live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 58

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیز، خانم شایسته نازنین و همه همراهان خوبم در این مسیر الهی

    خداروشکر میکنم که هر فایل داره خیلی بهتر و عالی تر از قبل برام آگاهی بخش میشه

    چقدر این قانون تکامل زیباست

    وقتی متوجه زمان ضبط این فایل شدم یاد یه خاطره ای از دوران سربازی افتادم چون دوران سربازی من هم در زمان بیماری بود.

    وقتی که خداوند الهام کرد که برم خدمت بدون معطلی من کارهام رو انجام دادم و همه چیز شکر خدا یه روزه پیش رفت و من دوره آموزشیم رو با حال و احساسی بسیار فوق العاده سپری میکردم یعنی کسانی که خدمت رفتن بهتر میدونند که ذهنیت غالب دیگران در این زمان چیه اما من کاملا برخلاف دیگران احساسم عالی بود تا اینکه آموزشی تمام شد و دیگران زود تقسیم شدن یه سری جاها ما دوره کد دژبان خوردیم یعنی باید دو ماه دیگه آموزشی میموندیم. خب فشار ذهنی در این باره اوایل خیلی زیاد شد از یه طرف من حالم خوب بود و از طرف دیگه چون قانون رو به این وضوح نمیدونستم اوایل یکم بهم میریخت و شاکی بودم اما بازم سعی میکردم به خودم یادآور بشم احساس خوب اتفاقات خوب. انقدر فشار ذهنی زیاد شده بود که من از خدا خواستم که خدایا یه فرصتی بهم بده من از این فشار خارج بشم. دقیقا بعد از 7-8 روز از این داستان پدر من که بیماری رو گرفته بود داشت با تلفن باهام صحبت میکرد و من از حالشون میپرسیدم (این رو هم بگم که اون زمان اگر کسی مشکوک به بیماری میشد قرنطینش میکردن تو پادگان) بعد یکی از بچه هایی که خیلی وسواسی بود 4-5 تا ماسک میزد و حتی با ماسک میخوابید که همه اصلا از شدت وسواس این تعجب کرده بودن مکالمه مارو شنید، حالا در این حین ماهایی که شهر خودمون بود روزبرگ شده بودیم (که این خودش یه موهبت بود) یعنی بعد از ساعت اداری میرفتیم خونه و من با پدرم ملاقات داشتم بعد این دوستمون که متوجه شد من پدرم بیماری رو داره و منم دیروز ملاقتش کردم شروع کرد به داد و بیداد که آره فرمانده بیا این مشکوکه و از این حرفا، که من افتاده بودم دنبالش این ساکتش کنم داد نزنه، بعد فرمانده اومد گفت تو که سرحالی بیماری رو گرفتی؟ گفتم نمیدونم بابا این از خودش میگه، بعد گفت نمیشه ریسک کرد برو آزمایش، خلاصه من رفتم آزمایش دادم و با اینکه هیچ احساس ناخوشایندی نداشتم تستم مثبت شد، از یه طرف باید میرفتم قرنطینه میشدم و از طرف دیگه دوست نداشتم تو قرنطینه پادگان باشم به دکتر گفتم یعنی الان باید برم قرنطینه گفت بچه تهرانی؟ گفتم آره گفت بله میری قرنطینه ولی تو خونتون:)

    آقا اینو میگی اصلا من داشتم بال درمیوردم

    من تو مدت 10 روز قرنطینه شدم اما چه قرنطینه ای. صبح زود میزدم میرفتم دور دریاچه چیتگر تا ظهر ورزش میکردم و با خدا صحبت میکردم و فایل گوش میدادم. کاملا تمام تنش های ذهنی که تو اون مدت ایجاد شده بود برطرف شد و من به یک آرامش ذهنی و ایمان قوی تری رسیدم و در عین حال مدت آموزشی هم 10 روزش به آسانی سپری شد. بعدم که برگشتم به خاطر اینکه بیماری بیشتر نشه سعی میکردن بیشتر مرخصی بدن و بچه ها رو از هم دورتر نگه دارند یعنی شرایط خیلی آسون تر شد. این در حالی بود که دوره بعد ما که یه تعداد محدودی بودن و اکثرشو بچه تهران رو کامل دو ماه بدون مرخصی نگه داشتن.

