https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضاء محترم این خانواده بزرگ
به نظر من دلیل این است که ایشان فقط بدنبال عامل اصلی و درک و عمل به این عامل اصلی بوده اند که این عامل اصلی این باور توحیدی بنیادی است که : این باورها و افکار من هستند که دارند نتایج و اتفاقات و شرایط رو در زندگی من رقم می زنند و ایشون با ایمان 100 درصد به این باور شروع کردند به عمل با این میزان ایمان و به گفته خودشون تنها کار من این است که افکارم رو کنترل کنم و قدرت رو فقط از آن خدایی بدونم که قدرت خلق زندگیم رو به دست باورهای خودم داده و عوامل بیرونی رو بی تاثیر می دونم. و کسی که با این باور درست قدم ها رو بر میداره یعنی در مسیر درسته یعنی داره از قوانین خداوند پیروی می کنه پس خداوند هم این شخص رو به عمل درست و به مسیر درست هدایتش می کنه . ایشون همیشه نگاهشون به درون خودشون بوده و هست .به اینکه تنها عامل اصلی و بوجود آورنده نتایج خودشون هستند پس بدون توجه به شرایط بیرونی، بدون نگرانی ، بدون حس رقابت، بدون ترس از کارهایی که متخصصین دیگه در این حوزه کاری دارن انجام میدن فقط با توکل بر خداوند و با ایمان به اینکه کارهایی که من انجام می دهم نتایج رو بوجود نمی آورند بلکه باورها و افکار من خالق هستند و اون کار و عملی رو که در این مسیر به سمتش هدایت می شوند رو انجام می دهند که قطعا عملی که بعد از ساخت این باورهای توحیدی انجام می شه نتیجه بخش و کار ساز است.
به نظرم برای پاسخ به این سوال باید قانون رو مرور کرد
قانون اول این هست که همه اتفاقات زندگیمون (۱۰۰ درصد) رو خودمون با باورهامون داریم رقم میزنیم و اگر به این نکته اعتقاد کامل نداشته باشیم دیگه بقیه قوانین و موارد به کارمون نمی یاد
وقتی ما به قانون اول باور داشته باشیم دیگه هیچ یک از موارد ابزار و بازاریابی برای ما مهم نیستن
برامون مهم نیست که تبلیغات کنیم یا نکنیم
یا در شبکه های اجتماعی چندتا فالوور داریم
یا که رقبا چندتا فالوور دارن یا چطور مشتریانشون رو بدست می یارن
یا که در سئو عالی باشیم یا نه
یا که مکان یا شهر کسب و کارمون کجاست
یا اصلا در چه کشوری زندگی میکنیم
اصلا چندتا کارمند داریم یا نداریم یا کارمندانمون از ته دل کار میکنن یا نمی کنن
به جاش باورهای خودمون در مورد کسب و کارمون رو عوض میکنیم
سوال مهمی که پیش می یاد این هست که این باورهای مشکل دار رو چطور تشخیصشون بدیم!؟
باید بهتون بگم که خوشبختانه یه راه حل خیلی ساده داره
می یای و نگاه می کنی می بینی چه فکرهایی در مورد کسب و کارت هستن که بهت احساس بدی میده
مثال: فکر میکنی رقیب هات الان دیگه خیلی قوی هستند و چندسال هست دارن کار میکنن و قدرت و پول زیادی دارن خرج میکنن
با فکر به این مورد احساس بدی بهت دست میده پس این یه باور اشتباه هست و باید تغییر کنه٫ و اینجا سوال مهم بعدی پیش می یاد آخه چطور!؟
خب خوشبختانه اینم یه راه حل ساده داره
راه حل: می یای و سعی می کنی به اون موضوع خاص با دید دیگه ای نگاه کنی٫ در مورد مثال ذکر شده:
۱- مگر اونا از صفر شروع نکردند
۲- مگر همه کسب و کار های دنیا زمانی از هیچ شروع نکردند مثل هوندا،مثل اپل،مثل ماکروسافت و گوگل
۳- مگر نیستند استارت آپ هایی که در ۴ سال و کارمند های کمتر ثروتشون رو برابر با شرکت رقیبی که ۲۰ سال هست داره کار میکنه (داستان استرایپ و پی پال)
تا اینجای کار یه کمی احساس بهتری پیدا کردید و افکار مثبت دیگر رو به سمت خودتون جذب می کنید اما باید هنوز ادامه بدین تا به یه حس آرامش در این موضوع خاص برسیم و من در حد مثال این سه مورد رو گفتم
درسته شاید یهویی اتفاق خاصی در کسب و کار شما نمی یفته اما نشونه هاش خیلی سریع بهتون نشون داده میشه ، چون شما از لحاظ فرکانسی در اون موضوع خاص ارتقا پیدا کردین
