live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 56

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علیرضا عامری گفته:
    مدت عضویت: 681 روز

    این اولین کامنت من تو این سایته

    میخوام بگم برا منم این اتفاق افتاد، قانون جواب داد

    من همیشه دوس داشتم تو سفر کار کنم، یعنی هم بتونم جایی که میخوام باشم، هم بتونم کارم رو انجام بدم و درآمد داشته باشم.

    شرکت ما برنامه هاش طوری پیش رفت که یکی از دفتراش تو تهران رو جمع کردن و به کسانی که اونجا بودن گفتن شما به صورت موقتی میتونین از خونه کارتون رو انجام بدید.

    الان تقریبا 7 ماهه که هنوز جای جدیدی رو نگرفتن و من تا الان سه تا شهر رو سفر کردم.

    هنوز کلی خواسته دیگه دارم، اما الان مطمئنم که کم کم به همشو میرسم.

    من فقط مقصد رو مشخص کردم و فرمون رو دادم دست کسی که راه رو بلده. دیگه بقیش با خودش

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    یوسف و سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    گام ششم از خانه تکانی ذهن

    لایو “عمل به الهامات قلبی”

    «خدا هدایتگر من هست در هر لحظه و هر ثانیه»

    شش سال پیش که مهاجرت کردیم (که اونم باز طبق نشانه ها و هدایتهای پروردگارم بود) ماجراجویی ها و تجربیات جدیدی رو شروع کردیم…و چالش های زیادی داشتیم چون من هیچ چیزی از قوانین هستی نمیدونستم ولی از اونجایی که لطف بی کران پروردگارم همیشه شامل حالم بوده و از چهارده پونزده سالگی با نوشتن سعی میکردم که با خدای خودم ارتباط بگیرم، همیشه حضورشو کنارم حس میکردم و همیشه ازش میخواستم که بهترین هارو برامون رقم بزنه…

    و نود و نه درصد مواقع تمام کارهام با وجود چندتا چالش و مسئله ریز و درشت به خیر و خوشی انجام میشد، تا اینکه یه روزی به همسرم گفتم دیگه نمیخوام برم سرکاری که داشتم و اونم مخالفت شدید کرد که تو شرایط زندگیمون رو میبینی و میدونی که تنها حقوق من کفاف مخارج زندگی رو نمیده و اگه نتونی کار پیدا کنی اجاره خونه میمونه و از این صحبتها…

    ولی از اونجایی که قلبم بهم میگفت نگران نباش و از کارت بیا بیرون ،منم مثل همیشه به ندای قلبم گوش دادم و بعد از یکی دو ماه یه کار بهتری پیدا کردم که دو برابر کار قبلی بهم حقوق میدادن…گذشت و بعد از یک سال گفتم میخوام از این پروژه بیام بیرون و مجدد همون داستانهای قبلی که این کارت که دیگه خوبه و حقوقش هم عالیه نکن این کارو… ولی من بازم به ندای قلبم گوش دادم و اومدم بیرون و رفتم تو یه پروژه بهتر با حقوق و مزایای بالاتر…

    و هر بار که همسرم بهم میگفت چرا این کارارو میکنی، یعنی از کجا میفهمی که قراره اتفاف بیهتری برات بیفته، میگفتم چون از تو قلبم حسش میکنم و شاید غیر عاقلانه و خیالاتی به نظر برسه ولی عین واقعیته…گاهی هم خودم میترسیدم و به خودم میگفتم چجوری میشه که این چیزارو تو قلبم حس میکنم؟!؟…

    خلاصه گذشت تا دو سال پیش که با استاد عزیز و این سایت الهی آشنا شدمو تاااااازه یه چیزایی در مورد قوانین جهان هستی و فرکانس ها و جذب خواسته ها و توحید فهمیدم…و وقتی دیدم استاد هم گفتن قلبشون بهشون میگفته چیکار کنه یا چیکار نکنه، خوشحال شدمو به خودم گفتم پس اینا توهم یا خیال نبوده و همش خدا داشته باهام حرف میزده و بهم میگفته چیکار کنم…

