https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با سلام و درود بر تمامی اعضاء پر انرژی سایت و سلام بر استاد عزیز و بزرگوارمون
یادم میاد استاد در یک فایل رایگان که از ایشون بود می فرمودند که اگر ما یک وسیله مثل مداد رو ندیده باشیم و یک نفر بخواد با حرف زدن یا نوشتن شکل مداد رو برای ما تعریف کنه ساعتها صحبت کنه و بنویسه نمی تونه تصویر واقعی اون مداد رو برامون توضیح بده و یک تصویر واقعی از مداد در ذهن ما ایجاد کنه…
خدا هم همینطوره و بخاطر همین خیلی ها درکشون از واقعیت خدا و کارهایی که می تونه برامون انجام بده حتی خودم مشکل دارم و هر وقت به خدا و به جهان هستی فکر می کنم با اینکه ذهن فعالی دارم مغزم هنگ می کنه و تا به جایی که به یک محدودیت میرسه و رها می کنم.
بله تفاوت رو نمیشه گفت ولی میشه مثالهایی رو زد تا جرقه ای باشه برای روشن شدن تصور دوستانی که مثل خودم زیر صفر بودن و الان تازه دارن به اول راه میرسن.
من تا قبل از شروع سال نو کارگر یک شرکت بودم و یه کارگاه هم دو سال پیش ران کرده بودم و یک محصول جدید رو داشتم کار می کردم که تولید کنم
در همون ابتدای کار چون از روی فیلم فقط محصول رو دیده بودم و سایز و ابعاد دقیق برای تولید نداشتم خیلی آزمون و خطا کردم تا قالبهای مورد نیازم رو برای تولید محصول بسازم
ولی بازهم قالبسازهایی که کار من رو انجام میدادن و به خیال خودشون خیلی هم باتجربه بودن به مشکل خوردن و موقع تست قالبها اونها می شکستن و خسارتهای چند میلیونی بهم می خورد که یک شب موقع خواب یه سوالی من از خودم پرسیدم که جوابش رو خدا بصورت یک تصویر جلوی چشمم آورد و قالب اون طرح به یک میلیون تومن هم نمی رسید
تفاوت همینه یه سوال یا یک درخواست از ته قلبت می کنی سریع جواب میده
یا بعد از تولید چقدر تبلیغات کردم و بازار بردم محصولم رو ولی از مشتری خبری نبود تا اینکه قبل از عید هر موقع بیکار میشدم می نوشتم یا با خودم می گفتم بی نهایت مشتری در جهان هست که خواهان محصولات و خدمات من هستن…
بعد از عید نوروز از شرکت تماس گرفتن و گفتن به حضور من نیازی نیست اولش یه کم ناراحت شدم ولی باز هم یاد حرفهای استاد افتادم و با خودم گفتم اگر این بیکار شدن دلیلی برای رشد و پیشرفت تو باشه چی?
آرام شدم و یک کارگاه بزرگتر از کارگاه قبلی اجاره کردم و خونه مشغول گوش کردن یه فایل از استاد بودم که تلفنم زنگ خورد
باورم نمی شد یک نفر از کشور عراق اومده بود ایران و محصول من رو یه جا دیده بود وبه شماره م که روی کاور اون چاپ شده بود زنگ زد و تعداد 30 تا سفارش داد.
من تا ده دقیقه بعد از تلفن اون بنده ی خدا که زبونش هم درست نمی فهمیدم کل وجودم احساس عجیبی داشتم و از خوشحالی اشکم در اومده بود و ناخودآگاه می گفتم خدایا این کار تو بوده پس مشتری رو اینطوری میاری …
من با احساس خوب از تو مشتری می خوام و تو اون رو اگر نقطه ی مقابل من اون طرف کره ی زمین هم باشه به سمت من میاری…
می خواستم چند تا دیگه مثال بزنم ولی گویا متنم طولانی شد…
بله استاد خالصانه از خدا می خواد و خدا براش مشتری میاره از هر جای جهان که شده
چون جهان برای ما بزرگه ولی برای خدا ذره ای ناچیزه و هماهنگ کردن مخلوقاتش در یک مدار اصلآ براش کاری نداره و خیلی هم راحته
ممنون از همه ی دوستان عزیز که این مثالها رو مطالعه می کنن.
امیدوارم شادی و ثروت همیشه در زندگی همگی جاری باشه و در پناه حق تعالی سالم و تندرست باشید همیشه
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی. من فکر میکنم چیزیکه استاد و یا هر انسان موفق دیگری را متمایز می کند که اینقدر نتیجه های شگفت انگیزی می گیرند استفاده و شناخت صحیح راهنمای درونشان هست دوستان من چند ماهی هست که با استاد آشنا شده ام و یکسری کتاب هم در زمینه تجسم و مراقبه و ارتباط با خدا و صحبت با خدا خواندم و تعدادی از فایلهای استاد رو هم گوش دادم. و تو یکی از فایلهاشون استاد از غلبه بر ترسها صحبت کرده بودند و من چون از تاریکی می ترسیدم حتی از اتاق تاریک من تصمیم گرفتم نماز شبم و مراقبه و تجسمم را تنهایی به بالای پشت باممان بروم و نصفه شب و تنهای تنها باشم وقتی از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود و احساس کردم که کسی روی لمینت داره راه میره و به سمت اتاق من می آید اول خواستم داد بزنم و رفتم زیر پتو که یادم به حرف استاد افتاد که گفتند که من داخل چادر یه صدایی شنیدم و گفتم خدایا تو می فهمی من می فهمم که تو خدایی ولی این خرسه که بیرونه که نمی فهمه و تو اون شرایط که از ترس می لرزیدم خندم گرفت و تصمیم گرفتم اجازه ندهم هی صدا بلند و بلندتر شود با خودم مدام تکرار میکردم که من قطره ای از روح خدا رو دارم من قوی هستم و در اتاق را باز کردم تا دیدم هیچی نیست با خودم گفتم دیدی الکی ترسیدی ساعت سه نیمه شب بود و من می خواستم به راهرو و به پشت بام بروم که نور ماه از دریچه به من امید داد و من به پشت بام رفتم و ساعتها مناجات با خدای خودم کردم صبح آن روز وقتی به پیاده روی رفتم اسبی دنبال من راه افتاد دو ساعت دنبال من بود که وقتی من می خواستم از خیابان رد شوم و به خانمان برگردم هنوز دنبال من بود که من به نگهبانها گفتم کمکم کنید و داد زدم وقتی اسب سعی می کرد سرش را به صورت من نزدیک کند و بچسباند و نگهبانها ان اسب را با کتک و به زور از من جدا کردند و من با این حال که یکی از ورزشکاران پروفشنال تو شهرمون هستم خود به خود وقتی به خانه برگشتم مثل اینکه تیری به گردن و شانه ام خورده باشد واز درد داشتم می مردم که بعد یادم آمد که ای داد من دیشب یکی از خواسته هایم از خدا ویلایی بود که در آن اسب باشد بعد با درد سنگین به آن پارک برگشتم اینقدر داغون بودم که نمی تونستم راه بروم و با ماشین به زور از نگهبانها اجازه گرفتم و با ماشین پیش اسب رفتم و او را نوازش کردم و گفتم اسب عزیزم تو نشانه خدای مهربانم بودی مرا ببخش من دوستت دارم شاید شما باورتون نشه ولی به خدا همون جا پیش اسب که بودم 90 درصد دردم رفت و به طرز عجیبی خوب شدم که در آن بیابان ساعتها نشستم و اشک شوق ریختم و با خدایم صحبت کردم. من یه محقق هستم شما باورتون نمیشه من چندتا سوال من پروژهایم را از خدا پرسیدم و بعد ایده هایی که به ذهنم رسید را برای چند استاد معروف کشورمون و چند استاد امریکا فرستادم که همگی شوکه شدند از راه حل من. و یک روز هم من یه درخواستی از یک اداره برای صدور یک مجوز داشتم کسی که همه می گفتند رشوه سنگین می خواهد و پرونده من سه سال گیر بود من با خدای خودم خلوت کردم و از خداایم خواستم که چه بنویسم در نامه ام و بعدشروع کردم به نوشتن چیزهایی که به ذهنم می رسید وقتی نامه ام تمام شد برای محکم کاری یه کارت پول هم بعنوان رشوه زمیمه نامه کردم که وقتی وارد اتاق آن مدیر کل شدم نامه را که دادم به طرز عجیبی به من گفت نگران نباشید من شخصا پیگیری می کنم و بعد کارت پول را دید انرا جدا کرد و به من داد و گفت دخترم من این کار را بخاطر خدا برای تو انجام می دهم که اشک در چشمانم حلقه زد و حتی نتوانستم تشکر کنم و بیرون آمدم که بعد به مدت یک ماه مجوز من صادر شد و من با شادی از خدای مهربانم تشکر کردم.
واما جواب دوستمان من با گفتن داستان اسب خواست بگویم که باید نشانه های خدا را درست و به موقع بفهمیم و همچنین باید در جواب دوستمان بگویم که ما باید راهنمای درونمان که همان روح الهی مان هست را بشناسیم و از علم او استفاده کنیم مثل استاد که مسیر را درست با علم الهی پیدا میکند علمیکه باعث می شود به قوال شما از علم مارکتینگ و….هم بالاتر باشد و ماورای علمهای محدود بشری است و من اکنون دارم با این علم قدمهای عظیمی بر میدارم که در آینده نه چندان دور برای شما از موفقیتهای جهانی ام خواهم نوشت و یه نکته دیگر دوست من که من از حرفهای استاد فهمیدم باید ما انسان صالحی باشیم تا راحتتر با آ ن روح ارتباط برقرار کنیم نه اینکه مسلمان خوب یا مسیحی و… خوبی باشیم نه اینکه اصول انسانیت را زیر پا نگذاریم و من هر وقت می خواهم تصمیمی بگیرم به اسمان نگاه می کنم و می گویم خدایا خدای مهربانم نظر تو چیه. و من داستان موفقیت های علمی ام را گفتم که به شما بگویم که سعی کنید با خدای درونتون دوست بشید انوقت انچنان شما را راهنمایی میکند و انقدر ایده به شما می دهد که در کسب و کارتان موفق خواهید بود.
انقدر پرازعشق به خدابود که اشک شوق از وصال با خدای خودم با خوندن دیدگاهتون ریختم…ودقیقا نکته هایی که نوشتین حرفای دلم بود دراین لحظه وهدایت شدم به خوندن کامنت شما.. .. باارزوی بهترینها برای شما
قدم گذاشتن تو مسیر توحیدی استاد عباس منش باعث الهامات ی از طرف رب میشه که کارها رو سهل و ساده میکنه.
همیشه واسه رسیدن به هر هدفی چندین مسیر وجود داره اما به قول استاد یه مسیر سرپایینی صاف و آسفالت با کلی منظره زیبا هم تو در بین این مسیرها هست.
اون مسیر ،مسیر توحیدی هست که با الهامات مارو به هدف میرسونه .
نشونه بودن تو این مسیر اینه که راحته ، خستگی نداره،آرامش داره ،مسیرزیبایی هست
ما میتونیم یه پیچ رو با دندون باز کنیم میتونیم از اهرم کمک بگیریم واسه بازکردنش .اون اهرم تو این مثال الهامات خداونده
برای موفقیت هر سایتی میشه از اون مسیر سخته رفت که پر از سختی ، پر از فشار پر از یادگیری تکنیک های خاص بازاریابی ست .
میشه هم از مسیر الهامات رفت مسیری که اگه توش قرار بگیریم خودبخود آدم ها واردش میشن .چون هم مدار من هستن .
من خودم از کسانی هستم که اذعان میکنم که وقتی هم مدار آموزه های استاد شدم از زبان یه دوست اسم استاد رو شنیدم . قبلش هم اسمشون رو شنیدم از زبان به دوست دیگه اما هیچ وقت کنجکاو نشدم بیام تو سایت سربزنم
نتیجه گیری اینکه هم میشه سختی کشید و به خواسته رسید /تو این مثال یادگرفتن تکنیک های بازاریابی و…. /
هم میشه از اون مسیر راحته رفت /مسیر توحید و الهامات الهی /
به نظر من تفاوت بین باورهاست، اصل کیفت کارمونه ، عشق و علاقه به کاری که داریم انجام میدیم،اخلاق خوبمونه اصل اعتماد به نفس . وقتی کارتو با کیفیت و عشق وعلاقه انجام میدی هرجا که باشی پیدات میکنن و بهای کارت رو بهت میدن تبلیغ رو خود خدا جهان مردم برات انجام میدن وقتی که باور داشته باشی اصل اینه ، یادمه میخواستم برم یه ارایشگاهی برای کار زنگ زدم ادرس گرفتم و برم وقتی رسیدم پیدا کردم مغازه رو قبل اینکه وارد بشم با خودم گفتم کی میدونه اینجا ارایشگاهه اصلا کی میاد اینجا بزار نرفته برگردم برم ولی رفتم داخل واسه مصاحبه مغازه یه گوشه ای که اصلا دید نداشت بود بر خیابون نبود وقتی رفتم داخل دیدم چه مغازه کوچیکی یه زیر پله بود با اینه و صندلی معمولی و ساده و ابزار کار، پیش خودم گفتم اینجا کی میاداخه خلاصه قرار شد از فردای اون روز اونجا مشغول به کار شم بعد که چند روز گذشت دیدم چقد مشتری داره چقد میان پیشش بعد از مشتریا که صحبت میکردم چطوری شد اینجا میاین میگفتن فلانی اومده بود اینجا از مدل موهاش خوشمون اومد ازش پرسیدم کجا رفتی ادرس اینجا رو دادن خلاصه به شکلای مختلف ، بدون اینکه تبلیغ خاصی بکنه یه یکی از تجربه های خودم بود خواستم دیدگاه خودمو به اشتراک بزارم . استاد عزیزم مرسی از این فایلتو با این طبیعتی که بهمون نشون دادی خدارو هزار مرتبه شکر خیلی زیبا بود خیلی قشنگ بود خیلی لذت بردم از فیلم هوایی و ماهیای دریاچه بغل خونتون هر جا هستین شادو سالم و سلامت و ثروتمند باشین????
سلام خدمت استاد عزیز و گروه بسیار خوبشون و خانواده صمیمی گروه تحقیقاتی عباس منش
خیلی سوال کلیدی و خوبیه و میشه خیلی درس از درون این سوال کشید بیرون
این دقیقا سوالی هست که در ذهن خیلی از ما ها به وجود میاد و ما افرادی رو میبینیم که خیلی راحت و بدون تبلیغات خاص درامد های فوق العاده ای دارند نمونشم خود استاد عزیز و به نظر من اولین و مهمترین چیزی که میتونه این نتایج رو به وجود بیاره مسئله توحید و یگانگی رب العالمین و خدای مهربان هست باور به اینکه تنها قدرت شکست ناپذیر فقط و فقط خداست و همین خدای شکست ناپذیر و فرمانروای جهانیان قدرتی در وجود ما انسانها قرار داده که هر آنچه بخواهیم خلق کنیم و تا زمانیکه باور نکنیم قدرت فقط دست خداست و هیچ کس و هیچ شرایطی نمیتونه جلوی خدا بایسته اون اعتماد به نفس و قدرتی که خدا در وجود ما قرار داده به طور کامل فعال نمیشه!!! فردی که به این ایمان و اعتقاد برسه به قول قرآن جهان مسخرش میشه و گوش به فرمانش میشه٫درسته تمام شرایط بیرونی بر اساس باورهای درونی ما اتفاق می افته ولی بیس همه این باورها به نظر من توحید و عمل توحیدی هست واقعا شرک خفی در درون ما انسانها خیلی کارشکنی میکنه در مقابل باور توحیدی و این به دلیل اینکه سالهاست که در درون ما فروانروایی کرده و از جامعه ،خانواده،فرهنگ و شرایط بیرونی و اتفاقات خاص تغذیه میشه ولی افرادی مثل استاد عزیز با توکل بر خدا و تقویت دیدگاههای توحیدی و ایمان به ربوبیت خدا و کنترل ورودی های ذهن و نجواهای ذهن تونستند خروجی زیبایی به نمایش بگذارند و خدا میدونه که وقتی از این شرک های درونی و باورهای محدود کننده رها بشیم مثل پیامبر اسلام مثل حضرت ابراهیم اروج میکنیم اون وقت تمثیلی از وجود خدا بر روی زمین میشیم٫
و نکته بعدی اینکه ما ادمها وقتی به علمی دست پیدا می کنیم که اون علم هم از طرف خداست ولی مغرور میشیم و فکر میکنیم فقط با اتکا به اون علم میتونیم موفق بشیم و این یعنی باور کمبود و با این باور دیگر دستان خدا رو میبندیم ولی وقتی به قدرت رب اعتقاد قلبی و درونی پیدا کنیم تازه میرسیم به راسخون فی العلم یعنی کسانی که در علم رسوخ کردند وتازه فهمیدند که هیچ نمیدانند!!!ببینید دوستان همه اون علم ها و اگاهی ها در مقابل هدایت خداوند هیچه و وقتی فردی از خداوند تقاضای هدایت میکنه چیزی به مراتب بالاتر از اون علم ها اتفاق می افته و هر لحظه از زندگی میشه یه معجزه الهی این یعنی زندگی استاد عباس منش دوست داشتنی ٫البته از این حرفهای من بد برداشت نشه که اصلا اگاهی و علم برای کسب موفقیت لازم نیست چرا که لازم هست ولی بعد از اعتماد و اعتقاد به ربوبیت و توحید!! البته به نظر من شخصی که بتونه اون اعتقادها رو در وجود خودش پیدا کنه و بهشون عمل کنه ناخوداگاه در مدار خدا قرار میگیره و مدار خدا چیزی جز خیر و خوشی و شادی و ارامش و لذت و زیبایی و ثروت بی انتها نیست و از طرف خدا به بهترین مسیرها برای رسیدن به اهدافش هدایت میشه و این میشه مشیت الهی٫تمام اون علم هایی که در عالم هست از قبل در درون تک تک ما انسانها قرار داره و فقط کافیه به خدا اعتماد کنیم و ازش درخواست کنیم تا به ما داده بشه ولی این حرفها گفتنش راحته ولی در عمل نیاز به مدیریت ذهن و کنترل ورودی ها و توجه به فراوانی و زیبایی ها در جهان هستی و در زندگی خودمون داره٫توانایی کنترل و مدیرت ذهن اسون نیست مخصوصا در شرایطی که همه چی به ظاهر نامناسبه !!! امیدوارم روزی برسه که ما هم مثل استاد عزیز به این حد از توانایی برسیم٫
پس با توجه به این گفتار مشخصه نتایج استاد و امثال ایشون اول از دیدگاه توحیدی هست و بعد درک درست قوانین جهان هستی و عمل به انها!!! برای همین این چنین افرادی نیاز به تبلیغات انچنانی ندارند چون خدا رو دارند و کی بهتر از خدا میتونه تمام جهان و ثروتها رو در خدمت شما قرار بده و شما را معروف و مشهور و ثروتمند کنه؟؟؟با کدوم تبلیغ یا شبکه اجتماعی یا رسانه میشه این نتایج عظیم رو ایجاد کرد؟ مگه نیستند افرادی که هزینه های بسیار سنگینی برای مشهور شدن و ثروتمند شدن انجام میدند ولی در بهترین حالت برای مدتی تو چشم هستند و دوباره کمرنگ میشن و از دور خارج!!!باید نگاهمون رو به اتفاقات پیرامون و قوانین حاکم بر جهان هستی تغییر بدیم و خدا و قوانین جهان رو جور دیگه ای باور کنیم (چشمها را باید شست جور دیگر باید دید) ٫تبلیغات زمانی خوبه که ما فکر نکنیم تنها راه برای موفقیت ماست و بهش زیادی قدرت ندیم و بجاش قدرت رو به خدا بدیم اونوقت نتایج چشمگیر خواهد شد!!!من سالهاست دنبال اعتماد به نفسی بودم که باعث موفقیت و ثروتمند شدنم بشه و کلی کتاب در این مورد خوندم و تمرین کردم ولی بی نتیجه بود ولی از زمانیکه توسط استاد عزیز با باورهای توحیدی اشنا شدم تازه متوجه شدم چرا نتیجه نمیگرفتم از اون همه کتاب و اموزش و تمرین!!!خدایا شرک درونم رو به تو میسپارم و توحیدت را با تمام وجود طلب میکنم تا به من عطا کنی آمین٫
گفتارم رو با شعری از مولانای عزیز تمام میکنم
بی حس و بی گوش و بی فکرت شوید تا خطاب ارجعی را بشنوید
آهن ربای هستی مهترین عامل این نتایج هستش…که این آهن ربا وصل به افکار ماست …ماانسانها از قوانین آفرینش آگاهی نداریم و بدنبال اثبات علمی و تخصصی همه چیز هستیم …ذهن ما با علت و معلول همه چیز رو توجیه میکنه و چون این آهن ربا قابل رویت نیست باعث میشه کسانی که خارج از مدار این آهن ربا هستند نتونند اونو ثابت کنن…مخرب ترین چیرهایی که خاصیت این آهن ربا رو کاهش میده ورودی های نامناسبی هستش که طی دهه های متوالی با تکرار های مداوم تبدیل به باورهای ما میشن….استاد با تغییر مسیر زندگی ..مثل یک انسان تازه متولد شده ای هدیه این جهان هستی(آهن ربا ) رو پذیرفتن و با اون زندگی رو به رقص درآوردن….
از رمانی که با استاد آشنا شدم سعی میکنم مثل کودک نوپایی باشم با ورودی های مثبت …استاد بزرگوار من و همسرم از وقتی با صدای شما از طریق پدرم آشنا شدیم تغییر مدار دادیم …تغییر مدارمون به شکل مهاجرت به کاناداست و از اونجایی که میگن سفارت کانادا ریجکت زیاد داره ولی من و همسرم ایمان داریم که اگر شانس ما دونفر در یک میلیون نفر باشه اون دو نفر ماییم …ما قبل رفتن جا و مکان زندگیمون توی باورهامون مشخص کردیم …ما از استاد یاد گرفتیم قبل از اینکه زندگیمون به مقصدی برسه که میخواییم باید ذهنمون برسه.
بنظر من قدم اول داشتن عزت نفس بالاست. چون فقط کسی که عزت نفس بالایی داره میتونه خودش رو باور کنه و خدای خودش رو باور کنه و به این باور برسه که خدا بی نهایت دوستش داره. و کسی که این باور رو داشته باشه در هر مسیری قدم بذاره به خوشبختی میرسه.
البته استاد من هنوز به این مرحله نرسیدم ولی تمام تلاشم رو میکنم که توحیدم عملی باشه نه فقط تو حرف.
با سلام و درود بر تمامی اعضاء پر انرژی سایت و سلام بر استاد عزیز و بزرگوارمون
یادم میاد استاد در یک فایل رایگان که از ایشون بود می فرمودند که اگر ما یک وسیله مثل مداد رو ندیده باشیم و یک نفر بخواد با حرف زدن یا نوشتن شکل مداد رو برای ما تعریف کنه ساعتها صحبت کنه و بنویسه نمی تونه تصویر واقعی اون مداد رو برامون توضیح بده و یک تصویر واقعی از مداد در ذهن ما ایجاد کنه…
خدا هم همینطوره و بخاطر همین خیلی ها درکشون از واقعیت خدا و کارهایی که می تونه برامون انجام بده حتی خودم مشکل دارم و هر وقت به خدا و به جهان هستی فکر می کنم با اینکه ذهن فعالی دارم مغزم هنگ می کنه و تا به جایی که به یک محدودیت میرسه و رها می کنم.
