سریال زندگی در بهشت | قسمت 7 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

364 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 880 روز

    خدایا شکزت دریاچه زیبا و زیبایی های ناتمامش

    دستکشهای فوق العاده عالی که در خدمت شما هستن تا براحتی بدون اسیب به دستتون، کارها را انجام بدین خدایا شکرت بابت این همه راحتی

    دستگاه اره برقی که با باطری کار میکنه انقدر قشنگ میبره هم جمع و جور هم بدون سیم خدایا شکرت چقدر ابزارهای عالی

    قیچی هیولا که دسته های بلند طراحی کردن که در ارتفاع بیشتر هم کار را انجام بده خدایا شکرت چه ایده ای،

    و نوشیدنی های بدون کالری و سبزیجات که ما لذت ببریم اما چاق نشیم خدایا شکرت

    چقدر انسان خلاق و فوق العاده هست چقدر توانایی ذهن بی نظیره که چنین چیزایی خلق کرده خدایا شکرت

    دیروز یکنفر دیدم روی چراغ های ماشین حکاکی میکرد یک شغل خاص و متفاوت بود به خودم گفتم ببین ساناز چقدر مردم پول میدن حتی برای تزیین یک چراغ و چقدر خلاق بوده که هنر نقاشی را این مدل استفاده کرده چقدر انسان بی نظیره خدایا شکرت

    خب استارت کار دریاچه و تمیزی ان برای ویو زیبا

    درختان براحتی قطع میکنیم و کلبه زیبامون میتونیم ببینیم خدایا شکرت کاش دغدغه هممون بشه قطع کردن درختان دذیاچمون و زندگی زیبایی مثل استاد داشته باشیم خدایا شکرت

    پیچک های در هم تنیده که سبب میشن نتونی درخت قطع کنی و چه مثال زیبایی مریم جان زدن باورهای ما که دور تا دور ما را گرفته

    خدایا شکرت همین سریال داره دونه دونه پیچک هامون قطع میکنه

    وقتی میبینی که افراد ثروتمند دغدغه اشون پول نیست بلکه لذت میبرن

    وقتی میبینی افراد ثروتمند دارن با کارهای ساده مثل قطع درخت شاد میشن و حتما نباید مهمونی انچنانی و… باشن

    وقتی میبینی جقدر ارزش برای خودشون قاعل هستن که پول میدن ابزار میخرن ابزار به خدمت میگیرن

    وقتی میبینی برای زیباتر شدن یک زیبایی بازم تلاش میکنن و نمیگن الانکه خوبه همینم کسی نداره

    وقتی میبینی که کارها را شروع میکنن بمرور راهها بهشون گفته میشه به جای دست کشیدن ادامه میدن و راه تازه پیدا میکنن

    وقتی میبینی همه چیز های زیبا هست اما همچنان نمیگن کارگر بگیریم خودشون تجربه میکنن

    وقتی میبینی نیاز به بقیه ندارن و خودشون خالق زندگیشونن

    خدایا شکرت تک تک این بخشها درس برای باور های من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا داودآبادي گفته:
    مدت عضویت: 1607 روز

    به نام نور آسمان ها و زمین

    سلام به روی ماهتون

    روز هفتم تمرکز بر نکات مثبت ، زیبایی ها و فراهانی جهان هستی – ١٢ بهمن ١۴٠٣

    امروز به لطف خدای مهربان تونستم گام هفتم رو بردارم و هفتمین قسمت از سریال رویایی زندگی در بهشت رو ببینم

    خدا رو شاکرم بابت تمام تمام نعمت هایی که به من داده و بابت تمام زیبایی هایی که در فیلم دیدم

    تحسین میکنم رابطه عاطفی عاشقانه استاد عزیز و مریم جانم

    نوشیدنی های فوق العاده ای که بهم نشون داد چقدر فراوانی در این جهان هستی زیاده

    اون همه درخت و برگی که هر چقدر هرس میکنند باز هم سبز میشه و تا همیشه این پارادایس پارادایس میمونه

    تشبیه مریم جان از پیچک ها به ترس هایی که در درون همه ما وجود داره فوق العاده بود ، برای شخص من ترس ها ، وقتی در دلشون میری همیشه همیشه از اون چیزی که فکر میکردم ساده تر و کوچیک تر بودن ولی ذهن هست که من رو گول میزنه و هر قدر که بخواد و هر قدر که بتونم اونها رو بزرگ میکنه

    من یه چیزی رو در مورد مسیر موفقیت و ثروتمند شدن از استادم یاد گرفتم :

    اگر و تنها اگر من به حق بودن مسیری ایمان کامل بیارم ، تنها و تنها کاری که لازم هست انجام بدم اینه که در اون مسیر قدم ها کوچک ولی مستمر بردارم و اصطلاحا استقامت کنم و اون قدم های کوچک در نهایت غوغا به پا میکنه

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 477 روز

    پیچک من چیه واقعا؟

    همینطوری که مشغول انجام دادن کارهام هستم

    ذهنم درگیره پیچکهامه! چیاست که من رو از اصل خودم دور کرده؟ اون ترسه چیه که دور پای من حلقه زده و نمیذاره حرکت کنم؟

    نکنه وجودم پر باشه از این پیچکها!؟

    ظرف شستن تموم میشه‌، دستکشهارو درمیارم ولی بازم پیچکهام رو نتونستم درست شناسایی کنم!

    تو ذهنم تکرار میشه:

    + وقتی روی یکی از ترسهات پا میذاری، در کارهای دیگه هم جسارت پیدا میکنی . مثلا روی ترس از تاریکی کار میکنم ولی تأثیر اون رو در سایر قسمتهای زندگیم میبینم!

    دوباره میرم تو فکر…یعنی این پیچکها اینقدر دقیق‌همه‌جا نفوذ کردن؟ انقدر ظریفن که در همه چی نقش دارن؟

    دوباره فکر، فکر و بازهم فکر …

    پیچک من چیه؟ بهش فکر میکنم، میخوام ذهنم رو‌متمرکز کنم…

    ترس از جلوی دوربین اومدن

    ترس از بلند صحبت کردن

    ترس از سوتی دادن

    ترس از شکست خوردن

    ترس از ورزش حرفه ای

    ترس از …

    چه پیچک‌های جالبی! انقدر دوستانه دستشون رو انداختن دور گردن زندگی من

    که جدی جدی منم مثل اون درختای بینوای کنار دریاچه سرعت رشدم کم شد؛ گردنم اومد پایین بدون اینکه خودم بدونم چرا…

    پیچکهارو شناسایی کردم ولی راستش میترسم از قدرتشون

    میرم سراغ پیچک های کوچیک تر

    مثل : پوشیدن رنگ های شاد در روسریهام

    همین هم تاثیر بزرگی داره

    دوستتون‌دارم

    جلسه امروز خیلی تکون دهنده بود برام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    هێژا مەهتابی گفته:
    مدت عضویت: 3182 روز

    به نام خدای مهربان من میلاد مهتابی هستم و سپاس گذار خداوند هستم که منو به این راه زیبا و بهشتی سراسر آرامش هدایت کرد استاد نمیدونی بخدا غرق در خیال پردازی بودم انگار من کنار شما و خانم شایسته هستم دارم از نزدیک میبینم و حتی کمکتون میکنم خیلی عالی هست این سلسله فایل ها خیلی برام منطقی تر میشه من این ملک شما که روی آب هست رو لمس کردم احساسش کردم استاد وقتی زندگی روزمره شمارو میبینم خداوندا چقدر بینظیره آخه ی فایل بود توی همین سریال زندگی در بهشت شب که میشه صدای جیرجیرک ها و قورباغه ها میاد خیلی حال خوشی بهم داد دیوانه ام کرد استاد دیوانه شب زیبایی های خودشو داره روز زیبایی های خودش یادمه قبلا شب های تابستون میرفتیم توی باغ بابابزرگم میخوابیدم من زل میزدم به آسمون پر ستاره توی دل آسمون سکوت مطلق بود من بودم و صدای جیرجرک ها و قورباقه ها و همه خواب بودن در یک منطقه کوهستانی در سرپل ذهاب چون اون صداهای قورباغه ها و جیریرک ها در شب اونجا شنیدم اینجا هم شنیدم دیوانه شدم حس خوبی داد استاد ی چیزی که به ذهننم رسید این بود که شما میتونید اون درخت هایی که قطع می کنید رو بفروشید به یک کارخانه تولید کاغذ چون خودتون گفتید خیلی زیاد از درخت ها رو قطع کردم و شاید این کار شما باعث شه اونا کمتر برن درخت های دیگه رو قطع کنن سپاس گذارم از خدا که منو به سمت شما هدایت کرد

    آرزوی بهترین ها رو دارم

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رعنا کیوانی گفته:
    مدت عضویت: 1745 روز

    به نام ساربان راه عشق

    سلام و صد سلام..

    برای من جای تعجب و تحسین داره که استاد خودشون به همراه مریم جان به تمام کارای پرادایس میرسن. ایول دمتون گرم.

    البته اگه من در لول شما بودم از آنجایی که اهل به سختی افتادن نیستم قطعا اینکارا رو میسپردم به افراد دیگه.قطعا که شما با خودتون در صلحید و در صلح تصمیم گرفتید به این کارا هم برسید.

    من قبل پیوستن به جمع عباس منش با یه استاد دیگه آموزش میدیم و خیلی هم ازشون ممنونم خیلی چیزا ازشون یاد گرفتم، فکر میکردم باید بشینم فقط و فقط تو یه خلوتی و رو خودم کار کنم. با دیدن سریال دیدم ای بابا. استاد و مریم جان هم به رشد شخصی شون عالی میرسن و هم به کاراشون. و زندگی رو جدای از رشد نمیدونن. توصیف در کلمات برام دشوار. فقط اینو بگم که خیلی دیدم عوض شد. قبلا از انجام هر کاری غیر واجب پرهیز میکردم ببینید دیدم چقدر عوض شده که حالا نشستم با عشق فیلم کسی رو میبینم که کار غیر واجب میکنه😁

    و چقدر خوب که مصمم دارید پرادایس رو آباد تر میکنن. این کارهای کوچک ، اما مداوم در مورد پرادایس به من تعهد در استمرار رو هر بار یادآور میشه. چیزی که این روزا من باید از خودم نشون بدم.

    دووووووووستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ژاله نقوی علائی گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    به نام الله یکتا

    سلام بر استاد ترویج توحید و خانواده توحیدی عباسمنش

    امروز ۵ آذر ۱۴۰۱ است و من هدایت شدم به دیدن این فایل و از آنجایی که امروز صبح به خودم تعهد دادم روی هر فایلی که می بینم کامنت بزارم ، گفتم از همین فایل شروع کنم و به تعهدم عمل کنم

    چقدر زیبا گفتن استاد و مریم بانو که ما مصلح هستیم به الله اکبر ، چه نگاه زیبایی که اگر من بتوانم در همه کارهایم این نگاه و این نوع ایمان رو پیاده کنم به همه چیز پیروزم

    الله اکبر

    الله اکبر

    الله اکبر

    چه مفهوم نابی

    اون اله ی که از همه بزرگتر و بالا تر و دانا تر و برتر است

    اول اله ی که بزرگترین است

    من مجهز هستم به ایمان به آن اله ئی که از همه قدرتمند تر است

    می شود برای همین تکه این فیلم ساعت ها و روزها مطلب نوشت

    …………………………………………

    دستکش های مریم بانو که چقدر ازش تعریف می کرد و چقدر دوستش داشت و استاد که برای یک دستکش کلی خداروشکر می کردن و استفاده های زیادش رو بیان می کردند و از کارهایی که اون دستکش براشون انجام داده می گفتن و به من یاد داد اگر نگاهت نگاه سپاسگزاری باشه از هر کردم از لوازمی که در خدمت ما هستند هزاران فرصت شکرگزاری رو در اختیار ما می گذاره

    …………………………………………

    نوشیدنی ها رو که دیدم یاد قانون سلامتی افتادم و استاد که تعریف می کردن چقدر به این نوشیدنی ها وابسته بودن و کلی خریده بودن و انبار کرده بودند و وقتی فهمیدن و به این آگاهی رسیدن که این نوشیدنی ها با بدن چی کار می کنه کاملا قطع کردن و کلی نتایج عالی اومد پشتش

    …………………………………………

    صحبت درباره اره برقی و کارکرد آسان آن که من داشتم دقیقا به همین موضوع فکر می کردم که چقدر همه چیز راحت شده و استاد دقیقا چند دقیقه بعد به این نکته اشاره کردن که وسیله کم حجم و کوچیک که با باطری کار می کنه چطور اینقدر قدرت داره و چقدر کارها راحت شده

    …………………………………………

    برانی که احساس می کردم سرشار از آرامش هست و چقدر استاد رو دوست داره و مطلبی که مریم بانو اشاره کردم درباره برانی و دوستاش و زندگی که مثله زندگی ما انسان ها می تونه باشه ، یعنی ما اگر نگاهمون به زندگی این باشه که کاری که باعث لذتمون هست رو انجام بدیم و به بهترین نحو ازش لذت ببریم فواید اون کار باعث لذت و شادی و استفاده اطرافیانمان می شه، یعنی یک معامله دو سر برد ، هم نیاز خودمون رو بر طرف می کنیم هم توسط کاری که انجام می دیم و نتیجه ای که ایجاد می کنیم به دیگران سود می رسونیم

    …………………………………………

    راستی حشره عشق ❤️

    چقدر دوست داشتم این مطلب رو

    ولی یک چیزی توجه م رو به خودش جلب کرد

    این دوتاحشره بهم چسبیده بودن و این چسبیدگی شون به عشق تعبیر شده بود ولی یکی از اون ها موقع راه رفتن مجبور بود عقبی راه بره ، داشتم فکر می کردم عشق همراه با وابستگی دقیقا چنین شرایطی رو ایجاد می کنه

    یعنی همیشه یکی داره عقبی عقبی راه می ره و دنیا رو اینجوری می بینه و یکی همیشه یه چیز اضافه ای بهش وصله

    این دوتا هیچ کدوم رهایی و خلاقیت حشره های تکی رو ندارند

    دقیقا مثله عشق هابی که با وابستگی آلوده هستند و دست و پای هر دو نفر رو می بندد و خلاقیت و رهایی رو از هر دو می گیرند

    …………………………………………

    🌿 موضوع پیچکی که در دور درخت را گرفته بود و با اینکه نازک بود و به چشم نمی آمد ولی کل درخت را تحت تاثیر قرار داده بود

    مریم بانو آن را به ترس های کوچک و به ظاهر بی اهمیت درونمان تعبیر کرد

    که وقتی با ترس های کوچکمان رو به رو می شویم حتی وقتی به ظاهر بی ربط به موضوع هستند می بینمبم اعتماد به نفسمان بیشتر شده و ترس های بزرگ و با اهمیتمان کمتر

    …………………………………….

    ✨ و در نهایت صحبت های استاد درباره دیدن نتیجه نهایی

    وقتی نتیجه نهایی رو در ذهنت می بینی هر تلاشی و هر زحمتی برات لذت بخشه و ازش خسته نمی شی و هر تلاشی انجام می دی تا به اون برسی

    ✨ سپاسگزار الله یکتا هستم که مرا لایق دیدن این فایل دانست ✨

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    به نام آفریننده‌ی جهان

    سلام استاد و مریم جونم

    سلام دوستای خوبم

    پرادایس بهشت دوست داشتنیم

    چقدر خوبه ادم با کسی که عاشقشه همچین جای قشنگی زندگی کنه و بعد هروز باهمدیگه به کارهای بی نظیر هدایت بشن و عشق کنن از انجام دادنشون، خدایا شکرت بابت این همه نعمت

    چقدر اره‌ی خوبیه استاد چقدر ادمهای خلاق تو این دنیا زیاد هستند. و هروز کار رو برای ما راحتتر میکنن و ارزش خلق میکنند

    هوای بهشتی اسمون با ابرهایی که انگار دستای خدا شونشون کرده.

    خدایا شکرت برای این حال خوب بی نهایت لذتی که میشه اینجا کرد.

    خدایا شکرت واقعا چقدر جای بی نظیری.

    چقدر خوبه هردوتون هرکاری میکنین هیچ کاری زنونه و مردونه نداره کارها بدون جنسیت هستند و هرکی با عشق میتونه انجامش بده.

    واقعا این علف های هرز همینن مثل ترس های کوچیک اما یه چیزی گفتید مریم جون که اینطوری بود که باید همه‌ی علف های هرز رو کشید فکر کنم یاده این افتادم ما وقتی قدم برای یک چیز کوچک برمیدار توی همه‌ی جنبه ها پیشرفت میکنیم فقط توی یه زمینه نیست‌. همه چیز ما درهم تنیده شده.

    استاد عاشقتونم من، چقدر اره‌ی خفنی دارید واقعا فکرشم نمیکردم اینقدر خفن باشه.

    حشره های عشق🫀

    خدای من اینجا پر از همه چیز که عشق دورتادورشه.

    چقد براونی نازه خیلی دوسش دارم. استاد بامزه و مهربونم. اونجا که گفتید نوشیدنی هامونو خوردیم و انرژی گرفتیم دقیقا من هم همین حس رو داشتم مه خب میریم سراغ کار و انرژی گرفتیم با این حساب که انرژی من اصلا کم نشد و بلکه بیشترم شد.

    تجسم هدف نهایی به ما انرژی حرکت میده. دلیل اینکه الان میتونم تعهدانه کار کنم روی خودم اینکه من میخوام شخصیتم قلبم درونم بزرگشه اینکه در اینده اینقدر بزرگ میشم باعث شد من به طور مستمر و مداوم تلاش کنم

    دپستتون دارم، خدایاشکرت برای این بهست برای این رابطه خفن و نعمت ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1003 روز

    به نام خدای هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستانم

    تشبیه ترس های کوچولو به اون پیچک ها خیلی خوب بود

    بعصی وقتا رو یه سری باور های اصلی کار میکنم و میبینم که بازم انگار پای یه ترمزی وسط هست

    و اون همین ترس های کوچولو

    ترس از تموم شدن پول

    ترس از مسخره شدن

    ترس از قصاوت و….

    وباید آروم آروم برم تو دلشون

    از کوچیک کوچیک شروع کنم

    و یه نکته ای که مریم جان گفتن

    شاید در طاهر بی ربط بیاد

    مثلا اگر من پا رو ترس رانندگی در اتوبان رو بزارم

    تو کلی جنبه های دیگه تاثیر میزاره

    شاید فک‌کنم ربطی نداره

    ولی همین کار اعتماد به نفس من و باور به توانایی هامو میبره بالا و پیشه انگیزه برای من

    هنوزم برای پا گداشتن رو یه سری ترس ها مقاومت دارم و از خدا کمک میخوان جسارتش رو بهم بده و هدایتم کنه

    یادمه وقتی دوران راهنمایی بودم از خیابون در شدن میترسیدم

    بخاطر این ترس خیلی جاها نمی‌رفتم و خیلی کارها نمیکردم

    همیشه باید یه بزرگتری کنارم بود تا از خیابون رد بشم

    وقتی اولین بار میخواستم از خیابون رد بشم خیلی ترس داشتم ولی وقتی انجامش دادم و هی تکرار کردم جسارت بیشتر شد

    دیگه نگران نبودم جایی که میخام برم شلوغ یا خلوت

    نیاز از خیابون رد بشم یا ن

    و خیلی تجربه هایی که خودمو بخاطر ش محدود کرده بودم رو تونستم انجام بدم

    اعتماد به نفس ام با همین کار ساده که البته برای من سخت بود بیشتر شده بود

    از خدا هدایت میخام که بهم بگه از کدوم ترس شروع کنم

    و قطعش کنم و برم سراغ درخت اصلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا فرجی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام

    خدا؟اگر این بهشتی نیست که در کتاب مقدست بشارت دادی پس بهشت چیست ؟اگر اگر صراط الذین انعمت علیهم …همان کسانی که نعمت دادی استادو خانواده استاد عباس منش نیستند پس چه کسانی هستند الهی شکر ب درگاه پر عظمتت که مارا ب مسیر حق درآوردی ای معبودمن سالها پیش همواره از وجود مقدست می‌پرسیدم که ای معبود من از تو بعید نیست اینهمه ظلم و جور ..و تو‌ پاسخم گفتی که هان ای انسان ! ان الذین کفوروا سواء علیهم اأنذرتهم ام‌لم‌تنذرهم لا یومنون و تازه مثال کودکی دست در دستت در مسیر عشق قدم نهادم .بارها ازت پرسیدم که آیا اگر در زمان پیامبرانت بودم آیا در رکابشان بودم و تو‌گام ب گام ب مقام شاکرینت درآوردی و تو پاسخم گفتی.

    یا شافی شفایم دادی الحمدالله رب العالمین یا حمید یا مجید ب تمام مردم دنیا آگاهی سعادت موجودیت عطا کن

    استاد عزیزم ازشما که اشرف مخلوقاتید و مسیر حق و گام ب گام در پیامی مقدس بنام دوازده قدم بما ارزانی داشتی سپاسگزارم

    سالهای پیش با کتاب قدرت فکر آشنا شدم و تونستم خیلی چیزها رو‌درک کنم و‌بدست بیارم زندگی من نسبت ب کسانی که از قدرت افکار خبر نداشتند متفاوت بود اما گاه گاهی ؟ بزرگ در قلبم خودنمایی میکرد این سوالات پی در پی مدام تکرار میشد تا اینکه پیامی را در ایمیلم باز کردم و وارد سایت شما شدم اما وقتی قیمت را متوجه شدم حتی جرات نکردم که در سایت شما گشتی بزنم ولی ی گوشه مغزم قلاب شد تا اینکه با شنیدن این موفقیت‌های دیگران متوجه شدم که باید از خدا بخوام که برام تهیه بشه و بلاخره بصورت رایگان بدستم رسید کم کم با خرید فایلهای استاد شریفی وارد این عرصه شدم این هم در زمانی بود که در معرض کمبود قرار داشتم و البته در ماه اول نتایج خوبی را کسب کردم بعد سه یا چهار ماه گوشی من دچار مشکل شد و دیگه از این وضعیت خسته بودم دوست داشتم این فایلها طوری میشد که همیشه در دسترسم میشد فایلهای استاد از گوشی من پرید و بخاطر استفاده تعداد ذکر شده دیگر نتونستم ادامه بدم یسری از فایلهای استاد عباس منش بصورت مجانی بدستم رسید ولی مایل ب گوش کردن انها نبودم اما از فایلهای رایگان استاد استفاده میکردم تا اینکه به لطف خدا با دوره دوازده قدم برخوردیم و ماه ب ماه در اولین لحظات خریداری کردیم و الان که در قدم نهم هستیم سریالهای زندگی در بهشت هستیم

    از خدا و‌ استادو خانواده محترم استاد بی نهایت سپاسگزارم و از خداوند می‌خوام که روزی برسه با استاد ملاقات کنم در بهترین موقعیت زمانی و مکانی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1440 روز

    سلام درود به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    سلام به دوفرشته عاشق در پرادایس.

    حشره عشق نه اسم شو شنیده بودم نه دیده بودمش اولین بار در پرادایس از قاب دوربین خانم شایسته دیدم.

    چه سرسبزی زیبایی در پرادایس چه آسمان آبی خوش رنگی چه آرامش و سکوتی قشنگ این احساس که هیچ صدا و هیچ کسی در اون فضا نیست جز دو انسان عاشق میشه احساس شو درک کرد.

    خانم شایسته عزیز ماهم که مثل همیشه خوراکی و نوشیدنی برای آنتراک شون آماده کردید.

    استاد هم که یه جفت دستکش فوق حرفه ای برای خانم شایسته خریده و خانم شایسته چقدر راضی وخوشحاله که از هدیه ای که دریافت کرده.

    برانی هم که مثل همیشه با آرامش خوشحالی داره برای خودش می چرخه هرجاهم استاد و خانم شایسته رو ببینه یه سلامی می اد می ده می ره.

    برانی جان سلام اسب زیبا مهربان.

    احسن و تحسین بر خانم شایسته که همپایه استاد در قطع درختان کمک می کنید. شما از بودن باهم لذت می برید از کنار هم بودن لذت می برید.

    حالا می خواد کار باش یا تفریح می خواد.این لذت باهم بودن براتون اینقدر بالاس که توی اون آفتاب پرنور پرادایس باحال خوب دارید کار انجام می دید

    چقدر این برام قابل تحسین و قابل تامل چطور یه رابطه میشه اینقدررررررر عالییییییی و فوق العاده باشه.

    عشقتون پایدار.

    خدارو شکر بابت دیدن این همه عشق و زیبایی از لنز دوربین خانم شایسته در پارادایس

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.

    خدایا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: