https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-27 08:25:372024-12-19 14:16:17سریال زندگی در بهشت | قسمت 6
439نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا صد هزار مرتبه شکر که امروز تونستم یک بار دیگه با توجه به این زیبایی های بهشت فکر م رو توجه ام رو رویه زیبا بی ها بگذارم و بیام و اینجا این تجربه رو به اشتراک بگذارم تا هم رد پایی باشه از روند رشدم عین یک سفر و هم با نوشتن توجه دوباره ای باشه آخه وقتی میبینی اون موقعی که ذهن ما هنگ میکنه و رد میده و کله باور ها و محدودیت ها و باورهامون میشکنه و میشیم مجنون و فقط ذکر لب و دلم میشه خدایا شکرت خدایا شکرت از این هوا از این خدا از این آسمون از این دو مرغ عشق از این دو بلبل و مینا که هی دارن قربونش صدقه هم میرم و هی خاطرات گوگولی و اوجمل میسازن از این همه ابزار قولتشن و هیولا که همه کار رو راحت میکنه خدایا من چقدر ثروت خوبه چقدر ارزش قائل شدن برای خودت خوبه و چقدر این حس راحتی میتوان د برات راحتی بیشتر به وجود بیاره که نگو از نردبان مینیاتوری از اون تبدیل پاترم به پریز از اون سرعت و شتاب خرید های اینترنتی از اون یه جا نشستن و بودن همه امکانات برای راحتی اون عشقی که همیشه جلو چشم ته از اون همه آزادی خدای من یه جنگل.خریدم شصت هکتارها 😜😜😜😜🤔🤔🤔🤔🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰 خدایا شکرت خدایا شکرت از اون دیگ بخاری که هرچی بخوای بپزه بدون یک ذره استرس سوختن و ته گرفتن غذا حتی برای من خیلی عاشقتم استاد میدونی چرا میگم من اخه یه مدت من تنهایی مهاجرت کرده بودم مشهد و برای اینکه تنها بودم خودم غذا درست میکردم بدون قانون بدون مرز مثلا داشتم چلو مرغ درست میکردم یهو دلم میگفت توش سیر بریز ببین. چطور میشه یا مثلا ماکارونی بود میگفتم قارچ توش بزنم چطور میشه و حین پیاز ریز کردن که نگم برات عین این اشپزهای حرفه حس میگرفتم و میرفتم تو حس چیه هندزفری توگوش یه آهنگ پر انرژی باهاش هم خونی هم میگردم و تویه حس رویای اصن عشق میکردم عشق و شاید اون غذا یه تخممرغ ساده میبود ولی با عشق درست میکردم خیلی حس خوبیه و وقتی دیدم استادم این جوری داره درس میکنه لذت بردم حال کردم و الان دارم میفهمی چرا اون تنهایی و حال کردن با خودم بهم انرژی میداد و اصن یه هیولاهایی مییپختم نگو …🤩🤩🤩🤩🤩😂😂😜
خلاصه. استاد باز موتور ها رو غلاف کردی 😂 من عاشق موتور سواری م مخصوصا کراس پرشی چخ چخی تک چرخ زدن و دور درجا زدن و حرکتای خفن ولی تو یه پیست تو بیا بون تو زمین شخصی که باعث امنیت و آرامش و حال کردن با خودم باشه …
یه هندا ۱۲۵ دارم آنقدر من به این ور رفتم که یه پا موتور ساختم سی کشی موتوری سرویس کاری پنجر گیری و… به خاطر این عشقه و هی به قول استاد خراب میشه هی با همون امکاناتی که دارم درستش میکنم چراغ های اضافی میزارم شمع اسپرت تی براش میزارم چرخ دنده های عقب و جلوش و بزرگ و کوچیک میکنم سرعتش زیاد میشه یا شتاب س زیاد میشه خیلی عالیه و وقتی فایل به رویاهایت ایمان داشته باش استاد و دیدم که آنقدر موتور داره خیلی حال کردم و خوشحالی از درون بهم میگفتی چرا تو نداشته باشی مثله همین فایل یه محیط آزاد یه جزیره رویایی یه برکه دریاچه جنگل یه تنهایی خداگونه خلوت رویای خدایی عاشقتم خوب بگم کمه و. خدایا شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت که این باران نعمت الهی قطع نمیشه کم نمیشه و همیشه ادامه داره با شدت و قدرت زیادتر. گفتم بارون اینجا یه چند روز پیش یه بارون شدید یه طوفان کولاک کرد که نگو خدای من این ناودونی سقف عین لوله کشی خونه ازش با فشار آب میزد بیرون چقدر. نعمت و فراوانی هست بد نه یه بار دوسه بار بارون میاد در روز و هوا همیشه پاک و تمیزه و زمین تمیزه وشسته شده و بویه نمو عطر گلو گیاه فضا رو برداشته و عین بهشته خلاصه عالیه راستی آهان اون فایلی که آتیش بازی کردیم تو بهشت تو دل شب تو بهشت منم هدایت شدم منم تو این بهشت تو حیاط خونمون تو روستا به چوب بسط داریم ریخته و چوباش و کنار گذاشتیم که بعداً ازشون تو چوب بسط تابستون که گوسفند گرفتیم استفاده کنیم و کلی سود کنیم و …. خلاصه بعد همون نرفتی غروب از خواب بیدار شدم و یه آبی زدم به صورتم و اینا رفتم تو حیاط دیدم به چه هوایی ه خلاصه از شکر گفتن و اینا بگزاریم یهو دلم خواست که یه آتیش درست کنم و یه چند ساعتی کنارش باشیم و حال کنم و اینا و و همین روند آتیش درست کردن بهم لذت بده و تا افتار هم مونده و گفتیم چه بهتر سرگرمی و تفریح باداداش صالح رفتیم و مثله استادوعشق عزیز ش اول از این چوبای کوچیک آوردیم و یه کارتون و کاغذ و آتیش زدیم و یکم گازوییل ریختیم روش و آلو گرفت و بعد هی چوبای بزرگ تر بعد از این کنده های قطور تر بعد دیگه گور گرفت و یه گرمای لطیفی تو اون رطوبت هوا که خورشیدی رفته بود هوا یکم خنک تر شده بود میزد که حال میداد بعد که آتیش گرفت یهو بهم الهام شد که این آتیش هیفه یه چند تا سیب زمینی نداریم تو آتیش زغالی سه یه هفت هشت تا آوردیم انداختیم زیر اون زغال ها و آتیشی که روش بود و هیچوب تیکه میکردیم آها راستی این شکستن چوب های خشک چه حس خوبی میده چه صدای باحالی و بعد همین جوری مشغول بودم یه آتیش بازی گفتم مامان از جیگر گوسفند که کشتیم چیزی مونده گفت آره. ولی تو فریزر بوده یخ یخ زده گفتم بی خیال این آتیش همه چی و ذوب میکنه رفتم و در آوردم با چاقو دسته هونگ تیکه تیکه کردم و یه.توری کبابی داشتیم گذاشتم لاشو ولرم بیرون که یهو دلم خواست یعنی دلم خدای درونم گفت مگه میشه آتیش جیگر کبابی باشه گوجه زغالی و کباب ی نباشه از تو یخچال چندتا به سیخ کشیدم و رفتم زغال ها رو جمع و جور کردم و دیگه نگم برات یک کبابی شد یه زغالی بود به قول استاد هیولای ماداسکاری اصن لذت بردم ها …
یه چیزی که میخوام بگم اینکه این چوبو زغال و آتیش همیشه بوده و این حس لذت بردن همیشه بوده و من نرفتم سراغش توجه نکردم به این زیبایی ها خدایا شکرت به خاطر این. همه زیبای که. بخاطر این سریال زندگی در بهشت بهم هدیه دادی رو استفاده مردم لذت بردم سپاس گذاری کردم و آره دلم خواست
خداروصدهزارمرتبهشکر که من رو به راه راست هدایت کردی
بازهم از این سری فایل های بهشتی بزارین و مارو شریک کنید
سپاسگزارم از این که خوب زندگی میکنید وکمک میکنید که جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه
سلام به همه.تشکر ویژه برا سریال قشنگتون.و اینکه مارو توی تماشای این زیبایی شریک کردین.و تشکر ویژه تر برای اینکه در حین تماشای زیبایی آگاهی های بزرگی به ما میدین.تشکر ویژه از خدای خوبم برای در اختیار دادن این نعمت و این لطف بزرگش.
و اما
بزن قطعش کن.بزن قعطش کن زهرا،بزن قعطش کن
اینو هزار بار با خودم تکرار میکنم.چون خیلی چیزا هستن باید بزنم قطعشون کنم.خصوصا آدمهایی که باید بزنم قعطشون کنم.
همین چن وقت به لطف خدا جسارت پیدا کردم،و زدم قعطش کردم،یکی از آدم هایی که همینطوری بود و از مایه ی وجودی من میمکید بدون اینکه نفعی داشته باشه برام.اره زدم قعطش کردم از زندگیم و توی این مدت دارم لذت میبرم.از رهایی از یک کار عبس و بیهوده،توی این مدت با نبودش تمرکزم رو تونستم جمع کنم و یه کار بزرگی کردم که اولین تجربمه.و منتظر نتیجشم.نتیجش که اومد ان شالله میام به اشتراک میزارم. ☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺
بهرحال مباحث حاشیه ای تو زندگی همه به نحوی پیدا میشه و کسی که جرآت داره و این شاخه رو قطع میکنه واقعا آدم بزرگ و خودساخته ای هست.
در مورد من شاید تلویزیون بود که هنوز هم پای فیلم مینشینم چون از قدیم طرفدار فیلم بودم.
ولی تعهد دادم که دیگه این رو نکنم و قطع کردم واقعا با اینکه خیلییییی سخت بود ولی موفق شدم این کار رو انجام بدم چون خودم خواستم.
دوست دارم این رو هم اینجا اضافه کنم:
تماشای هرگونه فیلم یکسری باورها رو در شما بوجود میآورد. چه آگاهانه چه ناآگاهانه، و من وقتی این موضوع رو درک کردم درست عین استاد قیچی رو گذاشتم پاش و تق چیدم شاخه رو.
الان اگر بخواهم چیزی بر مبنای تصویر مشاهده کنم و سرگرم بشم، فایلهای سفرنامه+زندگی در بهشت+ توجه بر نکات مثبت رو تماشا میکنم و اگر تموم شد باز از اول نگاه میکنم و بس.
و حالا اگر بخواهم نمره به خودم هم بدهم نمره قبولی را میدهم
برای من، کار کردن روی خودم، یه فرآیند دائمیه که برای بهبود شرایط کنونیم انجام میدم، مهم نیست که این بهبودهایی که دارم چقدر کوچولو باشه، چون وقتی که ادامه دار میشن، در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الانم میبره و یه شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده شده توی وجودم میسازه، برای همینه که حتی کوچکترین بهبودهایی که ما داریم توی پرادایس انجام میدیم، انقدر مارو ذوق زده میکنه، حتی یه تغییر لامپ، یه عوض کردن سرپیچ….
این جمله ها رو اینجا نوشتم
برام یادآوری شیرینی بود که من رو غرق در افکارم کرد
رفتارهای این چند وقتم رو بررسی کردم وقتی جملات مریم جان رو شنیدم
با خودم گفتم چرا انقدر این دو نفر ذوق دارند برای نو کردن و زیبا کردن پارادایس؟
چون دوستش دارند چون عاشقش هستند
راستش رو بگم چند روزه که میخوام خونه تکونی
روشروع کنم ولی امروز و فردا میکنم
اومدم کارم رو توجیه کنم، گفتم منم اگه تو این طبیعت ناب زندگی میکردم سعی میکردم هر روز
بهش برسم وهمه جاش رو دسته گل کنم!
ولــی یکهو به خودم نهیب زدم
ای وای… فاطمه یادته چقدر عاشق این بودی
خونه عوض بشه، همه جاش رو به سلیقه خودت دکور کنی و بهش برسی؟
دقیقا توی این ویدیو ما به منپیامی دادید که آقا جایی که ذهن تورو درگیر کرده قطعش کن شاید اون باعث شده باشه شما نتونی درست تمرکزکنی روی کارت
پسر اون چیزی که قرار بود جمع بشه توی کسب و کارت تا تو بهتر تمرکز کنی دیگه جمعش کن اصلاً فکر نکن اون حالا هست یه لکولکی میکنیم باهاش توی کسب درآمد
بزارش کنار اون قسمت رو بزارش کنار بزارشکنار اینم نشونه که از زبون استاد شنیدی دیگه چی میگی حالا اینم که استادگفت
خدارو شکر میکنم برای اینکه هدایت شدم به این فایل و توی این فایل حرفیکه من توی ذهنم بود یا همون نشونه ایی که توی ذهنم بود رو استاد فرمودند ومنم شنیدمش و انجامش خواهم داد چشم
امروز این قسمت از زندگی در بهشت انگار پیامی از خداوند بود برای من …چند روزی بود که خیلی درگیر حواشی شده بودم و از به به و چه چه دیگران در مورد کارم خوشحال میشدم و یا مهم بود نظراتشان برام …
اما انگار با دیدن این قسمت به خودم اومدم …
به خودم گفتم میترا حواست کجاست قطع کن هر گونه وابستگی رو غیر خدا …
توجه کن به توانمندی های خودت و تمرکزت رو بزار روی اهدافت نه مسائل حاشیه…
استاد عزیزم ، مریم جان واقعا شما بینظیر هستید …
و خداروشکر میکنم که امروز منو هدایت کرد به این
قسمت تا بهم تلنگری بزنه ، تا بهم بگه آهای حواست هست دوباره داری وارد حاشیه میشی …
دوباره داره شاخ و برگ های اضافه ی روحت زیاد میشه و نمیتونی قد بکشی و رشد کنی …
پس قطع کن هر آن چیزی که تو رو دور میکنه از تکامل و رسیدن به هدفت …
خدایا صد هزار مرتبه شکر که امروز تونستم یک بار دیگه با توجه به این زیبایی های بهشت فکر م رو توجه ام رو رویه زیبا بی ها بگذارم و بیام و اینجا این تجربه رو به اشتراک بگذارم تا هم رد پایی باشه از روند رشدم عین یک سفر و هم با نوشتن توجه دوباره ای باشه آخه وقتی میبینی اون موقعی که ذهن ما هنگ میکنه و رد میده و کله باور ها و محدودیت ها و باورهامون میشکنه و میشیم مجنون و فقط ذکر لب و دلم میشه خدایا شکرت خدایا شکرت از این هوا از این خدا از این آسمون از این دو مرغ عشق از این دو بلبل و مینا که هی دارن قربونش صدقه هم میرم و هی خاطرات گوگولی و اوجمل میسازن از این همه ابزار قولتشن و هیولا که همه کار رو راحت میکنه خدایا من چقدر ثروت خوبه چقدر ارزش قائل شدن برای خودت خوبه و چقدر این حس راحتی میتوان د برات راحتی بیشتر به وجود بیاره که نگو از نردبان مینیاتوری از اون تبدیل پاترم به پریز از اون سرعت و شتاب خرید های اینترنتی از اون یه جا نشستن و بودن همه امکانات برای راحتی اون عشقی که همیشه جلو چشم ته از اون همه آزادی خدای من یه جنگل.خریدم شصت هکتارها 😜😜😜😜🤔🤔🤔🤔🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰 خدایا شکرت خدایا شکرت از اون دیگ بخاری که هرچی بخوای بپزه بدون یک ذره استرس سوختن و ته گرفتن غذا حتی برای من خیلی عاشقتم استاد میدونی چرا میگم من اخه یه مدت من تنهایی مهاجرت کرده بودم مشهد و برای اینکه تنها بودم خودم غذا درست میکردم بدون قانون بدون مرز مثلا داشتم چلو مرغ درست میکردم یهو دلم میگفت توش سیر بریز ببین. چطور میشه یا مثلا ماکارونی بود میگفتم قارچ توش بزنم چطور میشه و حین پیاز ریز کردن که نگم برات عین این اشپزهای حرفه حس میگرفتم و میرفتم تو حس چیه هندزفری توگوش یه آهنگ پر انرژی باهاش هم خونی هم میگردم و تویه حس رویای اصن عشق میکردم عشق و شاید اون غذا یه تخممرغ ساده میبود ولی با عشق درست میکردم خیلی حس خوبیه و وقتی دیدم استادم این جوری داره درس میکنه لذت بردم حال کردم و الان دارم میفهمی چرا اون تنهایی و حال کردن با خودم بهم انرژی میداد و اصن یه هیولاهایی مییپختم نگو …🤩🤩🤩🤩🤩😂😂😜
خلاصه. استاد باز موتور ها رو غلاف کردی 😂 من عاشق موتور سواری م مخصوصا کراس پرشی چخ چخی تک چرخ زدن و دور درجا زدن و حرکتای خفن ولی تو یه پیست تو بیا بون تو زمین شخصی که باعث امنیت و آرامش و حال کردن با خودم باشه …
یه هندا ۱۲۵ دارم آنقدر من به این ور رفتم که یه پا موتور ساختم سی کشی موتوری سرویس کاری پنجر گیری و… به خاطر این عشقه و هی به قول استاد خراب میشه هی با همون امکاناتی که دارم درستش میکنم چراغ های اضافی میزارم شمع اسپرت تی براش میزارم چرخ دنده های عقب و جلوش و بزرگ و کوچیک میکنم سرعتش زیاد میشه یا شتاب س زیاد میشه خیلی عالیه و وقتی فایل به رویاهایت ایمان داشته باش استاد و دیدم که آنقدر موتور داره خیلی حال کردم و خوشحالی از درون بهم میگفتی چرا تو نداشته باشی مثله همین فایل یه محیط آزاد یه جزیره رویایی یه برکه دریاچه جنگل یه تنهایی خداگونه خلوت رویای خدایی عاشقتم خوب بگم کمه و. خدایا شکرت خدایا صد هزار مرتبه شکرت که این باران نعمت الهی قطع نمیشه کم نمیشه و همیشه ادامه داره با شدت و قدرت زیادتر. گفتم بارون اینجا یه چند روز پیش یه بارون شدید یه طوفان