    و الان که دارم این کامنت رو مینویسم سه ماهه که با همون ندای قلبی از کارم استعفا دادم و تو خونه دارم به صورت فول تایم روی بیزینس و کار خودم به صورت آنلاین ،و وقت بیشتری داشتن برای کار کردن روی شخصیت و باورهای خودم دارم و با وجود اینکه تو این سه ماه درآمد خیلی ناچیزی داشتم ولی نگران چیزی نیستم چون میدونم خدای من مثل همیشه هدایتگر من هست و هرچی اتفاق بیفته به نفع منه…

    به قول استاد ،من الان فرصت بی نظیری دارم که با خیال راحت وقت بیشتری بذارم روی خودمو باورهام و سعی کنم با تغییر خودم کاری کنم که جهان بیرونم خودش خود به خود تغییر کنه و بهتر و عالی تر بشه، پس قدردان تک تک این روزها هستم…

    پروردگارا هزاران بار شکرت که هر لحظه و هر ثانیه الهامات و نشانه هارو برای هدایت من میفرستی و هرگز منو به هوای نفس و ذهن و افکارم تنها نمیذاری…

    استاد عزیزم و مریم بانوی مهربون سپاسگزارتونم…

    در پناه ایزد منان شاد و سلامت و توحیدی و خردمند باشیم…

    با عشق سپیده️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    به نام رب العالمین

    گام ششم از پروژه خانه تکانی ذهن

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر خانم شایسته و تمام دوستان هم مسیرم

    ذهن دوست نداره تغییر کنه و بهانه های مختلف برای تغییر میاره . اما تعهد میاد مقابله میکنه با ذهن.

    و وقتی ما به خودمون تعهد میدیم برای تغییرات ذهن بالاخره قبول میکنه و با ما هم مسیر میشه .

    از زمانی که وارد این سایت شدم تغییراتم شروع شد . تغییرات درونی که خودم حس میکنم .

    و عمل به الهاماتی که خیلی کوچیکند و من حتی خیلی از اونها را نمیدونم نتیجه اش چی میشه .

    اما من انجام میدم. چون استاد در یک فایلی گفتند ایمان به خدا یعنی ایمان به اون چیزی است که نمیبینیش اما چون از طرف خدا میدونی پس عمل میکنی‌.

    و در فایلی گفتند که چطور تشخیص بدیم این الهام است یا نجوا؟ ازروی احساسمون

    اگه حالمون خوبه اگه استرس نداریم اگه عصبانی نیستیم پیامی که میشنویم پیام الهی است.

    و من این روزها تمرین دریافت پیام میکنم.

    مثلا در خیابانی هستم میپرسم از قلبم که از کدوم طرف برم و آنجه گفته میشه را عمل میکنم‌

    و امتحان کردم چند بار ذهنم چیزی را گفت گفتم نه اشتباهه . و رفتم و به مشکل خوردم و گفتم دیدی گوش نکردی.

    و جالبه پیامد اون گوش کردن به الهام را خیلی وقت ها نمیفهمم. اما میگم باید گوش کنم.

    مثلا همین جمعه ماشین بنزینش کم بود و واقعا حوصله رفتن تا پمپ بنزین را نداشتم . و میخواستیم بریم خونه مامانم. اول گفتم میرم بنزین میزنم بعد گفتم نه ولش کن فردا صبح . دوباره گفتم امروز تعطیله بهتره برو بزن.

    در مسیر هم هی دودل بودم وقتی دودلی و حوصله نداری انگار مسیر اشتباه را میری . یک مسیر اتوبان بود یک مسیر خیابان.

    گفتم بزار جمعه است از اتوبان برم خلوته . جمعه ها همت خلوته . بعد گفتم نه از تو شهر برم . توی چهار راه چند تا ماشین گیر افتادند راهی نبود گفتم مستقیم برو. دخترم گفت خوب مامان دور بزن . گفتم بزار از اتوبان برم. کلی توی اتوبان ترافیک بود و به خودم غر زدم.

