون انرژیم_میشن نمیدونم راهم درسته یانه ازخداکمک میخواهم دردنیا وآخرت فقط یادگرفتم.
1-احساس خوب=اتفاقات خوب 2-سپاسگزاری باتک تک کوآرکهای وجودم3- والخیروفی ماوقع. ولی چون خودم روبادیگران بالادستی مقایسه میکنم حالم بدمیشه ذهنم میگه چی داری برای کامنت؟توکه شغلی نداری ازکجامیخوای ثروت بسازی؟کی میخوادکامنت توروبخونه؟حالانوشتی ازکامنت توچی میخوان بیاموزن؟دیگه همینهاروتونستم بنویسم خداروشکرکه همسرم وپسرهام سالم وشادوآرام کنارهم توی این بهشت کره ی خاکی دنیارابااحساس خوب تجربه میکنیم وازخانواده ی خودم وشوهرم دوستان وغیره که حسرت زندگی مارودارن هم رودرروخودم وهم به بچهها م گفتن. بازم خداروشکرمیگویم باچنین ثروتی که خدابه من داده.برای هم کلاسیهام آرزوی ثروت وسلامتی دارم صبح1403/7/5همگی به خیرآخ که چه آروم شدم.
سپاسگزارم ازاستادومریم جون.
سلام خدمت عزیزان دل
سپاس از مریم عزیز
هر لحظه برای من سال جدید است. هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم برایم مانند تولد دوباره است که سپاس پرودگارم یک روز زیبای دیگر را نصیبم کردی که دنیای سرشار از فراوانی و زیبایی را که برای لذت بردن من خلق کردی را ببینم و تجربه کنم و لذت ببرم.
من دیگر دنبال سال جدید نیستم که قبل آن کلی برنامه داشته باشم و هدف مشخص کنم و کلی هم بشینم با آب و تاب بنویسم و تصمیم بگیرم که دیگه امسال همه ی کارهای عقب افتاده را انجام خواهم داد ولی بعد از دو هفته یا کمتر کلا فراموش شوند
هر لحظه برای من تجربه ی جدید است لحظاتی که نفس کشیدنم هم از برای توست ای معبودم
اهداف مشخص است و هر روز و هر لحظه با هدایت هایت برایم جدید تر و زیباتر می شوند
من احساسم را خوب و عالی نگه می دارم و از باغ درونم مراقبت می کنم و تو من را هدایت می کنی و من فقط یک اقدام کوچک و ساده انجام می دهم و همیشه مثل سال نو و بهار زندگی ام را سرشار گل و شکوفه و طراوت و شادابی می کنی زیرا من را آسان کرده ای برای آسانی ها
دیگر منتظره هیچ سال و روز و فصل و… خاصی نیستم مانند خودت در لحظه جاری هستم
آسوده خاطر و آرام سوت می زنم و خوش می گذروندم و برایم بهترین ها اتفاق می افتد
زمانی که در ایران بودم استارت کارهایم از روز شنبه بود و اون شنبه خیالی هیچ وقت نیامد چون به روز ها نیست به درون خودم و باورهای من و کانون توجه ام است که طبق توحید من خالق 100٪ شرایط و اتفاقات زندگی ام با افکار و کانون توجه و باورهایم هستم و هر لحظه با توجه به فرکانس هایی که می فرستم در حال خلق اتفاقات در آینده که شاید چند لحظه بعدش باشد هستم
زمانی هم مهاجرت کردم از چرخه روز شنبه خارج شدم و در دام از روز دوشنبه شروع می کنم افتادم که آن دوشنبه جادویی هم هیچ وقت نیامد اما به محض آگاه شدنم و وصل شدن به تنها قدرت که آن را توحید می نامیم چه شنبه ها و چه دوشنبه هایی را برایم ساخت و سال به سال همه چیز جدیدتر و زیباتر و لذت بخش تر شد
از آن جا شروع شد که فهمیدم بالاترین و بهترین فرکانس, فرکانس سپاسگزاری
چقدر نعمت و زیبایی در زندگی ام پیدا کردم و هر لحظه سپاسگزارت شدم و نعمت ها و ثروت ها و زیبایی ها هر روز در زندگی ام بیشتر و بیشتر شد و این داستان همچنان تا زمانی که زنده ام ادامه خواهد داشت چون هر لحظه توجه ام به سپاسگزاریست
هر روز با بودن تو معبودم بهترین روز زندگی من است
وقتی چشمانم را باز می کنم تو را می بینم و حس می کنم و سپاسگزارم برای یک روز عالی دیگر
روتین روزانه ام را برای رسیدن به اهداف توحیدی ام هر لحظه خود به من می گویی و من هم می گویم چشم فرامانبردارم سرورم و همه ی آنها هر روز در آرامش و راحتی انجام می شوند
تو هر لحظه با من حرف می زنی …
از ساده ترین مسائل
مثلا حتی برای روتین پوست صورتم هم به من می گویی که سیما این کرم را استفاده کن تا به نتیجه دلخواه برسی و من انجام می دهم و نتیجه عالی می شود
واااااااای معبودم من چه خوشبختم که توی نازنین را دارم
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم
سپاس که اینقدررررر آسانم کردی برای آسانی ها
سپاس
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود بر استاد عزیز و مریم جان
گام چهارم در پروژه خانه تکانی ذهن با عنوان “باور به امکانپذیر بودن”
آگاهیهای این گام رو با دوستان عزیزم به اشتراک میذارم:
+ قوانین میگه افکار شما، باورهای شما، داره زندگی شما رو خلق میکنه و به هر آنچه که توجه میکنی از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگیت میشه. اگر ما بتونیم کنترل ذهنمون رو در دست بگیریم میتونیم کنترل زندگیمون رو در دست بگیریم. اگر اهمیت کنترل ذهن رو بدونیم برامون کار راحتتر میشه در کنترل ورودیهای ذهن مون.
+ کارهای مستمر و روتین ما هستند که نتایج رو رقم میزنند.
+ هدفهامون رو انتخاب کنیم و به اونها توجه کنیم کارهایی رو انجام بدیم که ما رو به هدفمون نزدیکتر میکنه، سعی کنیم از حاشیه دوری کنیم و بریم سراغ اصل، برای وقتمون ارزش قائل باشیم، برای تمرکز و انرژی فکریمون ارزش قائل باشیم و بعد نتایج به وجود میاد.
+ وقتی زندگی شما تغییر میکنه که شما تغییر کنی و ما هم با یه بِشکَن تغییر نمیکنیم، یک توالی در مسیر درست نتایج بزرگ به وجود میاره. اینجا مسئله تکامل بسیار مهمه که در هر کاری باید رعایتش کنیم.
+ کسی که علاقهای برای رسیدن به اهدافش نداشته باشه کاری نمیکنه، تغییری در خودش ایجاد نمیکنه و کار ذهنی میخواد، شور و شوق میخواد، توان میخواد ولی باید بتونی فکرتو کنترل کنی و نیاز داره به یک تلاش همیشگی.
+ انگیزه دائمی برای رسیدن به هدف مهمه. یک تداوم نیاز ِ برای رسیدن به خواستهها.
+ برای یه سری آدمهای ناسپاس از دست دادن نعمتهاست. ناسپاس باشی ازت گرفته میشه. اگر نگاهت سپاسگزارانه باشه به جایی هدایت میشید که نعمتهای بیشتری هست.
+ ناسپاسی باعث میشه که هر سال بدتر بشه برای یه عدهای، ناسپاسی باعث میشه که آدم گمراه بشه. قدردان نعمتهامون باشیم.
+ تمرکز بزاریم روی زیباییها و سپاسگزاری بابتشون رو همیشه انجام بدیم.
+ سپاسگزاری کردن یعنی توجه کردن به چیزهایی که به شما احساس بهتری میده، وقتی احساس بهتری دارید در مداری قرار میگیری که نعمتهای بهتر و بیشتری هست و هر چقدر ما این روند رو ادامه بدیم نعمتها هر بار بیشتر و بیشتر میشن و ما محدودیتی در نعمتها نداریم.
+ زندگی به واسطه حرکت کردن اتفاق میافته. احساس خوب و شور و شوق، شما رو در مسیر علایقتون هدایت میکنه.
+ ما باید مولد باشیم نه بانک، روی خودمون حساب کنیم، ما باید تغییر کنیم تا شرایط مالیمون تغییر کنه.
+ مهمترین سرمایه گذاری روی خودمونه به این دلیل که هزار برابر بیشتر میتونه پول بسازه. روی آگاهیها، روی تواناییهامون سرمایهگذاری کنیم، روی چیزی که باید یاد بگیریم، حالا توی حوزه کاریمون متخصص بشیم 100 برابر اون پولی که بورس و بانک میده میتونیم پول بسازیم.
واقعا به این نتیجه رسیدم که حرفهای استاد بسیار شفافه و فقط باید توجهمون روی قوانین و خلق خواستههامون باشه، چون انقدر قدرتشو خداوند در وجود ما نهادینه کرده که مثل خودش میتونیم خالق باشیم و در تمام جنبهها بتونیم خواستههامون رو خلق کنیم. خدایا شکرت به خاطر قوانین بدون تغییرت
خدایا شکرت به دلیل این آگاهی هایی که دریافت کردم در این گام.
خدایا شکرت به دلیل احساس خوبی که در دریافت این آگاهی در من بار دیگر ایجاد کردی.
خدایا شکرت که میتونیم مولد باشیم.
خدایا شکرت که میتونم خالق زندگی خودم باشم.
خدایا شکرت به دلیل تمام آنچه که بر من تا به الان نعمتهایت را جاری کردی و شکرگزار و قدردان تمام آنها از جانب تو هستم.
تو فرمانروای قلب و جهان منی
عاشقتم و همیشه سپاسگزار هر لحظه با تو بودن و دوستان بهشتیم در این فضای مطهر پر از وجودت هستم
سلام بر استاد عزیزم ومریم بانوی شایسته
با دیدن این فایل دوباره هدفگذاری برای من یاد آوری شدواینکه ما هر زمانی میتوانیم هدفگذاری کنیم نه فقط در شروع سال نو ،واینکه اهداف بلند مدتمان را به اهداف کوتاه مدت تبدیل کنیم وبرای رسیدن به اهداف کوتاه مدت یک روتین روزانه بسازیم ،یعنی هر روز در جهت رسیدن به اهدافمان قدمهایی هر چند کوچک برداریم وبدانیم که این استمرار واین روتینهای روزانه ما را به هدف می رساند.
یکی از اهداف مهم من تثبیت احساس لیاقت وارزشمندی در درون من است وتصمیم گرفتم که روزانه یک قدم در این راستا بردارم وآگاهانه به خود یادآوری کنم که من به خودیه خود لایق وارزشمندم چون بنده ی خدا هستم وروزانه بر آگاهیهای دوره ی لیاقت کار می کنم.
نکته ی دیگری از صحبتهای استاد که در گوشم زنگ خورد این بود« که من اهداف خود را با این باور می نوشتم که برآورده شده است.»همه ی نکته همین است یعنی تو باید خود را لایق رسیدن به آن هدف بدانی وخلق شدنش را همان لحظه احساس کنی.«صددرصد خلق میشه »ایمان وباوری قوی داشته باش وشک نکن.
ونکته ی دیگه صحبتهای استاد در مورد شکرگزاری بود.دقیقا در همان اوضاع وشرایط که به قول استاد روز به روز بدتر میشد یعنی سال99،400،401،من هم در همان شرایط بودم اما طبق آموزه های استاد فقط توجه وتمرکزم را برروی زیبایی ها ونکات مثبت گذاشتم وخداوند طبق قانون جهان مرا به زیبایی ها وشرایط بهتر هدایت کرد.
مریم جان برای تمام این یادآوریهای ارزشمند سپاسگزارم