    حالا بماند از اتفاقات بی نظیری که قبلا در جاهای دیگه از این دوران خدمت تعریف کردم

    هر زمان یاد دوران خدمت میوفتم مصداق بارز عسی ان تکرهو شی و هو خیر لکم میشه برام

    اوایل خیلی کراهت داشتم اما همان دوران خدمت شد یک تجربه ماندگار از درک و اجرای قانون در عمل، از درک عشق و قدرت و نزدیک خداوند. انقدر تو اون مدت من خودم و خداوند رو بیشتر باور کردم که خدا میدونه. انقدر انسان های فوق العاده و دستان پروردگار رو دیدم که خدا میدونه خودش فقط.

    واقعا وقتی آدم این معجزات رو میبینه مطالبی که تو دوره روانشانسی ثروت درخصوص ثروت گفته شده رو خیلی بهتر درک میکنه، انقدر همه ما باورهای محدودکننده به ویژه در مورد ثروت داریم که حداقل برای من خیلی سخت بود که درک کنم بابا خدایی که داره این همه چیزهای خوب بهتر الهام میکنه درخصوص کارهای دیگه در مورد ثروت هم میتونه انجام بده با خیال راحت کسب و کارت رو بهش بسپار، با ایمان قدم ها رو بردار

    یکی از مشکلات همیشگی من تو کسب و کار این بود که ایده های خیلی خوب داشتم قدم هم برمیداشتم اما باور نداشتم که جواب میده، وقتی استاد میبینم که شما چطور در زمان هایی که هیچ واقعیتی وجود نداشت چه چیزهایی رو تبدیل به واقعیت کردید دیگه منطق خیلی قوی تر میشه که میشود که باید صبور بود و ایمان داشت به الهامات.

    خیلی وقت ها هست که همان لحظه متوجه نمیشی که الهام چه تاثیری میتونه روی زندگیت داشته باشه اما اگر باور داشته باشی که خدا داره بهت میگه که نشانش احساس خوب، ایمان و رهایی از نتیجست قدم هارو برمیداری. یکی از نشانه های من برای ایده های الهامی پروردگار اینکه منو نسبت به نتیجه رها میکنه یعنی فارغ از اینکه نتیجه چی بشه تمام وجودم انگار دوست داره و متحد میشه که اون کارو انجام بده، حالا اگر همان قدم نتیجه داد که چه بهتر اگر نه اون قدم یک پله ای هست برای قدم های بعدی.

    چقدر عاشق این مثال شما هستم در کشف قوانین استاد که میگین وقتی آدم می خواد از دم خونه بره سمت یه مقصدی مثلا سوپر مارکت میدونه که باید یه فاصله ای رو طی کنه بنابراین وقتی دو قدم میاد از خونه بیرون نمیگه که وای من نرسیدم پس کی می خوام برسم، میدونه که اگر قدم هارو به اندازه کافی برداره اون اتفاق میفته.

    دقیقا همین اتفاق در مورد تک تک خواسته های ما داره رخ میده. همه ما با توجه به نوع رشدمون مسیرهای تکاملی متفاوتی داریم و به همین خاطر وقتی در مورد خواسته هامون به حالت اضطرار میوفتیم که اغلب خودمون رو با دیگران مقایسه میکنیم و اجازه نمیدیم فرکانس هامون به اندازه کافی قدرت بگیره و نا امید میشیم و همان فرکانس رو ادامه نمیدیم.

    خود من که واقعا دارم یه بازنگری اساسی در مورد شیوه رفتاری و استفاده از فایل های شما میکنم. واقعیت یکم یه سری چیزها بهم برخورده و چقدر خوبه که اینجوری شده چون داره اون انرژی و قدرت بی انتهای درونم رو بیدار میکنه تا با دقت و تمرکز و البته اشتیاق بیشتری به مسیر زندگیم ادامه بدم چون میدونم دیدم باور کردم که چقدر کیفیت زندگی آدم تغییر میکنه وقتی آدم داره روی خودش کار میکنه. اگر دارم مینویسم فقط به این دلیله که نمیتونم این کارو انجام ندم چون انقدر این مسیر درسته که نمیشه این کارو انجام نداد.

    امیدوارم که خداوند به همه ما در این مسیر کمک کنه که بتونیم به دقت و کیفیت بیشتری مسیر رو دنبال کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    سمن ناز عیوضی گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    درود خدمت همه دوستان عزیز و استاد مهربان و مریم جان سپاسگزار خداوند هستم برای وجود شما مهربانان

    امروز قدم پنجم از خانه تکانی ذهن رو گوش کردم به تاریخ 1403/07/11

    از این فایل عالی یاد گرفتم که توکلم فقط به خدا باشه و به الهامات قلبیم بی توجه نباشم تمام این الهامات نشانه های خداوند به من هستن با تمام صحبت های شما استاد عزیزم موافق هستم چون همرو قلبا قبول و باور دارم امروز با گوش دادن به این فایل که به هدایت های قلبیتون توجه کنید به قلبم افتاد که برای کار سند به کجا ها برم و واقعا تعجب میکردم که اینقدر راحت خدا دستمو گرفته و خودش داره منو میبره و میگه حتی کدوم اتاق برم رو به من نشون میده و من میرم و او شخص به من شماره پرونده میگه و بعد اتاق بعدی و شخص بعدی که کلی راه کار و راهنمایی به من میکنه و بعد هدایت میشم پیش خود شهردار و معاونش و مشکل رو میگم و خودشون نامه میزنن برای سند خونه که باید کار منو انجام بدن برامون و من کاملا در شک و تعجب محکم دست هدایت های خدارو گرفتم و دارم جلو میرم این کارها دوازده سال انجام نشده بود و الان زمانش شده و کاری که واقعا غیر قابل حل بود و همش سازنده میگفت این خونه بدون سند هست که شما خریدید الان داره خدا برام سندش رو جور میکنه هیچ کس حال الان منو نمیتونه بفهمه الان که به ندای خداوند گوش کردم و حرکت کردم دارم میبینم که چقدر راحت خدا داره به من کمک میکنه و قبول دارم که کاری که خدا انجام بده و بخواد هیچ کس نمیتونه جلوش رو بگیره واقعا درسته من تمام این هارو تو ذهنم مرور میکردم و همیشه میگفتم که یقین دارم اگه خدا بخواد حتما میشه و الان دارم قدم به قدم به این آرزو و تلاشم نزدیک میشم استاد حتی وقتی چیزی که به ضرر من هست و نیاز نیست بابتش پول بدم هم به قلبم استرس میده حتی اون کار کار خداست چون من قلبم رو واسه خداوند باز گذاشتم و گفتم خدایا قلبم خونه خودته وقتی رفتم بنگاه برای سند اون شخص به من گفت باید هر پنج واحد رو جمع کنم و هر واحد 25 میلیون بدهند و یک وکالت به اون بنگاه دار بدهیم تا بره و کارهای مارو انجام بده کمی دلهره برای پولش گرفتم و یه حسی بهم میگفت خودم هم میتونم انجام بدم خلاصه راهی خونه شدم و دوباره داشتم فایل شما رو گوش میکردم که شما گفتید تو هر شرایطی شما میتونید بهترین و مثبت ترین هارو ببینید وقتی رسیدم به ایستگاه خونه و از مترو بیرون آمدم حسی بهم گفت از سمت یه کوچه دیگه برم خونه و جلوی یه دفتر اسناد رسمی منو انگار یکی نگه داشت و به من گفت برو داخل وقتی رفتم و پرسیدمداز نحوه ی گرفتن سند و شنیدم که خودم تنها هم میتونم اقدام کنم یه آرامش به قلبم آمد و دیگه نیاز نبود حتی اون پول رو بریزم وای خیییلی حالمدخوبه از این همه هدایت که امروز خدا به من واسه سند خونم کرده ممنونم استاد ممنونم از این همه راهنمایی های شما که گفتید به الهامات قلبیتون توجه کنید

    خدایا سپاسگزارم که دست منو گرفتی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    به نام خداوند مهربان..فرمانروا کل جهان

    سلام به همگی وقتتون بخیر.‌

    آگاهی های فایل ششم

    استاد در این فایل از کنترل ذهن تو هر شرایطی صحبت میکنه

    هر خواسته داشته باشید جهان واکنش نشون میده به خواسته های ما ..و اگر در مدارش باشیم دریافت میکنیم

    استاد مثال کار کردن خودشون تو مدت دوسال میزنه ک حقوق می‌گرفته و رو خودشون هم کار میکردن

    جهان تعهد آدم رو ببینه شرایط مهیا میکنه که به نفع و هم سو با خواسته باشه

    در مورد فایل ها نحوه گوش کردن و عمل کردن استاد توضیح دادند ک فایل رو بارها و بارها بشنوید بنویسید(که پاشنه آشیل منه) اما وقتی مینویسم میگم اعهه چه خوب درکش کردم چرا قبلا انجامش نمی‌دادم.. این دوره باعث شد ک بیشتر بنویسم ..البته فایل های دوره تا الان گوش کردم اما رد پا ک بزارم تا اینجا تونستم

    از خدا میخوام کمکم کنه تا متعهدتر باشم..دستمو بگیره

    در مورد ایده های الهامی باید بدون منطق فقط گفت چشم انجامش میدم

    نتیجه باید اجازه داد خودش اتفاق بیوفته باید هی با خودمون بگیم ک این ایده از طرف خدای منه و مسیر درسته گفته شده تا انجام بدم..من باید انجام بدم بقیه با خداست

    انسان های ک متفاوت فکر میکنن به نگرش های هدایت میشن ک بتونن تو شرایط به ظاهر سخت ذهنشون کنترل کنند و جنبه های مثبت اون شرایط ببیند و به احساس بهتری برسند

    آمار ها چقدر جالب بود چه منطق قوی پشتش بود..ترس برای چیه اینها طبیعی روند طبیعی جهان

    ذهن برای باور کردن منطق میخواد باید بر مبنا منطق قانعش کنیم رو هوا چیزی رو قبول نمیکنه

    در مورد ترس ها صحت شد

    ترس انسان رو از حرکت باز میداره

    باید با اعتماد و ایمان به خدا ایده ها رو اجرا کرد

    خداوند تو هر شرایطی همه رو هدایت میکنه

    تمام انسان ها به یک اندازه به خداوند وصلیم و هدایت میشیم..:خداوند به همه میگه هدایت میکنه منطقمون نمیزاره حرفش رو گوش کنیم

    خداوند مثل دستگاه رادیویی آگاهی ها رو منتشر میکنه و پخش میکنه مثل نور آفتاب

    اون های ک تو موج دریافت هستن دریافت میکنه و عمل میکنن عده ای هم نزدیک موج هستن میشنون اما عمل نمیکنن عده ای هم ک اصلا نمی‌شنوند

    اتفاقتی ک در دوران کرونا افتاد باعث گسترش جهان شد باید اتفاق میوفتاد تا جهان رشد کنه

    چقدر یک نفر میتونه متفاوت عمل کنه و نتیجه متفاوتی بگیره چه مثال های درستی زدید استاد

    در مورد اینترنتی شدن کسب و کار…سفارش اینترنی..فروش اینترنتی خرید اینترنی

    چقدر این حرفتون ک همیشه میگید جهان داره به سمت راحتی و سادگی و آسایش میره درسته.‌ طرف تو خونه هست محصول خوشش میاد سفارش میده چند روز بعد دم در خونه تحویل میگیره..نه بیرون رفته نه اذیت شد نه چیزی

    در مورد اینترنت ایلان ماسک ..الان شما این نعمت رو دارید ..حتی برای تراک کمپرتون هم گرفتید ک تو حرکت هم اینترنت دارید و به صورت آنلاین هر جا باشید کارتون انجام میدید

    خدارو شکر ک فراوانی و راحتی هر روز در جهان بیشتر و بیشتر میشه

    سپاس از این فایل زیبا و ارزشمند

    سپاس از خانم شایسته عزیز برای عمل به الهامشون و دور هم جمع کردن بچه ها و شنیدن این آگاهی های ناب

    در پناه خداوند مهربان شاد باشید و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3588 روز

    سلام به استاد عزیز و گرامی، مریم نازنین و تمام دوستان عباسمنشی ام…..

    گام ششم:

    استاد عزیز و گرامی در این سایت از الهامات فرمودند که عمل به ان ها شجاعت، جسارت و ایمان میخواهد.