    به راحتی بنزین زدم

    و جالبه فرداش به دلایل سیاسی کلی پمپ بنزین ها شلوغ و خیلی پمپ بنزین ها بنزین نداشتند و …

    خوشحال شدم که بنزین زده بودم .

    استاد فرمودند که ابتدا باید به الهامات کوچک عمل کنی و تکاملی ایمان بیاوری.

    منم اینکار را میکنم.

    الان هم در مورد کارم گوش کرده ام . هنوز نتیجه ای نیومده اما مطمئنم نتیجه خودش را نشونم میده.

    فقط نباید ناامید بشم.

    در مورد پاشنه آشیلم یعنی مسائل مالی و کارم هر وقت انجام میدم و نتیجه نمیاد حالم بد میشه . ناامید میشم . احساسم بد میشه و به خدای دلم هم میگم بفرما اینم که گفتی انجام دادم. کو ؟ کجاست نتیجه؟

    این موضوع را هنوز نفهمیدم.

    در ارتباط با الهام خداوند در هر لحظه هدایت میکنه و برای خدا هدایت کوچیک و بزرگ نداره و فرقی نمیکنه. و اگه در فرکانس و اون مدار باشی دریافت میکنی.

    اما انگار برای من و باورهای من فرق میکنه .

    و خیلی خیلی کار دارم با این موضوع. و کاری که براش شروع کردم اینه:

    – هدفم را تقسیم کردم به اهداف خیلی کوچک و دست یافتنی برای ذهنم. اما زمانش را هم کوتاه کردم.

    – هر روز صبح بهش نگاه میکنم تا ذهنم را شرطی کنم .

    – هر روز صبح تجسم میکنم که بهش رسیده ام و حسم را بعد از رسیدن به اون تجسم میکنم.

    – فقط سه تا عبارت تاکیدی را تکرار میکنم

    – و در طول روز هر وقت به ساعت های رند برخورد میکنم عبارات تاکیدی ام را میگویم

    – در سپاسگزاری روزانه ام عبارت تاکیدی ام را مینویسم و سپاسگزاری میکنم

    – هر شب موقع خواب هم باز تکرار میکنم

    و طبق قانون بدون تغییر خداوند اگه من تغییر کنم جهان اطراف من تغییر میکنه.

    و تغییر شرایط با تغییر من است وگرنه نتیجه همون چیزهایی میشه که قبل از تغییر میگرفتم.

    خداوندا سپاسگزارم بخاطر این نعمت هایی که در اختیارم گذاشته ای . این فایل های استاد که هر کلمه اش هدایت است. کامنت های دوستانم که همش توجه به نکات مثبت و زیبایی است.

    سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مونا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    سلام و وقت بخیر خدمت شما ودوستان عزیزم

    امروز که این لایو رو تماشا کردم ایده های مختلفی را همزمان در ذهن داشتم که ملزم شدم تمامی ایده های خود را مکتوب کنم و به نوعی متعهد بشوم که می بایست به سرانجام برسند . همزمان ایده هایی نو و پوششی برای ایده های اصلیم به ذهن خطور کرد . تعهد به انجام اهداف توسط ما مساوی است با تعهد کائنات به انجام شدن آن . استفاده از زمان های خالی برای جمع آوری دانش هایی از این دست رمز و راز و تفاوت ما با سایر دوستانمان است که از این اوقات به جهت انجام اموری بی فایده و بی ثمر استفاده می نمایند .آیا نباید تفاوتی میان نتیجه کار ما با سایرین باشد؟ کافیست مثل انسان های عادی و شرطی رفتار و کردار نکنیم تا مهر اجابت خواسته ها بر سرنوشت زیبایمان نقش ببندد . آخر کلام اینکه همه انسان ها مسئول شرایطی هستند که درآن به سر می برند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سماء گفته:
    مدت عضویت: 3499 روز

    بنام خداوند قادر متعال

    استاد میگن تغییر شرایط رو از تغییر عادتهای روزانه شروع کن و من میخوام چندتا تغییر مهم در عادات روانه خودم بدم که اینجا مینوسم تا یادم باشه:

    1- مهمترینش اینه که روزانه در سایت حتما یه کامنت بزارم که این مستلزم اینه که رورانه حتما یه فایل گوش بدم

    2- بجای موزیک غروب گوش میکنم حتما از پادکست یا فایل های استاد گوش کنم

    3- من روزانه عادت دارم بعد از راه افتادن از خونه دعا میخونم تو ماشین و از این به بعد 5 دقیقه باید حتما در هر شرایطی 5 دقیقه مدیتیشن کنم

    4- در وقت خواب در یک کانال در تلگرام درست کنم و روزانه نعمتهای خودم رو بشمارم و در اونجا بنویسم و یا اگر نشد در تلگرام در نوت گوشی اینکارو کنم

    5- دایم بر حال و لحظه فعلی تمرکز کنم و به اینده فکر نکنم

    6- من متعهد میشم در هر لحظه فقط روی خودم کار کنم و گوشم رو روی هر چیزی ببندم زبونم رو روی غیبتا ببندم

    7- در هر چیزی اینو بکار بگیرم: یقینا کله خیرا

    8- در هر شرایطی به صورتی به موضوع نگاه کنم که به احساس بهتری برسم

    9- جهان در هر لحظه به فرکانس های ارسالی ما پاسخ خمیدهد پس به ارسال فرکانس های خودت دقت کن

    10- تضادها فرصت بروز خواسته های ما هستند پس در تضادها سعی کن خواسته واقعی خودت را بشناسی و به دینال ان باشی

    11- در هر لحظه ذهنت را کنترل کن اگاهانه و ایده های الهامی را کامل اجرا کن

    12- یادت باشه وظیفه ذهن ایجاد ترس است ولی ما زمانی میتوانیم موفق شویم که ایمان واقعی داسته باشیم و با ایمان با ترس هایمان مقابله کنیم و یادمان باشد هر جایی که با ایمان واقعی به مسایل نگاه کنیم و با انها روبرو شویم ترس از بین میرود. اگر واقعا ایمان داشته باشیم ترس و نگرانی جایی نخواهد داشت و تو نمیتوانی همزمان هم ترس و نگران داشته باشی و هم ایمان جایی که ایمان واقعی باشد ایمان و اطمینان قلبی وجود خواهد داشت.

    اتصال به جریا خداوند و به نیروی خیر ایمانی از جنس اطمینان به همراه خواهد داشت که دیگر ترس در ان معنی ندارد و پیروی بی چون و چرا از الهامات درونی تو را همواره در مکان مناسب در زمان مناسب و در موقعیت مناسب قرار خواهد داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زینب بچای نصاری گفته:
    مدت عضویت: 1060 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربانم

    سلام به استاد عزیز و پر انرزیم و خانم شایسته ی عزیز

    خدایا شکرت بابت تمام نعمتهایی که به ما دادی تو را سپاس میگویم

    و تنها تو را می پرستم و تنها از تو کمک می خواهم

    خدایا منو یاری کن و در تمام لحظات زندگی دستم را بگیر

    من وقتی از خدا بخواهم که کمکم کنه کمکم می کنه مهم منم که از اون بخواهم و تموم

    اگه ترسی که باشه باید اون ترسو بزارم کنار و با ایمان به اون و نترسیدن و اطمینان و اعتماد کردن به اون میرم جلو و خودش به من قدمها ی بعدی را میگه

    من از خدا خواستم که به ما یه خونه ی دو طبقه ی دربست بده و راحت بتونم پایین و کارگاه کنم و بالا خودمون زندگی کنیم من گفتم و داره نشونهاش میاد

    ولی از دیشب یه ترسی میگه شاید موفق گفتم نه من موفق میشم من میرم جلو و قدمهای بعدی به من گفته میشه من نمی ترسم و با اطمینان و توکل کامل به خدای مهربونم میرم جلو

    خدایا به امید تو

    من وقتی پاداش میگیرم که برم جلو و نترسم

    استاد بارها و بارها این لایو شما را دیدم و خیلی نکات داشت و درس برای من

    استاد از شما و فایلهای بی نظیرتون متشکرم

    از خانم شایسته ی عزیزم هم متشکرم

    خدایا شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مجید بختیارپور عمران گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    به نام خداوندی که هرچه دارم از اوست

