https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش
سوالی که تو این فایل پرسیده شده و درکی که من از این سوال کردم و جوابی که به آن دادم.
سوال: چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
جواب:ساختن باورهای توحیدی، کنترل ذهن، مدیریت ذهن، فعال کردن نیروی درونی، هدایت، تکامل، ایمان، صبر
و چیزی که خیلی خیلی در خودم هست و برام جالب بود اینه که سعی کنیم کسی رو نصیحت نکنیم اگر خواستیم این کار رو انجام بدیم اول خودمون عمل کنیم به چیزی که میگیم بعد نصیحت کنیم.
حتما به چیزایی که میگیم خودمون انجام داده باشیم و به آن رسیده باشیم به آن عمل کنیم بعد به دیگران بگیم نه فقط به دیگران بگیم و خودمون اون کارا رو انجام نداده باشیم در کل فقط حرف نباشه عمل مهمه، عمل کردن به اون چیزی که گفته میشه.
به نام فرمانروای این جهان زببا جهانی در حال رشد و تغییر و اگر ماهم تغییر نکنیم از بین میریم و هیچ لذتی نمیبریم از زندگی
سلام دوست عزیزم دوست توحیدیم
کامنته بسیار مفید و عالی بود
از کامنتت ایده گرفتم که برای یه کسب و کار موفق مثل استاد عزیزمون باید اول باور توحیدی داشت بعد ایمان و صبر و کنترل ذهن متشکرم عزیز دلم
سعی میکنم روی باورهای توحیدی و ایمان و صبر بیشتر و بیشتر کار کنم
واقعا اگر بخواهیم کسی رو نصیحت کنیم اول باید ببینیم اون اشتباه رو ما در درونمون داریم یا نه بعد وارد نصیحت گویی بشیم واقعا لذت بردم دوست خوبم بهترینها نصیبه دل مهربونت
خیلی خیلی خداروشکر می کنم که دوست عزیز و آگاهی چون شما دارم و خداروشکر می کنم که کامنت من یک کامنتی شد که شما دوست عزیزم ازش ایده بگیری.
امیدوارم که همه ما بچه های سایت بتونیم توحیدی باشیم و روی باورهای توحیدیمون عالی کار کنیم، البته باید یاد بگیریم توحیدی باشیم چون شاگرد استاد عباسمنش هستیم.
یکی از آرزوهای بزرگ من همینه که بتونم توحیدی باشم و باورهای قوی توحیدی داشته باشم، انشالله که خداوند هدایتم کنه خیلی مشتاقم و تلاش می کنم توحیدی باشم.
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
ما را به راه راست هدایت کن.
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.
دوست عزیزم بهترین ها را از صمیم قلبم برات آرزومندم.
چه باورای خوبی رو این فایل برام یادآوری کرد که نه در فکرم بلکه در عملم بیارم والبته باورم بود ولی همه جا عملی نمیکردممممم اینکه خب برای هر ایده یا کاری بینهایت موقعیت هست و نباید به این فکرکنم که بازار رو گرفتن و …
اینکه چقدر وصل بودن به توحید بهم قدرت میده و وقتایی که خالص انجامش دادم صددرصد درکش کردما، الان میگم خب برای همه چیز جواب مبده دختر . اینکه مثلا بگم تو حوزه یادگیری و کار و اینا خودمممممم یا فلان دوره و استاد و ……. شرکه
خودمو بسپرم به هدایت و توحید اره ، من که دیدم جواب میده روی امورای دیگه . خب قانونا یکه . فرق نزارم خب . مرررررررررررررررررسی استاد خدایا ممنووووووووووووووووووووونم . گیر داشتم روی این
قبلا این سوال رو شنیده بودم و جوابهامو تو دفترم نوشته بودم اینبار که فکر کردم و جواب های خودمو دوباره نوشتم تغییر اساسی کرده بودم
و از خودم میپرسیدم این چیزهایی که دارم مینویسم خودم دارم انجامشون میدم یا فقط خودمو دارم گول میزنم ، خیلی خوب و عالی ذهنم روشن شد با این سوال که من کجای کارم من چجوری دارم عمل میکنم آیا من واقعا دارم به آموزشهای استاد عمل میکنم یا فقط فایل هارو دارم میبینم یه کم حالم بهتر از قبل بشه ، قبل از اینکه به سؤال جواب بدم به گذشته نگاه کردم مسیری که تا الان اومدم رو یه مروری کردم
متوجه شدم من یه تغییر اساسی تو خودم کردم
آرومم همیشه احساس خوبی دارم کارهام به راحتی انجام میشه تمرکزم رو اهداف هست کاری به کسی ندارم هر لحظه دارم با خدا حرف میزنم ، رهام به چیزی نمیچسپم نگران نمیشم ، کنترل همه ی امور زندگیم دست خودمه و دارم لذت میبرم از زندگیم، دیدم چقدر من تغییر کردم حتی من دیروز با امروزم فرق کردم ، این شرایط رو کی رقم زد خودم رقم زدم حرف های استاد رو باور کردم تحلیل کردم منطقیش کردم بعد عمل کردم قدم به قدم ، روزی نیست که از خدا بابت این آگاهی ها و بودن استاد تو زندگیم سپاسگزار نباشم
خداوند را سپاسگزارم برای نشانههای الهیش،سپاس خداوند را برای الهاماتش،برای مشکلی که برای من توی کارم پیش آمده بود چقدر گفتههای استاد هدایت گر و نجات بخش بود، انگار امروز من باید این فایل رو گوش میدادم ید این صحبتها رو میشنیدم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای نشانههای الهی تمرکز نکردن روی کار دیگران چقدر استاد زیبا گفت که حتی 5 دقیقه طول این چند سال به ویدیوهای دیگران به پیج دیگران توجه نکرده خداوندا خداوندا چقدر این کار میتونه سخت باشه و چقدر استاد قدرتمند هست خدایا خدایا
توی این مدت که فایل گام به گام روی سایت نبود اتفاقات خوبی برام افتاد .چون فرصت شد بیشتر به خودم و کارهایی که میخوام انجام بدم فکر کنم هم یک جورایی فایلها رو دوباره مرور کنم
مدتی قبل برای فروش محصولاتم تصمیم گرفتم چند تا فایل تو زمینه بازاریابی و فروش گوش بدم دوست عزیزی که توی این زمینه کلاس برگزار میکرد با یک اعتماد بنفس و لب خندان یک سری موارد را توضیح میداد و تاکید داشت که همه بهش عمل کنند .توضیحات یک جورایی فروش التماس وار بود ،طرف اگه گفت نمیخوام و زد توگوشت ،ولی تو تلاشتو بکن و بهش بفروش
مونده بودم این همه اعتماد به نفس برای حرفهای اشتباه از کجا آمده بود.بی خیال آموزشی که باورای اشتباهی میداد شدم .
اما نکته جالبی که استاد توی این فایل توضیح دادن و مورد نیاز من بود. ماجرا از اینجا شروع شد که دو تا از آشنایان به یک سری مشکلات برخورده بودند و اشتباهاتی انجام میدادند، به من فقط برای درد دل شنیدن مراجعه کردند
منم لحظاتی حرفهای استاد را فراموش میکردم و آنها را نصیحت و راهنمایی میکردم دریغ از ذره ای عمل،در نهایت من ناراحت میشدم یادم افتاد به اشتباهی که داشتم انجام می دادم و دیگه نخواستم آنها را راهنمایی کنم خوب این جای ماجرا را داشتم درست میرفتم ،اما مشکل اینجا بود که من اشتباهی رو که یک مدت داشتم تکرار میکردم میخواستم یک روزه حلش کنم اما چون نمیشد ،خودمو سرزنش میکردم جمله استاد توی این فایل متوجه ام کرد که تکاملی رفتار کنم و اگه تکامل را در نظر بگیرم باید بگم خوب عمل کردم .
به هر آنچه که توجه کنیم از اصل و اساسش وارد زندگی ما میشه
وقتی داریم به رقیب توجه میکنیم که چیکار میکنه
یعنی کانون توجه ما روی کمبود
فرکانسی رو به جهان ارسال میکنیم که شرایط ، موقعیت ، افرادی رو وارد زندگی ما کنه که کمبود بیشتری رو تجربه کنیم
این قانون بدون تغییر خداوند
وقتی ما میایم ، این باور رو میسازیم که این جهان سرشار از فراوانیه و ادامه میدیم این باورها رو
با منطق (دیدن ، تحسین کردن ، خوندن آمارهاو…)
فرکانسی رو ارسال میکنیم که شرایطی رو فراهم میکنیم برای خودمون که فراوانی بیشتری رو تجربه میکنیم توی زندگیمون
این قانون بدون تغییر خداوند
کل جهان داره اینجور کار میکنه
حالا ایکه من بیام روی سئو کار کنم
من خودم برنامه نویس هستم با 13 سال تجربه
بخدا نمیدونید چقدر پروژه وب بسایت با چشم های خودم دیدم طرف چند صد ملیون هزینه سئو کرده که سایتش بیاد اول ولی به هیچ جایی نرسیده
اگه سئو عامل اصلی بود ، پس کجان اونا؟
اگر تبلیغات عامل اصلی بود ، پس کجان اون اکثر اونهایی که خوب خوب تبلیغ کردن ، ولی میبینم اکثرشون نیست فقط عهده قلیلی
و چقدر میبینم سایت هایی هستند 99.99 درصدشون بدون اینکه جایی تبلیغش رو از قبل دیده باشیم و الان چقدر موفق هستند
یعنی نمیشه فرکانس ما روی کمبود باشه ، ولی با یه آمپول( مثلا سئو) بیایم موفق بشیم
اتفاقا کسی که دنبال سئو هست صبح تا شب ، اگه توجه کنیم تمرکزش روی کمبود
چرا دنبال این هستند؟
چون شنیدیم طرف دیدی چقدر موفق شده؟ توی اینستاگرام تبلیغ کرد ، یه پیج داشت اینقدر فالوور داشت این پست رو گذاشت و اون پست اینقدر ویو خورد و بعد اون الان 10 تا شعبه زده ، اینقدر ثروت ساخته
یعنی وقتی این باور باشه، طرف میگه حالا من بشینم باورهام رو درست کنم که چی ، من اول باید بشینم فالور جمع کنم اینکار کنم
بخدا یه پسر عمو دارم توی کار مبلمان، خیلی هم موفق، بقیه هرکاریش میکنن بابا بیا یه ادمین بیگیر واسه پیجت قبول نمیکنه
سلام به استادتشخیص اصل ازفرع سلام به مریم جون وهمکلاسیهای خون گرم خودم که اینقدربی ریابه یکدیگراطلاع رسانی میکنیدوهرکس هرچی ازاستادهمه چی دان دریافت میکنه سریع ازدانسته هاشون توی اقیانوس بی انتهای سایت پشت ویترین زیباوشفاف سایت به نمایش میگذارن هرانسان مرده ای به امیدخدازنده میشه!استادروز16مهرماه خانم برادرم کارت دعوتی برای زندگی دربهشت ابدی ازخداد ریافت کرد ورفت درآغوش خدا آرام قرارگرفته؛خدارحمتش کنه من چندسالی بودکه نوه های داداشم روازدواج کرده بودن ندیده بودم حالاهم که ننتیجه دارشدن اصلانتیجه هاشونو زیادندیده بودم وروزتشیع توی روستابودیم شام هم مارونگه داشتن بعدازشام باعزیزدلم وخواهرم وشوهرش راه افتادیم بیایم شهرخونه خودمون عروس داداشم گفت؛ مگه اجازه میدم بری! بایدشب پیش مابمونی یکی یکی عروسای دیگه ودختراونوه هاگفتن بایدبمونی،منم عزیزدلموراهی کردم شب موندم. برای پذیرایی فرداتزئین خرماوحلوداشتن من توی تزئین خرما کمکشون میکردم چندتادختربچه بودن که همون نتیجه های حاج داداشم بودن گریه میکردن بذارین ماهم یک کاری بکنیم ولی اجازه نمیدادن من گفتم:بیایین کنارمن ولی نوبتی هرکسی یک کاری انجام بده!توی انجام کارهای هرچندکوچک مثلاچیدن خرماتوی سینی مرحله اولش ویاترافل پاشیدن روی خرماها که لابه لای این ماموریتشون این دختربچه هانگشتانشون روهمچین بامزه به دهانشون میکردن که تمیزکنندمنم میخندیدم ولذت میبردم هیچکس هم توی نخ بچه هانبودکه خودم به بزرگترهااشاره کردم گفتم:ببینین چقدربالذت امابامزه کارمیکنن همگی زدن زیرخنده شب بیادماندی شدهم برای بچه هاهم برای بزرگترهاومنم جوومیدادم وتشویقشون میکردم!گفتم اگه میهمانهابفهمن فردا توی مجلس خرماهارو نمیخورن! خندیدن گفتن :اولین نفرخودت نمیخوری گفتم: اینقدرخوشمزه به نوبه ی خودشون هم کارمیکنن هم انگشتاشونو توی دهنشونه میبرن تمیزکنن منم لذت میبرم وبابه به میخورم!ازاین عزیزان دل این نتیجه های حاج داداشم پرسیدم بچه هامنومیشناسین ؟گفتند:نه!تعجب هم نداشت چون هم به خاطررفت وآمدکم ،کم ،کم ،شده وهم به خاطراین که حاج داداشم ازطرف پدرم خواهربرادریم کلاالان رفت وآمدهاخیلی کم شده ولی مااگه رفت وآمدنداریم قلباعاشق هم هستیم وخیلی به هم عزت میزاریم.ومن انقدراین بچه هاروتشویق میکردم که به عمرشون چنان تشویق نشده بودن خیلی احساس بزرگی میکردن پرسیدن شماروچی صدابزنیم گفتم:منوصدابزنین عمه قشنگه اینقدراین بچهاازگفتارورفتارمن ،اصلاازوجودوحضورمن لذت میبردن که خدامیدونه. امشب برای خداحافظی دورفاطمیه دورزدم خداحافظی میکردم همه ی همشهریهام میخندیدن می گفتن اگه همین زبونونداشتی هیچ کس دوستت نداشت !این حرفهاروازکجامیاری ؟میگفتم :عنایت خداست بازاون یکی میگفت :این ازبچگه همینجورزبون چاخان داشت. ولی من واقعاخیلی به همه عزت میزارم دوست داشتنم راحتی با یک لیوان آب یاچای ابرازمیکم وکل فامیل یاهرکس برای اولین بارازبچگی منومیدیدعاشقم میشد.میگن چه قدراین دهانت گرمه قدردوست داشتی هستی جدی بودن یاشوخی کردنم راکسی نفهمیدوامشب هم ازحسادت شیطان براشون چندکلمه گفتم میخندیدن چون ازحرفهای شیخهانبودترس ونگرانی داشته باشه! میپرسیدن ایناروازکجات درآوردی توشیخی؟ گفتم :شیخ نیستم اونی
روکه شنیدم وعمل میکنموبه شماگفتم: چون اون خانم مداح چندکلمه به اندازه شنیدنهای خودش ازشیطان گفت :ازکجانمیدانم ازحرفهای استادکه نبود. استادامروز،مراسم سوم تموم شدوشبها رسم داریم قرآن میخونیم به روش روستای خودمون ختم میگیریم وخودم استاد این ختم گرفتن هستم .ازنوجوانی موردتشویق پیشکسوتهای مسن وقرآن خون بودم وانجام این مراسم رویادگرفتم وبه خوبی این کارروبلدم انقدربه قول قدیمیهادل وجرات یاجبروت داشتم که بین اونهمه خانم پیریاجوان ازخودم بزرگتریاکوچکتراین مراسم رواجراکنم.که حالامیگن طرف عزت نفس داره طرف اعتمادبه نفس داره. که ازهمون قدیم پیره زنهااین مراسم رواجرامیکردن وجمعیت همکاری میکردن والان عصرسیستم واکوشده دیگه خودتون میدونین جوانهامیکرفن به دست شدن وبعصی ازخانمهای قدیمی روستاکه این کاره بودن بهشتی شدن روحشون شادوبعضیهاشون دیگه صداهاشون جوون پسندنیست !ولی من ازهمون بچه گی صدام رساودلنشین بودوهمچنان بدون میکرفن کاروانجام میدهم وبا میکرفن هم میخونم فقط به خواندن قرآن علاقه دارم!وازمداحی اصلاازاول اعراض داشتم. ولی من خیلی این خانمهاروبرای هنرشون که همان مراسم ختم است.ولابلای تلاوت قرآن مداحی میکنن خیلی تشویقشون میکنم.که پیشرفت بهتری داشته باشن ،وازیچگی همیشه همه تشویقم میکردن که این قرآن خواندن روتومراسمهابامداحی ادامه بده و برای راه اندازی یک کسب وکارپول خوبی درمیاری!ولی اصلاهیچوقت حاضرنشدم این مسئولیت روبه عهده بگیرم وماتوی شهرزندگی میکنیم رفت وآمدبه روستابرام مقدورنیست اینهاهمه بهانه هم هست چون من هیچ وقت به خودم همچین اجازه ندادم برای پول درآوردن کارکنم اونم آگاهی که ندارم4تاراست یادروغ شنیدم برم امامهاکه معلم من شدن روبرای کسب وکارودرآمدخودم خواروخفیف کنم واصلااون زمانهاقانوجذب وتغیرکجابود!اون زمانی که 3تابچه کوچک داشتم به عزیزدلم گفتم: من برم گلسازی ؟گفت:نه خانم شماهمین بچه ها روجمع کن انگارسرکاررفتی خودم کار میکنم. سال1369بودنمیدانم30هزارتومان هزینه گلسازی بودیا3هزارتومان فکرکنم بالوازمهاش بودعزیزدلم گفت:بیااین پولشوبگیرطلابخرمنم یک النگوگرفتم تاچندوقت دستم بوددیگه برای چی فروختم یادم نیست!هنوزم که هنوزه اصلاغیرازشغل خانه داری که خیلیهایامیگن سخته یامیگن نفرت دارن حتی توبانک ازمن کارمندآقاپرسیدشغلتون چیه گفتم:شغل مقدس خانه داری !خندیدگفت:اوه ک چه کارسختی واونم به جدی میگی مقدس؟ گفتم :آره خیلی دوست دارم. حالابرگردیم توی همون فاطمیه که مراسم ختم داشتیم بافامیلاروبوسی وخداحافظی کردم .حالارسیدم به بچهاکه خداحاقظی کنم که هیچ یک ازاین میهمانان مطمئنم چنین کاری نکردن که مخصوص این فرشته هادورهم پشت دیوارحلقه زدن برای خداحافطی رفته باشن.
مخصوص بچه جلورفتم گفتم:بچه هاخداحافظ دیدم ازاون فرشته ی 4ساله تا12ساله بلندشدن همگی روبوسی میکنن ویکیشون خندیدگفت:شماروچی صدابزنم ؟گفتم عمه قشنگه!وقتی هم سرشب هم واردفاطمیه شدم همه ی این فرشته های معصوم به احترام من ازجاشون برخواستن باوجودی که سرشون گرم بازی بودکه حتی برای دوتاخواهربزرگترمن که نه به خاله ی خودشونم سلام نکردن. اول میخواستم کامنت بذارم ذهنم گفت :ازکدوم کسب وکارت میخوای تعریف کنی؟من همینوازعملکردم بلدبودم ازخداکمک خواستم نوشتم. وتوی هرکامنت یافایلی که استادتعریف میکنندبرای کسب وکارقبل ازخانه تکانی ذهن خیلی ناامیدبودم وگریه میکردم که من کسب وکارندارم من فقط یک مصرف کننده هستم والی………آخرولی ازوقت خانه تکانی ذهن تقریباحودم رودلداری میدم که تونماینده خدایی شغل مقدس تو خانه داریه اگه هیچ مزدی ندارد! هیچ تعطیلی هم به این مدیریت موافقت نشده خدایاازصبح که بیدارمیشوم میپرسم من هیچکاربلدنستم وتوانایی انجام هیچ کاری روندارم کمکم کن والان هم میپرسم خدایاچه قدمی برای ساختن زندگی سالم وثروت سازمادی ومعنوی بایدبردارم چون پولداری بی نیازی نیست پولدا ربودن دوست نزدیک خدامیشی خداباآدهای گداگدول ازاینجاتاپشت درانباری هم نمیادبعدمن ازخداتوقع دوستی توی زندگی فیزیکی ومتافیزیکم دارم مگه خداآدم ولگردوندانم کاره نه لیلا جون به زندگی عشق بورزخدابلده کارشوانجام بده دوستان ازساعت8شبت االان1/30هست مینویسم امیدوارم تونسته باشم مطلبموبرسونم جون من شاگردمهدکودکم که روی پای مربی میشینه وادعادارم واقعاازکاردنیابدون رهبری خداهیچی بلدنیستم براتون آرزوی سعادت مندی دارم صبح بخیر
من هم عاشق رقص ورقصیدنم به خصوص در این فرکانسی که هستیم و می رقصیم واشک شوق مان جاری از وجود خداوندی که لطفش سراسر وجود وزندگیمان را دربرگرفته وااای چقدر عالیه عالیییییی خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم…..
مگر می شود در محضر چنین استادی بود و صحبت ها ونکات طلایی وارزشمند وتوحیدی اش را شنید وعمل کرد ونتیجه نگرفت ورشدوپیشرفت نداشته باشیم
اصلا وابدا…..
چقدر لذت می برم از موفقیت هایت عزیزدلم واقعا کولاک کرده ای همین طور پرقدرت دست بهدست خداوند واستاد جان مان ادامه بده با همین باورهای اصیل توحیدی .
خدایا چقدر به جانم می نشیند تجربه دوستانم که با عشق ولذت می نویسند واین حد از رشدوپیشرفت شان را صادقانه بیان می کنند.
آفرین عزیزانم ،مائده جان ایستاده برای خودت وخواهر گُلت دست می زنم و آرزوی موفقیت در هر زمینه ای را برایتان دارم.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
به نام الله.سلام براستاد وخانم شایسته مهربونم وهمه دوستان.
نکات طلایی این فایل
تمرکز رو رقبا نگذارید چهکار داریم بقیه چکارمیکنند ما کارخودمون را انجام میدهیم در فلسفه استاد رقیبی وجود ندارد.باور دارد که بیش از نیاز انسان فراوانی ونعمت هست.
باید همیشه دنبال این باشیم که اصل چیست فرع چیست درهمه زمینه ها.
هیچ کس را نصیحت نکنیم مگر اینکه اول خودمون عمل کنیم.نیازی به نصیحت نیست رفتار وفرکانس انسان کار انجام میدهد افراد از رفتار شما تاثیر میگیرن نه از حرفهای شما.توضیحات هر فایل فوق العاده هست کلی نکات خوب وعالی.ممنون از خانم شایسته عزیز
به نام او که نامش آرام بخش دلهاست
خانم تکانی ذهن (تشخیص اصل از فرع درباره نتایج)
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش
سوالی که تو این فایل پرسیده شده و درکی که من از این سوال کردم و جوابی که به آن دادم.
سوال: چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟ چه عواملی سبب میشود، فردی مثل استاد عباسمنش با اینکه آنچه را که متخصصین علم بازاریابی مهم میدانند، انجام نمیدهد اما در کسب و کار خود به موفقیتهایی دست مییابد که سایر کسب و کارهای آن حوزه، با وجود اجرای فرامین متخصصین بازاریابی، دست نیافتهاند؟”
جواب: ساختن باورهای توحیدی، کنترل ذهن، مدیریت ذهن، فعال کردن نیروی درونی، هدایت، تکامل، ایمان، صبر
و چیزی که خیلی خیلی در خودم هست و برام جالب بود اینه که سعی کنیم کسی رو نصیحت نکنیم اگر خواستیم این کار رو انجام بدیم اول خودمون عمل کنیم به چیزی که میگیم بعد نصیحت کنیم.
حتما به چیزایی که میگیم خودمون انجام داده باشیم و به آن رسیده باشیم به آن عمل کنیم بعد به دیگران بگیم نه فقط به دیگران بگیم و خودمون اون کارا رو انجام نداده باشیم در کل فقط حرف نباشه عمل مهمه، عمل کردن به اون چیزی که گفته میشه.
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
ما را به راه راست هدایت کن.
راه کسانی که به آنها نعمت داده ای.
بهترین ها را از صمیم قلبم برایتان آرزومندم.
به نام فرمانروای این جهان زببا جهانی در حال رشد و تغییر و اگر ماهم تغییر نکنیم از بین میریم و هیچ لذتی نمیبریم از زندگی
سلام دوست عزیزم دوست توحیدیم
کامنته بسیار مفید و عالی بود
از کامنتت ایده گرفتم که برای یه کسب و کار موفق مثل استاد عزیزمون باید اول باور توحیدی داشت بعد ایمان و صبر و کنترل ذهن متشکرم عزیز دلم
سعی میکنم روی باورهای توحیدی و ایمان و صبر بیشتر و بیشتر کار کنم
واقعا اگر بخواهیم کسی رو نصیحت کنیم اول باید ببینیم اون اشتباه رو ما در درونمون داریم یا نه بعد وارد نصیحت گویی بشیم واقعا لذت بردم دوست خوبم بهترینها نصیبه دل مهربونت
سلام دوست عزیزم
خیلی خیلی خداروشکر می کنم که دوست عزیز و آگاهی چون شما دارم و خداروشکر می کنم که کامنت من یک کامنتی شد که شما دوست عزیزم ازش ایده بگیری.
امیدوارم که همه ما بچه های سایت بتونیم توحیدی باشیم و روی باورهای توحیدیمون عالی کار کنیم، البته باید یاد بگیریم توحیدی باشیم چون شاگرد استاد عباسمنش هستیم.
یکی از آرزوهای بزرگ من همینه که بتونم توحیدی باشم و باورهای قوی توحیدی داشته باشم، انشالله که خداوند هدایتم کنه خیلی مشتاقم و تلاش می کنم توحیدی باشم.
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.
ما را به راه راست هدایت کن.
راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.
دوست عزیزم بهترین ها را از صمیم قلبم برات آرزومندم.
1403/07/19
سلام به همگی
چه باورای خوبی رو این فایل برام یادآوری کرد که نه در فکرم بلکه در عملم بیارم والبته باورم بود ولی همه جا عملی نمیکردممممم اینکه خب برای هر ایده یا کاری بینهایت موقعیت هست و نباید به این فکرکنم که بازار رو گرفتن و …
اینکه چقدر وصل بودن به توحید بهم قدرت میده و وقتایی که خالص انجامش دادم صددرصد درکش کردما، الان میگم خب برای همه چیز جواب مبده دختر . اینکه مثلا بگم تو حوزه یادگیری و کار و اینا خودمممممم یا فلان دوره و استاد و ……. شرکه
خودمو بسپرم به هدایت و توحید اره ، من که دیدم جواب میده روی امورای دیگه . خب قانونا یکه . فرق نزارم خب . مرررررررررررررررررسی استاد خدایا ممنووووووووووووووووووووونم . گیر داشتم روی این
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد عزیزم وای چه سوال بموقع ای
قبلا این سوال رو شنیده بودم و جوابهامو تو دفترم نوشته بودم اینبار که فکر کردم و جواب های خودمو دوباره نوشتم تغییر اساسی کرده بودم
و از خودم میپرسیدم این چیزهایی که دارم مینویسم خودم دارم انجامشون میدم یا فقط خودمو دارم گول میزنم ، خیلی خوب و عالی ذهنم روشن شد با این سوال که من کجای کارم من چجوری دارم عمل میکنم آیا من واقعا دارم به آموزشهای استاد عمل میکنم یا فقط فایل هارو دارم میبینم یه کم حالم بهتر از قبل بشه ، قبل از اینکه به سؤال جواب بدم به گذشته نگاه کردم مسیری که تا الان اومدم رو یه مروری کردم
متوجه شدم من یه تغییر اساسی تو خودم کردم
آرومم همیشه احساس خوبی دارم کارهام به راحتی انجام میشه تمرکزم رو اهداف هست کاری به کسی ندارم هر لحظه دارم با خدا حرف میزنم ، رهام به چیزی نمیچسپم نگران نمیشم ، کنترل همه ی امور زندگیم دست خودمه و دارم لذت میبرم از زندگیم، دیدم چقدر من تغییر کردم حتی من دیروز با امروزم فرق کردم ، این شرایط رو کی رقم زد خودم رقم زدم حرف های استاد رو باور کردم تحلیل کردم منطقیش کردم بعد عمل کردم قدم به قدم ، روزی نیست که از خدا بابت این آگاهی ها و بودن استاد تو زندگیم سپاسگزار نباشم
خداوند را سپاسگزارم برای نشانههای الهیش،سپاس خداوند را برای الهاماتش،برای مشکلی که برای من توی کارم پیش آمده بود چقدر گفتههای استاد هدایت گر و نجات بخش بود، انگار امروز من باید این فایل رو گوش میدادم ید این صحبتها رو میشنیدم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای نشانههای الهی تمرکز نکردن روی کار دیگران چقدر استاد زیبا گفت که حتی 5 دقیقه طول این چند سال به ویدیوهای دیگران به پیج دیگران توجه نکرده خداوندا خداوندا چقدر این کار میتونه سخت باشه و چقدر استاد قدرتمند هست خدایا خدایا
تندرست باشید استاد و سلامت در پناه الله
سلام استاد عزیزم
توی این مدت که فایل گام به گام روی سایت نبود اتفاقات خوبی برام افتاد .چون فرصت شد بیشتر به خودم و کارهایی که میخوام انجام بدم فکر کنم هم یک جورایی فایلها رو دوباره مرور کنم
مدتی قبل برای فروش محصولاتم تصمیم گرفتم چند تا فایل تو زمینه بازاریابی و فروش گوش بدم دوست عزیزی که توی این زمینه کلاس برگزار میکرد با یک اعتماد بنفس و لب خندان یک سری موارد را توضیح میداد و تاکید داشت که همه بهش عمل کنند .توضیحات یک جورایی فروش التماس وار بود ،طرف اگه گفت نمیخوام و زد توگوشت ،ولی تو تلاشتو بکن و بهش بفروش
مونده بودم این همه اعتماد به نفس برای حرفهای اشتباه از کجا آمده بود.بی خیال آموزشی که باورای اشتباهی میداد شدم .
اما نکته جالبی که استاد توی این فایل توضیح دادن و مورد نیاز من بود. ماجرا از اینجا شروع شد که دو تا از آشنایان به یک سری مشکلات برخورده بودند و اشتباهاتی انجام میدادند، به من فقط برای درد دل شنیدن مراجعه کردند
منم لحظاتی حرفهای استاد را فراموش میکردم و آنها را نصیحت و راهنمایی میکردم دریغ از ذره ای عمل،در نهایت من ناراحت میشدم یادم افتاد به اشتباهی که داشتم انجام می دادم و دیگه نخواستم آنها را راهنمایی کنم خوب این جای ماجرا را داشتم درست میرفتم ،اما مشکل اینجا بود که من اشتباهی رو که یک مدت داشتم تکرار میکردم میخواستم یک روزه حلش کنم اما چون نمیشد ،خودمو سرزنش میکردم جمله استاد توی این فایل متوجه ام کرد که تکاملی رفتار کنم و اگه تکامل را در نظر بگیرم باید بگم خوب عمل کردم .
.
بریم سراغ قانون کلی جهان هستی
به هر آنچه که توجه کنیم از اصل و اساسش وارد زندگی ما میشه
وقتی داریم به رقیب توجه میکنیم که چیکار میکنه
یعنی کانون توجه ما روی کمبود
فرکانسی رو به جهان ارسال میکنیم که شرایط ، موقعیت ، افرادی رو وارد زندگی ما کنه که کمبود بیشتری رو تجربه کنیم
این قانون بدون تغییر خداوند
وقتی ما میایم ، این باور رو میسازیم که این جهان سرشار از فراوانیه و ادامه میدیم این باورها رو
با منطق (دیدن ، تحسین کردن ، خوندن آمارهاو…)
فرکانسی رو ارسال میکنیم که شرایطی رو فراهم میکنیم برای خودمون که فراوانی بیشتری رو تجربه میکنیم توی زندگیمون
این قانون بدون تغییر خداوند
کل جهان داره اینجور کار میکنه
حالا ایکه من بیام روی سئو کار کنم
من خودم برنامه نویس هستم با 13 سال تجربه
بخدا نمیدونید چقدر پروژه وب بسایت با چشم های خودم دیدم طرف چند صد ملیون هزینه سئو کرده که سایتش بیاد اول ولی به هیچ جایی نرسیده
اگه سئو عامل اصلی بود ، پس کجان اونا؟
اگر تبلیغات عامل اصلی بود ، پس کجان اون اکثر اونهایی که خوب خوب تبلیغ کردن ، ولی میبینم اکثرشون نیست فقط عهده قلیلی
و چقدر میبینم سایت هایی هستند 99.99 درصدشون بدون اینکه جایی تبلیغش رو از قبل دیده باشیم و الان چقدر موفق هستند
یعنی نمیشه فرکانس ما روی کمبود باشه ، ولی با یه آمپول( مثلا سئو) بیایم موفق بشیم
اتفاقا کسی که دنبال سئو هست صبح تا شب ، اگه توجه کنیم تمرکزش روی کمبود
چرا دنبال این هستند؟
چون شنیدیم طرف دیدی چقدر موفق شده؟ توی اینستاگرام تبلیغ کرد ، یه پیج داشت اینقدر فالوور داشت این پست رو گذاشت و اون پست اینقدر ویو خورد و بعد اون الان 10 تا شعبه زده ، اینقدر ثروت ساخته
یعنی وقتی این باور باشه، طرف میگه حالا من بشینم باورهام رو درست کنم که چی ، من اول باید بشینم فالور جمع کنم اینکار کنم
بخدا یه پسر عمو دارم توی کار مبلمان، خیلی هم موفق، بقیه هرکاریش میکنن بابا بیا یه ادمین بیگیر واسه پیجت قبول نمیکنه
یعنی همه تمرکزشون رو اینه
فکر میکنه فلانی اینقدر فروش داره واسه ادمین داره پیجش و داره رشدش میده
حالا اییییین همه صبح تا شب ادمین استخدام میکنن ، چرا عهده قلیلی رشد میکنند
همونایی که موفق هستند و ادمین دارند. برید نگاه کنید بابا اینا یه جور دیگه تکاملشون رو طی کردن،
حالا ما اون قسمت اینستاگرامشون رو میبینم
میگیم آهااااا دلیل موفقیتش این بوده
و تمرکز میکنیم روی فرع ماجرا
چقدر راحت گول میخوریم و قدرت رو میدیم به عوامل بیرونی
یعنی میخوایم احساس بی لیاقتی کنیم، باور کمبود داشته باشیم، اعتماد به نفس نداشته باشیم، احساس قربانی کنیم
بعد با یه پیج ایستا یا یک تبلیغ یا سئو گوگل نتیجه بگیریم
استاد توی یک فایل گفتند ، وقتی دفترم رو جمع کردم خیلی ها اومدن کارمند های من رو استخدام کردن ، چون فکر میکردن دلیل موفقیت عباس منش کارمندهاش بوده
اونا الان کجان؟
یا گفتند قبلا یک برنامه نویس اختصاصی داشتم ، خیلی ها اومدن پیشش گفتند یک سایت عین سایت عباس منش میخوایم دلیل موفقیتش این بوده
الان کجان؟
یا برنامه نویس هاش گفتند دلیل موفقیت عباس منش تبلیغ پیامکش بوده، این همه رفتند اینکار رو کردند
الان کجان؟
من خودم یه پیج اینستا دیدم که یه خانم داره تن صدا ، کشیدن صدا و همیه حرکت هاش رو شبیه به استاد عباس منش انجام میده
اگه دلیل موفقیت استاد عباس منش اینه الان کجان؟
خیلی ها دیدن پس زمینه فایل های استاد یک پس زمینه طبیعت ، اوناهم رفتند توی طبیعت فایل تولید کردند
الان کجان اونها؟
چرا حداقل برای یکیشون فقط و فقط و فقط و فقط برای یکیشون حتی جواب نداد؟
چون تمرکزشون روی فرع بوده ، نه روی اصل
وقتی ما میایم روی خودمون کار میکنیم ، افکارمون رو جهت میدیم ، باورها رو در خودمون ایجاد کنیم
قلبمون بهمون میگه چیکار کنیم
فرکانس هایی رو ایجاد میکنیم و تقویت میکنیم و میفرستیم که شرایط رو برای ما خود به خود
کلمه کلیدی “خود به خود” برای ما فراهم میکنه
حالا هرکس با توجه به گذشته ای که داره ، شرایطی که داره ، مهارت هایی که داره هدایت میکنه
لزومی نداره تمرکز کنیم روی دیگران
چون وقتی تمرکزمون روی دیگران ، داریم فرکانس کمبود میفرستیم ، داریم فرکانس حرس میفرستیم
دقیقا داریم این جنس فرکانس رو تقویت میکنیم.
به این دلیل حتی یکیشون 1 درصد نزدیک به استاد عباس منش هم نتیجه نگرفتن
به نام عشقم باباخدا.
گام13سلام به خدا،خدایادرردپاگذاشتن یاریم ده .
سلام به استادتشخیص اصل ازفرع سلام به مریم جون وهمکلاسیهای خون گرم خودم که اینقدربی ریابه یکدیگراطلاع رسانی میکنیدوهرکس هرچی ازاستادهمه چی دان دریافت میکنه سریع ازدانسته هاشون توی اقیانوس بی انتهای سایت پشت ویترین زیباوشفاف سایت به نمایش میگذارن هرانسان مرده ای به امیدخدازنده میشه!استادروز16مهرماه خانم برادرم کارت دعوتی برای زندگی دربهشت ابدی ازخداد ریافت کرد ورفت درآغوش خدا آرام قرارگرفته؛خدارحمتش کنه من چندسالی بودکه نوه های داداشم روازدواج کرده بودن ندیده بودم حالاهم که ننتیجه دارشدن اصلانتیجه هاشونو زیادندیده بودم وروزتشیع توی روستابودیم شام هم مارونگه داشتن بعدازشام باعزیزدلم وخواهرم وشوهرش راه افتادیم بیایم شهرخونه خودمون عروس داداشم گفت؛ مگه اجازه میدم بری! بایدشب پیش مابمونی یکی یکی عروسای دیگه ودختراونوه هاگفتن بایدبمونی،منم عزیزدلموراهی کردم شب موندم. برای پذیرایی فرداتزئین خرماوحلوداشتن من توی تزئین خرما کمکشون میکردم چندتادختربچه بودن که همون نتیجه های حاج داداشم بودن گریه میکردن بذارین ماهم یک کاری بکنیم ولی اجازه نمیدادن من گفتم:بیایین کنارمن ولی نوبتی هرکسی یک کاری انجام بده!توی انجام کارهای هرچندکوچک مثلاچیدن خرماتوی سینی مرحله اولش ویاترافل پاشیدن روی خرماها که لابه لای این ماموریتشون این دختربچه هانگشتانشون روهمچین بامزه به دهانشون میکردن که تمیزکنندمنم میخندیدم ولذت میبردم هیچکس هم توی نخ بچه هانبودکه خودم به بزرگترهااشاره کردم گفتم:ببینین چقدربالذت امابامزه کارمیکنن همگی زدن زیرخنده شب بیادماندی شدهم برای بچه هاهم برای بزرگترهاومنم جوومیدادم وتشویقشون میکردم!گفتم اگه میهمانهابفهمن فردا توی مجلس خرماهارو نمیخورن! خندیدن گفتن :اولین نفرخودت نمیخوری گفتم: اینقدرخوشمزه به نوبه ی خودشون هم کارمیکنن هم انگشتاشونو توی دهنشونه میبرن تمیزکنن منم لذت میبرم وبابه به میخورم!ازاین عزیزان دل این نتیجه های حاج داداشم پرسیدم بچه هامنومیشناسین ؟گفتند:نه!تعجب هم نداشت چون هم به خاطررفت وآمدکم ،کم ،کم ،شده وهم به خاطراین که حاج داداشم ازطرف پدرم خواهربرادریم کلاالان رفت وآمدهاخیلی کم شده ولی مااگه رفت وآمدنداریم قلباعاشق هم هستیم وخیلی به هم عزت میزاریم.ومن انقدراین بچه هاروتشویق میکردم که به عمرشون چنان تشویق نشده بودن خیلی احساس بزرگی میکردن پرسیدن شماروچی صدابزنیم گفتم:منوصدابزنین عمه قشنگه اینقدراین بچهاازگفتارورفتارمن ،اصلاازوجودوحضورمن لذت میبردن که خدامیدونه. امشب برای خداحافظی دورفاطمیه دورزدم خداحافظی میکردم همه ی همشهریهام میخندیدن می گفتن اگه همین زبونونداشتی هیچ کس دوستت نداشت !این حرفهاروازکجامیاری ؟میگفتم :عنایت خداست بازاون یکی میگفت :این ازبچگه همینجورزبون چاخان داشت. ولی من واقعاخیلی به همه عزت میزارم دوست داشتنم راحتی با یک لیوان آب یاچای ابرازمیکم وکل فامیل یاهرکس برای اولین بارازبچگی منومیدیدعاشقم میشد.میگن چه قدراین دهانت گرمه قدردوست داشتی هستی جدی بودن یاشوخی کردنم راکسی نفهمیدوامشب هم ازحسادت شیطان براشون چندکلمه گفتم میخندیدن چون ازحرفهای شیخهانبودترس ونگرانی داشته باشه! میپرسیدن ایناروازکجات درآوردی توشیخی؟ گفتم :شیخ نیستم اونی
روکه شنیدم وعمل میکنموبه شماگفتم: چون اون خانم مداح چندکلمه به اندازه شنیدنهای خودش ازشیطان گفت :ازکجانمیدانم ازحرفهای استادکه نبود. استادامروز،مراسم سوم تموم شدوشبها رسم داریم قرآن میخونیم به روش روستای خودمون ختم میگیریم وخودم استاد این ختم گرفتن هستم .ازنوجوانی موردتشویق پیشکسوتهای مسن وقرآن خون بودم وانجام این مراسم رویادگرفتم وبه خوبی این کارروبلدم انقدربه قول قدیمیهادل وجرات یاجبروت داشتم که بین اونهمه خانم پیریاجوان ازخودم بزرگتریاکوچکتراین مراسم رواجراکنم.که حالامیگن طرف عزت نفس داره طرف اعتمادبه نفس داره. که ازهمون قدیم پیره زنهااین مراسم رواجرامیکردن وجمعیت همکاری میکردن والان عصرسیستم واکوشده دیگه خودتون میدونین جوانهامیکرفن به دست شدن وبعصی ازخانمهای قدیمی روستاکه این کاره بودن بهشتی شدن روحشون شادوبعضیهاشون دیگه صداهاشون جوون پسندنیست !ولی من ازهمون بچه گی صدام رساودلنشین بودوهمچنان بدون میکرفن کاروانجام میدهم وبا میکرفن هم میخونم فقط به خواندن قرآن علاقه دارم!وازمداحی اصلاازاول اعراض داشتم. ولی من خیلی این خانمهاروبرای هنرشون که همان مراسم ختم است.ولابلای تلاوت قرآن مداحی میکنن خیلی تشویقشون میکنم.که پیشرفت بهتری داشته باشن ،وازیچگی همیشه همه تشویقم میکردن که این قرآن خواندن روتومراسمهابامداحی ادامه بده و برای راه اندازی یک کسب وکارپول خوبی درمیاری!ولی اصلاهیچوقت حاضرنشدم این مسئولیت روبه عهده بگیرم وماتوی شهرزندگی میکنیم رفت وآمدبه روستابرام مقدورنیست اینهاهمه بهانه هم هست چون من هیچ وقت به خودم همچین اجازه ندادم برای پول درآوردن کارکنم اونم آگاهی که ندارم4تاراست یادروغ شنیدم برم امامهاکه معلم من شدن روبرای کسب وکارودرآمدخودم خواروخفیف کنم واصلااون زمانهاقانوجذب وتغیرکجابود!اون زمانی که 3تابچه کوچک داشتم به عزیزدلم گفتم: من برم گلسازی ؟گفت:نه خانم شماهمین بچه ها روجمع کن انگارسرکاررفتی خودم کار میکنم. سال1369بودنمیدانم30هزارتومان هزینه گلسازی بودیا3هزارتومان فکرکنم بالوازمهاش بودعزیزدلم گفت:بیااین پولشوبگیرطلابخرمنم یک النگوگرفتم تاچندوقت دستم بوددیگه برای چی فروختم یادم نیست!هنوزم که هنوزه اصلاغیرازشغل خانه داری که خیلیهایامیگن سخته یامیگن نفرت دارن حتی توبانک ازمن کارمندآقاپرسیدشغلتون چیه گفتم:شغل مقدس خانه داری !خندیدگفت:اوه ک چه کارسختی واونم به جدی میگی مقدس؟ گفتم :آره خیلی دوست دارم. حالابرگردیم توی همون فاطمیه که مراسم ختم داشتیم بافامیلاروبوسی وخداحافظی کردم .حالارسیدم به بچهاکه خداحاقظی کنم که هیچ یک ازاین میهمانان مطمئنم چنین کاری نکردن که مخصوص این فرشته هادورهم پشت دیوارحلقه زدن برای خداحافطی رفته باشن.
مخصوص بچه جلورفتم گفتم:بچه هاخداحافظ دیدم ازاون فرشته ی 4ساله تا12ساله بلندشدن همگی روبوسی میکنن ویکیشون خندیدگفت:شماروچی صدابزنم ؟گفتم عمه قشنگه!وقتی هم سرشب هم واردفاطمیه شدم همه ی این فرشته های معصوم به احترام من ازجاشون برخواستن باوجودی که سرشون گرم بازی بودکه حتی برای دوتاخواهربزرگترمن که نه به خاله ی خودشونم سلام نکردن. اول میخواستم کامنت بذارم ذهنم گفت :ازکدوم کسب وکارت میخوای تعریف کنی؟من همینوازعملکردم بلدبودم ازخداکمک خواستم نوشتم. وتوی هرکامنت یافایلی که استادتعریف میکنندبرای کسب وکارقبل ازخانه تکانی ذهن خیلی ناامیدبودم وگریه میکردم که من کسب وکارندارم من فقط یک مصرف کننده هستم والی………آخرولی ازوقت خانه تکانی ذهن تقریباحودم رودلداری میدم که تونماینده خدایی شغل مقدس تو خانه داریه اگه هیچ مزدی ندارد! هیچ تعطیلی هم به این مدیریت موافقت نشده خدایاازصبح که بیدارمیشوم میپرسم من هیچکاربلدنستم وتوانایی انجام هیچ کاری روندارم کمکم کن والان هم میپرسم خدایاچه قدمی برای ساختن زندگی سالم وثروت سازمادی ومعنوی بایدبردارم چون پولداری بی نیازی نیست پولدا ربودن دوست نزدیک خدامیشی خداباآدهای گداگدول ازاینجاتاپشت درانباری هم نمیادبعدمن ازخداتوقع دوستی توی زندگی فیزیکی ومتافیزیکم دارم مگه خداآدم ولگردوندانم کاره نه لیلا جون به زندگی عشق بورزخدابلده کارشوانجام بده دوستان ازساعت8شبت االان1/30هست مینویسم امیدوارم تونسته باشم مطلبموبرسونم جون من شاگردمهدکودکم که روی پای مربی میشینه وادعادارم واقعاازکاردنیابدون رهبری خداهیچی بلدنیستم براتون آرزوی سعادت مندی دارم صبح بخیر
به نام خداوندی که ما را آسان میکند برای آسانی ها…جقدر خوشگل داره میره جلو
عاشق استاد و مریم جانم هستم تا امروز نتایح جوری داره حرف میزنه با من که از اولش ایملن داشتم
این مسیر خانه تکانی
مسیر هدایته مسیر توحید مسیر جریان آب روان ..
●گام سیزدهم خانه تکانی ذهن●
》آگاهی های این فایل و هدایت ها از جانب الله《
.
.
.
درود خداوند بر شما عاشقانه شکرگزار وجودتون هستم برای این ایده الهامی و الهی
سلام به عزیزای دلم بچه های سایت
عاشق تک تکتون هستم و سپاسگزارم برای دوستای خفنی که دارم بهتون میبالم
■چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند؟
صددرصد باورها صددرصد باورها
معلومه که ریشه نتایج ما از باورهای ما میاد
خب اجازه بدین یه داستانی که مربوط به این قسمت میشه و توصیح بدم تا هم ردپایی از خودم باشه و هم نشانه ای برای عزیزان دلم…
.
..
سال پیش اوایل سال بود تصمیم گرفتیم که با خواهرم پیج بزنیم یه پیج دوتایی
پیج دنس(رقص)
هردومون بیزنسمون مربی دنس هستیم پیج و دوتایی آوردیم بالا
شروع به فعالیت کردیم
اولش وقتی وارد مجازی میشی خیلی تو دام حاشیه میوفتی مخصوصا که سروکارت با مجازی هست
یه سره تو اکسپلور آموزش اینستاگرام میبینی
یه سره تکنیک ها و فوت و فن های دیده شدن بالارفتن توی مجازی و و و و…..
خب حقیقتش اولش خیلی داشتیم میوفتادیم تو دام
گفتیم باید هر روز استوری بزاریم
روز در میون پست بزاریم فلان ساعت
با مخاطب تعامل بزنی
بدی به فلان پیج های محتلف تبلیعت کنن
بری فالو انفالو کنی
محتواهای پیجت به این شکلی باشه اون شکلی باشه
از هشتگ استفاده کن و نمیدونممم
هزارتا از این چرندیات …..
یکی دو روز بود ذهنمون درگیر شده بود
اومدم به هدیه گفتم ابجی قانونی که ما داریم روش کار میکنیم اینو نیمگه
استادی که ما داریم ازش پیروی میکنیم اینارو نمیگه
اینجوزی نیومده بالا
قلبم میگه ما هر جور دوس داریم عشقی بریم جلو
هدیه هم گفت اره ابجی موافقم خلاصه که زدیم زیر میز و هر چی گفتن و بردیم زیر سوال
فعالیت داشتیم با عشق
طراحی و کورئوگرافی هامون با عشق بود
پست میزاشتیم
استوری اصلا اکتیو نبودیم
هشتگ هارو هم یکی دو تا هشتگ دنس میزاشتیم
خلاصه بگم براتون…..
یکی دو ماه بعد همینجوری با فعالیت های یکی دو هفتگیمون پیجمون 30کا فالوور گرفت
تو همین حولوهوش بودیم که همین وسطا یه طراحی ترکیبی خفنی باهم زدیم
من ایرانی اصیل طراحی کزدم هدیه هم هیپپاپ طراحی زد
این دوتارو باهم میکسکردیم با یک موزیک
ایده هم ایده الهی خدا بود که یهو از زبان من جاری شد و عنوانش کزدم …
ضبط کارو کردیم و پستش کردیم…
چشمتون روز بعد نبینههههه
یکی دو روز گذشت اینستامون منفجر شد
100تا 100تا فالووور میگرفتیم
لایک پشت لایک کامنت پشت کامنت
اصن یه چیزیییییی
منو هدیه ذووووق ترین سوفلااااا بودیم …..
.
.
.
گذشت از این موضوع شد یک هفته
پستتمون ویو میلیونی گرفت :)))
وقتی یه خورده از موضوع فاصله گرفتیم نشستیم فکر کردیم حرف زدیم
خودمون باورمون نمیشد ویو میلیونی گرفتیم اونم با چی با باورهای خودمون
با باور به اینکه ما بهترینیم با باور به اینکه خداوند اهرم ما میشه
خداوند تبلیغ ما هست
خداوند مارو میاره بالا ما نیازی به هیچی نداریم…
گفتم دیدی هدیه دیدی قانون درسته
آیا ما اومدیم از قوانین و حرفای چرندیات این ادما استقاده کردیم که اومدیم بالا؟
آیا ما کاور خاصی میزدیم روی پستامون؟
آیا ما هر روز توی استوری تعامل با مخاطبین داشتیم؟؟
آیا ما دادیم کسی تبلیعمون کنه ؟؟
خدا شاهده هر روز توی استوری های مختلف بالای 50تفز مارو مِنشِن میگردن
باورتون میشه؟؟!!!
آیا ما رفتیم بهشون گفتیم مارو تبلیغ کنید یا مارو استوری کنید یا مثلا اگه مارو استوری کنید
ما هم منشنتون میکنیم؟؟؟؟
آیا ما یک کدوم از این کارارو گردیم
یا مثلا رفتیم آدمارو فالو انفالو کردیم ؟؟؟؟؟؟
کدوم یک از اینکارو انجام دادیم
جز اینکه ایمان داشتیم به قانونی که روش داریم کار میکنیم
ایمان و اعتماد داشتیم به خدایی که میپرستیمش
به استادی که حرفاشو قبول کردیم
همینجا بود دیگه ایمان که به حرف نیست
به کامنت نوشتن نیست
به عمل کزدنه
به اجرا درآوردن توی رفتاره
ایمان ینی عمل نه حرف….
اینقد خوب داشتیم میومدیم بالا
ویوها همه فوق العاده جوری که برگای آدمای اطرافمون ریخته بود
حتی هزاران بار هزاران بار پیشنهاد تبلیغ داشتیم گه پیج های مختلف و تبلیع کنیم
اما نکردیم
حتی به خودمون اجازه ندادیم تبلیغ قبول کنیم
با اینکه میدونید هممون میدونیم
جقدر راحت میتونستیم پول در بیاریم از تبلیع کردن
کافی بود روزانه سه الی 4 تا پیج و تبلیغ میگردیم
درآمدمون هر روز بیشتر و بیشتر میشد
خیلی وسوسه انگیزه نیست؟
همه ادمین ها منبع درآمدشون از همینه
باید وسوسه کننده میبود برامون درسته؟؟
ولی فکر میکنی با چه باوری رد میگردیم
با باور اینکه وقتی خودمون تبلیع نمیدیم برامون بکنند وقتی باور ما به اینه که خداوند تبلیغ ماست
چطور میتونیم کس دیگه رو تبلیع کنیم؟؟؟
خب اینجوری باور و زیر سوال میبریم….
از همین بچه های سایت که یکی از دوستامون هست باهام تماس گرفت خداشاهده
بهم گفت مائده چیکار کردین دز عرض 6ماه اینقد خوب دارین میاین بالا
ویوها همه بالای 500 الی 900کا
من گفتم عزیزدلم فقط باور ساختیم
و داریم طبق گفته های استاد میریم جلو
هیچ کدوم از کارایی که آموزش های ادمینی میگن و انجام ندادیم
فقط اعتماد کردیم به رب
همین…..
گفت دمتون گرمباورش نمیشد اینقد باهاش حرف زدم که گفت واقعا تحسینتون میکنم
خلاصه بگم خواستم برسم به این نکته که استاد
حرکت به علاوه باور های درست دز جهت
رسیدن به خواسته ها
مساوی با کولاک کزدن در مسیر موفقیت و لاجرم نعمت ها و برکات و دریافت کردن
به همین راحتی….
الان که حدود یه سال از این اتفاق میگدره
دوس داشتم بنویسم و بگم منم تجربه داشتمممم
خدایی که بخواد کسی و ببره بالا
اگه همه بیان بخوان تورو بکشن پایین نمیتونند
و همینطور بلعکس
عااااااشقتووووونم دنیا دنیا
سلام به مائده زیبا
خوبی جانم ،پرانرژی مثل خودم
عالی هستی عالی وبا عشق کامنت هایت را می خوانم.
من هم عاشق رقص ورقصیدنم به خصوص در این فرکانسی که هستیم و می رقصیم واشک شوق مان جاری از وجود خداوندی که لطفش سراسر وجود وزندگیمان را دربرگرفته وااای چقدر عالیه عالیییییی خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم…..
مگر می شود در محضر چنین استادی بود و صحبت ها ونکات طلایی وارزشمند وتوحیدی اش را شنید وعمل کرد ونتیجه نگرفت ورشدوپیشرفت نداشته باشیم
اصلا وابدا…..
چقدر لذت می برم از موفقیت هایت عزیزدلم واقعا کولاک کرده ای همین طور پرقدرت دست بهدست خداوند واستاد جان مان ادامه بده با همین باورهای اصیل توحیدی .
خدایا چقدر به جانم می نشیند تجربه دوستانم که با عشق ولذت می نویسند واین حد از رشدوپیشرفت شان را صادقانه بیان می کنند.
آفرین عزیزانم ،مائده جان ایستاده برای خودت وخواهر گُلت دست می زنم و آرزوی موفقیت در هر زمینه ای را برایتان دارم.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
خدای من خدای من
مریم جانم با من چه کردی دختر
این کامنت برای من سرشار از انرژی و حال خوب بود
و بی نهایت قدزدانت هستم
و میخوامبرای قلم زیبایی که داری تحسینت کنم
چقدر زیبا مینویسی
و چقدر رنگ آبی آسمانی بهت میاد عزیزکم:)))
میخوام بگم بی نهایت عاشقتم
و شکرگزاز خداوندم برای وجود دوستانی به مانند شما
و کیف میکنم وقتی میبینم ری اکشن دوستای سایتمو به کامنتام
لذت فراوان میبرم
مریم جانم میخوام از تجربه امروز برات بگم از رقصیدنم که مطمئنم لذت خواهی برد
من امروز صبح کلاس دنس عربی داشتم و قبل از اومدن شاگردم به سالن
سالنمو تمیز و مرتب کردم
جوری که بوی گل میداد
قشنگ بلند شدم سرویس هارو شستم سینک و کامل با وایتکس شستم
همینطور سرویس بهداشتی
بعد کف سالن و با طی و آب بینهایت برق انداختم
و خلاصه خودم کیف میکردم
یه تیپ خیلی خوشگل و ناز هم زدم برای کلاسم
که شاگردم وقتی میاد عشششق کنهههه…..
میخوام یه نکته بگم:::
من وقتی اینجکزی برای کلاسم و شاگردم ارزش قائل میشم
ارزش اصلی و دارم برای خودم میزارم
زمانی که شاگردم وارد سالن شد
اینقد عشششق کرد
که تا وقتی میخواست بره کلی ازم تعریف کرد و گفت الحق که مربیم کاردرسته و کلی عشق داد بهم
این کارا یعنی ارزش قائل شدن برای خودم یعنی احساس لیاقت
خداوند و جهان میبینه منو
اگه من ارزش قائل بشم و قدر بدونم
از این جنس بیشتر و بیشترشو بهم میدههههه…..
دوس داشتم بنویسم برات و این احساس خوبمو باهات شیر کنم و بگم عاااااشقتمممممم بی نهایت…:)))))
سلام خدمت دوستان
درباره اعتماد به خدا من خیلی بهش اعتقاد دارم
من هروقت میخوام کاریانجامبدموقتیحواسم
نیستخیلیتلاشمیکنمکه بهسرانجامبرسونم
پیشنمیرهولییهلحظهیادم میوفته به خدا اعتماد
میکنممیگمخدایاخودتدرستشکنواقعاکارمسریع
به سرانجام میرسه
این قانون های که استاد میگهبایدباورشکنیتا
جواببدهوقتیباورکردیبهشعمل میکنی و نتیجه
میگیریوبرایکسیکهاینکاروباورندارهدرموردشبا
کسی صحبت کنی واقعامسخرتمیکننمنباخانواده
خودمدرموردقانونجذبیاباورصحبتمیکنمواقعا
مسخره میکننایندنیاتااینجایکه منکشفکردم
بایدهرکاریو خودتبخوایتا کاىناتجواببدهکافی
بخوای ثروتمندشوییاکافیارامش بخوای قلبی
ودرونی بایدکارانجامبدینهظاهریباشهمنکهاین
قانون باوردارمچونازشنتیجهگرفتموباقبلاخیلی
تعغیرکردمچونخودمخواستمبهجانخودمبرکتی
افتادهتوزنگیماصلاگفتنینیستکارهاکوچیک
سود زیادی براممیارهمنهمونادمچندسالپیشم
وفقط رویخودمکارکردم.کارکردنمن روخودمخیلی
کمه ولیرازیماما خاستمبگماینقانونجوابمیده
بهارامشادمو میرسونه وچرخزنگیرونمیشهخدارو
شکر که تواینراههستم
شکرتخدایخوبیها
به نام الله.سلام براستاد وخانم شایسته مهربونم وهمه دوستان.
نکات طلایی این فایل
تمرکز رو رقبا نگذارید چهکار داریم بقیه چکارمیکنند ما کارخودمون را انجام میدهیم در فلسفه استاد رقیبی وجود ندارد.باور دارد که بیش از نیاز انسان فراوانی ونعمت هست.
باید همیشه دنبال این باشیم که اصل چیست فرع چیست درهمه زمینه ها.
هیچ کس را نصیحت نکنیم مگر اینکه اول خودمون عمل کنیم.نیازی به نصیحت نیست رفتار وفرکانس انسان کار انجام میدهد افراد از رفتار شما تاثیر میگیرن نه از حرفهای شما.توضیحات هر فایل فوق العاده هست کلی نکات خوب وعالی.ممنون از خانم شایسته عزیز