کولاک کرد که نگو خدای من این ناودونی سقف عین لوله کشی خونه ازش با فشار آب میزد بیرون چقدر. نعمت و فراوانی هست بد نه یه بار دوسه بار بارون میاد در روز و هوا همیشه پاک و تمیزه و زمین تمیزه وشسته شده و بویه نمو عطر گلو گیاه فضا رو برداشته و عین بهشته خلاصه عالیه راستی آهان اون فایلی که آتیش بازی کردیم تو بهشت تو دل شب تو بهشت منم هدایت شدم منم تو این بهشت تو حیاط خونمون تو روستا به چوب بسط داریم ریخته و چوباش و کنار گذاشتیم که بعداً ازشون تو چوب بسط تابستون که گوسفند گرفتیم استفاده کنیم و کلی سود کنیم و …. خلاصه بعد همون نرفتی غروب از خواب بیدار شدم و یه آبی زدم به صورتم و اینا رفتم تو حیاط دیدم به چه هوایی ه خلاصه از شکر گفتن و اینا بگزاریم یهو دلم خواست که یه آتیش درست کنم و یه چند ساعتی کنارش باشیم و حال کنم و اینا و و همین روند آتیش درست کردن بهم لذت بده و تا افتار هم مونده و گفتیم چه بهتر سرگرمی و تفریح باداداش صالح رفتیم و مثله استادوعشق عزیز ش اول از این چوبای کوچیک آوردیم و یه کارتون و کاغذ و آتیش زدیم و یکم گازوییل ریختیم روش و آلو گرفت و بعد هی چوبای بزرگ تر بعد از این کنده های قطور تر بعد دیگه گور گرفت و یه گرمای لطیفی تو اون رطوبت هوا که خورشیدی رفته بود هوا یکم خنک تر شده بود میزد که حال میداد بعد که آتیش گرفت یهو بهم الهام شد که این آتیش هیفه یه چند تا سیب زمینی نداریم تو آتیش زغالی سه یه هفت هشت تا آوردیم انداختیم زیر اون زغال ها و آتیشی که روش بود و هیچوب تیکه میکردیم آها راستی این شکستن چوب های خشک چه حس خوبی میده چه صدای باحالی و بعد همین جوری مشغول بودم یه آتیش بازی گفتم مامان از جیگر گوسفند که کشتیم چیزی مونده گفت آره. ولی تو فریزر بوده یخ یخ زده گفتم بی خیال این آتیش همه چی و ذوب میکنه رفتم و در آوردم با چاقو دسته هونگ تیکه تیکه کردم و یه.توری کبابی داشتیم گذاشتم لاشو ولرم بیرون که یهو دلم خواست یعنی دلم خدای درونم گفت مگه میشه آتیش جیگر کبابی باشه گوجه زغالی و کباب ی نباشه از تو یخچال چندتا به سیخ کشیدم و رفتم زغال ها رو جمع و جور کردم و دیگه نگم برات یک کبابی شد یه زغالی بود به قول استاد هیولای ماداسکاری اصن لذت بردم ها …
یه چیزی که میخوام بگم اینکه این چوبو زغال و آتیش همیشه بوده و این حس لذت بردن همیشه بوده و من نرفتم سراغش توجه نکردم به این زیبایی ها خدایا شکرت به خاطر این. همه زیبای که. بخاطر این سریال زندگی در بهشت بهم هدیه دادی رو استفاده مردم لذت بردم سپاس گذاری کردم و آره دلم خواست
خداروصدهزارمرتبهشکر که من رو به راه راست هدایت کردی
بازهم از این سری فایل های بهشتی بزارین و مارو شریک کنید
سپاسگزارم از این که خوب زندگی میکنید وکمک میکنید که جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه
چقدر تو زندگیم شاخ و برگ اضافی دارم که دارند انرژی و تمرکز من را میگیرند ….و از امروز میخام قعطشون کنم
سلام به همه.تشکر ویژه برا سریال قشنگتون.و اینکه مارو توی تماشای این زیبایی شریک کردین.و تشکر ویژه تر برای اینکه در حین تماشای زیبایی آگاهی های بزرگی به ما میدین.تشکر ویژه از خدای خوبم برای در اختیار دادن این نعمت و این لطف بزرگش.
و اما
بزن قطعش کن.بزن قعطش کن زهرا،بزن قعطش کن
اینو هزار بار با خودم تکرار میکنم.چون خیلی چیزا هستن باید بزنم قطعشون کنم.خصوصا آدمهایی که باید بزنم قعطشون کنم.
همین چن وقت به لطف خدا جسارت پیدا کردم،و زدم قعطش کردم،یکی از آدم هایی که همینطوری بود و از مایه ی وجودی من میمکید بدون اینکه نفعی داشته باشه برام.اره زدم قعطش کردم از زندگیم و توی این مدت دارم لذت میبرم.از رهایی از یک کار عبس و بیهوده،توی این مدت با نبودش تمرکزم رو تونستم جمع کنم و یه کار بزرگی کردم که اولین تجربمه.و منتظر نتیجشم.نتیجش که اومد ان شالله میام به اشتراک میزارم. ☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺☺
سلام و درود
قطع کن
آنچه که قراره بعدا بریزی دور همین الان بریز
من به اخلاق دارم عاشق نظم هستم هر چیزی سر جای خودش است
و دوست دارم فرزندانم هم اینکار را انجام بدهند خب آنها اینگونه نیستند و باعث دیدن نازیبایی در جلو من میشوند
چند روز پیش دعوا کردم باهاشون و خودم خیلی اذیت شدم البته بگم
من الان نسبت به گذشته فوق العاده زود آرام میشم
و اینبار تعهد دادم و نوشتم دیگر هیچی نمی بینم
فقط یه کار ساده و اونم نرفتن تو اتاقشان
دوستان چه آرامشی دارم و چه قدر عالی شد
کوچکترین تضاد و ناخواسته را ندیدن باعث شد زیبایی بیشتر ببینم
و اینگونه که کاری که باید با گفتن انجام میدادن بدون کوچکترین اشاره انجام میشه
دوست دارم هر آنچه لازم هست هرس شود
و این فایل یاد داد و من حتمآ مینویسم که هرس کنم هر سال رفتار و ارتباطات که دوست نداریم
چی بگم من تو این فایل فقط سبزه و درختان و آب را میبینم و لذت میبرم
عاشق فضای اونجام
ممنون که نشان میدید و ممنون بابت این همه زیبایی خدا دادی
خدایا شکرت
خدایا شکرت بخاطر آب و سبزه و درخت
آسمان آبی
و هوای عالی
شاد و موفق و پیروز باشید
قطععععععع کن !!!!!
یعنی من عشششششششق کردم با این فایل استاااااااد.
عالی بود عالی
بهرحال مباحث حاشیه ای تو زندگی همه به نحوی پیدا میشه و کسی که جرآت داره و این شاخه رو قطع میکنه واقعا آدم بزرگ و خودساخته ای هست.
در مورد من شاید تلویزیون بود که هنوز هم پای فیلم مینشینم چون از قدیم طرفدار فیلم بودم.
ولی تعهد دادم که دیگه این رو نکنم و قطع کردم واقعا با اینکه خیلییییی سخت بود ولی موفق شدم این کار رو انجام بدم چون خودم خواستم.
دوست دارم این رو هم اینجا اضافه کنم:
تماشای هرگونه فیلم یکسری باورها رو در شما بوجود میآورد. چه آگاهانه چه ناآگاهانه، و من وقتی این موضوع رو درک کردم درست عین استاد قیچی رو گذاشتم پاش و تق چیدم شاخه رو.
الان اگر بخواهم چیزی بر مبنای تصویر مشاهده کنم و سرگرم بشم، فایلهای سفرنامه+زندگی در بهشت+ توجه بر نکات مثبت رو تماشا میکنم و اگر تموم شد باز از اول نگاه میکنم و بس.
و حالا اگر بخواهم نمره به خودم هم بدهم نمره قبولی را میدهم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و دوستان خوب هم فرکانسی ام
من چند روزی هست که سریال زندگی در بهشت را از قسمت اول شروع کردم به دیدن ولی این اولین مطلبی هست که دارم در این سریال میزارم
چیز جدیدی که امروز یاد گرفتم از این فایل زیبا و دیدنی و آموزنده:
_ اضافه های زندگیم و اضافه های فکر و ذهنم را بزنم قطع کنم و از بین ببرم تا بتونم رشد کنم
_ فقط و فقط تمرکزم روی خودم باشه و روی فکر و ذهن خودم و روی باورهای جدیدم کار کنم
چیکار دارم ببینم یا بدونم اطرافم چی میگذره
بقیه چیکار میکنن
تو کوچه چی میگذره
تو ساختمان چی میگذره
کی چیکار میکنه
به من ربطی نداره اینها
من فقط و فقط باید تمرکزم روی خودم باشه
درست مثل ذره بینی که نور خورشید را یکجا جمع میکنه و نتیجه اش روشن کردن یه آتیش هست
منم اگر تمرکزم مثل ذره بین فقط روی خودم باشه، مثل ذره بین عمل میکنم و یه دفعه یه جهش پیدا میکنم به سمت تعالی به سمت خدا
اینقدر زوم نکن روی دیگران، روی محیط اطرافت، روی اتفاقات اطرافت که چیکار میکنن، که چی میشه، اینقدر تجسس و جستجو نکن
توی قرآن میگه ولا تجسسوا
اینقدر حواست و توجهت روی بقیه نباشه
این توجه و جستجو و کنجکاوی بیهوده، فکر و وقت و انرژی ِ اصلیت که باید اونو بزاری روی رشد خودت، ازت میگیره
هم خسته فکری میشی
هم خسته جسمی
و هم وقت کم میاری
که برای رشد خودت بزاری
پس فقط تمام توجه و تمرکزم را میزارم روی خودم برای جهادی اکبر
برای تغییر ِ ریشه ای و بنیادی ِ باورهای اشتباه و نامحدودکننده و تضعیف کننده و نامناسب ِ قدیمی به باورهای جدید ِ مثبت و قوی و سازنده و قدرتمندکننده
خدایا شکرت خدایا صدهزار مرتبه شکرت
به نام خدای هدایتگر
سلام بر همگی
این فایل رو بارها دیدم و کامنت ها خوندم
نمیدونستم بنویسم یا ن
ولی به خدادگفتم من شروع میکنم تو بهم بگو
بعد از آشنایی با قانون
وقتی شنیدم استاد میگفت هر روز باید بهتر بشی از دیروز
یه سری کارها میکردم ولی نمیتونستم ادامه بدم
و همش برام مبهم بود که هر روز یکم بهتر از دیروز یعنی چی
غیبت میکردم و میگفتم خدایا یکم بهتر از دیروزم یعنی چی
بعد فکمیکردم که مثلا اگر ده بار غیبت کردم بشه 9 بار
خوب بعد چند روز اصلا چنین چیزی یادم نمیموند و باز میدیدم طبق روال قبل دارم پیش میرم
به این نتیجه رسیده بودم که اگر میخام این عادت رو ترک کنم دیکه باید ارتباطم با همه رو قطع کنم
اصلا برام مبهم بود بهبود کوچولو و یکم بهتر شدن از دیروز یعنی چی
تا اینکه این فایل بی نظیر و دیدم
اونجا که مریم جان گفتن مهم نیست این بهبود ها چقدر کوچیک باشه مهم اینه در ادامه شخصیتی متفاوت از من میسازه
این بهبود میتونه حتی عوض کردن یه لامپ باشه
یهو انگار یه صدایی بهم گفت از بهبود های کوچیک که الان برات قابل انجام شروع کن
مثلا دیگه شارژ گوشی نخر که که بخای با تلفن صحبت کنی
فقط در حد تماس های مهم شارژ بگیر
شاید اگر قبلا بود میگفتم یه همچین کار ساده ای چه ربطی داره
ولی الان دیدم من شارژ میگرفتم و باهاش بسته های مکالمه ده برابری میگرفتم و ساعت ها با دوستام صحبت میکردم
اگر همین بهبود ساده رو بدم کلی جلو میافتم و از خداومیخام قدم بعدی رو بهم بگه
یا مثلا برای تمیز کردن خونه همیشه برام کار سختی بود مخصوصا بچه ها خونه رو میریختن کلافه میشدم
و هر روز میگفتم از فردا حسابی تمیز میکنم و نمیزارم بچه ها خونه رو بهم بریزن
ولی همین درسی که گرفتم رو گفتم پیاده میکنم
هرروز یه بهبود کوجیک میدم
مثلا به خودمگفتم همیشه ظرف های تو طرفشویی رو میشورم و هیچ ظرفی نباید اونجا باشه
در ظاهر میگم اینکه که نشد تمیز کاری خونه
ولی وقتی این ایده رو انجام دادم قدم های بعدی هم بهم گفته شد و انگار با شروع همین ایده آشپزخونه ام همش تمیز
و هرروز سعی میکنم یه کار کوچولو که برام انجامش راحت رو انجام بدم
و موصوع تمرکز
چند مدت پیش یه دوستی داشتم که با استاد آشناست
وقتی داشتیم صحبت میکردیم گفتم من حس میکنم معنی تمرکز رو اشتباه فهمیدم
و برای همینه نتیجه ای نمیگریم از تمرکزی کار کردن
بعد گفتم خیلی دوست دارم ببینم وقتی استاد میگن من تمرکز گداشتم رو دوره حدید چطور این کارو انجام میدن
و تو این فایل بهم پاسخ داده شد
استاد گفتن من میام هر چند مدت یه نگاه میندازم ببینم تمرکزم رو کجا گذاشتم و شاخ و برگ های اضافی رو میزنم
چیزی که منو از هدفم دور کنه قطعش میکنم
یه نگاه گذرا به تمرکز خودم انداختم
و دیدم چقدر پراکنده است
حتی تو همین سایت هم دیدم چقدر پراکنده کار میکنم
تمرکز رو یه موضوع نمیزارم
از یه فایل نوشته میخونم
یه فایل رو تا انتها نمیبینم
رو نشانه میزدم فقط یه کامنت میخوندم و رها میکردم
تو این وسطا یه سربه سایت های دیکه ام میزدم و انتطار تغییر داشتم
آقا قطعش کن
قطع کن کارهای بیهوده ای که تو رو از هدفت دور میکنه
وقتی زندگی در بهشت رو شروع کردم یه هدف داشتم اینکه بتونم قانون رو بهتر درک کنم و تو عمل ازش استفاده کنم
تو زندگی روزمره بدونم چطور از قانون استفاده کنم
حالا هر کاریکه منو از هدفم دور میکنه قطع میکنم
تمام فایل های صوتی تو گوشیم رو پاک کردم
تلفن های بیهوده ای که وقت منو میگیره کم کردم
و تلگرام که با سر زدن بهش تمرکزم رو پرت میکرد جایی دیگه
من با این باور شروع کردم که هر سوالی تو این مسیر برام پیش بیاد خدا جوابشو داره و همین جا هدایتم میکنه
همین نگاه بهم کمکمیکنه که تمرکزم رو پراکنده نکنم ک به ایده ای که بهم الهام شده عملکنم
خدایا من رو هدایت تو حساب کردم من هیچی نمیدونم خودت کمکم کن
برای من، کار کردن روی خودم، یه فرآیند دائمیه که برای بهبود شرایط کنونیم انجام میدم، مهم نیست که این بهبودهایی که دارم چقدر کوچولو باشه، چون وقتی که ادامه دار میشن، در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الانم میبره و یه شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده شده توی وجودم میسازه، برای همینه که حتی کوچکترین بهبودهایی که ما داریم توی پرادایس انجام میدیم، انقدر مارو ذوق زده میکنه، حتی یه تغییر لامپ، یه عوض کردن سرپیچ….
این جمله ها رو اینجا نوشتم
برام یادآوری شیرینی بود که من رو غرق در افکارم کرد
رفتارهای این چند وقتم رو بررسی کردم وقتی جملات مریم جان رو شنیدم
با خودم گفتم چرا انقدر این دو نفر ذوق دارند برای نو کردن و زیبا کردن پارادایس؟
چون دوستش دارند چون عاشقش هستند
راستش رو بگم چند روزه که میخوام خونه تکونی
روشروع کنم ولی امروز و فردا میکنم
اومدم کارم رو توجیه کنم، گفتم منم اگه تو این طبیعت ناب زندگی میکردم سعی میکردم هر روز
بهش برسم وهمه جاش رو دسته گل کنم!
ولــی یکهو به خودم نهیب زدم
ای وای… فاطمه یادته چقدر عاشق این بودی
خونه عوض بشه، همه جاش رو به سلیقه خودت دکور کنی و بهش برسی؟
مگه این آشپزخونه غرق در نور
آرزوی تو نبود؟ پس چرا فراموش کردی آرزوت رو؟
چرا برات عادی شد؟
اون ذوق کجا رفت؟
راستش با دیدن ذوق و شوق مریم جان
منم به خودم اومدم
که خونمون رو تبدیل به بهشت کنم
بهشتی که خودم آرزوش کرده بودم
پسسس پیش به سوی خونه تکونی
که به طور مستمر و با کارهای کوچیک پیش خواهد رفت
سلام
دقیقا توی این ویدیو ما به منپیامی دادید که آقا جایی که ذهن تورو درگیر کرده قطعش کن شاید اون باعث شده باشه شما نتونی درست تمرکزکنی روی کارت
پسر اون چیزی که قرار بود جمع بشه توی کسب و کارت تا تو بهتر تمرکز کنی دیگه جمعش کن اصلاً فکر نکن اون حالا هست یه لکولکی میکنیم باهاش توی کسب درآمد
بزارش کنار اون قسمت رو بزارش کنار بزارشکنار اینم نشونه که از زبون استاد شنیدی دیگه چی میگی حالا اینم که استادگفت
خدارو شکر میکنم برای اینکه هدایت شدم به این فایل و توی این فایل حرفیکه من توی ذهنم بود یا همون نشونه ایی که توی ذهنم بود رو استاد فرمودند ومنم شنیدمش و انجامش خواهم داد چشم
پیش به سوی جلو در پناه خداوند مهربان باشید
امروز این قسمت از زندگی در بهشت انگار پیامی از خداوند بود برای من …چند روزی بود که خیلی درگیر حواشی شده بودم و از به به و چه چه دیگران در مورد کارم خوشحال میشدم و یا مهم بود نظراتشان برام …
اما انگار با دیدن این قسمت به خودم اومدم …
به خودم گفتم میترا حواست کجاست قطع کن هر گونه وابستگی رو غیر خدا …
توجه کن به توانمندی های خودت و تمرکزت رو بزار روی اهدافت نه مسائل حاشیه…
استاد عزیزم ، مریم جان واقعا شما بینظیر هستید …
و خداروشکر میکنم که امروز منو هدایت کرد به این
قسمت تا بهم تلنگری بزنه ، تا بهم بگه آهای حواست هست دوباره داری وارد حاشیه میشی …
دوباره داره شاخ و برگ های اضافه ی روحت زیاد میشه و نمیتونی قد بکشی و رشد کنی …
پس قطع کن هر آن چیزی که تو رو دور میکنه از تکامل و رسیدن به هدفت …