    از دوران بیماری پندمیک گفتند که انکار یکسری ادم ها از خدا درخواست هایی داشته بودند از قبل و بعشون الهام شده بود که کارشون رو آنلاین کنند و در این دوران چه سودهایی کرده اند. مثال استاد، ایلان ماسک و ….. آن ها از قبل از خدا درخواست هدایت کرده بودند و در این موقع با ایمانی که داشتند، عمل کردند و نتیجه هم دیدند ….

    استاد جانم اعتراف میکنم که با وجود کار کردن های بسیار زیاد قبل بیماری کرونا روی فایل عای شما، در این دوران اصلا اصلا خوب عمل نکردم و ترس هایی مرا فرا گرفت و دچار وسواس هایی شدم و چقدر طول کشید که از باتلاق خودم رو بیرون کشیدم. اما نکته زیبای ماجرا این بود که خودم رو بهتر شناختم و یه جایی خودم خسته شدم و در پیشگاه خدا تسلیم شدم و گفتم خدا جون، من دیگه این زندگی را نمیخواهم و شروع کردم یواش یواش این وسواسی که در من ایجاد شده بود رو رها مردم. میرفتم با کسانی که در این دوران ریلکس بودند، صحبت میکردم که ذهنشون چطور است در این شرایط و به قول یکی از دوستانم که شیما خوشم میاد همیشه به فکر حل مسیله هستی …. و چقدر به خودم افتخار کردم که این ویژگی را داشتم و این رو از اموزه های استاد یاد گرفتم که چیزی که خال دلم رو خوب نمیکنه، پس راه درست نیست و باید تغییر مسیر دهم. اصل قانون …. و این دوران خیلی برام درس داشت ….

    ممنون استاد جانم

    خدا قوت مریم بانو

    در پناه خدا جون باشین

    شیما بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمد رضا و فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 590 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    گام ششم خانه تکانی ذهن

    خدایا شکر ات که امروز هم من رو هدایت کردی به این فایل بینظیر

    وقتی جهان میبینه تعهد ما رو در ها رو به رومون باز میکنه

    خدایا شکر ات

    این فایل فوق العاده باز هم تاکید کرد بهم که تو روی مهارت هات و باور هات مستمر کار کن بقیه اش رو بسپار به خدا که بهترین ها رو برات میسازه

    چشمام پر اشک شد و چقدر شکر گذاری کردم که این حرف ها رو شنیدم دقیقا بعد از اتفاقاتی که توی کشور افتاده استاد جان گفتن

    این لحظه که اوضاع اینجوریه جهان در حال غربال کردنه

    اینجاست که اختلاف طبقاتی ذهن ها مشخص میشه

    و بزرگترین پیشرفت ها در همین برهه زمانی اتفاق میفته

    خدایا شکر ات که در این لحظه اینقدر زیبا هدایتم کردی و راه درست رو نشونم دادی مثل همیشه

    تمام تلاشم رو میکنم که فقط زیبایی و موهبت ببینم در هر زمانی

    خداوند هر لحظه داره ما رو هدایت میکنه این ما هستیم که باید قلبمون رو باز کنیم تا هدایت ها رو دریافت کنیم

    خدایا شکر ات که هر لحظه من رو با نشانه ها و الهامت هدایتم میکنی

    قلبم بهم میگه چیکار کنم من هم انجامشون میدم ، خیلی زود میفهمیم کشتی ای که ساختیم دلیلش چی بوده

    خدایا شکر ات که هر لحظه من رو هدایت میکنی به ثروت ، نعمت ، سلامتی و زیبایی

    خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2525 روز

    به نام خداوند هدایت کننده

    سلام استاد و مریم جان

    جهان همواره در حال تغییر است و ما باید نشانه ها را ببینیم

    دیدن خود نشانه درس بزرگی و هوش و توکل عظیم میخواهد

    آری

    باید تغییر را پذیرفت و پیش رفت

    وقتی بیماری همه گیر آمد

    درست میگویید شاید دلیل فوت عوض شد ولی تعداد رفتگان با روزهای عادی تغیر چندانی نداشت

    یادمه سال که این اتفاق افتاد

    عید را با کمک همسر تمام گوشه و کناره ها تمیز شدند

    و خانه چیز دیگری شد و انرژی بالا داشت

    در مورد تغییر در سیستم کاری هم باید به استقبالش برومو آنچه را لازم است بردارم

    با عزت نفس میدانم اتفاقات جذابی در راه است

    پس،با امید و توکل پیش میروم

    استاد بابت این فایل سپاس

    مریم جان بابت این خانه تکانی سپاس فراوان از شما

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الیاس و فاطمه سادات گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    فاطمه سادات.

