سریال زندگی در بهشت | قسمت 3 - صفحه 35

به نام خدا

سلام

استاد عزیز خدا رو شکر که شما تو این جای زیبا با اون مناظر بدیع و دلچسب زندگی میکنین . و خدا رو شکر که انقدر سخاوتمندانه این احساس زیبا و اون همه زیبائی را با ما اشتراک میزارین .

قبلا تو پروفایلم و بعضی کامنت ها نوشتم که من اهل شمالم و با اینکه جغرافیای زیادی رو به واسطه تحصیل و کار تجربه کردم اما هیچوقت نشد زیبائی ها و طبیعت چشم نوازش دلمو بزنه . همیشه آرزوم داشتن خونه یا کلبه ای توی جنگل تو یه محیط آروم بود که کنارش یه رودخونه پر آب یا یه دریاچه باشه که بتونم به دور از هیاهوی شهر و آدمها با جهان پیرامونم هماهنگ شم . با اینکه تقریبا اون چیزی که تو ذهنم بود با پرادایز متفاوت بود اما احساسی که شما دارین و لحظاتی که تجربه میکنین دقیقا همون چیزی هست که من میخوام و حالا سه روزه که بعد از مدتها تصمیم گرفتم تا با تمرکز و تماشای سریال زندگی در بهشت ، خودمو در مدار دست یافتن به این موهبت قرار بدم و تعهدی که دادم بتونم آگاهانه تمرکزم را بر نکات زیبای پیرامونم متمرکز کنم روی این مناظر و تصاویر زیبا بزارم .

تا دیشب نکات مثبت و زیبای پرادایز که برام جذاب بود را تو تمرین توجه به نکات زیبای هر روزم مینوشتم اما از امروز تصمیم گرفتم علاوه بر اونجا تو سایت هم ثبتش کنم .

یه کلبه با نقشه داخلی بسیار ساده اما زیبا که سادگی و خلاصه بودن ساخت و سازش ذهن انسان رو از پیچیدگی و مشوش بودن خلاص میکنه و تمام تمرکزتو میزاره برای لذت بردن از طبیعت و احساس زیبایی که بر اون موقعیت حاکمه . احساسی که وقتی صبح زود تو گرگ و میش از کلبه بزنی بیرون با رطوبت و خنکی هوا ، عطر جنگل و آرامش و سکوتی که مختصه جنگله درک میکنی .

بعد از بازی و کوری خونی ها وقتی استاد رفتن سمت درب و بازش کردن اون تلالو نور …..و طبیعت بکگراند جنگلی چه صحنه زیبایی داشت . چیدمان اون سایه بون و میز و صندلی تو قسمتی که هم به سمت جلوی درب که دکل مخابراتی ، منظره ی زیبای جنگلی ، آسمون ابری و خورشید لابه لای ابر رو داشت نشون بده و هم اون ضلع دریاچه که سمت جاده ست و با سه کمان نیم دایره شکل و درخت های بلند که منو مجذوب خودش میکنه بسیار به جاست .

چقدر من این ضلع دریاچه رو با اون درخت های زیباش دوست دارم انگار تمرکز زیبائی ، بکری ، آزادی و اصیل بودنِ طبیعت تو اون ناحیه بیشتر از هر جای دیگه ست .

وقتی استاد کنار آب ایستاد و شیرجه زد چقدر احساس شادی و لذت داشت چه راحت پای دوچرخه میزد و چقدر تو اون زومی که خانم شایسته گرفت لای اون موج های ریز داخل آب انگار باهاشون یکی شده بود .

چه طبیعتی ، چه حس فوق العاده ای از فارغ بودن ، از رهایی ، از آزادی و هم فرکانس بودن با جهان از این فایل گرفتم .

بعد از شنا وقتی استاد خودشون فیلم میگرفتن چقدر منظره رویایی و سرشار از سکوت بود . جون میداد برای ریلکس کردن و رفتن تو عمق وجود فردی . خدا یا سپاسگزارم

خدا رو شکر که خوشبخت و ثروتمند هستین

خدا رو شکر برای خلقت این جهان زیبا

خدا رو شکر برای خلقت این مناظر زیبای پرادایز

خدا رو شکر برای این احساس زیبا

خدا رو شکر برای سیستم زیبای جهان هستی