live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتی - صفحه 42 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-32.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-01 02:13:012024-10-01 05:37:37live | قدرشناسی و پاداش های این ویژگی شخصیتیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
ارتباط مستقیمی هست بین شکرگزاری و شادیه قلبی و افزونی نعمت
وقتی تمرکز رو میزاریم رو دیدن نعمات و زیبایی ها واقعا ما دیگه هیچ کمبود و نازیبایی رو نمیبینیم
وقتی کاری به زندگیه دیگران نداشته باشیم تمرکزمون فقط به زندگیه خودمون معطوف میشه
گله و اعتراض هیچ چیزی رو عوض نمیکنه فقط مسائل نادلخواه بیشتری رو وارد زندگیه فرد معترض و ناسپاس میکنه
من دیروز با خودم فکر میکردم که اگه تمام مدت ما چشممون دنبال نعمات و زیبایی ها باشه دیگه وقتی نمیمونه که به کمبودها بپردازیم و در نتیجه کمبودی هم نمیبینیم
قبلا انگار مامور کشف معایب و نواقص بودیم اون هم نه برای رفع اونها بلکه برای تحلیل و گشتن فردی که همه چیز رو بریزیم روی سرش و قضاوت کنیم و در نهایت که حکم هم صادر میکردیم
همیشه خدا رو شکر میکنم که الان با دیدن این آموزش ها کلا مسیر زندگیم عوض شده
الان معنی شکر نعمت ، نعمتت افزون کند رو دارم یاد میگیرم
خدایا شکرت
استاد عزیز سپاسگزارم
خانم شایسته عزیز سپاسگزارم
به نام خدای مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان همفرکانسی در این دانشگاه نامبروان کیهانی .
رد پای روز یازدهم
الهی شکرت یک روز دیگه فرصت دادی زندگی کنم و این جهان زیبا باشم تجربه کنم خودمو من همیشه یک مدتی است
دارم به این نتیجه میرسم که بتونم خودمو در لحظه ابدی اکنون قرار بدم در واقع تقوا کنترل زهن کنم اعراض یک جایی تو
دوره دوازده قدم استاد گفتن که اگر نمیتونید به چیزهای خوب فکر کنید حداقل سعی کنید به چیزهای ناجالب فکر نکنید این
جملات شما استاد عزیزم خیلی به جونم نشست همیشه یادم هست و کلی کمک کرده بهم در کنترل زهنم عالی و یک
جمله عالی اثر گزاری در این زمینه کنترل زهن با کلام بود اونم امتحانش کردم عالی جوابه با همسرم هم سعی میکنم در
مورد خواسته هامون صحبت کنیم خیلی موقعها بهش میگم اینو هواسشو جمع میکنه یه کوچولو تو مسیر هست
اوایل به شدت مقاومت داشت رو استاد ولی مداومت من کار کردنم تغییر شخصیتم افکارم کارهام که دید ناخوداگاه
بهم میگفت عباس منش بزار دیگه بچه ها شمایی که همسرتون الان مقاومت داره یک چند برابرش همسر من داشت
به شدت مقابله میکرد الان خودش برام نتیجه بزرگی از کارکرد قوانین هست که یک ادم با این مقاومت تو راه اومد
من اصلا کاری نداشتم بعد یک مدتی ولش کردم خودش اومد جهان واقعا این کارو میکنه منم اصلا بعد یک مدت با حرفهای
استاد به این نتیجه رسیده بودم که باید رهاش کنم وقتی رها میشه موضوعی واقعا به عالی ترین شکل ممکن سوپرایزت
میکنه خدارو شکر برای قوانین بدون تغییرت
در مورد اعتراضات یک سری ادمها همش کارشون همینه بر حسب عادتی که کردن در طول عمرشون دارن این کارو میکنن
و جالبه هر سری نتایجشون هم مشخص بدتر میشه براشون ولی چون قانون نمیدونن اصلا در مدارش نیستن که
بشنون به قول استاد بالای 99.999 درصد ادمهای دنیا این شکلی هستن نمیتونن زاویه دیدشون را عینک خوش بینی
بزنن به اتفاقات خودم هم جزو این ادمها هستم حالا دارم سعی میکنم زهن واکنش گرا نباشم زهنم خالق باشه بازم
تکرار میکنم دارم سعی میکنم به این شکل باشم استاد درست میگن باید در همه چی تکامل را در نظر بگیریم مثال ورزش
که واضحترین هست برای هممون این عضله باید قوی بشه همون نگاه کردن در شرایط ناخوب قوی کنیم با منطق اینکه
قبلا این اتفاق افتاده بود ولی این طوری به نفع من شده این کمک میکنه بتونیم با منطق خفش کنیم در نطفه هنوز قدرت
نگرفت نباید بگزاریم این افکار که از اختیار ما خارج شدن جون بگیرن کارمون خیلی سخت میشه باید اگاهانه به نکات
مثبت اطرافمون زندگیم نعمتهام نگاه کنم بادید سپاسگزاری این واقعا سخته در شرایط نا جالب ولی میشه استاد تونسته
ادمهای دیگه تونستن ما هم میتونیم به این منطق که اینا انجام دادن پس شدنیه فقط باید تمرین کنیم قوی بشه
با کنترل ورودی مهمترینش هست و تمرینهای دیگه سپاسگزاری در لحظه زندگی کردن لزت بردن از همه چی در این جهان
اتفاقا امشی فیلم انیمیشن روح را دیدم با همسرم مربوط به همین موضوع در لحظه لزت بردن در زندگی هست خیلی
از بچه های سایت دیدن پیشنهاد میکنم حتما ببینید دوبله هم هست در اپارات به راحتی در دسترس هست خیلی تاثیر
گزار هست ممنون از دوستان که این انیمیشن را بهمون معرفی کرده بودن .
ما باید در دل هر تضاد بتونیم بفهمیم اولش سخته وقتی مشکلی برامون پیش میاد زهن سریع میخاد همه چی را
بد نشون بده تورو از راه بدر کنه شکست نشونت بده ولی طبیعت جهان این که با هر تضاد جهان رشد میکنه و ما
راهمون نشون داده میشه و تضادها اگر خیلی سخت باشن سوخت عالی برای ان هدف کاشته میشه انگیزه میاد
اهرم رنج خودکار شروع میشه برای حرکت کوانتومی اگر در مسیر درست باشیم میشه نعمتهای فراوان پاداشهای زیاد
ولی اگر در مسیر غلط باشیم تضادها برای نابودی ما هستن باید حواسمون باشه که همیشه رو خودمون کار کنم
تا در مسیر درست باشم و از احساسم خودمو چک کنم چون یک قطب نما درونی داریم که به ما میگه کدوم ور هستم
خودمو جمع و جور کنم بیام به سمت راه راست با کمک از خداوند و هدایت گوش دادن دریافت هدایت که اگر در مسیر
درست باشیم الهامات میادبرای رشد ما اگر در مسیر غلط نجواهای زهنی مارو به نا کجا اباد میبره حالا برای هر کسی
طبق مدارش فرق داره هدایتش یا گمراهیش لول داره اگر هم تو مسیر خوب نبودیم میتونیم برگردیم و دوباره شروع کنیم
سعی کنیم به صورت پایدار مداومت در حال خوبمون را تقویت کنیم تا مدارمون را رشد بدیم تو یک مدار نمونیم در هر
لحظه با داریم به سمت درست میریم یا غلط حالت وسط یا خنثی ندارد این دیگه به کدوم طرف بچربه دیگه اگاهانه دست
خودمون هست خدا کمکمون کنه هدایت بخایم واقعا احساس عجز کنیم و فقط روی خدا حساب کنیم بنده خدا باشیم
تا اربابی کنه برامون نه بندگی شیطان که مارو به نابودی ببره .
جهان خودش در سیر تکامل همه چی را درست و به جا انجام داده فکر نکنیم با اعتراض نکردن چیزی خراب میشه یک
خورده خیال مارا استاد راحت کردی که احساس مسولیتی نداریم در مقابل اتفاقات و جهان خودش را از یک مزاب به این
اتش مزاب به این نقطه زیبایی رسونده ما نمیخاد به این چیزها فکر کنیم خودش بلده ما فقط باید به دنبال عشق خودمون
بریم پیداش کنیم و به خود شناسی برسیم که به خدا میرسیم ای کاش استاد دوره خود شناسی بزاره
همه شما را یه خدای بزرگ میسپرم تا قدم ردپای بعد خدا نگهدارتون .
به الله تنهاترین فرمانروای هستی
سلام به دوستان گرامی
خدای من، موضوع؛ سپاس گذاری وپاداش هست
خداروشکر این دو لغت در من چنان حس و حالی بوجود می آورد که دوست ندارم با تمام دارای های دنیا عوض کنم چون در لحظه احساس میکنم در تمام وتک تک سلولهای بدنم برقص و پای کوی درآمده وارامشی وصف ناپذیری هست که ناخودآگاه قطرات اشک ازچشما نم سرازیر میشود وحتی گاهی نفس کشیدن را برایم سخت میکند و باز«خداوند رو شکر» میکنم
مانند ؛نت ؛ موسیقی هست که بهمراه نوری وصف ناپذیر تمام بدنم را از نوک سر تا نوک انگشتان پایم در برمیگیرد.
خدا یاشکر
سپاسگزاری و قدردانی از انسانها قبل از آن که برای طرف مقابل احساس خوب داشته باشد انعکاس ش مانند هدیه ،حس خوب و زیبا به خودمان برمیگردد.
با سپاس ازخانم شایسته عزیز که این فایل ها رو به دقت(با آگاهی وعلم) با موضوعات مناسبش دسته بندی کرده، و باعث می شود در این دوره 30 روزه ما سیر تکاملی خود رو خیلی بهتر و ا گاه تر پله پله طی کنیم.
وبا قدردانی و تشکر از تمام دوستان عزیز که باکامنت های زیبا ی خود به بهترین شکل ممکن موضوع ومبحث مورد بیان استاد گرامی و عزیز رو بامثال های از زندگی خود به بهترین و زیبا ترین شکل به نگارش در آورده و به ما هدیه میکنند و باعث گسترش آگاهی در جهان می شود
خداوند شکرت
بنام خدای مهربان که هرچه دارم ازاوست
سلام و درود براساتید عزیز و همه دوستان همراه ودوست داشتنی
من یه زمانی که تو اصفهان زندگی میکردم و با مادر همسرم تو یه اپارتمان بودیم تضادهای عجیب و غریب و وحشتناکی رو تحربه کردم
اون زمان من اصلا باقانون اشنا نبودم
ولی همیشه از خدا میخواستم منو جداکنه و دور کنه از اون فضا و اون ادما
نمیدونم تو اونهمه حال بد چه فرکانس غالب و خوبی داشتم که خدا منو از ته جهنم آورد تو وسط بهشتش رامسر
واقعا که این جایگاه حتی از لحاظ مکان وطبیعت و زیبایی هم قابل مقایسه نیست با زندگی قبلیم و هر چشمی این تفاوت رو حس میکنه
ولی بعد حدود 4 سالی که ما اینجا هستیم بخاطر حجم اون تضادها برام همه چیز تازگی داره
وقتی کلید رو میندازم تو دزحیاط که بیام تو هربار واقعا هربار میگم خدایا شکرت برا این آزادی وارامش
وقتی میام تو حیاط و خودم هستم و خدام وارامش محض وقتی کسی نیست بگه کجا بودی یا موقع رفتن کجا داری میری یه حس بهاری زیبا تو دلم ایجاد میشه
وقتی شبا موقع خواب هرساعتی که خواستم چراغارو میزنم و میخوابم بدون حرف بدون جواب پس دادن
یکی از سپاسگزاری های هرشبم تو تخت اینه که خدایاشکرت برا این آزادی و ارامش
وهزاران موضوع دیگه
واقعا به قول استاد منی که از اون حد زیاد تضاد در نداشتن ازادی و ارامش رسیدم به اینجا
این ازادی برام مقدسه و قدرشو میدونم
واقعا شاید هرکسی که از اول زندگیش مستقل بوده از خانواده همسر این احساس من براش مسخره بیاد
ولی من میدونم که این ارامش و ازادی که در تمام ابعاد پیدا کردم رو نمیشه با هیچ چیزی مبادله کردوحتی روش قیمت گذاشت و از وقتی قانونو فهمیدم هم دیگه بیشتر سعی میکنم مرتب بشون توجه کنم و بگم با خودم و سپاسگزاری کنم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
سلام استاد و مریم جان صبح تون بخیر.
سپاس گزارم به خاطر این پروژه و آگاهی های این فایل.
تضاد -در زندگیت در صورتی که جوری بهش نگاه کنم که در آینده این تضاد تبدیل به خاطرات مثبت در زندگیم میشه و از آن به شکل یک موهبت نگاه می کنم و خوشحالم میکنه و همیشه گی نیست وآمده تا من بدونم چی می خوام نیومده که جزء واقعیت زندگیم باشه- منجر به انگیزه و اشتیاق برای ادامه دادن در مسیر خواسته ام میشه و به من قدرت میده تا مسیر رو مستمر ادامه بدم.
اصلا خاصیت جهان اینه که باید همیشه تضاد در اون باشه تا رشد کنه اگه تضادی در اون نباشه رشدی هم در اون نیست نباید موقع تضاد ها در زندگیمون هنگ کنیم و بهم بریزیم که وای چرا من چرا من این قدر بد بختم یا چرا من این نعمت رو ندارم و بقیه خیلی عادی این نعمترو دارن ، خوبی ماجرا اینه که وقتی خواسته مونو به دست میاریم خیلی خیلی سپاس گزارتریم و شوق و ذوق داریم وبه این شکل نعمت های بیشتری هم وارد زندگیمون میشه.
استاد گذشته و پیش از شنیدن این فایل وقتی نعمتی تو زندگیم میومد خوشحال میشدم اما وقتی میدیدم دیگران مثلا دوستام ، همسایه مون یا اعضای خانوادم ولی براشون عادیه و خوشحال نیستن با خودم می گفتم بابا تو نادیده ای و چقد خوشحال شدی و تعجب کردی این که چیزی نیست اگه می بود بقیه هم در حالی که این نعمترو دارن خوشحال و سپاس گزار می بودن استاد یک جورای دلم می شکست .
