سریال زندگی در بهشت | قسمت 1

سلام و درود خدا به استاد عزیزم و عزیزدلشون

من یادمه حدود 1.5_ 2 سال پیش قسمتهای اول سریال زندگی در بهشت شما با کمک همدیگه کار پاکسازی پرادایس زیبا رو شروع کردین و فایلای اخیر که پرادایس رو دیدم علفهای هرز که خیلی بلند شده بودن توجه منو جلب کرد.

استاد چقدر عالی مطالب رو با مثالهای واضح توضیح میدین محاله آدم یادش بره.

علفهای هرز نماد افکار منفی هستن که اگر مدام در حال پاکسازی ذهنمون نباشیم اونا بصورت خودکار رشد میکنن گسترش پیدا میکنن و میتونن کل ذهن ما رو درگیر کنن و افسردگی ایجاد کنن.

زمانهایی که احساس افسردگی میکنیم درواقع زمانهایی هست که اجازه دادیم یک فکر منفی کوچیک رشد کنه و جلوشو نگرفتیم.

بقیه زمانها که حالمون خوبه بخاطر جلوگیری از گسترش افکار منفی هست. یعنی افکار منفی همیشه هست این ماییم که میتونیم به اونها توجه نکنیم تا قدرتشون کم بشه. با تغییر زاویه دیدمون، دیدن خیریت در هر اتفاق و توجه به نعمتهایی که همین الان داریم میتونیم اون فکر منفی رو خاموش کنیم و حالمونو بهتر کنیم.

برای هر فکر منفی یه فکر یا چندین فکر مثبت وجود داره که میتونیم هر وقت ذهنمون به ما فکر منفی رو القاکرد ما در جوابش فکر مثبت رو بدیم و دهنشو ببندیم.

یعنی ما باید دائما در حال کنترل افکارمون باشیم و این یک کار مقطعی و موقتی نباشه.

من خودم هر دو حالت رو تجربه کردم حالتی که نتونستم افکار منفیمو کنترل کنم و ذهنم منو به جهنم کشونده و زمانهایی که تونستم افکار منفیم رو کنترل کنم و اجازه ندم رشد کنن و بتدریج حالم بهتر و بهتر و بهتر شده و حتی به احساس عالی و فوق العاده و آرامش قلبی عمیق رسیدم.

پس بهترین روش برای کنترل افکار منفی اینه که وقتی هنوز اون فکر خیلی کوچیکه در نطفه خفش کنیم.

من برای اینکه بتونم هر روز با تعهد بیشتری حالمو خوب نگه دارم یک چالش 21 روزه حال خوب برای خودم برگزار کردم. تو این 21 روز تعهد دادم هر طوری شده حالمو خوب نگه دارم.

بعد از 21 روز چالش رو تا 40 روز ادامه دادم و بازم با موفقیت این چالشو تموم کردم.

این چالش احساس خوب، اتفاقات خوب زیادی رو برام به همراه داشت و منو به خواسته های زیادی رسوند. خدارو شکر میکنم که توانایی کنترل احساسم قویتر شده

ولی خب باز هم بعد از اون چالش یه وقتایی پیش اومد که یکم افسار ذهنمو رها کردم و یک لحظه دوباره منو برد با خودش تو جهنم و حال بد مساوی با اتفاقات بد. خدا خیلی بهم رحم کرد. چون میتونست اتفاق بدتری بیفته.

ولی خب اون اتفاق باعث شد بیشتر به خودم بیام و سعی کنم با تعهد همیشه و تحت هر شرایطی حالمو خوب نگه دارم. هر چند که خیلی زود خودمو از اون حالت نجات دادم ولی واقعا اگر میتونستم اون لحظه احساساتم رو کنترل کنم و عصبانی و ناراحت و غمگین نشم اصلا و ابدا این اتفاقات بد نمیفتاد!

یعنی فقط بخاطر یک عدم توانایی در کنترل احساسات ممکن بود حتی جونم به خطر بیفته!

خداروشکر میکنم که بیدار شدم و الان واقعا خیلی کمتر از قبل عصبانی میشم.

ذهن ما فراموشکاره ما احساس بد اتفاقات بد رو بارها تجربه کردیم و بهمون ثابت شده این یک قانونه ولی بازم ییادمون میره. و اون اتفاقات بد میفته تا قانون رو به یاد ما بندازه. تا زمانی که قانون رو درک کنیم. آگاهانه احساسمون رو بهتر کنیم و اتفاقات بهتری رو جذب کنیم.