https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-12.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-27 08:25:372024-12-19 14:16:17سریال زندگی در بهشت | قسمت 6
439نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر درک فرایند تکامل کمک میکنه که قدمها برداشته بشه و ایدهدها عملی بشه وقتی بدونیم کوچیک ترین بهبودها باعث تغییرات اساسی در بلند مدت میشه و ما کلی از نقطه شروع فاصله میگیریم و وقتی به نتایج نگاه میکنیم میبینیم هیچ ربطی به اون آدم قبلی نداریم.
واین موضوع زمانی اتفاق میافته که موضوع کمالگرایی رو باموضوع تکاملگرایی درک کنیم.
با رونده تکامل هست که انسان به کمال میرسه..
چقدر آگاهیِ قطع کردن شاخ و برگهای اضافی حس رهایی داشت برام.
وقتی زنجیرهارو باز میکنی تازه میتونی پرواز کنی و به کمال برسی..
تا وقتی خودمون رو اسیره وابستگی ها کردیم و مدتهاس نمیخوای نشتی فرکانسیت رو بگیری خب معلومه که تو همون مدار میمونی..
وقتی وابسته ی یک آدمی..وهنوز بعد مدتها انرژی زیادی از فکرت صرف مرور خاطرات و فکرکردنه بهش میشه..وقتی..
وابسته ی یک شرایطه خاصی..
وابسته ی یک نقطه ی اَمنی..
نمی تونی پرواز کنی..
وقتی می ترسی که به سمت علائقت حرکت کنی یعنی هنوز نتونستی شاخ و برگ اضافه رو قطع کنی..
وقتی بعد از مدتها نتونستی کمی ذهنت و نجووها رو مدیریت کنی یعنی هنوز نتونستی شاخ و برگه اضافی رو قطع کنی..
وچقدر درد داره که آگاه باشی که باید رها کنی تغییر کنی و بگذری از یه چیزایی ولی اینکارو نمیکنی ووو جهان تورو لای چرخ دنده هاش له کنه و تو با درد وو تضادهای شدید مجبور بشی روند رو تغییر بدی و شرایطتت رو بهبود ببخشی.
خیلی از ماها یعنی همه ی ما …مطمئنا شاخ و برگهای اضافی داریم که به جای تلاش آگاهانه برای بریدنش بهانه میاریم برای نگهداشتنش..
بنظرم وقتی استاد میگه اعتماد به نفس به تنهایی از تمام عوامل موفقیت مهم تره به این خاطره که ما اگه اعتمادبه نفس داشته باشیم قدرت قطع تمام شاخ و برگهای اضافی رو هم داریم..
قرار نیست همون اول بریم سراغ شاخه ای که خیلی قطوره..
از شاخه های کوچیک تر شروع کن و بعد وقتی آماده شدی باقدرت به نشتی های فرکانسیت حمله کن و از نوشروع کن.
باید روند رو آرام آرام بهبود ببخشیم و بعد میبینی که قدمهای کوچک تو چقدر باعث بزرگ شدنت شدن..
و وقتی تمرکزت رو از فرعیات برمیداری و روی اصل میذاری درهای جدیدی از آگاهی بسمتت باز میشه که تورو صدسال جلو میندازه…
اخه مگه میشه یه فایل انقد ازتمام جنبه ها کارایی داشته باشه نظرات روکه میخونی میبینی هرکسی یه جوری انگار این فایلها فقط وفقط اختصاصی برای اون گذاشته شده روی سایت همه سهم خودشون رو انگار ازاین خوان نعمت برمیدارن رو میرن
اصلا کل این سایت مثل همون جعبه ابزار قرمز رنگ دست مریمه کلی ابزار برای همه فصلهای زندگیت نوجوانی جوانی میانسالی پیری اصلا یه سری ابزارها مثل یه سری فایلها ادم اولش میگه این چیه به کارمن فکر نمیکنم بیاد ولی به وقتش به زمانش به مدارش میبینی دقیقا همون ابزار لازمه کارته و وقتی ازش استفاده میکنی میگی واووووو خودشه من جای درست وزمان درست وعلم درست استفاده ازاین ابزار ونداشتم فکر میکردم بلا استفاده اس
الحق جعبه ابزار خفنی درست کردین با این سایت استاد عباس منش
اونجایی که چهارپایه رو تنظیم میکردین اولش یه سمت رو بالا بردین پیش خودم گفتم وایییی روح انگیز ببین وقتی یه طرف چهارپایه رو بالا میاری باید وحتما طرف دیگه روهم بالا بیاری انگار بهم گفتن وقتی باورهای درست میسازی. باید اون سمت دیگه که میشه پایه دیگه حتما عمل کنی تا درست وایسته تا سقوط نکنی تا میزان باشی
خدای من مگه میشه چقدر باورهای مخرب پیدا کردیم چقدر اگاهی گرفتیم که کجای کارمون میلنگه ولی اون سمت چهارپایه رو که عمل کردن بهشون بود رو بالا نبردیم درست نکردیم
چطور میشه خدا بازبان مریم جان به من میگه سخت نگیر عجله نکن شروع کن ازعوض کردن سرپیچ لامپ هم ذوق کن این وادی لازمه اش شوره اشتیاقه به اندازه اشتیاقت بهت اگاهی میدن خدایا شکرت
اونجا که استاد هرس میکردن وقطع میکردن میتونم قسم بخورم بیشتر ماها هرکدوم یه چیزی که خودمون میدونیم کدوما اومد تو ذهنمون برای هر کدوممون هم فرق میکرد حرفها یکی بود استاد ولی چه میکنی با دل ما چقدر قشنگ یاد میدی خودمون روپای خودمون وایستیم من ندیدم استادی که انقدر دوست داشته باشه پرواز یاد بده بجای اینکه بالها روقیچی کنه که کفتر جلد من باش
توبه من ازادی وپرواز یاد میدی وایمان دارم یک روزی به اندازه ایمان واشتیاقم پر خواهم گشود
بغض گلومو گرفته دیگر حس اون قاصدک رها شده درباد وندارم دیگر هیچ وقت فکر نمیکنم که رها شده ام خدایا چقدر باشکوه و توانایی چقدر دقیق و بدون تغییره این جهان هرچقدر پیش میرم بیشتر برایم قابل لمس میشود این عدالتت خدایا شکرت
با سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و همچنین خانم شایسته مهربون و خانواده عزیزم
چقدر زیبا و عالی بود خدارو شکر که این زیبایی رو آفریده.
سکانس شروع سریال چقدر جالب بود واقعاً لذت بردم
عشقمـ چه کلمه زیبا و قدرتمندی ،وقتی کلمه عشق ❤️ از زبان معشوق شنیده میشه بسیار زیباست و حس فوقالعاده ای رو به انسان منتقل میکنه و طبق قانون حس خوب = اتفاقات خوب و اگر با این شیوه از کسی درخواستی هم داشته باشی به بهترین نحو انجام خواهد شد.
مشورت گرفتن و استفاده از خرد جمعی ( استاد و عشقشون) با در نظر گرفتن همه جوانب و رسیدن به نتیجه برای ی کار کوچکی مثل باز کردن لامپ
خدایا خودت کمک کن- چقدر جالب برای هر کاری که استاد میخواد انجام بده از خداوند یاری میگیره و جالبتر اینکه به بهترین نحو هم انجام میشه، وقتی یک بار طعم شیرین این کمک خواستن رو چشیده باشی قطعیه که برای هر کار کوچیک و بزرگی از خداوند یاری بخواهی و استاد هم مطمئنه که جوابش رو خواهد گرفت پس این تقلب رو همیشه استفاده می کنه.
سوالی که مطرح است- باید کجارو روشن کنه
من اینو تعمیم میدم به خواسته ها و باورها
ثروت میخوام،،،،،، پس چرا به کمبود باور دارم.
آرامش میخوام،،،، پس چرا باور دارم اگه میخوام خورده نشم باید گرگ باشم.
رابطه عالی میخوام،،،، پس چرا باور دارم همه دخترا شبیه هم ان و دنبال سو استفاده هستن.
توحید میخوام ،،،، پس چرا باور دارم که باید با کله گنده ها نشست و برخاست کنم.
…..
حرفی که خانم شایسته عزیز زدند خودش یک دوره کامل بود برام
« کار کردن روی خودم فرایند دائمی برای بهبود شرایط کنونی ام و مهم نیست این بهبود ها چقدر کوچولو هستش وقتی ادامه دار بشن در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الآنم می بره و ی شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده توی وجودم میسازه ( نزدیک به بیست بار گوش دادم)
آهنربا- چقدر قشنگ نشون میده که قوی بودن ربطی به جثه نداره من اینو به مکان ربطش میدم
اینکه هر شخصی کجا زندگی میکنه اصلا مهم نیست، اینکه اون شخص در چه فرکانسی زندگی میکنه مهمه ، فرکانست هر چقدر قوی تر باشه بهترین و عالیترین نعمت ها رو به سمت خودت جذب میکنی دقیقاً مثل ماست🤣😉
حتما باید ی راهی باشه- خیلی خیلی این جمله رو از استاد شنیدم، وقتی ایمان و باور داری که راهی هست پس حتماً خواهد بود، و استاد با ایمان و باورش بارها و بارها این رو برام ثابت کرده که راه هست فقط بپرس.
استاد همیشه به سبک و سیاق خودش زندگی کرده و میکنه تو این دو تا سریالی که ازشون دیدم به وضوح مشخصه که سبکش مختص خودش هست از دیزاین خونه گرفته تا محیطی چون پرادایس
و سکانس آخر رو دیگه نمیشه چیزی گفت چون تک تک کلمات و واژه های استاد نقش نکات کلیدی داره که اگه یاد بگیرم میتونم به تعالی برسم
نکته ای که اینجا منو میخکوب کرد با قاطعیت گفتن استاد بود.
بار اول که این قسمت رو دیدم و کامنت گذاشتم واقعیت جدیش نگرفتم و فقط گفتم استاد آخر فایل نکات مهمی گفت!