در کل می خوام بهتون بگم اگر استاد بدون هیچ عواملی که ما دستورالعمل موفقیت می نامیم، داره این نتایج عالی رو میگیره باورهای مناسب در مورد کسب وکارشون هست
و نتایج این باورها این هست که:
سایت استاد داره با ۴ نفر(کلا دوتا کارمند) اداره میشه
هزینه بازاریابی و تبلیغات نداره
مکان خاصی نداره
فروشش داره خودکار انجام میشه
کاربرانش از با عشق و علاقه دارن کامنت می زارن و لذت میبرن
اگر به موارد بالا نگاه کنیم همه موارد برخواسته از باورهای قوی هست
یه مثال خیلی جالبی هم که من اخیرا مطالعه کردم و خیلی بی ربط به این موضوع نیست
قضیه ساخت هواپیما توسط برادران رایت بود
همونطور که همه ما می دونیم اون دو برادر تنها کسانی نبودند که مشغول ساخت هواپیما در اون زمان بودند
در آن زمان شخصی به نام سامول پیرپان لنگلی هم بود که بر روی این پروژه کار می کرد که از نگاه مردم همه عواملی که ما به عنوان دستورالعمل موفقیت می شناسیم رو دارا بود٫
۱- پول (۵۰۰۰۰ دلار از دپارتمان جنگ گرفته بود برای ساخت ماشین پرنده)
۲- کارمندان باهوش و کاربلد (او استاد دانشگاه هاروارد بود و از لحاظ ارتباط به بهترین افراد هیچ مشکلی نداشت)
۳- همه او را می شناختند و از او حمایت می کردند
کمی آن طرفتر برادران رایت هیچ کدوم از عواملی که ما به عنوان رموز موفقیت می شناختیم رو نداشتند
۱- بی پول (آنها تنها یک تعمیرگاه دوچرخه داشتند و از همان هزینه ها را در می اوردند)
۲- حتی یک نفرشون تحصیلات دانشگاهی نداشتند
۳- و هیچ کسی از آنها حمایت نمی کرد
و بهش فکر کنید چرا تا حالا نام سامول پیرپان لنگلی هیچ کسی تا حالا نشنیده
اینجاست که تفاوت باورها به طور نامحسوسی خودش رو نشون میده و مغز منطقی ما میگه آخه چطور امکان داره!؟
اما دنیا دنیای باور هاست نه دنیای کارهای فیزیکی
از خلق آدم همین بوده و تا آخرین انسان در این دنیای بزرگ همین خواهد بود
فقط و فقط کافیه باور کنیم همه اتفاقات زندگیمون دست خودمونه
مهمترین عواملی که میشه بیان کرد قرار گرفتن در مدار با آن خواسته هاست، به قول استاد که مثال میزد در مورد چیزی که در یک اتوبان خاص است. که اگه در داخل همون اتوبان خاص قرار بگیریم میتونیم به خواسته خودمون دست پیدا کنیم. همچنین این باور رو داشت باشیم که ما خالق زندگیون هستیم و اگر خودمون لایق بدونیم به اون خواسته دست پیدا میکنیم.
طبیعت این جهان خیر و سلامتی و ثروت و ….. است، به شرطی که خودمون، با باورهامون، خرابش نکنیم.
همه چی در این زندگی، فقط برای لذت بردن است.
حتی شغل و پیشه ای که انتخاب میکنیم هم اگه با عشق باشه، دیگه شغل نیست و اون هم لذته.
و اگه موفقیت های خاصی هم در اون شغل ایجاد بشه، به دلیل همون لذت بردن از اون کاره.
ولی یه مساله خیلی مهمی هم هست و اون هم تکامله. ( تکامل یعنی پروسه و طی کردن مراحل پیشرفت بصورت پلکانی تا ظرف درونی ما بزرگ و بزرگتر بشه )
کدوم مادری حاضره که 9 ماه عمرش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن زمان حاملگی ( با همه مشقات ) همین لحظه بچه اش به دنیا بیاد؟
کدوم مادری حاضره که 6 سال عمر خودش و بچه اش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن پروسه بزرگ کردن فرزندش ( با همه مشقات ) همین لحظه بچه اش بره مدرسه؟
کدوم عروس دامادی حاضرند که 15 سال از ابتدای عمر زندگیشون رو ازشون بگیرند و بدون طی کردن پروسه زندگی مشترک ( با همه مشقات ) وام خرید مسکن شون به اتمام برسه و خونه مال خودشون بشه؟
کدوم کارمند تازه استخدام شده ای حاضره که 30 سال عمرش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن پروسه کار کردن ( با همه مشقات ) همین لحظه بازنشسته بشه؟
و یا صد ها مثال مشابه دیگه!
پس ( زندگی یه مسیره نه یه مقصد ) و ما باید از لحظه به لحظه طول این مسیر، لذت ببریم و پله پله این مسیر رو با حال خوش طی کنیم.
باور داشته باشیم که خودمون انتخاب کردیم تا به این دنیا بیایم و با توانمندی های خداگونه مون، اومدیم که این دنیامون رو خلق کنیم و از این زندگی لذت ببریم.
برای انجام هر کار که بخواهیم به موفقیت بی چون و چرا ختم بشه :
1 – باید عاشقش باشیم یا حد اقل دوستش داشته باشیم. ( اگر الان در کاری هستیم و دوستش نداریم، بهتر اینه که به کوچکترین نکات مثبت موجود در اون کار توجه کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم )
2 – اون کار را بلد باشیم و یا تلاش کنیم برای یاد گرفتنش به بهترین نحو ممکن. ( مطالعه، آموزش، تمرین و …. ) که اگه مورد 1 در جریان باشه، مورد 2 هم به خودی خود به جریان میافته%
3 – کاری کنیم که به نفع دیگران باشه و یه مساله ای از مردم را حل کنه، که هرچی این مساله بزرگتر باشه، نتایج بزرگتری هم در پی خواهد داشت ( موضوع اصلی، خدمت رسانی است ).
و این رو بدونیم که مردم هیچ علاقه ای به خرید از ما ندارند مگر اینکه بتونیم نیازی از اونها را رفع کنیم.
علاوه بر موارد ذکر شده، بحث توحیدی قضیه :
1 – ایمان و توکل به قدرتی فراتر، که ما را در مسیر درستی قرار میدهد و ما کاری جز تسلیم بودن نداریم .
2 – باور داشتن به اینکه من اشرف مخلوقاتم و من لایق بهترین ها هستم و برای کار فیزیکی به این دنیا نیومدم.
3 – باور به اینکه من خودم و دیگران و همه مخلوقات رو دوست دارم و برای همه اونها ارزش قایل هستم.
4 – باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و مسولیت کل زندگی ام را تمام و کمال میپذیرم.
اگه به اینها باور داشته باشیم، اونوقت الهاماتی دریافت میشه، کارها کوچک و خاصی انجام میشه، در مسیری قرار میگیریم که دستان خدا بصورت مشتری، توی مسیر ما قرار دارند.
الهی! تسلیم و فرمانبردار توام
به نظر این حقیر، احتمالا که نه، بلکه حتما استاد این مراحل را با حس و حال خوش طی کرده و حسابی روی ورودی های ذهنشون کنترل داشته اند. ( این نکته بسیار بسیار مهمی است )
و حتما حتما هر کس با همین فرمون پیش بره، نتیجه مشابهی هم خواهد داشت%
فکر میکنم اگر با باورهای خوب و احساس خوب کسب و کاری را که به آن علاقه داریم شروع کنیم، کم کم شرایط مناسب سر راه ما قرار می گیرد. چیزهایی به ذهنمان میرسد و ایده هایی به خاطرمان خطور می کند که اصلا به ذهن کسی که احساس بد و استرس و … دارد نمیرسد. حتی اگر کلی تخصص و تحصیلات آکادمیک داشته باشد. بعد با این باورهای مناسب و احساس خوب و توکل به خدا در مسیر کسب و کار، ایده هایی را که به ذهنمان رسیده است را اجرا می کنیم که مطمئناً از هر علم و تخصصی بهتر هستند چون الهاماتی اند که از طرف خالق هستی به ما شده است. نه تخصصی که از یک بشری مثل خودمان یاد گرفته ایم.
باور باور،تغییر در باور یک فرد باعث میشه یک فرد پیشرفت کند یا پس رفت،انسان ماشین اثبات باورش هست،اگر باور داشته باشیم که جهان هستی پر از فراوانی هست.و حرکت بسوی خواسته هامون قطعا به ان دست پیدا میکنیم
وقتی ایمان داشته باشیم خودمون میتوانیم با افکارمون زندگی خودمون بسازیم قطعا میتوانیم،انسان میکلانژ زندگی خود هست
وقتی شما باورهای خودتون را تغییر میدید، اتفاقی که می افته اینه که انگار یک چراغ قوه بزرگ در دست شما قرار داره و شما می تونید به خوبی اطرافتون را ببینید٫ در این صورته که فرصت هایی که دیگران با تلاش و با استفاده از راه های زیاد در جستجوی آن هستند شما به راحتی پیدا می کنید٫ در واقع به جای این که شما به سمت راه حل ها بروید راه حل ها به سمت شما میان٫
به نظر من استاد با تغییر باورهای خودش، باعث شده که افراد، شرایط و ابزارهای مورد نیاز را بدون تحمل رنج و سختی جذب کنه٫ حال به جای این که خودش بخواد زحمت زیادی بکشه، دیگران این کار را با شوق و رغبت براش انجام می دادن٫
من این را در زندگی ام تست کردم٫ یه خونه داشتم که می خواستم بدم اجاره٫ کلی آگهی دادم و تلاش کردم و فقط یک نفر حاضر شد این خانه را با مبلغ بسیار کم از من بگیره که من این کار را انجام ندادم٫
بعد از این که به فایل های استاد گوش کردم و بعد از سه هفته دوستم به صورت اتفاقی از اوضاع من پرسید و بحث خانه پیش کشیده شد٫
ایشون بهم گفتن فلان جا و به این طریق که من می گم تبلیغت را بزن که بسیار هم ساده بود٫ من به حرفشون گوش دادم و بعد اتفاقات شروع شد٫
الان که چند هفته گذشته افراد بسیار زیادی تماس می گیرن و حاضرن برای اقامت چند روز مبلغ خوبی پرداخت کنند و این من هستم که باید از بین اون ها انتخاب کنم٫ تا حالا حتی یک روز هم خالی نمانده و افراد زیادی هم توی نوبت هستند٫
اولش زیاد تعجب می کردم ولی هر چه بیشتر به فایل های استاد توجه می کنم متوجه می شم که این یک قانون هست٫ چیزی که من با تلاش فیزیکی و دوندگی بدستش نیاوردم با تغییر دیدگاه و باورم به راحتی بدستش آوردم٫
این یک مثال بود که بگم این تضادی که هست این طوری قابل دفاع و برطرف شدن هست٫
به نظر من باور فراوانی یکی از اصلی ترین نکته های هست که باید تو کسب و کار بهش توجه کرد… وقتی شما کارتو خوب انجام بدی (مثلا اگر محصولی رو تولید میکنی واقعا به کیفیتش اهمیت بدی) و به خدا توکل کنی به نظرم کم کم خداوند افراد مختلفو وارد کسب و کارت میکنه…به نظرم مشکل خیلی از ادما اینه که سریع تسلیم میشن و هی دنبال رقابت و تبلیغات فراوونن. من شخصیت های مختلفی رو بررسی کردم .از موفق ترین ادما توی زمینه های کاری خودشون و مهم ترین باور و اعتقادشون بدون شک باورای توحیدیشون هست… اینکه خودت باشی و سعی نکنی یه کاریو به خاطر مردم انجام بدی. از کارت لذت ببری و مهم تر از همه تسلیم نشی در اوایل و ایمانتو نشون بدی به خداوند. قطعا خداوند پاسخ آدمای با ایمان رو میده.
به نظر من ایمان و باور هرچه بیشتر به باور فراوانی و احساس لیاقت استاد عباسمنش درباره ی نوع فعالیتشون و البته نگاه توحیدی که به هر مسئله دارند ایشون میتونه عامل اصلی و مهم واسه رشدشون باشه
بارها از استاد شنیدم که میگن “من حاضرم یه دانه بکارم تا اینکه یک نهال آماده تهیه کنم”
با سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضاء محترم این خانواده بزرگ
به نظر من دلیل این است که ایشان فقط بدنبال عامل اصلی و درک و عمل به این عامل اصلی بوده اند که این عامل اصلی این باور توحیدی بنیادی است که : این باورها و افکار من هستند که دارند نتایج و اتفاقات و شرایط رو در زندگی من رقم می زنند و ایشون با ایمان 100 درصد به این باور شروع کردند به عمل با این میزان ایمان و به گفته خودشون تنها کار من این است که افکارم رو کنترل کنم و قدرت رو فقط از آن خدایی بدونم که قدرت خلق زندگیم رو به دست باورهای خودم داده و عوامل بیرونی رو بی تاثیر می دونم. و کسی که با این باور درست قدم ها رو بر میداره یعنی در مسیر درسته یعنی داره از قوانین خداوند پیروی می کنه پس خداوند هم این شخص رو به عمل درست و به مسیر درست هدایتش می کنه . ایشون همیشه نگاهشون به درون خودشون بوده و هست .به اینکه تنها عامل اصلی و بوجود آورنده نتایج خودشون هستند پس بدون توجه به شرایط بیرونی، بدون نگرانی ، بدون حس رقابت، بدون ترس از کارهایی که متخصصین دیگه در این حوزه کاری دارن انجام میدن فقط با توکل بر خداوند و با ایمان به اینکه کارهایی که من انجام می دهم نتایج رو بوجود نمی آورند بلکه باورها و افکار من خالق هستند و اون کار و عملی رو که در این مسیر به سمتش هدایت می شوند رو انجام می دهند که قطعا عملی که بعد از ساخت این باورهای توحیدی انجام می شه نتیجه بخش و کار ساز است.
درود
به نظرم برای پاسخ به این سوال باید قانون رو مرور کرد
قانون اول این هست که همه اتفاقات زندگیمون (۱۰۰ درصد) رو خودمون با باورهامون داریم رقم میزنیم و اگر به این نکته اعتقاد کامل نداشته باشیم دیگه بقیه قوانین و موارد به کارمون نمی یاد
وقتی ما به قانون اول باور داشته باشیم دیگه هیچ یک از موارد ابزار و بازاریابی برای ما مهم نیستن
برامون مهم نیست که تبلیغات کنیم یا نکنیم
یا در شبکه های اجتماعی چندتا فالوور داریم
یا که رقبا چندتا فالوور دارن یا چطور مشتریانشون رو بدست می یارن
یا که در سئو عالی باشیم یا نه
یا که مکان یا شهر کسب و کارمون کجاست
یا اصلا در چه کشوری زندگی میکنیم
اصلا چندتا کارمند داریم یا نداریم یا کارمندانمون از ته دل کار میکنن یا نمی کنن
به جاش باورهای خودمون در مورد کسب و کارمون رو عوض میکنیم
سوال مهمی که پیش می یاد این هست که این باورهای مشکل دار رو چطور تشخیصشون بدیم!؟
باید بهتون بگم که خوشبختانه یه راه حل خیلی ساده داره
می یای و نگاه می کنی می بینی چه فکرهایی در مورد کسب و کارت هستن که بهت احساس بدی میده
مثال: فکر میکنی رقیب هات الان دیگه خیلی قوی هستند و چندسال هست دارن کار میکنن و قدرت و پول زیادی دارن خرج میکنن
با فکر به این مورد احساس بدی بهت دست میده پس این یه باور اشتباه هست و باید تغییر کنه٫ و اینجا سوال مهم بعدی پیش می یاد آخه چطور!؟
خب خوشبختانه اینم یه راه حل ساده داره
راه حل: می یای و سعی می کنی به اون موضوع خاص با دید دیگه ای نگاه کنی٫ در مورد مثال ذکر شده:
۱- مگر اونا از صفر شروع نکردند
۲- مگر همه کسب و کار های دنیا زمانی از هیچ شروع نکردند مثل هوندا،مثل اپل،مثل ماکروسافت و گوگل
۳- مگر نیستند استارت آپ هایی که در ۴ سال و کارمند های کمتر ثروتشون رو برابر با شرکت رقیبی که ۲۰ سال هست داره کار میکنه (داستان استرایپ و پی پال)
تا اینجای کار یه کمی احساس بهتری پیدا کردید و افکار مثبت دیگر رو به سمت خودتون جذب می کنید اما باید هنوز ادامه بدین تا به یه حس آرامش در این موضوع خاص برسیم و من در حد مثال این سه مورد رو گفتم
درسته شاید یهویی اتفاق خاصی در کسب و کار شما نمی یفته اما نشونه هاش خیلی سریع بهتون نشون داده میشه ، چون شما از لحاظ فرکانسی در اون موضوع خاص ارتقا پیدا کردین
در کل می خوام بهتون بگم اگر استاد بدون هیچ عواملی که ما دستورالعمل موفقیت می نامیم، داره این نتایج عالی رو میگیره باورهای مناسب در مورد کسب وکارشون هست
و نتایج این باورها این هست که:
سایت استاد داره با ۴ نفر(کلا دوتا کارمند) اداره میشه
هزینه بازاریابی و تبلیغات نداره
مکان خاصی نداره
فروشش داره خودکار انجام میشه
کاربرانش از با عشق و علاقه دارن کامنت می زارن و لذت میبرن
اگر به موارد بالا نگاه کنیم همه موارد برخواسته از باورهای قوی هست
یه مثال خیلی جالبی هم که من اخیرا مطالعه کردم و خیلی بی ربط به این موضوع نیست
قضیه ساخت هواپیما توسط برادران رایت بود
همونطور که همه ما می دونیم اون دو برادر تنها کسانی نبودند که مشغول ساخت هواپیما در اون زمان بودند
در آن زمان شخصی به نام سامول پیرپان لنگلی هم بود که بر روی این پروژه کار می کرد که از نگاه مردم همه عواملی که ما به عنوان دستورالعمل موفقیت می شناسیم رو دارا بود٫
۱- پول (۵۰۰۰۰ دلار از دپارتمان جنگ گرفته بود برای ساخت ماشین پرنده)
۲- کارمندان باهوش و کاربلد (او استاد دانشگاه هاروارد بود و از لحاظ ارتباط به بهترین افراد هیچ مشکلی نداشت)
۳- همه او را می شناختند و از او حمایت می کردند
کمی آن طرفتر برادران رایت هیچ کدوم از عواملی که ما به عنوان رموز موفقیت می شناختیم رو نداشتند
۱- بی پول (آنها تنها یک تعمیرگاه دوچرخه داشتند و از همان هزینه ها را در می اوردند)
۲- حتی یک نفرشون تحصیلات دانشگاهی نداشتند
۳- و هیچ کسی از آنها حمایت نمی کرد
و بهش فکر کنید چرا تا حالا نام سامول پیرپان لنگلی هیچ کسی تا حالا نشنیده
اینجاست که تفاوت باورها به طور نامحسوسی خودش رو نشون میده و مغز منطقی ما میگه آخه چطور امکان داره!؟
اما دنیا دنیای باور هاست نه دنیای کارهای فیزیکی
از خلق آدم همین بوده و تا آخرین انسان در این دنیای بزرگ همین خواهد بود
فقط و فقط کافیه باور کنیم همه اتفاقات زندگیمون دست خودمونه
مرتضی لطفی نژاد دوست خوبم سلام
چه مثال عینی و عالی از باورهای توحیدی درباره ی برادران رایت زدی
مرسی٫
با سلام به استاد گرامی و همه دوستان؛
مهمترین عواملی که میشه بیان کرد قرار گرفتن در مدار با آن خواسته هاست، به قول استاد که مثال میزد در مورد چیزی که در یک اتوبان خاص است. که اگه در داخل همون اتوبان خاص قرار بگیریم میتونیم به خواسته خودمون دست پیدا کنیم. همچنین این باور رو داشت باشیم که ما خالق زندگیون هستیم و اگر خودمون لایق بدونیم به اون خواسته دست پیدا میکنیم.
با تشکر.
سلام
منظورم همون قول آشنای خداونده، سلام
سلام به همه دوستان غریب و آشنای این گروه معظم
طبیعت این جهان خیر و سلامتی و ثروت و ….. است، به شرطی که خودمون، با باورهامون، خرابش نکنیم.
همه چی در این زندگی، فقط برای لذت بردن است.
حتی شغل و پیشه ای که انتخاب میکنیم هم اگه با عشق باشه، دیگه شغل نیست و اون هم لذته.
و اگه موفقیت های خاصی هم در اون شغل ایجاد بشه، به دلیل همون لذت بردن از اون کاره.
ولی یه مساله خیلی مهمی هم هست و اون هم تکامله. ( تکامل یعنی پروسه و طی کردن مراحل پیشرفت بصورت پلکانی تا ظرف درونی ما بزرگ و بزرگتر بشه )
کدوم مادری حاضره که 9 ماه عمرش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن زمان حاملگی ( با همه مشقات ) همین لحظه بچه اش به دنیا بیاد؟
کدوم مادری حاضره که 6 سال عمر خودش و بچه اش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن پروسه بزرگ کردن فرزندش ( با همه مشقات ) همین لحظه بچه اش بره مدرسه؟
کدوم عروس دامادی حاضرند که 15 سال از ابتدای عمر زندگیشون رو ازشون بگیرند و بدون طی کردن پروسه زندگی مشترک ( با همه مشقات ) وام خرید مسکن شون به اتمام برسه و خونه مال خودشون بشه؟
کدوم کارمند تازه استخدام شده ای حاضره که 30 سال عمرش رو ازش بگیرن و بدون طی کردن پروسه کار کردن ( با همه مشقات ) همین لحظه بازنشسته بشه؟
و یا صد ها مثال مشابه دیگه!
پس ( زندگی یه مسیره نه یه مقصد ) و ما باید از لحظه به لحظه طول این مسیر، لذت ببریم و پله پله این مسیر رو با حال خوش طی کنیم.
باور داشته باشیم که خودمون انتخاب کردیم تا به این دنیا بیایم و با توانمندی های خداگونه مون، اومدیم که این دنیامون رو خلق کنیم و از این زندگی لذت ببریم.
برای انجام هر کار که بخواهیم به موفقیت بی چون و چرا ختم بشه :
1 – باید عاشقش باشیم یا حد اقل دوستش داشته باشیم. ( اگر الان در کاری هستیم و دوستش نداریم، بهتر اینه که به کوچکترین نکات مثبت موجود در اون کار توجه کنیم تا در مسیر درست قرار بگیریم )
2 – اون کار را بلد باشیم و یا تلاش کنیم برای یاد گرفتنش به بهترین نحو ممکن. ( مطالعه، آموزش، تمرین و …. ) که اگه مورد 1 در جریان باشه، مورد 2 هم به خودی خود به جریان میافته%
3 – کاری کنیم که به نفع دیگران باشه و یه مساله ای از مردم را حل کنه، که هرچی این مساله بزرگتر باشه، نتایج بزرگتری هم در پی خواهد داشت ( موضوع اصلی، خدمت رسانی است ).
و این رو بدونیم که مردم هیچ علاقه ای به خرید از ما ندارند مگر اینکه بتونیم نیازی از اونها را رفع کنیم.
علاوه بر موارد ذکر شده، بحث توحیدی قضیه :
1 – ایمان و توکل به قدرتی فراتر، که ما را در مسیر درستی قرار میدهد و ما کاری جز تسلیم بودن نداریم .
2 – باور داشتن به اینکه من اشرف مخلوقاتم و من لایق بهترین ها هستم و برای کار فیزیکی به این دنیا نیومدم.
3 – باور به اینکه من خودم و دیگران و همه مخلوقات رو دوست دارم و برای همه اونها ارزش قایل هستم.
4 – باور به اینکه من خودم خالق زندگی خودم هستم و مسولیت کل زندگی ام را تمام و کمال میپذیرم.
اگه به اینها باور داشته باشیم، اونوقت الهاماتی دریافت میشه، کارها کوچک و خاصی انجام میشه، در مسیری قرار میگیریم که دستان خدا بصورت مشتری، توی مسیر ما قرار دارند.
الهی! تسلیم و فرمانبردار توام
به نظر این حقیر، احتمالا که نه، بلکه حتما استاد این مراحل را با حس و حال خوش طی کرده و حسابی روی ورودی های ذهنشون کنترل داشته اند. ( این نکته بسیار بسیار مهمی است )
و حتما حتما هر کس با همین فرمون پیش بره، نتیجه مشابهی هم خواهد داشت%
شاد باشید.
با احترام، یوسفی
سلام
فکر میکنم اگر با باورهای خوب و احساس خوب کسب و کاری را که به آن علاقه داریم شروع کنیم، کم کم شرایط مناسب سر راه ما قرار می گیرد. چیزهایی به ذهنمان میرسد و ایده هایی به خاطرمان خطور می کند که اصلا به ذهن کسی که احساس بد و استرس و … دارد نمیرسد. حتی اگر کلی تخصص و تحصیلات آکادمیک داشته باشد. بعد با این باورهای مناسب و احساس خوب و توکل به خدا در مسیر کسب و کار، ایده هایی را که به ذهنمان رسیده است را اجرا می کنیم که مطمئناً از هر علم و تخصصی بهتر هستند چون الهاماتی اند که از طرف خالق هستی به ما شده است. نه تخصصی که از یک بشری مثل خودمان یاد گرفته ایم.
سلام خدمت استاد
باور باور،تغییر در باور یک فرد باعث میشه یک فرد پیشرفت کند یا پس رفت،انسان ماشین اثبات باورش هست،اگر باور داشته باشیم که جهان هستی پر از فراوانی هست.و حرکت بسوی خواسته هامون قطعا به ان دست پیدا میکنیم
وقتی ایمان داشته باشیم خودمون میتوانیم با افکارمون زندگی خودمون بسازیم قطعا میتوانیم،انسان میکلانژ زندگی خود هست
با امید سلامتی و خوشبختی برا همه مردم دنیا
سلام
وقتی شما باورهای خودتون را تغییر میدید، اتفاقی که می افته اینه که انگار یک چراغ قوه بزرگ در دست شما قرار داره و شما می تونید به خوبی اطرافتون را ببینید٫ در این صورته که فرصت هایی که دیگران با تلاش و با استفاده از راه های زیاد در جستجوی آن هستند شما به راحتی پیدا می کنید٫ در واقع به جای این که شما به سمت راه حل ها بروید راه حل ها به سمت شما میان٫
به نظر من استاد با تغییر باورهای خودش، باعث شده که افراد، شرایط و ابزارهای مورد نیاز را بدون تحمل رنج و سختی جذب کنه٫ حال به جای این که خودش بخواد زحمت زیادی بکشه، دیگران این کار را با شوق و رغبت براش انجام می دادن٫
من این را در زندگی ام تست کردم٫ یه خونه داشتم که می خواستم بدم اجاره٫ کلی آگهی دادم و تلاش کردم و فقط یک نفر حاضر شد این خانه را با مبلغ بسیار کم از من بگیره که من این کار را انجام ندادم٫
بعد از این که به فایل های استاد گوش کردم و بعد از سه هفته دوستم به صورت اتفاقی از اوضاع من پرسید و بحث خانه پیش کشیده شد٫
ایشون بهم گفتن فلان جا و به این طریق که من می گم تبلیغت را بزن که بسیار هم ساده بود٫ من به حرفشون گوش دادم و بعد اتفاقات شروع شد٫
الان که چند هفته گذشته افراد بسیار زیادی تماس می گیرن و حاضرن برای اقامت چند روز مبلغ خوبی پرداخت کنند و این من هستم که باید از بین اون ها انتخاب کنم٫ تا حالا حتی یک روز هم خالی نمانده و افراد زیادی هم توی نوبت هستند٫
اولش زیاد تعجب می کردم ولی هر چه بیشتر به فایل های استاد توجه می کنم متوجه می شم که این یک قانون هست٫ چیزی که من با تلاش فیزیکی و دوندگی بدستش نیاوردم با تغییر دیدگاه و باورم به راحتی بدستش آوردم٫
این یک مثال بود که بگم این تضادی که هست این طوری قابل دفاع و برطرف شدن هست٫
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان
به نظر من باور فراوانی یکی از اصلی ترین نکته های هست که باید تو کسب و کار بهش توجه کرد… وقتی شما کارتو خوب انجام بدی (مثلا اگر محصولی رو تولید میکنی واقعا به کیفیتش اهمیت بدی) و به خدا توکل کنی به نظرم کم کم خداوند افراد مختلفو وارد کسب و کارت میکنه…به نظرم مشکل خیلی از ادما اینه که سریع تسلیم میشن و هی دنبال رقابت و تبلیغات فراوونن. من شخصیت های مختلفی رو بررسی کردم .از موفق ترین ادما توی زمینه های کاری خودشون و مهم ترین باور و اعتقادشون بدون شک باورای توحیدیشون هست… اینکه خودت باشی و سعی نکنی یه کاریو به خاطر مردم انجام بدی. از کارت لذت ببری و مهم تر از همه تسلیم نشی در اوایل و ایمانتو نشون بدی به خداوند. قطعا خداوند پاسخ آدمای با ایمان رو میده.
امیدوارم همه به ارزوهاشون برسن :)
با سلام
به نظر من ایمان و باور هرچه بیشتر به باور فراوانی و احساس لیاقت استاد عباسمنش درباره ی نوع فعالیتشون و البته نگاه توحیدی که به هر مسئله دارند ایشون میتونه عامل اصلی و مهم واسه رشدشون باشه
بارها از استاد شنیدم که میگن “من حاضرم یه دانه بکارم تا اینکه یک نهال آماده تهیه کنم”
این اصل اساسی در هر کسب و کاری میتونه باشه
دوست هم فرکانسی عزیز آقا رضا سلام
در مورد بحث باورها ، نهال آماده هم خوبه ! همون نتیجه را به ما میدهد شما این طوری فکر نمی کنید؟
میشه بیشتر توضیح دهید. ممنونم
موقه ای که داشتم این لایو رو می دیدم ناخوادگاه این جمله اومد رو زبونم و گفتم
من به دستان خدا خیره شدم، معجزه کرد.
پس به همین جمله بسنده میکنم چون جمله خودم نبود و ناخوادگاه اومد رو زبونم وقتی داشتم از طبیعت زیبای این فایل لذت میبردم.
?