https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-30 09:13:372024-12-21 12:05:03سریال زندگی در بهشت | قسمت 9
390نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
زندگی در بهشت قسمت 9 ( نجات سرباز راین) البته چکش سرباز راین
خدای من انعکاس آینه ای درختان باطراوت و سرسبز روی دریاچه چقدر زیباست، دیدنش چقدر ب آدم حس سپاسگزاری حس آرامش میده، میشه ساعت ها نشست و تماشا کرد.خدایا شکرت.
اینکه قبل از شروع هرکاری چه بسا کوچک ترین کار با توکل به الله مهربان شروع میکنید رو باید یاد بگیرم توی هرکاری. اتفاقا امروز معجزه ای رخ داد رفته بودم دادگستری و میخواستم به صورت معجزه وار 2 مهر تایید رو بزنن برام و قبلش از خدا خواستم خدایا میشه معجزه کنی، میخوام ببینم قدرت ات رو. میشه کارمند دادگستری نبینه عدم تطابق های تاریخ رو و تاییدش کنه چون اگر تایید نمیشد دردسرهای بعدش زیاد بود. و همینطور شد باورم نمیشد انقدر ذوق زده بودم ک همونجا در حیاط نشستم روی صندلی و عکسش رو برای عموم فرستادم(کار مربوط ب عمویم بود ک خارج از کشور است) گفتم ببین انجام شد و ویس دادم با کلیییی ذوق و شوق و گفتم خداروشکر خداروشکر معجزه شد و عمو هم تشکری کرد و گفت اره بعضی موقع ها از این اتفاقا میوفته. منظورش این بود ک شانس اوردیم و اینا. و پیش خودم گفتم چرا من خیلی بیشتر از عمو ذوق کردم چرا من بیشتر سپاسگزاری کردم بابت انجام شدن کار یکی دیگه.کاری ک اصلا برای من سودی نداشت. و اینجا بود ک فهمیدم ناعمه تغییر کردی تو از خدایت درخواست میکنی و میگی خدا کارهام رو پیش میبره. در سیستم اداری فقط خوبی ها و برخوردهای خوب از مردم می بینی، مردمی ک امروز خودشان پیش قدم میشدن برای راهنمایی من با رویی خوش از سرباز گرفته تا کارمندان.اینکه هر دو کارمند دادگستری نبینن تاریخ رو. اینکه می دیدم افرادی رو با چهره های ناراحت و عصبانی ک از این طبقه ب آن طبقه پاسکاری میشدن و آخر سر کارشان با هزار ناراحتی و بدوبیراه انجام میشد. خدای من عاشقتم همه این کارا رو تو کردی، ینی توکل کردن و انجام شدن عزتمندانه کارها ب همین راحتیه فقط باید بسپرم ب خودت ب همین آسونی ؟ استاد الان حرف شما رو متوجه شدم اینکه می گفتین معجزه پشت معجزه برای من رخ میداد هرجا میرفتم کارهام ب آسونی انجام میشد و این خود ثروت عه این احساس نابی ک با خدا داری، اینکه خودش کارهات رو پیش میبره نهایت حس خوبه نهایت زندگی خوبه.
کمک و همکاری و همراه بودن خانم شایسته عزیز بسیار برایم قابل تحسین است ک باید بسیار یاد بگیرم. بارها دیدم این همکاری چقدر رابطه زیباتری میسازه چقدر حس خوب خود آدم دریافت میکنه و چقدر افراد دیگه ب کمک تو خواهند آمد در آینده. با همکاری و کمک من در محل کارهایم روابط بسیار عالی میساختم و حتی کارآموزها را بسیار کمک میکردم و چقدر مورد عشق و محبت قرار میگرفتم و احساس میکردم روحم در حال بزرگ شدن هست. در خانه مان بدون هیچ جنگ و دعوایی همکاری میکنم و می بینم چقدر بیشتر دوست داشته میشوم. هذا من فضل ربی
استاد چه هدایتی شدین الله اکبر، قبل از پرت کردن آهنربا با حرف خانم شایسته مجدد چک کردین و قلاب رو سفت کردین . ک اگر با همون قلاب شل نیرفت پایین چیزی جز طناب نمی اومد بالا.
اون لحظه ذوق کردن تون( بخدا فکر کنم گرفتمش) برایم خیلی درس داشت.با اینکه از این آهنربا 3 تا تهیه کرده بودین، با اینکه آزادی مالی دارین و میتونستین بگین ارزش خاصی نداره ولی شما ب الهام خداوند چشم گفتین و با پیدا کردنش ارزش ابراز رو متوجه شدیم، اعتمادبنفس گرفتیم، ذوق زده شدیم، اعتمادمون ب هدایت های الله بیشتر شد. اینکه بدون شک بگیم چشم و انجامش بدیم.
باید یاد بگیرم ذوق زدن و سپاسگزار بودن بیشتر را.
چقدر خوبه رابطه دو انسان سپاسگزار و با ذوق و شوق و اینکه دوباره اون اتفاقات خوب و معجزات روزشون رو برای خودشون مرور کنن و همینجوری باعث رشد وجودی یکدیگر بشین و خداوند هم هی جایزه های بیشتری بهتون عطا کنه.
چقدر این صندلی تاشو روبروی ویو دیوانه کنندا دریاچه زیباست، دراز بکشی مثل استاد خود خودت باشی راحت باشی و از دیدن اون منظره لذت ببری.
استاد : اگر آدم ایمان داشته باشه ک همیشه برای هر مسئله ای راه حلی هست،هدایت میشه ب جوابش، فقط نا امید نشه و حرکت کنه حرکت حرکت حرکت
همه چیز دست ب دست هم داده بود تا انجام این الهام به درستی صورت بگیره، از باز نشدن گره و تا لب مرز باز شدن رفتن، از سفت کردن پیچ قلاب، از سفارش چند روز قبل آهنربا، از هدایت شدن خانم شایسته ب طناب. همه چیز از قبل مهیا شده وقتی ما ب یه تضاد برخوردیم ولی جوابش رو از قبل داشتیم.
اینکه خانم شایسته حتی در مورد درمان شون هم از خدا هدایت میخوان و هدایت میشن ب ایده عسل، اینکه خدا برای آرامش بیشتر و کم شدن احساس دردشون دید مثبت قضیه رو یادآوری میکنه و میگه احساس میکنم این نیش زنبود برام خوب بوده و بدن من نیاز داشته ب اون ماده سمی تا ایمنی اش بره بالاتر.
نگاه الخیر فی ماوقع داشتن( اتفاقا دیروز شعرش رو میخوندم و چقدر احساس نزدیکی ب خدا کردم مخصوصا قسمت های پایانی شعر و اشک از چشمام جاری شد)
اگر اتفاق به ظاهر ناراحت کننده ای برایمون افتاد حتما خیره و ما باید بتونیم نگاه مون رو ب اون اتفاق عوض کنیم و بگیم حتما خیره و در اینصورت نتیجه اش حتما خیر خواهد بود
چقدر این تفکر ب آدم آرامش میده، احساس توکل میده، اینکه خدا میگه بنده من آروم باش و صبور. اگر در این آزمایش با صبر و تقوا پیروز شی بعدا جایزه های عالی در انتظارت هست.
خدایا شکرت استاد و خانم شایسته عزیز ممنونم بابت تهیه و تدوین این فایل هدیه
اما ازبین انسانها چندنفر هستن که شنوای و بینا باشن
چند نفر هستن که حواس جمع باشند به رویدادها
هررویدادی در هستی پیوستگی داره با دیگر رویدادها
مثلا من تابستون گذشته باکسانی اشنا شدم و روابطی زیبا و سراسر احترام شکل گرفت
و همینطور امکاناتی هم با اون افراد وارد فضای زندگی من شد
من هیچ نمیدونستم که چندین ماه بعد همین افراد و امکانات قراره دستان خداباشند، قراره کلیدهای باز شدن یک سری درها باشند
اینجا هست که درک اینکه بایستی از هر کس و هرچیز در زندگی ما ظهور پیدا میکنه نگاه لطف و حضور خدا داشته باشیم معنا پیدا میکنه، اینکه خوشحال باشیم که قراره نفعی برای ما داشته باشه
.
یک اهنربا هم میاد که هزاران درس به من بده و به نفع من باشه
اما نکته در درک این نیست که این اشیا و ادمهاا قراره چه برای ما بکنند نکته اینه که درک ایمان و اعتماد قراره کجای رویدادهای زندگی ما باشه
.