اما اومدم و به خودم گفتم قراره با این قسمت ها تغییر کنم و این تعهدی بود که به خودم دادم و باید پایبند باشم
استاد آخر فایل خیلی محکم بهم گفتی قطعش کن شجاعت داشته باش قطعش کن
نگاه کردم دیدم من باورهای شرک آلودی دارم که اجازه حرکت نمیده و باید قطعش کنم
نگاه کردم دیدم من هنوز یه جاهایی حرف بقیه نظر بقیه برام مهمه با اینکه تو دوره عزت نفس تلاشم کردم که بیام بیرون از فضای مهم بودن نظر بقیه در مورد خودم، ولی دیدم هنوز قطعش نکردم
دیدم هنوز میخوام یکسری نتایج بگیرم تا بقیه به به و چه چه کنن دقیقا مثل مثالی که استاد از سایت زد، استاد اینا تمرکزمو گرفته و من هنوز قطعش نکردم
دارم مقایسه میکنم نتایج بقیه رو با نتایج خودم
شما طوری گفتی قطعش کن که من رو به فکر فرو بردی
داشتم به این فکر میکردم که بعضی جاها من خودم رو بردم به حاشیه چه در درون خودم چه در دنیای بیرون
وارد یکسری گروههای تلگرامی میشدم که دوستان همفرکانسی بودن و انگار یه حسی بهم میگفت این اصل نیست بیا بیرون ولی من قطعش نمی کردم
با بعضی از افراد وارد حاشیه شدم و بحث های غیرضروری میکردم که نتیجه اش چیزی نشد جز اینکه قضاوت شدم و من هی میومدم کاری کنم بقیه منو قضاوت نکنن اینا همش بخاطر این بود که من قطعش نمیکردم
امشب تصمیم گرفتم یکسری از افراد رو حذف کنم چون منو میبره حاشیه، هر چند قبلش از خیلیا کانالها و گروهها فاصله گرفته بودم
اونایی که واقعا متعهد باشن وارد حاشیه نمیشن فقط روی خودشون کار میکنن
با خودم گفتم خیلیام هستن که نتایج فوق العاده ای گرفتن از دوره ها و فایل های استاد و اونا دقیقا کسایی هستن که تمرکزشون روی اصله و حتی خیلی کمتر کامنت میذارن، من حتی یکیشون رو میشناسم و باهاش که در ارتباطم میبینم اون حتی یه کامنتم نذاشته و نتایج فوق العاده ای گرفته و خیلی از دوره ها رو داره، نتایج مالی عالی، نگا میکنم میبینم اصلا وارد حاشیه ها نمیشه و تمرکزش روی خودشه و من تحسینش میکنم
و من هم تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم رو بذارم روی اصل روی توحید روی مسیر اصلی و صحیح
و قطع کنم باورهای شرک آلود
قطع کنم نظر بقیه دیدگاه بقیه در مورد خودم
قطع کنم خودبزرگ بینی و غرور که گاهی خودم رو بالاتر از بقیه میبینم
قطع کنم مقایسه کردن نتایج خودم با نتایج دیگران
قطع کنم هر آنچه من رو از اصل دور میکنه
اینا همون جهاد اکبره که اون اوایل فکر میکردم جهاد اکبر شاخ غول شکستنه در صورتی که تلاش بیشتر برای کنترل ذهنم و عمل به تعهداتی که میدم برای من جهاد اکبره
ورودیهامو با جدیت بیشتری کنترل کنم
خودمو وارد حاشیه نکنم
شجاعت داشته باشم و قطع کنم هر آنچه که منو از اصل دور میکنه
کاری به بقیه نداشته باشم و فقط تمرکز بذارم روی خودم و کار کردن روی باورهای خودم
دوست دارم فقط توی فضای سایت باشم چون واقعیت وقتی تمرکزم توی فضای سایت یعنی خوندن کامنت ها، مقاله ها، نوشتن کامنت، از اون ور گوش دادن به فایل ها و نکته برداری هستش قشنگ حس میکنم دارم روی اصل تمرکز میکنم ولی وقتی یه ذره از فضای سایت فاصله میگیرم متوجه میشم دارم میرم حاشیه و سریع برمیگردم
ولی میخوام برای همیشه قطع کنم چیزی که در حال حاضر داره تمرکزمو میگیره
خدایا سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی هایی هستم که از زبان استاد جاری میشه
استاد واقعا ممنونم که انقدر قاطعانه صحبت میکنی شما هر موقع محکم یه چیزی رو میگی من میام به خودم و تلنگر میخورم
و باعث میشه قبل از اینکه مجبور بشم تغییر کنم خودم آگاهانه انتخاب کنم که تغییر کنم و رو به جلو حرکت کنم
پسر ارام ومهربون تمام حرفات صحیح وبه جا هستش عزیزم تنها بودن ولذت بردن از درون خودت با خدای خودت همون چیزی هست که استاد همیشه بهمون میگه استاد با داشتن بهترین دوستانشون راه درست رو انتخاب کردن یعنی تنهای وهمون جهاد اکبر
سلام حامد جان دقیقا چند روزی بود که منم به همین نتیجه رسیده بودم
من به این باور رسیدم که من هیچ نیازی ندارم به اینکه خارج از فضای این سایت با اعضای این سایت ارتباط داشته باشم
من به این نتیجه رسیدم که من هیچ نیازی ندارم که غیر خودم با اعضای سایت خارج از فضای سایت ارتباط مجازی داشته باشم ب بهونه اینکه ما داریم از قانون حرف میزنیم
من به این نتیجه رسیدم که اگه حرفی چیزی بود فقط بیام در قالب کامنت تو همین سایت ب بچه ها بگم
من متعهد شدم که تحت هیچ شرایطی ملا غلط گیر هیچکس غیر از خودم نباشم ازین ببعد
این بار دومیه که دارم برای این فایل کامنت میزارم در حالی که هنوز ۲۴ ساعت نگذشته از کامنت اولم.
استاد من فایل رو دیدم و کامنت گذاشتم. اما اون تیکه آخر فایل خیلی من رو به فکر فرو برد. آخه این روزها درگیر انجام یه تصمیم بودم یعنی از چند ماه قبله که درگیرشم ولی چندوقته که به طور جدی داشتم بهش عمل میکردم. ولی چه عمل کردنی؟ عمل کردن از روی اجبار در حالی که هیچ عشقی پشتش نبود. داستان رشته تحصیلیم رو توی یکی از کامنتا نوشته بودم ولی الان یادم نمیاد برای چه فایلی نوشتم. من اصلا به رشته تحصیلیم هیچ علاقه ای ندارم ولی اصلا قانون رو نمیدونستم که باید بریم سمت علاقه هامون و حتی تا مقطع ارشد هم ادامه دادم توی بهترین دانشگاه کشور. هدفم رو گذاشتم که بعد از دفاع کلا روی باورهام کار کنم. فردای دفاع شروع کردم و تا اونجا که کار کردم موفق هم شدم. یه روز که با دوستم حرف میزدیم بهم گفت که مقاله داده بیرون و به من گفت تو ننوشتی منم گفتم نه. ولی این موضوع رفت رو مغزم. نجواهای ذهن شروع شد. که باید بنویسی. تو چی از بقیه کم داری؟ هیچی دیگه منم بهش گوش دادم رفتم دانشگاه و با استادم صحبت کردم و قرار شد که بنویسم. دقیقا زمانی که خیلی خوب داشتم روی باورهام کار میکردم. هیچی دیگه تمام تمرکزم رفت روی نوشتن مقاله که هیچ حس و علاقه ای بهش ندارم تازه من که به وضوح رسیدم که نمیخام شغلم در رابطه با این رشته باشه کلی هم خدا راجبه کار آفرینی بهم نشونه داد ولی اینبار تسلیم نجوا شدم و کم کم از مسیر باورسازی فاصله گرفتم ولی چون علاقه ای به نوشتن مقاله نداشتم انگار دلم باهام نمیومد ولی انقد شیطان ذهن مرموزانه و مخفی یه لباس خوشگلی تنش کرد در قالب عزت نفس که چون بقیه نوشتن تو هم میتونی ببین استادت چقد ازت راضی بشه با این مقاله بگه دانشجوی من حرف زد و عمل کرد به به چه دختر موفقی حتی اول میخاستم برای ژورنال فارسی بنویسم ولی بعد گفتم نه بابا فارسی که بدرد نمیخوره انگلیسی بنویس برای ژورنال خارجی بنویس که در این صورت من که هیچ تجربه ای ندارم توی نوشتن مقاله فارسی حالا برم انگلیسی اقدام کنم😐 کل عید با این فکر درگیر بودم لب تابو باز میکردم ولی فکرم و دلم اصلا هیچ کدوم همراهی نمیکردن هرروز به خودم میگفتم که مینویسم تمومش میکنم بعد راجبه کار آفرینیم ایده ای که بهم الهام شده رو عملی میکنم. استاد ولی بعد فایل امروز اصلا یه چیزی تو وجود من زیرو رو شد نشستم فکر کردم دیدم انگیزه من از نوشتن جلب رضایت استادمه و یه کمی هم بقیه. دیدم من که اصلا نمیخام این رشته رو ادامه بدم حتی نمیخام کارم در این حیطه باشه پس چرا دارم خودم رو از هدف اصلیم دور میکنم؟ چرا این شاخه حرف مردم رو قطع نمیکنی فاطمه؟ استادت چه نقشی توی زندگی و خوشبختی آینده تو داره که میخای رضایتش رو جلب کنی؟ که توی تصویر سازیات یه مقاله نوشته شده میاری با اسم خودت و استادت کنار هم بعدم به به و چه چه بقیه. تازه دیروز برای انگلیسی نوشتنش داشتم میرفتم توی یه مسیری که ممکن بود من رو حتی تا یکی دو سال درگیر کنه. جوین شدن با استاد خارجی فرستادن برای ژورنال خارجی و داوری و… خیلیه آخه سه سال من زمان بزارم روی یه هدفی که اصلا نمیخامشش و علاقم نیس. دیگه استاد حسابی نشستم فکر کردم و سنگام رو با خودم وا کندم و البته اینم بگما همش ترس داشتم که استادم بگه چی شد زدی زیر حرفت؟ تو که خیلی قوی و با اعتماد به نفس اومدی ولی دیگه منصرف شدی؟ این حرفا خیلی تو ذهنم رژه رفتن و بالاخره فهمیدم که انگیزه من ساختن عزت نفسم با انجام یه کار جدید نیس. بلکه این تصمیم بر پایه عدم عزت نفس و عدم احساس ارزشمندیه منه. اصلا پاشنه آشیل حرف مردمه و این لامصب چقد قویه. در نهایت بعد همه این صحبت هایی که گفتم خواستم بگم که استاد جان اون یه تیکه آخر فایل کلا من رو زیر و رو کرد و بالاخره تصمیمم رو گرفتم. اصلا نمیدونم چه فرکانسی توی این سریال هست که من رو عمل گرا کرده. بالاخره بعد از چند ماه که یه فکر و تصمیم داشت روحم رو نا محسوس میخورد رو مچش رو گرفتم و تصمیم گرفتم که حرف استادم اصلا برام مهم نباشه. من موجود ارزشمندی هستم که چه مقاله بنویسم چه ننویسم ارزشمندم چون روح خدا در منه😍 خود خدا میدونه چقدر روحم سبک شد بعد از اینکه تصمیم گرفتم نوشتن مقاله رو کنسل کنم. بالاخره من اون شاخه بزرگه که مانع پیشرفتم مانع تمرکزم روی هدف کار آفرینیم میشد رو قطع کردم. خدا میدونه چقد الان حسم خوبه چقد ذهنم آزاد شده. آخیششش😍 خدایا شکرت. راستی اینم بگم که حتی برای این تصمیم که نوشتن مقاله رو کنسل کنم رفتم به قسمت نشانه من اونجاهم خدا سورپرایزم کرد😍 من هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم و چون قبلا تهیش کردم میتونم کامنت دوستان رو بخونم. به کامنت یکی از بچه ها هدایت شدم که نوشته بود من نمیتونم و نباید آدم هارو از خودم راضی نگه دارم من فقط و فقط باید خدارو راضی نگه دارم. آخه نشونه واضحتر از این؟😍
خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم من حس رهایی پیدا کردم. استاد عزیز مرسی بابت آموزش ارزشمندتون. خانم شایسته مهربون مرسی که برای تهیه فایل ها زحمت میکشید و انرژی میزارید. ممنونتونم دوستتون دارم.❤❤❤
خدا رو شکر ک این قسمت رو هم دنبال کردم و چقدر درس گرفتم
اولش استاد عزیزم یه اقرار بگم…
یه مقاومت ذهنی داشتم ک دوتا آدم مگه چجوری می تونن خودشون رو سرگرم کنن اون هم بدون تلوزیون توی یه مکان ثابت؟!
اما هربار ک یه قسمت جدید رو می زارین می گم بابا الله اکبر ماشالله به این همه کار و خلاقیت ک روزها و شبهاتون تکراری نمیشن…
و فهمیدم اگه بخام تکراری نباشه زندگی ام، همیشه چیزهای جدیدی هست ک بشه انجامش بدم
🌷🌷🌷🌷
نکات مثبتی ک دیدم مثل ابزارهای حرفه ای و نردبون ک چ راحت میشه از سایت بخری و بیاری و ازش این قدر راحت و کاربردی استفاده کنی واقعا خلاقیت فردی ک ساختش رو تحسین کردم،مالک آمازون رو هم تحسین کردم ک چ چیزهای ظریف رو توی فروشگاهش داره ….سرپیچ لامپ!!!
خدایا شکرت ک هر روز زندگی برامون راحت تر و ساده تر و قشنگ تر میشه…هر روز دنیا در حال رشد و پیشرفتِ و این خودما هستیم ک در مسیر این رشد می خایم باشیم یا نه؟!
همه چی از تصمیم ما شروع میشه ک چ نقشی چه رنگی چ طرحی برای دنیای اطرافمون داریم…
از رابطه ی عالی تون ک مدام الگو می گیرم و الان توی زندگی عادی ام عشقم و نفسم و عزیز دلم و….استفاده می کنم ممنون از شما دو عزیز دل ک این قدر ساده و پاک عشقتون رو با چ ظرافت و زیبایی و سادگی به ما نشون می دین…
از بارانی ک در دریاچه می بارید و چ صحنه ی زیبایی خلق کرد
از تحسین کردن خونه ک ۵۰ ساله ساخته شده و توی جزیات این قدر حرفه ای کار شده
از تحسین کردن و تشکر کردن هردو از هم درست و بجا و به موقع
از بهبود دادن خودمون ک همیشه باید انجامش بدیم و وقتی انجامش می دیم ناخواسته جهان اطرافمون هم بهبود پیدا می کنه حتی پرادایس هم آرام آرام هر روز یه تغییر جدید داره
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم ک خودم رو درمسیر رشد تشویق کنم کارهای کوچکم رو هم ببینم و بگم آفرین ادامه بده…چیزی ک واقعا با صحبت های خانم شایسته عزیز انگار یه تلنگر بود ک باید عزت نفس ات رو تعمییر کنی و خودت رو بخاطر کارهای کوچک هم تشویق کنی…
خانم شایسته عزیز از سفر نامه تا الان ک مدام پی گیر فایل هاتون هستم و حضور شما و صداتون و گاهی البته کم تصویرتون رو می بینم یه کار رو از شما یاد گرفتم و اجرا می کنم اینکه هربار جلوی آینه می رم لبخند می زنم هربار خودم رو می بینم احساس خوبی دارم شما توی یه فایل گفتین ک هربار ک خودتون رو توی آینه می بینی می خندی و با خودت حال خودت رو خوب می کنی و من یاد گرفتم به عنوان یه خانم خودم بشم مسبب حال خوب خودم ….خدا رو شکر خواستم بگم خیلی چیزها ازتون یاد گرفتم خیلی باورها خیلی الگوها
استاد اونجام ک پاتون رو زدین توی آب یاد فایل های آرشیوی سایت افتادم یاد صحبت شما ک توی تابلوی آرزوهاتون تجسم یه باغ و یه دریاچه و پاهاتون ک توی آب می زنین و گفتم الله اکبر واقعا قانون خدا راسته و امید پیدا کردم و انگیزه دارم ک آرزوهام محقق می شن…
و …
از همه مهمتر صحبتهای پایانی فایل ک شهامت قطع کردن رو پیدا کنیم…
چقدر واضح گفتین ک انرژی مون رو روی یه هدف متمرکز کنیم
با ایتکه توی قدم ۵ خیلی قشنگ این موضوع رو باز کردین اما تا الان ک دیدم شاخه درخت رو قطع کردین ومثالهای بیشتر رو زدین برام واضح و آشکار شد هرچند توی قدم ۵ هم عااالی گفته بودین این موضوع رو ...
خدایا شکرت
اینم بگم استاد منم تصمیم گرفتم هرچی ک الان دارم رو احساس کنم توی بهشتم و روی ذهنم کار کنم و دریچه قلبم رو برای احساس خوب باز کنم..تونستم موفق بشم و احساس خوب رو توی بیشتر لحظات روزم حس کنم…این رو هم مدیون خدا و لطف شما هستم ک الگو گرفتم و دارم از خونه ی ۵۵ متری ام با دوتا پسر کوچولو ام لذت می برم چون تعهد دادم ک می تونم از این بهشت کوچولو برسم به….خدا می دونه و خودش هدایتم می کنه الان فقط سهم من با دیدن این سریال زندگی در بهشت اینه ک این طرف رو با احساس بهشتی زندگی کنم و نگم من ک ملک …هکتار ندارم من ک دریاچه ندارم و…گوش ندم به بهانه های ذهنم و خودم بهشتم رو از اینجا و از هرچی الان دارم خلق کنم لذت ببرم شادی کنم زمانش و موقعیت های بعدی رو ب خدا بسپارم…
بازم ممنوم و منتظر دیدن یه بهشت دیگه از این پرادایس هستم
سلام استاد عزیز هرشب سریال هارو قبل ا. خواب میبینم و لذت میبرم فقط یه نکته بسیار مهم میخواستم عرض کنم در رابطه با حرس کردن درختان اونم اینکه میدونم منظور شما از این کار چیه ولی باید در زمستان وقتی که درخت خواب است اینکار رو انجام بدید الان درختان بیدار هستند و در حال زندگی مثل من و شما در نهایت عاشقتم😘😘❤️❤️
سلام استاد عزیز، سلام خانم شایسته همراه و کمکیار استاد
،
این فایل دقیقا دو بخش داشت، که هر کدوم، حاوی پیام واضح و مشخصی بودن…
امروز که این فایل رو دیدم خیلی لذت بردم، مخصوصا از بخش دومش و صراحت کلام استاد، چند بارم دیدم فایل رو ولی تنبلیم میومد بیام و بنویسم نکاتشو!
ولی این جملات خانم شایسته رو به یاد آوردم و سعی کردم به این تنبلی غلبه کنم و وقت بذارم و بنویسم،
این جملات:
برای من، کار کردن روی خودم، یه فرآیند دائمیه که برای بهبود شرایط کنونیم انجام میدم، مهم نیست که این بهبودهایی که دارم چقدر کوچولو باشه، چون وقتی که ادامه دار میشن، در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الانم میبره و یه شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده شده توی وجودم میسازه، برای همینه که حتی کوچکترین بهبودهایی که ما داریم توی پرادایس انجام میدیم، انقدر مارو ذوق زده میکنه، حتی یه تغییر لامپ، یه عوض کردن سرپیچ….
،
از اون ور توی بخش دوم استاد از تمرکز صحبت کردن، خیلی مهمه که روی چی داری تمرکز میگذاری…
خب جمع این دوتا به من گفت، تمرکز و توجه تو روی این سریال، هرچند شاید قدم کوچکی باشه ولی ادامه دادنش اثرات بزرگی رو بوجود میاره، پس ادامه بده…
،
خب حالا نکات این قسمت،
بخش اول:
– به غیر از پیام واضح خانم شایسته، مثل قسمت های قبل باز هم رابطه پر از صمیمت و عشق بین استاد و خانم شایسته و همکاری برای انجام کارها، خودشو پررنگ نشون میداد…
– غلبه بر ترس! با اینکه مشخص بود استاد با اون نردبان تازه خریداری شده هنوز راحت نیست و به ارتفاعش عادت نکرده، ولی انجامش داد،
راستی غلبه بر ترس با چی امکانپذیره؟ با توکل
بسم رب شهدا و صدیقین، بسم رب قاسم جبارین، خدایا خودت کمکمون کن.
– مورد بعدی، ابزارهای حرفه ای و با کیفیت، فراوانی، که همه حاصل یه ذهن ثروتمنده، وقتی ثروتمند باشی میتونی تنوعی از هر چیزی که نیاز داری رو داشته باشی، هر وقت نیازی بود، کافیه اراده کنی، اوردر بدی و چیزی که میخوای بیاد دم درت، حتی اگه نردبان حرفه ای باشه…
– راستی این نم نم بارون توی اون فضا چقدر حس مثبت داشت، واقعا انرژی مثبت قطرات بارون روی برکه زیبای پرادایس، اونم توی بهار خیلی عالی بود.
– مورد بعدی، همیشه یه راهی برای حل مسئله وجود داره، و عمل به همین اصل، باعث میشه دوباره استاد سرچ کنه و اون افزونه رو برای لامپ توی سایت آمازون پیدا کنه.
– و باز هم آمازون! و ارزشی که با خدماتش ایجاد کرده،
میگه شما پولتو بده، من برات هر چی بخوای میفرستم…
،
و بخش دوم:
که حاوی یک پیام شفاف و اساسیه، و باید مثل محصولات پولی بارها و بارها اونو گوش داد و راحت ازش نگذشت تا درک بشه و بره تو وجود آدم،
مفهوم قطع کردن! برای رشد کردن هر چه بیشتر!
و طبیعت چقدر زیبا این نکته ها رو به کسانی که چشم و گوش باز و آماده ای دارند آموزش میده… و استاد چقدر زیبا ، محکم و با جدیت مثل یک معلم دلسوز این مفاهیم رو به شکل عالی برای ما بیان کردن…
– قطع کردن و هرس کردن از دست دادن نیست، خیلی از این از دست دادن ها، باعث رشد آدم میشه، باعث میشه آدم انرژیشو بذاره روی چیزهای اصلی،
شاخه ها و برگهای اضافه رو بزن،
– ببین هدفت چیه و هر چیزی که تو رو از هدفت دور میکنه مثل این شاخه ها، بزن و قطعش کن، شجاع باش، این قانون طبیعته، قانون خداونده
– خیلی جاها تو زندگیمون باید نگاه کنیم ببینیم چه چیزهایی الکی داره ما رو مشغول میکنه، نکنه یه سری مسائل بیهوده هست و داریم مشغولش میشیم، و داره ما رو از هدف اصلیمون دور میکنه…
،
و وقتی نگاه میکنیم میبینیم اغلب آدمها اصلا حواسشون نیست، و زندگیشون پر شده از حاشیه ها و شاخ و برگهای اضافه و فرعی، به همین خاطر نمیتونن رشد کنن، چون انرژیشو داره سر مسائل بیهوده هدر میره….
،
چرا؟! چون درگیر حرف مردم هستن!
چون باورهای اشتباه تو ذهنشون حک شده!
به همین خاطر شجاعت لازم رو ندارن برای قطع کردن!
،
ولی وقتی شجاعت به خرج بدی و باورهاتو اصلاح کنی،
میتونی بدون توجه به حرف مردم و حاشیه ها، قطع کنی آنچه رو که تو رو از اصل دور میکنه…
شاید این قطع کردن در نگاه کسی که دانشش رو نداره، بی رحمی تلقی بشه ولی تو که میدوی قانون چیه…
برای رشد بیشتر باید قطع کنی، باید نچسبی به حاشیه ها، باید بتونی از چیزهای کم ارزش بگذری تا به چیزهای بارزش برسی…
،
– اون چیزهایی که نباید تمرکزی براشون بذاری، باید قطع کنی
قطع، یکبار برای همیشه، قطع کن
و این پیام خداونده به تو،
قطع کن اون چیزی که باید قطع بشه،
اون چیزی که مجبور میشی در آینده قطعش کنی،
له میشی زیر فشار جهان،
شجاعت داشته باش و قطعش کن،
و جهان پاداش میدهد به شجاعان…
،
اصلا استاد همین یکتاپرستی، زمانی واقعا محقق میشه که ما قطع کرده باشیم وابستگی به غیر رو، قطع کرده باشیم توجه به چیزهای بیهوده رو و توجهمون فقط و فقط به تنها منبع انرژی و قدرتی باشه که این جهان خلق کرده و داره هدایت میکنه.
،
و در نهایت، به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست،
خدایا کمک کن از شجاعان باشیم و عمل کنیم به آنچه آموخته ایم،
قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول میکند و باعث میشود از تو دور شویم…
قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول کرده و از هدفمان دور میکند…
استاد تو چقد لطیفی تو چقد باحالی اون کلمه عشقم که گفتی به مریم حان منو کشته😁
استاد انقد توانایی داری که بخدا هرروز میگم اخه استاد چقد استعداد وتوانایی داره وچقد از توانایی هاش به نحواحسن وراحت استفاده میکنه
چقدرابطه شما دونفر زبون زد شده بخدا
راستش من همیشه به خانم شایسته حسادت میکنم میگم استاد زحمتشو کشید ومریم حان یهو وارد زندگیش شد وراحت داره استفاده میکنه از امکانات استاد
همش هرفایلی میدیدم ته دلم به مریم جان حسادت کردم
ولی امروز گفتم سارا این چه فکر مسخره ایی اخه
تو چرا داری اخه
حسادت میکنی
ببین چی میگه مریم جان:
(میگه کار کردن رو خودمیک فرایند دائمی که برای بهبود شرایط کنونی ام انجام میدم مهم نیست این بهبود هایی که دارم انجام میدم چقد کوجیکه چون وقتی ادامه دارباشن درطی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت باشرایط الانم میبره ویک شخصیت کاملا متفاوت دروحودم میسازه برای همین هست که کوجکترین تغییرات وبهبودهایی که تو پرادایس داریم انقد مارو ذوق زده میکنه حتی یک تعییر کوچیک وحل یک مساله درحد عوض کردن یک سرپیچ انقد مارو ذوق زده میکنه)
حالا ساراخونم تو بگو ایامریم لایق این زندگی نیست
میشه سارا بگی تو کی برای زندگیت ذوق کردی
تو تحولات عظیمی انجام دادی ودوق زده نشدی
دکور کل خونتو عوض کردی ودوق زده نشدی برات عادی بود
گل هدیه گرفتی خیلی بی روح گفتی مرسی
تازه طلبکارم شدی جرا مولتو دادی برای من گل خریدی
برای یک سرلامپ انقد ذوق وشوق دارن انقد عشق دارن
پس اره مریم جان لایقه چون هرروز هروز وهرثانیه داره روش کار میکنم
پس من خیال میکنم دارم رو خودم کار میکنم
من تازه بادیدن این فایل فهمیدم اصلا من تغییری نکردم همون سارا هستم که هستم فقط فکر میکنم گوش کردن فایلهای استاد اونم شبانه روز کار شاخیه
خب گوش کن ولی تغییر نکن چه فایده
من الان فهمیدم عیبم کجاست
الان فهمیدم جه باور محدودکننده ایی دارم
مریم جان من عدرخواهی میکنم که به شما حسادت ورزیدم شما واقعا لایق هستی
استاد راست میگه کبوتر باکبوتر بازباباز
اون بهشت به این زیبایی ها که هرروز نگاه میکنم ودرخواست میکنم از خدا
باید برای بدست اوردنش باید درون خودمو ذهن خودمو رفتار ومنشم رو عوص کنم فقط گوش کردن فایل ها فایده ایی نداره
یک فایل گوش بدم ولی بهش عمل کنم
فکر میکردم فقط گوش بدم خیلی خوبه تغییر میکنم ۴سال گوش کردم وتعییر نکردم
ولی اون حرفایی مریم جان باز کرد گره ذهنمو
من باید از این حالت دربیام خشک وبی روح نباشم
شور وذوق برای حتی کوجکترین اتفاقات زندگیم داشته باشم باید عشق کنم وعشق بورزم تازندگیم عوض بشه
استاد تو بی نطیری
مریم جان تو بی نطیری
این همه عشق این همه ذوق وشوق این همه ثروت الکی نیست تو زندگیتونه
الکی نیست تو مدار هم هستید
خداوند بااون همه قدرتش به من ظلم نمیکنه
من خودم به خودم ظلم میکنم
خدا همونطور که استاد ومریم جان وهمه انسانهاشو دوست داره
نوشته شما رو چند سال بعد میخونم اما حقیقتی رو یادم آورد که بسیار خوشحالم کرد
در ابتدای ورودم به سایت وقتی میشنیدم دوستان از خانم شایسته تشکر میکردند علتش چیه؟ اصلا ایشون رو نمیشناختم
بعد که متوجه شدم ایشون کی هستند و صداشون رو توی سفر به دور آمریکا میشنیدم واقعا اذیت میشدم
تازه میگفتم این قرتی بازی ها چیه من اومدم خیلی جدی روی دوره ها کار کنم…اولین دوره عزت نفس بود و من با شنیدن آگاهی های اون و عمل بهش به اندازه خودم بهتر شدم و تونستم احساس ارزشمندی بیشتری کنم….
تازه از نظر فرکانسی رسیدم به سطحی که بتونم سریال سفر به دور آمریکا رو ببینم…مدتها این سریال رو میدیدم و ازش لذت میبردم اما همچنان یه مقاومتی به خانم شایسته داشتم
در ادامه که بعدها تصویر خانم شایسته اولین بار با فایل ثمره به روز رسانی فایلهای دانلودی روی سایت اومد این مقاومت همچنان ادامه داشت اما کمتر بود
اما به مرور بهتر و بهتر شد…بخصوص با کار کردن روی دوره صلح با درون و فایلهای آرامش در پرتو آگاهی
الان طوری هستم که واقعا وقتی خانم شایسته صحبت میکنه من گوش به زنگم و نکته برداری میکنم….گاهی با صحبتهای خانم شایسته از خوشحال اشک میریزم…حتی گاهی تجسم میکنم که روزی با خانم شایسته دوست باشم…وقتی خانم شایسته در سریال سفر به دور آمریکا گفت برای دوستانش سوغاتی میخره آرزو کردم روزی برای منم سوغاتی بخره…چون خیلی ازش یاد گرفتم و در کنار استاد عزیزم ایشون رو هم استاد خودم میدونم در درک مفهوم تمرکز روی نکات مثبت و خواسته…در شکرگزاری
وقتی به گذشته فکر میکنم میبینم من در شروع از خانواده ای اومدم که روابط زوجیت غالبا سواستفاده گرانه بوده….همیشه یک نفر فرد دیگه رو که فردی با عزت نفس پایین بوده رو تحقیر میکرده و زن موجود سطح پایینی تلقی میشده….حتی در روابط پدر و مادرم این به وضوح دیده میشد که در نهایت منجر به جدایی شد…و همیشه تمرکز صحبت زن های فامیل ظلم همسرانشون بوده و حتی حالا هم هست…و همیشه به ما این احساس رو میدادن که شما باید یا درس بخونید و کاری داشته باشید یا اینکه باید خیلی زیبا باشید تا قلب مردی رو به دست بیارید…
همیشه هم زنانی که همسرانی داشتن که بهشون احترام گذاشته میشده….چون خودشون هیچ وقت این احترام رو دریافت نکرده بودن نمیتونستن باورش کنن…یا به زیبایی اون زن نسبت میدادن و بهش حسادت میکردن و یا اینکه میگفتن اون زن همسرش رو جادو کرده
خلاصه من توی اون فرهنگ بودم و الان میگم طبیعی بوده که من این دیدگاه رو پذیرفته باشم و همین فکر رو راجع به خانم شایسته داشتم….
باز هدایت خداوند بود که من برمتمرکزم رو بگذارم روی چیزی که بهم احساس بهتری میداد و روی فایلهای توحیدی و عزت نفس کار میکردم…بعد به مرور این مقاومت کم شد و کم کم حتی به عشق و محبت تبدیل شد
بعد دیدم هر چی خود دوست داشتن بیشتر میشه واقعا جهان هم بهم عشق بیشتری نثار میکنه و حتی از ظاهرم تعریف میکنن چون من از خودم تعریف میکنم…از اخلاقم تعریف میکنن چون من به خصوصیات خوبم احترام میذارم…البته این هم سیر تکاملی داره و هی به مرور باید بهتر بشه
و آهسته من تواناتر میشم در تحسین کردن آدمها چون باور دارم که من هم خصوصیات بسیار الهی و قابل تحسینی دارم
خوندن نوشته شما باعث شد که یادم بیاد چقدر تغییرات مثبت کردم و چقدر این تغییرات به قول خانم شایسته حتی به ظاهر کوچک در درازمدت ما رو به جایگاهی انقدر متفاوت میرسونه
شکر از خداوند که این سایت رو و این آگاهی ها رو برای ما اینجا جمع کرده و به ما استادانی داده که ازشون قوانین جهان رو در عمل یاد بگیریم
و دوستانی که جسورانه افکار خیلی شخصی شون رو بیان میکنن و من واقعا تحسین ات کردم سارا جان برای اینکه این موضوع رو نوشتی
سلام استاد عزیزم.
چقدر همه چیز تو این بهست قشنگه..
چقدر درک فرایند تکامل کمک میکنه که قدمها برداشته بشه و ایدهدها عملی بشه وقتی بدونیم کوچیک ترین بهبودها باعث تغییرات اساسی در بلند مدت میشه و ما کلی از نقطه شروع فاصله میگیریم و وقتی به نتایج نگاه میکنیم میبینیم هیچ ربطی به اون آدم قبلی نداریم.
واین موضوع زمانی اتفاق میافته که موضوع کمالگرایی رو باموضوع تکاملگرایی درک کنیم.
با رونده تکامل هست که انسان به کمال میرسه..
چقدر آگاهیِ قطع کردن شاخ و برگهای اضافی حس رهایی داشت برام.
وقتی زنجیرهارو باز میکنی تازه میتونی پرواز کنی و به کمال برسی..
تا وقتی خودمون رو اسیره وابستگی ها کردیم و مدتهاس نمیخوای نشتی فرکانسیت رو بگیری خب معلومه که تو همون مدار میمونی..
وقتی وابسته ی یک آدمی..وهنوز بعد مدتها انرژی زیادی از فکرت صرف مرور خاطرات و فکرکردنه بهش میشه..وقتی..
وابسته ی یک شرایطه خاصی..
وابسته ی یک نقطه ی اَمنی..
نمی تونی پرواز کنی..
وقتی می ترسی که به سمت علائقت حرکت کنی یعنی هنوز نتونستی شاخ و برگ اضافه رو قطع کنی..
وقتی بعد از مدتها نتونستی کمی ذهنت و نجووها رو مدیریت کنی یعنی هنوز نتونستی شاخ و برگه اضافی رو قطع کنی..
وچقدر درد داره که آگاه باشی که باید رها کنی تغییر کنی و بگذری از یه چیزایی ولی اینکارو نمیکنی ووو جهان تورو لای چرخ دنده هاش له کنه و تو با درد وو تضادهای شدید مجبور بشی روند رو تغییر بدی و شرایطتت رو بهبود ببخشی.
خیلی از ماها یعنی همه ی ما …مطمئنا شاخ و برگهای اضافی داریم که به جای تلاش آگاهانه برای بریدنش بهانه میاریم برای نگهداشتنش..
بنظرم وقتی استاد میگه اعتماد به نفس به تنهایی از تمام عوامل موفقیت مهم تره به این خاطره که ما اگه اعتمادبه نفس داشته باشیم قدرت قطع تمام شاخ و برگهای اضافی رو هم داریم..
قرار نیست همون اول بریم سراغ شاخه ای که خیلی قطوره..
از شاخه های کوچیک تر شروع کن و بعد وقتی آماده شدی باقدرت به نشتی های فرکانسیت حمله کن و از نوشروع کن.
باید روند رو آرام آرام بهبود ببخشیم و بعد میبینی که قدمهای کوچک تو چقدر باعث بزرگ شدنت شدن..
و وقتی تمرکزت رو از فرعیات برمیداری و روی اصل میذاری درهای جدیدی از آگاهی بسمتت باز میشه که تورو صدسال جلو میندازه…
😊
سلام …
بسیار عالی بود
سلام دوست عزیزم
امیدوارم حالت تووووووپپ باشه
دمت گرم واقعا دیدگاهت خیلی بهم کمک کرد مخصوصا اون قسمتی که گفتی: قرارنیس که همون اول از شاخه های قطور شروع کنیم و ….
ازت ممنونم و از خدای مهربون بهترین هارو واست آرزو میکنم
فعلا👋
به نام خدایی که تمام ذرات هستی رو مسخر انسان کرد
چقدر اگاهی درجریانه تو این فایلهای زندگی دربهشت
اخه مگه میشه یه فایل انقد ازتمام جنبه ها کارایی داشته باشه نظرات روکه میخونی میبینی هرکسی یه جوری انگار این فایلها فقط وفقط اختصاصی برای اون گذاشته شده روی سایت همه سهم خودشون رو انگار ازاین خوان نعمت برمیدارن رو میرن
اصلا کل این سایت مثل همون جعبه ابزار قرمز رنگ دست مریمه کلی ابزار برای همه فصلهای زندگیت نوجوانی جوانی میانسالی پیری اصلا یه سری ابزارها مثل یه سری فایلها ادم اولش میگه این چیه به کارمن فکر نمیکنم بیاد ولی به وقتش به زمانش به مدارش میبینی دقیقا همون ابزار لازمه کارته و وقتی ازش استفاده میکنی میگی واووووو خودشه من جای درست وزمان درست وعلم درست استفاده ازاین ابزار ونداشتم فکر میکردم بلا استفاده اس
الحق جعبه ابزار خفنی درست کردین با این سایت استاد عباس منش
اونجایی که چهارپایه رو تنظیم میکردین اولش یه سمت رو بالا بردین پیش خودم گفتم وایییی روح انگیز ببین وقتی یه طرف چهارپایه رو بالا میاری باید وحتما طرف دیگه روهم بالا بیاری انگار بهم گفتن وقتی باورهای درست میسازی. باید اون سمت دیگه که میشه پایه دیگه حتما عمل کنی تا درست وایسته تا سقوط نکنی تا میزان باشی
خدای من مگه میشه چقدر باورهای مخرب پیدا کردیم چقدر اگاهی گرفتیم که کجای کارمون میلنگه ولی اون سمت چهارپایه رو که عمل کردن بهشون بود رو بالا نبردیم درست نکردیم
چطور میشه خدا بازبان مریم جان به من میگه سخت نگیر عجله نکن شروع کن ازعوض کردن سرپیچ لامپ هم ذوق کن این وادی لازمه اش شوره اشتیاقه به اندازه اشتیاقت بهت اگاهی میدن خدایا شکرت
اونجا که استاد هرس میکردن وقطع میکردن میتونم قسم بخورم بیشتر ماها هرکدوم یه چیزی که خودمون میدونیم کدوما اومد تو ذهنمون برای هر کدوممون هم فرق میکرد حرفها یکی بود استاد ولی چه میکنی با دل ما چقدر قشنگ یاد میدی خودمون روپای خودمون وایستیم من ندیدم استادی که انقدر دوست داشته باشه پرواز یاد بده بجای اینکه بالها روقیچی کنه که کفتر جلد من باش
توبه من ازادی وپرواز یاد میدی وایمان دارم یک روزی به اندازه ایمان واشتیاقم پر خواهم گشود
بغض گلومو گرفته دیگر حس اون قاصدک رها شده درباد وندارم دیگر هیچ وقت فکر نمیکنم که رها شده ام خدایا چقدر باشکوه و توانایی چقدر دقیق و بدون تغییره این جهان هرچقدر پیش میرم بیشتر برایم قابل لمس میشود این عدالتت خدایا شکرت
ممنون استاد عزیزم
با سلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتنی و همچنین خانم شایسته مهربون و خانواده عزیزم
چقدر زیبا و عالی بود خدارو شکر که این زیبایی رو آفریده.
سکانس شروع سریال چقدر جالب بود واقعاً لذت بردم
عشقمـ چه کلمه زیبا و قدرتمندی ،وقتی کلمه عشق ❤️ از زبان معشوق شنیده میشه بسیار زیباست و حس فوقالعاده ای رو به انسان منتقل میکنه و طبق قانون حس خوب = اتفاقات خوب و اگر با این شیوه از کسی درخواستی هم داشته باشی به بهترین نحو انجام خواهد شد.
مشورت گرفتن و استفاده از خرد جمعی ( استاد و عشقشون) با در نظر گرفتن همه جوانب و رسیدن به نتیجه برای ی کار کوچکی مثل باز کردن لامپ
خدایا خودت کمک کن- چقدر جالب برای هر کاری که استاد میخواد انجام بده از خداوند یاری میگیره و جالبتر اینکه به بهترین نحو هم انجام میشه، وقتی یک بار طعم شیرین این کمک خواستن رو چشیده باشی قطعیه که برای هر کار کوچیک و بزرگی از خداوند یاری بخواهی و استاد هم مطمئنه که جوابش رو خواهد گرفت پس این تقلب رو همیشه استفاده می کنه.
سوالی که مطرح است- باید کجارو روشن کنه
من اینو تعمیم میدم به خواسته ها و باورها
ثروت میخوام،،،،،، پس چرا به کمبود باور دارم.
آرامش میخوام،،،، پس چرا باور دارم اگه میخوام خورده نشم باید گرگ باشم.
رابطه عالی میخوام،،،، پس چرا باور دارم همه دخترا شبیه هم ان و دنبال سو استفاده هستن.
توحید میخوام ،،،، پس چرا باور دارم که باید با کله گنده ها نشست و برخاست کنم.
…..
حرفی که خانم شایسته عزیز زدند خودش یک دوره کامل بود برام
« کار کردن روی خودم فرایند دائمی برای بهبود شرایط کنونی ام و مهم نیست این بهبود ها چقدر کوچولو هستش وقتی ادامه دار بشن در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الآنم می بره و ی شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده توی وجودم میسازه ( نزدیک به بیست بار گوش دادم)
آهنربا- چقدر قشنگ نشون میده که قوی بودن ربطی به جثه نداره من اینو به مکان ربطش میدم
اینکه هر شخصی کجا زندگی میکنه اصلا مهم نیست، اینکه اون شخص در چه فرکانسی زندگی میکنه مهمه ، فرکانست هر چقدر قوی تر باشه بهترین و عالیترین نعمت ها رو به سمت خودت جذب میکنی دقیقاً مثل ماست🤣😉
حتما باید ی راهی باشه- خیلی خیلی این جمله رو از استاد شنیدم، وقتی ایمان و باور داری که راهی هست پس حتماً خواهد بود، و استاد با ایمان و باورش بارها و بارها این رو برام ثابت کرده که راه هست فقط بپرس.
استاد همیشه به سبک و سیاق خودش زندگی کرده و میکنه تو این دو تا سریالی که ازشون دیدم به وضوح مشخصه که سبکش مختص خودش هست از دیزاین خونه گرفته تا محیطی چون پرادایس
و سکانس آخر رو دیگه نمیشه چیزی گفت چون تک تک کلمات و واژه های استاد نقش نکات کلیدی داره که اگه یاد بگیرم میتونم به تعالی برسم
نکته ای که اینجا منو میخکوب کرد با قاطعیت گفتن استاد بود.
سلام بر دومظهر عشق وپاکی سید عزیز وشایسته مهربان ؛ لطف فرمایید درختان راموقعی هرس کنید که درخت خواب باشد یعنی اواخر بهمن ؛ چون وقتی شما اینکار راانجام میدهید درخت شیره خام وپرورده درحال انتقال دارد وباعث ورود ویروس وباکتری به درخت میشود ودرخت برآمده میشه
کلا هرس وقلمه واینجورکارها باید موقع خواب درخت انجام بشه بااحترام مهندس کشاورزی
بار اول که این قسمت رو دیدم و کامنت گذاشتم واقعیت جدیش نگرفتم و فقط گفتم استاد آخر فایل نکات مهمی گفت!
اما اومدم و به خودم گفتم قراره با این قسمت ها تغییر کنم و این تعهدی بود که به خودم دادم و باید پایبند باشم
استاد آخر فایل خیلی محکم بهم گفتی قطعش کن شجاعت داشته باش قطعش کن
نگاه کردم دیدم من باورهای شرک آلودی دارم که اجازه حرکت نمیده و باید قطعش کنم
نگاه کردم دیدم من هنوز یه جاهایی حرف بقیه نظر بقیه برام مهمه با اینکه تو دوره عزت نفس تلاشم کردم که بیام بیرون از فضای مهم بودن نظر بقیه در مورد خودم، ولی دیدم هنوز قطعش نکردم
دیدم هنوز میخوام یکسری نتایج بگیرم تا بقیه به به و چه چه کنن دقیقا مثل مثالی که استاد از سایت زد، استاد اینا تمرکزمو گرفته و من هنوز قطعش نکردم
دارم مقایسه میکنم نتایج بقیه رو با نتایج خودم
شما طوری گفتی قطعش کن که من رو به فکر فرو بردی
داشتم به این فکر میکردم که بعضی جاها من خودم رو بردم به حاشیه چه در درون خودم چه در دنیای بیرون
وارد یکسری گروههای تلگرامی میشدم که دوستان همفرکانسی بودن و انگار یه حسی بهم میگفت این اصل نیست بیا بیرون ولی من قطعش نمی کردم
با بعضی از افراد وارد حاشیه شدم و بحث های غیرضروری میکردم که نتیجه اش چیزی نشد جز اینکه قضاوت شدم و من هی میومدم کاری کنم بقیه منو قضاوت نکنن اینا همش بخاطر این بود که من قطعش نمیکردم
امشب تصمیم گرفتم یکسری از افراد رو حذف کنم چون منو میبره حاشیه، هر چند قبلش از خیلیا کانالها و گروهها فاصله گرفته بودم
اونایی که واقعا متعهد باشن وارد حاشیه نمیشن فقط روی خودشون کار میکنن
با خودم گفتم خیلیام هستن که نتایج فوق العاده ای گرفتن از دوره ها و فایل های استاد و اونا دقیقا کسایی هستن که تمرکزشون روی اصله و حتی خیلی کمتر کامنت میذارن، من حتی یکیشون رو میشناسم و باهاش که در ارتباطم میبینم اون حتی یه کامنتم نذاشته و نتایج فوق العاده ای گرفته و خیلی از دوره ها رو داره، نتایج مالی عالی، نگا میکنم میبینم اصلا وارد حاشیه ها نمیشه و تمرکزش روی خودشه و من تحسینش میکنم
و من هم تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم رو بذارم روی اصل روی توحید روی مسیر اصلی و صحیح
و قطع کنم باورهای شرک آلود
قطع کنم نظر بقیه دیدگاه بقیه در مورد خودم
قطع کنم خودبزرگ بینی و غرور که گاهی خودم رو بالاتر از بقیه میبینم
قطع کنم مقایسه کردن نتایج خودم با نتایج دیگران
قطع کنم هر آنچه من رو از اصل دور میکنه
اینا همون جهاد اکبره که اون اوایل فکر میکردم جهاد اکبر شاخ غول شکستنه در صورتی که تلاش بیشتر برای کنترل ذهنم و عمل به تعهداتی که میدم برای من جهاد اکبره
ورودیهامو با جدیت بیشتری کنترل کنم
خودمو وارد حاشیه نکنم
شجاعت داشته باشم و قطع کنم هر آنچه که منو از اصل دور میکنه
کاری به بقیه نداشته باشم و فقط تمرکز بذارم روی خودم و کار کردن روی باورهای خودم
دوست دارم فقط توی فضای سایت باشم چون واقعیت وقتی تمرکزم توی فضای سایت یعنی خوندن کامنت ها، مقاله ها، نوشتن کامنت، از اون ور گوش دادن به فایل ها و نکته برداری هستش قشنگ حس میکنم دارم روی اصل تمرکز میکنم ولی وقتی یه ذره از فضای سایت فاصله میگیرم متوجه میشم دارم میرم حاشیه و سریع برمیگردم
ولی میخوام برای همیشه قطع کنم چیزی که در حال حاضر داره تمرکزمو میگیره
خدایا سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی هایی هستم که از زبان استاد جاری میشه
استاد واقعا ممنونم که انقدر قاطعانه صحبت میکنی شما هر موقع محکم یه چیزی رو میگی من میام به خودم و تلنگر میخورم
و باعث میشه قبل از اینکه مجبور بشم تغییر کنم خودم آگاهانه انتخاب کنم که تغییر کنم و رو به جلو حرکت کنم
سلام حامد جان
پسر خوب خدا
پسر ارام ومهربون تمام حرفات صحیح وبه جا هستش عزیزم تنها بودن ولذت بردن از درون خودت با خدای خودت همون چیزی هست که استاد همیشه بهمون میگه استاد با داشتن بهترین دوستانشون راه درست رو انتخاب کردن یعنی تنهای وهمون جهاد اکبر
خیلی نکات عالی رو اشاره کردی ممنونم ازت عزیزم😍😍😍
سلام حامد جان دقیقا چند روزی بود که منم به همین نتیجه رسیده بودم
من به این باور رسیدم که من هیچ نیازی ندارم به اینکه خارج از فضای این سایت با اعضای این سایت ارتباط داشته باشم
من به این نتیجه رسیدم که من هیچ نیازی ندارم که غیر خودم با اعضای سایت خارج از فضای سایت ارتباط مجازی داشته باشم ب بهونه اینکه ما داریم از قانون حرف میزنیم
من به این نتیجه رسیدم که اگه حرفی چیزی بود فقط بیام در قالب کامنت تو همین سایت ب بچه ها بگم
من متعهد شدم که تحت هیچ شرایطی ملا غلط گیر هیچکس غیر از خودم نباشم ازین ببعد
That’s it
سلام بر حامد قهرمانم …
سلام بر دوست عزیزم
دقیقا حامد جان ..منم اونجوری بودم . و خداوند چقدر زیبا با یه تضاد بیرون کشید و هدایتم کرد
که من واسه اون تضاد مردممممم…قندو عسل شد واسم تضادم
که فقط فقط خدارو ببینه و فقط نگاهم به نگاه اون باشه…عاشقتم من عزیزدلم…
برات بهترین بهترین هارو آرزو دارم لحظاتت پر از آرامش خداوند
واقعا خدایاشکرت هزاران بارشکرت که هر لحظه هدایتمون میکنه خدایاشکرت به خاطر وجود چنین استادی خدایاشکرت به وجود مریم جونم
به نام الله
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان
این بار دومیه که دارم برای این فایل کامنت میزارم در حالی که هنوز ۲۴ ساعت نگذشته از کامنت اولم.
استاد من فایل رو دیدم و کامنت گذاشتم. اما اون تیکه آخر فایل خیلی من رو به فکر فرو برد. آخه این روزها درگیر انجام یه تصمیم بودم یعنی از چند ماه قبله که درگیرشم ولی چندوقته که به طور جدی داشتم بهش عمل میکردم. ولی چه عمل کردنی؟ عمل کردن از روی اجبار در حالی که هیچ عشقی پشتش نبود. داستان رشته تحصیلیم رو توی یکی از کامنتا نوشته بودم ولی الان یادم نمیاد برای چه فایلی نوشتم. من اصلا به رشته تحصیلیم هیچ علاقه ای ندارم ولی اصلا قانون رو نمیدونستم که باید بریم سمت علاقه هامون و حتی تا مقطع ارشد هم ادامه دادم توی بهترین دانشگاه کشور. هدفم رو گذاشتم که بعد از دفاع کلا روی باورهام کار کنم. فردای دفاع شروع کردم و تا اونجا که کار کردم موفق هم شدم. یه روز که با دوستم حرف میزدیم بهم گفت که مقاله داده بیرون و به من گفت تو ننوشتی منم گفتم نه. ولی این موضوع رفت رو مغزم. نجواهای ذهن شروع شد. که باید بنویسی. تو چی از بقیه کم داری؟ هیچی دیگه منم بهش گوش دادم رفتم دانشگاه و با استادم صحبت کردم و قرار شد که بنویسم. دقیقا زمانی که خیلی خوب داشتم روی باورهام کار میکردم. هیچی دیگه تمام تمرکزم رفت روی نوشتن مقاله که هیچ حس و علاقه ای بهش ندارم تازه من که به وضوح رسیدم که نمیخام شغلم در رابطه با این رشته باشه کلی هم خدا راجبه کار آفرینی بهم نشونه داد ولی اینبار تسلیم نجوا شدم و کم کم از مسیر باورسازی فاصله گرفتم ولی چون علاقه ای به نوشتن مقاله نداشتم انگار دلم باهام نمیومد ولی انقد شیطان ذهن مرموزانه و مخفی یه لباس خوشگلی تنش کرد در قالب عزت نفس که چون بقیه نوشتن تو هم میتونی ببین استادت چقد ازت راضی بشه با این مقاله بگه دانشجوی من حرف زد و عمل کرد به به چه دختر موفقی حتی اول میخاستم برای ژورنال فارسی بنویسم ولی بعد گفتم نه بابا فارسی که بدرد نمیخوره انگلیسی بنویس برای ژورنال خارجی بنویس که در این صورت من که هیچ تجربه ای ندارم توی نوشتن مقاله فارسی حالا برم انگلیسی اقدام کنم😐 کل عید با این فکر درگیر بودم لب تابو باز میکردم ولی فکرم و دلم اصلا هیچ کدوم همراهی نمیکردن هرروز به خودم میگفتم که مینویسم تمومش میکنم بعد راجبه کار آفرینیم ایده ای که بهم الهام شده رو عملی میکنم. استاد ولی بعد فایل امروز اصلا یه چیزی تو وجود من زیرو رو شد نشستم فکر کردم دیدم انگیزه من از نوشتن جلب رضایت استادمه و یه کمی هم بقیه. دیدم من که اصلا نمیخام این رشته رو ادامه بدم حتی نمیخام کارم در این حیطه باشه پس چرا دارم خودم رو از هدف اصلیم دور میکنم؟ چرا این شاخه حرف مردم رو قطع نمیکنی فاطمه؟ استادت چه نقشی توی زندگی و خوشبختی آینده تو داره که میخای رضایتش رو جلب کنی؟ که توی تصویر سازیات یه مقاله نوشته شده میاری با اسم خودت و استادت کنار هم بعدم به به و چه چه بقیه. تازه دیروز برای انگلیسی نوشتنش داشتم میرفتم توی یه مسیری که ممکن بود من رو حتی تا یکی دو سال درگیر کنه. جوین شدن با استاد خارجی فرستادن برای ژورنال خارجی و داوری و… خیلیه آخه سه سال من زمان بزارم روی یه هدفی که اصلا نمیخامشش و علاقم نیس. دیگه استاد حسابی نشستم فکر کردم و سنگام رو با خودم وا کندم و البته اینم بگما همش ترس داشتم که استادم بگه چی شد زدی زیر حرفت؟ تو که خیلی قوی و با اعتماد به نفس اومدی ولی دیگه منصرف شدی؟ این حرفا خیلی تو ذهنم رژه رفتن و بالاخره فهمیدم که انگیزه من ساختن عزت نفسم با انجام یه کار جدید نیس. بلکه این تصمیم بر پایه عدم عزت نفس و عدم احساس ارزشمندیه منه. اصلا پاشنه آشیل حرف مردمه و این لامصب چقد قویه. در نهایت بعد همه این صحبت هایی که گفتم خواستم بگم که استاد جان اون یه تیکه آخر فایل کلا من رو زیر و رو کرد و بالاخره تصمیمم رو گرفتم. اصلا نمیدونم چه فرکانسی توی این سریال هست که من رو عمل گرا کرده. بالاخره بعد از چند ماه که یه فکر و تصمیم داشت روحم رو نا محسوس میخورد رو مچش رو گرفتم و تصمیم گرفتم که حرف استادم اصلا برام مهم نباشه. من موجود ارزشمندی هستم که چه مقاله بنویسم چه ننویسم ارزشمندم چون روح خدا در منه😍 خود خدا میدونه چقدر روحم سبک شد بعد از اینکه تصمیم گرفتم نوشتن مقاله رو کنسل کنم. بالاخره من اون شاخه بزرگه که مانع پیشرفتم مانع تمرکزم روی هدف کار آفرینیم میشد رو قطع کردم. خدا میدونه چقد الان حسم خوبه چقد ذهنم آزاد شده. آخیششش😍 خدایا شکرت. راستی اینم بگم که حتی برای این تصمیم که نوشتن مقاله رو کنسل کنم رفتم به قسمت نشانه من اونجاهم خدا سورپرایزم کرد😍 من هدایت شدم به کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم و چون قبلا تهیش کردم میتونم کامنت دوستان رو بخونم. به کامنت یکی از بچه ها هدایت شدم که نوشته بود من نمیتونم و نباید آدم هارو از خودم راضی نگه دارم من فقط و فقط باید خدارو راضی نگه دارم. آخه نشونه واضحتر از این؟😍
خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم من حس رهایی پیدا کردم. استاد عزیز مرسی بابت آموزش ارزشمندتون. خانم شایسته مهربون مرسی که برای تهیه فایل ها زحمت میکشید و انرژی میزارید. ممنونتونم دوستتون دارم.❤❤❤
سلام به ایتاد عزیز و مریم جان و بچهای سایت
خدا رو شکر ک این قسمت رو هم دنبال کردم و چقدر درس گرفتم
اولش استاد عزیزم یه اقرار بگم…
یه مقاومت ذهنی داشتم ک دوتا آدم مگه چجوری می تونن خودشون رو سرگرم کنن اون هم بدون تلوزیون توی یه مکان ثابت؟!
اما هربار ک یه قسمت جدید رو می زارین می گم بابا الله اکبر ماشالله به این همه کار و خلاقیت ک روزها و شبهاتون تکراری نمیشن…
و فهمیدم اگه بخام تکراری نباشه زندگی ام، همیشه چیزهای جدیدی هست ک بشه انجامش بدم
🌷🌷🌷🌷
نکات مثبتی ک دیدم مثل ابزارهای حرفه ای و نردبون ک چ راحت میشه از سایت بخری و بیاری و ازش این قدر راحت و کاربردی استفاده کنی واقعا خلاقیت فردی ک ساختش رو تحسین کردم،مالک آمازون رو هم تحسین کردم ک چ چیزهای ظریف رو توی فروشگاهش داره ….سرپیچ لامپ!!!
خدایا شکرت ک هر روز زندگی برامون راحت تر و ساده تر و قشنگ تر میشه…هر روز دنیا در حال رشد و پیشرفتِ و این خودما هستیم ک در مسیر این رشد می خایم باشیم یا نه؟!
همه چی از تصمیم ما شروع میشه ک چ نقشی چه رنگی چ طرحی برای دنیای اطرافمون داریم…
از رابطه ی عالی تون ک مدام الگو می گیرم و الان توی زندگی عادی ام عشقم و نفسم و عزیز دلم و….استفاده می کنم ممنون از شما دو عزیز دل ک این قدر ساده و پاک عشقتون رو با چ ظرافت و زیبایی و سادگی به ما نشون می دین…
از بارانی ک در دریاچه می بارید و چ صحنه ی زیبایی خلق کرد
از تحسین کردن خونه ک ۵۰ ساله ساخته شده و توی جزیات این قدر حرفه ای کار شده
از تحسین کردن و تشکر کردن هردو از هم درست و بجا و به موقع
از بهبود دادن خودمون ک همیشه باید انجامش بدیم و وقتی انجامش می دیم ناخواسته جهان اطرافمون هم بهبود پیدا می کنه حتی پرادایس هم آرام آرام هر روز یه تغییر جدید داره
امروز با دیدن این فایل یاد گرفتم ک خودم رو درمسیر رشد تشویق کنم کارهای کوچکم رو هم ببینم و بگم آفرین ادامه بده…چیزی ک واقعا با صحبت های خانم شایسته عزیز انگار یه تلنگر بود ک باید عزت نفس ات رو تعمییر کنی و خودت رو بخاطر کارهای کوچک هم تشویق کنی…
خانم شایسته عزیز از سفر نامه تا الان ک مدام پی گیر فایل هاتون هستم و حضور شما و صداتون و گاهی البته کم تصویرتون رو می بینم یه کار رو از شما یاد گرفتم و اجرا می کنم اینکه هربار جلوی آینه می رم لبخند می زنم هربار خودم رو می بینم احساس خوبی دارم شما توی یه فایل گفتین ک هربار ک خودتون رو توی آینه می بینی می خندی و با خودت حال خودت رو خوب می کنی و من یاد گرفتم به عنوان یه خانم خودم بشم مسبب حال خوب خودم ….خدا رو شکر خواستم بگم خیلی چیزها ازتون یاد گرفتم خیلی باورها خیلی الگوها
استاد اونجام ک پاتون رو زدین توی آب یاد فایل های آرشیوی سایت افتادم یاد صحبت شما ک توی تابلوی آرزوهاتون تجسم یه باغ و یه دریاچه و پاهاتون ک توی آب می زنین و گفتم الله اکبر واقعا قانون خدا راسته و امید پیدا کردم و انگیزه دارم ک آرزوهام محقق می شن…
و …
از همه مهمتر صحبتهای پایانی فایل ک شهامت قطع کردن رو پیدا کنیم…
چقدر واضح گفتین ک انرژی مون رو روی یه هدف متمرکز کنیم
با ایتکه توی قدم ۵ خیلی قشنگ این موضوع رو باز کردین اما تا الان ک دیدم شاخه درخت رو قطع کردین ومثالهای بیشتر رو زدین برام واضح و آشکار شد هرچند توی قدم ۵ هم عااالی گفته بودین این موضوع رو ...
خدایا شکرت
اینم بگم استاد منم تصمیم گرفتم هرچی ک الان دارم رو احساس کنم توی بهشتم و روی ذهنم کار کنم و دریچه قلبم رو برای احساس خوب باز کنم..تونستم موفق بشم و احساس خوب رو توی بیشتر لحظات روزم حس کنم…این رو هم مدیون خدا و لطف شما هستم ک الگو گرفتم و دارم از خونه ی ۵۵ متری ام با دوتا پسر کوچولو ام لذت می برم چون تعهد دادم ک می تونم از این بهشت کوچولو برسم به….خدا می دونه و خودش هدایتم می کنه الان فقط سهم من با دیدن این سریال زندگی در بهشت اینه ک این طرف رو با احساس بهشتی زندگی کنم و نگم من ک ملک …هکتار ندارم من ک دریاچه ندارم و…گوش ندم به بهانه های ذهنم و خودم بهشتم رو از اینجا و از هرچی الان دارم خلق کنم لذت ببرم شادی کنم زمانش و موقعیت های بعدی رو ب خدا بسپارم…
بازم ممنوم و منتظر دیدن یه بهشت دیگه از این پرادایس هستم
😊😊😊😊🌹🌹🌹🌹♥️♥️♥️♥️
سلام استاد عزیز هرشب سریال هارو قبل ا. خواب میبینم و لذت میبرم فقط یه نکته بسیار مهم میخواستم عرض کنم در رابطه با حرس کردن درختان اونم اینکه میدونم منظور شما از این کار چیه ولی باید در زمستان وقتی که درخت خواب است اینکار رو انجام بدید الان درختان بیدار هستند و در حال زندگی مثل من و شما در نهایت عاشقتم😘😘❤️❤️
به نام خدا،
این قسمت چه قسمتی بود، محشر…
سلام استاد عزیز، سلام خانم شایسته همراه و کمکیار استاد
،
این فایل دقیقا دو بخش داشت، که هر کدوم، حاوی پیام واضح و مشخصی بودن…
امروز که این فایل رو دیدم خیلی لذت بردم، مخصوصا از بخش دومش و صراحت کلام استاد، چند بارم دیدم فایل رو ولی تنبلیم میومد بیام و بنویسم نکاتشو!
ولی این جملات خانم شایسته رو به یاد آوردم و سعی کردم به این تنبلی غلبه کنم و وقت بذارم و بنویسم،
این جملات:
برای من، کار کردن روی خودم، یه فرآیند دائمیه که برای بهبود شرایط کنونیم انجام میدم، مهم نیست که این بهبودهایی که دارم چقدر کوچولو باشه، چون وقتی که ادامه دار میشن، در طی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت با شرایط الانم میبره و یه شخصیت کاملا متفاوت و رشد داده شده توی وجودم میسازه، برای همینه که حتی کوچکترین بهبودهایی که ما داریم توی پرادایس انجام میدیم، انقدر مارو ذوق زده میکنه، حتی یه تغییر لامپ، یه عوض کردن سرپیچ….
،
از اون ور توی بخش دوم استاد از تمرکز صحبت کردن، خیلی مهمه که روی چی داری تمرکز میگذاری…
خب جمع این دوتا به من گفت، تمرکز و توجه تو روی این سریال، هرچند شاید قدم کوچکی باشه ولی ادامه دادنش اثرات بزرگی رو بوجود میاره، پس ادامه بده…
،
خب حالا نکات این قسمت،
بخش اول:
– به غیر از پیام واضح خانم شایسته، مثل قسمت های قبل باز هم رابطه پر از صمیمت و عشق بین استاد و خانم شایسته و همکاری برای انجام کارها، خودشو پررنگ نشون میداد…
– غلبه بر ترس! با اینکه مشخص بود استاد با اون نردبان تازه خریداری شده هنوز راحت نیست و به ارتفاعش عادت نکرده، ولی انجامش داد،
راستی غلبه بر ترس با چی امکانپذیره؟ با توکل
بسم رب شهدا و صدیقین، بسم رب قاسم جبارین، خدایا خودت کمکمون کن.
– مورد بعدی، ابزارهای حرفه ای و با کیفیت، فراوانی، که همه حاصل یه ذهن ثروتمنده، وقتی ثروتمند باشی میتونی تنوعی از هر چیزی که نیاز داری رو داشته باشی، هر وقت نیازی بود، کافیه اراده کنی، اوردر بدی و چیزی که میخوای بیاد دم درت، حتی اگه نردبان حرفه ای باشه…
– راستی این نم نم بارون توی اون فضا چقدر حس مثبت داشت، واقعا انرژی مثبت قطرات بارون روی برکه زیبای پرادایس، اونم توی بهار خیلی عالی بود.
– مورد بعدی، همیشه یه راهی برای حل مسئله وجود داره، و عمل به همین اصل، باعث میشه دوباره استاد سرچ کنه و اون افزونه رو برای لامپ توی سایت آمازون پیدا کنه.
– و باز هم آمازون! و ارزشی که با خدماتش ایجاد کرده،
میگه شما پولتو بده، من برات هر چی بخوای میفرستم…
،
و بخش دوم:
که حاوی یک پیام شفاف و اساسیه، و باید مثل محصولات پولی بارها و بارها اونو گوش داد و راحت ازش نگذشت تا درک بشه و بره تو وجود آدم،
مفهوم قطع کردن! برای رشد کردن هر چه بیشتر!
و طبیعت چقدر زیبا این نکته ها رو به کسانی که چشم و گوش باز و آماده ای دارند آموزش میده… و استاد چقدر زیبا ، محکم و با جدیت مثل یک معلم دلسوز این مفاهیم رو به شکل عالی برای ما بیان کردن…
– قطع کردن و هرس کردن از دست دادن نیست، خیلی از این از دست دادن ها، باعث رشد آدم میشه، باعث میشه آدم انرژیشو بذاره روی چیزهای اصلی،
شاخه ها و برگهای اضافه رو بزن،
– ببین هدفت چیه و هر چیزی که تو رو از هدفت دور میکنه مثل این شاخه ها، بزن و قطعش کن، شجاع باش، این قانون طبیعته، قانون خداونده
– خیلی جاها تو زندگیمون باید نگاه کنیم ببینیم چه چیزهایی الکی داره ما رو مشغول میکنه، نکنه یه سری مسائل بیهوده هست و داریم مشغولش میشیم، و داره ما رو از هدف اصلیمون دور میکنه…
،
و وقتی نگاه میکنیم میبینیم اغلب آدمها اصلا حواسشون نیست، و زندگیشون پر شده از حاشیه ها و شاخ و برگهای اضافه و فرعی، به همین خاطر نمیتونن رشد کنن، چون انرژیشو داره سر مسائل بیهوده هدر میره….
،
چرا؟! چون درگیر حرف مردم هستن!
چون باورهای اشتباه تو ذهنشون حک شده!
به همین خاطر شجاعت لازم رو ندارن برای قطع کردن!
،
ولی وقتی شجاعت به خرج بدی و باورهاتو اصلاح کنی،
میتونی بدون توجه به حرف مردم و حاشیه ها، قطع کنی آنچه رو که تو رو از اصل دور میکنه…
شاید این قطع کردن در نگاه کسی که دانشش رو نداره، بی رحمی تلقی بشه ولی تو که میدوی قانون چیه…
برای رشد بیشتر باید قطع کنی، باید نچسبی به حاشیه ها، باید بتونی از چیزهای کم ارزش بگذری تا به چیزهای بارزش برسی…
،
– اون چیزهایی که نباید تمرکزی براشون بذاری، باید قطع کنی
قطع، یکبار برای همیشه، قطع کن
و این پیام خداونده به تو،
قطع کن اون چیزی که باید قطع بشه،
اون چیزی که مجبور میشی در آینده قطعش کنی،
له میشی زیر فشار جهان،
شجاعت داشته باش و قطعش کن،
و جهان پاداش میدهد به شجاعان…
،
اصلا استاد همین یکتاپرستی، زمانی واقعا محقق میشه که ما قطع کرده باشیم وابستگی به غیر رو، قطع کرده باشیم توجه به چیزهای بیهوده رو و توجهمون فقط و فقط به تنها منبع انرژی و قدرتی باشه که این جهان خلق کرده و داره هدایت میکنه.
،
و در نهایت، به عمل کار برآید، به سخن دانی نیست،
خدایا کمک کن از شجاعان باشیم و عمل کنیم به آنچه آموخته ایم،
قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول میکند و باعث میشود از تو دور شویم…
قطع کنیم هر آنچه که ما را به خود مشغول کرده و از هدفمان دور میکند…
خدایا خودت کمکمون کن.
سلام دوست خدایی من
چقدر من از خوندن کامنت شما لذت بردم
دقیقا اون حرفهایی گفته شده بود،که من الان برای نشانه ام از خداوند خواستم
خدارو شکر میکنم بابت هدایتم به این کامنت پر از اگاهی و با ارزش
واقعا که نباید به حاشیه ها چسبید،با شجاعانه قطع کنیم هر آنچه باعث شده از ذاتمون دور بشیم
ممنونم دوست عزیزم
برات بهترینهارو آرزومندم💚
سلام به استاد عزیز وخانم شایسته نازنین
استاد تو چقد لطیفی تو چقد باحالی اون کلمه عشقم که گفتی به مریم حان منو کشته😁
استاد انقد توانایی داری که بخدا هرروز میگم اخه استاد چقد استعداد وتوانایی داره وچقد از توانایی هاش به نحواحسن وراحت استفاده میکنه
چقدرابطه شما دونفر زبون زد شده بخدا
راستش من همیشه به خانم شایسته حسادت میکنم میگم استاد زحمتشو کشید ومریم حان یهو وارد زندگیش شد وراحت داره استفاده میکنه از امکانات استاد
همش هرفایلی میدیدم ته دلم به مریم جان حسادت کردم
ولی امروز گفتم سارا این چه فکر مسخره ایی اخه
تو چرا داری اخه
حسادت میکنی
ببین چی میگه مریم جان:
(میگه کار کردن رو خودمیک فرایند دائمی که برای بهبود شرایط کنونی ام انجام میدم مهم نیست این بهبود هایی که دارم انجام میدم چقد کوجیکه چون وقتی ادامه دارباشن درطی زمان منو به نقطه کاملا متفاوت باشرایط الانم میبره ویک شخصیت کاملا متفاوت دروحودم میسازه برای همین هست که کوجکترین تغییرات وبهبودهایی که تو پرادایس داریم انقد مارو ذوق زده میکنه حتی یک تعییر کوچیک وحل یک مساله درحد عوض کردن یک سرپیچ انقد مارو ذوق زده میکنه)
حالا ساراخونم تو بگو ایامریم لایق این زندگی نیست
میشه سارا بگی تو کی برای زندگیت ذوق کردی
تو تحولات عظیمی انجام دادی ودوق زده نشدی
دکور کل خونتو عوض کردی ودوق زده نشدی برات عادی بود
گل هدیه گرفتی خیلی بی روح گفتی مرسی
تازه طلبکارم شدی جرا مولتو دادی برای من گل خریدی
برای یک سرلامپ انقد ذوق وشوق دارن انقد عشق دارن
پس اره مریم جان لایقه چون هرروز هروز وهرثانیه داره روش کار میکنم
پس من خیال میکنم دارم رو خودم کار میکنم
من تازه بادیدن این فایل فهمیدم اصلا من تغییری نکردم همون سارا هستم که هستم فقط فکر میکنم گوش کردن فایلهای استاد اونم شبانه روز کار شاخیه
خب گوش کن ولی تغییر نکن چه فایده
من الان فهمیدم عیبم کجاست
الان فهمیدم جه باور محدودکننده ایی دارم
مریم جان من عدرخواهی میکنم که به شما حسادت ورزیدم شما واقعا لایق هستی
استاد راست میگه کبوتر باکبوتر بازباباز
اون بهشت به این زیبایی ها که هرروز نگاه میکنم ودرخواست میکنم از خدا
باید برای بدست اوردنش باید درون خودمو ذهن خودمو رفتار ومنشم رو عوص کنم فقط گوش کردن فایل ها فایده ایی نداره
یک فایل گوش بدم ولی بهش عمل کنم
فکر میکردم فقط گوش بدم خیلی خوبه تغییر میکنم ۴سال گوش کردم وتعییر نکردم
ولی اون حرفایی مریم جان باز کرد گره ذهنمو
من باید از این حالت دربیام خشک وبی روح نباشم
شور وذوق برای حتی کوجکترین اتفاقات زندگیم داشته باشم باید عشق کنم وعشق بورزم تازندگیم عوض بشه
استاد تو بی نطیری
مریم جان تو بی نطیری
این همه عشق این همه ذوق وشوق این همه ثروت الکی نیست تو زندگیتونه
الکی نیست تو مدار هم هستید
خداوند بااون همه قدرتش به من ظلم نمیکنه
من خودم به خودم ظلم میکنم
خدا همونطور که استاد ومریم جان وهمه انسانهاشو دوست داره
منم دوست داره
اون بهشت جایگاه منم هست
چون بادیدنش عشق میکنم جانم سرحال میشه
پس باید این کلید وبگیرم وبیام به سمت شما
عاشقتونم عاشقانه
باعشق سارا
سلام سارا جان
دوست خوبم
نوشته شما رو چند سال بعد میخونم اما حقیقتی رو یادم آورد که بسیار خوشحالم کرد
در ابتدای ورودم به سایت وقتی میشنیدم دوستان از خانم شایسته تشکر میکردند علتش چیه؟ اصلا ایشون رو نمیشناختم
بعد که متوجه شدم ایشون کی هستند و صداشون رو توی سفر به دور آمریکا میشنیدم واقعا اذیت میشدم
تازه میگفتم این قرتی بازی ها چیه من اومدم خیلی جدی روی دوره ها کار کنم…اولین دوره عزت نفس بود و من با شنیدن آگاهی های اون و عمل بهش به اندازه خودم بهتر شدم و تونستم احساس ارزشمندی بیشتری کنم….
تازه از نظر فرکانسی رسیدم به سطحی که بتونم سریال سفر به دور آمریکا رو ببینم…مدتها این سریال رو میدیدم و ازش لذت میبردم اما همچنان یه مقاومتی به خانم شایسته داشتم
در ادامه که بعدها تصویر خانم شایسته اولین بار با فایل ثمره به روز رسانی فایلهای دانلودی روی سایت اومد این مقاومت همچنان ادامه داشت اما کمتر بود
اما به مرور بهتر و بهتر شد…بخصوص با کار کردن روی دوره صلح با درون و فایلهای آرامش در پرتو آگاهی
الان طوری هستم که واقعا وقتی خانم شایسته صحبت میکنه من گوش به زنگم و نکته برداری میکنم….گاهی با صحبتهای خانم شایسته از خوشحال اشک میریزم…حتی گاهی تجسم میکنم که روزی با خانم شایسته دوست باشم…وقتی خانم شایسته در سریال سفر به دور آمریکا گفت برای دوستانش سوغاتی میخره آرزو کردم روزی برای منم سوغاتی بخره…چون خیلی ازش یاد گرفتم و در کنار استاد عزیزم ایشون رو هم استاد خودم میدونم در درک مفهوم تمرکز روی نکات مثبت و خواسته…در شکرگزاری
وقتی به گذشته فکر میکنم میبینم من در شروع از خانواده ای اومدم که روابط زوجیت غالبا سواستفاده گرانه بوده….همیشه یک نفر فرد دیگه رو که فردی با عزت نفس پایین بوده رو تحقیر میکرده و زن موجود سطح پایینی تلقی میشده….حتی در روابط پدر و مادرم این به وضوح دیده میشد که در نهایت منجر به جدایی شد…و همیشه تمرکز صحبت زن های فامیل ظلم همسرانشون بوده و حتی حالا هم هست…و همیشه به ما این احساس رو میدادن که شما باید یا درس بخونید و کاری داشته باشید یا اینکه باید خیلی زیبا باشید تا قلب مردی رو به دست بیارید…
همیشه هم زنانی که همسرانی داشتن که بهشون احترام گذاشته میشده….چون خودشون هیچ وقت این احترام رو دریافت نکرده بودن نمیتونستن باورش کنن…یا به زیبایی اون زن نسبت میدادن و بهش حسادت میکردن و یا اینکه میگفتن اون زن همسرش رو جادو کرده
خلاصه من توی اون فرهنگ بودم و الان میگم طبیعی بوده که من این دیدگاه رو پذیرفته باشم و همین فکر رو راجع به خانم شایسته داشتم….
باز هدایت خداوند بود که من برمتمرکزم رو بگذارم روی چیزی که بهم احساس بهتری میداد و روی فایلهای توحیدی و عزت نفس کار میکردم…بعد به مرور این مقاومت کم شد و کم کم حتی به عشق و محبت تبدیل شد
بعد دیدم هر چی خود دوست داشتن بیشتر میشه واقعا جهان هم بهم عشق بیشتری نثار میکنه و حتی از ظاهرم تعریف میکنن چون من از خودم تعریف میکنم…از اخلاقم تعریف میکنن چون من به خصوصیات خوبم احترام میذارم…البته این هم سیر تکاملی داره و هی به مرور باید بهتر بشه
و آهسته من تواناتر میشم در تحسین کردن آدمها چون باور دارم که من هم خصوصیات بسیار الهی و قابل تحسینی دارم
خوندن نوشته شما باعث شد که یادم بیاد چقدر تغییرات مثبت کردم و چقدر این تغییرات به قول خانم شایسته حتی به ظاهر کوچک در درازمدت ما رو به جایگاهی انقدر متفاوت میرسونه
شکر از خداوند که این سایت رو و این آگاهی ها رو برای ما اینجا جمع کرده و به ما استادانی داده که ازشون قوانین جهان رو در عمل یاد بگیریم
و دوستانی که جسورانه افکار خیلی شخصی شون رو بیان میکنن و من واقعا تحسین ات کردم سارا جان برای اینکه این موضوع رو نوشتی
در پناه الله مهربان شاد و سربلند باشی