خیلی خیلی سپاس گزارم که بهم یاد دادین که وقتی نعمتی رو که خدا بهم میده سپاس گزارش باشم بیشتر میشه نیام و افرادی رو نگاه کنم که این نعمت رو دارن و برا شون عادیه چون نگاه سپاس گزارانه من به اون نعمت نعمت های بیشتری رو هم وارد زندگیم میکنه.
به نام خداوند روزی دهنده ی بی منت
سلامودرود خداوند برشما استادان گرانقدرولیاقتمند تجربه های عالی تو تمامی جنبه های زندگی
گام یازدهم=قدرشناسی و پاداشهای بزرگ این ویژگی شخصیتی
از روشهای قوی بودن تو شرایط سخت میشه به همون کنترل ذهن اشاره کرد،یعنی جوری در شرایط سخت زندگیمون به اون قضیه نگاه کنیم که بهمون احساس بهتری بده و بتونیم دراون لحظه سپاسگزارخداوند باشیم،که اگر بتونیم ازهمون نعمتهای خیلی کم شروع به سپاسگزاری کنیم جهان کم کم اون شرایط به ظاهر سخت رو تبدیل به یک شرایطی میکنه که همش نعمتو فراوانیه
و نکته ی مهم این قضیه ی شرایط سخت این هست که،خیلی ها باتجربه ی زندگی سخت وقتی به رفاهو آسایش دست پیدامیکنند نسبت به بقیه ی افراد جامعه قدردان و سپاسگزارتر خواهند بود
من خودم تجربه ای دارم از زمانی که به مدرسه میرفتم و کلی مسیرم از خونه تا مدرسه طولانی بود،یعنی چیزی حدود نیم ساعت باید مسیر روطی میکردم تا به مدرسمون برسم،من همیشه دوستانم رو که خونشون توی کوچه کناریه مدرسه بود کلی ذوقشونو میکردم و بهشون میگفتم خوش بحالتون که انقدر مسیرتون به مدرسه کوتاهه،،هرموقه هم به پدرم میگفتم پدرحان خونمونو عوض کنیم هیچوقت زیر بار یهمچین کاری نمیرفت،خلاصه گذشتو گذشت ومن بااین آرزو کل مدرسه راهنمایی دبیرستانم رو تموم کردم،ولی همیشه این آرزو به دلم بود و به خدا میگفتم خدایا اگه من یروزی ازدواج کردم باید محل خونمون جایی باشه که فرزندانم مسیرشون به مدرسه خیلی کوتاه باشه
تااینکه خداوند دعای من رو مستجاب کرد،و الان توی خونه ای زندگی میکنم که مدرسه ی فرزندم دقیقا یک کوچه اون طرف تر از خونه ی ماهست و فرزندم تقریبا یک دقیقه مسیرش ازخونه تا مدرسه طول میکشه
بعد یروز فکرکردم به این آرزو که من خودم آرزوم این بود محقق نشد،اما خداروشکر حداقل فرزندم داره آرزویی که من داشتم روتجربه میکنه،و انگار که واقعا خودم تازه به این آرزوم رسیدم و خیلی بابت این موضوع بسیار خوشحالم وهروز سپاسگزارخداوندم که فرزندم خیلی راحت و سریع به مقصد میرسه
الان که اون شرایط سخت زندگیم رومرور میکنم واقعا خیلی خوشحالم و ازیک لحاظ برای من خیلی خوب بود چون اون زمان برام مهم بود به موقع به مدرسه برسم،بخاطرهمین همیشه صبح زود ازخواب بیدار میشدم و همیشه به موقع به مدرسه میرفتم بدون اینکه حتی یکبار اسمم تو لیست تأخیری ها نوشته بشه،وهمین موضوع باعث شد که تو تمامی جنبه های زندگیم یک آدم خوش قول بار اومدم و برام مهمه که هرکجا میرم به موقع برسم،و برام مهمه کسی که بهم میگه فلان وقت حاضرم،حتما همون فلان وقت حاضرباشه
واین رو دارم به فرزندم هم یاد میدم که خوش قول بودن تو هرکاری باعث میشه دیگران بیشتر بهمون اعتماد کنند
دقیقا اون اوضاع سختی که موقع رفتن به مدرسه داشتم الان تبدیل شده به ذوقو شوق من که فرزندم داره مسیرکوتاهی رو ازخونه به مدرسه طی میکنه،تبدیل شده به احساس سپاسگزاری هرلحظه ی من و واقعا احساسم خوبه ازین موضوع خداروشکر
یه موضوع دیگه اینکه وقتی بخاطر یکسری مسائل بارداری دومم ادامه پیدانکرد،الان احساس میکنم اگه خدا بهم یک فرزند دیگه باصحت وسلامت بهم هدیه بده خیلی خیلی سپاسگزارتر از اون آدمی هستم که چندین تا فرزند داره،چون اون شرایط سخت واقعا کنترل ذهن کار راحتی نبود ولی بلاخره به لطف این آموزشهای گرانبها تونستم خودمو جمعوجور کنم وخیریت اون مسئله رو به خدا بسپارم و دیگه نخوام درموردش حرف بزنم،و منتظرم خدا یک شرایط عالی رو برام فراهم کنه و لذت داشتن یک فرزند دیگه رو به زودیه زود تجربه کنم ان شالله
استاد وقتی درمورد ویژگی های مثبت پلیس های امریکا صحبت کردید واقعا ازته قلبم تحسینشون کردم که چقدر اونها عالی به وظیفشون عمل میکنند و وقتی میبینن کسی کنار جاده ماشینش رو پارک کرده براشون مهمه که بفهمن جریان چیه و اگه نیاز به کمکی دارند به اونها کمک کنند واقعا تحسین برانگیزه و کم دیدم پلیس بااین ویژگی شخصیتی عالی که بخواد انقدر دلسوزانه به مردم خدمت کنند
آدمایی که توی هرشرایطی درکشور اعتراض میکنند و بخیال روشنفکری کلی دادوبیداد راه میندازن،طبق شناختی که ازقانون فهمیدیم،همه ی اونها از یک شرایط نامساعدی تو کل جوانب زندگیشون برخوردارند و اکثرشون ازلحاظ مالی،روانی،سلامتی و عاطفی مشکل دارند،چون همیشه تمرکزشون برروی نازیبایی های زندگی و دنیای اطرافشون هست و نمیدونن که باهمین توجهاتشون دارن از جنس همون وارد زندگی خودشون میکنند
استاد جان شما جزو اون دسته از افرادی هستید که واقعا خوب تونستید از پس کنترل ذهن بربیاید و مشخصه که جوری به قضایای زندگیتون نگاه کردید که باعث شد ازون شرایط به ظاهر سخت بیرون بیاید و نتایج پراز نعمت و برکت زندگیتون گواه این هست که چقدر سپاسگزار نعمتهای اندکتون بودید که الان دارید هزاران برابر بیشترازون نعمتهارو تجربه میکنید
زندگی تو بهترین نقطه ی جغرافیایی بابهترین آدمایی که،همین اعتراضات نشون میداد چقدر اکثر آدمای این محله باخودشون درصلح هستند و تعداد کمی بودند که اعتراض میکردند،و نکته ی مثبت تر اینکه چقدر آزادی این کشور تحسین برانگیزه که هرکسی میتونه نظرش رو بیان کنه بدون اینکه بخواد آدمای دولت اونهارو دستگیر کنند یا باهاشون بدرفتاری کنند
خیلی ها فکرمیکنند که اگه اعتراضات نبود اینهمه تغییروتحولات رخ نمیداد یا اینکه ساختار پلیس بهتر نمیشد
ما اگر قانون جهان رو بتونیم خوب درک کنیم میفهمیم که چه اعتراض کنیم یا نه،خود بخود ساختار ها با شرایط جهان تغییرمیکنند،مهم اینجاست که ما میخوایم جزو کدوم دسته از افراد باشیم
آیا میخواییم بخیال تغییردادن ساختار پلیس جزو اعتراض کننده ها باشیم،یااینکه از یک زاویه ی دیگه به اتفاقات نگاه کنیم و از موضوعاتی که دوست نداریم وارد زندگیمون بشه اعراض کنیم و نخواهیم بادی به هر جهت اجازه بدیم مثل یک برگی درباد جو ما رو باخودش ببره
اگر اززوایه ی دیید خداوند به این قضایا نگاه کنیم میفهمیم که تموم این نگرانیها الکیه،میمونه تصمیم ما که میخواییم از تضادها درس بگیریم و مسیر درست رو انتخاب کنیم یا که با هرتضادی جزو اون دسته از اعتراض کنندگان همیشگی باشیم
این ساختار دنیای مادی به این شکله که همه جور شرایط در اون وجودداره،اون دنیای ابدی هست که قران ازش به عنوان هم فیها خالدون یاد میکنه،چه جهنمش و چه بهشتش
جهانی که اصلا کره ی زمینی وجود نداشته وکم کم طی میلیونها سال تکامل باعث شد کوهو درودشت به وجود بیاد
کسی نبوده که اعتراض کنه تااونها به وجود بیاد
به اندازه ای که بتونیم دیدمون رو به دنیابهتر کنیم به همون اندازه دنیا رو درک میکنیم و به همون اندازه نگران نیستیم
جهان هربار تغییرمیکنهو رو به بهبود وگسترشه،یک عده آدم هم همیشه اعتراض میکنند
پس بنابراین ماهستیم که باید تصمیم درست رو بگیریم و ببینیم چه مسیری به ما کمک میکنه که لذت بیشتری اززندگی ببریم…
خدارو صدهزارمرتبه شکر که ازین قسمت یاد گرفتم که قدر نعمتهای حال حاضرم رو بهتربدونم و بابت اونها سپاسگزار خداوندم باشم و نخوام بااعتراضاتم حالواحساسم رو با شرایط ناجالب بد کنم
همون خدایی که جهانش رو تونسته به این حداز زیبایی و گسترش برسونه،دیگه نگرانی من فقط باعث میشه نعمتهای خدارو تجربه نکنم
همون خدایی که منو آفریده اگه ببینه درمسیردرست قانون حرکت میکنم،خودش دیگه همه چیو برام ردیف میکنه،میخواد اوضاع کشور نابسامان باشه میخواد مساعد باشه،درهرصورت خداوند حواسش به من هست.تمام
هرکجا هستید شادوپیروز باشید
به نام خدایی که همیشه در کنار ماست و هر لحظه در حال شنیدن صدای فرستنده ما پاسخگوی تمام فرکانس و سیگنالهای باورهای ماست
سلام و درود دارم به استاد عزیزم و خانم شایسته محترم که برای این دوره بسیار زیبا به هدیه زحمت کشیدند سلام میکنم به تمام عزیزانی که واقعاً جز یک خانواده الهی هستم
چقدر زیباست که باز هم خداوند به من فرصت داده تا این ادب و این نظم رو رعایت کنم به خودم احترام بذارم و روی ذهنم کار کنم با اینکه من دوره 12 قدم دارم این کار رو هم در کنار ساخت باورهام آن هم باورهای مالی به کار گرفتم و خودم را به چالش کشیدم
از خدای یگانه تشکر میکنم و از خودمم تشکر میکنم که توانایی اینو داره که خودش رو به چالش بکشه و منظم و بهبود بده
بریم سر اصل مطلب و فایل قشنگی که استاد واقعاً به زیبایی در موردش صحبت کردن
اول اینکه تحسین کنم استاد رو ز یک مثال زیبا و خاطرهای که از دورانی که برای خرید کفش و حتی دوردوزی کفش چه کار مکافاتی بوده که باید اون کفش رو حتی محکمتر میکرد و حتی یه خاطراتی از خاطرات مادرشون تعریف کردند و مثالی از شرایط سخت زدن از شرایط استاد من برداشت کردم که چقدر انسان با استفاده از شرایط به ظاهر سخت یا ناجالب میتونه شکر گذارتر باشه در شرایط کنونی که الان هستش بعد از چندین سال و احساس میکنم که قدرشناستر و شکرگزارترند
من برداشتی که میگیرم از حرف استاد اینکه چرا که استاد این حرفو میزنن این هستش که اگر الان یه برههای از زمانه و اگر توش مثلاً اگر وضعیت مثلاً ماورای مالیمون خوب نیست روزی میشه که قدرشناستر میشیم بهترین روزها رو درک میکنیم شکر میکنیم که خب شاک این روزها بود که من لذت بیشتری در آینده ببرم و خواستههام دوباره شکل میگیره بهتر میفهمم و از شرایطم و زندگیم بهتر لذت میبرم خیلی جالبه س میپذیریم کنترل ذهن میکنیم
من میخوام یک نوید بدم از شرایط سختی که توش هستی اگر بتونی با تغییر باورهات ازش بگذری و کنترل ذهن کنی خوشحال میشی که اون شرایط سختو تجربه کردی من نمیدونم واقعاً شاید الان برداشت کاملی نمیتونم بکنم از این حرف ولی تجربهشو داشتم که وقتی از یک شرایط سختی یا به ظاهر ناماسبی که تونستم سریع بگذرم برام یه محبت بزرگی به وجود اومده ثلاً توی تضادی بوده که من با رفتارم با خانوادهام یه برخوردی با خواهرم داشتم با اینکه تو اون لحظه من حال خوبی نداشتم اما تمام تلاشمو کردم که بتونم به بهترین شکل کنترل ذهن کنم از ذهنم پاک کنم و از حواشی دور باشم و تمرکزمو بذارم روی خوبیها روی نکات مثبت در یک کلام کنترل ذهن کنم و باعث شد بهتر باشه باعث شد بیشتر قدرشناس خودم بشم خانوادهام بشم باعث شد اصلاً زندگیم احساس درونیم خوب بشه پس تضاد یک موهبته یک شرایط به ظاهر نامناسب واقعاً موهبته اگر ما کنترل ذهن کنیم اگر ما به خوبی ذهن رو کنترل کنیم و توجه کنیم روی نکات مثبت از ازش بگذریم و تحلیل نکنیم جهان خنده کنترل ذهن ما پاسخ می دهد.
واقعاً چه جالبه که این دید رو از استاد دارم یک جنس درست حسابی برای فروش نبود در اون دوران یا حتی الان در بعضی مواقع که جنس رو درست نمیفروختند یا اگه میفروختن خیلی واقعاً فضاحت میفروختن و الانم اگر جنسی رو میخوایم بخریم شاید اصلاً کلاً تقلبی باشه فیک باشه خوب شاخاکهای ما تا اینجا تیز میشه اگر ما این دورانها رو داره میگذرونیم اگر به ترتیب داریم روی باورهامون کار میکنیم و کنترل ذهن میکنیم و گذشت میکنیم از این زمان و اون شخصیتی هستیم که کنترل ذهن میکنیم به یه شرایط عالیتر میرسیم از لحاظ حالا کشوری مثل استاد قدرشناستر میشیم اون چیزهایی که برای آمریکاییها افرادی که در کشورهای دیگه یا شرایطی که هستند عادیه و بدیهیه براشون قدرشناستر میشیم و این کلید ورود به سرعت نعمتهای دیگه به زندگیمونه
من یادمه ر کتاب فلورانس اسکاورشن یک جملهای رو خونده بودم که الان دارم از استاد نشانش رو میگیرم از این فایل که به همه چیز به اعجاب بنگرید یعنی همین ساعتی که توی دستمه همین کفشی که دارم مین غذایی که دارم میخورم یا شرایط به ظاهر حالا چه خوب حالا چه به متوسط هستش رو قدرشناسی میکنم طبق قانون سپاسگزاری و توجه بر نکات مثبت
من هم هدایت میشم به شرایط بهتر و بهتر و بهتر قعاً سپاسگزارم استاد این برداشت من بودش شاید بنا به مدارم هستش و میدونم باز در مدار بالاتر نکته کلیدیتری رو خواهم گرفت
شرایط سخت گذراست و وقتی تو تغییر باور میدی و کنترل ذهن میکنی و میری مرحله بعد درشناس این اون مرحله میشی چون از این مرحله گذشتی و تبدیل میشه به یه خاطرات خوب من که واقعاً متشکرم از استاد ه اگر ما بازدار یک تاکیدی میکنه که اگر ما کنترل ذهن کنیم از شرایط به ظاهر سخت بگذریم چنان قدرشناس اون لحظه و تفاقهای خوب در اون لحظه میشیم که برای کسانی که حتی در اون لحظه بودند و به دنیا آمدند عجیب و غریبه اما برای مایی که از جای مدار پایینتر اومدیم واقعاً عالیه
خدا رو 100 هزار مرتبه شکر خدا را شکر برای همین لحظه که کفش دا برای همین لحظه که میتونم توی پارک به آرامی به آرامش راه برم خدایا الان ایرپاد توی گوشمه شکر مانی که عصای هندزفری نداشتم یا حتی به زور میخریدم واقعاً مانند یک چکاپ فرکانسی در 12 قدم میمونه واقعاً آدم باید قدرشناسه همین لحظه باشه توجه کنه به نکات مثبتش و این خاطرات این لحظات گذرا میشه و میریم مرحله بعد
استاد عزیزم من واقعاً از شما یه ایمان گرفتم که این لحظه من گذراست و واقعاً توی قلبم یه حسی ایجاد شد که واقعاً من به مرحله بعد اعزام شدم و الان مو به تنم سیخ شده اونقدر شرایط مالیم عالی میشه و درآمدم دلاری میشه که به این شرایطی که الان هستم خندم و یه خاطره خوب میدونمش واقعاً من از خداوند سپاسگزارم که منو آماده شرایط بهتر کرده سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم خیلی ممنونم استاد
وقتی شما قدردان هستی،طبق قانون بدون تغییر خداوند شما وارد شرایط بهتر میشید.
واقعا متشکرم استاد که این رو به ما رسوندید و هر لحظه دارید ا یادآوری میکنید که سپاسگزاری از داشتهها و توجه بر خواستهها چقدر میتونه تاثیرگذار باشه اون هم قلبی احساسی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
مثال زیبایی اومد در فایل که برای اتفاقی که توی آمریکا افتاده برخورد پلیس با شهروند سیاهپوست آمریکایی چه برخوردی تمرکزم رو بزارم روی نکات مثبت
واقعا خدا هزار مرتبه شکر میکنم ه ما هم میتونیم کنترل ذهن بکنیم و واقعاً این توانایی رو در خودم دیدم و قدرشناس این لحظه هستم که در این شرایط هستم ن میدونم مرحله بعدی رو قدرشناستر میشم و باز مرحله بعدی و مرحله بعدی بهتر
مثلاً یه مثالی میتونم بزنم در ایران مثلاً بخوایم مثال بزنیم و مقایسه کنیم با کشورهای دیگه در خصوص رعایت راهنمایی رانندگی توی ایران دیگه همه آشنایت دارند که چقدر رانندگی افتضاحه و مخصوصاً حالا برخورد پلیس و اینکه رعایت قانون چقدر بده و اگر اینجا من کنترل ذهن بکنیم و از این لحظه گذر کنیم مثلاً به کشورهایی مثل دبی بریم چرا چون واقعاً در دبی چیزی که من ازش شنیدم و اطلاع دارم که تمام مردم و رانندگان باید قانون را رعایت کنند و پلیس در تک به تک این شهر دوربین کار گذاشته بسیار قوانین رو محکم اجرا میکند چه اتفاقی پیش میاد اتفاق میفته کسایی که بخوان کمی از قانون یا خط قرمز قانون رد بشن باهاشون برخورد میشه چند بار من این موضوع رو دیدم از حالا رسانه و کسایی که به عنوان آشنا در دبی بودن واقعاً باهاشون برخورد سنگینی شده خب خیلی خوشحال شدم خیلی تحسین کردم و واقعاً موقع وارد این کشور بشم قدرشناس تک به تک برخورد پلیس خواهم شد درشناس کوچکترین و بزرگترین اجراییات قانون خواهم شد چرا چون برای من جدیده کسایی که خودتون میدونید ایران هستید و ایرانی هستید میبینید و دیدید
یا مثلاً منی که در پارک هستم خوب در اینجا تردد موتور هم هست میدونم که در پارکهایی و یا نچراپاکها در جایگاههای خاص تردد موتورسیکلت که جاهایی که نباید ماشین نباید چیز دیگهای باشه به سختی باهاش برخورد میشه تحسین میکنم
و بماند فرهنگها و اکثریت البته جسارتی به کسی نباشد و برخوردها و نوع دید مردم قدرشناس این لحظه هم هستم چون مرحله قبلیم بسیار سنگین و فجیعتر بود سپاسگزار این لحظهام بابت تک به تک اتفاقهای خوبی که هست
واقعا تحسین میکنم من این نکته مثالی که استاد زدند گفتند که وقتی من داشتم یه کاری کنار جاده انجام میدادم و پارک کرده بودم پلیس وایمیسته پشت ماشین شما و چراغهاشو روشن میکنه تا از شما محافظت کنه ماشینی نیاد به ماشین شما برخورد کنه و یه قانون هست حتی براش
واقعا من تحسین میکنم پلیس رو برای من هم واقعاً یه چیز جدیدیه و من یه چیز جالب یاد گرفتم که چقدر میتونه این انسانیت بالا باشه چقدر احترام به یک انسان بالا باشه و پلیس داره از انسان حفاظت میکنه با اینکه مالیاتی داره میگیره واقعا من متشکرم از استاد که اینها رو به اشتراک میزارند
منی که از قانون خبر دارم باید توجهم رو بذارم روی نکات مثبت که از اون جنس وارد زندگیم بشه دقیقاً درستش همینه که من بیام اگر یک بار از هزار بار نکته مثبتی اتفاق افتاده باشه چقدر جالب هستش که ما باز به خودمون یادآوری کنیم که در هر لحظه کنترل ذهن کنیم در هر لحظه توجه کردنه و اگر افسارشو الان به دستمون نگیریم داًتر برامون سخت میشه اگر از همین الان شروع کنیم و تمرین کنیم و هی تکرار کنیم و هی تمرین کنیم و توجه کنیم به نکات مثبت فاقهای خوب و از اون جنس اتفاقهایی که بهش توجه کردیم به زندگیمون وارد میشه
چقدر زیبا میتونم من اینجا رداشت خوبی کنم از حرف استاد که اگر از دید خداوند به جهان نگاه کنیم نگرانیها معنای دیگه نداره اگه بتونیم به این دید نگاه بکنیم که اگر ما چه بخواهیم چه نخواهیم دنیا در حال پیشرفته در حال بهبوده دیگه نگرانی معنایی نداره
وقتی ما با آرامش تمرکزمون رو بذاریم روی زیباییها روی نکات مثبت و اینم بدونیم که چه بخواهیم چه نخواهیم جهان ما بهبود خواهد پیدا کرد وضعیت ما بهبود پیدا خواهد کرد دیگه هیچ معنایی نداره نگرانی
چقدر زیباست که این خداونده که جهان رو تغییر میده این خداوند و سیستم بزرگ خداونده که این جهان رو بهبود میده و این تضاده که جزئی از داستان ه و در این دنیای مادی تضاد جزئی از قصه است و با تضاده از دید خداوند به زندگیمون نگاه کنیم من نوعی از دید خداوند اگه به زندگیم نگاه کنم بگم در این شرایط هستم اگه روی خودم کار میکنم اگه دارم یه سری باورها رو دارم روی خودم کار میکنم احساسم داره بهتر میشه وب دیگه نگرانی معنایی پیدا نمیکنه واقعاً و اگرم نگران هستم خب هنوز باورم کامل نشده هنوز ایمانم ضعیفه من ادامه میدم و این نگرانی کمتر و کمتر و بهبود خوشنودی حالم بیشتر و بیشتر میشه و طبق قانون تفاقهای خوب و شرایط مرحله بعدی برای من و یا قدم بعدی برای من الهام میشه و شرایط بهتر بهش هدایت میشم خداوند آنچه را که من میخواهم به من میدهد نقطه سر خط.
واقعا متشکرم من از استاد عزیزم و زیبا چقدر با نکته به نکتهبرداری کردن از این فایل حداقل من احساسم خوب شد یه سری باورسازیا برای من اتفاق افتاد و باز تکرار شد و مرور شد استمرار تمرکز بر نکات مثبت
خدایا سپاسگزارم قدرشناس لحظات خوب باشیم میتونم قدرشناس این لحظه باشم قدرشناس داشتههام باشم خدایا سپاسگزارم که میدونم منو آماده کردی برای مراحل بهتر
سپاسگزارم از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
11 مهر 1403
گام یازدهم
علی وزیری وصال
به نام الله سلام به خالق ومربی خودم که به من یادآورمیشودکه چه بنویسم استادمن خداراشاکرم بابت هرتضادی توی زندگی برام بوده الان ازاون تضادهانتیجه دیدم براتون مینویسم. عزیزدل من ازبچه گی عاشق ماشین سنگین بودوشاگرداتوبوس روستامون بوددست به فرمون عالی قدش به فرمون وپاهاش به کلاج ترمزنمیرسیدتعریف میکردکه اتوبوس رابرای شستشوشبهامیبردم کناررودخانه میشستم شبهای سردزمستان و برفی ازبس که عاشق رانندگی بوده ،حتی یکروزکه صاحب ماشین راننده پایه یک بودخدارحمتش کنه حالش بدمیشه بین راه پیاده میشه بایدماشین ازشهربه روستامیرسیده به خاطرسرویس معلمهاورفت وآمدکارگرهاومسافرین اون زمان ماشین زیادنبودتوی وماشینوتحویل عزیزدلم که حتی سنش قانونی نیس برای گرفتن پایه2 میگه حسین جان خودت ماشینوتاروستاببرومسافربزن وبیارعزیزدلم باعشق این کاروانجام میده وانگیزش بالاترمیره .ازدواج کردیم صاحب ماشین اتوبوس روبه چندنفرفروخت عزیزدلم به سن قانونی نرسیده بود که گواهی نامه ی پایه 2رابگیرد رفت روی اتوبوسهای تهران، شمال،مشهدبه عنوان شاگردی ولی ازبس دست فرمون عالی داشت رانندگی میکردحقوق شاگردی میگرفت چون راننده اتوبوس پایه1 لازم داره وبه پلیس راه خودراننده اصلی مدرکشوارائه میکرده عزیزدلم اصلاخانه نبود منم یکسره خانه پدرمادم بودم پسراولم به دنیاآمد 13ماهه شدمادرم به مشهدمهاجرت کردن منم ازبچه گی زندگی شهری رودوست داشتم. مادرم اثاث کشی کردن حتمااحساس تنهایی کردم چون خیلی بچه بودم خانه ماروستابود ماهمون روزباعزیزدلم بااتوبوس ازروستامیخواستیم بیایم شهر منو بچه ام توی ماشین بودیم دیدم یک سیدباعزیزدلم جلوی ماشین صحبت میکنه ودست دادن وخداحافظی عزیزدلم آمدبالامیخندید پرسیدم چی شده گفت آقاسیدگفته پسرم شاگردنیازداره برای جرثقیل گفتم باشه حالافکرکنم خوب فکرمامگه چی بودوتضادوجذب چی میدونستیم پدرمادرم ازروستاراهی شهرشدن حالامن بایک بچه کوچک وحامله چه کارکنم کل مسئولیت ماروی دوش مادرم وخواهربزرگترازخودم بودواینجاخدادستای پرقدرتشوآوردتوزندگیمون به محض راه افتادن خانواده ام به شهرخدامارااجابت کردمثل حضرت موسی هنگام فرارباآب دریاروبروشدن!خوب آمدیم خانه مادرم لوازمهاروچیدیم صحبت حرفهای سیدشد مادرم خیلی قدر بودابهت بی نهایت نه تنهاتوی خانه بلکه توی فامیل توی دعوای روستای خودمون وروستای بعدی به سرآب چنان یقه ی رییس پاسگاه روچسبیدبادخترداییش وچندتااززنان روستاچادرهابه گردن بسته مردهاپشت دیوارچوب به دست آماده ی دعواکه من بچه بودم یادمه خانمهاشیشه های ماشین رئیس پاسگاه روباسنگ وچوب نرم کردن رییس پاسگاه باسربازهاگازوگرفتن ازروستاخارج شدن این جورمادری بودروح همشون شادنگهبانان روستابودن کسی روحرفش حرف نمیزدگفت خوبه پسرم بروروی جرثقیل وحالاکارهست برای زندگی چه کارکنیم؟