چیزی که خیلی دنبالشم
با تمام وجود
زندگی کردن
نفس کشیدن
حرکت کردن در بستر جریان ایمان و اعتماد و توکل و هدایت
تصویری که از این جمله تو ذهنم میاد میدونید مثل چیه؟
انگار که جریان ایمان و هدایت و توکل یک بستر رودخانه وسیع و بی نهایت باشه
نقطه نقطه این رودخانه ایمان هست
هدایت هست
و من به هر طرف که برم ناگزیر برخوردارم از همه اینها
و این زیباست
زیباترینه
و من در این جریان خوشحالترینم
.
همینک هم در این رودخانه هستم اما من بدنبال درک لحظه به لحظه ای جریانم
وااای از این هوای ابری و زیبا و این طبیعت بکر و دوست داشتنی که هر نفسی توش بکشیم، میره تا عمق جانه آدم و زندگی بخش و آرامش دهنده اس، وبه برکت وجود شما استاد نازنین و مریم خانم شیرین زبون داره هر روز زییاتر و زیباتر میشه این فصای رویایی و دل آرام.
استاد توی کامنت قبلی گفتم
، گفتم که حتی افتادنه چکش نه تنها شما رو ناراحت نکرد بلکه نقطه ی شروع یه ماجراجویی شیرین و جدید بود!؟ چفدددر میشد حس شادی با تمااامه وجدو رو در اون لحظه ی بیرون اومدنه چکش، توی چشاتون دید و چقددر مریم جان از اجرای این ایده ی الهامی که به قلبشون رسیده بود، شادمان بودن، و چقد من بیشتر و بیشتر ذوق کردم از این مدل زندگی کردن که هر لحظه ش میشه یه راه جدید برای لذت بردن و درس دادن به خودمون و جهان! چقددر زیبا بوداون قسمت که وقتی مریم جان رو زنبور میزنن، اونجوری نگاه میکنن که حتما برای من خوب بود و این یعنی رسیدن به مقام رضا! که هر چی از تو به من برسه، خیره مطلقه! وچقد من این نگاه رو میخوام و تحسین میکنم اینجور نگاه کردن به زندگی حتی در شرایطی که به طاهر نازیباست!
استاد چقد این چالش هایی که شاید به ظاهر کوچیک هستن، لذتی بزرگه برای زندگی، یادمه لب هر جوی آبی که میرفتیم، برگ یا قایق کاغذی مینداختیم توی اب و دمبالش میکردیم و از حرکتش توی آب لذت میبردیم، و مسابقه میزاشتیم که ببینیم قایق کی سالم به یه نقطه ی خاص میرسه، و کلی ذوق و شادی و لذت و الان میدونم که زندگی یعنی همین لحظه لحظه هایی که لذت بردیم از تجربه ی زندگی، یعنی از همینجایی که هستیم، با همین امکانات، بیشترین لذت رو تجربه کنیم، چقدددر لذت بردم وقتی گفتید که خداوند از قبل شما رو به این امکان و ایده هدایت کرده بود و از قبل اسبابش فراهم شده بود و اکثر اوقات راهکار در خوده مسئله اس و گفتید که حتی هری هم میگه وقتی مسئله ای برای بدنشون پیش میاد از گیاهان و داروهای همون منطقه مصرف میکنن، و چقددر این هدایت زیبا و دلچسبه و زندگی با هدایت خداوند چقدر راحت و شیرینه، من این هدایتها رو میخوام، لحظه به لحظه، هر چند که میدونم خداوند هر لحظه داره منو هدایت میکنه (تو با منی اما، ولی این منم که از خودم دورم)
سلام به آقا مهدی عزیز ،مریم جان و الا جان برای کامنت بسیار زیبایشان،خیلی خیلی لذت بردم و استفاده کردم . پروژه غریق نجات
نجات چکش
توکل به الله مهربان
استاد عزیزم و مریم بانو مهربان با کمک یکدیگر آماده نجات چکش هستن
حالا ببینیم چه گنجهایی بیاد بالاااا
چه ذوقی دارید شما دو عشق
گرفتم گرفتم باور کن
پسر بیار بالا
خدایا خودت کمک کن این معجزه رخ بده
ببین
ببین
باورت میشه
نگاهش کن
نگاهش کن
نگاهش کن
خداااای من
چه منظره زیبایی بود لحظه نجات چکش!!!
استادجان چه شور و شوقی دارید!
مریم جان چه ذوقی دارید!
به به ارزش ابزار!
به به تحسین استاد!
دم مریم جان گرم که به استاد گفته اینکارو انجام بدیم
دم استادجانم گرم که تایید کرده حرفهای مریم جانو
به به پاکسازی پارادایس،نحات چکش،تدوین دو سه جلسه سریال زندگی در بهشت
به به استاد جان درمورد اموراتی که درطی روز انجام دادن چه تحسینی میکنه اونم با اعماق وجودش و بالذت فراوان!!!
توکل کردن
حرکت کردن
ایمان به حل مسئله
تایید ، تحسین و تصدیق
تک تک ثانیه های این سریال برام درس هست
در لحظه لحظه این سریال خداوند یکتا حضور داره،این اتصال به خداوند متعال ، پیامدهای فوق العاده ای به همراه داره جوری که بعد از نیش زنبور بگی احساس میکنم خوبه برام و یه جاهایی از بدنم نیاز داشته به این ماده داخل نیش زنبور عسل.
الخیر فی ما وقع
مریم جان ،منم دقیقا مثل شما چنین تفکری دارم
چه نگاه زیبایی!
نگاه ما اتفاقات ما را رقم میزنه
اگر یه اتفاقی افتاد حتما خیره
و با این نگاه ،نتیجه حتما خیر میشود
احساساتتو کنترل کن و بگو این به نفعم هست و این خبر خوبیه و حتما به نفعت نتیجه میده.
استاد جانم و مریم جانم متشکرم از این فایلهای زیبا و درسهای بینظیری که با میدید.
این آهنربای کوچولو ولی قوی به چکش غول آسا مغلوب شد خیلی عجیبه و مهیج البته.
وقتی که هدایت الله در همه ی امور زندگی باشه،حتی در سفت کردن قلاب آهنربا هم هدایت می شید و روز روزِ مفیدی میشه براتون.
از این فایل شاد و حال خوب کن
آموختم که :
دورنما +ایمان=حرکت و سپس نتایج عالی.
چطور میشه که یه آهنربا رو سفارش می دید برای اینکه توی گچ دیوار میخ آهنی رو پیدا کنیداونم برای یه خونه ی دیگه ،بعد انقدر این آهنربا کارآمد از آب درمیاد که چند تای دیگشم سفارش می دید برای داخل
RVوپرادایس.که الان به درد بخوره برای خیلی از کارها حتی توی آب.
اگر این هدایت نیست پس چیه؟
یا مثلا جریان طناب که توی ذهن خانم شایسته مونده بود.
این جملات طلایی استادجانم رو دارم توی مغزم حکاکی می کنم.
(برای هر مسئله راه حلی هست و اغلب راه حلها پیش خودمونه .)
چه مثال خوبی زده لری که هربیماریی به وجود میاد راه حلش توی گیاهای همون منطقس درست مثل واکسن…
و عسل که خودش یه پادزهره برای التیام گزیدگی نیش خودِ زنبور.و چه تفکر قشنگی دارید که برای تقویت سیستم ایمنی بدن این گزیدگی ها لازمه.
الخیر فی ما وقع
الله اکبر که هنوز شب نشده چوبهای روی آب رسید به ساحل.ای ولله به مسیر هدایت الهی که بسیار سریع و آسان هست و هیچ وقت مارو رها نکرده مخصوصا اگر هدف هم الهامی باشه.
استاد جون آخه چقدر ایمانتون قویه که ازشب قبل که بهتون این هدف الهام شده اگر هوا روشن بود قصد انجامشومی کردین.چوبها و عنکبوت ها وزنبورها هم از اونجا ریشه کن شدن.
الله اکبر که ترستون از زنبورها کاملا برطرف شده مریم جانم.
پروژه غریق نجات. قرار است چکش را از دریاچه به وسیله آهنربا بیرون بیاورید.
آهنربا را با نخی محکم گره زدید و آن را به دریاچه فرستادید. و بالاخره چکش هیولا نمایان شد و سر از دریاچه بیرون آورد. خدا وکیلی آهنربایی که250 کیلو را بلند و حمل می کند خیلی پهلوان است.
امروز روز خوبی بود. خوشحالی و لذت بردن استاد.
در مورد اتفاقاتی که برای همه شاید عادی باشد و یا آن را بی ارزش می دانند شما با ذوق و شوق و علاقه در باره آن صحبت و قوانین را با مسایل به ظاهر ساده تفسیر می کنید.
یادآوری خاطرات گذشته که چرا این آهن ربا را سفارش داده بودید آن هم نه یکی سه عدد. و یا خاطراتی دیگر که هر کجا احساستان را خوب نگه داشتید و ذهن خود را توانستید کنترل کنید نتایج عالی را بدست آوردید.
مطمیننا اگر صاحب قبلی این خانه این جا را ببیند حتما شگفت زده خواهد شد.
هدایت هایی ک میشین رو دوس دارم،اینکه رفتین سراغ سفت کردن طناب و دیدین ک غلاب خود اهنربا سفت نیس…تازه بعدش ک چکش رو اواردین بالا دیدن ک طناب دشاته باز میشده،چقدر همزمانی هاتون رو دوس دارم ک اگ کار پیدا کردن چکش بیشتر طول میکشید هم چکش رفته بود هم اهنربا..
چقدر حستون رو موقعی ک چکش رو احساس کردین گرفتین رو دوس دارم ای خداای من چقدر دوس داشتنی هستین شما…
چقدر قشنگ شگفت زده میشین عزیززززم …
تو فایل های شما همش ارزش ابزار رو بیشتر و بیشتر درک میکنم ..
چقدر قشنگ دارمرمیبینم ک شما قانون رو دارین همش تو زندگیتون اجرا میکنید مثل همین ک یاداوری میکنید برای خودتون اتفاقات خوبی ک در طی روز براتون افتاده،تو تمرین ستاره قطبی شبا ک میخوایم بخوابیم همین کار رو گفتین ک ما انجام بدیم تا فرکانسمون تنظیم بشه و بعد بخوابیم ولی شما در طی روز هم دارین این کار رو انجام میدین و تمرکز میکنید ب زیبایی ها ،اتفاقات خوبی ک در طی روز تحربه کریدن رو هی ب خودتون یاداوری میکنید ،شکرگزاری میکنید و احساس خوب دارین و سعی میکنید ک همیشه در مدار درست باشین منم باید یاد بگیرم ک در طی روز همیشه اگاهانه مراقب مدار و فرکانس هایی ک میفرستم باشم ن فقط موقع انجام تمرین هام….
((ادم اگر ایمان داشته باشه حرکت میکنه))
عجب جمله طلایی واقعا…
من تو زندگیم وقتی ک مثل مریم عزیزم اون صحنه اخر رو میدیدم و ایمان داشتم ک این کار عملی میشه دست ب کاررمیشدم و ب طرز جادویی خدا برام جاده رو اسفالت میکرد تا من استارت بزنم و در طی مسیر کلی بهم حال میداد حالا بعضی وقتا در طی مسیر ایمانم کم میشد و شل میکردن نتیجه دلخواه جاصل نمیشد ولی موقع هایی ک اون انرژی و انگیزه اولیه رو حتی در طی مسیر داشتم نتایج خارق العاده ای میگرفتم..
چ از لحاظ شغلم چ از لحاظ کار های خونه و تغییر وسایلم ،من این جمله استاد رو زیاد تو زندگیم تجربه اش کردم…
این حرف مریم عزیزم ک گفتن من همش این لحظه بالا اومدن چکش رو تو ذهنم میدیدم این رو هم زیاد تجربه اش کردم و اتفاقا این روز ها ب موردی برخوردم ک باید بشینم رو خودم کار کنم و واقعیت ها رو جلوی ذهنم بزارم ک این کار هم شدنی هست و من از پسش بر میام مثل دفعات قبل،باید نتایج قبلی رو ب یاد بیارم و نتیجه دلخواهی رو هم ک میخوام بدست بیارم رو هم توی ذهنم ببینم مثل بالا اومدن چکش ب وسیله اهنربا…
((هر بیماری ک اتفاق میوفته جوابش تو گیاهان همون منطقه اس))
این حرف من رو یاد حرف خدا انداخت ک با هر سختی اسونی هست….
چقدر این خدا باحاله واقعا ک حتی از توی طبیعتش داره بهمون درس میده و اینکه قانون در همه جا و برای همه کس و همه چیز یکسانه…
راه حل تمام مسائل در درون خود من هست…من ب مسئله ای ک خوردم ایمان دارم میدونم ک خودم باعث این شرایط شدم خودم با باور های خودم ،با طرز فکر خودم ، با بی ایمانیم…
و خوشحالم ک دیگ الان هر چی هر چی پیش میاد سریع ب خودم میام ک ببین چی تو باور هات هست ک الان داری این لحظه رو تجربه میکنی چ اتفاق خوب و چ اتفاق ب ظاهر بد…
خداروشکر توی این روز ها تجربیات خیلی خوبی داشتم و ب هر چی ک میخواستم میرسیدم تا اینکخ نتایجی ب حدی رسید ک قشنگ فهمیدم الان داره احساس عدم لیاقتم کار میکنه و از همون جا ضربه خوردم…
خیلی خوشحالم ک تقریبا تمام اتفاقات زندگیم رو میفهمم از کجا داره اب میخوره و فقط کار کردن روی باور هامو زیاد توش خوب نیستم و همینحور دست و پا شکسته ک دارم پیش میرم نتایجم خیلی خوب بوده تا الان …
با هر سختی اسونی هست….
هرربیماری جوابش تو گیاهان همون منطقه اس…
چقدر این خدا و دنیاش و قانون هاش دوست داشتنی هس واقعا و چقدر احساس خوشبختی بهم دست داد ب خاطر انسان بودنم ،ب خاطر سپیده بودنم و بخاطر شاگرد بهترین استاد ک زندگیشون هم کلی کلی درهای اگاهایی رو ب روم باز میکنه ….
زنبوری ک نیش میزنه و الهام میشه ک برو از عسلش بریز رو زخمت چ جالب واقعا….
چقدر نگاه مریم عزیزم رو دوس دارم ک وقتی زنبور نیشش میزنه میگه احساس میکنم خوبه برام شاید ی جایی از بدنم نیاز داشته ب این سمه ب این ماده…
خدای من چقدر یه ادم میتونه با خودش و خدای خودش در صلح باشه ک چنین نگاهی رو توی اون شرایط داشته باشه…
منم دفع قبل ک این فایل رو دیده بودم این نگاه رفت تو ذهنم ک اگ ی موقع ی همچین شرایط مشابهی برات پیش اوند میتونی این رو نگاه ر داشته باشی و ازش سود ببری،
خب خداروشکر از اون موقع تو چنین موقعیتی نبودن ولی ترسم از حیوانات خیلی کمتر شده خیلی،منی ک قبلا تا یه مارمولکی میدیدم و فقط جیغ میکشیدم اصلا مهم نبود ک اون چ همه ازم فاصله داره فقط چون تو دایره دید من بود من فقط جیغ میکشیدم ولی الان متوجه شدم ک حتی اگ نزدیکمم باشه جیغ نمیکشیدم و اصلا انگار ک ندیدمش و اون خودش میره و فک میکنم ب خاطر یه همچین نگاه قشنگی ک مریم عزیزم داشته منم اینقدر نسبت ب این موضوع ارام تر شدم…
چقدر دارم متوجه رشد هایی ک توی این سایت داشتم میشم چقدر من با شما زندگی کردم ک چقدر باهاتون بزرگ تر شدم…
چقدر ارامشم بیشتر شده ،منی ک اغلب ادم ارومی بودم ولی الان میتونم ببینم و درک کنم ک چقدر ارامشم بیشتر و بیشتر شده ،چقدر ترس هام توی این سایت کمتر شده ،یکی از ترس هام همین مارمولک و حیوانات بود ک الان خیلی کمتر شده…
یکی از ترس های دیگه ای ک داشتم مادر شدن بود و این سایت و اعضاش تاثیر خیییلی زیادی داشتن در اینکه ترسم از مادرشدن بریزه و الان پسر عزیزم توی راهه قرار ب جمعمون اضافه بشه…الان ک دارم این کامنت رو مینویسم یادم اومد از ترسم و شرایط الانم..
ایا واقعا این خوشبختی نیس؟؟؟
چقدر خوشحالم ک ترسم ریخته و با عشق مادر شدم ن با ترس. و چ لحاظات خیییل خیلی خیییلی خوبی رو دارم تجربه میکنم ک برخاطز ترس های الکی ک داشتم این نعمت بزرگ رو 6 سال از خودم محروم کرده بودم ولی الان رااااضی راضی هستم.بهترین دوران حاملگی رو دارم میدونم ب خاطر باور هایی. هست ک در من وجود داره و ایمممان دارم ک بهترین و راحت ترین زایمان رو هم خواهم داشت…
چ جالب چ حرف هایی داره از ته ذهنم میاد بیرون و دوس دارم همه رو اینجا بنویسم…
الان فهمیدم ک وقتی ورودی هام تغییر کرد ترسم ریخت…منی ک صبح تا شب هررخانومی ک میدیدم از دوران بارداری و زایمان و بچه داری سختشون میگفتن و من هی ترسم بیشتر و بیشتر میشد و جالبه ک چقدر این حرف ها اون زمان زیاد بود دو رو ورم و این ترس از مادرشدن یکی از نتایج مخرب اون روز هام بود،یادم میاد ی روز ک خیلی این حرف ها زیاد بود و توی سایت هم کم کم فعالیتم رو شروع کرده بودم و استاد گفتن ک ورودی شما خروجی زندگیتون رو معلوم میکنه ی روز ی تصمیم شجاعانه گرفتم ک 40 روز با همممه قطع ارتباط کنم و ورودی هام فقط باشه استاد و فایل ها و کامنت ها…
اون روز ها نتایج مالی خیلی کم خودشون رو داشتن نشون میدادن ولی ولی ولی یه ارامش عجیبی داشتم اون روز ها خیلی زیاااد و الان ک دارم ب گذشته و حالم نگاه میکنم میبینم ک وااای دختر چقدر من رشد کردم چقدر بزرگتر شدم چقدر نگاهم ب دنیا و اتفاقات تغییر کرده چقدر حرف هایی ک قبلا باعث ترسم میشدن الان تقریبا میشه گفت ک دیگه هیچ حرفی باعث ترسم نمیشه…
چقدر دنیام تغییر کرده و چ روز های شیرینی رو تا ب امروز تجربه کردم…
چقدر ترس هام کمتر شده این بزرگ ترین دستاورد من هس
توی شغلم این ترس اذیتم میکرد ترس از معامله کردن از شکست خوردن ولی الان خیییلی خیلب کمتر میترسم و براحتی ترید میکنم شاید ب خاطر اینه ک فراوانی رو بیشتر از قبل باور دارم
ترس از مادر شدنم از بین رفته و الان یه مادر باردار هستم و ب امید خدا ب زودی حامین عزیزم رو بغلم میکنم(حتی این ایم رو هم از توی همین سایت ب دلم نشست)
چقدر خوشبختم ک بینا و هستم و از لحاظ ذهنی مقتدر هستم و سواد خوندن و نوشتن دارم و ب این سایت پر از اگاهی هدایت شدم و دارم رشد میکنم…
عکست که بسیار زیبای وبهت تبریک میگم .چون این کامنتت برای یکسال پیش هست .حامیان عزیزت الان تو بغلت هست و تقریبا ماشاءالله یک سالش شده باشه.
الهی که نامدار باشه.
میدونی این فایل هدایت امروزم بود و بعداز خوندن کامنت ها رسیدم به کامنت شما..
پرسیدم اینکه نوشتید باردار هستم و…
واین یک نشونه ای برای من..
من چند وقته که از خدا یه دختر زیبا و نخبه وسالم و صالح میخوام..چه جوریش نمیدونم ..و به عوامل بیرونی هم کاری ندارم همینجوری که به ابراهیم وزکریا ومریم دادی و همینجوری که به سپیده جانم دادی
به من هم بده .من تسلیم
وکامنت شما خوندم و کلی انرژی گرفتم و واقعا حرف خدا بود برای من.
عجب نشانه ای بودخدایاشکرت ،بی نظیرهمش درس ودرس برایم ،ذهن شماطوری شده که شمارابه مسیرهای عالی باایمان قوی که داریدهدایت می کندذهن پاک نتایج عالی درهرچیزی رارقم می زند،ایده های عالی تان چقدرمثمرثمربوده درزندگیم وهرلحظه وهرروزذهنم رابازمی گذارم برای یادگیری وهدایت خداوندی که مرابه سمت شمادوعزیزوسایت طلایی بی نظیرتان هدایت گرد،سپاسگزاروقدردانتان هستم ودعاگویتان هرلحظه دردفترشکرگزاریم.
چقدر دعای آخر این قسمت احساسم رو عالی کرد. این دعای همیشگی شما برای ماست. اما این بار وقتی گفتید عاشقتونم و برامون دعا کردید برای من با همیشه فرق داشت. پر از حس عالی شدم. الهی شکرت
سلام خانم شایسته نازنینم
نماد زن قدرتمند و موحد من
الگوی حی و حاضر من
چقدر هربار شجاعتتون رو تحسین می کنم. چقدر احساس عمیق شادیتون رو تحسین می کنم. چقدر عمل به الهاماتتون رو تحسین می کنم. چقدر همکار و همراه بودن خالصانتون رک تحسین می کنم. الهی شکر برای وجود و حضور شما
چه اتفاقاتی افتاد و چه بهبودهایی حاصل شد! وقتی چکش افتاد تو آب و بعد تموم شدن کار ی لحظه ی اشاره ای کردید که اونم براش ی فکری دارید. به ذهنم رسید که منظورتون همون آهن ربای غوله. و چقدر هیجان زده بودم با شما که نتیجه چی میشه. یعنی میدونستم پیداش می کنید. ولی بازم پر از هیجان بودم. خدارو سپاس واقعا چقدر هدایت ها ساده است. چقدر جواب مسائل پیش خودمونه. امروز کامنت برتر شکارچی نکات مثبت باشیم رو می خوندم. از آقای خوشدل عزیز. چقدر ایده اینکه تو هر درسی که از شما میگیرن تو روز چندین بار اونو برا خودشون پیاده می کنند ایده فوق العاده ای بود. گفتم شاگرد زرنگ های کلاس استاد این جوریناااا. اینه. اینه. و منم یاد می گیرم. منم تکاملمو طی می کنم. خدای من سپاسگزارم به مداری هدایتم کردی که این چنین الگوهایی رو می بینم. الهی شکرت. این سایت این صحبت های استاد و خانم شایسته ، کامنت های بچه ها . ارزشمندترین داشته ها و نعمت های منند. هم حالا و هم همیشه. الهی شکرت. سپاسگزارم که هدایتم کردی خدای من.
اینجا مامن امن من برای تمرکز به زیبایی ها و نکات مثبته. اینجا پر از ورودی های مثبت منه. الهی شکرت
برم فایل حجاب رو ببینم که مدتیه هی بهم الهام میشه. برم.
سلام ب استادان عزیزم و دوستانم
زندگی در بهشت قسمت 9 ( نجات سرباز راین) البته چکش سرباز راین
خدای من انعکاس آینه ای درختان باطراوت و سرسبز روی دریاچه چقدر زیباست، دیدنش چقدر ب آدم حس سپاسگزاری حس آرامش میده، میشه ساعت ها نشست و تماشا کرد.خدایا شکرت.
اینکه قبل از شروع هرکاری چه بسا کوچک ترین کار با توکل به الله مهربان شروع میکنید رو باید یاد بگیرم توی هرکاری. اتفاقا امروز معجزه ای رخ داد رفته بودم دادگستری و میخواستم به صورت معجزه وار 2 مهر تایید رو بزنن برام و قبلش از خدا خواستم خدایا میشه معجزه کنی، میخوام ببینم قدرت ات رو. میشه کارمند دادگستری نبینه عدم تطابق های تاریخ رو و تاییدش کنه چون اگر تایید نمیشد دردسرهای بعدش زیاد بود. و همینطور شد باورم نمیشد انقدر ذوق زده بودم ک همونجا در حیاط نشستم روی صندلی و عکسش رو برای عموم فرستادم(کار مربوط ب عمویم بود ک خارج از کشور است) گفتم ببین انجام شد و ویس دادم با کلیییی ذوق و شوق و گفتم خداروشکر خداروشکر معجزه شد و عمو هم تشکری کرد و گفت اره بعضی موقع ها از این اتفاقا میوفته. منظورش این بود ک شانس اوردیم و اینا. و پیش خودم گفتم چرا من خیلی بیشتر از عمو ذوق کردم چرا من بیشتر سپاسگزاری کردم بابت انجام شدن کار یکی دیگه.کاری ک اصلا برای من سودی نداشت. و اینجا بود ک فهمیدم ناعمه تغییر کردی تو از خدایت درخواست میکنی و میگی خدا کارهام رو پیش میبره. در سیستم اداری فقط خوبی ها و برخوردهای خوب از مردم می بینی، مردمی ک امروز خودشان پیش قدم میشدن برای راهنمایی من با رویی خوش از سرباز گرفته تا کارمندان.اینکه هر دو کارمند دادگستری نبینن تاریخ رو. اینکه می دیدم افرادی رو با چهره های ناراحت و عصبانی ک از این طبقه ب آن طبقه پاسکاری میشدن و آخر سر کارشان با هزار ناراحتی و بدوبیراه انجام میشد. خدای من عاشقتم همه این کارا رو تو کردی، ینی توکل کردن و انجام شدن عزتمندانه کارها ب همین راحتیه فقط باید بسپرم ب خودت ب همین آسونی ؟ استاد الان حرف شما رو متوجه شدم اینکه می گفتین معجزه پشت معجزه برای من رخ میداد هرجا میرفتم کارهام ب آسونی انجام میشد و این خود ثروت عه این احساس نابی ک با خدا داری، اینکه خودش کارهات رو پیش میبره نهایت حس خوبه نهایت زندگی خوبه.
کمک و همکاری و همراه بودن خانم شایسته عزیز بسیار برایم قابل تحسین است ک باید بسیار یاد بگیرم. بارها دیدم این همکاری چقدر رابطه زیباتری میسازه چقدر حس خوب خود آدم دریافت میکنه و چقدر افراد دیگه ب کمک تو خواهند آمد در آینده. با همکاری و کمک من در محل کارهایم روابط بسیار عالی میساختم و حتی کارآموزها را بسیار کمک میکردم و چقدر مورد عشق و محبت قرار میگرفتم و احساس میکردم روحم در حال بزرگ شدن هست. در خانه مان بدون هیچ جنگ و دعوایی همکاری میکنم و می بینم چقدر بیشتر دوست داشته میشوم. هذا من فضل ربی
استاد چه هدایتی شدین الله اکبر، قبل از پرت کردن آهنربا با حرف خانم شایسته مجدد چک کردین و قلاب رو سفت کردین . ک اگر با همون قلاب شل نیرفت پایین چیزی جز طناب نمی اومد بالا.
اون لحظه ذوق کردن تون( بخدا فکر کنم گرفتمش) برایم خیلی درس داشت.با اینکه از این آهنربا 3 تا تهیه کرده بودین، با اینکه آزادی مالی دارین و میتونستین بگین ارزش خاصی نداره ولی شما ب الهام خداوند چشم گفتین و با پیدا کردنش ارزش ابراز رو متوجه شدیم، اعتمادبنفس گرفتیم، ذوق زده شدیم، اعتمادمون ب هدایت های الله بیشتر شد. اینکه بدون شک بگیم چشم و انجامش بدیم.
باید یاد بگیرم ذوق زدن و سپاسگزار بودن بیشتر را.
چقدر خوبه رابطه دو انسان سپاسگزار و با ذوق و شوق و اینکه دوباره اون اتفاقات خوب و معجزات روزشون رو برای خودشون مرور کنن و همینجوری باعث رشد وجودی یکدیگر بشین و خداوند هم هی جایزه های بیشتری بهتون عطا کنه.
چقدر این صندلی تاشو روبروی ویو دیوانه کنندا دریاچه زیباست، دراز بکشی مثل استاد خود خودت باشی راحت باشی و از دیدن اون منظره لذت ببری.
استاد : اگر آدم ایمان داشته باشه ک همیشه برای هر مسئله ای راه حلی هست،هدایت میشه ب جوابش، فقط نا امید نشه و حرکت کنه حرکت حرکت حرکت
همه چیز دست ب دست هم داده بود تا انجام این الهام به درستی صورت بگیره، از باز نشدن گره و تا لب مرز باز شدن رفتن، از سفت کردن پیچ قلاب، از سفارش چند روز قبل آهنربا، از هدایت شدن خانم شایسته ب طناب. همه چیز از قبل مهیا شده وقتی ما ب یه تضاد برخوردیم ولی جوابش رو از قبل داشتیم.
اینکه خانم شایسته حتی در مورد درمان شون هم از خدا هدایت میخوان و هدایت میشن ب ایده عسل، اینکه خدا برای آرامش بیشتر و کم شدن احساس دردشون دید مثبت قضیه رو یادآوری میکنه و میگه احساس میکنم این نیش زنبود برام خوب بوده و بدن من نیاز داشته ب اون ماده سمی تا ایمنی اش بره بالاتر.
نگاه الخیر فی ماوقع داشتن( اتفاقا دیروز شعرش رو میخوندم و چقدر احساس نزدیکی ب خدا کردم مخصوصا قسمت های پایانی شعر و اشک از چشمام جاری شد)
اگر اتفاق به ظاهر ناراحت کننده ای برایمون افتاد حتما خیره و ما باید بتونیم نگاه مون رو ب اون اتفاق عوض کنیم و بگیم حتما خیره و در اینصورت نتیجه اش حتما خیر خواهد بود
چقدر این تفکر ب آدم آرامش میده، احساس توکل میده، اینکه خدا میگه بنده من آروم باش و صبور. اگر در این آزمایش با صبر و تقوا پیروز شی بعدا جایزه های عالی در انتظارت هست.
خدایا شکرت استاد و خانم شایسته عزیز ممنونم بابت تهیه و تدوین این فایل هدیه
صدق بالحسنی که باشی
در مدار فسنیسره للیسری قرار میگیری
.
دوباره این فایل بینظیر و ارزشمند رو بررسی کردم
فکرنکنم حالا حالا ها ازش دل بکنم
.
جهان با هررویدادی با ماحرف میزنه
یا نشانه ایست یا هدایتی یا رشدی
و همیشه اینچنین بوده و است
اما ازبین انسانها چندنفر هستن که شنوای و بینا باشن
چند نفر هستن که حواس جمع باشند به رویدادها
هررویدادی در هستی پیوستگی داره با دیگر رویدادها
مثلا من تابستون گذشته باکسانی اشنا شدم و روابطی زیبا و سراسر احترام شکل گرفت
و همینطور امکاناتی هم با اون افراد وارد فضای زندگی من شد
من هیچ نمیدونستم که چندین ماه بعد همین افراد و امکانات قراره دستان خداباشند، قراره کلیدهای باز شدن یک سری درها باشند
اینجا هست که درک اینکه بایستی از هر کس و هرچیز در زندگی ما ظهور پیدا میکنه نگاه لطف و حضور خدا داشته باشیم معنا پیدا میکنه، اینکه خوشحال باشیم که قراره نفعی برای ما داشته باشه
.
یک اهنربا هم میاد که هزاران درس به من بده و به نفع من باشه
اما نکته در درک این نیست که این اشیا و ادمهاا قراره چه برای ما بکنند نکته اینه که درک ایمان و اعتماد قراره کجای رویدادهای زندگی ما باشه
.
چیزی که خیلی دنبالشم
با تمام وجود
زندگی کردن
نفس کشیدن
حرکت کردن در بستر جریان ایمان و اعتماد و توکل و هدایت
تصویری که از این جمله تو ذهنم میاد میدونید مثل چیه؟
انگار که جریان ایمان و هدایت و توکل یک بستر رودخانه وسیع و بی نهایت باشه
نقطه نقطه این رودخانه ایمان هست
هدایت هست
و من به هر طرف که برم ناگزیر برخوردارم از همه اینها
و این زیباست
زیباترینه
و من در این جریان خوشحالترینم
.
همینک هم در این رودخانه هستم اما من بدنبال درک لحظه به لحظه ای جریانم
همسویی لحظه به لحظه این جریان
چیزیکه در زندگی استاد و مریم جان پررنگترینه
.
دوست دارم و با تمام وجود به دنبال تجربه این لذتم
عاشقتونم
بازهم برمیگردم به این فایل پراز جواهر
الخیر فی ماوقع
درود بیکران بر دث استاد عشق و بی نظیر و. سرشار از شور و شوق زندگی
خداایا چه ابمانی هست تو این بندگانت
چقدر ارزشمند هست این فایل و دیدگاه منتخب دوستان که واقعا کامل کردن این همه درس رو
نیروی درونم میگه یکبار دیدن و شنیدن کمه
یکبار خوندن کمه
باید بارها برگردم در طول روز به ابن گنج گرانبها
.
