live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 59

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه حری گفته:
    مدت عضویت: 2667 روز

    به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم.

    خانه تکانی ذهن گام ششم

    این فایل رو دارم توی یک هوای بارونی بسیار لذت بخش پاییزی گوش میکنم از دو قدمی دریا، جاتون سبز.

    وقتی خداوند تعهد من رو ببینه جهان درهارو باز می‌کنه برام و چقدر قشنگه این سیستم، میزان تعهد ما خیلی مهمه هرچه متعهد تر نتایج درخشان تر میشه. باعث میشه توی شرایط به ظاهر ناخوشایند هم زندگی تو قشنگ باشه و از جامعه جدا باشی. این نکته رو همین چند روزه من به عینه دارم تجربه میکنم،چطور؟

    این چندروزه میدونیم که یکسری اتفاقاتی بین ایران و جاهای دیگه افتاده، همینکه متوجهش شدم قبل از اینکه از جزئیات مطلع بشم از اون فضا خارج شدم و خیلی خیلی آگاهانه تمرکزم رو به سمت کسب و کار خودم و زیبایی ها بردم، با اینکه از صبح تا شب افراد بسیار زیادی مشتری های خیلی زیاد و متنوعی پیشم میان اما خدا شاهده هیچکدوم حتی کلمه ای کوچک ترین حرفی درباره این اتفاقات نزدن، فقط یکی از دوستام اومد یه اشاره ای کرد که بهش گفتم ول کن بابا من هیچ علاقه ای به این مباحث ندارم و نمی‌خوام بدونم چی شده، اونم خیلی راحت قبول کرد و صحبتمون کلا عوض شد، اینه تغییر فرکانس و باور، اینه اون چیزی که استاد میگه وقتی آگاهانه باور هات رو عوض کنی آدمای هم فرکانسی خودت رو جذب میکنی و واقعا چه مشتری های ناز و عشقی هم اومدن این چندروز پیشم، الهی شکرت.

    ……

    ما نباید درگیر روزمرگی بشیم، باید همیشه روی باورهای خودمون کار کنیم. اینجا باز یه مثال از خودم میزنم:

    خونه ما توی یکی از بهترین و برندترین منطقه مازندران هستش به نام نمک آبرود، سمت راست حیاط هزارمتری همسایه ثروتمندمونه، سمت چپ باغ پرتغال 10هزارمتریه که همیشه همیشه سبزه حتی زمستونا، روبه رو چندین هکتار زمین شالیزاره و عطر برنج همیشه حس میشه، خلاصه که توی بهشت زندگی میکنم، چند روز پیشا یکم حالم گرفته بود یهوو به خودم گفتم واااااااای فرزانه نکنه روزی بشه که این خونه و این منظره و این زیبایی ها برات تکراری و عادی بشه، هر روز صبح با صدای بلبل و آب رودخونه ای که دقیقا از پشت پنجره اتاق خواب رد میشه از خواب بیدار میشم و تا جای ممکن خداروشکر میکنم و نمی‌ذارم روزمرگی و اتفاقات این بهشت رو برام تکراری کنند. الهی شکرت.

    در مورد عمل به الهامات هم اینو بگم که معجزه میکنه، همین عمل کردن به الهامات باعث شده من رو از بقیه چای فروش های کل منطقه متمایز کنه، دوسال پیش بهم الهام شد که سماور بذارم برای تست چای، منم گفتم چشم اما یه کاری که کردم این بود که سماور آتیشی گذاشتم و خدامیدونه که همین آتیشی بودن سماور چقدر برای من مشتری آورد و چای فروختم بابت همین. الهی شکرت.

    ترس، ترس انسان رو از حرکت باز میداره، ترسی که چندین ماه با خودم حمل کردم بخاطر اینکه نکنه اگه درخواست کنم جواب رد بگیرم، تا اینکه یه روز به خودم گفتم باید شیرجه بزنی تو دل ترس. و به طور خیلی خیلی خیلی معجزه آسایی رفتم پیش شهردار کلارآباد درخواستم رو بهش گفتم و خیلی قشنگ قبول کرد و چقدر هم که استقبال کرد، کل انجام این کار دو ساعت هم زمان نبرد ولی من با ترس و ذهن محدود و اینکه قدرت رو دست کسی جز خدا داده بودم این کار رو 6 ماه عقب انداختم. اما خداروشکر میکنم که انجامش دادم، الهی شکرت.

    استاد خداوکیلی چقد قشنگ در مورد اون بیماری صحبت کردید، چقد آخه یه دیدگاه می‌تونه انقد مثبت و زیبا باشه، عاشقتم. طبق گفته خود شما این فایل رو من اون زمان دیدم ولی آگاهی هایی که الان دارم دریافت میکنم چیز دیگه س، از یه فرکانس دیگه س، از جنس دیگه س، الهی شکرت.

    جهان همیشه درحال تغییره، هیچ چیزی ایستا و ثابت نیست، اوضاع می‌تونه به صورت بنیادین تغییر کنه، کسانی که ایمان دارن خداوند به مسیر درست هدایتشون می‌کنه آماده ان برای این تغییرات، و نه تنها تغییرات نابودشون نمیکنه بلکه باعث پیشرفتشون میشه.

    ….

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد گودرزی گفته:
      مدت عضویت: 473 روز

      عرض ادب به دوستان هم فرکانسی،دقیقا چقدر خوب قوانین رو درک کردید وهر چقدر انسان فرکانس های بالاتری داشته باشد به مکانهای بهتر و جاهای زیباتر هدایت میشود و همه چیز رو باید به خداوند بزرگ سپرد و احساس خوبی نسبت به موضوع داشت یعنی به قول استاد تسلیم در برابر خدا باشیم و همین کافیه فقط بعضی کارا نیاز به زمان دارن که به موقعش حل میشن.همیشه خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1892 روز

    سلام استاد محترم و دوستان همراه

    الهی هدایتم را سپاس، الهامات را سپاس، آرامشم را سپاس

    در مسیر زندگی ممکنه اتفاقاتی بیفته، مثل بیماری که فکر کنیم محدود شدیم، برعکس بهترین فرصت برای تمرین و کار کردن روی خودمون هست، جهان افراد رو غربال میکنه و اگه تغییر کنیم، جهان پاسخ میده. اگه متفاوت کار کنیم اگه متفاوت فکر کنیم، از اکثریت جامعه جدا میشیم. اگه آماده باشیم ایده ها و الهامات میاد و باید انجامشون بدیم نه اینکه فراموش کنیم و اقدامی نکنیم.

    راه حل مسائل ریشه ای هست. ذهن منطق میخواد. باید با منطق و الگو بهش نشون بدیم که کاری درسته یا غلط.

    ریشه خیلی از مسائل در ترس هاست. ترس بیماری. ترس از دست دادن. ترس

    نشدن ها. نرسیدن ها و ….و ترس ها مانع حرکت میشه.

    خداوند ما رو هدایت میکنه، با قلبمون میگه چیکار کنیم حتی اگه اون لحظه منطقی به نظر نرسه ولی باید انجامش بدیم. خدا میگه چه کاری رو باید انجام بدی، نمیگه که چه کاری در آینده میشه.

    خداوند مثل آفتاب و امواج رادیویی، الهامات رو میفرسته این ماییم که یا دریافت میکنیم و عمل میکنیم یا میشنویم و انجام نمیدیم.

    فن آوری ها و نوآوری ها هم به افراد الهام شده و یه عده اونا رو انجام دادن مثل ایلان ماسک. و از افراد دیگه خیلی پیشی گرفتن.

    جهان همیشه در حال تغیبر هست.

    حالا یه عده آماده تغییر هستن و نمیترسن و ایمان و باور دارن و حرکت میکنن.

    همین که میگیم یه حسی بهم گفت اینکارو انجام بدم یعنی الهامات قلبی. باید قدم اول رو برداریم، بقیه هم بهمون گفته میشه.

    زندگیمون حاصل الهامات، توکل، توجه، شجاعت حرکت، اقدامات هست.

    سپاس بابت آگاهی های دوره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نیلوفر فرزین گفته:
    مدت عضویت: 557 روز

    سلام سلام

    ممنونم از استاد عزیزم و مریم جان

    خیلی دوستون دارم دستان زیبای خداوندم ک مارو هدایت وار وارد مسیر شدیم

    یچیزی بگم بهتون من صاحب خونم گفته بود تخلیه کن خونرو

    منم گفتم باشه نمیخوام شما اذیت بشید دنبال مستاجر بگردید

    پدرمم گفته بود میدم گفت ندارم نمیدونم از کجا از دا خواستم گفتم خدایا نمیخوام دلگیر بشم تو شرایط سخت کنترل کردم ذهنمو گفتم اوک میشه نگران نباش اوکی میشه نگران اون موقع شیطان هی میخاست بهم بگه شرکه همش از کجا منم ذهنمو کنترل کردم کردم حالمو خوب کردم

    بعد دور روز ابجیم زنگ زده گفت شماره کارت بفرس برامون و اوک شد شکرگزار خداوندم واقعا

    فقط بخوایید احساستونو خوب نگهدارید اتفاقات خودی خود میاد سمتتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زهرا اسمعیلی فاضل گفته:
    مدت عضویت: 973 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم دوست داشتنی

    قول های من به خودم :

    من با تمام وجودم تمام توانم رو در مسیر تغییر قرار دادم و متعهدانه حرکت میکنم تا زندگیم رو در تمام ابعاد بازنویسی کنم ، جهان قطعا به من پاسخ خواهد داد. من نمیخوام مثل بقیه نتیجه بگیرم پس گفتار و رفتارم را تغییر خواهم داد. تا الهامات را دریافت کنم و هدایت بشم

    از فرصت ها در زندگیم استفاده کنم نه اینکه مثل عامه زمان رو هدر بدم

    به الهامات قلبی ام با اعتماد به خدا و نتیجه گرفتن، عمل میکنم

    برای باورهای جدیدم باید منطق و مثال و الگو بیارم تا قدرت تغییر زندگیم رو پیدا کنند

    بدلیل تغییر مدارم فایلها رو به طور دوره ای مجدد گوش بدم تا نهایت استفاده رو ببرم و آگاهی های جدید رو بگیرم

    ترس‌هام رو بذارم کنار تا توان حرکت داشته باشم

    تمام ما به یک اندازه به خدا وصل هستیم و خداوند ما رو هدایت میکنه، گوش بدیم به صدای قلبمون

    ( گوش بدم و عمل کنم)

    وجودم رو مهیا کنم تا الهامات رو بگیرم و عمل کنم تا جلو بیفتم

    جهان همیشه در حال تغییر هست خودم را آماده کنم با ایمانم به هدایت خدا و ایمانم به عمل خودم

    با ایمان و توکل و شجاعت گام برمیدارم، جهان پاسخ خواهد داد 100 درصد

    سپاس بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 715 روز

    گام ششم

    به نام خدای نور

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوسداستنی و دوستان عباس منشی.

    خب عاطی خانم الان این آگاهی ها و کنترل ذهن رو باید اینجام بدی فقط به حرف و نوشتن که نیست به عمله الان تازه قدر همون خونه نموندن رو میدونم چون واقعا غیر قابل تحملن ولی خب اینم یه فرصته که سالن دوروز تعطیل بشه توهم بجاش روی خودت باید کارکنی درگیر حواشی نباش درگیر این نباش که چرا انقدر رومخن ازیه دیدگاه دیگه بهش نگاه کن این یه فرصته که تمرکزی ترکارکنم و این شرایط رو تغییر بدم خب؟پس به اصل توجه کن ذهنتوکنترل کن احساستو خوب کن.

    سالنی که کارمیکردم رو با الهامات خداوند عوض کردم که سالن جدیده میگه هرروز باید بیاید حتی اگر مشتری نداشته باشید خب این مسئله خیلی روی بهتر شدن حسم کمکم کرده که خونه نباشم سالن باشم با پرسنل حرف بزنم توی اجتماع باشم کلی مزایای دیگه داره برام ولی با اینکه مشتری یدونه داشتم کلا ازوقتی که رفتم تا الان ولی حالم خوبه حسم خوبه گاهی نجوا میاد ولی کنترلش میکنم و میدونم باگ از باورهای منه چون محل کارقبلیمم این مشکل و داشتم و جامو عوض کردم الان همه باگای سالن قبلی برطرف شدن ولی فراوانی مشتری نه و این بخاطر باورهای منه که الان دارم روشون کارمیکنم نمیدونم چه ترمز و باور مخربی هست که باعث میشه مشتریا حرف ازاومدن پیشم میزنن ازکارم خوششون میادولی نمیان و فقط ازخداوند میخوام هدایتم کنه ترمزهارو بردارم و بتونم فراوانی مشتری روهم تجربه کنم.

    عاشق کارمم حالم خوبه سالنی که کارمیکنم خیلی خوبه وپیشرفته برام کارکردن توی یه همچین سالنی و مدیر سالن محترم و مهربونه که پیشرفت تمام پرسنل رو میخوادو الان من توی شرایطیم که یسال پیش ارزوشو داشتم خداجونم ازت سپاسگذارم وقتی میبینم ازکجا شروع کردم چه شرایطی رو داشتم و الان توی چه شرایطی هستم باورهام قوی ترمیشه که به اون اطمینانی که قلبم بهم میده که همه چیز درست میشه بیشتر اعتمادکنم.

    خیلی جالبه این فایل رو زمانی دیدم ته اتفاقی مثل کرونا رخ داده بود و الانم کل مردم ترس جنگ رو دارن درحالی که من داشتم از محل کارم برمیگشتم هوا خوب بود تصمیم گرفتم پیاده برگردم از خداوند سپاسگذاری میکردم بابت حال خوبم و هعی با خودم تکرار میکردم عاطفه تومشتری نداشتی چرا انقدر حالت خوبه؟جواب میومد بجاش توی جایی بودم که عاشقشم بجاش ازهمکارم نکته هایی یادگرفتم که باید توی کارم رعایتشون کنم بجاش ویدیو برای پیج کاریم گرفتم و ازهمه مهمتر من ازادم من الان تنها بیرونم منی که تا یسال پیش ته بیرون رفتنم ازخونمون تا سرخیابون برای رفتن به سوپری ولی الان کجا؟الان تنها میزنم بیرون و ازادی رو دارم تجربه میکنم درسته برگشتم به خونه تایم خاصی داره ولی الان ازادی رو دارم تجربه میکنم و میدونم با تغییر باورهام اینم عوض میشه حتی تنها رفتن به مسافرتم برام اوکی میشه.

    میگه خدادل هارد براتون نرم میکنه شما قدم هاتون رو بردارین خدااطرافیانتون باشماهماهنگ میکنه استاد من این رو تجربه کردم من اینو زندگی کردم استادمن توی یه خانواده ای هستم که کارکردن دختر رو عیب میدونن که نباید دختر بیرون خونه کارکنه مردم چی میگین ؟ مگه چیزی کم داری؟چطور چندساعت ازت خبری نداریم؟

    خداوند… فقط خداوند همه ی اینارو تغییر داد برام و جوری شد وقتی داداشم به کارکردنم اعتراض کرد مامان بابام پشتم رو گرفتن و باش حرف زدن استاد اره خدادل هارو نرم میکنه و جالب اینه من توی تمام این بحث ها خونه نبودم وقتی داداشم بحث میکردم چرا گذاشتینش بره سرکارمن خونه نبودم و سالن بودم و هیچکدوم ازاینارو ندیدم و فقط اجیم برام تعریف کرد تنها چیزی نه من دیدم نرم شدن دل اطرافیانم بود تنها چیزی که من دیدم روون شدن مسیرم برای کارکردن اونم به لطف به خداوند بود.

    عاطفه ای که بعضی وقتا میشد ماه ها خونه بود و جایی نمیرفت چون شرایطش رو نداشت الان بخاطر تعطیلی سالن امروزوخونه موند نجوا اومد سراغش استادباورتون میشه فقط بخاطر یروز که خونم نجوا اومد سراغم و تک به تک رفتار و حرف های خانوادم رومخم بود ولی کنترلش کردم کنترل ذهن و کردم و شروع کردم به نوشتن که الان واقعا حالم خوبه و باتوجه به مسیر پیشرفتم و ازکجا به کجا رسیدم ایمانم به خداوند قوی ترشد که همه چیز امکان پذیره و میدونم تا گام اخر این پروژه کلی ازنظر شخصیتی و شرایطی تغییر میکنم.

    واما باورهای عالی این فایل:

    1_خودم اگاهانه تصمیم بگیرم ازکوچک ترین زمانی که دارم برای پیشرفت استفاده کنم.

    که خیلی توش باگ دارم باید روش کارکنم که زمانم برام باارزش تربشه.

    2_منتظر نباش اوضاع بخواد تغییر کنه خودت تغییرکن.

    3_توعوض بشو تویه آدم دیگه بشو جهان روی متفاوتی به تونشون میده جهان واکنش متفاوتی به تو نشون میده.

    4_جهان به فرکانس های ما پاسخ میده‌.

    5_نذارروزمرگی درگیرت کنه و برای خودت ارزش قائل باش و دلیل نتایج زندگیت فرکانس هاته پس روی خودت کارکن.

    6_برای ساختن باورهای خوب باید منطق درست به این ذهن بدی،ذهن دلیل میخواد الگو میخواد بهش ثابت کن درست فکرمیکنی.

    7_ایده های الهامی خداوند رو انجام میدم.

    8_راه حل مسائل ریشه ای تغییر شخصیت.

    9_روتین و عادت های جدیدی برای خودت درست کن.

    10_نذارترس کنترلت کنه.

    11_اوضاع میتونه به طور بنیادین تغییرکنه.

    12_اعتمادبه گفته های قلبی.

    13_تغیر شرایط رو از تغییر عادت های روزانه ات شروع کن.

    14_شجاعت تغییر رو داشته باشه.

    15_نمیتونی همزمان ایمان داشته باشی و نگرانم باشی.

    16_ایمانت رو عملی نشون بده.

    دارم سعی میکنم خیلی به خودم سخت نگیرم و باخودم مهربون باشم وقتی دیدم این باورها کافیه تا اینجا و بقیه رو هعی باید تکرار کنم که درک کنم خیلی به خودم فشار نیارم که نهه باید بنویسی فقط صرف این نباشه که نوشتم باید درکشون کنم چون قبلا بخاطر کمالگرایی خیلی خودمو مجبور میکردم همه خلاصه فایل و بنویسم و همین کار داشت باعث میشد کامنت نذارم یا اگر میخوام کامل بذارم باید یه چیز فوق العاده خوب و کامل باشه خداجونم سپاسگذارم که هرروز داری باعث رشد و پیشرفتم میشی‌.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    Leyla گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    سلام سلام

    اگاهی های گام 6:

    امروز 11 مهرماه 1403 است و من فایل گام 6 رو گوش دادم و چقدررررر هر بار با هر فایلی بیشتر و بیشتر به اصل میرسم. اصلی که استاد عزیز بهش رسیده و ما رو هم ازش اگاه کرده.

    خیلی باید حواسمون باشه که اصل رو یادمون نره،همین امروز سر یه چیزی که شنیدم زود ذهنم رفت سراغ راه حل ها و کاربرد های قبلی که همش مربوط میشد به بیرون از خود من،وقتی اصل رو یادم افتاد گفتم نهه همه چی درون منه،باید روی خودم کار کنم و مسیرهای فرعی رو بزارم کنار و خداروشکر که خدا من رو برگردوند به مسیر درست و نزاشت گمراه بشم.

    مغز من سوت کشید از کارهایی که ایلان ماسک و شرکت آمازون کرده قبل از داستان قرنطینه، و استاد تمام این هارو ارتباط میده به الهامات خداوند:)

    همون اصل، همون توحیدی که در فایل ابتدای این دوره گفتن.

    داشتم با خودم فکر میکردم که اگه منم بخوام به الهامات خداوند گوش کنم،دریافتشون کنم و عملی کنم چقدرررر زندگی من میتونه متحول بشه، کجاهارو میتونم فتح کنم و به چه موفقیت هایی عظیمی میتونم برسم؟

    هر بار بیشتر و بیشتر پی میبرم که همه چی برمیگرده به خود من، درون من و همه چی، تحولاتی که من از درون برای خودم ایجاد میکنم.

    با هر فایل میگم ببین باز هم استاد داره میگه که روی خودت کار کنی،فضای ازاد برای کار کردن بیشتر روی خودت  باز میشه، روی خودت کار کنی دنیای بیرون تو تغییر میکنه،روی خودت و باورهات کار کنی همه ی مسائل به طرز معجزه آسایی تغییر میکنه و تو شوکه میشی که چه جوری شد؟

    اینا همون قدرت ندادن به عوامل بیرونی و توحیده که واقعاااا اصل و اساسه.

    اره باید برای ذهن منطق قوی ابرد،باید الگوهایی رو دید تا ذهن باور کنه.چقدرررر منطق استاد برای دوران قرنطینه عالیی بود.

    نمیدونم قراره به کجا برم،قراره چی کار کنم و توی چه مسیری قرار بگیرم ولی ایمان دارم که بهم گفته میشه،فعلا دارم ادامه میدم،هر روز متعهدانه دارم فایل هارو گوش میدم و قفل های زیادی برام باز میشه،هیچی نمیدونم ولی فقط ایمان دارم که خدا الهاماتش رو بهم میگه و کمکم میکنه.

    امید دارم به روزهای روشن و تحول بنیادی در زندگیم؛)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    روز 6ام از تعهد من

    سلام به استاد عزیزم،مریم جانم و تمام دوستان

    انقدرررر خوشحالم که خدا داره از زبان استاد باهام حرف میزنه که دلم حریف این حس خوب نشد

    و دقیقه29 استپ کردم تا از حال خوبم بنویسم

    یه چند روزی هس،بخاطر یه تضاد متوجه شدم علاج درد من توحیده،ایمان به خداوند

    بخاطر همین چند روزی هس با خداوند حرف میزنم،ازش راهنمایی میخام،و ازش میخام باهام حرف بزنه

    از صب بخاطر مسئله هایی که پیش اومده

    ذهنم چموش شده بود و اذیت می‌کرد

    و من از صب فقط دارم خدا رو صدا میزنم

    همش ازش آرامش میخام

    قرآن میخونم آیه میاد از ایمان موسی و باز شدن دریا براش

    فایل گوش میدم همش از کنترل ذهن و پاداش میگه

    کامنت میخونم از شجاعت به خرج دادنها و پاداش‌های گرفتنها بود

    از چپ و راست خدا داره باهام حرف میزنه تا قلب من آروم شه و ایمانم قوی‌تر

    و تیر خلاص این لایو که در بهترین زمان دارم گوشش میدم

    من از خونه تکونی ذهن چند روز عقبم

    منم سپردم به خدا و گفتم اشکال نداره من طبق برنامه خدا پیش میرم

    تا امشب که صحبت های استاد مثل آب رو آتیشه برام

    نمیدونم چجوری شکر خدا رو بجا بیارم

    حرف استاد تو گوشم میپیچه که میگفتن من بنده خوبی باشم خدا خداییش رو خوب بلده

    استاد عزیزم،مریم جانم بینهایت ازتون سپاسگزارم

    هر کجا که هستین در پناه خدای مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 1593 روز

    سلام استاد فوق العاده ی من

    سلام مریم خانم بی نظیر

    یه فایل پر از اگااااهی خدایا شکرت که هدایتم کردی

    عمل کردن به الهامات درونی

    چه فایل زیبایییی بود خدایی من

    من میخوام چندتا از تجربیاتم رو بگم از عمل به الهاماتم

    شاید کوچیک باشه ولی برای الان من بسیار میتونه ایمان بهم بده که مسیرم درسته

    من هندزفری مو گم کرده بودم همه جا رو دنبالش گشتم اتاق وسرکار ومطمعن بودم که تو اتاقمه 2-3 روز گشتم ولی پیدا نمیکردم حسم گفت از مامانت بپرس ولی خودم میگفتم مامانم از کجا بدونه اون حس گفت تو بپرس ومن پرسیدم مامانم گفته اره گذاشتم اونجا بردار

    چند وقت پیش فروشگاهی که کار میکردم رو داشتن تعمیر میکردن چندتا کارگر داشت اونجا کار میکرد که ریموت اونجا دستشون بود ومن اونجا کار داشتم اماده شدم حسم گفت ریموتت رو بردار ولی خیلی غیر منطقی بود چونکه اونا ریموت داشتن ونیازی نبود ولی برداشتم وقتی رسیدم فروشگاه یکی از کارگر ها گفت شما ریموت داری گفتم بله گفت ریموت ما خراب شده میشه شما ریموتت رو بدی به ما

    اون لحظه خیلی برام جالب بود

    خیلی اتفاقات این مدلی وهمزمانی برام پیش میاد که همشو سعی میکنم به خودم یاداوری کنم مسیرت درسته قانون جواب میده وادامه بده فقط

    من داشتم به درس خودن دوباره فکر میکردم که یه الهامی مدام یه مدتی یه بهم میشد به جای اینکه روزی 8 ساعت درس بخونی بیا 8 ساعت عباس منش بخون ودقیقا از استاد هم شنیده بودم توی یه فایلی واین الهام مدام میگفت برای اینکه راهت رو پیدا کنی وزندگیت تغییر کنه وایده ال شه بیا عباس منش بخون به جای هر چیزی وهمه چی بهت میده ومنم شروع کردم به عمل کردن همین چند روز حالم واقعااا خیلی بهتر از قبل شده خداروشکر هزار مرتبه شکر

    ممنونم استاد عزیزم دوستتون دارم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2316 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    تشکر از خانم شایسته و درود خدا بر استاد عباسمنش

    پنج ماهِ پیش ما با خانواده برادرم رفته بودیم مخمل کوه گردش که شریک صاحبخونه از شهرستان خودمون زنگ زد و گفت: طبق قرارمون باید واحد و قبل موعد تحویل بدی!

    سریع به خودم گفتم: اگه حالت خراب نشه مثل دفه های قبل، مثل همین خونه که هدایتی و رایگان بود هدایت میشی به جای بهتر تو ذهنمم این بود که شاید یه خونه نزدیک به مغازه جور بشه برام.

    بعد از یکی دو ساعت گفتم خدایا من ذهنم و کنترل کردم حالا بگو چکار کنم؟

    گفت:

    برو بابلسر

    از لرستان برو بابلسر

    زنگ زدم یه آمار گرفتم و خدایا به امید تو

    تو همین سایت هدایت شدم به بهترین آگاهی ها

    قدم اول دو فایل نشانه هایی از هدایت و گوش دادم که قلبم آروم شد و اون لحظات نمی دونید این فایل ها چقدر برای من انگار وحی الهی بودن.

    بهم گفت: به هیشکی نگو

    منم نگفتم

    از خرم آباد برگشتیم شهرستان دیدم شاگردم مغازه رو ترکونده

    گفتم این داره می گه برو

    هیچی هم بهش نگفتم

    صاحب خونه دوباره زنگ زد

    گفتم این کار خداست که چیزی و می بینه که در دامنه دید من نیست.

    صاحب مغازه هم که گفت دیگه قرارداد نمی بندم باهات و …

    رفتم بلیط تهران بگیرم

    نگرفتم

    برگشتم

    دوستی که باهام بود گفت: بلیط گرفتی

    گفتم: نه، میگه نگیر

    فردا شبش به یکی از دوستام زنگ زدم گفتم: هرچی فکر می کنم قراره با تو بربم تهران

    گفت: همین الآن می خواستم بهت زنگ بزنم بگم اگه خواستی بری تهران بیا با ماشین من بریم

    من به این دوستم گفته بودم شمال یه کاری دارم ولی نگفتم چه کاری

    تو ماشین فایل شعر پروین اعتصامی و گذاشت

    ازین همه لطف خدا گریه ام گرفت

    رفتیم تهران و از اونجا یکی از فامیلام من و تا بابلسر رسوند، برا این گفت بلیط نگیر تا این همزمانی اتفاق بیافته، چون اون فامیلم تا چهار شنبه باید سر کارش می موند

    شب خونش موندیم، فرداش رفتیم دنبال خونه و من هی کد می نوشتم و دعا و مراقبه می کردم

    بعد یه خونه دیدیم که جای خوبی نبود، آپارتمانی بود، صاحبخونه هم بود.

    فامیلمونم دوس داشت تو محله اونا باشیم که الان میفهمم چقدر جای بدی بود

    ولی من گفتم: خدایا خودت اونجایی که در نظر داشتی و برام جور کن

    گفت: یه نذر بدهکاری پرداختش کن

    به یکی از دوستان زنگ زدم گفتم یه مقدار پول میفرستم برات بذارش تو نذری خودت.

    بعد از ده دقیقه، اونم هدایتی، خونه جور شد و نیم ساعته قرارداد و بستیم

    نگم براتون که دخترم و بهتربن دبستان مازندران ثبت نام کردیم بدون شهریه

    یکی از آرزوهام این بود که بچه هام توی یه محیط بهتر درس بخونن.

    حالا شهریه چجوری پرداخت شد؟

    کل کارای رنگامیزی و نقاشی دیواری مدرسه رو من انجام دادم و 36 میلیون هم برام موند

    اینام برا همون فایل چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد بود که می گفتن: اگه داری تغییر می کنی دیگه نتایج قبلی رو نمی گیری، چون من یه بار با شکست سنگین از تهران برگشته بودم شهرستان.

    بعد از اون فایل ترس هام ریخت، بهم الهام و هشدار داده شده بود که با اون تنها آشنا و فامیلمونم قطع ارتباط بکنم و کردم و تنها و بی پول و بی کار بودم و هیچ کس هم نبود هزار تومن ازش بگیرم، با این فایل و روز ششم معجزه شکرگزاری من با شغلم آشتی کردم و فرداش رفتم سر کار و تا این لحظه با لذت مشغول به کارم.

    ورودیم از کار حدود شصت تومن و کل ورودیام در این دو ماه حدود صد تومن بوده.

    توی این دوره گام به گام هم استاد می گن اگه تنها شدی بدون مدارت تغییر کرده و این بهترین فرصت برای کار کردن رو خودمونه.

    از اون روز اول مهاجرت تا این لحظه هر فایلی اومده رو سایت انگار داره با من حرف می زنه.

    ترس و نگرانی و تردید هم داشتم

    بعد از چهار ماه که فهمیدم اون نذرِ رفته جایی که من قبلا نیت کرده بودم در حالی که اگه نیتم تهران بود فرستاده بودم لرستان بعد که یه بار دیگه نذر فرستادم فهمیدم هدایتی رفته همونجایی که ساعت اول نیت کردم، و این هم نشانه بود برام که خدا داره همه چی و مدیریت می کنه.

    خانمم به طرز عجیبی حمایتم کرد و کنترل ذهن می کرد.

    یادمه یه روز قبل اینکه راه بیافتیم یه حسی گفت: حالا زنگ بزن و خدافظی کن از فامیلا و دوستات.

    یکی از داداشم که با استادم آشناس گفت: ممکنه این هدایت نباشه و توهم باشه و مواظب باش و ازین حرفا

    گفتم: برا من دل نسوزون چون من دارم با قدرت و آگاهی این کار و انجام می دم.

    بعد گفتم: خدایا نکنه توهمی شدم و رفتم تو سایت بزنم رو نشانه امروز من، دیدم بنر سایت چشمک می زنه، برا اولین بار رفتم تو فایل های مربوط به روزشمار تحول زندگی من و مصاحبه استاد بود با استاد عرشیانفر

    در مورد چی؟

    در مورد الهامات الهی

    دیگه تموم

    حجت بر من تمام شد

    و این شد که کل مهاجرت من از جمع کردن مغازه تا خونه، تا تحویل دادن دو تا کار و مستقر شدنم تو خونه جدید، فقط هشت روز طول کشید.

    آقا بخدا یه جوری تسلیم بودم که می خواستم زنگ بزنم برا اساس کشی بیان کمکم یه حسی می گفت به هیچکس زنگ نزن!

    می گفتم چشم.

    حالا پنج شیش ساعت دیگه باید حرکت می کردیما!

    غروب کامیونیِ زنگ زد گفت: فامیلمون فوت کرده فردا ظهر حرکت می کنیم.

    فردا ظهرشم به کسی زنگ نزدم، همه چی خودش جور شد.

    حتی نهارمونم آماده کرده بود

    آقا بخدا جزییات زیادِ نمی تونم بنویسم همشو.

    حالا من رو به دریا در تراس طبقه پنجم بلوار دریا دارم این کامنت و می نویسم و بعدا هربار بیشتر و بیشتر خواهم فهمید که این هدایت و مهاجرت چی بود و برای چی اتفاق افتاد.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 988 روز

    به نام خالق حامی اگاه جهان

    خداجونی شکر برای یه کامنته هدایتی دیگه

    سپاسگزارم از بینهایت دسته رب مخترع انترنت استاد و خیلیا که باعث شدن من الان روی این گنج بزرگ اگاهی وصل باشم شکررر

    گام پنجم انجام الهامات

    مثال های کوچیک توی زندگیه خودم تو بحث خانه داری دارم صادقانه میگم قلبم درک میکنه که یه جاهایی ازش سوال میپرسیدم مثلا الان چی بپزم یا مثلا بکنم نکنم خودش میگفت مثلا قشنگ یادمه میگفت نمیخاد بپزیو من نمیپختم بعد همسریم میگفت من غذا گرفتم ینی چی بهش وصل بودم

    مثلا یه سری میخاستم ناهارمو بخورم یا صب کنم به اقایی خودش زنگ زد بخور ناهار بدون اینکه من بگم

    الان میفهمم اونا دختر هدایت بوده ماهمه وصلیم من میخام تو همه چیزم هدایت بشم

    مثلا

    ما که دهات بودیم یا کلن به مهمونی بودن یا میرفتن یا میومدن خودشون خیلی حال میکردن ولی من که هدفم خلق ارزش بودو جم های مثبتو انتخاب میکردم و بقل اینا دهات چون کلن مهمون میاد میره تمرکزت روهواس همش داری یه کاری میکنی و بعد من تو اون شلوغیا سعی میکردم یه وقتایی سعی کنم بزارم تو سایت توفایلا خدا میدونه مثلا غذا میپختم سرم میکردم هم هم میزدم همم میومدم رو تردمیل قدم فایل احساس خوب با عشق بعد تا اینکه هدایت شدم به خونمون کلی وقته خالی تنهایی که فرکانسمو قویتر کنم و بعد رابطه امون کمتر وزنگی یا مثبت شد ینی بیشتر ارتباط ها باهام حرفا که بهم میزنن حرفای قشنگ با ارزش مثبت واینجوریه دمت گرم اینم مثال هایی از هدایت که با گوشتو خونم درک کردم نکتش این بود من تعهد و ایمانمون اشتیاقمو به این کار نشون دادم وبعد اون کار برام راحت شد

    1…من فایل میدیدم تو اون شرایط هر جوری بود

    2….با احساس خوب بدون غر از شرایط

    3….هدایت جایی اروم کارهام سبک که کلی انرژی پیدا کنم بزارم رو باورسازیام

    مثال مهمونیو وشام ناهار های اوکی

    خدایی من یه روزایی بود مهمون داشتم و من برای اینکه باورسازی کنم قبلش یه فکرایی میکردم غذایی ساده راحت باشه که زمان تنهایی تمرکزی بزارم رو سایت وبعد کلن برای من به طور معجزه بود که چند وعده بیرون بود یا بسیار ساده اوکی بود کمترین زمانو انرژی

    و بعد هم دیدم ظاهر یه تضاد بود که باعث افتم بشه ولی این باعث خلق تعهد ومثال الان تو زهنم شد اقا چی شد راه حل اومد درها برام باز شدن

    من چکار میکردم با عشق هر زمانی که میشد حتی کوچولو با عشق میرفتم تو سایت و بعد کارم سبک میشد ینی اول دیدن تعهدم اشتیاقم به کارم و حمیت یک خودم …اسون سازی کارهام برای فیلما بعدم حمایت دو الهی …غذاهای اماده که وقتو انرژی کمتری صرف بشه وخالی شدن زمان برای باورسازی دمت گرم یادمه مثلا مهمونم کاری داشت میرفت وبعدم من مثل پادشاها وقتو انرژی برام خالی میکردی بیام تو این سایت مقدس و این باورسازی وخلق ارزش

    نکته دو

    هر اگاهی وباورسازی مثل هر درسی +تمرین ایده الهام

    یادت باشه بعد باورسازیا ایده نوشته وانجام بشه

    ایده انجام شده نوشتن مثال های هدایتی ام@@

    منطقی سازی وجوک

    ببین زهنه من حرف درستو توقبول میکنی دیگه با توهماهنگه

    چقددد خندیدم

    استاد و زهن

    استاد میگف فراوانی ببین

    زهن مسخره میکرد بله بله خخخ میخندید

    استاد میگفت پول خیلی راحت ساخته میشه

    زهن میگفت پاشو بساتو جم کن بابا خیلی چموشه خیلی ولی کلید داره راه داره منطق داره میدونم با این منطق ها قفلش شکسته میشه

    مثال تضادهای رویایی سرند ایمان

    میگه مثل یه سرند اونایی که به خدا وصلن با اونها که نیستند جدا میشند

    موفق ها از بقیه جدامیشن

    میگفت اوناکه واقعا ایمانو باور دارند جدا میشه

    اونایی که واقعا میخاهند از بقیه جدا میشه

    مثل چند سال پیش

    خیلیا میترسیدند و حالا یاز ترس میمردند یام نمیترسیدن و اگه میگرفتند واکسینه میشدن راحت ایمن میشدن اخیش من جز اینا بودم که نگرفتم یام خیلی کوچولو ظعیف از سرماخوردگیم ظعیفتر

    ولی به خاطر ترس بقیه ماسک میزدم بعضی جاها که گیر میدادن

    تغییرات

    باعث اینترنتی شدن کارها ورباتیکی شدن کارها

    چقد خفن استاد از سالها پیش انترنتی بوده قشنگ سایتش بالا اومده بوده بعد کرونا شده خدایی چقد قشنگ هدایت میکنه همه رو شکرررچقد قشنگ

    درس

    خواسته نشون دادن ایمان وتعهد

    خواسته پولسازی

    ایده خرید فروش انجیر از خواهری

    ایده طراحی و خلق ارزش بیشتر اخه هنوز ازش پولی نچکیده ولی واقعا هر خطی که میشم توش بهترو بهتر میشم ایمان به ارزش کارم خلق زیبایی و شکوه حس خوبه حسه ایمان وتوانایی بشره

    یه باوری هست میگه تو ارزش خلق کن پول خودش میاد

    یه باور هست تو کاری بکن وردی بیاد توی حسابت

    سوال من چکاری هست که بکنم وردی مالی میاره تو حسابم البته میخام اون قلبم روشن باشه نمیدونم چرا بدنم مور موره عجیب ولی استاد میگه از هر بی راهی راه پیدا میشه

    تو راه خرج نکردن نداری راه فروش وسایل خوردنشون نداری راه پول در اوردن از پول هات و سرمایه هات نداری خودت باید سر اهرم باشی تو باید ایده بدی برای خلق ارزش تنها راه همینه مجبوری راهی خلق ارزش در بیاری

    ایده کانال محتوایی توی روبیکا…انجام شد

    …………………………………………

    برای خیلیا هدایت میشه مثله خوده من تو هر چیزی هدایت میشم

    تو هر لحظه هدایت میشم به انجام قدم ایده مناسب

    من هر لحطه قرین احساس ارزشمندی وقدم ارزشمندی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: