سریال زندگی در بهشت | قسمت 6 - صفحه 29

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

سلام و عرض ادب به تمومی عزیزان در مسیر رشدوپیشرفت

خدایادراین روزودراین ساعت از صبح تورابا جانودل سپاس می گویم که من را در مدار دیدن زیبایی های دنیایت قرارداده ای

خدایا به من ایمانی عطا کن که درهرلحظه تصدیق کنم زیبایی های جهانت را و آسانم کنی برای آسانیهای بیشتر برای دریافت نعمتهای بیشتر

این قسمت از فایل یک بهبود کوچک دیگه به کلبه ی زیبای چوبیمونه که اون بهبود اگرچه کوچیک هست ولی باهمین بهبودهای دائمی کوچک و قدم برداشتنهای کوچکه که آدم به سمت بهبودای بزرگتر هدایت میشه

چقدر ساختوبنای این کلبه اونم ازجنس چوب،تحسین برانگیزه که حداقل پنجاه سال پیش اون هم روی آب بناشده،و خداچرخش روزگارشو جوری به حرکت دراورد که دست بنده ی لایقی بیوفته که حداقل پنجاه سال دیگه یاحتی بیشتر میتونه اون کلبه دوام بیاره،چون شخصی مثل استادعباسمنش همیشه درحال بهبود دائمیه و جوری به خونه وو زندگی تغییرمیده که انگار اون خونه تازه ساخته شده

چقدر این ویژگی همکاری طلبانتون رو هزاران بار تحسین میکنم که برای کوچکترین بهبودی تواین فضای بهشتی پابه پای هم سطح تجربتون رو هم همراه بابهبودای دائمی بالا میبرید

چقدر این نردبون فوق العادست،اینکه درسایزهای مختلف میشه اون رو کوچیک وبزرگ کرد،اینه موهبت تضاد که انسان به خلاق بودن خودش پی میبره و با تعقل و تعمق به یک مسئله همچین وسیله ای رو باامکانات عالی میسازه،و چه فکر عالیی کردن که راحت میشه اون رو با چرخای زیرش بدون هیچ زحمتی جابجا کنی

قضیه ی بازکردن پیچ این لامپ شاید به ظاهر یک پیچ کوچیک باشه،ولی بازکردنش ابزار مناسب خودشو نیاز داره

مثل یک باورکوچیکی که آدم فکرشم نمیکنه همون باورِکوچیک چقدر بیهوده و حتی ضربه زننده هم باشه،اما میبینی که همون باور باچندین بار کدنویسی تازه تونستی کمی از ریشه هاش رو بسوزونی و جایگزینش رو به یک باور دیگه بدی…

همون طور که بازکردن بدنه ی این لامپ نیاز به صبروحوصله و ابزارمناسبش رو داشت،براب تغییرباور هم نیاز به صبروحوصله ومنطق به جایی داره

نکته ای که مریم جان بیان میکنن. برای من درس بسیارمهمیه

کارکردن روی خودم یک فرایند دائمی باشه،مهم این نیست که این بهبود چقدر کوچیک بنظربیاد،مهم ادامه دادنه که در طی زمان باعث میشه به یک نقطه ی کاملا متفاوت باشرایط حال خاضرم میبره

وهمین ادامه دادن باعث میشه یک شخصیت کاملا متفاوت و رشد یافته توی وجودم بسازه

مثال بارزش میتونه همین بهبودای کوچیک تواین مزرعه هم باشه،که همین بهبودای دائمی وکوچیک اونقدر این‌دو زوج رو ذوق زده‌میکنه که یه انگیزه ای به اونها داده میشه برای تغییردادن چیزای بزرگتر…

وقتی بعداز اینهمه زمان بردن برای بازکردن پیچ اون لامپ سفتوسخت،استاد ازنردبون پایین اومد،به جای اینکه غرولند کنه و به زمینوزمان بدوبیراه بگه سریع خودشو مشغول این آهنربای هیولامیکنه تا ذهنش نخواد بدوبیراه بگه،و با کلامش ازویژگی های مثبت آهنربا میگه،تا هرچی خستگیو نجوای ذهنی ازون لامپ آهنیِ بی مصرف تو سرش میچرخه از یادش بره

این خودش یک درس مهمه که وقتی یک کاری مثل همچین لامپی زمان میبره تا بازبشه،بعداز حاصل شدن اون نتیجه ای که هدفت بود،نخوام که درمورد سفتوسخت بودنش حرف بزنم و هی غر بزنم بگم این چه کاری بود کردم،کلی از وقتوانرژیمو گرفت

باید اونقدر دست ذهنمو خونده باشم که باکلامم اجازه ندم بخواد حالمو بگیره و سریع خودمو به یک موضوع حتی خنثی هم که شده مشغول کنم

چقدر انجام دادن یک کار رو برای خودتون لذت بخش میکنید،من اگر مشغول یک کاری میشم اون قدر فشرده یک کاررو انجام میدم که اون کار نه تنها برام طاقت فرسا میشه بلکه از توانایی جسمم هم خارج میشه و همین باعث میشه موقع کار ذهنم مقاومت کنه و منتظر یک خستگی طاقت فرسا بشه

ولی شمارو که میببنم برای عوض کردن یک لامپ باهمدیگه همکاری میکنید و بازکردن لامپ رو استاد به عهده میگیره و تمیزکردنش به عهده ی مریم جان

یک‌ویژگی همکاری طلبانه همراه بالذت بسیار تحسین برانگیزه

چه عشقوحالی میکنید وقتی یک کاریو به سرانجام میرسونید و سریع خودتونو مهمون یک آب چشمه ی زلال و گوارا میکنید،چه حسوحال نابیه بااین فضای پرانرژی و مثبت بشینی و قطره های بارون بهاریو روی دریاچه ی خونه ی چوبیت ببینی

کاملا انرژی آب و انرژی آرامبخش اون فضارو ازراه دور احساس کردم خدایا صدهزارمرتبه شکر

من عاشق این عشق ورزیدن شماشدم که اینقدر بدون شوآف همین کلمه ی عاشقتم بر قلبوجان آدم میشینه

استاداین کلمه ی عاشقتم سه ساله ورد زبونم شده و به هر موجودی این کلمه رو بی اختیار به زبونم میارم،منی که هیچوقت فکرشو نمیکردم بخاطر بی اعتمادبنفسیم بخوام یروزی حتی به خودم عشق بورزم چه برسه دیگران

الان همین رو یک بهبود عالیی توشخصیتم میبینم که بدون اینکه قصاوت کسی برام‌مهم باشه به همه میگم عاشقتم

مخصوصا به بچه هایی که رفتارهاشونو میبینم قندتودلم آب میشه

این سرپیچِ گردن باریکی که ازامازون سفارش دادید واقعا جای تحسین داره که ازهرتضادی که انسان تو طول عمرش بهش برخورده تونسته یه چاره ای بیندیشد و ازون مسئله و تضاد پولو ثروت خوبیو به جیب بزنه،چقدر همه چیزی که ازامازون سفارش دادید برای من جدید بود و تابحال ازین موردش رو ندیده بودم.

اصلا بابا وسایل و جنس امریکا خیلی ازبقیه ی تولیدی های دیگه تو کل کشورها متفاوته،و این خودش بخاطر اینه که یکسری انسانهای باایمان و متوکلی پیدامیشه که به توانایی و ذات مقدس خودش ایمان وباورداشته و حرکت کرده و رفته توی دل ترسش و تونسته همین حرکتای خفنی بزنه و از دل تضادها پولو ثروتو فراوانی وازهمه مهمتر ارررزش خلق کنه

و بازهم یک پیام بسیار مهم واساسی به واسطه ی قطع شاخوبرگای درختا و یادآوری قانون جهان وقانون خداوند،از قانون طبیعت

چقدر من به این پیام نیازدارم که درعمل درزندگیم ازش استفاده کنم

من باید امسال روی همین پاشنه ی آشیلم کارکنم که نظروقضاوت دوستوفامیلو آشنارو تو ذهنم بی اهمیت کنم

خیلی ازهمین دورهمی ها،سرزدن هایی که همش ثابت کنم من آدم خوبه ی داستانم،نشستن تو جمعی که همش حرفای چرتو پرته و نگرانیو ناامیدی از آینده و گفتن خاطرات منفی زندگیشون برای همدیگه،این به من نه تنها هیچ کمکی نمیکنه بلکه به پایین اومدن من از مدار ثروت،سلامتی ارامش و معنویت میشه

من باید باشجاعت اون آدمی که بخاطر پدرم همسرم یامادرم و نه بخاطر خودم نگه داشتم و میترسم اگه رابطمو بااونها قطع کنم باعث میشه آدم بد داستان بشم،بتونم جسارت داشته باشم و قطع کنم اون غلو زنجیری که به پام وصل کردم

قطع کنم اون رابطه های فامیلیی که پرازناهنجاری،پراز استرس و اضطرابه،پراز نگرانیو ناامیدیه،پرازالگوهای منفیه که باتوجهاتت باعث میشه رابطت باخودت همسرت وباخدا کمرنگ بشه،این چه رابطه ایه که من نگهداشتم و بخیال اینکه یروزی شاید همین ادم به دردم خورد اون رفتارهای ناهنجارشو در حال حاضر تحمل کنم

متأسفانه اونقدر توکل زندگیم ازجونوقلبم برای مادرشوهر خواهرشوهر،خاله.ووو… مایه گذاشتم و خواستم جوری رفتارکنم که مثل این شاخوبرگای اضافه سایبون خوبی بالای سرشون بدم که اگه بخوام این شاخوبرگای اضافه رو بکنم خیلی زمان میبره

امسال باامیدوتوکل به خداوند خیلی باایمان و مصمم تر میخوام برای قطع این شاخوبرگا اقدام کنم،چون واقعا دیگه خیلی وقتا بااین مهمونی دعوت کردنایی که همش به این خاطره که طرف گله ووشکایت نکنه،وگرنه آدم درستوحسابیی نیست وباید اون قیافه ی همیشه نگران و گله مندش رو چندین ساعت تحمل کنی،تا روی عصابت راه نره و راضیش کنی

دیگه ازینجور دعوت کردنای زورکی باتحمل آدمای غیرهمفرکانس برام غیرقابل تحمل شده،و این جمله ی استاد که باقاطعیت میگه اقا قطععع کن نذار چیزی که درآینده مجبوری قطعش کنی زیر فشار جهان لللههه بشی،بدجور منو بفکر فرو برد که‌چرا من هنوز ازین دست آدما حساب میبرم وفکر میکنم چه آدمای گونده ای هستن که میتونن باقضاوتهاشون از عزت وبزرگی من کم کنن

عزت ازآن خداااست ولاغیر،اینا کی باشن که من بخاطرشون دارم وقتو زمانو انرژیمو هدر میدم

من باااید روی همین شخصیتم کارکنم و بتونم باایمان یک قدمی از یک آدمی که میدونم به هیچ دردی توزندگیم تاحالانخورده بردارم،اون وقت خداهم دست بکار میشه و منو یاری میکنه،اون وقت خدا هم نودونه قدم برای من خواهدبرداشت

امسال روی بهبود سازی شخصیتم تمرکز کنم،حرف دیگران رو توزندگیم کمترکنم،قضاوتشون رو بزرگ جلوه ندم،راستی و صداقت پیشگی و تمرکز بر اصل قانون رو اولویتم قراربدم،دیگه نگران دورواطرافم نباشم خدااا خودش همه چیو حل میکنه

اون کارش رو بلده که زمینوزمان رو به خدمت من دربیاره،اون دیگه نقشه ی گنج رو بلده کافیه دل بسپرم به اون و روی دوشش بشینم اون راه رو بلده،اون بهم شجاعت میده،نردبونم میشه که برم بالا و شاخو برگارو با ابزارمناسبی که دستم میده به راحتی قطع کنم،اون خودش بهم میگه ازکجا شروع کن به قطع کردن،اون ازطریق نشونه ها باهام حرف میزنه و میگه کدوم شاخوبرگ الان وقتشه قطعش کنی

اون بهم میگه همه چیو میگه،چون عالمه،دانا به هرکاره،توانمنده،سمیع و بصیره،فرمانروای کل کیهانه اون یاری کننده ی همه اوناییه که دل به دلش سپردن

خدایا خودت بهم کمک کن،چنان شجاعت و ایمانی دردلم بینداز که بتونم صدای تورو واضح بشنوم و صدای شیطان رو برام پست کنی

خدایاچنان کن سرانجام کارهایم که توخوشنود باشیو من در همه ی امورم رستگار…

داستان روند بهبود دائمی شخصیت من درراستای توجه به زیباییها ادامه دارد…