https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام براستادخوبی هاوسلام بر دوستان نازنین هم فرکانسی
درطول این سال هایی که بااستادآشناشدم،یادگرفته ام که اگرکسی نتونه بواسطه فرکانس های خودش باخواسته اش هماهنگ بشه بایدبواسطه تلاش جسمانی اینقدرتلاش کنه وزجر بکشه که درآخربتونه باخواسته اش در یک فرکانس قراربگیره
همون چیزی که برای خیلی از حاجی بازاری ها اتفاق می افته…
یعنی خیلی هافکرمیکنن افرادیکه بعد چهل پنجاه سال تونستنددربازار یه جایی برا خودشون بازکنن واسم ورسمی درکنن بواسطه اینه که سالهاتلاش کردن وسابقه خوب براخودشون جمع کردن
اما ازدیدگاه فرکانسی این افرادبعدچهل پنجاه سال موفق شدن به خواسته شون برسن چون چهل پنجاه سال طول کشیدکه بواسطه اقدامات فیزیکی شون باخواسته شون هم فرکانس بشن
درحالیکه استادبه خاطرکارکردن روی باورهای ذهنی شون کل این مسیرو در پنج شش سال طی کرده وبه موفقیت های خیلی بزرگ رسیدن
افرادیکه نیازبه تبلیغ کردن کسب وکارویامحصولات خودشون ودارن هم افرادی هستندکه نتونستن بواسطه فرکانس های خودشون باخواسته شون که همان داشتن مشتری های زیادهست هم ارتعاش بشن وحالامیخوان این خلا روباعوامل بیرونی ازجمله تبلیغ کردن پر کنن
ولی من عقیده ام اینه درجهانی که به فرکانس های ما بازخوردمیده هم فرکانس شدن باخواسته هاحتی بدون تلاش فیزیکی هم مارو براحتی به خواسته مون میرسونه،همون اتفاقی که برای استادافتاده وایشون بدون هیچ تبلیغی باافرادیکه نیازمندآموزش های ایشون هستندهم فرکانس شدندوجهان تمام این کارهارو کرده واین همه افرادوبه سمت استاد هدایت کرده
تازه دراین جهانی که ما در اون زندگی میکنیم بی نهایت مدارهاوفرکانس های متفاوت وجودداره که قرآن هم درسوره حمدکاملابه این موضوع اشاره کرده ومدارهارو باکلمه صراط ویامسیربازگوکرده که یک عده درمسیرویافرکانس مغضوب شده هاقرارگرفتن ویک عده هم درمدارافرادیکه ازنعمت های الهی بهره میبرند
نکته مهم اینه که ما باتلاش فیزیکی ویاباتغییرعوامل بیرونی دراین مدارهاقرار نمیگیریم که بخواهیم باتغییر عوامل بیرونی این مدارها روتغییربدیم
یعنی برای کسی که درمدارثروت قرارگرفته چه تبلیغ بکنه ویا تبلیغ نکنه، درهرصورت ثروت ازطریق مشتری های فراوان که دستی ازدستان خداوندهستندواردکسب وکار وزندگیش میشه،فقط تبلیغات ویاهرعامل بیرونی مثل این میمونه که شخصی باسرعت صدکیلومتر برساعت درحال نزدیک شدن به مقصدموردنظرش باشه،ولی تبلیغات بتونه ده بیست تاسرعت حرکت این شخص روافزایش بده تازه اون هم اگه باورهای درستی داشته باشه
ولی برای کسی که درمدارفقر خودش رو جای داده، هزاران بار هم اگه تبلیغ بکنه و میلیون هاتومان صرف دکوراسیون وظواهرکسب وکارش کنه، هیچ اتفاق خاصی درکسب وکارش رخ نمیده
همون اتفاقی که بارهاخودم تجربه اش کردم
یعنی بارهاشده که تبلیغات گسترده ای انجام دادم،زور زدم، به این و اون رو انداختم درآخرهم هیچ اتفاقی نیفتاد ولی هرموقع که نشستم روی باورهای ذهنی خودم کارکردم خداوندمشتری های فراوان رو به سمت کسب وکارمن هدایت کرد
همون جمله معروف ملاصدرا هست که میگه خداوندهمه چیز میشودهمه کس را
بنابراین اگرما درمداردرست قرار بگیریم خداوندبرای ماتبیلغات هم میشود،مشتری فراوان هم میشود،کسب وکارپررونق وپربرکت هم میشودددد.
اصلاجالبیه ماجراهمینه که ما روی خودمون کارکنیم وبقیه کارها روبسپاریم به خدا
همون خدایی که درقرآن بارها وعده هدایت کردن انسان ها روداده
اصلابه نظرشماخدایی که قادره فوج فوج افراد روبه سمت پیامبراسلام هدایت کنه،نمی تونه مشتری هارو هم به سمت کسب وکار مابیاره؟؟؟
حالامامیگیم تبلیغ اما خداوندمیگه هدایت!
درهرصورت معنیش یکیه
اماتفاوتش اینه که وقتی ماتبلیغ میکنیم این یعنی اینکه مابدون هم فرکانس شدن باخواسته مون میخواییم افرادوبه سمت خودمون
بیاریم که نتیجه خاصی هم نمیده،ولی وقتی باخواسته مون هم فرکانس باشیم خداوندافرادرو به سمت کسب وکارماهدایت میکنه.
یه جورایی میشه ریشه شرک رو هم درتبلیغ کردن پیداکرد
اینگونه که استادبارهاگفتن که متوسل شدن به عوامل بیرونی یعنی شرک
پس موقعی که من باورندارم که خودم میتونم اتفاقات رو اون طوری که میخوام خلق کنم ومیام روی یکسری کارهاازجمله تبلیغ کردن دست میزارم تا شرایط ام روتغییربدم این یعنی من باورندارم که این باورهای منه که شرایط ام رو رقم میزنه نه عوامل بیرونی پس این یعنی شرررک
باورکنید وقتی ماروخودمون کار کنیم خداوندطوری کارهارو برامون جفت وجورمیکنه که با تبلیغات میلیونی وهزاران تلاش فیزیکی هم نمی تونستیم یک درصدازاون کارها روانجام بدیم
که من خودم اینوبه عینه درکسب وکارم تجربه کردم
یعنی هروقت من روی باورهام کارکردم خداوند ازجاهایی برام مشتری آورده که باورکنیداگه هزاربارهم تبلیغ میکردم وقربون صدقه مشتری هامیرفتم بازهم نمی تونستم اون مشتری ها رو ازاون مسافت های دور به مغاره خودم بیارم
درمورد استادهم ایشون چندماه پیش یه فایلی در مورداوضاع اقتصادی ایران روی کانال تلگرامشون قراردادندوهمون روز آقای بابک بختیاری خالق دها برند معروف درایران این فایل استادودر کانال تلگرامش قراردادوامروز که نگاه میکردم فایل استاددرکانال ایشون چهل وشش هزارتا بازدید خورده واین به من ثابت میکنه که انسانی که درمداردرست قرارگرفته حتی ثروتمندترین افراد ایران هم میشن دستی ازدستان خداتااونوتبلیغ کنن وبه آدمابشناسونن.
همین موضوع روبه تازگی هاهم تجربه کردم
به لطف خدامدتیه که کسب وکارموردعلاقه ام رودراینستاگرام راه اندازی کردم واوایل همش فکرمیکردم که چه طوری افرادیکه نیازبه آموزش های من دارندوبه سمت پیج خودم هدایت کنم وایده های خیلی سخت وعجیبی به ذهنم میرسید
اماازوقتی که روی باورهام کار کردم خداوندبایک سری ایده های ساده افرادزیادی رو به سمت آموزش های من هدایت کرده که بزودی خبرموفقیت اش رو هم به شمادوستان عزیزم میدم.
البته تا یادم نرفته این هم بگم که استادچقدر زیادبه باور فراوانی باورواعتقاددارند
دوستانی که ازرنکینگ سایت ها اطلاع کافی دارن میدونن که یه سایت بارنکینگ زیر پونصد میتونه ازتبلیغات چه درآمدهای بالایی داشته باشه اماتابه حال یکبارهم ندیدم که استادحتی یک تبلیغ درسایت خودشون داشته باشن که این نشان ازباوردرست استاد نسبت به موضوع فراوانیه.
امیدوارم پاسخ ام برای این سوال موردقبول استادودوستان عزیزم واقع شده باشه
دوست عزیز آقای بهرامی از اینکه تجربیات و آگاهی های ارزشمندتان را در اختیار مان قرار دادید بی نهایت سپاسگزارم .
خدایا از اینکه این کامنت دیگر به من رسید و من آن را خواندم سپاسگزارم .
خیلی خوب در مثال کسبه بازاری با افکار وباورهای گذشته را زدید که از لحاظ فیزیکی اونم بعد چهل سال به اون اعتبار رسیدن چرا بخاطر باورهاشون همون انرژی بخاطر باورهاشون اون نتیجه رو خلق کرده .
وقتی با خواسته ها هماهنگ نباشیم عمر نوح هم داشته باشیم کافی نیست .
خیلی خوشحالم که یک مسابقه ی دیگر در این خانواده صمیمی دارد برگزار می شود و می توانیم از آگاهی های همدیگر استفاده کنیم.
چه عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است؟ چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟
چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه ظاهراً آنچه متخصصین علم بازاریابی و … مهم میدانند را انجام نمیدهد، اما به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهایی که آن علوم را اجرا کردهاند، دست نیافتهاند؟
دلیل اصلی که نتایج استاد عباس منش را با افراد دیگری که در این حرفه فعالیت می کنند متفاوت کرده است باورهای بهتر استاد عباس منش نسبت به سایر افراد است.
استاد نه شیک تر از بقیه لباس می پوشند
نه تبلیغات بهتر و بیشتری از سایر افراد دارند
نه سایتشان خیلی با افراد دیگر متفاوت است و کارهای عجیبی در آن انجام می شود
نه تحصیلاتشان از بقیه بالاتر است
نه تعداد سال های فعالیتشان از بقیه خیلی بیشتر است
و نه هیچ عامل دیگری …….
به جز این که باورها و فرکانس هایشان متفاوت از سایر افراد است.
استاد بدون داشتن مدرک روانشناسی،بدون داشتن پارتی،بدون سرمایه اولیه زیاد و درکل بدون داشتن پارامترهایی که اکثریت جامعه آنها را دلیل موفقیت می دانندو فقط با داشتن ایمان و توکل و با باور به اینکه خودشان خالق زندگیشان با باورها وفرکانس هایشان هستند به موفقیت رسیدند.
دلیل اصلی موفقیت استاد اینست که اولا باور کردند که خودشان خالق زندگیشان با باورهایشان هستند و بعد به جای صرف تمرکز و انرژی بر موضوعات دیگر که اهمیت خاصی ندارند،تمام تمرکزشان را بر ساختن باورهای بهتر و ارسال فرکانس های بهتر گذاشتند.
حالا می رسیم به این سوال که چه عاملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می کند و اینکه قواعدی که به عنوان تکنیک ها بیان می شود چه میزان در موفقیت یک حرفه موثر است:
یک قانون کلی در بررسی دلایل یک موفقیت وجود دارد و آن اینست که باید اشتراکات را بررسی کنیم نه تفاوت ها.یعنی وقتی یک نکته گفته می شود که می گویند دلیل موفقیت است اگر حتی یک نفر باشد که بدون رعایت آن موضوع به موفقیت رسیده باشد بدین معناست که آن موضوع دلیل اصلی برای موفقیت نیست و بدون رعایت آن موضوع هم می توان موفق شد.
مثلا به نظر می آید که برای اینکه فردی بسیار جذاب و دوست داشتنی باشد باید زیبا و خوش پوش باشد ولی انیشتین که بدون داشتن این آیتم ها بسیار زیاد مشهور بود و هست نشان می دهد که عامل دیگری در کار است که آن باورها و عزت نفس او می باشد.
و در مقوله ثروت و کسب و کار هم همین موضوع صادق است و اگر افرادی مثل استاد عباس منش و افراد بسیار دیگری در کسب و کارهای مختلف هستند که بدون رعایت تکنیک ها وقواعد کلی کسب و کار به موفقیت های عظیم رسیده اند نشان می دهد که این عوامل تاثیر چندانی ندارند و عامل اصلی نیستند.
و در نهایت باز هم به این می رسیم که عامل اصلی و مهم باورها می باشد.باورها و فرکانس های متفاوت نتایج متفاوت می آفریند.در هر حرفه ای که هستیم باید تمرکزمان را بر ساختن باورهای قدرتمند کننده بگذاریم و آن باورها راه ها و ایده هایی که ما را به موفقیت می رساند را جلوی راه ما خواهند گذاشت.
به نظر من دلایلی که استاد را متمایز کرده است و نتایجی متفاوت از بقیه همکاراشون در این حوزه شغلی خودشون گرفتن رو میخام براتون بنویسم و تا جایی که من هم تونستم سعی کردم شاگرد خوبی برای این مکتب باشم و از باورهای قدرتمند کننده استاد استفاده کنم در تمام عرصه های زندگیم
توحید ( استاد با این نگاه که تمام دنیا و تمام ذرات مخلوق رب هستند و خداوند قدرت خلق زندگیمون رو به دست خودمون به واسطه فرکانس داده و اونه که بیش از هرکس دیگه ایی خواهان پیروزی و موفقیت استاده و هیچ کس ، هیچ چیز برتر و بالاتر از رب در زندگی وجود نداره )
ایمان و بارو به قانون الهی ( استاد با باور و درک این موضع که این جهان بر پایه فرکانس ما خواسته هامون رو خلق میکنه– تمام کارهاشون رو انجام میدن و میدونن که مثلا برای بالا رفتن بازدید سایتشون نیازی به تبلیغات در گوگل یا شبکه های اجتماعی نیست ، بلکه جهان افراد همفرکانس رو به سایت ایشون هدایت میکنه و اون افراد از طریق هزاران هزاران دست خداوند سایت ایشون رو پیدا میکنند و از این بابت هم خیالشون تخته و راحته چون ایمان دارند که این اتفاق به واسطه فرکانس ها و باورهای ایشونه که داره می افته )
ایمان ( استاد عزیزم میدونه و ایمان داره که خداوند تنهاش نمیزاره ،کمکش میکنه و در این مسیر از بزرگترین ، برترین ، و قدرتمندترین دست این جهان بهش کمک میشه تا با راحت ترین حالت به خواسته هاشون برسن پس فقط روی باورها و فرکانس ها و اگاهی هایی که به ایشون میرسه کار میکنن و درحال خوب میمونن)
عمل ( استاد تمام صحبت هایی رو که میکنن و کرده اند و خواهند کرد را با خلوص و تا جایی که در توانشون باشه به عمل در میارن و فقط صحب نمیکنن و درکل به چیزی که میگن ایمان دارند و تا اینجایی که من در این سایت دیدم و یادگرفتم غیر از این نیست چون اگر بود الان اینهمه ادم برای کامنت گذاشتن مسابقه نمیدادند )
حرکت ( من با یکی از چیز هایی که استاد داره و خیل خیلی حال میکنم ، اونم راحت بودنشه ، حرکت میکنه میره میاد با تیشرت با شلوارک – با سیو نکردن لایو با خندیدن با یهویی انجام دادن اما حرکت میکنه حتی اگر در این مسیر ،اشتباه هم بکنه، برمیگرده و تصحیحش میکنه یا دستانی از سمت خداوند میان و بهش کمک میکنن تا خیلی سریعتر یادبگیره و حل کنه اون مشکلو، نمونه خیلی ساده اش همون فایل لایو شماره دو بود که سیو نکردن ، و مطمنم حال خودشون خراب نکردن ، قاطی نکردن ، خودوشنو توبیخ نکردن که چرا من یادم رفت یا چرا من کار کردن با شبکه های اجتماعی رو یادنگرفتم ووووو تو حال خوب موندن تا شب نشده خیلی راحت فایل لایو به دستشون رسید به همین سادگی ، عاشقتم خدایا برای این همه ادم خوب که یه جا جمع کردی )
اصل مطلبو بچسب به حاشیه کار نداشته باش !!! ( این کلام رو زیاد از استاد عزیزم شنیدم ، واقعا مهمه ، مهمممممم ، چون با دیدن اصل مطلبه ،که فقط باور قدرتمند کننده درست میکنیم ، در مسیر درست حرکت میکنیم ، خیلی خیلی کمتر گمراه میشیم و قانون خیلی خیلی سریعتر به نتیجه میشینه ، اصل هم فقط یک چیز اونم اینه که ما خالق زندگی خودمون هستیم و استاد به نحوه احسنت داره به این قانون احترام میزاره و اجراش میکنه )
مثبت اندیشی ( این مثبت اندیشی و توجه به نکات مثبت کولاک میکنه کولاکککککککککککک استاد خیلی خوب میدونه با توجه به نکات مثبت زندگیش، با توجه به افکار مثبت زندگیش ،با توجه به اتفاقات مثبت زندگیش، داره پی حل تمام چالش های الان و آینده اش رو میزاره ، حال خوب اتفاق خوب ، حال بد اتفاق بد ،(اینو حدس میزنم استاد اگر درست بود جان من یه ماچ بفرست برام ) :) مثلا در بدو ورود ایشون به ایالات متحده آمریکا خیلی راحت یک نفر میرسه و کمکش میکنه ادرس بهش میده راهنمایش میکنه نقشه رو بهش نشون میده قوانین رو بهش میگه منطقه ایی که رفته چه قوانینی داره اما چرا این اتفاق افتاده چون با ورودش به اون مکان فقط حس سپاسگزاری عالی داشته ، فقط به زیبایی ها و امکانات فراوانی ها نگاه کرده و تمرکز کرده ،به درخت ها نگاه میکرده ، به دریاچه ها ، صدای پرنده هاو دائما سپاسگزاری میکرده و همین سپاسگزاری و فرکانس خوب دستانی از طرف خدا رو گسیل کرده سمتش برای خرید ملک ، ماشین ، خونه ، و و و و)
باور به فراوانی ، اصلی ترین باور ( استاد به گفته خودش پاشنه آشیلش باور فراوانیه و خیلی داره روش کار میکنه و به نظر من اصلی ترین زیر شاخه باور فراوانی اینه که نیازی به رقابت با فلانی یا فلان سایت یا فلان شخصیت نیست و اینقدر متمرکز و قدرتمند بر این باور کار کرده اینقدر با ایمان به قوانین الهی فراوانی ها ی این دنیا و اطرافشون رو تایید کردند که خیلی خوب میدونن اینقدر پول و ثروت ، کاربر خوب و عضو سایت عالی ، مدیر سایت عالی ، مدیر فروش عالی ، و و و و وجود دارند اینقدر انسان خوب وجود دارند که دهان به دهان تبلیغ ایشون و آموزه هاشونو میکنن که نیازی به تبلیغات و بنر ، هزینه های هنگفت برای تبلیغات ندارن ،
و در آخر بگم تمام این موضوعات بالایی رو که گفتم خودم با تمام وجود سعی میکنم که انجام بدم و برای همه عزیزان و تیکه های از خدا که اینجا دور هم جمع شدن آرزوی سلامتی آرامش و ثروت پایدار دارم عاشقتونمممممممممممممممممم
من تازه با استاد آشنا شدم ولی تو همین مدت کم هم میشه خیلی چیزهارو فهمید،مثلا اینکه قدرت تصمیم گیری بالای استاد و پذیرفتن و قبول کردن مسئولیت شکل دادن زندگی توسط افکار خودشون که برای خود من قبولش سخت بوده و باز گاهی اوقات فراموش میکنم،
بنظر من تفاوت رشد استاد در کسب و کار این هست که خدارو به عنوان تنها عامل و منبع خوشبختی شناختن اونم با قلبش و بی نیاز بودن به هر عامل بیرونی دیگه ای ویجورایی پشتش به خدا گرمه در این صورتم جوابشو میگیره و گرفته که اینقدر ذهنشو ثروتمند کرده و موفقیت کسب کرده تا الگو بشه واسه همه،
میخوام بگم همه نتایج به خودمون برمیگرده حالا تو هر شغلی که میخواد باشه و این دوست عزیز باید به فکر ویو خوردن و لایک و بقیه مسائل نباشن چون اگه تو ذهنش این باور باشه که این کاری که انجام میدم بهترین نتیجه رو میگیرم و توکلش به خدا باشه نه افراد و سعی بر این داشته باشن که تو کار خودش بهترین باشه و دنبال جزئیاتی درباره کسب و کار دیگران که فقط ذهنشو درگیر میکنه نباشه حتما اوضاعش فرق خواهد کرد،در کل همه چی به آماده بودن ذهنمون برمیگرده که چقدر روش کار کردیم هر چی بیشتر کار کرده باشیم بهتر نتیجه میگیریم و همیشه روی اون نقطه ضعفمون تمرکز کنیم نه چندین کارو باهم انجام بدیم چون بنظر من همه تمرکزمون روی یکی از ایرادامون باشه خیلی زودتر و بهتر نتیجه میده.
این اولین کامنت من بود،امیدوارم به این زودی بیام در مورد نتیجه گرفتن خودم براتون بنویسم?
اتفاقا من هم مدتی که برام این موضوع سوال شده بود که الان برای کسب و کار خودم که در واقع انجام پروژه های عمرانی با نرم افزار هستش چکار کنم؟ که همون بار اول که این ایده به ذهنم اومده بود برای خودم یه صفحه تبلیغاتی درست کردم و شماره تلفن هم گذاشتم بعدش برای پسرخالم فرستادم که نظرش بدونم اونم گفت خوبه ولی دیگه من ندیدمش ٫ چون در واقع مدتی بود که میخواستم از نظر مالی پیشرفت کنم و ایده ای که به ذهنم اومد انجام پروژه بود یعنی چیزی که در اون خیلی کار کرده بودم و از پسش برمیومدم بعد از این ایده گفتم حالا باید چکار کنم باید تبلیغ کنم یا مثل استاد که اعتقادی به تبلیغ ندارند، تبلیغ نکنم٫ بعدش من اومدم عقل کل و سرچ کردم سوالمو جوابای خوب هم گرفتم و مهمترینش این بود که شما اول روی باورهای ثروت کار کنید بعد ایده هایی که به ذهنتون میاد عملی کنید البته بعضی دوستان هم گفته بودن تبلیغ برای شروع بد نیست٫ بعدش اتفاقی که برام افتاد این بود که اتفاقی پسرخالم دیدم و به من گفت چکار کردی با پروژه که من گفتم فعلا هیچی ولی اینم بگم که چندتا از دوستام که میدونستن منو معرفی کرده بودن ولی لحظه آخر نمیشد خلاصه پسرخالم گفت من دارم برات تبلیغ میکنم و چند نفر هم بهم زنگ زدن ولی به توافق نرسیدیم من خیلی تعجب کردم آخه من اصلا ازش نخواسته بودم که برای من تبلیغ کنه اینم بگم که پسرخالم کافی نت داره و یجورایی با افراد زیادی در ارتباطه٫ خلاصه اولین چیزی که به ذهنم رسید این حرف استاد بود که خداوند برای شما تبلیغ میکنه و فقط روی خدا حساب کنید، من خیلی خوشحال شدم بعد از اون جدی تر روی باورهام دارم کار میکنم٫ باورهایی که در بخش عقل کل دیدم این موارد هستند که یکی از دوستان خوبمون نوشتن:
۱٫خداوند بزرگترین و قدرتمندترین و وسیع ترین و سریع ترین کمپین تبلیغاتیه
۲٫ خداوند صاحب همه قلب هاست و به راحتی میتونه مشتری ها رو به سمت کسب و کار من هدایت کنه
۳٫ خداوند قدرتمندترین internet marketing جهانه
۴٫ خداوند که همه چیز را به هم وصل کرده، خداوند که انسان ها را هدایت میکنه
۵٫ خداوند که نیاز هرکس را میدونه و افرادی که به کسب و کار من نیاز دارن و بابتش پول خوبی پرداخت میکنن قطعا به سمت من هدایت میشن و تعدادشون هم خیلی زیاد
۶٫ خداوند قدرتمندترین کمپین و بنگاه کاملا رایگان تبلیغاتیه منه که بازخورد ۱۰۰% داره و هیچ درصد خطایی نداره
۷٫ خداوند بهترین کمپینیه که فقط مشتری های دست به نقد رو به سمت من هدایت میکنه
۸٫ هر مشتری من مشتری دیگری را با خودش میاره و کار من به قدری ارزشمنده که افراد با شور و هیجان از خدمات من برای هم تعریف و تبلیغ میکنند٫
این باورهایی است که من شروع کردم به کار کردن روی آنها و به دوستمون پیشنهاد میکنم حتما از این باورها استفاده کنند٫
اما جواب مسابقه که استاد گفتند تفاوت در چیه که مثلا یک رستورانی، مغازه و غیره بدون تبلیغ همیشه شلوغ ولی جاهای دیگه هم هست که تبلیغ زیادی میکنن ولی همچین فروشی ندارند٫ من فکر کنم باور فراوانی جواب سوال باشه یعنی اگر ما این باور داشته باشیم و فکر کنیم که نعمت ها زیادن و همه چی به وفور هست دیگه نگران نیستیم که رقیبمون چکار میکنه و نمیترسیم که نعمته ها دارن تموم میشن و انقدر نگران تبلیغ هم نیستیم چون مطمئنیم نعمته ها بینهایتن٫ فکر کنم پاشنه آشیل همین باور باشه یعنی باور فراوانی٫
خیلی ممنون استاد به خاطر این مسابقه مطمینم که میتونم پاسخ بیشتر سوالامو بگیرم و منتظر کامنت های دوستان هستم٫
از طرفی محصول روانشناسی ثروت3رو هم ندارم اما از دیشب که فایل لایو رو دیدم خیلی له این قضیه فکر کردم و به نمونه هایی که در کسب و کارهای دیگه دیده بودم هم خیلی فکر کردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که یک باور جالب در این مورد وجود داره.
تو بهترین خودت رو ارائه بده،مشتریش رو خدا می رسونه
وقتی از منظر قانون جذب و باور فراوانی بررسی می کنیم می بینیم که،بی نهایت مشتری در دنیا وجود داره که خواهان اون خدمات هست،وقتی مشتری ها طالب فلان خدمات هستند،در واقع با محصول مورد نظر روی یک فرکانس هستن و بر اساس قانون جهان به هم برخورد می کنند و نیازی به تبلیغات و سئو و غیره نیست.
اما وقتی باور داری که برای دیده شدن نیاز به تبلیغات و سئو و غیره هست،شما در مداری قرارمیگیری که باید با تبلیغات به مشتری دست پیدا کنی
البته ساخت چنین باوری مستلزم داشتن یک ایمان قوی هست.
با سلام خدمت استاد عزیزم . همه چیز برمیگرده به این که ایا ما واقعا این حرف هارو برای قشنگی و یک لحظه حالمون خوب شه گوش میکنیم یا یه حسی در ما بیدار میشه که میخواد یه بارم شده یه مدل دیگه فکرکنه. من از استاد یاد گرفتم اگه تضادی در زندگی من خلق شده فقط برای اینکه ببینم این کار غیرممکنه یا نه اون تضاد باعث شده باخودم فکر کنم قراره چی یاد بگیرم. اکثر ادم ها فکر میکنند برای ثروتمند شدن برای موفقیت هایی که دیگران برچسب محال بهش میزنن باید از نظر ظاهر تحصیلات خوانواده محل زندگی و و و عالی باشی تا شاید شانس بهت رو کنه و یه اتفاقی برای توهم بیافته . در حالی که وقتی من به شرایط زندگیم اگه 25 ساله به یه شکل نگاه کردم یه جا اراده کنم شجاع باشم زاویه نگاهمو عوض کنم حداقل امتحانش ضرر نداره. اونایی که هنوز شک دارن که نکنه این نوع نگاه باعث شه من از زندگیم بیفاتم بدهکاریام بیشتر شه دوستامو از دست بدم و و و تمام شرک شرک شرک حال هزاری هم نماز بخونم روزه بگیرم کارای به ظاهر خداگونه انجام بدم. اصلا خطاب به خودم میگم که چرا یه عده بااین مدل نگاه دارن زندگی میکنن و روز به روز بهتر و بهتر میشن چرا این همه کتاب داره نوشته میشه که ای مردم قانون اینه پول عشق تحصیل شادی و هزاران ارزوی دیگه همش از اینجا شروع میشه . ترس از چی ؟ ترس از شکست ؟ ترس از اینکه نکنه این حرفا خرافات باشه؟ خب اصلا باشه اصلا به فرض تمام اینا دروغ باشه حداقل یه هفته تعهد بده ریسک کنی این مدل زندگی کنی … من پول میخوام ولی یه پولدار میبینم تو دلم میگم اوه خوشبحالش چه ماشینی داره من پول میخوام ولی خونه م پر از شده از وسایلی که یه بارم به سمتشون نرفتم تا استفاده کنم من پول میخوام ولی کمد لباسم لباسایی دارم که اگه به یه نیارمندم بدم قبول نمیکنه فقط ترس از اینکه شاید همینا بدردم بخوره من پول میخوام ولی وقتی میخوام غذا بخورم از بدترین و قدیمی ترین وسایل استفاده میکنم من پول میخوام ولی وقتی چشمم به یه وسیله ای تو بازار میخوره بااینکه پولشم دارم ولی میگم نه اینو الان لازم دارم بعدا وقتی وضعم خوب شد میخرم .. فکر میکنیم همین کارای کوچیک اصلا نباید تاثیری بذاره در حالی که یه ادم ثروتمند منظور ذهن ثروتمند حتی اگه نداره چیزی بخره همون وسیله ای که دارم شکر گذارشه و همونو باعشق تزیین میکنه تحویلش میگیره و نمیگه ای بابا اینم تقدیرماست بلکه به خودش میگه خدایا اینی که الان دارم فقط به عنوان یه نشونه دارمش من یقین دارم ایمان دارم که تو انقدر ثروتمند و قدرتمندی که اصلا فرقی نداره من الان چقدر پول دارم تو منو تو راهی قرار میدی که گوشه به گوشه ش پول هس اگه الان پیشرفتی نمیکنم ولی خدایا من ایمان دارم روز پیشرفت منم میرسه من ایمان دارم اگه الان کسب و کارم خوب نیست ایمان دارم به زودی زود ادم هایی سرراهم میان که همیشه حساب بانکیشون پره و بدون اینکه من از صبح تا شب بگردم دنبال مشتری ذهنمو متمرکز میکنم روی تو و ایمان میارم مشتری ها دنبال من میکنن ……… یه تجربه از خودم بگم من همیشه یه ادم خسیسی بودم کمد لباسم انقدر لباس های قدیمی و پاره داشت که میگفتم نه اینارو اگه بندازم دور با کدوم پول برم لباس بگیرم بعد یه شب ساعتتای 11 بود بهم الهام شد تو اگه ایمان داشتی از همین لباس کمدت شروع میکردی من اونجا شجاع شدم گفتم بیا یه بارم عقل رو بذار کنار با حست کار کن من اون شب 4 تا چمدون بزرگ لباس جمع کردم حتی تا این حد که لباسایی که گذاشته بودم برای اینکه وقتی ازدواج کردم بپوشم همه رو انداختم دور وزنم به شدت رفته بود بالا از 59 کیلو رسیده بودم به 74 و بااینکارم من دیگه هیچ لباسی نداشتم بپوشم جز همونی که تنم بود یه چندروز گذشت ذهنم میگفت اشتباه کردی جوگیر شدی الان دیگه هیچی نداری بپوشی با کدوم پول میخوای بری بیرون من ولی گفتم نه خدای من صاحب من خیلی پولداره مطمعنم جواب این شجاعتمو میده تا اینکه فردا صبحش داشتم درس میخوندم یهو متوجه شدم به خاطر اضافه وزنم چقدر پوستم ترک ترک شده رفتم به مامانم گفتم مامان من دارم روز به روز چاق تر میشم پوستم داره نابود میشه بهم الهام شد برم سمت کتابخونه م چندسال پیش یه کتاب رژیمی از پویا کاشانی سفارش داده بودم چون قبلا ازش نتیجه گرفته بودم گفتم همینو باید شروع کنم ولی این رژیمش برای ذهن فقیر خیلی گرون در میاد من باخودم گفتم این حتما یه نشونه س رفتم تا عابر بانک ببینم چقدر تو کارتم پول دارم خب فقط 4500 پول داشتم ولی ناامید نشدم گفتم حتما تو بهترین زمان نزدیک بهم داده میشه باورتون نمیشه وقتی رسیدم خونه بابام زنگ زد گف پول زدم به کارتت خیلیییییی عجیب بود به واسطه ی اون لباس های قدیمی من کلی لباس برای تو خونه گرفتم و رژیممو شروع کردم و تو یه هفته 4 کیلو کم کردم من برای کم کردن وزنم میخواستم بعد کنکورم صبحا برم ورزش و باشگاه و و و اما نفهمیدم چی شد انقدر زوووووود به نتیجه رسیدم و تونستم به راحتی و بدون سختی وزنمو بیارم پایین تو مدت کم … اگه کسب و کار نمگیره بااینکه به نظر خودمون فکرمون مثبته اما ایا واقعا تو عمل هم مثه یه ادم ثروتمند کار میکنیم ؟ یا همش ماشین حساب به دست گرفتیم دو دوتا چهار تا میکنیم ببینیم طرف چقدر ماهیانه درمیاره و حسادت کنیم بهش یا میگیم عه چه باحال اگه این بدون اینکه کار خاصی بکنه پول از درو دیوار داره وارد زندگیش میشه پس حتما میشه منم اینطوری زندگی کنم اینجاس که ادم های عادی حسرت حسادت اه و اشک برای موفق ها دارن ولی یه انسان با اراده و با ایمان تصمیم میگیره نوع نگاهشو به شرایطش عوض کنه.. استاد عزیزم من یادگرفتم برای قبولی در کنکور برای ازدواج موفق برای پولدار شدن برای شاد بودن نباید به 100 برسم بلکه میتونم حتی 30هم باشم ولی با ذهن قدرتمندم با باور اینکه من اشرف مخلوقاتم فرشته ها به خاطرم سجده کردن میتونم از زیر خط فقر زیر خط دانش باایمان به علم و ثروت خدا به اون چیزی که مال من حق الهی من برسم. بذار ادمای دیگه برای خواستشون صبح تا شب عرق بریزن از همه چیزشون بزنن اما تو اینجایی که یاد بگیری با کمترین انرژی فیزیکی بزرگترین خواسته هارو خلق کنی… خیلی حیف خیلی زیاد حالا که تو بین میلیاردها ادم هدایت شدی به اینجا که با نوع نگاهت به پیشرفت این جهان کمک کنی با شک به خدا و قانون گند بزنی به زندگیت… استاد خیلی دوستت دارم شما ادمی هستین که حداقل برای منی که تو جوونی احساس شکست کردم دوباره باایمان تر حرکت کنم و تعهد بدم که این ذهن رو هر ثانیه کنترلش کنم
سلام به استاد خوبم و همه اعضای بی نظیر این خانواده ی فهمیم و دوست داشتنی
خوشحالم که دوستی به تضادی برخورده و بانی این فرصت شد که همگی اعضا را به چالشی متفکرانه هدایت کند؛تبریک میگویم که به این تضاد برخوردید زیرا تضادها نعمت و فضلی است از جانب خدای مهربان برای هدایت و دریافت ما به خوشبختی بیشتر و به گفته خود خداوند ” به ما میافزاید ”
از دیدگاه من که شاگرد چند ساله ی مکتب استاد هستم و به لطف خدا هر روز بر آگاهی و درکم از قوانین افزوده میشود و درحال طی کردن تکاملم هستم ؛ عواملی که نتایج استاد عباسمنش را با سایرین متفاوت میکند در چند عامل است که به یک عامل اصلی گره خورده است؛
استاد “عاشق ” است و چیزی به عنوان مقوله ی “کسب و کار ” ندارند یعنی با عشقی دارد زندگی میکند و همراه است که دیگران از بیرون به دید کسب و کارِ ایشان آن را میبینند، آیا این یک تمایز نیست؟!
دوم اینکه ایشان نسبت به “عشق ” شان “تعهّد” دارند آن هم تعهّد به معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن، آیا این تمایز نیست؟!
و سوم اینکه ایشان با تجارب علمی و عملی گوناگون به خوبی یادگرفته اند که در هر موضوعی (یکی از آنها ثروت و موفقیت مالی است) باورهای قدرتمندی به صورت بنیادین در وجود خود بسازند و هر روز این باورها را بهتر و قدرتمند کننده تر بسازند ؛ و آیا داشتن چنین باورهای قدرتمندی تمایز نیست؟!
و البته مهم ترین و اصلی ترین مورد که این سه مورد به آن گره خورده و متفاوت ترینشان کرده از همگان ؛
” یکتاپرستی ”
هست ؛ ایشان به صورت عملی نشان داده اند که “یکتاپرست ” هستند؛ آیا یکتاپرست بودن به معنای حقیقی ( در افکار، گفتار و رفتار) وجه تمایز نیست؟!
پس پاسخ اینکه چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند همین است؛
1) عشقی خالص که نتیجه آن لذَّت بردن و خدمت به خلق است
2) داشتن تعهّدی که ما را به حرکت وامیدارد تا اقداماتی عملی مربوطه را انجام دهیم
3) ساختن باورهایی قدرتمند به صورت بنیادین در وجودمان که راههای رسیدن به اهداف را برایمان ساده، سریع و لذت بخش میکند
و البته همه اینها را محکم گره بزنیم به ایمان و توکلی خلل ناپذیر و اعتمادی محکم به “ربَّ العالمینی” که بی نظیر است و چون او نیست.
برای خودم و همه ی عاشقان این راه
” عشق ، تعهّد ، باورهای عالی و توکلی عظیم ” از ” ربَّ العالمینم ” خواستارم.
به نظر من چیزی که از قانون متوجه شدم راجع به سوال دوستمان جواب من مشخصه ، تجسمه که اون لحظه رو ببینی که به خواستت رسیدی و برای پیشرفت هدفت به الهامات درونی گوش کنی و خواسته هات رو همه جا با خودت ببری ٫٫٫،
و خواستهامون جزئ از وجودمان باشه و حالمون رو خوب نگه داریم ٫
و بقیه کارها رو بسپاریم دست خدا همه چی خودش درست میشه که واسه خودم داره اتفاق میفته در زندگی و خدارو سپاسگزارم٫
من تحربه خودمو بگم خب من درون باورام یه سری ترمز بود از همون ابزار ها و تکنیک های فروش استفاده می کردم ولی خب نتیجه نمیداد بعد که ترمز ها رو تا بهتر کردم همون کارا همون روشا داره جواب میده جالبه نه نمیشه ابزار هارو نفی کرد ولی واقعا قبل استفاده از ابزار باید ذهن درست شده باشه و نکته جالب برای من این بود که وقتی باورام بهتر شد ابزار هایم هم خیلی راحتر شد یه موضوعی که همیشه جلو روم بود نمیدیدمش داره برام ثروت درست میکنه
سلام براستادخوبی هاوسلام بر دوستان نازنین هم فرکانسی
درطول این سال هایی که بااستادآشناشدم،یادگرفته ام که اگرکسی نتونه بواسطه فرکانس های خودش باخواسته اش هماهنگ بشه بایدبواسطه تلاش جسمانی اینقدرتلاش کنه وزجر بکشه که درآخربتونه باخواسته اش در یک فرکانس قراربگیره
همون چیزی که برای خیلی از حاجی بازاری ها اتفاق می افته…
یعنی خیلی هافکرمیکنن افرادیکه بعد چهل پنجاه سال تونستنددربازار یه جایی برا خودشون بازکنن واسم ورسمی درکنن بواسطه اینه که سالهاتلاش کردن وسابقه خوب براخودشون جمع کردن
اما ازدیدگاه فرکانسی این افرادبعدچهل پنجاه سال موفق شدن به خواسته شون برسن چون چهل پنجاه سال طول کشیدکه بواسطه اقدامات فیزیکی شون باخواسته شون هم فرکانس بشن
درحالیکه استادبه خاطرکارکردن روی باورهای ذهنی شون کل این مسیرو در پنج شش سال طی کرده وبه موفقیت های خیلی بزرگ رسیدن
افرادیکه نیازبه تبلیغ کردن کسب وکارویامحصولات خودشون ودارن هم افرادی هستندکه نتونستن بواسطه فرکانس های خودشون باخواسته شون که همان داشتن مشتری های زیادهست هم ارتعاش بشن وحالامیخوان این خلا روباعوامل بیرونی ازجمله تبلیغ کردن پر کنن
ولی من عقیده ام اینه درجهانی که به فرکانس های ما بازخوردمیده هم فرکانس شدن باخواسته هاحتی بدون تلاش فیزیکی هم مارو براحتی به خواسته مون میرسونه،همون اتفاقی که برای استادافتاده وایشون بدون هیچ تبلیغی باافرادیکه نیازمندآموزش های ایشون هستندهم فرکانس شدندوجهان تمام این کارهارو کرده واین همه افرادوبه سمت استاد هدایت کرده
تازه دراین جهانی که ما در اون زندگی میکنیم بی نهایت مدارهاوفرکانس های متفاوت وجودداره که قرآن هم درسوره حمدکاملابه این موضوع اشاره کرده ومدارهارو باکلمه صراط ویامسیربازگوکرده که یک عده درمسیرویافرکانس مغضوب شده هاقرارگرفتن ویک عده هم درمدارافرادیکه ازنعمت های الهی بهره میبرند
نکته مهم اینه که ما باتلاش فیزیکی ویاباتغییرعوامل بیرونی دراین مدارهاقرار نمیگیریم که بخواهیم باتغییر عوامل بیرونی این مدارها روتغییربدیم
یعنی برای کسی که درمدارثروت قرارگرفته چه تبلیغ بکنه ویا تبلیغ نکنه، درهرصورت ثروت ازطریق مشتری های فراوان که دستی ازدستان خداوندهستندواردکسب وکار وزندگیش میشه،فقط تبلیغات ویاهرعامل بیرونی مثل این میمونه که شخصی باسرعت صدکیلومتر برساعت درحال نزدیک شدن به مقصدموردنظرش باشه،ولی تبلیغات بتونه ده بیست تاسرعت حرکت این شخص روافزایش بده تازه اون هم اگه باورهای درستی داشته باشه
ولی برای کسی که درمدارفقر خودش رو جای داده، هزاران بار هم اگه تبلیغ بکنه و میلیون هاتومان صرف دکوراسیون وظواهرکسب وکارش کنه، هیچ اتفاق خاصی درکسب وکارش رخ نمیده
همون اتفاقی که بارهاخودم تجربه اش کردم
یعنی بارهاشده که تبلیغات گسترده ای انجام دادم،زور زدم، به این و اون رو انداختم درآخرهم هیچ اتفاقی نیفتاد ولی هرموقع که نشستم روی باورهای ذهنی خودم کارکردم خداوندمشتری های فراوان رو به سمت کسب وکارمن هدایت کرد
همون جمله معروف ملاصدرا هست که میگه خداوندهمه چیز میشودهمه کس را
بنابراین اگرما درمداردرست قرار بگیریم خداوندبرای ماتبیلغات هم میشود،مشتری فراوان هم میشود،کسب وکارپررونق وپربرکت هم میشودددد.
اصلاجالبیه ماجراهمینه که ما روی خودمون کارکنیم وبقیه کارها روبسپاریم به خدا
همون خدایی که درقرآن بارها وعده هدایت کردن انسان ها روداده
اصلابه نظرشماخدایی که قادره فوج فوج افراد روبه سمت پیامبراسلام هدایت کنه،نمی تونه مشتری هارو هم به سمت کسب وکار مابیاره؟؟؟
حالامامیگیم تبلیغ اما خداوندمیگه هدایت!
درهرصورت معنیش یکیه
اماتفاوتش اینه که وقتی ماتبلیغ میکنیم این یعنی اینکه مابدون هم فرکانس شدن باخواسته مون میخواییم افرادوبه سمت خودمون
بیاریم که نتیجه خاصی هم نمیده،ولی وقتی باخواسته مون هم فرکانس باشیم خداوندافرادرو به سمت کسب وکارماهدایت میکنه.
یه جورایی میشه ریشه شرک رو هم درتبلیغ کردن پیداکرد
اینگونه که استادبارهاگفتن که متوسل شدن به عوامل بیرونی یعنی شرک
پس موقعی که من باورندارم که خودم میتونم اتفاقات رو اون طوری که میخوام خلق کنم ومیام روی یکسری کارهاازجمله تبلیغ کردن دست میزارم تا شرایط ام روتغییربدم این یعنی من باورندارم که این باورهای منه که شرایط ام رو رقم میزنه نه عوامل بیرونی پس این یعنی شرررک
باورکنید وقتی ماروخودمون کار کنیم خداوندطوری کارهارو برامون جفت وجورمیکنه که با تبلیغات میلیونی وهزاران تلاش فیزیکی هم نمی تونستیم یک درصدازاون کارها روانجام بدیم
که من خودم اینوبه عینه درکسب وکارم تجربه کردم
یعنی هروقت من روی باورهام کارکردم خداوند ازجاهایی برام مشتری آورده که باورکنیداگه هزاربارهم تبلیغ میکردم وقربون صدقه مشتری هامیرفتم بازهم نمی تونستم اون مشتری ها رو ازاون مسافت های دور به مغاره خودم بیارم
درمورد استادهم ایشون چندماه پیش یه فایلی در مورداوضاع اقتصادی ایران روی کانال تلگرامشون قراردادندوهمون روز آقای بابک بختیاری خالق دها برند معروف درایران این فایل استادودر کانال تلگرامش قراردادوامروز که نگاه میکردم فایل استاددرکانال ایشون چهل وشش هزارتا بازدید خورده واین به من ثابت میکنه که انسانی که درمداردرست قرارگرفته حتی ثروتمندترین افراد ایران هم میشن دستی ازدستان خداتااونوتبلیغ کنن وبه آدمابشناسونن.
همین موضوع روبه تازگی هاهم تجربه کردم
به لطف خدامدتیه که کسب وکارموردعلاقه ام رودراینستاگرام راه اندازی کردم واوایل همش فکرمیکردم که چه طوری افرادیکه نیازبه آموزش های من دارندوبه سمت پیج خودم هدایت کنم وایده های خیلی سخت وعجیبی به ذهنم میرسید
اماازوقتی که روی باورهام کار کردم خداوندبایک سری ایده های ساده افرادزیادی رو به سمت آموزش های من هدایت کرده که بزودی خبرموفقیت اش رو هم به شمادوستان عزیزم میدم.
البته تا یادم نرفته این هم بگم که استادچقدر زیادبه باور فراوانی باورواعتقاددارند
دوستانی که ازرنکینگ سایت ها اطلاع کافی دارن میدونن که یه سایت بارنکینگ زیر پونصد میتونه ازتبلیغات چه درآمدهای بالایی داشته باشه اماتابه حال یکبارهم ندیدم که استادحتی یک تبلیغ درسایت خودشون داشته باشن که این نشان ازباوردرست استاد نسبت به موضوع فراوانیه.
امیدوارم پاسخ ام برای این سوال موردقبول استادودوستان عزیزم واقع شده باشه
عاشق همتونم
ممنون
به نام خالق هستی بخش
دوست عزیز آقای بهرامی از اینکه تجربیات و آگاهی های ارزشمندتان را در اختیار مان قرار دادید بی نهایت سپاسگزارم .
خدایا از اینکه این کامنت دیگر به من رسید و من آن را خواندم سپاسگزارم .
خیلی خوب در مثال کسبه بازاری با افکار وباورهای گذشته را زدید که از لحاظ فیزیکی اونم بعد چهل سال به اون اعتبار رسیدن چرا بخاطر باورهاشون همون انرژی بخاطر باورهاشون اون نتیجه رو خلق کرده .
وقتی با خواسته ها هماهنگ نباشیم عمر نوح هم داشته باشیم کافی نیست .
در پناه خدای عزیز و مهربان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
خیلی خوشحالم که یک مسابقه ی دیگر در این خانواده صمیمی دارد برگزار می شود و می توانیم از آگاهی های همدیگر استفاده کنیم.
چه عواملی نتایج استاد عباسمنش را متفاوت کرده است؟ چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟
چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه ظاهراً آنچه متخصصین علم بازاریابی و … مهم میدانند را انجام نمیدهد، اما به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهایی که آن علوم را اجرا کردهاند، دست نیافتهاند؟
دلیل اصلی که نتایج استاد عباس منش را با افراد دیگری که در این حرفه فعالیت می کنند متفاوت کرده است باورهای بهتر استاد عباس منش نسبت به سایر افراد است.
استاد نه شیک تر از بقیه لباس می پوشند
نه تبلیغات بهتر و بیشتری از سایر افراد دارند
نه سایتشان خیلی با افراد دیگر متفاوت است و کارهای عجیبی در آن انجام می شود
نه تحصیلاتشان از بقیه بالاتر است
نه تعداد سال های فعالیتشان از بقیه خیلی بیشتر است
و نه هیچ عامل دیگری …….
به جز این که باورها و فرکانس هایشان متفاوت از سایر افراد است.
استاد بدون داشتن مدرک روانشناسی،بدون داشتن پارتی،بدون سرمایه اولیه زیاد و درکل بدون داشتن پارامترهایی که اکثریت جامعه آنها را دلیل موفقیت می دانندو فقط با داشتن ایمان و توکل و با باور به اینکه خودشان خالق زندگیشان با باورها وفرکانس هایشان هستند به موفقیت رسیدند.
دلیل اصلی موفقیت استاد اینست که اولا باور کردند که خودشان خالق زندگیشان با باورهایشان هستند و بعد به جای صرف تمرکز و انرژی بر موضوعات دیگر که اهمیت خاصی ندارند،تمام تمرکزشان را بر ساختن باورهای بهتر و ارسال فرکانس های بهتر گذاشتند.
حالا می رسیم به این سوال که چه عاملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت می کند و اینکه قواعدی که به عنوان تکنیک ها بیان می شود چه میزان در موفقیت یک حرفه موثر است:
یک قانون کلی در بررسی دلایل یک موفقیت وجود دارد و آن اینست که باید اشتراکات را بررسی کنیم نه تفاوت ها.یعنی وقتی یک نکته گفته می شود که می گویند دلیل موفقیت است اگر حتی یک نفر باشد که بدون رعایت آن موضوع به موفقیت رسیده باشد بدین معناست که آن موضوع دلیل اصلی برای موفقیت نیست و بدون رعایت آن موضوع هم می توان موفق شد.
مثلا به نظر می آید که برای اینکه فردی بسیار جذاب و دوست داشتنی باشد باید زیبا و خوش پوش باشد ولی انیشتین که بدون داشتن این آیتم ها بسیار زیاد مشهور بود و هست نشان می دهد که عامل دیگری در کار است که آن باورها و عزت نفس او می باشد.
و در مقوله ثروت و کسب و کار هم همین موضوع صادق است و اگر افرادی مثل استاد عباس منش و افراد بسیار دیگری در کسب و کارهای مختلف هستند که بدون رعایت تکنیک ها وقواعد کلی کسب و کار به موفقیت های عظیم رسیده اند نشان می دهد که این عوامل تاثیر چندانی ندارند و عامل اصلی نیستند.
و در نهایت باز هم به این می رسیم که عامل اصلی و مهم باورها می باشد.باورها و فرکانس های متفاوت نتایج متفاوت می آفریند.در هر حرفه ای که هستیم باید تمرکزمان را بر ساختن باورهای قدرتمند کننده بگذاریم و آن باورها راه ها و ایده هایی که ما را به موفقیت می رساند را جلوی راه ما خواهند گذاشت.
در پناه الله یکتا شاد،سالم و ثروتمند باشید.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام به نام فرمانروای عالمیان
به نظر من دلایلی که استاد را متمایز کرده است و نتایجی متفاوت از بقیه همکاراشون در این حوزه شغلی خودشون گرفتن رو میخام براتون بنویسم و تا جایی که من هم تونستم سعی کردم شاگرد خوبی برای این مکتب باشم و از باورهای قدرتمند کننده استاد استفاده کنم در تمام عرصه های زندگیم
توحید ( استاد با این نگاه که تمام دنیا و تمام ذرات مخلوق رب هستند و خداوند قدرت خلق زندگیمون رو به دست خودمون به واسطه فرکانس داده و اونه که بیش از هرکس دیگه ایی خواهان پیروزی و موفقیت استاده و هیچ کس ، هیچ چیز برتر و بالاتر از رب در زندگی وجود نداره )
ایمان و بارو به قانون الهی ( استاد با باور و درک این موضع که این جهان بر پایه فرکانس ما خواسته هامون رو خلق میکنه– تمام کارهاشون رو انجام میدن و میدونن که مثلا برای بالا رفتن بازدید سایتشون نیازی به تبلیغات در گوگل یا شبکه های اجتماعی نیست ، بلکه جهان افراد همفرکانس رو به سایت ایشون هدایت میکنه و اون افراد از طریق هزاران هزاران دست خداوند سایت ایشون رو پیدا میکنند و از این بابت هم خیالشون تخته و راحته چون ایمان دارند که این اتفاق به واسطه فرکانس ها و باورهای ایشونه که داره می افته )
ایمان ( استاد عزیزم میدونه و ایمان داره که خداوند تنهاش نمیزاره ،کمکش میکنه و در این مسیر از بزرگترین ، برترین ، و قدرتمندترین دست این جهان بهش کمک میشه تا با راحت ترین حالت به خواسته هاشون برسن پس فقط روی باورها و فرکانس ها و اگاهی هایی که به ایشون میرسه کار میکنن و درحال خوب میمونن)
عمل ( استاد تمام صحبت هایی رو که میکنن و کرده اند و خواهند کرد را با خلوص و تا جایی که در توانشون باشه به عمل در میارن و فقط صحب نمیکنن و درکل به چیزی که میگن ایمان دارند و تا اینجایی که من در این سایت دیدم و یادگرفتم غیر از این نیست چون اگر بود الان اینهمه ادم برای کامنت گذاشتن مسابقه نمیدادند )
حرکت ( من با یکی از چیز هایی که استاد داره و خیل خیلی حال میکنم ، اونم راحت بودنشه ، حرکت میکنه میره میاد با تیشرت با شلوارک – با سیو نکردن لایو با خندیدن با یهویی انجام دادن اما حرکت میکنه حتی اگر در این مسیر ،اشتباه هم بکنه، برمیگرده و تصحیحش میکنه یا دستانی از سمت خداوند میان و بهش کمک میکنن تا خیلی سریعتر یادبگیره و حل کنه اون مشکلو، نمونه خیلی ساده اش همون فایل لایو شماره دو بود که سیو نکردن ، و مطمنم حال خودشون خراب نکردن ، قاطی نکردن ، خودوشنو توبیخ نکردن که چرا من یادم رفت یا چرا من کار کردن با شبکه های اجتماعی رو یادنگرفتم ووووو تو حال خوب موندن تا شب نشده خیلی راحت فایل لایو به دستشون رسید به همین سادگی ، عاشقتم خدایا برای این همه ادم خوب که یه جا جمع کردی )
اصل مطلبو بچسب به حاشیه کار نداشته باش !!! ( این کلام رو زیاد از استاد عزیزم شنیدم ، واقعا مهمه ، مهمممممم ، چون با دیدن اصل مطلبه ،که فقط باور قدرتمند کننده درست میکنیم ، در مسیر درست حرکت میکنیم ، خیلی خیلی کمتر گمراه میشیم و قانون خیلی خیلی سریعتر به نتیجه میشینه ، اصل هم فقط یک چیز اونم اینه که ما خالق زندگی خودمون هستیم و استاد به نحوه احسنت داره به این قانون احترام میزاره و اجراش میکنه )
مثبت اندیشی ( این مثبت اندیشی و توجه به نکات مثبت کولاک میکنه کولاکککککککککککک استاد خیلی خوب میدونه با توجه به نکات مثبت زندگیش، با توجه به افکار مثبت زندگیش ،با توجه به اتفاقات مثبت زندگیش، داره پی حل تمام چالش های الان و آینده اش رو میزاره ، حال خوب اتفاق خوب ، حال بد اتفاق بد ،(اینو حدس میزنم استاد اگر درست بود جان من یه ماچ بفرست برام ) :) مثلا در بدو ورود ایشون به ایالات متحده آمریکا خیلی راحت یک نفر میرسه و کمکش میکنه ادرس بهش میده راهنمایش میکنه نقشه رو بهش نشون میده قوانین رو بهش میگه منطقه ایی که رفته چه قوانینی داره اما چرا این اتفاق افتاده چون با ورودش به اون مکان فقط حس سپاسگزاری عالی داشته ، فقط به زیبایی ها و امکانات فراوانی ها نگاه کرده و تمرکز کرده ،به درخت ها نگاه میکرده ، به دریاچه ها ، صدای پرنده هاو دائما سپاسگزاری میکرده و همین سپاسگزاری و فرکانس خوب دستانی از طرف خدا رو گسیل کرده سمتش برای خرید ملک ، ماشین ، خونه ، و و و و)
باور به فراوانی ، اصلی ترین باور ( استاد به گفته خودش پاشنه آشیلش باور فراوانیه و خیلی داره روش کار میکنه و به نظر من اصلی ترین زیر شاخه باور فراوانی اینه که نیازی به رقابت با فلانی یا فلان سایت یا فلان شخصیت نیست و اینقدر متمرکز و قدرتمند بر این باور کار کرده اینقدر با ایمان به قوانین الهی فراوانی ها ی این دنیا و اطرافشون رو تایید کردند که خیلی خوب میدونن اینقدر پول و ثروت ، کاربر خوب و عضو سایت عالی ، مدیر سایت عالی ، مدیر فروش عالی ، و و و و وجود دارند اینقدر انسان خوب وجود دارند که دهان به دهان تبلیغ ایشون و آموزه هاشونو میکنن که نیازی به تبلیغات و بنر ، هزینه های هنگفت برای تبلیغات ندارن ،
و در آخر بگم تمام این موضوعات بالایی رو که گفتم خودم با تمام وجود سعی میکنم که انجام بدم و برای همه عزیزان و تیکه های از خدا که اینجا دور هم جمع شدن آرزوی سلامتی آرامش و ثروت پایدار دارم عاشقتونمممممممممممممممممم
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عباس منشی محترم
من تازه با استاد آشنا شدم ولی تو همین مدت کم هم میشه خیلی چیزهارو فهمید،مثلا اینکه قدرت تصمیم گیری بالای استاد و پذیرفتن و قبول کردن مسئولیت شکل دادن زندگی توسط افکار خودشون که برای خود من قبولش سخت بوده و باز گاهی اوقات فراموش میکنم،
بنظر من تفاوت رشد استاد در کسب و کار این هست که خدارو به عنوان تنها عامل و منبع خوشبختی شناختن اونم با قلبش و بی نیاز بودن به هر عامل بیرونی دیگه ای ویجورایی پشتش به خدا گرمه در این صورتم جوابشو میگیره و گرفته که اینقدر ذهنشو ثروتمند کرده و موفقیت کسب کرده تا الگو بشه واسه همه،
میخوام بگم همه نتایج به خودمون برمیگرده حالا تو هر شغلی که میخواد باشه و این دوست عزیز باید به فکر ویو خوردن و لایک و بقیه مسائل نباشن چون اگه تو ذهنش این باور باشه که این کاری که انجام میدم بهترین نتیجه رو میگیرم و توکلش به خدا باشه نه افراد و سعی بر این داشته باشن که تو کار خودش بهترین باشه و دنبال جزئیاتی درباره کسب و کار دیگران که فقط ذهنشو درگیر میکنه نباشه حتما اوضاعش فرق خواهد کرد،در کل همه چی به آماده بودن ذهنمون برمیگرده که چقدر روش کار کردیم هر چی بیشتر کار کرده باشیم بهتر نتیجه میگیریم و همیشه روی اون نقطه ضعفمون تمرکز کنیم نه چندین کارو باهم انجام بدیم چون بنظر من همه تمرکزمون روی یکی از ایرادامون باشه خیلی زودتر و بهتر نتیجه میده.
این اولین کامنت من بود،امیدوارم به این زودی بیام در مورد نتیجه گرفتن خودم براتون بنویسم?
در پناه خدا
سلام به خانواده دوست داشتنی عباسمنش
اتفاقا من هم مدتی که برام این موضوع سوال شده بود که الان برای کسب و کار خودم که در واقع انجام پروژه های عمرانی با نرم افزار هستش چکار کنم؟ که همون بار اول که این ایده به ذهنم اومده بود برای خودم یه صفحه تبلیغاتی درست کردم و شماره تلفن هم گذاشتم بعدش برای پسرخالم فرستادم که نظرش بدونم اونم گفت خوبه ولی دیگه من ندیدمش ٫ چون در واقع مدتی بود که میخواستم از نظر مالی پیشرفت کنم و ایده ای که به ذهنم اومد انجام پروژه بود یعنی چیزی که در اون خیلی کار کرده بودم و از پسش برمیومدم بعد از این ایده گفتم حالا باید چکار کنم باید تبلیغ کنم یا مثل استاد که اعتقادی به تبلیغ ندارند، تبلیغ نکنم٫ بعدش من اومدم عقل کل و سرچ کردم سوالمو جوابای خوب هم گرفتم و مهمترینش این بود که شما اول روی باورهای ثروت کار کنید بعد ایده هایی که به ذهنتون میاد عملی کنید البته بعضی دوستان هم گفته بودن تبلیغ برای شروع بد نیست٫ بعدش اتفاقی که برام افتاد این بود که اتفاقی پسرخالم دیدم و به من گفت چکار کردی با پروژه که من گفتم فعلا هیچی ولی اینم بگم که چندتا از دوستام که میدونستن منو معرفی کرده بودن ولی لحظه آخر نمیشد خلاصه پسرخالم گفت من دارم برات تبلیغ میکنم و چند نفر هم بهم زنگ زدن ولی به توافق نرسیدیم من خیلی تعجب کردم آخه من اصلا ازش نخواسته بودم که برای من تبلیغ کنه اینم بگم که پسرخالم کافی نت داره و یجورایی با افراد زیادی در ارتباطه٫ خلاصه اولین چیزی که به ذهنم رسید این حرف استاد بود که خداوند برای شما تبلیغ میکنه و فقط روی خدا حساب کنید، من خیلی خوشحال شدم بعد از اون جدی تر روی باورهام دارم کار میکنم٫ باورهایی که در بخش عقل کل دیدم این موارد هستند که یکی از دوستان خوبمون نوشتن:
۱٫خداوند بزرگترین و قدرتمندترین و وسیع ترین و سریع ترین کمپین تبلیغاتیه
۲٫ خداوند صاحب همه قلب هاست و به راحتی میتونه مشتری ها رو به سمت کسب و کار من هدایت کنه
۳٫ خداوند قدرتمندترین internet marketing جهانه
۴٫ خداوند که همه چیز را به هم وصل کرده، خداوند که انسان ها را هدایت میکنه
۵٫ خداوند که نیاز هرکس را میدونه و افرادی که به کسب و کار من نیاز دارن و بابتش پول خوبی پرداخت میکنن قطعا به سمت من هدایت میشن و تعدادشون هم خیلی زیاد
۶٫ خداوند قدرتمندترین کمپین و بنگاه کاملا رایگان تبلیغاتیه منه که بازخورد ۱۰۰% داره و هیچ درصد خطایی نداره
۷٫ خداوند بهترین کمپینیه که فقط مشتری های دست به نقد رو به سمت من هدایت میکنه
۸٫ هر مشتری من مشتری دیگری را با خودش میاره و کار من به قدری ارزشمنده که افراد با شور و هیجان از خدمات من برای هم تعریف و تبلیغ میکنند٫
این باورهایی است که من شروع کردم به کار کردن روی آنها و به دوستمون پیشنهاد میکنم حتما از این باورها استفاده کنند٫
اما جواب مسابقه که استاد گفتند تفاوت در چیه که مثلا یک رستورانی، مغازه و غیره بدون تبلیغ همیشه شلوغ ولی جاهای دیگه هم هست که تبلیغ زیادی میکنن ولی همچین فروشی ندارند٫ من فکر کنم باور فراوانی جواب سوال باشه یعنی اگر ما این باور داشته باشیم و فکر کنیم که نعمت ها زیادن و همه چی به وفور هست دیگه نگران نیستیم که رقیبمون چکار میکنه و نمیترسیم که نعمته ها دارن تموم میشن و انقدر نگران تبلیغ هم نیستیم چون مطمئنیم نعمته ها بینهایتن٫ فکر کنم پاشنه آشیل همین باور باشه یعنی باور فراوانی٫
خیلی ممنون استاد به خاطر این مسابقه مطمینم که میتونم پاسخ بیشتر سوالامو بگیرم و منتظر کامنت های دوستان هستم٫
خدایا شکرت به خاطر این همه آگاهی
سلام.
من هم در واقع گاهی دچار این تضادمیشم.
درواقع این قضیه سوال من هم بود.
از طرفی محصول روانشناسی ثروت3رو هم ندارم اما از دیشب که فایل لایو رو دیدم خیلی له این قضیه فکر کردم و به نمونه هایی که در کسب و کارهای دیگه دیده بودم هم خیلی فکر کردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که یک باور جالب در این مورد وجود داره.
تو بهترین خودت رو ارائه بده،مشتریش رو خدا می رسونه
وقتی از منظر قانون جذب و باور فراوانی بررسی می کنیم می بینیم که،بی نهایت مشتری در دنیا وجود داره که خواهان اون خدمات هست،وقتی مشتری ها طالب فلان خدمات هستند،در واقع با محصول مورد نظر روی یک فرکانس هستن و بر اساس قانون جهان به هم برخورد می کنند و نیازی به تبلیغات و سئو و غیره نیست.
اما وقتی باور داری که برای دیده شدن نیاز به تبلیغات و سئو و غیره هست،شما در مداری قرارمیگیری که باید با تبلیغات به مشتری دست پیدا کنی
البته ساخت چنین باوری مستلزم داشتن یک ایمان قوی هست.
امیدوارم همه بتونیم چنین ایمانی رو ایجاد کنیم
با سلام خدمت استاد عزیزم . همه چیز برمیگرده به این که ایا ما واقعا این حرف هارو برای قشنگی و یک لحظه حالمون خوب شه گوش میکنیم یا یه حسی در ما بیدار میشه که میخواد یه بارم شده یه مدل دیگه فکرکنه. من از استاد یاد گرفتم اگه تضادی در زندگی من خلق شده فقط برای اینکه ببینم این کار غیرممکنه یا نه اون تضاد باعث شده باخودم فکر کنم قراره چی یاد بگیرم. اکثر ادم ها فکر میکنند برای ثروتمند شدن برای موفقیت هایی که دیگران برچسب محال بهش میزنن باید از نظر ظاهر تحصیلات خوانواده محل زندگی و و و عالی باشی تا شاید شانس بهت رو کنه و یه اتفاقی برای توهم بیافته . در حالی که وقتی من به شرایط زندگیم اگه 25 ساله به یه شکل نگاه کردم یه جا اراده کنم شجاع باشم زاویه نگاهمو عوض کنم حداقل امتحانش ضرر نداره. اونایی که هنوز شک دارن که نکنه این نوع نگاه باعث شه من از زندگیم بیفاتم بدهکاریام بیشتر شه دوستامو از دست بدم و و و تمام شرک شرک شرک حال هزاری هم نماز بخونم روزه بگیرم کارای به ظاهر خداگونه انجام بدم. اصلا خطاب به خودم میگم که چرا یه عده بااین مدل نگاه دارن زندگی میکنن و روز به روز بهتر و بهتر میشن چرا این همه کتاب داره نوشته میشه که ای مردم قانون اینه پول عشق تحصیل شادی و هزاران ارزوی دیگه همش از اینجا شروع میشه . ترس از چی ؟ ترس از شکست ؟ ترس از اینکه نکنه این حرفا خرافات باشه؟ خب اصلا باشه اصلا به فرض تمام اینا دروغ باشه حداقل یه هفته تعهد بده ریسک کنی این مدل زندگی کنی … من پول میخوام ولی یه پولدار میبینم تو دلم میگم اوه خوشبحالش چه ماشینی داره من پول میخوام ولی خونه م پر از شده از وسایلی که یه بارم به سمتشون نرفتم تا استفاده کنم من پول میخوام ولی کمد لباسم لباسایی دارم که اگه به یه نیارمندم بدم قبول نمیکنه فقط ترس از اینکه شاید همینا بدردم بخوره من پول میخوام ولی وقتی میخوام غذا بخورم از بدترین و قدیمی ترین وسایل استفاده میکنم من پول میخوام ولی وقتی چشمم به یه وسیله ای تو بازار میخوره بااینکه پولشم دارم ولی میگم نه اینو الان لازم دارم بعدا وقتی وضعم خوب شد میخرم .. فکر میکنیم همین کارای کوچیک اصلا نباید تاثیری بذاره در حالی که یه ادم ثروتمند منظور ذهن ثروتمند حتی اگه نداره چیزی بخره همون وسیله ای که دارم شکر گذارشه و همونو باعشق تزیین میکنه تحویلش میگیره و نمیگه ای بابا اینم تقدیرماست بلکه به خودش میگه خدایا اینی که الان دارم فقط به عنوان یه نشونه دارمش من یقین دارم ایمان دارم که تو انقدر ثروتمند و قدرتمندی که اصلا فرقی نداره من الان چقدر پول دارم تو منو تو راهی قرار میدی که گوشه به گوشه ش پول هس اگه الان پیشرفتی نمیکنم ولی خدایا من ایمان دارم روز پیشرفت منم میرسه من ایمان دارم اگه الان کسب و کارم خوب نیست ایمان دارم به زودی زود ادم هایی سرراهم میان که همیشه حساب بانکیشون پره و بدون اینکه من از صبح تا شب بگردم دنبال مشتری ذهنمو متمرکز میکنم روی تو و ایمان میارم مشتری ها دنبال من میکنن ……… یه تجربه از خودم بگم من همیشه یه ادم خسیسی بودم کمد لباسم انقدر لباس های قدیمی و پاره داشت که میگفتم نه اینارو اگه بندازم دور با کدوم پول برم لباس بگیرم بعد یه شب ساعتتای 11 بود بهم الهام شد تو اگه ایمان داشتی از همین لباس کمدت شروع میکردی من اونجا شجاع شدم گفتم بیا یه بارم عقل رو بذار کنار با حست کار کن من اون شب 4 تا چمدون بزرگ لباس جمع کردم حتی تا این حد که لباسایی که گذاشته بودم برای اینکه وقتی ازدواج کردم بپوشم همه رو انداختم دور وزنم به شدت رفته بود بالا از 59 کیلو رسیده بودم به 74 و بااینکارم من دیگه هیچ لباسی نداشتم بپوشم جز همونی که تنم بود یه چندروز گذشت ذهنم میگفت اشتباه کردی جوگیر شدی الان دیگه هیچی نداری بپوشی با کدوم پول میخوای بری بیرون من ولی گفتم نه خدای من صاحب من خیلی پولداره مطمعنم جواب این شجاعتمو میده تا اینکه فردا صبحش داشتم درس میخوندم یهو متوجه شدم به خاطر اضافه وزنم چقدر پوستم ترک ترک شده رفتم به مامانم گفتم مامان من دارم روز به روز چاق تر میشم پوستم داره نابود میشه بهم الهام شد برم سمت کتابخونه م چندسال پیش یه کتاب رژیمی از پویا کاشانی سفارش داده بودم چون قبلا ازش نتیجه گرفته بودم گفتم همینو باید شروع کنم ولی این رژیمش برای ذهن فقیر خیلی گرون در میاد من باخودم گفتم این حتما یه نشونه س رفتم تا عابر بانک ببینم چقدر تو کارتم پول دارم خب فقط 4500 پول داشتم ولی ناامید نشدم گفتم حتما تو بهترین زمان نزدیک بهم داده میشه باورتون نمیشه وقتی رسیدم خونه بابام زنگ زد گف پول زدم به کارتت خیلیییییی عجیب بود به واسطه ی اون لباس های قدیمی من کلی لباس برای تو خونه گرفتم و رژیممو شروع کردم و تو یه هفته 4 کیلو کم کردم من برای کم کردن وزنم میخواستم بعد کنکورم صبحا برم ورزش و باشگاه و و و اما نفهمیدم چی شد انقدر زوووووود به نتیجه رسیدم و تونستم به راحتی و بدون سختی وزنمو بیارم پایین تو مدت کم … اگه کسب و کار نمگیره بااینکه به نظر خودمون فکرمون مثبته اما ایا واقعا تو عمل هم مثه یه ادم ثروتمند کار میکنیم ؟ یا همش ماشین حساب به دست گرفتیم دو دوتا چهار تا میکنیم ببینیم طرف چقدر ماهیانه درمیاره و حسادت کنیم بهش یا میگیم عه چه باحال اگه این بدون اینکه کار خاصی بکنه پول از درو دیوار داره وارد زندگیش میشه پس حتما میشه منم اینطوری زندگی کنم اینجاس که ادم های عادی حسرت حسادت اه و اشک برای موفق ها دارن ولی یه انسان با اراده و با ایمان تصمیم میگیره نوع نگاهشو به شرایطش عوض کنه.. استاد عزیزم من یادگرفتم برای قبولی در کنکور برای ازدواج موفق برای پولدار شدن برای شاد بودن نباید به 100 برسم بلکه میتونم حتی 30هم باشم ولی با ذهن قدرتمندم با باور اینکه من اشرف مخلوقاتم فرشته ها به خاطرم سجده کردن میتونم از زیر خط فقر زیر خط دانش باایمان به علم و ثروت خدا به اون چیزی که مال من حق الهی من برسم. بذار ادمای دیگه برای خواستشون صبح تا شب عرق بریزن از همه چیزشون بزنن اما تو اینجایی که یاد بگیری با کمترین انرژی فیزیکی بزرگترین خواسته هارو خلق کنی… خیلی حیف خیلی زیاد حالا که تو بین میلیاردها ادم هدایت شدی به اینجا که با نوع نگاهت به پیشرفت این جهان کمک کنی با شک به خدا و قانون گند بزنی به زندگیت… استاد خیلی دوستت دارم شما ادمی هستین که حداقل برای منی که تو جوونی احساس شکست کردم دوباره باایمان تر حرکت کنم و تعهد بدم که این ذهن رو هر ثانیه کنترلش کنم
به نام خدای عزیز
دوست عزیزم غزاله جان
جا داره از کامنت خوبی که نوشتی سپاسگزاری کنم که تجربه وآگاهی ارزشمندت رو به اشتراک گذاشتی .
حرفات خیلی به دلم نشست و عمل بوده پشت حرفهات.
برات بهترین ها رو از خدای یکتا ویگانه آرزو دارم .شااد باشید در صلح وارامش ابدی پر ثروت وخوشبختی.
سلام طیبه عزیزم… ممنونم از اینکه نظر مثبتتو گذاشتی
سلام به استاد خوبم و همه اعضای بی نظیر این خانواده ی فهمیم و دوست داشتنی
خوشحالم که دوستی به تضادی برخورده و بانی این فرصت شد که همگی اعضا را به چالشی متفکرانه هدایت کند؛تبریک میگویم که به این تضاد برخوردید زیرا تضادها نعمت و فضلی است از جانب خدای مهربان برای هدایت و دریافت ما به خوشبختی بیشتر و به گفته خود خداوند ” به ما میافزاید ”
از دیدگاه من که شاگرد چند ساله ی مکتب استاد هستم و به لطف خدا هر روز بر آگاهی و درکم از قوانین افزوده میشود و درحال طی کردن تکاملم هستم ؛ عواملی که نتایج استاد عباسمنش را با سایرین متفاوت میکند در چند عامل است که به یک عامل اصلی گره خورده است؛
استاد “عاشق ” است و چیزی به عنوان مقوله ی “کسب و کار ” ندارند یعنی با عشقی دارد زندگی میکند و همراه است که دیگران از بیرون به دید کسب و کارِ ایشان آن را میبینند، آیا این یک تمایز نیست؟!
دوم اینکه ایشان نسبت به “عشق ” شان “تعهّد” دارند آن هم تعهّد به معنای واقعی و در تمامی ابعاد آن، آیا این تمایز نیست؟!
و سوم اینکه ایشان با تجارب علمی و عملی گوناگون به خوبی یادگرفته اند که در هر موضوعی (یکی از آنها ثروت و موفقیت مالی است) باورهای قدرتمندی به صورت بنیادین در وجود خود بسازند و هر روز این باورها را بهتر و قدرتمند کننده تر بسازند ؛ و آیا داشتن چنین باورهای قدرتمندی تمایز نیست؟!
و البته مهم ترین و اصلی ترین مورد که این سه مورد به آن گره خورده و متفاوت ترینشان کرده از همگان ؛
” یکتاپرستی ”
هست ؛ ایشان به صورت عملی نشان داده اند که “یکتاپرست ” هستند؛ آیا یکتاپرست بودن به معنای حقیقی ( در افکار، گفتار و رفتار) وجه تمایز نیست؟!
پس پاسخ اینکه چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند همین است؛
1) عشقی خالص که نتیجه آن لذَّت بردن و خدمت به خلق است
2) داشتن تعهّدی که ما را به حرکت وامیدارد تا اقداماتی عملی مربوطه را انجام دهیم
3) ساختن باورهایی قدرتمند به صورت بنیادین در وجودمان که راههای رسیدن به اهداف را برایمان ساده، سریع و لذت بخش میکند
و البته همه اینها را محکم گره بزنیم به ایمان و توکلی خلل ناپذیر و اعتمادی محکم به “ربَّ العالمینی” که بی نظیر است و چون او نیست.
برای خودم و همه ی عاشقان این راه
” عشق ، تعهّد ، باورهای عالی و توکلی عظیم ” از ” ربَّ العالمینم ” خواستارم.
با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان پر انرژی
به نظر من چیزی که از قانون متوجه شدم راجع به سوال دوستمان جواب من مشخصه ، تجسمه که اون لحظه رو ببینی که به خواستت رسیدی و برای پیشرفت هدفت به الهامات درونی گوش کنی و خواسته هات رو همه جا با خودت ببری ٫٫٫،
و خواستهامون جزئ از وجودمان باشه و حالمون رو خوب نگه داریم ٫
و بقیه کارها رو بسپاریم دست خدا همه چی خودش درست میشه که واسه خودم داره اتفاق میفته در زندگی و خدارو سپاسگزارم٫
موفق باشید٫
سلام
خیلی خوشحالم که این سوال مطرح شد
من تحربه خودمو بگم خب من درون باورام یه سری ترمز بود از همون ابزار ها و تکنیک های فروش استفاده می کردم ولی خب نتیجه نمیداد بعد که ترمز ها رو تا بهتر کردم همون کارا همون روشا داره جواب میده جالبه نه نمیشه ابزار هارو نفی کرد ولی واقعا قبل استفاده از ابزار باید ذهن درست شده باشه و نکته جالب برای من این بود که وقتی باورام بهتر شد ابزار هایم هم خیلی راحتر شد یه موضوعی که همیشه جلو روم بود نمیدیدمش داره برام ثروت درست میکنه
شاد باشید و ثروتمند