https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-68.gif8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-05 09:44:212024-11-08 05:33:53live | تشخیص اصل از فرع درباره نتایج
4232نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به همه دوستان واستاد٫استاد جان من خودم یک سوال داشتم واون هم این که من یک سال وخورده ای است که با شما اشنا شدم وسعی میکنم که روی خودم کارکنم بنابر مسائلی که درزندگیم داشتم واززنئگیم راضی نبوده ونیستم وتصمیم گرفتم از همسرم جدا بشم ولی برای اینکه این کار روانجام بدم قبلش باید از لحاظ مالی شرایطم جوری میشد که مستقل بشم بعد جدا شم چون نمیخوام برگردم خونه بدرم برای دهمین اول رفتم توی یک شرکت بیمه مشغول شدم که بعداز جندماه دیدم اون کاررو دوست ندارم (که توی همین کاربودکه با شما اشناشدم)برای همین از اونجااومدم بیرون وباگوش دادن به فایل های شما تصمیم گرفتم برای خودم کارکنم برای همین یک مغازه ارایشی بهداشتی زدم بااینکه بولی نداشتم ولی کم کم جور شد واین مغازه افتتاح شد من خیلی به خدا توکل داشتم وهمه امیدم به خدا بود که هدایتم کنه که چه کاری روشروع کنم کجا مغازه بگیرم وکلا همه چیزروازخودش خواستم که کمک کنه تا شرایط مالیم درست بشه تا بتونم جدابشم ۵ماه بیش کارروشروع کردم وبعداز کلی دوندگی وهزینه مجو ز گرفتم وخلاصه با هزار امید که همه چیزدرست میشه ادامه میدادم وروی خودم کارمیکردم ولی مغازه من اصلا مشتری نداشت ونداره ولی همچان باامید درست شدن ادامه میدادم وبااینکه این کارهم خیلی سخت بود به خاطراینکه بچه کوچیک دارم وبااون میومدم ومیرفتم توی سرما ی زمستون وکلی اذیت شدیم هردئمون ولی من به خاطراینکه موفق بشم صبر کردم ئلی هرچی بیش رفت متوجه شدم که اصلا کار اشتباهی کردم که مغازه زدم چون اصلا مشتری ندارم وهرچی که درمیارم باید کرایه مغازه ورفت وامد میدادم وانگار فقط زحمت واذیت میموند برام ویه جورایی به خاطرهمین موارد احساس خوبس دیگه نداشتم به کارم وتعدادمحدودمشتریهایی که ئاشتم میگفتن هرکس میاد توی این محل مغازه میزنه بعد مدتی جمع میکنه چون اینجا مشتری نداره وهمه این محلی ها از مرکز شهرخرید میکنن ولی من اهمیتی نمیدادم ومیگفتم من امیدم به خداست اون خودش درست میکنه مشتری هم میاره برام حتی دم عید که همه جا شلوغه وخرید هابیشتر وهمه مغازه ها فروششون بالاتر میره ولی من باز هم مشتری نداشتم برای همین دیدم فقط هزینه ئاره این کاره من برای همین تصمیم گرفتم جمع کنم مغازه ای که باهزار امید بناش کردم الان دارم جمعش میکنم حتی الان که اجناس رو به قیمت خرید میدم بازهم مشتری ندارم وخیلی کم میان ٫الان این فکربه ذهنم رسیده که به صورت کانال تلگرام کارکنم وفقط محصولات ارایشی کارکنم وفروش به صورت سفارش خرید باشه ولی یک ترس وتردیدی که دارم این هست که من اون موقع اون چیزی که به قول شما بهم گفته شد روانجام دادم ومغازه زدم ولی اینطورشدومن کلی زحمت کشیدم وهزینه کردم ولی نتیجه نداد حالا هم میترسم که دوباره این کار رو انجام بدم وبرم اجناس این کار رو خریدداری کنم وباز فروش نداشته باشم هرچند که میدونم شما مخالف ترس هستین ومیگین که باید ایمان داشته باشیم ولی من هم نمیترسیدم وواقعا به خدا توکل داشتم ولی نمیدونم چرا اینطورشد الان واقعا دچار سردر گمی شدم ونمیدونم چه باید بکنم ٫فکرمیکنم این سوال من هم به سوال مسابقه شما ربط داره چون من هم همون جوری که شما همیشه گفتین تبلیغات خاصی نکردم وفکرمیکردم که چون ایمان دارم وتوکل دارم وسعی کردم باورهام رو توی این یک سال وخورده ای تغییر بدم وروانشناسی ثروت یک وکشف قوانیین وتقریبا همه فایل های رایگان شمارو دارم ومدام گوش میکنم بس حتما کارم خوب بیش میره ومن کم کم استقلا مالی بیدامیکنم ولی اینطورنشد ٫ازتون میخوام من رو راهنمایی کنید وکمک کنید تا ایرادم رو بیدا کنم چون حتما ایرادی توی کاروباورم بوده که نتونستم موفق بشم
به نظرمن دلیل موفقیت و عدم موفقیت هر کسب و کاری که الان سوال این مسابقه هم هست میتونه نیت اولیه باشه شما به این دلیل در کارت موفق نشدی چون نیتت خدایی و خیر نبوده شاید توی عالم خودت و نجواهای شیطان برای خوداینده ای ترسیم کرده باشی ولی نفس کار یاهمان نیت کار درست نبوده
شک نکن شما بجای ثروت یک میبایست دوره عشق ومودت را تهیه میکردی به قول استاد تو خودت عوض شو همسرت هم عوض میشود امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم اگر بانظرم موافق یا مخالفی دیدگاهت رو بنویس سپاسگزارم
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، پاداشی نیکوتر خواهد داشت و ما دستور آسانی به او خواهیم داد. {کهف ، 88}
به نظر من تمام چیزهایی که ما به آن نیاز داریم در زندگی خدا به ما الهام میکند به دو شرط :
1. مسلمان باشیم ، به معنای واقعی تسلیم خدا باشیم (غر نزنیم، شکایت نکنیم)
2. تنها به الهامات خدا گوش دهیم
به این صورت خدا ما را هدایت میکند به آسان ترین راه ها و پرسود ترین اعمال! چه چیز بهتر از این!؟ واقعا در همه چیز از خدا مشورت بگیریم حتی در چیز های کوچک. بعد از مدتی میبینید که زندگی در بهترین راه و ساده ترین راه قرار دارد و به همه چیز می رسیم
وقتی میبینیم کاری سخت انجام میشود بدانیم که در راه اشتباهی هستیم. من خودم حتی در سرچ کردن در گوگل هم از این مسئله استفاده میکنم. وقتی میبینم به چیزی که میخوام نمیرسم و در واقع برای رسیدن به آن دارم زور میزنم اون رو رها میکنم و بعد از چند روز به صورت اتفاقی به چیزی که میخواستم به صورت شگفت انگیز و راحتی برخورد میکنم.
نتایج کسب و کار استاد عباس منش و دیگر نتایج کسب و کارها جهان
دلیل اصلی اش تهدابش باورهای قوی همراسته به اهداف
و در ضمن ایمان قوی به خداوند و وقانون خدا که جواب میدهد استمرار و پایه بندی و لذت بردن از مسیر تجسم و هدف گزاری این همه مهم است اما پایه اصلیش باورهای همراسته به هدف مورد نظر دوم که پیداکردن ترمز ها
اولین چیزی که تو پیشرفت هر فردی تو هر کسب و کاری دخیل است نگرش افراد به شروع کار و در حین انجام کار و مواجه با تمام اتفاقاتی که پیش روی آدم قرار میگیره و نوع برخورد درست با اون اتفاقات و باورهایی که ساخته میشه در حین اجرای کار که افراد قدم به قدم سطح به سطح بالاتر میاره که ما بهش میگیم قانون تکامل٫٫٫٫ و علاوه بر اون نگاه افراد ، اشخاص، شرکتها به این که چقدر نیاز مردم و آسایش مردم مد نظر قرار میدن و چقد به آسایش و رفاه بیشتر میرسن ٫٫٫٫
خیلی از کسب و کارها هستن بدون تبلیغات دارن به کار خودشون ادامه میدن و عالی کار میکنن٫٫٫ولی مثال عینی که من میخوام بزنم همین سایت عباس منش هست که غیر از باورهایی که خود جناب عباس منش برای خودشون ساختن٫٫٫ رفاه و آسایش و آرامشی که ما از محصولاتشون میگیریم ٫٫٫٫متافیزیکی به این شرایط نگاه کنیم اینه که تو بهترین خودت ارائه بده جهان بهترین شرایط برات قرار میده ٫٫٫بنابراین این شرایط ایجاد میشه میبینم کسی حتی بدون تبلیغات هم به پیشرفت هایی میرسه که واقعا مثال زدنیهه٫٫٫
و تشکر میکنم از خدای عزیزم بابت هدایت من با این افکار و با این نگاه٫٫٫?
در پاسخ به سوال مسابقه و شبهاتی که برای این دوست عزیزمان پیش اومده بود میتوان چند ترمز خیلی بزرگ رو راحت دید اولین ترمز تمرکز بر روی کمبود ها و ندیدن اینهمه فراوانی هست…
این اتفاق باعث میشه نجواهای ذهنی قدرت بگیرند و تاثیر منفی بر روی باور ها و در نهایت نتایج ما بگذارند…زمانی که نجواها قدرت بگیرند شرک ورزیدن شروع میشه…
مشکل دوست عزیزمون اینه که چشم و دلش رو به دست مردم بسته و از مردم انتظار داره بهش روزی بدهند…..این به معنای واقعیه کلمه یعنی شرک….
دوست من شما باید از خدا بخواهی هرچیزی که میخوای….ثروت …روابط…مشتری…فالووور….دیده شدن توسط مردم…..از طرفی بود و نبود این مسائل نباید برات مهم باشه چرا که خدا از بینهایت راه به تو روزی خواهد داد و تو از آنها خبر نداری…..بهترین مثال استاد عباسمنش عزیز هستن …..استاد با عزت نفس بالا و مهم نبودن اینکه چقدر ویو میخوره سایت یا چقدر فالوور داره یا بازدید ها چقدره دارن کارشون رو با بالاترین کیفیت انجام میدن…و معتقدن که بقیه اتفاقات رخ میدهد…بالاخره اون کسی که به بندگانش وعده داده خودش هم بلده چجوری به وعده هاش عمل کنه…….
یه مثال دیگه که بخوام بزنم خودم هستم.. کار من دیزاین هست….و خوشحالم که اصرار داشتم راه درآمدم از این راه باشه چون عاشق کارم هستم….یه مدتی به خاطر ترمزهای بدی که داشتم کار نیمومد برام یا وقتی هم میومد مشتری کنسل میکرد و من موندمو یه وضعیت مالیه بد….اتفاقی که افتاد این بود که استاد یه فایلی گزاشتن در مورد تجسم کردن……من فهمیدم که هر پروژه ای که کنسل میشد من از قبل تجسمش کرده بودم بصورت خیلی ناخودآگاه ته ذهنم تصویر سازی میکردم و خودم اتفاقات رو به سمتی بردم که ناخواسته هام اتفاق بیفتن تا خواسته هام…
وقتی فهمیدم تونستم روغن کاریشون کنم و از چند ساعت بعد اتفاقات خوب برام رقم خورد….تاکید میکنم چند ساعت.
رمز اصلیه داستان اینه که شما تصویر سازی میکنی…تجسم میکنی….به اتفاقات خوب و عالی فکر میکنی ولی در عین حال باید بیخیال داستان باشی….اتفاق افتادنش نباید برات مهم باشه…
اگر فالوور هات کم هستن یا خیلی داری تلاش میکنی برای کسب فالوور به خاطر اینه که فک میکنی اگر این مردم تورو نبینن نمیتونی محصولت رو یا کارت رو ارائه بدی…
نکته ی بعدی نرم افزار اینستاگرامه….این نرم افزار یه جور اعتیاد داره حداقل برای من و کسانی میشناسمشون همینطوره و کنترل استفاده ازش خیلی سخته…
این نرم افزار ورودی های افتضاح و بدی به مغزت میده و نتیجش میشه کمبود….میشه تمرکز بر روی کمبود ها …میشه تمرکز بر روی رقبا….هروز میری میبینی یه مشت آدم در مورد مطالب تو نظر میدن و ۹۹ درصد نظرات جنبه ی مثبت نداره…..یا هرکسی بدنبال فالوور جمع کردنه….اینا یعنی شرک ورزیدن….پیشنهاد من اینه که فایل توحید عملی ۵ رو حتما ببینی.. و این نرم افزار رو برای مدتی هم که شده از روی گوشیت پاک کنی…نمیخواد اکانتت رو هم پاک کنی ….فقط اپ رو از روی گوشیت پاک کن و بجاش روی باورهای خداشناسی کار کن و نتایج رو مقایسه کن با زمانی که هروز استرس فالو کردن پیجت توسط مردم داشتی …استاد بسیار قشنگ توضیح داده که این نرم افزار چه مشکلاتی میتونه بوجود بیاره…
موفقیت این سایت و خود استاد به خاطر باور های عالی ای هست که استاد در خودش ساخته و داره میسازه…..برای خود من همیشه جالب بود که چه دلگرمی و چه ایمان قوی ای پشت این شجاعت های استاد هست…..که به قول خودش پای در راه میگذارد و خود راه به استاد میگوید چه باید کرد…
زمانی متوجه اصل داستان شدم که خودم همین کار رو کردم….از خدا خواستم و روی باورهام کار کردم و خدا هم پاسخ داد….در کسب و کار باید ریسک کرد ….بهتر بگم باید با داشتن باورهای درست قدم های بزرگ برداشت….استاد عزیز با ساختن باورهای فراوانی و باور اینکه ثروت از جانب خداست ذهن خودش رو از این مساله پاک کرده که ثروت دست مردمه به خاطر همین اصلا براش مهم نیس که کی بیاد تو سایت یا کی نیاد یا چه کسی دنبال کنه یا چه تعداد آدم خرید کنند یا نکنند…چون یه باور قوی و قلبی داره که ثروت رو خدا میرسونه……
مساله ی خوبی که از استاد یاد گرفتم اینه که تو چه بخوای موفق بشی و چه نخوای خدا بهت کمک میکنه در هر دو مسیر به نتیجه برسی.
خود ما تعیین کننده شرایطون هستیم مخصوصا شرایط لحظه ای…..استاد به نشدن ها فکر نمیکنند که این سایت تونسته اینقدر موفق باشه….یه حرف قشنگی که استاد میزنه اینه که درست میشه….باید بسپریمش به خدا…..و گفته میشود….راهش گفته میشود….و اینجای داستان اصلِ …..اینجایی که میسپریش به خدا…اگر ایمانت قوی بود خدا برات انجامش میده اگر ایمانت قوی نبود اتفاق نمیفته در واقع به خدا میگی خدایا نمیخوام اتفاق بیفته و این همون ناخواستس…
پس بهترین راه ساختن باور های خوبی هستن که استاد توی همه ی فایل ها بهشون اشاره کرده و از طرفی بستن راه ورودی های بد….نتایج مردم و و و و از این دست ورودی هاست …..
مرسی از استاد عزیزم برای این اتفاق خوب و این مسابقه ی ارزشمند…خود من توی کامنتها بدنبال بهترین پاسخ ها خواهم بود و مطمئنم که مثل همیشه بهترین کمک ها به من گفته میشه تا بتونم نتایج بهتری رو توی زندگیم رقم بزنم و این اتفاق باید هر روز تکرار بشه و خواهد شد…..ممنونم از خداوند بزرگ برای این فرصت ارزشمند…..خوشبخت ….خوشحال و ثروتمند باشید
سلام استاد عزیز به نظر من توکل شما به خدا والهاماتتون شماروبادیگران متفاوت کرده واینکه بامثبت اندیشی وایمانتون به خداوندیکتا همیشه در کارهاتون موفق هستین باتشکر خدانگهدار
سلام ،من یه دانشجو تازه فارغ شده از دانشگاهم که اکنون خاندارم ودارم یه کار رو شروع میکنم به نظر من دنیای ما که پراز ارتعاش وفرکانسه وهمیناست که جای تبلیغات رو برای کار ما انجام میده من عاشق حیواناتم و از این مستند حیوانات خوشم میاد دیروز یه مستند راجع به کوسه ها دیدم گوینده مستند از یه حس عجیب که در کوسه هاست صحبت میکرد میگفت اونها در زیر بینی خود یه حسگرهای دارن که ارتعاشات و میدان مغناطیسی حساس است و کوچکترین حرکات یه طعمه را در فرسنگ ها دورتر تشخیص میدهند وعلاوه بر حس بویایی وشنوایی این حس رو اضافه بر حیوانات و انسان دارن اما به نظر من اشتباه میکرد ما ادما هم توی ذهنمون حسگر دریافت فرکانس ها وارتعاشات جهان را داریم واگه در کسب و کار خودمونو با کوسه ها مقایسه کنیم و طعمه ها رو مشتریهامون در نظر بگیریم ما با کوچکترین درخواستی که مشتری از جهان داره متوجه اون میشیم ومانند اهنربا به سمت خودمون جذبش میکنیمپس کافی به این فکر کنیم که ادمای زیادی هستند که تشنه ونیازمند محصولات ما هستند ،استاد همانطور که ما هرکدوم یه درخواست کوچیک از خدا کردیم وباعث شد به طور عجیبی به سمت شما جذب بشیم دوستون دارم وبرای شما وهمه ی دوستان ارزوی سعادت وثروت میکنم
من برای این موضوع دو داستان واقعی میدونم که تعریف میکنم که جواب مسابقه در داخلشونه(بهم الهام شد که بگم )
۱-
هفته پیش ما رفته بودیم به جمعه بازار(که همه چیز در انجا میفروشن)
و اونجا خیلیی شلوغههه و به حدی که خیلی سخت میشه غرفه ای رو بیشتر توی چشم دید که جلب توجه بیشتری کنه از بس تنوع همه شغلهاست و ازدهام زیاده
ولی در یک گوشه ای دیدم که یک جوان رشید و بدون داشتن هیچ غرفه ای فقط اومد یک قابلمه گذاشت زیر پاهاش که یک کم از بالاتر بتونه صحبت کنه و با صدای رسا و بلندی گفت بیاین با ۳ هزار تومان فقط یک دستگاه اب میوه گیری به خونتون ببرین فقط با ۳ هزار تومان و همون جا ایشون خودش یک وسیله لاکی خیلییی کوچیک و ساده شکل یک شیپور در حد قد یک دست داشت و لیمو شیرین رو سوراخ کرد و اون رو بالای اون میوه فشار داد و خیلی ساده آب میوه رو وارد لیوانی که زیرش نگه داشته بود داخلش ریخت ٫ یعنی خیلی ساده اون لاکی شیپور مانند رو داخل میوه کنی و بچرخونی و اون اب رو داخل لیوان بریزی
ظاهرشش بخدا خیلیی ساده و خیلییی خنده دار بود اول برای من که با خودم گفتم چه چیز الکی داره میفروشه مگه میخواد این وسیله الکی و ساده و بدون هیچ جذابیتی فروش بشه
ولی بعد از چند دقیقه دیدم زمان کمی نگذشت که بخدا قسم یک عالمه ادم اومدن و دورش رو گرفتن که حتی دیده نمیشد و بخدا از همه غرفه دارهای اونجا که وسایلهاشون رو به شیکی چیدمان کرده بودن ایشون شلوغ تر شده بود
و جوری که دوباره صندلی اورد و زیر پاهاش گذشت تا بیشتر بتونه تسلط داشته باشه
و پسر من که ۱۰ هزار تومانش داده بودیم که هر چی دوست داره بگیره فورا بهم گفت مامان منم میخوام برم از اون اقاهه اون وسیله رو بخرم
گفتم هر طور دوست داری
و رفت و فورا گرفت و وقتی اومد یک برگه کوچیک A۵ داده بود که فقط بصورت ساده عکسی از پیج اینستاگرامش گذاشته بود و زیر پیجش نوشته بود: زندگی قانون باورهاست
و اونجا دیگه جواب همه چیز اومد دستم که ایشون قانون باورها رو میدونه بخوبی و داره عمل میکنه و اونجا شک کردم و گفتم شاید ایشونم از شاگردهای استاده که این قدر به زیبایی و جسارت دست به عمل زده و یا شایدم قانون رو نمیدونه و ناگاهانه این قانون رو انجام میده
بخدا شاید ۹۰ درصد ماها این کارو رو نکنیم که یک قابلمه بزاریم زیر پامون و بیایم یک وسیله خیلیی ساده رو با صدای بلند در جمع بزرگی تبلیغ کنیم و بخدا هر کی اونجا میامد فورا میخرید و فروش خیلییی بالایی داشت چون هر کی میامد میخرید
و فهمیدم که واقعا وقتی استاد میگن به الهاماتت عمل کن(ایمان بی عمل نداشته باشیم ) یعنی چی و وقتی استاد میگن حرکت کن یعنی چی
ایمان دارم این جوان اینده بزرگی خواهند داشت چون ایمان با عمل داشت نه ایمان بدون عمل که حرف مفته
پس جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست بخداااااااااااااا
۲- در جایی از همین سایت و یا کانال استاد عباسمنش خونده بودم : که یک دختر خانمی نوشته بودن: در شمال ایران در بالای کوه جنگلی که راه سختی هم داره برای رفتن به اونجا و باید پیاده بری یک خانم مسنی ( فکر کنم بنام خاله رعنا)زندگی میکنه که در خانه اش غذاهای سنتی درست میکنه و مسافران خیلیی زیادی برای خوردن این غذهاها میروند و در کنارش خوراکی های سنتی مثل ترشی و ٫٫٫ هم میفروشه که از اونها هم خیلییی استقبال یمشه
و ایشون میفرمودن من از روی کنجکاوی رفتم پیش این خانوم و گفتم چه طوریه که شما اصلا هیچ تبلیغی ندارین ولی اینقدر گروه و گروه داره میان و اینقدر صف های طولانی هست براتون و از شما اینقدر زیاد استقبال میکنند و این خاله رعنا فرمودن : خدا برای من تبلیغ میکنه —خدا خودش برام مشتری میاره—
(این صحبت و تفکر یک خانم بیسواد و مسن و روستایی در شمال ایران هست نه صحبت یک متخصص و کارشناس بازاریابی که برای هر ساعت مشاوره ساعتی ۲ میلیون میگیرن ولی به هیچ عنوان نتایج عملی این خانم مسن رو هم ندارند)
(در صورتی که خیلیی از رستورانها و مکانهای تفریحی و سیاحتی که در بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر و ورودی های اون شهر تبلیغات بزرگ و زیادی کرده بودن ولی استقبال از ایشون در سخت ترین جای جنگل که مسیر ماشین رو هم نبود و باید به سختی از کوه بالا میرفتن تا به ایشون برسن ولی قابل قیاس نبود مشتریان ایشون از غذاهاشون ٫ در صورتی که همون غذا و همون ترشی ها و را در پایین کوه هم همه میفروختن )
ایشون به آشپزی خودش ایمان داشت و همین طور به خدای خودش ایمان داشت که خدا براش مشتریش رو میاره و خدا براش تبلیغ میکنه
سلام دوست عزیز درست رعنا خانم گفته خدا مشتری می رسونده اما این رعنا خانم با صداقت کار میکنه به اندازه ای که خدمات میده مزد میگیره غذای بد نمیده و خلاقیت داره برای همین تبلیغات دهن به دهن شده با اخلاص کار کردن خدا مشتری میفرسته
شما همون خانوم طاهره فرهادی هستین که در باره ورتکس و آبراهام خیلی کلیپ های جالبی میکس و تدوین کردین که با صدای خودتون هم هست که خیلی عالی شده , هستین؟
من خیلی دنبال پیدا کردن شما بودم که با هم در ارتباط بشیم چون من هم در حوزه میکس و تدوین خیلی علاقمندم و بخوصوص میکس در حوزه خدا و هستی و منم برای دل خودم چند کلیپ ساختم با صدای خودم و تصویرهایی درباره خدا و خودم که جالب شده و اگر شما هستین که از اشناییتون خیلییی خوشحالم
باسلام به تمام دوستان قدرتمندم وهمچنین استادعباسمنش عزیز????
خیلی سوال خوبیه واقعا….جالبه مدتیه این موضوع خیلی ذهنمو مشغول کرده بود و الان مسیر هدایت برام داره باز میشه??وخداروسپاسگزارم.
جواب من همون باورهای قدرتمندی هست که باعث میشه مشتری ها به سمتمون کشیده بشن اما واقعا دوست دارم بیشتر این برام بازبشه و توکلم انقدرزیاد بشه,بشم مثل استاد وحتی بهتر???
با سلام خدمت استاد عزیز و خانواده دوست داشتنی ، من فکر میکنم اصل اول باور درست و ایمان به موفقیت هست که اگر این گزینه رو درونمون نهادینه کنیم به راحتی هدایت میشیم به ابزارهای مناسب به راه های مناسب ، به دستانی از جانب خداوند که ما رو به موفقیت نزدیکتر میکنه ، این به این معنی نیست که استفاده از ابزار غلطه ، چیزی که اشتباهه استفاده از ابزار بدون ایمان و اعتقاد به موفقیته و صرفا تمرکز به ابزاره ، باور درست ،ایمان و توکل از یه قطره دریا میسازه ، و عدم باور به موفقیت ، عدم اعتماد ، عدم توکل ، گنجها رو از کف میبره ، این تجربه شخصی منه در گذشته ، زمانی که رکود اقتصادی شدید بود و هیچکس فروش نمیکرد من ماهی صد برابر فروش داشتم چون باور داشتم در انتهای ماه اجناس من تموم میشه و من باید به فکر اجناس جدید باشم ، باورهای من در اون مورد درست بود و دقیقا همینطور میشد که فکر میکردم و باور داشتم ، مورد جالبی که اینجا دیدم و بعد از این فایل توجهم رو جلب کرد ،مغازه خیلی کوچیکی که چایی و دو نمونه صبحونه داره و دوتا نیمکت و اینقدر شلوغه و پر از خارجی که باید تو نوبت باشی و وقتی بهش گفتم خوب بعد از ظهرم کار کن با اینهمه مشتری با همون لبخند وآرامشی که مشخصه بارزشه گفت خدارو شکر رزقم زیاده و جالب اینکه هیچ گونه تبلیغاتی نداره ولی توی گوگل و تریپ ادوایزر بزنی سریع مغازش میاد بالا ، مشتریاش براش تبلیغ کردن بدون اینکه خودش بدونه ، خودش اصلا خبر ندار ه ، به این میگن باور قلبی، توکل ، آرامش خیال به اینکه فراوانی همیشه هست ، خدایا بهمون کمک کن که ایمانمون ، توکلمون ، باورمون روز به روز بیشتر بشه و قلبمون رو آرومکن، آمین
سلام به همه دوستان واستاد٫استاد جان من خودم یک سوال داشتم واون هم این که من یک سال وخورده ای است که با شما اشنا شدم وسعی میکنم که روی خودم کارکنم بنابر مسائلی که درزندگیم داشتم واززنئگیم راضی نبوده ونیستم وتصمیم گرفتم از همسرم جدا بشم ولی برای اینکه این کار روانجام بدم قبلش باید از لحاظ مالی شرایطم جوری میشد که مستقل بشم بعد جدا شم چون نمیخوام برگردم خونه بدرم برای دهمین اول رفتم توی یک شرکت بیمه مشغول شدم که بعداز جندماه دیدم اون کاررو دوست ندارم (که توی همین کاربودکه با شما اشناشدم)برای همین از اونجااومدم بیرون وباگوش دادن به فایل های شما تصمیم گرفتم برای خودم کارکنم برای همین یک مغازه ارایشی بهداشتی زدم بااینکه بولی نداشتم ولی کم کم جور شد واین مغازه افتتاح شد من خیلی به خدا توکل داشتم وهمه امیدم به خدا بود که هدایتم کنه که چه کاری روشروع کنم کجا مغازه بگیرم وکلا همه چیزروازخودش خواستم که کمک کنه تا شرایط مالیم درست بشه تا بتونم جدابشم ۵ماه بیش کارروشروع کردم وبعداز کلی دوندگی وهزینه مجو ز گرفتم وخلاصه با هزار امید که همه چیزدرست میشه ادامه میدادم وروی خودم کارمیکردم ولی مغازه من اصلا مشتری نداشت ونداره ولی همچان باامید درست شدن ادامه میدادم وبااینکه این کارهم خیلی سخت بود به خاطراینکه بچه کوچیک دارم وبااون میومدم ومیرفتم توی سرما ی زمستون وکلی اذیت شدیم هردئمون ولی من به خاطراینکه موفق بشم صبر کردم ئلی هرچی بیش رفت متوجه شدم که اصلا کار اشتباهی کردم که مغازه زدم چون اصلا مشتری ندارم وهرچی که درمیارم باید کرایه مغازه ورفت وامد میدادم وانگار فقط زحمت واذیت میموند برام ویه جورایی به خاطرهمین موارد احساس خوبس دیگه نداشتم به کارم وتعدادمحدودمشتریهایی که ئاشتم میگفتن هرکس میاد توی این محل مغازه میزنه بعد مدتی جمع میکنه چون اینجا مشتری نداره وهمه این محلی ها از مرکز شهرخرید میکنن ولی من اهمیتی نمیدادم ومیگفتم من امیدم به خداست اون خودش درست میکنه مشتری هم میاره برام حتی دم عید که همه جا شلوغه وخرید هابیشتر وهمه مغازه ها فروششون بالاتر میره ولی من باز هم مشتری نداشتم برای همین دیدم فقط هزینه ئاره این کاره من برای همین تصمیم گرفتم جمع کنم مغازه ای که باهزار امید بناش کردم الان دارم جمعش میکنم حتی الان که اجناس رو به قیمت خرید میدم بازهم مشتری ندارم وخیلی کم میان ٫الان این فکربه ذهنم رسیده که به صورت کانال تلگرام کارکنم وفقط محصولات ارایشی کارکنم وفروش به صورت سفارش خرید باشه ولی یک ترس وتردیدی که دارم این هست که من اون موقع اون چیزی که به قول شما بهم گفته شد روانجام دادم ومغازه زدم ولی اینطورشدومن کلی زحمت کشیدم وهزینه کردم ولی نتیجه نداد حالا هم میترسم که دوباره این کار رو انجام بدم وبرم اجناس این کار رو خریدداری کنم وباز فروش نداشته باشم هرچند که میدونم شما مخالف ترس هستین ومیگین که باید ایمان داشته باشیم ولی من هم نمیترسیدم وواقعا به خدا توکل داشتم ولی نمیدونم چرا اینطورشد الان واقعا دچار سردر گمی شدم ونمیدونم چه باید بکنم ٫فکرمیکنم این سوال من هم به سوال مسابقه شما ربط داره چون من هم همون جوری که شما همیشه گفتین تبلیغات خاصی نکردم وفکرمیکردم که چون ایمان دارم وتوکل دارم وسعی کردم باورهام رو توی این یک سال وخورده ای تغییر بدم وروانشناسی ثروت یک وکشف قوانیین وتقریبا همه فایل های رایگان شمارو دارم ومدام گوش میکنم بس حتما کارم خوب بیش میره ومن کم کم استقلا مالی بیدامیکنم ولی اینطورنشد ٫ازتون میخوام من رو راهنمایی کنید وکمک کنید تا ایرادم رو بیدا کنم چون حتما ایرادی توی کاروباورم بوده که نتونستم موفق بشم
سلام سرکارخانم سهیلا فراهانی
به نظرمن دلیل موفقیت و عدم موفقیت هر کسب و کاری که الان سوال این مسابقه هم هست میتونه نیت اولیه باشه شما به این دلیل در کارت موفق نشدی چون نیتت خدایی و خیر نبوده شاید توی عالم خودت و نجواهای شیطان برای خوداینده ای ترسیم کرده باشی ولی نفس کار یاهمان نیت کار درست نبوده
شک نکن شما بجای ثروت یک میبایست دوره عشق ومودت را تهیه میکردی به قول استاد تو خودت عوض شو همسرت هم عوض میشود امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم اگر بانظرم موافق یا مخالفی دیدگاهت رو بنویس سپاسگزارم
و اما کسی که ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد ، پاداشی نیکوتر خواهد داشت و ما دستور آسانی به او خواهیم داد. {کهف ، 88}
به نظر من تمام چیزهایی که ما به آن نیاز داریم در زندگی خدا به ما الهام میکند به دو شرط :
1. مسلمان باشیم ، به معنای واقعی تسلیم خدا باشیم (غر نزنیم، شکایت نکنیم)
2. تنها به الهامات خدا گوش دهیم
به این صورت خدا ما را هدایت میکند به آسان ترین راه ها و پرسود ترین اعمال! چه چیز بهتر از این!؟ واقعا در همه چیز از خدا مشورت بگیریم حتی در چیز های کوچک. بعد از مدتی میبینید که زندگی در بهترین راه و ساده ترین راه قرار دارد و به همه چیز می رسیم
وقتی میبینیم کاری سخت انجام میشود بدانیم که در راه اشتباهی هستیم. من خودم حتی در سرچ کردن در گوگل هم از این مسئله استفاده میکنم. وقتی میبینم به چیزی که میخوام نمیرسم و در واقع برای رسیدن به آن دارم زور میزنم اون رو رها میکنم و بعد از چند روز به صورت اتفاقی به چیزی که میخواستم به صورت شگفت انگیز و راحتی برخورد میکنم.
? ساده بگیریم و به الهامات گوش دهیم ?