    سلام استاد مهربانی

    سلام خانم شایسته ی متعهد

    سلام دوستان عزیزم.

    واقعا اگر با اطمینان و ایمان قلبی به هرچی که به ما الهام میشه و فاصله ی فرکانسی باهاش نداریم،عمل کرده بودیم،چندین سال قبل کلی به پیشرفت های فوق العاده ای رسیده بودیم.

    این حرفم منظور حسرت و ای کاش گفتن نیست،میخوام بگم الهامات از خیلی قبل اومده و چندین بار از راه های مختلف به ما رسیده و فقط شنیدیم و تو موج دریافت نبودیم و الان وقتی به مرحله ای رسیدیم که دیگه مجبوریم انجامش بدیم یا واقعا نبودشو حس میکنیم، یادمون میفته که ااااا اینا یه زمانی به دلم افتاده بود انجام بدم و واقعا فقط ترسه که عامل بازدارنده ی من بوده.

    باید آگاه و هوشیار باشیم،باید گوش به زنگ باشیم،نتیجه ی عمل به الهامات رو منطقی بکوبیم تو کله ی ذهن و دوباره بیشتر و بیشتر به الهامات عمل کنیم.

    من واقعا سپاسگزار خداوند هستم که لایق حضور در این مکان مقدس هستم.

    استاد عزیزم واقعا سعی میکنم بیشتر و بیشتر وقت بذارم.قول میدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    بیتا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 516 روز

    با سلام به استاد عزیزم مریم جون و دوستان عزیز سایت️

    خداروشکر میکنم که امروز هم این پروژه رو به انجام رسوندم و نکته برداری کردم کامنت هارو مطالعه کردم و حالا خودم دارم کامنت مینویسم خدایا شکرت که توو این مسیر قرار گرفتم من قبل از این پروژه هم توو سایت بودم ولی هیچ کامنتی ننوشتم ونخوندم تا شروع خانه تکانی ذهن خدایا شکرت هزاران بار شکرت️

    نکته ی اصلی فایل امروز هدایت و الهاماته که روزهای گذشته هم شنیدیم بنظرم اینک اسم این پروژه خانه تکانی ذهنه و تا گام ششم هرروز از هدایت صحبت شده این نکته رو برای ما داره که باید به جای توجه به ذهن و بازی هاش و نجواهای فقرآفرین و ناامید کننده ش به قلبمون توجه کنیم که هدایت ها و الهامات الهی رو به ما میگه نکته ای که توو کامنت ها خوندم و خیلی عجیب و زیبا بود ما و پیامبران فرقی در دریافت الهامات نداریم درواقع پیامبران فقط یقین و اعتماد بیشتری به اونها داشتن که که همین باور و اعتماد باعث عمل به هدایت ها میشده .همیشه به این فکر میکردم که فلان کس چجوری تونسته اینهمه پول بسازه یا اینهمه پیشرفت کنه که جوابش توو این فایل بود یک کلمه هدایت

    در کامنت دیگ نوشته بودن که بهترین مسیر برای تجربه ی زندگی مادی هدایته به گفته ی استاد هدایت مثل نور آفتابه وبه تمام جهان میتابه ولی هرکس در مدار دریافت اونه باور میکنه و عمل میکنه افراد نزدیک به نور آفتاب دریافت میکنن ولی اهمیت نمیدن و عمل نمیکنن درواقع منطقشون اجازه نمیده

    نکته ی دیگ ای ک استاد گفتن این بود که الهامات مارو به منفعل بودن تشویق نمیکنه اینکه فقط دست روی دست بذاریم

    افرادی برای تغییرات دنیا اماده هستند (دنیا مثل فصول هرلحظه درحال تغییره) که باور دارند خداوند اونهارو به راه درست هدایت میکنه و با عمل به اون هدایت ها این تغییرات باعث پیشرفتشون میشه .

