سریال زندگی در بهشت | قسمت 1 - صفحه 9

سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا که فقط زیباییهارو میبینه و به اشتراک میزاره با ما تا ماهم بتونیم اون احساس قشنگ رو تجربه کنیم🌹🌹🌹🌷🌷🌷

نکته خیلی جالبی که داشت این بود که وقتی فایل قبلی که درباره توضیحات عقل کل بود رو دیدم و اونهمه زیبایی پرادایس رو که دیدم با خودم گفتم چقدر قشنگه ای کاش حالا که استاد گفت بهار رو اینجا میگذرونند فایلای بیشتری از این طبیعت شگفت انگیز میزاشتن رو سایت چون من با دیدن این طبیعت که هیچ کلمه ای برای توصیف زیباییاش پیدا نمیکنم میرم تو تجسم زندگی دلخواهم کلا من رو میبره تو خلسه و وقتی امروز دیدم استاد درباره سریال زندگی دربهشت توضیح داد بینهایت خوشحال شدم و خدارو شکر کردم به خاطر این هدیه زیباش که مصادف شده با اپدیت دوره روانشناسی ثروت و این خیلی عالیه میشه تو بهشت شما قدم بزنم و تمریناتم رو انجام بدم ممنونم استاد🌷🌷🌷

نکته بعدی این بود که تو این فایل قشنگ مشخصه که در طول این یکسال که استاد هدف سال قبلش این بود وزنش رو کم کنه چقدر تو این فایل قشنگ مشخصه که کاملا تغییر کرده با یه سال پیشش رفتم فایلای سال پیش رو نگاه کردم گفتم خدای من چقدر استاد لاغر شده اما اینجوری چون همیشه فایل میزاشت و میدیدیمش زیاد متوجه تغییراتش نبودم و این یعنی قدم به قدم ادامه داد و الان اینهمه نتیجه گرفته وبه هدفش رسید که انرژی جسمانی بود و هنوز هم داره ادامه میده و قانون تکامل رو بیشتر یادم انداخت اینکه ادامه دادن و همیشه در حرکت بودن حتی اگر اهسته باشه اما تو رو به هدف خیلی نزدیک میکنه حالا من اینو گفتم که قضیه خودم رو بگم من هدف سال قبل خودم رو تو قدم اول یادگیری زبان کشوری که توش زندگی میکنم گذاشتم و اوایل خوب پیش رفتم اما ادامه ندادم و فقط دوهفته کار کردم واقعا هم نتایجش رو دیدم ولی کم کم تنبلی کردم که باعث شد امسال هم اولویت اولم همون هدف سال قبلم باشه که یادگیری زبان محل زندگیم بود چون ابزار پیشرفت کارمه تا زبان این کشور رو بلد نباشم چطور میتونم ارتباط برقرار کنم با ادماش و حتی تمرین جلسه اول عزت نفس هم من زبان رو نوشتم به عنوان کاری که همش پشت گوش میندازم

اما امسال همون اول سال خیلی با جدیت شروع کردم و خدارو شکر تا الان ادامه دادم جالبیش اینه که وقتی خیلی جدی شروع کردم و حاضر بودم هر کاری کنم واسه یادگیریش دیدم برای یادگیریش به خاطر شرایط قرنطینه ای کلاس انلاین گذاشتن و من همون لحظه که این پست رو دیدم تو کلاسش ثبت نام کردم که از هفته دیگه شروع میشه حالا الان که استاد رو دیدم انگیزه ام صد چندان شد اینکه ادامه بدم شاید قدمای اول چیزی مشخص نشه شاید فقط بتونم چندتا کلمه ارو بگم ولی اگه ادامه بدم متوجه نمیشم یه هو میبینم دارم حرف میزنم به زبون مردم اینجا و خیلی خوشحالم همینجا به خودم قول میدم که ادامه بدم تا سال دیگه با افتخار بیام و از پیشرفتم بیشتر بنویسم🌹

نکته دیگه اون ابزار آلات مجهز استاد بود برای کندن درختای هرز اینه که ماه هم باید خودمون رو مجهز کنیم برای رفتن به جنگ باورای مخرب ابزار ما در ابتدای راه پیدا کردن الگوها و منطق قوی هست که همینکه باور مخرب خواست ابراز وجود کنه با منطق ساکتش کنیم منطق مرتبط با اون موضوع🌹

نکته بعدی این بود که وقتی استاد میخواست با ماشین اون درخت رو بکنه اولین گاز رو که داد درخت ظاهرا اصلا تکون نخورد اما ریشه هاش داشت سست میشد و گاز بعدی یه ذره تکون خوردنش مشخص شد تا آخر که با خاک و ریشه اش از جا کنده شد اون درخت مثل باورهای ماست که اول که شروع میکنیم به کار کردن روشون از ظاهرشون چیزی مشخص نیست ولی اون اتصال خاک و ریشه اشون یه کم شل تر شده حالا اگه ما وسط راه کار کردن رو باورامون رو ادامه بدیم ریشه های سست شده بازم اتصال قوی تری رو ایجاد میکنند ولی وقتی ادامه بدیم و کم نیاریم برای کندن اون باور مخرب آخرش با خاک و ریشه از جا کنده میشه در برابر تلاش ما تسلیم میشه .وقتی با منطق و واقعیت حمله میکنیم به باورای محدود کننده چاره ای جز قبول کردن اون واقعیتی که ما نشونش میدیم نداره

و وقتی اون باور محدود کننده از جاش کنده شد جا برای کاشتن باورهای درست باز شده و خیلی راحت میتونم باورای درست رو بکاریم ومیوه ای هم که از اون باورهای جدید میگیریم مسلما متفاوته چون ما نهال سالمی رو جایگزین اون نهال کرمخورده کردیم اما اول باید باورای قبلی رو پاک کنیم تاجا برای کاشتن باورای جدید باز بشه واین کندن باورمحدود کننده افق جدیدی رو بهمون نشون میده مثلا با برداشتن این درخت قسمتی از زیباییهای دریاچه که پشت این درخت پنهان بود دیده نمیشد الان واضح دیده میشه تو ذهن ماهم وقتی باور محدود کننده ارو مربوط به اون موضوع برمیداریم تازه میفهمیم چقدر ایده و فرصت پشت اون باور مخرب پنهون بوده که اجازه دیدن به ما نمیداده حالا وسعت دیدمون بزرگتر شده🌷

نکته بعدی تعامل برونی و گریس باهمه اینکه میتونیم چقدر راحت معنای لذت در کنار هم بودن رو درک کنیم این دوتا حیوون از همه لحاظ باهگم متفاوتند رنگ و اندازه و نژادو گونه وسرعت دویدنشون حتی اما چقدر از بودن در کنار همدیگه لذت میبرند و برونی مثلا احساس برتری نمیکنه بر گریس یا گریس احساس این رو نداره که از برونی کمتره چون دوتاشون میدونند هر کدوم رسالت خاص خودش رو داره در این جهان هستی و به همدیگه احترام میزارند و برونی چقدر قشنگ سرعتش رو طوری کنترل میکنه که با گریس هماهنگ باشه و این به خاطر همون صلح درونی هست. این حیوونا چقدر با خودشون در صلحند که میتونند این احساس رو به اون یکی هم منتقل کنند

اون عشق و احترامی که بین این دوتا حیوون میبینم خیلی من رو درباره روابط به فکر فرو میبره اینکه ما آدمها از یه گونه ایم و اکثرا هم با هم نژادیای خودمون در ارتباطیم اما اون تعاملی درون این حیوونا وجود داره تو روابط من با ادمای اطرافم چقدر وجود داره اینکه من چقدر اون اصل وجودی خودم رو به یاد آوردم که بتونم مثل این حیوونا از ادمای اطرافم و محیطی که توش هستم با همه کمبودای ظاهریش لذت ببرم. البته اگه درست نگاه کنیم ما تو همون جایی که هستیم همه ابزار و روابطی که نیاز داریم تا شروع کنیم برای حرکت به سمت موفقیتامون هست اما همیشه چیزی بیشتر از نیاز اون لحظه خودمون میخوایم اون اون بیشترش رو با حرکت کردن به دست میاریم.

وقتی که شروع به نوشتن کردم هیچوقت فکر نمیکردم این فایل اینهمه نکته داشته باشه شکرت رب من که هدایتم کردی به نوشتن❤

و در نهایت بینهایت ممنونم از خانم شایسته عزیز که اینهمه زحمت میکشند و با عشق اینهمه زیبایی رو باما به اشتراک میزارند

و همچنین ممنونم از استاد عزیزم شرایط رو برای به اشتراک گذاری این زیباییها فراهم کردن🌹🌹🌹🌷🌷🌹🌷🌷🌷

خدایا شکرت هزاران بار شکر گزارت هستم که این فرصت رو بهم دادی تا در این جهان قشنگ و روی این سیاره سرشار از تنوع همه چی زندگی کنم و لذت ببرم و جهانت رو حتی شده با اوردن یه لبخند بروی صورت یکی از بنده هات گسترش بدم🌷

الحمدالله رب العالمین❤❤❤❤❤