https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
در پاسخ به این سئوال من کسب و کار خودم رو در نظر میگیرم
من از سال 1365 یعنی از 14 سالگی با شاگردی در کار گچبری ساختمان وارد بازار کار شدم و سه سال بعد در اون کار اوستا کار شدم، دو سال بعد به سربازی رفتم و بعد از سربازی تا سال 1380 با همون شغل خانه ای خریدم که هم در آن ساکن بودم و هم دو مغازه تجاری داشت که اجاره داده بودم و هم یک واحد اضافه داشت که اجاره داده بودم که اجاره همونها مخارج زندگی خود و خانواده ام رو میداد و در شغلم چنان پیشرفت کرده بودم که اگه ادامه میدادم در هر سال میتوانستم یک زمین یا یک آپارتمان بخرم،
حال میخوام به اون عواملی بپردازم که من رو در اون کار موفق کرده بود
وقتی که فکر میکنم یادم میاد که اون زمان با اینکه اصلا با این مسیر آشنا نبودم اما ناخودآگاه کاملا در این مسیر حرکت میکردم،
همیشه وقتی نماز میخواندم معنای نماز رو در ذهنم مرور میکردم و الان میفهمم اون معنای نماز چه قدرت و آرامشی در من ایجاد میکرد
صبح که از در خانه میخواستم بیام بیرون همیشه ذکر میکردم خدایا به امید تو، نه به امید خلق
و به این ایمان داشتم و اون زمان ناخودآگاه عوامل بیرونی برایم رنگی نداشت،
در کسب و کارم چون علاقه شدیدی به کار کچبری داشتم صدم رو میزاشتم و بهترین خودم رو ارائه میکردم و روز بروز پیشرفت میکردم، یادمه در سال 1376 هتل همای تهران رو بازسازی میکردن و کار گچ و گچبریش رو من انجام میدادم و یه تایمی حدود 80 نفر استا و شاگرد برام کار میکردن
پس عوامل پیشرفت من در اون کار:
نگاه توحیدی بود که ناخودآگاه در کسب و کارم من رو به موفقیت رسونده بود و اینکه اصلا روی عوامل بیرونی حساب نمیکردم مثلا اگه کسی بهم میگفت فلان ساختمان رو برات جور میکنم پورسانت بهم بده، من قبول نمیکردمو در اون چند سالی که کارم گچبری بود به هیچ عنوان بیکار نبودم و خداوند برام کارها رو پشت هم میچیند
ضمن اینکه تکاملم رو هم در اون کار پله به پله طی کردم و در کارم هم خبره بودم
علاقه و شور اشتیاق هم یه عامل دیگه بود برای موفقیت
صداقت داشتم و متعهد
همه این موارد باعث شده بود در اون کار موفق باشم،
اما از سال 1381 که وارد کار ساخت و ساز شدم مهمترین عاملی که باعث شد پیشرفتی نکنم و یه تایم به مرز ورشکستگی رسیدم شرک بود
الان که فکر میکنم بزرگترین ترمز من در شغل ساخت و ساز ترمز عوامل بیرونی بود
در کار گچبری من چنین ترمزی نداشتم چون با اداره جات کاری نداشتم، اما از وقتی وارد کار ساخت و ساز شدم باید پروانه میگرفتم، پایانکار میگرفتم، مهندس ناظر داشتم، دنبال سند میرفتم و از کوچکی در گوش من خوانده شده بود که اداره جات فاسدن و تا رشوه نگیرن کارت رو راه نمیندازن و این عوامل بیرونی بزرگترین ترمز و شرک من بود که باعث شد با اینکه در اینکار هم با اینکه تمام عوامل موفقیت از قبیل علاقه، مهارت، صداقت، تعهد پشتکار تکامل و غیره رو داشتم اما شرک و اینکه قدرت رو از خدا گرفته بودم و داده بودم به عوامل بیرونی باعث شد تا مرز ورشکستگی پیش برم
و الان 20 ماهه که دارم تلاشم رو میکنم که قدرت رو از عوامل بیرونی بگیرم و به خدای خودم بدم و خداروشکر که خیلی عالی دارم پیش میرم اما در این مورد هم باید تکامل طی بشه چون هنوز هم ریشه این شرک در وجودم هست و گاهی خودش رو نشون میده،
اما هر چه بیشتر خداوند رو باور کردم و قدرت رو به اون دادم بیشتر نتیجه گرفتم و نتایجم تو همین مدت بسیار عالی بوده که در کامنتهای گذشته بهش اشاره کردم
خدایا من نه میدانم و نه میتوانم
خدایا تو میدانی و تو میتوانی
هدایتم کن که در بهترین مسیر که توحیده قدم بردارم و در بهترین زمان به بهترین مکان و به بهترین افراد که دستان بیشمار تو هستن هدایتم کن
سپاسگزارم از استاد عباسمنش که این مسیر توحیدی رو یه زیبایی به ما نشون میدن
سپاسگزارم از خانم شایسته که در کنار استاد به رشد ما کمک میکنن
سپاسگزار دوستانی هستم که با گذاشتن کامنتهای عالی وتجاربشون قانون رو به ما یادآوری میکنن
معمولاً سؤال رو با سؤال جواب میدم، توی متن سؤال اومده که کجا از ابزار استفاده بشه؛ ابزار چی هستن؟! اگر فن بیان یک مجری ابزارشه، اگر قدرت یک وزنهبردار ابزارشه، اگر ماشین ی راننده ابزارشه و ٫٫٫ این ابزار از کجا اومدن و چطور کار می¬کنن؟ همه میدونیم که مخترع اصلی خداست و ما فقط پرده از روشون برمیداریم، میگیم مخترع هستیم ولی در اصل چیزی جز کشف در عالم هستی اتفاق نمی¬افته!
کجا باید روی خدا حساب کنیم؟ ی سؤال: من مغازهدار هستم، از خدا طلب روزی بیشتر و باکیفیتتر میکنم؛ اگر چهارتا مشتری داشته باشم در طی روز (یکی بیشترین سود رو بهم داده، یکی کمترین سود، یکی باهام سر قیمت چونه زده، یکی حتی بیشتر از اون چیزی ک خواستم بهم داده) میشه گفت کدوم یکی از مشتریا روزی امروز منه؟ سؤالم اشتباه شد فک کنم، کدوم یکیشون خداست که واسه من روزی آورده؟!
ی دوستی دارم که هر وقت میرم مغازه¬ش، خوشحال و شاد و خندانه و جالب اینه که با اینکه تمام همسایه¬هاش از اوضاع بازار گلایه می¬کنن، ایشون همیشه میگه خدا رو شکر بازار خیلی خوبه (می¬شه شکرگزاری واقعی رو از تمام جوارحش و انرژی¬ای که ازش ساطع میشه دید) و جالبتر اینکه هر هفته در حال پکینگ و ارسال جنس به مغازهها و شهرهای دیگه بهصورت عمده ست٫
چیزی که استاد رو متمایز میکنه و واسه همین ب عنوان مربیم قبولش کردم و باعث شد تمام ویدیو و وویس¬های اساتید دیگه رو از سیستم و زندگیم حذف کنم و متمرکز دنبالش کنم یکتاپرستیش بود، اونم دقیقن زمانی که باخدا و قران و پیغمبرش جنگ داشتم (به خاطر عدم آگاهی و انباشت اطلاعات)
روزی یکی از دوستام از استاد گلایه میکرد که آدم خیرخواهی نیست و محصولاتش گرون هستن و دلیلشم این بود ک یکی کامنت گذاشته ک من رو باورهام کار کردم ولی بازهم پول کافی ندارم، اگه میشه تخفیف بدین، در جواب هم استاد (البته گروه) گفتن رو باورهات کار کن؛ من ازش سؤال پرسیدم خیرخواهی استاد ربطی به شما داره؟ گفت خیر! گفتم این از این؛ پرسیدم برداشتت از اینجور دورهها و آموزشها چی بوده تا حالا؟ گفت ک من خالق زندگی خودم هستم! گفتم پس ب استاد ربطی داره تو پول داری یا نه؟ گفت خیر! گفتم پس محصول گرون نیست! گفت حق با توئه٫
زندگی ما رو باورهای ما میسازه و ن ابزار و تبلیغ و مشتری
ای نسخهء نامهء الهی که توئی * وی آئینهء جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست * در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
اگر قبول داری که تبلیغ باعث رشدت میشه، تبلیغ کن
اگر باور داری که بدون تبلیغ رشد میکنی، تبلیغ نکن
ولی ی چیز جالب:
سه چهار روز قبل یکی از آشناهای قدیمی اومد پیشم بعد اینکه کارشو انجام دادم گفت با عباس منش چه کردی؟ (من هشت ماه هست که استاد رو می¬شناسم) گفتم جدیداً یکی از دورههاش رو تهیه کردم٫ از اونجایی که این دوستمون خیلی باور خدایی نداشتن، بهش گفتم عباس منش خیلی خدا خدا میکنه، با بقیه فرق داره (چون ایشون دورههای اساتید دیگه رو تهیه کردن)
جوابش برام جالب بود: گفت آخه بدون خدا نمی تونی به آرامش برسی!!!
ی وویسی از استاد شنیدم میگفتن خدا میگه هر جا دو نفر باهم حرف می¬زنن، من نفر سومم ٫٫٫ خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
دومین لایو استاد، یکی اونجا نشسته داره میگه یاعاااااا (منظورم خود استاد هستن) خیلی خندیدم و کفم هم برید، یکی که اینهمه در مورد خودسازی حرف میزنه پشت دوربین نشسته و داره ادا درمیاه، میدونی ینی چی؟ ایمان و به قول استاد: ایمان همه چیزه
خدا خودش ابزارِ، خودش موفقیتِ، خودش عشقِ، هو اول و هو آخر ٫٫٫ خیلی جالبه، حتی روی خدا حساب هم نکنی، بازهم می¬تونی موفق بشی، چون خداست ٫٫٫ مگه داریم؟! مگه میشه؟!
ایاک نعبد و ایاک نستعین
برگی بی اذن خدا بر زمین نمی¬افته
از جایی به شما روزی میرسانم که نمیدانید!
ی سؤال: برای رسیدن به خواستهها، بهتره ب حرف کی گوش بدیم؟
جواب یکی از اساتید که ب نظرم بهترین جواب بود: به حرف کسی که قبلاً درجایی که من هستم، بوده و الآن بهجایی که من می¬خوام برسم، رسیده
خدا هست و خدا هست و خدا هست ٫٫٫
این مطلب رو واسه خودم نوشتم، چاپش میکنم و هرروز می¬خونمش، باشد که ایمان بیاورم
سلام به همگی .امروز تازه فایل لایو شماره 3 رو دیدم
خواستم توضیحات بیشتری راجع به سوال بدم و کمی بیشتر راجع به خودم بگم.
موضوع دیگه ای که فکر کنم از قلم افتاده که امروز با شنیدن فایل حس کردم باید بنویسم اینه که ما باید به دانسته هامون عمل کنیم. و انقدر به قوانین و خداوند ایمان داشته باشیم که قدم ها رو برداریم و آرام آرام راه ها برامون بازبشه.و خداوندراه رو به ما نشون میده .
مثلا من الان دارم روی باورهام کار میکنم اگه ایده ای به ذهنم رسید که برم برای کسب و کارم آموزشی ببینم باید انقدر باور و ایمان داشته باشم که برم اون کارو انجام بدم.
ولی به باورهای اشتباه اون معلم یا استاد که نباید توجه کرد اون با اون باورها نتایج خودشو میگیره منم با باورهام نتایج خودمو.
مثلا من از خدا خواستم کمکم کنه مهاجرت کنم حسم گفت که برم اول زبان اون کشور رو یاد بگیرم تا قدم های بعدی برام باز شه من خودم همیشه میگفتم خوب چه جوری بریم از کجا شروع کنم تو کشور غریب پول زیاد میخواد آدم .کارمون چی میشه همش این سوال ها میومد تو ذهنم بعد با خودم گفتم ولش کن بذار من حرکت کنم بقیه راه به لطف خدا باز میشه .حالا فعلا جلسه اول کلاس زبانم رو رفتم و باید روی باورهام هم کار کنم تا قدم های بعدی گفته شه . مثلا امروز استاد میگفت اونجا من زندگی میکنم اصلا کار نیست و من پدرم در اومد تادرس خوندم و از این جور حرفا که منم تو دلم گفتم این باور شماست و بحث رو ادامه ندادم. حالا تو کسب و کار هم همین طور خدا همه کارها رو انجام میده ایده ای اموزشی سرمایه ای کارمند ی هر چیزی که لازم باشه گفته میشه و ما باید عمل کنیم و بعد به لطف خدا نتیجه میگیریم.
اشنایی من با این گروه مربوط میشه به چند ماه پیش بطور اتفاقی درکانال تلگرامی,من از فایلهای ۲۸ روز با شکرگذاری ودوره قانون افرینش وبعضی از فایلهای رایگان استاد استفاده کردم وکه تأثیر زیادی رو زندگیم داشته,احساس بهتری دارم ومی دونم این مسیر همواره خوشبختی که همیشه با استرس ونگرانی دنبالش بودم که اونم همیشه ازمن فراری بود اینم بگم که من از دوران ابتدایی روزهامو گرفتم واز دوران راهنمایی نمازهامو خوندم وچندین ساله که ماه رمضون ختم قران برمی دارم بعضی موقع ها بامعنی وبعضی موقع ها بدون معنی ولی به جرات میگم ا ونموقع ها هیچ حس خوبی نداشتم وشاید فقط برا رفع تکلیف انجام می دادم ولی این ماه رمضون واین ختم قران که فقط می خوام معنی بخونم اونم با آگاهی وعشق, که امیدوارم فراموش نکنم هرگز,با همه ماه رمضون های عمرم یه فرق خیلی خوب داره,
.باتوجه به این فایلها وکامنتها وجملات تاکیدی من اینطور برداشت کردم.
علاوه براحساس رهایی ولذت بردن ازمسیر زندگی تا رسیدن به کمال که برا استاد وما کمال یعنی رسیدن به معنویت(صلح بودن با خود وخدای خود,درک کامل از ایاک نعبد وایاک نستعین واینکه برگی از درخت نمی ریزد مگر به اذن رب ویقین به اینکه همه امور دردست اوست ودرهرحال سپاسگذار اوبودن,سبحان الله و..),سلامتی.روابط,وثروت همراه آرامش که به ما احساس اعتماد به نفس میدهد و درک اینکه ما خود خالق زندگی خودهستیم وهرخیری ازخداست وهرشری ازخودمان, به ما می رسدو به وجود می اوریم آنچه می خواهیم وپر می کنیم اطرافمان با عدم آگاهی از انچه نمی خواهیم ومقصر را بیرون تصور میکنیم,همه غیر از خودمان حتی خدا. ما باید باور کنیم قانون جهان را و اینکه ما خالق زندگی خود هستیم وخودخلق کنیم هرانچه میخواهیم.
مهمترین عامل موفقیت استاد که به عنوان بزرگترین اهرم زندگیش عنوان میکند,استفاده ازالهامات که اونو به سمت خواسته هایش هدایت میکنه ومسیر خواسته ها رونیت پاک ودرست می دونه وقدم هارو یکی یکی برمی داره وحرکت می کند واونوبا چه شرطی عنوان میکند,باور.
باید باور داشته باشی که هدایت میشوی به انچه میخواهی باورداشته باشی خدا باتوست وتولایق هدایتی,وحدود آن ظرف توست وهرچه ظرفت بزرگتر باشه دریافت نعمتهابیشتره,خداراهر جور که باورکنی حسش میکنی,خداوهابه که به بینهایت طریق بهت کمک میکنه واساس هرکاری توکل است وخدا برای بنده اش کافیست وهرکه بنده اش باشد خدا به جای همه داشته ونداشته هایش میشود وتبلیغش رامی کند بدون اینکه او خبر داشته باشد…
هرکس خدا ترس وپرهیزگار شود خداراه بیرون شدن رابراومی گشاید وازجایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند وهرکه به خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهدکرد که خدا امرش رانافذ وروان می سازد وبرهر چه قدر واندازه ای مقرر داشته. (سوره طلاق ایه ۲_۳
من مدت کوتاهی است که عضو این خانواده ام،ولی از لحظه ای که کلیپ های استاد را دیدم بالاترین تحول زیبایی که در من رخ داده اینه که ،جمله خدایا شکرت از دهنم نمی افته، نمیخوام کتابی صحبت کنم فقط میخوام بگم استادی که نتجه زندگیش و موفقیت هاش از همه بهتره تونسته خدا را با قلبش حس کنه،یه حس قشنگی که شاید خیلیها نتونند درکش کنند او خیلی خوب تونسته خدا را به عنوان تنها دارنده قدرت باور کنه و از خیلی از شرکها که ما به راحتی و خیلیهاش را بدون اینکه بفهمیم مرتکب میشیم به دور باشه،نمیخوام جوابم طولانی باشه که از حوصله افراد به دور باشه فقط میخوام بگم همیشه باید فقط رو خود خدا حساب کرد خدایی که اگه بتونی واقعا از ته قلبت حسش کنی همه چیز برات فراهم میکنه من تازه اول راهم خیلی باید روی خودم کار کنم اما تو همین مدت هم که همش میگم خدایا شکرت زندگیم خیلی قشنگتر شده اصلا یه آرامش عجیبی پیدا کردم(خدایا شکرت) و خدا را خیلی شاکرم که با استاد عزیز عباس منش آشنا شدم باز هم خدایا شکرت
سلام بر استاد تکرار نشدنی و دوستان همراه سایت عباسمنش٫بنظر من مجموعه ای از عوامل دست به دست هم دادن تا تفاوت رو در ایشون به وجود بیارن اول از همه میل شدید ایشون به تغییر زندگیشون بوده در برخورد با تضادهاو بعدش ایمان خالص استاده و من این ایمان رو توی دوره کشف قوانین فایل سه ب وضوح دیدم فایلی که هر بار نگاش میکنم دوست دارم پرواز کنم که خدایا عجب قانونیه این جذب ٫شاید اگر نگاهی ب ایمان خودمون اطرافیانمون بندازیم هیچ کس رو نبینیم که با این صراحت اهدافشو بیان کنه و با اطمینان بگه به فلان هدف و فلان هدف می رسم شاید بعضی ها مثل خودم بگن ولی فقط زبانی باشه نه قلبی و یا شاید از روی جو لحظه ای اما در وسطای راه ناامید میشیم و بیخیال اهداف و بعد شروع ب بهانه تراشی و توجیه خودمون می کنیم ٫گاهی وقتی حرفهای استاد رو می شنوم اینقدر ایمانم به خدا؛ اینقدر ایمانم ب رسیدن زیاد میشه که نمی فهمم ساعتهاس پای ی فایلشم انرژی منتقل میشه و استاد اون ایمان رو در قالب حرفهاش بما منتقل میکنه اما این ایمان ک ی شبه نیومده یا زاییده نشده ایمان از انگیزه و اشتیاق سوزان میاد اشتیاق فراوان به تغییر زندگیش همون اشتیاقی که باعث میشه برادران رایت هواپیما رو اختراع کنن و دیگری فقط نظاره گر باشه ٫اشتیاقی که از میان ناخواسته هاش سر دراورد ایشون زندگی معمولی رو نمی خواستن پس چی میخواستن زندگی توام با رفاه رو ٫زمانی که فیلم خونشون رو نگاه میکردم که در چ شرایطی زندگی می کردن ولی از دل اون شرایط دنبال بهبودش بودن میخ کوب میشم که این دیگه کیه ٫همیشه یکی از مسایل من توجیه های بی جا و ب نوعی خود گول زدن بود خب فلانی اگر ب اینجا رسیده تو خانوادش لابد کسی رو داشته باهاش رقابت کنه یا خانواده مثبتی داشته یا ادم خاصی بوده که با ی تلنگر به اینجا رسیده یا قد من منفی بافی نبوده اما وقتی ب ایشون نگاه میکنم ک اطرافیانشم مثل خودش بودن و اون شوق رسیدن نزاشته ب اون وضعیت قانع باشه ک خب منم مثل بقیه زندگیم همینه دیگه باید کار کرد سختی کشید تا ب ی اب باریکه رسید اما این اشتیاق از کجا اومد از باور به توانایی خودش از اینکه خودشو شناخت احساس لیاقت رو در خودش پروراند بعد شروع به باور سازی کرد و بهای باور هاشو داد ( زمانی که از بندرعباس میرفت تهران بخاطر کلاس nlp) خداییش من بودم ۲۴ ساعت زمان نمی زاشتم کلاسی برم که نمی دونستم مطالبش به درد بخور هست یا نه ٫اینجاست که واقعا فهمیدم بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه یا زمانی ک از بندرعباس میرن تهران با ی پسر سه ماهه و ی پسر س ساله اونم با دست خالی اما ایمان داشت که سازنده سازنده س هر جا که میخواد باشه و تو تهران زندگیشونو