سریال زندگی در بهشت | قسمت 5 - صفحه 1

به نام یکتا کیمیاگر هستی

سلام به استاد عزیزم خانم شایسته مهربانم و دوستان بهشتی‌ام

واقعاااااااا هرروز بیشتر درک میکنم که میشه همه چیز ساده و ساده تر بشه

میشه بدون توجه به حرف هیچ کس اون جوری که خودت دوست داری زندگی کنی.

این چیدن ادویه‌ها، برام یه درس بزرگ بود.

مامان من هم خیلی راحت و منظم ادویه‌ها رو میچینه و کاری نداره که مثلا 6 تا ادویه توی یه سرویس یک شکل باشن.

وای خدای من، قبلا به این موضوع اینطوری نگاه نکرده بودم

که موضوع پول خریدن سرویس برای آشپزخونه نیست، موضوع اینه که ما خودمون چجوری راحت تریم

خودمون چجوری میتونیم ساده تر زندگی کنیم.

فارغ از اینکه کسی ببینه و نظری بخواد بده، به دور از هر نظری خودمون باشیم

وسایل مون به سبک خودمون چیده بشه، نه اونی که برند هست، نه اونی که مد شده

دنباال سِت کردن وسایل نباشیم و به راحت ترین شیوه ممکن همه چی رو بچینیم.

از همون اول من فقط مبهوت ادویه ها شدم، چیزی که هرروز تو خونمون میدیدم ولی بهش دقت نکرده بودم

واقعا سهراب راست میگه: چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید

باید خیلی خیلی بیشتر به اطرافم دقت کنم،

احساس میکنم همه جا قوانین وجود داره

همه جا این نظام هستی به خوبی داره کارش رو میکنه(در کوچکترین اتفاقات در همه جا)

منم که باید خوب نگاه کنم، به همه چیزای اطرافم، نشانه ها رو ببینم و ازشون درس بگیرم تاییدشون کنم.

تا قدم به قدم هرروز زندگیم زیباتر بشه.

این راحتی در همه جنبه ها خیلی روح آدم رو رهاتر میکنه

میدونین یه احساس سبکی داره، یه احساس رهایی.

شمارو میبنم که خیلی راحت موتور داخل خونه میذارین، خیلی راحت دوره ضبط میکنین، خیلی راحت غذا درست میکنین، خیلی راحت لباس میپوشین، خیلی راحت با عزیزدلتون جلو دوربین حرف میزنین.

خیلی راحت وسایل خونتون رو میچینین.

خیلی راحت از زندگی شخصی تون فیلم میگیرین

خیلی راحت آشپزی میکنین و نمیگین من مرد هستم

خیلی راحت شما به سبک خودتون غذا میخورید مریم جان هم چیزایی که دوست داره(من عاشق این هستم که همدیگر رو چقدر راحت میپذیرید و حتی سر سوزن نمیخواید همدیگر رو شبیه هم کنید؛ هر کدوم از شما سبک شخصی خودِ خودش)

همه چیز و همه کار در راحت ترین راه ممکنه(راهی که خدا میگه)

انگار اصلا چیز سخت برای شما معنا نداره همه چیز براتون راحته؛

حتی اون آینه ای که تو خونتون هست، کنارش پراز لوازم آرایشی که رو میز خیلیا میبینم نیست، این همون راحت بودم مریم جانم با خودِ واقعی با درونِ زیباشه. من قبلا چون خودم زیاد آرایش نمیکردم اصلا از این وسایلا نداشتم و احساس یه کمبود نسبت به بقیه داشتم ولی الان چون به سبک شخصی ام نزدیک تر شدم خیلی راحتم خیلی.

آخ که این راحتی چه احساس دلنشینی هست؛ اصلا راحتی شیوه خداست؛ راه راحت مسیر خداست.

راحتی در تمام جنبه ها.

درکی که قبلا از راحتی و سادگی داشتم با درکی که الان دارم فرق میکنه

اصلا درکی که دو ساعت پیش از سادگی داشتم با الاان فرق میکنه.

میدوین انگار همه چی تو ذهنم کوچیک شده؛ اره چون ساده شده کوچیک شده.

خدای من خدای من چقدر این آگاهی و درکم از سادگی خالص تر شده و چقدر هیجان زده هستم که قراره خالص تر تر هم بشه. و میشه به شرط ادامه دادن توی همین مسیر.

سادگی رو بزارم اصل و اساس هر کاری که انجام میدم

سادگی رو بزارم برای تمام انتخاب هام

سادگی رو بزارم برای تمام جنبه های زندگی

.

موضوع دیگه رو که میخوام بگم اینه که خیلی بیشتر احساس کردم که آررررررره خدا داره به همه الهام میکنه، فقط ما هستیم که باید بهشون عمل کنیم: مثل همین پیاز و سیر.

دقیقا چند وقته که بابای من بیشتر از قبل سیر میخرید و پیاز.

آره این همون حسه بوده این همون الهامی بوده که خداوند کرده.

داداشم میگه با این سیر و پیاز مگه ویروسی جرات میکنه نزدیک بشه، خودش مارو ببینه فرار میکنه.

این همون باور رو داره ایجاد میکنه که ضد ضربه میشیم، سیستم ایمنی مون میره بالا.

واقعاااااا میبینید خداوند چقدر ساده باهامون حرف میزنه، چقدر به روش های ساده حرفش رو میگه

انقدر ساده که خودمون هم حتی فکرش رو نمیکنیم

به شرطی که با گوش دلمون بشنویم، به شرطی که قدرت رو بدیم دست خودش

هی نگاهمون تکیه مون به آدمای دیگه چیزای دیگه نباشه

هی تو ذهن خودمون برنامه نچینیم که فلان اتفاق با این روش برام رخ بده

هی برنامه برای خدا نریزیم

اینا رو به خودم میگم به خودم میگم که آدم ها رو بت نکنم، که وابستگی و نیازم فقط به الله باشه

خودش کارشو بلده لازم نیست براش برنامه بریزم، آررررررررره خدا خودش استاد برنامه ریزی هاست..

من رو حرف استاد برنامه ریزی ها حرف نمیزنم میخوام بهش بگم چشم چشم

من میخوام تو راهو بهم بگی چون وقتی تو راه رو بهم میگی خیلی ساده تر میشه

راهی که من تو ذهنم دارم راه سختیه، ولی خدایا راهی که تو میگی انقدر ساده و راحته که تمام وجودم پرواز میکنه.

خدایا میدونی چه لذتی داره بندگی کردنت، میدونی عشق ورزیدن به تو چه لذتی داره

اینو من درک میکنم چون تو خدایی من بنده،

خدایا سپاسگزارم که دستمو گرفتی و هدایتم کردی برای نوشتن

واقعااااااااا خیلی احساس فوق العاده ای بهم دادی خوشحالم از اینکه بهم گفتی و من نوشتم

اصلا فکرشم نمیکردم که موضوع به اینجا و این حرف ها برسه.

استاد عزیزم خانم شایسته مهربانم غذاتون نوش جونتون گوارای وجودتون

خدایا شکرت خدایا عاشقتم

خیلی دوستون دارم