    نکته ای که استاد گفتن این بود که از زمانمون استفاده کنیم و روی خودمون کار کنیم من یک هفته ای هست که آفم و تمام این مدت تمرکزم روروی سایت گذاشتم و وارد این مسیر شدم خداروشکر میکنم و از خدا میخام هر روز سرعت و درک من رو بیشتر کنه و تکاملم رو طی کنم .وقتی جهانتعهد و جدیت مارو برای تغییر میبینه یه روی دیگ ای به ما نشون میده و شرایطی رو برای ما ایجاد میکنه که این امر راحت تر میشه

    نکته ی دیگ ای ک استاد گفتن این بود که ذهن ما برای ایجاد باور به الگو مصداق و منطق داره و این نکته رو من خودم رعایت نمیکردم اصلا

    نکته ی دیگ این بود که دلیل تمام بدبختی های ما ترسه اینکه نذاریم ترس به ما حکومت کنه حقیقتا وقتی به گذشته نگاه میکنم متوجه میشم که هرجا عقب افتادم هرجا نرسیدم پای ترس هام درمیونه

    خداوند به من جسارت بده برای تغییر و عمل

    نکته ی دیگ ای که استاد گفتن این الگو بود که روی افکار و باورهامون کار کنیم و با الگو یک باورو ایجاد کنیم و با عمل به الهامات نتیجه بگیریم تا اون باور تقویت بشه و به همین ترتیب .توو یکی از کامنت ها یه نکته ی عالی خوندم : هرکاری که شروع شده پیشرفت کرده درواقع جهان اون رو پیشرفت میده و هرچی باورها و افکار ما درست تر باشه سرعت پیشرفت اون بیشتره

    خداروشکر میکنم بابت همه ی این اگاهی ها و درک بیشترشون از بار اولی ک این فایل رو گوش دادم

    تغییراتی که خودم در طول این هفته کردم برای خودم خیلی حس خوبی ایجاد میکنه اول اینکه هر لحظه سعی میکنم روی ذهنم اگاه باشم خداروشکر کنم روی نکات مثبت اطرافیانم توجه کنم یا حداقل اعراض کنم از نکات منفی اونها خونمون و کل شرایط یکم مریض بود که با بی توجهی اوضاع هر روز بهتر بهتر شده سعی میکنم به الهامات ساده‌ای که بهم میرسه توجه کنم و درستی اون هارو ببینم تا در من ایمان و باور شکل بگیره برای عمل به الهامات بزرگتر

    کمتر حرف میزنم کمتر ایراد میگیرم حواسم به احساسم هست هرکار اشتباهی که کردم خودم رو سرزنش نکردم امروز توو یکی از کامنتها خوندم که من با کسی مسابقه نذاشتم و خودمو مقایسه نمیکنم و چقدرر لذت بردم از این دیدگاه ارامش بیشتری دارم و هرلحظه به خودم میگم قدرت دست خداست فقط خدا همه ی عقب افتادگی هارو جبران میکنه اینستا خیلی کم میرم و بیشتر طول روز توو سایتم

    خدارو خیلی شکر میکنم میدونم منووارد مسیری کرده که در طول اون ثروت ارامش شادی عشق و همه ی نعمات رو وارد زندگیم میشه هزاران بار شکرت خدا

    خیلی ممنونم از استادم مریم جانم و شما دوستان️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2737 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استادان عزیز و دوستانم در این سایت پر انرژی

    استمرار و مداومت در انجام هر کاری قطعا نتیجه ای داره که فرد انتظارش میکشه

    به قول استاد وقتی جهان تعهد رو ببینه پاسخ میده به این حجم از تعهد و قانونش هم همینه

    و استاد مثال یه خانومی رو آوردن که تمرکزی و با تعهد رو خودش کار کرده و نتیجه گرفته

    منم اتفاق امروز پیج یه خانوم دکتری رو دیدم که با همسرش که ایشون هم پزشکی خونده بود رفته بودن مسافرت و ایشون میگفت ما این چند روز مسافرتیم ولی قراره بعد از اینحا برای تخصص بخونیم و کاملا قرنطینه میشیم.

    یعنی در این حد جدیت و تعهد برای رسیدن به هدف.

    یکی از دوستان منم یه مدتیه داره برای آزمون وکالت میخونه و میگفت تو این مدت که من درس میخوندم هیچ جا نرفتم و با تمرکز صد درصد درس خوندم و قبول شدم.

    حالا این وسط یه سری ها ممکنه بدون نیاز به قرنطینه قبول بشن ولی برای یه سری ها لازمه

    منم اگه قراره روفایلا کار کنم و به نتیجه برسم به جای اینکه همش بگم چرا از کار جدیدی که شروع کردم مشتری ندارم و دنبال فرعیات باشم از این فرصت بیکاری بیشتر استفاده کنم و رو دوره ها کار کنم و همچنین تخصص خودم ببرم بالا تا جهان تعهد منو ببینه و در زمان مناسب به من پاسخ بده.

    در پناه تنها فرمانروای جهان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سارا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 342 روز

    بنام خالق یکتا

    سلام و درود

    تغییر شرایط رو از تغییر عادت های روزانه شروع کن :

    من توی این دو هفته ای که از خداوند درخواست تغییر و بهبود روند زندگیم کردم معجزه شده خداوند اجابت کننده و وفا کننده به عهد خودش هست .

    در ابتدا که هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدا بخوانیم ،

    قشنگ روند قوانین خداوند رو خوندم تا حدی که درک کردم ،

    هدایت شدم به این دوره عالی خانه تکانی ذهن

    و واقعا حس خوب و ارامش داشتم با انجام تک تک تمرینات و خوندن کامنت ها و‌تامل کردن در مورد هر بحث فهمیدم من تازه دارم میفهمم خیلی چیزها رو که قبلا بارها شنیده بودم ولی الان فرق داره انگار همه چی

    و این ینی دارم قدم در مسیردرست میزارم و فایل هدف گزاری گوش‌دادم و‌هدف و‌خواست هامو من نوشتم

    ولی چیزی که این باور قلبی منو به خدا رو پیش میبرد

    کنارش یک مسئله ای داشتم 3ماه ذهن منو درگیر کرده بود وجودمو پر از تنش و ترس کرده بود.

    که من

    میترسیدم انجامش بدم تلاش میکردم با استرس ولی درست نمیشد …

    خلاصه در این همی چند روز اخیر و با کار کردن روی خودم جسارت پیدا کردم باهاش غلبه کنم .

    و اینکه خداوند به من الهام کرد که قدم بردارم من باید وارد یک سایت میشدم ثبت نام میکردم که هر کاری میکردم نمیشد و کل کارای اداریم به این سایت مرتبطه که انجام بشه و من نمیتونستم چطور واردش بشم تلاش میکردم بی فایده بود باید به پشتبانیش زنگ میزدم که من ترس داشتم نتونم درست آلمانی حرف بزنم یا متوجه حرف هاشون بشم .

    خلاصه هفته گذشته دوباره وارد سایت شدم و با چیزی رو برو شدم قبلا اصلا نبود یا من ندیده بودم من باید یک جا رو‌تایید میکردم تا رمز رو برام بفرستن من انجامش دادم و همین پریروز اومدش ومن اون رو وارد کردم و سایت برام باز شد .

    خدایا شکرت چیزی که 3 ماه کامل ذهنمو فجیح در گیر کرده بود درست شد این چطور شد من نوشتم از خدا درخواست کردم برام درستش کنه هدایتم کنه و همینطور شد الهام شد برم وارد سایت بشم دقیق با مترجم چیزهایی که خواسته رو بخونم و انجام بدم

    همونطوری که گفتم پیش رفت شاید به حرف خنده دار بیاد ولی زیر بار استرس این کار داشتم از نظر ذهنی له میشدم .از خدا درخواست کردم این نگرانی و‌استرس رو ازم دور کنه با ارامش بیشتر روی خودم کارکنم و با روند تمرینات روزانه این دوره انقدر حالم بهتر شد نگرانی رفت که دیروز مثل معجزه این مشکل حل شد از خوشحالی سجده کردم این باور منو قوی تر کرد ک این مسیر واقعا درسته اینکه قدرت مطلق خداست چقدر حال دلم خوبه البته از این تضاد ها زیاده وای الان دیگه استرس اون رو ندارم نوشتم درخواست کردم خدا با عشق برام انجام بده تمرکز ذهنمو جمع کردم روی این فایل ها و خدا میدونه چه اتفاقات عالی رخ بده

    ..

    اینکه نشانه ایمان -اطمینان قلبی است .

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: