https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-23 08:09:302024-12-18 13:01:15سریال زندگی در بهشت | قسمت 2
635نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد آتیش بازی خفنی بود مخصوصا اون بنزین پرت کردنات 😁😁😂❤️ به نظرم به جای بنزین از گازوئیل یا نفت سفید استفاده بکنین برای آتیش زدن بهترن چون وقتی میسوزن زود تموم نمیشن سری بعد امتحان کنین 😎
خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر این پارادایس واقعا خود پارادایسه 😍😍😍
شما دوستان رو نمیدونم ولی من به شخصه وقتی این فایل هارو میبینم احساس میکنم خدا لطف داشته بهم و یه نسخه دمو از n سال آیندمو بهم نشون میده و واقعا تحسین میکنم و حال میکنم از دیدن این زیباییها،
از استاد عزیز و مریم شایسته عزیز و خانم فرهادی و آقا ابراهیمم تشکر میکنم به خاطر زحماتشون💜💜💜
من ی کنکوری ام و ۳،۴ ماه دیگه کنکور دارم،چند روزی بود که تو وضعیت نا امیدی مطلق بودم و هی نجواها تو سرم بود که آره نمیشه نمیتونی ولش کن ولی همش به خدا میگفتم خدایا خودت من و هدایت کن من باید همین امسال موفق بشم خلاصه خیلی بی انگیزه بودم برای درس خواندن و ادامه دادن به کارم حتی چند روزی هم خیلی کم خواندم،امروز حس گفت بیام سایت تقریبا ی هفته ای بود نیومده بودم که متوجه سریال زندگی در بهشت شدم،خیلی عالین،مخصوصا این یکی که کلی بهم درس داد انگار خدا داشت با هام حرف میزد از زبان شما،خیلی گریه کردم و کلی انگیزه گرفتم وقتی گفتید تو ادامه بده خدا هدایت میکنه راه ها باز میشه ،وقتی گفتید واقعا چه لذتی داره آدم کاری و را تمام کنه و نتیجه ش و ببینه،و وقتی آدم در حین کار پایان را ببینه انگیزه اش برای ادامه دادن میره بالاو همه این صحبت ا و این کارهای شما برای من انگیزه شد برای ادامه دادن دوباره به مسیرم و اینکه تمام توان و قدرتم را بزارم برای موفقیت و تمام تمرکزم را از روی موانع راه بردارم و دوباره شروع کنم و تمرکزم را صفر تا صد روی نتیجه دلخواهم بزارم روی پیروزی و حس فوق العاده رضایتمندی از خود ،واقعا سپاسگزارتونم و خدا را شکر میکنم که مرا به اینجا هدایت کرد خدایا شکرت آره من پیروز میشم چون تا تهش میرم و از خدای بزرگ میخوام که همه مون را به راه راست هدایت کنه
عاشقتونم😍😘😚به امید روزی ام که میام و خبر خوش پیروزی ام را براتون میگم
خیلی حالم عالی شده و پر از انگیزه برای ادامه دادن خدایا شکرت
واقعا هم این بهشت فوق العاده است خدایا شکرت برای این همه زیبایی که چشمام فرصت دیدن را دارن😊
اونم اتشی که با کاغذای اضافی و ات و اشغالایی که باید دو ریخته بشن و این یه درس و یاد اوری داره که دورو برمون رو از وسایل اضافی خالی کنیم ووابستگی نداشته باشیم تا از وسایل مورد نیاز وجدید پر بشیم
خدایا به خاطر زیبایی اتش و اون رنگ خاصی که فقط توی شب قابل دیدنه سپاسگذارم
تحسینتون میکنم به خاطر رابطه ی عالیتون خیلی عالی هستید😍😍😍😍😍
صدای بلند شب توی پرادایس همه چیزو تحت شعاع قرار میده چه موزیک یک نواخت و دلنشینی خدایا به خاطر طبیعت زنده و پویا سپاسگذارم
اوه اوه مشعل دیگه کار تمومه 😘😘
از کوچک شروع شده وتکامل رو به ما نشون میده که اگر از اول استاد میخاست با بنزین اتیش رو روشن کنه نمیتونست چون بنزین یک دفعه شعله میگیره و زود فروکش میکنه توی پرانتز بگم (نفت سفید از بنزین برای روشن کردن اتش بهتره چون اروم اروم اتش میگیره و زود فرو کش نمیکنه)
به قول خانم شایسته استاد درخت میزنه زیر بغل😆😆😆
اروم اروم شب داره به پایان خودش نزدیک میشه ولی اتش داره کار خودش رو میکنه چه شبی بود☺☺☺
و خانم شایسته در رو باز میکنه و یک نور سبز و دلنشین بعد از اون تاریکی و سرخی اتش لذت چند برابری داره
ویک نسیم خنک متمایل به سردی که از روی دریاچه میوزد صورت ادم رو نوازش میکنه خدایا شکرت به خاطر چمن یک دست و سبزی که زیر پامونه خدایا شکرت به خاطر این همه درخت سر به فلک کشیده
واما کاری که با باور شروع میشه و باور باعث میشه حرکت کنیم و عمل کردن نتایج کوچک وباز هم باورت قویتر میشه
وحرکت سریع تر و همینطور ادامه پیدا میکنه تا این نتیجه رو رقم میزنه و ادم ذوق میکنه که چقدر توانایی داره
و وقتی با باور و تکامل عمل میکنی زجر نمیکشی بلکه لذت میبری💪💪💪💪
و حالا یک اتش حرفه ای یا به قول خودم سرخ پوستی مابقی چوبها رومیسوزونه
وبادهم به کمکت میاد و میگه تو که اینقدر باور خوب داری تو که فرکانس خوب فرستادی من رو خدا فرستاده که بقیه کار رو برات اسون کنم
تمام کامنت های لایک شده رو دیشب قبل خواب خوندم چقدر پر محتوا بود بسیار زیبا و جالب و پر از نگاههای دقیق و موشکافانه
امروز دوباره همه رو خوندم مخصوصا از پیام اقای مهر جویی بنظرم خیلی زیبا بود
الان روستا هستم اومدیم خونه بابام و خیلی برام جالب بود یه گروهی اومدن و درختای خشک شده و همچنین سر راه گردو و گیلاس رو دارن قطع میکنن صدای اره برقی شون تو کل فضا پیچیده بود الان همه قطع شدن و اینور اون ور افتادن اونها هم رفتن تا کامیون بیارن ببرن باسکول کنن .( این همزمانی برام جالب بود )
تو باغ یه استخر خیلی بزرگ کندن و حالا که قراره داخلش رو درست کنن خیلی از درختای سر راه و مزاحم باید از سر راه برداشته شن
اما این درختای خشک و تر قطع شده اخر زندگیشون نیست بلکه قراره برن کارگاه و تبدیل به تخت و مبل و میز و….بشن و طی شرایطی مفید و قابل استفاده میشن
مثل انرژی از بین نمیرن بلکه از شکلی به شکل دیگر تغیر ماهیت میدن این درختا هم به وسیله قدرت دست انسان تبدیل میشوند به اشیا ئی شیک و مفید و قابل تحسین ..
کامنتها رو که میخوندم برداشت دوستان خیلی برام جالب بود مثلا یه سری از دوستان اون شعله های خیلی کوچیک صبح اون اتیش های زیر خاکستر رو تشبیه کرده بودن به باور های نادرست که اگه از ریشه خاموش نشن با کوچکترین غفلت ما دوباره انرژی میگیرن و شعله ور میشن ..
بعضی ها نوشته بودن که همه ما تو وجودمون اتیش زیر خاکستر هست و میتونیم با تغذیه اون و شعله ور کردنش با باور های صحیح برای رشد تکامل خودمون ازش استفاده کنیم ..یعنی مثل نگاه مابه اتفاقات پبرامونمون که اینقد شما تکرار میکنید: با دید مثبت به مسائل زندگیتون نگاه کنید
اونها برای رشد و تکامل ما اومدن نه اینکه اومدن سدی باشن برای نرسیدن ما به ارامش و خوشبختی ، الان هم هر کسی از نگاه مثبت خودش به اون اتیش زیر خاکستر نگاه کرده و برداشت خودش رو داشته .
چقد نور اتیش زیباست ، رنگش زیباست .صدای خاصی که داره تو دل تاریکی و سکوت شب
نور کلا زیباست
در این مرحله از زندگیم خودم رو در یک تونل خیلی طولانی تصور میکنم که اون تونل راه ش مستقیمه و از جلو پام روشنه و راهم رو میرینم اما انتها اون نور سفیدابی خیلی خیلی زیباییه و اون نور اهداف و ارزوهای ماست و بدون نور قطعا زندگی در بی هدفی کامل هست
اون زغال های داغ تو تاریکی شب برام مثل یه شب پر ستاره تو تاریکی شب تداعی میکرد مثل شب های کویر واقعا زیبا بود
و نتیجه کار و اون تمیزی و نظمی که روز بعد خودنمایی میکرد
واون اعتماد به نفس بالایی که در شما ایجاد شد به واسطه اقدام و اتمام کار پاداش بزرگ و زیبایی بود .پاداش اقدام پاداش جسارت و پاداش ایمان به خود و نیرویی که خدا در وجود ما قرار داده .
خدایا شکرت چە حس شگفت انگیزی بە ادم میدە این سریال،کلی انگیزە گرفتم واسە انجام کارهای ناتمام و مهمم،لیست کارهام رو امادە کردم و قدم بە قدم میخوام همەشون رو انجام بدم و حرکت کنم و جلو برم…چقد عاشق این قدم بە قدم اقدام کردن و جلو رفتن هستم…خدایا شکرت الان خیییییلیییییی حسم عالیە خیلی بیشتر دوست دارم کارهامو انجام بدمممممم…
چقدر خدا را شکر کردم که در کلاس جهانی قانون زندگی میکنم و هرلحظه لحظه به لحظه جهان در حال تغییر هست
و نحوه تغییر مکان شما بعد تکامل ما با این نگرش از سفر و تکامل و تغییر در سفر
و جالب اینکه من چنان زندگی ام با دریافتها و هدایتهای این فایلها متغییر شد و بعد نگاه به اینکه الخیر فی ما وقع را با امدن به پارادیس ما را همراه کردید و باعث شد امروز که قسمت ۳ پارادایس را دیدم بلند شدم و از قلبم هدایت طلب کردم از شهر زیبا و رودخانه زیبای شهرم لذت ببرم و دقیقا تک تک صحبتهای شما در قدم ۸ قسمت اول را برای بارها شنیدم و با رسیدنم به مسیر مزرعه هدایت شدم که نگرشم را هر لحظه جهان در حال تغییر وسیعتر کنم .سپاس
سلام چه آتیش بازی شدها اولش فکر نمیکردید با اون مقدار کم بنزین این حجم از چوب و تنه هایی که یه مقدارم خیسنرو بشه سوزوند ولی این فکر که اگه بشه چی میشه و دیدن و تصور نتیجه کار براتون شد انگیزه و کارو با همون امکاناتی که داشتین (کارتون و خرده چوبا) شروع کردین بعدش با بیشتر شدن شعله این خواسته پاکسازی جنگل از چوبهای اضافی هم در وجودتون شعله ور تر میشد و از تمام توان و امکاناتون استفاده کردید استاد بعداز ریختن بنزین مشعلو اورد خوب که خیالش راحت شد آتیش جون گرفت همراه با خانوم شایسته هی چوبا و کندهای بزرگترو میرختن رو آتیش استادم نیم ساعت یبار چوبایی که از اتیش بیرون میموندن مینداختن به مرکز شعله ها تا بسوزن و نتیجه کار اون احساسه خوبی شد که به استاد و خانوم شایسته دست داد جالبه اولش یه زره مطمئن نبودید که بشه چوبارو سوزوندشون ولی وسطاش میگفتید چی میشه صبح بیایم ببینیم فقط سنگا موندن دیدید که فقطم سنگا موندن!😍😊خدایا شکرت( وای خدای من الان یه لحظه خواستم تخمه بخورم حس کردم انگشتام بوی اتیش میدن 😂😂😂😅قهومم مونده سرد شده🤗 ولی خوردم چسبید)فایلو که دیدم گفتم خوب چوبارو میسوزن دیگه چی میتونم درموردش بگم اما وقتی فایلو دیدم کامنتای انتخابیرم خوندم متوجه شدم چقد نکته های خوبی میتونه داشته باشه واقعا باید تو مدارشون باشی تا متوجشون بشی الانم که دارم کامنت مینویسم در این حد غرق اتفاقای فایل ۲۰ دقیقه ایی شدم واقعا خدارو شکر میکنم بخاطر دیدن این فایلا آموزشهایی که از استاد یاد میگرم و حالو احساسای خوبی که تو این سایت تجربه میکنم و این احساس خوب منو هدایت میکنه به سمت کاره خوبه دیگه ایی که بازم احساس بهتریرو تجربه کنم همونجوری که استادو خانوم شایسته وقتی فقط سنگارو دیدن احساسشون خوب شد و تشویق شدن که بازم هرچی هستو بیشتر جم کنن بسوزوننو بسوزونن تا تموم بشه بعدش برن سراغ اتفاق خوبه بعدی که تو فایل بعدی خواهیم دید.
