live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    🌹شقایق 🌹 گفته:
    مدت عضویت: 2430 روز

    گام ششم

    اگاهی های مربوط به الهامات

    خداوند در هر لحظه داره الهامات و اگاهی هاشو ارسال میکنه و فقط اونایی این اگاهی ها رو دریافت میکنند که تو فرکانسش باشن ، مثل رادیو همانطور که یک رادیو برای دریافت امواج نیاز به تنظیم درست دارد، انسان‌ها نیز برای دریافت الهامات الهی باید در فرکانس درست باشن.

    همچنین، لازمه که بدونیم هر فردی ممکن جلوی دریافت این الهامات را با افکار منفی یا موانع داخلی بگیره. به همین دلیل، آگاهی از وجود این موانع و تلاش برای عبور از آن‌ها اهمیت زیادی داره. وقتی که ما خودمون در حالت دریافت قرار می‌دهیم، می‌تونیم مانند آتش‌نشان‌هایی باشیم که به هر نشانه‌ای از آتش زندگی ما پاسخ می‌دهند و از آن آگاهی‌ها بهره می‌برند.

    مهمترین افکار منفی برای جلوگیری از شنیدن الهامات باور محدود کننده عدم لیاقته

    ابنکه ما فکر کنیم فقط یه سری از ادم های خاص هستن که خداباهاشون صحبت مبکنه و ما ادم های خالصی نیستیم که خدا دلش بخواد با ما صحبت کنه.

    اگر کسی گرفتار این باور هست بنظرم وحی ای که به مادر حضرت موسی شد میتونه تیر خلاصی باشه برای رد این باور

    چونکه ایشون هم مثل همه ی ما ها انسانی معمولی بودند.

    چطور باید در فرکانس شنیدن الهامات الهی قرار بگیریم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 766 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و تمامی دوستان محترم،گام 6 عمل به الهامات قلبی:همه ما تجربه الهامات قلبی رو داشتیم مهم اینه آدم اون لحظه تشخیص بده اون الهام از طرف خداست یا نجوای ذهنه،که برای رسیدن به افتراق این دو از هم نیاز به تکامل داره وقتی مدارت بالاتر بره هر بار تو تشخیص الهامات وقتی تر میشی و اینکه عمل به اون الهام بهت احساس خوب میده امیدوارم هر روز در این تمرین بهتر بشیم موضوع بعدی اینه که الهامات همیشه بوده و هست هر چی تو بیشتر رو خودت کار کنی بهتر میتونی تشخیص بدی یعنی ما با کار کردن روی خودمان قدرت تشخیص الهاماتورا بهبود میدهیم و اما هر وقت الهامی رو تشخیص دادین باید بی چون و چرا بهش عمل کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    استاد عزیزم با اینکه همه روزه روی خودم کار میکنم میشه بعضی از روزها (البته کم ) حالم نا خوب میشه بدلایلی و متوجه میشم هنوز شخصیتم نیاز به بهتر شدن داره.

    الان که شما میفرمایید ،خداوند وقتم رو آزاد کرده تا روی خودم کار کنم.

    کار کردن روی خودمون همیشگی و دائمیه

    چون شیطان هم دائما از همه طرف حمله میکنه

    تحسین میکنم اون دوست عزیزی که 17 روز روی خودش کار کرد و درآمد دلاری و آزادی یافت.

    از تو دل تضادها زیباییها رو ببین،جوری به مسائل نگاه کن تا احساس خوبی بهت بده.

    قبلا تضادها رو اجحاف در حقم میدونستم،شخصیت قربانی میگرفتم،شانس بدم میدونستم و ….ولی از زمانی که با استاد عزیزم شدم و تکاملم رو طی کردم ،دوست خودم میدونم.

    تضادها دوست های خوب ما هستند اگر خوی ببینی،اگه پیش زمینه ذهنی نداشته باشی،اگه شیطان رو از خودت دور کنی و پناه به خدا ببری.

    خداوند الهام میکنه دائم،ما می‌شنویم و عمل نمی‌کنیم و این یعنی با ذهن خودمون کار رو برای خودمون سخت میکنیم.

    اگر به الهامات عمل کنیم ،حالمون خوب میشه، راهمون درست میشه ،پول،سلامتی، معنویت،عشق،…همه چی میاد.

    مگر چه چیزی میخواهید که در خدایی خدا یافت نمی‌شود که پناه میبرید به شیطان؟

    خدایا استغفار میکنم و برمیگردم ،خدایا ما را به تنظیمات کارخانه خودت در بیار تا بشنویم،ببینیم،درک کنیم.

    انسان اگر خدا را باور داشته باشه کن فیکون میکنه.

    انگار آدمایی از قبل آماده اند،قبلا بهشون گفته شده و عمل کرده اند

    سپاسگزارم استاد توحیدی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2639 روز

    به نام خدای مهربان و روزی رسان

    سلام و احترام

    گام 6/ عمل به الهامات قلبی

    اگر من متعهد باشم جهان درها رو باز میکنه،، متعهد بودن یعنی چی ؟؟

    1) یعنی اینکه از وقتم درست استفاده کنم و مراقب ورودی های ذهنم باشم و هر روز روی ذهنم کار کنم.

    (( خب افرین،، بنابراین عملکردی که با توجه به این درک دارم انجام میدم اینه که پروژه ی خانه تکانی ذهن رو هر روز یک گام دارم بر میدارم و از خودم رد پا میذارم و میخوام اینقدر تعهد داشته باشم که تا انتها گام ها رو بردارم و اگه بتونم این تعهد رو انجام بدم چقدر من اعتماد به نفسم بالا میره !!! . دوره ی کشف قوانین زندگی رو دارم کار میکنم و ترمز هام رو پیدا میکنم و رسیدن به ترمز احساس لیاقت که مانع شده که من الهامات الهی رو که به صورت طبیعی در جهان مثل یک موج رادیوی وجود دارند رو دریافت نکنم. مراقب ورودی های ذهنم هستم. از شبکه های مجازی به دور هستم . تی وی اینا نگاه نمیکنم . ))

    2) یعنی اینکه با برداشتن گام های کوچک هر روزه خودم رو بهبود بدم .

    (( خب افرین.. عملکردی که دارم اینه که دارم سعی میکنم هر روز یک قدم کوچک در جهت تقویت زبان انگایسی برمیدارم ،، چون میخوام وقتی مهاجرت کردم امریکا براش مهیا باشم .

    یک کانال یوتیوبی دارم که خداوند یک ایده ای به من الهام کرد و اتفاقا خیلی هم دوسش دازم و الان 23 تا سابسکرایبر دارم و من این کانال هیچ تبلیغی هم بزاش ندارم و از سابسکرایبر صفر شزوع کردم و الان خدا رو شکر 23 تا شده . بعضی وقت ها هم کامنت هم روش میاد و اینقدر خوشحال میشم !!! حالا ذهنم یه مقدار مسخرم میکنه ولی من بهش میگم خود جف بزوس که الان اینقدر هیولا شده با یه ایده ی خیلی ساده شزوع کرد و حتی وقتی مثلا از میز تحریر اون اوایل استفاده کردن چقدر این ادم خوشحال بود !!

    با قدم های کوچک سعی میکنم ورزش کنم خیلی حسم بهتره و از ورزش کردنم لذت میبرم .))

    بزای دریافت الهامات باید روی احساس لیاقتم کار کنم و با بزداشتن اخساس عدم لیاقت فرکانس من خالص میسه و خواسته هام وارد زندگیم میشه و الهامات رو به صوزت راحت دریافت میکنم ..

    فرض کنیم الهامات خداوند هم مثل رادیو ورزش یک طول موج و فرکانس خاصی دارن .. من بزای دریافت رادیو ورزش میام طول موج رادیو رو تغییر میدم و روی رادیو ورزش قرار میدم و رادیو ورزش رو میشنوم .. الان ذهنم به من میگه واااا یعنی من اگر بخوام الهامات خدا رو بشنوم باید رادیو داشته باشم ؟؟ نه رادیو نمیخواد که ،،، بلکه با کار کردن روی احساس لیاقتم و اوردن دلایل منطقی برای ذهنم فرکانس من بالا میزه و خالص میسه و صدای خداوند رو میشنوم با قلبم !! یعنی چی؟ یعنی اینکه باور عدم لیاقتی که توی ذهن من رفته اجازه نمیده صدای خداوند رو با قلبم بشنوم .. چون قلب جایگاه خداونده.. پس ذهن چیه ؟؟ ذهن مثل یک دروازه هست برای ورود به قلب .. و اگر ذهن بسته باسه در نتیحه صدای خداوند راهی بزای ورود به قلب نداره .. مثل اینکه آب میخواد جریان داشته باشه ولی جلوش سد زده باشن !!

    حالا وقتی ذهن با باور عدم لیاقت بسته میشه در نتیجه طبیعیه که الهامات خداوند نمیتونن وارد قلب بشن.. چون الهامات خداوند با قلب شنیده میشن.. منظوزم قلب الهیه !!

    مثل یه رادیویی میمونه که خرابه یا ولومش گیر کرده و نمیتونه رادیو ورزش زو دریافت کنه ،، بنابزاین مشکل از فرستنده نیست بلکه مشکل از گیرندس که نمیتونه مثلا رادیو جوان رو دریافت کنه ..

    پس بنابزاین مشکل از خداوند نیست ،، بلکه مشکل از ذهن منه که الهامات رو دریافت نمیکنم …

    یعنی به همون صوزت که اگه یه رادیویی زو روشن کنیم و روی رادیو ورزش بذاریم ما رادیو ورزش زو میشنویم.. به همون صوزت اگر ذهنمون رو باز کنیم ما صدای خداوند رو میشنویم .

    و به همون صوزت که ما نمیتونیم با چشم عادی فرکانس های رادیویی رو ببینیم ،، پس به همون صوزت نمیتونیم با چشم عادی این فرکانس خداوند رو ببنیم .. مثلا هی به خودت میکی خب این فرکانس خدا کجاست چرا من نمیبینمش ؟؟! دلیلش اینه که باور عدم لیاقت کور و کرت کزده !!

    ولی میدونی چیه با تزریق احساس عدم لیاقت به ذهن ما ،، ما خدا رو پیدا نمیکنیم و دنبال خدا هستیم … مثلا به ما گقتن عههههه اون یارو فلانی چشم برزخی داره،، عههههه پیامبرااا و امامان اینااا اینقدر خاصن که خیلی به خدا نزدیکن و این حرف ها وشنیده ها حس لیاقت رو از ما گرفته !!! وگرنه بزای پیدا کردن خدا نیاز به چشم برزخی و ازین چرت و پرتایی که ادما دراوردن نیست ،، بلکه نیازه تا ذهن باز باشه تا بتونی با قلبت خدا رو پیدا کنی و صداش رو بشنوی.. ذهنه چطور باز میشه ؟؟ با باورهای درست و الهی ،، با احساس لیاقت !!!

    پس اینی که توی ذهن و مغز ما کردننن واااااوووو امامان و پیامبران عجب ادمای خاص و عجیب غریبین ،، اصن همچین چیزی نیست … بلکه هر انسانی که ذهن بازی داشته باشد و باورهای الهی و خوبی داشته باشد میتواند خدا رو بشنود و ببینید و پیدا کند !! و نیازی به چشم برزخی و ازین چرت و پرتا نیست.. بلکه نیاز داریم به یک ذهن باز و سالم !!!

    مثل این میمونه ما بزای اینکه اکسیژن رو دریافت کنیم نیاز داریم به یک مجرای تنفسی باز و سالم !!

    مثل این میمونه ما بزای اینکه رادیو ورزش رو بشنویم نیاز داریم به یک رادیوی سالم !!

    همه این مثال های رادیو و اکسیژن و تنفس و سد اب ووو اینها بزای من منطقی میکنه که بزای دریافت خداوند یعنی دیدن و شنیدن و حس کردن و درک کردن خداوند ما فقط نیاز داریم که ذهنمون با باورهای درست و احساس لیاقت باز شده باشه تا اون وقت بتونیم خداوند رو با دریچه ی قلبمون همه جا پیدا کنیم !!!

    وگرنه باور لیاقت باعث میشه خدا رو و نشانه های خداوند رو همه جا ببینی و در اون ها تعقل و تفکر کنی !!

    به قول قرآن :

    فَبِأَیِّ آلَاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ ( 13 الرحمن )

    پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می‌کنید

    و یا میگه

    إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ

    بزای قومی که تفکر میکنند و تعقل میکنند.

    کیا میتونن تفکر و تعقل کنند ؟؟ اونایی ذهن بازتری دارن،، اونایی که باورهای بهتری دارن.. و اون ها میتونن در نشانه های خداوند تعقل و تفکر کنند.. چون نشانه های خداوند همه جا هستند .. در طبیعت ،، در ادم ها ،، در درختان،، در گیاهان،، در جانوران ،، دز ماهی ها ،، در زمین،، در خاک و اتش و اب و باد ،، در گستره ی کیهان ، در ستاره ها ،، در خورشید ،، در کهکشان ها ،، وووو در کل هستی و در کل کیهان !!!

    و در چشمان یک انسانی که داره دنیا رو با دریچه ی قلبش نگاه میکنه و با هر تپش قلبش صدای خداوند رو میشنوه

    پس دنبال خدا میگردی ؟؟ میگی خدا کو و کجاست ؟؟ خدا همه جا هست !! خدا توی قلب خودتم هست .. وقتی میتونی این خدا رو همه جا پیدا کنی و حسش کنی که اول از همه بتونی با ساختن باور احساس لیاقت خدا رو توی وجود خودت پیدا کنی !!

    وقتی که تونستی خدا رو با دوره ی احساس لیاقت توی وجود خودت پیدا کنی اون وقت میتونی خدا رو با دوره ی عشق و مودت در روابط در ادم ها پیدا کنی ،، اون وقت میتونی خدا رو با دوره ی روانشناسی ثزوت در ثروت پیدا کنی،، اون وقت میتونی خدا رو با دوره ی قانون سلامتی در سلامتی پیدا کنی ،، اون وقت میتونی با دوزه ی جهان بینی توحیدی یا سفر به دور امریکا یا سریال زندگی در بهشت در زندگی و سفر و ماجراجویی و همه چیز پیدا کنی ..

    ولی اول باید بتونی خدا رو در وجود خودت و در قلب خودت پیدا کنی و باورش کنی و بهش توکل کنی

    خدایا شکرت برای این کامنت زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا محمد خانی گفته:
      مدت عضویت: 1011 روز

      سلام رضای عزیز خیلی کامنت زیبایی بود انگار خدا داشت باهام حرف میزد ونشونه امروزم مرور کردم نشونه امروز در طبعت

      چندتا سگ بودن صاحب نداشتن وما براشون کمی غذا بردیم ونگاهشون میکردیمو باهاشون بازی میکردیم

      حالا بیشتر میترسیدن حتی مامان ولی سه تاشون خیلی شجاع بودن به خصوص یکیشون اولی رفت جلو اون سه تام دنبالش بعد تا اینکه ما رفتیم تو باغمون دیوار داره عجیب دوتاشون دنبالمون اومدن وخیلی راحت اونجا کلی بازی کردم ماهم باهاشون حال کردیم از تماشاشون تا اینکه یه راهی کوچولو از جوب پیدا کردن یه راهی عجیب واز باغ رفتن بیرون وبرام درسش همش توحید هدایت بود منکه براشون خیلی ساده مطمن راه خفن پیدا کردم روزیشونو نمیدم واقعا خیلی تو زهنم جرقه زد

      واقعا از صاحب اصلیمون تشکر میکنم از رزق هدایت عشق همیشگیش

      واقعا وقتی صاحبتو پیدا میکنی باهاش رفیق میشی زندگیت توپ میشه

      بله خیلیا هستن بدبخت وبله یه سری کمتر هستن واقعا خوشبختن بله خداشونو پیدا کردن بله هدایت باور دارند بله خودشون لایق صاحبشون میدونن بله خودشون لایق هدایت ها ونعمتها ثروت سلامتی عشق اتصال میدونن واقعا

      خیلی لدت بردم خدا یه حیون اینجوری هدایت کرد رزقشو راهشو

      حسم خیلی رویایی کرد انقد جرات بالا بود اطمینانشون بالااا بود انگارر خدا گفته بود هیچ کس قدرت ظربه زدن به شمارو نداره تو چشماشون یه ایمان خالصی بود

      واونا چقد قشنگ باور کرده بودن الانم زهنم میگه نه بقیه به ما ظربه میزنن ولی قلبم میگه حتی بشه کسیو بکشی که بهش ظربه بزنی ما بی نهایت نابود شدنی نیستی

      ما ارزشمند و ارزش سازیم

      خدایا از بینهایت نعمتت شکر بینهایت دستت تو زندگیم شکر

      من کامنته قشنگی که میخونم یا کپی یا براش نضر مینویسم کامنت شما ایمانه منو بیشتر کرد ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    رحمت الله غزنی گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان که هر چه دارم از آن اوست

    سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان نهایت ارزشمند سایت

    روزشمار تحول زندگی زیبا و ارزشمند من به سمت بینهایت ثروت و نعمت روز هفتاد دوم

    خدا ره بینهایت شکر میکنم بخاطر فرصت که به من داده تا در جهت رشد و پیشرفت خودم قدمی بردارم تبدیل به انسان با باورها و شخصیت بهتری شوم

    خدا ره شکر میکنم بخاطر تمام نعمت های که ارزانی بنده گانش کرده که قابل شمارش نیست

    وقتی خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ میدهد درها را باز می کند این قانون جهان است با تمام وجودم تعهد دارم برای تغیر زندگی ام حاضرم در این راه تمام وجودم را بگزارم اصلا دوست ندارم مثل اکثریت مردم زندگی کنم دوست دارم خوب زندگی کنم تمام رویاهایم را تجربه کنم دوست دارم دنیا را بگردم فرهنگ های مختلف کشور های مختلف این همه زیبایی که خداوند خلق کرده را ببینم و تجربه کنم با تمام وجودم در این مسیر متعهد هستم از خداوند بزرگ طلب هدایت و کمک میکنم

    جهان سرند میکند یک سری فاصله طبقاتی ایجاد می شود جز کدام دسته می خواهی باشی زیر این فشار له میشی یا از این اتفاق به عنوان بزرگترین و بهترین اتفاق زندگی ات یاد میکنی خداوند همه را هدایت این اتفاق برای بعضی ها باعث پیشرفت کوانتمی شان میشود همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم ولی منطق ما نمیگزارد خداوند مثل دستگاه فرستنده رادیویی که همواره هدایت میکند ولی افرادی که آماده هستند می شنوند استاد عزیز تو فکر کنم بیشتر از چهار سال میگزرد که این حرف را زدی ولی من آن وقت نفهمیدم درک نکردم الان میفهمم چه زمان طلایی بود که میتوانستم چنان به خوبی ازش استفاده کنم که از آن اتفاق به ظاهر بد به عنوان بهترین اتفاق زندگی ام یاد کنم الحق که استادی شایسته توست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فرحناز ثانی گفته:
    مدت عضویت: 996 روز

    به نام خدای وهاب و مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم مهربانم

    همین الان به قلبم الهام شد بیام و این کامنت رو بنویسم برای اولین بار به سرعت قبول کردم

    چیزی دیروز به قلبم الهام شد که مثل زمان دانشگاهم

    که کتاب و دفتر از دستم نمی افتاد و مهمونی هارو کنسل میکردم تا درسمو بخونم و چون متعهد بودم تو درس هام موفق بودم بشینم و دفترمو بردارم و تمام نکاتی که نوشتم از این دوره ی عالی رو بخونم جوری ک انگار بعداتمام قراره امتحان بدم پس باید عالی بخونم و هی دور کنم تا گام 20پاک نویس کرده بودم توی دفتر زیبام و الباقی رو رها کرده بودم و از دیشب شروع کردم گام های باقی مونده رو نوشتم تو دفترم و ازگام اول عین درس شروع کردم به خوندن

    الان گام شش رو شروع کردم به خوندن یک جمله ای رو استاد گفته بودن و من نوشته بودم

    و اون روز خوشم اومد از جمله اما امروز درک کردم که یعنی چی و میخکوب شدم و درجا به قلبم افتاد بیام این کامنت رو بنویسم جمله ی استاد( خداوند کاری میکنه که از لحاظ مالی و کاری وقت و آرامش داشته باشی تا بتونی روی خودت کار کنی)

    دوروز قبل از شروع پروژه خانه تکانی ذهن تو اتاقم نشستم و با قلبی پر از غم و کاملا سردرگم با اشکایی ک میریخت گفتم خدایا کمکم کن جز تو هیچکسی رو ندارم اگ تو دستم رو نگیری من نابود میشم من میخوام تغییر کنم من میخوام جور دیگ ای زندگی کنم خدایا چیکار کنم نمیدونم هیچی نمیدونم کمک کن بهم

    دوروز گذشت و تو اینستا مطلع شدم پروژه ی خانه تکانی ذهن دوروزه که استارت خورده

    سریع اومدم تو سایت و ویس مریم جانم رو دانلود کردم و نشستم گوش دادم رسید به قسمتی ک گفتن

    این اصلا اتفاقی نیست بودنت توی این دوره پاسخ خداوند به توئه به دلیل درخواستی که تو این روزها داشتی نوبت توئه که به پاسخ خداوند لبیک بگی

    اینجا استپ کردم و طبق معمول اشکام سرازیر شد گفتم خدایا راست میگ من دوروز پیش ازت کمک خواستم حالا این پروژه پس حتما هدایت توئه

    شروع کردم از گام اول اومدم جلو

    میخوام بگم استارت از اینجا خورد

    استارت من استارت قدم برداشتنام عمل کردنام

    از این پروژه بود وسطای این دوره ی بی نظیر کارم رو استارت زدم قدم برداشتم با همون پولی ک داشتم

    کارمو با 900 هزارتومان شروع کردم چند جین جوراب خریدم آنلاین شاپمو راه انداختم دستاورد اول شروع کار برای یک خانم 34 ساله که همیشه برای دیگران کار کرده بود و حالا برای خودش کار زد

    دستاورد دوم فروش چنان خداوند برام میفروشه که لذت میبرم و چند جین جوراب من تبدیل به کلی جوراب و لباس زیر شد و درآمدی مناسب من همه ی درآمدم رو دوباره تبدیل به جنس میکردم دوماه بعد کارم به همسرم گفتم نظرته پول جمع کنم یک دوره از استاد رو بخریم گفت اره خوبه نصفشو من بهت میدم

    و من از خدا هدایت خواستم برای خرید دوره

    و هربار میرفتم تو اینستا پستایی از آدمایی برام می اومد بالا که درباره چکاب فرکانسی حرف میزدن من فهمیدم که خدا داره میگ دوازده قدم رو بخر

    بازم صبر کردم تا مطمئن بشم ک همسرم یهو گفت خیلی دوست دارم بدونم تمرین ستاره قطبی ک بچه ها تو سایت ازش حرف میزنن چیه

    گفتم ای وای این تمرینم مربوط به دوازده قدمه باید همینو بخرم پولامو جمع کردم و قدم اول رو خریدم

    و الان قدم پنجم دوازده قدم هستم

    حتی یه بار تو رویای صادقه بهم گفته شد دوازده قدم رو ادامه بدی که تغییرت تو همینه

    میدونید چرا امشب اون جمله رو درک کردم

    چون دارم میبینم از یک درخواست کمک کردن خدا چیکار کرده برام

    و من الان هرماه راحت بدون کمک همسرم دارم پول قدم بعدی رو میدم و میخرم تا بتونم رو خودم کار کنم آزادی مالی آزادی زمانی آزادی مکانی

    اره وقتی متعهد باشی ک میخوای تغییر کنی خدا بهت همه چی میده چون خدا عاشق اینه که کمک کنه بهمون منی که تو کل 34 سال عمرم هزارتومان نساخته بودم الان 8 ماهه از کارم گذشته

    50 میلیون فروش کردم و الان سی میلیون جنس دارم

    چون خدا گسترش داد کارمو از 7 جین جوراب رسیدم به جوراب و لباس زیر و تیشرت و لباسهای خانگی

    چنان روزی رسان روزی رساند که صد عاقل از آن حیران بماند

    اونایی که فکر میکنن حتما باید دوره ای رو بخرن تا بتونن تغییر کنن اشتباه نکنیم از هرجا که هستیم کافیه بخوایم و شروع کنیم قدم اول قدن اول ازهرجایی که هستیم فقط قدم اول رو برداریم

    من از سریال زندگی در بهشت شروع کردم و الان دوازده قدم رو دارم میرم جلو

    پروژه خانه تکانی ذهن ناب ترین دوره ای هست که هدیه داده شد به ما به ماهایی که درخواست کردیم و خداوند پاسخ داد

    استاد به جرعت میگم به هیچ عنوان هیچکسی نمیتونه مثل شما اینقدر زیبا خدا و قوانین رو واضح بیان کنه

    دوستون دارم و شمارو خواهم دید

    مریم جونم خیلی بی نظیری بهترین الگو برای تمام زنان

    از خدای یکتا از فرمانروای کل کیهان برای همه ی عزیزان ثروت میخوام عشق میخوام آرامش میخوام دوستی های زیبا و صلح و زیبایی بهشت رو تجربه کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    توحید ارامش گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    سلام بر استاد عزیز و دوستان توحیدی عزیزم واقعا معشر بود عالی بود حرف نداشت

    شما اصل توحید را گفتید اصل اسلام را گفتید. و خداوند دین اسلام را برای شما پسندید یعنی این.

    یعنی تسلیم در برابر خدای بی همتا اینه. که گفتید

    نه ان تعبیر های الکی که اکثریت دارند

    خدا را سپاسگزارم که در عصر من کسی هست که اینگونه توحید وتسلیم. که همان اسلام است را درک کرده وجرات گفتنش را هم دارد

    شاید تعجب کنید از این حرفم ولی جاشه که گفته بشه

    من به خاطر توحید وترس از شرک تا در حد توانم از کسی تعریف نمیکنم

    این یه حرفیه جدا از. تایید خوبی ها . تایید زیبایی ها وخوبی ها را میدونم و انجام میدم

    این لایو را دیشب ساعت 3 نیمه شب دیدم

    جواب خیلی از سوالهام. و یاد اوری خوبی برام بود

    سپاس از این فایل صوتی بسیار عالی شما

    از نظر من این فایل یک طرف وتمام فایل های دیگتون هم یک طرف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    میلاد عسکری گفته:
    مدت عضویت: 2335 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خیلی خوشحالم

    امروز اومدم که رفتم تو اتاق شخصی و توی نشانه امروز من، که بنویسم برای خودم که

    با تضادهایی که در کار و مسیر علاقه م بهش برخوردم امروز چه نشانه هایی بود برام

    استاد عزیزم زدم روی نشانه امروز که لایو13 شما اومد و نوشته های مقاله شو خوندم خیلی به امروز من و تضاد هایی که برام پیش میاد مرتبط بود و ازش خوشم اومد که در مورد تضاد ها حرف می‌زد حتی یبار ازش بیرون اومدم که بازم دوباره بزنم که برای بار دوم زدم تا نشانه امروزم بنویسم بازم

    همین لایو 13 باز شد و گفتم همین نشانه س و باید ویدئو رو گوش بدم و گوش دادم

    استاد عاشق این لایو هستم و نمیدونم از نشونه های امروز خودم بگم یا از درس هایی که در این لایو شما فهمیدم و گوش دادم از مثال‌های بینظیرتون برای این اوضاع و نوح نبی و امثال نوح نبی

    استاد جان عاشق این درس های قرآن م که در لحظه لحظه زندگی تفسیرش میکنید و ازشون درس هاااا درس هااا میگیرید

    ایلان ماسک ها هم مطمئنا به همین زیبایی درک کردن الهامات رو برای اجرا کردن

    چقدر من عشق کردم بخدااا با مثال هایی که از کارهایی کردی و ایده هایی که حتی علاوه بر جمغ کردن دفتر خودتون و آنلاین کردن کارهاتون برای سیستم های پاسخگویی بانکی و… آمریکایی هم فکر کردید و الهام و ایده داشته اید

    استاد جان چقدررر من خوشبختم چقدر من بخداوند خوشحال و خوشبختم که میتونم مسیر تکاملی رو با این قوانین خداوند سریعتر طی کنم میدونم و چقدر خوشبختیم که راه های رفته و تجربه کرده و تکامل شده شما رو ما میتونیم کامل درک کنیم که واقعا کدومین مسیر برای کسب و کارمون نزدیکترین هست به موفقیتهااا

    همونطور که در کسب و کار آنلاین شما این نتیجه رو قطعی گرفته اید و به صورت ایمانی و یقینی به ما می‌گویید اقااااا راه رفته قبلای مرا خطاست بیاین و این راه درستش که من سالهااا طول کشید بهش رسیدم اینه، آقا بیا همینو انجام بدید

    که در مثال آنلاین کردن کسب و کار گفتین و چه عالیه این راه رو رفتن هر چه بهتر از قبل تر

    استاد عزیزم سپاسگزارم برای این مثال‌های بینظیرتون برای بحث منطقی کردن های باورها و از جمله باور و مقابله با ترس هایی که از عموم و مردم به ذهن خود وارد میکنیم

    برای ترجمه کردن و منطقی نمودن این باور که قبلا با تصادف و بیماری‌های آلودگی های هوا چندین میلیون نفر به مرده اند ولی چون یه چیز منطقی بوده کاملا از کنارش رد شدیم و حالا مثال کرونا رو زدید و

    که این شرایط است که داره دنیا رو و مخصوصا آدم ها رو غربالگری می‌کند این شرایط و چه اشخاصی دارند با سرعت کوانتوم پیشرفت می‌کندد توی این اوضاع بوجود اومده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمدرضا رئیس آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2133 روز

    به نام خدای مهربان.

    سلام خدمت شما دوست عزیزو

    لایو بااستاد عباس منش(قسمت13).

    فایلِ روزِ هفتاد و دوم روز شمار تحول زندگیِ من.

    چه جالب؛

    شماره ی لایو (13) با “روز 13 به در” باهم مَچ شده.

    وایی خُدایا شُکرت. من باور دارم که استاد اونقدر ماشین داره که تو گاراجاش جا برای ماشیناش ندا ره.

    خدایا صد هزار مرتبه شُکررت.

    وایی خُدای من ؛ می خواهیم در مورد کنترل ذهن بشنویم.

    وایی خُدای من ما وقتی با عملمون به خُدا نشون می دیم که یه خواسته ای داریم و عزم مون رُ جزم م کنیم خدا هم شرایط رُ برامون فراهم می کُنه.

    همون خُدای که برای استاد اون کارِ بدون فعالیت رُ مهیا کرد تا هم هزینه های خرید کتاب رُ داشته باشه و هم زمان آزاد برای مطالعه و عمل به آگا هی ها ، همون خُدا سر راه من هم یه کاری رُ قرار داد که می تونم روزی 6 ساعت فایل های صوتی استاد رُ بشنوم و یه صاحب کارِ خوش قول و خوش حسابی مثل خودم نصیبم کرد.

    خُدایا صد هزار مرتبه شُکرت.

    خُدایا از عادلانه پاسخ دادنت سپاسگُزارم.

    خُدایا از نزدیک بودنت سپاسگزارم.

    خُدایا از وهابیتت سپاسگزارم.

    خُدایا از همه ی خوبی هات سپاسگزارم.

    خُدایا سپاسگزارم که می دونم تعهد من به تغییر و فاصله گرفتن از اکثریت جامعه باعثِ چنین فرصت هایی شُد ، نَه شانسم، نَه دُعا های مادر زنم ( حالا بعد از این کامنت میرم سراغ دیدن فایل جلسه ی دوم قدم چهارمِ دوره ی دوازده قدم و در کامنتش کمی هم درباره ی باورهای اطرافیانم مخصوصاً مادر خانومم بنویسم ) نَه گریه و زاری های نکرده ی خودم سر نماز .

    واقعاً در مورد فرصتی که این بیماری فراهم کرده با شما موافقم استادِ عزیزم.

    خیلی ها قدر نمی دونند.

    اصلا یه برداشت دیگه ای از این بیماری دارم که جاش نیست اینجا بگم.

    استاد جان اینکه میگید من هرچه روی خودم کار می کنم و پیش میرم احساس می کنم بیگانه ام با این ملت من درکتون می کنم و برای خودم هم پیش اومده ؛ یعنی من هم در یه سری از زمینه ها این احساس رُ داشتم.

    واقعا همینطوره استاد؛

    باید ذهن رُ با منطق نشوند سر جاش.

    نُه با پذیرش زبونی.

    من واقعا این رُ قبول دارم که هر دفعه ای که یک فایل رُ میبینم یه چیز جدید میشنوم که دفعه قبلی نشنیده بودم.

    و امیدوارم و سعی می کنم اون چیزی رُ بشنوم که منظور استاده نَه اون چیزی که من دوست دارم بشنوم.

    وایی خُدای من ؛ آخه چی داری به من میگی از زبونِ این دستِ با برکتت؟؟؟؟

    واقعاً قبول دارم که هر تضاد ، هر جنگ و هر اتفاقِ نا گوار .و هر فردِ ی در نهایت باعث پیشرفتِ جهان میشه.

    جهان در حال پیشرفت و تغییره. درست مثل فصول.

    آخه فروش اینترنتی آموزش بدی و حضوری کلاس برگزار کُنی؟؟؟؟؟؟؟؟ آخه مگه صرفا با حرف زدن هم میشه تاثر گذاشت؟؟؟؟ پس کو عمل؟؟؟؟؟؟؟؟ به نظر من خیلی خنده داره.

    وایی خُدای ن همین الان یه چیزی که ظهری هم بهش فکر می کردم بهم الهام شد که دوست دارم در موردش بنویسم.

    به نظر خودم یه جور پیش گوییه.

    و اون اینه که یه لحظه تصور کردم اونقدر به آگاهی های محصولات استاد عمل کردم که جوابِ همه ی سوالات بپه ها رُ میتونم بدم (( آخه یکی از ارزوهام اینه که یه دوره ای ، یه مدتی ( براساس مدت حضور در اون مدار) یکی از کارمند های استاد باشم . یعنی استاد زنگ بزنه و بگه از همون جایی که هستی این کار رُ در سایت ما انجام بده و با این مبلغ حقوق )) اما ظهری داشتم اینجوری تصویر سازی می کردم که اونقدر سرعت تایپم بالا رفته ( شاید مثل قبلاًِ خودم بعضی ها بگن تایپ دیگه چیه؟؟ ! الآن نرم افزار های تایپ صوتی اومده دیگه نیاز نیست که با کی بُرد کار کُنی . اما خودم از تایپ کردن لذت می برم) و آگاهی هام و تجاربم بالا رفته که می تونم به سوالاتِ اصولیِ همه ی دوستان در این سایت پاسخ بدم و همین جور از این کارم لذت ببرم و بدون اینکه انتظار هیچ حقوقی از استاد داشته باشم یکی از کارمندان این سایت باشم . همین جور که الان اکثر اعضای این سایت دارن با کمک به همدیگه یه جوری به این سایت و خودشون خدمت می کنند.

    و اینجا بود که به حرف استاد پی بُردم که می گفت: وقتی روی باور هات کار می کُنی و در مدار درست قرار میگیری همه برای تو کار می کنند بدون اینکه لازم باشه کار خاصی کُنی.

    دوست دارم این آخر کامنتم یه رد پایی بُگذارم.

    راستش من هنوز دقیق الهامات رُ از فکرهایی که هر لحظه از ذهنم میگذره رُ تشخیص نمیدم.

    در حین همین فایل ( همین اواخر) یه لحظه به ذهنم رسید برم از میدونِ تره بار یه پلاستیک 15 کیلویی پرتقال یا یه کار تُن موز بخرم و برم وایستم سر خیابون بفروشم و همین جور با طی کردن تکامل بیشترش کنم بعد برم سر پهار راه با چند تا از بچه های کار صحبت کنم و ببینم کدومشون قابل اعتماد تره و اعتماد بیشتر بکنم بهش و میوه بخرم و با یه دستگاه کارت خوان و یک ترازو بزارم در اختیارش و خودم هم فعلا به کار کردن برای دیگران ادامه بدم تا …. ( آخه یه پاشنه ی آشیل دارم و اون اینه که فکر می کنم صاحب کارم فقط من رُ داره و چون الآن اول کارش هست و برای اموزش من هزینه کرده و من تنها نروش هستم اگه یهو رهاش کنم و برم سراغ کسب و کار خودم شاید از کار دلسرد بشه و بی خیال کار خونه بشه ( آخه صاحب کارم یه شرکت تاسیس کرده و فعلا با دو دستگاهِ تزریق فوم و تزریق پلاستیک داره فیلتر هوا ی خودرو تولید میکُنه و من تنها نیروش هستم البته دایش رُهم آورده کنار دستم) این ایده زمانی به من الهام شد که من در گیر یک ساخت و سازِ یهویی شدم ( طرح اقدام ملیِ مسکن ) و تا اینجا برای پول قرض کردن به چند نفر رو زدم و بعضی ها جواب مثبت و بعضی ها هم جواب منفی دادند گر خلاصه این ایده به ذهنم رسید اما از اون لحظه هی دارم برای خودم توجیه میارم که نَه ، نیاز نیست تو بنایی بلدی و نیاز نیست از این صطح پایین شروع کُنی و به خودم گفتم این یه ایده ای برای مدار پایین تر از تو هست و مجبور نیستس بهش عمل کُنی خلاصه از این جور توجیه ها .

    این بود رد پای من.

    خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: