live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-09-25 01:32:382024-09-26 04:23:02live | عمل به الهامات قلبیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا تنها پناهم
سلام عرض میکنم به بهترین وخاصترین استاد دنیا استاد عباس منش عزیزدلم و دوستان هم فرکانسی و 1درصدیه خودم
تو این دوره جدید عزمم رو جذم کردم که مثله همیشه با تعهد بشینم و از وقتام تاجایی که مقدوره استفاده کنم و فایلا رو گوش کنم و نتیجه رو اینجا بنویسم که استاد جون گفتن اینکارو بکنم
تو همین فایل هم استاد گفتن که تعهدشون به انجام یه سری کارها باعث شده نتایج رقم بخوره
منم که استاد به عنوان یکی از دستای خداوند سعی میکنم تاکید میکنم سعی میکنم آگاهانه هرچی بگن انجام بدم
شروع کردم فایلا رو دانلود کردم و گوش کردم…و مکتوبشون رو هم اولین بار که قبلا گوش کردم دارم…اونا رو هم میخونم…خلاصه تا وقت آزاد میشه میام سراغ صحبتای استاد جونم که عشقمه و مطمعنم یه روز تو آمریکا میبینمتون
خلاصه ادامه دادم و اینکار ادامه داره…من دنبال یه شغل بودم که پول خرید دوره ها رو خودم بتونم خلق کنم …و بااینکه میدونم قیمت خرید تغییر میکنه…بسیار آرومم و میدونم به راحتی این اتفاق میفته
خب شغلی که من میخواستم باید یه جوری میبود که من توی طول هفته وقت آزاد داشته باشم تا روی خودم کارکنم و پیگیر یه سری کارها باشم و مهارتها رو پیدا کنم برای ایجاد شغل دلخواه و رسالتم
اولش هدایت شدم به یه شغل که نزدیک خونست و خوب بود 3روز تو هفته میرفتم و وقت داشتم روی خودم کارکنم و خیلی بامن مهربون بودن و جالب اینکه مدیر اون شرکت به من علاقه مند شد و بعضی از ویژگیهاش همونی بود که من میخواستم
میدونستم مدارم عوض شده که این اتفاق افتاده و بازم باید بیشتر روی خودم کارکنم تا دقیقا همونایی که میخوام اتفاق بیفته
خلاصه من از اونجا بخاطر اینکه از نظر مالی منو به هدفم نمیرسوند بیرون اومدم…و باایمان دنبال کاری گشتم که منو بتونه به هدفم برسونه
تو این مدت همش رو خودم کار کردم و دنبال کار بودم با آرامش و حس خوب و یقین به اینکه حتما اون شغلی که میخوام هست و من باید وارد مدارش بشم
تااینکه جایی برای مصاحبه دعوت شدم که از نظر تایمی کاملا گفتن آزادی که چه روزایی بیایی و درآمدش درسته خیلی بالانیست اما منو به هدفم میرسونه که هدفم کار کردن روی خودمه
و نکته جالبش اینکه کسی که بامن مصاحبه کرد از بین حرفای من از من پرسید با چه استادی کارمیکنی و من استاد جونم رو گفتم و ازمن پرسید کدوم دوره هاشو خریدی یا میخوای بخری منم تو اون لحظه هاج وواج بودم …اسمه دوره ها تو ذهنم نبود…یهو کشف قوانین تو ذهنم اومد و گفتم وبعد گفت از شنبه کارو شروع کن
از نظر محیط کار هم همونیه که میخواستم و آرومه و امکانات خوبی داره
دیگه نمیدونم اون کسی که بامن صحبت کردن از بچه های همینجا هستن یاخیر…ولی میدونم که خودم خلقش کردم به لطف الله یکتا و به لطف آموزشهای استاد عزیزم
استاد عزیزم زبونم قاصره که بخوام ازتون تشکرکنم…روز به روز بیشتر ایمان میارم که هرچی بخوام میتونم خلق کنم
دوستون دارم و
عاشقتونم
در پناه خدای مهربون باشید به امید دیدار
فقط میخوام بگم عالی بود این لایو.
این لایو هاتون واقعا به اندازه محصولاتتون هم ارزشمند هست.
در هر کدومش یک محور که در دوره هاتون میگین رو در همین فایلها متذکر میشید.
تمرکز
لیاقت
الهامات
کنترل ذهن
تمرکز بر نکات مثبت
و در تمام محصولاتتون از ابعاد مختلف به این مسائل میپردازین.به صورت حرفه ای و متمرکز
واقعا همین فایلها هم حتی برای من که دوره هاتون رو تهیه کردم هم خیلی مفید هست و اون نکات ارزشمند رو بهم یاداوری میکنه.و یادم میاره.
ممنون استاد عشق و زندگی💖🌷
الله اکبر این لایو چقد بهم چسبییییییییییییییییییییییییییید
راستی سلام خخخ
استاد عزیز من وقتی حرف ها و عمل هایی که می شنوم دال بر اینکه کسب و کارها به شکل راحت تر اجرا میشند و سرعت انجامش بالاتر میره واقعا سر شوق میام.
من بشدت طرفدار راحت انجام شدن کارها هستم.
واقعا ازینکه می بینم انسان ها از حالت زندگی رباتیک خارج میشند و کارها به ربات ها واگذار میشه چقدر کیف میکنم.
بنظر من تو لایوها اگه خدای درون تون اجازه داد خخخ گاهی این پیشرفت ها و ترقی ها رو که توی دنیای واقعی انجام می شند و پیشرفت هایی ازین قبیل که توی این لایو گفتید رو برای ما هم تعریف کنید واقعا به هممون کمک میکنه.
امیدوارم همیشه موفق باشید این لایوتون خیلی عالی بود.
خدا یار و یاور و نگهدارتون باشه.
به نام خدای معجزه ها
یادگار 72
سلام استاد عزیزم ومریم قشنگو
وسلام به همراهان این مسیر الهی
خدایا کمکم کن
چقدر این لحظه خوابم میاد به زور چشامو باز نگه داشتم چون مدام یکی تو کلم میگفت برو بنویس
خدایا خودت بگو چی بنویسم
اول از همه چرا من این لحظه بیدارم اصلا جز محالاته که من بعد ساعت 11 بیدار باشم
من دقیقا به خاطر ی خواسته فوق العاده ای که داشتم و بهش رسیدم باید تا این لحظه بیدار میموندم
همش میگفت برو بنویس
برو امیدی شو برای یکی که دنبال نشانه میگرده
یکی میگفت برو بنویس که تا این لحظه به خاطر کار حسابداری شرکتت تا الان بیدار موندی که حساب عقب افتاده رو ثبت سیستم کنی
من ؟؟؟
شرکت؟؟؟؟
حساب عقب افتاده؟؟؟
حسابداری؟؟؟؟
وای خدای من
خدایا هزاران بار شکرت
همین انگاری چند روز پیش بود
انگاری فروردین ماه همین چند هفته پیش بود
اینقدر از شرایط مالی به صفر رسیده بودم
صفر که خوبه به زیر صفر رسیده بودم که هر روز آرزو میکردم خدایا کمک کن کارم راه بیفته این بدهی هارو پرداخت کنم حداقل برسم به صفر
اینقدر منفی و بدهی داشتم که رسیدن به صفر آرزوم بود
دقیقا تمام کلماتی که استاد گفت
همه درگیر ایام عید و تعطیلات و مسافرت
اما من تعهدی خودمو بستم به سایت با اینکه حدود یک سال وخورده ای بود عضو سایت بودم اما از فروردین ماه تعهدی نشستم پای سایت
آبجیم میگفت توکه استعداد داری و کلی هم بلدی این تایم رو به جای اینکه سایت باشی بزار آموزش ترید کردن
بعد 6 ماه ببین چه درآمدی داری
گفتم اتفاقا من معامله کردم
گفتم خدایا من 6 ماه تعهدی پای سایت هستم اگه تو این 6 ماه نتیجه نداد بعدش میرم اموزش ترید
فرض میکنم این 6 ماه هم کلا خواب بودم
دقیقا هرچی دوره از استاد خریده بودم نشستم پاش و جلسه به جلسه نکته برداری میکردم هر تمرینی که داشت با توجه به شرایطم میرفتم اجرا
وای خدای من
چه سانازی از من ساخت دوره عزت نفس
کلهم انقلاب کرد
دقیقا درگیر دوره عزت نفس بودم هدایت ها اومد قدم اول برداشتم
دقیقا تمام سختیش قدم اول بود
بعدش کرور کرور نشانه اومد هدایت اومد معجزه اومد
خدایا هزاران بار شکرت
دختری که حتی خریدن ی صبحونه آرزوش بود دقیقا یک ماه بعد از اقدام به قدم اول دفتر کار اجاره کردم
اونم دقیقا موقعیت عالی
خدای من
درامد من به جایی رسید که فقط گریه میکردم فقط اشک میریختم و میگفتم خدایا شکرت فقط بهم قدرت بده سپاس گذار این نعمتت باشم
معجزه پشت معجزه
از درو دیوار مشتری می اومد
از درو دیوار لینک عالی پیدا میشد من ازش جنس تهیه کنم
خدایا هزاران بار شکرت
اینقدر تو این چند ماه پول به حساب من اومد و جابجا شد که مجبور شدم با حساب خانواده هم کار کنم
خدایا هزاران بار شکرت
ی روزی با گریه گفتم خدایا کمک کن من به درامد برسم که واقعا این نداشتن و دست خالی بودن داره تمام ارزش و بهای منو از بین میبره
در حدی اعتماد به نفسم پایین اومده بوذ که اصلا روم نمیشد با همکاری چشم تو چشم بشم
و اما الان به لطف الله
اینقدر فروش بالایی دارم کع همیشه حساب کتاب من به هم ریخته هست و به سختی مشخص میشه واریزی و برداشت چجور بوده
دقیقا استاد جهان سرند میکنه
من با چشمای خودم دیدم
حتی الان ناخوداگاه مدل راه رفتن منم عوض شده
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا هزاران بار شکرت
به نام خداوند هدایتگرم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی گرامی و دوستان نازنینم
وای وای ، عمل به الهامات چی کار میکنه با ادم .
تو کامنت قبلیم نوشتم که از خدا خواستم ایاتشو بیشتر درک کنم و خدا بهم الهام کرد که هر روز فقط یک ایه رو بخونم و بهش فکر کنم .
نمی دونید تو این دو روز خدا چی کار کرده بامن ، با ایاتش .
روز اول که هدایت شدم به یه ایه که هم زمانی عجیبی با فایلی که گوش دادم داشت .
همون روز وقتی اومدم تو دفتر شکرگزاریم با خدا حرف بزنم و شکرگزاری کنم ،
بعد از کلی شکرگزاری نوشتم خدایا من عاشق این مسیر شدم ،
نوشتم تویی که این قدر قشنگ منو هدایت کردی به این سایت ، نباید اجازه بدی حتی خیلی کم از این مسیر منحرف بشم ،
نوشتم خدا من هر روز که بیشتر میشناسمت ، بیشتر عاشقت میشم .
نوشتم خدا من میخوام همیشه تا ابد کنارم باشی همین قدر نزدیک حست کنم .
حال عجیبی داشتم ، خدا رو تو ذره ذره وجودم حس میکردم
حتی چیزهایی نوشتم که باورم نمیشد من نوشتم .
نوشته بودم خدا تو رو یه جوری حس میکنم ، مثل بچه ای که تو وجودم داره رشد میکنه ، اونقدر واضح حست میکنم که تو عمرم اینجوری حس نکرده بودم .
من نمیخوام هیج وقت این حس و از دست بدم
من خیلی لذت میبرم از داشتنت از بودنت .
و کلی اشک شوق ریختم .
امروز دوباره اومدم تا ایه ی دیگه ای رو بخونم و به الهاماتم گوش کنم که
بازم خدا غافلگیرم کرد
ایه این بود :
وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
خداوند بر آن نیست که قومى را بعد از آنکه هدایتشان نمود، بىراه بگذارد تا آنچه را (که باید از آن) پرهیز کنند، برایشان بیان کند. قطعاً خداوند به هر چیزى داناست.
وای خدای من ، خدا با این ایه با من خیلی قشنگ صحبت کرد
بهم گفت بنده ی من ، وقتی من هدایتت میکنم ، امکان نداره به راحتی رهات کنم
حسی که الان دارم و با هیچی عوضش نمیکنم ،
چه قشنگه ، که وقتی ما یه قدم برمیداریم ، اون مثل مدیر برنامه ی عالی ، همه ی کارا رو درست میکنه ، برنامه ها رو کنار هم مرتب حل میکنه و میچینه
تا ما به خواستمون برسیم .
الان دارم درک میکنم نوشته ی بعضی بچه ها رو که میگفتن ، دیگه رسیدن به خواسته برامون مهم نیست ، چون داریم از مسیر لذت میبریم .
خدایا شکرت که اینقدر به من نزدیکی
خدایا شکرت که هر روز بیشتر عاشقت میشم .
سلام خدمت دوستان عزیزم
تشکر از خانم شایسته و درود خدا بر استاد عباسمنش
پنج ماهِ پیش ما با خانواده برادرم رفته بودیم مخمل کوه گردش که شریک صاحبخونه از شهرستان خودمون زنگ زد و گفت: طبق قرارمون باید واحد و قبل موعد تحویل بدی!
سریع به خودم گفتم: اگه حالت خراب نشه مثل دفه های قبل، مثل همین خونه که هدایتی و رایگان بود هدایت میشی به جای بهتر تو ذهنمم این بود که شاید یه خونه نزدیک به مغازه جور بشه برام.
بعد از یکی دو ساعت گفتم خدایا من ذهنم و کنترل کردم حالا بگو چکار کنم؟
گفت:
برو بابلسر
از لرستان برو بابلسر
زنگ زدم یه آمار گرفتم و خدایا به امید تو
تو همین سایت هدایت شدم به بهترین آگاهی ها
قدم اول دو فایل نشانه هایی از هدایت و گوش دادم که قلبم آروم شد و اون لحظات نمی دونید این فایل ها چقدر برای من انگار وحی الهی بودن.
بهم گفت: به هیشکی نگو
منم نگفتم
از خرم آباد برگشتیم شهرستان دیدم شاگردم مغازه رو ترکونده
گفتم این داره می گه برو
هیچی هم بهش نگفتم
صاحب خونه دوباره زنگ زد
گفتم این کار خداست که چیزی و می بینه که در دامنه دید من نیست.
صاحب مغازه هم که گفت دیگه قرارداد نمی بندم باهات و …
رفتم بلیط تهران بگیرم
نگرفتم
برگشتم
دوستی که باهام بود گفت: بلیط گرفتی
گفتم: نه، میگه نگیر
فردا شبش به یکی از دوستام زنگ زدم گفتم: هرچی فکر می کنم قراره با تو بربم تهران
گفت: همین الآن می خواستم بهت زنگ بزنم بگم اگه خواستی بری تهران بیا با ماشین من بریم
من به این دوستم گفته بودم شمال یه کاری دارم ولی نگفتم چه کاری
تو ماشین فایل شعر پروین اعتصامی و گذاشت
ازین همه لطف خدا گریه ام گرفت
رفتیم تهران و از اونجا یکی از فامیلام من و تا بابلسر رسوند، برا این گفت بلیط نگیر تا این همزمانی اتفاق بیافته، چون اون فامیلم تا چهار شنبه باید سر کارش می موند
شب خونش موندیم، فرداش رفتیم دنبال خونه و من هی کد می نوشتم و دعا و مراقبه می کردم
بعد یه خونه دیدیم که جای خوبی نبود، آپارتمانی بود، صاحبخونه هم بود.
فامیلمونم دوس داشت تو محله اونا باشیم که الان میفهمم چقدر جای بدی بود
ولی من گفتم: خدایا خودت اونجایی که در نظر داشتی و برام جور کن
گفت: یه نذر بدهکاری پرداختش کن
به یکی از دوستان زنگ زدم گفتم یه مقدار پول میفرستم برات بذارش تو نذری خودت.
بعد از ده دقیقه، اونم هدایتی، خونه جور شد و نیم ساعته قرارداد و بستیم
نگم براتون که دخترم و بهتربن دبستان مازندران ثبت نام کردیم بدون شهریه
یکی از آرزوهام این بود که بچه هام توی یه محیط بهتر درس بخونن.
حالا شهریه چجوری پرداخت شد؟
کل کارای رنگامیزی و نقاشی دیواری مدرسه رو من انجام دادم و 36 میلیون هم برام موند
اینام برا همون فایل چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد بود که می گفتن: اگه داری تغییر می کنی دیگه نتایج قبلی رو نمی گیری، چون من یه بار با شکست سنگین از تهران برگشته بودم شهرستان.
بعد از اون فایل ترس هام ریخت، بهم الهام و هشدار داده شده بود که با اون تنها آشنا و فامیلمونم قطع ارتباط بکنم و کردم و تنها و بی پول و بی کار بودم و هیچ کس هم نبود هزار تومن ازش بگیرم، با این فایل و روز ششم معجزه شکرگزاری من با شغلم آشتی کردم و فرداش رفتم سر کار و تا این لحظه با لذت مشغول به کارم.
ورودیم از کار حدود شصت تومن و کل ورودیام در این دو ماه حدود صد تومن بوده.
توی این دوره گام به گام هم استاد می گن اگه تنها شدی بدون مدارت تغییر کرده و این بهترین فرصت برای کار کردن رو خودمونه.
از اون روز اول مهاجرت تا این لحظه هر فایلی اومده رو سایت انگار داره با من حرف می زنه.
ترس و نگرانی و تردید هم داشتم
بعد از چهار ماه که فهمیدم اون نذرِ رفته جایی که من قبلا نیت کرده بودم در حالی که اگه نیتم تهران بود فرستاده بودم لرستان بعد که یه بار دیگه نذر فرستادم فهمیدم هدایتی رفته همونجایی که ساعت اول نیت کردم، و این هم نشانه بود برام که خدا داره همه چی و مدیریت می کنه.
خانمم به طرز عجیبی حمایتم کرد و کنترل ذهن می کرد.
یادمه یه روز قبل اینکه راه بیافتیم یه حسی گفت: حالا زنگ بزن و خدافظی کن از فامیلا و دوستات.
یکی از داداشم که با استادم آشناس گفت: ممکنه این هدایت نباشه و توهم باشه و مواظب باش و ازین حرفا
گفتم: برا من دل نسوزون چون من دارم با قدرت و آگاهی این کار و انجام می دم.
بعد گفتم: خدایا نکنه توهمی شدم و رفتم تو سایت بزنم رو نشانه امروز من، دیدم بنر سایت چشمک می زنه، برا اولین بار رفتم تو فایل های مربوط به روزشمار تحول زندگی من و مصاحبه استاد بود با استاد عرشیانفر
در مورد چی؟
در مورد الهامات الهی
دیگه تموم
حجت بر من تمام شد
و این شد که کل مهاجرت من از جمع کردن مغازه تا خونه، تا تحویل دادن دو تا کار و مستقر شدنم تو خونه جدید، فقط هشت روز طول کشید.
آقا بخدا یه جوری تسلیم بودم که می خواستم زنگ بزنم برا اساس کشی بیان کمکم یه حسی می گفت به هیچکس زنگ نزن!
می گفتم چشم.
حالا پنج شیش ساعت دیگه باید حرکت می کردیما!
غروب کامیونیِ زنگ زد گفت: فامیلمون فوت کرده فردا ظهر حرکت می کنیم.
فردا ظهرشم به کسی زنگ نزدم، همه چی خودش جور شد.
حتی نهارمونم آماده کرده بود
آقا بخدا جزییات زیادِ نمی تونم بنویسم همشو.
حالا من رو به دریا در تراس طبقه پنجم بلوار دریا دارم این کامنت و می نویسم و بعدا هربار بیشتر و بیشتر خواهم فهمید که این هدایت و مهاجرت چی بود و برای چی اتفاق افتاد.
خدایا شکرت
به نام خدای شجاعت
ردپای من از روز هفتاد و دوم سفرنامه
هرچقدر که بیشتر میگذره، بیشتر به مفهوم ترس و ایمان نزدیک میشم.
روحم فریاد میزنه : تنها راه نترسیدن و ایمان آوردنه. نترس از اینکه ایده بهت نرسه. نترس از اینکه اگه نتونم چی. نترس از اینکه من پارتی ندارم. نترس از اینکه آیا از پسش برمیام. هرچقدر هم که سخت باشه، هرچقدر هم که برای ذهن تو غیرممکن باشه، به این فکر کن که اون خدا خدای همهی ممکن هاست. از دستش برنمیاد!؟ معلومه که میاد. آسان بگیر تا آسان به دست بیاری. باید اون خواسته تو ذهن تو تبدیل بشه به یک کار ساده؛ به یک روند طبیعی؛ به یک حس دوست داشتنی. اگه همش نگران باشی، اگه بترسی از اینکه شاید نتونی بهش برسی، اگه بخوای از انجامش فرار کنی، سخت هم به دست میاد. سخت فکر کردی سخت به دست اومد.
آرام باش؛ و در مسیر علاقت حرکت کن؛ و ایمان داشته باش به اینکه میشود و آنوقت رها کن. رها کن و اجازه بده خداوند در درست ترین زمان ممکن برات بچینه.
هر ضربه ای که میخوریم، هر استرسی که میکشیم به خدا فقط و فقط از بی ایمانیمونه. وگرنه اون خدایی که از خودمون به ما آگاه تره، اون که میدونه و میفهمه و میرسونه، چرا نباید بهش تکیه کرد!؟ چرا نمیخوایم باور کنیم که اون قدرتمندتر از هر قدرتیه!؟ قدرتمندتر از پارتی و پول و کارفرما و رئیس فلان جا و ذهن ما.
باید همه چیز از درون اصلاح بشه. من باید با تمام وجود باور کنم. خدایا کمکم کن باورت کنم. من میخوام تو رخنه کنی تو وجودم. میخوام به هیچی به غیر از تو تکیه نکنم. خدایا کمکم کن که باور کنم همه چیز تویی. خدایا من عاشقتم. میدونم که در پناه تو ام. خدای خوبی های بی نهایت!
یکی از دلنشین ترین جمله های کامنت شما برام این بود:
آسون بگیر تا آسون بدست بیاد
انگار منتظر بودم ک یکی این حرفو بهم یادآوری کنه. قلبم باز شد قلبم آرام شد بعد از شنیدن این جمله.
من از الان سخت گرفتم پس سخت بهش میرسم. ولی از الان قراره روند تغییر کنه.
امیدوارم کرور کرور شادی و نشاط و فراوانی رو سرتون بباره️️️️️
یکی از دلنشین ترین جمله های کامنت شما برام این بود:
آسون بگیر تا آسون بدست بیاد
انگار منتظر بودم ک یکی این حرفو بهم یادآوری کنه. قلبم باز شد قلبم آرام شد بعد از شنیدن این جمله.
من از الان سخت گرفتم پس سخت بهش میرسم. ولی از الان قراره روند تغییر کنه.
امیدوارم کرور کرور شادی و نشاط و فراوانی رو سرتون بباره️️️️️یکی از دلنشین ترین جمله های کامنت شما برام این بود:
آسون بگیر تا آسون بدست بیاد
انگار منتظر بودم ک یکی این حرفو بهم یادآوری کنه. قلبم باز شد قلبم آرام شد بعد از شنیدن این جمله.
من از الان سخت گرفتم پس سخت بهش میرسم. ولی از الان قراره روند تغییر کنه.
امیدوارم کرور کرور شادی و نشاط و فراوانی رو سرتون بباره️️️️️
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
وقتی استاد در مورد تعطیلی شرکتشون گفتن، با اینکه بارها توی فایلهای مختلف این رو شنیده بودم، اما این بار یهو خدا یه چیزی بهم الهام کرد:
“اگر خدا رو باور کنی، بندههاش رو مجبور میکنه تا این حد بهت خدمت کنن. که کاری نکنی براشون، اما بهت حقوق بدن. پس ببین خدا چقدر قدرت داره بر بندگانش و وقتی خیری برات بخواد چی میشه. و ببین که بندگانش چقدر ضعیف و بیقدرتن. اگه به رئیس اون شرکت میگفتی ببین، یه روزی کارگرهات توی خونه لم میدن ولی تو بهشون حقوق میدی، قطعا میگفت ببین من جفت دستام رو قطع میکنم ولی عمرا همچین کاری نمیکنم.”
کجا همچین چیزی منطقیه که کارفرمایی براش کار نکنی اما بهت حقوق بده؟ اما اگر خدا بخواد میشه. همه سر تعظیم جلوش فرود میارن و فقط بهش میگن چشم.
درمورد عمل به الهامات هم دقیقا خدا یه موضوعی رو این چندین روز بهم الهام کرده بود ولی من کاری براش نمیکردم، اما الآن دیگه فهمیدم که باید انجام بدم و قطعا بهش عمل میکنم.
انشاءالله همیشه همهمون به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم.
خدایا صدهزاران مرتبه شکرت
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام خدمت استادعزیزم بانوی شایسته عزیز و دوستان نازنینم
خداوند را سپاسگزارم بمن توافق داد ردپای ازخود برای گام ششم بذارم
راجع به اینکه استاد میگن شما روی خودت کار کن خداوند شمارا در زمان مناسب درمکان مناسب قرار میدهد، یا شرایط طبق خواسته شما پیش میره را من خیلی قشنگ درک میکنم. چرا؟
چون من از روزی که با تعهدی تصمیم گرفتم روی خودم کار کنم. دوست نداشتم زیاد با دنیایی بیرون یا جامعه در ارتباط باشم،
خداوند هم دقیقآ منو در همچون موقعیت بسیار بسیار از نظری خودم عالی قرار داد.
خداراشکر من الان با درامدی خیلی عالی که برای خودم در مدت یک سال تعین کرده بودم بعد 5 ماه بهش رسیدم،
و به کاری هدایت شدم که من شاید در طی 24ساعت 4ساعتش را مصروف باشم ونتونم آن کاری میخوام را انجام بیدم بقیه 20ساعتش وقتم آزاد هست که میتونم خیلی خیلی عالی روی خودم کار کنم، دوره ها را بسیار عالی هم شرایط خریدش را دارم هم شرایط کارکردن رویش را دارم
ومن دوست نداشتم تا یک مدت با افراد های جامعه در ارتباط باشم چون احساس میکردم اگر من تصمیم دارم خودم را از لحاظ روحی از جامعه جدا کنم در قدم اولش باید از لحاظ فزیکی هم از جامعه فاصله بگیرم که باورهای جدیدم زودتر شکل بگیرد،که دقیقآ همونطوری میخواستم شد من الان جای هستم میخواستم باشم از هر لحاظ، از لحاظ زیبایی، لحاظ افراد های عالی ومناسب وثروتمند از هرنگاه جای که جز احترام چیزی دیگه را نمیبینم
خلاصه بسیار بسیار از شرایط فعلی خود راضی هستم وسپاسگزار
خدایاشکرت
ومن دارم بوی پیشرفت های بزرگترم را از هر لحاظ حس میکنم که در آینده های نزدیک از نتایجم به شما دوستان خواهیم گفت.
دوستتان دارم در پناه الله ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده