https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به همه دوستان من بعد از دو سال آشنایی اولین باری که نظر میدم دوسال دارم فایلهای استاد گوش میکنم تو یه زمینه های خیلی موفق شدم مثل آرامش که برای خودم خیلی مهمه اما چند روزی بود که همش میگفتم پس چرا برای من هیچ اتفاق مالی نمیفته چرا اونطور که بقیه پیشرفت میکنن من پیشرفت نمیکنم همش قبل از خواب میگفتم خدایا امشب به خوابم بیا بهم بگو کجای کارم ایراد داره چرا میرم تو سایت همه از پیشرفت میگن اما من چیزی ندارم که بنویسم هی تو لحظه هام میگفتم خدایا بهم بگو چرا تا اینکه امروز صبح پیام شما دوست عزیز خوندم انگار خدا بهم گفت اینم جوابی که میخواستی انگار یه چیزی با تمام وجودش گفت اینارو برای تو فرستادم که جواب سوالاتو بگیری خدایا ازت ممنوم واز شما دوست عزیزم ممنون بابت این حرفهایی که واقعا از دل با ایمانتون برامون نوشتین دوستان برام دعا کنید که منم روزی با موفقیت هام وایمان و باور کاملم براتون بنویسم
سلام خدمت تمامی دوستان عزیزی که میخواهند بهتر زندگی کنند و عاشقانه به یکدیگر در این مسیر سراسر خوشبختی و پر از نعمت و فراوانی کمک می کنند.
درباره این تضاد به نظرم دیدگاهی که نزدیک به قوانین الهی است این است که برای مثال ما بخواهیم درباره موضوعات اصلی و موضوعات فرعی موفقیت یک فرد توضیح دهیم.
نمی توان گفت که در این سوالی که مطرح شده برای مثال اصول بازاریابی و مارکتینگ را نقض کنیم و تاثیری ندارند یا بالعکس.
موضوع اصلی تاثیر گذار باورهای ما هستند. باورهایی که از تمامی ورودی های ما شکل گرفته اند از تمام چیز هایی که از بچگی شنیده ایم و دیده ایم. اما همانطور که گفتم این موضوع نمی تواند موضوع دیگر را نقض کند که دیگر آن ها تاثیری ندارند آن ها هم میتوانند تاثیرشان را به ما اثبات کنند اما این در زمانی است که ما باورهای درستی داشته باشیم.
بگذارید واضح تر بگویم اگر باورهایمان درست باشد با تبلیغات و … کسب و کارمان با سرعت عالی رشد خواهد کرد و اگر باورهایمان درست نباشد هرچقدر بازاریابی و تبلیغات کنیم با شکست مواجه میشویم و اگر این قانون را درست متوجه نشویم به دنبال راه دیگری برای تبلیغات و یا کلا نا امید نسبت به کسب و کارمان میشویم.
با عرض سلام خدمت استاد گرامی آقای سید حسین عباس منیش و خانواده محترم شان , و اشخاص
که با استاد گرامی هم فریکانس هستند به شمول خودم , و سلام به تمام ایرانیان به هرکجای که هستند٫
من ۲ روز وقت را برای پاسخ این سوال گذراندم, و جواب های که تهیه کردم بصورت شماره وار است:
۱- جواب اولم این است که : برنامه ریزی ذهنی داشته باشیم , و احساس درونی است که باید احساس خوب در ساحه کاری و همیشه درهر کجا که باشیم داشته باشیم , همیشه شجاع و مهربان باشیم , ثروت با تقوا داشته باشیم , هرکس جهان خویشتن است ما خود پدیده ایم , فکرهای منفی را از ذهن مان کاملا هذف کنیم , اگر در ساحه کاری کارمندان زیادی داریم باید به آنها آموزش دهیم که : باید افکار مثبت داشته باشند , و فریکانس مشابه و قدرتمند داشته باشند تا اینکه کسب و کار متفاوت داشته باشیم یعنی کاربار خوبی داشته باشیم٫
۲- ما تمام افکارم را رقم میزنیم , قسمیکه : Thought become things افکار به اشیا تبدیل میشود ,
۳- دلیل رخداد تمام این ها داشتن رویش بکارگیری رازهای که خداوند بدون تغییر خلق کرده است است ٫
۴- موضوع دیگر این است که افراد که کسب و کار متفاوت دارند , آنها فریکانس مثبت شان بسیار قوی و قدرتمند است , و قانون جذب آن ها خیلی قوی است , در این جا قانون جذب هم خیلی رول دارد, تمام چیزهای که وارد زندگی مان میشه آنها را خود مان جذب کردیم,
۵- قانون جاذبه میگه که شما روی هرچیزی که بیشتر متمرکز میشوید ما برای شما میدهیم,
۶- فکر های مثبت , امروز ثابت شده است که یک فکر مثبت بیشتر از هزار مرتبه از فکر منفی قویتر است ٫
۷- اخلاق شکرگذارانه باید داشته باشیم , تا اینکه خداوند فریکانس مارا با قدرت انعکاس دهد٫
۸- رویاهای بزرگی در سر داشته باشید٫ افکار بزرگ زندگی شما را متحول خواهد ساخت٫
۹- یک تصویر خاص از مقصد مسیر خود در ذهن تان ترسیم کنید٫ هر اندازه این تصویر مشخص تر و خاص تر باشد امکان دستیابی شما به آن بیشتر خواهد بود٫
۱۰- به گونه ای رفتار کنید که گویی شما مالک کسب و کارتان میباشید٫ ولو آنکه برای شخص و شرکت دیگری کار میکنید٫ این نگرش شما بذرهای موفقیت و استقلال شغلی را در سرنوشت شما خواهد کاشت٫
۱۱- شغل خود را دوست داشته باشید٫ چنانچه به آن علاقه مند نمیباشید آن را رها کنید٫ با “نه” گفتن به شغلی که تنها برای پول انجامش میدهید شغل دلخواه خود را همچون آهن ربا جذب خود خواهید کرد٫
۱۲- یک گروه خوش فکر تشکیل دهید٫ با افرادی که متعهد به ایجاد یک شغل بزرگ هستند جلسه تشکیل دهید٫ اندیشه ها و ایده های خود را با یکدیگر در میان بگذارید و از یکدیگر پشتیبانی کنید٫
۱۳-همواره ضوابط اخلاق کاری را رعایت کنید٫
۱۴- پیش از آنچه مشتری انتظار دارد به وی خدمت ارائه دهید٫ این عمل اعتماد سازی کرده و مشتریان شما را افزایش میدهد٫
۱۵- هر از چند گاهی تنهایی را تجربه کنید٫ در زمان تنهایی به ندای درون و اندیشه های ذهن خود گوش فرا دهید و برنامه ریزیهای خلاقانه کنید٫
۱۶- صداقت و درستکاری بهترین سیاست است٫ خود و خواسته های خود را بشناسید و آنها را همیشه صادقانه بیان دارید٫
۱۷- شکست گزینه شما نخواهد بود٫ تمام افکار شما باید بر موفقیت متمرکز باشد٫ شما باید موفق گردید٫
۱۸- در دستیابی به اهدافتان مصمم باشید٫ پافشاری سرسختانه اعتماد بنفس شما را تقویت کرده و شما را به پیروزی نهایی نزدیک میکند٫
۱۹- خلاف جریان آب شنا کنید٫هیچگاه از ایده ها،عقاید و رویکردهای نو نهراسید٫
۲۰- بروی فرصتها تمرکز کنید و نه بروی موانع٫
۲۱- سه عنصر ترس، پشت گوش اندازی و تنبلی را از زندگی خود بیرون اندازید-
۲۲- به خاطر داشته باشید اغلب افرادی که در کنار شما زندگی میکنند از پیشرفت و ثروتمند شدن شما خوشنود نخواهند شد و ممکن است در این مسیر مرتبا شما را از دستیابی به اهدافتان دلسرد سازند٫ تنها به اهداف خود بیندیشید و آنها را نادیده بگیرید٫
آرزو موفقیت میکنم برای تمام افراد که چه روی زمین هستند و چه در مریخ و چه در مهتاب هستند, خصوصآ مسلمانان٫
من تازه این ویدیو رو دیدم – اصلا کامنت بچه ها رو نخوندم ببینم اونا چی نوشتن و بعد من جواب بدم دوست داشتم ببینم چی یاد گرفتم و درک کردم از قوانین
اون دوست عزیزی هم این سئوال رو کرده باید الگو برداری کنه — به خدا فقط سایت استاد عباس منش نیست تبلیغ نداره یا بقیه موارد — من چقدر سایت میشناسم نه با تبلیغ با هیچی توی ۶ ماه به موفقیت هایی خیلی خوبی رسیدند بعد اونجا قانون رو تایید میکنم هزار بار به خودم میگم این شخص هم مثل عباس منش فکر کرده و باور کرده — خیلی از این سایت ها رو من یادم رفته فقط سایت نبودن کلی کسب کارهای دیگه هم بودن مشتری اصلا براشون میاد به قول استاد عباس منش هدایت میکنه جهان افراد رو — یک جور مثل رها بودن هست من از خودم مثال بزنم من وقتی خواسته هام برام منطقی هست که روی باورهام کار میکنم زمانی که قانون رو خیلی خوب درک میکنم برای من اینطوری بوده وقتی روی باروهام کار کردم الگو پیدا کردم قانون رو درک کردم به خدا خواسته های من خیلی برای من طبیعی بوده و منطقی خیلی رها هستم خیلی ارام هستم از زندگیم لذت مبیرم میگم خوب دیگه خودش اتفاق می اوفته من نیاز نیست نگران باشم خودش اتفاق می اوفته — یک جور ایمان توی دلت هست به این خواسته ام می رسم شاد و خوشحال هستی برات منطقی هست طبیعی هست برات
می دونید من به خودم همیشه میگم – من وقتی روی باورهام کار کردم الگو بردای کردم قانون رو درک کردم اون خواسته ای که خیلی برام دور و غیر منطقی بوده بهش رسیدم واقعا اینطوری بوده من خواسته هایی رو میخواستم خیلی برام غیر منطقی بوده ولی وقتی الگو بردای کردم روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم اون خواسته برام منطقی شده نمی دونم چطوری بگم یک جور اطمنیان هست که من به این خواسته ام می رسم رهایی هست عجله نمیکنی از زندگیت لذت مبیری وقتی روی باورهام کار کردم اینطوری بوده برای من —
از نظر من این برای کسب کار هم اینطور هست وقتی روی باورهات کار میکنی الگو برداری میکنی قانون رو درک میکنی یک جور ایمان ارامش خاطر توی دلت میاد– برای من که اینطوری بوده رها بودم از زندگیم لذت بردم — اخه من همیشه یادم هست وقتی من عجله نکردم که باورهای درستی در ذهنم اینجا میکردم الگو بردای میکردم و بعد میگفتم خب دیگه من کافیه تکاملم رو طی کنم حالا بیام از زندگیم لذت ببرم
من حالا توی کسب کار وارد نشدم من توی مسائل درسی خیلی اینطوری بودم — (اما می دونید از نظر من فرمول یکی هست) — وقتی من باورم این باشه جهان مشتری رو هدایت میکنه بی نهایت ثروت هست به ثروت توجه کنم به فراوانی توجه کنم الگو برداری کنم قانون رو درک کنم بگم باید تکاملم طی بشه خداوند شرایط موقعیت افراد ایده ها رو برای من میاره و دیگه توی استرس نیستی دیگه توی حالت نگرانی نیستی ناامیدی نیستی — به خدا من وقتی روی باورهام کردم قانون رو درک کردم خیلی احساس خوبی داشتم از زندگیم خیلی لذت ببردم خب دیگه من به اون خواسته ام می رسم جای نگرانی نیست توی مسائل درسی اینطوری بوده ولی از نظر من صد درصد توی کسب کار هم اینطوری هست
وقتی شخص باورهای درستی داشته باشه با یک وبلاگ هم شروع میکنه از همون جایی که هست نه با تبلیغ یا هر چیزی دیگران میگن از همه مهم تر خیلی امید داره شاد هست لذت مبیره خودش رو مقایسه نمیکنه نیمخواد رقابت کنه
در مورد مقایسه و مسابقه گفتم — من خیلی خودم رو مقایسه میکردم ولی وقتی روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم اصلا به خودم گفتم چه دلیلی داره من بخوام خودم رو مقایسه کنم من هم ارزشمند هستم من لایق هستم من باید تکاملم رو طی کنی هیچی فرقی با اون افراد ندارم به خدا همه این چیزهایی که میگم یک چیزی دورنی هست که خود اون شخص فقط می دونه یک احساس اعتماد به نفس و عزت نفس دورنی — تمام اینا با کار کردن روی باورها و درک کردن قانون ایجاد میشه البته این هم نیاز داره به زمان
می دونید اصلا وقتی روی باورهات کار میکنی قانون رو درک میکنی نتیجه هاش میاد نشونه های کوچکش میاد مهم ترین نشونه اش احساس خوب و ارامش هست اطمینان خاطر هست — اصلا همه چیز طبیعی اتفاق می اوفته تعجب نمیکنی شاخ در نمیاری — انقدر طبیعی اتفاق می اوفته اون افرادی می فهمن و درک میکنن حرف های من رو که رسیدن به خواسته هاشون حالا هر خواسته ای می تونه باشه — اصلا به خدا وقتی من روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم ۱ – احساسم خوب بوده ۲ – خیلی برام طبیعی بوده شاخ در نیاوردم می دونستم میخواد اتفاق بی اوفته برای من که اینطوری بوده توی اون پروسه انقدر طبیعی اتفاق می اوفته اصلا همه چیز جور و حل میشه وقتی باورهات درسته
ولی وقتی یک نفر دیگه که قانون رو نمی دونه تو رو از بیرون نگاه میکنه فکر میکنه تو یک کار خاص کردی تبلیغ کردی برای لباست هست من چقدر شیندیم فلانی که موفق شده خیلی تلاش کرده اگر اون تلاش میکنه تو هم که داری تلاش میکنی پس چرا تو به این موفقیت ها نمی رسی نه اون برای باورهای درستش هدایت شده تو برای باورهای غلطی که داری هدایت نشدی قانون رو هم نمی دونی یک چیزی داری میگی افرادی که قانون رو نمی دونن این توهم ها رو میزنن بابا اون فردی که به این موفقیت رسیده برای باورهای درستش بوده اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت — الان باید همه سلامت باشن – الان همه باید میلیادر باشن – الان همه باید ماشین گران قیمت داشته باشن — واقعا من خیلی به این موضوعات فکر میکنم – اگر جهان قانون نداشت اون راننده تاکسی هم باید ثروتمند باشه مثل عباس منش اخه اون چه فرقی با عباس منش داره — اگر جهان قانون نداشت اخه کشور ما مردم کشور چه فرقی با مردم امریکا دارن اگر قانون نبود باور نبود که ایران هم کشور جهان اول می بود خیلی از خودم سئوال میکنم — به خدا وقتی پیاده روی میرم همیشه از خودم سئوال میکنم اخه چه فرقی هست بین این همه ادم با عباس منش یا با هر ادم موفقی هست چرا اینا هدایت نمیشن چرا اینا این ایده ها به ذهنشون راه پیدا نمیکنه و فکر نمیکنن اخه چه فرقی بین اینا هست همیشه من از خودم سئوال میکنه برای اینکه باور کنم من هستم شرایط رو خلق میکنم نه با لباسم نه با شرایط و موقعیتی که در حال حاضر دارم نه با تبلیغ کسب کارم یا هر چیزی – اصلا شما شرکت تسلا رو نگاه کنید واقعا این شرکت یک تبلیغ نداره من همیشه از خودم سئوال میکنم اخه چه فرق بین این کمپانی و خودروسازی المانی هست بابا یک فرقی دارن دیگه —
بابا به خدا قسم یک فرقی بین اینا هست دیگه اگر اینطوری بود همه دوست دارن رتبه یک کنکور بشن چرا اونا دانشگاه خوب نمیرن رتبه یک کنکور نمیشن برید از خودشون سئوال کنید باورهاشون فریاد میزنه — اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت باوری وجود نداشت مادر پدر من هم الان کارخانه خودروسازی داشتند میلیادر بودند — فک فامیل های ما باید میلیادر می بودند که — یک فرقی هست بین این افراد و افراد موفق اون هم باورهاش هست — من خیلی ایمانم قوی میشه وقتی این سئوال ها رو از خودم می پرسم هر روز ایمانم قوی میشه به صحبت های استاد عباس منش محصولات استاد عباس منش و استاد عباس منش گواه اینکه داره راست میگه — افراد احمق نیستن بیان پول بدن هزنیه کنن محصولات استاد رو بخرن من یا دیگران داریم یک نتیجه هایی میگیرم که محصولات رو خریداری میکنم اصلا چرا من باید محصولات رو بخرم دارم نتیجه میگیرم — اگر من باورهام رو تغییر نمیدادم ایا توی درس موفق میشدم چرا اون موقعه این اتفاقات نمی اوفتاد من همیشه از خودم سئوال میکنم چرا موقعه این اتفاقات نمی اوفتاد وقتی من روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم به این موفقیت ها رسیدم اصلا این سئوال رو همیشه از خودم می پرسم اصلا چرا اون موقعه به اون موفقیت نمی رسیدم و
چون افراد قانون جهان رو درک نکردن و نمی دونن به همین دلیل توهم میزنن — شانس – لباست باید اینطوری باشه – تبلیغ باید کنی – من گوشم رو روی این افراد بستم فقط به الگوها نگاه میکنم اگر یک تونسته من هم می تونم فقط باید باورهام رو مثل اون شخص کنم همین وقتی باورم رو مثل اون کنم عمل هم خودش میاد نمیخواد من کاری خاصی بکنم — از نظر من خیلی راحت میشه فهمید قانون جهان هستی رو اون هم با سئوال کردن از خودت اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت سایت عباس منش و محصولاتی هم وجود نداشت — اگر اینطوری بود چرا این ادم باید هدایت بشه به بندر عباس — واقعا قفل های ذهن ما برای باورهای ما هست اگر این محدویت وجود نداشت که الان تمام مردم ایران میلیون دلار درامد داشتند نه پس مشخصه قانونی در جهان هست
همیشه من دارم از خودم سئوال میکنم چرا افرادی بودن توی تلویویزن تبلغ کردن بدبخت شدن یا من کلی اشنا میشناسم میخواستن کسب کار خودشون رو راندازی کنن اصلا کلی بدهی هم بالا اوردن — صد در صد قانوی در جهان وجود داره اگر اینطوری نبود من هم می رفتم از فردا یک سایت میزدم فروش میکردم اصلا من رو بیخیال خیلی این کارو میکردن
این تجربه از خودم رو هیچ وقت نگفتم من توی کسب کار هم بودم اون که ۱۸ سالم بود دوست دارم این رو بگم من اینطوری قانون رو خیلی سریع فهمیدم
من با برادرم رفتیم سایت زدیم هزنیه خیلی بالایی هم کردیم تمام اون پول ها رفت اون موقعه ۱۸ سالم بود همون لحظه من و بردارم فهمیدم که اصل یک چیز دیگه هست اگر بود این سایت می گرفت سریع ایراد رو فهمیدم — اصلا ما برای این سایت با استاد عباس منش اشنا شدیم اگر به تضاد برخورد نمیکردم که اصلا من با استاد عباس منش اشنا نمیشدم وقتی اون هزینه خیلی بالایی که برای سایت کردیم از بین رفت دقیقا فهمیدم که اصل یک چیز دیگه هست اگر بود کار ما هم صد در صد می گرفت من این رو هیچ وقت نگفتم اینجا یک دفعه ای یادم اوفتاد اصلا من با این روش با استاد عباس منش اشنا شدم من و برادرم تصصمیم گرفتیم که سریع سایت رو جمع کنیم خدا رو شکر وگرنه بدهی هم بالا می اوردیم — رفتیم با شرکت ایران سامانه بهترین شرکت طراحی و گران ترین شرکت طراجی سایت هم قرداد بستیم — برید وب سایتش رو نگاه کنید برای صدا سیما سایت طراحی کرده برای وب سایت های بزرگ ایران و همین اخبار شبکه ۱ رو هم اون وب سایتش رو طراحی کرده — این رو گفتم که قانون رو بهتر درک کنید اگر قانون وجود نداشت که من و برادرم باید الان ماهی ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون درامد داشتیم — ما هم اینطوری فکر میکردم که اره بریم یک وب سایت بزنیم ما هم میلیون تومن درامد کسب میکنم ما هم مثل بقیه افراد که توهم زدن برای تبلیغات اینطوری فکر میکردم ولی وقتی رفتیم تمام پولمون رفت برای باورهای اشتباهامون به تضاد برخورد کردیم با سایت استاد عباس منش اشنا شدیم تمام اون مسیر ها رو من رفتم و سریع هم فهمیدیم با برادرم این اصل نیست — اصل یک چیز دیگه هست خدا رو شکر خدا ما رو هدایت کرد — اصل باورهای ماست خدا رو شکر سریع هم فهمیدم من توی ۱۹ سالگی با استاد عباس منش اشنا شدم الان ۲۲ سالم هست – یعنی ۱۸ سالگی وب سایت رو زدیم توی سن ۱۹ سالگی من وب سایت جمع شد ۱۹ سالگی با استاد عباس منش اشنا شدم خدا رو شکر با برادرم فهمیدم این اصل نیست اصلا اگر اصل بود که من و برادرم با بهترین وب سایت معتبر طراحی ایران قرار داد بستیم اگر بود که می گرفت
من همیشه به خودم میگم و از خودم سئوال می پرسم که این ایمان قوی بشه من هستم شرایط و اتفاقات خلق میکنم با باورهام و افکارم –
اینقدر دیدگاهتون تاثیرگزار بود که من کپیش کردم که بارها بخونمش.
اون قسمتش که از وقتی که با برادرتون کار سایتی رو شروع کردین و موفقیت آمیز نبود و گفتین بدهی بالا اوردین و بعد باوراتون رو درست کردین و اون سایت رو هم کلا جمع کردین میشه لطفا بگید که چجوری باورهاتون رو اینقدر خوب تغییر دادین؟
سلام دوست عزیز اقا پارسا من داشتم کامنت های خودم رو میخودنم متوجه کامنت شما نشدم وگرنه سریع پاسخ میدادم اون زمان اخه من اصلا کامنتی که افراد برای من میزارن روی نیمخونم فقط توجه میکنم به کامنت های خودم
چون همیشه من افکار باورهای خودم رو مانیتور میکنم
دوست عزیز — دقت کردی بعضی افراد خیلی راحت کارخانه میزنن خیلی راحت اون تخصص رو یاد میگیرن خیلی راحت همسر خوب پیدا میکنن و برای بعضی تعجب اور هست میگه چرا اونا می تونن ولی من نمی تونن اخه چجوری برای اونا انقدر اتفاقات خوب می اوفته ولی من هر کاری میخوام انجام بدم نمی تونم — دوست عزیز تمام این مسائل برمیگرده به باورهای ما – افرادی که می ببینی خیلی راحت کارخانه میزنن اون تخصص رو یاد میگیرن برای انیکه باورهای درستی دارند باورهای هماهنگ دارن و چون اون فرد بازی رو نمی دونه فکر میکنه اون شخص باهوش تره با استعدادتره – یا اگر اون فرد ثروتمنده دزدی کرده از کار نادرست برای اینکه تمام مردم دنیا قانون باورها رو نمی دونن به همین دلیل همچین فکرهایی میکنن
دوست عزیز در مورد تغیییر باورها هم بگم
باورهای همون فکرهای تکرار شده خیلی زیاد هستند – حالا ما باید خیلی کار کنیم تا به مدار استاد عباس منش برسیم – شما با هربار گوش کردن به فایل های استاد عباس منش فکر کردن و سئوال پرسیدن از خودتون چیزهایی جدیدی یاد میگیرید همین کار شما فقط باید بکنید نیاز به کار خاصی دیگری نیست هر چقدر روی اون باورهایی که در دورهاش گفته رو بیشتر درک کنید نه اینکه ضبط کنید مدار شما تغییر میکنه و باورهاتون شکل میگیره و خالص تر از گذشته میشه – اقا به خدا نیاز نیست کاری انجام بدی دوست عزیز فقط محصولات که خریدی گوش کن درک کن هر بار هم ظرف باورهات قوی تر میشه ایمان و جسارتت بیشتر میشه به خدا همش همینه —
اگر دقت کنی استاد عباس منش توی اول دورهاش میگه اگر به تمام صحبت ها و اموزشهای من عمل کنید این موفقیت ها رو کسب میکنید — اما برای کسی که خیلی ذهنش تخریب شده خیلی زمان مبیره چون اون در یک مدار دیگه هست استاد عباس منش در یک مدار دیگه — خیلی فاصله فرکانسی به استاد عباس منش و اون فرد که بخواد اصلا به اون اموزشها عمل کنه به اون باورهایی که میگه عمل کنه و مثل اون فکر کنه – چون اون باورها جدید هست اون صحبت ها جدید اصلا شخص نمی تونه درکش کنه چون برای اولین بار داره این صحبت ها رو میشونه شخصی که توی زندگیش اصلا نمی دونه موفقیت چی هست حالا هدایت شده به این سایت خب باید خیلی کار کنه تا ظرف باورهاش شکل بگیره
دلیل اینکه یه سری ها تو کسب و کارشون نتایج متفاوتی میگیرند قطعا باورهاشونه اونها اول باور به این موضوع دارن که خودشون خالق زندگیشونن ، اونها واکنش گرا نسبت به مسائل اطرافشون نیستند اونها خودشون اون چه رو که دوست دارن رو خلق میکنند با کنترل ذهنشون اونها مثل استاد کاری به رقبا ندارند و واکنشی هم به اونها نشون نمیدن اونها تمرکز میکنند روی خواسته هاشون نه رقباشون نه محیط اطرافشون و راه رسیدن با توجه کردن به خواستشون بهشون گفته میشه به نظر من اونها بین اصل و فرع ،اصل رو انتخاب کردند و وارد مسیر اصلی هم میشن و فرع تو حاشیه میره مثل کمپانی تسلا که اصل رو روی کیفیت میزاره وجهان بقیه کارها رو براش انجام میده ،مثل استاد که آموزه هاش روی موضوع اصلی یعنی باوره نه لباس نه نحوه حرف زدن و چیز های دیگه ،وقتی باورهای آدم درست باشه خود به خود بقیه چیزها درست میشه ونیازی به تقلا کردن برای موفقیت نیست.
شاید جمله ام کلیشه ای به نظر بیاد اما دوباره و دوباره همه نتایج برمی گرده به باورهامون٫
می خوام یک نمونه از خودم مثال بزنم
سالها پیش من فروشنده بودم و نزدیک ۹ سال توی اون کار موندم ، اون موقع ها استاد عباسمنش و برنامه هاشون رو ندیده بودم و نمی شناختم اما خدا بالاسر شاهده که من هیچ وقت ازینکه همکارانم یا به قول بعضی ها رقبام سرشون شلوغ بود و مشتری زیادی داشتند ناراحت نبودم و همیشه ته دلم قرص بود که خریدار واقعی و مناسب میاد٫
همون جوری که می دونید تبلیغات بخشی از این شغله و من وظیفه داشتم که محصولم رو به مشتری معرفی کنم روی مزایاش تاکید کنم مثل همه فروشنده ها که روی نکات مثبت کالا تاکید می کنند اما تفاوت من با بقیه این بود که من خودمو هلاک نمی کردم که به هرقیمتی که شده اون محصول رو دقیقا به همون مشتری ، به اصطلاح قالب کنم ، من محصول رو معرفی می کردم و هم خودم رها بودم هم دست مشتری رو باز می گذاشتم که آزاده و اگر دلش بخواد می تونه اون محصول رو بخره ٫و اگر نمی خرید تمام دنیا رو سرم خراب نمی شد که ای وای الان این خانم یا آقا میره از رقیبم خرید می کنه ،شاید باورتون نشه ولی خیلی وقت ها وقتی مشتری درخواست یک کالایی رو داشت که ما موجود نداشتیم و می دونستم فلان همکارم اون محصول رو داره مشتری رو به اونجا هدایت می کردم و در کمال تعجب می دیدم که یهو چندین و چند مشتری دیگه ای وارد فروشگاهمون می شدن ، و چندین برابر اون مشتری که می خواست خرید کنه خرید می کردن !یعنی وقتی شما رها باشید ازینکه نتیجه چه خواهد شد همه چیز به طور منظمی اتفاق می افته٫بعدها انقدر کارمون گرفته بود که دیگه حتی نیازی به معرفی محصول در همون حد متعارف هم نبود یعنی خریدار وقتی هم از برخورد فروشنده ، هم از کیفیت محصول و قیمت رضایت داشت نه تنها خودش مشتری ثابت ما می شد بلکه خودش هم می شد دستی از دستان خداوند که رایگان برای کالای ما تبلیغ می کرد و باخودش مشتری می آورد و کار من رو سبک تر می کرد ،اتفاقا وقتی مشتری به مشتری تبلیغ می کنه دیگه برای اون خریدار جای اما و اگر وجود نداره و با خیال راحتمحصول رو می خره٫ من شخصا معتقدبودم تبلیغات اگر در حد معرفی محصول باشه آن هم محصولی که با استاندارهای بالا تولید شده باشه اتفاقا کار خوبی هم هست ؛بعدها که با قانون مدارها آشنا شدم فهمیدم فردی که در مدار اون محصول باکیفیت هست به نحوی اون تبلیغ و یا اون معرفی اون محصول رو می بینه و می شنوه و به سمت ما هدایت می شه حتی وقتی که همکار ما و یا به قول بعضی ها رقیب ما مثلا به مشتری گفته بود ببینید این کالایی که به شما می دم اصله و این همکار بغلیمون تقلبیش رو داره( منظورش ما بودیم) و اون مشتری حتی از سر کنجکاوی هم که شده پیش ما اومده بود که محصول تقلبی رو ببینه وقتی متوجه دروغ بودن اون حرف شده بود محصول رو از ما خرید کرده بود?
پس از تبلیغات دیگران هم نگران نشید
چون عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
دوست عزیزی که این سوالو پرسیدید و باعث و بانی این مسابقه شدید شما خودتون دستی از دستان خدا شدید که قراره یک نفر برنده بشه و صاحب محصولی از محصولات سایت بشه و خدا می دونه قراره اون آدم و اطرافیانش به چه نتایج بزرگی برسن٫٫٫٫٫
در حالیکه یقین دارم که شما فقط و فقط سوال پرسیدید که به جواب برسید نه اینکه مسابقه ای طرح بشه و ٫٫٫٫٫
پس قانون فرکانسها به همین پیچیدگی و در عین حال به همین سادگی اتفاق می افته باور کن!
قانون در هر حرفه ای که باشید جواب می ده در دنیای مارکتینگ آدمهای زیادی در حال تبلیغاتن اما فقط بعضیها نتیجه می گیرن که حتی تبلیغات هم نمی کنند
این بعضیها همون هایی هستن که بهترین خودشون و بهترین محصولشون رو ارائه کردند نه به خاطر اینکه بین رقبا اسم دربیارن بلکه به خاطر اینکه باور دارند همه چیز باید عالی باشه چون درستش همینه ، چون اگر قرار باشه فردی که تکاملش رو طی کرده، عشق ، انرژی و تمرکز کافی روی کارش (هر کاری که هست) گذاشته با کسی که بدون طی کردن تکامل بدون عشق و انرژی وصرفا برای رسیدن به پول توی همون کار میانبر بزنه تقلب کنه و یا بخواد با تخریب کردن به اصطلاح رقبا موفق بشه یعنی اگر قرار باشه این دو گروه آدمها به یک میزان از موفقیت برسند باید به کائنات شک کرد و حداقل برای من یکی جهان ثابت کرده که آدمهای گروه دومی که گفتم هیچ وقت به موفقیت نرسیدند و اگر هم ظاهرا تونستن با دور زدن قانون به جایی برسن دردسر بزرگتری براشون پیش اومده
تبلیغات شاید تا حدودی موثر به نظر بیاداما وقتی بقیه عوامل(عشق به کار، تمرکز کافی، و طی کردن تکامل) رعایت نشده باشند تبلیغات هم نمی تونه چاره کار باشه حتی اگر بزرگترین متخصصین جهان روش تاکید کنن، یه جایی خوندم که پسر بچه ای به اسم آلبرت توی کلاس ریاضیات همیشه خوابش می برده چون اصلا حوصله ی فرمول و قوانین ریاضی که معلمش تاکید داشته که این فرمول تنها راه رسیدن به جواب هست و باید و باید همون روش رو استفاده کنه تا به جواب برسه رو نداشته و نمی تونست به خودش بقبولونه که اون تنها راه حل هست سالها بعد اون پسر بچه به خاطر اون باورش به مسیرهایی هدایت شد که تبدیل شد به نابغه ترین فرد دنیا یعنی آلبرت انیشتین !!! انیشتین نمی خواست یکی از مشهورترین چهره های جهان بشه اون فقط می خواست از راه خودش به سبک و سیاق خودش به جواب برسه و هم به بشر خدمت بکنه اما خب جهان آدم های شایسته رو روی سرش می گذاره و حلوا حلواش می کنه
من عاشق این داستان کوتاهم که قانون باورها رو در چند جمله و به صورت کاملا عینی توضیح می ده، فراوانی همیشه و همه جا هست فقط باید به فرکانسش وصل بشیم فقط باید این ذهن رو ازین که چون فلان متخصصین تبلیغات رو تایید کردند پس دیگه کار تمومه و راه حل دیگری نیست
ما فراموش کردیم که اون متخصصین هم انسان هستند با ذهنی که مقاوت های خاص خودش رو داره مگر نشنیدید که بارها شده پزشکان مریضی رو جواب کردند و اما اون آدم این حرف رو باور نکرده و به طور معجزه آسایی حالش خوب شده پس به جرات میشه گفت که بحث باورها حتی گاهی از علم هم فراتر میره اما چون بحث فرکانس ها و باور ها نمود فیزیکی و ظاهری به اون صورت نداره کمتر بهش پرداخته شده اصلا شاید همین علم که خود بشر به خدمتش گرفته روزی جوابی قانع کننده برای بشر پیدا کنه اما کی ، کجا و چگونه فقط خدا می دونه
این هم که گفتین در تصاد هستین یه کمی اون مسیر و میرین بعد دوباره برمی گردین با صراحت بگم که دوست عزیز اصلا اینجوری به جایی نمی رسید یا بایدیکدفعه به اون مسیر رو برین و بعد از کلی هزینه و تلاش متوجه بشین و برگردین یا اینکه ذهنتون رو از اون حرفها پاک کنید و فقط روی صحبتهای استاد تمرکز کنید و ورودیهای اضافی ذهنتون رو کنترل کنید(می دونم این یه کار خیلی سخته)
در کل جواب سوال درون خودمونه خودمون رو محدود به حرف هایی که شنیدیم و یا حتی تجربه هایی که داشتیم نکنیم بلکه باید ببینیم به قول استاد اصل جهان چی هست که به نظر من اصل جهان همون باورها هستن حالا برای هر کسی به سبک و سیاق خودش جواب می ده ، برای استاد عباسمنش هم به سبک و سیاه خودش جواب داده و چون کار ایشون انتشار کلام خداونده آدم هایی که به دنبال شناخت واقعی خداوند بودند به این مسیر هدایت شدند من معتقدم اصل حقیقت الهی درون همه آدمها هست منتها برای بعضیها بیدار نیست و حقیقت خفته هست برای همین هم هست که استاد تبلیغ نمی کنند چون برای کسی که به دنبال یافتن حقیقت نیست اصلا چرا باید تبلیغ کرد؟آدمی که باور داره خدایی وجود نداره قطعا با اتفاقهایی روبرو میشه که ثابت می کنه همه چیز اتفاقیه و خدایی در کار نیست،و اینکه چطور سایت عباسمنش مثل فروشگاهی که مشتریها صف کشیدن و سر و دست می شکنن دقیقا همینه ایشون خودشون هزار بار آزمون و خطا کردن و تکامل رو هنوز هم که هنوز دارن طی می کنن تا تونستن اصل و فرع رو از هم تفکیک کنن و اینکه ایشون به راحتی و بدون ترس چندین هزار عضو غیر فعال سایت رو حذف می کنن نشان از نترسیدنه یعنی روی مخاطب حساب نکردن روی خدایی که مخاطب رو قدم به قدم به سمت سایت هدایت می کنه حساب کردن ، ایشون نمی ترسن که اگه اون همه ادم نباشن پس ایشون مخاطبشون رو از دست می دن و از دست دادن مخاطب یعنی از دست دادن پول!!!!
نه !چون ایشون باور دارند که با حذف کردن اونها اعضای فعالتری وارد سایت می شند چون هرروز به تعداد آدمهایی که دنبال یافتن حقیقت و خداشناسی هستن بیشتر و بیشتر میشه ، دقیقا مثل دنیای مارکتینگ که هرروز به تعداد آدمهایی که نیاز به محصول و خدمات شما دارند بیشتر میشه شما فقط کافیه تمرکزت رو از روی تبلیغات بردارید و همون تمرکز رو بذارید روی ارائه خدمت یا محصولی باکیفیت تر و تمرکز روی خودتون نه روی مشتری نترسید ازینکه فلان مشتری پرید!!!!مطمئن باشید خودتون که عالی باشید مشتری های عالی هم جذب می کنید نگران نباشید خدا کارش رو خیلی خوب بلده خیلی بهتر از اون غول های مارکتینگ و متخصصین و فلان و٫٫٫٫
سلام ودرود برتمامی اعضای بزرگترین خانواده ثروتمند جهان ,خانواده ی صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش,
توحید ,,, توحید ,,, توحید
جواب این سوال دریک کلمه خلاصه میشود
(توحید)
قبل از هرچیز باید ب این نکته یادآور شوم وقتی این فایل رو دیدم وبه این سوال برخوردم با خدای درونم به زمزمه افتادم و از او خواستم تا از آنجایی که استاد عباسمنش را هدایت کردند برای نوشتن کتابهای خود بدون هیچ برنامه ریزی و ایده ی قبلی و بدون فکر کردن و مکث، باسرعت هرچه تمامتر در عرض چندساعت کتابهای خودرا به پایان برسانند به من هم هدایت کند تا من جواب این سوال کلیدی را با زیباییه هرچه تمامتر بنویسم.
توحید و یگانگی و موحد بودن در راه خدای خالق جهان هستی است ک افراد را به سمت این موفقیتها میرساند؛
برای رسیدن به یقین و درک بهتر این موضوع میتوانیم به زندگینامه پیامبران و دانشمندان و اندیشمندانی که در زمان خودشان با خلق آثار خود و توحید عملی جهان پیرامون خود را دگرگون ساختند و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن ساختند بپردازیم.
از آنجایی که ابراهیم موحدوار فقط و فقط به دور از حاشیه و بدون هیچ ملت و امتی به موفقیت الهی دست پیدا میکند، از آنجایی که موسی بعداز آنهمه تعقیب و گریز از دست دشمنان خود با رسیدن به توحید و یگانگی به پیامبری مبعوث میشود و به موفقیت الهی میرسد،از آنجایی که پیامبر اسلام با یگانگی و توحیدعملی به دور از حاشیه های خدشه دار تمامی عوامل برای او دست به دست هم میدهند تا به موفقیت الهی دست پیدا کند، از آنجایی که ادیسون ،گراهام بل ، مادام کوری ، آلبرت انیشتین ، ایلان ماسک ، بیل گیتس و هزاران افرادموفق دیگر از این قبیل به دور از افکار رقابتی و حاشیه ای توحیدوار بدنبال عشق خود رفته اند و فقط به نقطه ی عطف موفقیتشان تمرکز کرده اند و به آن رسیده اند خب دیگر جواب این سوال خیلی واضح و مشخص است که با توحید عملی و ایمان به خالق جهان هستی است که افراد به موفقیت و ثروت میرسند ، وگرنه تکنیکهای آنچنانی و تمرکز کردن بر روی رقبا و نت ورک مارکتینگها ، همه و همه درمقابل ایمان ویگانگی هیچ و پوچ و خیالات باطل است.
به نظر من تفاوت در مسیریه که میخوای خدا راهو بذاره جلوت یا خودت از ابزار ها و علم ها استفاده کنی..کسی ک فرق بین این دو رو ندونه یعنی قانون خداوند رو کامل درک نکرده..مسیر رسیدن به خواستتو اگه بخوای خودت به تنهایی انجام بدی باید همه چیزو بدونی و یاد بگیری و از همه ی علوم استفاده کنی تازه بماند ک دقیق نمیدونی چیو کجا و بعد چه چیزی استفاده کنی و مجبوری بار ها و بارها ازمونو خطا کنی تا بالاخره به یه راهی برسی اما با این کار هم زمان میاد وسط هم توانایی هم مهارت هم تلاش فیزیکی و کلی چیزای دیگه که قراره تنهایی انجام بدی..اما راه دومه مسیره رسیدن به خواسته مسیریه که با توحید ایجاد میشه با ایمان به علم و نظم خدا و اونم مسیریه که در تمام طول مسیر احساستو خوب کنی و خوب نگه داری برای هرچیزی نیبت به خواستت که همون تغییر فکر ها به صورت همیشگیه که احساس خوبم به همراهش داره…اگه در این مسیر قراربگیری خدا همه ی ابزار و شرایطو علمو موقعیت هارو با نظمو ترتیبی ک تو ازش خبر نداشتی و بدون ازمونو خطا جلوت میذاره و خیلی سریعتر و راحت تر از بقیه به خواستت میرسی..هر خواسته ای با هر قدرتی…به نظر من این دیدگاه ازین باور نشئت میگیره که من باید فقط کارایی کنم که به خواستم برسم یا من باید بدونم که باید چه کارهایی کنم تا به خواستم برسم..واقعا در این دو نوع طرز فکر احساسو خداوندو مسیرش جایی نداشتند..ما باید یاد بگیریم واسه رسیدن به خواسته هامون بگیم من باید احساسمو راجع به خواستم بهتر کنم که همون فکره..و احساس خوب همون مسیر خداست و مسیر خدا هم همون راه سریع و راحت و پرقدرت و متمایز از دیگرانه…
به نام خداوندی که ما رو اینگونه زیبا خلق کرده و همواره در حال خلق کردن می باشد
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای خانواده
از دید من جواب سوال توحید می باشد و خداوند رو به عنوان تنها قدرت و فرمانروا و پروردگار مطلق جهان بپذیریم و باور داشته باشیم ما به این دنیا اومدیم که خودمون رو تجربه کنیم و با لذت و با آرامش این کار رو انجام بدیم و هر چی بیشتر به منبع اصلی متصل بشیم موفق تر خواهیم شد و این را بپذیریم که همه مشکلات و سختی ها همان دیوارهایی هستند که در قرآن از آنها صحبت شده و به رشد ما کمک می کنند و بزرگترین کار ما در زندگی کار کردن بر روی خودمون و باورهامون می باشد و باور هایی رو بسازیم که هماهنگ با توحید باشد اینکه صد در صد قدرت خلق زندگی رو خداوند دست خودمون داده و هر چی بیشتر این رو میپذیریم و باور میکنم موفق تر خواهیم بود به نظر من دلیل موفقیت استاد عباسمنش باورهای توحیدی و مهم تر از آن مداومت و استمرار و پذیرفتن هر چه بیشتر و بیشتر این باورها می باشد اینکه در ابتدا این باورها جزئی از زندگیمون می باشد ولی با پا فشاری کردن و تکرار و پذیرفتن تا حدی که این باورهای توحیدی به افکار غالب زندگیمون تبدیل بشه و بقیه مسائل رو با باورهای توحیدی بسنجیم موفق خواهیم بود اون موقع به ریسمان الهی چنگ زدیم و تو این راه راهنمای ما احساس ما می باشد و این احساس اینقدر شیرین و زیبا و لذت بخش می باشد که با هیچ چیزی تو این دنیا قابل مقایسه نیست و هر چه منبع این احساس رو بهتر درک کنی و فراموش کار نباشی بیشتر در زندگیت جریا پیدا میکنه احساس لذت و شادی بیشتری وارد زندگیت میشه تعهدت مستحکم تر میشه و هر چه متعهدت تر شادتر و رهاتر باشی مقدار بیشتری از قدرت خداوند را در اختیار داری و بیشتر کارهات رو خداوند برات انجام میده
استاد عباسمنش اصلی رو پذیرفتن و دارند به ما آموزش میدهند که خیلی فراتر از هر آنچه که در دنیای بیرون به عنوان عامل موفقیت گفته میشود می باشد واون راه توحید ایمان میباشد و خیلی زیبا و کار آمد در همه مسائل از این اصل استفاده میکنند و نتایج خودشون و اکثر ماها این رو تصدیق می کنند
در مرحله اول باور تاثیر گذار است و در مرحله دوم تضاد یعنی اگر باور درست باشد مشکل پیش آمده مربوط به تضاد است که باید آن را بررسی کنیم
سلام به همه دوستان من بعد از دو سال آشنایی اولین باری که نظر میدم دوسال دارم فایلهای استاد گوش میکنم تو یه زمینه های خیلی موفق شدم مثل آرامش که برای خودم خیلی مهمه اما چند روزی بود که همش میگفتم پس چرا برای من هیچ اتفاق مالی نمیفته چرا اونطور که بقیه پیشرفت میکنن من پیشرفت نمیکنم همش قبل از خواب میگفتم خدایا امشب به خوابم بیا بهم بگو کجای کارم ایراد داره چرا میرم تو سایت همه از پیشرفت میگن اما من چیزی ندارم که بنویسم هی تو لحظه هام میگفتم خدایا بهم بگو چرا تا اینکه امروز صبح پیام شما دوست عزیز خوندم انگار خدا بهم گفت اینم جوابی که میخواستی انگار یه چیزی با تمام وجودش گفت اینارو برای تو فرستادم که جواب سوالاتو بگیری خدایا ازت ممنوم واز شما دوست عزیزم ممنون بابت این حرفهایی که واقعا از دل با ایمانتون برامون نوشتین دوستان برام دعا کنید که منم روزی با موفقیت هام وایمان و باور کاملم براتون بنویسم
به نام خداوندی که ما را خالق تمام زندگیمان آفرید.
سلام خدمت تمامی دوستان عزیزی که میخواهند بهتر زندگی کنند و عاشقانه به یکدیگر در این مسیر سراسر خوشبختی و پر از نعمت و فراوانی کمک می کنند.
درباره این تضاد به نظرم دیدگاهی که نزدیک به قوانین الهی است این است که برای مثال ما بخواهیم درباره موضوعات اصلی و موضوعات فرعی موفقیت یک فرد توضیح دهیم.
نمی توان گفت که در این سوالی که مطرح شده برای مثال اصول بازاریابی و مارکتینگ را نقض کنیم و تاثیری ندارند یا بالعکس.
موضوع اصلی تاثیر گذار باورهای ما هستند. باورهایی که از تمامی ورودی های ما شکل گرفته اند از تمام چیز هایی که از بچگی شنیده ایم و دیده ایم. اما همانطور که گفتم این موضوع نمی تواند موضوع دیگر را نقض کند که دیگر آن ها تاثیری ندارند آن ها هم میتوانند تاثیرشان را به ما اثبات کنند اما این در زمانی است که ما باورهای درستی داشته باشیم.
بگذارید واضح تر بگویم اگر باورهایمان درست باشد با تبلیغات و … کسب و کارمان با سرعت عالی رشد خواهد کرد و اگر باورهایمان درست نباشد هرچقدر بازاریابی و تبلیغات کنیم با شکست مواجه میشویم و اگر این قانون را درست متوجه نشویم به دنبال راه دیگری برای تبلیغات و یا کلا نا امید نسبت به کسب و کارمان میشویم.
بنام فرمانروا هستی , که جهان از انرژی او شکل گرفت
چه عواملی نتایج یک کسب و کار را متفاوت میکند ؟
با عرض سلام خدمت استاد گرامی آقای سید حسین عباس منیش و خانواده محترم شان , و اشخاص
که با استاد گرامی هم فریکانس هستند به شمول خودم , و سلام به تمام ایرانیان به هرکجای که هستند٫
من ۲ روز وقت را برای پاسخ این سوال گذراندم, و جواب های که تهیه کردم بصورت شماره وار است:
۱- جواب اولم این است که : برنامه ریزی ذهنی داشته باشیم , و احساس درونی است که باید احساس خوب در ساحه کاری و همیشه درهر کجا که باشیم داشته باشیم , همیشه شجاع و مهربان باشیم , ثروت با تقوا داشته باشیم , هرکس جهان خویشتن است ما خود پدیده ایم , فکرهای منفی را از ذهن مان کاملا هذف کنیم , اگر در ساحه کاری کارمندان زیادی داریم باید به آنها آموزش دهیم که : باید افکار مثبت داشته باشند , و فریکانس مشابه و قدرتمند داشته باشند تا اینکه کسب و کار متفاوت داشته باشیم یعنی کاربار خوبی داشته باشیم٫
۲- ما تمام افکارم را رقم میزنیم , قسمیکه : Thought become things افکار به اشیا تبدیل میشود ,
۳- دلیل رخداد تمام این ها داشتن رویش بکارگیری رازهای که خداوند بدون تغییر خلق کرده است است ٫
۴- موضوع دیگر این است که افراد که کسب و کار متفاوت دارند , آنها فریکانس مثبت شان بسیار قوی و قدرتمند است , و قانون جذب آن ها خیلی قوی است , در این جا قانون جذب هم خیلی رول دارد, تمام چیزهای که وارد زندگی مان میشه آنها را خود مان جذب کردیم,
۵- قانون جاذبه میگه که شما روی هرچیزی که بیشتر متمرکز میشوید ما برای شما میدهیم,
۶- فکر های مثبت , امروز ثابت شده است که یک فکر مثبت بیشتر از هزار مرتبه از فکر منفی قویتر است ٫
۷- اخلاق شکرگذارانه باید داشته باشیم , تا اینکه خداوند فریکانس مارا با قدرت انعکاس دهد٫
۸- رویاهای بزرگی در سر داشته باشید٫ افکار بزرگ زندگی شما را متحول خواهد ساخت٫
۹- یک تصویر خاص از مقصد مسیر خود در ذهن تان ترسیم کنید٫ هر اندازه این تصویر مشخص تر و خاص تر باشد امکان دستیابی شما به آن بیشتر خواهد بود٫
۱۰- به گونه ای رفتار کنید که گویی شما مالک کسب و کارتان میباشید٫ ولو آنکه برای شخص و شرکت دیگری کار میکنید٫ این نگرش شما بذرهای موفقیت و استقلال شغلی را در سرنوشت شما خواهد کاشت٫
۱۱- شغل خود را دوست داشته باشید٫ چنانچه به آن علاقه مند نمیباشید آن را رها کنید٫ با “نه” گفتن به شغلی که تنها برای پول انجامش میدهید شغل دلخواه خود را همچون آهن ربا جذب خود خواهید کرد٫
۱۲- یک گروه خوش فکر تشکیل دهید٫ با افرادی که متعهد به ایجاد یک شغل بزرگ هستند جلسه تشکیل دهید٫ اندیشه ها و ایده های خود را با یکدیگر در میان بگذارید و از یکدیگر پشتیبانی کنید٫
۱۳-همواره ضوابط اخلاق کاری را رعایت کنید٫
۱۴- پیش از آنچه مشتری انتظار دارد به وی خدمت ارائه دهید٫ این عمل اعتماد سازی کرده و مشتریان شما را افزایش میدهد٫
۱۵- هر از چند گاهی تنهایی را تجربه کنید٫ در زمان تنهایی به ندای درون و اندیشه های ذهن خود گوش فرا دهید و برنامه ریزیهای خلاقانه کنید٫
۱۶- صداقت و درستکاری بهترین سیاست است٫ خود و خواسته های خود را بشناسید و آنها را همیشه صادقانه بیان دارید٫
۱۷- شکست گزینه شما نخواهد بود٫ تمام افکار شما باید بر موفقیت متمرکز باشد٫ شما باید موفق گردید٫
۱۸- در دستیابی به اهدافتان مصمم باشید٫ پافشاری سرسختانه اعتماد بنفس شما را تقویت کرده و شما را به پیروزی نهایی نزدیک میکند٫
۱۹- خلاف جریان آب شنا کنید٫هیچگاه از ایده ها،عقاید و رویکردهای نو نهراسید٫
۲۰- بروی فرصتها تمرکز کنید و نه بروی موانع٫
۲۱- سه عنصر ترس، پشت گوش اندازی و تنبلی را از زندگی خود بیرون اندازید-
۲۲- به خاطر داشته باشید اغلب افرادی که در کنار شما زندگی میکنند از پیشرفت و ثروتمند شدن شما خوشنود نخواهند شد و ممکن است در این مسیر مرتبا شما را از دستیابی به اهدافتان دلسرد سازند٫ تنها به اهداف خود بیندیشید و آنها را نادیده بگیرید٫
آرزو موفقیت میکنم برای تمام افراد که چه روی زمین هستند و چه در مریخ و چه در مهتاب هستند, خصوصآ مسلمانان٫
با سلام به استاد عزیز
من تازه این ویدیو رو دیدم – اصلا کامنت بچه ها رو نخوندم ببینم اونا چی نوشتن و بعد من جواب بدم دوست داشتم ببینم چی یاد گرفتم و درک کردم از قوانین
اون دوست عزیزی هم این سئوال رو کرده باید الگو برداری کنه — به خدا فقط سایت استاد عباس منش نیست تبلیغ نداره یا بقیه موارد — من چقدر سایت میشناسم نه با تبلیغ با هیچی توی ۶ ماه به موفقیت هایی خیلی خوبی رسیدند بعد اونجا قانون رو تایید میکنم هزار بار به خودم میگم این شخص هم مثل عباس منش فکر کرده و باور کرده — خیلی از این سایت ها رو من یادم رفته فقط سایت نبودن کلی کسب کارهای دیگه هم بودن مشتری اصلا براشون میاد به قول استاد عباس منش هدایت میکنه جهان افراد رو — یک جور مثل رها بودن هست من از خودم مثال بزنم من وقتی خواسته هام برام منطقی هست که روی باورهام کار میکنم زمانی که قانون رو خیلی خوب درک میکنم برای من اینطوری بوده وقتی روی باروهام کار کردم الگو پیدا کردم قانون رو درک کردم به خدا خواسته های من خیلی برای من طبیعی بوده و منطقی خیلی رها هستم خیلی ارام هستم از زندگیم لذت مبیرم میگم خوب دیگه خودش اتفاق می اوفته من نیاز نیست نگران باشم خودش اتفاق می اوفته — یک جور ایمان توی دلت هست به این خواسته ام می رسم شاد و خوشحال هستی برات منطقی هست طبیعی هست برات
می دونید من به خودم همیشه میگم – من وقتی روی باورهام کار کردم الگو بردای کردم قانون رو درک کردم اون خواسته ای که خیلی برام دور و غیر منطقی بوده بهش رسیدم واقعا اینطوری بوده من خواسته هایی رو میخواستم خیلی برام غیر منطقی بوده ولی وقتی الگو بردای کردم روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم اون خواسته برام منطقی شده نمی دونم چطوری بگم یک جور اطمنیان هست که من به این خواسته ام می رسم رهایی هست عجله نمیکنی از زندگیت لذت مبیری وقتی روی باورهام کار کردم اینطوری بوده برای من —
از نظر من این برای کسب کار هم اینطور هست وقتی روی باورهات کار میکنی الگو برداری میکنی قانون رو درک میکنی یک جور ایمان ارامش خاطر توی دلت میاد– برای من که اینطوری بوده رها بودم از زندگیم لذت بردم — اخه من همیشه یادم هست وقتی من عجله نکردم که باورهای درستی در ذهنم اینجا میکردم الگو بردای میکردم و بعد میگفتم خب دیگه من کافیه تکاملم رو طی کنم حالا بیام از زندگیم لذت ببرم
من حالا توی کسب کار وارد نشدم من توی مسائل درسی خیلی اینطوری بودم — (اما می دونید از نظر من فرمول یکی هست) — وقتی من باورم این باشه جهان مشتری رو هدایت میکنه بی نهایت ثروت هست به ثروت توجه کنم به فراوانی توجه کنم الگو برداری کنم قانون رو درک کنم بگم باید تکاملم طی بشه خداوند شرایط موقعیت افراد ایده ها رو برای من میاره و دیگه توی استرس نیستی دیگه توی حالت نگرانی نیستی ناامیدی نیستی — به خدا من وقتی روی باورهام کردم قانون رو درک کردم خیلی احساس خوبی داشتم از زندگیم خیلی لذت ببردم خب دیگه من به اون خواسته ام می رسم جای نگرانی نیست توی مسائل درسی اینطوری بوده ولی از نظر من صد درصد توی کسب کار هم اینطوری هست
وقتی شخص باورهای درستی داشته باشه با یک وبلاگ هم شروع میکنه از همون جایی که هست نه با تبلیغ یا هر چیزی دیگران میگن از همه مهم تر خیلی امید داره شاد هست لذت مبیره خودش رو مقایسه نمیکنه نیمخواد رقابت کنه
در مورد مقایسه و مسابقه گفتم — من خیلی خودم رو مقایسه میکردم ولی وقتی روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم اصلا به خودم گفتم چه دلیلی داره من بخوام خودم رو مقایسه کنم من هم ارزشمند هستم من لایق هستم من باید تکاملم رو طی کنی هیچی فرقی با اون افراد ندارم به خدا همه این چیزهایی که میگم یک چیزی دورنی هست که خود اون شخص فقط می دونه یک احساس اعتماد به نفس و عزت نفس دورنی — تمام اینا با کار کردن روی باورها و درک کردن قانون ایجاد میشه البته این هم نیاز داره به زمان
می دونید اصلا وقتی روی باورهات کار میکنی قانون رو درک میکنی نتیجه هاش میاد نشونه های کوچکش میاد مهم ترین نشونه اش احساس خوب و ارامش هست اطمینان خاطر هست — اصلا همه چیز طبیعی اتفاق می اوفته تعجب نمیکنی شاخ در نمیاری — انقدر طبیعی اتفاق می اوفته اون افرادی می فهمن و درک میکنن حرف های من رو که رسیدن به خواسته هاشون حالا هر خواسته ای می تونه باشه — اصلا به خدا وقتی من روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم ۱ – احساسم خوب بوده ۲ – خیلی برام طبیعی بوده شاخ در نیاوردم می دونستم میخواد اتفاق بی اوفته برای من که اینطوری بوده توی اون پروسه انقدر طبیعی اتفاق می اوفته اصلا همه چیز جور و حل میشه وقتی باورهات درسته
ولی وقتی یک نفر دیگه که قانون رو نمی دونه تو رو از بیرون نگاه میکنه فکر میکنه تو یک کار خاص کردی تبلیغ کردی برای لباست هست من چقدر شیندیم فلانی که موفق شده خیلی تلاش کرده اگر اون تلاش میکنه تو هم که داری تلاش میکنی پس چرا تو به این موفقیت ها نمی رسی نه اون برای باورهای درستش هدایت شده تو برای باورهای غلطی که داری هدایت نشدی قانون رو هم نمی دونی یک چیزی داری میگی افرادی که قانون رو نمی دونن این توهم ها رو میزنن بابا اون فردی که به این موفقیت رسیده برای باورهای درستش بوده اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت — الان باید همه سلامت باشن – الان همه باید میلیادر باشن – الان همه باید ماشین گران قیمت داشته باشن — واقعا من خیلی به این موضوعات فکر میکنم – اگر جهان قانون نداشت اون راننده تاکسی هم باید ثروتمند باشه مثل عباس منش اخه اون چه فرقی با عباس منش داره — اگر جهان قانون نداشت اخه کشور ما مردم کشور چه فرقی با مردم امریکا دارن اگر قانون نبود باور نبود که ایران هم کشور جهان اول می بود خیلی از خودم سئوال میکنم — به خدا وقتی پیاده روی میرم همیشه از خودم سئوال میکنم اخه چه فرقی هست بین این همه ادم با عباس منش یا با هر ادم موفقی هست چرا اینا هدایت نمیشن چرا اینا این ایده ها به ذهنشون راه پیدا نمیکنه و فکر نمیکنن اخه چه فرقی بین اینا هست همیشه من از خودم سئوال میکنه برای اینکه باور کنم من هستم شرایط رو خلق میکنم نه با لباسم نه با شرایط و موقعیتی که در حال حاضر دارم نه با تبلیغ کسب کارم یا هر چیزی – اصلا شما شرکت تسلا رو نگاه کنید واقعا این شرکت یک تبلیغ نداره من همیشه از خودم سئوال میکنم اخه چه فرق بین این کمپانی و خودروسازی المانی هست بابا یک فرقی دارن دیگه —
بابا به خدا قسم یک فرقی بین اینا هست دیگه اگر اینطوری بود همه دوست دارن رتبه یک کنکور بشن چرا اونا دانشگاه خوب نمیرن رتبه یک کنکور نمیشن برید از خودشون سئوال کنید باورهاشون فریاد میزنه — اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت باوری وجود نداشت مادر پدر من هم الان کارخانه خودروسازی داشتند میلیادر بودند — فک فامیل های ما باید میلیادر می بودند که — یک فرقی هست بین این افراد و افراد موفق اون هم باورهاش هست — من خیلی ایمانم قوی میشه وقتی این سئوال ها رو از خودم می پرسم هر روز ایمانم قوی میشه به صحبت های استاد عباس منش محصولات استاد عباس منش و استاد عباس منش گواه اینکه داره راست میگه — افراد احمق نیستن بیان پول بدن هزنیه کنن محصولات استاد رو بخرن من یا دیگران داریم یک نتیجه هایی میگیرم که محصولات رو خریداری میکنم اصلا چرا من باید محصولات رو بخرم دارم نتیجه میگیرم — اگر من باورهام رو تغییر نمیدادم ایا توی درس موفق میشدم چرا اون موقعه این اتفاقات نمی اوفتاد من همیشه از خودم سئوال میکنم چرا موقعه این اتفاقات نمی اوفتاد وقتی من روی باورهام کار کردم قانون رو درک کردم به این موفقیت ها رسیدم اصلا این سئوال رو همیشه از خودم می پرسم اصلا چرا اون موقعه به اون موفقیت نمی رسیدم و
چون افراد قانون جهان رو درک نکردن و نمی دونن به همین دلیل توهم میزنن — شانس – لباست باید اینطوری باشه – تبلیغ باید کنی – من گوشم رو روی این افراد بستم فقط به الگوها نگاه میکنم اگر یک تونسته من هم می تونم فقط باید باورهام رو مثل اون شخص کنم همین وقتی باورم رو مثل اون کنم عمل هم خودش میاد نمیخواد من کاری خاصی بکنم — از نظر من خیلی راحت میشه فهمید قانون جهان هستی رو اون هم با سئوال کردن از خودت اگر اینطوری بود جهان قانون نداشت سایت عباس منش و محصولاتی هم وجود نداشت — اگر اینطوری بود چرا این ادم باید هدایت بشه به بندر عباس — واقعا قفل های ذهن ما برای باورهای ما هست اگر این محدویت وجود نداشت که الان تمام مردم ایران میلیون دلار درامد داشتند نه پس مشخصه قانونی در جهان هست
همیشه من دارم از خودم سئوال میکنم چرا افرادی بودن توی تلویویزن تبلغ کردن بدبخت شدن یا من کلی اشنا میشناسم میخواستن کسب کار خودشون رو راندازی کنن اصلا کلی بدهی هم بالا اوردن — صد در صد قانوی در جهان وجود داره اگر اینطوری نبود من هم می رفتم از فردا یک سایت میزدم فروش میکردم اصلا من رو بیخیال خیلی این کارو میکردن
این تجربه از خودم رو هیچ وقت نگفتم من توی کسب کار هم بودم اون که ۱۸ سالم بود دوست دارم این رو بگم من اینطوری قانون رو خیلی سریع فهمیدم
من با برادرم رفتیم سایت زدیم هزنیه خیلی بالایی هم کردیم تمام اون پول ها رفت اون موقعه ۱۸ سالم بود همون لحظه من و بردارم فهمیدم که اصل یک چیز دیگه هست اگر بود این سایت می گرفت سریع ایراد رو فهمیدم — اصلا ما برای این سایت با استاد عباس منش اشنا شدیم اگر به تضاد برخورد نمیکردم که اصلا من با استاد عباس منش اشنا نمیشدم وقتی اون هزینه خیلی بالایی که برای سایت کردیم از بین رفت دقیقا فهمیدم که اصل یک چیز دیگه هست اگر بود کار ما هم صد در صد می گرفت من این رو هیچ وقت نگفتم اینجا یک دفعه ای یادم اوفتاد اصلا من با این روش با استاد عباس منش اشنا شدم من و برادرم تصصمیم گرفتیم که سریع سایت رو جمع کنیم خدا رو شکر وگرنه بدهی هم بالا می اوردیم — رفتیم با شرکت ایران سامانه بهترین شرکت طراحی و گران ترین شرکت طراجی سایت هم قرداد بستیم — برید وب سایتش رو نگاه کنید برای صدا سیما سایت طراحی کرده برای وب سایت های بزرگ ایران و همین اخبار شبکه ۱ رو هم اون وب سایتش رو طراحی کرده — این رو گفتم که قانون رو بهتر درک کنید اگر قانون وجود نداشت که من و برادرم باید الان ماهی ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیون درامد داشتیم — ما هم اینطوری فکر میکردم که اره بریم یک وب سایت بزنیم ما هم میلیون تومن درامد کسب میکنم ما هم مثل بقیه افراد که توهم زدن برای تبلیغات اینطوری فکر میکردم ولی وقتی رفتیم تمام پولمون رفت برای باورهای اشتباهامون به تضاد برخورد کردیم با سایت استاد عباس منش اشنا شدیم تمام اون مسیر ها رو من رفتم و سریع هم فهمیدیم با برادرم این اصل نیست — اصل یک چیز دیگه هست خدا رو شکر خدا ما رو هدایت کرد — اصل باورهای ماست خدا رو شکر سریع هم فهمیدم من توی ۱۹ سالگی با استاد عباس منش اشنا شدم الان ۲۲ سالم هست – یعنی ۱۸ سالگی وب سایت رو زدیم توی سن ۱۹ سالگی من وب سایت جمع شد ۱۹ سالگی با استاد عباس منش اشنا شدم خدا رو شکر با برادرم فهمیدم این اصل نیست اصلا اگر اصل بود که من و برادرم با بهترین وب سایت معتبر طراحی ایران قرار داد بستیم اگر بود که می گرفت
من همیشه به خودم میگم و از خودم سئوال می پرسم که این ایمان قوی بشه من هستم شرایط و اتفاقات خلق میکنم با باورهام و افکارم –
شاد باشید دوستان عزیز و استاد عزیز
سلام دوست عزیزم
اینقدر دیدگاهتون تاثیرگزار بود که من کپیش کردم که بارها بخونمش.
اون قسمتش که از وقتی که با برادرتون کار سایتی رو شروع کردین و موفقیت آمیز نبود و گفتین بدهی بالا اوردین و بعد باوراتون رو درست کردین و اون سایت رو هم کلا جمع کردین میشه لطفا بگید که چجوری باورهاتون رو اینقدر خوب تغییر دادین؟
سلام دوست عزیز اقا پارسا من داشتم کامنت های خودم رو میخودنم متوجه کامنت شما نشدم وگرنه سریع پاسخ میدادم اون زمان اخه من اصلا کامنتی که افراد برای من میزارن روی نیمخونم فقط توجه میکنم به کامنت های خودم
چون همیشه من افکار باورهای خودم رو مانیتور میکنم
دوست عزیز — دقت کردی بعضی افراد خیلی راحت کارخانه میزنن خیلی راحت اون تخصص رو یاد میگیرن خیلی راحت همسر خوب پیدا میکنن و برای بعضی تعجب اور هست میگه چرا اونا می تونن ولی من نمی تونن اخه چجوری برای اونا انقدر اتفاقات خوب می اوفته ولی من هر کاری میخوام انجام بدم نمی تونم — دوست عزیز تمام این مسائل برمیگرده به باورهای ما – افرادی که می ببینی خیلی راحت کارخانه میزنن اون تخصص رو یاد میگیرن برای انیکه باورهای درستی دارند باورهای هماهنگ دارن و چون اون فرد بازی رو نمی دونه فکر میکنه اون شخص باهوش تره با استعدادتره – یا اگر اون فرد ثروتمنده دزدی کرده از کار نادرست برای اینکه تمام مردم دنیا قانون باورها رو نمی دونن به همین دلیل همچین فکرهایی میکنن
دوست عزیز در مورد تغیییر باورها هم بگم
باورهای همون فکرهای تکرار شده خیلی زیاد هستند – حالا ما باید خیلی کار کنیم تا به مدار استاد عباس منش برسیم – شما با هربار گوش کردن به فایل های استاد عباس منش فکر کردن و سئوال پرسیدن از خودتون چیزهایی جدیدی یاد میگیرید همین کار شما فقط باید بکنید نیاز به کار خاصی دیگری نیست هر چقدر روی اون باورهایی که در دورهاش گفته رو بیشتر درک کنید نه اینکه ضبط کنید مدار شما تغییر میکنه و باورهاتون شکل میگیره و خالص تر از گذشته میشه – اقا به خدا نیاز نیست کاری انجام بدی دوست عزیز فقط محصولات که خریدی گوش کن درک کن هر بار هم ظرف باورهات قوی تر میشه ایمان و جسارتت بیشتر میشه به خدا همش همینه —
اگر دقت کنی استاد عباس منش توی اول دورهاش میگه اگر به تمام صحبت ها و اموزشهای من عمل کنید این موفقیت ها رو کسب میکنید — اما برای کسی که خیلی ذهنش تخریب شده خیلی زمان مبیره چون اون در یک مدار دیگه هست استاد عباس منش در یک مدار دیگه — خیلی فاصله فرکانسی به استاد عباس منش و اون فرد که بخواد اصلا به اون اموزشها عمل کنه به اون باورهایی که میگه عمل کنه و مثل اون فکر کنه – چون اون باورها جدید هست اون صحبت ها جدید اصلا شخص نمی تونه درکش کنه چون برای اولین بار داره این صحبت ها رو میشونه شخصی که توی زندگیش اصلا نمی دونه موفقیت چی هست حالا هدایت شده به این سایت خب باید خیلی کار کنه تا ظرف باورهاش شکل بگیره
شاد باشید
باسلام خدمت استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش
دلیل اینکه یه سری ها تو کسب و کارشون نتایج متفاوتی میگیرند قطعا باورهاشونه اونها اول باور به این موضوع دارن که خودشون خالق زندگیشونن ، اونها واکنش گرا نسبت به مسائل اطرافشون نیستند اونها خودشون اون چه رو که دوست دارن رو خلق میکنند با کنترل ذهنشون اونها مثل استاد کاری به رقبا ندارند و واکنشی هم به اونها نشون نمیدن اونها تمرکز میکنند روی خواسته هاشون نه رقباشون نه محیط اطرافشون و راه رسیدن با توجه کردن به خواستشون بهشون گفته میشه به نظر من اونها بین اصل و فرع ،اصل رو انتخاب کردند و وارد مسیر اصلی هم میشن و فرع تو حاشیه میره مثل کمپانی تسلا که اصل رو روی کیفیت میزاره وجهان بقیه کارها رو براش انجام میده ،مثل استاد که آموزه هاش روی موضوع اصلی یعنی باوره نه لباس نه نحوه حرف زدن و چیز های دیگه ،وقتی باورهای آدم درست باشه خود به خود بقیه چیزها درست میشه ونیازی به تقلا کردن برای موفقیت نیست.
با آرزوی موفقیت برای همه عزیزان.
به نام خداوند جان
سلام به همگی
شاید جمله ام کلیشه ای به نظر بیاد اما دوباره و دوباره همه نتایج برمی گرده به باورهامون٫
می خوام یک نمونه از خودم مثال بزنم
سالها پیش من فروشنده بودم و نزدیک ۹ سال توی اون کار موندم ، اون موقع ها استاد عباسمنش و برنامه هاشون رو ندیده بودم و نمی شناختم اما خدا بالاسر شاهده که من هیچ وقت ازینکه همکارانم یا به قول بعضی ها رقبام سرشون شلوغ بود و مشتری زیادی داشتند ناراحت نبودم و همیشه ته دلم قرص بود که خریدار واقعی و مناسب میاد٫
همون جوری که می دونید تبلیغات بخشی از این شغله و من وظیفه داشتم که محصولم رو به مشتری معرفی کنم روی مزایاش تاکید کنم مثل همه فروشنده ها که روی نکات مثبت کالا تاکید می کنند اما تفاوت من با بقیه این بود که من خودمو هلاک نمی کردم که به هرقیمتی که شده اون محصول رو دقیقا به همون مشتری ، به اصطلاح قالب کنم ، من محصول رو معرفی می کردم و هم خودم رها بودم هم دست مشتری رو باز می گذاشتم که آزاده و اگر دلش بخواد می تونه اون محصول رو بخره ٫و اگر نمی خرید تمام دنیا رو سرم خراب نمی شد که ای وای الان این خانم یا آقا میره از رقیبم خرید می کنه ،شاید باورتون نشه ولی خیلی وقت ها وقتی مشتری درخواست یک کالایی رو داشت که ما موجود نداشتیم و می دونستم فلان همکارم اون محصول رو داره مشتری رو به اونجا هدایت می کردم و در کمال تعجب می دیدم که یهو چندین و چند مشتری دیگه ای وارد فروشگاهمون می شدن ، و چندین برابر اون مشتری که می خواست خرید کنه خرید می کردن !یعنی وقتی شما رها باشید ازینکه نتیجه چه خواهد شد همه چیز به طور منظمی اتفاق می افته٫بعدها انقدر کارمون گرفته بود که دیگه حتی نیازی به معرفی محصول در همون حد متعارف هم نبود یعنی خریدار وقتی هم از برخورد فروشنده ، هم از کیفیت محصول و قیمت رضایت داشت نه تنها خودش مشتری ثابت ما می شد بلکه خودش هم می شد دستی از دستان خداوند که رایگان برای کالای ما تبلیغ می کرد و باخودش مشتری می آورد و کار من رو سبک تر می کرد ،اتفاقا وقتی مشتری به مشتری تبلیغ می کنه دیگه برای اون خریدار جای اما و اگر وجود نداره و با خیال راحتمحصول رو می خره٫ من شخصا معتقدبودم تبلیغات اگر در حد معرفی محصول باشه آن هم محصولی که با استاندارهای بالا تولید شده باشه اتفاقا کار خوبی هم هست ؛بعدها که با قانون مدارها آشنا شدم فهمیدم فردی که در مدار اون محصول باکیفیت هست به نحوی اون تبلیغ و یا اون معرفی اون محصول رو می بینه و می شنوه و به سمت ما هدایت می شه حتی وقتی که همکار ما و یا به قول بعضی ها رقیب ما مثلا به مشتری گفته بود ببینید این کالایی که به شما می دم اصله و این همکار بغلیمون تقلبیش رو داره( منظورش ما بودیم) و اون مشتری حتی از سر کنجکاوی هم که شده پیش ما اومده بود که محصول تقلبی رو ببینه وقتی متوجه دروغ بودن اون حرف شده بود محصول رو از ما خرید کرده بود?
پس از تبلیغات دیگران هم نگران نشید
چون عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد
دوست عزیزی که این سوالو پرسیدید و باعث و بانی این مسابقه شدید شما خودتون دستی از دستان خدا شدید که قراره یک نفر برنده بشه و صاحب محصولی از محصولات سایت بشه و خدا می دونه قراره اون آدم و اطرافیانش به چه نتایج بزرگی برسن٫٫٫٫٫
در حالیکه یقین دارم که شما فقط و فقط سوال پرسیدید که به جواب برسید نه اینکه مسابقه ای طرح بشه و ٫٫٫٫٫
پس قانون فرکانسها به همین پیچیدگی و در عین حال به همین سادگی اتفاق می افته باور کن!
قانون در هر حرفه ای که باشید جواب می ده در دنیای مارکتینگ آدمهای زیادی در حال تبلیغاتن اما فقط بعضیها نتیجه می گیرن که حتی تبلیغات هم نمی کنند
این بعضیها همون هایی هستن که بهترین خودشون و بهترین محصولشون رو ارائه کردند نه به خاطر اینکه بین رقبا اسم دربیارن بلکه به خاطر اینکه باور دارند همه چیز باید عالی باشه چون درستش همینه ، چون اگر قرار باشه فردی که تکاملش رو طی کرده، عشق ، انرژی و تمرکز کافی روی کارش (هر کاری که هست) گذاشته با کسی که بدون طی کردن تکامل بدون عشق و انرژی وصرفا برای رسیدن به پول توی همون کار میانبر بزنه تقلب کنه و یا بخواد با تخریب کردن به اصطلاح رقبا موفق بشه یعنی اگر قرار باشه این دو گروه آدمها به یک میزان از موفقیت برسند باید به کائنات شک کرد و حداقل برای من یکی جهان ثابت کرده که آدمهای گروه دومی که گفتم هیچ وقت به موفقیت نرسیدند و اگر هم ظاهرا تونستن با دور زدن قانون به جایی برسن دردسر بزرگتری براشون پیش اومده
تبلیغات شاید تا حدودی موثر به نظر بیاداما وقتی بقیه عوامل(عشق به کار، تمرکز کافی، و طی کردن تکامل) رعایت نشده باشند تبلیغات هم نمی تونه چاره کار باشه حتی اگر بزرگترین متخصصین جهان روش تاکید کنن، یه جایی خوندم که پسر بچه ای به اسم آلبرت توی کلاس ریاضیات همیشه خوابش می برده چون اصلا حوصله ی فرمول و قوانین ریاضی که معلمش تاکید داشته که این فرمول تنها راه رسیدن به جواب هست و باید و باید همون روش رو استفاده کنه تا به جواب برسه رو نداشته و نمی تونست به خودش بقبولونه که اون تنها راه حل هست سالها بعد اون پسر بچه به خاطر اون باورش به مسیرهایی هدایت شد که تبدیل شد به نابغه ترین فرد دنیا یعنی آلبرت انیشتین !!! انیشتین نمی خواست یکی از مشهورترین چهره های جهان بشه اون فقط می خواست از راه خودش به سبک و سیاق خودش به جواب برسه و هم به بشر خدمت بکنه اما خب جهان آدم های شایسته رو روی سرش می گذاره و حلوا حلواش می کنه
من عاشق این داستان کوتاهم که قانون باورها رو در چند جمله و به صورت کاملا عینی توضیح می ده، فراوانی همیشه و همه جا هست فقط باید به فرکانسش وصل بشیم فقط باید این ذهن رو ازین که چون فلان متخصصین تبلیغات رو تایید کردند پس دیگه کار تمومه و راه حل دیگری نیست
ما فراموش کردیم که اون متخصصین هم انسان هستند با ذهنی که مقاوت های خاص خودش رو داره مگر نشنیدید که بارها شده پزشکان مریضی رو جواب کردند و اما اون آدم این حرف رو باور نکرده و به طور معجزه آسایی حالش خوب شده پس به جرات میشه گفت که بحث باورها حتی گاهی از علم هم فراتر میره اما چون بحث فرکانس ها و باور ها نمود فیزیکی و ظاهری به اون صورت نداره کمتر بهش پرداخته شده اصلا شاید همین علم که خود بشر به خدمتش گرفته روزی جوابی قانع کننده برای بشر پیدا کنه اما کی ، کجا و چگونه فقط خدا می دونه
این هم که گفتین در تصاد هستین یه کمی اون مسیر و میرین بعد دوباره برمی گردین با صراحت بگم که دوست عزیز اصلا اینجوری به جایی نمی رسید یا بایدیکدفعه به اون مسیر رو برین و بعد از کلی هزینه و تلاش متوجه بشین و برگردین یا اینکه ذهنتون رو از اون حرفها پاک کنید و فقط روی صحبتهای استاد تمرکز کنید و ورودیهای اضافی ذهنتون رو کنترل کنید(می دونم این یه کار خیلی سخته)
در کل جواب سوال درون خودمونه خودمون رو محدود به حرف هایی که شنیدیم و یا حتی تجربه هایی که داشتیم نکنیم بلکه باید ببینیم به قول استاد اصل جهان چی هست که به نظر من اصل جهان همون باورها هستن حالا برای هر کسی به سبک و سیاق خودش جواب می ده ، برای استاد عباسمنش هم به سبک و سیاه خودش جواب داده و چون کار ایشون انتشار کلام خداونده آدم هایی که به دنبال شناخت واقعی خداوند بودند به این مسیر هدایت شدند من معتقدم اصل حقیقت الهی درون همه آدمها هست منتها برای بعضیها بیدار نیست و حقیقت خفته هست برای همین هم هست که استاد تبلیغ نمی کنند چون برای کسی که به دنبال یافتن حقیقت نیست اصلا چرا باید تبلیغ کرد؟آدمی که باور داره خدایی وجود نداره قطعا با اتفاقهایی روبرو میشه که ثابت می کنه همه چیز اتفاقیه و خدایی در کار نیست،و اینکه چطور سایت عباسمنش مثل فروشگاهی که مشتریها صف کشیدن و سر و دست می شکنن دقیقا همینه ایشون خودشون هزار بار آزمون و خطا کردن و تکامل رو هنوز هم که هنوز دارن طی می کنن تا تونستن اصل و فرع رو از هم تفکیک کنن و اینکه ایشون به راحتی و بدون ترس چندین هزار عضو غیر فعال سایت رو حذف می کنن نشان از نترسیدنه یعنی روی مخاطب حساب نکردن روی خدایی که مخاطب رو قدم به قدم به سمت سایت هدایت می کنه حساب کردن ، ایشون نمی ترسن که اگه اون همه ادم نباشن پس ایشون مخاطبشون رو از دست می دن و از دست دادن مخاطب یعنی از دست دادن پول!!!!
نه !چون ایشون باور دارند که با حذف کردن اونها اعضای فعالتری وارد سایت می شند چون هرروز به تعداد آدمهایی که دنبال یافتن حقیقت و خداشناسی هستن بیشتر و بیشتر میشه ، دقیقا مثل دنیای مارکتینگ که هرروز به تعداد آدمهایی که نیاز به محصول و خدمات شما دارند بیشتر میشه شما فقط کافیه تمرکزت رو از روی تبلیغات بردارید و همون تمرکز رو بذارید روی ارائه خدمت یا محصولی باکیفیت تر و تمرکز روی خودتون نه روی مشتری نترسید ازینکه فلان مشتری پرید!!!!مطمئن باشید خودتون که عالی باشید مشتری های عالی هم جذب می کنید نگران نباشید خدا کارش رو خیلی خوب بلده خیلی بهتر از اون غول های مارکتینگ و متخصصین و فلان و٫٫٫٫
اون توی هرزمینه ای متخصصه
به امید روزهایی بهتر و قشنگتر
خداوند پشت و پناهتون
دوستون دارم خیلی زیاد ???????
سلام ودرود برتمامی اعضای بزرگترین خانواده ثروتمند جهان ,خانواده ی صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش,
توحید ,,, توحید ,,, توحید
جواب این سوال دریک کلمه خلاصه میشود
(توحید)
قبل از هرچیز باید ب این نکته یادآور شوم وقتی این فایل رو دیدم وبه این سوال برخوردم با خدای درونم به زمزمه افتادم و از او خواستم تا از آنجایی که استاد عباسمنش را هدایت کردند برای نوشتن کتابهای خود بدون هیچ برنامه ریزی و ایده ی قبلی و بدون فکر کردن و مکث، باسرعت هرچه تمامتر در عرض چندساعت کتابهای خودرا به پایان برسانند به من هم هدایت کند تا من جواب این سوال کلیدی را با زیباییه هرچه تمامتر بنویسم.
توحید و یگانگی و موحد بودن در راه خدای خالق جهان هستی است ک افراد را به سمت این موفقیتها میرساند؛
برای رسیدن به یقین و درک بهتر این موضوع میتوانیم به زندگینامه پیامبران و دانشمندان و اندیشمندانی که در زمان خودشان با خلق آثار خود و توحید عملی جهان پیرامون خود را دگرگون ساختند و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن ساختند بپردازیم.
از آنجایی که ابراهیم موحدوار فقط و فقط به دور از حاشیه و بدون هیچ ملت و امتی به موفقیت الهی دست پیدا میکند، از آنجایی که موسی بعداز آنهمه تعقیب و گریز از دست دشمنان خود با رسیدن به توحید و یگانگی به پیامبری مبعوث میشود و به موفقیت الهی میرسد،از آنجایی که پیامبر اسلام با یگانگی و توحیدعملی به دور از حاشیه های خدشه دار تمامی عوامل برای او دست به دست هم میدهند تا به موفقیت الهی دست پیدا کند، از آنجایی که ادیسون ،گراهام بل ، مادام کوری ، آلبرت انیشتین ، ایلان ماسک ، بیل گیتس و هزاران افرادموفق دیگر از این قبیل به دور از افکار رقابتی و حاشیه ای توحیدوار بدنبال عشق خود رفته اند و فقط به نقطه ی عطف موفقیتشان تمرکز کرده اند و به آن رسیده اند خب دیگر جواب این سوال خیلی واضح و مشخص است که با توحید عملی و ایمان به خالق جهان هستی است که افراد به موفقیت و ثروت میرسند ، وگرنه تکنیکهای آنچنانی و تمرکز کردن بر روی رقبا و نت ورک مارکتینگها ، همه و همه درمقابل ایمان ویگانگی هیچ و پوچ و خیالات باطل است.
به قول استاد عزیز و دوست داشتنی:
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت ک چون باید کرد
سلام به همه ی دوستان
به نظر من تفاوت در مسیریه که میخوای خدا راهو بذاره جلوت یا خودت از ابزار ها و علم ها استفاده کنی..کسی ک فرق بین این دو رو ندونه یعنی قانون خداوند رو کامل درک نکرده..مسیر رسیدن به خواستتو اگه بخوای خودت به تنهایی انجام بدی باید همه چیزو بدونی و یاد بگیری و از همه ی علوم استفاده کنی تازه بماند ک دقیق نمیدونی چیو کجا و بعد چه چیزی استفاده کنی و مجبوری بار ها و بارها ازمونو خطا کنی تا بالاخره به یه راهی برسی اما با این کار هم زمان میاد وسط هم توانایی هم مهارت هم تلاش فیزیکی و کلی چیزای دیگه که قراره تنهایی انجام بدی..اما راه دومه مسیره رسیدن به خواسته مسیریه که با توحید ایجاد میشه با ایمان به علم و نظم خدا و اونم مسیریه که در تمام طول مسیر احساستو خوب کنی و خوب نگه داری برای هرچیزی نیبت به خواستت که همون تغییر فکر ها به صورت همیشگیه که احساس خوبم به همراهش داره…اگه در این مسیر قراربگیری خدا همه ی ابزار و شرایطو علمو موقعیت هارو با نظمو ترتیبی ک تو ازش خبر نداشتی و بدون ازمونو خطا جلوت میذاره و خیلی سریعتر و راحت تر از بقیه به خواستت میرسی..هر خواسته ای با هر قدرتی…به نظر من این دیدگاه ازین باور نشئت میگیره که من باید فقط کارایی کنم که به خواستم برسم یا من باید بدونم که باید چه کارهایی کنم تا به خواستم برسم..واقعا در این دو نوع طرز فکر احساسو خداوندو مسیرش جایی نداشتند..ما باید یاد بگیریم واسه رسیدن به خواسته هامون بگیم من باید احساسمو راجع به خواستم بهتر کنم که همون فکره..و احساس خوب همون مسیر خداست و مسیر خدا هم همون راه سریع و راحت و پرقدرت و متمایز از دیگرانه…
به نام خداوندی که ما رو اینگونه زیبا خلق کرده و همواره در حال خلق کردن می باشد
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای خانواده
از دید من جواب سوال توحید می باشد و خداوند رو به عنوان تنها قدرت و فرمانروا و پروردگار مطلق جهان بپذیریم و باور داشته باشیم ما به این دنیا اومدیم که خودمون رو تجربه کنیم و با لذت و با آرامش این کار رو انجام بدیم و هر چی بیشتر به منبع اصلی متصل بشیم موفق تر خواهیم شد و این را بپذیریم که همه مشکلات و سختی ها همان دیوارهایی هستند که در قرآن از آنها صحبت شده و به رشد ما کمک می کنند و بزرگترین کار ما در زندگی کار کردن بر روی خودمون و باورهامون می باشد و باور هایی رو بسازیم که هماهنگ با توحید باشد اینکه صد در صد قدرت خلق زندگی رو خداوند دست خودمون داده و هر چی بیشتر این رو میپذیریم و باور میکنم موفق تر خواهیم بود به نظر من دلیل موفقیت استاد عباسمنش باورهای توحیدی و مهم تر از آن مداومت و استمرار و پذیرفتن هر چه بیشتر و بیشتر این باورها می باشد اینکه در ابتدا این باورها جزئی از زندگیمون می باشد ولی با پا فشاری کردن و تکرار و پذیرفتن تا حدی که این باورهای توحیدی به افکار غالب زندگیمون تبدیل بشه و بقیه مسائل رو با باورهای توحیدی بسنجیم موفق خواهیم بود اون موقع به ریسمان الهی چنگ زدیم و تو این راه راهنمای ما احساس ما می باشد و این احساس اینقدر شیرین و زیبا و لذت بخش می باشد که با هیچ چیزی تو این دنیا قابل مقایسه نیست و هر چه منبع این احساس رو بهتر درک کنی و فراموش کار نباشی بیشتر در زندگیت جریا پیدا میکنه احساس لذت و شادی بیشتری وارد زندگیت میشه تعهدت مستحکم تر میشه و هر چه متعهدت تر شادتر و رهاتر باشی مقدار بیشتری از قدرت خداوند را در اختیار داری و بیشتر کارهات رو خداوند برات انجام میده
استاد عباسمنش اصلی رو پذیرفتن و دارند به ما آموزش میدهند که خیلی فراتر از هر آنچه که در دنیای بیرون به عنوان عامل موفقیت گفته میشود می باشد واون راه توحید ایمان میباشد و خیلی زیبا و کار آمد در همه مسائل از این اصل استفاده میکنند و نتایج خودشون و اکثر ماها این رو تصدیق می کنند