بله تفاوت رو نمیشه گفت ولی میشه مثالهایی رو زد تا جرقه ای باشه برای روشن شدن تصور دوستانی که مثل خودم زیر صفر بودن و الان تازه دارن به اول راه میرسن.
من تا قبل از شروع سال نو کارگر یک شرکت بودم و یه کارگاه هم دو سال پیش ران کرده بودم و یک محصول جدید رو داشتم کار می کردم که تولید کنم
در همون ابتدای کار چون از روی فیلم فقط محصول رو دیده بودم و سایز و ابعاد دقیق برای تولید نداشتم خیلی آزمون و خطا کردم تا قالبهای مورد نیازم رو برای تولید محصول بسازم
ولی بازهم قالبسازهایی که کار من رو انجام میدادن و به خیال خودشون خیلی هم باتجربه بودن به مشکل خوردن و موقع تست قالبها اونها می شکستن و خسارتهای چند میلیونی بهم می خورد که یک شب موقع خواب یه سوالی من از خودم پرسیدم که جوابش رو خدا بصورت یک تصویر جلوی چشمم آورد و قالب اون طرح به یک میلیون تومن هم نمی رسید
تفاوت همینه یه سوال یا یک درخواست از ته قلبت می کنی سریع جواب میده
یا بعد از تولید چقدر تبلیغات کردم و بازار بردم محصولم رو ولی از مشتری خبری نبود تا اینکه قبل از عید هر موقع بیکار میشدم می نوشتم یا با خودم می گفتم بی نهایت مشتری در جهان هست که خواهان محصولات و خدمات من هستن…
بعد از عید نوروز از شرکت تماس گرفتن و گفتن به حضور من نیازی نیست اولش یه کم ناراحت شدم ولی باز هم یاد حرفهای استاد افتادم و با خودم گفتم اگر این بیکار شدن دلیلی برای رشد و پیشرفت تو باشه چی?
آرام شدم و یک کارگاه بزرگتر از کارگاه قبلی اجاره کردم و خونه مشغول گوش کردن یه فایل از استاد بودم که تلفنم زنگ خورد
باورم نمی شد یک نفر از کشور عراق اومده بود ایران و محصول من رو یه جا دیده بود وبه شماره م که روی کاور اون چاپ شده بود زنگ زد و تعداد 30 تا سفارش داد.
من تا ده دقیقه بعد از تلفن اون بنده ی خدا که زبونش هم درست نمی فهمیدم کل وجودم احساس عجیبی داشتم و از خوشحالی اشکم در اومده بود و ناخودآگاه می گفتم خدایا این کار تو بوده پس مشتری رو اینطوری میاری …
من با احساس خوب از تو مشتری می خوام و تو اون رو اگر نقطه ی مقابل من اون طرف کره ی زمین هم باشه به سمت من میاری…
می خواستم چند تا دیگه مثال بزنم ولی گویا متنم طولانی شد…
بله استاد خالصانه از خدا می خواد و خدا براش مشتری میاره از هر جای جهان که شده
چون جهان برای ما بزرگه ولی برای خدا ذره ای ناچیزه و هماهنگ کردن مخلوقاتش در یک مدار اصلآ براش کاری نداره و خیلی هم راحته
ممنون از همه ی دوستان عزیز که این مثالها رو مطالعه می کنن.
امیدوارم شادی و ثروت همیشه در زندگی همگی جاری باشه و در پناه حق تعالی سالم و تندرست باشید همیشه
با عرض سلام خدمت دوستان گرامی. من فکر میکنم چیزیکه استاد و یا هر انسان موفق دیگری را متمایز می کند که اینقدر نتیجه های شگفت انگیزی می گیرند استفاده و شناخت صحیح راهنمای درونشان هست دوستان من چند ماهی هست که با استاد آشنا شده ام و یکسری کتاب هم در زمینه تجسم و مراقبه و ارتباط با خدا و صحبت با خدا خواندم و تعدادی از فایلهای استاد رو هم گوش دادم. و تو یکی از فایلهاشون استاد از غلبه بر ترسها صحبت کرده بودند و من چون از تاریکی می ترسیدم حتی از اتاق تاریک من تصمیم گرفتم نماز شبم و مراقبه و تجسمم را تنهایی به بالای پشت باممان بروم و نصفه شب و تنهای تنها باشم وقتی از خواب بیدار شدم همه جا تاریک بود و احساس کردم که کسی روی لمینت داره راه میره و به سمت اتاق من می آید اول خواستم داد بزنم و رفتم زیر پتو که یادم به حرف استاد افتاد که گفتند که من داخل چادر یه صدایی شنیدم و گفتم خدایا تو می فهمی من می فهمم که تو خدایی ولی این خرسه که بیرونه که نمی فهمه و تو اون شرایط که از ترس می لرزیدم خندم گرفت و تصمیم گرفتم اجازه ندهم هی صدا بلند و بلندتر شود با خودم مدام تکرار میکردم که من قطره ای از روح خدا رو دارم من قوی هستم و در اتاق را باز کردم تا دیدم هیچی نیست با خودم گفتم دیدی الکی ترسیدی ساعت سه نیمه شب بود و من می خواستم به راهرو و به پشت بام بروم که نور ماه از دریچه به من امید داد و من به پشت بام رفتم و ساعتها مناجات با خدای خودم کردم صبح آن روز وقتی به پیاده روی رفتم اسبی دنبال من راه افتاد دو ساعت دنبال من بود که وقتی من می خواستم از خیابان رد شوم و به خانمان برگردم هنوز دنبال من بود که من به نگهبانها گفتم کمکم کنید و داد زدم وقتی اسب سعی می کرد سرش را به صورت من نزدیک کند و بچسباند و نگهبانها ان اسب را با کتک و به زور از من جدا کردند و من با این حال که یکی از ورزشکاران پروفشنال تو شهرمون هستم خود به خود وقتی به خانه برگشتم مثل اینکه تیری به گردن و شانه ام خورده باشد واز درد داشتم می مردم که بعد یادم آمد که ای داد من دیشب یکی از خواسته هایم از خدا ویلایی بود که در آن اسب باشد بعد با درد سنگین به آن پارک برگشتم اینقدر داغون بودم که نمی تونستم راه بروم و با ماشین به زور از نگهبانها اجازه گرفتم و با ماشین پیش اسب رفتم و او را نوازش کردم و گفتم اسب عزیزم تو نشانه خدای مهربانم بودی مرا ببخش من دوستت دارم شاید شما باورتون نشه ولی به خدا همون جا پیش اسب که بودم 90 درصد دردم رفت و به طرز عجیبی خوب شدم که در آن بیابان ساعتها نشستم و اشک شوق ریختم و با خدایم صحبت کردم. من یه محقق هستم شما باورتون نمیشه من چندتا سوال من پروژهایم را از خدا پرسیدم و بعد ایده هایی که به ذهنم رسید را برای چند استاد معروف کشورمون و چند استاد امریکا فرستادم که همگی شوکه شدند از راه حل من. و یک روز هم من یه درخواستی از یک اداره برای صدور یک مجوز داشتم کسی که همه می گفتند رشوه سنگین می خواهد و پرونده من سه سال گیر بود من با خدای خودم خلوت کردم و از خداایم خواستم که چه بنویسم در نامه ام و بعدشروع کردم به نوشتن چیزهایی که به ذهنم می رسید وقتی نامه ام تمام شد برای محکم کاری یه کارت پول هم بعنوان رشوه زمیمه نامه کردم که وقتی وارد اتاق آن مدیر کل شدم نامه را که دادم به طرز عجیبی به من گفت نگران نباشید من شخصا پیگیری می کنم و بعد کارت پول را دید انرا جدا کرد و به من داد و گفت دخترم من این کار را بخاطر خدا برای تو انجام می دهم که اشک در چشمانم حلقه زد و حتی نتوانستم تشکر کنم و بیرون آمدم که بعد به مدت یک ماه مجوز من صادر شد و من با شادی از خدای مهربانم تشکر کردم.
واما جواب دوستمان من با گفتن داستان اسب خواست بگویم که باید نشانه های خدا را درست و به موقع بفهمیم و همچنین باید در جواب دوستمان بگویم که ما باید راهنمای درونمان که همان روح الهی مان هست را بشناسیم و از علم او استفاده کنیم مثل استاد که مسیر را درست با علم الهی پیدا میکند علمیکه باعث می شود به قوال شما از علم مارکتینگ و….هم بالاتر باشد و ماورای علمهای محدود بشری است و من اکنون دارم با این علم قدمهای عظیمی بر میدارم که در آینده نه چندان دور برای شما از موفقیتهای جهانی ام خواهم نوشت و یه نکته دیگر دوست من که من از حرفهای استاد فهمیدم باید ما انسان صالحی باشیم تا راحتتر با آ ن روح ارتباط برقرار کنیم نه اینکه مسلمان خوب یا مسیحی و… خوبی باشیم نه اینکه اصول انسانیت را زیر پا نگذاریم و من هر وقت می خواهم تصمیمی بگیرم به اسمان نگاه می کنم و می گویم خدایا خدای مهربانم نظر تو چیه. و من داستان موفقیت های علمی ام را گفتم که به شما بگویم که سعی کنید با خدای درونتون دوست بشید انوقت انچنان شما را راهنمایی میکند و انقدر ایده به شما می دهد که در کسب و کارتان موفق خواهید بود.
ممنونم از دوستان و از استاد عباسمنش عزیز
سلام دوست عزیزم
سپاس فراوان ازشما ودیدگاه بی نظیرتون
انقدر پرازعشق به خدابود که اشک شوق از وصال با خدای خودم با خوندن دیدگاهتون ریختم…ودقیقا نکته هایی که نوشتین حرفای دلم بود دراین لحظه وهدایت شدم به خوندن کامنت شما.. .. باارزوی بهترینها برای شما
سلام به استاد عزیزم و دوستان ۱۲ قدم٫
ما با کنترل ذهن در تمامزمینه ها(تقوا)وحفظ احساس خوب لیاقت پیدا می کنیم در مسیر توحید عملی قرار بگیریم٫
هر چه قدر لیاقت بیشتر ،تبلور توحید عملی بیشتر و در نهایت نتایج شگفت انگیزتر خواهد بود٫
نمونه بارز آن استاد عباس منش هستند که با طی کردن تکامل و پایبندی به اصول توحید عملی موفقیت های بیشتری رو در خود و دیگران خلق میکنند٫
کلمه آخر:فقط با رب العالمین کارهامون روببندیم و بس٫تنها او را بپرستیم و تنها از او یاری و کمک بخواهیم٫
خدای مهربان، لیاقت دریافت درک و پیاده سازی توحید عملی همه دوستان گروه را افزایش بده٫آمین٫
سلام به همه
این مطالب رو اول به خودم میگم که انجامش بدم .
قدم گذاشتن تو مسیر توحیدی استاد عباس منش باعث الهامات ی از طرف رب میشه که کارها رو سهل و ساده میکنه.
همیشه واسه رسیدن به هر هدفی چندین مسیر وجود داره اما به قول استاد یه مسیر سرپایینی صاف و آسفالت با کلی منظره زیبا هم تو در بین این مسیرها هست.
اون مسیر ،مسیر توحیدی هست که با الهامات مارو به هدف میرسونه .
نشونه بودن تو این مسیر اینه که راحته ، خستگی نداره،آرامش داره ،مسیرزیبایی هست
ما میتونیم یه پیچ رو با دندون باز کنیم میتونیم از اهرم کمک بگیریم واسه بازکردنش .اون اهرم تو این مثال الهامات خداونده
برای موفقیت هر سایتی میشه از اون مسیر سخته رفت که پر از سختی ، پر از فشار پر از یادگیری تکنیک های خاص بازاریابی ست .
میشه هم از مسیر الهامات رفت مسیری که اگه توش قرار بگیریم خودبخود آدم ها واردش میشن .چون هم مدار من هستن .
من خودم از کسانی هستم که اذعان میکنم که وقتی هم مدار آموزه های استاد شدم از زبان یه دوست اسم استاد رو شنیدم . قبلش هم اسمشون رو شنیدم از زبان به دوست دیگه اما هیچ وقت کنجکاو نشدم بیام تو سایت سربزنم
نتیجه گیری اینکه هم میشه سختی کشید و به خواسته رسید /تو این مثال یادگرفتن تکنیک های بازاریابی و…. /
هم میشه از اون مسیر راحته رفت /مسیر توحید و الهامات الهی /
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستان
به نظر من تفاوت بین باورهاست، اصل کیفت کارمونه ، عشق و علاقه به کاری که داریم انجام میدیم،اخلاق خوبمونه اصل اعتماد به نفس . وقتی کارتو با کیفیت و عشق وعلاقه انجام میدی هرجا که باشی پیدات میکنن و بهای کارت رو بهت میدن تبلیغ رو خود خدا جهان مردم برات انجام میدن وقتی که باور داشته باشی اصل اینه ، یادمه میخواستم برم یه ارایشگاهی برای کار زنگ زدم ادرس گرفتم و برم وقتی رسیدم پیدا کردم مغازه رو قبل اینکه وارد بشم با خودم گفتم کی میدونه اینجا ارایشگاهه اصلا کی میاد اینجا بزار نرفته برگردم برم ولی رفتم داخل واسه مصاحبه مغازه یه گوشه ای که اصلا دید نداشت بود بر خیابون نبود وقتی رفتم داخل دیدم چه مغازه کوچیکی یه زیر پله بود با اینه و صندلی معمولی و ساده و ابزار کار، پیش خودم گفتم اینجا کی میاداخه خلاصه قرار شد از فردای اون روز اونجا مشغول به کار شم بعد که چند روز گذشت دیدم چقد مشتری داره چقد میان پیشش بعد از مشتریا که صحبت میکردم چطوری شد اینجا میاین میگفتن فلانی اومده بود اینجا از مدل موهاش خوشمون اومد ازش پرسیدم کجا رفتی ادرس اینجا رو دادن خلاصه به شکلای مختلف ، بدون اینکه تبلیغ خاصی بکنه یه یکی از تجربه های خودم بود خواستم دیدگاه خودمو به اشتراک بزارم . استاد عزیزم مرسی از این فایلتو با این طبیعتی که بهمون نشون دادی خدارو هزار مرتبه شکر خیلی زیبا بود خیلی قشنگ بود خیلی لذت بردم از فیلم هوایی و ماهیای دریاچه بغل خونتون هر جا هستین شادو سالم و سلامت و ثروتمند باشین????
سلام خدمت استاد عزیز و گروه بسیار خوبشون و خانواده صمیمی گروه تحقیقاتی عباس منش
خیلی سوال کلیدی و خوبیه و میشه خیلی درس از درون این سوال کشید بیرون
این دقیقا سوالی هست که در ذهن خیلی از ما ها به وجود میاد و ما افرادی رو میبینیم که خیلی راحت و بدون تبلیغات خاص درامد های فوق العاده ای دارند نمونشم خود استاد عزیز و به نظر من اولین و مهمترین چیزی که میتونه این نتایج رو به وجود بیاره مسئله توحید و یگانگی رب العالمین و خدای مهربان هست باور به اینکه تنها قدرت شکست ناپذیر فقط و فقط خداست و همین خدای شکست ناپذیر و فرمانروای جهانیان قدرتی در وجود ما انسانها قرار داده که هر آنچه بخواهیم خلق کنیم و تا زمانیکه باور نکنیم قدرت فقط دست خداست و هیچ کس و هیچ شرایطی نمیتونه جلوی خدا بایسته اون اعتماد به نفس و قدرتی که خدا در وجود ما قرار داده به طور کامل فعال نمیشه!!! فردی که به این ایمان و اعتقاد برسه به قول قرآن جهان مسخرش میشه و گوش به فرمانش میشه٫درسته تمام شرایط بیرونی بر اساس باورهای درونی ما اتفاق می افته ولی بیس همه این باورها به نظر من توحید و عمل توحیدی هست واقعا شرک خفی در درون ما انسانها خیلی کارشکنی میکنه در مقابل باور توحیدی و این به دلیل اینکه سالهاست که در درون ما فروانروایی کرده و از جامعه ،خانواده،فرهنگ و شرایط بیرونی و اتفاقات خاص تغذیه میشه ولی افرادی مثل استاد عزیز با توکل بر خدا و تقویت دیدگاههای توحیدی و ایمان به ربوبیت خدا و کنترل ورودی های ذهن و نجواهای ذهن تونستند خروجی زیبایی به نمایش بگذارند و خدا میدونه که وقتی از این شرک های درونی و باورهای محدود کننده رها بشیم مثل پیامبر اسلام مثل حضرت ابراهیم اروج میکنیم اون وقت تمثیلی از وجود خدا بر روی زمین میشیم٫
و نکته بعدی اینکه ما ادمها وقتی به علمی دست پیدا می کنیم که اون علم هم از طرف خداست ولی مغرور میشیم و فکر میکنیم فقط با اتکا به اون علم میتونیم موفق بشیم و این یعنی باور کمبود و با این باور دیگر دستان خدا رو میبندیم ولی وقتی به قدرت رب اعتقاد قلبی و درونی پیدا کنیم تازه میرسیم به راسخون فی العلم یعنی کسانی که در علم رسوخ کردند وتازه فهمیدند که هیچ نمیدانند!!!ببینید دوستان همه اون علم ها و اگاهی ها در مقابل هدایت خداوند هیچه و وقتی فردی از خداوند تقاضای هدایت میکنه چیزی به مراتب بالاتر از اون علم ها اتفاق می افته و هر لحظه از زندگی میشه یه معجزه الهی این یعنی زندگی استاد عباس منش دوست داشتنی ٫البته از این حرفهای من بد برداشت نشه که اصلا اگاهی و علم برای کسب موفقیت لازم نیست چرا که لازم هست ولی بعد از اعتماد و اعتقاد به ربوبیت و توحید!! البته به نظر من شخصی که بتونه اون اعتقادها رو در وجود خودش پیدا کنه و بهشون عمل کنه ناخوداگاه در مدار خدا قرار میگیره و مدار خدا چیزی جز خیر و خوشی و شادی و ارامش و لذت و زیبایی و ثروت بی انتها نیست و از طرف خدا به بهترین مسیرها برای رسیدن به اهدافش هدایت میشه و این میشه مشیت الهی٫تمام اون علم هایی که در عالم هست از قبل در درون تک تک ما انسانها قرار داره و فقط کافیه به خدا اعتماد کنیم و ازش درخواست کنیم تا به ما داده بشه ولی این حرفها گفتنش راحته ولی در عمل نیاز به مدیریت ذهن و کنترل ورودی ها و توجه به فراوانی و زیبایی ها در جهان هستی و در زندگی خودمون داره٫توانایی کنترل و مدیرت ذهن اسون نیست مخصوصا در شرایطی که همه چی به ظاهر نامناسبه !!! امیدوارم روزی برسه که ما هم مثل استاد عزیز به این حد از توانایی برسیم٫
پس با توجه به این گفتار مشخصه نتایج استاد و امثال ایشون اول از دیدگاه توحیدی هست و بعد درک درست قوانین جهان هستی و عمل به انها!!! برای همین این چنین افرادی نیاز به تبلیغات انچنانی ندارند چون خدا رو دارند و کی بهتر از خدا میتونه تمام جهان و ثروتها رو در خدمت شما قرار بده و شما را معروف و مشهور و ثروتمند کنه؟؟؟با کدوم تبلیغ یا شبکه اجتماعی یا رسانه میشه این نتایج عظیم رو ایجاد کرد؟ مگه نیستند افرادی که هزینه های بسیار سنگینی برای مشهور شدن و ثروتمند شدن انجام میدند ولی در بهترین حالت برای مدتی تو چشم هستند و دوباره کمرنگ میشن و از دور خارج!!!باید نگاهمون رو به اتفاقات پیرامون و قوانین حاکم بر جهان هستی تغییر بدیم و خدا و قوانین جهان رو جور دیگه ای باور کنیم (چشمها را باید شست جور دیگر باید دید) ٫تبلیغات زمانی خوبه که ما فکر نکنیم تنها راه برای موفقیت ماست و بهش زیادی قدرت ندیم و بجاش قدرت رو به خدا بدیم اونوقت نتایج چشمگیر خواهد شد!!!من سالهاست دنبال اعتماد به نفسی بودم که باعث موفقیت و ثروتمند شدنم بشه و کلی کتاب در این مورد خوندم و تمرین کردم ولی بی نتیجه بود ولی از زمانیکه توسط استاد عزیز با باورهای توحیدی اشنا شدم تازه متوجه شدم چرا نتیجه نمیگرفتم از اون همه کتاب و اموزش و تمرین!!!خدایا شرک درونم رو به تو میسپارم و توحیدت را با تمام وجود طلب میکنم تا به من عطا کنی آمین٫
گفتارم رو با شعری از مولانای عزیز تمام میکنم
بی حس و بی گوش و بی فکرت شوید تا خطاب ارجعی را بشنوید
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
Hi Guys
Thanks God and all you guys and Mr Abasmanesh
I enjoyed a lot reading these comments ,
I think the most important element would be the belief of that person ,specially being confident that God will help and trust to universe to guide him
2-the belief and trust will help to be in peace and receiving guidance and direction to proceed
thanks Allah for being here
آهن ربای هستی مهترین عامل این نتایج هستش…که این آهن ربا وصل به افکار ماست …ماانسانها از قوانین آفرینش آگاهی نداریم و بدنبال اثبات علمی و تخصصی همه چیز هستیم …ذهن ما با علت و معلول همه چیز رو توجیه میکنه و چون این آهن ربا قابل رویت نیست باعث میشه کسانی که خارج از مدار این آهن ربا هستند نتونند اونو ثابت کنن…مخرب ترین چیرهایی که خاصیت این آهن ربا رو کاهش میده ورودی های نامناسبی هستش که طی دهه های متوالی با تکرار های مداوم تبدیل به باورهای ما میشن….استاد با تغییر مسیر زندگی ..مثل یک انسان تازه متولد شده ای هدیه این جهان هستی(آهن ربا ) رو پذیرفتن و با اون زندگی رو به رقص درآوردن….
از رمانی که با استاد آشنا شدم سعی میکنم مثل کودک نوپایی باشم با ورودی های مثبت …استاد بزرگوار من و همسرم از وقتی با صدای شما از طریق پدرم آشنا شدیم تغییر مدار دادیم …تغییر مدارمون به شکل مهاجرت به کاناداست و از اونجایی که میگن سفارت کانادا ریجکت زیاد داره ولی من و همسرم ایمان داریم که اگر شانس ما دونفر در یک میلیون نفر باشه اون دو نفر ماییم …ما قبل رفتن جا و مکان زندگیمون توی باورهامون مشخص کردیم …ما از استاد یاد گرفتیم قبل از اینکه زندگیمون به مقصدی برسه که میخواییم باید ذهنمون برسه.
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
بنظر من قدم اول داشتن عزت نفس بالاست. چون فقط کسی که عزت نفس بالایی داره میتونه خودش رو باور کنه و خدای خودش رو باور کنه و به این باور برسه که خدا بی نهایت دوستش داره. و کسی که این باور رو داشته باشه در هر مسیری قدم بذاره به خوشبختی میرسه.
البته استاد من هنوز به این مرحله نرسیدم ولی تمام تلاشم رو میکنم که توحیدم عملی باشه نه فقط تو حرف.
موثرترین باوری که استاد ایجاد کرده اینه که ایشان باور داره :خودش خالق زندگی خودشه؛ و ما تا اینو باور نکنیم نمیتونیم باورهای مناسب دیگه بسازیم.