live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج - صفحه 75

4232 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه نوری گفته:
    مدت عضویت: 3813 روز

    درود بر استاد عزیز و خانواده صمیمی عباس منش،

    در پاسخ به سوال دوست عزیزمون باید گفت که یک قانون ساده در جهان هستی وجود داره، این قانون میگه اگر شخصی یا بیزینسی در جهان هستی به موفقیتی خاص دست پیدا کرده تو هم می تونی به همون موفقیت دست پیدا کنی، فقط کافیه شما هم باورهای اون شخص یا بیزینس را بسازید و مثل اون عمل کنید. در مورد استاد عباس منش هم این موضوع صادق هست. براساس آنچه که از چهارسال شاگرد ایشون بودن یاد گرفتم و با استناد به آگاهیهای ارزشمند دوره روانشناسی ثروت سه می تونم بگم که باورهای استاد و ایمان راسخ به باورهاشون و عمل به آنها باعث شده تا نتایجی ساخته بشه بسیار متفاوت از نتایج بدنه اصلی جامعه است. من سعی میکنم براساس انچه از استاد اموختم این باورها را با جزییات بیشتر براتون بنویسم.

    * من باور دارم که کل جهان هستی توسط یک نیروی فوق العاده قدرتمند به اسم خدا هدایت میشه، این خدا در درون من هم هست، برای این خدا همه کاینات یکسان هستند. این خدا همه موجودات جهان هستی را هدایت میکنه، به همه موجودات جهان هستی وحی میکنه، حتی به زنبور عسل. این خداوندی که همه کاینات را هدایت میکنه در درون من هم هست و من را هم هدایت میکنه.

    حالا در مورد این خدا هم باورهای قدرتمندی دارم، خدایی که حالق کل کاینات هست و برگی بدون اذن اون از درخت بر زمین نمی افته، این خدا:

    *عاشق من هست، بی وقفه حواسش به من هست، هیچ وقت با من قهر نمی کنه، هیچ وقت رابطه اش با من بد نمیشه، جواب تمام سوالهای من و راههای رسیدن به خواسته هام را میدونه و عاشقانه من را هدایت میکنه تا به تمام خواسته هام در زندگی برسم. من را هدایت میکنه به چیزهایی برسم که خودم می خوام نه چیزهایی که خودش می خواد. تمام راه حل ها را میدونه، و به من میگه،

    *این خدایی که در وجود من هست، پاسخ تمام سوالات من را در زندگی میدونه، برای همین من نگران سوالهایی که جوابش را نمیدونم نیستم، نگران گام هایی که در مسیر رسیدن به خواسته ام باید بردارم نیستم، ایمان دارم که خدا در مسیر همه را بهم میگه، من فقط از همین لحظه لذت می برم و سپاسگزار همین لحظه هستم. من حرکت میکنم، خداوند گام های بعدی را بهم میگه. به اندازه ایمان من، به اندازه باور من، من را گام به گام هدایت میکنه.

    پس نکته اول ایجاد باورهای قدرتمند و صحیح در مورد خداوند و نیروی هدایتگر جهان هستی هست*

    خوب حالا که باور دارم یک ابزار قدرتمندی هست به اسم “خدا و نیروی هدایت الهی ” که پاسخ تمام سوالات من را میدونه دیگه نیازی نیست ساعتها برم اطلاعات و تحلیل تحیلگران بازارها و علم بازاریابی و فروش و…. را بخونم و عمل کنم. من هر سوالی با احساس خوب را از خدا می پرسم و ایمان دارم جوابش را بهم میگه، چطور میگه؟ با نشانه ها. “فاذا سالک عبادی عنی، فانی غریب، اجیب دعوت داع اذا دعان….” هیچ وقت نمیگم خدایا زود باش، دیر شد، مستاصل شدم، عجله کن، فرصتها تموم شد، رقبا بردن و ……..اصلا. من خواسته ام را واضح میکنم. و حتی راه رسیدن بهش را هم نمیدونم. ولی از خدا می پرسم. پرسیدن سوال با احساس خوب، احساس درست و ایمان دارم جوابش را میدونه و به هزاران طریق میتونه بهم بگه، پس ارامش دارم و از زندگی ام لذت می برم، سپاسگزار همین لحظه ام هستم و مطمینم که خدا بهم میگه، پس عجله ندارم، ترس ندارم، ….ارامش دارم و بعد نشانه ها میاد، تلفنی بهت زده میشه، شخصی را اتفاقی می بینی و ….. بعد تو یک قدم هدایت میشی، به انچه بهت گفته شده عمل میکنی و بعد گام بعدی بهت گفته میشه و دقیقا گام به گام و آرام آرام به سمت خواسته ام هدایت میشم وبهش میرسم

    *یکی از بزرگترین مشکلات ما این هست که بیش از اندازه به اطلاعات جهان اطراف مون استناد میکنیم و بیش از حد فکر میکنیم که چطور با مغز تحلیل گر خودمون راه رسیدن به خواسته هامون را بسازیم. وقتی بیش از حد به اطلاعات جهان اطراف مون و علم بازاریابی و کسب و کار و …… استناد میکنیم و به این ابزارها متوسل میشیم به سرعت از نیروی هدایتگر جهان هستی(خدا) دور میشیم.

    پس اگر بخوام جمع بندی کنم باید بگم کلید موفقیت استاد و افرادی مثل استاد، ایمان داشتن به ابزاری به اسم” نیروی هدایت الهی ” است. حالا برای فعال کردن این نیرو که همواره وجود داره، باورهای درست و قدرتمند میسازن. حالا که نیرو با ساختن باورهای قدرتمند فعال شد، سوالهای زیاد، درست و مناسب را درخصوص نحوه رسیدن به خواسته شون را از اون نیرو می پرسند. سوال و درخواست درست با احساس درست، احساس اطمینان از اینکه حتما بهت گفته میشه. اگر احساسی که با اون سوال می پرسی احساس نادرست باشه، احساس ترس، استیصال، عجله و ….یعنی در مداری نیستیم که جوابهای درست هست. چون اگر ایمان داریم که خدا همیشه حواسش به ما هست و جوابها را میدونه و اوضاع تحت کنترل اش هست و هیچ وقت از کنترل اش خارج نمیشه، دیگه ترس و عجله و …نداریم و هدایت میشیم به پاسخ درست.

    و در نهایت قانون ساده جهان هستی را میشه تو این فرمول ساده خلاصه کرد:

    *( – ایمان به نیروی هدایت الهی،

    – فعال کردن نیرو با باورهای قدرتمند و درست،

    -پرسیدن سوالهای درست با احساس درست از این نیروی هدایت،

    -عمل به نشانه هایی که پس از پرسیدن سوالها” سوالهای درست با احساس درست” می بینیم

    -تایید نشانه ها و نتایج بدست امده از هر مرحله، برای قدرتمند شدن و ادامه یافتن مسیر هدایت و هدایت شدن به گام های بعدی تا تحقق کامل خواسته)

    و در نهایت برای اینکه بتونید با باورهای قدرتمندتری از خداوند و نیروی هدایتگر جهان هستی در ذهن خود بسازید استناد میکنم به توصیف زیبای ملاصدرا از خداوند.

    “خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان

    اما، به قدر فهم تو کوچک می شود

    و به قدر ارزوی تو گسترده می شود

    و به قدر ایمان تو کارگشا می شود

    و به قدر نخ پیرزنان دوزنده، باریک می شود

    و به قدر دل امیدوارن گرم می شود

    یتیمان را پدر می شود و مادر

    بی برادران را برادر می شود

    بی همسرماندگان را همسر می شود

    عقیمان را فرزند می شود

    ناامیدان را امید می شود

    گمگشتگان را راه می شود

    در تاریکی ماندگان را نور می شود

    رزمندگان را شمشیر می شود

    پیران را عصا می شود

    و محتاجان به عشق را عشق می شود

    خداوند همه چیز می شود، همه کس را

    به شرط اعتقاد

    به شرط پاکی دل

    به شرط طهارت روح

    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

    بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا

    و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف

    و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک

    و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار

    و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستی ها و نامردمی ها

    چنین کنید تا ببینید که خداوند

    چگونه بر سر سفره شما

    با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند

    و بر بند تاب، با کودکانتان تاب می خورد

    و در دکان شما، کفه های ترازویتان را میزان می کند

    و در کوچه های خلوت شب با شما اواز می خواند

    مگر از زندگی چه می خواهید

    که در خدایی خداوند یافت نمی شود

    که به شیطان پناه می برید؟

    که در عشق یافت نمی شود

    که به نفرت پناه می برید؟

    که در حقیقت یافت نمی شود

    که به دروغ پناه می برید؟

    که در سلامت یافت نمی شود

    که به خلاف پناه می برید؟

    و مگر حکمت زیستن را از یاد برده اید

    که انسانیت را پاس نمی دارید؟”

    و در پایان باید بگم که با تمام وجود سپاسگزار خداوندم که در مسیر تحقق خواسته هام من را به خانواده صمیمی عباس منش هدایت کرد، تا ببینم و باور کنم که می شود همچون عباس منش ها، متفاوت از تعریف عمومی زندگی در جامعه بشری زندگی کرد. فقط کافی است من هم باورهای امثال استاد را در خودم ایجاد کنم، و مانند اونها عمل کنم، تا مشابه انها نتایج بی نظیری بگیرم. نتایجی که استاد بدست اوردن سیر طبیعی جهان هستی هست. حق مسلم هر انسانی هست. نعمتهای بدیهی ایی هست که خداوند برای تک تک بندگانش درنظر گرفته و عاشقانه دوست داره تک تک بندگانش را در مسیر دستیابی به این نعمتها هدایت کنه و هیچ تفاوتی بین بندگانش قایل نشده. این نعمتها برای همه است. ولی چون اکثر انسانها باورهای محدود کننده دارن، به اطلاعات جهان اطراف شون بیش از هدایت درون شون متوسل شدند و هر لحظه در تلاش و تقلا برای استفاده از اطلاعات برای بهبود زندگی خودشون هستند، برای همین نتایج امثال استاد براشون باور پذیر نیست. و در بهترین حالت امثال استاد را استثنی های جامعه میدونن.

    پروردگارا ما را به راه کسانی که به آنان نعمت دادی هدایت کن. به قول استاد: “در پناه الله یکتا، سلامت، شاد، خوشبخت، موفق، ثروتمند و سعادتمند باشید”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2515 روز

    درود و سلام

    و سپاسگزارم از خداوند مهربان و استاد راهنما و دوستان همراه

    بنا به هردلیلی که در این مسیر رشد و آگاهی قرار گرفته ایم به لطف خدای مهربان، بایستی همیشه حاضر باشیم دیگه فرصت برای خواب و شک و دودلی نیست شما در مسیر هستی، مسیر زندگی در این راه همواره باید حاضر باشی در قلبت، قلب مهربان تپنده و شکرگزار دیگه جای وسوسه و جولان ذهن نیست میدانی که باید در این خود جدیدی که میسازی پاک شوی از هرانجه که تا امروز خانواده جامعه به تو باور داده است٫ باید همواره عشق را در قلبت ناظر باشی و شاکر و تماما ایمان شوی و توکل

    باید یادت بیاد که تو انرژی هستی و باید انرژی ات را اینجا در قلبت و با خودت داشته باشی نه در گذشته حسرت بار یا آینده موهوم ترسناک که اگر انرژی ات با خودت در لحظه حال بماند خالق خواهی شد

    همواره بخودم یاد اوری میکنم :

    تعریف خدا در قران لم یلد ولم یولد مساوی تعریف علمی انرژی (نه کم میشود و نه زیاد فقط از حالتی به حالت دیگر تغییر میکند)

    آیه سخر لکم ما فی سموات و ما فی الارض و اسبق علیکم نعمه (مسخر شما کردیم انچه در اسمانها و زمین است و نعمتها بر شما سبقت گرفته است) اشک در چشمانم حلقه میزند این همه نعمت که از من پیشی گرفته است خدایا شکرت که گر بر بدنم زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

    (ایه۸۳واقعه) هنگامی که روح به گلوگاه می رسد و شما در ان وقت نظاره گر هستید و ما به او(یعنی روحمان) از شما نزدیکتریم بیاموزیم که ما فقط همواره ناظر باشیم تا بتوانیم با آگاهی کل برابر شویم و وقتی که آگاهی کل شوی خالقی خالق نه باور و قرارداد و قانون

    مخلص کلام

    رنگ دنیا برایم عوض شده حضور محمد در غار و عالم گیر شدن رویای توسعه عشق و واگاهی میان انسانها در دوره و میان ادمهای خشن با یک دنیا جهل و بی خردی ، شعرهای مولانا ، عشق حلاج ، نظریه اینتشتن همه را بشکل دیگری با تمام وجود حس میکنم

    و قلبم لبریز از شور و عشق و سپاسگزاری میشود و اشک در چشمان حلقه میزند

    همه چیز انرژی است از سخت ترین مواد فلز و سنگ تا جنبنده ترین آنها گازها و ارتعاش و انعکاس صدا

    چشمها را باید شست ٫٫٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 2404 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و استاد خوبم

    سه فاکتور خیلی مهم وجود داره در کسب و کار که شاید خیلی هامون شنیدیم ولی بهش عمل نکردیم:

    فاکتور اول عشق و علاقه به کاره… این که کاری رو انجام بدم که عاشقش هستم…. از انجام دادنش اینقدر لذت می برم که گذر زمان رو حس نمی کنم….. دائم نگاه نمی کنم به ساعت ببینم پس کی تموم میشه ساعت کاری!!! یه کاری که وقتی دارم انجامش می دم غذام روی گاز بسوزه!! یادم بره زنگ بزنم به فلانی!!! خسته نشم از انجام دادنش…. و خلاصه کاری باشه که صبح به شوق انجام دادنش از خواب بیدار بشم و شب موقع خواب، لحظه های شیرین انجام دادنش رو توی ذهنم مرور کنم و به خودم آفرین بگم و خدای بزرگ رو شکر کنم…

    فاکتور دوم: بلد بودن کاره. این که من به این کار علاقه دارم و دوست دارم به بهترین شکل انجامش بدم… جرقه ها و ایده ها خودشون میان دنبالم…. یه وقتایی ناگهانی، بی دلیل، بی ربط میبینم یه جا آموزشی هست در مورد کارم. می رم می بینم. انگار آموزش خودش اومده دنبال من…. وقتی من بخوام یاد بگیرم نیاز نیست برم فلان کلاس یا بگردم دنبال فلان استاد. باور دارم که وقتی بخوام اینقدر راحت خدا خودش همه رو سر راهم قرار میده که خودم هم گاهی از حیرت و خوشحالی چشمام گرد میشه!!! خلاصه که در همه حال دنبال یاد گرفتن باشم و هیچ وقت فکر نکنم که دیگه همه چی رو بلدم!!! گاهی از حرف زدن بچه ها و آدم ها توی اتوبوس هم یه چیزایی یاد می گیرم!!!

    فاکتور سوم اینه که باور داشته باشم می تونم از کارم کسب درآمد داشته باشم و بخوام که درآمد بالا داشته باشم…. همون باورهای فراوانی و بی نهایت بودن ثروت های دنیا که استاد بارها بهش اشاره کرده… گاهی برای سفارش پروژه هام کسانی بهم زنگ می زنند که فکر نمی کردم اونها نیازی به تخصص من داشته باشند… گاهی محلی رفت و آمد داشتم که باورم نمی شد روزی مسئولان اونجا از من بخوان براشون پروژه ای رو انجام بدم…. انگار مشتری خودش میاد دنبالم… واقعا نیازی به تبلیغ نیست…کسانی من رو برای کار به دیگران معرفی می کردند که من سالها بود هیچ نوع ارتباطی با اونها نداشتم…. و همه اینها زمانی اتفاق می افتاد که من عمیقا وجود خدا رو توی زندگیم حس می کردم و فقط و فقط از خودش می خواستم….تعدد مشتری نشونه کسب درآمد بالا برای من نبوده…گاهی حتی پروژه های کوچیک برای من روزنه ای بود برای ورود به یه دنیای بزرگ. دنیای عشق و یادگیری و ثروت…. دوره هایی بود که روزهای پر کاری برای من نبود و فرصت های شگفت انگیزی برام به وجود می اومد تا چیزهای جدیدی در زمینه کاریم یاد بگیرم و به طرز باورنکردنی (البته برای خودم باورکردنی!!!) کار بعدی در زمینه همون آموخته های جدیدم بود. طوری که اگر اون آموزشها رو ندیده بودم پروژه جدید که خیلی هم پر درآمد بود رو رد میکردم چون تسلط کافی روش نداشتم…ناخواسته ها و تضادها یه نشونه و یه راه هدایت جدید هستند که باید به چشم نشونه بهوشن نگاه کنم و ازشون در جهت پیشرفتم استفاده کنم…. باید خودم برای کار خودم ارزش قائل بشم و باور داشته باشم که من با عشق الهی و تسلط کافی کارم رو انجام دادم و باور داشته باشم که افرادی هستند که ارزش کار من رو می دونند و حتما خدا اونها رو به طرف من هدایت می کنه تا مشتری من باشند… خودم رو لایق داشتن ثروت بدونم و هر لحظه منتظر دریافت ثروت جدیدی از جهان باشم…. و یادم باشه که همه اینها رو مدیون خدای جهانیان هستم…

    به نظرم استاد عزیزمون این سه فاکتور مهم رو در کارشون دارند. اینقدر با عشق و علاقه صحبت می کنند که کاملا میشه خودم رو جای استاد بذارم و تمام روزهای زندگی استاد رو باور کنم. کاملا مشخصه که استاد از انجام تمام کارهاشون لذت می برند و اینو از نوع تعریف و نگاهشون میشه فهمید.

    بدون جسارت عرض می کنم: فایلهای قدیمی تر استاد رو که مقایسه می کنم با فایلهای جدیدشون کاملا پختگی و تکامل بیان و کلام ایشون رو حس می کنم و خیلی لذت می برم که یه استاد یکنواخت ندارم و ایشون هر روز بهتر از روز قبل هستند. و این نشون دهنده اینه که استاد ما به آنچه می دانستند اکتفا نکردند و خودشون هم توی فایلهاشون اشاره می کنند که هنوز در حال آموختن و کامل شدن هستند و هیچ وقت ادعای کامل بودن ندارند.

    استاد عزیزمون واقعا دنبال بالا بردن بازدیدکننده و خریداران محصولشون نیستند که اگر اینطور بود دائم تخفیف می زدند یا به دنبال گلایه ها و شکایت های موردی که پیش میومد (مثلا سر قیمت های دوره 12 قدم) قیمت محصولات رو کم می کردند و … ایشون باور و البته ایمان قلبی دارند که هر کس لایق شنیدن و دریافت پیامهای ایشون باشند (که به گفته خودشون هم پیام جهان هستیه) به سمتش هدایت میشن. استاد باور داره که هر کس باور داشته باشه خودش میاد!!! خدا هدایتش می کنه که بیاد… مثل ما که الان اینجا هستیم….

    یه فاکتور خیلی مهم دیگه هم عملی کردن ایمانه که خود استاد هم بارها و بارها اشاره کردند….. استاد ما آدمیه که واقعا به حرفهاش عمل می کنه و خودش نمونه عملی حرفهاییه که می زنه و این خیلی خوبه که ما داریم پایان راه (و البته شاید میانه راه!) رو می بینیم…. و می بینیم که نتیجه عمل به این حرفها چی میشه.

    استاد خودش رو با دیگران مقایسه نمی کنه. کار اشتباهی که خیلی وقتا مرتکب میشیم….تمرکز روی کار دیگران و مقایسه خودمون با اونها به نظر من یه ترمز خیلی قویه که باید ازش دوری کنیم….. هر کس به اندازه باورهاش نتیجه می گیره….. خوش شانسی و بدشانسی معنی نداره…… اینو از حرفهای استاد یاد گرفتم و در تجربه زندگیم کاملا لمسش کردم….

    استاد با عزت نفس بالا، خودش رو لایق داشتن این همه ثروت می دونه و با باور بی نهایت بودن ثروت هرگز نخواسته ثروت به او برسد و به دیگران نه! و همین اشتراک راه و روش زندگی خودش با دیگران این رو ثابت می کنه…. استاد هیچ وقت این باور رو نداره که یه کاری تبلیغاتی یا عجیب و غریب بکنم که افراد فقط سمت من بیان و به کلاس ها و آموزشگاههای دیگران نرن!!! تازه به نظر من اگر کسی به کلاسهای دیگه بره راحت تر و سریع تر جذب استاد ما میشه!! چون می بینه اونجا نتیجه دلخواهش وجود نداره اما همه ما که اینجاییم راضی هستیم و نتیجه گرفتیم و هر روز در حال پیشرفتیم…. و تازه اگر کسی از کلاس دیگه ای نتیجه خوبی گرفته حتما اونجا تونسته برای خودش باورهای درستی بسازه و این خیلی هم خوبه و همه ما یاد گرفتیم پیشرفت های دیگران رو تحسین کنیم و من خودم شخصا از ثروتمند شدن اطرافیان و آشنایانم لذت می برم چون این باعث نمیشه چیزی از ثروت های جهان کم بشه!! تازه من که با اونها در تعامل هستم می تونم از نزدیک احساس خوب اونها رو ببینم و به مدار ثروتمندتر شدن نزدیک تر بشم.

    باور اشتباه “یک شبه به آرزوها رسیدن” از استاد دور بوده و ایشون قدم به قدم راه رو پیش رفتند و هر روز پیش تر می رن…. حتی ساختن باور ها هم یک شبه انجام نمیشه…. و هیچ کس نمی تونه یک دفعه از یک مدار پایین به صد مدار بالاتر بره و سیر تکاملی (همون طور که استاد بارها اشاره کرده اند) باید طی بشه. این باوریه که باید هر روز با خودمون تکرار کنیم تا موانع ذهنی برامون ایجاد نشه.

    اینقدر باورهای استاد عمیقه که وقتی در موردشون صحبت می کنه چیز خارق العاده ای به نظر نمیاد (البته در عمل ساختن این باورها زمان برده و تمرین زیادی می خواد). خیلی عادیه. مثل خوردن آب… مثل نفس کشیدن!!! مگه من برای نفس کشیدنم فکر میکنم؟؟؟ هیچ وقت نگران نیستم نکنه یادم بره نفس بکشم!!!! این باورها میشن جزیی از زندگی که خوب معلومه مشتری میاد…خوب معلوه من هر روز ثروتمندتر میشم….خوب معلومه من هر روز بهتر و مسلط تر میشم توی کارم…خوب معلومه هر روزِ من بهتر از دیروزمه….

    خدایا شکرت به خاطر این همه آرامشی که به من دادی….خدایا شکرت برای این همه ثروت که آفریدی…خدایا شکرت که منو هر روز ثروتمند تر میکنی!!!

    نزدیکی فرکانس من و استاد یکی از دلایل قوی هدایت من به سمت سایت ایشون بود و خدا رو شاکرم که دوستان هم فرکانسی زیادی پیدا کردم.

    امیدوارم همه مون از تک تک لحظه های زندگیمون لذت ببریم و ناخواسته ها رو به چشم یه نشونه و هدایت ببینیم و از همه زندگیمون نهایت استفاده رو داشته باشیم….

    باور دارم که زندگی ما در دست باورها و فرکانس‌های خود ماست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    محمد حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 3114 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز وهمه دوستان گرامی

    وقتی اولین بار آموزش های استاد رو گوش کردم احساس خوبی داشتم٫از فایل های رایگان شروع شد٫یواش یواش یکسری باورها توی وجودم داشت شکل میگرفت ولی همچنان باورهای اشتباه زیادی داشتم که درخیلی از تصمیم گیریهام تاثیر زیادی داشتند٫انگار یه حسی بهم میگفت ادامه بده٫من کارمندم،توی همین حال وهوا بودم که یه ایده به ذهنم اومد که کنار کارم توی بورس فعالیت کنم بدون اینکه زمان زیادی نیاز داشته باشم٫هر طوری بود هزینه دوره های آموزش بورس رو تهیه کردم٫حدود ۴۰ -۵۰ ساعت آموزش بود٫شرایط کارم طوری بود که شب فرصت کار کردن روی آموزش ها رو نداشتم ،بنابراین تصمیم گرفتم صبح قبل از اینکه برم سر کار سی دی ها روببینم٫صبح ها با شور واشتیاق آموزش ها رو میدیدم تا بالاخره تموم شد٫درگیر کار شدم٫یه سری باور هم در مورد بورس از اساتید وبزرگان بورس وکسانی که توی بورس فعالیت داشتند بهم القا شد٫اینکه باید اخبار صنایع ،رویداد های سیاسی و٫٫٫ دنبال کنی که بتونی تصمیم درست در خرید وفروش سهم بگیری٫ومن اینو قبول کردم وبشدت از طریق کانال های تلگرامی پیگیر بودم٫این شرایط بود تا وقتی که من دیدم یکسال توی بورسم و سودی نکردم٫وهمچنان فایل های استاد رو گوش میدادم٫ انگار یه سری باورها توی وجودم شکل گرفته بود٫توی روابطم با اطرافیان ،ارتباطم با خدا وسلامتی بهتر شده بودم٫ولی توی بورس مثل قبل بودم ٫استاد میگه وقتی خواسته ای در شما شکل میگیره باید باورهای مناسب با خواسته رو ایجاد کنید٫چه باورهایی مناسبند؟ باورهایی که بهت احساس خوبی بده٫ منم گفتم باورهای مناسب برای بورس رو میسازم٫

    (یه توضیح کوچولو درمورد بورس برای کسانی که با بورس آشنایی ندارن:بورس مکانیست که سهام شرکت های پذیرفته در سازمان بورس معامله میشه وشما میتونید در یک روز یک سهم از هر شرکتی رو بخرید وبفروشید٫سهمی که تقاضای زیاد داشته باشه به هر دلیلی قیمتش رشد میکنه وسهمی که خریدار نداشته باشه قیمتش افت میکنه٫)بورس جایی بود که خیلی از باورهام رو پررنگ میدیدم٫مثلا بارها اتفاق افتاده بود سهم رشد خوبی کرده بود ومن میتونستم با فشاردادن یه دکمه سهم رو بفروشم وسود خوبی کنم ولی طمع میکردم ومیگفتم شاید هنوز رشد کنه با اینکه تقریبا میدونستم که احتمال رشدش کمه٫ ودوباره سهم افت میکرد وسود رو ازدست میدادم٫با خودم گفتم چرا این کارو کردم دیدم به فراوانی ایمان ندارم٫بنابراین این باور رو نوشتم،بی نهایت سهم خوب برای خرید وجود داره پس زمانی که در سود هستم به راحتی سهمو میفروشم٫دیدم دنبال کردن اخبار مربوط به بورس وشنیدن نظرات افراد مختلف جز سردرگمی واحساس بد چیزی برام نداره٫پس همشونو حذف کردم واین باور رو ساختم خدا منو در خرید وفروش سهم در زمان مناسب هدایت میکنه٫یا وقتی سود میکردم حس بدی داشتم ومیگفتم خوب من سود کردم یکی ضرر کرده دیگه٫دیدم این احساس بد به خاطر باوری است که اکثرا دارن : بورس مثل قماره٫گفتم این باور نمیذاره سود کنم٫از خودم پرسیدم(استاد میگه سوال کنید تا جواب بگیرید)واقعا بورس با قمار چه فرقی داره؟وجواب گرفتم٫در هر دوتا پول جا به جا میشه در قمار از بازنده به برنده ودر بورس از کسی که ضرر میکنه به کسی که سود میکنه ولی در قمار این جابجایی پول هیچ نتیجه دیگه ای نداره ولی در بورس این جابه جایی به رشد صنعت کمک میکنه٫که این خودشو توی شاخص کل نشون میده٫(رشد وپویایی صنعت توسط شاخص کل مشخص میشه)که اگه نمودار شاخص کل رو به صورت کلی ببینید ،می بینید روند صعودی داره و با گسترش جهان هماهنگه٫

    ومن این باور رو نوشتم٫فعالیت در بورس یک کار معنویست ،چه سود کنی چه ضرر فعایت در بورس باعث رشدصنعت وجهانه٫این باعث میشد وقتی سهم حد ضررش رو زد به راحتی بفروشم واز ضرر بیشتر جلوگیری کنم وازون مهمتر احساس بدی نداشته باشم٫همیشه وقتی ضرر میکردم حالم بد میشد٫واین احساس بد باعث میشد سهم بعدی که میخریدم خوب رشد نکنه وضرر بده٫استادکاری که باید در مورد سایت انجام میداد یادگیری قسمت فنی کار بود٫وچون باورهای خوب(دلیل اصلی نتایج)داشتند وهرروز بهتر میشه این نتایج رو گرفتندو میگیرن٫ درمورد من قسمت فنی رو یاد گرفتم(حداقلشو که نیاز هست)

    ولی باورهای نامناسب(ترمزها)سبب شد که نتیجه نگیرم٫الان حدودا ۴ماهه که روی باورام در مورد بورس کار میکنم وهفته گذشته وقت سهمم داشت رشد میکرد به راحتی فروختم ودر مدت ۱۰ روز ۲۰ درصد سود کردم٫توی هر کاری باید قسمت های فنی کار رو یاد بگیریم وهمیشه به روز باشیم٫وبعد باورهایی رو بسازیم که به نفعمونه وبهمون حس خوبی میده٫وزمانی که احساس خوبی داشته باشیم الهامات رو بیشتر دریافت میکنیم ٫وقتی چیزی بهمون الهام شد عملیش کنیم٫وبا باورهای خوب ودیدن نتایج کوچک وتاییدشون ایمانمون رو قویتر کنیم که نتیجه میدهد٫به قول استاد به اندازهای که روی باورهاتون کار میکنید نتیجه میگیرید٫واین کار همیشگی است وتا ابد ادامه داره٫وقتی استاد به فراوانی باور داره، بی نهایت مشتری ،بی نهایت ایده و٫٫٫ چه نیازی به تبلیغات دارن یا اینکه رقبا چه کار میکنن٫به نظر من نیاز به تبلیغات ریشه در باور کمبود مشتری داره٫به قول استاد به اندازهای که به دانسته هاتون عمل میکنید نتیجه میگیرید ویکی ازابعاد عمل به باور فراوانی تبلیغ نکردنه٫ممنون که نظر منو خوندید شاد وپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    Ms Mohadese گفته:
    مدت عضویت: 2506 روز

    سلام به استاد عزیزم و هم فرکانسی های خوبم

    “زبان جهان زبان باورهاست، باورها زندگی مارا میسازند”

    از دیدگاه قوانین کیهانی نقش باورهای مدیر یک کسب و کار درباره محصولی که تولید میکند یا خدماتی که ارائه میدهد، در میزان سود یا زیان یک کسب و کار اونقدر مهم و حیاتی هست که همین یک امر به تنهایی کسب و کار های موفق را از سایر کسب وکارهای موفق متمایز میکند.???

    اصلی ترین موضوع در رشد کسب و کار تلاش برای ساختن باورهای قدرتمند کننده تر درباره کسب وکار و ایجاد نحوه ای از نگرش و عادات رفتاری است که یک فرد را به سمت ایده های بهتر و بازار های سودآور هدایت کند.

    خیلی مهم است که مدیر کسب و کار با چه باورهایی اقدام به شروع کسب و کاری کند؟

    باور محدودکننده یا قدرتمند کننده

    چون ایده های آسان و ثروت آفرین به سمت فردی می رود که توانسته قوانین و اصل و اساس ثروت را درک نماید و از آن در عمل استفاده کند؛ بنابراین این نگرش ما و طرز فکر ما درباره ی نحوه ی فروش، نحوه ی افزایش مشتری که به کسب و کار ما جهت میدهد.?

    فرکانس هایی که حاصل باورهای ما میباشد ،توسط تمرکز کردن ما بر موضوعات ارسال میشود.

    به محض اینکه به کسب و کارمان متمرکز میشویم ، جهان به باورهای جدید ما پاسخ میدهد. به شکل یک ایده،برای ایجاد تغییری ساده در نحوه ی مشتری یابی که به ذهنمان خطور میکند و با اجرایی کردن این ایده ها مشتری بیشتری به کسب و کار ما جذب میشود و نتایجی رضایت بخش به ارمغان می آورد.

    به میزانی که مدیر یک کسب و کار طبق باورهایی که ایجاد کرده است برای خود و کارش ارزش قائل باشد و خود را لایق دریافت ثروت بداند ،وقتش را به مسائل فرعی هدر نمیدهد و کار و وقتش را ارزشمند می دارد.

    اگرتمرکزمان روی موضوعات فرعی چون شیوه بازاریابی یا تبلیغات (که خود یک شیوه از هزاران شیوه برای رسیدن به هدف اصلی است) باشد، خود را محدود کردیم و از مسیر اصلی که استقلال مالی است دور میشویم.

    اگر تمرکز ما بر روی هدف اصلی باشد و درمورد چگونگی رسیدن به اهداف اصلی منعطف باشیم و به یک راهکار (مثل تبلیغات)نچسبیم خودرا برای دیدن راهکار و فرصتهای عالی محروم نکرده ایم.(دست خدا را برای هدایت به سمت خواسته هایمان بازگذاشته ایم.???

    وجه تمایز بین استاد عباس منش و دیگر سایت های موفقیت که روزانه هزینه های زیادی را صرف تبلیغات میکنند همین است.

    استاد عباس منش به دلیل اجرایی نمودن اصول وضع شده در این جهان و هماهنگ شدن با این اصول است که نتایجی همچون افزایش فروش و سود و افزایش مشتری را به بار می آورده است.

    همه ی ما به یک اندازه به خوان خدا دسترسی داریم. خداوند در نهایت عدالت این سیستم را خلق کرده است و به یک اندازه به همه ی ما توانایی خلق خواسته هایمان را داده است،حال این خواسته ثروت بیشتر و یا هر خواسته ی دیگری باشد. به میزانی که پروردگارمان را باور کنیم ، به میزانی که بخشش و قدرت اورا باور کنیم به همان میزان به ما نعمت میدهد.

    باورهای ما ،مارا محدود یا نامحدود میکند.?

    در پناه حق شاد و ثروتمند و پیروز باشید.?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    اصلا همینکه سوال شما از هزاران سوال برگزیده شد برای مسابقه این خودش نشون دهنده ی یه جامپ عظیم فرکانسیه چرا که میتونست همین سوال در بخش عقل کل باشه و با شش هفتا جواب یا در نهایت با سی چهل پاسخ اما همین درج سوال در این قسمت و پاسخ هایی که پشت هم برای شما فرستاده میشه نشان دهنده ی چی میتونه باشه؟

    چیزی به اسم مارکتینگ یا تبلیغات وجود نداره همه چیز به ذهن انسان بر میگرده به عشق و علاقه و ارزشی که انسان برای کارش قائل میشه برمیگرده .

    این حرف همیشه از بچگی تو ذهن من هستش تو مهمونی یا تو خونه هر زمان تلوزیون میدیدم و تبلیغات پخش میشد همه میگفتن اگه چیز خوبی بود انقد خودشون جار نمیزدن یه ضرب المثل گیلکی ام پشتش میگفتن که معنیش این بود آدم از ماست ترششم تعریف میکنه ، این دیدگاه تو ذهن همه بود که چیزی که خوب و با ارزش باشه همه دنبالشن و نیازی به تبلیغ نیست و همیشه از کارخونه های بزرگ و با کیفیت مثال میزدن برام که فلان شرکتُ میبینی یه بارم نشده تبلیغ کنه چرا ؟ چون محصولش ذاتا ارزشمنده .

    اینا باورهای جمعی بود ، اما از منظر قانون بخوایم نگاه کنیم این موضوع رو کاملا مشهوده که سیستم داره کار خودش رو انجام میده ، سیستم چیه ؟؟؟ سیستم بر این قانونه که شما باید قدم برداری اهدافت رو شناسایی کنی این اهدافت و خواسته ها از پس هر تضاد خودش رو نشون میده بعد باید ببینی چقدر عاشق اون کاری و بعد ادامه بدی پشت اون ادامه دادنه ایده ها و راهکار ها میاد تمام این الهامات در مسیر گفته میشه ، خداوند عجول نیست، در زمان مشخص به تمام خواسته ها میرسیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    حسین عیسایی گفته:
    مدت عضویت: 2675 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    با سلام و احترام خدمت استاد و دوستان عزیز

    به نظر من اون چیزی که باعث موفقیت استاد شده بی شک همون طور که سایر دوستان گفتند باورهای قوی و درست استاد بوده . مثل باور توحید و یگانه پرستی . باور رزاق بودن خداوند . باور فراوانی . باور وهابیت خداوند . و بی نهایت باور خوب و عالی که خود استاد بهتر اونها رو ساخته و میشناسه . ولی اون چیزی که بیشتر به استاد و خود من کمک کرد تا با ایمان و امید این مسیر رو ادامه بدم باور بسیار عالی لایق دونستن خودشون بوده = احساس لیاقت و ارزشمندی کمک بسیار زیادی به استاد کرده که جنس حرفهاش و کارهاش و اعمالش با دیگران متفاوت تره . استاد هیچ محصلولی رو برای ما تولید نکرد اون برای خودش و دل خودش و رضایت درونی خودش تلاش کرد . حرفهاش کاملا طبیعی و حاصل تجربست . یادمه استاد بارها گفته بود من برای ساخت یک محصول کلی هزینه کردم ساعت ها و ماهها وقت گذاشتم ولی بعد از تکمیلش احساس کردم اون چیزی من میخواستم نشده و خیلی راحت بدون نگاه کردن به این همه وقت و هزینه و سایر شرایط اون رو کنار گذاشتن . تمام باورهای درست استاد زمانی معنی پیدا کرد که خودشو لایق دونست که اولا این همه نعمت و فراونی و تجربه رو خودش داشته با و در مرحله بعد اونها رو به قول خودش برای یک تعدادی افراد خاص که تو این مدار و فرکانس هستند ( کسانی که مثل استاد خودشون رو لایق بهتر شدن و ارزشمند تر شدن میدونن ) عرضه کردند.

    1= تفاوت کارهای استاد با سایرن سادگی در همه مراحل کارها و زندگیشون هست

    2= شفافیت و صداقت در گفتار و اعمال و نتایج

    3= افراد شاهد روند رشد و نتایج استاد هستند

    4= دادن حق انتخاب و آزادی به افراد در خرید محصول

    5= ارزش قائل شدن برای کار و محصولات خودشون

    6= همیشه به اصل توجه میکنند هیچ وقت وارد حاشیه نشدند

    7= اطمینان به کارشون و نتیجه بخش بودنش

    8= هیچ محصولی رو بدون عبور از فیلتر تجربه خودشون ارائه نمیکنند

    9=استاد برخلاف دیگران میدونن مسیرشون و هدفشون کجاست . استاد یکی از رموز موفقیتشون رعایت قانون تکامل در همه مراحل زندگیشون بوده

    10= استاد هویتشون وابسته به هیچ عامل بیرونی نیست . کار . پول . وهمه داشته های عالی که دارند رو هویت خودشون نمیدونن بلکه اونها ابزارهایی هستند برای رفاه و راحتی

    با تشکر از استاد و همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    سلام به سیدحسین عزیز و خانواده گرامی اولا که ممنون از این دوست عزیز باسوالشون سوال خوب جواب خوب وریزبینانه هم داره وباعث میشه خیلی ازما هم خیلی چیزها یادبگیریم میشه جواب این رو از دیدگاههایی مثل در روابط پیدا کرد اگه هرچقدر آرایش کنی لباس های گوناگون بپوشی تیپ و قیافه های مختلف بزنی با جدیت یا آرامی برخورد کنی یا مهربونی به خرج بدی یا ایده های خاص داشته باشی شغل های خاص ومختلف داشته باشی وهر عامل بیرونی دیگه ای که به خرج بدی اما درذهنت یه چیز دگه باشه ناراحت باشی یاباورهات مشکل داشته باشن بازم به بحث وناراحتی برمیخوری ونتیجه خوبی بدست نمیاری و هی تقلا میکنی یامن خودم قبلا ازدیگران انتظار داشتم بعدمیگفتم خب فلان چیزو میشه ازش خواست اما فلان چیزهارو که نمیشه اونهارو چکارکنم اما ازوقتی که فقط روی خداحساب میکنم همیشه بالاترین نعمتها رو با خدامیگم خدایا من اینهارو هرطور شده میخواهم بلکه با احساس خوب وخیال راحت بهش میگم چونکه درخواست ازخداوند تا غیر خداوند خیلی جنسش فرق میکنه کسب و کارهم همینه نمونه اش مثل اینکه چطورهرکدوم ما بااین سایت اشنا شدیم غیرازاینکه درخواست های شدید وامادگی های ذهنی ازخداوند داشتیم و استاد هم فقط ازطرف خودش رو باورهاشو کارمیکنه و کسایی که درمدارش قرار میگیرن باهاش برخورد میکنن از خیلی جلسات کشف قوانین هم میشه درجواب این سوال استفاده کرد مثل جلسه هفتم استاد میگه تو دنبال راهها نباش روی خودت کارکن بسپارش به یه نیروی بالاترازخودت یا جلسه پنجم که استاد مثال دبی رومیزنه که شیخ محمد چه باورهایی داشته که ازیک بیابان لمیزرع یه کشور توریستی ساخته که همه مردم جهان میرن به این کشور یایکی دگه ازجلسات استاد میگه ببین چه ترمزهایی در باورهات وجود داره که نمیذاره به خواسته ت برسی یا اینکه وقتی فرکانست تنظیم باشه روی هرچیزی مثل فرکانس رادیو وقتی روشن میکنی روی هرفرکانسی تنظیم کنی صدای همونارو میشنوی یا اینکه تا وقتی خودمون رو لایق چیزی نمیدونیم وبهش هم نمیرسیم وقتی روی خودمون کارمیکنیم میبینیم چقدر ساده بهش میرسیم یامثلا مثل حرفهایی که قبلا می شنیدیم اما الان چونکه فرکانس مون مدارمون وباورهامون تغییر کرده کاملا متفاوت ازاونهارو میبینیم ومیشنویم جواب این سوال هم همین مثال رو داره من خودم خیلی چیزهارو دراین مباحث میدونم اما وقتی بکار میگیرمشون نتایج هم میگیرم یا مثلا من درکشف قوانین پیش خودم میگفتم چطوراستاد جواب همین سوال منو دادن اوکه از سوال من خبرنداشت بعددیدم استاد دریکی از جلسات کشف قوانین میگه چونکه اون خدا صدای شمارمیشنوه و جواب اون سوال رو به من الهام میکنه یااینکه من مدتها بود این سوال درذهنم بودمیگفتم چطور در بعضی حوزه ها مثلا خیلی افرادواساتید باتجربه وحرفه ای هستن دارن کارمیکنن ولی یه بار میبینی یه ادم خیلی معمولی وحتی تازه وارد میاد همه ازهمه میزنه جلو وچقدر نتایجهای بزرگی میگیره پیش خودم میگفتم چرا خیلی وقتها یه جورایی در قوانین جهان بی عدالتی میشه اما بعدها فهمیدم نه بابا بی عدالتی وجود نداره بلکه اون افراد باورهای مناسب وقدرتمندی دارن که این نتایج هارو میگیرن وما باید خیلی وقتها ریزبین باشیم مثلا من چندوقت پیش رفتم یه مسابقه ورزشی چونکه ورزشکارم قبلش تجسم کردم وبه خودم گفتم من مسابقه رومیبرم اما حذف شدم بعدنشستم که فکرکردم فهمیدم اولا تکاملش روطی نکرده بودم بعد ته ذهنم یعنی بیس باورم روی نگرانی بود و وقتی ما روی لیاقت٫باور٫علایق واحساس خوبمون کارکنیم خداوند خودش مشتری هارو به سمتمون میاره درپناه پروردگار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    رسول مرادی گفته:
    مدت عضویت: 2712 روز

    سلام خدمت استاد عزیزو دوستان گرامی

    در پاسخ به سوال دوست عزیزمان باید بگویم منبع هردو سبک یکی هست یعنی خداوند منبع هردو نوع روش هست اما بستگی به مدار هرکدام دارد مثلاالهامی که به استادعباس منش یا پائولوکوئیلوویا جوویتالی یا خانم استر هیکس یا تونی رابینزمی شود به من یا کسانی که هم مدار من هستندیا هم فرکانس من هستند یکی نیست اما هردواز طرف خداوند هستند که خداوند با توجه به ظرف وجود هرکس یک نوع الهام می کند

    چون امکان دارد جنس الهامی که الان به استاد می شود و طبق همان الهام عمل می کند ونتیجه می گیرد اگر الان به من بشود یا اون الهام را درک نمی کنم وآنرا دریافت نمی کنم یا ممکن هست اون نتیجه ای که برای استاد واساتیدی دیگر که دربالا اسم بردم هست برای من نباشد اصلا ممکن هست مفید نباشد چون من به آن درجه از تکامل ویا رشد نرسیده باشم چه بسا بجای پبشرفت امکان دارد باعث سقوط من بشود بنابراین منبع الهامات یکی هست ولی با توجه به درجه وشرایط وظرفیت ما الهام می شود که همان ایده ویا روش انجام کار می باشد پس نتیجه می گیریم که هیچگونه تناقض ویا سردرگمی نیست بلکه بستگی به این دارد ما درچه شرایطی هستیم ایده ها و روشها متناسب با شرایطی که ما هستیم الهام می شود٫که چگونه کالای خودرا معرفی کنیم تبلیغ در شبکه های اجتماعی باشد یا هرروشی دیگر

    خودش به ما می گوید الان در اینستا تبلیغ بکن و هرچه پستهای تو لایک بخورد بهتر هست ولی همزمان مثلا اگر استاد عباس منش اتفاقا همون نوع کالارا داشته باشد به او ایده ای دیگه الهام می شود وبه او گفته می شود در شبکه های اجتماعی تبلیغ نکن فقط درسایت خودت محصولاتت را معرفی کنی کافیه بقیه اش با من خب وقتی بارها این ایده به استاد الهام شده وجواب هم داده دیگه نمیاد روشی دیگه امتحان کنه وکسی چه میدونه شاید استاد هم درآینده به او الهام شود که درشبکه های اجتماعی این دفعه تبلیغ کن بهتر هست قطعا این کاررا خواهد کرد ونتیجه خواهد گرفت پس منبع هردو روش یکی هست اما علم او آنقدر بالا هست که به هرکس متناسب با شرایطش بهترین ایده را جلوی پاش می گذارد

    وحالا مثالی در مورد کار خودم همان طور که اطلاع دارید استاد در تمام محصولات وفایلهای رایگان توصیه می کند تا آنجا که ممکن هست وام بانکی یا پول قرض نگیرید ولی خود من در شرایطی قرار گرفتم که بهترین گزینه برای اون شرایط گرفتن وام بود وقتی به من الهام شد که برو استفاده کن انجام دادم که نتیجه ای عالی داشت پس ما نباید در مورد ایده ها والهامات دُگم باشیم وعلت شکست ویا سرگردانی خودمون را به گردن خداوند ویا استاد ویا شرایط فعلی بیندازیم بلکه به خداوند اعتماد کنیم حتی اگر گاهی را حل به ظاهر عجیب بدهد مثلا وام گرفتن خودم که باعث شد محصولاتم را مفت وارزان نفروشم واتفاقا زمانی که سپری شد تا وام را بگیرم قیمت تولیدات من دوبرابر شد وبازار هم از رکود خارج شد خداروشکر باعث پیشرفت و نعمت ودرآمد بیشتر شد وخداوند را شاکر وسپاسگزارم که همیشه بهترین ایده ها را به من می گوید ومن هم بلافاصله تاکید می کنم امانش نمی دهم بلافاصله عمل می کنم وراضی هستم

    خدایا شکر که بخشندگی ووهابیتت خاص وعام هست وبه همه می بخشد مگر خودمون مانع اون بشیم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    محسن نصر گفته:
    مدت عضویت: 2418 روز

    به نام خداوند یکتا

    هر چه این دیدگاه ها را می خوانم میبینم درهای زیادتری از آگاهی که گویا منشا و منبع همه آنها یکجاست برایم باز می شود

    اصل مطلب در کسب و کار در روابط در موفقیت و…در یک کلام است آن هم توحید ناب.

    نه توحید زبانی و کلامی ونه توحیدی که از روی جهل و بعضاً تعصب و واکنش نشان دادن به یک فرد یا جامعه یا یک جریان که غیر خدا و من دون الله را کارساز یا دوست گرفته اندکه البته همان هم اگر از سر خیر خواهی بیان شود بسیار به تقویت باور توحیدی کمک میکند.

    مسئله اصلی امّا داشتن توحید قلبی و عملی است و ایمان به خدا و فقط خدا در لایه های زیرین ذهن

    اینکه با دو یا چند روز کسادی در کسب و کارم در ذهن من چه میگذرد آیا به فکر تبلیغات به شیوه های جدیدم یا آنالیز رقبا یا اینکه ته دلم قرص است به رب الارباب

    آیا با دیدن یک شخص که از لحاظ موقعیت اجتماعی مقام و منصبی دارد ضربان قلبمان تغییر میکند یا دلمان قرص است به مالک الملک.

    آیا برای حل کردن امورات روزانه ام وقتی به رییس فلان اداره یا برای فروش محصولات و خدماتم به مسئول خرید فلان شرکت مهم مراجعه میکنم آنان را دخیل میدانم اگر میدانم به چه میزان دخیل میدانم به همان میزان مشرکم وبه همان اندازه بایستی دست به دامان مارکتینگ و تبلیغات و…شوم.

    تفاوت کسب و کار استاد و امثال استاد با بقیه ی کسب و کارها در میزان توحید است.

    اَلَیسَ اللهُ بِکافٍ عَبدهُُ

    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    برایم معما بود که چرا این آیه از قرآن کریم سوالی بیان شده بعدها به این نتیجه رسیدم به این خاطر که سوال نیاز به فکر کردن و پس از آن نیاز به تصمیم دارد تصمیمی که کار ساده ای هم نیست وشاید مهمترین تصمیم زندگی باشد آن وقت باید این سوال را جواب دهی و تصمیمت را بگیری با اعمالت با توکلت به الله با غلبه بر نجواهای شیطانی

    هر چقدر که پاسخ آری به این سوال ناب تر و خالص تر باشد به همان اندازه به تبلیغات و مارکتینگ و فلان و بهمان نیازی نداری و رب العالمین به سمت نعمت و ثروت بی نهایت خویش هدایتت میکند.

    آری دوست من توحید .توحید .توحید

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: