سریال زندگی در بهشت | قسمت 7 - صفحه 22

سلام استاد خوبم و خانم شایسته‌ی نازنین

دوباره یه روز دیگه و درسهای زندگی از تک تک کلمات و عملکردهای شما برای من.

چقدر از این فایل لذت بردم

یه آیه هست که میگه

خداوند با بندگانش لطیفه

و وقتی معنی لطیف رو در عربی سرچ کردم، دیدم یکی از معنیهاش

نَمَکین و بانَمک هست، یعنی خداوند با بندگانش نمکین هستو چقدر این کلمه حس نزدیکی بیشتر با خدا رو بهم داد، خدایی که شیرین و نمکین هست با بنده هاش، و چقدر از صحبتهای نمکین شما توی این فایل لذت بردم، وقتی که با براونی حرف میزدیدو بهش میگفتین دایی، چقدر لذت بردم، مریم جان چقدر اون قسم که اون پیچک رو بریدید، برای من مرور گذشته ی نزدیکم بود! وقتی که اگه یه گلدونم خوب رشد نمیکرد، چقدر حسم بد میشدو از اینکه بخوام ازش بگذرم و بندازمش بیرون، چقدر ناراحت میشدم، و الان میبینم چقدر راحت و با قدرت اون پیچک رو حذف کردید، بدونه حس بد، بلکه با حس پاکسازی!!! و دیدم که این نگاه و باور بیمارِ من، چقددر حس خوب رو از من میگرفت. الان با دیدنه اینهمه سرسبزی و فراونی، تمامه نگاهم تغییر کرده و امروز که این فایل رو دیدم، متوجه شدم که مدتهاست که دیگه از اینکه یه گلدون رو که دیگه رشد خاصی نداره، بندازم دور، احساس بدی نمیکنم، واقعا انگار باورها مثله همین پیچک توی تک تک فایلهای من ریشه کردن و عزم و اراده ی منه که میتونه اونها رو پاکسازی کنه و به قوله استاد که میگن در شروع مسیر، سخت به نظر میاد ولی حرکت میکنیم و با قدمهای کوچیک کوچیک جلو میریم، این باورها رو هم باید همینجوری ریشه کن کنم توی وجودم تا از نتیجه ی یه عالمه منظره و دورنمای فوق العاده لذت ببرم.

راسنی یه سوال برام شد اونجایی که داشتید اون پیچک رو قطع میکردید، مطمئن بودم که با دست دارید فیلم میگیرید ولی اون قیچی هم دوتا دستگیره داشت و شما چه جوری داشنید اون پیچک ها رو قطع میکردید آخه!؟؟؟

خیلی حس و حالتون رو دوست دارم و امروز داشتم با خودم مرور میکردم که شخصی که یه روزی توی گرما و شرجی بندرعباس در یه پیکان آرژانتینی بدونه هیچ کولری، داشته مسافر کشی میکرده، چقدددر روی خودش کار کرده که امروز به این حد از قدرت و توانایی رسیده که به سبک شخصی خودش، در جایی که دوست داره، در کنار کسی که دوست داره، داره از زندگی لذت میبره و جهان رو هم هر روز زیباتر میکنه و چقددددر از پوسته ی جامعه جدا شده؟! و داشتم فکر میکردم حیلی هنر میخواد توی اونهمه فشارِ محیطی و شرایطی که هوا گرمه، شرجی، باید کار کنی و پول در بیاری و به قوله خودتون پلیس هم هر روز یه جریمه کنه، به حق یا نه، زن، بچه، هزینه ها، چه هنرمندی میخواد که تمرکز کنه روی نکات مثبت و ادم بتونه روی خودش کار کنه و متعهد بمونه توی مسیر!؟؟ امروز خیلی داشتم به اینا فکر میکردم، و وقتی میگید یه جهاداکبر میخواد تغییر شخصیتتون، واقعا الان بهتر درک میکنم، اون آدم با اون شرایط سخت و طاقت فرسا، خودشون رو تبدیل کردن به عزیزه دله میلیون ها انسان، و زندگی خیلی از انسان ها رو مستقیم یا غیر مستقیم تغییر دادن، والبته زندگی خودشون رو، این روزا هر روز و هر ساعت دارم به خودم میگم:((مرجان اگه میخوای جز پوسته ی جامعه باشی، هر کار دلت خواست بکن، ولی اگه میخوای از پوسته ی جامعه جدا شی و یه زندگی بهشتی رو تجربه کنی، سریع توی هر شرایطی حاله خودت رو خوب کن، چشاتو، گوشاتو روی ورودیهای نامناسب ببند، زبونت رو ببند و هر کلامی رو به زبون نیار، اگه میخوای جز اون یه درصد بشی اگه نه، برو توی همون نود و نه درصد و باهاشون از تجربه ی بدبختیها بگو و بنویس و بشنو. اگر نمیخوای یه جهاد اکبر برای تغییر شخصبتت راه بنداز و متعهدانه پاش وایستا و ادامه بده، برای همیشه))

مررسی استاد و مریم جان که هر روز م رو سرشار از حس خوب میکنید با زندگی کردنتون به سبک شخصی خودتون.

بهترین ها براتون

دوستتون دارم