صاحب جرثقیل به عزیزدلم گفته بودیک خانه ای روبروی خانه خودمون هست باصاحبش یک حاجی خوبیه صحبت میکنم بیازندگی کن خدارحمت کنه این صاحب خانه راخوب حالاماهم مهاجرت کردیم به شهروسیله هاروچیدیم حالاچی داشتیم 4تاتیروتخته به نام آینه کمدیخچالم نداشتیم تلویزیون کوچک قرمزرنگ که یکسره بایدتوسرش میزدی شایدیک چیزی نشان دهدخدایامتتتتتشَشککککککررررم ازاون روزهابا وجودی که سخت بودحالاخاطره شیرین شده استادبگو چه خانه ای قبلاحتمایادتونه زمین میخریدن یک چهاردیواری ویک یادوتاجابرای مغازه درست میکردن ازتوخیابان درب مغازه نداشت ازتوی همین زمین افتاده یک درب نوپانی یاچوبی یادم نیست گذاشته بودن تودرتوهم بودسقف بلندنمیدونم گچ بودیاخاک گچ ؟چه کارداریم ؟!هرچه بودخانه توشهربود خوشحالیم اومدیم شهرزندگی میکنیم که مادرمن توی روستاجایگاه هیزم تنوروکرسی شون ازاین خانه باکلاس تروشیک تربود .خدایاسپاسگزارم مینویسم مجبورم اعتراف کنم وردپابگذارم حالاامروزجابه جاشدیم یک چادررختخوابی لباس وملحفه جمع شده شوهرم بارجرثقیل کردورفتیم خونه خواهرم ازصبح تاظهرلباس شستیم خواهرم ماشین لباسشویی سطلی داشتن خیلی فودال بودن خخ ناهارخوردیم وداشتم حاضرمیشدم برم آرایشگاه که متوجه شدم بایدبریم بیمارستان برای ورود فرزنددلبندمون بچه دوم الهی سپاسگزارم بابت قدمهای خیراین بچه ها من تحت پوشش خانه بهداشت روستابودم برای زایمان سریع شوهرم رفت ازخونه کارت بهداشتوآوردشوهرخواهرم ماشین داشت رفتیم به سلامتی بیمارستان خدایادرابعاداین اولادخوش قدم وپربرکت آمدی خوش آمدی فرداش آمدیم خانه چندروزی مادروخواهرم پدرم ویک برادرکوچکترداشتم خدارحمتشون کنه دورهم بودیم وخوش بودیم حالادیگه رفتن وزندگی شهری ماازامروزبه صورت رسمی شروع شد.1خدایاهمه چیزمهیاست لوله کشی آب نداردالهی شکرت!پس حمام هم ندارد!2خدایاسپاسگزارم که ماسالمیم سیم کشی برق نداردپس کنتوربرق هم نداردازستون برق صلواتی که به منبع انرژی الهی وصل است برق گرفته بودن خیلی به ندرت خانه هابرق داشت بارپروردگاراسپاسگزارم که مهم خانه ی ویلایی دربسته گازکشی هم که اصلامعنانداره!پس این خانه شهرشماچه دارد؟!قصری بودگوشه ی باغ ویلایی رویایی برای صاحب خونه ولی من که ازروستامهاجرت کردم به شهریک چیزخنده داره باغهای روستادرختان سربه فلک کشیده اون باغه یااین زمین خاکی برای نجات دادن ازدست شهرداری تانکرآهنی وسط حیاط برای آبیاری درختهایی که حاجی تازه کاشته وفصل بهارسبزی وگوجه بامجان میکاشت انقدرآب این تانکریخ زده بود که همیشه روی شیراب بایدآب ولرم میریختی که آفتابه آب کنی برای سرویس که پشت خانه زده بودن بایدیک عالمه لباس میپوشیدی ودونفری ازترس برای سرویس میومدیم زمین بزرگ وافتاد بود.برای گرمایش خانه بخاری جهازم نفتی بودکه مدام دوده میگرفت که دوستای عزیزدلم یادداده بودن آمپول همین شیشه هاکه موادمایع داره توی بخاری وسط آتیشابنداز میترکه دوده هاخارج میشن ما هم دوتابچه های روستای بیتجربه توی خانه این کاروکردیم دوده هانه تنهاازلوله بالانرفتن چون خودمونوترکوندیم بلکه ازسربخاری پکی کردوهمه جای خانه راگلباران کردالان دارم مینویسم ازخنده دلموگرفتم ساعت4صبح است ولی اون زمان گریه بودودوتاسیاه زنگی بزرگ با2تاسیاه زنگی کوچک خودمون که2تاشاهزادهای کوچکمون همسفراین زندگی شهری بودند.حالادیگه ازشبهای بعداوستاشدیم بخاری ولوله هارو میبردیم بیرون یک آمپول تزریقش میکردیم وهروتامون سیاه چرب میشدیم وباآب گرم کتری خودمون روتمیزمیکردیم هوای بیرون سردوخانه ازبیرون سردتر بازبرنامه نصب بخاری شروع میشدطبق شبهای قبل الله اکبرشماکمی بخندیدالان صدای خداازتلویزیون ومناره های مسجدبلندشدکه لیلاخانم نوبتی هم که باشه نوبت عشق بازی بامنه بااستادوهمکلاسیهات خیلی خوشگذروندی برم عشق بازی کنم برمیگردم. وبقیه ی داستان روادامه میدم خدابیامرزدصاحب خونمونوفامیلاشون میومدن تماشای باغچه شون مابه اینهانگاه میکردیم میخندیدیم چون فکرکنم به عمرشون باغ ندیدن چه ذوقی داشتن منم مهمونوازبودم سریع تعارف خانه میکردم میگفتندنه همینجاخوبه خوب سریع روفرشی یاهرچی یادم نیست پهن میکردم چای براشون میاوردم بهشون احترام میگذاشتم وحاجی پروازمیکردتوآسمونهاکه جلوی مهمانهاسرفرازم کردی وحاجی هم برای تشکرهرازگاهی ازهمسایه روبرویک ژیان وانت داشت میوه وسیب زمینی وغیره داشت براخونش خریدمیکردبرای ماهم میگذاشت به پاس وقدردانی ازپذیرای میهمانهاش سرفرازمیشدحالاچندماه اونجابودیم یادم نیست که بعدبرادرشوهرم آمدگفت بیاین بریم خانه یکی ازهمشهریهامون خانش گازکشیه حالاروزگارمون عالی شده بخاری نفتی رادادیم به گازی تبدیل کردن چون انرژی ازبین که نمیرود ازصورتی به صورتی تبدیل میشود حالابازیکسره سرگیجه حالت تهوع دارم که تاوقتی این بخاری بامابود سرگیجه داشتم همه میگفتندازبخاریه چون استانداردنبود.استاد اگه خانه اول ویلایی دربست بااون مشخصات بود حالایک حیاط دوطبقه دوخانواده باهم بدون حمام ،برای رفتن به حمام یک عالمه راه بیرون میرفتیم ازصبح تاعصرحمام زنانه بود ازعصرتاپاسی ازشب مردانه بود. وگرنه توی زیرزمینی روی گازآب گرم میکردیم باهمسایه هماهنگ میکردیم که مردهاپایین نیان ماحمام کنیم آشپزخانه توی زیرزمین سرویس توی حیاط بود.وخدابرای سومین باردرابعادپسردیگری به جمع این نماینده گی هاپیوست پسرسوم راخدابه ماهدیه داد حالاعزیزدلم پایه یک داره روی خاورکارمیکنه هروزصبح زمستان سردماشین روشن نمیشدچادرم به گردنم بادوتاپسرم قدشون به ماشین نمیرسید ولی میدونستن بایدماشینوهل بدیم روشن بشه اونم ماشین خاور زمینهایخ زده باکفش دمپایی پلاستیکی جلوبسته هل بده ولذت ببرالان برای نوشتن کامنت ازعزیزدلم تاریخ گواهینامه میپرسیدم ازخنده دلمونوگرفتیم بابت هل دادن خاورولی یادزحمتهای این فرشته های کوچک می افتم جیگرم میسوزه واشکهایم بی اختیارمیریزه الهی به این لحظه های قدمهای تکاملی جابجایی شب وروزهنگام سحرخداوسیله ی کاروازدواج همه ی دخترپسرهاروآسان کنه (بخصوص دهه ی شصتیهامنم 3تاپسرهام خوشبخت وعاقبت بخیرباشن وهمسرالهی براشون خدامعرفی کنه چون مااصلاهیچ کاری توی این دنیای ناشناخته بلدنیستیم وازدواج بچهها هم برای گسترش جهان هستی دختری که بنده ی تسلیم وتمکین خداباشدرامیخواهند.خدایاتوبی نیازی وبه ماافتخارنیازمندی به درگاه خودت راداده ای سپاسگزارم استاداینهاروگفتم برای ردپاوبه یادم باشه قدمهای تکاملی همینهاست پس شاکرخداباش وبه خودت لیلاجون افتخارکن حالااگه ماشین سنگین نداری خانه ی مبله ازخودت نداری ازهمینجایی که هستی شکرگذارباش اوناهم نتیجه شکرگذاریته میادنگران نباش خدانگهدارازساعت1شب تاالان ساعت6صبح باعشق نوشتم برای جوانهای الان که همه چیزازصفرتاصدشون درسته الهی به هرلحظه اززندگییم شکرت.خدانگهدار
سلام به استادعزیزم،مریم جانم ودوستای خوبم
ردپای قدم یازدهم باتاخیر1روزه
استادم من توی زندگیم اززمانی که باشماآشناشدم واقعا باچشمهای خودم دیدم که وقتی تمرکزت روی ی مسئله ای باشه(چه جالب چه ناجالب)واقعا لحظات زندگیتم دگرگون میشه.از همون اولش بخوای حساب کنی همون حال خوبی که بهت دست میده وقتی توتمرکزت رو از مسئله ناجالب برمیداری بزرگترین پاداششه.
این موضوع رو چه درزندگی خودم تجربه کردم چه درزندگی دیگران.
چه بسیارآدمهایی دیدم که همیشه درحال اعتراض وغرزدن وشاکی بودن از زمین وزمان هستندونتایجی هم که توی زندگیشون دریافت میکنند دقیقا ازهمون جنس اتفاقات ناجالبه والبته جالب اینجاست که همشم میزارن به پای شانس یا دیگران ودولت رو مقصر میدونن که اینا توزندگیشون آسایش وآرامش ندارن وکارهاشون به خوبی پیش نمیره.هی بدبیاری پشت بدبیاری(والبته ی خداروشکر بی جون ومنت واری هم ورد زبونشون هست)
جوری میگن خداروشکر که بقول شما توی اون مثالی که زدید پیرمرد نون خشک توی آب کثیف میزده ومیخورده وشکرمیکرده انگار که دارن به خداکنایه هم میزنن وی خط ونشونی ام براش میکشن.
استادجانم البته که اعتراف میکنم من تا قبل آشنایی باشما خیلی کم پیش میومد ازاعماق وجودم وبا تمام قلبم ازخداسپاسگزاری کنم جوری که تمام سلولام به وجدبیان وحس خوب سراپای وجودم رو دربربگیره.
واقعا نمیدونستم شکرگزاری که با احساس وعمیق باشه کارانجام میده نه اینکه فقط لق لقه دهنت باشه.
خیلی سرد وبی روح وناامید ی خداروشکر میگفتم وته دلم به خودم نهیب میزدم که به چی خداروشکر؟به این اوضاع؟خداجون نمیبینی اوضاع رو؟چرا ی کاری نمیکنی؟مگه من بنده ات نیستم؟
استادجان شماخیلی تاکید به پیدا کردن الگوها دارید.خیلی گشتم تا آدمهایی رو پیدا کنم که واقعا توزندگیشون قانون رو رعایت کنن ونتایج خوبی داشته باشن که متاسفانه موفق نشدم وباز برگشتم سمت خودتون ودیدم بهترین الگو خودشما هستید.دیگه دنبال کی بگردم؟
ولی بقول شما تادلتون بخواد نمونه ها والگوهایی پیداکردم که خلاف قانون عمل میکنند و مدام توزندگیشون ازتمام جهات مشکل دارندوجالب اینجاست شدیدا هم پافشاری میکنن به ادامه رفتارهاشون درصورتی که خودشونم میدونن دارن اشتباه میکنند ولی چرا نمیخوان تغییر کنند الله واعلم؟
ایناهمون آدمهایی هستند که سالهاست درصف اول اعتراضات هستند وهنوز هم داد تغییر دولت وحمایت از مردم رو سرمیدن.چیزی که باچشمام دیدم.
ومنی که ازاول توی این مسیرها نبودم(اون اوایل بخاطر ترس بود نه اطلاع ازقوانین)چقدر خودم رو سرزنش میکردم که با ترسم خودم رو محدود کردم و حامی مردم نیستم.
ولی الان که قانون رو میدونم خیلی خیلی شاکرخداوندعزیزترازجانم هستم که کمکم کرد سمت این مسیرها نرم چون قطعا جوری توش غرق میشدم که حالا حالاها بیرون اومدن ازش ممکن نبود.
سپاسگزار خدای خوبم هستم که راه صحیح رو جلوی پام گذاشت.
درپناه خداباشید.آمین
بنام خداوند قادر متعال
سلام دوستای خوبم
چقدر فایل امروز رو دوست داشتم خیلی نکات خوبی داشت مهمترینش این بود که ایمان داشته باشیم شرایط سخت گذراست و دایمی نیست و فقط کافیه ذهنمون رو کنترل کنیم و بقول قران تقوا پیشه کنیم.
یکی دیگه از نکات فایل امروز این بود که تضادها رو باید قدر بدانیم جون باغث میشه ما واقعا بفهمیم چی میخوایم و باید بدانیک اگر در شرایط سختی هستیم باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم تا سیل نعمتها به سمت ما بیاد
اینکه اگر در شرایط سخت کنترل ذهن نداشته باشیم همه چی بدتر میشه رو من با پوست و استخوان تجربه کردم همین چندماه پیش یه اتفاق بد افتاد و هر روز اتفاق بدتر میفاد و حالا میدونم باید در شرایط سخت یک کار کنم
صبر و کنترل ذهن تا ارامش داشته باشم
مهمترین کاری که باید در هر لحظه انجام بدیم اینه تمرکز و حواسمون رو بدیم به هر چیزی که احساس ما رو بهتر میکنه
سپاسگزاری باعث میشه سیلی از نعمت های پنهان به سمت ما روانه بشه
برای رسیدن به خواسته ها باید تمرکز کنیم ذهنمون رو کنترل کنیم مقاومت در برابر تغیییرات نداشته باشم و بدانیم هرانچه پیش میاد قطعا خیر است تا ما را به خواسته خودمان برساند