live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 74

سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همه دوستانم در سایت عباس منش

این سوال دقیقا همون سوالی هست که من مدتهاست درگیرشم،فرصت خوبی شد تا بیام و جواب هایی که براش پیدا کردم اینجا بنویسم.

بعد از حدود 3 سال آشنایی با قوانین زیبای جهان هستی و تلاش برایرفهمیدنشون و تغییر خودم که واقعا کار دشواری بود بتونی یه آدم سی و چهار ساله رو یه دفعه تغییر بدی،ولی من این مسیر رو که بهم احساس خوب میداد رو رها نکردم و الان واقعا من هیچ ربطی با سه سال پیش خودم ندارم.

من دیگه با همه وجودم فهمیدم که تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خود ماست و از اونجایی که جهان بر پایه مدار و فرکانس کار میکنه ما با توجه به باورهای خودمان در مداری خاص قرار داریم و به همین دلیل اتفاقات و شرایطی که تجربه میکنیم،هم اساس با باورهای ماست و ایده ها،راهکارهای ما برای مسایل مان در حد تجارب همون مدار هست،اینو دیگه خوب فهمیدم،تا اونجایی که تونستم باورهامو در مورد موضوع خاص تغییر بدم تونستم خیلی زود به نتیجه دلخواهم برسم و تو خیلی از موارد هنوز نتونستم باورهای خوب رو جایگزین کنم و قطعا با نتیجه مطلوب نرسیدم ولی مثل قبل از نتیجه ناراحت و عصبانی نیستم،مسوولیت پذیر شدم،در روز بارها و بارها به خودم میگم،اینا نتیجه باورهای خودته،تغییرشون بده همه چیز عوض میشه،دیگه دنبال مقصر نیستم،با خودم و جهان اطرافم در صلح قرار گرفتم،دیگه دست و پا نمیزنم،به وضعیتی رسیدم که هر روز صبح که بیدار میشم و چشمامو باز میکنم حس و حالت خوب دارم،خونه ای که از یک بهمن نود و هفت توش زندگی میکنم شده برام یه تیکه از بهشت،مدام با خودم تکرار میکنم به قول استاد بهشت همین احساس خوبه،شهر کوچیکی که تو این چند ماه توش ساکن شدم شده زیباترین نقطه دنیا،هر جا پا میذارم فقط و فقط زیبایی رو میبینم،خدایا اینجا که همون شهریه که من از تولد تا هجده سالگی توش بودم و ازش فراری بودم،چی تغییر کرده،من تغییر کردم،حال من عوض شده.

تو یکی از نوشته های خانم شایسته جان خوندم که خیلی خوبه قبل از هر اقدامی عادت کنیم باورهایمان رو درباره آن موضوع بررسی کنیم،خیلی خوبه عادت به پیدا کردن ریشه رفتارهایمان بکنیم و بنویسیم آیا منشا راهکاری که میخواهیم انجام دهیم یک باور محدود کننده است یا یک باور قدرتمند کننده.

بذارید یه مثال از خودم بزنم،من و دوستم حدود یک سال و نیم قبل با کلی ذوق و شوق یه کانال دکوراسیون و فنگ شویی توی تلگرام راه انداختیم،هدف نهایی مون این بود که بتونیم هم صنایع دستی ایران رو بیاریم تو دکوراسیون هم بتونیم بفروشیمشون،تا الان با اینکه کلی وقت و هزینه گذاشتیم به هدف مون نرسیدیم،چرا؟چون ما کلی باور خراب داشتیم و داریم،ما روی ذهنمون کلی فیلتر گذاشتیم،باید اعضای کانال به فلان عدد خاص برسه بعد شروع کنیم به معرفی اجناس و اقدام برای فروش،باید حواسمون باشه هفته ای یه جنس بیشتر نذاریم مخاطبامون ناراحت میشن و از کانال میرن و کلی باور داغون دیگه

بعد تو همین وضعیت یکی از دوستامون اومد و یه کانال در مورد نگهداری از گل و گیاه و … زد و همه صبح بخیر و شب بخیر هارو از کانال ما البته با اجازه خودمون برداشت هنوز به صد نفر نرسیده شروع کرد به فروش نوع خاصی از یه گل و گلدون که ایده خودش بود و مثل بنز فروخت،در حالیکه من و دوستم میگفتیم این باید اعضای کانالش حداقل به هزار نفر برسه بعد شروع کنه فروش رو،ولی دوست مون چون اصلا تو خط این چیزها نبود با همون تعداد اندک به هدفش رسید و کانالش هم رشد کرد،در حالیکه من و دوستم اینقدر باید و نباید توی ذهنمون داشتیم و داریم که تا الان نتونستیم جنسی بفروشیم.من از این تجربه فهمیدم که زیاد اطلاعات گرفتن،زیاد خودت رو تو قید و بند قرار دادن باعث میشه کلی ترمز برای رسیدن به هدفت ایجاد کنی و اجازه ندی که خداوند بتونه تو رو هدایت کنه.

پس به قول خانم شایسته:همیشه قبل از انجام هر کار عملی،برای رسیدن به هدف اصلیت،ابتدا به هدفت نگاه کن و اول از همه،مهم ترین اولویت ات را ساختن باورهای قدرتمندکننده هماهنگ با اون هدفت انتخاب کن.و وقتی باورهایت هماهنگ با هدفت باشد قطعا اون باور شمارو به مسیر راهکارها،ایده ها و شرایطی هدایت میکنه که خیلی راحت تر و سریع تر میتونی به هدفت برسی.