شروع این اپیزود با صدای یک زن شروع می شود که می گوید: “شب زیبای پرادایسه با صدای جیرجیرک ها و آوازشون، ما یک ماموریت داریم و میخوایم انجامش بدیم و اون هم سوزاندن چوبهای اضافیه” نام او مریم شایسته است، او مدام در حال تصدیق زیبایی هاست همراه با ثبت و ضبط آنها چه در ذهنش چه در دوربین و به اشتراک گذاشتنش.
در این دیالوگ از سریال متوجه موضوعاتی برای رسیدن به اهداف می شویم:
۱. ابتدا تحسین و تایید زیبایی ها و صدق بالحسنی کردن (شب زیبای پرادایسه با جیرجیرک ها و آوازشون)
۲. واضح و مشخص کردن هدف (ما یک ماموریت داریم و اون هم سوزاندن چوب های اضافیه)
۳. تصمیم قطعی برای حرکت به سمت هدف و باور به اینکه می شود (و میخوایم انجامش بدیم)
مردی آن طرف تر نشسته و در حال انجام دادن ماموریتشان هست، نام او سید حسین عباسمنش است، مردی که روزگاری در بندرعباس ایران راننده تاکسی بود و تمام دغدغه اش پیدا کردن یک مسافر دربستی! وی هم اکنون در یک زمین ۲۰ هکتاری در ایالت فلوریدای امریکا همراه با عزیزدلش زندگی می کند. آنها نام این زمین را پرادایس گذاشته اند. و نام سریال نیز برگرفته از همین نام است.
مریم به سمت سید حسین که مشغول روشن کردن آتش است می رود و اولین کلمه ای که خطاب به او بر زبان می آورد: عاشقتممممم. آنها مدام همدیگر را اینگونه صدا می زنند، مدام در حال تحسین یکدیگر هستند، یکی ویژگی صبر و استقامت را به او یادآوری میکند و دیگری ویژگی قدرت برای بلند کردن یک درخت تنومند!
ویدیو را در دقیقه ۱:۰۲ pause میکنم. سیدحسین در حالی که چوبها و کارتون ها را داخل آتش می اندازد یک نگاه عمیق نیز به آتش کرده.. به چه فکر می کند؟ به اینکه: من باید به همراه این چوبها تمام باورهای محدودکننده را نیز بسوزانم، آنها مانند غل و زنجیر هستند و اجازه حرکت نمی دهند آری باید همه آنها را بسوزانم!
سید حسین در حالی که این افکار را در سر می پروراند، عشقش گفت: بسوزان! بسوزان! همه را بسوزان و به دامن طبیعت ببر. و او یقین قلبی اینکار را ادامه می دهد.
ظاهرا قدم بعدی با موفقیت انجام شده که روشن کردن آتش و شروع شعله های اولیه. آنها از اینکه قدم های اولیه را با موفقیت انجام داده اند خوشحال هستند و در حال تحسین کردن موفقیتشان
خطاب به خودم 👈 آیا وقتی قدم اول رو با موفقیت برمی دارم خوشحال میشم؟ تحسین می کنم؟ و ایمانم قویتر میشه برای قدم بعدی؟ این نکته مهمی است که می توانم از این سکانس سریال بگیرم.
حالا برای ادامه دادن ماموریتشان به دنبال برداشتن قدم بعدی هستند. قدم بعدی بنزین است. ریختن بنزین لحظات زیبایی را خلق می کند. شعله های آتش زبانه می کشند، آنها حتی در زبانه های آتش زیبایی می بینند، به ذغال هایی که اطراف آتش تشکیل شده، گویی چیزی جز زیبایی نمی بینند. و اینگونه از لحظه به لحظه انجام ماموریتشان لذت میبرند.
قدم بعدی استفاده از ابزار مشعل گازی که خیلی موثرتر عمل کرد نسبت به بنزین که این خود یادآور نکته مهمیست: وقتی قدم ها را برمیداری هدایت میشوی، به آنچه که باید استفاده کنی، به آنچه که اصل است و تو را به هدفت می رساند.
پاسی از شب گذشته، آنها ادامه می دهند و کارشان راحت تر شده، نکته دیگر در این لحظات یادم می آید👈 شور و شوق برای رسیدن به هدف خیلی مهم هست، آنها از همان ابتدا شور و شوق برای رسیدن به هدفشان داشتند و باور داشتند که می شود پس ادامه دادند.
دقیقه ۹:۳۰ تا ۱۱ لحظات شگفت انگیزی از پرادایس را شاهد هستیم. کلبه چوبی، سکوت شب و آواز جیرجیرک ها و صدای غورباقه هایی که با آن عجین شده. صدای قدم های زنی که این طرف و آن طرف می رود و به دنبال زیبایی ها میگردد تا چشمانش و گوش هایش را به روی زیبایی ها باز کند…
آن طرف سیدحسین که همچنان دارد ادامه می دهد او میخواهد به هدفش برسد، دست نمی کشد، خستگی ناپذیر است. ادامه دادن و حرکت کردن و آزادی در وجودش مثل آن شعله های آتش زبانه می کشد.
صبح شد مریم از کلبه بیرونی می آید در کلبه را باز می کند واو چه منظره شگفت انگیزی
بهشتی با درختان سر به فلک کشیده، آسمانی با ابرهای خارق العاده، دریاچه ای که در کمال آرامش جاریست و نسیم صبحی که بر گونه هایم میزند…
مریم روزش را اینگونه آغاز می کند: “یک صبح زیبای دیگه شروع شده” باز هم اولین کاری که می کند زیبایی را تحسین و تایید می کند. و در ادامه میخواهد نتیجه انجام ماموریت و هدفشان را ببیند.
به همراه سیدحسین به سمت محل آتش می روند. آنها به هدفشان رسیدند! همه چوبها به خاکستر تبدیل شدند و نتیجه ادامه دادن و اسمترار و تلاششان را گرفتند و مدام به خودشان یادآودی می کنند که به هدفشان رسیده اند و موفق شده اند و اینکه چگونه با ادامه دادن نتیجه گرفتند. احساس خیلی خوبی دارند از اینکه کاری را به سرانجام رسانده اند.
از دقیقه ۱۵ تا ۱۶:۳۰ دیالوگ های این قسمت راجع به این است که یادآوری موفقیت ها و اینکه چگونه ادامه دادن و استمرار همراه با باورهای مناسب راجع به هدف باعث نتیجه گرفتن و رسیدن هدف می شود.
از این پس آنها دیگر خیلی راحت تر به هدفشان رسیدند و برای آتش بعدی ایمانی قویتر داشتند تا آنجا که طبیعت دست به دست هم داد و با آتش زیر خاکستر، وزیدن باد موافق و فوت کردن خدا آتشی دیگر به راحتی روشن شدند. البته که آنها باورشان نسبت به قبل قویتر شده بود که اینچنین همه چیز دست به دست هم داد و آتش دیگر روشن شد.
اینجا نکات مهمی می توان یادآور شد👈 با رسیدن به هدف نتیجه رخ می دهد و با در دست داشتن نتیجه باورها قویتر می شوند و وقتی باورها قویتر شوند کارها نیز راحت تر انجام می شوند. خداوند به باورهای ما پاسخ می دهد تا جایی که هر چقدر باور قویتری داشته باشیم او نیز بر باور ما فوت می کند و کارها را برای ما به راحتی انجام می دهد.
دقایق پایانی این قسمت می بینیم که آنها همچنان دارند موفقیتشان را جشن می گیرند و از لحظه به لحظه بهشتی که روی آن زندگی می کنند لذت می برند. از بهشتی که مدام در حال تمیز کردن و غربالگری آن هستند. آنها تعاملی دو سویه با طبیعت دارند.
نکته ای که سیدحسین در این ثانیه های پایانی این قسمت یادآور شد این بود که: “چند روزی بود باران نزده بود” این نشان می دهد که خداوند و طبیعت شرایط را برای آنها مهیا کرده تا آنها حرکت کنند و در مسیر هدفشان گام بردارند. که این نشان می دهد وقتی جرقه هدفی در سرت زده می شود همه چیز دست به دست هم می دهد تا به آن هدف برسی به آن شرط که قدم برداری و ادامه دهی و از مسیر هدف نیز لذت ببری.
این قسمت از سریال درس لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی را به من می دهد
درس ادامه دادن و استمرار
درس تعامل دو سویه ما با جهان هستی
درس صبر و صلوه
درس نگاه سپاسگزارانه
درس لذت بردن از مسیر هدف و اجرای تنها و تنها قدم بعدی
پیام سریال زندگی در بهشت این است که: ما در جهانی فرکانسی و پاسخگو زندگی می کنیم
خیلی عالی و تاثیر گذار بود، تحسینتان میکنم و بهتون تبریک میگم، به خاطر درک عالی تون و برای صدق بالحسنی فوقالعاده تون.
چندین بار این 👇قسمت از کامنت تون رو خوندم و علاوه بر اضافه کردن کامنت تون به بخش مورد علاقه هام، ازش کپی هم گرفتم:
« از این پس آنها دیگر خیلی راحت تر به هدفشان رسیدند و برای آتش بعدی ایمانی قویتر داشتند تا آنجا که طبیعت دست به دست هم داد و با آتش زیر خاکستر، وزیدن باد موافق و فوت کردن خدا آتشی دیگر به راحتی روشن شدند. البته که آنها باورشان نسبت به قبل قویتر شده بود که اینچنین همه چیز دست به دست هم داد و آتش دیگر روشن شد.
اینجا نکات مهمی می توان یادآور شد👈 با رسیدن به هدف نتیجه رخ می دهد و با در دست داشتن نتیجه باورها قویتر می شوند و وقتی باورها قویتر شوند کارها نیز راحت تر انجام می شوند. خداوند به باورهای ما پاسخ می دهد تا جایی که هر چقدر باور قویتری داشته باشیم او نیز بر باور ما فوت می کند و کارها را برای ما به راحتی انجام می دهد.»
بازم ممنونم برای اینکه وقت گذاشتید و آگاهی هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
درود بر شما,فوق العاده زیبا دید زیبایتان را در ورودی ذهنتان بیان نموده اید و از نوشته و احساس درونی تان لذت بردم و برایم حکم خواندن یک رمان انگیزشی محرک اقدام کردن و قلم بر روی کاغذ آوردن یک به یک قانون ها و یاد آوری آنها در مسیر فراز و نشیب هاست .
استاد خیلی دوستون دارم من سبحان صمدی 18 سالمه و قانون افرینش بیش از 4/5 بار گوش کردم و میتونم به جرعت بگم فوق العاده اییید واقعا خداروشاکرم که تو این سن دارم درامد عالی کسب میکنم و تا 20سالگی به درامد ماهی 4000 هزار دلار و با دلار الان ماهی 70میلیون تومان میرسم و تکامل ام را به لطف خدا خیلی قشنگ و بدرستی دارم طی میکنم ومن به روزی 3هزار تا میرسم چون واقعا به این باور رسیدم که واقعا ثروت خیلی فراوونه خدایا شکرت
و واقعا دور امریکا و زندگی در بهشت باور های زندگی در امریکا و خواسته های من از این جهان خیلی خیلی زیاد کرده و ممنون از شما راستی من در قم دارم این پیام مینویسم خیلی خداروشاکرم که این قدرت به بنده هاش داده تا زندگی همان طوری که میخواهند بسازند.
سلام،👋👋👋
چقدر فایل باحالی بود و چه نکات عالی ای داشت 😁😉😎
استاد آتیش بازی خفنی بود مخصوصا اون بنزین پرت کردنات 😁😁😂❤️ به نظرم به جای بنزین از گازوئیل یا نفت سفید استفاده بکنین برای آتیش زدن بهترن چون وقتی میسوزن زود تموم نمیشن سری بعد امتحان کنین 😎
خدا رو هزاران مرتبه شکر به خاطر این پارادایس واقعا خود پارادایسه 😍😍😍
شما دوستان رو نمیدونم ولی من به شخصه وقتی این فایل هارو میبینم احساس میکنم خدا لطف داشته بهم و یه نسخه دمو از n سال آیندمو بهم نشون میده و واقعا تحسین میکنم و حال میکنم از دیدن این زیباییها،
از استاد عزیز و مریم شایسته عزیز و خانم فرهادی و آقا ابراهیمم تشکر میکنم به خاطر زحماتشون💜💜💜
عاشقتونم 🌹❤️
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم،سپاسگزارتونم
من ی کنکوری ام و ۳،۴ ماه دیگه کنکور دارم،چند روزی بود که تو وضعیت نا امیدی مطلق بودم و هی نجواها تو سرم بود که آره نمیشه نمیتونی ولش کن ولی همش به خدا میگفتم خدایا خودت من و هدایت کن من باید همین امسال موفق بشم خلاصه خیلی بی انگیزه بودم برای درس خواندن و ادامه دادن به کارم حتی چند روزی هم خیلی کم خواندم،امروز حس گفت بیام سایت تقریبا ی هفته ای بود نیومده بودم که متوجه سریال زندگی در بهشت شدم،خیلی عالین،مخصوصا این یکی که کلی بهم درس داد انگار خدا داشت با هام حرف میزد از زبان شما،خیلی گریه کردم و کلی انگیزه گرفتم وقتی گفتید تو ادامه بده خدا هدایت میکنه راه ها باز میشه ،وقتی گفتید واقعا چه لذتی داره آدم کاری و را تمام کنه و نتیجه ش و ببینه،و وقتی آدم در حین کار پایان را ببینه انگیزه اش برای ادامه دادن میره بالاو همه این صحبت ا و این کارهای شما برای من انگیزه شد برای ادامه دادن دوباره به مسیرم و اینکه تمام توان و قدرتم را بزارم برای موفقیت و تمام تمرکزم را از روی موانع راه بردارم و دوباره شروع کنم و تمرکزم را صفر تا صد روی نتیجه دلخواهم بزارم روی پیروزی و حس فوق العاده رضایتمندی از خود ،واقعا سپاسگزارتونم و خدا را شکر میکنم که مرا به اینجا هدایت کرد خدایا شکرت آره من پیروز میشم چون تا تهش میرم و از خدای بزرگ میخوام که همه مون را به راه راست هدایت کنه
عاشقتونم😍😘😚به امید روزی ام که میام و خبر خوش پیروزی ام را براتون میگم
خیلی حالم عالی شده و پر از انگیزه برای ادامه دادن خدایا شکرت
واقعا هم این بهشت فوق العاده است خدایا شکرت برای این همه زیبایی که چشمام فرصت دیدن را دارن😊
سلام بچه ها بریم اتیش بازی😃😃
اونم اتشی که با کاغذای اضافی و ات و اشغالایی که باید دو ریخته بشن و این یه درس و یاد اوری داره که دورو برمون رو از وسایل اضافی خالی کنیم ووابستگی نداشته باشیم تا از وسایل مورد نیاز وجدید پر بشیم
خدایا به خاطر زیبایی اتش و اون رنگ خاصی که فقط توی شب قابل دیدنه سپاسگذارم
تحسینتون میکنم به خاطر رابطه ی عالیتون خیلی عالی هستید😍😍😍😍😍
صدای بلند شب توی پرادایس همه چیزو تحت شعاع قرار میده چه موزیک یک نواخت و دلنشینی خدایا به خاطر طبیعت زنده و پویا سپاسگذارم
اوه اوه مشعل دیگه کار تمومه 😘😘
از کوچک شروع شده وتکامل رو به ما نشون میده که اگر از اول استاد میخاست با بنزین اتیش رو روشن کنه نمیتونست چون بنزین یک دفعه شعله میگیره و زود فروکش میکنه توی پرانتز بگم (نفت سفید از بنزین برای روشن کردن اتش بهتره چون اروم اروم اتش میگیره و زود فرو کش نمیکنه)
به قول خانم شایسته استاد درخت میزنه زیر بغل😆😆😆
اروم اروم شب داره به پایان خودش نزدیک میشه ولی اتش داره کار خودش رو میکنه چه شبی بود☺☺☺
و خانم شایسته در رو باز میکنه و یک نور سبز و دلنشین بعد از اون تاریکی و سرخی اتش لذت چند برابری داره
ویک نسیم خنک متمایل به سردی که از روی دریاچه میوزد صورت ادم رو نوازش میکنه خدایا شکرت به خاطر چمن یک دست و سبزی که زیر پامونه خدایا شکرت به خاطر این همه درخت سر به فلک کشیده
واما کاری که با باور شروع میشه و باور باعث میشه حرکت کنیم و عمل کردن نتایج کوچک وباز هم باورت قویتر میشه
وحرکت سریع تر و همینطور ادامه پیدا میکنه تا این نتیجه رو رقم میزنه و ادم ذوق میکنه که چقدر توانایی داره
و وقتی با باور و تکامل عمل میکنی زجر نمیکشی بلکه لذت میبری💪💪💪💪
و حالا یک اتش حرفه ای یا به قول خودم سرخ پوستی مابقی چوبها رومیسوزونه
وبادهم به کمکت میاد و میگه تو که اینقدر باور خوب داری تو که فرکانس خوب فرستادی من رو خدا فرستاده که بقیه کار رو برات اسون کنم
و این داستان همچنان ادامه دارد:,,,,,,,,,,
سلام استاد عزیزم
تمام کامنت های لایک شده رو دیشب قبل خواب خوندم چقدر پر محتوا بود بسیار زیبا و جالب و پر از نگاههای دقیق و موشکافانه
امروز دوباره همه رو خوندم مخصوصا از پیام اقای مهر جویی بنظرم خیلی زیبا بود
الان روستا هستم اومدیم خونه بابام و خیلی برام جالب بود یه گروهی اومدن و درختای خشک شده و همچنین سر راه گردو و گیلاس رو دارن قطع میکنن صدای اره برقی شون تو کل فضا پیچیده بود الان همه قطع شدن و اینور اون ور افتادن اونها هم رفتن تا کامیون بیارن ببرن باسکول کنن .( این همزمانی برام جالب بود )
تو باغ یه استخر خیلی بزرگ کندن و حالا که قراره داخلش رو درست کنن خیلی از درختای سر راه و مزاحم باید از سر راه برداشته شن
اما این درختای خشک و تر قطع شده اخر زندگیشون نیست بلکه قراره برن کارگاه و تبدیل به تخت و مبل و میز و….بشن و طی شرایطی مفید و قابل استفاده میشن
مثل انرژی از بین نمیرن بلکه از شکلی به شکل دیگر تغیر ماهیت میدن این درختا هم به وسیله قدرت دست انسان تبدیل میشوند به اشیا ئی شیک و مفید و قابل تحسین ..
کامنتها رو که میخوندم برداشت دوستان خیلی برام جالب بود مثلا یه سری از دوستان اون شعله های خیلی کوچیک صبح اون اتیش های زیر خاکستر رو تشبیه کرده بودن به باور های نادرست که اگه از ریشه خاموش نشن با کوچکترین غفلت ما دوباره انرژی میگیرن و شعله ور میشن ..
بعضی ها نوشته بودن که همه ما تو وجودمون اتیش زیر خاکستر هست و میتونیم با تغذیه اون و شعله ور کردنش با باور های صحیح برای رشد تکامل خودمون ازش استفاده کنیم ..یعنی مثل نگاه مابه اتفاقات پبرامونمون که اینقد شما تکرار میکنید: با دید مثبت به مسائل زندگیتون نگاه کنید
اونها برای رشد و تکامل ما اومدن نه اینکه اومدن سدی باشن برای نرسیدن ما به ارامش و خوشبختی ، الان هم هر کسی از نگاه مثبت خودش به اون اتیش زیر خاکستر نگاه کرده و برداشت خودش رو داشته .
چقد نور اتیش زیباست ، رنگش زیباست .صدای خاصی که داره تو دل تاریکی و سکوت شب
نور کلا زیباست
در این مرحله از زندگیم خودم رو در یک تونل خیلی طولانی تصور میکنم که اون تونل راه ش مستقیمه و از جلو پام روشنه و راهم رو میرینم اما انتها اون نور سفیدابی خیلی خیلی زیباییه و اون نور اهداف و ارزوهای ماست و بدون نور قطعا زندگی در بی هدفی کامل هست
اون زغال های داغ تو تاریکی شب برام مثل یه شب پر ستاره تو تاریکی شب تداعی میکرد مثل شب های کویر واقعا زیبا بود
و نتیجه کار و اون تمیزی و نظمی که روز بعد خودنمایی میکرد
واون اعتماد به نفس بالایی که در شما ایجاد شد به واسطه اقدام و اتمام کار پاداش بزرگ و زیبایی بود .پاداش اقدام پاداش جسارت و پاداش ایمان به خود و نیرویی که خدا در وجود ما قرار داده .
سلام
اول با دیدن سوزوندن چوب ها ذهنم مقاومت میکرد که اقا این چه کاریه اخه چوبا خیس درخت بالای سر اتیش سوخت اقا چمن زیر اتیش اخ اخ چرا صبر نمیکنن و….
بعد از دیدن اخر سریال دیدم چقدر جالب میشه اول اینکه ادامه بدیم و در مسیر اگر به تضاد ها بر خوردیم باید ادامه داد اخرش میشه فردا صبحی اینچنین زیبا
وقتی خانم شایسته اینقدر به تکرار میگفت چقدر زیبا شده تازه نگاهم دید که بله زیبا شده ببین
و زیبایی بود و نه هیچ چیز منفیی
ممنون به خاطر درس هایی که با فیلم گرفتن به من یاد دادید.
سریال زندگی در بهشت قسمت ٢
خدایا شکرت چە حس شگفت انگیزی بە ادم میدە این سریال،کلی انگیزە گرفتم واسە انجام کارهای ناتمام و مهمم،لیست کارهام رو امادە کردم و قدم بە قدم میخوام همەشون رو انجام بدم و حرکت کنم و جلو برم…چقد عاشق این قدم بە قدم اقدام کردن و جلو رفتن هستم…خدایا شکرت الان خیییییلیییییی حسم عالیە خیلی بیشتر دوست دارم کارهامو انجام بدمممممم…
دوستتون دارم خییییییلییییی زیاد
خدایا شکرت
سپاسگزارم…
سلام
اندازه بزرگی باورهامون با شما هم مسیر شدیم
از قانون افرینش
قدم ها
و عزت نفس
هدف گذاری
و ثروت ۱
تا اینجا امسال میشه ۲ سال
دیدگاه عالی خانم و اقا را که میخواندم
چقدر عالی نوشته بودند
چقدر خدا را شکر کردم که در کلاس جهانی قانون زندگی میکنم و هرلحظه لحظه به لحظه جهان در حال تغییر هست
و نحوه تغییر مکان شما بعد تکامل ما با این نگرش از سفر و تکامل و تغییر در سفر
و جالب اینکه من چنان زندگی ام با دریافتها و هدایتهای این فایلها متغییر شد و بعد نگاه به اینکه الخیر فی ما وقع را با امدن به پارادیس ما را همراه کردید و باعث شد امروز که قسمت ۳ پارادایس را دیدم بلند شدم و از قلبم هدایت طلب کردم از شهر زیبا و رودخانه زیبای شهرم لذت ببرم و دقیقا تک تک صحبتهای شما در قدم ۸ قسمت اول را برای بارها شنیدم و با رسیدنم به مسیر مزرعه هدایت شدم که نگرشم را هر لحظه جهان در حال تغییر وسیعتر کنم .سپاس
سلام چه آتیش بازی شدها اولش فکر نمیکردید با اون مقدار کم بنزین این حجم از چوب و تنه هایی که یه مقدارم خیسنرو بشه سوزوند ولی این فکر که اگه بشه چی میشه و دیدن و تصور نتیجه کار براتون شد انگیزه و کارو با همون امکاناتی که داشتین (کارتون و خرده چوبا) شروع کردین بعدش با بیشتر شدن شعله این خواسته پاکسازی جنگل از چوبهای اضافی هم در وجودتون شعله ور تر میشد و از تمام توان و امکاناتون استفاده کردید استاد بعداز ریختن بنزین مشعلو اورد خوب که خیالش راحت شد آتیش جون گرفت همراه با خانوم شایسته هی چوبا و کندهای بزرگترو میرختن رو آتیش استادم نیم ساعت یبار چوبایی که از اتیش بیرون میموندن مینداختن به مرکز شعله ها تا بسوزن و نتیجه کار اون احساسه خوبی شد که به استاد و خانوم شایسته دست داد جالبه اولش یه زره مطمئن نبودید که بشه چوبارو سوزوندشون ولی وسطاش میگفتید چی میشه صبح بیایم ببینیم فقط سنگا موندن دیدید که فقطم سنگا موندن!😍😊خدایا شکرت( وای خدای من الان یه لحظه خواستم تخمه بخورم حس کردم انگشتام بوی اتیش میدن 😂😂😂😅قهومم مونده سرد شده🤗 ولی خوردم چسبید)فایلو که دیدم گفتم خوب چوبارو میسوزن دیگه چی میتونم درموردش بگم اما وقتی فایلو دیدم کامنتای انتخابیرم خوندم متوجه شدم چقد نکته های خوبی میتونه داشته باشه واقعا باید تو مدارشون باشی تا متوجشون بشی الانم که دارم کامنت مینویسم در این حد غرق اتفاقای فایل ۲۰ دقیقه ایی شدم واقعا خدارو شکر میکنم بخاطر دیدن این فایلا آموزشهایی که از استاد یاد میگرم و حالو احساسای خوبی که تو این سایت تجربه میکنم و این احساس خوب منو هدایت میکنه به سمت کاره خوبه دیگه ایی که بازم احساس بهتریرو تجربه کنم همونجوری که استادو خانوم شایسته وقتی فقط سنگارو دیدن احساسشون خوب شد و تشویق شدن که بازم هرچی هستو بیشتر جم کنن بسوزوننو بسوزونن تا تموم بشه بعدش برن سراغ اتفاق خوبه بعدی که تو فایل بعدی خواهیم دید.
سریال زندگی در بهشت
Episode ۲
به روایتی دیگر
شروع این اپیزود با صدای یک زن شروع می شود که می گوید: “شب زیبای پرادایسه با صدای جیرجیرک ها و آوازشون، ما یک ماموریت داریم و میخوایم انجامش بدیم و اون هم سوزاندن چوبهای اضافیه” نام او مریم شایسته است، او مدام در حال تصدیق زیبایی هاست همراه با ثبت و ضبط آنها چه در ذهنش چه در دوربین و به اشتراک گذاشتنش.
در این دیالوگ از سریال متوجه موضوعاتی برای رسیدن به اهداف می شویم:
۱. ابتدا تحسین و تایید زیبایی ها و صدق بالحسنی کردن (شب زیبای پرادایسه با جیرجیرک ها و آوازشون)
۲. واضح و مشخص کردن هدف (ما یک ماموریت داریم و اون هم سوزاندن چوب های اضافیه)
۳. تصمیم قطعی برای حرکت به سمت هدف و باور به اینکه می شود (و میخوایم انجامش بدیم)
مردی آن طرف تر نشسته و در حال انجام دادن ماموریتشان هست، نام او سید حسین عباسمنش است، مردی که روزگاری در بندرعباس ایران راننده تاکسی بود و تمام دغدغه اش پیدا کردن یک مسافر دربستی! وی هم اکنون در یک زمین ۲۰ هکتاری در ایالت فلوریدای امریکا همراه با عزیزدلش زندگی می کند. آنها نام این زمین را پرادایس گذاشته اند. و نام سریال نیز برگرفته از همین نام است.
مریم به سمت سید حسین که مشغول روشن کردن آتش است می رود و اولین کلمه ای که خطاب به او بر زبان می آورد: عاشقتممممم. آنها مدام همدیگر را اینگونه صدا می زنند، مدام در حال تحسین یکدیگر هستند، یکی ویژگی صبر و استقامت را به او یادآوری میکند و دیگری ویژگی قدرت برای بلند کردن یک درخت تنومند!
ویدیو را در دقیقه ۱:۰۲ pause میکنم. سیدحسین در حالی که چوبها و کارتون ها را داخل آتش می اندازد یک نگاه عمیق نیز به آتش کرده.. به چه فکر می کند؟ به اینکه: من باید به همراه این چوبها تمام باورهای محدودکننده را نیز بسوزانم، آنها مانند غل و زنجیر هستند و اجازه حرکت نمی دهند آری باید همه آنها را بسوزانم!
سید حسین در حالی که این افکار را در سر می پروراند، عشقش گفت: بسوزان! بسوزان! همه را بسوزان و به دامن طبیعت ببر. و او یقین قلبی اینکار را ادامه می دهد.
ظاهرا قدم بعدی با موفقیت انجام شده که روشن کردن آتش و شروع شعله های اولیه. آنها از اینکه قدم های اولیه را با موفقیت انجام داده اند خوشحال هستند و در حال تحسین کردن موفقیتشان
خطاب به خودم 👈 آیا وقتی قدم اول رو با موفقیت برمی دارم خوشحال میشم؟ تحسین می کنم؟ و ایمانم قویتر میشه برای قدم بعدی؟ این نکته مهمی است که می توانم از این سکانس سریال بگیرم.
حالا برای ادامه دادن ماموریتشان به دنبال برداشتن قدم بعدی هستند. قدم بعدی بنزین است. ریختن بنزین لحظات زیبایی را خلق می کند. شعله های آتش زبانه می کشند، آنها حتی در زبانه های آتش زیبایی می بینند، به ذغال هایی که اطراف آتش تشکیل شده، گویی چیزی جز زیبایی نمی بینند. و اینگونه از لحظه به لحظه انجام ماموریتشان لذت میبرند.
قدم بعدی استفاده از ابزار مشعل گازی که خیلی موثرتر عمل کرد نسبت به بنزین که این خود یادآور نکته مهمیست: وقتی قدم ها را برمیداری هدایت میشوی، به آنچه که باید استفاده کنی، به آنچه که اصل است و تو را به هدفت می رساند.
پاسی از شب گذشته، آنها ادامه می دهند و کارشان راحت تر شده، نکته دیگر در این لحظات یادم می آید👈 شور و شوق برای رسیدن به هدف خیلی مهم هست، آنها از همان ابتدا شور و شوق برای رسیدن به هدفشان داشتند و باور داشتند که می شود پس ادامه دادند.
دقیقه ۹:۳۰ تا ۱۱ لحظات شگفت انگیزی از پرادایس را شاهد هستیم. کلبه چوبی، سکوت شب و آواز جیرجیرک ها و صدای غورباقه هایی که با آن عجین شده. صدای قدم های زنی که این طرف و آن طرف می رود و به دنبال زیبایی ها میگردد تا چشمانش و گوش هایش را به روی زیبایی ها باز کند…
آن طرف سیدحسین که همچنان دارد ادامه می دهد او میخواهد به هدفش برسد، دست نمی کشد، خستگی ناپذیر است. ادامه دادن و حرکت کردن و آزادی در وجودش مثل آن شعله های آتش زبانه می کشد.
صبح شد مریم از کلبه بیرونی می آید در کلبه را باز می کند واو چه منظره شگفت انگیزی
بهشتی با درختان سر به فلک کشیده، آسمانی با ابرهای خارق العاده، دریاچه ای که در کمال آرامش جاریست و نسیم صبحی که بر گونه هایم میزند…
مریم روزش را اینگونه آغاز می کند: “یک صبح زیبای دیگه شروع شده” باز هم اولین کاری که می کند زیبایی را تحسین و تایید می کند. و در ادامه میخواهد نتیجه انجام ماموریت و هدفشان را ببیند.
به همراه سیدحسین به سمت محل آتش می روند. آنها به هدفشان رسیدند! همه چوبها به خاکستر تبدیل شدند و نتیجه ادامه دادن و اسمترار و تلاششان را گرفتند و مدام به خودشان یادآودی می کنند که به هدفشان رسیده اند و موفق شده اند و اینکه چگونه با ادامه دادن نتیجه گرفتند. احساس خیلی خوبی دارند از اینکه کاری را به سرانجام رسانده اند.
از دقیقه ۱۵ تا ۱۶:۳۰ دیالوگ های این قسمت راجع به این است که یادآوری موفقیت ها و اینکه چگونه ادامه دادن و استمرار همراه با باورهای مناسب راجع به هدف باعث نتیجه گرفتن و رسیدن هدف می شود.
از این پس آنها دیگر خیلی راحت تر به هدفشان رسیدند و برای آتش بعدی ایمانی قویتر داشتند تا آنجا که طبیعت دست به دست هم داد و با آتش زیر خاکستر، وزیدن باد موافق و فوت کردن خدا آتشی دیگر به راحتی روشن شدند. البته که آنها باورشان نسبت به قبل قویتر شده بود که اینچنین همه چیز دست به دست هم داد و آتش دیگر روشن شد.
اینجا نکات مهمی می توان یادآور شد👈 با رسیدن به هدف نتیجه رخ می دهد و با در دست داشتن نتیجه باورها قویتر می شوند و وقتی باورها قویتر شوند کارها نیز راحت تر انجام می شوند. خداوند به باورهای ما پاسخ می دهد تا جایی که هر چقدر باور قویتری داشته باشیم او نیز بر باور ما فوت می کند و کارها را برای ما به راحتی انجام می دهد.
دقایق پایانی این قسمت می بینیم که آنها همچنان دارند موفقیتشان را جشن می گیرند و از لحظه به لحظه بهشتی که روی آن زندگی می کنند لذت می برند. از بهشتی که مدام در حال تمیز کردن و غربالگری آن هستند. آنها تعاملی دو سویه با طبیعت دارند.
نکته ای که سیدحسین در این ثانیه های پایانی این قسمت یادآور شد این بود که: “چند روزی بود باران نزده بود” این نشان می دهد که خداوند و طبیعت شرایط را برای آنها مهیا کرده تا آنها حرکت کنند و در مسیر هدفشان گام بردارند. که این نشان می دهد وقتی جرقه هدفی در سرت زده می شود همه چیز دست به دست هم می دهد تا به آن هدف برسی به آن شرط که قدم برداری و ادامه دهی و از مسیر هدف نیز لذت ببری.
این قسمت از سریال درس لذت بردن از لحظه به لحظه زندگی را به من می دهد
درس ادامه دادن و استمرار
درس تعامل دو سویه ما با جهان هستی
درس صبر و صلوه
درس نگاه سپاسگزارانه
درس لذت بردن از مسیر هدف و اجرای تنها و تنها قدم بعدی
پیام سریال زندگی در بهشت این است که: ما در جهانی فرکانسی و پاسخگو زندگی می کنیم
سلام دوست گرامی. بی نهایت عالی نوشتید و با اینکه من فایلو دیده بودم با داستان شما همراه شدم. بهتون تبریک میگم بابت این نگاه زیبا
شااااد باشید🌹🌹🌹🌹
بنام الله یکتا
سلام به برادر گلم حامد
فوق العاده بود
بینظیر بود
پر از آگاهی های ناب
خدایا شکرت
مسیرت پر از خدا
ممنونم بابته روایت بهشت از زاویه دیگر
شاد و سلامت باشی پسر گل 😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹
سلام آقا حامد عزیز
ممنونم از کامنت زیباتون
خیلی عالی و تاثیر گذار بود، تحسینتان میکنم و بهتون تبریک میگم، به خاطر درک عالی تون و برای صدق بالحسنی فوقالعاده تون.
چندین بار این 👇قسمت از کامنت تون رو خوندم و علاوه بر اضافه کردن کامنت تون به بخش مورد علاقه هام، ازش کپی هم گرفتم:
« از این پس آنها دیگر خیلی راحت تر به هدفشان رسیدند و برای آتش بعدی ایمانی قویتر داشتند تا آنجا که طبیعت دست به دست هم داد و با آتش زیر خاکستر، وزیدن باد موافق و فوت کردن خدا آتشی دیگر به راحتی روشن شدند. البته که آنها باورشان نسبت به قبل قویتر شده بود که اینچنین همه چیز دست به دست هم داد و آتش دیگر روشن شد.
اینجا نکات مهمی می توان یادآور شد👈 با رسیدن به هدف نتیجه رخ می دهد و با در دست داشتن نتیجه باورها قویتر می شوند و وقتی باورها قویتر شوند کارها نیز راحت تر انجام می شوند. خداوند به باورهای ما پاسخ می دهد تا جایی که هر چقدر باور قویتری داشته باشیم او نیز بر باور ما فوت می کند و کارها را برای ما به راحتی انجام می دهد.»
بازم ممنونم برای اینکه وقت گذاشتید و آگاهی هاتون رو با ما به اشتراک گذاشتید.
برایتان بهترینها را آرزومندم.
سلام بر قهرمان
سلام بر دوست عزیزم
من مردمممم از این دقت و دقیق بودنت حامد جان
بی نهاین فوق العاده درسامونو کشیدی بیرون شاگرد اول دانشگاهمون….بی نهایت بهت افتخار میکنم و بی نهایت تحسینت میکنمممم عزیزم
از خداوند میخوام بهترین و بهترین ها وارد زندکیت بشه هر لحظه ….
درود بر شما,فوق العاده زیبا دید زیبایتان را در ورودی ذهنتان بیان نموده اید و از نوشته و احساس درونی تان لذت بردم و برایم حکم خواندن یک رمان انگیزشی محرک اقدام کردن و قلم بر روی کاغذ آوردن یک به یک قانون ها و یاد آوری آنها در مسیر فراز و نشیب هاست .
دوست عزیز لذت بردم.
حامد عزیزم
مثل همیشه نکته بین و زیبا نکات رو بیرون کشیدی.
یک لحظه احساس کردم دارم نقد فیلم میخونم.
دستانت پرتوان پسر خندان
استاد خیلی دوستون دارم من سبحان صمدی 18 سالمه و قانون افرینش بیش از 4/5 بار گوش کردم و میتونم به جرعت بگم فوق العاده اییید واقعا خداروشاکرم که تو این سن دارم درامد عالی کسب میکنم و تا 20سالگی به درامد ماهی 4000 هزار دلار و با دلار الان ماهی 70میلیون تومان میرسم و تکامل ام را به لطف خدا خیلی قشنگ و بدرستی دارم طی میکنم ومن به روزی 3هزار تا میرسم چون واقعا به این باور رسیدم که واقعا ثروت خیلی فراوونه خدایا شکرت
و واقعا دور امریکا و زندگی در بهشت باور های زندگی در امریکا و خواسته های من از این جهان خیلی خیلی زیاد کرده و ممنون از شما راستی من در قم دارم این پیام مینویسم خیلی خداروشاکرم که این قدرت به بنده هاش داده تا زندگی همان طوری که میخواهند بسازند.