https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
باتوجه به اگاهی هایی که از استاد کسب کردم به نظرم باید کلا روی خدا حساب کرد.وقتی آدم روی خودش کار کنه و روی باورهاش و از خدا بخواد هدایتش کنه و روی خودش کار کنه که هدایت (بصورت الهامات) رو دریافت کنه،با دریافت هدایت و اقدام به آن ،قدمها را به درستی برمیداره.خدا خودش ابزار درست رو بهش الهام میکنه و خدا خودش میشه دستان ما و خودش با بی نهایت دستانش درهارو باز میکنه.همه کارها رو خودش واسمون انجام میده و هرجا که لازم به اقدام ما باشه،بهمون الهام میکنه.درهارو باز میکنه و کارهارو انجام میده مثه جذب مشتری های مشتاق بیشتر، مثلا یه جاهایی که به موانع برمیخوریم خدا واسمون رفعش میکنه یا ابزار رفعشو دراختیارمون میذاره یا … .نشانه الهام ،احساس خیلی خوب ،ارامش و اطمینان در قلبمونه.و جوریه که قابل اجراست و فشاری بهمون نمیاد فقط باید از درون خودمونو تقویت کنیم مثه ایمان و شجاعت.. عوامل بیرونی به دستان پرقدرت خداوند خیلی خوب پیش میروند و همه چیز سرموقع درستش انجام میشوند.فقط باید به سیستم خداوند اجازه دهیم که کارش را انجام دهد.
تفاوت علم مارکتینگ و اصول استاد ،در باورها و نگرش متفاوت است.اینکه ما باید صبور باشیم تا نتایج ما تکاملشونو طی کنند.اینکه توقع نداشته باشیم که نتایجی که اونقدر بزرگند که واسمون باورپذیر نیستند،ازهمون اول واسمون رخ بده.بلکه توقع نتایج باورپذیر رو داشته باشیم.نتایج با باورهامون ارتباط مستقیم داره چرا؟باور همون ظرفیت ظرفیه که زیر بارون برای دریافت بارون قرار میدیم.همون قدر اب بارون جمع میکنیم و همون قدر نتیجه میگیریم که ظرفمون اجازه میده.ما و قتی میتونیم الهامات الهی و نعمتها رو دریافت کنیم که بهمون اندازه ظرفیت دریافتشونو داشته باشیم.
چرا میشه بدون علم مارکتینگ هم نتیجه گرفت؟
چون همیشه راه های مستقیم تری هست برای رسیدن به اهداف که همشون خدا میدونه و میشناسه و ما بجای اینکه بگردیم دنبال راهنمایی گرفتن از بقیه ،اگر از خدا بخواهیم بهتر میتونیم اون مسیر رو پبدا کنیم.که این هدایت میتونه از طریق بندگانش هم باشه.درکل میخوام بگم که مثلا علم مارکتینگ الزما قرار نیس همه چیزش درست باشه و شاید درخیلی مواقع هم دست میذاره روی حواشی در حالی که استاد همیشه میگند که اصل رو بچسبیم و در دوره هاشون بهمون گوشزد میکنند که اصل چیه.و چیزی که مارو به هدف میرسونه اون اصله.
قطعا اگر استادهم در حال حاضر از علم مارکتینگ استفاده کنند،نتیجه میگیرند چون الان تکاملشونو در گرفتن نتایج بزرگ طی کردند.هرچند که این نتایج برای ما بزرگ هستند و شاید یه چشم خودشون نیاد چون الان در مدارش هستند.چون اگر یه روزی باید
اونقدر روی خودشون کار میکردند که یه نفر رو جذب کنند،الان بعد از طی تکامل در باورسازی میتونند هزاران نفر رو جذب کنند.
در واقع همیشه انسانهایی هستند که مشتاق محصولاتی که ما ارائه میدهیم هستند.ولی ما بلد نیستیم که اونارو جذب خودمون کنیم و چون الگوهای ما مثلا تبلیغ میکنند،فکر میکنیم این تنها راهشه درحالی که بی نهایت راه هست برای رسیدن به خواسته و خدا میتونه مارو به بهترین و سریعترینش هدایت کنه.
شاید بهتر باشه باورهامن به این شکل تغیر بدیم:
_احساس لیاقت و ارزشمندی و اینکه محصولمون ارزش زیادی داره و افراد زیادی هستند که انهارو میخواهند.
_باور فراوانی:که نعمتهای خدا بی نهایته و برای هر عرضه ای تقاضایی هست. پس هرچه فروش دیگران بیشتر بشه ،فروش من هم بیشتر و چندین برابر میشه چون واسم باورچذیر میشه که منم میتونم.پس رقیبی وجود نداره.هر لحظه داره فرصتهای پولسازی ونعمت بیشتر،بیشتر میشه.و..
_باور اینکه خداوند درهارو باز میکنه.هر قدمی که برمیداریم،قدمهای بعدی رو نشون میده.پس نیازی نیس برای دیده شدن که مثلا تبلیغات داشته باشیم.هرجا که لازم باشه خدابهمون الهام میکنه.مثه ما که وقتی در مدار استاد قرار گرفتیم با استاد اشنا شدیم و حرفاشون به دلمون نشست.بااینکه درین حوزه هزاران نفر تبلیغ زیاد میکنند.و کلا ایمان به خدا داشتن و اینکه ماهرچی ازش بخواییم مارو در مسیر رسیدن بهش قرار میده.هرچی که باشه.چه خوب و چه بد.فقط باید یادبگیریم که بهش اعتماد کنیم و درست ازش بخواهیم و سوال درست ازش بپرسیم.
اوجایی از سوال که دوستمون میگند که برسر دو راهی هستم و هربار به یه سمت میرم،پیشنهادم اینکه سعی کنید ارامش خودتونو حس کنید و رهاکنید هرانچه رو که در ذهنتون شما رو نااروم میکنه و کاریو کنید که در حال حاضر از دستتون برمیاد و فقط قدم اول رو سعی کنید بردارید و در همون قدم ثابت قدم بشین تا نتایج ثابت شوند.یعنی اینقدر اون کار رو انجام بدین که نتایجتون ثابت شوند و باورتون ساخته شوند بعد برین قدم بعد.و به این شکل تکاملتون رو طی کنید.مطمئن باشید که با طی کردن تکاملتون،نتایج بصورت صعودی رشد میکنند و هم جواب تک تک سوالاتتون رو میگیرین به مرور و همه چیز واستون واضح میشه و هم نتیجتتون پایدار میشه.ممکنه الان یه عالمه سوال تو سرتون بچرخه،خیلی از ماها همینیم ولی کاریو که میدونید و بهش مطمئید انجام بدین.اکر کاری هست که مطمئنید درسته انجام بدین و اگر مطمئنید غلطه انجام ندین.و اینطوری برین تو دل کار و باقی کارها و قدمهارو خداوند در طوب مسیر بهتون الهام میکنه و همونطوری که گفتم نشونش حس خوب و ارامشه و یقینتون به تردیدتون میچربه و ایده ایه که در شرایط فعلیتون قابل اجراست..
من در واقع میخواستم یه پیشنهادی بدم و از اونجایی که در حال حاضر بیشتر توجهات روی این فایل هست خواستم اینجا مطرحش کنم پیشنهادم اینه که ای کاش خود ماهم میتونستیم کیف پولمون رو شارژ کنیم مثلا میتونستیم هر وقت هر مبلغی خواستیم واریز کنیم و کیف پولمون شارژ بشه و هر وقت دیگه ای که دوست داشتیم محصول بخریم بتونیم از اون استفاده کنیم مثلا خود من بعضی وقتا دوست دارم محصولی رو بخرم اما پولم کافی نیست بعد به جای اینکه پس اندازش کنم تا جمع بشه خرجش میکنم البته میدونم این مشکل از باورای من هست که خرجش میکنم به جای پس انداز اما اگه بتونم اون پولی رو که واسه محصول میخوام تو خود سایت پس انداز کنم عالی میشه فکر کنم خیلی از بچه های دیگه هم این مشکل رو داشته باشن و اینجوری خیلی خوب میشه نمیدونم این پیشنهاد تا چه اندازه شدنیه اما داشتم توضیحات تکمیلی همین فایل رو گوش میکردم یهو این ایده اومد به ذهنم که بهتون بگم حس قلبیم میگه استقبال میکنید به هر حال امیدوارم موافقت کنید و همچین شرایطی به زودی رو سایت بوجود بیاد.
کامنتم یه کم بی ربط بود از سوال مسابقه اما وقتی گفتین تک به تک کامنتاتون رو میخونم گفتم پس بگم.
ممنونم ازتون به خاطر تمام آگاهیهایی که حتی از سلام گفتن اول فایلتون تا آخر فایلهاتون که میگین در پناه خدا شاد باشید سالم باشید ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید دریافت میکنم من عاشق دعای آخر فایلاتون هستم سال ۹۸ با شما و با ۱۲ قدم قطعا سال متفاوتی با کل سالهای عمرم خواهد بود.
از نظر من پاسخ این سوال برمیگرده به نوع ارتباط که هر انسانی با جهان خودش برقرار میکنه. جهانی که خودش برای خودش ساخته. اونچه که در ذهنش درک کرده از جهان و خداوند. باورها و نوع نگرشش. هر چه باورها مستحکم تر باشه تزلزل در راه رسیدن به خواسته ها کمتر پیش میاد.
حالا این هماهنگی درونی انسان و میزان سپاسگذاری و سطح رضایت از زندگیش باعث منافع مختلف در زندگی میشه. درست مثل کسانی که محبوبیت بالاتری نسبت به دیگران دارند. این هماهنگی درونی باعث نزدیکی انسانهای دیگه به اونها میشه و ارتباط اونها رو با دیگران میسازه.
از طرفی فقط این عوامل تاثیرگذار نیست. عامل دیگه میتونه عشق به کاری باشه که انجامش میدی و دیدن هدف نهایی. در مسیر رسیدن به خواسته هر چه عشق بیشتری به کار داشته باشی و صرفا هدف مهم باشه برات و در مسیر بی توجه به ناخواسته ها حرکت کنی مطمئنا فرکانس قوی تری ارسال میکنی.
اون هماهنگی درون و عشق بی بدیل باعث جذب حداکثری در تمام جنبه ها میشه. میزان جذب هم با وسعت باور ذهنی نسبت مستقیم داره و نوع نگرش به جهان هستی. یعنی ذهن تا کجا میتونه برای خودش موفقیت ، ثروت یا هر چیز دیگه رو متصور باشه. بسته به میزان باور هست که نتایج حاصل میشه.
حال این نگرش میتونه کار هزاران یا میلیونها تبلیغ رو برای انسان انجام بده و حتی از جاهایی که فکر انسان عاجز هست براش طرفدار و مشتری بفرسته یا معروف و مشهورش کنه.
دوستان خوبم به نظر من درسته که استاد عباس منش در مواردی که خواستن به موفقعیت رسیدن و به هر انچه که دوست داشتن رسیدن این به خاطر نه تنها دانستن قوانین زیبا و خوبی بوده که خداوند برای این دنیا وکائنات قرار داده واجراوپشتکار قوی ایشون برای انجام وعمل به این قوانین ناب و انرژی بخش بوده بلکه به نظر من انچه که خیلی خیلی مهم بوده برای به دست اوردن این همه موفقیت های پی در پی و زیاد اون رابطه صحیح و عاشقانه ، بی واسطه با خود خداوند هست استاد عزیز با کمک قوانین ثابت دنیا به خاطر اینکه اون عشق واقعی واون ربانیت واقعی خداوند رو در تمام لحظه لحظه زندگی درک کردن وبه این مهم رسیدن که در هیچ چیز وخواسته ای چه خیلی بزرگ وچه خیلی کوچک حتی آنی ولحظه ای کسی رو جز پروردگار صاحب قدرت ونیرو نمیبینند و برای خواسته هاشون هر لحظه وهر آن با عشق اون رو از خداوند درخواست میکنند و با ایمان کامل به این مهم که خالق ما خداوند هست وهر انچه که از او وفقط از او بخواهد برایش فراهم میشود فر کانس های ناب وقویی هر لحطه با تمام وجود برای جهان ارسال میکنن و چون این فرکانسها با این ایمان قوی و توحیدی به عمل رسیده فرستاده میشن همه همه پاسخ های مثبت خداوند میشن وبه سمت خودشون برمیگرده و همیشه پاسخ عشق واقعی چیزی جز عشق نیست
به نظر من همه اونهایی که از طریق آموز های استاد عزیز به نتیجه میرسن به خاطر همین اصل مهم هست همه ما تو روز مرگی های زندگیمون روی همه چی وهمه کس حساب میکنیم از مدرک وتحصیلات وپدر پولدار و سرمایمون گرفته تا….اما فراموش کردیم که همه ی قدرت ها از ان خداوند هست وهر انچه لازم داریم فقط خود اوست ونباید روی هیچ چیز جز خداوند حساب کنیم وهمه چیز را از او بخواهیم وبه او وخودمان که مخلوق او هستیم ایمان داشته باشیم وباور کنیم که بخواهیم ومیشود وبا این ایمان که هر انچه که خداوند در زمین واسمان خلق کرده برای انسان خلق کرده خواسته هایشان را با صمیمیت از خدا درخواست میکنن و زندگی و جهان مورد علاقه خودشان راخلق میکنن
من به استاد عباس منش عزیز تبریک میگم چون مهمتر از همه ی موفقیت هایی که داشتن ودارن مهمترین موفقیتشون به نظر من همین عشق وصممیت با خداوند هست ویکی از شیرین ترین نتایج من از انجام تمرینات استاد ،رسیدن اندکی به همین رابطه عاشقانه وبی واسطه وبا ارامش باخداوند هست چون اول راهم
امید وارم که تونسته باشم حرف ومطلب خودم رو رسونده باشم وحرفم راه گشا باشه برای همه ی دوستان برای به دست اوردن موفقیت
به قول استاد خوبم که همیشه خوبیهارو برای همه ی ما میخوان موفق و شاد و سعادتمند در دنیا وآخرت باشین ????
خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم و خیلی خوشحالم که در دوره ای زندگی می کنم که این آگاهی های بسیار بزرگ و حیرت آور از رمز و رموز این جهان هستی را بوسیله استاد عزیزم پی بردم چونکه او قلبی بسیار صاف دارد و خداوند مهربان در دل او وحی کرده تا دستی از دستان خدای وهاب شود تا به این نتایج عظیم برسیم خدایا شکرت که این همه در حق ما در هر حال لطف می کنه .
به نظر من مهمترین عاملی که تفاوت ایجاد میکنه توحید توحید توحید بله تنها یک کلمه توحید هست که اگه ما معنای واقعی این کلمه رو بخواهیم درک کنیم شاید هزاران صفحه از معنای این کلمه را شرح دهیم باز هم نتوانیم به آن صورت واقعی معنای آن کلمه را بیان کنیم!!!
توحید یعنی خدا ! اوست که همه آسمان و زمین را مسخر انسان کرده تا هرچه بخواهیم از این جهان در اختیار داشته باشیم تا به احساس خوب برسیم و لذت ببریم و شکرگزار خداوند باشیم
درک توحید مهمترین عامل رونق و موفقیت در هر کسب و کار است یعنی یکتاپرستی یعنی شرک نورزیدن یعنی قدرت ندادن به هرچه عامل بیرونی . اگر هریک از ما بدون توجه به عامل بیرونی و با عزت نفس و خود باوری به سمت کاری که واقعا علاقه داریم برویم فارغ از دیدن بازارکار و رقبا و و و غیره با باورهای درست و ثروت آفرین در هر شغلی که باشیم موفقیت صد در صدی می باشد به شرطی که آن احساس خوب را در هر لحظه بطور مستمر داشته باشیم. استاد عباسمنش بارها و بارها در محصولاتی که تولید می کنند گفتند که اگه هر محصولی یا دوره ای که قیمت آن ایکس باشد اگر آن محصول برای خریدار ۲۰۰برابر در زندگیش ارزش ایجاد نکند آن محصول را درسایت قرار نمی دهند این کار استاد بزرگترین درس برای ما می باشد که ما در هر کسب و کاری اگه چنین باوری داشته باشیم می توانیم در مسیر رشد خود قدم برداریم تا خوب زندگی کنیم و با گسترش جهان جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
خیلی خوشحالم که دیدگاهم را برای شما به اشتراک میگذرام تا از ای قوانین استفاده کنیم و لذت ببریم از این همه نعمت و فراوانی.
دوستون دارم . شاد و موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام ، من سعی می کنم پاسخ خودم رو با یک مقایسه بین دو کسب و کار توضیح بدم . چند روز پیش به فروشگاهی رفته بودم که انواع گوشت و مرغ و ماهی می فروشه و مدتی قبل ، طی یه تغییر ، دکوراسیون و فروشنده ها و سیستمش رو عوض کرده و فروشنده های بسیار تمیز و مرتب با لباس فرم خیلی زیبا و دکوراسیون قشنگ و سیستم بسته بندی و فروش عالی ایجاد کرده و کلی کارمند در بخش های مختلف آماده سازی تا فروشش کار می کنند و همه دخترها و پسرهای جوون ، زیبا ، خوش پوش و باادبی هستند ، پیک رایگان داره و …. و این مغازه همیشه و همیشه شلوغ و پر مشتریه .
مورد بعدی یه ساندویچ فروشیه که بر خلاف قبلی نه فروشنده های خیلی خوش پوش و مرتبی داره ، نه دکوراسیون عالی ، نه حتی ساندویچ خیلی خارق العاده و خاص و در یه محله کاملا پایین شهر مغازه داره ، ولی اونم همیشه ی خدا پر مشتریه . در واقع از دیدگاه کلی این دو مغازه هیچ وجه اشتراکی ندارن ولی نتایج تقریبا یکسان و مشابهی از نظر فروش و تعداد مشتری دارن دریافت می کنند . شاید بشه برای اولی گفت دکوراسیون و نظم و زیبایی و… ولی برای دومی چی میشه گفت ؟ چند روز پیش که برای خرید به مغازه اول رفته بودم نکته ای توجهم رو جلب کرد که نشون می داد صاحب این فروشگاه باور فراوانی رو در وجود خودش داره و این مسئله وقتی به ذهنم رسید که دیدم توی این مغازه برای تمیز کردن پیشخوان و دور ظرف های بسته بندی شده و همه چیز و همه جا فقط از دستمالهای کاغذی یک بار مصرف استفاده میشه ، این مسئله باعث شد که نکات دیگه ای از باور فراوانی صاحب مغازه رو ببینم ، کلی موارد یک بار مصرف دیگه که فروشنده ها خیلی سریع و راحت عوض می کردن و دور مینداختن ، کلی سبزیجات که برای دورچین ظرفهای مرغ و ماهی خام ، توی ویترین بود و هیچکدوم فروخته نمیشه و در نهایت دور ریخته میشه و خیلی موارد دیگه … و فروشگاه دوم آدمیه که ساندویچهاش رو با دست و دلبازی تمام پر میکنه و ظرفهای سس آماده که تا هر چند تا که مشتری بخواد رایگان روی خریدش میذاره و …
به نظرم تنها وجه اشتراک قابل مشاهده بین این دو نفر اینه که عمیقا به فراوانی ایمان دارند و نتایجشون از این باورشون ناشی شده . حالا فرض کنیم یکی بدون داشتن این باور به این دو کسب و کار نگاه کنه ، در مورد اول ممکنه بگه : دکوراسیون و تمیزی و فروشنده های تمیز و با ادب و سیستم فروش و پیک رایگان باعث موفقیت میشه و بره بدون داشتن اون باور اصلی یعنی فراوانی ، تمام اون موارد رو به کار ببنده و مغازه ای در اون حد با همون امکانات و ویژگیها و حتی بهتر تاسیس کنه ولی مسلما نتیجه ی اون رو نمیگیره ، یا مثلا بره کسب و کار دوم رو نگاه کنه ، خب احتمالا از اونجایی که نمیتونه بگه محله پایین و فروشنده های معمولی و دکوراسیون ساده عامل فروش بالای این مغازه است ، ممکنه بگه : سس رایگان و لبریز کردن ساندویچ و… باعث رضایت مشتری و فروش بیشتر شده و بره بدون باور فراوانی و فقط با هدف جلب رضایت مشتری کلی سرویس و خدمات رایگان هم روی کاری که ارائه می کنه اضافه کنه ولی باز هم اون نتیجه رو نمی گیره ، چرا ؟ چون دو نفر اول ، رفتارشون ناشی از باور درونی و عمیقیه که در وجودشون هست و بعد از داشتن اون باور ، ناخودآگاه کسب و کارشون بر اساس فراوانی شکل گرفته و ایده هایی رو انجام داده اند و می دهند که از این باور و سایر باورهای ثروت ساز وجودشون نشات گرفته ، ولی کسیکه داره از اونا تقلید می کنه با ترس و نگرانی از اینکه اگر این کارها رو نکنه مشتری هاشو از دست می ده ، صرفا داره ادای اون آدمهای موفق رو در میاره و از اونجایی که نتونسته ریشه های اصلی رو که خیلی ظریف و پنهان در پشت تک تک رفتارهای اون افراد و کسب و کارهاشون وجود داره ، پیدا کنه و ببینه و به جاش درگیر ظاهر کارشون شده ، پس مسلماً نتیجه اونا براش ایجاد نمیشه .
تمام باورهایی که استاد برای کسب موفقیت و ثروت توضیح میده باورهایی هستند که اگر به نیروی برتر جهان ، قدرت و ربوبیتش ، هدایتگری در لحظه اش و بقیه ی ویژگیهای خودش و آفرینشش و قانونی که بر جهان حاکم کرده ایمان داشته باشیم می تونیم اونا رو باور کنیم و در وجودمون گسترششون بدیم و نتایج بزرگی بگیریم . در واقع اگر به اون نیرو و هدایتهاش ایمان داشته باشیم و باور کنیم فراوانی و فضل و رحمت از صفاتشه ، اگر بدونیم و عمیقا باور کنیم جهانی که او خلق کرده چطور افراد هم فرکانس رو خود به خود بر سر راه هم قرار میده و طالب و مطلوب رو به هم پیوند می ده ، در هر لحظه به مسیری هدایت میشیم که بهترین و درست ترین کار برای ماست ، نه برای فرد دیگری با ویژگیها و افکار دیگه ، که اون فرد هم باید از هدایت درونی خودش بهره ببره و البته لازمه اش اینه که به اون هدایت درونی ایمان داشته باشه و بهش توجه کنه و شاید او هدایت بشه به کاری ، دقیقا برخلاف کاری که دیگران انجام می دهند ولی چون از هدایت خداوند به این روش رسیده حتما به نتیجه مطلوب میرسه . به نظر میاد ابزارهایی که در این پرسش مطرح شده اند از دید کسانی ساخته و پرداخته شده اند که به ظاهر کسب و کارهای موفق نگاه کرده اند و عوامل ظاهری مثل همون دکوراسیون یا جلب رضایت مشتری با سرویسهای رایگان و … رو دلیل موفقیت مشاغل می دونند ، در واقع به جای دیدن ریشه ها ، ثمرات و یا شاخه و برگهای روییده بر اون ریشه ها اصل فرض کرده اند ، چون ریشه ها همیشه پنهان هستند ، البته منظورم این نیست که این ابزارها ، ابزارهای ناکارآمدی هستند ، منظورم اینه که صرفا تبلیغات عامل فروش بیشتر نیست … اگر فردی با باورهای درست به تبلیغی هدایت بشه اون تبلیغ براش اثرگذار خواهد بود ولی همون روش برای فردی با باورهای متضادش ، اثربخشی نداره ، یعنی کاری که می کنیم بسیار اهمیت کمتری داره نسبت به ریشه ای که در فکر ماست و سبب شده اون کار ازمون سر بزنه . یکی می بخشه با باور فراوانی ثروت و همون بخشش ، ثروت براش میاره ، یکی می بخشه با باور جلب نظر دیگران و خب احتمالا هم همون جلب نظر رو به دست میاره نه ثروت بیشتر رو … یکی ساندویچش رو پر و پیمون درست می کنه چون به فراوانی و برکت در کسب و کار عمیقا باور داره و لذت می بره از این کار و چیزی که می بینه در زندگیش ، احساس خوب بیشتر و برکت و فراوانی بیشتر در کسب و کارشه و نتیجه جانبیش هم جلب رضایت مشتری است ، یکی دیگه ، ساندویچش رو پر می پیچه با ترس از دست دادن مشتری یا نگرانی برای حفظ مشتری یا جلب رضایت مشتری و مشتری بر اون خدایی می کنه نه خود خدا ... و در درون هم داره عذاب می کشه از سرویس رایگانی که خودش رو مجبور کرده ارائه کنه و از بقیه کارهاش و دائما هم احساس تموم شدن و کمبود و از دست دادن داره و چیزی هم که در کارش و زندگیش می بینه از جنس کمبود و ترس و از دست دادن بیشتره ، کارها یکسان هستند ولی از اونجایی که ریشه ها متفاوتند نتایج و ثمرات متفاوتی به بار میارن . همه این ابزارهایی که در سوال اشاره شده اند فقط به خدمت کسی در میان که با افکار و باورهای درستی که ناشی از ایمان و باور درست هستند به اون ابزارها هدایت میشن و ازشون استفاده می کنند ولی همین ابزارها برای خیلی های دیگه منجر به نتایج موثر و یا پایدار نمیشن و یا حتی باعث زیان و خسارت و دردسر بیشتر میشن برای همون کسانیکه تنها راه موفقیت رو در استفاده از این روشها و ریشه اصلی رو این جور کارهایی می تونند و با ترس عقب افتادن از قافله کورکورانه این مسیر ها رو در پیش می گیرند . ولی فردی که باورهای بنیادین درستی داره می تونه به هزاران طریق و ابزار جدید دیگه هم هدایت بشه که باعث موفقیت و ثروت بیشترش بشه که در قالب هیچکدوم از روشهای شناخته شده و مرسوم نگنجند .
خوشحالم که همه ما داریم یاد می گیریم که وقتی نتیجه ای رو می بینیم در یافتن ریشه و اصلی که سبب به بار نشستن اون نتیجه شده کمی عمیق تر بشیم و از لایه های ظاهری گذر کنیم و به عمق بیشتری برسیم .
در پاسخ به این سوال به نظر من اول از همه باید ببینیم که این روش های مرسوم موفیقت که امروزه به عنوان قوانین بلامنازع کسب و کار مطرح هستند چگونه بوجود اومدند و آیا کاربرد این روشها برای همه افراد و کسب و کارها مناسبه و جوابگویی داره یا نه؟
روشهای بازاریابی و تبلیغاتی که امروزه بسیار بر روی اون تاکید میشه روشهاییه که عده ای از افراد در کسب و کارشون با اجرای اون به موفقیتهای بزرگی رسیدن و به این ترتیب افراد دیگه بدون اینکه علت اصلی موفقیت اونها رو بدونن تصور کردن که اون روشهای بازاریابی و تبلیغات بوده که باعث خلق نتایج بزرگی شده و اون رو در کسب و کارشون بکار بردن. اما آیا این روشها برای همه جوابگو بوده؟
همه ما افراد بسیاری رو دیده ایم که از این مسیر به نتایج دلخواهشون نرسیدن و یا حتی خودمون هزینه های گزافی از این بابت دادیم و سرانجام نه تنها نتیجه ای نگرفتیم بلکه متحمل ضرر هم شدیم. اما چرا این روشها برای برخی جوابگو بوده و برای برخی جوابگو نیست.
علت در ذهن و افکار ماست. ما در دنیایی زندگی می کنیم که از طریق ذهنمون درک و پردازش میشه. ذهن ما محل تفکر و تجزیه و تحلیل حواس و احساسات ماست. اونچه از محیط پیرامونمون دریافت می کنیم در ذهن ما پردازش میشه و خروجی ذهن ما چیزی جز اونچه دریافت کرده نخواهد بود. به این ترتیب که جهان اتفاقات همسنگ با افکار و ذهنیات ما رو برامون رقم میزنه. در واقع چه بخوایم و چه نخوایم، چه قبول داشته باشیم و چه نه این ما هستیم که داریم اتفاقات زندگیمون رو رقم می زنیم. چه این اتفاقات مطابق میلمون باشن چه نباشن ما خالق اونها هستیم.
ما به دو صورت به ذهنمون ورودی یا خوراک می رسونیم: 1-آگاهانه 2-نا آگاهانه
زمانی که حواسمون به افکار و احساساتمون نیست در واقع ورودی های ذهن ما به صورت ناخودآگاه رقم میخوره که در این صورت اونچه که وراثت و محیط برای ما رقم میزنند وارد ذهن ما میشه و این ورودی ها معمولا ترس، محدودیت، فقر و عوامل منفی و در کل ناخواسته ها و احساسات ناخوشایند هستند. در نتیجه خروجی ذهن ما که واقعیت زندگی ما رو میسازه جز ناخواسته ها نخواهد بود.
اما زمانی که آگاهانه ورودی های ذهنمان را کنترل می کنیم یعنی به اونچه که می خواهیم فکر می کنیم، به اونچه که می خواهیم نگاه می کنیم، اونچه رو که می خواهیم می شنویم، می بوییم و لمس می کنیم و احساسی رو که می خواهیم در خودمون ایجاد می کنیم و از ورود احساسات و افکار مخرب و منفی جلوگیری می کنیم به تدریج ذهن ما مملو از خواسته هامون می شه و خروجی اون چیزی جز خواسته های ما نخواهد بود.
استاد عباس منش قبل از هر چیز خواسته ی قوی ای داشت. او قدرتمندانه می خواست که خوشبخت زندگی کند و موفقیتها و نتایج بزرگی خلق کند.
اما این سوال مطرحه که همه ما خواسته داریم. چرا تعداد کمی مثل استاد عباس منش به خواسته هاشون میرسن و برای بقیه هیچ اتفاقی نمی افته؟
تفاوت استاد عباس منش با اون دسته از افراد که به خواسته هاشون نمی رسن در افکار و باورهاشون هست.
روش استاد عباس منش این است که اول خواسته ای در ذهنشان شکل می گیرد. سپس در مورد آن خواسته به وضوح می رسند. یعنی آن خواسته را طوری تجسم می کنند که گویی در آن لحظه به آن دست یافته اند. یعنی همان احساسی را دارند که گویی هم اکنون آن خواسته محقق شده است. سپس باورهای مناسب برای رسیدن به آن خواسته را مشخص می کنند و قدرتمندانه و با پشتکار آن باور ها را در ذهنشان ایجاد می کنند و با مثالهایی واقعی و تجربه شده آن باورها را برای ذهنشان منطقی می کنند. حالا خواسته مشخص شده، تجسم شده و باورهای مناسب برای رسیدن به آن ساخته شده است اما نکته مهم و بسیار حیاتی این است که به آن خواسته وابسته نمی شوند و خود را محتاج رسیدن به آن نمی دانند.
ساز و کار تغییر ناپذیر جهان هستی به گونه ایست که هر آنچه ذهن ما بخواهد را از حال بی فرم و بی شکل انرژی به حالت مادی و واقعی تبدیل می کند. حال آن خواسته به مراد ما باشد یا خلاف آن برای جهان فرقی نمی کند و فقط خواسته ذهن ما را محقق می سازد.
زمانی که خواسته با تمرکز و احساس همراه می شود، ابر و باد و مه خورشید و فلک به کار می افتند و خداوند مقدمات لازم برای تحقق خواسته هایمان را فراهم می کند. اینجاست که باید کار را به خدا بسپاریم تا او از طریق دستان بی شمارش شرایط لازم برای محقق شدن خواسته مان را آنگونه که به صلاح ماست فراهم کند و افراد، الهامات، ایده ها، موقعیتها و شرایطی را به زندگی ما وارد کند تا ما در مسیر رسیدن به خواسته هایمان قرار بگیریم.
حالا نوبت ماست تا گوش به زنگ باشیم و با اقدام کردن و اقدام کردن و اقدام کردن از این بستری که خداوند برایمان مهیا کرده است بهره ببریم.
استاد عباس منش مرد عمل و اقدام است. او به محض اینکه الهام و ایده ای در مسیر رسیدن به خواسته اش دریافت می کند که با شرایط فعلی اش قابل انجام باشد دست روی دست نمی گذارد و اقدام می کند.
نتیجه این اقدامات که بر روی بستری از باورهای قدرتمند کننده قرار دارد و پشتوانه ی آن، الهامات و ایده هایی است که جهان در مسیر راهش قرار می دهد چیزی جز رسیده به موفقیت از مسیر خوشبخت نخواد بود.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است این است که او خود را به نیروی بیکران هستی متصل می داند. او خود را متصل به نیرویی می داند که همه جهان را خلق کرده است. قدرتی که بی اذن او برگی از درختی نمی افتد.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است این است که او خودش را خالق زندگی خودش می داند و مسئولیت تمام اتفاقات زندگی اش را می پذیرد و این باور باعث می شود قدرت خلق آنچه دوست دارد در زندگیش داشته باشد.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است افکار و باورهای استاد عباس منش است. باور لیاقت و باور فراوانی و باور به توانستن و سایر باورهای قدرتمندکننده و است.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است قدرت اقدام کردن است. قدرت تبدیل ایده و الهام به عمل است. قدرت تبدیل انرژی به ماده است. قدرت تبدیل تجسم به واقعیت است.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است قدرت غلبه بر ترسها و تردیدها و عمل به قوانین جهان هستی است.
وقتی از قدرت خودمان در خلق نتایج دلخواه غفلت کرده ایم از بکار بردن روشها و اصول بازاریابی نتیجه ای ایجاد نمی شود.
وقتی که مسئولیت زندگی خودمان را نپذیرفته ایم و دیگران را مسبب اتفاقات زندگیمان می دانیم و در این صورت بکار بردن روشهای بازاریابی سودی نخواهد داشت.
وقتی که احساس عدم لیاقت و باور به محدودیت و در کل ترمزهای زیادی سراسر ذهن ما را فراگرفته تمام روشهای پیشرفته بازاریابی هم با شکست مواجه می شوند.
وقتی که قدرت اقدام و عملی کردن ایده هایمان را نداریم حتی روشهای نوین بازاریابی نیز باعث از دست دادن مشتریهایمان و کسادی بیشتر کسب و کارمان خواهد شد.
هر اقدامی که بر اساس قوانین ثابت و بدون تغییر جهان هستی صورت نپذیرد در نهایت محکوم به شکست است و هر اقدامی که بر اساس این قوانین انجام پذیرد راهی جز موفقیت نخواهد داشت و هیچ راهی جز این نخواهد بود.
سلام سوال خوبیه چون ادمومجبوربه فکرکردن عمیق میکنه شاید جواب سوال همین باشه مسیر زندگی استادومجبوربه فکرکردن کردواین فکرکردن استادوبازممجبوربه گشتن کردواین شد که جوینده یابنده است استاد٫ی جااززندگیش کشف کردبه هرچی فکرکنه بازتاب اون توزندگیشه این شدکه اگاهانه بهتریهاروانتخاب کردمسیراستادطولانی بودهرچقدرمیگذشت نتیجه هاش ناب تروخالصترمیشدتکامولو٫طی کرداین شدکه هرروزایمانش قوی ترازقبل میشدتوحیدوپیداکردیعنی باخدابودنو٫٫خداروتوقلبش احساس کردبرای خدابندگی کردوخداهم برایش خدای کردواین شدکه تمام نتیجه های استادازهرلحاض متفاوت شد چون این یک اصل وتاتواین مسیرباشه ما میبینیم وشاهدهستیم که استادهرروز بهترازدیروه اون کاریوکردکه به قول خودش ۹۸درصدازمردم جهان نمیتونن انجام بدن اون ذهنشوکنترول کرد پس نتیجه ها باید متفاوت باشن به نظرمن اینها عوامل تفاوت نتیجه استاده در پناه حق٫٫٫
من میخوام این سوال را با داستانی که برای خودم طی یک شراکت اتفاق افتاد بنویسم سال ۸۷ تازه دانشگاهم تموم شده بود تصمیم گرفتم کاری راه بندازم از اونجا که ((اعتماد به نفس و عزت نفس)) برای راه اندازی کار به تنهایی نداشتم شریک گرفتم و کار دفتر فنی و انتشارات رو شروع کردیم تو همون سه ماه اول اختلافات شروع شد هی خودمو گول میزدم میگفتم درست میشه ، درست میشه ، چند دفعه تصمیم گرفتم که شراکت رو به هم بزنم ولی هی ذهنم میگفت تنهایی سخته نمیتونی ، شب میومدم خونه پر از بغض و حال خراب تصمیم میگرفتم که جدا بشیم ، صبح ذهنم میگفت نمی تونی تنهایی اداره کنی ، ولی من تو این مدت که شراکتمون ۵ سال طول کشید میدونستم که من موفق میشم و میتونم به تنهایی اینکار را انجام بدم (( فقط پنج سال طول کشید که بر ذهنم غلبه کنم))) خلاصه ما جداشدیم و شریکم به هیچ وجه سهمش رو نمیفروخت و من چون به این شناخت رسیده بودم که میتونم موفق بشم ، تصمیم گرفتم سهمم رو بفروشم و فروختم قرارداد نوشتیم چک گرفتم و همون روز دفتر دیگه ای رو دیدم که اجاره کنم ، غروب همون روز شریکم به من زنگ زد و من رفتم دفتر باورم نمیشد کسی که به هیچ وجه سهمش رو نمیفروخت به من گفت که این دستگاهها قدیمی شدن و اصطلاحا تو به من انداختی اگه میخوای بیا سهم منو بخر وسهمش رو من خریدم با اون شرایطی که دوست داشتم به ((محض اینکه به خدای درونم اعتماد کردم)) جوابمو داد بعد از اینکه من تنها شدم یعنی شریک نداشتم مثل تیری بودم که از کمان رها شده چنان اوج گرفتم در کار از نظر مالی که حد و حساب نداره و به لطف خدا الان که حدوده یکساله روی باورهام دارم کار میکنم نسبت به یکسال قبل کلی پیشرفت داشتم و خدای یکتا رو شکر میگم.
«««عزت نفس،باور ، اعتقاد بی قید و شرط به خدای درون خدای قلبها که باهاش تصمیم میگیریم،عجله نداشتن در پرش مدارها یعنی اینکه قانون تکامل طی بشه ، فرکانس، فرکانس، فرکانس و فرکانس تا بی نهایت »»»»
سلام و عرض ادب
باتوجه به اگاهی هایی که از استاد کسب کردم به نظرم باید کلا روی خدا حساب کرد.وقتی آدم روی خودش کار کنه و روی باورهاش و از خدا بخواد هدایتش کنه و روی خودش کار کنه که هدایت (بصورت الهامات) رو دریافت کنه،با دریافت هدایت و اقدام به آن ،قدمها را به درستی برمیداره.خدا خودش ابزار درست رو بهش الهام میکنه و خدا خودش میشه دستان ما و خودش با بی نهایت دستانش درهارو باز میکنه.همه کارها رو خودش واسمون انجام میده و هرجا که لازم به اقدام ما باشه،بهمون الهام میکنه.درهارو باز میکنه و کارهارو انجام میده مثه جذب مشتری های مشتاق بیشتر، مثلا یه جاهایی که به موانع برمیخوریم خدا واسمون رفعش میکنه یا ابزار رفعشو دراختیارمون میذاره یا … .نشانه الهام ،احساس خیلی خوب ،ارامش و اطمینان در قلبمونه.و جوریه که قابل اجراست و فشاری بهمون نمیاد فقط باید از درون خودمونو تقویت کنیم مثه ایمان و شجاعت.. عوامل بیرونی به دستان پرقدرت خداوند خیلی خوب پیش میروند و همه چیز سرموقع درستش انجام میشوند.فقط باید به سیستم خداوند اجازه دهیم که کارش را انجام دهد.
تفاوت علم مارکتینگ و اصول استاد ،در باورها و نگرش متفاوت است.اینکه ما باید صبور باشیم تا نتایج ما تکاملشونو طی کنند.اینکه توقع نداشته باشیم که نتایجی که اونقدر بزرگند که واسمون باورپذیر نیستند،ازهمون اول واسمون رخ بده.بلکه توقع نتایج باورپذیر رو داشته باشیم.نتایج با باورهامون ارتباط مستقیم داره چرا؟باور همون ظرفیت ظرفیه که زیر بارون برای دریافت بارون قرار میدیم.همون قدر اب بارون جمع میکنیم و همون قدر نتیجه میگیریم که ظرفمون اجازه میده.ما و قتی میتونیم الهامات الهی و نعمتها رو دریافت کنیم که بهمون اندازه ظرفیت دریافتشونو داشته باشیم.
چرا میشه بدون علم مارکتینگ هم نتیجه گرفت؟
چون همیشه راه های مستقیم تری هست برای رسیدن به اهداف که همشون خدا میدونه و میشناسه و ما بجای اینکه بگردیم دنبال راهنمایی گرفتن از بقیه ،اگر از خدا بخواهیم بهتر میتونیم اون مسیر رو پبدا کنیم.که این هدایت میتونه از طریق بندگانش هم باشه.درکل میخوام بگم که مثلا علم مارکتینگ الزما قرار نیس همه چیزش درست باشه و شاید درخیلی مواقع هم دست میذاره روی حواشی در حالی که استاد همیشه میگند که اصل رو بچسبیم و در دوره هاشون بهمون گوشزد میکنند که اصل چیه.و چیزی که مارو به هدف میرسونه اون اصله.
قطعا اگر استادهم در حال حاضر از علم مارکتینگ استفاده کنند،نتیجه میگیرند چون الان تکاملشونو در گرفتن نتایج بزرگ طی کردند.هرچند که این نتایج برای ما بزرگ هستند و شاید یه چشم خودشون نیاد چون الان در مدارش هستند.چون اگر یه روزی باید
اونقدر روی خودشون کار میکردند که یه نفر رو جذب کنند،الان بعد از طی تکامل در باورسازی میتونند هزاران نفر رو جذب کنند.
در واقع همیشه انسانهایی هستند که مشتاق محصولاتی که ما ارائه میدهیم هستند.ولی ما بلد نیستیم که اونارو جذب خودمون کنیم و چون الگوهای ما مثلا تبلیغ میکنند،فکر میکنیم این تنها راهشه درحالی که بی نهایت راه هست برای رسیدن به خواسته و خدا میتونه مارو به بهترین و سریعترینش هدایت کنه.
شاید بهتر باشه باورهامن به این شکل تغیر بدیم:
_احساس لیاقت و ارزشمندی و اینکه محصولمون ارزش زیادی داره و افراد زیادی هستند که انهارو میخواهند.
_باور فراوانی:که نعمتهای خدا بی نهایته و برای هر عرضه ای تقاضایی هست. پس هرچه فروش دیگران بیشتر بشه ،فروش من هم بیشتر و چندین برابر میشه چون واسم باورچذیر میشه که منم میتونم.پس رقیبی وجود نداره.هر لحظه داره فرصتهای پولسازی ونعمت بیشتر،بیشتر میشه.و..
_باور اینکه خداوند درهارو باز میکنه.هر قدمی که برمیداریم،قدمهای بعدی رو نشون میده.پس نیازی نیس برای دیده شدن که مثلا تبلیغات داشته باشیم.هرجا که لازم باشه خدابهمون الهام میکنه.مثه ما که وقتی در مدار استاد قرار گرفتیم با استاد اشنا شدیم و حرفاشون به دلمون نشست.بااینکه درین حوزه هزاران نفر تبلیغ زیاد میکنند.و کلا ایمان به خدا داشتن و اینکه ماهرچی ازش بخواییم مارو در مسیر رسیدن بهش قرار میده.هرچی که باشه.چه خوب و چه بد.فقط باید یادبگیریم که بهش اعتماد کنیم و درست ازش بخواهیم و سوال درست ازش بپرسیم.
اوجایی از سوال که دوستمون میگند که برسر دو راهی هستم و هربار به یه سمت میرم،پیشنهادم اینکه سعی کنید ارامش خودتونو حس کنید و رهاکنید هرانچه رو که در ذهنتون شما رو نااروم میکنه و کاریو کنید که در حال حاضر از دستتون برمیاد و فقط قدم اول رو سعی کنید بردارید و در همون قدم ثابت قدم بشین تا نتایج ثابت شوند.یعنی اینقدر اون کار رو انجام بدین که نتایجتون ثابت شوند و باورتون ساخته شوند بعد برین قدم بعد.و به این شکل تکاملتون رو طی کنید.مطمئن باشید که با طی کردن تکاملتون،نتایج بصورت صعودی رشد میکنند و هم جواب تک تک سوالاتتون رو میگیرین به مرور و همه چیز واستون واضح میشه و هم نتیجتتون پایدار میشه.ممکنه الان یه عالمه سوال تو سرتون بچرخه،خیلی از ماها همینیم ولی کاریو که میدونید و بهش مطمئید انجام بدین.اکر کاری هست که مطمئنید درسته انجام بدین و اگر مطمئنید غلطه انجام ندین.و اینطوری برین تو دل کار و باقی کارها و قدمهارو خداوند در طوب مسیر بهتون الهام میکنه و همونطوری که گفتم نشونش حس خوب و ارامشه و یقینتون به تردیدتون میچربه و ایده ایه که در شرایط فعلیتون قابل اجراست..
باارزوی بهترینها
سلام استاد و عزیز دل و همینطور دیگر دوستان
جواب این سوال بر میگرده به ساده گرفتن همه چیز
و ارتباط بسیار صمیمانه و سراسر محبتی که استاد با پروردگار برقرار کرده
وباعث خیال راحت ایشون شده
یه اعتماد خیلی زیاد مثل یه کودک پنج ساله که به مادرش داره
استاد با خداوند مانوس شده
و به زیبایی رسیده به عشقی که از وجود خدا به زندگی و وجودش سرازیر میشه
استاد خداوند رو فهمیده خدا رو درک کرده
خدا رو احساس کرده
و اونقدر زیبا متوجه این مسئله شده
که تمام امور رو به راحتی با خیال اسوده به خداوند میسپاره
و فقط شاهد و تجربه میکنه
استاد با حضور در فضایی سراسر عشق از حضور خدا به کنترل ذهنشون رسیده
و نجواهای ذهنش را خاموش میکنه چون عاشقه
استاد به نگاه توحیدی رسیدی
نگاهی که همه چیز رو خدا میبینه
همه چیز خداست هر چقدر ساده تر بگیریم
و فقط با عشق و ایمان و اعتماد وارد این فضا بشیم خداوند بیشتر فضا برای پخش انرژی خودش پیدا میکنه
تا تبدیل بشه به نعمت هایی که ما میخوایم
همه چیز خیلی سادست
باید عاشق بشیم
سلام دوست عزیزم
چقدرزیبا وصادقانه احساس ناب قلبیه استادعباسمنش رو باکلمات نوشتین و دقیقا من این لحظه همین حس و حال و باخدا داشتم که دیدگاهتون و خوندم…سپاس فراوان…
سلام استاد عزیز
من در واقع میخواستم یه پیشنهادی بدم و از اونجایی که در حال حاضر بیشتر توجهات روی این فایل هست خواستم اینجا مطرحش کنم پیشنهادم اینه که ای کاش خود ماهم میتونستیم کیف پولمون رو شارژ کنیم مثلا میتونستیم هر وقت هر مبلغی خواستیم واریز کنیم و کیف پولمون شارژ بشه و هر وقت دیگه ای که دوست داشتیم محصول بخریم بتونیم از اون استفاده کنیم مثلا خود من بعضی وقتا دوست دارم محصولی رو بخرم اما پولم کافی نیست بعد به جای اینکه پس اندازش کنم تا جمع بشه خرجش میکنم البته میدونم این مشکل از باورای من هست که خرجش میکنم به جای پس انداز اما اگه بتونم اون پولی رو که واسه محصول میخوام تو خود سایت پس انداز کنم عالی میشه فکر کنم خیلی از بچه های دیگه هم این مشکل رو داشته باشن و اینجوری خیلی خوب میشه نمیدونم این پیشنهاد تا چه اندازه شدنیه اما داشتم توضیحات تکمیلی همین فایل رو گوش میکردم یهو این ایده اومد به ذهنم که بهتون بگم حس قلبیم میگه استقبال میکنید به هر حال امیدوارم موافقت کنید و همچین شرایطی به زودی رو سایت بوجود بیاد.
کامنتم یه کم بی ربط بود از سوال مسابقه اما وقتی گفتین تک به تک کامنتاتون رو میخونم گفتم پس بگم.
ممنونم ازتون به خاطر تمام آگاهیهایی که حتی از سلام گفتن اول فایلتون تا آخر فایلهاتون که میگین در پناه خدا شاد باشید سالم باشید ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید دریافت میکنم من عاشق دعای آخر فایلاتون هستم سال ۹۸ با شما و با ۱۲ قدم قطعا سال متفاوتی با کل سالهای عمرم خواهد بود.
ممنونم ازتون
عرض سلام خدمت دوستان عزیز و استاد دوست داشتنی
از نظر من پاسخ این سوال برمیگرده به نوع ارتباط که هر انسانی با جهان خودش برقرار میکنه. جهانی که خودش برای خودش ساخته. اونچه که در ذهنش درک کرده از جهان و خداوند. باورها و نوع نگرشش. هر چه باورها مستحکم تر باشه تزلزل در راه رسیدن به خواسته ها کمتر پیش میاد.
حالا این هماهنگی درونی انسان و میزان سپاسگذاری و سطح رضایت از زندگیش باعث منافع مختلف در زندگی میشه. درست مثل کسانی که محبوبیت بالاتری نسبت به دیگران دارند. این هماهنگی درونی باعث نزدیکی انسانهای دیگه به اونها میشه و ارتباط اونها رو با دیگران میسازه.
از طرفی فقط این عوامل تاثیرگذار نیست. عامل دیگه میتونه عشق به کاری باشه که انجامش میدی و دیدن هدف نهایی. در مسیر رسیدن به خواسته هر چه عشق بیشتری به کار داشته باشی و صرفا هدف مهم باشه برات و در مسیر بی توجه به ناخواسته ها حرکت کنی مطمئنا فرکانس قوی تری ارسال میکنی.
اون هماهنگی درون و عشق بی بدیل باعث جذب حداکثری در تمام جنبه ها میشه. میزان جذب هم با وسعت باور ذهنی نسبت مستقیم داره و نوع نگرش به جهان هستی. یعنی ذهن تا کجا میتونه برای خودش موفقیت ، ثروت یا هر چیز دیگه رو متصور باشه. بسته به میزان باور هست که نتایج حاصل میشه.
حال این نگرش میتونه کار هزاران یا میلیونها تبلیغ رو برای انسان انجام بده و حتی از جاهایی که فکر انسان عاجز هست براش طرفدار و مشتری بفرسته یا معروف و مشهورش کنه.
سلام خدمت دوستای گل واستاد عزیزم
دوستان خوبم به نظر من درسته که استاد عباس منش در مواردی که خواستن به موفقعیت رسیدن و به هر انچه که دوست داشتن رسیدن این به خاطر نه تنها دانستن قوانین زیبا و خوبی بوده که خداوند برای این دنیا وکائنات قرار داده واجراوپشتکار قوی ایشون برای انجام وعمل به این قوانین ناب و انرژی بخش بوده بلکه به نظر من انچه که خیلی خیلی مهم بوده برای به دست اوردن این همه موفقیت های پی در پی و زیاد اون رابطه صحیح و عاشقانه ، بی واسطه با خود خداوند هست استاد عزیز با کمک قوانین ثابت دنیا به خاطر اینکه اون عشق واقعی واون ربانیت واقعی خداوند رو در تمام لحظه لحظه زندگی درک کردن وبه این مهم رسیدن که در هیچ چیز وخواسته ای چه خیلی بزرگ وچه خیلی کوچک حتی آنی ولحظه ای کسی رو جز پروردگار صاحب قدرت ونیرو نمیبینند و برای خواسته هاشون هر لحظه وهر آن با عشق اون رو از خداوند درخواست میکنند و با ایمان کامل به این مهم که خالق ما خداوند هست وهر انچه که از او وفقط از او بخواهد برایش فراهم میشود فر کانس های ناب وقویی هر لحطه با تمام وجود برای جهان ارسال میکنن و چون این فرکانسها با این ایمان قوی و توحیدی به عمل رسیده فرستاده میشن همه همه پاسخ های مثبت خداوند میشن وبه سمت خودشون برمیگرده و همیشه پاسخ عشق واقعی چیزی جز عشق نیست
به نظر من همه اونهایی که از طریق آموز های استاد عزیز به نتیجه میرسن به خاطر همین اصل مهم هست همه ما تو روز مرگی های زندگیمون روی همه چی وهمه کس حساب میکنیم از مدرک وتحصیلات وپدر پولدار و سرمایمون گرفته تا….اما فراموش کردیم که همه ی قدرت ها از ان خداوند هست وهر انچه لازم داریم فقط خود اوست ونباید روی هیچ چیز جز خداوند حساب کنیم وهمه چیز را از او بخواهیم وبه او وخودمان که مخلوق او هستیم ایمان داشته باشیم وباور کنیم که بخواهیم ومیشود وبا این ایمان که هر انچه که خداوند در زمین واسمان خلق کرده برای انسان خلق کرده خواسته هایشان را با صمیمیت از خدا درخواست میکنن و زندگی و جهان مورد علاقه خودشان راخلق میکنن
من به استاد عباس منش عزیز تبریک میگم چون مهمتر از همه ی موفقیت هایی که داشتن ودارن مهمترین موفقیتشون به نظر من همین عشق وصممیت با خداوند هست ویکی از شیرین ترین نتایج من از انجام تمرینات استاد ،رسیدن اندکی به همین رابطه عاشقانه وبی واسطه وبا ارامش باخداوند هست چون اول راهم
امید وارم که تونسته باشم حرف ومطلب خودم رو رسونده باشم وحرفم راه گشا باشه برای همه ی دوستان برای به دست اوردن موفقیت
به قول استاد خوبم که همیشه خوبیهارو برای همه ی ما میخوان موفق و شاد و سعادتمند در دنیا وآخرت باشین ????
سلام دوست عزیزم
چقدرزیبابوددیدگاهتون چقدرحس خوبی رو منتقل کردین….سپاس فراوان
سلام دوست مهربونم
شما لطف دارین
این احساس قلبی من بود لاجرم بردل مهربان شما هم نشسته??
سلام استاد عزیزم و دوستای خوب هم فرکانسیم
خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم و خیلی خوشحالم که در دوره ای زندگی می کنم که این آگاهی های بسیار بزرگ و حیرت آور از رمز و رموز این جهان هستی را بوسیله استاد عزیزم پی بردم چونکه او قلبی بسیار صاف دارد و خداوند مهربان در دل او وحی کرده تا دستی از دستان خدای وهاب شود تا به این نتایج عظیم برسیم خدایا شکرت که این همه در حق ما در هر حال لطف می کنه .
به نظر من مهمترین عاملی که تفاوت ایجاد میکنه توحید توحید توحید بله تنها یک کلمه توحید هست که اگه ما معنای واقعی این کلمه رو بخواهیم درک کنیم شاید هزاران صفحه از معنای این کلمه را شرح دهیم باز هم نتوانیم به آن صورت واقعی معنای آن کلمه را بیان کنیم!!!
توحید یعنی خدا ! اوست که همه آسمان و زمین را مسخر انسان کرده تا هرچه بخواهیم از این جهان در اختیار داشته باشیم تا به احساس خوب برسیم و لذت ببریم و شکرگزار خداوند باشیم
درک توحید مهمترین عامل رونق و موفقیت در هر کسب و کار است یعنی یکتاپرستی یعنی شرک نورزیدن یعنی قدرت ندادن به هرچه عامل بیرونی . اگر هریک از ما بدون توجه به عامل بیرونی و با عزت نفس و خود باوری به سمت کاری که واقعا علاقه داریم برویم فارغ از دیدن بازارکار و رقبا و و و غیره با باورهای درست و ثروت آفرین در هر شغلی که باشیم موفقیت صد در صدی می باشد به شرطی که آن احساس خوب را در هر لحظه بطور مستمر داشته باشیم. استاد عباسمنش بارها و بارها در محصولاتی که تولید می کنند گفتند که اگه هر محصولی یا دوره ای که قیمت آن ایکس باشد اگر آن محصول برای خریدار ۲۰۰برابر در زندگیش ارزش ایجاد نکند آن محصول را درسایت قرار نمی دهند این کار استاد بزرگترین درس برای ما می باشد که ما در هر کسب و کاری اگه چنین باوری داشته باشیم می توانیم در مسیر رشد خود قدم برداریم تا خوب زندگی کنیم و با گسترش جهان جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
خیلی خوشحالم که دیدگاهم را برای شما به اشتراک میگذرام تا از ای قوانین استفاده کنیم و لذت ببریم از این همه نعمت و فراوانی.
دوستون دارم . شاد و موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام ، من سعی می کنم پاسخ خودم رو با یک مقایسه بین دو کسب و کار توضیح بدم . چند روز پیش به فروشگاهی رفته بودم که انواع گوشت و مرغ و ماهی می فروشه و مدتی قبل ، طی یه تغییر ، دکوراسیون و فروشنده ها و سیستمش رو عوض کرده و فروشنده های بسیار تمیز و مرتب با لباس فرم خیلی زیبا و دکوراسیون قشنگ و سیستم بسته بندی و فروش عالی ایجاد کرده و کلی کارمند در بخش های مختلف آماده سازی تا فروشش کار می کنند و همه دخترها و پسرهای جوون ، زیبا ، خوش پوش و باادبی هستند ، پیک رایگان داره و …. و این مغازه همیشه و همیشه شلوغ و پر مشتریه .
مورد بعدی یه ساندویچ فروشیه که بر خلاف قبلی نه فروشنده های خیلی خوش پوش و مرتبی داره ، نه دکوراسیون عالی ، نه حتی ساندویچ خیلی خارق العاده و خاص و در یه محله کاملا پایین شهر مغازه داره ، ولی اونم همیشه ی خدا پر مشتریه . در واقع از دیدگاه کلی این دو مغازه هیچ وجه اشتراکی ندارن ولی نتایج تقریبا یکسان و مشابهی از نظر فروش و تعداد مشتری دارن دریافت می کنند . شاید بشه برای اولی گفت دکوراسیون و نظم و زیبایی و… ولی برای دومی چی میشه گفت ؟ چند روز پیش که برای خرید به مغازه اول رفته بودم نکته ای توجهم رو جلب کرد که نشون می داد صاحب این فروشگاه باور فراوانی رو در وجود خودش داره و این مسئله وقتی به ذهنم رسید که دیدم توی این مغازه برای تمیز کردن پیشخوان و دور ظرف های بسته بندی شده و همه چیز و همه جا فقط از دستمالهای کاغذی یک بار مصرف استفاده میشه ، این مسئله باعث شد که نکات دیگه ای از باور فراوانی صاحب مغازه رو ببینم ، کلی موارد یک بار مصرف دیگه که فروشنده ها خیلی سریع و راحت عوض می کردن و دور مینداختن ، کلی سبزیجات که برای دورچین ظرفهای مرغ و ماهی خام ، توی ویترین بود و هیچکدوم فروخته نمیشه و در نهایت دور ریخته میشه و خیلی موارد دیگه … و فروشگاه دوم آدمیه که ساندویچهاش رو با دست و دلبازی تمام پر میکنه و ظرفهای سس آماده که تا هر چند تا که مشتری بخواد رایگان روی خریدش میذاره و …
به نظرم تنها وجه اشتراک قابل مشاهده بین این دو نفر اینه که عمیقا به فراوانی ایمان دارند و نتایجشون از این باورشون ناشی شده . حالا فرض کنیم یکی بدون داشتن این باور به این دو کسب و کار نگاه کنه ، در مورد اول ممکنه بگه : دکوراسیون و تمیزی و فروشنده های تمیز و با ادب و سیستم فروش و پیک رایگان باعث موفقیت میشه و بره بدون داشتن اون باور اصلی یعنی فراوانی ، تمام اون موارد رو به کار ببنده و مغازه ای در اون حد با همون امکانات و ویژگیها و حتی بهتر تاسیس کنه ولی مسلما نتیجه ی اون رو نمیگیره ، یا مثلا بره کسب و کار دوم رو نگاه کنه ، خب احتمالا از اونجایی که نمیتونه بگه محله پایین و فروشنده های معمولی و دکوراسیون ساده عامل فروش بالای این مغازه است ، ممکنه بگه : سس رایگان و لبریز کردن ساندویچ و… باعث رضایت مشتری و فروش بیشتر شده و بره بدون باور فراوانی و فقط با هدف جلب رضایت مشتری کلی سرویس و خدمات رایگان هم روی کاری که ارائه می کنه اضافه کنه ولی باز هم اون نتیجه رو نمی گیره ، چرا ؟ چون دو نفر اول ، رفتارشون ناشی از باور درونی و عمیقیه که در وجودشون هست و بعد از داشتن اون باور ، ناخودآگاه کسب و کارشون بر اساس فراوانی شکل گرفته و ایده هایی رو انجام داده اند و می دهند که از این باور و سایر باورهای ثروت ساز وجودشون نشات گرفته ، ولی کسیکه داره از اونا تقلید می کنه با ترس و نگرانی از اینکه اگر این کارها رو نکنه مشتری هاشو از دست می ده ، صرفا داره ادای اون آدمهای موفق رو در میاره و از اونجایی که نتونسته ریشه های اصلی رو که خیلی ظریف و پنهان در پشت تک تک رفتارهای اون افراد و کسب و کارهاشون وجود داره ، پیدا کنه و ببینه و به جاش درگیر ظاهر کارشون شده ، پس مسلماً نتیجه اونا براش ایجاد نمیشه .
تمام باورهایی که استاد برای کسب موفقیت و ثروت توضیح میده باورهایی هستند که اگر به نیروی برتر جهان ، قدرت و ربوبیتش ، هدایتگری در لحظه اش و بقیه ی ویژگیهای خودش و آفرینشش و قانونی که بر جهان حاکم کرده ایمان داشته باشیم می تونیم اونا رو باور کنیم و در وجودمون گسترششون بدیم و نتایج بزرگی بگیریم . در واقع اگر به اون نیرو و هدایتهاش ایمان داشته باشیم و باور کنیم فراوانی و فضل و رحمت از صفاتشه ، اگر بدونیم و عمیقا باور کنیم جهانی که او خلق کرده چطور افراد هم فرکانس رو خود به خود بر سر راه هم قرار میده و طالب و مطلوب رو به هم پیوند می ده ، در هر لحظه به مسیری هدایت میشیم که بهترین و درست ترین کار برای ماست ، نه برای فرد دیگری با ویژگیها و افکار دیگه ، که اون فرد هم باید از هدایت درونی خودش بهره ببره و البته لازمه اش اینه که به اون هدایت درونی ایمان داشته باشه و بهش توجه کنه و شاید او هدایت بشه به کاری ، دقیقا برخلاف کاری که دیگران انجام می دهند ولی چون از هدایت خداوند به این روش رسیده حتما به نتیجه مطلوب میرسه . به نظر میاد ابزارهایی که در این پرسش مطرح شده اند از دید کسانی ساخته و پرداخته شده اند که به ظاهر کسب و کارهای موفق نگاه کرده اند و عوامل ظاهری مثل همون دکوراسیون یا جلب رضایت مشتری با سرویسهای رایگان و … رو دلیل موفقیت مشاغل می دونند ، در واقع به جای دیدن ریشه ها ، ثمرات و یا شاخه و برگهای روییده بر اون ریشه ها اصل فرض کرده اند ، چون ریشه ها همیشه پنهان هستند ، البته منظورم این نیست که این ابزارها ، ابزارهای ناکارآمدی هستند ، منظورم اینه که صرفا تبلیغات عامل فروش بیشتر نیست … اگر فردی با باورهای درست به تبلیغی هدایت بشه اون تبلیغ براش اثرگذار خواهد بود ولی همون روش برای فردی با باورهای متضادش ، اثربخشی نداره ، یعنی کاری که می کنیم بسیار اهمیت کمتری داره نسبت به ریشه ای که در فکر ماست و سبب شده اون کار ازمون سر بزنه . یکی می بخشه با باور فراوانی ثروت و همون بخشش ، ثروت براش میاره ، یکی می بخشه با باور جلب نظر دیگران و خب احتمالا هم همون جلب نظر رو به دست میاره نه ثروت بیشتر رو … یکی ساندویچش رو پر و پیمون درست می کنه چون به فراوانی و برکت در کسب و کار عمیقا باور داره و لذت می بره از این کار و چیزی که می بینه در زندگیش ، احساس خوب بیشتر و برکت و فراوانی بیشتر در کسب و کارشه و نتیجه جانبیش هم جلب رضایت مشتری است ، یکی دیگه ، ساندویچش رو پر می پیچه با ترس از دست دادن مشتری یا نگرانی برای حفظ مشتری یا جلب رضایت مشتری و مشتری بر اون خدایی می کنه نه خود خدا ... و در درون هم داره عذاب می کشه از سرویس رایگانی که خودش رو مجبور کرده ارائه کنه و از بقیه کارهاش و دائما هم احساس تموم شدن و کمبود و از دست دادن داره و چیزی هم که در کارش و زندگیش می بینه از جنس کمبود و ترس و از دست دادن بیشتره ، کارها یکسان هستند ولی از اونجایی که ریشه ها متفاوتند نتایج و ثمرات متفاوتی به بار میارن . همه این ابزارهایی که در سوال اشاره شده اند فقط به خدمت کسی در میان که با افکار و باورهای درستی که ناشی از ایمان و باور درست هستند به اون ابزارها هدایت میشن و ازشون استفاده می کنند ولی همین ابزارها برای خیلی های دیگه منجر به نتایج موثر و یا پایدار نمیشن و یا حتی باعث زیان و خسارت و دردسر بیشتر میشن برای همون کسانیکه تنها راه موفقیت رو در استفاده از این روشها و ریشه اصلی رو این جور کارهایی می تونند و با ترس عقب افتادن از قافله کورکورانه این مسیر ها رو در پیش می گیرند . ولی فردی که باورهای بنیادین درستی داره می تونه به هزاران طریق و ابزار جدید دیگه هم هدایت بشه که باعث موفقیت و ثروت بیشترش بشه که در قالب هیچکدوم از روشهای شناخته شده و مرسوم نگنجند .
خوشحالم که همه ما داریم یاد می گیریم که وقتی نتیجه ای رو می بینیم در یافتن ریشه و اصلی که سبب به بار نشستن اون نتیجه شده کمی عمیق تر بشیم و از لایه های ظاهری گذر کنیم و به عمق بیشتری برسیم .
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان ازدیدگاهتون همراه با مثال واقعی که زدین….واثبات اینکه همه چیز درراستای ایمان به خداونده و نوع باور و نگرش ما…باارزوی بهترینها…
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم
در پاسخ به این سوال به نظر من اول از همه باید ببینیم که این روش های مرسوم موفیقت که امروزه به عنوان قوانین بلامنازع کسب و کار مطرح هستند چگونه بوجود اومدند و آیا کاربرد این روشها برای همه افراد و کسب و کارها مناسبه و جوابگویی داره یا نه؟
روشهای بازاریابی و تبلیغاتی که امروزه بسیار بر روی اون تاکید میشه روشهاییه که عده ای از افراد در کسب و کارشون با اجرای اون به موفقیتهای بزرگی رسیدن و به این ترتیب افراد دیگه بدون اینکه علت اصلی موفقیت اونها رو بدونن تصور کردن که اون روشهای بازاریابی و تبلیغات بوده که باعث خلق نتایج بزرگی شده و اون رو در کسب و کارشون بکار بردن. اما آیا این روشها برای همه جوابگو بوده؟
همه ما افراد بسیاری رو دیده ایم که از این مسیر به نتایج دلخواهشون نرسیدن و یا حتی خودمون هزینه های گزافی از این بابت دادیم و سرانجام نه تنها نتیجه ای نگرفتیم بلکه متحمل ضرر هم شدیم. اما چرا این روشها برای برخی جوابگو بوده و برای برخی جوابگو نیست.
علت در ذهن و افکار ماست. ما در دنیایی زندگی می کنیم که از طریق ذهنمون درک و پردازش میشه. ذهن ما محل تفکر و تجزیه و تحلیل حواس و احساسات ماست. اونچه از محیط پیرامونمون دریافت می کنیم در ذهن ما پردازش میشه و خروجی ذهن ما چیزی جز اونچه دریافت کرده نخواهد بود. به این ترتیب که جهان اتفاقات همسنگ با افکار و ذهنیات ما رو برامون رقم میزنه. در واقع چه بخوایم و چه نخوایم، چه قبول داشته باشیم و چه نه این ما هستیم که داریم اتفاقات زندگیمون رو رقم می زنیم. چه این اتفاقات مطابق میلمون باشن چه نباشن ما خالق اونها هستیم.
ما به دو صورت به ذهنمون ورودی یا خوراک می رسونیم: 1-آگاهانه 2-نا آگاهانه
زمانی که حواسمون به افکار و احساساتمون نیست در واقع ورودی های ذهن ما به صورت ناخودآگاه رقم میخوره که در این صورت اونچه که وراثت و محیط برای ما رقم میزنند وارد ذهن ما میشه و این ورودی ها معمولا ترس، محدودیت، فقر و عوامل منفی و در کل ناخواسته ها و احساسات ناخوشایند هستند. در نتیجه خروجی ذهن ما که واقعیت زندگی ما رو میسازه جز ناخواسته ها نخواهد بود.
اما زمانی که آگاهانه ورودی های ذهنمان را کنترل می کنیم یعنی به اونچه که می خواهیم فکر می کنیم، به اونچه که می خواهیم نگاه می کنیم، اونچه رو که می خواهیم می شنویم، می بوییم و لمس می کنیم و احساسی رو که می خواهیم در خودمون ایجاد می کنیم و از ورود احساسات و افکار مخرب و منفی جلوگیری می کنیم به تدریج ذهن ما مملو از خواسته هامون می شه و خروجی اون چیزی جز خواسته های ما نخواهد بود.
استاد عباس منش قبل از هر چیز خواسته ی قوی ای داشت. او قدرتمندانه می خواست که خوشبخت زندگی کند و موفقیتها و نتایج بزرگی خلق کند.
اما این سوال مطرحه که همه ما خواسته داریم. چرا تعداد کمی مثل استاد عباس منش به خواسته هاشون میرسن و برای بقیه هیچ اتفاقی نمی افته؟
تفاوت استاد عباس منش با اون دسته از افراد که به خواسته هاشون نمی رسن در افکار و باورهاشون هست.
روش استاد عباس منش این است که اول خواسته ای در ذهنشان شکل می گیرد. سپس در مورد آن خواسته به وضوح می رسند. یعنی آن خواسته را طوری تجسم می کنند که گویی در آن لحظه به آن دست یافته اند. یعنی همان احساسی را دارند که گویی هم اکنون آن خواسته محقق شده است. سپس باورهای مناسب برای رسیدن به آن خواسته را مشخص می کنند و قدرتمندانه و با پشتکار آن باور ها را در ذهنشان ایجاد می کنند و با مثالهایی واقعی و تجربه شده آن باورها را برای ذهنشان منطقی می کنند. حالا خواسته مشخص شده، تجسم شده و باورهای مناسب برای رسیدن به آن ساخته شده است اما نکته مهم و بسیار حیاتی این است که به آن خواسته وابسته نمی شوند و خود را محتاج رسیدن به آن نمی دانند.
ساز و کار تغییر ناپذیر جهان هستی به گونه ایست که هر آنچه ذهن ما بخواهد را از حال بی فرم و بی شکل انرژی به حالت مادی و واقعی تبدیل می کند. حال آن خواسته به مراد ما باشد یا خلاف آن برای جهان فرقی نمی کند و فقط خواسته ذهن ما را محقق می سازد.
زمانی که خواسته با تمرکز و احساس همراه می شود، ابر و باد و مه خورشید و فلک به کار می افتند و خداوند مقدمات لازم برای تحقق خواسته هایمان را فراهم می کند. اینجاست که باید کار را به خدا بسپاریم تا او از طریق دستان بی شمارش شرایط لازم برای محقق شدن خواسته مان را آنگونه که به صلاح ماست فراهم کند و افراد، الهامات، ایده ها، موقعیتها و شرایطی را به زندگی ما وارد کند تا ما در مسیر رسیدن به خواسته هایمان قرار بگیریم.
حالا نوبت ماست تا گوش به زنگ باشیم و با اقدام کردن و اقدام کردن و اقدام کردن از این بستری که خداوند برایمان مهیا کرده است بهره ببریم.
استاد عباس منش مرد عمل و اقدام است. او به محض اینکه الهام و ایده ای در مسیر رسیدن به خواسته اش دریافت می کند که با شرایط فعلی اش قابل انجام باشد دست روی دست نمی گذارد و اقدام می کند.
نتیجه این اقدامات که بر روی بستری از باورهای قدرتمند کننده قرار دارد و پشتوانه ی آن، الهامات و ایده هایی است که جهان در مسیر راهش قرار می دهد چیزی جز رسیده به موفقیت از مسیر خوشبخت نخواد بود.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است این است که او خود را به نیروی بیکران هستی متصل می داند. او خود را متصل به نیرویی می داند که همه جهان را خلق کرده است. قدرتی که بی اذن او برگی از درختی نمی افتد.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است این است که او خودش را خالق زندگی خودش می داند و مسئولیت تمام اتفاقات زندگی اش را می پذیرد و این باور باعث می شود قدرت خلق آنچه دوست دارد در زندگیش داشته باشد.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است افکار و باورهای استاد عباس منش است. باور لیاقت و باور فراوانی و باور به توانستن و سایر باورهای قدرتمندکننده و است.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است قدرت اقدام کردن است. قدرت تبدیل ایده و الهام به عمل است. قدرت تبدیل انرژی به ماده است. قدرت تبدیل تجسم به واقعیت است.
چیزی که نتایج استاد عباس منش را متفاوت کرده است قدرت غلبه بر ترسها و تردیدها و عمل به قوانین جهان هستی است.
وقتی از قدرت خودمان در خلق نتایج دلخواه غفلت کرده ایم از بکار بردن روشها و اصول بازاریابی نتیجه ای ایجاد نمی شود.
وقتی که مسئولیت زندگی خودمان را نپذیرفته ایم و دیگران را مسبب اتفاقات زندگیمان می دانیم و در این صورت بکار بردن روشهای بازاریابی سودی نخواهد داشت.
وقتی که احساس عدم لیاقت و باور به محدودیت و در کل ترمزهای زیادی سراسر ذهن ما را فراگرفته تمام روشهای پیشرفته بازاریابی هم با شکست مواجه می شوند.
وقتی که قدرت اقدام و عملی کردن ایده هایمان را نداریم حتی روشهای نوین بازاریابی نیز باعث از دست دادن مشتریهایمان و کسادی بیشتر کسب و کارمان خواهد شد.
هر اقدامی که بر اساس قوانین ثابت و بدون تغییر جهان هستی صورت نپذیرد در نهایت محکوم به شکست است و هر اقدامی که بر اساس این قوانین انجام پذیرد راهی جز موفقیت نخواهد داشت و هیچ راهی جز این نخواهد بود.
سلام سوال خوبیه چون ادمومجبوربه فکرکردن عمیق میکنه شاید جواب سوال همین باشه مسیر زندگی استادومجبوربه فکرکردن کردواین فکرکردن استادوبازممجبوربه گشتن کردواین شد که جوینده یابنده است استاد٫ی جااززندگیش کشف کردبه هرچی فکرکنه بازتاب اون توزندگیشه این شدکه اگاهانه بهتریهاروانتخاب کردمسیراستادطولانی بودهرچقدرمیگذشت نتیجه هاش ناب تروخالصترمیشدتکامولو٫طی کرداین شدکه هرروزایمانش قوی ترازقبل میشدتوحیدوپیداکردیعنی باخدابودنو٫٫خداروتوقلبش احساس کردبرای خدابندگی کردوخداهم برایش خدای کردواین شدکه تمام نتیجه های استادازهرلحاض متفاوت شد چون این یک اصل وتاتواین مسیرباشه ما میبینیم وشاهدهستیم که استادهرروز بهترازدیروه اون کاریوکردکه به قول خودش ۹۸درصدازمردم جهان نمیتونن انجام بدن اون ذهنشوکنترول کرد پس نتیجه ها باید متفاوت باشن به نظرمن اینها عوامل تفاوت نتیجه استاده در پناه حق٫٫٫
سلام دوستان
به نام الله یکتا
من میخوام این سوال را با داستانی که برای خودم طی یک شراکت اتفاق افتاد بنویسم سال ۸۷ تازه دانشگاهم تموم شده بود تصمیم گرفتم کاری راه بندازم از اونجا که ((اعتماد به نفس و عزت نفس)) برای راه اندازی کار به تنهایی نداشتم شریک گرفتم و کار دفتر فنی و انتشارات رو شروع کردیم تو همون سه ماه اول اختلافات شروع شد هی خودمو گول میزدم میگفتم درست میشه ، درست میشه ، چند دفعه تصمیم گرفتم که شراکت رو به هم بزنم ولی هی ذهنم میگفت تنهایی سخته نمیتونی ، شب میومدم خونه پر از بغض و حال خراب تصمیم میگرفتم که جدا بشیم ، صبح ذهنم میگفت نمی تونی تنهایی اداره کنی ، ولی من تو این مدت که شراکتمون ۵ سال طول کشید میدونستم که من موفق میشم و میتونم به تنهایی اینکار را انجام بدم (( فقط پنج سال طول کشید که بر ذهنم غلبه کنم))) خلاصه ما جداشدیم و شریکم به هیچ وجه سهمش رو نمیفروخت و من چون به این شناخت رسیده بودم که میتونم موفق بشم ، تصمیم گرفتم سهمم رو بفروشم و فروختم قرارداد نوشتیم چک گرفتم و همون روز دفتر دیگه ای رو دیدم که اجاره کنم ، غروب همون روز شریکم به من زنگ زد و من رفتم دفتر باورم نمیشد کسی که به هیچ وجه سهمش رو نمیفروخت به من گفت که این دستگاهها قدیمی شدن و اصطلاحا تو به من انداختی اگه میخوای بیا سهم منو بخر وسهمش رو من خریدم با اون شرایطی که دوست داشتم به ((محض اینکه به خدای درونم اعتماد کردم)) جوابمو داد بعد از اینکه من تنها شدم یعنی شریک نداشتم مثل تیری بودم که از کمان رها شده چنان اوج گرفتم در کار از نظر مالی که حد و حساب نداره و به لطف خدا الان که حدوده یکساله روی باورهام دارم کار میکنم نسبت به یکسال قبل کلی پیشرفت داشتم و خدای یکتا رو شکر میگم.
«««عزت نفس،باور ، اعتقاد بی قید و شرط به خدای درون خدای قلبها که باهاش تصمیم میگیریم،عجله نداشتن در پرش مدارها یعنی اینکه قانون تکامل طی بشه ، فرکانس، فرکانس، فرکانس و فرکانس تا بی نهایت »»»»
شاد شاد شاد باشیییییییییییییییددددددددددد
در پناه الله یکتا
ثروتمندددددددددددددددددددد باشیدددددددد