سلام استاد عزیزم و خانواده گرامی ام
نتایج کسب و کار استاد عباس منش و دیگر نتایج کسب و کارها جهان
دلیل اصلی اش تهدابش باورهای قوی همراسته به اهداف
و در ضمن ایمان قوی به خداوند و وقانون خدا که جواب میدهد استمرار و پایه بندی و لذت بردن از مسیر تجسم و هدف گزاری این همه مهم است اما پایه اصلیش باورهای همراسته به هدف مورد نظر دوم که پیداکردن ترمز ها
نگرش نگرش نگرش
اولین چیزی که تو پیشرفت هر فردی تو هر کسب و کاری دخیل است نگرش افراد به شروع کار و در حین انجام کار و مواجه با تمام اتفاقاتی که پیش روی آدم قرار میگیره و نوع برخورد درست با اون اتفاقات و باورهایی که ساخته میشه در حین اجرای کار که افراد قدم به قدم سطح به سطح بالاتر میاره که ما بهش میگیم قانون تکامل٫٫٫٫ و علاوه بر اون نگاه افراد ، اشخاص، شرکتها به این که چقدر نیاز مردم و آسایش مردم مد نظر قرار میدن و چقد به آسایش و رفاه بیشتر میرسن ٫٫٫٫
خیلی از کسب و کارها هستن بدون تبلیغات دارن به کار خودشون ادامه میدن و عالی کار میکنن٫٫٫ولی مثال عینی که من میخوام بزنم همین سایت عباس منش هست که غیر از باورهایی که خود جناب عباس منش برای خودشون ساختن٫٫٫ رفاه و آسایش و آرامشی که ما از محصولاتشون میگیریم ٫٫٫٫متافیزیکی به این شرایط نگاه کنیم اینه که تو بهترین خودت ارائه بده جهان بهترین شرایط برات قرار میده ٫٫٫بنابراین این شرایط ایجاد میشه میبینم کسی حتی بدون تبلیغات هم به پیشرفت هایی میرسه که واقعا مثال زدنیهه٫٫٫
و تشکر میکنم از خدای عزیزم بابت هدایت من با این افکار و با این نگاه٫٫٫?
سلام خدمت دوستان و استاد عزیزم
در پاسخ به سوال مسابقه و شبهاتی که برای این دوست عزیزمان پیش اومده بود میتوان چند ترمز خیلی بزرگ رو راحت دید اولین ترمز تمرکز بر روی کمبود ها و ندیدن اینهمه فراوانی هست…
این اتفاق باعث میشه نجواهای ذهنی قدرت بگیرند و تاثیر منفی بر روی باور ها و در نهایت نتایج ما بگذارند…زمانی که نجواها قدرت بگیرند شرک ورزیدن شروع میشه…
مشکل دوست عزیزمون اینه که چشم و دلش رو به دست مردم بسته و از مردم انتظار داره بهش روزی بدهند…..این به معنای واقعیه کلمه یعنی شرک….
دوست من شما باید از خدا بخواهی هرچیزی که میخوای….ثروت …روابط…مشتری…فالووور….دیده شدن توسط مردم…..از طرفی بود و نبود این مسائل نباید برات مهم باشه چرا که خدا از بینهایت راه به تو روزی خواهد داد و تو از آنها خبر نداری…..بهترین مثال استاد عباسمنش عزیز هستن …..استاد با عزت نفس بالا و مهم نبودن اینکه چقدر ویو میخوره سایت یا چقدر فالوور داره یا بازدید ها چقدره دارن کارشون رو با بالاترین کیفیت انجام میدن…و معتقدن که بقیه اتفاقات رخ میدهد…بالاخره اون کسی که به بندگانش وعده داده خودش هم بلده چجوری به وعده هاش عمل کنه…….
یه مثال دیگه که بخوام بزنم خودم هستم.. کار من دیزاین هست….و خوشحالم که اصرار داشتم راه درآمدم از این راه باشه چون عاشق کارم هستم….یه مدتی به خاطر ترمزهای بدی که داشتم کار نیمومد برام یا وقتی هم میومد مشتری کنسل میکرد و من موندمو یه وضعیت مالیه بد….اتفاقی که افتاد این بود که استاد یه فایلی گزاشتن در مورد تجسم کردن……من فهمیدم که هر پروژه ای که کنسل میشد من از قبل تجسمش کرده بودم بصورت خیلی ناخودآگاه ته ذهنم تصویر سازی میکردم و خودم اتفاقات رو به سمتی بردم که ناخواسته هام اتفاق بیفتن تا خواسته هام…
وقتی فهمیدم تونستم روغن کاریشون کنم و از چند ساعت بعد اتفاقات خوب برام رقم خورد….تاکید میکنم چند ساعت.
رمز اصلیه داستان اینه که شما تصویر سازی میکنی…تجسم میکنی….به اتفاقات خوب و عالی فکر میکنی ولی در عین حال باید بیخیال داستان باشی….اتفاق افتادنش نباید برات مهم باشه…
اگر فالوور هات کم هستن یا خیلی داری تلاش میکنی برای کسب فالوور به خاطر اینه که فک میکنی اگر این مردم تورو نبینن نمیتونی محصولت رو یا کارت رو ارائه بدی…
نکته ی بعدی نرم افزار اینستاگرامه….این نرم افزار یه جور اعتیاد داره حداقل برای من و کسانی میشناسمشون همینطوره و کنترل استفاده ازش خیلی سخته…
این نرم افزار ورودی های افتضاح و بدی به مغزت میده و نتیجش میشه کمبود….میشه تمرکز بر روی کمبود ها …میشه تمرکز بر روی رقبا….هروز میری میبینی یه مشت آدم در مورد مطالب تو نظر میدن و ۹۹ درصد نظرات جنبه ی مثبت نداره…..یا هرکسی بدنبال فالوور جمع کردنه….اینا یعنی شرک ورزیدن….پیشنهاد من اینه که فایل توحید عملی ۵ رو حتما ببینی.. و این نرم افزار رو برای مدتی هم که شده از روی گوشیت پاک کنی…نمیخواد اکانتت رو هم پاک کنی ….فقط اپ رو از روی گوشیت پاک کن و بجاش روی باورهای خداشناسی کار کن و نتایج رو مقایسه کن با زمانی که هروز استرس فالو کردن پیجت توسط مردم داشتی …استاد بسیار قشنگ توضیح داده که این نرم افزار چه مشکلاتی میتونه بوجود بیاره…
موفقیت این سایت و خود استاد به خاطر باور های عالی ای هست که استاد در خودش ساخته و داره میسازه…..برای خود من همیشه جالب بود که چه دلگرمی و چه ایمان قوی ای پشت این شجاعت های استاد هست…..که به قول خودش پای در راه میگذارد و خود راه به استاد میگوید چه باید کرد…
زمانی متوجه اصل داستان شدم که خودم همین کار رو کردم….از خدا خواستم و روی باورهام کار کردم و خدا هم پاسخ داد….در کسب و کار باید ریسک کرد ….بهتر بگم باید با داشتن باورهای درست قدم های بزرگ برداشت….استاد عزیز با ساختن باورهای فراوانی و باور اینکه ثروت از جانب خداست ذهن خودش رو از این مساله پاک کرده که ثروت دست مردمه به خاطر همین اصلا براش مهم نیس که کی بیاد تو سایت یا کی نیاد یا چه کسی دنبال کنه یا چه تعداد آدم خرید کنند یا نکنند…چون یه باور قوی و قلبی داره که ثروت رو خدا میرسونه……
مساله ی خوبی که از استاد یاد گرفتم اینه که تو چه بخوای موفق بشی و چه نخوای خدا بهت کمک میکنه در هر دو مسیر به نتیجه برسی.
خود ما تعیین کننده شرایطون هستیم مخصوصا شرایط لحظه ای…..استاد به نشدن ها فکر نمیکنند که این سایت تونسته اینقدر موفق باشه….یه حرف قشنگی که استاد میزنه اینه که درست میشه….باید بسپریمش به خدا…..و گفته میشود….راهش گفته میشود….و اینجای داستان اصلِ …..اینجایی که میسپریش به خدا…اگر ایمانت قوی بود خدا برات انجامش میده اگر ایمانت قوی نبود اتفاق نمیفته در واقع به خدا میگی خدایا نمیخوام اتفاق بیفته و این همون ناخواستس…
پس بهترین راه ساختن باور های خوبی هستن که استاد توی همه ی فایل ها بهشون اشاره کرده و از طرفی بستن راه ورودی های بد….نتایج مردم و و و و از این دست ورودی هاست …..
مرسی از استاد عزیزم برای این اتفاق خوب و این مسابقه ی ارزشمند…خود من توی کامنتها بدنبال بهترین پاسخ ها خواهم بود و مطمئنم که مثل همیشه بهترین کمک ها به من گفته میشه تا بتونم نتایج بهتری رو توی زندگیم رقم بزنم و این اتفاق باید هر روز تکرار بشه و خواهد شد…..ممنونم از خداوند بزرگ برای این فرصت ارزشمند…..خوشبخت ….خوشحال و ثروتمند باشید
سلام استاد عزیز به نظر من توکل شما به خدا والهاماتتون شماروبادیگران متفاوت کرده واینکه بامثبت اندیشی وایمانتون به خداوندیکتا همیشه در کارهاتون موفق هستین باتشکر خدانگهدار
سلام ،من یه دانشجو تازه فارغ شده از دانشگاهم که اکنون خاندارم ودارم یه کار رو شروع میکنم به نظر من دنیای ما که پراز ارتعاش وفرکانسه وهمیناست که جای تبلیغات رو برای کار ما انجام میده من عاشق حیواناتم و از این مستند حیوانات خوشم میاد دیروز یه مستند راجع به کوسه ها دیدم گوینده مستند از یه حس عجیب که در کوسه هاست صحبت میکرد میگفت اونها در زیر بینی خود یه حسگرهای دارن که ارتعاشات و میدان مغناطیسی حساس است و کوچکترین حرکات یه طعمه را در فرسنگ ها دورتر تشخیص میدهند وعلاوه بر حس بویایی وشنوایی این حس رو اضافه بر حیوانات و انسان دارن اما به نظر من اشتباه میکرد ما ادما هم توی ذهنمون حسگر دریافت فرکانس ها وارتعاشات جهان را داریم واگه در کسب و کار خودمونو با کوسه ها مقایسه کنیم و طعمه ها رو مشتریهامون در نظر بگیریم ما با کوچکترین درخواستی که مشتری از جهان داره متوجه اون میشیم ومانند اهنربا به سمت خودمون جذبش میکنیمپس کافی به این فکر کنیم که ادمای زیادی هستند که تشنه ونیازمند محصولات ما هستند ،استاد همانطور که ما هرکدوم یه درخواست کوچیک از خدا کردیم وباعث شد به طور عجیبی به سمت شما جذب بشیم دوستون دارم وبرای شما وهمه ی دوستان ارزوی سعادت وثروت میکنم
بسم االله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد و خانواده دوست داشتنی و صمیمیم
زندگی قانون باورهاست
من برای این موضوع دو داستان واقعی میدونم که تعریف میکنم که جواب مسابقه در داخلشونه(بهم الهام شد که بگم )
۱-
هفته پیش ما رفته بودیم به جمعه بازار(که همه چیز در انجا میفروشن)
و اونجا خیلیی شلوغههه و به حدی که خیلی سخت میشه غرفه ای رو بیشتر توی چشم دید که جلب توجه بیشتری کنه از بس تنوع همه شغلهاست و ازدهام زیاده
ولی در یک گوشه ای دیدم که یک جوان رشید و بدون داشتن هیچ غرفه ای فقط اومد یک قابلمه گذاشت زیر پاهاش که یک کم از بالاتر بتونه صحبت کنه و با صدای رسا و بلندی گفت بیاین با ۳ هزار تومان فقط یک دستگاه اب میوه گیری به خونتون ببرین فقط با ۳ هزار تومان و همون جا ایشون خودش یک وسیله لاکی خیلییی کوچیک و ساده شکل یک شیپور در حد قد یک دست داشت و لیمو شیرین رو سوراخ کرد و اون رو بالای اون میوه فشار داد و خیلی ساده آب میوه رو وارد لیوانی که زیرش نگه داشته بود داخلش ریخت ٫ یعنی خیلی ساده اون لاکی شیپور مانند رو داخل میوه کنی و بچرخونی و اون اب رو داخل لیوان بریزی
ظاهرشش بخدا خیلیی ساده و خیلییی خنده دار بود اول برای من که با خودم گفتم چه چیز الکی داره میفروشه مگه میخواد این وسیله الکی و ساده و بدون هیچ جذابیتی فروش بشه
ولی بعد از چند دقیقه دیدم زمان کمی نگذشت که بخدا قسم یک عالمه ادم اومدن و دورش رو گرفتن که حتی دیده نمیشد و بخدا از همه غرفه دارهای اونجا که وسایلهاشون رو به شیکی چیدمان کرده بودن ایشون شلوغ تر شده بود
و جوری که دوباره صندلی اورد و زیر پاهاش گذشت تا بیشتر بتونه تسلط داشته باشه
و پسر من که ۱۰ هزار تومانش داده بودیم که هر چی دوست داره بگیره فورا بهم گفت مامان منم میخوام برم از اون اقاهه اون وسیله رو بخرم
گفتم هر طور دوست داری
و رفت و فورا گرفت و وقتی اومد یک برگه کوچیک A۵ داده بود که فقط بصورت ساده عکسی از پیج اینستاگرامش گذاشته بود و زیر پیجش نوشته بود: زندگی قانون باورهاست
و اونجا دیگه جواب همه چیز اومد دستم که ایشون قانون باورها رو میدونه بخوبی و داره عمل میکنه و اونجا شک کردم و گفتم شاید ایشونم از شاگردهای استاده که این قدر به زیبایی و جسارت دست به عمل زده و یا شایدم قانون رو نمیدونه و ناگاهانه این قانون رو انجام میده
بخدا شاید ۹۰ درصد ماها این کارو رو نکنیم که یک قابلمه بزاریم زیر پامون و بیایم یک وسیله خیلیی ساده رو با صدای بلند در جمع بزرگی تبلیغ کنیم و بخدا هر کی اونجا میامد فورا میخرید و فروش خیلییی بالایی داشت چون هر کی میامد میخرید
و فهمیدم که واقعا وقتی استاد میگن به الهاماتت عمل کن(ایمان بی عمل نداشته باشیم ) یعنی چی و وقتی استاد میگن حرکت کن یعنی چی
ایمان دارم این جوان اینده بزرگی خواهند داشت چون ایمان با عمل داشت نه ایمان بدون عمل که حرف مفته
پس جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاست بخداااااااااااااا
۲- در جایی از همین سایت و یا کانال استاد عباسمنش خونده بودم : که یک دختر خانمی نوشته بودن: در شمال ایران در بالای کوه جنگلی که راه سختی هم داره برای رفتن به اونجا و باید پیاده بری یک خانم مسنی ( فکر کنم بنام خاله رعنا)زندگی میکنه که در خانه اش غذاهای سنتی درست میکنه و مسافران خیلیی زیادی برای خوردن این غذهاها میروند و در کنارش خوراکی های سنتی مثل ترشی و ٫٫٫ هم میفروشه که از اونها هم خیلییی استقبال یمشه
و ایشون میفرمودن من از روی کنجکاوی رفتم پیش این خانوم و گفتم چه طوریه که شما اصلا هیچ تبلیغی ندارین ولی اینقدر گروه و گروه داره میان و اینقدر صف های طولانی هست براتون و از شما اینقدر زیاد استقبال میکنند و این خاله رعنا فرمودن : خدا برای من تبلیغ میکنه —خدا خودش برام مشتری میاره—
(این صحبت و تفکر یک خانم بیسواد و مسن و روستایی در شمال ایران هست نه صحبت یک متخصص و کارشناس بازاریابی که برای هر ساعت مشاوره ساعتی ۲ میلیون میگیرن ولی به هیچ عنوان نتایج عملی این خانم مسن رو هم ندارند)
(در صورتی که خیلیی از رستورانها و مکانهای تفریحی و سیاحتی که در بیلبوردهای بزرگی در سطح شهر و ورودی های اون شهر تبلیغات بزرگ و زیادی کرده بودن ولی استقبال از ایشون در سخت ترین جای جنگل که مسیر ماشین رو هم نبود و باید به سختی از کوه بالا میرفتن تا به ایشون برسن ولی قابل قیاس نبود مشتریان ایشون از غذاهاشون ٫ در صورتی که همون غذا و همون ترشی ها و را در پایین کوه هم همه میفروختن )
ایشون به آشپزی خودش ایمان داشت و همین طور به خدای خودش ایمان داشت که خدا براش مشتریش رو میاره و خدا براش تبلیغ میکنه
پس بازم جواب مسابقه:
زندگی قانون باورهاست
زندگی قانون باورهاستتتتت
زندگی قانون باورهاستت بخداااااااااااا
سلام دوست عزیز درست رعنا خانم گفته خدا مشتری می رسونده اما این رعنا خانم با صداقت کار میکنه به اندازه ای که خدمات میده مزد میگیره غذای بد نمیده و خلاقیت داره برای همین تبلیغات دهن به دهن شده با اخلاص کار کردن خدا مشتری میفرسته
سلام خیلی متشکرم از پیامتون
شما همون خانوم طاهره فرهادی هستین که در باره ورتکس و آبراهام خیلی کلیپ های جالبی میکس و تدوین کردین که با صدای خودتون هم هست که خیلی عالی شده , هستین؟
من خیلی دنبال پیدا کردن شما بودم که با هم در ارتباط بشیم چون من هم در حوزه میکس و تدوین خیلی علاقمندم و بخوصوص میکس در حوزه خدا و هستی و منم برای دل خودم چند کلیپ ساختم با صدای خودم و تصویرهایی درباره خدا و خودم که جالب شده و اگر شما هستین که از اشناییتون خیلییی خوشحالم
سلام دوست عزیز
سپاس فراوان از دیدگاه زیباتون…..ومثالهایی که اوردین…پراز درس…باارزوی بهترینها برای شما…
باسلام به تمام دوستان قدرتمندم وهمچنین استادعباسمنش عزیز????
خیلی سوال خوبیه واقعا….جالبه مدتیه این موضوع خیلی ذهنمو مشغول کرده بود و الان مسیر هدایت برام داره باز میشه??وخداروسپاسگزارم.
جواب من همون باورهای قدرتمندی هست که باعث میشه مشتری ها به سمتمون کشیده بشن اما واقعا دوست دارم بیشتر این برام بازبشه و توکلم انقدرزیاد بشه,بشم مثل استاد وحتی بهتر???
با سلام خدمت استاد عزیز و خانواده دوست داشتنی ، من فکر میکنم اصل اول باور درست و ایمان به موفقیت هست که اگر این گزینه رو درونمون نهادینه کنیم به راحتی هدایت میشیم به ابزارهای مناسب به راه های مناسب ، به دستانی از جانب خداوند که ما رو به موفقیت نزدیکتر میکنه ، این به این معنی نیست که استفاده از ابزار غلطه ، چیزی که اشتباهه استفاده از ابزار بدون ایمان و اعتقاد به موفقیته و صرفا تمرکز به ابزاره ، باور درست ،ایمان و توکل از یه قطره دریا میسازه ، و عدم باور به موفقیت ، عدم اعتماد ، عدم توکل ، گنجها رو از کف میبره ، این تجربه شخصی منه در گذشته ، زمانی که رکود اقتصادی شدید بود و هیچکس فروش نمیکرد من ماهی صد برابر فروش داشتم چون باور داشتم در انتهای ماه اجناس من تموم میشه و من باید به فکر اجناس جدید باشم ، باورهای من در اون مورد درست بود و دقیقا همینطور میشد که فکر میکردم و باور داشتم ، مورد جالبی که اینجا دیدم و بعد از این فایل توجهم رو جلب کرد ،مغازه خیلی کوچیکی که چایی و دو نمونه صبحونه داره و دوتا نیمکت و اینقدر شلوغه و پر از خارجی که باید تو نوبت باشی و وقتی بهش گفتم خوب بعد از ظهرم کار کن با اینهمه مشتری با همون لبخند وآرامشی که مشخصه بارزشه گفت خدارو شکر رزقم زیاده و جالب اینکه هیچ گونه تبلیغاتی نداره ولی توی گوگل و تریپ ادوایزر بزنی سریع مغازش میاد بالا ، مشتریاش براش تبلیغ کردن بدون اینکه خودش بدونه ، خودش اصلا خبر ندار ه ، به این میگن باور قلبی، توکل ، آرامش خیال به اینکه فراوانی همیشه هست ، خدایا بهمون کمک کن که ایمانمون ، توکلمون ، باورمون روز به روز بیشتر بشه و قلبمون رو آرومکن، آمین