https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-23 08:09:302024-12-18 13:01:15سریال زندگی در بهشت | قسمت 2
635نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عزیز، خانم شایسته گل و تمام دوستان عالی و هم مسیر
همیشه هر موقع آتش می کنم متوجه شدم ه این آتش خیلی حس مثبتی داره احساس خوبی به آدم می ده خصوصا اگر توی شب باشه خیلی بیشتر لذت بخش می شه
خیلی خوب بود اول که استاد و خانم شایسته آتش کردن و بعد با ادامه دادن ایده های جدید و راهکار های عالی از راه رسیدن و به قول استاد راه ها باز می شه تا به هدفمون برسیم و اون پایان کار هم کلی به آدم انگیزه می ده که بدونم نهایتش به چه نتیجه ای می رسیم و در مورد نتیجه صحبت کردن و انگیزه دادن به خودمون برای اینکه کار رو به آخر برسونیم
استاد و خانم شایسته در هر لحظه سعی می کنند با صحبت کردن در مورد نکات مثبت و هر چیزی که بهشون احساس خوب می ده ذهنشون رو کنترل کنند
من هم هر روز سعی می کنم این کار رو بکنم و خدارو شکر زندگی ام خیلی عالیه و هر روز هم عالی تر می شه هر چقدر که تواناییم توی کنترل ذهنم بهتر می شه زندگی زیبا تر می شه
صبح زود هم پارادایس بهشت زیبا رو دیدیم که بسیار زیبا و عالی بود دریاچه و چمن ها و جنگل بسیار عالی که کلی انرژی مثبت داشت خدارو شکر استاد و خانم شایسته هم کلی با انگیزه همه جا رو تمیز کردن و چوب ها و وسایل اضافی رو سوزوندن و محوطه هم باز و احساسش خیلی بهتر و مثبت تر شده آتش دوباره هم با حال بود که باد هم کمک کننده است وقتی فرکانسون خوب باشه باد هم به موافق ما کار کنه
براونی و گریس خیلی عالی بودن و پرنده ای که کنارشون بود رو دیدم و توی ذهنم داشتم فکر می کردم که چقدر اینها رابطشون با هم خوبه چون توی ذهنم داشتم فک می کردم پرنده ها اصولا کمتر کنار انسان ها با این فاصله نزدیک میان ولی کنار این حیوون ها خیلی راحت ترند و احساس امنیت می کنند
کلی لذت بردم کلی آگاهی ها برام تکرار شد و متعهد تر شدم برای عمل کردن بهشون و باور هام قوی تر شد فرکانسم عالی شد خدارو شکر
همتون رو دوست دارم موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
درباره قران یه چیزی رو خیلی دوست دارم اونم اینه که حتی پیامبران رو هم نقد میکنه مثل حضرت یونس اونجایی که قهر میکنه مثل حضرت یوسف اونجایی که از کسی بجز خدا کمک میخواد
یا اونجایی حضرت موسی از خدا برا قومش عذاب خواست
اینجوری آدم به این فهم میرسه که هیچ انسانی کامل نیست و از آدمها نباید بت ساخت
من اینو اولین بار سر کلاس nlp آقای بستان فهمیدم که سر کلاس شروع کرد از شما بد گفتن و بی نهایت عصبی شدم وتمام سعیم رو کردم که در نهایت ادب جواب بدم که اینجوری شما رو قضاوت نکنن ایشون از خانم تیموری حمایت میکردن و حرفهایی در باره شما میزدن که درست یا غلت بودنش برای من ملاک نبود و اون حرفها باعث شد بشینم و روزها درباره شما فکر کنم و اون موقع فهمیدم که من دید اشتباهی نسبت به شما داشتم و همین باعث میشد که من به خواسته هام نرسم و اون حرفهایی که آقای بستان درباره شما زد و فکر میکرد که داره شما رو از چشم من میندازه و واقعا یه جاهایی منو سر کلاس مسخره میکرد و تیکه مینداخت بهم برعکس جواب داد من اون دوره رو تا آخر رفتم ولی حتی مدرک مستری خودمم رو هم نگرفتم کامل از ایشون و اونمحیط فاصله گرفتم و نتنها ایمان من به شما از بین نرفت بلکه به مراتب ایمان من نسبت به شما بیشتر شد چون به شما شک کردم و وقتی بیشتر در زندگی و گفتار شما دقیق شدم دیدم که شما انسان راستگوتری هستین نسبت آقای بستان
میدونید الان که میخوام این جمله رو بنویسم تو حالتی از زندگی خودم هستم که شاید میتونم شمارو درک کنم چون به خاطر یه مسعله کوچیک دیشب همسرم سرو صدا که من طلاق میخوام و خیلی برام دردناک بود که پسرم گفت بابا به مامان بگو طلاق نگیره چون برا من سخته که بین شما یکی رو انتخاب کنم
امروز خیلی اتفاقی پیچ خانم تیموری رو دیدم که لحظه دیدارش با میکاعیل رو به تصویر کشیده بود وتو اینستا منتشر کرده بود وکپش زیرش روکه خوندم باز هم فهمیدم که حرف با عمل چقدر فرق داره و آدمی که یکی از شعارهاش درباره بخششه خودش پر از خشمه
من هیچ وقت تصور این رونمیکنم که زندگی من مثل شما باشه چون من رویاها و آرزوهای خودم رو دارم ولی دیدن زندگی شما بی نهایت به من انرژی میده که من هم میتونم رویاهام رو عملی کنم من بعد از خوندن کپشن خانم تیموری به شما حق دادم برای تصمیمی که برای ادامه زندگی گرفتین که با ایشون نباشین واین یکی از موضوعاتی بود که نتونسته بودم باهاش کنار بیام چون من اصلا میلی به جدایی از همسرم ندارم گرچه یه وقتایی واقعا اذیت میشم ولی برای این کار دلایل خودمو دارم
هر چه میگذره ایمان من به شما بیشتر میشه و تصویری که باید از شما داشته باشم به عنوان یک استاد و راهنما داره هر لحضه شفاف تر و بهتر میشه
برای خلق خواسته هاتون واقعا براتون خوشحالم
و امیدوارم با الهام گرفتن از شما من هم بتونم خواسته های خودم رو محقق کنم
البته درمورد خیلی از خواسته هام خیلی موفقیت کسب کردن مثل رابطه ام با خدا رابطه ام با خانوادم رابطه ام با مردم رابطه ام با خودم در باره سلامتی فقط یکم تو موارد مالی ضعیف عمل کردمکه با توجه به زندگی شما میدونم که این اتفاق به زودی برام خواهد افتاد انشاالله
براون بهترین آرزوهارو دارم استاد دوست داشتنی❤️❤️❤️🌺🌺🌺🙏🙏🙏
سلام استاد همیشه شاد باشی اونجا در پارادایس یک دونه تنور اجری درست کن هم برای سوزوندن چوب که خیلی لذت داره کنار اتیش نشستن هم برای کباب موفق باشی و شاد و خوش>>>>
استاد از اونجایی که شاگرد خودتم وذهنمو جوری تربیت کردم که به محض دیدن یه چیزی دنبال راحت تر کردنشه این ایده ها به ذهنم رسید گفتم سریع بنویسم.شما تنه های بزرگی رو داشتید که میخواستید بسوزونید و بازم قطعا پیش میاد یه اره برقی کار درست تر بخرید که تنه ها رو همون جا کوچیک کنید که حملش راحتتر بشه بعد فرغون برقی هست یکی بخرید این تنه ها شاخو برگایی که کندید رو بریزید توش راحت جابه جا کنید.یه دونه شن کش که فاصله های شونه هاش کمتر باشه بگیرید راحت این شاخ و برگها رو جا به جا کنید جمع کنید میتونید بکشید رو هم بریزید باهاش برای سنگ جمع کردن وخیلی چیزای دیگم راحته دیگه نیازی نیست هی دولا راست بشید چوب جمع کنید حالت اهرمم داره کارو راحتتر میکنه.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همهی دوستان گرامی استاد صحبتاتون خیلی دوست دارم باهاش انرژی میگیرم خیلی زیاد هر جا میتونه زیبا باشه مهم اینه که حس ما خوب و خوش باشه و اونجا برامون میشه یه چیزی شبیه بهشت
چه بسا که با توجه به بزرگی خداوند وقدرت عظیم او در همه ی زمینه ها نباید ذهن تاریک باشد!
چرا که ما خلیفه اوییم و او از روح خود در ما دمیده است . اگر در ذهنت شعله ای حتی کوچک روشن کردی خواهی دید که چگونه ذهن تاریک را از این تاریکی رها می سازی !
شعله کوچک همان یقین و باوریست که باعث رشد تو میشود ، ولی اگر این آتش کوچک را رها کنی کم کم خاموش میشود و دوباره شروع تاریکیست …. پس باید هیزم هایی که باعث جان دوباره به آتش میشود را بیاوری و روی شعله کوچک بگذاری ….هیزم ها همان باورهای درست و افکار و فرکانس هاییس که برای رسیدن به خوشبختی و کمالت باید مدام آنها را تکرار کنی تا آتش و روشنایی ذهنت خاموش نشود …
آنگاه خواهی دید که چگونه شعله ور میشود باور ها و همه جا را روشن میکند ….
وقتی برای روشن شدن آتش از چوب های کوچک شروع کنی برای دوام و بیشتر شدنش نیازمند چوب های تنومندی هستی …افکار نیز در ابتدا نیازمند باورهایی است برای روشن شدن و بعد این باور ها بزرگ و بزرگتر میشود …در نهایت ذهنت خلوت میشود از افکار پوچ و منفی و باورها همچون خاکستر آتش در ذهنت میماند و حتی هنوز باورهای قوی ذهنت گرمایی دارند که میتواند دوباره با هیزم باور های خووب شعله ور کند آتش ذهنت را ….باور های قوی تو هیچ وقت از بین نمی رود اگر همیشه آن را تقویت کنی ….
چه بارونی گرفتهههه، خداجون شکررررررررررت. نوشتن این کامنت تواین فضای رویایی چه لذتی داره…
خوب…..
خدای من، هیچوقت تصورشو نکرده بودم که بهشت توی شب چه شکلیه؟!
واما بهشت ما توی شب:یه کلبه ی چوبی قشنگ که با نور لامپ سر درش روشن شده.
یه پل چوبی که دور تا دورش تاریکیه مطلقه وروی خودش با نور لامپ روشنه، اصلا معلوم نیست که یه وجب اینور واونور ترش چیه؟!
روشنی این لامپها فقط این گل واین کلبه ی چوبیه زیبارو نشون میده، همین باعث میشه آدم غفلت نکنه وپاشو این ور واونور نززاره وفقط پاشو جایی بزاره که نور چراغ اونجارو روشن کرده..
بازی وقانون زندگی هم همینه:اگه بدونیم وباور داشته باشیم که چراغی به اسم هدایت الله، لحظه به لحظه وقدم به قدم جلوی پامون رو بهمون نشون میده وبا کنترل ذهنمون وموندن توی احساس خوب، چراغی داریم که مسیرو برای ما روشن می کنه وبهمون نشون میده که قدم بعدی چیه؟!
پس راهمون روشنه وفقط یه قدم جلوترومیبینیم، وچقدر اینجا توی غالب این تصویر از شب بهشت، برام منطقی شد که فقط باید قدم به قدم با کنترل ذهن وموندن توی احساس خوب ووصل شدن به هدایت الله مسیرمون رو سپری کنیم، درست مثل مسیر ورود به این پل چوبی تارسیدن به کلبه که صراط مستقیم داره ونیم متر اینورتر ویا اونورتر مارو میندازه تو دریاچه که خوراک کروکودیل بشیم… 😂😂🐊🐊
تو این فضای شب بهشت چه قدر دلنوازه آواز زیبای جیرجیرکها.
من همیشه وقتی صدای آواز جیرجیرکها وقور قور وزغها و آواز پرندگان وحتی صدای حیوانات را می شنوم که در سحرگاهان یا در دل تاریکی شب میخوانند، احساسی بهم دست میده که بهم میگه اونها دارن با زبون خودشون مدح وثنای رب جهانیان رو میگن وخداوند رو ستایش میکنند، مخصوصاً صدای خروس در سحر، خیلی خیلی حس خوبی بهم میده..
خدای من!
هرروز وهرشب ما هدفمند برای انجام مأموریت های پی در پی زنده هستیم وزندگی می کنیم وبه اهداف کوچک وبزرگمون میرسیم ورشد می کنیم وبزرگتر میشیم وآگاهی هامون رو در حل مسائل به یاد میاریم ودوباره از خودمون به اصلمون وخدای درونمون تکامل پیدا میکنیم ودوباره برمیگردیم وبازگشت همه بسوی اوست.
خدای من!
سوزاندن وسایل اضافه ودورریختنی چقدر حس خوبی بهم میده… اوووووه انگار شب چهارشنبه سوریه اینجا، چقدرررررر قشنگه خدای من، عااااشق آتیش بازی هستم.. پاکسازی زندگیمون از وسایل اضافه ودورریختنی، چقدرررررر فضای زندگیمون رو زیباتر ودلبازتر میکنه، وچقدر جارو برای وسایل کارآمد باز میکنه.
_بسوزون بسوزون تا برگرده به دامان طبیعت.
من گاهی وقتا میدیدم که شالیکارها وکشاورزان بعداز برداشت محصول زمینهاشونو آتیش میزدن وبرام سؤال بود چرا؟
یه پرده از جلوی چشمم کناررفت :اونها با اینکارشون طبیعت رو از علفهای هرز واضافه وهر باقیمانده ی بدرد نخور از گیاهانی که کشت کردند، پاک میکنند وزمین رو پاکیزه وآماده برای محصول سال جدید وشایدم با اینکار زمین حاصلخیزتر میشه!
وقانون :
باید باورهای محدود کننده رو حرص کنیم باید اونها روبا روشن کردن شعله های وجودمون برای درک وعمل به آگاهیها ی قوانین هستی وهمینطور شعلهورکردنه انگیزمون برای ادامه ی اینکار، این باورهای درهم تنیده ی محدود کننده رو نابود کنیم وبه آتش بکشیم وزمین ذهنمون رو آماده کنیم برای کاشت باورهای قدرتمند کننده.
روشن شدن آتش انگیزه واشتیاق برای ادامه ی ماندن در این مسیر کسب آگاهی وعمل به آگاهی، چقدرررررر زندگیه مارو روشنتر میکنه، وچقدر زیباتر وگرمتر، درست مثل شعله های آتشی که در بهشت روشن شده که همه جارو در اطرافش گرم و روشن میکنه.
خدای من!
_زندگی با نور معنا داره.
آره واقعا همینطوره، اگه روشناییه هدایتهای الله در مسیر زندگیمون نبود، زندگی در تاریکی وگمراهی وسردر گمی، غوطه ور وبی معنا بود وچه پوچ بود..
خدا ی من! شکررررررررررت که قلب منو هرلحظه با نور هدایت هات روشن وپر نور میکنی تا قدم های بعدی رو بهتر ببینم واقدام کنم وتو مسیر خواسته هام باشم وراحتتر وبا کیفیتتر وبالذت بیشتر مسیرموادامه بدم.
خدای من!
اگر نور حضور تو در لحظه لحظه ی زندگیمون نبود، از همون بدو تولد، زندگیمون چقدر تاریک وبی معنا بود.
_ریختن بنزین روی اتیش:من از دیدن این تصویر به این درک وآگاهی رسیدم که آتش انگیزه وروشناییه آگاهی وهدایت داره باورهای محدود مارو میسوزونه ونابود میکنه وبا کارکردن روی خودمون داریم باورهای غلط ومحدوکننده روازبین میبریم وذهنمون رو از چیزهای اضافه وبدرد نخور وهرز پاکسازی میکنیم، تا جایی برای باورهای قدرتمند کننده باز شه، حالا چیه که تو این مسیر به ما مثل بنزین کمک میکنه؟! ومثل بنزین عمل میکنه؟!
به نظر من گوش کردن وتکرار آموزشهای استاد اثر بخش ترین بنزین برای نابودی باورهای محدود کننده ی ذهنه.
_بنزین آتش رو شعله ور میکنه وگر میگیره وچند لحظه بعد فروکش میکنه:دقیقا مثل این میمونه که ما فقط در زمان کوتاهی آموزشها و جدی بگیریم وعمل به قوانین رو ادامه ندیم واثر بخشیه این آموزشها ویاداوری قوانین، به محض تکرار نشدنش، کمتر وکمتر میشه ومثل بنزین گرگرفتگی واثرش فروکش میکنه ودیگه راهمون سخت تر وطولانیتر میشه، پس بیایید همگی از بنزین محرکمون که آموزشهای استاد هست استفاده کنیم وتکرار وتکرار کنیم وادامه بدیم، چون به محض کنار گزاشتن وتکرار نکردنش برای بارورسازی وپاکسازی، دوباره همه چیز فروکش میکنه وذهنمون پراز باورهای نامناسب ومحدود ومنفی باقی میمونه وهیچ تلاشی برای ازبین بردن این درختان هرز ذهنمون صورت نمیگیره، اصلا تماشای زندگی در این بهشت خودش به تنهایی آتشی در وجود تک تک ما شعله ور کرده که نگو ونپرس استاد مهربانم، وهرکدوم از ما فایلهای رایگان ودوره هایی در دست داریم که با تکرار وتکرار اونها، مثل بنزین این شعله هارو شعله ورتر وقوی تر میکنیم برای رسیدن به اهداف باید اشتیاق سوزان وایمان وتعهد داشت واقدام کرد.
_خدای من چقدرررررر آتش زیباست واین هم حاصل تکامل بشراست وچه زیبا مسخر انسان شده.چون طبق وعده ی خداوند هرآنچه در زمین وآسمان وبین اندوست به تسخیر ما درآمده.
_استفاده از مشعل:استفاده از ابزار کارآمد ومناسب برای پیشبرد اهداف، که در بحث درک واجرای آگاهیهای جهان هستی برای من مشعل تداعی کننده ی محصولات استاد عباس منش هستش، ما برای داشتن یه ابزار کارآمد که کارمون رو راحتتر وبا کیفیتتر وسریعتر انجام بدیم در مراحل تکامل، اقدام به هزینه کردن وتهیه ی ابزار مناسب وکارامد میکنیم وچقدر این ابزار میتونه به ما کمک کنه که به هدف اصلیمون راحتتر برسیم، منم بعداز طی کردن تکامل، محصول 12 قدم رو از اول تا اینجا که آخر قدم 9 هست تهیه کردم ودلم میخواد به ابزار مناسب واپدیت شده وکارامد روانشناسی ثروت هم دسترسی پیدا کنم وقطعا این اتفاق بزودی محقق میشه ومن بهای اونرو میپردازم وبیلیونها برابر بیشاز این بهارو به زندگیم وارد میکنم والبته که با عمل به اون آگاهیها وتکرار ومداومت در انجام آموزشهای 12قدم وروان شناسی ثروت.
البته که من تا اینجاهم قدم به قدم، کوچیک کوچیک اومدم جلو وفقط ادامه دادم واستقامت ورزیدم واز 12 قدم وفایل های رایگان مثل بنزین ومشعل استفاده کردم وتا رسیدن به خواسته هام ادامه خواهم داد با تعهد زیاد وبا احساس لذت از مسیر با ایمان به اینکه مسیردرست همینه…
_تکامل سوختن این چوبها از چوبهای کوچک به بزرگتر :همه چیز باید سیر تکامل خودرا طی کند، به طور مثال ما در ابتدای مسیر فقط روی باورهای محدود کننده ی واضح که بسیار تکرار شونده بودند تمرکز داشتیم وروی اونها کار میکردیم وپیشتر که آمدیم به باورهای مخرب مخفی رسیدیم که با طی کردن تکامل رفتیم سراغ بیرون کشیدن باورهای لایه های زیرین ذهنمون وترمزهای مخفیه ذهن رو بیرون کشیدیم وبجای اونها باورهای مناسب وزیبا میسازیم که در هر لحظه فرکانس مناسب وقدرت مند در ما ایجاد میکنه، وچون این باورهای مخفی در لایه های زیرین ذهنمون هستند دسترسی به اونها مستلزمه تعهد واستمرار بیشتر به درک وفهم آگاهیهای قوانینه وخواندن فکر خداونده.
_آره اگه ادامه بدیم راه ها باز میشه.
استاد جان ومریم عزیزم وقتی که شمارو دیدم که اون همه چوب وخار وخاشاک رو از مسیر واز اون فضا جمع کردین و اوردین اونجا تا آتش بزنید، چقدرررررر تحسین تون کردم، گفتم آفرین واحسنت به این میگن تعهد، به این میگن ادامه دادن، به این میگن استقامت، شما میتونستید اون همه درخت هرز رو کنار مسیر به حال خودشون رها کنید ولی شما برای زیباتر شدن ودلبازتر شدن وراحتتر شدن مسیرتون واطرافتون وبرای دلچسبتر شدن فضای بهشت کمر به پاکسازی اونجا بستین وبا این موضوع به این آگاهی رسیدم:اگر باورهای مخرب ومنفی که فضای ذهنتو پر کرده وحرکت رو برات سخت وناممکن کرده، شناختی وشروع به قطع این باورهای هرز کردی، راهت رو ادامه بده واونها رو به حال خودشون رها نکن، وبرای اینکه ادامه ی مسیر رسیدن به خواسته هات برات راحتتر ولذت بخش تر وسریعتر بشه بیا وبا کارکردن روی این باورها، اونهارو به آتش بکش ومسیرو برای خودت باز کن.
خدای من عاااااااااااااشقتمممممم! سلااااام خدای زیبای من، چه صبح زیبایی، چه بهشت قشنگی، چه هوای لطیفی، آسمونو ببین، ابرهای تکه تکه رو ببین، سبزی وطراوت جنگل رو ببین، من که از همینجا شبنم روی برگ درختان رو حس میکنم، الماسهای روی تار عنکبوتها رو حس میکنم.
خدای من! اون همه چوب و وسایل اضافه مثل آب شدن قند در چای صبحانه در طبیعت حل شدن، هیچی نمونده، چقدر اینجا مرتب وتمیز شده، چقدر دلچسب شده، استاد عزیزم مریم مهربانم گوارای وجود نارنینتون ونوش جونتون اون همه قشنگی واون بهشت که خودتون زیباترش کردین، آره درسته، میشه بهشت رو هم زیباتر کرد.
ببین چقدر قشنگ سنگچین درست کردن، خدای من، یعنی من عاشقتونم بخدا.
خدای من! گریس وبراونی هنوزم باهم هستن، از صبح تا شب به قول استاد نان استاپ میخورن، چقدر دوست داشتنی ونازن، پسر من عاشقشون شده.
استاد عزیزم ومریم مهربونم، چه شب رویایی رو به صبح وصل کردین، کنار آتیش، کنار دریاچه، زیر آسمونه پر از ستاره، همراه آواز جیر جیرکها و قور باغه ها، وجغدها، مگه آدم متوجه میشه که داره صبح میشه وقتی توی این همه زیبایی وعشق غرق شده باشه؟
من خودمو کنار اون آتیش حس کردم، گرمای اون به صورتم میخورد بعدش وقتی در خونه بازشد نم سحرگاهی، توی اون هوای بینظیر و طبیعت شگفتانگیز رو روی صورتم حس کردم.
استادچه قدر ماشالله خوش تیپ شدین، آفرین به این همه تعهد وهمت ومداومت در مسیر
برای بالا بردن سطح انرژیتون وایجاد اندام متناسبتون واین میشه به وضوح حس کرد ودید که خداروشکر چقدرررررر فعالتر وبا انرژی تر شدین وهمین بهتون خیلی کمک میکنه که این همه کار سنگین انجام میدین «به تنهایی یه تنه ی درخت رو میزنین زیر بغلتون ونیارید سمت اتیش»
_توی یه شب! اراده ی شما وشروعی که کردین! بله همینه! همه چیز از یه تصمیم شروع میشه، بعد باید اقدام کرد، اقدام کوچک، وادامه دادن وادامه دادن تا تحقق خواسته ها، واین قانون تکامله.
_اصلا کاری نداشته باشی که کی تموم میشه!
تو ادامه بده واز مسیرت لذت ببر، تو روی باورهات کار کن، تو باورهای قدرتمندکننده بساز، تو ذهنتو آروم نگه دار، تو ذهنتو کنترل کن، تو تمرکزتو روی زیباییها وچیزهای مناسب وهم جهت با خواسته هات بگزار، تو ادامه بده وهرکاری که از دستت برمیاد وبهت الهام میشه انجام بده ولذت ببر از کاری که میکنی واز مسیری که توش هستی، بقیه ی راه به تو گفته میشه، قدم به قدم، وچراغ هدایت ادامه ی مسیر و برات روشن میکنه وتو با این چراغ فقط یه کم جلوتر رو میبینی پس نپرس می وچگونه، درست مثل چراغ اتومبیل در تاریکی محض جاده که فقط چند متر جلوتر دیده میشه ولی وقتی به نور این چراغ اعتماد میکنیم وبه راهمون ادامه میدیم به موقع به مقصد میرسیم، ما نگران نیستیم که خیلی جلوتر در جاده چه خبره، چون میدونیم هرچقدر جلوتر بریم این چراغ ماشین راه رو به ما نشون میده وچگونگی راه هم جلوتر نشون داده خواهد شد دقیقا در نزدیکی موانع چراغ روشنه وما اون موانع رو میبینیم ومسیر دیگر هم همونجا کنار راه باز شده که اونهم با چراغ راه پیدا میشه ولی این چیزیه که ما گنج دقیقه قبلتر وقتی توی جاده ی تاریک در حال رانندگی بودیم نمیدیدیم ونمیدونستیم، اما ادامه دادیم.
پس همه چی توی مسیر اتفاق می افته، ولازم نیست ما همه چیز رو در ابتدا بدونیم، همه چیز به ما نشون داده میشه، حتی اگر به تضادی برخورد کنیم این چراغ هدایته که راه حل مسائل رو به ما نشون میده، پس بدون نگرانی وپرسیدن چگونگیها وزمانها ادامه بده، انقده نرم وطبیعی ولذت بخش، مسیر سپری میشه وبه مقصد میرسی که فقط خدارو شکر میکنی.
_دیدیم لباسهامون دودی شده گفتیم بزار یه کم آتیش بازی کنیم!
آدمها وقتی قدمهای اول رو برمیدارن، براش بدنبال آگاهی میرن، کسب مهارت رو شروع میکنن براش شروع به صرف وقت وانرژی وهزینه میکنندوهنین اشتیاق رو برای ادامه ی مسیر بیشتر میکنه، چیزی که اگه هیچ کاری نمیکردن وهیچ راهی رو شروع نمیکردن، هیچوقت بوجود نمیومد، وهمه چیز در حد رویا باقی میموند، اشتیاقی برای تحقق رویا بوجود نمیومد.
_خدا داره فوت میکنه! ای خدا، مریم عزیزم، چقدرررررر آدمها میتونن خدابین باشن، وقتی در نسیم صبحگاهی هم تجلی حضور خداوند رو ببینن، چقدر این سبک نگاهتون وحستون رو دوست دارم، چون من هم مثل شما واز شما یاد گرفتم که خداوند و در لحظه لحظه ی زندگیم در درون وبیرون خودم ببینم وحس کنم بسیار حس قشنگیه وبه من آرامش وقدرت میده.
_این بهشت حقشه، واقعاً باید بهشت روباید تمیزوپاکیزه وزیبا نگه داشت، ما میتونیم هرجای دیگهای غیراز بهشت روبرای خودمون با کار کردن روی اون وبا گزاشتن وقت وانرژی وشوق واشتیاق، درست مثل استاد ومریم جان، به بهشت تبدیل کنیم وبعد با لذت بردن از بهشتی که ساختیم به بهشتهای زیباتر هدایت بشیم… من دیروز کل خونمو جاروبرقی کشیدم، طی کشیدم، گردگیری کردم، گلهای آشپزخانه رو آب دادم ومرتب مردم وخلاصه بگم که الان خونه ی من برای من بهشته الانه منه، مخصوصاً وقتی پنجره هارو از دوطرف خونه باز میزارم وصدای آواز پرنده ها ونسیم خنک بهاری توی خونه در جریانه، اینجا بهشته الانه منه، خداجون شکرت.
چقدرررررر شما دونفر نازنین ودوست داشتنی هستین، من عاشقتونم.
_آدم همیشه باید خودشو در نقطه ی پایانی ببینه، تصور رسیدن به نقطه ی پایانی موتور محرک ما آدمهاست وانرژی مارو برای ادامه ی راه افزایش میده، این هم یکی از قدرتهای تجسمه خواسته هاست، انرژی دادن به ما برای ادامه مسیر. برای مداومت.
خدای من شکررررررررررت بخاطر این همه زیبایی که امروز در بهشت دیدم ومیبینم وبارها وبارها میبینم وبخاطر یادآوری این همه آگاهی
سپاسگزارم ومن آنقدر این آگاهیها و تکرار وتکرار میکنم وسعی میکنم عمل کنم که تبدیل به فرکانس قدرتمند بشه ومدار منو تا دریافت تمام خواسته هام بالا تر ببره.
استاد بی نظیر من، مریم جان ای ملکه ی بهشت ازتون ممنونم وسپاس گزارم.
عزیزان ممنون که با حوصله کامنت طولانیه منو خوندین.
قربونتون بشم گرمای آتیشتون مارو هم گرم کرد ، خدای من این آتیشت چقدر قشنگه من که عاشق دیدن آتیش هستم از دیدنش سیر نمیشم وقتی گفتین که تا ساعت ۵ صبح پای آتیش بودین منم پیش شما بودم ، که من و مریم جون و استادعزیزم پای آتیش نشستیم و تا خود صبح استاد از قوانین برامون گفت از تجربیاتش از حس خوبش من دگرگون شدم ، فقط به چشمای استاد زل زده بودم و لذت میبردم از این همه ایمان از این همه جسارت ، از این همه حس خوب ، مریم عزیزم هم لابه لای حرفای استاد ،این قوانین رو تایید میکرد و مثال میاورد ، منم مات و مبهوت به تجربیات هر دوشون گوش میکردم و میدیم چقدر تشابه بین اتفاقات زندگی مون هست ،چقدر جنس اتفاقاتی که تجربه کردیم مث هم هست ، چه زمان هایی که نتونستیم ذهن رو کنترل کنیم و چه زمان هایی که به شدت کنترلش کردیم ، ولی این کنترل ذهن بوی حال خوب میداد ، ترس نبود ، اجبار نبود ، حس رهایی داشت ، رهایی و رهایی ، استاد هم لابه لای حرفاش باهامون شوخی میکرد ولی حرفایی که از قانون میزد چنان جدیتی داشت که آدم رو میخکوب میکرد چنان عزمی توش بود که دلت میخواست همون آن بلند بشی و بری دنبال هدفات ، ولی لذتی که توی نشستن پای حرفای استاد هست، هیچ جای دنیا پیدا نمیشه ، استاد عاشقتم که هر چی خوبیه تو خودت جمع کردی ، من تحسینت میکنم ، تو فوقالعاده ایی ، تو بی نظیری ، آدم یه دوست مث شما داشته باشه برکت عظیمی رو خدا توی زندگیش قرار داده ، برکتی که تو رو به همه چیز میرسونه ، اول از همه خدا ، رب ، فرمانروا ،که جاش وسط قلبمونه ، شما اینقدر خدایی هستی که آدم هیچ چیز دیگه رو نخواد ، اینقدر آرام هستی که آرامش رو بهمون تزریق میکنی ، وبه قول خداوند چه کسی بهتر از بنده ایی که نام و یاد خدا رو در دل بنده هاش زنده بکنه ، استاد چه حرفای قشنگی زدی ، استاد چه مثال هایی مگه میشه ، مگه داریم ، آخه شما چقدر ایمان داشتی که همچین نتیجه هایی گرفتی ، حرفات اینقدر شیرینه که اگر یه روز دیگه هم بشینم پای حرفات خواب به چشم نمیاد ، من پای حرفای خیلی ها نشستم که حرفای قشنگی میزدن ولی خوابم میگرفت ، ولب پای صحبت های شما خوابم نمیگیره چون سخنران نیستی ، نصیحت کننده هم نیستی ، تو عمل کننده ایی ، واس همین لذت میبرم ، چون داری دریایی از آرامش و خوشبختی و سعادت رو بهمون نشون میدی که خودت بهش رسیدی ، واس همین اینقدر مبهوت حرفات میشم ، واس همین هر چی هم بگذره تو ممکنه خسته بشی ولی من نه ، مریم عزیزم هم که انرژی محفلمونه ،وقتی تو بغلم میگیرمش فقط عشقه و عشق ، فقط بوی خوشه مهربانیه ، مریمم عاشقم عزیزم ، بینهایت ، اون دستای گرمت از خود آتیشم گرم تر بود ، ولی نه سوزنده، گرمای انرژی درونت که واقعا حدی نداره ، خنده های عمیقت که وصفی نداره ، شما همتون درس هستید ، خود زندگی هستین ، فقط ازتون ممنونم که در کنارم بودید و این شب رویایی رو پشت سر گذاشتیم ، من که عاشقانه منتظر این شبا و روزای فوقالعاده هستم تا با هم دوباره عاشقی کنیم ، وخداوند هم عاشقی ما رو ببینه و لذت ببره ، دوستون دارم 😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍
سلام استاد عزیز، خانم شایسته گل و تمام دوستان عالی و هم مسیر
همیشه هر موقع آتش می کنم متوجه شدم ه این آتش خیلی حس مثبتی داره احساس خوبی به آدم می ده خصوصا اگر توی شب باشه خیلی بیشتر لذت بخش می شه
خیلی خوب بود اول که استاد و خانم شایسته آتش کردن و بعد با ادامه دادن ایده های جدید و راهکار های عالی از راه رسیدن و به قول استاد راه ها باز می شه تا به هدفمون برسیم و اون پایان کار هم کلی به آدم انگیزه می ده که بدونم نهایتش به چه نتیجه ای می رسیم و در مورد نتیجه صحبت کردن و انگیزه دادن به خودمون برای اینکه کار رو به آخر برسونیم
استاد و خانم شایسته در هر لحظه سعی می کنند با صحبت کردن در مورد نکات مثبت و هر چیزی که بهشون احساس خوب می ده ذهنشون رو کنترل کنند
من هم هر روز سعی می کنم این کار رو بکنم و خدارو شکر زندگی ام خیلی عالیه و هر روز هم عالی تر می شه هر چقدر که تواناییم توی کنترل ذهنم بهتر می شه زندگی زیبا تر می شه
صبح زود هم پارادایس بهشت زیبا رو دیدیم که بسیار زیبا و عالی بود دریاچه و چمن ها و جنگل بسیار عالی که کلی انرژی مثبت داشت خدارو شکر استاد و خانم شایسته هم کلی با انگیزه همه جا رو تمیز کردن و چوب ها و وسایل اضافی رو سوزوندن و محوطه هم باز و احساسش خیلی بهتر و مثبت تر شده آتش دوباره هم با حال بود که باد هم کمک کننده است وقتی فرکانسون خوب باشه باد هم به موافق ما کار کنه
براونی و گریس خیلی عالی بودن و پرنده ای که کنارشون بود رو دیدم و توی ذهنم داشتم فکر می کردم که چقدر اینها رابطشون با هم خوبه چون توی ذهنم داشتم فک می کردم پرنده ها اصولا کمتر کنار انسان ها با این فاصله نزدیک میان ولی کنار این حیوون ها خیلی راحت ترند و احساس امنیت می کنند
کلی لذت بردم کلی آگاهی ها برام تکرار شد و متعهد تر شدم برای عمل کردن بهشون و باور هام قوی تر شد فرکانسم عالی شد خدارو شکر
همتون رو دوست دارم موفق و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد عزیز
امیدوارم این کامنت رو خودتون بخونید
درباره قران یه چیزی رو خیلی دوست دارم اونم اینه که حتی پیامبران رو هم نقد میکنه مثل حضرت یونس اونجایی که قهر میکنه مثل حضرت یوسف اونجایی که از کسی بجز خدا کمک میخواد
یا اونجایی حضرت موسی از خدا برا قومش عذاب خواست
اینجوری آدم به این فهم میرسه که هیچ انسانی کامل نیست و از آدمها نباید بت ساخت
من اینو اولین بار سر کلاس nlp آقای بستان فهمیدم که سر کلاس شروع کرد از شما بد گفتن و بی نهایت عصبی شدم وتمام سعیم رو کردم که در نهایت ادب جواب بدم که اینجوری شما رو قضاوت نکنن ایشون از خانم تیموری حمایت میکردن و حرفهایی در باره شما میزدن که درست یا غلت بودنش برای من ملاک نبود و اون حرفها باعث شد بشینم و روزها درباره شما فکر کنم و اون موقع فهمیدم که من دید اشتباهی نسبت به شما داشتم و همین باعث میشد که من به خواسته هام نرسم و اون حرفهایی که آقای بستان درباره شما زد و فکر میکرد که داره شما رو از چشم من میندازه و واقعا یه جاهایی منو سر کلاس مسخره میکرد و تیکه مینداخت بهم برعکس جواب داد من اون دوره رو تا آخر رفتم ولی حتی مدرک مستری خودمم رو هم نگرفتم کامل از ایشون و اونمحیط فاصله گرفتم و نتنها ایمان من به شما از بین نرفت بلکه به مراتب ایمان من نسبت به شما بیشتر شد چون به شما شک کردم و وقتی بیشتر در زندگی و گفتار شما دقیق شدم دیدم که شما انسان راستگوتری هستین نسبت آقای بستان
میدونید الان که میخوام این جمله رو بنویسم تو حالتی از زندگی خودم هستم که شاید میتونم شمارو درک کنم چون به خاطر یه مسعله کوچیک دیشب همسرم سرو صدا که من طلاق میخوام و خیلی برام دردناک بود که پسرم گفت بابا به مامان بگو طلاق نگیره چون برا من سخته که بین شما یکی رو انتخاب کنم
امروز خیلی اتفاقی پیچ خانم تیموری رو دیدم که لحظه دیدارش با میکاعیل رو به تصویر کشیده بود وتو اینستا منتشر کرده بود وکپش زیرش روکه خوندم باز هم فهمیدم که حرف با عمل چقدر فرق داره و آدمی که یکی از شعارهاش درباره بخششه خودش پر از خشمه
من هیچ وقت تصور این رونمیکنم که زندگی من مثل شما باشه چون من رویاها و آرزوهای خودم رو دارم ولی دیدن زندگی شما بی نهایت به من انرژی میده که من هم میتونم رویاهام رو عملی کنم من بعد از خوندن کپشن خانم تیموری به شما حق دادم برای تصمیمی که برای ادامه زندگی گرفتین که با ایشون نباشین واین یکی از موضوعاتی بود که نتونسته بودم باهاش کنار بیام چون من اصلا میلی به جدایی از همسرم ندارم گرچه یه وقتایی واقعا اذیت میشم ولی برای این کار دلایل خودمو دارم
هر چه میگذره ایمان من به شما بیشتر میشه و تصویری که باید از شما داشته باشم به عنوان یک استاد و راهنما داره هر لحضه شفاف تر و بهتر میشه
برای خلق خواسته هاتون واقعا براتون خوشحالم
و امیدوارم با الهام گرفتن از شما من هم بتونم خواسته های خودم رو محقق کنم
البته درمورد خیلی از خواسته هام خیلی موفقیت کسب کردن مثل رابطه ام با خدا رابطه ام با خانوادم رابطه ام با مردم رابطه ام با خودم در باره سلامتی فقط یکم تو موارد مالی ضعیف عمل کردمکه با توجه به زندگی شما میدونم که این اتفاق به زودی برام خواهد افتاد انشاالله
براون بهترین آرزوهارو دارم استاد دوست داشتنی❤️❤️❤️🌺🌺🌺🙏🙏🙏
سلام استاد همیشه شاد باشی اونجا در پارادایس یک دونه تنور اجری درست کن هم برای سوزوندن چوب که خیلی لذت داره کنار اتیش نشستن هم برای کباب موفق باشی و شاد و خوش>>>>
سلام به همه
استاد از اونجایی که شاگرد خودتم وذهنمو جوری تربیت کردم که به محض دیدن یه چیزی دنبال راحت تر کردنشه این ایده ها به ذهنم رسید گفتم سریع بنویسم.شما تنه های بزرگی رو داشتید که میخواستید بسوزونید و بازم قطعا پیش میاد یه اره برقی کار درست تر بخرید که تنه ها رو همون جا کوچیک کنید که حملش راحتتر بشه بعد فرغون برقی هست یکی بخرید این تنه ها شاخو برگایی که کندید رو بریزید توش راحت جابه جا کنید.یه دونه شن کش که فاصله های شونه هاش کمتر باشه بگیرید راحت این شاخ و برگها رو جا به جا کنید جمع کنید میتونید بکشید رو هم بریزید باهاش برای سنگ جمع کردن وخیلی چیزای دیگم راحته دیگه نیازی نیست هی دولا راست بشید چوب جمع کنید حالت اهرمم داره کارو راحتتر میکنه.
در هر صورت لایک داری استاد جان.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و همهی دوستان گرامی استاد صحبتاتون خیلی دوست دارم باهاش انرژی میگیرم خیلی زیاد هر جا میتونه زیبا باشه مهم اینه که حس ما خوب و خوش باشه و اونجا برامون میشه یه چیزی شبیه بهشت
وای استاد خیلی عالی بود🤩بسیار لذت بخش وزیبا🥰🤩🤩
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته …
ذهن و افکار بد آن مانند تاریکی شب می ماند ….
چه بسا که با توجه به بزرگی خداوند وقدرت عظیم او در همه ی زمینه ها نباید ذهن تاریک باشد!
چرا که ما خلیفه اوییم و او از روح خود در ما دمیده است . اگر در ذهنت شعله ای حتی کوچک روشن کردی خواهی دید که چگونه ذهن تاریک را از این تاریکی رها می سازی !
شعله کوچک همان یقین و باوریست که باعث رشد تو میشود ، ولی اگر این آتش کوچک را رها کنی کم کم خاموش میشود و دوباره شروع تاریکیست …. پس باید هیزم هایی که باعث جان دوباره به آتش میشود را بیاوری و روی شعله کوچک بگذاری ….هیزم ها همان باورهای درست و افکار و فرکانس هاییس که برای رسیدن به خوشبختی و کمالت باید مدام آنها را تکرار کنی تا آتش و روشنایی ذهنت خاموش نشود …
آنگاه خواهی دید که چگونه شعله ور میشود باور ها و همه جا را روشن میکند ….
وقتی برای روشن شدن آتش از چوب های کوچک شروع کنی برای دوام و بیشتر شدنش نیازمند چوب های تنومندی هستی …افکار نیز در ابتدا نیازمند باورهایی است برای روشن شدن و بعد این باور ها بزرگ و بزرگتر میشود …در نهایت ذهنت خلوت میشود از افکار پوچ و منفی و باورها همچون خاکستر آتش در ذهنت میماند و حتی هنوز باورهای قوی ذهنت گرمایی دارند که میتواند دوباره با هیزم باور های خووب شعله ور کند آتش ذهنت را ….باور های قوی تو هیچ وقت از بین نمی رود اگر همیشه آن را تقویت کنی ….
به نام خداوند زیبا
چه بارونی گرفتهههه، خداجون شکررررررررررت. نوشتن این کامنت تواین فضای رویایی چه لذتی داره…
خوب…..
خدای من، هیچوقت تصورشو نکرده بودم که بهشت توی شب چه شکلیه؟!
واما بهشت ما توی شب:یه کلبه ی چوبی قشنگ که با نور لامپ سر درش روشن شده.
یه پل چوبی که دور تا دورش تاریکیه مطلقه وروی خودش با نور لامپ روشنه، اصلا معلوم نیست که یه وجب اینور واونور ترش چیه؟!
روشنی این لامپها فقط این گل واین کلبه ی چوبیه زیبارو نشون میده، همین باعث میشه آدم غفلت نکنه وپاشو این ور واونور نززاره وفقط پاشو جایی بزاره که نور چراغ اونجارو روشن کرده..
بازی وقانون زندگی هم همینه:اگه بدونیم وباور داشته باشیم که چراغی به اسم هدایت الله، لحظه به لحظه وقدم به قدم جلوی پامون رو بهمون نشون میده وبا کنترل ذهنمون وموندن توی احساس خوب، چراغی داریم که مسیرو برای ما روشن می کنه وبهمون نشون میده که قدم بعدی چیه؟!
پس راهمون روشنه وفقط یه قدم جلوترومیبینیم، وچقدر اینجا توی غالب این تصویر از شب بهشت، برام منطقی شد که فقط باید قدم به قدم با کنترل ذهن وموندن توی احساس خوب ووصل شدن به هدایت الله مسیرمون رو سپری کنیم، درست مثل مسیر ورود به این پل چوبی تارسیدن به کلبه که صراط مستقیم داره ونیم متر اینورتر ویا اونورتر مارو میندازه تو دریاچه که خوراک کروکودیل بشیم… 😂😂🐊🐊
تو این فضای شب بهشت چه قدر دلنوازه آواز زیبای جیرجیرکها.
من همیشه وقتی صدای آواز جیرجیرکها وقور قور وزغها و آواز پرندگان وحتی صدای حیوانات را می شنوم که در سحرگاهان یا در دل تاریکی شب میخوانند، احساسی بهم دست میده که بهم میگه اونها دارن با زبون خودشون مدح وثنای رب جهانیان رو میگن وخداوند رو ستایش میکنند، مخصوصاً صدای خروس در سحر، خیلی خیلی حس خوبی بهم میده..
خدای من!
هرروز وهرشب ما هدفمند برای انجام مأموریت های پی در پی زنده هستیم وزندگی می کنیم وبه اهداف کوچک وبزرگمون میرسیم ورشد می کنیم وبزرگتر میشیم وآگاهی هامون رو در حل مسائل به یاد میاریم ودوباره از خودمون به اصلمون وخدای درونمون تکامل پیدا میکنیم ودوباره برمیگردیم وبازگشت همه بسوی اوست.
خدای من!
سوزاندن وسایل اضافه ودورریختنی چقدر حس خوبی بهم میده… اوووووه انگار شب چهارشنبه سوریه اینجا، چقدرررررر قشنگه خدای من، عااااشق آتیش بازی هستم.. پاکسازی زندگیمون از وسایل اضافه ودورریختنی، چقدرررررر فضای زندگیمون رو زیباتر ودلبازتر میکنه، وچقدر جارو برای وسایل کارآمد باز میکنه.
_بسوزون بسوزون تا برگرده به دامان طبیعت.
من گاهی وقتا میدیدم که شالیکارها وکشاورزان بعداز برداشت محصول زمینهاشونو آتیش میزدن وبرام سؤال بود چرا؟
یه پرده از جلوی چشمم کناررفت :اونها با اینکارشون طبیعت رو از علفهای هرز واضافه وهر باقیمانده ی بدرد نخور از گیاهانی که کشت کردند، پاک میکنند وزمین رو پاکیزه وآماده برای محصول سال جدید وشایدم با اینکار زمین حاصلخیزتر میشه!
وقانون :
باید باورهای محدود کننده رو حرص کنیم باید اونها روبا روشن کردن شعله های وجودمون برای درک وعمل به آگاهیها ی قوانین هستی وهمینطور شعلهورکردنه انگیزمون برای ادامه ی اینکار، این باورهای درهم تنیده ی محدود کننده رو نابود کنیم وبه آتش بکشیم وزمین ذهنمون رو آماده کنیم برای کاشت باورهای قدرتمند کننده.
روشن شدن آتش انگیزه واشتیاق برای ادامه ی ماندن در این مسیر کسب آگاهی وعمل به آگاهی، چقدرررررر زندگیه مارو روشنتر میکنه، وچقدر زیباتر وگرمتر، درست مثل شعله های آتشی که در بهشت روشن شده که همه جارو در اطرافش گرم و روشن میکنه.
خدای من!
_زندگی با نور معنا داره.
آره واقعا همینطوره، اگه روشناییه هدایتهای الله در مسیر زندگیمون نبود، زندگی در تاریکی وگمراهی وسردر گمی، غوطه ور وبی معنا بود وچه پوچ بود..
خدا ی من! شکررررررررررت که قلب منو هرلحظه با نور هدایت هات روشن وپر نور میکنی تا قدم های بعدی رو بهتر ببینم واقدام کنم وتو مسیر خواسته هام باشم وراحتتر وبا کیفیتتر وبالذت بیشتر مسیرموادامه بدم.
خدای من!
اگر نور حضور تو در لحظه لحظه ی زندگیمون نبود، از همون بدو تولد، زندگیمون چقدر تاریک وبی معنا بود.
_ریختن بنزین روی اتیش:من از دیدن این تصویر به این درک وآگاهی رسیدم که آتش انگیزه وروشناییه آگاهی وهدایت داره باورهای محدود مارو میسوزونه ونابود میکنه وبا کارکردن روی خودمون داریم باورهای غلط ومحدوکننده روازبین میبریم وذهنمون رو از چیزهای اضافه وبدرد نخور وهرز پاکسازی میکنیم، تا جایی برای باورهای قدرتمند کننده باز شه، حالا چیه که تو این مسیر به ما مثل بنزین کمک میکنه؟! ومثل بنزین عمل میکنه؟!
به نظر من گوش کردن وتکرار آموزشهای استاد اثر بخش ترین بنزین برای نابودی باورهای محدود کننده ی ذهنه.
_بنزین آتش رو شعله ور میکنه وگر میگیره وچند لحظه بعد فروکش میکنه:دقیقا مثل این میمونه که ما فقط در زمان کوتاهی آموزشها و جدی بگیریم وعمل به قوانین رو ادامه ندیم واثر بخشیه این آموزشها ویاداوری قوانین، به محض تکرار نشدنش، کمتر وکمتر میشه ومثل بنزین گرگرفتگی واثرش فروکش میکنه ودیگه راهمون سخت تر وطولانیتر میشه، پس بیایید همگی از بنزین محرکمون که آموزشهای استاد هست استفاده کنیم وتکرار وتکرار کنیم وادامه بدیم، چون به محض کنار گزاشتن وتکرار نکردنش برای بارورسازی وپاکسازی، دوباره همه چیز فروکش میکنه وذهنمون پراز باورهای نامناسب ومحدود ومنفی باقی میمونه وهیچ تلاشی برای ازبین بردن این درختان هرز ذهنمون صورت نمیگیره، اصلا تماشای زندگی در این بهشت خودش به تنهایی آتشی در وجود تک تک ما شعله ور کرده که نگو ونپرس استاد مهربانم، وهرکدوم از ما فایلهای رایگان ودوره هایی در دست داریم که با تکرار وتکرار اونها، مثل بنزین این شعله هارو شعله ورتر وقوی تر میکنیم برای رسیدن به اهداف باید اشتیاق سوزان وایمان وتعهد داشت واقدام کرد.
_خدای من چقدرررررر آتش زیباست واین هم حاصل تکامل بشراست وچه زیبا مسخر انسان شده.چون طبق وعده ی خداوند هرآنچه در زمین وآسمان وبین اندوست به تسخیر ما درآمده.
_استفاده از مشعل:استفاده از ابزار کارآمد ومناسب برای پیشبرد اهداف، که در بحث درک واجرای آگاهیهای جهان هستی برای من مشعل تداعی کننده ی محصولات استاد عباس منش هستش، ما برای داشتن یه ابزار کارآمد که کارمون رو راحتتر وبا کیفیتتر وسریعتر انجام بدیم در مراحل تکامل، اقدام به هزینه کردن وتهیه ی ابزار مناسب وکارامد میکنیم وچقدر این ابزار میتونه به ما کمک کنه که به هدف اصلیمون راحتتر برسیم، منم بعداز طی کردن تکامل، محصول 12 قدم رو از اول تا اینجا که آخر قدم 9 هست تهیه کردم ودلم میخواد به ابزار مناسب واپدیت شده وکارامد روانشناسی ثروت هم دسترسی پیدا کنم وقطعا این اتفاق بزودی محقق میشه ومن بهای اونرو میپردازم وبیلیونها برابر بیشاز این بهارو به زندگیم وارد میکنم والبته که با عمل به اون آگاهیها وتکرار ومداومت در انجام آموزشهای 12قدم وروان شناسی ثروت.
البته که من تا اینجاهم قدم به قدم، کوچیک کوچیک اومدم جلو وفقط ادامه دادم واستقامت ورزیدم واز 12 قدم وفایل های رایگان مثل بنزین ومشعل استفاده کردم وتا رسیدن به خواسته هام ادامه خواهم داد با تعهد زیاد وبا احساس لذت از مسیر با ایمان به اینکه مسیردرست همینه…
_تکامل سوختن این چوبها از چوبهای کوچک به بزرگتر :همه چیز باید سیر تکامل خودرا طی کند، به طور مثال ما در ابتدای مسیر فقط روی باورهای محدود کننده ی واضح که بسیار تکرار شونده بودند تمرکز داشتیم وروی اونها کار میکردیم وپیشتر که آمدیم به باورهای مخرب مخفی رسیدیم که با طی کردن تکامل رفتیم سراغ بیرون کشیدن باورهای لایه های زیرین ذهنمون وترمزهای مخفیه ذهن رو بیرون کشیدیم وبجای اونها باورهای مناسب وزیبا میسازیم که در هر لحظه فرکانس مناسب وقدرت مند در ما ایجاد میکنه، وچون این باورهای مخفی در لایه های زیرین ذهنمون هستند دسترسی به اونها مستلزمه تعهد واستمرار بیشتر به درک وفهم آگاهیهای قوانینه وخواندن فکر خداونده.
_آره اگه ادامه بدیم راه ها باز میشه.
استاد جان ومریم عزیزم وقتی که شمارو دیدم که اون همه چوب وخار وخاشاک رو از مسیر واز اون فضا جمع کردین و اوردین اونجا تا آتش بزنید، چقدرررررر تحسین تون کردم، گفتم آفرین واحسنت به این میگن تعهد، به این میگن ادامه دادن، به این میگن استقامت، شما میتونستید اون همه درخت هرز رو کنار مسیر به حال خودشون رها کنید ولی شما برای زیباتر شدن ودلبازتر شدن وراحتتر شدن مسیرتون واطرافتون وبرای دلچسبتر شدن فضای بهشت کمر به پاکسازی اونجا بستین وبا این موضوع به این آگاهی رسیدم:اگر باورهای مخرب ومنفی که فضای ذهنتو پر کرده وحرکت رو برات سخت وناممکن کرده، شناختی وشروع به قطع این باورهای هرز کردی، راهت رو ادامه بده واونها رو به حال خودشون رها نکن، وبرای اینکه ادامه ی مسیر رسیدن به خواسته هات برات راحتتر ولذت بخش تر وسریعتر بشه بیا وبا کارکردن روی این باورها، اونهارو به آتش بکش ومسیرو برای خودت باز کن.
خدای من عاااااااااااااشقتمممممم! سلااااام خدای زیبای من، چه صبح زیبایی، چه بهشت قشنگی، چه هوای لطیفی، آسمونو ببین، ابرهای تکه تکه رو ببین، سبزی وطراوت جنگل رو ببین، من که از همینجا شبنم روی برگ درختان رو حس میکنم، الماسهای روی تار عنکبوتها رو حس میکنم.
خدای من! اون همه چوب و وسایل اضافه مثل آب شدن قند در چای صبحانه در طبیعت حل شدن، هیچی نمونده، چقدر اینجا مرتب وتمیز شده، چقدر دلچسب شده، استاد عزیزم مریم مهربانم گوارای وجود نارنینتون ونوش جونتون اون همه قشنگی واون بهشت که خودتون زیباترش کردین، آره درسته، میشه بهشت رو هم زیباتر کرد.
ببین چقدر قشنگ سنگچین درست کردن، خدای من، یعنی من عاشقتونم بخدا.
خدای من! گریس وبراونی هنوزم باهم هستن، از صبح تا شب به قول استاد نان استاپ میخورن، چقدر دوست داشتنی ونازن، پسر من عاشقشون شده.
استاد عزیزم ومریم مهربونم، چه شب رویایی رو به صبح وصل کردین، کنار آتیش، کنار دریاچه، زیر آسمونه پر از ستاره، همراه آواز جیر جیرکها و قور باغه ها، وجغدها، مگه آدم متوجه میشه که داره صبح میشه وقتی توی این همه زیبایی وعشق غرق شده باشه؟
من خودمو کنار اون آتیش حس کردم، گرمای اون به صورتم میخورد بعدش وقتی در خونه بازشد نم سحرگاهی، توی اون هوای بینظیر و طبیعت شگفتانگیز رو روی صورتم حس کردم.
استادچه قدر ماشالله خوش تیپ شدین، آفرین به این همه تعهد وهمت ومداومت در مسیر
برای بالا بردن سطح انرژیتون وایجاد اندام متناسبتون واین میشه به وضوح حس کرد ودید که خداروشکر چقدرررررر فعالتر وبا انرژی تر شدین وهمین بهتون خیلی کمک میکنه که این همه کار سنگین انجام میدین «به تنهایی یه تنه ی درخت رو میزنین زیر بغلتون ونیارید سمت اتیش»
_توی یه شب! اراده ی شما وشروعی که کردین! بله همینه! همه چیز از یه تصمیم شروع میشه، بعد باید اقدام کرد، اقدام کوچک، وادامه دادن وادامه دادن تا تحقق خواسته ها، واین قانون تکامله.
_اصلا کاری نداشته باشی که کی تموم میشه!
تو ادامه بده واز مسیرت لذت ببر، تو روی باورهات کار کن، تو باورهای قدرتمندکننده بساز، تو ذهنتو آروم نگه دار، تو ذهنتو کنترل کن، تو تمرکزتو روی زیباییها وچیزهای مناسب وهم جهت با خواسته هات بگزار، تو ادامه بده وهرکاری که از دستت برمیاد وبهت الهام میشه انجام بده ولذت ببر از کاری که میکنی واز مسیری که توش هستی، بقیه ی راه به تو گفته میشه، قدم به قدم، وچراغ هدایت ادامه ی مسیر و برات روشن میکنه وتو با این چراغ فقط یه کم جلوتر رو میبینی پس نپرس می وچگونه، درست مثل چراغ اتومبیل در تاریکی محض جاده که فقط چند متر جلوتر دیده میشه ولی وقتی به نور این چراغ اعتماد میکنیم وبه راهمون ادامه میدیم به موقع به مقصد میرسیم، ما نگران نیستیم که خیلی جلوتر در جاده چه خبره، چون میدونیم هرچقدر جلوتر بریم این چراغ ماشین راه رو به ما نشون میده وچگونگی راه هم جلوتر نشون داده خواهد شد دقیقا در نزدیکی موانع چراغ روشنه وما اون موانع رو میبینیم ومسیر دیگر هم همونجا کنار راه باز شده که اونهم با چراغ راه پیدا میشه ولی این چیزیه که ما گنج دقیقه قبلتر وقتی توی جاده ی تاریک در حال رانندگی بودیم نمیدیدیم ونمیدونستیم، اما ادامه دادیم.
پس همه چی توی مسیر اتفاق می افته، ولازم نیست ما همه چیز رو در ابتدا بدونیم، همه چیز به ما نشون داده میشه، حتی اگر به تضادی برخورد کنیم این چراغ هدایته که راه حل مسائل رو به ما نشون میده، پس بدون نگرانی وپرسیدن چگونگیها وزمانها ادامه بده، انقده نرم وطبیعی ولذت بخش، مسیر سپری میشه وبه مقصد میرسی که فقط خدارو شکر میکنی.
_دیدیم لباسهامون دودی شده گفتیم بزار یه کم آتیش بازی کنیم!
آدمها وقتی قدمهای اول رو برمیدارن، براش بدنبال آگاهی میرن، کسب مهارت رو شروع میکنن براش شروع به صرف وقت وانرژی وهزینه میکنندوهنین اشتیاق رو برای ادامه ی مسیر بیشتر میکنه، چیزی که اگه هیچ کاری نمیکردن وهیچ راهی رو شروع نمیکردن، هیچوقت بوجود نمیومد، وهمه چیز در حد رویا باقی میموند، اشتیاقی برای تحقق رویا بوجود نمیومد.
_خدا داره فوت میکنه! ای خدا، مریم عزیزم، چقدرررررر آدمها میتونن خدابین باشن، وقتی در نسیم صبحگاهی هم تجلی حضور خداوند رو ببینن، چقدر این سبک نگاهتون وحستون رو دوست دارم، چون من هم مثل شما واز شما یاد گرفتم که خداوند و در لحظه لحظه ی زندگیم در درون وبیرون خودم ببینم وحس کنم بسیار حس قشنگیه وبه من آرامش وقدرت میده.
_این بهشت حقشه، واقعاً باید بهشت روباید تمیزوپاکیزه وزیبا نگه داشت، ما میتونیم هرجای دیگهای غیراز بهشت روبرای خودمون با کار کردن روی اون وبا گزاشتن وقت وانرژی وشوق واشتیاق، درست مثل استاد ومریم جان، به بهشت تبدیل کنیم وبعد با لذت بردن از بهشتی که ساختیم به بهشتهای زیباتر هدایت بشیم… من دیروز کل خونمو جاروبرقی کشیدم، طی کشیدم، گردگیری کردم، گلهای آشپزخانه رو آب دادم ومرتب مردم وخلاصه بگم که الان خونه ی من برای من بهشته الانه منه، مخصوصاً وقتی پنجره هارو از دوطرف خونه باز میزارم وصدای آواز پرنده ها ونسیم خنک بهاری توی خونه در جریانه، اینجا بهشته الانه منه، خداجون شکرت.
چقدرررررر شما دونفر نازنین ودوست داشتنی هستین، من عاشقتونم.
_آدم همیشه باید خودشو در نقطه ی پایانی ببینه، تصور رسیدن به نقطه ی پایانی موتور محرک ما آدمهاست وانرژی مارو برای ادامه ی راه افزایش میده، این هم یکی از قدرتهای تجسمه خواسته هاست، انرژی دادن به ما برای ادامه مسیر. برای مداومت.
خدای من شکررررررررررت بخاطر این همه زیبایی که امروز در بهشت دیدم ومیبینم وبارها وبارها میبینم وبخاطر یادآوری این همه آگاهی
سپاسگزارم ومن آنقدر این آگاهیها و تکرار وتکرار میکنم وسعی میکنم عمل کنم که تبدیل به فرکانس قدرتمند بشه ومدار منو تا دریافت تمام خواسته هام بالا تر ببره.
استاد بی نظیر من، مریم جان ای ملکه ی بهشت ازتون ممنونم وسپاس گزارم.
عزیزان ممنون که با حوصله کامنت طولانیه منو خوندین.
سلام بر لیلای خداوندم
عزیدلم این کامنت بی نظیرت با من چه گرد چقدر راحت و در نهات ساده همه ی اون زیبایی هارو بیان کردی عشق من
چقدر عاشق تحسین کردنت هستم
خدایاشکرت
هزاران بارشکرت که اینقد دستان خودتو بهم نشون میدی و هر لحظه به راحت تریم کارا هدایتم میکنی
خدیاشکرت
علشقتم لیلای قشنگم
و برایت ب نهایت توحید بی نهایت وصل بودن بی نهایت برایت دیدن این زیبایی هارو خواستارم عشق من
به نام خالق فراوانی
سلام خانم بشارتی عزیزم
سپاسگزارم بابت این دیدگاه فوق العاده که جزو نظرات انتخابی هم شده
خدایاشکرت بابت وجود این دوستای عزیز
خدایاشکرت بابت حضور من در این خانواده بی نظیر
و من تحسین میکنم این نگاه زیباتونو
تحسین میکنمممممم این تمرکز بر نکات مثبت و به اشتراک گذاشتن اونا
تحسین میکنم طولانی نوشتنارو
اوایل اصلا حوصلم نمیشد بخونم دیدگاهای طولانی رو
الان هرچی انرژی دارمو صرف میکنم تا یادبگیرممممم از آگاهی های همه عزیزانم
خدایاشکرت
در پناه الله یکتا….
سلام.
چقدر خوب نوشتی و چقدر انرژی خوبی داره.
ممنون از اینهمه اگاهی
سلام، سلام ، سلام،
قربونتون بشم گرمای آتیشتون مارو هم گرم کرد ، خدای من این آتیشت چقدر قشنگه من که عاشق دیدن آتیش هستم از دیدنش سیر نمیشم وقتی گفتین که تا ساعت ۵ صبح پای آتیش بودین منم پیش شما بودم ، که من و مریم جون و استادعزیزم پای آتیش نشستیم و تا خود صبح استاد از قوانین برامون گفت از تجربیاتش از حس خوبش من دگرگون شدم ، فقط به چشمای استاد زل زده بودم و لذت میبردم از این همه ایمان از این همه جسارت ، از این همه حس خوب ، مریم عزیزم هم لابه لای حرفای استاد ،این قوانین رو تایید میکرد و مثال میاورد ، منم مات و مبهوت به تجربیات هر دوشون گوش میکردم و میدیم چقدر تشابه بین اتفاقات زندگی مون هست ،چقدر جنس اتفاقاتی که تجربه کردیم مث هم هست ، چه زمان هایی که نتونستیم ذهن رو کنترل کنیم و چه زمان هایی که به شدت کنترلش کردیم ، ولی این کنترل ذهن بوی حال خوب میداد ، ترس نبود ، اجبار نبود ، حس رهایی داشت ، رهایی و رهایی ، استاد هم لابه لای حرفاش باهامون شوخی میکرد ولی حرفایی که از قانون میزد چنان جدیتی داشت که آدم رو میخکوب میکرد چنان عزمی توش بود که دلت میخواست همون آن بلند بشی و بری دنبال هدفات ، ولی لذتی که توی نشستن پای حرفای استاد هست، هیچ جای دنیا پیدا نمیشه ، استاد عاشقتم که هر چی خوبیه تو خودت جمع کردی ، من تحسینت میکنم ، تو فوقالعاده ایی ، تو بی نظیری ، آدم یه دوست مث شما داشته باشه برکت عظیمی رو خدا توی زندگیش قرار داده ، برکتی که تو رو به همه چیز میرسونه ، اول از همه خدا ، رب ، فرمانروا ،که جاش وسط قلبمونه ، شما اینقدر خدایی هستی که آدم هیچ چیز دیگه رو نخواد ، اینقدر آرام هستی که آرامش رو بهمون تزریق میکنی ، وبه قول خداوند چه کسی بهتر از بنده ایی که نام و یاد خدا رو در دل بنده هاش زنده بکنه ، استاد چه حرفای قشنگی زدی ، استاد چه مثال هایی مگه میشه ، مگه داریم ، آخه شما چقدر ایمان داشتی که همچین نتیجه هایی گرفتی ، حرفات اینقدر شیرینه که اگر یه روز دیگه هم بشینم پای حرفات خواب به چشم نمیاد ، من پای حرفای خیلی ها نشستم که حرفای قشنگی میزدن ولی خوابم میگرفت ، ولب پای صحبت های شما خوابم نمیگیره چون سخنران نیستی ، نصیحت کننده هم نیستی ، تو عمل کننده ایی ، واس همین لذت میبرم ، چون داری دریایی از آرامش و خوشبختی و سعادت رو بهمون نشون میدی که خودت بهش رسیدی ، واس همین اینقدر مبهوت حرفات میشم ، واس همین هر چی هم بگذره تو ممکنه خسته بشی ولی من نه ، مریم عزیزم هم که انرژی محفلمونه ،وقتی تو بغلم میگیرمش فقط عشقه و عشق ، فقط بوی خوشه مهربانیه ، مریمم عاشقم عزیزم ، بینهایت ، اون دستای گرمت از خود آتیشم گرم تر بود ، ولی نه سوزنده، گرمای انرژی درونت که واقعا حدی نداره ، خنده های عمیقت که وصفی نداره ، شما همتون درس هستید ، خود زندگی هستین ، فقط ازتون ممنونم که در کنارم بودید و این شب رویایی رو پشت سر گذاشتیم ، من که عاشقانه منتظر این شبا و روزای فوقالعاده هستم تا با هم دوباره عاشقی کنیم ، وخداوند هم عاشقی ما رو ببینه و لذت ببره ، دوستون دارم 😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍
به به خدایا شکرت💖