سریال زندگی در بهشت | قسمت 5 - صفحه 27

سلام به خدایی که مرا هدایت کرد بسمت پیام آورهایش

سلام به استاد عزیزم که پیام آورخدای یکتاس وسلام به مریم زیبا دل که با عشقی که دارد این کار رسالت رو برای روح و جان ما میفرستد

سلام دوستان عزیزومهربان و هدایت شده بسمت این سریال بهشتی

خدایا ازکجا شروع کنم هدایتم کن …این دفعه وقتی داشتم سریال رو می‌دیدم هیجانم زده بالا بیام سریع ازاحساس قشنگم درمورد این سریال بهشتی با پیام آورانش بنویسم ….خدایا بخاطر این فرصت ازت سپاسگزارم

از محبت وعشقی که استاد داره می‌خوام بگم از کلمه ای فوق العاده پراز عشق (عزیزدلم)من عاشق این کلمه هستم …..وقتی که استاد شروع به آشپزی کردن فکر کردم دوربین رو جایی نصب کردن اینقدر محیط آرام وبی سروصدا بود تا اینکه مریم بانو یه تکه به حرف استاد که درمورد لُرها بود خندیدن فهمیدم این بانوی دوست داشتنی در اون جاحضور دارن ولی چقدر آروم وبی سروصدا وبا عشق تمام به حرفها وکارهای استاد احترام توجه میکنن ……آفرین برای این ادب و احترام …و هزاران آفرین وخداروشکر برای این عشق و عاطفه ای که دراین سریال بین دو فرشته ی الهی میبینم ….خداروشکر

وای خدای من چقدر نعمتها زودتر از اونی که من تصورش روکنم بدستم رسیده ومن اصلا متوجه اش نبودم من چند سال پیش از همین دیگ زودپز استاد از مغازه ی برادر شوهرم قسطی خریدم 1میلیون وچهارصد الان خیلی وقته قسطش تموم شده ولی از کارتن در نیاوردم تا به امید روزی که برم توی خونه جدید ازش لذت ببرم راستی چرا این لذت رو از خودم گرفتم ودرزمان حال از امکاناتی استفاده نمیکنم ومنتظر این هستم تا بعداً ازش لذت ببرم اتفاقا یه سری این قسمت پنجم سریال رو دیده بودم ومنم این زودپز رو داشتم ولی اصلا دراون قسمت متوجه ی این نعمتی که دارم نشدم ولی از زمانی که در سری دوم دیدن این سریال هستم وتمام تمرکزم را روی زیباییها وفراوانیها گذاشتم تازه متوجه شدم من این نعمت رو چند سال پیش بدستم آوردم ولی بابتش شکر گزاری نکرده بودم تا اینکه چند روز پیش زودپزم رو نشون دوست هم فرکانسیم دادم واون هم کلی ذوق کرد براش …..خدایا شکرت برای زودپزم که دارمش وامروز زودپزم نه تنها قیمتش بالا رفته بلکه دراین زمان برای من ارزش خاصی پیدا کرده …..خدایا شکرت

بازم ازکدوم زیبایی بگم من امروز صبح بخواست الله ساعت 3صبح توسط پسر 10ساله ام امیرعلی بیدار شدم واومدم سراغ فایلهای استاد عزیزم وچند تا از فایلهای فوق العاده ی استاد رو با توجه وهوشیاری گوش دادم تا به الان که حدود ساعت 6:23صبح 14اسفند 1402بیدار ماندم و همین الان که درحال کامنت وتحسین اززود پزم بودم دیدم هوا روشن شده و فضای اتاق از تاریکی در اومده گفتم وای خدای من هوا روشن شد ومن چند ساعت بیدارم….دیدن فایلهای استاد در نیمه ی شب برای من یه جورایی مراقبه شده وازاین بابت خیلی بمن انگیزه میده …خدایاشکرت

ببخشید ازاین طرف میپرم به اون طرف …..احساسم میگه همه ی حس های خوبت رو بگو ساکت نباش وبخاطر همینه که هرچه میاد به دلم مینویسم …..خدایا شکرت بینهایت

ازفرشهای قشنگ اتاق بگم که رنگ گرم لاکی داره …

از زودپز از راحت غذا درست کردن استاد… از لوبیاشستن استاد وتکرارش… از سُسُی که معلومه فوق خوشمزه اس که منم دلم خواست ازش بخورم …از دوتا یخچال بزرگ وهیولا که حتی جای اضافه داره برای پیاز و سیر که تازه تر بمونن…..از لباسشویی هایی که فقط یکیشون مخصوص خشک کردنه…..از زیبایی فضای آشپزخونه….از مرتب چیدن وسایل آشپزخونه با نظم وتمیز….از موتور براق وخفن استاد واز نظم تابلوهای روی دیوار …..ازکجا بگم که هر قسمت این بهشت زیباست ….از دو فرشته که پیام آوران خداوندهستن …همیشه در زندگیم آرزوی اینو داشتم که کاشکی زمان ما هم مثل گذشته پیامبرانی بودن که ما را بسمت خدا هدایت کنن تا اینکه امروز با ایمانی که به الله پیدا کردم مطمئن شدم با وجود این دو فرشته زیبا دوست داشتنی استاد عباسمنش ومریم بانو خداوند مرا هدایت کرد وپیامبرانش را نشانم داد خدایا شکرت …….خدایا ممنونم از اینکه امروز هم به من فرصت زندگی ودیدن این همه زیباییها را دادی تا زیبا ببینم زیبا بشنوم وزیبا احساس کنم ….منم بعد از این برم عزیزان دلم رو بیدار کنم که به مدرسه وسرکارشون بروند خدایا سپاسگزارم برای احساسی که امروز در من جوانه زد

خدایا شکرت بینهایت شکرت️️