سریال زندگی در بهشت | قسمت 4 - صفحه 3

سلام خدمت همه ی هم فرکانسی های عزیزم

واااااااااااااااااااااااااااااااااای ؛ قسمت چهارم و یه چالش باحال دیگه . تزیین ورودی خونه با نوار LED . نه یه نوار LED معمولی هاااا. نوار LED هیولااااای بلند و قطورِ از آمازون رسیده .

به به

(تا یادم نرفته) آقا من اعتراض دارم !!!! وارده ؟؟؟؟؟

-مریم جان ِ جان جانان :اون از قسمت قبل که شما منو با تنیس و شنا دیوانه کردین ، این هم از این قسمت با این نوار LED . مردم مردم .من عاااشق این سبک نورپردازی ام . تو معماری مدرن هم به نظرم جدیدا خیلی داره روش کار میشه و چون از علاقه مندی های من هست امروز از طریق دوربین شما هم یه مدل دیگه اش دیدم. شب ها که گاهی اوقات چشمم به ساختمون های این شکلی می افته چند دقیقه مات و مبهوت نگاه شون میکنم و لذت میبرم.

امااا، امااااا این حرکتی که شما زدین منو میخکوب کردم. میخکوب . اون لحظه که استاد پریز رو زدن تو برق و شب و روز کردن . فقط تونستم جیغ بکشم از خوشحالی و ذوق . خیلی زیبااا شد خیییللللیییی.

برگردیم سر اصل داستان :

امروز دوباره برای من این قانون یادآوری شد که : در مسیر رسیدن به خواسته ها اگه به ظاهر با مانعی و مشکلی برخورد کردیم نخواهیم که باهاش درگیر بشیم . فقط رهاش کنیم تا خداوند ما رو به بهترین شکل هدایت کنه.

این سمت خونه دقیقا جایی بود که باید این ایده روش انجام میشد و عااالی شد. عااااالی

باز هم شوخی ها و خنده های شما 2 تا عزیز. آخ خدایاااا ، منم یه رابطه ی عالی و پر از عشق و احترام و شادی و خوشحالی میخوام. چقددررر شما با هم همکاری عالی و بی نظیر دارین و فقط و فقط باید تحسین تون کرد .

علاوه بر اون باید زور بازوی استاد رو هم تحسین کرد. چقدر راحت میخ هایی که خودش کوبیده بود تو دیوار رو بیرون کشید.

ارزش ابزاااار . ارزش ابزاااار : تقریبا تو هر فایلی با وسایلی که شما در اختیار دارین این قضیه بهم ثابت میشه. که چقدر میشه همه چیز راحت تر ، سریع تر، با انرژی فیزیکی کمتر و بهتر انجام بشه. به قول مریم جان :همیشه کارها میتونه ساده تر بشه ، اگه آدم قبول نکنه که فقط همین یک راه وجود داره.

وقتی نوار اضافه اومد به خودم گفتم چه بهتر : راهروی کناری هم روشن میشه . خدا رو شکر .

داشتم فکر میکردم که ای کاش میشد یه عکس از فاصله ی دورتر بگیرین و برامون بزارین که همون لحظه استاد گفتن باید بریم از اون ور دریاچه عکس بگیریم. گفتم خدایاااا استاد شنید من چی میگم. ؟؟؟

دوباره و دوباره :

آدم وقتی به یه کاری ادامه میده ، همین جوری پشت سر هم ایده ها از طرف خداوند الهام میشه و نتیجه هم فوق العاده میشه. دقیقا مثل ایده ی پاکسازی زمین دور دریاچه و سوزوندن چوب هاشون و الان هم که این شاهکار زیبای نورانی. و هزاران مثال و چالش دیگه ای که تو زندگی همه ی ما ها وجود داره.

اون سر پیچ جمع و جور و نقلی و خوشگل هم که نشون داد از ساده ترین چیز ها هم میشه ثروت ساخت. چه موردهای استفاده ای که این وسیله میتونه داشته باشه.

غروب صورتی رنگ آفتاب هم کافی بود برای اینکه اشکی تو چشمام جمع شده بود رو روی گونم بیاره . به جرات میگم هیچ فایلی و هیچ تصویری نمیتونه این حس رو در من به وجود بیاره اینقدر که این تصاویر خالص و ناب هستش.

ازتون بینهایت سپاسگزار هستم.

از خداوند بهترین هایی که میخواین رو براتون آرزو میکنم.