live | عمل به الهامات قلبی - صفحه 62

1103 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس بِنساله گفته:
    مدت عضویت: 620 روز

    خدایا شکرت

    اگر هدف ما تغییر نگرش باشه باید قوانین رو درک کنیم و وقتی ب یک دوره ی سکون و بیکاری میخوریم سپاس گذاره خداوند باشیم و بگیم خدایا شکرت ک پیام منو دریافت کردی و بزام فضا ایجاد کردی ک زمان داشته باشم روی خودم کار کنم،ن اینکه بگیم حالا ک من اومدم روی خودم کار کنم ببین خدا چ بلای سرم آورد.

    نکته:این اتفاقی در جهان ن خوبه و ن بدِ،اون یه اتفاق خنثی هست و نگرش ماست ک میتونه اون اتفاق رو خوب یا نا زیبا کنه.

    من تمام بهار رو ب یک دوره ی سکون خودم و نیروی برخلاف خواسته های من داشت منو ب عقب میکشید و ب قول استادم با خودم جهاد اکبر راه انداختم و ب خودم گفتم این دوره تو زندگی من اومده تا منو بسنجه و ببینه با این سختیم بازم با اشتیاق خواسته هامو میخوام یا منتظرم ب یه چالش بخورم و بگم ولش کن برای من نمیشه و جا بزنم.گفتم این نبرد بین خودم با خودم و این هنر منه ک با این نبرد ازز خودم ببرم.و شروع کردم با حال بسیار نا جالبم فایلهای استاد رو با صدای زیاد گوش میکردم.یه چیزی در من میگفت حوصله ی این صدا رو ندارم قطعش کن ولی من ب خودم میگفتم تو مثل بچه ای هستی ک نمیتونی تشخیص بدی ک اگه سرما خوردی سوپ واست خوبه و باید بخوری.الانم بهت میگم این صدا،این دیتاها و این انگیزه نیازته.انقدر ب خودم فشار اوردم و فایلهارو بارهای بار با بی میلی زیاد گوش میکردم و خودمو مجبور میکردم و ب خودم میگفتم ب من ربطی نداره حوصله داری یا ن انا الان باید این فایلی رو ک شنیدی باید برام تحلیلش کنی و بگی چی ازش فهمیدی و خودمو وادار میکردم ک در مورد فایلها ساعتها با خودم حرف بزنم و کم کم دوباره فرکانسم بالا رفت.چون میدونستم ک اگه توی اون حال بمونم نابود میشم.و الان روزانه با خدا حرف میزنم و مثل یه دوست ک کنارمه و داره جواب میده الهاماتشو دریافت میکنم.و الانم شبا ک میخوایم بخوابیم بچه هام میگین مامان صدای استاد رو بزار تا ما با اون صدا خوابمون ببره.و این عالیه چون دارم ضمیر ناخودآگاهشون رو با اگاهی ها پر کنم و ورودی مثبت بدم ب ذهنشون.

    خدارو شکر ک در مدار شنیدن حرفهای استاد هستم.و یاد گرفتم ک چ در دوره ی سکون و چ در دوره‌ی رکودم چطور کنترل ذهنم رو ب دست بگیرم.و وقتمو با کارهای الکی تلف نکنم و فقط وقتی تو ایسنتا میرم ک بهم الهام بشه ک برو الان یه آگاهی دارم برات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1564 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به همه ی دوستان عزیز

    خانه تکانی ذهن، گام ششم

    +از کوچکترین شرایط برای کار کردن روی خودمون استفاده کنیم.

    از حدود سه چهار سال قبل که شروع کردم به بیشتر کار کردن روی خودم، با اینکه اصلا درک الانم رو نداشتم، حالا میفهمم چطور همنشین های قبل از دورم حذف شدن و من تنهاتر شدم.اما این تنهایی بیشتر بهم مزه میداد.دلیلش رو اون موقع نمیدونستم.اما الان خیلی بهتر از قبل متوجه حقایق میشم.

    از فامیل و دوست و آشنا دور شدم، تا بیشتر روی وجود خودم مانور بدم.

    وقتی خداوند تعهدمون رو میبینم هدایت مون می‌کنه به سمت اهداف.

    من از صبح که بچه ها مدرسه میرفتن تا ظهر که منزل خلوت بود فضای خوبی داشتم برای کار کردن روی باورهام.

    اوایل فقط فایل ها رو میدیدم،و فقط صرف دیدن و زمانم رو پر کردن.بعد از مدتی به زیبایی های هر فایل واکنش نشان دادم و ذوق و تحسین کردم.به مرور همون فایل رو با ایربادز گوش میدادم و بعد شروع کردم به خواندن کامنت ها .چقدر خواندن کامنت ها بهم کمک می‌کنه.

    مخصوصا بچه های که مثال زندگی شون رو میارن، قشنگ متوجه موضوع میشم و مسئله برام باز میشه.

    مثال زندگی افراد خیلی می‌تونه کمک کننده باشه.

    الان در این مرحله یاد گرفتم فایلی که میبینم کامنت بزارم.که چقدر موقع نوشتن، پی به وجود خیلی از مسائل و راه حلها میبرم.

    من برای خودم وقتی خلاصه نویسی فایل رو تمام میکنم از بین کامنتهایی که میخوانم، جملاتی که بیشترین تاثیر را بر روی من دارند، در آخر نت برداری مینویسم، موقع مرور واقعا کمک کننده است.

    استاد در مورد ترس و نگرانی صحبت کردن،من خودم از تاریکی و ارتفاع ترس داشتم اما الان خیلی بهتر شدم، چون همه جا خداوند رو همراه و پشتیبانی حس میکنم.

    +ترس می‌تونه عامل عقب افتادن انسان باشه.نزاریم ترس بر ما حکومت کنه، ترس بی منطق و بیهوده مثل ترس از تاریکی یا ویروس.

    + باید از قبل مهیا بود برای اتفاقات.چطوری؟با عمل به الهامات.منطق مون شاید نزاره، اما باید جلوش رو بگیریم.

    مثال حضرت نوح،ایلان ماسک،جف بروس

    +انسان های نگران و ترسو نمیتونن تغییر کنند چون ایمان ندارن.

    در مورد عمل به الهامات هر کدوم مون اگر بشینیم فکر کنیم و بنویسیم بیش از مثنوی هفتاد من میتونیم داشته باشیم.

    از الهاماتی که گفته شد و عمل کردیم و نتیجه کار ما رو متحیر کرد، و از الهاماتی که به واسطه ی ترس،نگرانی،تنبلی، بی ایمانی و…عمل نشد و عواقبش گریبان گیرمون شد.

    آقا برای خود من ، من تا حدود دو ماه پیش زیاد فرق بین الهام و نجوا رو درک نمی‌کردم.نمیفهمیدم این که در وجودم داره پیشنهاد میده،کدوم طرقبه.

    درسته از استاد بارها و بارها شنیده بودم که:

    اگر دیدی حالت با اون الهام خوبه،ارامش داری،نگران نیستی،قلبت مطمئنه، پس اون از طرف خداست.

    اما بارها میشد که ندا می آمد ،نه مضطرب بودم،نه نگران و آرامش هم داشتم، اما اون آفر برای موقعیت اون موقع من جالب نبود یا با باورهای استاد همخوانی نداشت.و منو گیج میکرد.

    مثلا درخواست داده بودم به خداوند چطور میتونم فروشم رو بالا ببرم.یه ندایی آمد که سکه پارسیان سبک بگیر و رندوم داخل بسته ها بزار و اعلام کن که داخل بعضی بسته ها سکه وجود داره.اینطوری خرید مردم بالا می‌ره.

    اما بعد آمدم گفتم ،خوب من چقدر سکه بخرم و مثلا تو هر 500 بسته هم بخوام بزارم کار هزینه بریه.

    و اینکه مردم به خاطر محصول خودم خرید ندارن،

    تو بعضی مسائل گیج بودم و فرق الهام و نجوا رو متوجه نمی‌شدم.اما الان احساس میکنم صدای قلبم پررنگ تر شده.قشنگ از زمانی که فایل های خانه تکانی ذهن رو دارم کار میکنم، چون هر روز متعهد شدم به فایل رو چندین بار دیدن، درصد بسیار زیادی از کامنت ها رو خوندن، کامنت گذاشتن، خلاصه نویسی کردن، و در طول روز در مورد اون فایل فکر کردن،مرور ذهنی و تکرارشون

    تغییراتم خیلی بهبود پیدا کرده.خدایا سپاسگزارم

    استاد خیلی تاکید میکنم که دنبال علاقه هاتون برید.منهم از دو سال پیش استارت یادگیری زبان رو زدم.و پیشرفت خوبی دارم.یا الان بعد گذشت 20 و خورده ای سال از گرفتن دیپلم تحصیلات دانشگاهی رو شروع کردم.همه میگن برای چی تو این سن؟

    اما همیشه یه جواب دارم، (به یادگیری و درس خواندن علاقه دارم)

    نمیدونم به چه دردم میخوره و پلن بعدی چیه

    فقط علاقه چندین سال پیشم رو رفتم دنبالش.تو مسیر علاقه ام به درس خواندن و همگام با شغلم که تولید میوه و سبزیجات خشک هست، رشته تحصیلیم صنایع غذاییِ. کیف میکنم به خدا.انقدر که دانشجوهای دیگه این شوق منو غیرعادی قلمداد میکنن.

    من قدم برداشتم،شروع کردم، سپاسگزار خداوند هستم.با شور و عشق و قدم به قدم پیش میرم.پلن بعدی با خودش.

    دوست دارم چند سطری از کامنت زیبای آقای عطارروشن رو براتون بنویسم وقتی که امروز از شدت خوشحالی و خال خوب از خدا پرسیدم:چطور میتونم به معنای واقعی سپاسگزارم باشم؟

    و جوابم رو در کامنت ایشون دیدم و از شوق اشک ریختم و…

    گاهی سپاسگزاری واقعی در ادامه دادن مسیره

    در آرامش بیشتر داشتن

    ودر به یاد آوردن حرکتی که خدا انجام داد که من به راحتی اون نتایج رو دارم زندگی میکنم.

    نجواهای شیطان میاد که من باور خالص تری پیدا کنم و باهاش به آرامش برسم.

    وقتی قدمی بهم الهام میشه نباید با حسرت از گذشته و عجله،لذت برداشتن این قدم رو از خودم بگیرم .

    وقتی کاری رو شروع میکنم و افکارم رو در مسیر کارم تغییر میدم،پیشرفت حتمی و چند برابر حداقلی است که جهان برای هر فردی در نظر گرفته

    به خدای وهاب میسپارم تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1244 روز

    سلاممم

    خدایا عاشقتم یعنی

    تو ریز ریز کارها حواست بهمون هست, فقط این منم که باید تو فرکانس قرار بگیرم

    امروز داشتم برمیگشتم خونه من همیییشه کلید داشتم و اصلا نیازی به چک کردن نیست چون تو کیفمه ولی موقع برگشتن دیدم عه کلیدمو نیوردم توراه زنگ زدم به مامانم که بیام ازت کلیدت رو بگیرم یا بابا خونه ست؟ گفت نه برو زنگ بزن چند دقیقه بعد خودش زنگ زد گفت کلیدمو سر راهت بیا ازم بگیر ! منم اینکارو کردم و رفتم خونه دیدم عه کسی نیست و یه ربع بعد بابام اومد ,رفته بود خرید, گفتم عههههه خدا بازم منو از قبل اماده کرد که نرم پشت در خونه و دوباره برگردم از مامانم کلیدو بگیرم , این اتفاقات کوچیکی که خدا هدایت میکنه خیلییییی میچسبه به ادم و انگار داره بهم میگه

    فاطمه همیییشه حواسم بهت هست تو هر چیزی , تو فقط تو فرکانس عالی باش و حالتو خوب نگه دار

    یاد این فایل افتادم که نشانه روزم بود پریشب , چقدر گوش دادن به این فایلها برام باعث شده از کنار اتفاقاتی که همیشه برام میفته ساده نگذرم و سپاسگزاری کنم و همینطور ظرفم رو بزرگتر کنم, چقدر دوستت دارم استاد عزیزم دوست داشتنم نسبت به شما و مریم جان اندازه ای نداره واقعا! بی نهایته به معنای واقعی ,ازین دوست داشتنایی که صرفا فقط عشقه و بس!

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم شایسته

    سلام به همه دوستانم

    گام ششم خانه تکانی ذهن (عمل به الهامات قلبی)

    استاد عزیز در مورد کنترل ذهن گفتید اینکه شما از تک تک لحظه ها استفاده می‌کردید برای درک آگاهی ها

    واینکه وقتی از خداوند خواستید تا از کوچک ترین زمان هم بتوانید برای خودتان استفاده کنید مسئله گمرک وکشتی پیش آمد ودیگه عملا کاری نداشتید انجام دهید

    کلی وقت داشتید که روی خودتان کار کنید

    وقتی خداوند تعهد شما را می بیند جهان پاسخ می‌دهد جهان درها را باز می‌کند وقتی که شما متعهد هستید به تغییر (این قانون جهانه)

    استاد این جمله را باید نوشت وجلوی چشم زد وبارها وبارها تکرار کرد

    الان من این حرف را درک میکنم زمانی وقت کمی داشتم تا از فایلها ومطالب سایت استفاده کنم

    از یک طرف کار دولتی داشتم وصبح تا 2 بعداز ظهر در آزمایشگاه کار می‌کردم

    عصرها باید به خانه مادرم میرفتم از پدر ومادرم نگهداری کنم واخر شب خسته به خانه آمده ودیگر نای هیچ کاری نداشتم

    اما با این حال مدام ودر هر فرصتی به سایت سر میزدم از خدا میخواستم فرصت کافی داشته باشم تا روی خودم کار کنم

    تا اینکه تصمیم گرفتم صبح ها خیلی زود ساعت 4یا 4ونیم صبح بیدار شوم یکی از فایلهای سفر به دور آمریکا را می‌دیدم میشدم بمب انرژی

    سپس فایل دانلود میکردم در سرویس به سمت محل کارم هندزفری در گوش فایل گوش میدادم یا کامنت بچه های سایت را میخوندم کلی حالم خوب میشد چنان که صبح ها با ورود به درمانگاه چنان شاد بودم وسلام احوالپرسی با همکاران و مراجعین میکردم که همکارام تعجب میکردن اکثرا خواب آلود وکسل بودن

    کم. کم کارهام اونقدر خوب پیش می‌رفت که ساعت 1٢ دیگه تمام تستها آزمایش شده جوابها آماده بود

    جوابها را تحویل همکارم در قسمت پذیرش میدادم و2ساعت وقت داشتم در سالن آزمایشگاه راحت وقشنگ فایل گوش کنم بنویسم وحالش را ببرم خداراشکر

    یکی از همکاران مدام میومد به من می‌گفت بیکار شدی بیا سالن اون طرف، همکارها جمعن بگیم بخندیم

    ولی من دیگه اون آدم قبلی نبودم برای وقتم ارزش قائل بودم برای ورودی های ذهنم ارزش قائل بودم حاضر نبودم هر چیزی را گوش کنم حاضر نبودم ات واشغال به ذهنم بدم در نتیجه وقتی دید من همراهی نمیکنم کم. کم ازم دور شد حتی کمتر به آزمایشگاه سر میزنه

    همین چند روز پیش همکار قسمت پذیرش بهم گفت تمام همکاران سالن جمع بودن جای شما خالی بوده

    بچه ها گفتن خانم حکیمیان دیگه مثل اون روزا نیس عوض شده تغییر کرده

    همکارم فکر می‌کرد من ناراحت میشم خدا شاهده آنقدر خوشحال شدم که نزدیک بود گریه کنم از اینکه فهمیدم کم کم نشانه های تغییر در من داره ظاهر میشه با خودم گفتم پس مسیر درسته ادامه بده

    خدارا شکر وقت وفرصتم برای کار کردن روی خودم بیشتر شده ومن چقدر خوشحالم

    باید متعهد تر کارکنم تا عالی نتیجه بگیرم

    استاد عزیز ممنونم که اینقدر قشنگ وروشن وواضح برای ما توضیح می‌دهید

    خدارا شکر که مرا در این مسیر سبز در این سایت الهی با دوستان عالی قرار داد

    خدایا مرا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که به آنها نعمت داده ای

