https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام خداوند بخشنده و مهربان٫با سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان گرامی٫اول از همه بایددر هر لحظه به خودمون یاداوری کنیم که جهانی که در ان زندگی میکنم ٫جهان فرکانس است و نتایج و شرایط و اتفاقات که در هر لحظه تجربه میکنیم بخاطر فرکانسی هست(باور) که به جهان میفرستیم٫و این جهان بر اساس یه سری قوانین ثابت و ساده کار میکنه٫از طرف دیگر این رو بدونم و به خودمون باز در هر لحظه یاداوری کنیم که هر چقدر مسایل جهان را حل کنیم و ارزش ایجاد کنیم میتونیم پول بسازیم٫اگر من به این درک برسم که کالا یا خدماتی که ارائه میدهم چقدر میتونه به شادی ،سلامتی ،ارامش اعتماد به نفس٫٫٫ ،راحتی مردم کمک کنه٫چقدر میتونه جهان را گسترش بده ،چقدر میتونه به ثروتمند شدن جهان کمک کنه چقدر میتونه پادشاهی خدا را بر روی زمین گسترش بده ٫٫٫و با تکرار و درک این باورها ظرف وجودمون را بزرگ کنیم٫و بعد با پیروی از قوانین ثابت و ساده جهان مث رهایی ٫نگران نبودن به نتیجه٫نچسپیدن به اون و تمرکز بر روی خدمات یا کالای که ارایه میدهیم و ٫ باور و درک به این اصل که جهان بر احساس فراوانی بنا شده من خودم دارم سعی میکنم در طول روز به این اصل و قانون گفته شده عمل کنم و درک بهتر ازشون داشته باشم تا ٫نتیجه کاملا متفاوت صورت بگیره
سلام بر استاد نازم به نظرم۱ استاد تمرکز بر خواسته هاش بود ۲ تمرکز بر داشته هاش داشت ۳ سپاسگزاری از آن داشته هاش ۴ احساس خوب در هر شرایط زندگی ۵ نگاه توحید عملی خدا رو تنها فرمانروای جهان میدونست قدرت جهان رو تنها خدا میداند ۶ کنترل ورودی ۷ باور داشت خودش خالق زندگی اش نه دولت و خانواده و غیره ۸ از تضاد ها به عنوان نعمت نگاه میکرد۹ باورهای مناسب در جهت خواسته هاش داشت ۱۰از تجسم استفاده میکرد ۱۱ باور داشت فر کانسها هستند که اتفاقات رو رقم میزند نه چیز دیگر۱۲ تمرکز بر اصل میزاره نه فرع۱۳ قرآن رو الگو خودش قرار داده و از آن پیروی میکند ۱۴ باور دارد اگر خوب بندگیشو بکند خدا هم براش خالی میکند راه رو نشون میدهد ۱۵باور دارن رزق دنبال اون میاد نه این دنبال رزق دوستتون دارم استاد نازم
بنام خداوند بخشنده ومهربان با عرض سلام همان طور که میدانیم ما درهرلحظه درحال ارسال فرکانس های به جهان هستی هستیم وجهان هستی مطابق با ان فرکانسهاشرایت وموقعیت هارابرای ما ایجاد می کند وهمان طور که میدانیددنیا براساس یک سری قوانین کار میکند بنابراین اگر مااگاهانه فرکانس های را که دوست داریم به جهان هستی ارسال کنیم وقوانین جهان را درست یاد بگیریم وبه خوبی استفاده کنیم نه تنها به نتایج دلخواه خود میرسیم بلکه ممکن است به بهتر از انچه انتظارش را داشته ایم هم دست بیابیم استاد عباس منش خوب میداند که چه فرکانس های را باید به جهان هستی ارسال کند تا نتایج دلخواهش را به دست اورد استاد عباس منش قوانین را خوب یاد دارد واز انها خوب استفاده می کنددر واقع استاد عباس منش خوب یاد دارد چطور با خداوند هماهنگ شود و چطور بنده او باشد من به حال او غبطه می خورم واز خداوند می خواهم کمکم کند مثل او بنده اش باشم همین دو عامل باعث شده نتایج استاد عباس منش متفاوت باشد واو به موفقیت های دست یابد که دیگران دست نیافته اند وهمین دو عامل باعث میشود نتایج یک کسب وکار متفاوت باشد من فکر میکنم که این دوستمون که این سوال رو پرسیده هنوز به این واقعیت درست دست نیافته و باور نکرده که خود ما داریم تمام لحظه ها واتفاقات زندگیمون رو میسازیم ومسولش هستیم پس بنابراین باید سعی کنیم راه درست ساختن زندگیمون رو یاد بگیریم درواقع راه درست بندگی خداوند را یاد بگیریم تا دردنیا واخرت سعادتمند بشویم وخداوند از ما راضی باشد ومن فکر میکنم همراه شدن با استاد عباس منش یک راه جوب باشه برای این کار
برای شروع و ادامه هر کاری غیر از عواملی که در اون کسب و کار باور عمومی شده و مسائلی که ابزار لازم برای اون کاسبی به نظر میاد، باورهای فرد کاسب بیشتر اهمیت دارند.
خوب ابزار اصلا چیه؟ وسیله ای یا کمکی برای سهولت در انجام کاری یا خدمتی یا فرایندی برای رسیدن به هدف، در واقع انگار زور آدم و زیاد میکنه. ابزار هرچه کارامدتر باشه به نظر می رسه نعمتهای بیشتری رو باید وارد زندگی کنه، اما اونچه ابزار رو مفید خواهد کرد فقط و فقط باورهای خود فرد است.
در مورد شما آقای عباس منش به نظر من وقتی باور کردید که همه چیز و همه کس دستان خدا هستند(حتی ابزار) برای رسوندن نعمتهای خدا به شما اونوقت کاربرد ابزارها متفاوت میشه و معادلات تغییر می کنه چون حالا در پشت هر قدمی یه دنیا اعتماد به خدا هست که به شما جسارت می ده و این کافیه برای اینکه آدم بتونه خودش رو پیش ببره.
حالا برای خیلی ها داشتن ابزار لازم و گاهی کافی هیچ کمکی بهشون نمیکنه مثلا با وجود اینکه تبلیغ یک ابزار برای توسعه فروش ممکن به خاطر باورهای غلط تبلیغی انجام دهیم که اصلا اثری که انتظارش رو داریم رخ نده، با اینکه از تبلیغ استفاده کردیم.
اما وقتی رو باورهامون کار کردیم مثل فراوانی، لیاقت و مخصوصا باورهای توحیدی که البته به نظر میاد همه باورها در نهایت با اصلاح باورهای توحیدی حل می شن، حالا با این اصلاحات شخصیتی وقتی از خدا هدایت می خوای برای برداشتن هر قدمی که تو مثال ما تبلیغ مطمئنا اثر گذار خواهد بود. البته که آدمهایی مثل استاد قدم رو فراتر گذاشتن و باورهای بزرگ تری در این مورد دارندو حتی انجام تبلیغ رو جایز نمیبینن چون باور دارن که خدا با بی نهایت دستهاش این کارو براشون انجام می ده و البته به قول استاد تکامل طی شده.
خدا رو شکر من این قسمت رو کمی درک می کنم چون از پدرم خدا بیامرز می شنیدم که می گفت خدا برام مشتری فرستاده . خیالش راحت بود قلب مطمئنش از چشاش معلوم بود
من با همه بچگی این درست بودن این باور رو می فهمیدم و خدا رو شکر که در من ایجاد شده بود. اگرچه غیر از تلاش برای ساختن باورهای خوب عدم نگه داری از باورهایی که داشتی می تونه اونها رو کم رنگ و حتی بی اثر کنه تا وقتی که دوباره به یادشون بیاری.
من تجربه کاری داشتم قبل از به دنیا اومدن بچه هام که می تونه مثال خوبی باشه.
شروع کار من و شریکم در حوزه معماری به سالهایی در دهه هشتاد شمسی برمی گرده که دلار گرون شد یهو، خیلی از شرکتهای گنده و با سابقه از شرایط گلمند بودن و از نبود کار، اما خدا رو شکر ما باورهای خوبی داشتیم و به این حرفها بی توجه بودیم. اینو بگم من اون موقع قانون رو نمیدونستم و ناآگاهانه بود.
اون سال با وجود اینکه ما خیلی از ابزارهای کافی و لازم یک شرکت معماری رو نداشتیم سال پر برکتی بود، آدمها و ارگانهای دولتی به راحتی به ما اعتماد می کرون و قراردادهای درشت می بستن باهامون این در حالی بود که ما حتی یه دفتر درست و درمون نداشتیم ، تو یه اتاق اجاره ای از یه شرکت دیگه بودیم بدون تبلیغ و آشنا آره اون سال پر نعمت گذشت و همه درسهاشو برای امروز من به یادگار گذاشت.
من این حرف رو باور می کنم چون تجربه کردم البته که آدما فراموش کارن و یادشون میره چقدر بالا بودن و چقدر پایین.
توکل به خدا دوباره شروع کردم با ایده ای که با شرایطم جور و با خدا قرار گذاشتم .
خدا جون من فقط می تونم این کارها رو انجام بدم باقیش با توست. بهم بگو برام ایجاد کن چون تو آگاه تر از من به منی و می دونی چه ابزاری به کارم میاد برای ساختن خودم، کارم و شخصیتم. خدایا شکرت
با سلام خدمت دوست عزیز و استاد خوبم. به نظر من آنچه که باعث تفاوت نتایج استاد شده و میشه ایمان و اعتماد صد درصدی ایشون به خداوند و رب جهانیان است. وقتی که فردی تمام و کمال به ی منبعی متصل میشه که سرچشمه تمامی ثروتهای جهان هست دیگه نیازی نیس که به جاهای دیگه وصل بشه که بتونه ثروتش رو دریافت کنه و گسترش بده. تمامی این چیزهایی که دوستمون مطرح کردن وصل شدن به دیگران به کسانی غیر از خداوند برا رسیدن به ثروته و طبیعیه که نتایج متفاوت باشه. وقتی کسی هس که تمام بازارهای جهان و بازاریاب های جهان زیر سلطه اون هستن پس چرا اتصال به زیرشاخه ها ؟!!!وقتی که میشه با وصل شدن به منبع خود منبع برات بازار ردیف کنه چرا وقت خودش رو بزاره برا کسایی که مطمان نیس اون رو به هدفش میرسونن. من خودم به عینه فهمیدم که زمانی که به منبع وصل میشم خودش برام بازاریابی میکنه و مشتری میاره بدون اینکه من تبلیغی انجام بدم پس واقعیت داره این منبع. مساله دیگه که نتایج استاد رو متفاوت میکنه اتصال مداوم به سرچشمه اس اگه این اتصال با باورهای قدرتمند کننده بطور مدام تقویت نشه به مرور زمان ضعیف میشه و کمرنگ و کمرنگ تر میشه و در نهایت از بین میره. آنچه که باعث میشه این اتصال مدام حفظ بشه تعهده پس یک موضوع دیگه که نتایج رو متفاوت میکنه تعهد صد درصدی استاد به خودشون برا حفظ کردن اتصال در هر شرایطیه .و آنچه که بستر رو برای همه اینها فراهم میکنه درک درست استاد از خدواند و قوانینشه. موفق و موید باشید
خیلی سوال خوبیه من هم چند وقتی که درگیرم با این طرز فکر چون کارم نتورک هست و نمی دونم رو تبلیغ کار کنم یا خود مشتری ها میان. البته این رو هم بگم که تا بحال هر چی مشتری اژم خرید کردن اصلا من دنبالشون نبودم خودشون به سمت من و پیجم اومدن لین نکته جالبی بود که خواستم بیان کنم. شاد وپیروز باشید
سلام به خانواده ی عزیزم که قراره یه بار دیگه آگاهی های فوق العاده ای رو برای رشد من در اختیارم قرار بذارن پیشاپیش تشکر میکنم .
اما جواب برای مسابقه ، راستش از اونجایی که هر مسابقه ای که با خارج از خودم باشه باعث میشه قوانین رو فراموش کنم و توی اضطراب و تقلا و کلا جاده فرعی بیوفتم ، میخوام تموم سعیمو بکنم که به دید مسابقه نگاهش نکنم چرا که اولین باور مخرب همینه که فقط از طریق همین مسابقه میتونم برنده باشم و ارزشمندی خودمو در گرو امتیاز و جایزه بسنجم که در این صورت کلا از مسیر خارج میشم . البته که قطعا دوس دارم از برندگان باشم ، اما تو نظر خودم جایزه ی اصلی تغییر باوریه که قراره از کل آگاهی هایی که قراره بخونم ایجاد شه . مسابقه ی اصلی من با خودمه . چیزی که الان فکرمو درگیر کرده اینه که چه جوابی بدم که خودم ازش استفاده کردم . بنظر من دلیل اصلی موفقیت استاد همون جمله ی اولمه که انچه که از دل براید لاجرم بر دل نشیند ، استاد چیزیو میگن که از دلشون و از عملکردشون میاد پس چاره ای جز بر دل نشستن و جذب افراد هم مدار نداره . این موضوع فقط برای استاد عمل نکرده برای همه عمل کرده حتی برای همون افراد نتورک مارکتینگ . اونا هم چیزی که عمیقا باورش دارن رو دارن ارائه میکنن و همه ی افرادی که هم مدارشونن هم کنارشون قرار گرفتن ، حالا هر کدوم توی مدار خاص خودشون و با باورهای خاص خودشون . یکی میگه اصل بر راحتی و کنترل خودمه و از همین طریق همه چیزو کنترل میکنه و همه ی کاراش راحت انجام میشه ، اون یکی میگه هیچ چیز به راحتی به دست نمیاد و باید تلاش کرد و عوامل بیرونی رو کنترل کرد ، که اونم دقیقا همه چیز براش همون جوری پیش میره . و صد البته که فرد اول بنا به باورش که میدونه کنترل فقط باید روی خودش باشه تمرکزش فقط روی خودشه و فرد دوم هم که میخواد کنترل همه چیز رو بدست بگیره تمرکزش روی عوامل مختلفیه . و مطمئنا تمرکز روی یک چیز که کاملا دست خودته خیلی راحتتر و زودتر جواب میده تا کنترل روی صدها چیز حالا میخواد هر چیزی باشه از رقیب گرفته تا سلیقه ی افراد یا هر مورد دیگه ای .
از طرفی بنظرم جواب بهتر و باور قوی تر رو وقتی میتونیم دریافت کنیم که استاد عباسمنش رو با قبل خودشون مقایسه کنیم . چون توی این دنیا با همه ی بزرگی و کوچیکیش ما فقط میتونیم خودمونو با خودمون مقایسه کنیم و هر گونه قیاس با فرد دیگه باور محدود کننده ای رو توی خودش میتونه داشته ، ما فقط میتونیم از افراد دیگه برای قرار گرفتن توی مسیر درست خودمون استفاده کنیم با فهمیدن خواسته هامون که در نتیجه ی برخورد با تضادها و حتی خواسته هایی که با دیدنش در اختیار دیگران درون ما شکل میگیره . چیز دیگه ای که من به شخصه میتونم ازش استفاده کنم همین موضوعه که استاد هیچوقت با هیچکس رقابت نکردن و مسابقه ندادن و خودشونو فقط با خودشون مقایسه کردن و هر بار دنبال پیشرفت شخص خودشون بودن . من هم با هیچ کس رقابتی ندارم این بهترین باوریه که میتونم بسازم که من به خودی خود ارزشمندم و نیازی ندارم از کسی جلو بزنم یا مسابقه ای بذارم .
یه باور قوی که به دنبال این مسائل میاد باور به فراوانیه ، کسی که رقابت میکنه به فراوانی باور نداره و میگه از هر چیزی که حالا هدف شخصه به مقدار کمی هست یا خودش میتونه داشته باشه یا کس دیگه ای . این باور برای خودم خیلی مفیده چرا که هر بار به راه انداختن یه کار فکر میکنم میگم از این کار افراد زیادی هستن که انجام میدن دیگه جایی برای من نیس و این باور مخرب رو درون خودش داشته که کمبود وجود داره و الان متوجهش شدم .
موضوع دیگه ارسال فرکانس های مناسبه و قرار گرفتن در معرض ورودی های مناسبه و یا موضوع کلی قرار گرفتن در معرض ورودی هاست که بنا به نوع ورودی شرایط و اتفاقاتمونو رقم میزنیم . وقتی کنترل مناسبی داشته باشیم رفته رفته مدارمون بالاتر میره و به سمت راحتی و ثروت و سلامتی بیشتر پیش میریم . استاد همون چیزایی رو میگن که بهش ایمان دارن و هر بار تاکید میکنن که من این حرفارو برای خودم میزنم یعنی مطمئن هستن که این حرفا ارسال فرکانسه که به خودشون برمیگرده . و از طرفی همیشه تاکید دارن که من با این حرفا زندگی میکنم ، زندگی کردن با ورودی مناسب راهی جز قرار گرفتن توی شرایط مناسب نداره . همه ی اینا ایجاد چرخه ی مثبتی میکنه که خود چرخه کمک میکنه به راحتی و تسریع پیشرفت خودش . استاد حرفای مثبت میزنن => مطابق با حرفاشون زندگی میکنن => باور مناسب میسازن => توی شرایط یا مدار مثبت قرار میگیرن => توی این مدار ورودی و حرفا و مسائل مثبت بیشتری وجود داره => دوباره با شوق بیشتر با اون شیوه زندگی میکنن => باورهای مناسب تقویت میشه و باور مناسب بیشتر میسازن => توی شرایط و مدار بهتر و بالاتری قرار میگیرن . و این چرخه به دلیل موندن توی مسیر تکرار میشه و کل روند زندگی بهتر و بهتر میشه . این سیکل به شکل باورهای محدود کننده برای بقیه ی افراد که توی این مثال افرادی هستن که هم صنف با استاد هستن هم انجام میشه که بدلیل اینکه میخوام روی شکل مثبتش که شیوه ی استاد عباسمنشه تمرکز داشته باشم ترجیح میدم اونو مفصل بیان نکنم .
موضوع دیگه ای که این تفاوت رو ایجاد کرده درک استاد از این موضوع هست که انسان هر روز میتونه بهتر و بهتر بشه و بدلیل اینکه این بهتر شدن و ارزشمند بودن رو با خودشون و جایگاه فعلی یا حتی قبلی خودشون درجه بندی و قیاس میکنن میدونن تا بی نهایت میشه پیشرفت کرد و هر بار دنبال بهتر کردن زندگی خودشون و شیوه ی ارائه ی علایق خودشونن و بنابراین همیشه اصل و اساسی که همیشه بهش ایمان دارن رو به جنبه و ابعاد مختلف بیان میکنن ، برعکس افراد دیگه که یه محتوی با یه شیوه رو فقط با روش های تبلیغاتی مختلف ارائه میکنن . در صورتی که وقتی اصل و محتوی درست و جذاب و دلنشین بشه خود به خود افراد رو جذب میکنه چون این محتوا میتونه روی افراد تاثیر بذاره و حتی اگه خود افراد زبونا تبلیغی برای مثلا استاد نداشته باشن تاثیری که گرفتن و شیوه ی زندگی بهتر اونا باعث جذب افراد بیشتری که البته خودشون خواهان این مطالب هستن میشه . و البته بی نهایت راه هست برای این جذب افراد که خدا گفته از راه هایی به شما میرسونم که فکرشم نمیکنین . در صورتی که تغییر موضوع فرعی مثل روش تبلیغات فقط ایجاد ظاهر متناسبه که وقتی چند نفر استفاده کردن و متوجه شدن که مطالب کمک خاصی بهشون نمیکنه خود افراد تبلیغ میکنن که بدردشون نمیخوره اون محصول یا مطالب و هم اینکه وقتی شخصی میبینه که کسی از اون محصول استفاده کرده و نتیجه نگرفته نتیجه میگیره که استفاده نکنه .
در کل خیلی جورواجور میشه به جزئیات پرداخت و مثال به مثال توضیح داد ولی چیز کلی که میشه برداشت کرد این موضوع اصلی هست که دنبال هر چیزی باشیم همونو پیدا میکنیم تمرکزمون روی هر چیزی باشه همونو بدون شک دریافت میکنیم . موضوع مهم تمرکزه . این دوست عزیزمون که توی مسئله ی دیگه ای خودم این موضوع رو بهش برخوردم و دقیقا همین الان بعد از نوشتن همه ی مطالب بالا بهش رسیدم مسئله ی اصلی ایشون من و هر شخصی که با این موضوع روبرو شده تمرکزه . مثلا میگن گاهی به گفته های شما عمل میکنم و گاهی اونا . این گاهی ها خودش باور محدود کننده ی زیادی داره . استاد عباسمنش همیشه میگن من موقعی که کاری رو میکنم وقتی کاملا موفقم که 100 در 100 تمرکزمو روی اون موضوع گذاشتم . در واقع اگه هر کدوم از ما 100 در 100 تمرکزمونو روی موضوع و هدفمون بذاریم حتما بهش میرسیم حالا توی مثال دوستمون چه با تبلیغات چه با ساختن باورهای مناسب و سرمایه گزاری روی خودمون اما موضوعی که هست وقتی از روش استاد که کار کردن فقط و فقط روی خودمونه استفاده میکنیم ، هم خیلی راحتتر به نتیجه میرسیم ، هم در کنارش خیلی باورهای بهتری میسازیم که سایر جنبه های زندگیمونو از ریشه و خیلی بنیادین حل میکنیم ، هم با لذت لحظاتمونو میگذرونیم و هم هر چیزی که بدست میاریم پایداره و راه به سوی پیشرفت بیشتر داره . میتونیم یه دریاچه رو در نظر بگیریم که پر ماهیه و این دریاچه یه لوله که حاوی آلودگی های یه کارخونه توش خالی میشه که باعث آلودگی دریاچه و بیماری ماهی ها میشه ، مسلما و حتما بهترین راه اینه که جلوی آلودگیو بگیریم تا اینکه ماهی هارو بگیریم اونارو به جای دیگه منتقل کنیم که آلودگی ازشون خارج بشه . همیشه بهترین روش اینه که ادم از ریشه موضوع رو حل کنه دقیقا کاری که استاد عباسمنش میکنن .
باورهای مفید زیادی از این موضوع میشه برداشت کرد که اصلیترین هاشو بنظرم ایناس که اصل و اساسن
باور به ارزشمندی و لایق بودن
باور به فراوانی
باور که اینکه اساس جهان بر راحتیه
و کل اینا و کل اموزش های استاد باور توحیده رسیدن به این باور ینی رسیدن به همه چیز .
رسیدن به همه ی این آگاهی ها که نوشتم با ارزشترین چیزیه که بدست اوردم چون بیشتر به خودم ایمان اوردم که میتونم چه موضوعاتی رو بازگو کنم . و مهمتر از اون دوس دارم از این لحظه به بعد تلاش چند برابری بکنم برای اینکه سعی کنم این مسائل رو عمیقا باور کنم که قطعا پیشرفت بینظیری در انتظارمه . برای شروع خوندن و انالیز کردن کامنت های همه ی شما دوستان عزیزم بهترین کاریه که الان به ذهنم میرسه .
ممنونم از اینکه کامنت منو خوندین و خوشحالم که هم وقت خودمو مفید صرف کردم و هم سعی کردم آگاهی مفیدی ارائه بدم .
در پناه خدایی که تنها فاصلمون باهاش فقط اندازه ی باورمونه
خانم محمدی عزیز خیلی صادقانه وساده دیدگاه خود وبرداشت های خود را عرضه داشتید آفرین به عزت نفس شما ٫
از دوستانم همیشه یاد میگیرم و به خودم میگم خدایا کمکم کن راهکاری به دوستی میدم خودم توش عمل کننده باشم ٫
هنوز خیلی راه دارم یه راه بی انتها واسه تغییر خودم وبامرهام وعملکر دم ٫خوشحالم که استارت این تغییر رو با اومدن به این سایت و آشنایی با دست امانت داری آغاز کردم ٫
خانوم مرادی مهربون ممنون از شما که نظرات ارزشمندتونو در اختیارم میذارین
واقعا من هم اینجا از تک تک دوستان یاد میگیرم از نتایج گرفته تا نوع کامنت و نگاه و دیدگاه و حتی لحن پاسخ دوستان به هم همه و همه کلاس درسیه برای من ٫
منم خوشحالم واقعا که توی این مسیر قرار گرفتم و توی مداری بودم و هستم که این آگاهی ها رو دریافت کنم وقتی خودمو با قبل خودم مقایسه میکنم راضی هستم از تمام مسیری که طی شده تا این لحظه اینجا باشم ٫
مطلبی رو که میخوام بیان کنم عین تجربه کاری و عملکردم هستش
۱۶سال است که کاربازاریابی آفلاین رو انجام میدم و حدود۶سال اول شروع بمعرفی خود و کارم کردم و بعد از آن خدمات و تجربیات کاری که در اختیار مشتریان میدادم منجر افزایش تعداد درخواست کنندگان شد تا زمانی که دقیقا خودم ، گفتم تا این میزان درآمد برایم کفایت میکند و نیازی به بیشتر بودن آن ندارم ، البته این رو بگم ، من الان متوجه این موضوع شدم در آن زمان بهیچ وجه نمیدونستم و بعد از آن شروع به پایین آمدن درآمد با توجه به افزایش ساعت کاری ، توام با آن افزایش بدهی و دردسرهای دیگر شدم
دقیقا یادم میاد که زمستان چند سال پیش ، دو سه روز من جهت کار بیزنس به کلی از مناطق سر زدم و حتی یک مشتری هم نتوانستم جذب کنم و روز چهارم برف شدیدی بارید و باعث شد که من پیاده سمت شرکت برم و حین رفتن از برفی که میبارید لذت میبردم و تقریبا ناحواسته ، مشکلات رو (بخاطر عدم آگاهی از قوانین)نادیده گرفتم و عین کودکی که از لیز خوردن روی برفها و دیدن گنجشگها که در اون برف و سرما رو شاخه های برف گرفته درختان ، جیک جیک میکردند میخندیم از دیدن کودکان و جوانهایی که برف بازی میکردند انرژی میگرفتم تا اینکه رسیدم شرکت و باور کنید اون روز بیشترین تماس تلفنی برای انجام کار رو داشتم و این در حالی بود که من اصلا با موضوعاتی که استاد عباس منش بیان میکنند خبر نداشتم
حدود دو سال است که سایت و مطالب استاد همدم عزیزی برای من شده ، آرامشی که پیدا کردم با هیچ مبلغ ریالی قابل خرید نیست
باور پیدا کردم که با دویدن ، حرص و جوش خوردن بجایی نمیشه رسید باید خدا خودت را باور کنی و بسپاری بخودش و فقط فقط از صمیم دل ازش بخواهی ،الان دیگه ، با توجه به تجربه قبلی که داشتم برای کسب ثروت حد و اندازه ایی قائل نیستم و میگم خدایا ازت میخوام و هر روز هم بیشتر از روز های قبل ، و مانند بچه ها هر چیزی رو که برایم خوشایند است رو میخوام و باور کنید ، که مشتریهای قبلی برایم بازاریابی میکنند
بهیچ وجه ، از اتفاقات سیاسی و اجتماعی بیرون خبر ندارم بخاطر همون کسب و کارم روز بروز بهتر و رو به رشد هستش ، سال ۹۸رو برای خودم سال شروع وفور ثروت(فکر کنم بیشتر دوستان نیز بهمین صورت بودند) اسم گزاری کردم و از اولین ساعت شروع بکار(۱۶ام فروردین)بعینه اتفاق افتاد و مشتری که چندین سال میشد که تماسی با من نداشت جهت خرید محصولی با مبلغ بالا اقدام کرد و اونجا خداوند رو شکر گفتم
با هر اتفاق بظاهر کوچک سپاسگزار خداوند هستم عین استاد که میگفت دونستم ، که در راه درست قدم برمیدارم من هم جاپای درست استاد رو پیدا کرده و ادامه میدم و اونهم فقط فقط با باور قوانین الهی میسر است
بهیچ وجه کار سخت و بغرنجی نیست باید یقین پیدا کنیم که خداوند همیشه پشتیبان و همراهمون هست امید که همگی در این راه ثابت قدم باشیم
من جواب این سوال رو با یک جمله از تعلیمات استاد شروع می کنم
اگه مثل بقیه فکر کنی… اگه مثل بقیه عمل کنی… مثل بقیه هم نتیجه میگیری
چیزی که هست اینه که قوانین الهی با قوانین انسانی متفاوت هستن
خیلی وقت ها شده از طریق کلاس ها ،اجتماع، خانواده و ….به ما گفته شده و یاد داده شده که برای رسیدن به فلان نقطه باید فلان راه رو بری یا فلان کار رو بکنی و راه درست همینه و اگر می خوای موفق بشی باید همین راه رو بری و تمرین کنی و هر کس هم که به موفقیت رسیده به خاطر تلاش اش از همین طریق بوده
مثلا در مورد سرمایه گذاری:
علم می گه باید اینجوری مدیریت سرمایه و ریسک کنی یا مدرس های علم مارکتینگ می گن باید اینجوری روی تبلیغات یاخدمات یا محصولت کار کنی و هزاران مورد دیگه
اونوقت ذهن من و شما ناخداگاه در این قالب جای می گیره و محدود میشه و با خودمون می گیم راه موفقیت همینه که اینا می گن … من باید این جوری و این شکلی تلاش کنم و پدرم در بیاد تا به موفقیت برسم (ممکنه پدرم هم درنیاد اما به راه دیگه ای فکر نمی کنم)
و این باور هر روز بیشتر و بیشتر در ذهنمون جای می گیره چون تعداد آدم هایی که (((از این طریق))) توی کسب و کار یا سرمایه گذاریشون پیش می رن خیلی خیلی خیلی بیشتر از اوناییه که راه خودشون رو رفتن و طبق ((باورهای جمعی)) عمل نکردن ولی به موفقیت های چشمگیری رسیدن
که ما هم دیدن اون یک درصد اقلیت رو می زاریم به حساب خوش شانسی و رانت و پارتی و….
من چند سال پیش در کتاب جادوی فکر بزرگ یه جمله ای رو خوندم که درست حسابی درکش نکرده بودم
توی اون کتاب نوشته بود که (( به اندازه آدم های موفق راه برای رسیدن به موفقیت وجود داره))
برداشتی که من الان و امروز از این جمله دارم اینه که لازم نیست من حتما از راهی که دیگران برای رسیدن به نعمت ها و ثروت ها رفتن برم
من می تونم راه خودم رو برم و در نهایت هم به طور طبیعی به ثروت ها ونعمت ها برسم
برای جا افتادن این موضوع یک مثال از خود استاد می زنم که با آقای هاکوپیان مصاحبه کرده بودن
ما هممون آقای هاکوپیان رو به عنوان یک آدم موفق می شناسیم ، این آدم باور داره که باید 40 سال صبح تا شب کار کنی تا موفق بشی
اما ما از یک طرف دیگه دختر و پسرایی رو می بینیم توی همین ایران با سن کم توی پیج اینستاگرامشون ویدیوهای مسخره و خنده دار درست می کنند و با تبلیغات بین پست هاشون درآمد های میلیاردی دارن
خب
اینجا هم آقای هاکوپیان به نعمت و ثروت رسیده هم اون جوون های اینستاگرامی…. پس (( به اندازه آدم های موفق راه برای رسیدن به موفقیت وجود داره))
برای همین نباید اهمیت بدیم که بقیه مردم دنیا چی رو به عنوان الگوی موفقیت پذیرفتن و چی رو نمی تونن باور کنن
ولی این به معنای بستن چشم و گوشمون روی همه چیز نیست .
ما باید اطلاعات کسب کنیم و در مورد مسایل مختلف شناخت پیدا کنیم و بعد ببینیم از این اطلاعات چی به دردمون می خوره که باور کنیم و چی به درد نمی خوره که اعراض کنیم.
یعنی برای اینکه بتونیم توی مسابقات رالی نفر اول بشیم اول از همه باید رانندگی یاد بگیریم و بدونیم کلاج و دنده چیه ولی اگه همونی که داره بهمون رانندگی یاد میده بگه ((تو تازه داری رانندگی یاد میگیری و اونهای که 10 ساله راننده هستن توی مسابقه رالی اول نمیشن و کار هر کسی نیست)) می تونیم این باور رو بریزیم دور و با ماشین از روش رد شیم D: و باور مناسب تری رو جایگزین کنیم و راه هدایت خدا رو باز بزاریم و بریم در مسابقه رالی شرکت کنیم و اول هم بشیم و برای بقیه آدم ها که باور های محدود دارن بشیم مثال یکی از اون آدم هایی که با شانس و رانت و پارتی به جایی رسیده
بازم یه مثال میارم از استاد
خود استاد عباسمنش وقتی می خواست شروع کنه به خرید ملک در آمریکا شروع کرد به کسب اطلاعات در تمام زمینه های مربوط به ملک
از نحوه خرید و فروش تا مالیات و بررسی مناطق مختلف
اما در نهایت وقتی می خواست بره پای معامله بدون وابستگی به چیزی اجازه داد تا خداوند راهنمایی اش بکنه تا به سمت بهترین ملک هدایت بشه و این طور هم شد
یه مثال دیگه هم از خود استاد در رابطه با انتخاب باورها میارم
استاد در یکی از فایل ها راجع به استاد قرآنی صحبت می کنه که قرآن رو خیلی خوب تفسیر می کنه اما باور های محدودی در زمینه ثروت داره استاد میگه تمام فایل ها رو گوش می ده و وقتی می رسه به جایی که در مورد ثروت صحبت می کنه فایل رو می زنه جلو و اصلا گوش نمی ده اون تیکه ها رو
خلاصه کلام اینکه
1.تو اطلاعات رو کسب کن وکار با ابزار ها رو یاد بگیر
2.تو باور های مناسب برای کسب و کار و هر مسله دیگه ای بساز
3.ببین با توجه به باورهات چقدر این ابزار و اطلاعات کمکت می کنن و اونهایی که به دردت می خورن رو جدا کن و اون هایی که محدودکننده هستن رو دور بریز
4.به هیچ چیز وابسته نباش و بزار خدا راهنمایی ات کنه و به قلبت گوش بده و حرکت کن حتی اگه همه دنیا مخالف تو هستن
در ادامه کامنت:
………………………….
درضمن استاد بنظرم این موضوع هم میتونه باشه که ما با شیوه های تبلیغاتی بخوایم تکاملو دور بزنیم
و فکر کنیم که با فلان تبلیغ و ابزار میتونیم مشتری جذب کنیم و ثروتمند شویم
ثروت و خلق عوامل رو دست تبلیغات میبینم غافل از اینکه خودمون هر لحظه از زندگی خودمونو ایجاد میکنیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان٫با سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان گرامی٫اول از همه بایددر هر لحظه به خودمون یاداوری کنیم که جهانی که در ان زندگی میکنم ٫جهان فرکانس است و نتایج و شرایط و اتفاقات که در هر لحظه تجربه میکنیم بخاطر فرکانسی هست(باور) که به جهان میفرستیم٫و این جهان بر اساس یه سری قوانین ثابت و ساده کار میکنه٫از طرف دیگر این رو بدونم و به خودمون باز در هر لحظه یاداوری کنیم که هر چقدر مسایل جهان را حل کنیم و ارزش ایجاد کنیم میتونیم پول بسازیم٫اگر من به این درک برسم که کالا یا خدماتی که ارائه میدهم چقدر میتونه به شادی ،سلامتی ،ارامش اعتماد به نفس٫٫٫ ،راحتی مردم کمک کنه٫چقدر میتونه جهان را گسترش بده ،چقدر میتونه به ثروتمند شدن جهان کمک کنه چقدر میتونه پادشاهی خدا را بر روی زمین گسترش بده ٫٫٫و با تکرار و درک این باورها ظرف وجودمون را بزرگ کنیم٫و بعد با پیروی از قوانین ثابت و ساده جهان مث رهایی ٫نگران نبودن به نتیجه٫نچسپیدن به اون و تمرکز بر روی خدمات یا کالای که ارایه میدهیم و ٫ باور و درک به این اصل که جهان بر احساس فراوانی بنا شده من خودم دارم سعی میکنم در طول روز به این اصل و قانون گفته شده عمل کنم و درک بهتر ازشون داشته باشم تا ٫نتیجه کاملا متفاوت صورت بگیره
سلام بر استاد نازم به نظرم۱ استاد تمرکز بر خواسته هاش بود ۲ تمرکز بر داشته هاش داشت ۳ سپاسگزاری از آن داشته هاش ۴ احساس خوب در هر شرایط زندگی ۵ نگاه توحید عملی خدا رو تنها فرمانروای جهان میدونست قدرت جهان رو تنها خدا میداند ۶ کنترل ورودی ۷ باور داشت خودش خالق زندگی اش نه دولت و خانواده و غیره ۸ از تضاد ها به عنوان نعمت نگاه میکرد۹ باورهای مناسب در جهت خواسته هاش داشت ۱۰از تجسم استفاده میکرد ۱۱ باور داشت فر کانسها هستند که اتفاقات رو رقم میزند نه چیز دیگر۱۲ تمرکز بر اصل میزاره نه فرع۱۳ قرآن رو الگو خودش قرار داده و از آن پیروی میکند ۱۴ باور دارد اگر خوب بندگیشو بکند خدا هم براش خالی میکند راه رو نشون میدهد ۱۵باور دارن رزق دنبال اون میاد نه این دنبال رزق دوستتون دارم استاد نازم
بنام خداوند بخشنده ومهربان با عرض سلام همان طور که میدانیم ما درهرلحظه درحال ارسال فرکانس های به جهان هستی هستیم وجهان هستی مطابق با ان فرکانسهاشرایت وموقعیت هارابرای ما ایجاد می کند وهمان طور که میدانیددنیا براساس یک سری قوانین کار میکند بنابراین اگر مااگاهانه فرکانس های را که دوست داریم به جهان هستی ارسال کنیم وقوانین جهان را درست یاد بگیریم وبه خوبی استفاده کنیم نه تنها به نتایج دلخواه خود میرسیم بلکه ممکن است به بهتر از انچه انتظارش را داشته ایم هم دست بیابیم استاد عباس منش خوب میداند که چه فرکانس های را باید به جهان هستی ارسال کند تا نتایج دلخواهش را به دست اورد استاد عباس منش قوانین را خوب یاد دارد واز انها خوب استفاده می کنددر واقع استاد عباس منش خوب یاد دارد چطور با خداوند هماهنگ شود و چطور بنده او باشد من به حال او غبطه می خورم واز خداوند می خواهم کمکم کند مثل او بنده اش باشم همین دو عامل باعث شده نتایج استاد عباس منش متفاوت باشد واو به موفقیت های دست یابد که دیگران دست نیافته اند وهمین دو عامل باعث میشود نتایج یک کسب وکار متفاوت باشد من فکر میکنم که این دوستمون که این سوال رو پرسیده هنوز به این واقعیت درست دست نیافته و باور نکرده که خود ما داریم تمام لحظه ها واتفاقات زندگیمون رو میسازیم ومسولش هستیم پس بنابراین باید سعی کنیم راه درست ساختن زندگیمون رو یاد بگیریم درواقع راه درست بندگی خداوند را یاد بگیریم تا دردنیا واخرت سعادتمند بشویم وخداوند از ما راضی باشد ومن فکر میکنم همراه شدن با استاد عباس منش یک راه جوب باشه برای این کار
سلام استاد جان?
سلام بچه ها?
برای شروع و ادامه هر کاری غیر از عواملی که در اون کسب و کار باور عمومی شده و مسائلی که ابزار لازم برای اون کاسبی به نظر میاد، باورهای فرد کاسب بیشتر اهمیت دارند.
خوب ابزار اصلا چیه؟ وسیله ای یا کمکی برای سهولت در انجام کاری یا خدمتی یا فرایندی برای رسیدن به هدف، در واقع انگار زور آدم و زیاد میکنه. ابزار هرچه کارامدتر باشه به نظر می رسه نعمتهای بیشتری رو باید وارد زندگی کنه، اما اونچه ابزار رو مفید خواهد کرد فقط و فقط باورهای خود فرد است.
در مورد شما آقای عباس منش به نظر من وقتی باور کردید که همه چیز و همه کس دستان خدا هستند(حتی ابزار) برای رسوندن نعمتهای خدا به شما اونوقت کاربرد ابزارها متفاوت میشه و معادلات تغییر می کنه چون حالا در پشت هر قدمی یه دنیا اعتماد به خدا هست که به شما جسارت می ده و این کافیه برای اینکه آدم بتونه خودش رو پیش ببره.
حالا برای خیلی ها داشتن ابزار لازم و گاهی کافی هیچ کمکی بهشون نمیکنه مثلا با وجود اینکه تبلیغ یک ابزار برای توسعه فروش ممکن به خاطر باورهای غلط تبلیغی انجام دهیم که اصلا اثری که انتظارش رو داریم رخ نده، با اینکه از تبلیغ استفاده کردیم.
اما وقتی رو باورهامون کار کردیم مثل فراوانی، لیاقت و مخصوصا باورهای توحیدی که البته به نظر میاد همه باورها در نهایت با اصلاح باورهای توحیدی حل می شن، حالا با این اصلاحات شخصیتی وقتی از خدا هدایت می خوای برای برداشتن هر قدمی که تو مثال ما تبلیغ مطمئنا اثر گذار خواهد بود. البته که آدمهایی مثل استاد قدم رو فراتر گذاشتن و باورهای بزرگ تری در این مورد دارندو حتی انجام تبلیغ رو جایز نمیبینن چون باور دارن که خدا با بی نهایت دستهاش این کارو براشون انجام می ده و البته به قول استاد تکامل طی شده.
خدا رو شکر من این قسمت رو کمی درک می کنم چون از پدرم خدا بیامرز می شنیدم که می گفت خدا برام مشتری فرستاده . خیالش راحت بود قلب مطمئنش از چشاش معلوم بود
من با همه بچگی این درست بودن این باور رو می فهمیدم و خدا رو شکر که در من ایجاد شده بود. اگرچه غیر از تلاش برای ساختن باورهای خوب عدم نگه داری از باورهایی که داشتی می تونه اونها رو کم رنگ و حتی بی اثر کنه تا وقتی که دوباره به یادشون بیاری.
من تجربه کاری داشتم قبل از به دنیا اومدن بچه هام که می تونه مثال خوبی باشه.
شروع کار من و شریکم در حوزه معماری به سالهایی در دهه هشتاد شمسی برمی گرده که دلار گرون شد یهو، خیلی از شرکتهای گنده و با سابقه از شرایط گلمند بودن و از نبود کار، اما خدا رو شکر ما باورهای خوبی داشتیم و به این حرفها بی توجه بودیم. اینو بگم من اون موقع قانون رو نمیدونستم و ناآگاهانه بود.
اون سال با وجود اینکه ما خیلی از ابزارهای کافی و لازم یک شرکت معماری رو نداشتیم سال پر برکتی بود، آدمها و ارگانهای دولتی به راحتی به ما اعتماد می کرون و قراردادهای درشت می بستن باهامون این در حالی بود که ما حتی یه دفتر درست و درمون نداشتیم ، تو یه اتاق اجاره ای از یه شرکت دیگه بودیم بدون تبلیغ و آشنا آره اون سال پر نعمت گذشت و همه درسهاشو برای امروز من به یادگار گذاشت.
من این حرف رو باور می کنم چون تجربه کردم البته که آدما فراموش کارن و یادشون میره چقدر بالا بودن و چقدر پایین.
توکل به خدا دوباره شروع کردم با ایده ای که با شرایطم جور و با خدا قرار گذاشتم .
خدا جون من فقط می تونم این کارها رو انجام بدم باقیش با توست. بهم بگو برام ایجاد کن چون تو آگاه تر از من به منی و می دونی چه ابزاری به کارم میاد برای ساختن خودم، کارم و شخصیتم. خدایا شکرت
استادم سپاس خالصانه منو بپذیرید?
با سلام خدمت دوست عزیز و استاد خوبم. به نظر من آنچه که باعث تفاوت نتایج استاد شده و میشه ایمان و اعتماد صد درصدی ایشون به خداوند و رب جهانیان است. وقتی که فردی تمام و کمال به ی منبعی متصل میشه که سرچشمه تمامی ثروتهای جهان هست دیگه نیازی نیس که به جاهای دیگه وصل بشه که بتونه ثروتش رو دریافت کنه و گسترش بده. تمامی این چیزهایی که دوستمون مطرح کردن وصل شدن به دیگران به کسانی غیر از خداوند برا رسیدن به ثروته و طبیعیه که نتایج متفاوت باشه. وقتی کسی هس که تمام بازارهای جهان و بازاریاب های جهان زیر سلطه اون هستن پس چرا اتصال به زیرشاخه ها ؟!!!وقتی که میشه با وصل شدن به منبع خود منبع برات بازار ردیف کنه چرا وقت خودش رو بزاره برا کسایی که مطمان نیس اون رو به هدفش میرسونن. من خودم به عینه فهمیدم که زمانی که به منبع وصل میشم خودش برام بازاریابی میکنه و مشتری میاره بدون اینکه من تبلیغی انجام بدم پس واقعیت داره این منبع. مساله دیگه که نتایج استاد رو متفاوت میکنه اتصال مداوم به سرچشمه اس اگه این اتصال با باورهای قدرتمند کننده بطور مدام تقویت نشه به مرور زمان ضعیف میشه و کمرنگ و کمرنگ تر میشه و در نهایت از بین میره. آنچه که باعث میشه این اتصال مدام حفظ بشه تعهده پس یک موضوع دیگه که نتایج رو متفاوت میکنه تعهد صد درصدی استاد به خودشون برا حفظ کردن اتصال در هر شرایطیه .و آنچه که بستر رو برای همه اینها فراهم میکنه درک درست استاد از خدواند و قوانینشه. موفق و موید باشید
سلام و درود.
خیلی سوال خوبیه من هم چند وقتی که درگیرم با این طرز فکر چون کارم نتورک هست و نمی دونم رو تبلیغ کار کنم یا خود مشتری ها میان. البته این رو هم بگم که تا بحال هر چی مشتری اژم خرید کردن اصلا من دنبالشون نبودم خودشون به سمت من و پیجم اومدن لین نکته جالبی بود که خواستم بیان کنم. شاد وپیروز باشید
آن چه که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
سلام به خانواده ی عزیزم که قراره یه بار دیگه آگاهی های فوق العاده ای رو برای رشد من در اختیارم قرار بذارن پیشاپیش تشکر میکنم .
اما جواب برای مسابقه ، راستش از اونجایی که هر مسابقه ای که با خارج از خودم باشه باعث میشه قوانین رو فراموش کنم و توی اضطراب و تقلا و کلا جاده فرعی بیوفتم ، میخوام تموم سعیمو بکنم که به دید مسابقه نگاهش نکنم چرا که اولین باور مخرب همینه که فقط از طریق همین مسابقه میتونم برنده باشم و ارزشمندی خودمو در گرو امتیاز و جایزه بسنجم که در این صورت کلا از مسیر خارج میشم . البته که قطعا دوس دارم از برندگان باشم ، اما تو نظر خودم جایزه ی اصلی تغییر باوریه که قراره از کل آگاهی هایی که قراره بخونم ایجاد شه . مسابقه ی اصلی من با خودمه . چیزی که الان فکرمو درگیر کرده اینه که چه جوابی بدم که خودم ازش استفاده کردم . بنظر من دلیل اصلی موفقیت استاد همون جمله ی اولمه که انچه که از دل براید لاجرم بر دل نشیند ، استاد چیزیو میگن که از دلشون و از عملکردشون میاد پس چاره ای جز بر دل نشستن و جذب افراد هم مدار نداره . این موضوع فقط برای استاد عمل نکرده برای همه عمل کرده حتی برای همون افراد نتورک مارکتینگ . اونا هم چیزی که عمیقا باورش دارن رو دارن ارائه میکنن و همه ی افرادی که هم مدارشونن هم کنارشون قرار گرفتن ، حالا هر کدوم توی مدار خاص خودشون و با باورهای خاص خودشون . یکی میگه اصل بر راحتی و کنترل خودمه و از همین طریق همه چیزو کنترل میکنه و همه ی کاراش راحت انجام میشه ، اون یکی میگه هیچ چیز به راحتی به دست نمیاد و باید تلاش کرد و عوامل بیرونی رو کنترل کرد ، که اونم دقیقا همه چیز براش همون جوری پیش میره . و صد البته که فرد اول بنا به باورش که میدونه کنترل فقط باید روی خودش باشه تمرکزش فقط روی خودشه و فرد دوم هم که میخواد کنترل همه چیز رو بدست بگیره تمرکزش روی عوامل مختلفیه . و مطمئنا تمرکز روی یک چیز که کاملا دست خودته خیلی راحتتر و زودتر جواب میده تا کنترل روی صدها چیز حالا میخواد هر چیزی باشه از رقیب گرفته تا سلیقه ی افراد یا هر مورد دیگه ای .
از طرفی بنظرم جواب بهتر و باور قوی تر رو وقتی میتونیم دریافت کنیم که استاد عباسمنش رو با قبل خودشون مقایسه کنیم . چون توی این دنیا با همه ی بزرگی و کوچیکیش ما فقط میتونیم خودمونو با خودمون مقایسه کنیم و هر گونه قیاس با فرد دیگه باور محدود کننده ای رو توی خودش میتونه داشته ، ما فقط میتونیم از افراد دیگه برای قرار گرفتن توی مسیر درست خودمون استفاده کنیم با فهمیدن خواسته هامون که در نتیجه ی برخورد با تضادها و حتی خواسته هایی که با دیدنش در اختیار دیگران درون ما شکل میگیره . چیز دیگه ای که من به شخصه میتونم ازش استفاده کنم همین موضوعه که استاد هیچوقت با هیچکس رقابت نکردن و مسابقه ندادن و خودشونو فقط با خودشون مقایسه کردن و هر بار دنبال پیشرفت شخص خودشون بودن . من هم با هیچ کس رقابتی ندارم این بهترین باوریه که میتونم بسازم که من به خودی خود ارزشمندم و نیازی ندارم از کسی جلو بزنم یا مسابقه ای بذارم .
یه باور قوی که به دنبال این مسائل میاد باور به فراوانیه ، کسی که رقابت میکنه به فراوانی باور نداره و میگه از هر چیزی که حالا هدف شخصه به مقدار کمی هست یا خودش میتونه داشته باشه یا کس دیگه ای . این باور برای خودم خیلی مفیده چرا که هر بار به راه انداختن یه کار فکر میکنم میگم از این کار افراد زیادی هستن که انجام میدن دیگه جایی برای من نیس و این باور مخرب رو درون خودش داشته که کمبود وجود داره و الان متوجهش شدم .
موضوع دیگه ارسال فرکانس های مناسبه و قرار گرفتن در معرض ورودی های مناسبه و یا موضوع کلی قرار گرفتن در معرض ورودی هاست که بنا به نوع ورودی شرایط و اتفاقاتمونو رقم میزنیم . وقتی کنترل مناسبی داشته باشیم رفته رفته مدارمون بالاتر میره و به سمت راحتی و ثروت و سلامتی بیشتر پیش میریم . استاد همون چیزایی رو میگن که بهش ایمان دارن و هر بار تاکید میکنن که من این حرفارو برای خودم میزنم یعنی مطمئن هستن که این حرفا ارسال فرکانسه که به خودشون برمیگرده . و از طرفی همیشه تاکید دارن که من با این حرفا زندگی میکنم ، زندگی کردن با ورودی مناسب راهی جز قرار گرفتن توی شرایط مناسب نداره . همه ی اینا ایجاد چرخه ی مثبتی میکنه که خود چرخه کمک میکنه به راحتی و تسریع پیشرفت خودش . استاد حرفای مثبت میزنن => مطابق با حرفاشون زندگی میکنن => باور مناسب میسازن => توی شرایط یا مدار مثبت قرار میگیرن => توی این مدار ورودی و حرفا و مسائل مثبت بیشتری وجود داره => دوباره با شوق بیشتر با اون شیوه زندگی میکنن => باورهای مناسب تقویت میشه و باور مناسب بیشتر میسازن => توی شرایط و مدار بهتر و بالاتری قرار میگیرن . و این چرخه به دلیل موندن توی مسیر تکرار میشه و کل روند زندگی بهتر و بهتر میشه . این سیکل به شکل باورهای محدود کننده برای بقیه ی افراد که توی این مثال افرادی هستن که هم صنف با استاد هستن هم انجام میشه که بدلیل اینکه میخوام روی شکل مثبتش که شیوه ی استاد عباسمنشه تمرکز داشته باشم ترجیح میدم اونو مفصل بیان نکنم .
موضوع دیگه ای که این تفاوت رو ایجاد کرده درک استاد از این موضوع هست که انسان هر روز میتونه بهتر و بهتر بشه و بدلیل اینکه این بهتر شدن و ارزشمند بودن رو با خودشون و جایگاه فعلی یا حتی قبلی خودشون درجه بندی و قیاس میکنن میدونن تا بی نهایت میشه پیشرفت کرد و هر بار دنبال بهتر کردن زندگی خودشون و شیوه ی ارائه ی علایق خودشونن و بنابراین همیشه اصل و اساسی که همیشه بهش ایمان دارن رو به جنبه و ابعاد مختلف بیان میکنن ، برعکس افراد دیگه که یه محتوی با یه شیوه رو فقط با روش های تبلیغاتی مختلف ارائه میکنن . در صورتی که وقتی اصل و محتوی درست و جذاب و دلنشین بشه خود به خود افراد رو جذب میکنه چون این محتوا میتونه روی افراد تاثیر بذاره و حتی اگه خود افراد زبونا تبلیغی برای مثلا استاد نداشته باشن تاثیری که گرفتن و شیوه ی زندگی بهتر اونا باعث جذب افراد بیشتری که البته خودشون خواهان این مطالب هستن میشه . و البته بی نهایت راه هست برای این جذب افراد که خدا گفته از راه هایی به شما میرسونم که فکرشم نمیکنین . در صورتی که تغییر موضوع فرعی مثل روش تبلیغات فقط ایجاد ظاهر متناسبه که وقتی چند نفر استفاده کردن و متوجه شدن که مطالب کمک خاصی بهشون نمیکنه خود افراد تبلیغ میکنن که بدردشون نمیخوره اون محصول یا مطالب و هم اینکه وقتی شخصی میبینه که کسی از اون محصول استفاده کرده و نتیجه نگرفته نتیجه میگیره که استفاده نکنه .
در کل خیلی جورواجور میشه به جزئیات پرداخت و مثال به مثال توضیح داد ولی چیز کلی که میشه برداشت کرد این موضوع اصلی هست که دنبال هر چیزی باشیم همونو پیدا میکنیم تمرکزمون روی هر چیزی باشه همونو بدون شک دریافت میکنیم . موضوع مهم تمرکزه . این دوست عزیزمون که توی مسئله ی دیگه ای خودم این موضوع رو بهش برخوردم و دقیقا همین الان بعد از نوشتن همه ی مطالب بالا بهش رسیدم مسئله ی اصلی ایشون من و هر شخصی که با این موضوع روبرو شده تمرکزه . مثلا میگن گاهی به گفته های شما عمل میکنم و گاهی اونا . این گاهی ها خودش باور محدود کننده ی زیادی داره . استاد عباسمنش همیشه میگن من موقعی که کاری رو میکنم وقتی کاملا موفقم که 100 در 100 تمرکزمو روی اون موضوع گذاشتم . در واقع اگه هر کدوم از ما 100 در 100 تمرکزمونو روی موضوع و هدفمون بذاریم حتما بهش میرسیم حالا توی مثال دوستمون چه با تبلیغات چه با ساختن باورهای مناسب و سرمایه گزاری روی خودمون اما موضوعی که هست وقتی از روش استاد که کار کردن فقط و فقط روی خودمونه استفاده میکنیم ، هم خیلی راحتتر به نتیجه میرسیم ، هم در کنارش خیلی باورهای بهتری میسازیم که سایر جنبه های زندگیمونو از ریشه و خیلی بنیادین حل میکنیم ، هم با لذت لحظاتمونو میگذرونیم و هم هر چیزی که بدست میاریم پایداره و راه به سوی پیشرفت بیشتر داره . میتونیم یه دریاچه رو در نظر بگیریم که پر ماهیه و این دریاچه یه لوله که حاوی آلودگی های یه کارخونه توش خالی میشه که باعث آلودگی دریاچه و بیماری ماهی ها میشه ، مسلما و حتما بهترین راه اینه که جلوی آلودگیو بگیریم تا اینکه ماهی هارو بگیریم اونارو به جای دیگه منتقل کنیم که آلودگی ازشون خارج بشه . همیشه بهترین روش اینه که ادم از ریشه موضوع رو حل کنه دقیقا کاری که استاد عباسمنش میکنن .
باورهای مفید زیادی از این موضوع میشه برداشت کرد که اصلیترین هاشو بنظرم ایناس که اصل و اساسن
باور به ارزشمندی و لایق بودن
باور به فراوانی
باور که اینکه اساس جهان بر راحتیه
و کل اینا و کل اموزش های استاد باور توحیده رسیدن به این باور ینی رسیدن به همه چیز .
رسیدن به همه ی این آگاهی ها که نوشتم با ارزشترین چیزیه که بدست اوردم چون بیشتر به خودم ایمان اوردم که میتونم چه موضوعاتی رو بازگو کنم . و مهمتر از اون دوس دارم از این لحظه به بعد تلاش چند برابری بکنم برای اینکه سعی کنم این مسائل رو عمیقا باور کنم که قطعا پیشرفت بینظیری در انتظارمه . برای شروع خوندن و انالیز کردن کامنت های همه ی شما دوستان عزیزم بهترین کاریه که الان به ذهنم میرسه .
ممنونم از اینکه کامنت منو خوندین و خوشحالم که هم وقت خودمو مفید صرف کردم و هم سعی کردم آگاهی مفیدی ارائه بدم .
در پناه خدایی که تنها فاصلمون باهاش فقط اندازه ی باورمونه
به نام خدای مهربان
خانم محمدی عزیز خیلی صادقانه وساده دیدگاه خود وبرداشت های خود را عرضه داشتید آفرین به عزت نفس شما ٫
از دوستانم همیشه یاد میگیرم و به خودم میگم خدایا کمکم کن راهکاری به دوستی میدم خودم توش عمل کننده باشم ٫
هنوز خیلی راه دارم یه راه بی انتها واسه تغییر خودم وبامرهام وعملکر دم ٫خوشحالم که استارت این تغییر رو با اومدن به این سایت و آشنایی با دست امانت داری آغاز کردم ٫
سپاسگزارم برای پخش آگاهی واقعااا لذت بردم ????
در پناه خدای ثروت وقدرت
خانوم مرادی مهربون ممنون از شما که نظرات ارزشمندتونو در اختیارم میذارین
واقعا من هم اینجا از تک تک دوستان یاد میگیرم از نتایج گرفته تا نوع کامنت و نگاه و دیدگاه و حتی لحن پاسخ دوستان به هم همه و همه کلاس درسیه برای من ٫
منم خوشحالم واقعا که توی این مسیر قرار گرفتم و توی مداری بودم و هستم که این آگاهی ها رو دریافت کنم وقتی خودمو با قبل خودم مقایسه میکنم راضی هستم از تمام مسیری که طی شده تا این لحظه اینجا باشم ٫
سپاس گزار شما هستم
و سپاس گزار خدایی که کافیه باورش کنیم
در پناه خودش شاد و سالم و ثروتمند باشیم
با یاد و نام خدا
سلام خدمت تمامی عزیزان
مطلبی رو که میخوام بیان کنم عین تجربه کاری و عملکردم هستش
۱۶سال است که کاربازاریابی آفلاین رو انجام میدم و حدود۶سال اول شروع بمعرفی خود و کارم کردم و بعد از آن خدمات و تجربیات کاری که در اختیار مشتریان میدادم منجر افزایش تعداد درخواست کنندگان شد تا زمانی که دقیقا خودم ، گفتم تا این میزان درآمد برایم کفایت میکند و نیازی به بیشتر بودن آن ندارم ، البته این رو بگم ، من الان متوجه این موضوع شدم در آن زمان بهیچ وجه نمیدونستم و بعد از آن شروع به پایین آمدن درآمد با توجه به افزایش ساعت کاری ، توام با آن افزایش بدهی و دردسرهای دیگر شدم
دقیقا یادم میاد که زمستان چند سال پیش ، دو سه روز من جهت کار بیزنس به کلی از مناطق سر زدم و حتی یک مشتری هم نتوانستم جذب کنم و روز چهارم برف شدیدی بارید و باعث شد که من پیاده سمت شرکت برم و حین رفتن از برفی که میبارید لذت میبردم و تقریبا ناحواسته ، مشکلات رو (بخاطر عدم آگاهی از قوانین)نادیده گرفتم و عین کودکی که از لیز خوردن روی برفها و دیدن گنجشگها که در اون برف و سرما رو شاخه های برف گرفته درختان ، جیک جیک میکردند میخندیم از دیدن کودکان و جوانهایی که برف بازی میکردند انرژی میگرفتم تا اینکه رسیدم شرکت و باور کنید اون روز بیشترین تماس تلفنی برای انجام کار رو داشتم و این در حالی بود که من اصلا با موضوعاتی که استاد عباس منش بیان میکنند خبر نداشتم
حدود دو سال است که سایت و مطالب استاد همدم عزیزی برای من شده ، آرامشی که پیدا کردم با هیچ مبلغ ریالی قابل خرید نیست
باور پیدا کردم که با دویدن ، حرص و جوش خوردن بجایی نمیشه رسید باید خدا خودت را باور کنی و بسپاری بخودش و فقط فقط از صمیم دل ازش بخواهی ،الان دیگه ، با توجه به تجربه قبلی که داشتم برای کسب ثروت حد و اندازه ایی قائل نیستم و میگم خدایا ازت میخوام و هر روز هم بیشتر از روز های قبل ، و مانند بچه ها هر چیزی رو که برایم خوشایند است رو میخوام و باور کنید ، که مشتریهای قبلی برایم بازاریابی میکنند
بهیچ وجه ، از اتفاقات سیاسی و اجتماعی بیرون خبر ندارم بخاطر همون کسب و کارم روز بروز بهتر و رو به رشد هستش ، سال ۹۸رو برای خودم سال شروع وفور ثروت(فکر کنم بیشتر دوستان نیز بهمین صورت بودند) اسم گزاری کردم و از اولین ساعت شروع بکار(۱۶ام فروردین)بعینه اتفاق افتاد و مشتری که چندین سال میشد که تماسی با من نداشت جهت خرید محصولی با مبلغ بالا اقدام کرد و اونجا خداوند رو شکر گفتم
با هر اتفاق بظاهر کوچک سپاسگزار خداوند هستم عین استاد که میگفت دونستم ، که در راه درست قدم برمیدارم من هم جاپای درست استاد رو پیدا کرده و ادامه میدم و اونهم فقط فقط با باور قوانین الهی میسر است
بهیچ وجه کار سخت و بغرنجی نیست باید یقین پیدا کنیم که خداوند همیشه پشتیبان و همراهمون هست امید که همگی در این راه ثابت قدم باشیم
آرزوی بهترینها را برای همه خواهانم
من جواب این سوال رو با یک جمله از تعلیمات استاد شروع می کنم
اگه مثل بقیه فکر کنی… اگه مثل بقیه عمل کنی… مثل بقیه هم نتیجه میگیری
چیزی که هست اینه که قوانین الهی با قوانین انسانی متفاوت هستن
خیلی وقت ها شده از طریق کلاس ها ،اجتماع، خانواده و ….به ما گفته شده و یاد داده شده که برای رسیدن به فلان نقطه باید فلان راه رو بری یا فلان کار رو بکنی و راه درست همینه و اگر می خوای موفق بشی باید همین راه رو بری و تمرین کنی و هر کس هم که به موفقیت رسیده به خاطر تلاش اش از همین طریق بوده
مثلا در مورد سرمایه گذاری:
علم می گه باید اینجوری مدیریت سرمایه و ریسک کنی یا مدرس های علم مارکتینگ می گن باید اینجوری روی تبلیغات یاخدمات یا محصولت کار کنی و هزاران مورد دیگه
اونوقت ذهن من و شما ناخداگاه در این قالب جای می گیره و محدود میشه و با خودمون می گیم راه موفقیت همینه که اینا می گن … من باید این جوری و این شکلی تلاش کنم و پدرم در بیاد تا به موفقیت برسم (ممکنه پدرم هم درنیاد اما به راه دیگه ای فکر نمی کنم)
و این باور هر روز بیشتر و بیشتر در ذهنمون جای می گیره چون تعداد آدم هایی که (((از این طریق))) توی کسب و کار یا سرمایه گذاریشون پیش می رن خیلی خیلی خیلی بیشتر از اوناییه که راه خودشون رو رفتن و طبق ((باورهای جمعی)) عمل نکردن ولی به موفقیت های چشمگیری رسیدن
که ما هم دیدن اون یک درصد اقلیت رو می زاریم به حساب خوش شانسی و رانت و پارتی و….
من چند سال پیش در کتاب جادوی فکر بزرگ یه جمله ای رو خوندم که درست حسابی درکش نکرده بودم
توی اون کتاب نوشته بود که (( به اندازه آدم های موفق راه برای رسیدن به موفقیت وجود داره))
برداشتی که من الان و امروز از این جمله دارم اینه که لازم نیست من حتما از راهی که دیگران برای رسیدن به نعمت ها و ثروت ها رفتن برم
من می تونم راه خودم رو برم و در نهایت هم به طور طبیعی به ثروت ها ونعمت ها برسم
برای جا افتادن این موضوع یک مثال از خود استاد می زنم که با آقای هاکوپیان مصاحبه کرده بودن
ما هممون آقای هاکوپیان رو به عنوان یک آدم موفق می شناسیم ، این آدم باور داره که باید 40 سال صبح تا شب کار کنی تا موفق بشی
اما ما از یک طرف دیگه دختر و پسرایی رو می بینیم توی همین ایران با سن کم توی پیج اینستاگرامشون ویدیوهای مسخره و خنده دار درست می کنند و با تبلیغات بین پست هاشون درآمد های میلیاردی دارن
خب
اینجا هم آقای هاکوپیان به نعمت و ثروت رسیده هم اون جوون های اینستاگرامی…. پس (( به اندازه آدم های موفق راه برای رسیدن به موفقیت وجود داره))
برای همین نباید اهمیت بدیم که بقیه مردم دنیا چی رو به عنوان الگوی موفقیت پذیرفتن و چی رو نمی تونن باور کنن
ولی این به معنای بستن چشم و گوشمون روی همه چیز نیست .
ما باید اطلاعات کسب کنیم و در مورد مسایل مختلف شناخت پیدا کنیم و بعد ببینیم از این اطلاعات چی به دردمون می خوره که باور کنیم و چی به درد نمی خوره که اعراض کنیم.
یعنی برای اینکه بتونیم توی مسابقات رالی نفر اول بشیم اول از همه باید رانندگی یاد بگیریم و بدونیم کلاج و دنده چیه ولی اگه همونی که داره بهمون رانندگی یاد میده بگه ((تو تازه داری رانندگی یاد میگیری و اونهای که 10 ساله راننده هستن توی مسابقه رالی اول نمیشن و کار هر کسی نیست)) می تونیم این باور رو بریزیم دور و با ماشین از روش رد شیم D: و باور مناسب تری رو جایگزین کنیم و راه هدایت خدا رو باز بزاریم و بریم در مسابقه رالی شرکت کنیم و اول هم بشیم و برای بقیه آدم ها که باور های محدود دارن بشیم مثال یکی از اون آدم هایی که با شانس و رانت و پارتی به جایی رسیده
بازم یه مثال میارم از استاد
خود استاد عباسمنش وقتی می خواست شروع کنه به خرید ملک در آمریکا شروع کرد به کسب اطلاعات در تمام زمینه های مربوط به ملک
از نحوه خرید و فروش تا مالیات و بررسی مناطق مختلف
اما در نهایت وقتی می خواست بره پای معامله بدون وابستگی به چیزی اجازه داد تا خداوند راهنمایی اش بکنه تا به سمت بهترین ملک هدایت بشه و این طور هم شد
یه مثال دیگه هم از خود استاد در رابطه با انتخاب باورها میارم
استاد در یکی از فایل ها راجع به استاد قرآنی صحبت می کنه که قرآن رو خیلی خوب تفسیر می کنه اما باور های محدودی در زمینه ثروت داره استاد میگه تمام فایل ها رو گوش می ده و وقتی می رسه به جایی که در مورد ثروت صحبت می کنه فایل رو می زنه جلو و اصلا گوش نمی ده اون تیکه ها رو
خلاصه کلام اینکه
1.تو اطلاعات رو کسب کن وکار با ابزار ها رو یاد بگیر
2.تو باور های مناسب برای کسب و کار و هر مسله دیگه ای بساز
3.ببین با توجه به باورهات چقدر این ابزار و اطلاعات کمکت می کنن و اونهایی که به دردت می خورن رو جدا کن و اون هایی که محدودکننده هستن رو دور بریز
4.به هیچ چیز وابسته نباش و بزار خدا راهنمایی ات کنه و به قلبت گوش بده و حرکت کن حتی اگه همه دنیا مخالف تو هستن
سلامت و خوشبخت باشید.