    سلام و درود بر استاد عزیزم و مریم شایسته ترین

    و سلام بر خانواده بزرگ عباسمنش

    ردپای من از

    گام ششم از روز ششم

    خداروشکرررر که این چندروز دارم از همه طرف به ذهنم حمله ور میشم با این دوره بی نظیر دارم یاد میگیرم که توجه ام رو برروی کنترل دهن بزارم مریم عزیز پروژه الهامی بسیار عالیئ رو برامون تدارک دیدی واقعا الان بعد 6روز تمرکزمون اینجوریه یکماه بشه چی میشه و همین دوره رو دوباره در یکماه بعد تکرار کنم چی میشه

    خداروشکررررر که میخوام کمکم کنی کنترل ذهن و خوب یاد بگیرم و توش حرفه ای بشم مثل استادم مثل مریم عزیز که زندگیشون پراز آرامش و زیبایی و امنیت و آسایش است منم میخوام خداجونم منم میخوام وقتی در تضاد قرار گرفتم ذهنم یاداوریم کنه همین الان موقعشه که ذهنتو کنترل کنی تا مستحق پاداش زیبا شوی خداجونم شکرت میکنم و میخوام کمکم کتی تا این بره تو خورد ضمیرناخودآگاهم چون با این فایل ها ما آگاه میشیم که چه کارهایی رو باید انجام بدیم تا رشد وپیشرفت راحت ایجاد بشه حالا چه وقتی میشه مثل آبخوردن پاداش ونعمت از نوع بهترینش وارد زندگیم بشه چه وقت میتونم در مدار جذب این دعا قرار بگیرم دعای قنوت نماز، که میگه ربنا آتنا فی الدنیا والحسنه وفی الاخره والحسنه وغنا عذاب النّار

    وقتی که همه این آگاهی با تکرار وتکرار وتکرار در ذهنم جا بگیره و هرروز خودآگاه خودمو در معرض این آگاهیی های نااااااب قرار دهم تا این آگاهی ها بره تو خوردم بره در تک تک سلولهای تنم نهادینه بشه بره توضمیرناخودآگاهم وقتی که در درونم نهادینه شد دیگه خودکار باورهای بنیادین عالی بارگزاری میشه در درونم و تغییرات بزرگ از راه میرسند خدایااااا شکرت که کمکم میکنی تا هرروز در دل تضاد به خودم یاداوری کنم این اومده تا ترا قوی کنه بزرگ کنه پس غرنزن به درو دیوار نخور با رفتارت به زمین وزمان بدوبیراه نگو که جهان کوه هست و فعل ما ندا ….

    امروز خیلی خداروشکر وقت پیش اومد که این فایل و زیاد گوش بدم دخترمو بردم کلاس و بهش گفتم برگشت زنگ بزن میام دنبالت چون هوا بارونی بود بعد رفتم نون گرفتم بارون شدید بود وبند اومد ویخورده معطل شدم اومدم سر کلاس دخترم بهش پیام دادم من داخل کوجه پارک کردم کلاست تموم شد بیا منم نشستم تو ماشین این یکساعتی کلی این فایل و گوش دادم و نوشتم به دلم افتاد که دیر شده نکنه گوشیش سایلنت باشه نبینه بعد خودش چون بارون بند اومد پیاده بره خونه بعد همینم شد چندبار زنگ زدم جواب نداد و پیام دادم باز گفتم نه هنوز کلاس تموم نشد حتما یخورده فوق العاده دارند اصلا امکان نداشت دخترم بیرون اومد گوشیشو نگاه نکنه و شارژم نداشته باشه اد امروز همه این اتفاق باهم افتاد تا من امتحان بشم که ببینم چند چندم با خودم یهویی دیدم با نیمساعت تاخیر برادرزادم که باهم کلاس میرفتن یخورده کلاس اون زودتر تموم میشد ولی قرار گذاشتن بمونه باهم برن که پیاده راه افتادن رفتن تو راه دخترم گوشیشو میبینه دید من پیام گداشتم زنگ زدم چون شارز نداشت با گوشی دخترعموش زنگ زد که بابا من نزدیک خونه هستم و گفت چی شد که بهم خبر نداد من اعصبانی شدم و کوشی و قطع کردم و راه افتادم بسمت خونه یهویی یه چیزی در درونم بهم گفت جی شد اینهمه این فایل و امروز گوش دادی وتمام این 6روز داری از کنترل ذهن و تضادها گوش میدی مینویسی زورت همینقد بود طاقت این و نداشتی گرفتی گوشی و رو دخترت عزیز دلت قطع کردی و ترس به دلش انداختی که اومد خونه چیجوری باهات همرو بشه و ذهن منطقی یسمت دیگه منو میکشوند که اون الهامه موفق تر بود و سریع بخودم اومدم و زنگ زدم به دخترم و اروم بشه گفتم الان کجایین باشه اشکالی نداره کلی ازم عذر خواهی کرد وبوس فرستاد یهویی اروم شدم کیف کردم و حالم یواش یواش روبه بهبودی رفت رفتم خونه من زودتر رسیدم قبلا میومدم خونه اتفاق شبیه اینو پیش همسرم با اعصبانیت تعریف میکردم و تنش ایجاد میشد ولی امشب خیلی آروم گفتم اینجوری شد هیچ اشکالی هم نداره و دخترم اومد اصلا باهاش رفتار بدی نکردم هیچی هم نگفتم همه جی آروم و عالی بود الانم که دارم اینو تعریف میکنم حالم خیلییییییییی خوبه و خوشحالم که تونستم امروزعالی بر ذهنم غلبه کنم و صدای الهام خدارو که الان فهمیدم بله الهام همینه که ازین به بعد اگه بخوام هنوز بهترتر بشه حالم باید به حرف قلبم گوش بدم نه به حرف ذهن منطقی بیخودم الهی شکررررررت بابت امروزم بابت الانم الهی شکرررررر

    اینم از ردپای امروزم و داستان الهامی که خیلی باسرعت بهش وصل شدم

    فهمیدم قضاوت ممنوع غر زدم ممنوع غیبت ممنوع چون اینا قلب منو مسموم میکنند و این سم به روحم سرایت میکنه و بیمار میشم که این بیماری ذهنمو فلج می‌کنه که با ذهن فلج نمیشه ثروتمند شد و الهام الهی را دریافت کرد الهی شکرررررررت این روزها دارم چیزای خوبی رو یاد میگیرم و به ذهنم یاداوری میکنم با تکرار روزانه گوش دادن فایلهای توحیدی استادم

    الهی شکرت که تو داری اینارو بهم میفهمونی ازت ممنونم.

    الهی کمکم کن تا از مدار ترس بیرون بیام که این ترس ها نگرانی ها توهم ذهنم باعث فلج شدن من میشه نمیتونم تکون بخورم خدایا کمکم کن تا بتونم بر تمام ترسهایم غلبه کنم کمکم کن تا بتوانم نگاهم و ببرم به سمت چیزای خوب مثبت عالی تا بتوانم در مدار رشد قزار بگیرم که این ترس و نگرانی منو به گذشته وآیتده میبره چون اونجا این جور سمّ ها تولید میشه و من برای اینکه تمام این سمّ ها رو از ضمیر درونم از بین ببرم باید همیشه در حال باشم و برای اینکه همیشه در حال باشم اینجا و گشت وگذار در اینجا بهترین گزینه هست و گشت زنی با تدبیر در کتاب خدا الهی کمکم کن تا هرروز بتوانم به این دوکار وارد شوم تا بتوانم برای گسترش جهانت آماده شوم قوی و قدرتمندشوم.

    آمین

    مجیدم مجید خدا عشق خدا بنده نازنین خدا

    امضا ….ردپای روز ششم از گام ششم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    حسام حاج خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 1492 روز

    به نام خداوند بخشنده

    سلام به استاد عزیز خانم شایسته بهترین ودوستان فوق العاده

    گام ششم

    درسهایی ‌که از این فایل گرفتم

    وقتی خداوند تعهد من را ببیند به یاری من می‌آید تا مسیرم را هموارتر طی کنم

    وقتی فرکانسهایم را تغییر دهم شرایطم با توجه به فرکانس‌های جدید تغییر می‌کند

    خداوند مرتبا در حال ارسال الهامات به ما است

    هماهنگ شدن با فرکانس خداوند =درک الهامات ودریافت الهامات

    اگر ایمان قلبی به خداوند داری پس نگران هیچ چیز نباش

    خدایا شکرت بابت این مسیر زیبا امروز موقعه پیاده روی احساس کردم دوبال روی شانه هایم دارم ومیتونم پرواز کنم چون خیلی در احساس عالی بودم شکر گزاری میکردم ومیگفتم خدایا عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 602 روز

    گام ششم

    عمل به الهامات قلبی

    بنام خالق یکتا

    سلام و درود بر پیامبر امروزمان استاد عباس منش و مریم بانوی کم نظیر و دوستان فوق العاده ی هم فرکانسی ام

    بازم اومدم با نتایج عالی

    من بعد اینکه با سایت استادم اشنا شدم بصورت خیلی جدی روی خودم کار کردم.کلا طبق عادت همیشگی من وقتی یه کاری رو شروع میکنم بشدت و با جدیت شروع میکنم. من از همون ابتدا شروع کردم ب یادداشت کل مطالب سایت.و بعد نکته های کلیدی. رو یادداشت میکردم.و بصورت الهام قلبی دریافت کردم ک باید فایل صوتی خودمو در جملات تاکیدی مورد نیازم درست کنم و حین کارهای منزل یا رانندگی در گوشم بزارم.بااینکه ب هیچ عنوان من هنوز ب مطالب استاد ک در فایلهایی ک ب ویس هاش اشاره کرده بود نرسیده بودم ینی قبل اینکه از استاد ایده بگیرم از الهامات قلبیم ایده گرفتم و این کار تاثیرات عالی برام داشت جوری ک من روزانه چار ساعت میتونستم رو خودم کار کنم

    و بعد جاهایی ک نیاز بیشتری برای تغییرات داشتم رو باز بصورت ویس درآوردم و هر روز گوش میدادم و یه مدت ک توی اون زمینه ها قوی میشدم دوباره این ویس ها رو آپدیت میکردم و همینطور قدم ب قدم همراه با الهامات قلبیم میرفتم جلو و نتایج های عالی وارد زندگیم میشد و من هدایت شدم به شرکت در دوره لیاقت ک اون خودش مفصل باید بیام اینجا بگم.یکی از نتایجی ک توی این گام میخام در مورد عمل ب الهامات قلبی بگم این بود ک من چون آموزش نقاشی دارم و اموزشگاهی ک ابتدا اموزش داشتم بسیار شرایطش برام طاقت فرسا بود

    و دوم اینکه همیشه بخاطر راحتی هنرجوها تایم کلاسمو تغییر میدادم تا اونا بتونن با تایم کلاسم هماهنگ بشن

    یه نتیجه ی عالی ک من از عمل ب الهامات قلبیم گرفتم این بود ک بعد مدتی تصمیم گرفتم ارامش و راحتی خودم رو مقدم تر بدونم از راحتی هنرجو و این جرقه باعث شد ک یه روز یه الهامی ب قلبم رسید ک به یکی از دوستام ک اموزشگاه داره پیشنهاد بدم ک باهام همکاری کنه.ینی باورم نمیشد چطوری من این شرایط سخت اموزشگاهمو داشتم تحمل میکردم ولی اصلا به ذهنمم خطور نکرده بود اموزشگاه دوستم ک شرایطش راحت تره رو پیشنهاد بدم.خلاصه این شد ک از وقتی من رو خودم کار میکردم الهامات ب قلبم میومد و یکی .یکی عملی میکردم و مسیر برام هموارتر میشد و الان من با شرایطی خیلی خیلی اسونتر و راحت تر.همون تایمی ک خودم راحتم.همون شرایطی ک برای خودم بهتره و با هنرجوهای بیشتری مشغول ب کارم و درآمدم حتی بیشتر از اموزشگاه قبلی شده و همینقدر آسان خدای آسانی ها برام آسونی خلق کرد برا همینه استادم میگه قدرت خلق زندگی خودمان در دست و باورهای خودمان است

    به امید نتایج عالیتر

    بازم میام پیشتون

    استادم عاشقانه عاشقتم که با مسیری ک شما ب اذن الله بهمون اموزش میدین ما داریم خلق میکنیم اسانی ها رو…

    میبوسمتون استادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته مهربون

    و سلام به همه دوستان گلم

    استاد شایسته عزیز نمیدونید با شروع این پروژه چه لطف و خدمتی در حق ما کردید برای من ک آگاهی هاش بی نظیر بوده اینقدری ک حس میکنم اصلا قبلا هیچی نشنیده بودم و الان گوشهام باز شده

    با هر گام احساس خوشبختی میکنم الان توی اتاق خلوت نشستم قبلش مراقبه کردم آروم شدم و حس میکنم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم

    من با شروع این پروژه قدم به قدم صدای خدا رو بهتر و واضح تر میشنوم

    یه روز نگران انجام ی کاری بودم و دلم همش میخواست فقط بشینم و پروژه رو شروع کنم و بنویسم خدا گف خیالت راحت من برات انجامش میدم تو فقط پای پروژه بشین و انجامش بده، من اعتماد کردم بهش آروم شدم و محو حرفای استاد شدم و وسط فایل بود ک خواهرم بهم زنگ زد گف کارتو انجام دادم.

    من با این پروژه حسم خیلی خوبه و واقعا خوشبختی رو از صمیم قلبم حس میکنم

    دلیل اینکه اینو خیلی خوب متوجه میشم به خاطر اینکه من از این مسیر و آگاهی ها مدتی دور شدم آروم آروم آروم اونقدر آروم ک حتی خودمم تصور نمیکردم دارم دور میشم ولی بازم خدا دستمو گرفت وارد مسیر کرد و بهم آرامش داد

    خداروشکر

    آگاهی ک توی این گام متوجهش شدم این بود ک به تصور من کارهایی ک آدم های بزرگ انجام دادن یا نتایجی ک استاد گرفته در این برهه زمان کوتاه امکان پذیر نبوده، همین موضوع مهاجرت استاد رو درنظر بگیری اصلا منطقی نیست ک اینقدر ساده راحت و در کمترین زمان بتونه اتفاق بیفته اما وقتی به الهامات قلبی عمل میکنی خدا زمانو برات میخره و برات غیر ممکن رو ممکن میکنه اون راهو لذت بخش میکنه، اصلا یه جوری میشی ک انگار توی یه دنیای دیگه زندگی میکنی و درحال لذت بردن هستی و درعین حال هم نتایجت پشت سرهم بقیه رو متعجب میکنه

    من امروز ک دانشگا بودم از دوستم شنیدم ک میگفت مهاجرت و فول فاند شدن خیلی سخته و من حتی سمتش هم نرفتم و همین دانشگا دارم دکتری رو میگذرونم

    وقتی نگا کردم به روند زندگی استاد و الخصوص مهاجرتش اونم مهاجرت به بهترین کشور فهمیدم ک کار هیچ کسی نیست الی خدا، هیچ انسانی قادر نیست بااین عقل منطقی این همه نتایج رو رقم بزنه الی خدا، الی عمل ب الهامات خداوند

    همین موضوع به آدم آرامش میده ک نگران چگونگیش نباشه خدا همه چیزو درست میکنه

    تو فقط اون قدم های کوچیک رو بردار بقیش با خدا

    این روزا خدا زمان رو برام خالی میکنه تا بتونم صبح تا ظهر رو با خیال راحت در فضای آروم کتابخونه هر گام رو شروع کنم

    نمیدونم چطوری ازتون تشکر کنم باور کنید این پروژه من رو به زندگی برگردوند من با تمام وجودم احساس خوشبختی دارم ازتون بی نهایت ممنون و سپاس گزارم

    خداروشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: