https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اگر به دلایل و ریشه علل تفاوت در میزان درآمد در کسب و کارهای متفاوت و حتی یکسان، بپردازیم چه منبعی غنی تر از قرآن کریم و کلام ناب خداوند و ارباب ما بندگانش سراغ داریم؟
در مراجعه به این منبع عظیم به تعدد متوجه این موضوع می شویم که اگر به خدا توکل واقعی کنید و به کارتون ایمان و باور عمیق داشته باشید قطعا به هر انچه که بخواهیم دست می یابیم.
آیه معروف مَن لا یَحتَسِب… و کَفی بِالله وَکیلا موید این موضوع هست که اگر به روزی بی حد و حساب از جایی که گمانش را نمی برید هم بخواهید دست یابید، شرط اصلی ان توکل به منبع لایزال خداوندیست.
آنچه که نتیجه گیری های متفاوت استاد عزیزم را از دیگران به طور معناداری متمایز کرده است همین باور و ایمان به ان منبع عظیم است که بارها و بارها به ان تاکید می کند و تمام تمارین ایشان مثل ستاره قطبی، اهرم رنج و لذت؛ توجه به نکات مثبت، شکرگزاری در همه حال، تجسم کردن و …. راه هایی هستند که سر انجام ما را به آن باور اصلی و اساسی می رسانند و الّا تمام این راه ها موقتی بوده و اثرش از بین می رود مگر اینکه به منبع اصلی وصلمون کنند.اگر استاد به تبلیغ نیاز ندارد چون او وصل است و توکل واقعی و البته عملی به الله یکتا دارد و تمام دست های خداوند در مسیر چنین انسانی قرار می گیرند و خود مبلّغ او می شوند پس او را چه حاجت به تبلیغ از آن نوعی که ما به آن معتقدیم؟ پاشنه آشیل تمام این تفاوت ها در میران درآمدها داشتن یا نداشتن ایمان و باور واقعی است. اگر باورمان به تبلیغات، سخت کار کردن و جان کندن و … داشته باشیم قطعا به خاطر داشتن باورهای این چنینی به همان صورت به نتایج دلخواهمون خواهیم رسید چراکه افکارمان سازنده و خالق زندگیمان است و بنابراین اگر این باور به منبع لایزال باشد انگاه نتایج با کیفیت و کمیت بهتری رقم خواهد خورد.
نتایج ضعیف در هر امری مثل کسب و کار به دلیل داشتن ذهن فقیر، ارسال مداوم فرکانس های منفی چه اگاهانه و چه ناخودآگاهانه، توجه و باور به دست های خدا به جای توجه خالصانه به خدا، شایسته ندانستن خود، توجه به داشته ها و موفقیت دیگران از سر حسرت، قضاوت کردن دیگران، مراوده با افرادی که مدام در حال ارتعاشات منفی و انتقاد از وضع موجود هستند، این افراد ظرفشان به شدت کوچک بوده و قطعا از باران رحمت و ثروت خداوندی که به طور مداوم در حال بارش بر سر بندگانش هست، بیش از ظرفیت محدود ظرفشان نصیبشان نخواهد شد حتی اگر ظرف کوچکشان را بردارند و به ان سو و این سو بروند به امید دریافت ثروت بیشتر.
گاهی اوقات وقتی التماس خدا به بندگانش را می بینم که چگونه از آنها می خواهد تا به او توکل کنند که او برایشان بس است و هر انچه را بخواهد به انها می دهد، ولی اغلب ما انسانها گوش شنوا نداریم که این ندا را بشنویم، دلم به شدت می گیرد ولی به خودم نهیب می زنم که او بارها گفته لا یحزنون که جای نگرانی نیست که ما شما را مختار آفریدیم و قد تبین الرشد من الغی.
پس باور، ایمان، توکل، نداشتن نگرانی و آرامش حاصل از اتصال به منبع اصلی تنها کلید تفاوت در آمدها و بالاتر از ان کسب معنویتهاست.
من هادی توکلی هستم 21 ساله از افغانستان من تاهنوز هیچ کسب کاری را خودم انجام نداده ام مثل فروش چیزای کوچک هم نبوده البته باید از قدم های کوچک ولی متوالی شروع کرد به همین خاطر من شروع میکردم بعضی وقت فروش بادکنک یا چیزای دیگه به مدت دو روز یا سه روز یا ثبت موزیک این چیزا چند سال قبل که در افغانستان بودم بخاطر شرایط بد مالی همیشه میخواستم یک کاری کنم در پهلوی مدرسه چون هیچ پولی برای لباس درست. کفش درست نداشتم بهمین علت واقعا میخواستم پول داشتهباشم با برخورد با تضادها بعد ها بخاطر جواب ندادن این کارها بخاطر باورهایی اشتباه اصلا نمیتوانستم ادامه دهم چون این ذهنم خیلی فشار میآورد وقتی چیزی را نمیتوانستم بفروشم یا بخاطر ترس ها مثلا میگفتم فلانی ببینه چی بگه که من دارم دست فروشی میکنم فلان هم کلاسی فلان فامیل . یا بخاطر که کسی نمیخرید یا چانه زنی های زیاد اصلا ادامه نمیدادم. چرا ادامه نمیدادم چون آنقدر مجبور نبودم که باید یک دست فروشی چیزی داشته باشم تا خرجم دربیارم این نبود ولی بازهم تضادهای بود که مرا به این چیزا کشانده بود که بعداها میرفتم کارمندی کارگری در رخصتی های مدرسه تا یک مقدار پول دربیاورم.
با این چیزا و داستانم میخواستم این را بیان کنم و به پاسخ مسابقه بگم که من فعلا بدون اینکه این فایل مسابقه را ببینم همیشه این سوال درذهنم میگذشت چه آنزمان های قبل چه فعلا و این سوال تا جایی همیشه در ذهنم می آید. و من جواب این سوال را بخودم این طوری میدم
تمام زندگی من با افکار وباورهایم ساخته میشود این را چه باورکنم یا بپذیرم قبول کنم یا نکنم تمام اتفاقات و شرایط زندگی ام با باورهایم و فکرهای که زیاد تکرار میشه که میگم افکار که با این افکار هر احساسی دارم زندگی خلق میشود حالا این باورها و افکار میتانه در هرزمینه باشه در حوزه مالی یا روابط سلامتی یا معنویت. خوب پس تمام زندگی من با افکار من خلق میشود. (من خودم به همین که تمام اتفاقات زندگی با افکارم خلق میشود را کاملا باور نتوانستم درسته قبول دارم و میگم که باورهای ما زندگی مارا میسازد ولی نیاز داره به زمان و تکامل تا مثل یک درخت سال در سال بزرگ شود.) پس تمام چیز باور و افکارم هست که خلق میشود.
من همیشه به این موضوع فکر میکنم مثلا علاقه من عکاسی و فلم برداری است ولی فعلا اصلا بخاطر باورهای محدود کننده اصلا نتواستم شروع کنم چون اولین باورش اینه که من نمیتوانم از این طریق پول دربیارم اگر هم دربیارم خیلی زمان زیادی ضرورت داره تا من بتانم به درامد برسم یا افرادی زیادی ایقدر غول های هست که تواسته آنقدر سبسکرایبر و فالوور و ویدیو های ساخته که اصلا هیچ ببنده ای به من نمیرسد یا باوردارم که چقدر افرادی زیادی دنبال فلم سازی و یوتیوب هست که من اصلا دوست ندارم شغلی داشته باشم که همه انرا بلد باشه میخواهم تک باشم بین خیلی ها(کمالگرایی) خوب بخاطر هیمن باورها و باورهای محدود کننده وهمین ترمز ها اصلا زمینه اش برایم مناسب نشده حالا من این ترمز هارا خیلی های شانرا برداشته ام زمینه اش مساعد خواهد شد ومن خواهم شروع کرد. ولی اگر قبل ازاینکه مثله ترمز ها بشناسم حتی اگر این فرصت برایم پیش می آمد اصلا شروع نمیکردم چه برسه که ادامه بدم یا ندم. خوب من وقتی به شخصی برخورد میکنم که به مساییل و نحوه کار یوتیوب را نشان دهد هم به باورهای من بستگی داره به آیا اصلا سراغ آموزش این چیزا میرم یانه چون آموزش این کار خیلی زندگی و کار مرا آسان میکند بجای اینکه من خودم یادبگیرم آموزش و شرکت در کلاس ها هم بخاطر باورهای ماست که آیا من درخواست کمک یا آموزش میکنم یانه باورهای من است که زمینه آموزش آسان رافراهم میکند.البته باورهای که عمل نیاره باور نیست یک حرف است. این نکته به نظرمن خیلی مهمه که همین الان بهش رسیدم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است که استاد شعارش شده این خیلی مهم است بخاطر درک نادرست از هیمن موضوع من خودم یا هرکسی بعضی وقت وقتی نجواها می آید قانون را اشتباه درک میکنم. که مثلا من بشینم خانه هیج کاری نکنم و کارم تمام شود. این درک اشتباه من باعث خلق سوالایی زیادی میشه باعث توجه به فرعیات میشه یا حتی بعضی وقتا دلم میخواهد که کل قانون مانون را رها کنم اصلا یک چیزی بیهوده است. این را فراموش میکنم که باورهای من باعث بوجود آمدن فرصت ها میشه که من قدم بردارم.
خوب با این مثال منظورم این بود به خاطر باورهای ما ما هدایت میشویم به سمت تبلیغات که نتیجه دارد شاید خیلی ها تبلیغات میکنند اما هیچ نتیجه یی ندارد بعضی ها تبلیغات میکنند نتیجه نصف نیمه دارند بعضی ها نتیجه خوب بعضی ها اصلا تبلیغات نیاز نداره فقط تبلیغات مختصر وبدون هزینه (مثل همین سایت استاد , شرکت تسلا ووو)همه این ها نشان دهنده میزان باورهای افراد است. و این باورهای هرگز 100 درصد کامل نمیشود این خصوصیت جهان ماست بنابراین اگر باورهای صد در صد باشد اصلا هیج تبلیغ مختصر و بدون هزینه هم درکار نیست. مثل استاد که در فایل های رایگانش تبلیغات دوره هایش را میکند اگر باورهای استاد 100 درصد بود اصلا این تبلیغاتش هم لازم نبود. البته منظور من اینه که خود تبلیغات اصلا چیزی بدی نیست کاملا تبلیغ چیزی خوبی است. خوب استاد بارها بارها در هر فایلش میگوید که زندگی ما جز افکار درون ما نیست. تمام این چیزای های که داری و تجربه اش میکنی بخاطر باورهای من باور خود توست. این وضعیت مالی. اگر من تحصیل نکرده ام یا افرادی زیادی تحصیل کرده بخاطر باورهایش باورهایش بوده فکر میکرده که با فلان تحصیلات میشه با فلان مدرک میشه به استقلال مالی رسید یا هرقدر خودش میخواهد فرض میگیریم که دوفرد تحصیل میکند هردو به اهداف متفاوت یکی شیمی تحصیل میکند که کارمند شود چون او کارمندی را میخواهد شخصی دیگر میخواهد که شیمی را بخواند دانشمند شیمی شود یا کارآفرین موفقی شود که اختراع های جدید کند که ثروت بسیار زیادی را بسازد هرکدام از این افراد بخاطر باورهایش هدایت شده به همین تحصیلات و همین مقصد تحصیل. خوب تمام زندگی باور است البته بدون استثنا باور های ماست. هیچ چیزی دیگری دخیل نیست. من خودم واقعا تا جایی را این موضوع” باور” را خوب درک کرده ام ولی درکی که عمل بیاره بهش تا هنوز نرسیدم که اگر ادامه دهم وترمز هایم وترس هایم کنار بگذارم وقدم اول را شروع کنم حتما به راه های هدایت میشم که واقعا به اوج خودم برسم.
در مورد این موضوع بگم که من وبا دوستم صحبت از شروع شد که بعضی از شبکه های مخابراتی در آلمان که قرار داد بسته میکند ماهانه باید مشتری مبلغ معین را پرداخت کنند ولی بعضی وقت جریمه های ناحق یا هزینه های اضافی بیجا میآید وشخصی دریوتیوب میگفت که بله این شبکه مثلا برای درامد شان کارهای رامیکنند که مثلا یک هزینه اضافی باید پرداخت کنیم وقتی میخواهم که چرا؟ بعد ثبوت های پیدا میکنند که مثلا یک شماره یی را از ایران پیدا میکنن و روی ورق مینوییسن که تو زنگ زدی به این شخص درصورتیکه این کار را اصلا نکردیم.> خوب من خودم هم جریمه شدم همان لحظه حسم بد بود ولی بعدش فهمیدم بخاطر فلان کارم این جریمه آمده است. وگفتم خداروشکر که من آنقدر باورهایم بهتر شده که حداقل جریمه های ناحق یا کلاهبردای نمیشم و دوستم گفت این حقیقت دارد. واز من پرسید بنظر تو این درست میگه ( ویدیو) من گفتم شاید ولی گفتم چرا شاید اول که در این کشورها کلاهبرداری نیست دوما که درهر کشوری کلاهبرداری و تقلب کار هست حتی همین آلمان بعدش گفتم این به باورهای خود هر شخص تعلق دارد که با این کلاهبردار ها برخورد کزده یعنی در هر جایی دنیا کلاهبرداری هست بعضی ها که قربانی این کلاهبرداری ها میشود بخاطر باورهایش هست.
خوب خدارو شکر که به این درک تاجایی خوبی از قانون رسیده ام.
برای نوشتن همین کمنت من چون آنقدر سرعت تایپم سریع نیست حدود دوساعت گذشت و خیلی افراد حتی کمنت های چند صفحه یی مینویسن. این نشان دهنده کار کردن و متعهد بودن ما همه ای اعضای خانواده است این موضوع خیلی احساس خوبی بمن داد و من واقعا امروز ودیروز احساس خوب داشتم واقعا.
هدف من واقعا خالصانه برنده شدن در مسابقه نیست. تنها دلیل برنده شدنم اعتماد بنفس بیشتر است و تایید قانون است که برنده شوم و این تجسم که کردم من برنده شدم به حقیقت بپیوندد.
خدایا واقعا شکر.شمارو همه را دوست دارم درسته در سایت من فعالیتی چندان ندارم ولی درعمل تلاش میکنم.
دوستان عزیز از شما سپاسگزارم واز استاد عباسمنش سپاسگذارم. از خداون سپاسگذارم بخاطر این فرصت بخاطر این فضایی عالی واین نعمتهای بی نهایتش.
کجا از ابزار برای موفقیت استفاده شود و کجا باید روی خدا حساب کنیم؟
به یقین آنچه ما را در هر مسیری که بخواهیم به موفقیت میرساند تمرکز است و ایمان به اینکه خداوند با همه ی امکاناتش هم جهت با خواسته ی ماست و ما را در رسیدن به آنچه بعنوان مسیر یا مقصد شناخته ایم کمک میکند.
برای بیان دیدگاهم قصد دارم از وضعیت و تجربه خودم استفاده کنم .
7 سال بود در شغلی مشغول بودم بیشتر کارهای خرید و فروش یک فروشگاه نسبتا معروف شهرمان بعهده من بود.همیشه توی این سالها برای موفق بودنم(تعریف من از موفقیت)در جریان تازه های تولید شده در حیطه شغلی مان قرار میگرفتم و ارتباط خوبی با مدیریت و مشتری ها و همکارانم داشتم.
یکی از روزهای مردادماه93 یکی از همکاران ما که چندسالی بود میشناختمش به محل کارم امد و گفت که قصد واگذاری محل کار و اجناس فروشگاهش را دارد و من را مناسب این معامله دیده است. من تشکر کردم و از انجایی که از حقوقم و محل کارم راضی بودم و با توجه به این ان موقع 25 سال سن داشتم و اطرافم ندیده بودم که خانومی با این سن کم, برای خودش مستقل کار کند دونفر از اشنایان که تجربه ی کار در همین شغل را داشتند و اقا هم بودن و از نظر من خیلی محتاج به این معامله بودند را پیشنهاد کردم اما ایشون گفت که برای خریدهای اخیر چک داده است و برای پرداختشان به تعهد از طرف کسی که باهاش معامله میکنه رو میخواد و کسی رو به اندازه من متعهد به این کار نمیبینه. این شد که من بعد از کارم رفتم محل کارشون رو دیدم هر چند فضای انجا نسبت به محل کارم کوچک بود اما نور و جنس سقف و چیدمان عالی بود. فقط مانده بود کنار امدن با وضعیت پرداخت قیمت کالاهای موجود که له طرز شگفت انگیزی چیزی نقد نخواست و تا 5 ماه بعد بصورت ماهیانه چک خواست فقط بابت اجاره ملک مبلغی پول پیش خواست(در روند نوشتن قرارداد بودیم که یک روز گفت قبلا که مشتری میامد برای خرید با اینکه چیزی که میخواست را داشتیم بعلاوه چیزهای بهتری هم که بود معرفی میکردیم اما خرید نمیکرد. چندباری دقت کردیم که همان مشتری پاکت فروشگاه شمارا در دست دارد و از شما خرید کرده است دیگه برای ما محرز شده بود که اگر مشتری توی فروشگاه شما بیایید از پیش شما دست خالی برنمیگردد!?) . مغازه رو از ایشون اجاره کردم دوتا نیروی کار رو استخدام کردم و به همان شیوه ای که قبلا کار میکردم شروع به خرید و فروش کردیم و الان که اردیبهشت 98 هستیم از درامد همین مغازه ماشین و یک واحد آپارتمان خریدم که خرید هر کدومشون مثل راه انداختن خودش شگفت انگیز بود.
فایلی که استاد در مورد رزق و رزقان صحبت کردن زیاد اتفاق میوفته به این صورت که یک موقعیت خوب, خودش به سراغم می اید.
در ادامه ی جواب دوستمون که بر سر دوراهی قرار دارند باید بگویم که در کسب و کارم یک قسمتی را که ربط به امکانات دارد مثل داشتن خط تلفن که افراد با ما در تماس باشند و شماره تماسی که در سایت یا اطلاعات شهر باشد یا سیستم و نرم افزار حسابداری که برای ثبت کالاها لازم است اقدام کردم . یک بخشی از کار مربوط میشود به ذهنیات و باورهای ما که لازم است اعتمادبه خداوند داشته باشیم و با تخصص خودمان پیش برویم.
غیر از امکاناتی که فراهم کردم روی کارم تمرکز داشتم و با علاقه هر روز سرکار میامدم و به خرید و عرضه محصولات مورد نیاز قشری که با ما در تماس بودند میکردم و بعد از چند سال الان کلی مشتری جدید که مشتری های سابق ما را معرفی کردند از ما خرید میکنند.
استاد هم با تعدادی از مردم در تماس هستند که خواسته هایی دارند
ایشون هم برای رفع دغدغه ی انها سوالاتشان را میشنود و میخواند و در پی جواب به انهاست.
دلیل موفقیت ایشون هم تمرکز بر روی انچه میخواهند و میدانند هست در حدی که به چگونگی عملکرد رقبا و حواشی, کاری ندارند.
به امید موفقیت و درک قوانین الهی برای خودم و شما دوست عزیز و همه ی همراهان گرانقدر”.
دوستان عزیزم استاد عباسمنش به یک حقیقتی درباره بازاریابی در آخرین لایوشون در اینستاگرام اشاره کردن و اون نحوه آشنایی هر کدام از ما با این سایته!
در مورد خودم باید بگم که من قبل از آشنایی با این سایت در حوزه رسیدن به کسب وکار مورد علاقه ام دچار سردرگمی شدیدی شده بودم و از آنجایی که منبع درآمد دیگه ای هم نداشتم واقعا کلافه شده بودم
تا اینکه یه روز مادرم بهم پیشنهاد داد قرآن را مطالعه و ختم کنم، من هم بلادرنگ پذیرفتم
مطالعه قرآن خیلی بهم آرامش میداد و غذای روحم شده بود
یه روز با یکی از دوستان پدرم به یه سفر یک روزه رفتیم تو این سفر ، ایشون که یه هندزفری مرتب در گوشش بود و برای من و پدرم سوال شده بود که چی داره گوش میده یه دفعه به من گفت میخوای تغییر کنی میخوای ثروتمند بشی منم که انتظار این راهنمایی را می کشیدم فورا گفتم آره که میخوام و از اونجا بود که با سایت عباسمنش آشنا شدم و٫٫٫٫
وقتی به این شیوه آشنایی خودم با استاد فکر میکنم میبینم استاد راست میگه که افرادی که آمادگی داشته باشند وارد مدار من میشن
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
به نظر من ،ما و شما دوست گرامی که این سوال را پرسیدی باید در افق وسیع تری به این موضوع نگاه کنیم و صرفا خودمون را محدود به نحوه بازاریابی و چگونگی گسترش کسب وکار استاد نکنیم، باید عمیقتر به موضوع نگاه کنیم٫
چیزی که من خصوصا در لایوشون شماره ۲ و سه استاد به وضوح دیدم التزام عملی و باور عمیق ایشون به اون انرژی هستش که به هر شکلی تو این دنیا ظاهر و متجلی شده و زمین و آسمان ها مسخر و در ید قدرت اوست
و اون انرژی که اسمش را هر چیزی میخوای بزار تو کتابش عین همون قدرت را به تو داده و عالم را مسخر تو کرده که بتونی با ارتعاشات فکری جهان پیرامونت را خلق کنی
(حالا چرا این قدرت را فقط به تو داده و تورا برگزیده و تو را جانشین خودش روی زمین قرار داده؟
چون تو صاحب فکر و اندیشه هستی!)
پس همه ما چنین قدرتی را داریم که با افکار و ارتعاشات غالبمون شرائط و موقعیت های زندگی مون را در همه جوانب اعم از کسب و کار معنویت روابط و ٫٫ خلق کنیم
فقط چیزی که هست اینه که به اندازه ای که بتونیم اصل اساسی بالا را باور کنیم میتونیم شرایط و موقعیت های زندگی مون را آگاهانه تاکید می کنم آگاهانه خلق کنیم و از ظهور ناخواسته ها جلوگیری کنیم
پس همه چیز برمی گرده به باور این اصل اساسی که همه دوره های استاد خصوصا تو این دو تا لایوشون موج میزنه،
ببین استاد با عملش چطور آموزش میده که فقط روی خدا باید حساب باز کرد و اجازه نمیده که نقش عوامل بیرونی( عوامل فنی در موفقیت سایتش) تو ذهنش پررنگ بشه و٫٫
این نیازمند اینه که ما بتونیم ورودی هامون رو کنترل کنیم و روی ورودی های ذهنمون یه فیلتر قوی بزاریم که اونم تعهد به این باور توحیدیه :
تنها منبع قدرت و ثروت و سلامتی اون انرژی که به هر شکلی تو بخوای در میاد؛ مشتریت میشه بازاریابت میشه، روابط عاشقونت میشه
خلاصه همه چیز میشود همه کس به شرط اعتقاد، به شرط باور ، به شرط پاکی دل
دوست من اینها را اول از همه دارم به خودم میگم چون خودم بیشتر از تو به این آگاهی ها و الهامات( آره درست شنیدی الهامات، چون خدا الهام هم میشود) نیاز دارم
دوست من خدا خودش تو کتابش میگه من برای شما آسونی را خواستم آسونی!
پس بیا خودمون را به رنج و زحمت نندازیم و سراغ هر چیزی را از درون خودمون بگیریم
آره عزیزم همه چیزی که من و تو نیاز داریم در دسترسمون هست، جواب هر سوالی در درون خودته بیا به خودمون بیشتر سر بزنیم و با خودمون بیشتر رفیق باشیم
سلام خدمت همه بچه ها وسلام خدمت استاد عزیزم جناب عباس منش من در رابطه با این سئوال دوست عزیزمون خیلى مختصر جواب میدم.از نظر من با توجه به آموزه هاى که استاد عزیز بهمون داده در فایلهاى مختلف اینه که اولین مورد ایمانه ما باید ایمانمون نسبت به خداى مهربان به ١٠٠درصد برسونیم که نتیجه ایمان واقعى اینه که احساسمون خیلى عالى میشه چون خداى مهربان دروجود خودمون هستش و این باعث احساس خوبه که میدونید احساس خوب مساوى است بااتفاقات خوب دوم اینکه ما باید باورهامون بطور کامل در تمام موارد چه کسب کار چه سلامتى چه ثروت عوض کنیم باورهاى قبلى که مثل سیمان به مغز ما چسبیدن باید خراب کنیم و باورهاى خداگونه جایگزین بشن سوم اینکه در هر کارى که قرار انجام بدیم باید توکل داشته باشیم توکل مهمه چون تمام تمرکز ما در هر کارى قبلش به سمت خدا هستش و باعث موفقیت در هر کارى میشود چهارم اینه که ما باید به اینکه خدا همه انسانها رو هدایت میکنه ایمان داشته باشیم ما در هر لحظه درحال هدایت شدن هستیم پس باید به این موضوع ایمان داشته باشیم و هدایت خدارو دریافت بکنیم پنجم اینه که حرکت کنیم به سمت کارى که میخواهیم انجام بدهیم ایمانى که عمل نیاورد حرف مفت است من وقتى که خدارو تو وجودم پیدا میکنم و ایمان واقعى میاورم باید حرکت شروع کنم مخصوصا در مورد کسب وکارمن باید قدم اول بردارم تا خداى مهربان قدمهاى بعدى را به من بگوید ششم اینکه من باید عادت سپاس گزارى در وجودم داشته باشم ما در هر لحظه باید سپاس گزار خداوند باشیم باید بندگى اونو بکنیم تا اونم درخواست مارو به اجابت برسونه من وقتى قرار باشه شغلى شروع کنم یا خریدى بکنم یا درخواستى بکنم باید تمام این مواردى که گفتم داشته باشم اونوقته که همیشه و همیشه همه چیز براى من داره به سمت جلو پیش میره و درهر کارى موفق هستم اینا تمام کارهاى هستند که استاد عزیزم جناب عباس منش انجام میدن و من هم متاهد شدم مثل استاد تمام موارد رو انجام بدم و به لطف خداى مهربان به اوج سلامتى شادى ثروتمندى و سعادت دنیا آخرت برسم و براى همه دوستان عزیزم این آرزو از خداى مهربان دارم و سپاس گزار خداى بزرگ هستم.درپناه الله یکتا باشین همه دوستان و گروه عباس منش عزیز
کجا از ابزار برای موفقیت استفاده شود و کجا باید روی خدا حساب کنیم؟
به یقین آنچه ما را در هر مسیری که بخواهیم به موفقیت میرساند تمرکز است و ایمان به اینکه خداوند با همه ی امکاناتش هم جهت با خواسته ی ماست و ما را در رسیدن به آنچه بعنوان مسیر یا مقصد شناخته ایم کمک میکند٫
برای بیان دیدگاهم قصد دارم از وضعیت و تجربه خودم استفاده کنم ٫
۷ سال بود در شغلی مشغول بودم بیشتر کارهای خرید و فروش یک فروشگاه نسبتا معروف شهرمان بعهده من بود٫همیشه توی این سالها برای موفق بودنم(تعریف من از موفقیت)در جریان تازه های تولید شده در حیطه شغلی مان قرار میگرفتم و ارتباط خوبی با مدیریت و مشتری ها و همکارانم داشتم٫
یکی از روزهای مردادماه۹۳ یکی از همکاران ما که چندسالی بود میشناختمش به محل کارم امد و گفت که قصد واگذاری محل کار و اجناس فروشگاهش را دارد و من را مناسب این معامله دیده است٫ من تشکر کردم و از انجایی که از حقوقم و محل کارم راضی بودم و با توجه به این ان موقع ۲۵ سال سن داشتم و اطرافم ندیده بودم که خانومی با این سن کم, برای خودش مستقل کار کند, دونفر از اشنایان که تجربه ی کار در همین شغل را داشتند و اقا هم بودن و از نظر من خیلی محتاج به این معامله بودند را پیشنهاد کردم اما ایشون گفت که برای خریدهای اخیر چک داده است و برای پرداختشان به تعهد از طرف کسی که باهاش معامله میکنه رو میخواد و کسی رو به اندازه من متعهد به این کار نمیبینه٫ این شد که من بعد ازپایان ساعت کارم, رفتم محل کارشون رو دیدم هر چند فضای انجا نسبت به جایی که مشغول بودم کوچک بود اما نور و جنس سقف و چیدمان عالی بود٫ فقط مانده بود کنار امدن با وضعیت پرداخت قیمت کالاهای موجود که به طرز شگفت انگیزی چیزی نقد نخواست و تا ۵ ماه بعد بصورت ماهیانه چک دادم٫ فقط بابت اجاره ملک مبلغی پول پیش خواست٫ (در روند نوشتن قرارداد بودیم که یک روز گفت قبلا که مشتری میومد برای خرید با اینکه چیزی که میخواست را داشتیم بعلاوه چیزهای بهتری هم که بود معرفی میکردیم اما خرید نمیکرد٫ چندباری دقت کردیم که همان مشتری پاکت فروشگاه شمارا در دست دارد و از شما خرید کرده است دیگه برای ما محرز شده بود که اگر مشتری توی فروشگاه شما بیاد, دست خالی برنمیگرده! ?) ٫ مغازه رو از ایشون اجاره کردم دو نفر نیروی کار هم استخدام کردم و به همان شیوه ای که قبلا کار میکردم شروع به خرید و فروش کردیم و الان که اردیبهشت ۹۸ هستیم از درامد همین مغازه ماشین و یک واحد آپارتمان خریدم که خرید هر کدومشون مثل راه انداختن خودش شگفت انگیز بود٫
جالب اینکه در اینجور مواقع شاید مدیر یا رییس سابق بنا به هر دلیلی استقبال نکنه اما مدیریت مجموعه ی ما خیلی هم استقبال کرد و چند بار که نیاز داشتم کمک مالی بصورت قرض بهم داد و همچنان رابطه ی خیلی خوبی با هم داریم و هر وقت لازم بشه مشتری هم برای همدیگه میفرستیم٫
فایلی که استاد در مورد رزق و رزقان صحبت کردن, برای من زیاد اتفاق میوفته٫ به این صورت که یک موقعیت خوب, خودش به سراغم می اید٫
در ادامه ی جواب دوستمون که بر سر دوراهی قرار دارند باید بگویم که من در کسب و کارم یک قسمتی را که ربط به امکانات دارد مثل داشتن خط تلفن که افراد با ما در تماس باشند و شماره تماسی که در سایت یا اطلاعات شهر باشد یا سیستم و نرم افزار حسابداری که برای ثبت کالاها لازم است اقدام کردم ٫ یک بخشی از کار مربوط میشود به ذهنیات و باورهای ما که لازم است اعتمادبه خداوند داشته باشیم و با تخصص خودمان پیش برویم٫
غیر از امکاناتی که فراهم کردم روی کارم تمرکز داشتم و با علاقه هر روز سرکار میامدم و به خرید و عرضه محصولات مورد نیاز قشری که با ما در تماس بودند میکردم و بعد از چند سال الان کلی مشتری جدید که مشتری های سابق ما را معرفی کردند از ما خرید میکنند٫
و اما در مورد دلیل موفقیت استاد!
استاد هم با تعدادی از مردم در تماس هستند که خواسته هایی دارند
ایشون هم با علاقه ای که در این زمینه دارند, برای رفع دغدغه ی انها سوالاتشان را میشنود و میخواند و در پی جواب به انهاست٫
دلیل موفقیت ایشون هم تمرکز بر روی انچه میخواهند و میدانند هست در حدی که به چگونگی عملکرد رقبا و حواشی, کاری ندارند٫
به امید موفقیت و درک قوانین الهی برای خودم و شما دوست عزیز و همه ی همراهان گرانقدر”٫
?تفاوت استاد با دیگران به گفته خودی استاد توحید توحید توحید…
توحید چی یعنی اینگه باور داشته باشیم که یک قدرت در جهان وجود دارد و تمام.
توحید ابراهیم را خلیل الله نمود چرا؟
چون ابراهیم بود و خدایش تمام نه ریس نه فرهنگ نه حرف مردم نه سیاست مداران نه بازار نه موقعیت نه بازا یابی شبگه ای نه هیچ دیگه.
فقط تنها تورا میپرستم و تنها تورا عبادت میکنم .
تنها تورا میپرستم وتنها مشتری از تو میخواهم.
تنها عشقم تو هستی و عشق های دیگر تو بفرست خیلی جالب بخدا این خدا دوستش دارم اما خیلی دلم برایم میسوزد که نمیتوانم عمل کنم به او مانند موسی طرف ساحل بروم.
خیلی دلم میخواهد دادا بزنم که چرا نمیتوانیم مثل ابراهیم خود را داخل آتش انداخته نمیتوانیم چون ایمان نداریم نداریم نداریم .
اگر داشته باشیم همانند استاد که به گفته خودشون من ۵ درصد به این دیدگاه عمل نمودم و این نتایچ را گرفتم.
ما نسبت به همه چیز خود شک داریم غیر از توحید و باور نداریم به اینگه خداوند مارا حمایت و هدایت میکند.
آغا اصلا پیامبر بازار یابی بلد بود.اصلا چرا یک تعداد خاصی همه نعمت خدا برایشان داده.
جوابش توحید توحید.
این دسته باور دارند که خداوند متوکل کننده کان را دوست دارد خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط باور مشتری میشود بی مشتریان را.
همه چیز میشود توحید.
توحید پایه تمام خواسته ها است.
چون وقتی پیش خدا میرم خیلی پر رو میشم خجالت ندارم با تمام کناه های که نمودم میکم بدی نامحدود شرم هم ندارم.
میگم من خداوند مهربان هست ههههههه
چقدر کثیف هستیم ما بخدا چرا به این قدرت ایمان نداریم چر؟؟؟؟؟؟؟
بابا تفاوت استاد فقط در همین توحید است دیگه چیزی نیس بخدا.
بچها یک گپ را بگویم خداوند را باور نمایید جهان را فتح کنید دلتان بازم.
دلتان نی دل خودم من اگر بتوانم باور نمایم جهان را فتح میکنم.
جای که توحید باشد آنجا خطر نیست.
آنجا بازار یابی تبلیغات تحصیلات موقعیت جنسیت سن ظاهر سرمایه پارتی ووو
وجود ندارد.
اگر میخواهیم رشد نمایم توحید را درک نمایم
نه شیوه تبلیغات نه دختر زیبا را پشت معلومات بیاریم نه کروات چگونه چنانی بزنیم هههههههه
من خیلی به این حرفای که نوشتم خنده ام گرفت چون خیلی ساده است اما ما انسانها خود را غرق نمودیم با اگاهی داشتن.
مهم ترین عامل ثروتمند شدن و موفقیت و تفاوت در کسب و کار آرامش درونی و نگران نبودن از جو حاکم بر انسان است باید باید باید باور داشته باشید همیشه هست همیشه خواهد بود این موضوع باید تبدیل به یقین ما بشه دوستان ! اون کسی که یادمون داده چه جوری نفس بکشیم خودش هم میدونه کی چه جوری به ما برسونه فقط فقط فقط باید بدونیم دقیقا چی میخواییم و چه قدر میخواییم هر چه کمتر تلاش کردم هر چه کمتر در کار تقلا کردم بیشتر ثروتمند شدم و این حقیقی ترین باور من است
سلام و عرض ادب خدمت همه ی همراهان و دوستان گرامی و تشکر خاص خدمت استاد عباس منش که شرایط این تعامل مثبت را فراهم کردند . در رابطه با این سوال انچه که من میتونم بیان کنم شاید از وجوه مختلف بیان و بررسی میشه اما
1) اساسی ترین و پایه ای ترین جواب رو باید در باور افراد جستجو کرد که باور هر فردی جایگاه و مدار اون شخص رو در این جهان مشخص میکنه .
وقتی شخضی باورر و ایمان داشته باشه که جهان فقط و فقط و فقط یک رب و یک پروردگار و یک قدرت برتر داره پس همه چیز رو از اون طلب میکنه و هیچگونه شرکی نداشته باشه مجراها و راهها خود به خود باز میشه و انسان هدایت میشه در اون راههایی که اون رو به مقصد و هدفش میرسونه .
2) در ادامه ی همین باور به وحدانیت و توحید ، باور به فراوانی را به دنبال خواهد داشت و باور به فراوانی ترس ، دلهره ، یاس رو که سراسر انرژی منفیه رو دور میکنه پون اولا میدونه همه چی دست خداست نه هیچ قدرت دیگه ای و ثانیا وقتی در دنیا هممممه چیز به فراوانی وجود داره پس جایی برای ترس از نبودن نیست .
3) وقتی هرکسی باورهاش اصلاح بشه مدارهای مختلفش در هر موضوعی اصلاح میشه و جهان ناخودآگاه به مسیرهایی هدایت میکنه و راههایی رو جلوی اون شخخص قرار میده که شایسته ی اون مدار هست . به طور مثال در این سوال وقتی شما مدار ثروتتون ارتقا پیدا میکنه راهها در مسیر شما خود به خود ظاهر میشه حالا اون راه میتونه آگاهی از علم مارکتینگ و غیره و ذالک باشه میتونه افراد باشه یا هرجیز دیگه ای . جهان پر از راههایی هست که اگر شما در اون مدار باشی به تو عیان میشه
4) هر شخصی باید خودش رو لایق اون جایگاه ، پول ، سلامتی یا رابطه بدونه . تا وقتی ما باور به ارزشمندی خودمون نداشته باشیم جهان و دنیای بیرون چیزی به ما اضافه نخواهد کرد . به عبارتی دنیای بیرون آینه ی درون ماست هرآنچه در ماست در جهان بیرون به ما نشان داده میشود هرچه ما بیشتر خودمان را لایق بدونیم جهان هم چیزهای با ارزشی به ما خواهد داد . از طرفی وقتی شما فکر کنی و باور داشته باشی که بهترینی و لایق ترینی از رقیب از افراد دیگه نمیترسی و با اعتماد به نفس و البته با عزت نفس فراوان کارت رو انجام میدی .مثل استاد عباسمنش که باور داره به ارزشمندی خودش و کارش رو انجام میده و اصلا نگران قضاوتها و بازخوردها نیست که باز در همین جا هم باور به تنها قدرت هستی الله یکتا نمودار میشه چون استاد نظر دیگران رو اهمیت نمیده چون معتقده همه چی در دستان الله یکتاست و عزت رو اون میده نه بنده ها
5) وقتی شما به کاری علاقمند باشی اون کار رو با عشق انجام میدی در نهایت بهترین کار خودتئ ارائه میدی و از اونجایی که قوانینجهان ثابت هستند جهان تو رو به بهترین جایی که باید برسی ارتقا میده . از طرفی وقتی کاری رو با عشق انجام میدی لذت میبری و احساست از انجام اون کار عال و خوب میشه و جهان همون احساس خوب رو دوباره به شما برمیگردونه و این چرخه ادامه پیدا میکنه کار خوب احساس خوب ، احساس خوب اتفاقات خوب . و هی تکرار خوبی و خوبی و خوبی
6) و البته مهم ترین و مهم ترن مساله اینه که ما باید مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم . باید بپذیریم هرآنچه در حال حاظر داریم خودمون خلقش کردیم . اگر خوبه بهترش رو خلق میکنیم اگر راضی نیستیم با تغییر باور و فرکانسهامون زندگی جدیدی رو خلق خواهیم کرد .
خلاصه همه این موارد اینه که قوانین جهان ثابته خداوند و قوانینش تغییر نمیکنن این ماییم که تغییر میکنیم ، با اراده و خواست خودمون میتونیم همراستا با قوانین جهان و همسویی با منبع همه چیز را ب نفع خودمون خلق کنیم یا برعکس همه چیز را علیه خودمان و خواسنه هایمان بسازیم بعبارتی ناخواسنه هایمان را خلق کنیم . باید بپذیریم که باوربه توحید یعنی خودم و خدای خودم به شدت برای خلق هرجیزی کافی هستیم . چرا که خدا من را جانشین خودش روی زمین قرار داده با هممممه ی اختیارات تام و تمام و از طرفی همه ی زمین و آسمان و هستی را بخاطر من خلق کرده و بوجود آورده و مسخر من کرده . پس من با آگاهی از این قوانین خودم زندگی خودم را با تغییر باورهام و در نتیجه تغییر مدارهام خلق میکنم و راهها بدون زحمت بر من عیان میشن من بندگیمو میکنم و خدا هم خداییش رو
در پاسخ به این سوال عرض کنم که چیزی که بنده از استاد یاد گرفتم این هست که عوامل بیرونی هیچ تاثیری در روند رشد ما ندارند…
و این علوم سرمایه گذاری و بازاریابی با توجه به سردرگمی انسانها و وابستگی شدید به وضعیت بازار برای مرهمی بر افکار محدود طراحی شده اند.
در همان ابتدای کار اگر بخواهیم مانند استاد عمل کنیم ، باید تمام عوامل بیرونی را نادیده بگیریم و برعکس 99 درصد مردم عمل کنیم …
و این همان جای سخت قضیه است ، چیزی را که دائما جلوی چشمت هست را ندید بگیری و به قول قرآن به آیه سه سوره بقره بسنده کنی و جزء آن یک درصدی باشی که به غیب ایمان دارند …
(به نظر بنده یک موقع هایی به غار رفتن بد نیست مثل اساتیدی که به کوه و دشت می زدند تا خود را پیدا کنند )
این کار راحت نیست با توجه به ورودی هایی که ما تا حالا داشتیم ، که باید اول این قضیه را قبول کنیم و سپس با کنترل ورودی ها با تعهد جدی تکامل را شروع کنیم و صبر کنیم تا نشانه ها را ببینیم و تازه آنجا هست که میفهمیم گوشه ای از شرایطی که عباس منش در آن هست چیست …در این تکامل هر چه به جلوتر می روی بیشتر باور می کنی که افکار خودت هستند که باعث اتفاقات میشوند .
و این مهم دست نمی یابد مگر با کنترل ورودی ها ، و کنترل ورودی ها یعنی از بین بردن تلویزیون و جدا شدن از این بازار و بازاریابی و فناوری در این زمینه و انسانهایی که در این موضوع هستند …
و بگویی خداوند مرا بس است و فقط روی باورهایت کار کنی …
افرادی در این زمینه هستند که با تبلیغات توانسته اند به درجه ای که میخواهند برسند ، ولی قطعا اون افراد باورهای ثروت سازی هم در ناخودآگاهشان دارند که این موضوع را با مطالعه این افراد میشه فهمید و نتیجه اینکه عامل تبلیغات باعث موفق شدن آنها نیست ، بلکه باورهای ثروت ساز آنها هست که عمل میکند و موفق می شوند .
در نهایت با توجه به محیطی که در آن بزرگ شده ایم و ورودی هایی که از کودکی داشته ایم به شما حق میدهم که این تضاد را به این شدت داشته باشید که این برای من و هرکس که فکر میکند به این اتفاقات پیش آمده است وبه نظر بنده برای فهمیدن این موضوع …
باید تمام آنچه را که میدانستی را ندانی و فراموش کنی و از نو ذهن جدید با افکار جدید بسازی و روی آن افکار قدیمی را بپوشانی تا بتوانی با درک وجود خداوند جدید و میزان قدرت بی انتهایش به عمق حرف های آقای سید حسین عباس منش برسیم .
به امید روزی که واقعا بتوانم همانگونه بیاندیشم که می نویسم و آن روز قطعا روز موفقیت من است …
از استاد عزیز سپاس گزارم که این چالش را فراهم کرد که بیشتر فکر کنیم …
شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت در پناه الله باشید …
سلام به سید بزرگوار و همراهان ارجمند؛
اگر به دلایل و ریشه علل تفاوت در میزان درآمد در کسب و کارهای متفاوت و حتی یکسان، بپردازیم چه منبعی غنی تر از قرآن کریم و کلام ناب خداوند و ارباب ما بندگانش سراغ داریم؟
در مراجعه به این منبع عظیم به تعدد متوجه این موضوع می شویم که اگر به خدا توکل واقعی کنید و به کارتون ایمان و باور عمیق داشته باشید قطعا به هر انچه که بخواهیم دست می یابیم.
آیه معروف مَن لا یَحتَسِب… و کَفی بِالله وَکیلا موید این موضوع هست که اگر به روزی بی حد و حساب از جایی که گمانش را نمی برید هم بخواهید دست یابید، شرط اصلی ان توکل به منبع لایزال خداوندیست.
آنچه که نتیجه گیری های متفاوت استاد عزیزم را از دیگران به طور معناداری متمایز کرده است همین باور و ایمان به ان منبع عظیم است که بارها و بارها به ان تاکید می کند و تمام تمارین ایشان مثل ستاره قطبی، اهرم رنج و لذت؛ توجه به نکات مثبت، شکرگزاری در همه حال، تجسم کردن و …. راه هایی هستند که سر انجام ما را به آن باور اصلی و اساسی می رسانند و الّا تمام این راه ها موقتی بوده و اثرش از بین می رود مگر اینکه به منبع اصلی وصلمون کنند.اگر استاد به تبلیغ نیاز ندارد چون او وصل است و توکل واقعی و البته عملی به الله یکتا دارد و تمام دست های خداوند در مسیر چنین انسانی قرار می گیرند و خود مبلّغ او می شوند پس او را چه حاجت به تبلیغ از آن نوعی که ما به آن معتقدیم؟ پاشنه آشیل تمام این تفاوت ها در میران درآمدها داشتن یا نداشتن ایمان و باور واقعی است. اگر باورمان به تبلیغات، سخت کار کردن و جان کندن و … داشته باشیم قطعا به خاطر داشتن باورهای این چنینی به همان صورت به نتایج دلخواهمون خواهیم رسید چراکه افکارمان سازنده و خالق زندگیمان است و بنابراین اگر این باور به منبع لایزال باشد انگاه نتایج با کیفیت و کمیت بهتری رقم خواهد خورد.
نتایج ضعیف در هر امری مثل کسب و کار به دلیل داشتن ذهن فقیر، ارسال مداوم فرکانس های منفی چه اگاهانه و چه ناخودآگاهانه، توجه و باور به دست های خدا به جای توجه خالصانه به خدا، شایسته ندانستن خود، توجه به داشته ها و موفقیت دیگران از سر حسرت، قضاوت کردن دیگران، مراوده با افرادی که مدام در حال ارتعاشات منفی و انتقاد از وضع موجود هستند، این افراد ظرفشان به شدت کوچک بوده و قطعا از باران رحمت و ثروت خداوندی که به طور مداوم در حال بارش بر سر بندگانش هست، بیش از ظرفیت محدود ظرفشان نصیبشان نخواهد شد حتی اگر ظرف کوچکشان را بردارند و به ان سو و این سو بروند به امید دریافت ثروت بیشتر.
گاهی اوقات وقتی التماس خدا به بندگانش را می بینم که چگونه از آنها می خواهد تا به او توکل کنند که او برایشان بس است و هر انچه را بخواهد به انها می دهد، ولی اغلب ما انسانها گوش شنوا نداریم که این ندا را بشنویم، دلم به شدت می گیرد ولی به خودم نهیب می زنم که او بارها گفته لا یحزنون که جای نگرانی نیست که ما شما را مختار آفریدیم و قد تبین الرشد من الغی.
پس باور، ایمان، توکل، نداشتن نگرانی و آرامش حاصل از اتصال به منبع اصلی تنها کلید تفاوت در آمدها و بالاتر از ان کسب معنویتهاست.
اَلا بِذِکرِلله تَطمئن القلوب.
به نام و یاد خدا
من هادی توکلی هستم 21 ساله از افغانستان من تاهنوز هیچ کسب کاری را خودم انجام نداده ام مثل فروش چیزای کوچک هم نبوده البته باید از قدم های کوچک ولی متوالی شروع کرد به همین خاطر من شروع میکردم بعضی وقت فروش بادکنک یا چیزای دیگه به مدت دو روز یا سه روز یا ثبت موزیک این چیزا چند سال قبل که در افغانستان بودم بخاطر شرایط بد مالی همیشه میخواستم یک کاری کنم در پهلوی مدرسه چون هیچ پولی برای لباس درست. کفش درست نداشتم بهمین علت واقعا میخواستم پول داشتهباشم با برخورد با تضادها بعد ها بخاطر جواب ندادن این کارها بخاطر باورهایی اشتباه اصلا نمیتوانستم ادامه دهم چون این ذهنم خیلی فشار میآورد وقتی چیزی را نمیتوانستم بفروشم یا بخاطر ترس ها مثلا میگفتم فلانی ببینه چی بگه که من دارم دست فروشی میکنم فلان هم کلاسی فلان فامیل . یا بخاطر که کسی نمیخرید یا چانه زنی های زیاد اصلا ادامه نمیدادم. چرا ادامه نمیدادم چون آنقدر مجبور نبودم که باید یک دست فروشی چیزی داشته باشم تا خرجم دربیارم این نبود ولی بازهم تضادهای بود که مرا به این چیزا کشانده بود که بعداها میرفتم کارمندی کارگری در رخصتی های مدرسه تا یک مقدار پول دربیاورم.
با این چیزا و داستانم میخواستم این را بیان کنم و به پاسخ مسابقه بگم که من فعلا بدون اینکه این فایل مسابقه را ببینم همیشه این سوال درذهنم میگذشت چه آنزمان های قبل چه فعلا و این سوال تا جایی همیشه در ذهنم می آید. و من جواب این سوال را بخودم این طوری میدم
تمام زندگی من با افکار وباورهایم ساخته میشود این را چه باورکنم یا بپذیرم قبول کنم یا نکنم تمام اتفاقات و شرایط زندگی ام با باورهایم و فکرهای که زیاد تکرار میشه که میگم افکار که با این افکار هر احساسی دارم زندگی خلق میشود حالا این باورها و افکار میتانه در هرزمینه باشه در حوزه مالی یا روابط سلامتی یا معنویت. خوب پس تمام زندگی من با افکار من خلق میشود. (من خودم به همین که تمام اتفاقات زندگی با افکارم خلق میشود را کاملا باور نتوانستم درسته قبول دارم و میگم که باورهای ما زندگی مارا میسازد ولی نیاز داره به زمان و تکامل تا مثل یک درخت سال در سال بزرگ شود.) پس تمام چیز باور و افکارم هست که خلق میشود.
من همیشه به این موضوع فکر میکنم مثلا علاقه من عکاسی و فلم برداری است ولی فعلا اصلا بخاطر باورهای محدود کننده اصلا نتواستم شروع کنم چون اولین باورش اینه که من نمیتوانم از این طریق پول دربیارم اگر هم دربیارم خیلی زمان زیادی ضرورت داره تا من بتانم به درامد برسم یا افرادی زیادی ایقدر غول های هست که تواسته آنقدر سبسکرایبر و فالوور و ویدیو های ساخته که اصلا هیچ ببنده ای به من نمیرسد یا باوردارم که چقدر افرادی زیادی دنبال فلم سازی و یوتیوب هست که من اصلا دوست ندارم شغلی داشته باشم که همه انرا بلد باشه میخواهم تک باشم بین خیلی ها(کمالگرایی) خوب بخاطر هیمن باورها و باورهای محدود کننده وهمین ترمز ها اصلا زمینه اش برایم مناسب نشده حالا من این ترمز هارا خیلی های شانرا برداشته ام زمینه اش مساعد خواهد شد ومن خواهم شروع کرد. ولی اگر قبل ازاینکه مثله ترمز ها بشناسم حتی اگر این فرصت برایم پیش می آمد اصلا شروع نمیکردم چه برسه که ادامه بدم یا ندم. خوب من وقتی به شخصی برخورد میکنم که به مساییل و نحوه کار یوتیوب را نشان دهد هم به باورهای من بستگی داره به آیا اصلا سراغ آموزش این چیزا میرم یانه چون آموزش این کار خیلی زندگی و کار مرا آسان میکند بجای اینکه من خودم یادبگیرم آموزش و شرکت در کلاس ها هم بخاطر باورهای ماست که آیا من درخواست کمک یا آموزش میکنم یانه باورهای من است که زمینه آموزش آسان رافراهم میکند.البته باورهای که عمل نیاره باور نیست یک حرف است. این نکته به نظرمن خیلی مهمه که همین الان بهش رسیدم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است که استاد شعارش شده این خیلی مهم است بخاطر درک نادرست از هیمن موضوع من خودم یا هرکسی بعضی وقت وقتی نجواها می آید قانون را اشتباه درک میکنم. که مثلا من بشینم خانه هیج کاری نکنم و کارم تمام شود. این درک اشتباه من باعث خلق سوالایی زیادی میشه باعث توجه به فرعیات میشه یا حتی بعضی وقتا دلم میخواهد که کل قانون مانون را رها کنم اصلا یک چیزی بیهوده است. این را فراموش میکنم که باورهای من باعث بوجود آمدن فرصت ها میشه که من قدم بردارم.
خوب با این مثال منظورم این بود به خاطر باورهای ما ما هدایت میشویم به سمت تبلیغات که نتیجه دارد شاید خیلی ها تبلیغات میکنند اما هیچ نتیجه یی ندارد بعضی ها تبلیغات میکنند نتیجه نصف نیمه دارند بعضی ها نتیجه خوب بعضی ها اصلا تبلیغات نیاز نداره فقط تبلیغات مختصر وبدون هزینه (مثل همین سایت استاد , شرکت تسلا ووو)همه این ها نشان دهنده میزان باورهای افراد است. و این باورهای هرگز 100 درصد کامل نمیشود این خصوصیت جهان ماست بنابراین اگر باورهای صد در صد باشد اصلا هیج تبلیغ مختصر و بدون هزینه هم درکار نیست. مثل استاد که در فایل های رایگانش تبلیغات دوره هایش را میکند اگر باورهای استاد 100 درصد بود اصلا این تبلیغاتش هم لازم نبود. البته منظور من اینه که خود تبلیغات اصلا چیزی بدی نیست کاملا تبلیغ چیزی خوبی است. خوب استاد بارها بارها در هر فایلش میگوید که زندگی ما جز افکار درون ما نیست. تمام این چیزای های که داری و تجربه اش میکنی بخاطر باورهای من باور خود توست. این وضعیت مالی. اگر من تحصیل نکرده ام یا افرادی زیادی تحصیل کرده بخاطر باورهایش باورهایش بوده فکر میکرده که با فلان تحصیلات میشه با فلان مدرک میشه به استقلال مالی رسید یا هرقدر خودش میخواهد فرض میگیریم که دوفرد تحصیل میکند هردو به اهداف متفاوت یکی شیمی تحصیل میکند که کارمند شود چون او کارمندی را میخواهد شخصی دیگر میخواهد که شیمی را بخواند دانشمند شیمی شود یا کارآفرین موفقی شود که اختراع های جدید کند که ثروت بسیار زیادی را بسازد هرکدام از این افراد بخاطر باورهایش هدایت شده به همین تحصیلات و همین مقصد تحصیل. خوب تمام زندگی باور است البته بدون استثنا باور های ماست. هیچ چیزی دیگری دخیل نیست. من خودم واقعا تا جایی را این موضوع” باور” را خوب درک کرده ام ولی درکی که عمل بیاره بهش تا هنوز نرسیدم که اگر ادامه دهم وترمز هایم وترس هایم کنار بگذارم وقدم اول را شروع کنم حتما به راه های هدایت میشم که واقعا به اوج خودم برسم.
در مورد این موضوع بگم که من وبا دوستم صحبت از شروع شد که بعضی از شبکه های مخابراتی در آلمان که قرار داد بسته میکند ماهانه باید مشتری مبلغ معین را پرداخت کنند ولی بعضی وقت جریمه های ناحق یا هزینه های اضافی بیجا میآید وشخصی دریوتیوب میگفت که بله این شبکه مثلا برای درامد شان کارهای رامیکنند که مثلا یک هزینه اضافی باید پرداخت کنیم وقتی میخواهم که چرا؟ بعد ثبوت های پیدا میکنند که مثلا یک شماره یی را از ایران پیدا میکنن و روی ورق مینوییسن که تو زنگ زدی به این شخص درصورتیکه این کار را اصلا نکردیم.> خوب من خودم هم جریمه شدم همان لحظه حسم بد بود ولی بعدش فهمیدم بخاطر فلان کارم این جریمه آمده است. وگفتم خداروشکر که من آنقدر باورهایم بهتر شده که حداقل جریمه های ناحق یا کلاهبردای نمیشم و دوستم گفت این حقیقت دارد. واز من پرسید بنظر تو این درست میگه ( ویدیو) من گفتم شاید ولی گفتم چرا شاید اول که در این کشورها کلاهبرداری نیست دوما که درهر کشوری کلاهبرداری و تقلب کار هست حتی همین آلمان بعدش گفتم این به باورهای خود هر شخص تعلق دارد که با این کلاهبردار ها برخورد کزده یعنی در هر جایی دنیا کلاهبرداری هست بعضی ها که قربانی این کلاهبرداری ها میشود بخاطر باورهایش هست.
خوب خدارو شکر که به این درک تاجایی خوبی از قانون رسیده ام.
برای نوشتن همین کمنت من چون آنقدر سرعت تایپم سریع نیست حدود دوساعت گذشت و خیلی افراد حتی کمنت های چند صفحه یی مینویسن. این نشان دهنده کار کردن و متعهد بودن ما همه ای اعضای خانواده است این موضوع خیلی احساس خوبی بمن داد و من واقعا امروز ودیروز احساس خوب داشتم واقعا.
هدف من واقعا خالصانه برنده شدن در مسابقه نیست. تنها دلیل برنده شدنم اعتماد بنفس بیشتر است و تایید قانون است که برنده شوم و این تجسم که کردم من برنده شدم به حقیقت بپیوندد.
خدایا واقعا شکر.شمارو همه را دوست دارم درسته در سایت من فعالیتی چندان ندارم ولی درعمل تلاش میکنم.
دوستان عزیز از شما سپاسگزارم واز استاد عباسمنش سپاسگذارم. از خداون سپاسگذارم بخاطر این فرصت بخاطر این فضایی عالی واین نعمتهای بی نهایتش.
کجا از ابزار برای موفقیت استفاده شود و کجا باید روی خدا حساب کنیم؟
به یقین آنچه ما را در هر مسیری که بخواهیم به موفقیت میرساند تمرکز است و ایمان به اینکه خداوند با همه ی امکاناتش هم جهت با خواسته ی ماست و ما را در رسیدن به آنچه بعنوان مسیر یا مقصد شناخته ایم کمک میکند.
برای بیان دیدگاهم قصد دارم از وضعیت و تجربه خودم استفاده کنم .
7 سال بود در شغلی مشغول بودم بیشتر کارهای خرید و فروش یک فروشگاه نسبتا معروف شهرمان بعهده من بود.همیشه توی این سالها برای موفق بودنم(تعریف من از موفقیت)در جریان تازه های تولید شده در حیطه شغلی مان قرار میگرفتم و ارتباط خوبی با مدیریت و مشتری ها و همکارانم داشتم.
یکی از روزهای مردادماه93 یکی از همکاران ما که چندسالی بود میشناختمش به محل کارم امد و گفت که قصد واگذاری محل کار و اجناس فروشگاهش را دارد و من را مناسب این معامله دیده است. من تشکر کردم و از انجایی که از حقوقم و محل کارم راضی بودم و با توجه به این ان موقع 25 سال سن داشتم و اطرافم ندیده بودم که خانومی با این سن کم, برای خودش مستقل کار کند دونفر از اشنایان که تجربه ی کار در همین شغل را داشتند و اقا هم بودن و از نظر من خیلی محتاج به این معامله بودند را پیشنهاد کردم اما ایشون گفت که برای خریدهای اخیر چک داده است و برای پرداختشان به تعهد از طرف کسی که باهاش معامله میکنه رو میخواد و کسی رو به اندازه من متعهد به این کار نمیبینه. این شد که من بعد از کارم رفتم محل کارشون رو دیدم هر چند فضای انجا نسبت به محل کارم کوچک بود اما نور و جنس سقف و چیدمان عالی بود. فقط مانده بود کنار امدن با وضعیت پرداخت قیمت کالاهای موجود که له طرز شگفت انگیزی چیزی نقد نخواست و تا 5 ماه بعد بصورت ماهیانه چک خواست فقط بابت اجاره ملک مبلغی پول پیش خواست(در روند نوشتن قرارداد بودیم که یک روز گفت قبلا که مشتری میامد برای خرید با اینکه چیزی که میخواست را داشتیم بعلاوه چیزهای بهتری هم که بود معرفی میکردیم اما خرید نمیکرد. چندباری دقت کردیم که همان مشتری پاکت فروشگاه شمارا در دست دارد و از شما خرید کرده است دیگه برای ما محرز شده بود که اگر مشتری توی فروشگاه شما بیایید از پیش شما دست خالی برنمیگردد!?) . مغازه رو از ایشون اجاره کردم دوتا نیروی کار رو استخدام کردم و به همان شیوه ای که قبلا کار میکردم شروع به خرید و فروش کردیم و الان که اردیبهشت 98 هستیم از درامد همین مغازه ماشین و یک واحد آپارتمان خریدم که خرید هر کدومشون مثل راه انداختن خودش شگفت انگیز بود.
فایلی که استاد در مورد رزق و رزقان صحبت کردن زیاد اتفاق میوفته به این صورت که یک موقعیت خوب, خودش به سراغم می اید.
در ادامه ی جواب دوستمون که بر سر دوراهی قرار دارند باید بگویم که در کسب و کارم یک قسمتی را که ربط به امکانات دارد مثل داشتن خط تلفن که افراد با ما در تماس باشند و شماره تماسی که در سایت یا اطلاعات شهر باشد یا سیستم و نرم افزار حسابداری که برای ثبت کالاها لازم است اقدام کردم . یک بخشی از کار مربوط میشود به ذهنیات و باورهای ما که لازم است اعتمادبه خداوند داشته باشیم و با تخصص خودمان پیش برویم.
غیر از امکاناتی که فراهم کردم روی کارم تمرکز داشتم و با علاقه هر روز سرکار میامدم و به خرید و عرضه محصولات مورد نیاز قشری که با ما در تماس بودند میکردم و بعد از چند سال الان کلی مشتری جدید که مشتری های سابق ما را معرفی کردند از ما خرید میکنند.
استاد هم با تعدادی از مردم در تماس هستند که خواسته هایی دارند
ایشون هم برای رفع دغدغه ی انها سوالاتشان را میشنود و میخواند و در پی جواب به انهاست.
دلیل موفقیت ایشون هم تمرکز بر روی انچه میخواهند و میدانند هست در حدی که به چگونگی عملکرد رقبا و حواشی, کاری ندارند.
به امید موفقیت و درک قوانین الهی برای خودم و شما دوست عزیز و همه ی همراهان گرانقدر”.
به نام الله یکتا
دوستان و همراهان صمیمی سایت سلام
دوستان عزیزم استاد عباسمنش به یک حقیقتی درباره بازاریابی در آخرین لایوشون در اینستاگرام اشاره کردن و اون نحوه آشنایی هر کدام از ما با این سایته!
در مورد خودم باید بگم که من قبل از آشنایی با این سایت در حوزه رسیدن به کسب وکار مورد علاقه ام دچار سردرگمی شدیدی شده بودم و از آنجایی که منبع درآمد دیگه ای هم نداشتم واقعا کلافه شده بودم
تا اینکه یه روز مادرم بهم پیشنهاد داد قرآن را مطالعه و ختم کنم، من هم بلادرنگ پذیرفتم
مطالعه قرآن خیلی بهم آرامش میداد و غذای روحم شده بود
یه روز با یکی از دوستان پدرم به یه سفر یک روزه رفتیم تو این سفر ، ایشون که یه هندزفری مرتب در گوشش بود و برای من و پدرم سوال شده بود که چی داره گوش میده یه دفعه به من گفت میخوای تغییر کنی میخوای ثروتمند بشی منم که انتظار این راهنمایی را می کشیدم فورا گفتم آره که میخوام و از اونجا بود که با سایت عباسمنش آشنا شدم و٫٫٫٫
وقتی به این شیوه آشنایی خودم با استاد فکر میکنم میبینم استاد راست میگه که افرادی که آمادگی داشته باشند وارد مدار من میشن
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
به نظر من ،ما و شما دوست گرامی که این سوال را پرسیدی باید در افق وسیع تری به این موضوع نگاه کنیم و صرفا خودمون را محدود به نحوه بازاریابی و چگونگی گسترش کسب وکار استاد نکنیم، باید عمیقتر به موضوع نگاه کنیم٫
چیزی که من خصوصا در لایوشون شماره ۲ و سه استاد به وضوح دیدم التزام عملی و باور عمیق ایشون به اون انرژی هستش که به هر شکلی تو این دنیا ظاهر و متجلی شده و زمین و آسمان ها مسخر و در ید قدرت اوست
و اون انرژی که اسمش را هر چیزی میخوای بزار تو کتابش عین همون قدرت را به تو داده و عالم را مسخر تو کرده که بتونی با ارتعاشات فکری جهان پیرامونت را خلق کنی
(حالا چرا این قدرت را فقط به تو داده و تورا برگزیده و تو را جانشین خودش روی زمین قرار داده؟
چون تو صاحب فکر و اندیشه هستی!)
پس همه ما چنین قدرتی را داریم که با افکار و ارتعاشات غالبمون شرائط و موقعیت های زندگی مون را در همه جوانب اعم از کسب و کار معنویت روابط و ٫٫ خلق کنیم
فقط چیزی که هست اینه که به اندازه ای که بتونیم اصل اساسی بالا را باور کنیم میتونیم شرایط و موقعیت های زندگی مون را آگاهانه تاکید می کنم آگاهانه خلق کنیم و از ظهور ناخواسته ها جلوگیری کنیم
پس همه چیز برمی گرده به باور این اصل اساسی که همه دوره های استاد خصوصا تو این دو تا لایوشون موج میزنه،
ببین استاد با عملش چطور آموزش میده که فقط روی خدا باید حساب باز کرد و اجازه نمیده که نقش عوامل بیرونی( عوامل فنی در موفقیت سایتش) تو ذهنش پررنگ بشه و٫٫
این نیازمند اینه که ما بتونیم ورودی هامون رو کنترل کنیم و روی ورودی های ذهنمون یه فیلتر قوی بزاریم که اونم تعهد به این باور توحیدیه :
تنها منبع قدرت و ثروت و سلامتی اون انرژی که به هر شکلی تو بخوای در میاد؛ مشتریت میشه بازاریابت میشه، روابط عاشقونت میشه
خلاصه همه چیز میشود همه کس به شرط اعتقاد، به شرط باور ، به شرط پاکی دل
دوست من اینها را اول از همه دارم به خودم میگم چون خودم بیشتر از تو به این آگاهی ها و الهامات( آره درست شنیدی الهامات، چون خدا الهام هم میشود) نیاز دارم
دوست من خدا خودش تو کتابش میگه من برای شما آسونی را خواستم آسونی!
پس بیا خودمون را به رنج و زحمت نندازیم و سراغ هر چیزی را از درون خودمون بگیریم
آره عزیزم همه چیزی که من و تو نیاز داریم در دسترسمون هست، جواب هر سوالی در درون خودته بیا به خودمون بیشتر سر بزنیم و با خودمون بیشتر رفیق باشیم
یاحق
سلام خدمت همه بچه ها وسلام خدمت استاد عزیزم جناب عباس منش من در رابطه با این سئوال دوست عزیزمون خیلى مختصر جواب میدم.از نظر من با توجه به آموزه هاى که استاد عزیز بهمون داده در فایلهاى مختلف اینه که اولین مورد ایمانه ما باید ایمانمون نسبت به خداى مهربان به ١٠٠درصد برسونیم که نتیجه ایمان واقعى اینه که احساسمون خیلى عالى میشه چون خداى مهربان دروجود خودمون هستش و این باعث احساس خوبه که میدونید احساس خوب مساوى است بااتفاقات خوب دوم اینکه ما باید باورهامون بطور کامل در تمام موارد چه کسب کار چه سلامتى چه ثروت عوض کنیم باورهاى قبلى که مثل سیمان به مغز ما چسبیدن باید خراب کنیم و باورهاى خداگونه جایگزین بشن سوم اینکه در هر کارى که قرار انجام بدیم باید توکل داشته باشیم توکل مهمه چون تمام تمرکز ما در هر کارى قبلش به سمت خدا هستش و باعث موفقیت در هر کارى میشود چهارم اینه که ما باید به اینکه خدا همه انسانها رو هدایت میکنه ایمان داشته باشیم ما در هر لحظه درحال هدایت شدن هستیم پس باید به این موضوع ایمان داشته باشیم و هدایت خدارو دریافت بکنیم پنجم اینه که حرکت کنیم به سمت کارى که میخواهیم انجام بدهیم ایمانى که عمل نیاورد حرف مفت است من وقتى که خدارو تو وجودم پیدا میکنم و ایمان واقعى میاورم باید حرکت شروع کنم مخصوصا در مورد کسب وکارمن باید قدم اول بردارم تا خداى مهربان قدمهاى بعدى را به من بگوید ششم اینکه من باید عادت سپاس گزارى در وجودم داشته باشم ما در هر لحظه باید سپاس گزار خداوند باشیم باید بندگى اونو بکنیم تا اونم درخواست مارو به اجابت برسونه من وقتى قرار باشه شغلى شروع کنم یا خریدى بکنم یا درخواستى بکنم باید تمام این مواردى که گفتم داشته باشم اونوقته که همیشه و همیشه همه چیز براى من داره به سمت جلو پیش میره و درهر کارى موفق هستم اینا تمام کارهاى هستند که استاد عزیزم جناب عباس منش انجام میدن و من هم متاهد شدم مثل استاد تمام موارد رو انجام بدم و به لطف خداى مهربان به اوج سلامتى شادى ثروتمندى و سعادت دنیا آخرت برسم و براى همه دوستان عزیزم این آرزو از خداى مهربان دارم و سپاس گزار خداى بزرگ هستم.درپناه الله یکتا باشین همه دوستان و گروه عباس منش عزیز
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان ازدیدگاه زیباوپراز اگاهیتون…چقدرحس خوبی رو منتقل کردین….باارزوی بهترینها برای شما
کجا از ابزار برای موفقیت استفاده شود و کجا باید روی خدا حساب کنیم؟
به یقین آنچه ما را در هر مسیری که بخواهیم به موفقیت میرساند تمرکز است و ایمان به اینکه خداوند با همه ی امکاناتش هم جهت با خواسته ی ماست و ما را در رسیدن به آنچه بعنوان مسیر یا مقصد شناخته ایم کمک میکند٫
برای بیان دیدگاهم قصد دارم از وضعیت و تجربه خودم استفاده کنم ٫
۷ سال بود در شغلی مشغول بودم بیشتر کارهای خرید و فروش یک فروشگاه نسبتا معروف شهرمان بعهده من بود٫همیشه توی این سالها برای موفق بودنم(تعریف من از موفقیت)در جریان تازه های تولید شده در حیطه شغلی مان قرار میگرفتم و ارتباط خوبی با مدیریت و مشتری ها و همکارانم داشتم٫
یکی از روزهای مردادماه۹۳ یکی از همکاران ما که چندسالی بود میشناختمش به محل کارم امد و گفت که قصد واگذاری محل کار و اجناس فروشگاهش را دارد و من را مناسب این معامله دیده است٫ من تشکر کردم و از انجایی که از حقوقم و محل کارم راضی بودم و با توجه به این ان موقع ۲۵ سال سن داشتم و اطرافم ندیده بودم که خانومی با این سن کم, برای خودش مستقل کار کند, دونفر از اشنایان که تجربه ی کار در همین شغل را داشتند و اقا هم بودن و از نظر من خیلی محتاج به این معامله بودند را پیشنهاد کردم اما ایشون گفت که برای خریدهای اخیر چک داده است و برای پرداختشان به تعهد از طرف کسی که باهاش معامله میکنه رو میخواد و کسی رو به اندازه من متعهد به این کار نمیبینه٫ این شد که من بعد ازپایان ساعت کارم, رفتم محل کارشون رو دیدم هر چند فضای انجا نسبت به جایی که مشغول بودم کوچک بود اما نور و جنس سقف و چیدمان عالی بود٫ فقط مانده بود کنار امدن با وضعیت پرداخت قیمت کالاهای موجود که به طرز شگفت انگیزی چیزی نقد نخواست و تا ۵ ماه بعد بصورت ماهیانه چک دادم٫ فقط بابت اجاره ملک مبلغی پول پیش خواست٫ (در روند نوشتن قرارداد بودیم که یک روز گفت قبلا که مشتری میومد برای خرید با اینکه چیزی که میخواست را داشتیم بعلاوه چیزهای بهتری هم که بود معرفی میکردیم اما خرید نمیکرد٫ چندباری دقت کردیم که همان مشتری پاکت فروشگاه شمارا در دست دارد و از شما خرید کرده است دیگه برای ما محرز شده بود که اگر مشتری توی فروشگاه شما بیاد, دست خالی برنمیگرده! ?) ٫ مغازه رو از ایشون اجاره کردم دو نفر نیروی کار هم استخدام کردم و به همان شیوه ای که قبلا کار میکردم شروع به خرید و فروش کردیم و الان که اردیبهشت ۹۸ هستیم از درامد همین مغازه ماشین و یک واحد آپارتمان خریدم که خرید هر کدومشون مثل راه انداختن خودش شگفت انگیز بود٫
جالب اینکه در اینجور مواقع شاید مدیر یا رییس سابق بنا به هر دلیلی استقبال نکنه اما مدیریت مجموعه ی ما خیلی هم استقبال کرد و چند بار که نیاز داشتم کمک مالی بصورت قرض بهم داد و همچنان رابطه ی خیلی خوبی با هم داریم و هر وقت لازم بشه مشتری هم برای همدیگه میفرستیم٫
فایلی که استاد در مورد رزق و رزقان صحبت کردن, برای من زیاد اتفاق میوفته٫ به این صورت که یک موقعیت خوب, خودش به سراغم می اید٫
در ادامه ی جواب دوستمون که بر سر دوراهی قرار دارند باید بگویم که من در کسب و کارم یک قسمتی را که ربط به امکانات دارد مثل داشتن خط تلفن که افراد با ما در تماس باشند و شماره تماسی که در سایت یا اطلاعات شهر باشد یا سیستم و نرم افزار حسابداری که برای ثبت کالاها لازم است اقدام کردم ٫ یک بخشی از کار مربوط میشود به ذهنیات و باورهای ما که لازم است اعتمادبه خداوند داشته باشیم و با تخصص خودمان پیش برویم٫
غیر از امکاناتی که فراهم کردم روی کارم تمرکز داشتم و با علاقه هر روز سرکار میامدم و به خرید و عرضه محصولات مورد نیاز قشری که با ما در تماس بودند میکردم و بعد از چند سال الان کلی مشتری جدید که مشتری های سابق ما را معرفی کردند از ما خرید میکنند٫
و اما در مورد دلیل موفقیت استاد!
استاد هم با تعدادی از مردم در تماس هستند که خواسته هایی دارند
ایشون هم با علاقه ای که در این زمینه دارند, برای رفع دغدغه ی انها سوالاتشان را میشنود و میخواند و در پی جواب به انهاست٫
دلیل موفقیت ایشون هم تمرکز بر روی انچه میخواهند و میدانند هست در حدی که به چگونگی عملکرد رقبا و حواشی, کاری ندارند٫
به امید موفقیت و درک قوانین الهی برای خودم و شما دوست عزیز و همه ی همراهان گرانقدر”٫
سلام دوست عزیز
سپاس ازدیدگاه زیباتون واینکه تجربتون رو به اشتراک گذاشتین..باارزوی بهترینها برای شما
سلام به همه!
سوال خیلی زیبا تنکیو استاد.
?تفاوت استاد با دیگران به گفته خودی استاد توحید توحید توحید…
توحید چی یعنی اینگه باور داشته باشیم که یک قدرت در جهان وجود دارد و تمام.
توحید ابراهیم را خلیل الله نمود چرا؟
چون ابراهیم بود و خدایش تمام نه ریس نه فرهنگ نه حرف مردم نه سیاست مداران نه بازار نه موقعیت نه بازا یابی شبگه ای نه هیچ دیگه.
فقط تنها تورا میپرستم و تنها تورا عبادت میکنم .
تنها تورا میپرستم وتنها مشتری از تو میخواهم.
تنها عشقم تو هستی و عشق های دیگر تو بفرست خیلی جالب بخدا این خدا دوستش دارم اما خیلی دلم برایم میسوزد که نمیتوانم عمل کنم به او مانند موسی طرف ساحل بروم.
خیلی دلم میخواهد دادا بزنم که چرا نمیتوانیم مثل ابراهیم خود را داخل آتش انداخته نمیتوانیم چون ایمان نداریم نداریم نداریم .
اگر داشته باشیم همانند استاد که به گفته خودشون من ۵ درصد به این دیدگاه عمل نمودم و این نتایچ را گرفتم.
ما نسبت به همه چیز خود شک داریم غیر از توحید و باور نداریم به اینگه خداوند مارا حمایت و هدایت میکند.
آغا اصلا پیامبر بازار یابی بلد بود.اصلا چرا یک تعداد خاصی همه نعمت خدا برایشان داده.
جوابش توحید توحید.
این دسته باور دارند که خداوند متوکل کننده کان را دوست دارد خداوند همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط باور مشتری میشود بی مشتریان را.
همه چیز میشود توحید.
توحید پایه تمام خواسته ها است.
چون وقتی پیش خدا میرم خیلی پر رو میشم خجالت ندارم با تمام کناه های که نمودم میکم بدی نامحدود شرم هم ندارم.
میگم من خداوند مهربان هست ههههههه
چقدر کثیف هستیم ما بخدا چرا به این قدرت ایمان نداریم چر؟؟؟؟؟؟؟
بابا تفاوت استاد فقط در همین توحید است دیگه چیزی نیس بخدا.
بچها یک گپ را بگویم خداوند را باور نمایید جهان را فتح کنید دلتان بازم.
دلتان نی دل خودم من اگر بتوانم باور نمایم جهان را فتح میکنم.
جای که توحید باشد آنجا خطر نیست.
آنجا بازار یابی تبلیغات تحصیلات موقعیت جنسیت سن ظاهر سرمایه پارتی ووو
وجود ندارد.
اگر میخواهیم رشد نمایم توحید را درک نمایم
نه شیوه تبلیغات نه دختر زیبا را پشت معلومات بیاریم نه کروات چگونه چنانی بزنیم هههههههه
من خیلی به این حرفای که نوشتم خنده ام گرفت چون خیلی ساده است اما ما انسانها خود را غرق نمودیم با اگاهی داشتن.
خداوند راباورنماییدجهان را فتح نمایید.
بازم سراغ بازاریابی موقعیت فرنیچرهای زیبا مدرک فلان فلانی دولتی بریند
خیلی درامد تان زندگی تان بهتر میشود ههههه
In gad WeTrust!مردم….
سلام دوست عزیز
سپاس ازدیدگاه زیباتون و جمله ی خداراباورکنید جهان را فتح نمایید…باارزوی بهترینها برای شما
سلام به استاد مهربانم و دوستان عزیزم
مهم ترین عامل ثروتمند شدن و موفقیت و تفاوت در کسب و کار آرامش درونی و نگران نبودن از جو حاکم بر انسان است باید باید باید باور داشته باشید همیشه هست همیشه خواهد بود این موضوع باید تبدیل به یقین ما بشه دوستان ! اون کسی که یادمون داده چه جوری نفس بکشیم خودش هم میدونه کی چه جوری به ما برسونه فقط فقط فقط باید بدونیم دقیقا چی میخواییم و چه قدر میخواییم هر چه کمتر تلاش کردم هر چه کمتر در کار تقلا کردم بیشتر ثروتمند شدم و این حقیقی ترین باور من است
سلام و عرض ادب خدمت همه ی همراهان و دوستان گرامی و تشکر خاص خدمت استاد عباس منش که شرایط این تعامل مثبت را فراهم کردند . در رابطه با این سوال انچه که من میتونم بیان کنم شاید از وجوه مختلف بیان و بررسی میشه اما
1) اساسی ترین و پایه ای ترین جواب رو باید در باور افراد جستجو کرد که باور هر فردی جایگاه و مدار اون شخص رو در این جهان مشخص میکنه .
وقتی شخضی باورر و ایمان داشته باشه که جهان فقط و فقط و فقط یک رب و یک پروردگار و یک قدرت برتر داره پس همه چیز رو از اون طلب میکنه و هیچگونه شرکی نداشته باشه مجراها و راهها خود به خود باز میشه و انسان هدایت میشه در اون راههایی که اون رو به مقصد و هدفش میرسونه .
2) در ادامه ی همین باور به وحدانیت و توحید ، باور به فراوانی را به دنبال خواهد داشت و باور به فراوانی ترس ، دلهره ، یاس رو که سراسر انرژی منفیه رو دور میکنه پون اولا میدونه همه چی دست خداست نه هیچ قدرت دیگه ای و ثانیا وقتی در دنیا هممممه چیز به فراوانی وجود داره پس جایی برای ترس از نبودن نیست .
3) وقتی هرکسی باورهاش اصلاح بشه مدارهای مختلفش در هر موضوعی اصلاح میشه و جهان ناخودآگاه به مسیرهایی هدایت میکنه و راههایی رو جلوی اون شخخص قرار میده که شایسته ی اون مدار هست . به طور مثال در این سوال وقتی شما مدار ثروتتون ارتقا پیدا میکنه راهها در مسیر شما خود به خود ظاهر میشه حالا اون راه میتونه آگاهی از علم مارکتینگ و غیره و ذالک باشه میتونه افراد باشه یا هرجیز دیگه ای . جهان پر از راههایی هست که اگر شما در اون مدار باشی به تو عیان میشه
4) هر شخصی باید خودش رو لایق اون جایگاه ، پول ، سلامتی یا رابطه بدونه . تا وقتی ما باور به ارزشمندی خودمون نداشته باشیم جهان و دنیای بیرون چیزی به ما اضافه نخواهد کرد . به عبارتی دنیای بیرون آینه ی درون ماست هرآنچه در ماست در جهان بیرون به ما نشان داده میشود هرچه ما بیشتر خودمان را لایق بدونیم جهان هم چیزهای با ارزشی به ما خواهد داد . از طرفی وقتی شما فکر کنی و باور داشته باشی که بهترینی و لایق ترینی از رقیب از افراد دیگه نمیترسی و با اعتماد به نفس و البته با عزت نفس فراوان کارت رو انجام میدی .مثل استاد عباسمنش که باور داره به ارزشمندی خودش و کارش رو انجام میده و اصلا نگران قضاوتها و بازخوردها نیست که باز در همین جا هم باور به تنها قدرت هستی الله یکتا نمودار میشه چون استاد نظر دیگران رو اهمیت نمیده چون معتقده همه چی در دستان الله یکتاست و عزت رو اون میده نه بنده ها
5) وقتی شما به کاری علاقمند باشی اون کار رو با عشق انجام میدی در نهایت بهترین کار خودتئ ارائه میدی و از اونجایی که قوانینجهان ثابت هستند جهان تو رو به بهترین جایی که باید برسی ارتقا میده . از طرفی وقتی کاری رو با عشق انجام میدی لذت میبری و احساست از انجام اون کار عال و خوب میشه و جهان همون احساس خوب رو دوباره به شما برمیگردونه و این چرخه ادامه پیدا میکنه کار خوب احساس خوب ، احساس خوب اتفاقات خوب . و هی تکرار خوبی و خوبی و خوبی
6) و البته مهم ترین و مهم ترن مساله اینه که ما باید مسئولیت زندگی خودمون رو بپذیریم . باید بپذیریم هرآنچه در حال حاظر داریم خودمون خلقش کردیم . اگر خوبه بهترش رو خلق میکنیم اگر راضی نیستیم با تغییر باور و فرکانسهامون زندگی جدیدی رو خلق خواهیم کرد .
خلاصه همه این موارد اینه که قوانین جهان ثابته خداوند و قوانینش تغییر نمیکنن این ماییم که تغییر میکنیم ، با اراده و خواست خودمون میتونیم همراستا با قوانین جهان و همسویی با منبع همه چیز را ب نفع خودمون خلق کنیم یا برعکس همه چیز را علیه خودمان و خواسنه هایمان بسازیم بعبارتی ناخواسنه هایمان را خلق کنیم . باید بپذیریم که باوربه توحید یعنی خودم و خدای خودم به شدت برای خلق هرجیزی کافی هستیم . چرا که خدا من را جانشین خودش روی زمین قرار داده با هممممه ی اختیارات تام و تمام و از طرفی همه ی زمین و آسمان و هستی را بخاطر من خلق کرده و بوجود آورده و مسخر من کرده . پس من با آگاهی از این قوانین خودم زندگی خودم را با تغییر باورهام و در نتیجه تغییر مدارهام خلق میکنم و راهها بدون زحمت بر من عیان میشن من بندگیمو میکنم و خدا هم خداییش رو
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
به نام خدای مهربان
سلام به همه عزیزان و استاد گرانقدر
در پاسخ به این سوال عرض کنم که چیزی که بنده از استاد یاد گرفتم این هست که عوامل بیرونی هیچ تاثیری در روند رشد ما ندارند…
و این علوم سرمایه گذاری و بازاریابی با توجه به سردرگمی انسانها و وابستگی شدید به وضعیت بازار برای مرهمی بر افکار محدود طراحی شده اند.
در همان ابتدای کار اگر بخواهیم مانند استاد عمل کنیم ، باید تمام عوامل بیرونی را نادیده بگیریم و برعکس 99 درصد مردم عمل کنیم …
و این همان جای سخت قضیه است ، چیزی را که دائما جلوی چشمت هست را ندید بگیری و به قول قرآن به آیه سه سوره بقره بسنده کنی و جزء آن یک درصدی باشی که به غیب ایمان دارند …
(به نظر بنده یک موقع هایی به غار رفتن بد نیست مثل اساتیدی که به کوه و دشت می زدند تا خود را پیدا کنند )
این کار راحت نیست با توجه به ورودی هایی که ما تا حالا داشتیم ، که باید اول این قضیه را قبول کنیم و سپس با کنترل ورودی ها با تعهد جدی تکامل را شروع کنیم و صبر کنیم تا نشانه ها را ببینیم و تازه آنجا هست که میفهمیم گوشه ای از شرایطی که عباس منش در آن هست چیست …در این تکامل هر چه به جلوتر می روی بیشتر باور می کنی که افکار خودت هستند که باعث اتفاقات میشوند .
و این مهم دست نمی یابد مگر با کنترل ورودی ها ، و کنترل ورودی ها یعنی از بین بردن تلویزیون و جدا شدن از این بازار و بازاریابی و فناوری در این زمینه و انسانهایی که در این موضوع هستند …
و بگویی خداوند مرا بس است و فقط روی باورهایت کار کنی …
افرادی در این زمینه هستند که با تبلیغات توانسته اند به درجه ای که میخواهند برسند ، ولی قطعا اون افراد باورهای ثروت سازی هم در ناخودآگاهشان دارند که این موضوع را با مطالعه این افراد میشه فهمید و نتیجه اینکه عامل تبلیغات باعث موفق شدن آنها نیست ، بلکه باورهای ثروت ساز آنها هست که عمل میکند و موفق می شوند .
در نهایت با توجه به محیطی که در آن بزرگ شده ایم و ورودی هایی که از کودکی داشته ایم به شما حق میدهم که این تضاد را به این شدت داشته باشید که این برای من و هرکس که فکر میکند به این اتفاقات پیش آمده است وبه نظر بنده برای فهمیدن این موضوع …
باید تمام آنچه را که میدانستی را ندانی و فراموش کنی و از نو ذهن جدید با افکار جدید بسازی و روی آن افکار قدیمی را بپوشانی تا بتوانی با درک وجود خداوند جدید و میزان قدرت بی انتهایش به عمق حرف های آقای سید حسین عباس منش برسیم .
به امید روزی که واقعا بتوانم همانگونه بیاندیشم که می نویسم و آن روز قطعا روز موفقیت من است …
از استاد عزیز سپاس گزارم که این چالش را فراهم کرد که بیشتر فکر کنیم …
شاد و پیروز و ثروتمند و سلامت در پناه الله باشید …