https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-13.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-29 07:04:562024-12-21 10:40:20سریال زندگی در بهشت | قسمت 8
488نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
اول از همه این جسارت استاد واسه تغییر اوضاع واقعا تحسین برانگیزه…
استاد شما یه تصمیم میگیری و فورا اجرا میکنی
اینجا هم تصمیمی گرفتی که شاید خیلیها ازش ترس داشته باشن
اونم خراب کردن نرده ها…بدور از قضاوت های مردم عادی که ممکنه بگن بابا چرا خراب میکنی! اگه بزنیشون دیگه نیستناااا! و هزاران حرف دیگه که همه از ترس ها نشأت گرفته و اینکه شما چقدر واسه دیدگاهت ارزش قائلی که به راحتی عمل میکنی به اون چیزی که باور داری…
واقعا چقدر هم منطقی کردی واسه خودت که آقا فوقش اینه که می افتبم تو آب بعد شنا میکنیم میایم بالا…چه راحت ترس اینکه نرده ها نباشن حذف شد 😁😉
این قسمت خیلی درس های عزت نفسی برام داشت…
و چه ابزار های حرفه ای دارین برای هر کاری ابزار خودش رو استفاده میکنین که همین چقدر به راحتی و تسریع کار کمک میکنه
برای میخ تیغ جدا برای چوب جدا
واقعا نتیجه کار بی نظیر شده بود… چه منظره و ویوویی
دیگه هیچ حجابی مانع دیدن زیبایی ها نبود تا چشم کار میکرد خدا بود و زییایی هاش
ایده هایی هم که در حین انجام پروژه بهتون الهام میشد چقدر به پیشرفت تون کمک میکرد
همینه واقعا…باید از یه جایی شروع کرد تا به نتیجه رسید.
وای وقتی چکش از دستتون افتاد تو آب من چقدر خندیدم 😂 و شما از اون اتفاق به ظاهر بد چه چیزای خنده داری گفتین و چه زود تمرکزتون رو از روش برداشتین و به مسیر ادامه دادین…
امروز از فایل شما چقدررر یاد گرفتم گاهی نباید از خراب کردن زیباترین چیزها ترسید اولش ترسناکه نگران کنندس دلت نمیاد چون براش وقت و هزینه کردی اما وقتی خرابش میکنی .میبینی لذت بخش هست انقدرررا هم بد نیست اونقدرا هم بد نیست یهو میبینی رها در زیبایی ها هستی .در ازادی ،شادی بیشتر .اینکه گاهی ابزارتو ک تو زندگی میتونه پول ،خونه،ماشین ،فرزند ،همسر باشه یا …..باشه از دست میدی اما بگی بیخیال دوباره میخرم و بدست میارم
و ار ابزارای مناسبی استفاده نیکنین برای برداشتن موانع چوبی ک در زندگی ما ابزار همون هماهنگی و تغییر باورهاس .واقعا استاد سپاسگزارم .
چندین درسی که از این فایل های زندگی در بهشت یادگرفتیم که می توونه زندگی مارو هم به بهشت تبدیل کنه
اون زنبور به تضاد برخورد و خونه اش رو از دست داد
این زنبور دو راه داره تا ابد قصه بخوره به دنبال انتقام باشه و به همه چیز شک کنه و خودش و ایندش رو با افکار نامناسب و در گذشته زندگی کردن خراب کنه و یا اینکه این رو هدایتی از طرف پروردگار ببینه و برای یک زندگی بهتر و خونه ی بهتر و … تلاش کنه با اینکه دوباره ساختن آن مثل هر کار دیگه سخت است مثل ساختن اون نرده ها و خراب کردن آن بسیار آسان باید از این سرگذشت درس بگیره و خونه اش رو در جای بهتر و استوار تری بنا کنه تا همیشگی و پایدار باشه
چیزی که من دقیقا دارم اون رو تجربه میکنم و دارم از اول هگه چیز رو بنا میکنم
فهمیدم که
باید صبر داشته باشم و با ابزار ایمان و توکل ارام ارام شروع کنم از جدا کردن کوچکترین ترس ها و باورهای غلطم (میخ ها) که منو به این شرایط وصل کرده و این ساخته های غلط رو که باعث شده از زیبایی های زندگی و لذت ها دور بمونم خراب کنم و اون خودم رو به دریاچه زندگی بسپارم ولی باید خودم رو هم رها کنم باید راه رو برای این دریاچه باز کنم تا جریان این اب کارها رو برای من اسانتر کنه و منو به خواسته هام برسونه
اگر در این راه هم مشکلاتی بود اشتباهاتی بود (افتادن چکش) بتونم خودم رو کنترل کنم وخودم رو اروم کنم و به راهم ادامه بدم تا اجازه بدم ایده ها وارد زندگیم بشه تا بتونم به راحتی اون اشتباهات رو جبران کنم وحتی درس هایی هم ازش یاد بگیرم و توانایی هام رو هم ارتقا بدم
شاید اگه اون چکش بود مسیر زندگیم تغییر میکرد یا با اون چکش به خودم اسیب میزدم و اگر این اتفاق افتاد پس خیرتی درونش هست
اخ که بعد از تمام این تلاش ها چه لذتی منو در بر خواهد گرفت میتونم در ارامش کامل و بدون هیچ دقدقه ای (نرده ها) در ازادی زمانی و مکانی از زندگی لذت برم بشینم و به زندگیه زیبام خیره بشم و لذت ببرم و خدارو شکر کنم
توی این قسمت عالی نظرات دوستان رو که می خوندم و با دیدن فایل بی نظیر این قسمت صحبت از ترس ها و کنار زدن حصار ها شد…
چند روز قبل یه روز صبح خیلی زود(هنوز هوا روشن نبود)من از خواب بیدار شدم. به محض اومدن تو هال حسم بهم گفت مبینا برو توی حیاط
گفتم نه تو حیاط هنوز هوا تاریکه، میترسم، بزار هوا روشن تر شه بعد میرم،… گفت بابا نترس فقط کافیه این در هال رو باز کنی، در این حصار رو باز کن و برو بیرون رو نگاه کن
من باز گفتم نه، چند دقیقه ای طول کشید تا من تونستم در رو باز کنم و برم تو ایوون،…
وای خدای من، چقدر زیبا بود، گل محبوبه شب که چند روز قبل خریده بودم گل داده بود… و یک بو و عطر مست کننده فضای حیاط رو پر کرده بود،
حسم بهم گفت ببین می خواستم اینو بهت نشون بدم تا لذت ببری کاش زودتر میومدی… پشت او حصار فقط زیبایی بود، فقط باید می شکستی اش و قدم رو فراتر از اون میزاشتی… باید اعتماد کنی به من. همیشه به جاهای لذت بخش و پر از زیبایی میبرمت
حالا بعد از اون تجربه قشنگ هر وقت ترسی سراغم میاد، به خودم میگم ببین نتیجه غلبه بر این ترس الکی هم تجربه ی قشنگی پشتش هست ها… فقط بزارش کنار
و وقتی اون ترسم رو میزارم کنار رشد میکنم و به زیبایی بیشتر هدایت میشم. به قول خانم شایسته عزیز مهم نیست این بهبود ها چقدر کوچیکه…. همین قدم های کوچیک و لذت بخش منو به اصل میرسونه. قدم به قدم
فقط این منم که باید حصارها رو بشکنم و بندازمش تو آب و به جریان بسپارمشون…. این منم که باید بار هر ابزاری هر چند کوچک میخ ها رو شل کنم و قطع کنم و دونه دونه چوب ها رو ببرم و ادامه بدم. حتی اون وسط اگر یه ابزار رو از دست بدم نا امید نشم و حالم بد نشه و ادامه بدم و لذت ببرم و به لحظه نهایی فکر کنم، به اینکه من چقدر دارم تواناتر میشم… ذره ذره… به اینکه این ادامه دادن منو به زیبایی و لذت میبره، این منم که باید پیچک های گره خورده رو قطع کنم، میخ های زنگ زده رو بکشم یا اره کنم، چوب هایی که لونه زنبور شده رو به ملکوت اعلا بسپرم…. و بعد… به بینهایت برسم Endless
خدایا در این لحظات عزیز و ارزشمند خودت هدایتم کن به راه کسانی که به اونها نعمت داده ای… خدایا بعد از اینکه مارا هدایت کردی قدم هایمان را استوار گردان
سلام و عرض ارادت خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه اعضا و دوستای گل این خانواده صمیمی.
هر آنچه که باعث مزید آگاهی های ناب استاد بود، دوستای گلم نوشتن. تنها یک نکته به نظرم مفید اومد و این اولین نظر من در سایت خواهد بود. خدای را بی نهایت سپاسگزارم که بعد از یک سال و نیم عضویت در سایت، در نهایت قادر به عملی کردن تصمیم نوشتن نظر در سایت شدم. یعنی تقریباً یه چیزی مثل همین تصمیم شجاعانه استاد برای حذف نرده ها.
(( خراب کردن همیشه راحت تر از ساختن هست.)) :
برا همینم هست که ما وقتی با تلاش زیاد مدارمون رو بهتر و با کیفیت تر میکنیم و به دنبال آن، نتایج ما هم بهتر و با کیفت تر می شه، کافیه یک هفته خودمون رو از توحید و استفاده از مطالب و آگاهی های فایل های سایت و همنشینی و گفتگو با دوستان مثبت و هم فرکانس امان، بی نیاز ببینیم و از آگاهی ها فاصله بگیریم. یک لحظه به خودمون میایم میبینیم هووووووو، چه شده. فرکانس ها به بیراهه رفته، باور ها در حال ضعیف شدن هستن، تمایلمون به روزمرگی های مردم بیشتر شده و در یک کلام می بینیم که شخصیتمان حسابی تحلیل رفته و باورها در معرض خرابی قرار گرفته اند. همان باورهایی که با کلی تلاش ساخته بودیم، به یکباره و به راحتی در حال خراب شدن هستن.
نتیجه اینکه ما همواره باید مراقب باورهایمان باشیم و به قول استاد کنترل ذهن داشته باشیم. همواره یعنی در هر آن. یعنی یک مراقبۀ دائمی. چرا که :
(( خراب کردن خیلی راحت تر از ساختن خواهد بود. ))
استاد عباسمنش خیلی دوست دارم. هرچی بگم سیر نمیشم. الله یار و یاورتان باد.
وای خدای من هر روز یه داستان جدید و یه منظره ناب و عالی بسیار سپاسگزارم که هر روز حالمون را بهتر و بهتر می کنید و سپاس از یادآوری و آموزش های نابتون،لحظه به لحظه فعالیت های شما ،پاکسازی و درس برای ذهن ما و زدودن افکار بی خود و هرز از ذهن ما تا وییوی عالی برای روح ما شکل بگیره،دمتون گرم برای نکته عالی که امروز بهمون درس دادید اینکه خراب کردن خیلی راحته ولی ساختن سخته دقیقا انسان برای این که به کمال برسه شاید سالها باید روی خودش کار کنه وای در کنارش یه ادم هم به قول خودتون می تونه همه رویا ها و خواسته هاش رت با تنبلی بی حوصلگی فقر بزنه خراب کنه و فکر می کنه که داره راحت زندگی می کنه ولی نمی دونه چه وییوی بدی از خودش توی هستی و برای دیگران ایجاد کرده.ممنونم که همش بهمون یاد می دهید که زندگی را راحت و آسان بگیریم در مدار عشق و فراوانی و ثروت و سلامتی و شادی و سعادتمندی خودمون را نگه داریم و مطمئن باشیم که خدا یکتا خودش راحت مثل راحت بریدن چوب ها و به قول شما عین کره ما را هدایت و رشد می ده بازم سپاس سپاس سپاس که شما هم برای ما این روز ها شده اید ابزار رسیدن به ارامش واقعی و تکامل ممنونم و سپاسگزارم همون طور که ابزار ها شما را برای تحقق اهداف تون توی ویلا کمک می کنه شما هم ابزار هدایت من شده اید و بسیار شاکر خدای یکتام هر روز که شما را می بینم فرکانس های مثبت و عالی حال خوبم را به جهان ارسال می کنم و منتظر اتفاقات خوب هستم و ایمان دارم یه روز طبیعت زیبای اونجا را با چشم سرم می بینم چون هر روزم دارم با چشم دلم اونجا سیر می کنم من عاشق طبیعتم باهاش به وجد میام شما پاهاتون را تو آب می کنید من اینجا خنکی اون راذحس می کنم روحم همش در حال پرواز و لحظاتم را با این حس و حال طی می کنم.لحظه ای که نرده ها را جدا کردید و اون منظره ناب خدای من هر وقت فیلم های قبلی را می فرستادید عکس درختان و ابرایی که توی رودخانه می افتاد نصفه بود امروز یه آینه صاف و صیقلی برای به رخ کشیدن زیبایی ها و عظمت خدا درست کردید که هر چی نگاه می کنه چشم سیر نمیشه،افتادن چکش توی آب یادم داد شاید تو مسیر گاهی مشکلاتی بوجود بیاد تمرکزت را اصلا روی اون نذار و بهش توجه نکن و به مسیرت ادامه بده و خیلی دریای ناب دیگه
عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم و سپاسگزار سپاسگزار سپاسگزارم خدای یکتا
امروز صبح با دیدن این فایل یه حس غریبی داشتم، اعتراف میکنم که جنس این حس خیلی توی وجودم غریبه بود، نمیشناختمش، چون بادیدن فایل انگار کل باورهام داشت شخم زده میشد، دقیقا مثل یه زمین شخم زده، همه چی آشفته وبهم ریخته بود، نمیتونستم به وضوح کاملی برسم، میگفتم ببین لیلا از اینکه اولش مقاومت داشتی با بریدن نرده ها، واین مقاومت قطعآ برات یه پیامی داره، هی کنکاش کردم، ذهنمو زیرورو کردم، چندبار فایل رو تماشا کردم، یه چیزی توی قلبم سنگینی میکرد، حسی که خیلی وقت بود نداشتم، البته این فایل با اون نتیجه ی آخرش احساس خوبی بهم داد اما اون حس غریبه ربطی به نتیجه نداشت، انگار باید یه چیزی رو درک میکردم، حس میکردم ذهنم داره دست وپا میزنه، یه تلاطم عجیبی بود، اکثر کامنتها رو خوندم، الان ساعت چهار صبحه، بیدارم چون به وضوح رسیدم، چون پیغام خدا برام روشن شد، خیلی خلاصه میگم چون واقعا چشمام خستس، وذهن نجواگر میگه برو بخواب، مهم تویی که فهمیدی، نمیخواد کامنت بزاری، ولی بهش گفتم من پیغام خدارو ثبت میکنم حتی کوتاه، پس آروم باش، ش، ش، ش!
یه سری نرده ی زیبا زندگیه من احاطه کرده، نرده هایی که از خیلی وقت پیش دور تا ور کلبه ی ذهنم ساخته شده، ذهن من به این نرده ها عادت کرده، اونها رو محافظ میدونم، اونهارو زیبا میدونم، وجود اون نرده ها تبدیل به روز مرگی وعادت شده، حتی فکر میکنم بدون این نرده ها نمیشه، چون اینا از خیلی قبل تر بوده، پس بازم باید باشه، اصلاً بی اختیار من این نرده هارو جزیی از زندگیم پذیرفتم، وحس میکنم غیر از این امکان نداره، با همین نرده ها هم زندگی زیباست، این نرده ها باید باشن، این نرده ها هستن که به من کمک میکنن زندگیه امنی داشته باشم….
حالا اون نرده ها چین؟
اعتماد به کمک پدرومادر
تکیه به همسر
وابستگی به خانواده
نوع شغل
مشتریهام
نوع محصول مورد فروش
ساعت کارم
سرمایم
محل زندگیم
تبلیغات
پول
محل کار
..
..
..
..
صدها عامل بیرونی که در ذهن من تبدیل به باور یا همون نرده شده وچون از خیلی سال پیش تکرار وتکرار شده من تمام قدرت زندگیمو دادم به اونها واز قدرت خداوند که درون وجود خودم هست غافل شدم، در صورتی که اونا هیچ قدرتی ندارن، هیچ تأثیری توی زندگیه من ندارن، توی خوشبختی من تنها یه چیز مؤثره اونم درک قدرت خداونده، که اگه تمام این باورها رو مثل اون نرده ها قطع کنم وبریزم پایین، میتونم زیبایی قدرت خداوند رو مثل زیبایی برکه وجنگل ببینم بدون هیچ واسطه وحاعلی، بدون هیچ خط خطی، چون بین من وپروردگارم هیچ حاعلی نیست وخداوند از رگ گردن به من نزدیکتره.
دوستت دارم خدای من. تنها قدرت وتنها زیبایی تویی، وبا اتصال به تو تمام زیبایی وقدرت جهان در دست من است.
این قسمت بهترین قسمت این سریال بود من کلی خندیدیم کلی هیجان زده شدم کلی درس گرفتم
یه سریال کمدی بود
استاد وقتی از دست زنبور فرار کردی اومدی تو خونه کلی خندیدم بعد گفتی گور باباش😂😂😂😂😂😂😂😂
اونجایی که گفتی نکنه دارم زیر خودم و میبرم 😂😂😂😂😂😂 خیلی باحالی استاد
پت و مت هدایت نمیشدن😂😂😂😂😂😂😂😂
استاد وقتی چکش افتاد تو آب من دو متر پریدم واااااااااااای
من عاشق این تصمیمات هیجان انگیزم چقدر خوشگل تر شد این منظره زیبا دمتون گرم باعث شدین ما هم زیبا تر ببینیم به قول مریم جان قبلا خط خطی میدیدیم
الان کلی ذوق دارم ببینم چوب ها به کجا هدایت میشن حالا خدا میدونه چه استفاده هایی کنید از همین چوب ها
من درس بزرگی که از این سریال و سفرنامه گرفتم این بود که شما عشقا خودتون هر کاری رو امتحان میکنید زود نمیرید سراغ کسی بگین بیا این کارو برای ما انجام بده خودتون تلاش میکنید و هدایت میشید به مسیر های بهتر و کلی اعتماد به نفستون میره بالا و کلی باورهاتون نسبت به توانایی هاتون بیشتر میشه و انگیزه میگیرین برای انجام کارهای بعدی
البته منم دارم این و تمرین میکنم و خییییییییییلی دارم نتیجه میگیرم
و در آخر جمله ی زیبای مریم جان ((( دیدی که خدا هم چقدر باحاله )))
آر خدا خیلی باحاله خدا خود عشق عشق عشقه خدا عند معرفته
استاد عزیزم ممنونم از اینکه شدی یکی از دستهای خدا و به ما یاد میدی ک نترسیم و ب خدا توکل کنیم و ایدهارو عملی کنیم
وووای خدای من وقتی این فایلو دیدم و کامنت بچه هارو دیدم اشک توی چشمام حلقه زد و ب خاطر این همه قدرتی ک خداوند در وجود ما انسانها گذاشته ک میتونیم تصمیم بگیریم و نترسیم و اقدام کنیم تا ب هدف نهایی رسیم و به خداوند تکیه کنیم ک هدایتمون میکنه ب سمت زیبایی ها
و ب الهامات توجه کنیم ک خداوند هدایتمون میکنه ب بهترین ها
و نترسیم ک خداوند هدایتمون میکنه ب سمت زیباترین هاااااااا
ووووووای از این همه ترس ک هنگام انجام یک کار میاد سراغمون و نجواهای شیطانی ک استاد چقدرررر خوب ب ما میگه اقدام و عمل و در نتیجه هدایت ب سمت بهترین هااااااا
درود و سپاس مخصوص خداوند متعال
که من را به سمت استادی عزیز و مهربان هدایت کرد تا از او راه استفاده صحیح و بهره بردن از قوانین بی نظیر الهی را بیاموزم.
امیدوارم که استاد عزیزم همیشه در پناه الله یکتا شاد پیروز و سعادت مند باشی. 🌹
سلام استاد شیرینم و مریم جان عزیز
چقدر این قسمت عالی بود از همه جهت
اول از همه این جسارت استاد واسه تغییر اوضاع واقعا تحسین برانگیزه…
استاد شما یه تصمیم میگیری و فورا اجرا میکنی
اینجا هم تصمیمی گرفتی که شاید خیلیها ازش ترس داشته باشن
اونم خراب کردن نرده ها…بدور از قضاوت های مردم عادی که ممکنه بگن بابا چرا خراب میکنی! اگه بزنیشون دیگه نیستناااا! و هزاران حرف دیگه که همه از ترس ها نشأت گرفته و اینکه شما چقدر واسه دیدگاهت ارزش قائلی که به راحتی عمل میکنی به اون چیزی که باور داری…
واقعا چقدر هم منطقی کردی واسه خودت که آقا فوقش اینه که می افتبم تو آب بعد شنا میکنیم میایم بالا…چه راحت ترس اینکه نرده ها نباشن حذف شد 😁😉
این قسمت خیلی درس های عزت نفسی برام داشت…
و چه ابزار های حرفه ای دارین برای هر کاری ابزار خودش رو استفاده میکنین که همین چقدر به راحتی و تسریع کار کمک میکنه
برای میخ تیغ جدا برای چوب جدا
واقعا نتیجه کار بی نظیر شده بود… چه منظره و ویوویی
دیگه هیچ حجابی مانع دیدن زیبایی ها نبود تا چشم کار میکرد خدا بود و زییایی هاش
ایده هایی هم که در حین انجام پروژه بهتون الهام میشد چقدر به پیشرفت تون کمک میکرد
همینه واقعا…باید از یه جایی شروع کرد تا به نتیجه رسید.
وای وقتی چکش از دستتون افتاد تو آب من چقدر خندیدم 😂 و شما از اون اتفاق به ظاهر بد چه چیزای خنده داری گفتین و چه زود تمرکزتون رو از روش برداشتین و به مسیر ادامه دادین…
مرسی استاد و مریم جان
واقعا لذت بردم😍
سلام استاد عزیز و خانم شایست۶ عزیز .
امروز از فایل شما چقدررر یاد گرفتم گاهی نباید از خراب کردن زیباترین چیزها ترسید اولش ترسناکه نگران کنندس دلت نمیاد چون براش وقت و هزینه کردی اما وقتی خرابش میکنی .میبینی لذت بخش هست انقدرررا هم بد نیست اونقدرا هم بد نیست یهو میبینی رها در زیبایی ها هستی .در ازادی ،شادی بیشتر .اینکه گاهی ابزارتو ک تو زندگی میتونه پول ،خونه،ماشین ،فرزند ،همسر باشه یا …..باشه از دست میدی اما بگی بیخیال دوباره میخرم و بدست میارم
و ار ابزارای مناسبی استفاده نیکنین برای برداشتن موانع چوبی ک در زندگی ما ابزار همون هماهنگی و تغییر باورهاس .واقعا استاد سپاسگزارم .
به نام خداوند زنده و پاسخگو
سلام
چندین درسی که از این فایل های زندگی در بهشت یادگرفتیم که می توونه زندگی مارو هم به بهشت تبدیل کنه
اون زنبور به تضاد برخورد و خونه اش رو از دست داد
این زنبور دو راه داره تا ابد قصه بخوره به دنبال انتقام باشه و به همه چیز شک کنه و خودش و ایندش رو با افکار نامناسب و در گذشته زندگی کردن خراب کنه و یا اینکه این رو هدایتی از طرف پروردگار ببینه و برای یک زندگی بهتر و خونه ی بهتر و … تلاش کنه با اینکه دوباره ساختن آن مثل هر کار دیگه سخت است مثل ساختن اون نرده ها و خراب کردن آن بسیار آسان باید از این سرگذشت درس بگیره و خونه اش رو در جای بهتر و استوار تری بنا کنه تا همیشگی و پایدار باشه
چیزی که من دقیقا دارم اون رو تجربه میکنم و دارم از اول هگه چیز رو بنا میکنم
فهمیدم که
باید صبر داشته باشم و با ابزار ایمان و توکل ارام ارام شروع کنم از جدا کردن کوچکترین ترس ها و باورهای غلطم (میخ ها) که منو به این شرایط وصل کرده و این ساخته های غلط رو که باعث شده از زیبایی های زندگی و لذت ها دور بمونم خراب کنم و اون خودم رو به دریاچه زندگی بسپارم ولی باید خودم رو هم رها کنم باید راه رو برای این دریاچه باز کنم تا جریان این اب کارها رو برای من اسانتر کنه و منو به خواسته هام برسونه
اگر در این راه هم مشکلاتی بود اشتباهاتی بود (افتادن چکش) بتونم خودم رو کنترل کنم وخودم رو اروم کنم و به راهم ادامه بدم تا اجازه بدم ایده ها وارد زندگیم بشه تا بتونم به راحتی اون اشتباهات رو جبران کنم وحتی درس هایی هم ازش یاد بگیرم و توانایی هام رو هم ارتقا بدم
شاید اگه اون چکش بود مسیر زندگیم تغییر میکرد یا با اون چکش به خودم اسیب میزدم و اگر این اتفاق افتاد پس خیرتی درونش هست
اخ که بعد از تمام این تلاش ها چه لذتی منو در بر خواهد گرفت میتونم در ارامش کامل و بدون هیچ دقدقه ای (نرده ها) در ازادی زمانی و مکانی از زندگی لذت برم بشینم و به زندگیه زیبام خیره بشم و لذت ببرم و خدارو شکر کنم
با ارزوی سعادت برای هممون
سلام به دوستان عزیزم و استاد جان جانان
توی این قسمت عالی نظرات دوستان رو که می خوندم و با دیدن فایل بی نظیر این قسمت صحبت از ترس ها و کنار زدن حصار ها شد…
چند روز قبل یه روز صبح خیلی زود(هنوز هوا روشن نبود)من از خواب بیدار شدم. به محض اومدن تو هال حسم بهم گفت مبینا برو توی حیاط
گفتم نه تو حیاط هنوز هوا تاریکه، میترسم، بزار هوا روشن تر شه بعد میرم،… گفت بابا نترس فقط کافیه این در هال رو باز کنی، در این حصار رو باز کن و برو بیرون رو نگاه کن
من باز گفتم نه، چند دقیقه ای طول کشید تا من تونستم در رو باز کنم و برم تو ایوون،…
وای خدای من، چقدر زیبا بود، گل محبوبه شب که چند روز قبل خریده بودم گل داده بود… و یک بو و عطر مست کننده فضای حیاط رو پر کرده بود،
حسم بهم گفت ببین می خواستم اینو بهت نشون بدم تا لذت ببری کاش زودتر میومدی… پشت او حصار فقط زیبایی بود، فقط باید می شکستی اش و قدم رو فراتر از اون میزاشتی… باید اعتماد کنی به من. همیشه به جاهای لذت بخش و پر از زیبایی میبرمت
حالا بعد از اون تجربه قشنگ هر وقت ترسی سراغم میاد، به خودم میگم ببین نتیجه غلبه بر این ترس الکی هم تجربه ی قشنگی پشتش هست ها… فقط بزارش کنار
و وقتی اون ترسم رو میزارم کنار رشد میکنم و به زیبایی بیشتر هدایت میشم. به قول خانم شایسته عزیز مهم نیست این بهبود ها چقدر کوچیکه…. همین قدم های کوچیک و لذت بخش منو به اصل میرسونه. قدم به قدم
فقط این منم که باید حصارها رو بشکنم و بندازمش تو آب و به جریان بسپارمشون…. این منم که باید بار هر ابزاری هر چند کوچک میخ ها رو شل کنم و قطع کنم و دونه دونه چوب ها رو ببرم و ادامه بدم. حتی اون وسط اگر یه ابزار رو از دست بدم نا امید نشم و حالم بد نشه و ادامه بدم و لذت ببرم و به لحظه نهایی فکر کنم، به اینکه من چقدر دارم تواناتر میشم… ذره ذره… به اینکه این ادامه دادن منو به زیبایی و لذت میبره، این منم که باید پیچک های گره خورده رو قطع کنم، میخ های زنگ زده رو بکشم یا اره کنم، چوب هایی که لونه زنبور شده رو به ملکوت اعلا بسپرم…. و بعد… به بینهایت برسم Endless
خدایا در این لحظات عزیز و ارزشمند خودت هدایتم کن به راه کسانی که به اونها نعمت داده ای… خدایا بعد از اینکه مارا هدایت کردی قدم هایمان را استوار گردان
به نام خالق زیبایی ها
سلام و عرض ارادت خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه اعضا و دوستای گل این خانواده صمیمی.
هر آنچه که باعث مزید آگاهی های ناب استاد بود، دوستای گلم نوشتن. تنها یک نکته به نظرم مفید اومد و این اولین نظر من در سایت خواهد بود. خدای را بی نهایت سپاسگزارم که بعد از یک سال و نیم عضویت در سایت، در نهایت قادر به عملی کردن تصمیم نوشتن نظر در سایت شدم. یعنی تقریباً یه چیزی مثل همین تصمیم شجاعانه استاد برای حذف نرده ها.
(( خراب کردن همیشه راحت تر از ساختن هست.)) :
برا همینم هست که ما وقتی با تلاش زیاد مدارمون رو بهتر و با کیفیت تر میکنیم و به دنبال آن، نتایج ما هم بهتر و با کیفت تر می شه، کافیه یک هفته خودمون رو از توحید و استفاده از مطالب و آگاهی های فایل های سایت و همنشینی و گفتگو با دوستان مثبت و هم فرکانس امان، بی نیاز ببینیم و از آگاهی ها فاصله بگیریم. یک لحظه به خودمون میایم میبینیم هووووووو، چه شده. فرکانس ها به بیراهه رفته، باور ها در حال ضعیف شدن هستن، تمایلمون به روزمرگی های مردم بیشتر شده و در یک کلام می بینیم که شخصیتمان حسابی تحلیل رفته و باورها در معرض خرابی قرار گرفته اند. همان باورهایی که با کلی تلاش ساخته بودیم، به یکباره و به راحتی در حال خراب شدن هستن.
نتیجه اینکه ما همواره باید مراقب باورهایمان باشیم و به قول استاد کنترل ذهن داشته باشیم. همواره یعنی در هر آن. یعنی یک مراقبۀ دائمی. چرا که :
(( خراب کردن خیلی راحت تر از ساختن خواهد بود. ))
استاد عباسمنش خیلی دوست دارم. هرچی بگم سیر نمیشم. الله یار و یاورتان باد.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم خانم ناز و با احساسم
وای خدای من هر روز یه داستان جدید و یه منظره ناب و عالی بسیار سپاسگزارم که هر روز حالمون را بهتر و بهتر می کنید و سپاس از یادآوری و آموزش های نابتون،لحظه به لحظه فعالیت های شما ،پاکسازی و درس برای ذهن ما و زدودن افکار بی خود و هرز از ذهن ما تا وییوی عالی برای روح ما شکل بگیره،دمتون گرم برای نکته عالی که امروز بهمون درس دادید اینکه خراب کردن خیلی راحته ولی ساختن سخته دقیقا انسان برای این که به کمال برسه شاید سالها باید روی خودش کار کنه وای در کنارش یه ادم هم به قول خودتون می تونه همه رویا ها و خواسته هاش رت با تنبلی بی حوصلگی فقر بزنه خراب کنه و فکر می کنه که داره راحت زندگی می کنه ولی نمی دونه چه وییوی بدی از خودش توی هستی و برای دیگران ایجاد کرده.ممنونم که همش بهمون یاد می دهید که زندگی را راحت و آسان بگیریم در مدار عشق و فراوانی و ثروت و سلامتی و شادی و سعادتمندی خودمون را نگه داریم و مطمئن باشیم که خدا یکتا خودش راحت مثل راحت بریدن چوب ها و به قول شما عین کره ما را هدایت و رشد می ده بازم سپاس سپاس سپاس که شما هم برای ما این روز ها شده اید ابزار رسیدن به ارامش واقعی و تکامل ممنونم و سپاسگزارم همون طور که ابزار ها شما را برای تحقق اهداف تون توی ویلا کمک می کنه شما هم ابزار هدایت من شده اید و بسیار شاکر خدای یکتام هر روز که شما را می بینم فرکانس های مثبت و عالی حال خوبم را به جهان ارسال می کنم و منتظر اتفاقات خوب هستم و ایمان دارم یه روز طبیعت زیبای اونجا را با چشم سرم می بینم چون هر روزم دارم با چشم دلم اونجا سیر می کنم من عاشق طبیعتم باهاش به وجد میام شما پاهاتون را تو آب می کنید من اینجا خنکی اون راذحس می کنم روحم همش در حال پرواز و لحظاتم را با این حس و حال طی می کنم.لحظه ای که نرده ها را جدا کردید و اون منظره ناب خدای من هر وقت فیلم های قبلی را می فرستادید عکس درختان و ابرایی که توی رودخانه می افتاد نصفه بود امروز یه آینه صاف و صیقلی برای به رخ کشیدن زیبایی ها و عظمت خدا درست کردید که هر چی نگاه می کنه چشم سیر نمیشه،افتادن چکش توی آب یادم داد شاید تو مسیر گاهی مشکلاتی بوجود بیاد تمرکزت را اصلا روی اون نذار و بهش توجه نکن و به مسیرت ادامه بده و خیلی دریای ناب دیگه
عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونم و سپاسگزار سپاسگزار سپاسگزارم خدای یکتا
منتظر اتفاقات ناب دیگه ام
سلام
امروز صبح با دیدن این فایل یه حس غریبی داشتم، اعتراف میکنم که جنس این حس خیلی توی وجودم غریبه بود، نمیشناختمش، چون بادیدن فایل انگار کل باورهام داشت شخم زده میشد، دقیقا مثل یه زمین شخم زده، همه چی آشفته وبهم ریخته بود، نمیتونستم به وضوح کاملی برسم، میگفتم ببین لیلا از اینکه اولش مقاومت داشتی با بریدن نرده ها، واین مقاومت قطعآ برات یه پیامی داره، هی کنکاش کردم، ذهنمو زیرورو کردم، چندبار فایل رو تماشا کردم، یه چیزی توی قلبم سنگینی میکرد، حسی که خیلی وقت بود نداشتم، البته این فایل با اون نتیجه ی آخرش احساس خوبی بهم داد اما اون حس غریبه ربطی به نتیجه نداشت، انگار باید یه چیزی رو درک میکردم، حس میکردم ذهنم داره دست وپا میزنه، یه تلاطم عجیبی بود، اکثر کامنتها رو خوندم، الان ساعت چهار صبحه، بیدارم چون به وضوح رسیدم، چون پیغام خدا برام روشن شد، خیلی خلاصه میگم چون واقعا چشمام خستس، وذهن نجواگر میگه برو بخواب، مهم تویی که فهمیدی، نمیخواد کامنت بزاری، ولی بهش گفتم من پیغام خدارو ثبت میکنم حتی کوتاه، پس آروم باش، ش، ش، ش!
یه سری نرده ی زیبا زندگیه من احاطه کرده، نرده هایی که از خیلی وقت پیش دور تا ور کلبه ی ذهنم ساخته شده، ذهن من به این نرده ها عادت کرده، اونها رو محافظ میدونم، اونهارو زیبا میدونم، وجود اون نرده ها تبدیل به روز مرگی وعادت شده، حتی فکر میکنم بدون این نرده ها نمیشه، چون اینا از خیلی قبل تر بوده، پس بازم باید باشه، اصلاً بی اختیار من این نرده هارو جزیی از زندگیم پذیرفتم، وحس میکنم غیر از این امکان نداره، با همین نرده ها هم زندگی زیباست، این نرده ها باید باشن، این نرده ها هستن که به من کمک میکنن زندگیه امنی داشته باشم….
حالا اون نرده ها چین؟
اعتماد به کمک پدرومادر
تکیه به همسر
وابستگی به خانواده
نوع شغل
مشتریهام
نوع محصول مورد فروش
ساعت کارم
سرمایم
محل زندگیم
تبلیغات
پول
محل کار
..
..
..
..
صدها عامل بیرونی که در ذهن من تبدیل به باور یا همون نرده شده وچون از خیلی سال پیش تکرار وتکرار شده من تمام قدرت زندگیمو دادم به اونها واز قدرت خداوند که درون وجود خودم هست غافل شدم، در صورتی که اونا هیچ قدرتی ندارن، هیچ تأثیری توی زندگیه من ندارن، توی خوشبختی من تنها یه چیز مؤثره اونم درک قدرت خداونده، که اگه تمام این باورها رو مثل اون نرده ها قطع کنم وبریزم پایین، میتونم زیبایی قدرت خداوند رو مثل زیبایی برکه وجنگل ببینم بدون هیچ واسطه وحاعلی، بدون هیچ خط خطی، چون بین من وپروردگارم هیچ حاعلی نیست وخداوند از رگ گردن به من نزدیکتره.
دوستت دارم خدای من. تنها قدرت وتنها زیبایی تویی، وبا اتصال به تو تمام زیبایی وقدرت جهان در دست من است.
به نام خدایی که همین نزدیکیست
سلام عشقهای من عاااااشقتونم
این قسمت بهترین قسمت این سریال بود من کلی خندیدیم کلی هیجان زده شدم کلی درس گرفتم
یه سریال کمدی بود
استاد وقتی از دست زنبور فرار کردی اومدی تو خونه کلی خندیدم بعد گفتی گور باباش😂😂😂😂😂😂😂😂
اونجایی که گفتی نکنه دارم زیر خودم و میبرم 😂😂😂😂😂😂 خیلی باحالی استاد
پت و مت هدایت نمیشدن😂😂😂😂😂😂😂😂
استاد وقتی چکش افتاد تو آب من دو متر پریدم واااااااااااای
من عاشق این تصمیمات هیجان انگیزم چقدر خوشگل تر شد این منظره زیبا دمتون گرم باعث شدین ما هم زیبا تر ببینیم به قول مریم جان قبلا خط خطی میدیدیم
الان کلی ذوق دارم ببینم چوب ها به کجا هدایت میشن حالا خدا میدونه چه استفاده هایی کنید از همین چوب ها
من درس بزرگی که از این سریال و سفرنامه گرفتم این بود که شما عشقا خودتون هر کاری رو امتحان میکنید زود نمیرید سراغ کسی بگین بیا این کارو برای ما انجام بده خودتون تلاش میکنید و هدایت میشید به مسیر های بهتر و کلی اعتماد به نفستون میره بالا و کلی باورهاتون نسبت به توانایی هاتون بیشتر میشه و انگیزه میگیرین برای انجام کارهای بعدی
البته منم دارم این و تمرین میکنم و خییییییییییلی دارم نتیجه میگیرم
و در آخر جمله ی زیبای مریم جان ((( دیدی که خدا هم چقدر باحاله )))
آر خدا خیلی باحاله خدا خود عشق عشق عشقه خدا عند معرفته
واااااااای خدایا شکررررررت از این همه زیبایی
خدایا شکررررت از این همه قدرت تصمیم گیری
خدایا شکرت از اینکه منو با این قانون آشنا کردی
استاد عزیزم ممنونم از اینکه شدی یکی از دستهای خدا و به ما یاد میدی ک نترسیم و ب خدا توکل کنیم و ایدهارو عملی کنیم
وووای خدای من وقتی این فایلو دیدم و کامنت بچه هارو دیدم اشک توی چشمام حلقه زد و ب خاطر این همه قدرتی ک خداوند در وجود ما انسانها گذاشته ک میتونیم تصمیم بگیریم و نترسیم و اقدام کنیم تا ب هدف نهایی رسیم و به خداوند تکیه کنیم ک هدایتمون میکنه ب سمت زیبایی ها
و ب الهامات توجه کنیم ک خداوند هدایتمون میکنه ب بهترین ها
و نترسیم ک خداوند هدایتمون میکنه ب سمت زیباترین هاااااااا
ووووووای از این همه ترس ک هنگام انجام یک کار میاد سراغمون و نجواهای شیطانی ک استاد چقدرررر خوب ب ما میگه اقدام و عمل و در نتیجه هدایت ب سمت بهترین هااااااا
خدایا دوست دارمممممم وعاشقتم استاد خوبم