از نو ساخت شاید هر کس دیگه ای بود با دست پر می رفت اما ایشون پلهای پشت سرشون روخراب کردن چون ب خدا به خودش و باورهاش ایمان داشت اما ساختن باورهایش کار راحتی نبود٫سالها کتاب خوند کتاب خوند تا باورش ساخته شد الگو برداری کرد تلویزیون رو ب قول خودش کنار گذاشت هارد چند ترابایتی اطلاعات داشت خودشو بمباران اطلاعات کرد تا ورودی هاشو درست کنه مراقب چشم و گوش و زبانش بودوقتی ایشون گفتن که راننده تاکسی بودن و فایلی از باورهای سازنده واسه خودشون ضبط کردن و با هندزفری مدام گوشش میکردن طوریکه اگر کسی میخواست پیاده بشه می بایست رو شونه شون میزدوقتی اینا رو از استاد شنیدم تازه فهمیدم باور داریم تا باور و چرا اینقدر استاد موفق شدن و چ تلاشی برای باورسازیشون انجام دادن و بعد ساختن باورهاش احساس خوب شروع ب رو شدن کرد و ب قول معروف هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را ٬ و ایشون کلید نهایی موفقیت رو رعایت کردن احساس خوب داشتن احساسی چون دیگه ایمان داشتم ک میشه حتی بدون تبلیغاتم میشه موفق شد همونطور ک تبلیغات کلامی داره کارشو انجام میده دیگران مبلغی استاد شدن چون ایشون دنبال هم فرکانسی خودشونن بدون اینکه از جانب خودشون تبلیغی انجام بشه اما از جانب کاینات چرا ٫چون می دونست از زندگی چی میخواد خیلیا فقط مردگان زنده هستن هستن ولی نیستن چون خودشونم نمی دونن چی میخوان و چون کم کم طعم پولو و ازادی مالی رو چشیدن باورهاشون قویتر و قویتر شد تا بازم با دست خالی رفتن امریکا و اونجام معمار زندگیشون شدن٫اینجاست ک واقعا درک کردم تنها تفاوت استاد اینه که با تموم وجودشون باور کردن این قوانین رو باور کردن خالق زندگیشونن منم باور کردم اما هنوز سر جای اولمم چون خیال میکنم ک باور کردم وگرنه ب قول استاد باور من ایمان من فقط حرف مفته چون عملی نیاورد ٫ایشون باورکردن هرجا برن می تونن از هیچ همه چیز بسازن اونم با عمل به قوانین وچون باور دارن وقتی میخوان کاری انجام بدن ادمهایی سر راهش قرار میگیرن یا ایده هایی ب ذهنش میرسه ک فردی ک سالهاس در اون حرفه س شاید ب ذهنش نرسه ٫من خودم ب شخصه ایمان دارم با عمل ب تمام معنا ب قوانین ب شیوه استاد نیاز نیست سختی خیلی چیزها رو ب جون خرید چون قوانین ادمشو سر راهت می زاره اینه تفاوت استاد با بقیه اینه شاه کلید موفقیت استاد
من فکر میکنم به دلایل««باورها…ایمان…عزت نفس…ترس…احساس لیاقت…احساس خوب یا بد»» هرفرد است که نتایج را برایش رقم میزند٫
شخصی که با باور های کمبود و سختی زیاد و وضعیت نابسامان ،ایمان به رزاقیت و قدرت خداوند ندارد،به دنبال رضایت دیگران نسبت به خودش است و برای مردم زندگی میکند دارد خوشبختی و ثروت را از خودش دور میکند٫
نیاز نیست که محدودیت هایی را برای خود اعمال کنیم مانند شرایط و اصول فروش خوب،بلکه لازم است باور های قدرتمند کننده مانند فراوانی را در خود تقویت کنیم٫
استاد عباسمنش با دانستن قوانین جهان هستی و استفاده درست از این قوانین زندگی خودش رو هر آنچه که میخواهد رقم میزند و هروز نتایج زیباتری میگیرد٫
اگر من ترس از این داشته باشم که نتیجه خوبی نگیرم یا مشتری هایم کم باشد یا هر چیز دیگری که باعث ترس من شود که باز هم به بی ایمانی ام برمیگردد،این ترس به واقعیت تبدیل میشود چراکه اگر من به خدای خودم باور داشته باشم و اورا تنها منبع رزق جهان بدانم دیگر ترسی هم ندارم٫
اگر من خودم را لایق بهترین ها ندانم ،بهترین هارا نمیتوانم داشته باشم٫استاد عباسمنش خودش را لایق بهترین ها میداند بنابراین بهترین هارا دریافت میکند٫خداوند هرچقدر که ظرفیت داشته باشیم به ما میدهد٫خداوند به اندازه ای که ما از او میخواهیم میدهد٫اگر ما بزرگی و نامحدودیت خدارا میدانیم پس باید باورش کنیم و بهترین هارا بخواهیم٫من هرموقع که خواسته ای دارم و ذهنم میگوید که نیاز نیست یا نمیشود،این سوال را با نیش و کنایه از خودم میپرسم که تو چقدر خدا رو درونت کوچک میکنی٫این سوال به من کمک میکند تا دوباره به خودم یادآور شوم که خدارا باوردارم و او نامحدود است و بهترین هارو ازش میخوام٫
استاد عباسمنش وقتی این قانون رو فهمیده ،بهترین هارو میخواد و خودش رو لایق بهترین ها میداند و میداند که ما هرچه بیشتر و بهتر از خدا بخواهیم خدا خوشحال تر میشه ٫اون بیشتر از ما میخواهد که ما به خواسته هامون برسیم ٫چون جهانش گسترده تر میشه٫بهتر میشناسیمش ؛من خدام رو با غیرت میدونم و به کم قانع نیستم٫
وقتی که من کاری رو که میخوام و دوست دارم انجام میدم و با احساس خوب کارمیکنم نتایج عالی میگیرم٫
از نظر من نباید پافشاری برای تبلیغ داشت٫فقط باید با اعتماد به نفس و عزت نفس بالا توانایی معرفی کردن خودمون رو داشته باشیم٫
استاد عباسمنش با باور های درست کاری رو که علاقه داره و حس خوبی بهش دست میده انجام میده و منتظر تأیید دیگران نیست و وقتی انسان برای خودش ارزش قائل باشه و خدای خودش رو تنها منبع رزق و قدرت جهان باور داشته باشه،خداوند با بینهایت دستانش به بنده اش کمک میکنه٫
سلام. به نظر من یکی از دیدگاههای مهم در این خصوص باور عالی به توانایی های خداوند و فقط روی خدا حساب باز کردن نه هیچ عامل خارجی دیگری و کیفیت محول ایشان می تواند عامل اصلی باشد
به نام الله
سلام براستادو دوستان عزیزم
درجواب سوال دوستمون من فکر میکنم هرزمان که
برای هر کاری وهرسوالی به خدابرسیم پس اون کار و جواب درسته یعنی اینکه اون کار مورد قبول خداباشه
یعنی اینکه ایا این کار را خدا برامون خواست ،خداکرد
یااینکه فلان کس یا فلان چیز
وقتی فکر کنیم کاری را باتبلیغ یااگر فلانی یا فلان چیز اگربود میشد این یعنی خود خود شرک
پس اگر فکر کنیم کاری را لایک و کامنت وتبلیغ وپول وفلانی برامون ردیف میکنه یا کرده شرک ورزیدیم
اما اگر اون کار اصلی که باید برای یک حرفه ای راه اندازی کنیم را انجام بدیم وبقیه را به خدا بسپاریم
وبه انچه که اوخواسته عمل کنیم مثل صداقت ،روزی حلال ،وجدان و….خود خدا همه را درست میکنه
ازاونجایی که فکرش را نمیکنیم مشتری وپول و…میرسه
به نظر من اصل همون خداست وهرانچه که ازماخواسته
وفرع انتخاب راه های رسیدن به اصل
درپناه الله یکتا به همه ی خواسته هاتون برسید 🥰
بر
بنام پرودگار یکتا و بی همتا
سلام
گام سیزدهم خانه تکانی ذهن:
چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
در پاسخ به این سئوال من کسب و کار خودم رو در نظر میگیرم
من از سال 1365 یعنی از 14 سالگی با شاگردی در کار گچبری ساختمان وارد بازار کار شدم و سه سال بعد در اون کار اوستا کار شدم، دو سال بعد به سربازی رفتم و بعد از سربازی تا سال 1380 با همون شغل خانه ای خریدم که هم در آن ساکن بودم و هم دو مغازه تجاری داشت که اجاره داده بودم و هم یک واحد اضافه داشت که اجاره داده بودم که اجاره همونها مخارج زندگی خود و خانواده ام رو میداد و در شغلم چنان پیشرفت کرده بودم که اگه ادامه میدادم در هر سال میتوانستم یک زمین یا یک آپارتمان بخرم،
حال میخوام به اون عواملی بپردازم که من رو در اون کار موفق کرده بود
وقتی که فکر میکنم یادم میاد که اون زمان با اینکه اصلا با این مسیر آشنا نبودم اما ناخودآگاه کاملا در این مسیر حرکت میکردم،
همیشه وقتی نماز میخواندم معنای نماز رو در ذهنم مرور میکردم و الان میفهمم اون معنای نماز چه قدرت و آرامشی در من ایجاد میکرد
صبح که از در خانه میخواستم بیام بیرون همیشه ذکر میکردم خدایا به امید تو، نه به امید خلق
و به این ایمان داشتم و اون زمان ناخودآگاه عوامل بیرونی برایم رنگی نداشت،
در کسب و کارم چون علاقه شدیدی به کار کچبری داشتم صدم رو میزاشتم و بهترین خودم رو ارائه میکردم و روز بروز پیشرفت میکردم، یادمه در سال 1376 هتل همای تهران رو بازسازی میکردن و کار گچ و گچبریش رو من انجام میدادم و یه تایمی حدود 80 نفر استا و شاگرد برام کار میکردن
پس عوامل پیشرفت من در اون کار:
نگاه توحیدی بود که ناخودآگاه در کسب و کارم من رو به موفقیت رسونده بود و اینکه اصلا روی عوامل بیرونی حساب نمیکردم مثلا اگه کسی بهم میگفت فلان ساختمان رو برات جور میکنم پورسانت بهم بده، من قبول نمیکردمو در اون چند سالی که کارم گچبری بود به هیچ عنوان بیکار نبودم و خداوند برام کارها رو پشت هم میچیند
ضمن اینکه تکاملم رو هم در اون کار پله به پله طی کردم و در کارم هم خبره بودم
علاقه و شور اشتیاق هم یه عامل دیگه بود برای موفقیت
صداقت داشتم و متعهد
همه این موارد باعث شده بود در اون کار موفق باشم،
اما از سال 1381 که وارد کار ساخت و ساز شدم مهمترین عاملی که باعث شد پیشرفتی نکنم و یه تایم به مرز ورشکستگی رسیدم شرک بود
الان که فکر میکنم بزرگترین ترمز من در شغل ساخت و ساز ترمز عوامل بیرونی بود
در کار گچبری من چنین ترمزی نداشتم چون با اداره جات کاری نداشتم، اما از وقتی وارد کار ساخت و ساز شدم باید پروانه میگرفتم، پایانکار میگرفتم، مهندس ناظر داشتم، دنبال سند میرفتم و از کوچکی در گوش من خوانده شده بود که اداره جات فاسدن و تا رشوه نگیرن کارت رو راه نمیندازن و این عوامل بیرونی بزرگترین ترمز و شرک من بود که باعث شد با اینکه در اینکار هم با اینکه تمام عوامل موفقیت از قبیل علاقه، مهارت، صداقت، تعهد پشتکار تکامل و غیره رو داشتم اما شرک و اینکه قدرت رو از خدا گرفته بودم و داده بودم به عوامل بیرونی باعث شد تا مرز ورشکستگی پیش برم
و الان 20 ماهه که دارم تلاشم رو میکنم که قدرت رو از عوامل بیرونی بگیرم و به خدای خودم بدم و خداروشکر که خیلی عالی دارم پیش میرم اما در این مورد هم باید تکامل طی بشه چون هنوز هم ریشه این شرک در وجودم هست و گاهی خودش رو نشون میده،
اما هر چه بیشتر خداوند رو باور کردم و قدرت رو به اون دادم بیشتر نتیجه گرفتم و نتایجم تو همین مدت بسیار عالی بوده که در کامنتهای گذشته بهش اشاره کردم
خدایا من نه میدانم و نه میتوانم
خدایا تو میدانی و تو میتوانی
هدایتم کن که در بهترین مسیر که توحیده قدم بردارم و در بهترین زمان به بهترین مکان و به بهترین افراد که دستان بیشمار تو هستن هدایتم کن
سپاسگزارم از استاد عباسمنش که این مسیر توحیدی رو یه زیبایی به ما نشون میدن
سپاسگزارم از خانم شایسته که در کنار استاد به رشد ما کمک میکنن
سپاسگزار دوستانی هستم که با گذاشتن کامنتهای عالی وتجاربشون قانون رو به ما یادآوری میکنن
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام خدمت همخانوادههای عزیز
معمولاً سؤال رو با سؤال جواب میدم، توی متن سؤال اومده که کجا از ابزار استفاده بشه؛ ابزار چی هستن؟! اگر فن بیان یک مجری ابزارشه، اگر قدرت یک وزنهبردار ابزارشه، اگر ماشین ی راننده ابزارشه و ٫٫٫ این ابزار از کجا اومدن و چطور کار می¬کنن؟ همه میدونیم که مخترع اصلی خداست و ما فقط پرده از روشون برمیداریم، میگیم مخترع هستیم ولی در اصل چیزی جز کشف در عالم هستی اتفاق نمی¬افته!
کجا باید روی خدا حساب کنیم؟ ی سؤال: من مغازهدار هستم، از خدا طلب روزی بیشتر و باکیفیتتر میکنم؛ اگر چهارتا مشتری داشته باشم در طی روز (یکی بیشترین سود رو بهم داده، یکی کمترین سود، یکی باهام سر قیمت چونه زده، یکی حتی بیشتر از اون چیزی ک خواستم بهم داده) میشه گفت کدوم یکی از مشتریا روزی امروز منه؟ سؤالم اشتباه شد فک کنم، کدوم یکیشون خداست که واسه من روزی آورده؟!
ی دوستی دارم که هر وقت میرم مغازه¬ش، خوشحال و شاد و خندانه و جالب اینه که با اینکه تمام همسایه¬هاش از اوضاع بازار گلایه می¬کنن، ایشون همیشه میگه خدا رو شکر بازار خیلی خوبه (می¬شه شکرگزاری واقعی رو از تمام جوارحش و انرژی¬ای که ازش ساطع میشه دید) و جالبتر اینکه هر هفته در حال پکینگ و ارسال جنس به مغازهها و شهرهای دیگه بهصورت عمده ست٫
چیزی که استاد رو متمایز میکنه و واسه همین ب عنوان مربیم قبولش کردم و باعث شد تمام ویدیو و وویس¬های اساتید دیگه رو از سیستم و زندگیم حذف کنم و متمرکز دنبالش کنم یکتاپرستیش بود، اونم دقیقن زمانی که باخدا و قران و پیغمبرش جنگ داشتم (به خاطر عدم آگاهی و انباشت اطلاعات)
روزی یکی از دوستام از استاد گلایه میکرد که آدم خیرخواهی نیست و محصولاتش گرون هستن و دلیلشم این بود ک یکی کامنت گذاشته ک من رو باورهام کار کردم ولی بازهم پول کافی ندارم، اگه میشه تخفیف بدین، در جواب هم استاد (البته گروه) گفتن رو باورهات کار کن؛ من ازش سؤال پرسیدم خیرخواهی استاد ربطی به شما داره؟ گفت خیر! گفتم این از این؛ پرسیدم برداشتت از اینجور دورهها و آموزشها چی بوده تا حالا؟ گفت ک من خالق زندگی خودم هستم! گفتم پس ب استاد ربطی داره تو پول داری یا نه؟ گفت خیر! گفتم پس محصول گرون نیست! گفت حق با توئه٫
زندگی ما رو باورهای ما میسازه و ن ابزار و تبلیغ و مشتری
ای نسخهء نامهء الهی که توئی * وی آئینهء جمال شاهی که توئی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست * در خود بطلب هر آنچه خواهی که توئی
اگر قبول داری که تبلیغ باعث رشدت میشه، تبلیغ کن
اگر باور داری که بدون تبلیغ رشد میکنی، تبلیغ نکن
ولی ی چیز جالب:
سه چهار روز قبل یکی از آشناهای قدیمی اومد پیشم بعد اینکه کارشو انجام دادم گفت با عباس منش چه کردی؟ (من هشت ماه هست که استاد رو می¬شناسم) گفتم جدیداً یکی از دورههاش رو تهیه کردم٫ از اونجایی که این دوستمون خیلی باور خدایی نداشتن، بهش گفتم عباس منش خیلی خدا خدا میکنه، با بقیه فرق داره (چون ایشون دورههای اساتید دیگه رو تهیه کردن)
جوابش برام جالب بود: گفت آخه بدون خدا نمی تونی به آرامش برسی!!!
ی وویسی از استاد شنیدم میگفتن خدا میگه هر جا دو نفر باهم حرف می¬زنن، من نفر سومم ٫٫٫ خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
دومین لایو استاد، یکی اونجا نشسته داره میگه یاعاااااا (منظورم خود استاد هستن) خیلی خندیدم و کفم هم برید، یکی که اینهمه در مورد خودسازی حرف میزنه پشت دوربین نشسته و داره ادا درمیاه، میدونی ینی چی؟ ایمان و به قول استاد: ایمان همه چیزه
خدا خودش ابزارِ، خودش موفقیتِ، خودش عشقِ، هو اول و هو آخر ٫٫٫ خیلی جالبه، حتی روی خدا حساب هم نکنی، بازهم می¬تونی موفق بشی، چون خداست ٫٫٫ مگه داریم؟! مگه میشه؟!
ایاک نعبد و ایاک نستعین
برگی بی اذن خدا بر زمین نمی¬افته
از جایی به شما روزی میرسانم که نمیدانید!
ی سؤال: برای رسیدن به خواستهها، بهتره ب حرف کی گوش بدیم؟
جواب یکی از اساتید که ب نظرم بهترین جواب بود: به حرف کسی که قبلاً درجایی که من هستم، بوده و الآن بهجایی که من می¬خوام برسم، رسیده
خدا هست و خدا هست و خدا هست ٫٫٫
این مطلب رو واسه خودم نوشتم، چاپش میکنم و هرروز می¬خونمش، باشد که ایمان بیاورم
شادباشیم
سلام به همگی .امروز تازه فایل لایو شماره 3 رو دیدم
خواستم توضیحات بیشتری راجع به سوال بدم و کمی بیشتر راجع به خودم بگم.
موضوع دیگه ای که فکر کنم از قلم افتاده که امروز با شنیدن فایل حس کردم باید بنویسم اینه که ما باید به دانسته هامون عمل کنیم. و انقدر به قوانین و خداوند ایمان داشته باشیم که قدم ها رو برداریم و آرام آرام راه ها برامون بازبشه.و خداوندراه رو به ما نشون میده .
مثلا من الان دارم روی باورهام کار میکنم اگه ایده ای به ذهنم رسید که برم برای کسب و کارم آموزشی ببینم باید انقدر باور و ایمان داشته باشم که برم اون کارو انجام بدم.
ولی به باورهای اشتباه اون معلم یا استاد که نباید توجه کرد اون با اون باورها نتایج خودشو میگیره منم با باورهام نتایج خودمو.
مثلا من از خدا خواستم کمکم کنه مهاجرت کنم حسم گفت که برم اول زبان اون کشور رو یاد بگیرم تا قدم های بعدی برام باز شه من خودم همیشه میگفتم خوب چه جوری بریم از کجا شروع کنم تو کشور غریب پول زیاد میخواد آدم .کارمون چی میشه همش این سوال ها میومد تو ذهنم بعد با خودم گفتم ولش کن بذار من حرکت کنم بقیه راه به لطف خدا باز میشه .حالا فعلا جلسه اول کلاس زبانم رو رفتم و باید روی باورهام هم کار کنم تا قدم های بعدی گفته شه . مثلا امروز استاد میگفت اونجا من زندگی میکنم اصلا کار نیست و من پدرم در اومد تادرس خوندم و از این جور حرفا که منم تو دلم گفتم این باور شماست و بحث رو ادامه ندادم. حالا تو کسب و کار هم همین طور خدا همه کارها رو انجام میده ایده ای اموزشی سرمایه ای کارمند ی هر چیزی که لازم باشه گفته میشه و ما باید عمل کنیم و بعد به لطف خدا نتیجه میگیریم.
اشنایی من با این گروه مربوط میشه به چند ماه پیش بطور اتفاقی درکانال تلگرامی,من از فایلهای ۲۸ روز با شکرگذاری ودوره قانون افرینش وبعضی از فایلهای رایگان استاد استفاده کردم وکه تأثیر زیادی رو زندگیم داشته,احساس بهتری دارم ومی دونم این مسیر همواره خوشبختی که همیشه با استرس ونگرانی دنبالش بودم که اونم همیشه ازمن فراری بود اینم بگم که من از دوران ابتدایی روزهامو گرفتم واز دوران راهنمایی نمازهامو خوندم وچندین ساله که ماه رمضون ختم قران برمی دارم بعضی موقع ها بامعنی وبعضی موقع ها بدون معنی ولی به جرات میگم ا ونموقع ها هیچ حس خوبی نداشتم وشاید فقط برا رفع تکلیف انجام می دادم ولی این ماه رمضون واین ختم قران که فقط می خوام معنی بخونم اونم با آگاهی وعشق, که امیدوارم فراموش نکنم هرگز,با همه ماه رمضون های عمرم یه فرق خیلی خوب داره,
.باتوجه به این فایلها وکامنتها وجملات تاکیدی من اینطور برداشت کردم.
علاوه براحساس رهایی ولذت بردن ازمسیر زندگی تا رسیدن به کمال که برا استاد وما کمال یعنی رسیدن به معنویت(صلح بودن با خود وخدای خود,درک کامل از ایاک نعبد وایاک نستعین واینکه برگی از درخت نمی ریزد مگر به اذن رب ویقین به اینکه همه امور دردست اوست ودرهرحال سپاسگذار اوبودن,سبحان الله و..),سلامتی.روابط,وثروت همراه آرامش که به ما احساس اعتماد به نفس میدهد و درک اینکه ما خود خالق زندگی خودهستیم وهرخیری ازخداست وهرشری ازخودمان, به ما می رسدو به وجود می اوریم آنچه می خواهیم وپر می کنیم اطرافمان با عدم آگاهی از انچه نمی خواهیم ومقصر را بیرون تصور میکنیم,همه غیر از خودمان حتی خدا. ما باید باور کنیم قانون جهان را و اینکه ما خالق زندگی خود هستیم وخودخلق کنیم هرانچه میخواهیم.
مهمترین عامل موفقیت استاد که به عنوان بزرگترین اهرم زندگیش عنوان میکند,استفاده ازالهامات که اونو به سمت خواسته هایش هدایت میکنه ومسیر خواسته ها رونیت پاک ودرست می دونه وقدم هارو یکی یکی برمی داره وحرکت می کند واونوبا چه شرطی عنوان میکند,باور.
باید باور داشته باشی که هدایت میشوی به انچه میخواهی باورداشته باشی خدا باتوست وتولایق هدایتی,وحدود آن ظرف توست وهرچه ظرفت بزرگتر باشه دریافت نعمتهابیشتره,خداراهر جور که باورکنی حسش میکنی,خداوهابه که به بینهایت طریق بهت کمک میکنه واساس هرکاری توکل است وخدا برای بنده اش کافیست وهرکه بنده اش باشد خدا به جای همه داشته ونداشته هایش میشود وتبلیغش رامی کند بدون اینکه او خبر داشته باشد…
هرکس خدا ترس وپرهیزگار شود خداراه بیرون شدن رابراومی گشاید وازجایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند وهرکه به خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهدکرد که خدا امرش رانافذ وروان می سازد وبرهر چه قدر واندازه ای مقرر داشته. (سوره طلاق ایه ۲_۳
نمیدونم الان زمان مناسبی هست یا نه ولی این روش مسابقه روش درستی نیست…الان صد صفحه جواب اومده…کی حوصله و وقت داره همه رو بخونه و امتیاز بده!!..
سلام بر خدای عشق و زیباییها
سلام بر استاد عزیزم عباس منش
و سلام به همه دوستان عزیزم
من مدت کوتاهی است که عضو این خانواده ام،ولی از لحظه ای که کلیپ های استاد را دیدم بالاترین تحول زیبایی که در من رخ داده اینه که ،جمله خدایا شکرت از دهنم نمی افته، نمیخوام کتابی صحبت کنم فقط میخوام بگم استادی که نتجه زندگیش و موفقیت هاش از همه بهتره تونسته خدا را با قلبش حس کنه،یه حس قشنگی که شاید خیلیها نتونند درکش کنند او خیلی خوب تونسته خدا را به عنوان تنها دارنده قدرت باور کنه و از خیلی از شرکها که ما به راحتی و خیلیهاش را بدون اینکه بفهمیم مرتکب میشیم به دور باشه،نمیخوام جوابم طولانی باشه که از حوصله افراد به دور باشه فقط میخوام بگم همیشه باید فقط رو خود خدا حساب کرد خدایی که اگه بتونی واقعا از ته قلبت حسش کنی همه چیز برات فراهم میکنه من تازه اول راهم خیلی باید روی خودم کار کنم اما تو همین مدت هم که همش میگم خدایا شکرت زندگیم خیلی قشنگتر شده اصلا یه آرامش عجیبی پیدا کردم(خدایا شکرت) و خدا را خیلی شاکرم که با استاد عزیز عباس منش آشنا شدم باز هم خدایا شکرت
سلام بر استاد تکرار نشدنی و دوستان همراه سایت عباسمنش٫بنظر من مجموعه ای از عوامل دست به دست هم دادن تا تفاوت رو در ایشون به وجود بیارن اول از همه میل شدید ایشون به تغییر زندگیشون بوده در برخورد با تضادهاو بعدش ایمان خالص استاده و من این ایمان رو توی دوره کشف قوانین فایل سه ب وضوح دیدم فایلی که هر بار نگاش میکنم دوست دارم پرواز کنم که خدایا عجب قانونیه این جذب ٫شاید اگر نگاهی ب ایمان خودمون اطرافیانمون بندازیم هیچ کس رو نبینیم که با این صراحت اهدافشو بیان کنه و با اطمینان بگه به فلان هدف و فلان هدف می رسم شاید بعضی ها مثل خودم بگن ولی فقط زبانی باشه نه قلبی و یا شاید از روی جو لحظه ای اما در وسطای راه ناامید میشیم و بیخیال اهداف و بعد شروع ب بهانه تراشی و توجیه خودمون می کنیم ٫گاهی وقتی حرفهای استاد رو می شنوم اینقدر ایمانم به خدا؛ اینقدر ایمانم ب رسیدن زیاد میشه که نمی فهمم ساعتهاس پای ی فایلشم انرژی منتقل میشه و استاد اون ایمان رو در قالب حرفهاش بما منتقل میکنه اما این ایمان ک ی شبه نیومده یا زاییده نشده ایمان از انگیزه و اشتیاق سوزان میاد اشتیاق فراوان به تغییر زندگیش همون اشتیاقی که باعث میشه برادران رایت هواپیما رو اختراع کنن و دیگری فقط نظاره گر باشه ٫اشتیاقی که از میان ناخواسته هاش سر دراورد ایشون زندگی معمولی رو نمی خواستن پس چی میخواستن زندگی توام با رفاه رو ٫زمانی که فیلم خونشون رو نگاه میکردم که در چ شرایطی زندگی می کردن ولی از دل اون شرایط دنبال بهبودش بودن میخ کوب میشم که این دیگه کیه ٫همیشه یکی از مسایل من توجیه های بی جا و ب نوعی خود گول زدن بود خب فلانی اگر ب اینجا رسیده تو خانوادش لابد کسی رو داشته باهاش رقابت کنه یا خانواده مثبتی داشته یا ادم خاصی بوده که با ی تلنگر به اینجا رسیده یا قد من منفی بافی نبوده اما وقتی ب ایشون نگاه میکنم ک اطرافیانشم مثل خودش بودن و اون شوق رسیدن نزاشته ب اون وضعیت قانع باشه ک خب منم مثل بقیه زندگیم همینه دیگه باید کار کرد سختی کشید تا ب ی اب باریکه رسید اما این اشتیاق از کجا اومد از باور به توانایی خودش از اینکه خودشو شناخت احساس لیاقت رو در خودش پروراند بعد شروع به باور سازی کرد و بهای باور هاشو داد ( زمانی که از بندرعباس میرفت تهران بخاطر کلاس nlp) خداییش من بودم ۲۴ ساعت زمان نمی زاشتم کلاسی برم که نمی دونستم مطالبش به درد بخور هست یا نه ٫اینجاست که واقعا فهمیدم بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه یا زمانی ک از بندرعباس میرن تهران با ی پسر سه ماهه و ی پسر س ساله اونم با دست خالی اما ایمان داشت که سازنده سازنده س هر جا که میخواد باشه و تو تهران زندگیشونو از نو ساخت شاید هر کس دیگه ای بود با دست پر می رفت اما ایشون پلهای پشت سرشون روخراب کردن چون ب خدا به خودش و باورهاش ایمان داشت اما ساختن باورهایش کار راحتی نبود٫سالها کتاب خوند کتاب خوند تا باورش ساخته شد الگو برداری کرد تلویزیون رو ب قول خودش کنار گذاشت هارد چند ترابایتی اطلاعات داشت خودشو بمباران اطلاعات کرد تا ورودی هاشو درست کنه مراقب چشم و گوش و زبانش بودوقتی ایشون گفتن که راننده تاکسی بودن و فایلی از باورهای سازنده واسه خودشون ضبط کردن و با هندزفری مدام گوشش میکردن طوریکه اگر کسی میخواست پیاده بشه می بایست رو شونه شون میزدوقتی اینا رو از استاد شنیدم تازه فهمیدم باور داریم تا باور و چرا اینقدر استاد موفق شدن و چ تلاشی برای باورسازیشون انجام دادن و بعد ساختن باورهاش احساس خوب شروع ب رو شدن کرد و ب قول معروف هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را ٬ و ایشون کلید نهایی موفقیت رو رعایت کردن احساس خوب داشتن احساسی چون دیگه ایمان داشتم ک میشه حتی بدون تبلیغاتم میشه موفق شد همونطور ک تبلیغات کلامی داره کارشو انجام میده دیگران مبلغی استاد شدن چون ایشون دنبال هم فرکانسی خودشونن بدون اینکه از جانب خودشون تبلیغی انجام بشه اما از جانب کاینات چرا ٫چون می دونست از زندگی چی میخواد خیلیا فقط مردگان زنده هستن هستن ولی نیستن چون خودشونم نمی دونن چی میخوان و چون کم کم طعم پولو و ازادی مالی رو چشیدن باورهاشون قویتر و قویتر شد تا بازم با دست خالی رفتن امریکا و اونجام معمار زندگیشون شدن٫اینجاست ک واقعا درک کردم تنها تفاوت استاد اینه که با تموم وجودشون باور کردن این قوانین رو باور کردن خالق زندگیشونن منم باور کردم اما هنوز سر جای اولمم چون خیال میکنم ک باور کردم وگرنه ب قول استاد باور من ایمان من فقط حرف مفته چون عملی نیاورد ٫ایشون باورکردن هرجا برن می تونن از هیچ همه چیز بسازن اونم با عمل به قوانین وچون باور دارن وقتی میخوان کاری انجام بدن ادمهایی سر راهش قرار میگیرن یا ایده هایی ب ذهنش میرسه ک فردی ک سالهاس در اون حرفه س شاید ب ذهنش نرسه ٫من خودم ب شخصه ایمان دارم با عمل ب تمام معنا ب قوانین ب شیوه استاد نیاز نیست سختی خیلی چیزها رو ب جون خرید چون قوانین ادمشو سر راهت می زاره اینه تفاوت استاد با بقیه اینه شاه کلید موفقیت استاد
سلام به همه اعضای صمیمی خانواده عباسمنش٫
من فکر میکنم به دلایل««باورها…ایمان…عزت نفس…ترس…احساس لیاقت…احساس خوب یا بد»» هرفرد است که نتایج را برایش رقم میزند٫
شخصی که با باور های کمبود و سختی زیاد و وضعیت نابسامان ،ایمان به رزاقیت و قدرت خداوند ندارد،به دنبال رضایت دیگران نسبت به خودش است و برای مردم زندگی میکند دارد خوشبختی و ثروت را از خودش دور میکند٫
نیاز نیست که محدودیت هایی را برای خود اعمال کنیم مانند شرایط و اصول فروش خوب،بلکه لازم است باور های قدرتمند کننده مانند فراوانی را در خود تقویت کنیم٫
استاد عباسمنش با دانستن قوانین جهان هستی و استفاده درست از این قوانین زندگی خودش رو هر آنچه که میخواهد رقم میزند و هروز نتایج زیباتری میگیرد٫
اگر من ترس از این داشته باشم که نتیجه خوبی نگیرم یا مشتری هایم کم باشد یا هر چیز دیگری که باعث ترس من شود که باز هم به بی ایمانی ام برمیگردد،این ترس به واقعیت تبدیل میشود چراکه اگر من به خدای خودم باور داشته باشم و اورا تنها منبع رزق جهان بدانم دیگر ترسی هم ندارم٫
اگر من خودم را لایق بهترین ها ندانم ،بهترین هارا نمیتوانم داشته باشم٫استاد عباسمنش خودش را لایق بهترین ها میداند بنابراین بهترین هارا دریافت میکند٫خداوند هرچقدر که ظرفیت داشته باشیم به ما میدهد٫خداوند به اندازه ای که ما از او میخواهیم میدهد٫اگر ما بزرگی و نامحدودیت خدارا میدانیم پس باید باورش کنیم و بهترین هارا بخواهیم٫من هرموقع که خواسته ای دارم و ذهنم میگوید که نیاز نیست یا نمیشود،این سوال را با نیش و کنایه از خودم میپرسم که تو چقدر خدا رو درونت کوچک میکنی٫این سوال به من کمک میکند تا دوباره به خودم یادآور شوم که خدارا باوردارم و او نامحدود است و بهترین هارو ازش میخوام٫
استاد عباسمنش وقتی این قانون رو فهمیده ،بهترین هارو میخواد و خودش رو لایق بهترین ها میداند و میداند که ما هرچه بیشتر و بهتر از خدا بخواهیم خدا خوشحال تر میشه ٫اون بیشتر از ما میخواهد که ما به خواسته هامون برسیم ٫چون جهانش گسترده تر میشه٫بهتر میشناسیمش ؛من خدام رو با غیرت میدونم و به کم قانع نیستم٫
وقتی که من کاری رو که میخوام و دوست دارم انجام میدم و با احساس خوب کارمیکنم نتایج عالی میگیرم٫
از نظر من نباید پافشاری برای تبلیغ داشت٫فقط باید با اعتماد به نفس و عزت نفس بالا توانایی معرفی کردن خودمون رو داشته باشیم٫
استاد عباسمنش با باور های درست کاری رو که علاقه داره و حس خوبی بهش دست میده انجام میده و منتظر تأیید دیگران نیست و وقتی انسان برای خودش ارزش قائل باشه و خدای خودش رو تنها منبع رزق و قدرت جهان باور داشته باشه،خداوند با بینهایت دستانش به بنده اش کمک میکنه٫
تندرست و شاد و موفق باشید٫
سلام. به نظر من یکی از دیدگاههای مهم در این خصوص باور عالی به توانایی های خداوند و فقط روی خدا حساب باز کردن نه هیچ عامل خارجی دیگری و کیفیت محول ایشان می تواند عامل اصلی باشد