همه چیز چیدمان الهی هست
ازروزی که اهن ربا خریداری شد، برنامه الهی اش هم مشخص بود
روزیکه مریم بانو طناب سفید رنگ رو در تمییزکاری پیدا کرد، برنامه الهی اش مشخص بود
پس چطور ممکنه برای من انسان، من عزیز خداوند، از روزی که پا تو دنیا گذاشتم، رفتم فلان مهارت رو یاد گرفتم، فلان تجربه رو کردم برنامه الهی نباشه
حتی تجربه های به ظاهر نامناسب هم قراره به نفع من باشه
چه قانون رو بلد باشیم یا نه
دنیاا همینه
.
چقدر خوب مریم جان که شما اون تجربه کودکی خواهرتون به موقع یادتون میاد و چنین نگرش فوق العاده ای رو نشون میدید
اصلاا عالی هستید
.
اینقدر براتون همه چیز پر از زوق و شور هست
به قول دوستمون باید با باور عمیق به اینکه جواب میده حرکت کنیم
.
شوق نوشتن باعث شد این چند خط رو کامنت کنم
اما دلم میخاد تا هر چه وقت دارم امروز بیام و نکات این فایل رو بررسی کنم
.
عاشقتونم خدای مهربونم
سلام به استاد خوبه خودم و به خانم شایستهی گلم
و به دوستان عزیز
وااای از این هوای ابری و زیبا و این طبیعت بکر و دوست داشتنی که هر نفسی توش بکشیم، میره تا عمق جانه آدم و زندگی بخش و آرامش دهنده اس، وبه برکت وجود شما استاد نازنین و مریم خانم شیرین زبون داره هر روز زییاتر و زیباتر میشه این فصای رویایی و دل آرام.
استاد توی کامنت قبلی گفتم
، گفتم که حتی افتادنه چکش نه تنها شما رو ناراحت نکرد بلکه نقطه ی شروع یه ماجراجویی شیرین و جدید بود!؟ چفدددر میشد حس شادی با تمااامه وجدو رو در اون لحظه ی بیرون اومدنه چکش، توی چشاتون دید و چقددر مریم جان از اجرای این ایده ی الهامی که به قلبشون رسیده بود، شادمان بودن، و چقد من بیشتر و بیشتر ذوق کردم از این مدل زندگی کردن که هر لحظه ش میشه یه راه جدید برای لذت بردن و درس دادن به خودمون و جهان! چقددر زیبا بوداون قسمت که وقتی مریم جان رو زنبور میزنن، اونجوری نگاه میکنن که حتما برای من خوب بود و این یعنی رسیدن به مقام رضا! که هر چی از تو به من برسه، خیره مطلقه! وچقد من این نگاه رو میخوام و تحسین میکنم اینجور نگاه کردن به زندگی حتی در شرایطی که به طاهر نازیباست!
استاد چقد این چالش هایی که شاید به ظاهر کوچیک هستن، لذتی بزرگه برای زندگی، یادمه لب هر جوی آبی که میرفتیم، برگ یا قایق کاغذی مینداختیم توی اب و دمبالش میکردیم و از حرکتش توی آب لذت میبردیم، و مسابقه میزاشتیم که ببینیم قایق کی سالم به یه نقطه ی خاص میرسه، و کلی ذوق و شادی و لذت و الان میدونم که زندگی یعنی همین لحظه لحظه هایی که لذت بردیم از تجربه ی زندگی، یعنی از همینجایی که هستیم، با همین امکانات، بیشترین لذت رو تجربه کنیم، چقدددر لذت بردم وقتی گفتید که خداوند از قبل شما رو به این امکان و ایده هدایت کرده بود و از قبل اسبابش فراهم شده بود و اکثر اوقات راهکار در خوده مسئله اس و گفتید که حتی هری هم میگه وقتی مسئله ای برای بدنشون پیش میاد از گیاهان و داروهای همون منطقه مصرف میکنن، و چقددر این هدایت زیبا و دلچسبه و زندگی با هدایت خداوند چقدر راحت و شیرینه، من این هدایتها رو میخوام، لحظه به لحظه، هر چند که میدونم خداوند هر لحظه داره منو هدایت میکنه (تو با منی اما، ولی این منم که از خودم دورم)
شادی و آرامش و لذت روز افزون رو براتون میخوام
دوستتون دارم
عشق منید شماها
به نام الله یکتا
سلام به استاد بزرگوار و مریم مهربان
سلام به خانواده عزیز عباسمنشی
سلام به آقا مهدی عزیز ،مریم جان و الا جان برای کامنت بسیار زیبایشان،خیلی خیلی لذت بردم و استفاده کردم . پروژه غریق نجات
نجات چکش
توکل به الله مهربان
استاد عزیزم و مریم بانو مهربان با کمک یکدیگر آماده نجات چکش هستن
حالا ببینیم چه گنجهایی بیاد بالاااا
چه ذوقی دارید شما دو عشق
گرفتم گرفتم باور کن
پسر بیار بالا
خدایا خودت کمک کن این معجزه رخ بده
ببین
ببین
باورت میشه
نگاهش کن
نگاهش کن
نگاهش کن
خداااای من
چه منظره زیبایی بود لحظه نجات چکش!!!
استادجان چه شور و شوقی دارید!
مریم جان چه ذوقی دارید!
به به ارزش ابزار!
به به تحسین استاد!
دم مریم جان گرم که به استاد گفته اینکارو انجام بدیم
دم استادجانم گرم که تایید کرده حرفهای مریم جانو
به به پاکسازی پارادایس،نحات چکش،تدوین دو سه جلسه سریال زندگی در بهشت
به به استاد جان درمورد اموراتی که درطی روز انجام دادن چه تحسینی میکنه اونم با اعماق وجودش و بالذت فراوان!!!
توکل کردن
حرکت کردن
ایمان به حل مسئله
تایید ، تحسین و تصدیق
تک تک ثانیه های این سریال برام درس هست
در لحظه لحظه این سریال خداوند یکتا حضور داره،این اتصال به خداوند متعال ، پیامدهای فوق العاده ای به همراه داره جوری که بعد از نیش زنبور بگی احساس میکنم خوبه برام و یه جاهایی از بدنم نیاز داشته به این ماده داخل نیش زنبور عسل.
الخیر فی ما وقع
مریم جان ،منم دقیقا مثل شما چنین تفکری دارم
چه نگاه زیبایی!
نگاه ما اتفاقات ما را رقم میزنه
اگر یه اتفاقی افتاد حتما خیره
و با این نگاه ،نتیجه حتما خیر میشود
احساساتتو کنترل کن و بگو این به نفعم هست و این خبر خوبیه و حتما به نفعت نتیجه میده.
استاد جانم و مریم جانم متشکرم از این فایلهای زیبا و درسهای بینظیری که با میدید.
دوستتان دارم
سلام عشقای من.
عاشقتونم که انقدر ذوق زده شدین.
این آهنربای کوچولو ولی قوی به چکش غول آسا مغلوب شد خیلی عجیبه و مهیج البته.
وقتی که هدایت الله در همه ی امور زندگی باشه،حتی در سفت کردن قلاب آهنربا هم هدایت می شید و روز روزِ مفیدی میشه براتون.
از این فایل شاد و حال خوب کن
آموختم که :
دورنما +ایمان=حرکت و سپس نتایج عالی.
چطور میشه که یه آهنربا رو سفارش می دید برای اینکه توی گچ دیوار میخ آهنی رو پیدا کنیداونم برای یه خونه ی دیگه ،بعد انقدر این آهنربا کارآمد از آب درمیاد که چند تای دیگشم سفارش می دید برای داخل
RVوپرادایس.که الان به درد بخوره برای خیلی از کارها حتی توی آب.
اگر این هدایت نیست پس چیه؟
یا مثلا جریان طناب که توی ذهن خانم شایسته مونده بود.
این جملات طلایی استادجانم رو دارم توی مغزم حکاکی می کنم.
(برای هر مسئله راه حلی هست و اغلب راه حلها پیش خودمونه .)
چه مثال خوبی زده لری که هربیماریی به وجود میاد راه حلش توی گیاهای همون منطقس درست مثل واکسن…
و عسل که خودش یه پادزهره برای التیام گزیدگی نیش خودِ زنبور.و چه تفکر قشنگی دارید که برای تقویت سیستم ایمنی بدن این گزیدگی ها لازمه.
الخیر فی ما وقع
الله اکبر که هنوز شب نشده چوبهای روی آب رسید به ساحل.ای ولله به مسیر هدایت الهی که بسیار سریع و آسان هست و هیچ وقت مارو رها نکرده مخصوصا اگر هدف هم الهامی باشه.
استاد جون آخه چقدر ایمانتون قویه که ازشب قبل که بهتون این هدف الهام شده اگر هوا روشن بود قصد انجامشومی کردین.چوبها و عنکبوت ها وزنبورها هم از اونجا ریشه کن شدن.
الله اکبر که ترستون از زنبورها کاملا برطرف شده مریم جانم.
بوس به کله ی هردوتون.
عاشقتونم .
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
پروژه غریق نجات. قرار است چکش را از دریاچه به وسیله آهنربا بیرون بیاورید.
آهنربا را با نخی محکم گره زدید و آن را به دریاچه فرستادید. و بالاخره چکش هیولا نمایان شد و سر از دریاچه بیرون آورد. خدا وکیلی آهنربایی که250 کیلو را بلند و حمل می کند خیلی پهلوان است.
امروز روز خوبی بود. خوشحالی و لذت بردن استاد.
در مورد اتفاقاتی که برای همه شاید عادی باشد و یا آن را بی ارزش می دانند شما با ذوق و شوق و علاقه در باره آن صحبت و قوانین را با مسایل به ظاهر ساده تفسیر می کنید.
یادآوری خاطرات گذشته که چرا این آهن ربا را سفارش داده بودید آن هم نه یکی سه عدد. و یا خاطراتی دیگر که هر کجا احساستان را خوب نگه داشتید و ذهن خود را توانستید کنترل کنید نتایج عالی را بدست آوردید.
مطمیننا اگر صاحب قبلی این خانه این جا را ببیند حتما شگفت زده خواهد شد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام ب استاد عزیزم و مریم خوبم
بریم سراغ این فایل بی نظیر…
فراوانی ک دارین رو دوس دارم
همکاریتون رو دوس دارم
هدایت هایی ک میشین رو دوس دارم،اینکه رفتین سراغ سفت کردن طناب و دیدین ک غلاب خود اهنربا سفت نیس…تازه بعدش ک چکش رو اواردین بالا دیدن ک طناب دشاته باز میشده،چقدر همزمانی هاتون رو دوس دارم ک اگ کار پیدا کردن چکش بیشتر طول میکشید هم چکش رفته بود هم اهنربا..
چقدر حستون رو موقعی ک چکش رو احساس کردین گرفتین رو دوس دارم ای خداای من چقدر دوس داشتنی هستین شما…
چقدر قشنگ شگفت زده میشین عزیززززم …
تو فایل های شما همش ارزش ابزار رو بیشتر و بیشتر درک میکنم ..
چقدر قشنگ دارمرمیبینم ک شما قانون رو دارین همش تو زندگیتون اجرا میکنید مثل همین ک یاداوری میکنید برای خودتون اتفاقات خوبی ک در طی روز براتون افتاده،تو تمرین ستاره قطبی شبا ک میخوایم بخوابیم همین کار رو گفتین ک ما انجام بدیم تا فرکانسمون تنظیم بشه و بعد بخوابیم ولی شما در طی روز هم دارین این کار رو انجام میدین و تمرکز میکنید ب زیبایی ها ،اتفاقات خوبی ک در طی روز تحربه کریدن رو هی ب خودتون یاداوری میکنید ،شکرگزاری میکنید و احساس خوب دارین و سعی میکنید ک همیشه در مدار درست باشین منم باید یاد بگیرم ک در طی روز همیشه اگاهانه مراقب مدار و فرکانس هایی ک میفرستم باشم ن فقط موقع انجام تمرین هام….
((ادم اگر ایمان داشته باشه حرکت میکنه))
عجب جمله طلایی واقعا…
من تو زندگیم وقتی ک مثل مریم عزیزم اون صحنه اخر رو میدیدم و ایمان داشتم ک این کار عملی میشه دست ب کاررمیشدم و ب طرز جادویی خدا برام جاده رو اسفالت میکرد تا من استارت بزنم و در طی مسیر کلی بهم حال میداد حالا بعضی وقتا در طی مسیر ایمانم کم میشد و شل میکردن نتیجه دلخواه جاصل نمیشد ولی موقع هایی ک اون انرژی و انگیزه اولیه رو حتی در طی مسیر داشتم نتایج خارق العاده ای میگرفتم..
چ از لحاظ شغلم چ از لحاظ کار های خونه و تغییر وسایلم ،من این جمله استاد رو زیاد تو زندگیم تجربه اش کردم…
این حرف مریم عزیزم ک گفتن من همش این لحظه بالا اومدن چکش رو تو ذهنم میدیدم این رو هم زیاد تجربه اش کردم و اتفاقا این روز ها ب موردی برخوردم ک باید بشینم رو خودم کار کنم و واقعیت ها رو جلوی ذهنم بزارم ک این کار هم شدنی هست و من از پسش بر میام مثل دفعات قبل،باید نتایج قبلی رو ب یاد بیارم و نتیجه دلخواهی رو هم ک میخوام بدست بیارم رو هم توی ذهنم ببینم مثل بالا اومدن چکش ب وسیله اهنربا…
((هر بیماری ک اتفاق میوفته جوابش تو گیاهان همون منطقه اس))
این حرف من رو یاد حرف خدا انداخت ک با هر سختی اسونی هست….
چقدر این خدا باحاله واقعا ک حتی از توی طبیعتش داره بهمون درس میده و اینکه قانون در همه جا و برای همه کس و همه چیز یکسانه…
راه حل تمام مسائل در درون خود من هست…من ب مسئله ای ک خوردم ایمان دارم میدونم ک خودم باعث این شرایط شدم خودم با باور های خودم ،با طرز فکر خودم ، با بی ایمانیم…
و خوشحالم ک دیگ الان هر چی هر چی پیش میاد سریع ب خودم میام ک ببین چی تو باور هات هست ک الان داری این لحظه رو تجربه میکنی چ اتفاق خوب و چ اتفاق ب ظاهر بد…
خداروشکر توی این روز ها تجربیات خیلی خوبی داشتم و ب هر چی ک میخواستم میرسیدم تا اینکخ نتایجی ب حدی رسید ک قشنگ فهمیدم الان داره احساس عدم لیاقتم کار میکنه و از همون جا ضربه خوردم…
خیلی خوشحالم ک تقریبا تمام اتفاقات زندگیم رو میفهمم از کجا داره اب میخوره و فقط کار کردن روی باور هامو زیاد توش خوب نیستم و همینحور دست و پا شکسته ک دارم پیش میرم نتایجم خیلی خوب بوده تا الان …
با هر سختی اسونی هست….
هرربیماری جوابش تو گیاهان همون منطقه اس…
چقدر این خدا و دنیاش و قانون هاش دوست داشتنی هس واقعا و چقدر احساس خوشبختی بهم دست داد ب خاطر انسان بودنم ،ب خاطر سپیده بودنم و بخاطر شاگرد بهترین استاد ک زندگیشون هم کلی کلی درهای اگاهایی رو ب روم باز میکنه ….
زنبوری ک نیش میزنه و الهام میشه ک برو از عسلش بریز رو زخمت چ جالب واقعا….
چقدر نگاه مریم عزیزم رو دوس دارم ک وقتی زنبور نیشش میزنه میگه احساس میکنم خوبه برام شاید ی جایی از بدنم نیاز داشته ب این سمه ب این ماده…
خدای من چقدر یه ادم میتونه با خودش و خدای خودش در صلح باشه ک چنین نگاهی رو توی اون شرایط داشته باشه…
منم دفع قبل ک این فایل رو دیده بودم این نگاه رفت تو ذهنم ک اگ ی موقع ی همچین شرایط مشابهی برات پیش اوند میتونی این رو نگاه ر داشته باشی و ازش سود ببری،
خب خداروشکر از اون موقع تو چنین موقعیتی نبودن ولی ترسم از حیوانات خیلی کمتر شده خیلی،منی ک قبلا تا یه مارمولکی میدیدم و فقط جیغ میکشیدم اصلا مهم نبود ک اون چ همه ازم فاصله داره فقط چون تو دایره دید من بود من فقط جیغ میکشیدم ولی الان متوجه شدم ک حتی اگ نزدیکمم باشه جیغ نمیکشیدم و اصلا انگار ک ندیدمش و اون خودش میره و فک میکنم ب خاطر یه همچین نگاه قشنگی ک مریم عزیزم داشته منم اینقدر نسبت ب این موضوع ارام تر شدم…
چقدر دارم متوجه رشد هایی ک توی این سایت داشتم میشم چقدر من با شما زندگی کردم ک چقدر باهاتون بزرگ تر شدم…
چقدر ارامشم بیشتر شده ،منی ک اغلب ادم ارومی بودم ولی الان میتونم ببینم و درک کنم ک چقدر ارامشم بیشتر و بیشتر شده ،چقدر ترس هام توی این سایت کمتر شده ،یکی از ترس هام همین مارمولک و حیوانات بود ک الان خیلی کمتر شده…
یکی از ترس های دیگه ای ک داشتم مادر شدن بود و این سایت و اعضاش تاثیر خیییلی زیادی داشتن در اینکه ترسم از مادرشدن بریزه و الان پسر عزیزم توی راهه قرار ب جمعمون اضافه بشه…الان ک دارم این کامنت رو مینویسم یادم اومد از ترسم و شرایط الانم..
ایا واقعا این خوشبختی نیس؟؟؟
چقدر خوشحالم ک ترسم ریخته و با عشق مادر شدم ن با ترس. و چ لحاظات خیییل خیلی خیییلی خوبی رو دارم تجربه میکنم ک برخاطز ترس های الکی ک داشتم این نعمت بزرگ رو 6 سال از خودم محروم کرده بودم ولی الان رااااضی راضی هستم.بهترین دوران حاملگی رو دارم میدونم ب خاطر باور هایی. هست ک در من وجود داره و ایمممان دارم ک بهترین و راحت ترین زایمان رو هم خواهم داشت…
چ جالب چ حرف هایی داره از ته ذهنم میاد بیرون و دوس دارم همه رو اینجا بنویسم…
الان فهمیدم ک وقتی ورودی هام تغییر کرد ترسم ریخت…منی ک صبح تا شب هررخانومی ک میدیدم از دوران بارداری و زایمان و بچه داری سختشون میگفتن و من هی ترسم بیشتر و بیشتر میشد و جالبه ک چقدر این حرف ها اون زمان زیاد بود دو رو ورم و این ترس از مادرشدن یکی از نتایج مخرب اون روز هام بود،یادم میاد ی روز ک خیلی این حرف ها زیاد بود و توی سایت هم کم کم فعالیتم رو شروع کرده بودم و استاد گفتن ک ورودی شما خروجی زندگیتون رو معلوم میکنه ی روز ی تصمیم شجاعانه گرفتم ک 40 روز با همممه قطع ارتباط کنم و ورودی هام فقط باشه استاد و فایل ها و کامنت ها…
اون روز ها نتایج مالی خیلی کم خودشون رو داشتن نشون میدادن ولی ولی ولی یه ارامش عجیبی داشتم اون روز ها خیلی زیاااد و الان ک دارم ب گذشته و حالم نگاه میکنم میبینم ک وااای دختر چقدر من رشد کردم چقدر بزرگتر شدم چقدر نگاهم ب دنیا و اتفاقات تغییر کرده چقدر حرف هایی ک قبلا باعث ترسم میشدن الان تقریبا میشه گفت ک دیگه هیچ حرفی باعث ترسم نمیشه…
چقدر دنیام تغییر کرده و چ روز های شیرینی رو تا ب امروز تجربه کردم…
چقدر ترس هام کمتر شده این بزرگ ترین دستاورد من هس
توی شغلم این ترس اذیتم میکرد ترس از معامله کردن از شکست خوردن ولی الان خیییلی خیلب کمتر میترسم و براحتی ترید میکنم شاید ب خاطر اینه ک فراوانی رو بیشتر از قبل باور دارم
ترس از مادر شدنم از بین رفته و الان یه مادر باردار هستم و ب امید خدا ب زودی حامین عزیزم رو بغلم میکنم(حتی این ایم رو هم از توی همین سایت ب دلم نشست)
چقدر خوشبختم ک بینا و هستم و از لحاظ ذهنی مقتدر هستم و سواد خوندن و نوشتن دارم و ب این سایت پر از اگاهی هدایت شدم و دارم رشد میکنم…
خدایا شکرت برای تمام هدایت هات….
سلام سپیده عزیزم.
عکست که بسیار زیبای وبهت تبریک میگم .چون این کامنتت برای یکسال پیش هست .حامیان عزیزت الان تو بغلت هست و تقریبا ماشاءالله یک سالش شده باشه.
الهی که نامدار باشه.
میدونی این فایل هدایت امروزم بود و بعداز خوندن کامنت ها رسیدم به کامنت شما..
پرسیدم اینکه نوشتید باردار هستم و…
واین یک نشونه ای برای من..
من چند وقته که از خدا یه دختر زیبا و نخبه وسالم و صالح میخوام..چه جوریش نمیدونم ..و به عوامل بیرونی هم کاری ندارم همینجوری که به ابراهیم وزکریا ومریم دادی و همینجوری که به سپیده جانم دادی
به من هم بده .من تسلیم
وکامنت شما خوندم و کلی انرژی گرفتم و واقعا حرف خدا بود برای من.
عاشقتم…
حامیان جان رو هم از راه دور میبوسم.
دروداستادعزیزم ومریم مهربانم
وهمه دوستان عالیم
عجب نشانه ای بودخدایاشکرت ،بی نظیرهمش درس ودرس برایم ،ذهن شماطوری شده که شمارابه مسیرهای عالی باایمان قوی که داریدهدایت می کندذهن پاک نتایج عالی درهرچیزی رارقم می زند،ایده های عالی تان چقدرمثمرثمربوده درزندگیم وهرلحظه وهرروزذهنم رابازمی گذارم برای یادگیری وهدایت خداوندی که مرابه سمت شمادوعزیزوسایت طلایی بی نظیرتان هدایت گرد،سپاسگزاروقدردانتان هستم ودعاگویتان هرلحظه دردفترشکرگزاریم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام استاد جانم
چقدر دعای آخر این قسمت احساسم رو عالی کرد. این دعای همیشگی شما برای ماست. اما این بار وقتی گفتید عاشقتونم و برامون دعا کردید برای من با همیشه فرق داشت. پر از حس عالی شدم. الهی شکرت
سلام خانم شایسته نازنینم
نماد زن قدرتمند و موحد من
الگوی حی و حاضر من
چقدر هربار شجاعتتون رو تحسین می کنم. چقدر احساس عمیق شادیتون رو تحسین می کنم. چقدر عمل به الهاماتتون رو تحسین می کنم. چقدر همکار و همراه بودن خالصانتون رک تحسین می کنم. الهی شکر برای وجود و حضور شما
چه اتفاقاتی افتاد و چه بهبودهایی حاصل شد! وقتی چکش افتاد تو آب و بعد تموم شدن کار ی لحظه ی اشاره ای کردید که اونم براش ی فکری دارید. به ذهنم رسید که منظورتون همون آهن ربای غوله. و چقدر هیجان زده بودم با شما که نتیجه چی میشه. یعنی میدونستم پیداش می کنید. ولی بازم پر از هیجان بودم. خدارو سپاس واقعا چقدر هدایت ها ساده است. چقدر جواب مسائل پیش خودمونه. امروز کامنت برتر شکارچی نکات مثبت باشیم رو می خوندم. از آقای خوشدل عزیز. چقدر ایده اینکه تو هر درسی که از شما میگیرن تو روز چندین بار اونو برا خودشون پیاده می کنند ایده فوق العاده ای بود. گفتم شاگرد زرنگ های کلاس استاد این جوریناااا. اینه. اینه. و منم یاد می گیرم. منم تکاملمو طی می کنم. خدای من سپاسگزارم به مداری هدایتم کردی که این چنین الگوهایی رو می بینم. الهی شکرت. این سایت این صحبت های استاد و خانم شایسته ، کامنت های بچه ها . ارزشمندترین داشته ها و نعمت های منند. هم حالا و هم همیشه. الهی شکرت. سپاسگزارم که هدایتم کردی خدای من.
اینجا مامن امن من برای تمرکز به زیبایی ها و نکات مثبته. اینجا پر از ورودی های مثبت منه. الهی شکرت
برم فایل حجاب رو ببینم که مدتیه هی بهم الهام میشه. برم.
دوستون دارم
آفرین