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    بنام الله یکتا

    گام ششم به سوی خانه تکانی ذهن

    خیلی خوشحالم که مجددا در مدار این صحبت ها قرار گرفتم

    تو همون زمان پندمیک من فقط روی همین فایلها کار میکردم

    روزها گذشت و من تونستم رابطه مو به حد نرمالی برسونم

    اگرچه هنوز گام هام ادامه داره تا بتونم به سطح بالاتری ارتقا بدم

    هدفمند و مداوم روی اهدافم کار میکنم و به لطف خداوند …شل کن،سفت کن ندارم

    تو این روزها دارم روی کنترل افکار کار میکنم

    دارم یاد میگیرم با افکار منفی نجنگم و به مثبت ها نچسبم

    اجازه میدم انرژی روان باشه تو زندگیم

    وقتی لحظه ها سخت میشه بخودم یادآور میشم کع بزودی میمیرم

    پس چرا باید برده ی ذهنم باشم؟

    چرا باید تحت تاثیر احساسم لحظه هام رو نابود کنم

    مرتب بخودم یادآور میشم که من فقط مالک خودم هستم …نه فرزندم و نه همسرم و نه هیچ کسی

    مرتب یادآور میشم که من مسئول حال خوبم هستم

    پس همینجایی که هستم شروع میکنم به ساختن حس خوب

    سعی میکنم مرتب مدیتیشن کنم و برای لحظه هایی نشتی انرژیم و بگیرم

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    نیلوفر فولادی گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد عزیزم. خانم شایسته دوست داشتنی و همه اعضای خانواده عزیزم

    نکات مهم و آگاهی های فایل ششم گام به گام خانه تکانی ذهن:

    1_وقتی خودمون آگاهانه تصمیم بگیریم که از کوچکترین زمانی که داریم برای پیشرفت و کارکردن روی خودمون استفاده کنیم ، وقتی که ما این خواسته رو به خداوند اعلام می کنیم ، نه با زبان بلکه با عملمون که از کوچکترین زمانمون استفاده کنیم ، وقتی که خداوند تعهّد مارو می بینه ، “جهان پاسخ می دهد.” جهان درهارو باز می کند وقتی که ما متعهّد هستیم به تغییرات.

    “شرایطی برامون فراهم میشه ، وقت هایی آزاد میشه ، تنهایی و خلوتی به وجود میاد که ما بتونیم بدون دغدغه و باتمرکز بالاتر و با آرامش خاطر نسبی ، روی باورهامون کارکنیم.” این قانون ِ جهانه

    2_وقتی شرایط به ظاهرمنفی و نامناسب پیش میاد ، درواقع جهان داره سَرَند می کنه انسان هارو. داره غربالگری میشه. این شرایط مشخص می کنه که ما جزو کدوم دسته افراد هستیم: افرادی که زیر این فشار لِه میشن و به وجه منفی قضایا نگاه و توجه می کنن. یا افرادی که از این اتفاق به بزرگترین و بهترین اتفاق زندگی شون یاد می کنن. یه فرصت خوبیه برای حرکت کردن و تغییر کردن. و اگر حرکت کنیم و تغییر کنیم خیلی خیلی موفقیت و خوشبختی و ثروت ساده و راحت توی زندگی مون جاری میشه ، اگر که ما واااقعاً متفاوت باشیم با اکثریت جامعه.

    3_وقتی روی خودمون کار می کنیم با تمرکز بالا ، “شخصیت ما تغییر می کنه” ، “اعمال و رفتار ما تغییر می کنه”. ایده هایی خداوند به ما الهام می کنه: اون ایده های الهامی رو باید انجام بدیم. وقتی اون ایده هارو عملی می کنیم نتایج می آید.=> باورامون با دیدن نتایج قوی تر میشه. بعد ایده ها بیشتر میشه. دوباره اونارو انجام میدیم.=>دوباره نتایج میاد و این روند ادامه پیدا می کنه.

    4_ذهن ما با “منطق” مجاب میشه و یک باور جدید رو می پذیره. بنابراین اگر می خوایم یه باور جدید رو بهش بقبولونیم باید از “ابزار منطق” استفاده کنیم. وقتی به ذهنمون یه حرفی رو میزنیم باید حتماً حتماً منطقش رو هم براش بیاریم. اون وقت اون حرف و باور ِ جدید براش قابل پذیرش میشه.

    5_راه حل مسائل باید ریشه ای انجام بشه. با “تغییر شخصیت” اتفاق میفته. نه یه سری رفتارهای سطحی. وقتی تغییر به صورت بنیادین انجام میشه ، ترس های بیهوده از بین میره. چون ترسه که انسان رو از حرکت باز میداره. ترسه که دلیل ِ تمام بدبختیای بشره.

    باید جلوی ترس ها توی زندگی ایستاد و این ترس های واهی رو شکست. وقتی با ابزار منطق ذهنمون رو قانع می کنیم، ترس های بیهوده ی ما ازبین میره. نذاریم ترس بر ما حکومت کنه. نشینیم پای چرت و پرتای بقیه.

    6_خداوند همه ی مارو هدایت می کنه. تمام اتفاقاتی که توی دنیا میفته یه سریا از قبل براش مهیّا هستن. یه سریا این اتفاقات باعث پیشرفت ِ کوانتومی شون میشه!! اونایی که به “الهاماتشون” گوش کردن. تمام ِ ما به یک اندازه وصلیم به خداوند. خداوند به همه ما گفته درمورد آینده. نگفته آینده چه اتفاقی میخواد بیفته ها…گفته چه کاری باید انجام بدی.

    بعضی وقتا قبل از اینکه اتفاق خاصی بیفته “قلب ما” بهمون میگه که یه سری کارایی انجام بدیم. دقیقاً توی تمام قسمتهای زندگی خداوند داره به ما میگه ، ولی ما گوش نمی کنیم. ما منطقمون نمیذاره که درک کنیم. وقتی توی مسیر درست قرار می گیریم این الهامات خداوند رو خیلی بهتر می تونیم متوجه بشیم.

    خداوند مثل یک دستگاه فرستنده رادیوییه. این داره الهاماتو میگه به همه. در لحظه داره بدون توقف ، این آگاهیارو منتشر می کنه. اینجوری نیست که فقط یه سریا دریافت کنن ، نه این آگاهیا داره پخش میشه تو جهان. مثل نور ِ خورشید. مثل امواج رادیویی.

    ولی فقط اونایی که توی اون موج دریافت هستن ، دریافت می کنن. اونایی هم که یه ذره نزدیک موجن دریافت می کنن ، ولی گوش نمی کنن! یعنی صداهه رو می شنون ولی صداهه رو باور نمی کنن. و عمل نمی کنن.

    تعداد افرادی که به الهاماتشون عمل می کنن و خودشونو آماده می کنن در کُل نسبت به بقیه خیلی کمه. به همین دلیلم تعداد افراد ِ کمی نسبت به کلّ جهان اون بالاهستن. و همه چیو تو زندگی شون خلق می کنن.

    7_بعضی اتفاقات باید بیفتن. برای اینکه تغییرات به وجود بیاد. مثل “جنگ جهانی دوم” که باعث ایجاد سازمان ملل شد. تماااام ِ این اتفاقات ، بعدش یه عالمه خیر وبرکت داره. شاید وقتی تو دل اتفاقات هستیم متوجه خیر وبرکتش نباشیم، ولی آینده اونارو نشون میده.

    8_جهان همیشه در حال تغییره. هیچ چیزی ایستا نیست. همه چیز داره تغییر می کنه. بعضی اتفاقات نشون میده که اوضاع میتونه به صورت “بنیادین” تغییر کنه. حالا کیا آماده ن برای تغییرات ؟؟ نه کسانی که میترسن!…بلکه “کسانی که ایمان دارن که خداوند اونارو هدایت می کنه به مسیر درست.”

    با نگرانی کسی جلوی تغییرات رو نمی تونه بگیره. با نگرانی آدما فقط خودشونو بدبخت می کنن.

    کسانی که ایمان دارن و میگن که “من دریافت می کنم الهامات خداوندرو.” و به من گفته می شود و من عمل می کنم!

    الهاماتی که گفته میشه ممکنه از نظر بقیه غیرمنطقی باشه ، ولی آینده مشخص می کنه تفاوت زندگی افرادی که به الهاماتشون عمل می کنن رو با بقیه. یه سری آدما قبل از این‌که اتفاقی بیفته انگار می دونستن و براش آماده بودن. دقیقاً نمی دونستن چه اتفاقی قراره بیفته ، ولی قلبشون بهشون میگه قدم بردار و این کارو انجام بده.

    این شرایط ، این موقعیت ها ، این اتفاقات، برای همه بَد نیست. برای یه سریا خیلی نتایج بزرگی داره.

    خداجونم شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    به نام خدای مهربون و هدایتگرم

    روز ششم از خونه تکونی ذهن قوی و هوشیارم

    اول از همه میخام از پدرم که تو این دنیا نیس و همیشه جای خالیش و تو زندگیم با حس های خوبی که بهم داده پر میکنم میخام تشکر کنم که برای این اسمی که برای من انتخاب کرده این هم الهام پروردگار بوده چون با هیچ کس حتی مامانم در موردش مشورت نکرده بوده من بچه اول بودم همه ی خانواده نظر میدادن مامانم میگه تنها اسمی ک گفته نشد الهام بود چقد اسمم رو دوس دارم خدا خودش این اسم رو برام انتخاب کرده و میدونم که من اولین نفر تو کل خانواده هستم ک قراره من اتفاق های بزرگ رو رقم بزنم تو این چن سالی که هدایت شدم به مسیر خودشناسی و ب طبع شناخت بیشتر قوانین کیهانی این برام مسجل تر شده ک من برای رسالتی ک بخاطرش ب این دنیا اومدم باید هرلحظه وصل باشم ب منبع تا بشنوم و شنیدن تنها کافی نیست عمل کنم عمل کنم عمل کنم الهی توان و قدرتش و بهم بده که عمل کنممممم من فارغ از کل دنیا ک چ شرایطی هس نیس دید ادما چی هس چی نیس باید همین شرایط عالی زندگیم رو عالی تر کنم هر لحظه فقط،فرکانس های عالی و خوب رو ارسال کنم ک بهترش و دریافت کنم الهی صدهزار مرتبه شکرت برای این چن روز بخداااااا که معجزات رو میبینم که متعهدم و خدا چجوری جواب تعهدم رو میده در مورد کنترل ذهنم خودم آگاهانه تصمیم بگیرم ک از کوچک ترین زمانی که دارم استفاده کنم برای پیشرفت بیشتر و دریافت الهامات و ایده هام چون جهان هرلحظه داره پاسخ میده ب فرکانس های ارسالی من،من نباید افکارم مثل بقیه ادما باشه وگرنه همون نتیجه ای رو میگیرم ک 99 درصد جامعه دارن تجربش میکنن و اینو هرروز باید تو زندگیم انجامش بدم ن ی روز دوروز بلکه تا آخر عمرم

    الهی همین لحظه برای لقمه خوشمزه ای ک مامانم داد و خیلیییییی خوشمزه بود سپاسگزارم

    الهی من با وجود تو تو زندگیم خوشبخت ترینممممم خدارو صدهزار مرتبه شکر ک زندگیم از همه جهات و ابعادش داره ب بهترین شکل پیش میره ب شرط متعهد موندن من الهی کمکم کن بتونم صدات رو واضح تر بشنوم و عمل کنم خیلی وقتا شنیدم و گوش نکردم و ب در بسته خوردم همون لحظه ک تسلیم خودت شدم درهارو برام ب صورت خیلی معجزه وار باز کردی فقط نذارم روزمرگی منو درگیر خودش کنه برای خودم ارزش قائل باشم و روی خودم کار کنم با ساختن باورهای خوب و منطق قوی ک برای ذهنم میارم و نذارم ترس بر من حکومت کنه

    مثال های استاد در مورد حضرت نوح و ایلان ماسک و تسلا و اسپیسیکس و سولارسی دی همشون کارهایی رو کردن ک همه گفتن الان وقتش نیس نمیشه الکی داری هزینه میکنی الهی همین ایمان رو بهم بده من باور دارم ب قدرتت ب الهاماتت میدونم ک تو جهان هیچ چی ثابت نیس فقط و فقط در حال گسترشه در حال پیشرفته من سهمم رو انجام میدم توام کمکم کن فقط با خودت قدم بردارم منی ک فقط ب خوووووودت ایمان دارم میدونم ک ب مسیر درست هدایتم میکنی و با هر حرکته منه ک مسیر رو بهم میگی ب امید خودت ب ایمان ب خودت قدم هام رو برمیدارم و بقیه شو میسپارم ب خودت

    الهی هزاراااااااان بار سپاسگزارم برای حال خوبم باتو ن هیچ کس و ن هیچ چیز

    الهی شکرت

    در پناه الله بی همتا شاد و خندون و پرروزی و سالم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    بنام خداوندی که همه چیزم از آن اوست

    سلام خدمت استاد عزیزو دوستان

    چقدر این فایل بی نظیر بود اصلا احساس کردم بین چندین صد فایلی که از استاد گوش کردم و هر کدوم که گوش میدم میگم این از همه بی نظیرتره احساس میکنم اصلا این فایل ی چیز دیگه بود عمل به الهامات نترسیدن و حرکت کردن در مسیر ی جاهایی به خودم نگاه میکنم میگم چرا انقدر با تلاش زیاد با کنترل ذهن ولی مسیر داره کند پیش میره و الان فهمیدم اشکال کارم کجاست ترس از انجام ندادن مسیر رو برام مسدود میکنه عمل نکردن به الهامات مسیر رو برام کند کرده با خودم گفتم زهرا خانم شما حتی ی مسعله ی خیلی ساده رو ازش میترسی و میگی ولش کن بعدا از فردا الان وقتش نیست به الهامات که بهت میشه عمل نمیکنی ترس داری از انجام دادن ی سری از مساعل بعد توقع پیشرفت عالی داره نه جانم نمیشه درسته که اولین گام کنترل کردن ذهن هست اولین گام آرامش هست اولین گام حال خوبت هست ولی باید ترکیبات دیگه رو هم بهش اضافه کنی تا به اون معجونی که دوست داری تبدیل بشی باید به غذایی که نیاز اصلیش گوشت هست ولی باید ی سری ترکیبات ادویه جات زعفرون نمک چاشنی ها اضافه کنی تا اون طعم دلپذیر رو داشته باشی شما تنها با گوشت خالی نمیتونی به اون لذت برسی الان هم باید چاشنی هارو اضافه کنی ترس ها رو برداری به دلشون وارد بشی و به الهامات که بهت میشه عمل کنی خیلی عالی بود خیلی لذت بردم واقعا استاد شما بی نطیرید ممنونم از این همه آگاهی

    شاد و سربلند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    الهه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 295 روز

    خدایا سپاس وهزاران بار سپاس دوران کورنا برای من بهترین روزهای زندگیم هست مخصوصا اون روزهایی که خودم بیمار شدم وقرنطینه خانگی شدم چه قدر عالی بود.چند وقت قبلااز این بیماری من از استاد عزیزم یه فایل گوش کردم توی اون فایل استاد چند تا کتاب معرفی کرد وسفارش به خواندن کرد من کتابها راتهیه کردم ولی به خاطر اینکه درگیر ساخت خانه و بنا ونجارو حسابررسی و مهندس نقشه وخلاصه کلی درگیری برای خودم درست کرده بودم واز طرف دیگه به دنیا امدن دختر کوچولوم و مسائل نوزاد تازه متولد واز سمت دیگه پسرم که تازه کلاس اول بود وآموزش های خاص خودش را داشت و وظایف روتین خانه داری همسر داری رسیدگی به پدر ومادرم وهمه وهمه فرصت مطالعه را از من گرفته بود البته من زرنگتر بودم وصوتی کتابها را داشتم موقع رانندگی ویا معطلی نوبت مهندسی وهر فرصت کوچیک گوش می دادم اما واقعا عاشق مطالعه وکتاب خوندن، نکته برداری ویادداشت بودم ودرخواست دادم وخدا جواب داد یک دفعه همه مسئولیت هام استوپ شد مادرم از ترس اینکه بچه ها مریض نشوند اون ها را برد خانه خودشون شوهرم رسیدگی به مسائل ساخت ساز خونه را به عهده گرفت مادر شوهرم برام آشپزی می کرد ومن باانتهای شادی کتاب می خواندم آه خدایا هنوزم اون حس شیرین را می چشم ممنونم از بعد اون دوره من ومسیر زندگیم عوض شد وهر وقت من از اون دوران به خوبی یاد می کنم بقیه سرزنشم می کنند که این چه حرفیه ولی فقط خدا می داندو من که اون دوران پایه زندگی عالی الان من هست خدایا فقط تو وتو بودی که اینقدر عالی همه چیز را برایم مهیا کرده ای ومهیا می کنی شکرت وشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    بنام خداوند مهربان

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    هر کسی که نعمت زندگی بهش داده شده، این فرصت رو داره تا با رشد دادن خودش و کسب آگاهی بیشتر، زندگی خودش رو بهتر کنه و به خوشبختی نزدیک‌تر بشه. همه ماها در طول زندگی، روزهای خیلی گران‌بهایی رو داریم تا در جهت کسب آگاهی تلاش کنیم و کیفیت زندگی بهتر رو برای خودمون بدست بیاریم. اما خیلی ها با وجود اینکه میدونند داستان چیه، از وقت با ارزش خودشون به بدترین شکل ممکن استفاده میکنند. خیلی ها از این فرصتی که خداوند داده فقط برای چرخیدن تو شبکه‌های اجتماعی، یا دیدن فیلم و سریال استفاده میکنند. اگر شما زمان اضافی تو زندگیت داری، خیلی بهتر میشه از این زمان‌ها استفاده کرد. و هر چقدددر که شما طالب باشی، خداوند رو هم بخشنده تر خواهی یافت. اگر شما از کوچکترین زمانت برای دریافت آگاهی‌های بیشتر استفاده میکنی، این رو بدون جهان هم کمکت میکنه تا زمان بیشتری داشته باشی تا بیشتر رشد کنی. این ثاااابت شده، اما وقتی دنبال چرت و پرت هستی یا وقتی تو جامعه یه اتفاقی میافته و شما منتظر میمونی تا چی میشه و حرکت نمیکنی، این یعنی مثل بقیه جامعه هستی و فکر میکنی. بقیه جامعه، وقتش رو به بطالت میگذرونه، بدنه جامعه منتظرن تا واکنش نشون بدن، یعنی هیچکس هیچکاری نمیکنه تا یکی بهشون بگه چکار کن. اما اگه شما باور داری و میگی من خالق زندگی خودم هستم، جهان هم از تو حمایت میکنه، ولی باید بهش ثابت کنی، بهش نشون بدی چقدر مرد عملی. وقتی شما کنترل زندگی‌تو دست میگیری، باید تعهد بدی تا از هر فرصتی استفاده کنی تا زندگیت رو بصورت بنیادین تغییر بدی، اونوقت جهان هم به این تعهد احترام میزاره و شرایط رو برات فراهم میکنه تا با تمرکز بالا و آرامش، کارت رو انجام بدی. تاکیید میکنیم که تعهد شما، اون شور و اشتیاق شما برای کسب آگاهی بیشتر، اون کنجکاوی شما راجع به قانون، اینا باعث میشن جهان یه سری کارای جادویی برات انجام بده که شما صبح تا شب کاری نکنی، رفاه داشته باشی، تامین باشی، تا بشینی و روی خودت و قوانین کار کنی. یعنی دقیقا جنس اتفاقات دور و برت رو میفهمی که داره تغییر میکنه و طعم معجزه دارند.

    اتفاقات چند سال اخیر یه فکت رو واقعا بهم ثابت کرده و این چیزی نیست جز اینکه جهان همواره آدم‌ها رو غربال میکنه، و تو این غربالگری آدم‌ها یا میرن جز افرادی که سود میبرن یا ضرر میکنن. یعنی همون مثالی که راجع به باران خدا میزنه که با این باران هر که را بخواد سود میرسونه و هرکی رو بخاد ضرر میرسونه.

    اتفاقات همیشه رخ میدن، این نگاه و دیدگاه ماست که به اتفاقات معنا میبخشه. اینکه یه سری‌ها فقط منتظرن ببینن چی میشه، اینا به هیچ‌جا نمیرسن، اینکه بگیم حالا ببینیم چی میشه! این جمله سم هست. این تفکر آدم‌های واکنشگراست نه آدم‌های خلاق‌. چون آدم‌های واکنشی هیچوقت به الهامات عمل نمیکنن، میگن بزار ببینیم جریان فلان چی میشه حالا..

    وقتی تو دل شرایط به ظاهر ناجالب شما به الهاماتت گوش میدی و عمل میکنی، حرکت میکنی، تو دل همون شرایط به ظاهر عجیب و غریب و ناجالب، درها برای شما باز میشه.

    تو دوران پندمیک چندسال اخیر، دیدیم آدم‌هایی که از ترس تو خونه بودن و دچار بیماری شدن و آدم‌هایی که زندگی عادی شون رو ادامه دادن و هیچ اتفاقی هم نیافتاد براشون. یعنی این نگاه شماست که بلا یا خوشبختی به سرت میاره. میگم طرف تو خونه، تو قرنطینه، دچار بیماری شده بود. پس این ثابت میکنه یه عوامل دیگس که داره کار میکنه. حالا چی کار میکنه؟؟؟

    ترس

    ترسه که داره کار میکنه و قدرت رو از آدم‌ها گرفته. درصد خیلی بالایی از آدم‌ها میدونن کار درست چیه ولی ترس‌هاشون بهشون اجازه این رو نمیده که کاری بکنن‌. ترس‌هاشون بهشون میگه مثل بقیه رفتار کن. مثل بقیه زندگی کن.

    پس طبق گفته استاد خودشناسی اولین قدم برای خوشبختیه، اینکه شما بدونی ترس‌هات چین‌، اعتراف کنی، قبول کنی که ترس داری و بعد بزاری خدا کمکت کنه.

    اصل و اساس خوشبختی تو همه فایل‌های استاد گفته شده و به همون اندازه که شما نشون میدی چقدر تشنه این آگاهی‌ها هستی، به همون اندازه هم هدایت میشی به سمت خوشبختی بیشتر. فایل‌ها رو چندبار گوش بدین یا ببینید، تفکر کنید، یادداشت برداری کنید، کامنت بخونید و بنویسید، تعهد بزارید، به دانسته‌ها و الهامات‌تون عمل کنید و مهمتر اینکه ایمان داشته باشید این قوانین و تسلط بر اونه که خوشبختی دنیا و آخرت رو نصیبتون میکنه.

    جهان، خداوند هرچی میخوای اسمش رو بزاری، یه سره، مدام و بصورت پیوسته در حال هدایت کیهانه و در مسیر خواسته‌هات هدایتت میکنه.فرقی هم نداره دین، نژاد، ملیت و سوادت چقدر باشه. اگر بهت الهام کرده، برو انجامش بده، همون مسیر رو ادامه بده، لازمه پافشاری کنی تا نتیجه بده، نه اینکه 2 روز کار کنی، 2 تا محصول یا فایل تولید کنی، بعد بگی چیزی رخ نداد… بابا اون ایده‌ای که به شما داده شده رو باید بپرورانی، باید رشدش بدی، تووووو باید این کارو بکنی، نه کسی دیگه… این ایده اگر توسط تو اجرا نشه، شاید کلا فراموش بشه. وظیفه الهی و معنوی شماست ایده‌هات رو اجرا کنی، مردش باش و اجرا کن.

    الهامات منطق نداره، یعنی نمیگه برو اینکارو بکن چون این اتفاق میافته، نه! بهت میگه فلان کار رو بکن، بعدا میبینی ععععع پسرررر چقدر خوب شدا.. خداست دیگه! دوست داره بگه و تو هم باس بگی چشم، چون جایگاه تو بندگی هست و اون ارباب. این الهامات، تغییرات بهمراه داره، هم تغییر شخصیتی و هم تغییرات تو بیزنس و زندگی. گاهی افراد گول میخورن که آقا من چرا باید با فلان آدم مثلا دیگه کار نکنم؟ یا چرا باید فلان چیزو بفروشم یا بخرم…میگم کسی که به الهاماتش عمل میکنه، فقط میگه چششششم. بعدا میبینه نه تنها با فروش فلان چیز فایده و سود کرده که ضرر هم نکرده. مثلا قیمتش چندین پله جابجا شده.

    صدای قلب، الهامات یا کلام خدا رو یه قلبی میشنوه که آماده کردی باشیش. یعنی یه روند تکاملی لازمه ولی الان با توجه به مدارتون، بهتون میگه چکار کن. فقط صحبت سر اینه شما باور داری صدا، صدای خداست؟ یا نه…

    در اوایل یه چیزایی بهت میگه، انجام نمیدی، ضرر میکنی ولی بهت درس میده دفعه بعدی بگی چشم. شایدم درس نگیری و باز باید ضرر کنی تا متوجه بشی. بهرحال بازم چیزی که باعث میشه صدای قلبت رو نشنوی، ترس هست… یعنی بهت الهام میکنه کار فعلی‌تو ول کن، ولی میترسی…. به حرف بقیه گوش میدی و میمونی. یعنی حرف بقیه روت تاثیر میزارن و تو ضرر میکنی، اونوقت اونجا میفهمی که دیگه به حرف دیگران گوش نمیدی وقتی خودت جواب رو داری و میدونی کار درست چیه. اونوقت فقط میگی: چششششم و دیگه ترسی نداری. چون کار رو دادی دست خدا و‌نشونه‌اش همون قلب آرومت هست، حتی اگه جهان میگه چکار داری میکنی؟؟؟

    قلب ما جایگاه خداوند بوده، از همون روز اول، ولی بخاطر شنیده‌ها و گفتگو‌هامون، این دیگه خیلی دوره برامون که خدا با من صحبت کنه! اولین قدم برای دریافت الهامات اینه که بپذیری لایق این همصحبتی با خداوند هستی. لایق این رفاقت و شراکت با نیروی برتر کیهان هستی و این خدائه فارق از گذشته، عاشقته، دوست داره و آغوشش همیشه برات بازه. اصلا منتظرته تا صورت ماهت رو بچرخونی طرفش. درسته یه سری کارهارو گذشته انجام دادی، ولی گذشت، تموم شد و رفت و الان تغییر کردی.

    برای ساخت باورهای قدرتمند کننده شما منطق میخوای، یعنی گفته‌ها، عبارت‌ها باید برای ذهن شما منطقی بشووود. خیلی‌ها از همین دوران پندمیک ترس داشتن و این ترس از مرگ رو میشه اینطوری با حرف زدن و مثال آوردن کمرنگ و محوش کرد که آقا این‌ همه آدم به اشکال مختلف میمیرن، چند سال پیش هم ایدز و … یه سری مسائل دیگه بودن که بازم انسان زنده مونده، این شرایط این روزا هم میگذره و بازم ما اگر عمری بود، زنده میمونیم. با این صحبت‌ها قدرت ترس گرفته میشه و دیگه به اون داستان پندمیک کمتر فکر میکنیم. در کل لازمه منطقی کردن یه باور برای اینه که صحبت کنی، الگو بیاری، مثال بزنی و توجیح کنی.

    اگر شجاع باشی و گوش به ترس‌هات ندی، خداوند به این شجاعتت پاسخ میده‌هاااااا… چون کسی که ترس نداره، هر ایده الهامی رو میره که به سرانجام برسونه، داستان نوح، جف و ایلان افسانه نیست که… اینا گوش دادن به قلبشون و الان تو جایی قرار گرفتن که تضادها باعث رشدشون شد نه توقف‌شون. و بععععععله خدا به خارجی‌ها هم الهام میکنه، خوبم الهام میکنه. ماها همه‌مون آدم هستیم و نزد خداوند همه برابریم و همه یه ابزاری داریم تا از این خداوند استفاده کنیم. حالا ببینیم چقدر میتونیم از این خرد برتر کیهان استفاده کنیم.

    در پناه الله مهربان، سعادتمند و ثروتمند در تمام جنبه‌های زندگی‌تون باشید، چون ثروت خودشه‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: