https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/04/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-04-30 09:13:372024-12-21 12:05:03سریال زندگی در بهشت | قسمت 9
390نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به شما الهام خانم زیبا و ابراهیم جان عزیز ممنونم از این حس زیباتون که به منم منتقل کردید خداروشکر میکنم بخاطر هر آنچه که به ما داده بخاطر سیرت و صورت زیبا بخاطر وجود نازنین هایی مثل شما واقعا خداروشکر از شما هم سپاسگزارم
این کامنتتو صب برای تمرین ستاره قطبیم از خدا خواسته بودم مررررسی ازت شکرت خدایا شکر
به نام اله مهربان و هدایتگر به نعمت ها به آسانی و با لذت
سلام خدمت استادم و خانم شایسته عزیز
و سلام خدمت دوستان همیشه فعالم در این سرزمین رویایی
خداروشکر میکنم که هدایت شدم به قسمت نهم از سریال زندگی در بهشت
و خداروشکر میکنم که مصادف شد با جلسه اول و دوم توحید عملی و عزت نفس…
انگار این قسمت کارگاه عملی من شد تا با اساتید راهنما ،تجربه ها و اگاهی های بیشتری کسب کنم…
چقدر خوب شد استاد که این اهنربا و چکش رو سفارش دادین تا هم وسایل و ابزار واسه کار برای خانه و محیط باشه و کارهارو آسان بکنه و هم ابزاری واسه خودسازی و بهبود روند رشد ما برای راحت انجام شدن کارها…
الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی بیوفته نتیجه ش خیر و خوبی هست
دیدن نتیجه پایانی و خداروشکر گفتن
قصد انجام کارها
تصمیم گرفتن و انجام دادن با این باور که نتیجه به نفع منه
اگر شجاع باشی همه چیز برات اسون میشه ..همه چیز یعنی خودت جهان و خداوند
هر مشکلی پیش بیاد راه حل در خود مشکل هست
خداوند هدایت میکنه
راا حل ها همیشه هستند
احساس خوب =اتفاق خوب
سپاسگزاری کردن از خدا و دستانش
تایید و تحسین کردن دیگران و خودمون بابت توانایی هاشون
سپاسگزاری کردن از داشته هامون
اصن این که میگیم خدایا هدایتمون کن به زیبایی های بیشتر یعنی دیدن نعمت های به ظاهر کوچیک توی زندگی..دیدن منظره آب و درختا…دیدن تلاش خانم شایسته وقتی درختارو قطع کرده
اعتماد به خدا و توکل کردن حتی توی گره زدن و انجام کارهای ساده مث دراوردن چکش که استاد بازم میتونست بخره
از انجام دادن کارهای ساده مث پاک سازی محیط پرادایس و شوق و ذوق نشون دادن
از آسون گرفتن به خودمون حتی جلوی دوربین
واقعی بودن و نقش بازی نکردن
بیاد اوری تجربه خوب و بدرد بخور مث عقرب و نیش زنبور که باور مارو نسبت به هدایت و قانون بیشتر میکنه..منم باید یاد بگیرم
و اینکه هدایت خدا خیلی ساده ست و پیچیدگی نداره..
مث دم دست بودن طناب سفیده..اهنربا ..باز بودن فضا واسه راحت بالا کشیدن چکش از آب..حتی خانم شایسته از ماهیا میخاد یه حرکتی بزنن ((((:
و دیدیم که بعد از کشیدن چکش از آب،باقی فیلم هدایت شد به احساس خوب بعد از انجام کار..
اصن دیدن استاد که روی صندلی نشسته و راحت داشت با خودش و خدای خودش رازو نیاز میکرد و در ذهنش سپاسگزاری خدا جاری بود..
همیناس که باعث شده دوباره بیام و سریال رو از اول ببینم..چون نمیشه ازش گذشت ..چون پر از نکته س..چون استاد و خانم شایسته دوتا نمونه زنده و الگوی درست و بجا و عالی برای خلق و تجربه زندگی دلخواه مون هست…این دو نفر مال هزار سال قبل نیستن ..اینا مال همین الانه که داریم میبینیم..و اگر دل به هدایت خدا و اثر بخشی جدی و دقیق قانون ندیم،یقینا به خودمون ظلم کردیم …بهتره که اجازه بدیم خدا نقش خودش رو بازی کنه و قدرت رو در زندگی به خودش بدیم..
از خدا میخوام از همین لذت هایی که دارید میبرید خداوند بیشتر و بیشتر به استاد و خانم شایسته و دوستان همراهم عطا بکنه و اگاهمون کنه به ریز ترین نعمت ها که همونا ذره ذره پای مارو توی مسیر محکم میکنه تا تکاملی پیش بریم و طبق قانون هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر به نعمت های بیشتر..الهی آمین
استاد چقدر قشنگ شد ویو پارادایس. و تحسین میکنم شجاعتتون و مصمم بودنتون رو.
تحسین میکنم شناخت خوب از خودتون رو، که تکلیفتون با خودتون مشخصه که آقا من سادگی آزادی راحتی دوست دارم و زندگی و کار و دیزاین خونه رو بر این اساس میچینم و نظر مردم هم برام مهم نیست، چقد این شناخت و مصمم بودن باعث سرعت پیشرفت میشه. که این نتیجه ی شناخت خودتون و ایجاد احساس خودارزشمندی هست.
منم این دوسال ک ب تضاد خوردم و دارم کار میکنم ،تا حد خیلی زیادی خودمو دارم میشناسم نسبت به قبل،و تکلیفم با خودم زندگی و خواسته های واقعیم مشخص شده. البته فقط دارم میشناسم و بعضی جاها حریف تغییر خودم میشم و بعضی جاها نمیشم و میدونم تکامله شخصیت غالب یک شبه عوض نمیشه.
استاد جان این فایل برای من بود اصن، دوتا نکته ی اساسی گفتین که من این روزا سعی میکنم کار کنم روش. اینایی که میگم سعی میکنم چون گاهی سخته حریف ذهن شدن، هی اون میخاد بکشه به یک سمت،من یک سمت، ولی در نهایت میام میگم ببین بچه من رییسممم من کسی هستم که قدرت دازه افکاز زو انتخاب کنه ،نه افکاز منو ببره هر جا ک خواست، پس حرف حرف منه و تامام.
خب دوتا نکته ی که گفتم، اول اینکه هر منظقی بود میگفت نرده ها رو خراب نکنید حیفه، ولی شما تصویر نهایی رو ذیده بودین. اون لذت که در ذهن شما بود نمیذاشت منصرف بشین،
دقیقا مث من، یک هدفی دارم در حال حاضر بخاطر ترمزام طول کشیده ، ولی چون لحظه ی نهایی رو دیدم و بازم میبینم ،نمیتونم بیخیالش بشم، دنبال خلقشم.
و نکته ی دوم، اینکه باور کنی هر مساله ای یک راه حل دازه و یا اینکه نداره، دوتا مسیر مختلف ،جهان مختلف، عملکرد مختلف، انگیزه ی مختلف رو بوجود میاره، من اینو ک تو شیوه ی حل مسایل شنیدم خیلی دیدم ب مساله عوض شد، مصمم تر شدم ادامع بدم تا ب راه حل هدایت بشم.
و استاد بازم تحسین میکنم آزادی مالی زمانی مکانی شما رو که نظیرش رو ندیدم،، ملک زیبای درندشت، اختیار تام، توانایی مالی کافی بزای خریدن هر ابزاری،برای هر تجربه ای، و آزادی زمانی برای استفاده از اون ثروت رو تحسین میکنم ،و نشان میدهد پس میشود باید باورای مناسب باشع و ب سمتش حرکت کنی.
و نکته ی بعدی که دید مریم جان بود به نیش زنبور و شما گفتین ک این دید ما رو ب خوشبختی میرسونه، استاد من دارم تلاش میکنم دیدمو ب زنذگی و مسایل اینجوری کنم و الحق که زندگی آسونتر میشه، چند مثالش از تجربه ی این چند روزم.
من کلا آذمی هستم که ب افراطیت مذهبی و غمگین بودن علاقه ای نداشتم حتی از بچگی، حتی قبل از آشنایی با شما و حتی قبل از دونستن اینکه غم شیظانه نه خدا، ذهنم وقلبم قبول نمیکرد برای رسیدن ب خدا باید گریه کنی ضجه بزنی،، برای همین کلا از محرم خوشم نمیومد، این روزا من در جایی هستم که ب محرم اعتقاد زیادی دارن، خب من به اعتقادات کسی کاری ندارم، ولی برای من سخت بود،غروبا میرغتم پیاده روی و همه جا سیاه پوش و نوحه و نذری ، دو سه روز دیدم حالم گرفته میشه، و اعصابم خورده ک چزا چنین جایی هستم،
بعد گفتم نه بیام دیدمو عوض کنم، خب اول گفتم اینا چ خواسته یی در من ایجاد کزد،اینکه کشور آزاد با فرهنگ آزاد، و گفتم که من که از اینجا میرم و دیگه در زندگی چنین فرهنگی نمبینم ، یه مدت کوتاهه بیا سخت نگیر ب خودت ،و بیام ب چشم یک توریست نگاه کنم.
یعدش الان چ لذتی میتونم ببرم از این شرایط و امکاناتی که هست،اومدم ب چشم یک فستیوال و مراسم مذهبی نگاه کردم، اومدم دیدم تمام خیابونا نذری میدن، تمرکز کردم روی فراوانی و ثروت که از زمین و زمان ثروت نعمت میباره، و خونه هایی رو دیدم که آقا درشون بازه مردم گروه گروه میان غذا میخورن میرن، تحسین کردم توانایی مالیشون رو ، جایی هستم ک نعمت و فراوانی هست.عشق مردم به هم که همو دعوت میکنن، واومدم ب صلح رسیدم نجنگیدم، لباس سیاه پوشیدم و ذوق کزدم از اینکه چقد خوشتیپ شدم. زمانی که پیاده روی میرم برای احترام ب فرهنگشون و راحتی خودم که نخام انرژیمو صرف نگاه های مردم کنم ،صرف لذت بردن کنم و رفتم پیاده روی و یک آهنگ شاد یا فایلای استاد رو میذاشتم ایرپادم و نذری جوس، شیر، سوپ میگرفتم و دعوت میشدم خونه ی مردم و هی شکر نعمت و فراوانی، طوری اون چند روز شد خونمون پر شد از غذا میوه و جوس واینا و هی شکر کزدمو و اتفاقا یک پولم واریز شد برامون و هی چرخه ی مثبت نعمت و لذت بیشتر شد و من با جایی ک بودم ب صلح رسیدم با تغییر نگاهم.
و یا مثال دیگه ش ، با یکی از اعضای خانواده همش تنش و دعوا داشتم، خب با گرفتن مسولیت و بررسی رفتارا و باوزای اشتباه و سعی در جایگزین کردنشون با رفتار مناسب طبق قانون کردم و مشخص کرذن اصول برای این رابطه، اما چالشی ک برام بود این بوذ خب من درسته تصمیم گرفتم ولی هنوز در اون فرکانس هستم و هنوز ک خارج نشدم و جای سخت اینجا بوذ که وقتی بازم اون زفتارا و حرفا رو میشنوم واکنش نشون ندم و بر تصمیمم بمونم و اعراض کنم،، اومدم دیدمو اینجوری عوض کردم
این ن تنها اتفاق بد نیست،بلکه یک لطف خدا در حق منه که یک بنده ش رو برای من مامور کردع که نکات ضعف شخصیتم مث عصبی شدن، واکنش گرا بودن، نگران نظر بقیه دربازه خودم بودن رو، وصل کردن احساس خوبم ب واکنش بقیع رو بشناسم و حل بشه، چون من میخام یک رابطه ی عاطفی بینظیری داشته باشم، خدا ک نمیاد ی پسر پرفکت بزام بنذازه از آسمون، کسی ک میاد مطابق با شخضیت منه، و شخصیت منم ک با دکمه عوض نمیشه، کمک خدا اینه ک در شریطی قرار بگیرم ک کار کنم و عوض بشه، پس این موقعیتم خوبه و این آدمم دازه ب من کمک میکنه برای بهتز شدن.
و البته ک من هدف توانایی مالی و بیزنس موفق رو در آینده دارم، چنین شخصیت ضعیفی ک نمیتونه صاحب یک کسب و کار موفق باشع، خداوندم پاسخ داده ب درخواست های من، داره منو آماده میکنه.
فعلا تونستم ب حالت خنثی برسم در مقابل رفتارشون، ان شالا بتونم مرحله ی بغدی وقتی چینن رفتاری میبنم یا ایشون رو میبینم در ذهنم سپاسگزارش باشم ،تا اینکه یا جهان روی دیگه ش رو ب من نشون بده، یا از مسیر هم جدا بشیم.
امیدوارم خداوند کمکم کنه و ب من ایمان و تعهدی از جنس شما استاد عزیزم بده که این مسیر رو ادامه بدم و چنین بهشتی زو برای خودم در این دنیا بسازم و البته آخرت که ادامه ی همین دنیاست
سلام ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون و چقدر خوب که راه گشا بود برای مسائل الانم مخصوصا اونجا که میگید برای صاحب کسب و کار بودن با این شخصیت نمیشه..و اینکه تحسین برانگیزه که دارید ورژن خودتون رو نسبت به شرایط تغیر میدید نه اینکه شرایط و ادم هارو تغییر بدین..قطعا جهان روی خوبش رو نشون میده..موفق و سربلند باشید در پناه رب
سلام.ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون..اونجا که باور اشتباه رو پیدا کردین و اون روی سکه رو دیدین و باعث حس خوب شد..کلی از جملاتتون رو در دفترم نوشتم به عنوان باورهای توحیدی ..چون باور هم خودش پذیرش توحیده پذیرش قانونه..پذیرش رب به عنوان تنها فرمان رواست..که همه چیزو در در اختیار ما گذاشته اونم در قلمرو خودش..و دستمون رو باز گذاشته تا مثل خودش خالق باشیم ..
منم باورام داره قوی تر میشه ..مخصوصا با خوندن کامنت های بچه ها چون ذهن کمتر مقاومت میکنه..
اینکه همه اتفاقات زندگیمون رو خودمون خلق میکنیم با باورمون
اینکه خدا دوست داره به هرخواسته ای برسیم چه خواسته های قبل و الان و آینده..من که از اینده ام بیخبرم پس چرا به خواسته های اینده نرسم؟ یعنی خدا تا اخرت منو دوست نداره ؟اصن مگه با من لج داره؟یا به قول یکی از دوستان خدا مگه سادیسم داره؟ پس تا باور تغیر نکنه چیزی عوض نمیشه..
و اینکه خدا همه جوره موافقه چه برا رسیدن چه نرسیدن..بالاخره این دنیا قانون داره و برای همه یجور عمل میکنه..فقط من باید اراده کنم باورم رو هم جهت کنم با نیاز و خواسته ام تا قدرت و اراده خدا بیاد پشت درخواست من…یعنی با ساختن باورهای هماهنگ با خواسته ام..
و بنظرم خیّر تو اتفاقات به ظاهر بد اینه که ما رشد کنیم و نسبت به باوری که داشتیم آگاه بشیم..ینی ببین خدا چقدرررر کارش رو درست انجام میده فقط برای اینکه من بفهمم نسبت به چیزی که بهش نااگاه شدم و قدرت داره(باور).
و دقیقا بعد برخورد به تضاد هست که خواسته قلبی میزنه بیرون..منم تازه دارم اینارو متوجه میشم و اینایی که نوشتم بعد خوندن کامنت شما کنار هم جمع شد.. و هدایت شدم به کامنت و این قسمت سریال تا جواب درخواستم رو بگیرم..واقعا ممنونم و کامنتتون بی نظیر بود و بابت اگاهی تون تحسینتون میکنم…موفق و سربلند باشید
این فایل را از دیروز سه مرتبه دیدم و هر دفعه از دیدن آن به وجد می اومدم .
خدارا شکر بابت زیبایی چشم نواز و خیره کننده پارادایس .
موضوع امروز نجات سرباز برایان بود به قول مریم جون ..
وای وای وای همه این فایل سرشار از نکته بود .
از اقدام عملی . ایمان مریم جون و استاد جهت پیدا کردن چکش با کمک آهن ربا .
خیلی این قسمت زیبا بود .من که کلی لذت بردم .
از ماجرای طنابی که چند روز قبل مریم جون پیدا کرده بودو کناری گذاشته بود .از آهن ربایی که استاد جهت موارد ضروری جداسازی میخ ها تهیه کرده بودند .از افتادن چکش در آب جلو چشمام ما بینندگان و عملیات نجات و پیدا کردن چکش .
از اصرار مریم جان جهت اقدام عملی .از تجسم و دیدن تصویر بیرون کشیدن چکش از آب توسط مریم جان .از عمل گرایی این دو عزیز.از هیجان و شعف زایدالوصف استاد از یافتن چکش .
خدای من این قسمت فایل را چندین بار برگرداندم و مجدد نگاه کردم .
چقدر استاد ذوق زده شدند .از اینکه خداوند به اقدام های ما پاسخ می دهد و به قول استاد معجزه رخ می دهد .
چقدر لذت بردن از هر نکته هر چند به ظاهر کم اهمیت و صحبت در مورد آن شما را در مدار شادی ها و تجربه هیجانات مثبت و زمان های شاد بیشتری قرار می دهد .
این گفتگو و صحبت در آن راه را برای سایر افکار منفی و ناخواسته می بندد .
چقدر شادی بخش بود لحظه بیرون کشیدن چکش از آب .من که حسابی ذوق زده شده بودم .
خدارا شکر در مدار دیدن و درک این فایل های ارزشمند قرار گرفتم .
یاد آوری ارزشهایی که خلق کردین به خود و مرتب در مورد آن گفتگو می کنید باعث رشد بیشتر و بیشتر و بیشتر اعتماد به نفس و قرار گرفتن در مدار اسانی ها برای شما دو عزیز شده است .
بعد از یک روز پر از تجربه های زیباو پاک سازی و بهسازی در این بهشت زیباو. کلی فعالیت فیزیکی و کسب انرژی حتی از یافتن یک چکش یک استراحت بر روی تخت با یک نوشیدنی گوارا حسابی میچسبه.
مرور خاطرات امروز و عملکرد و ارزشی که خلق نمودین سوختی میشه برای فعالیت در روزهای بعد و بعد .
شکر بابت اراده ی الهی وجودمون که وقتی باورش می کنیم کارها برای ما مثل آب خوردن میشه و راحت انجام میشه و ان اقول کن فیکون میشه
ما در هر لحظه در حال هدایتیم و شکر بابت هدایت ها و عمل کردن و لذت بردن از نتایج
استاد جون تحسبنتون می کنم که استاد عملی مرحبا
همش این انعطاف پذیری شما را در رابطه تحسین می کنم آخه به نظر من فرد رابطه خود خداست توی زندگی خدا صاف میاد توی زندگی و فقط اعتماد اعتماد اعتماد بعد احترام میاره نرمی میاره رهایی میاره پذیرش میاره عشق میاره لذتی میاره پیشرفت میاره و سعادت دنیا وآخرت
آره استاد جان به قولی خدا که نمیاد روی زمین دستاش را می فرسته و به نظرم بهترین دستی که شما رو هر لحظه سپاسگزار تر می کنه همنشین ات توی رابطه است
اصلا من اینجوری تفسیر می کنم انرژی هر فرد در پرانتز رابطه ی درست به توان خدا
(انرژی انسان ) n n=خدا
و این دقیقا در راندمان پیشرفت شما مشخصه و من تحسین می کنم
و بیشتر باورم میشه که انرژی مردانه چطوره
و انرژی زنانه چطور و چطور در کنار هم معجزه رخ میده
من واقعا لذت می برم وقتی می بینم یه مرد در جای درستش و یه زن در جای درستش زندگی می کنه مثل شما و بی نهایت تحسینتون می کنم
یه نکته ی دیگه
استاد با یکی از بچه های سایت که شمال زندگی می کنه رفتیم جنگل به من گیاهی را نشون داد شبیه نعنا
بهش می گفتند خنش و جالبه در کنار این گیاه یه گیاه دیگه هم رشد کرده بود جالبیش این بود که گیاه دومی اگر به پوست بدن می مالید چنان سوزشی داشت که نگو و درمانش با مالیدن گیاه خنش بود
دقیقا زهر و پادزهر را خدا کنار هم رویانده بود که برام خیلی جالب بود
همه ی جهان بر اساس حل مسائل گسترش یافته و هر روزم همین ادامه داره هیچ چیزی بی حکمت نیست
نکته دوم این برای من سالهاست باور پذیر شده که هر آنچه در زندگی من وارد میشه حتما روزی هم بکار من میاد الان در حال تولید محصولی برای کودکان هستم که محتوای آن سال 82 وارد کتاب های من شده بود و از آن در اون سالها فقط برای کسب تجربه و لذت بردن استفاده کردم و الان میشه یه محصول
منی که بی نهایت رها هستم و برای مهاجرت به تهران هر آنچه بود بخشیدم یا فروختم و رها کردم کتاب هایی را به همراهم آوردم که الان حکمتش را درک کردم
و اون هم هدایتی و اون هم فقط برای حل مساله ای که در جامعه به وفور دیدم هدایت شدم به تولیداین محصول
خداراهزاران مرتبه شکرت برای زمان وانرژی که بهم داده تا یک بار دیگه بیام توی سایت وهدایت جدیدی دریافت کنم
خدای من. جلسات قبلی. آهن ربا وچکش رادیدیم.
ودرموردش استاد صحبت کردند وچه زود پاسخ داده شد.
وقتی به چیزی توجه میکنی. اصل همون موضوع را دریافت میکنیم. توجه استاد ومریم وهزاران شاگرد تو جلسه قبلی رفت روی چکش وقدرت آهنربا. وزود جذب کردید
حالا مسعله به وجود اومده.
تضاد بوجود میاد. نگاه استاد ومریم جووون میتونه اون تضاد رابه نفع خودشون بیاره. یا برعکس
وقتی مریم جووون استاد را باور دارند. کلام استاد رامثل وحی منزل میدونند واز همون ابتدا ایده آهن ربا به ذهنشون میاد وتجسم بیرون اومدن چکش. باعث میشه ترغیب به انجام اون کار بشود
از اون طرف. استاد که همیشه دنبال اسانی ها ست. ومیدونه هر مسعله ای راه حل ساده دارند با اینکه زیبای به این ایده باور ندارند بخاطر عشق به عزیز دلش. هدایا میشود آیت کار راانجام بدهند. وچقدر از انجام این کار خوشحال هستند.
افرین برشما. افرین برتو وشوق شما.
چقدر این کار وتوانمندی هدایت رابرای خودتون بولد میکنید ودرموردش صحبت کردید.
دوباره بعداز مدتی. شروع کردید صحبت کردن از چکش واهنربا. وهدایت ها. درمورد خرید آهن ربا و…
یعنی اصل جنس. توجه به هدایت. توجه به نکات مثبت. واین یعنی حس خوب. واتفاقات عالی بعدی
خدایا شکرت. درس بعدی. از این شیر زن. قوی وقدرتمند. درسی که از تضاد زنبور گزیدن گرفته که براشون خوبه. وقتی ارام شده. نگاه مثبت داشته. هدایت شده به استفاده از عسل.
باعث شده بره توکل ترس ها وایندفعه دیگه نترسه. افرین برشما
واقعا همیشه در هرچیزی خیر زیاد برای ماهست اگه باور کنیم. اگه هدایت بخواهیم.
مرجان عزیزم. تو چقدر سعی میکنی همچین نگاهی تو زندگیت داشته باشی. مرجان جااان. اگه باور کنی نیرویی هدایتت میکنه که عاشقانه دوستت داره. هرروز فقط لذت راتجربه میکنی. چون میدونی خدایی هست که هواسش به تو هست وحتی قبل از درخواست هدایتت میکنه.
خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی
خدایا شکرت بخاطر هدایت های الهی.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر استاد وعزیز دلش.
خدایا هزاران مرتبه شکرت. بخاطر وجود خودت. بخاطر هدایت هات. بخاطر خیری که هرلحظه به من میرسانی
پس فرمودیم: «پارهای از آن [گاو سر بریده را] به آن [مقتول] بزنید» [تا زنده شود]. این گونه خدا مردگان را زنده میکند، و آیات خود را به شما مینمایاند، باشد که بیندیشید. (73) سپس دلهای شما بعد از این [واقعه] سخت گردید، همانند سنگ، یا سختتر از آن، چرا که از برخی سنگها، جویهایی بیرون میزند، و پارهای از آنها میشکافد و آب از آن خارج میشود، و برخی از آنها از بیم خدا فرو میریزد، و خدا از آنچه میکنید غافل نیست. (74)
آیه ای که من ترقیب کرد اینجا بنویسمش آیه هفتاد و چهار بود
توی آیه قبلی داره یه داستانو تعریف میکنه
مثل خیلی از اتفاقاتی که اطراف ما میوفته
برداشت از این اتفاق رو توی آیه هفتاد چهار میاد میگه
داستان از اونجایی که اون مرده زنده میشه
و یه سری برداشت های مختلف از اون اتفاق میشه
چه قدر پیش اومده که اطراف ما یه سری اتفاقات افتاده ولی برداشت ها من برداشت خوبی نبوده
نمیدونم از کجا بگم چیزهایی که توی ذهنم میاد
اول یاد داستان اون زوجی میوفتم که باردار میشن و بعدش نزدیک وضع حمل که میشه
به خدا میگن که خدایا یه فرزند صالح به ما بده
حالا با جزئیات کامل توی قرآن نیومده
ولی بچه خلاصه سالم به دنیا میاد (فک میکنم از طریق یه قابله ای حالا این توی قرآن نیومده)
بعدش قرآن میگه وقتی که بچه به دنیا اومد سریع مشرک شدید
یعنی اون قابله رو عامل دونستن
نه خدایی که اونو فرستاده
مدام داره اطراف ما یه سری اتفاقات میوفته
به قول امیر شریفی میگه اگه یه نفر از بقل شما رد میشه باید هفتاد تا اتفاق متا فیزیکی افتاده باشه تا اون از کنار شما رد بشه
یعنی هیچ چیزی توی این دنیا اتفاقی نیست
حالا
توی این آیه یه اتفاق معجزه آسا رخ میده آدمی که مرده بوده زنده میشه
ولی آدمهایی که شاهد این قضیه بودن به جای احساس خوب به جای تعظیم جلو ی خدا دلشون سنگ میشه
ببخشید دل نه
قلبشون سنگ میشه
و حتی خدا میاد میگه بعضی از سنگها بعد یه مدت با یه اتفاق گنده بازم فرو میریزن ولی میتونه اونقدر سخت شده باشه دلشون که حتی با اتفاقات در این حد معجزه آسا هم ککش نگزه
و واقعا تفاوت توی این ریختن قلبه
اینکه کجا میلرزه
اینگه کجا ما به هوش میایم
اتفاقات مدام داره اطرافمون میوفته
داریم میبینیم مثلا همین استاد خودمون از یه راننده تاکسی رسیده به آمریکا
هرکدوممون کلی مثالهای ریز و درشت داریم
ولی اینکه چه جوری و کجا این دلمون کنده میشه اون حالت تسلیم شدن اتفاق میوفته
فقط به نظرم با درخواست خودمون
با دعا کردنه اینکه خدایا خودت هدایت کن اتفاق میوفته
چون حتی کار کردن روی باورهام لیاقت میخاد
همه ی ما بلدیم که گاز چیه ترمز چیه
بلدیم چه جوری باید روی باورهامون کار کنیم
حتی انجامم دادیم
ولی آیا همیشه میگیره؟
یعنی هر موقع که تو نشستی ترمزهاتو برطرف کنی همیشه تونستی به احساس مثبت برسی
پاسخ برای من
یه نه گنده اس
چون از اینجا به بعد باید محرم شده باشی تا خدا اجازه بده وارد این وادی بشی
باید قلبت سلیم شده باشه
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
خدایا شکرت امروزم به تعهدم عمل کردم
وای خدایا رفتار استاد و مریم جون چقدر باهم صمیمانه و دوست داشتنیه چقدر لذت بخشه چقدر خندیدم از دیالوگای این دو نفر خدایا شکرت
خدایا شکرت چه فضای دل انگیزی بود بدون وجود اون چوبا
اون طناب سفید خیلی خوشگل بود تیشرت زرد استاد عالی بود
عه اون چوبا رسیده بودن به ساحل چقدر خوب
ووواااای باورم نمیشه اون آهنربا تونست اون چکشو بکشه بیرون خیییلی هیجان زده شدم وقتی دیدم چکشه اومد بیرون
همون موقع که چکش افتاد تو آب من گفتم عه اون آهنربا خیلی میتونه کمک کنه برای بیرون اوردنش
یه حس اطمینان در من وجود داشت که چکش حتما از آب میاد بیرون و خداروشکر اومد بیرون
خدایا شکرت شکرت شکرت
سلام پریای عزیزم
اول کامنت رو خوندم و بعدش عکست زیباتر رو دیدم و چهره آرام و زیبایی داری.موهای بلند خوشگلی داری.
دمت گرم در عین سادگی اما زیبا و دلنشین ..
بهت تبریک میگم اعتماد به نفس بالایی داری.
الهی که همیشه از ته دلت بخندی و
لبخند همیشه روی لب هات باشه.
عااااشقتممم.
شاد و موفق باشی
سلام به شما الهام خانم زیبا و ابراهیم جان عزیز ممنونم از این حس زیباتون که به منم منتقل کردید خداروشکر میکنم بخاطر هر آنچه که به ما داده بخاطر سیرت و صورت زیبا بخاطر وجود نازنین هایی مثل شما واقعا خداروشکر از شما هم سپاسگزارم
این کامنتتو صب برای تمرین ستاره قطبیم از خدا خواسته بودم مررررسی ازت شکرت خدایا شکر
به نام اله مهربان و هدایتگر به نعمت ها به آسانی و با لذت
سلام خدمت استادم و خانم شایسته عزیز
و سلام خدمت دوستان همیشه فعالم در این سرزمین رویایی
خداروشکر میکنم که هدایت شدم به قسمت نهم از سریال زندگی در بهشت
و خداروشکر میکنم که مصادف شد با جلسه اول و دوم توحید عملی و عزت نفس…
انگار این قسمت کارگاه عملی من شد تا با اساتید راهنما ،تجربه ها و اگاهی های بیشتری کسب کنم…
چقدر خوب شد استاد که این اهنربا و چکش رو سفارش دادین تا هم وسایل و ابزار واسه کار برای خانه و محیط باشه و کارهارو آسان بکنه و هم ابزاری واسه خودسازی و بهبود روند رشد ما برای راحت انجام شدن کارها…
الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی بیوفته نتیجه ش خیر و خوبی هست
دیدن نتیجه پایانی و خداروشکر گفتن
قصد انجام کارها
تصمیم گرفتن و انجام دادن با این باور که نتیجه به نفع منه
اگر شجاع باشی همه چیز برات اسون میشه ..همه چیز یعنی خودت جهان و خداوند
هر مشکلی پیش بیاد راه حل در خود مشکل هست
خداوند هدایت میکنه
راا حل ها همیشه هستند
احساس خوب =اتفاق خوب
سپاسگزاری کردن از خدا و دستانش
تایید و تحسین کردن دیگران و خودمون بابت توانایی هاشون
سپاسگزاری کردن از داشته هامون
اصن این که میگیم خدایا هدایتمون کن به زیبایی های بیشتر یعنی دیدن نعمت های به ظاهر کوچیک توی زندگی..دیدن منظره آب و درختا…دیدن تلاش خانم شایسته وقتی درختارو قطع کرده
اعتماد به خدا و توکل کردن حتی توی گره زدن و انجام کارهای ساده مث دراوردن چکش که استاد بازم میتونست بخره
از انجام دادن کارهای ساده مث پاک سازی محیط پرادایس و شوق و ذوق نشون دادن
از آسون گرفتن به خودمون حتی جلوی دوربین
واقعی بودن و نقش بازی نکردن
بیاد اوری تجربه خوب و بدرد بخور مث عقرب و نیش زنبور که باور مارو نسبت به هدایت و قانون بیشتر میکنه..منم باید یاد بگیرم
و اینکه هدایت خدا خیلی ساده ست و پیچیدگی نداره..
مث دم دست بودن طناب سفیده..اهنربا ..باز بودن فضا واسه راحت بالا کشیدن چکش از آب..حتی خانم شایسته از ماهیا میخاد یه حرکتی بزنن ((((:
و دیدیم که بعد از کشیدن چکش از آب،باقی فیلم هدایت شد به احساس خوب بعد از انجام کار..
اصن دیدن استاد که روی صندلی نشسته و راحت داشت با خودش و خدای خودش رازو نیاز میکرد و در ذهنش سپاسگزاری خدا جاری بود..
همیناس که باعث شده دوباره بیام و سریال رو از اول ببینم..چون نمیشه ازش گذشت ..چون پر از نکته س..چون استاد و خانم شایسته دوتا نمونه زنده و الگوی درست و بجا و عالی برای خلق و تجربه زندگی دلخواه مون هست…این دو نفر مال هزار سال قبل نیستن ..اینا مال همین الانه که داریم میبینیم..و اگر دل به هدایت خدا و اثر بخشی جدی و دقیق قانون ندیم،یقینا به خودمون ظلم کردیم …بهتره که اجازه بدیم خدا نقش خودش رو بازی کنه و قدرت رو در زندگی به خودش بدیم..
از خدا میخوام از همین لذت هایی که دارید میبرید خداوند بیشتر و بیشتر به استاد و خانم شایسته و دوستان همراهم عطا بکنه و اگاهمون کنه به ریز ترین نعمت ها که همونا ذره ذره پای مارو توی مسیر محکم میکنه تا تکاملی پیش بریم و طبق قانون هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر به نعمت های بیشتر..الهی آمین
خیلی دوستتون دارم از ته ته قلبم میگم
خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم، مریم نازنینم و دوستان گلم
استاد چقدر قشنگ شد ویو پارادایس. و تحسین میکنم شجاعتتون و مصمم بودنتون رو.
تحسین میکنم شناخت خوب از خودتون رو، که تکلیفتون با خودتون مشخصه که آقا من سادگی آزادی راحتی دوست دارم و زندگی و کار و دیزاین خونه رو بر این اساس میچینم و نظر مردم هم برام مهم نیست، چقد این شناخت و مصمم بودن باعث سرعت پیشرفت میشه. که این نتیجه ی شناخت خودتون و ایجاد احساس خودارزشمندی هست.
منم این دوسال ک ب تضاد خوردم و دارم کار میکنم ،تا حد خیلی زیادی خودمو دارم میشناسم نسبت به قبل،و تکلیفم با خودم زندگی و خواسته های واقعیم مشخص شده. البته فقط دارم میشناسم و بعضی جاها حریف تغییر خودم میشم و بعضی جاها نمیشم و میدونم تکامله شخصیت غالب یک شبه عوض نمیشه.
استاد جان این فایل برای من بود اصن، دوتا نکته ی اساسی گفتین که من این روزا سعی میکنم کار کنم روش. اینایی که میگم سعی میکنم چون گاهی سخته حریف ذهن شدن، هی اون میخاد بکشه به یک سمت،من یک سمت، ولی در نهایت میام میگم ببین بچه من رییسممم من کسی هستم که قدرت دازه افکاز زو انتخاب کنه ،نه افکاز منو ببره هر جا ک خواست، پس حرف حرف منه و تامام.
خب دوتا نکته ی که گفتم، اول اینکه هر منظقی بود میگفت نرده ها رو خراب نکنید حیفه، ولی شما تصویر نهایی رو ذیده بودین. اون لذت که در ذهن شما بود نمیذاشت منصرف بشین،
دقیقا مث من، یک هدفی دارم در حال حاضر بخاطر ترمزام طول کشیده ، ولی چون لحظه ی نهایی رو دیدم و بازم میبینم ،نمیتونم بیخیالش بشم، دنبال خلقشم.
و نکته ی دوم، اینکه باور کنی هر مساله ای یک راه حل دازه و یا اینکه نداره، دوتا مسیر مختلف ،جهان مختلف، عملکرد مختلف، انگیزه ی مختلف رو بوجود میاره، من اینو ک تو شیوه ی حل مسایل شنیدم خیلی دیدم ب مساله عوض شد، مصمم تر شدم ادامع بدم تا ب راه حل هدایت بشم.
و استاد بازم تحسین میکنم آزادی مالی زمانی مکانی شما رو که نظیرش رو ندیدم،، ملک زیبای درندشت، اختیار تام، توانایی مالی کافی بزای خریدن هر ابزاری،برای هر تجربه ای، و آزادی زمانی برای استفاده از اون ثروت رو تحسین میکنم ،و نشان میدهد پس میشود باید باورای مناسب باشع و ب سمتش حرکت کنی.
و نکته ی بعدی که دید مریم جان بود به نیش زنبور و شما گفتین ک این دید ما رو ب خوشبختی میرسونه، استاد من دارم تلاش میکنم دیدمو ب زنذگی و مسایل اینجوری کنم و الحق که زندگی آسونتر میشه، چند مثالش از تجربه ی این چند روزم.
من کلا آذمی هستم که ب افراطیت مذهبی و غمگین بودن علاقه ای نداشتم حتی از بچگی، حتی قبل از آشنایی با شما و حتی قبل از دونستن اینکه غم شیظانه نه خدا، ذهنم وقلبم قبول نمیکرد برای رسیدن ب خدا باید گریه کنی ضجه بزنی،، برای همین کلا از محرم خوشم نمیومد، این روزا من در جایی هستم که ب محرم اعتقاد زیادی دارن، خب من به اعتقادات کسی کاری ندارم، ولی برای من سخت بود،غروبا میرغتم پیاده روی و همه جا سیاه پوش و نوحه و نذری ، دو سه روز دیدم حالم گرفته میشه، و اعصابم خورده ک چزا چنین جایی هستم،
بعد گفتم نه بیام دیدمو عوض کنم، خب اول گفتم اینا چ خواسته یی در من ایجاد کزد،اینکه کشور آزاد با فرهنگ آزاد، و گفتم که من که از اینجا میرم و دیگه در زندگی چنین فرهنگی نمبینم ، یه مدت کوتاهه بیا سخت نگیر ب خودت ،و بیام ب چشم یک توریست نگاه کنم.
یعدش الان چ لذتی میتونم ببرم از این شرایط و امکاناتی که هست،اومدم ب چشم یک فستیوال و مراسم مذهبی نگاه کردم، اومدم دیدم تمام خیابونا نذری میدن، تمرکز کردم روی فراوانی و ثروت که از زمین و زمان ثروت نعمت میباره، و خونه هایی رو دیدم که آقا درشون بازه مردم گروه گروه میان غذا میخورن میرن، تحسین کردم توانایی مالیشون رو ، جایی هستم ک نعمت و فراوانی هست.عشق مردم به هم که همو دعوت میکنن، واومدم ب صلح رسیدم نجنگیدم، لباس سیاه پوشیدم و ذوق کزدم از اینکه چقد خوشتیپ شدم. زمانی که پیاده روی میرم برای احترام ب فرهنگشون و راحتی خودم که نخام انرژیمو صرف نگاه های مردم کنم ،صرف لذت بردن کنم و رفتم پیاده روی و یک آهنگ شاد یا فایلای استاد رو میذاشتم ایرپادم و نذری جوس، شیر، سوپ میگرفتم و دعوت میشدم خونه ی مردم و هی شکر نعمت و فراوانی، طوری اون چند روز شد خونمون پر شد از غذا میوه و جوس واینا و هی شکر کزدمو و اتفاقا یک پولم واریز شد برامون و هی چرخه ی مثبت نعمت و لذت بیشتر شد و من با جایی ک بودم ب صلح رسیدم با تغییر نگاهم.
و یا مثال دیگه ش ، با یکی از اعضای خانواده همش تنش و دعوا داشتم، خب با گرفتن مسولیت و بررسی رفتارا و باوزای اشتباه و سعی در جایگزین کردنشون با رفتار مناسب طبق قانون کردم و مشخص کرذن اصول برای این رابطه، اما چالشی ک برام بود این بوذ خب من درسته تصمیم گرفتم ولی هنوز در اون فرکانس هستم و هنوز ک خارج نشدم و جای سخت اینجا بوذ که وقتی بازم اون زفتارا و حرفا رو میشنوم واکنش نشون ندم و بر تصمیمم بمونم و اعراض کنم،، اومدم دیدمو اینجوری عوض کردم
این ن تنها اتفاق بد نیست،بلکه یک لطف خدا در حق منه که یک بنده ش رو برای من مامور کردع که نکات ضعف شخصیتم مث عصبی شدن، واکنش گرا بودن، نگران نظر بقیه دربازه خودم بودن رو، وصل کردن احساس خوبم ب واکنش بقیع رو بشناسم و حل بشه، چون من میخام یک رابطه ی عاطفی بینظیری داشته باشم، خدا ک نمیاد ی پسر پرفکت بزام بنذازه از آسمون، کسی ک میاد مطابق با شخضیت منه، و شخصیت منم ک با دکمه عوض نمیشه، کمک خدا اینه ک در شریطی قرار بگیرم ک کار کنم و عوض بشه، پس این موقعیتم خوبه و این آدمم دازه ب من کمک میکنه برای بهتز شدن.
و البته ک من هدف توانایی مالی و بیزنس موفق رو در آینده دارم، چنین شخصیت ضعیفی ک نمیتونه صاحب یک کسب و کار موفق باشع، خداوندم پاسخ داده ب درخواست های من، داره منو آماده میکنه.
فعلا تونستم ب حالت خنثی برسم در مقابل رفتارشون، ان شالا بتونم مرحله ی بغدی وقتی چینن رفتاری میبنم یا ایشون رو میبینم در ذهنم سپاسگزارش باشم ،تا اینکه یا جهان روی دیگه ش رو ب من نشون بده، یا از مسیر هم جدا بشیم.
امیدوارم خداوند کمکم کنه و ب من ایمان و تعهدی از جنس شما استاد عزیزم بده که این مسیر رو ادامه بدم و چنین بهشتی زو برای خودم در این دنیا بسازم و البته آخرت که ادامه ی همین دنیاست
ازتون بینهایت سپاسگزارم برای این فایلای ارزشمند
بهترین ها رو براتون میخام با عشق
سلام ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون و چقدر خوب که راه گشا بود برای مسائل الانم مخصوصا اونجا که میگید برای صاحب کسب و کار بودن با این شخصیت نمیشه..و اینکه تحسین برانگیزه که دارید ورژن خودتون رو نسبت به شرایط تغیر میدید نه اینکه شرایط و ادم هارو تغییر بدین..قطعا جهان روی خوبش رو نشون میده..موفق و سربلند باشید در پناه رب
به نام خدای هدایتگر
سلام بر همگی
قبل اینکه این کامنت رو بنویسم یه کامنتی نوشته بودم و موقع ارسال یهو دیدم صفحه پرید
و کل کامنت رفت
به محض اینکه خواستم ناراحت بشم این فکر اومد تو سرم که حتما خیری توش هست
راستش اولش گفتم چه خیری خدا جون
در لحطه یه فکری اومد تو سرم
گفت خواستم همین الان عملی امتحان کنی درکی رو که بهش رسیدی
تو نوشته قبلیم کلا از باور حتما خیری توش هست نوشته بودم
و باور محدودی که پیدا کرده بودم
و همین الان عملی فهمیدم چطور باید از این باور استفاده کتم و زاویه دیدم رو تغییر بدم
و خیریت پریدن کامنتم همین بود الهی شکرتتت
حتما باید جور دیگه ای مینوشتم
ماه پیش تولد دخترم بود و من دوست داشتم خانواده ام رو دعوت کنم به یه باغ و در کنار هم جشن بگیریم
توی ذهنم اون لحطه رو بارها دیدم و حتی ویلایی که میخواستم رو انتخاب کردم وشروع به کار کردن رو باورهام کردم
ولی اتفاقاتی افتاد که از لحاط مالی شرایطمون جوری شد که نتونستیم حتی یه جشن معمولی بگیریم
بعد دیدن این فایل گفتم چیشد که اون خواسته من محقق نشد
و اولین جمله ای که به ذهنم اومد نشان از یه باور محدود ریشه ای داد
حتما به صلاحت نبود
دیدم من وقتی خواسته هام محقق نمیشه خودمو مثلا با این جمله آروم میکنم
و فک میکنم که حسم بهتر میشه
همش میگفتم حتما به صلاح نبود
بیخیالش انشا الله سال بعد
وقتی این فایل رو دیدم با خودم گفتم خدایا چه درسی برام داره قلبم رو باز کن برای شنیدن هدایت
من بارها این جمله رو تکرار کرده بودم و قید خواسته ام رو زدم
و به خیال خودم با این باور خودمو آروم میکردم
ولی واقعا آروم نمیشدم
گفتم این سرنخ
پای یه باور ریشه ای وسط و از خدا هدایت خواستم
ته این باور رو که گرفتم دیدم رسیدم به این باور که خدا منو دوست نداره
اونه که برام تعیین میکنه چهداتفاقی بیافته و چی نیافته
اون دلش نخواسته نشده وگرنه برای خدا چه فرقی داشت
همین جا گفتم استپ زینب،مگه اینجا تواین سایت نشنیدی استاد گفته همه اتفاقات زندگیت رو خودت داری با باورهای رقم میزنی
چرا تا یه اتفاقی نمیافته میندازی گردن خدا
و دیدم بله من هنوز باور نکردم فرکانس های من به جهان هر چی باشه از همون اتفاقات وارد زندگیم میشه
یکم رفتم عقب تر و نگاه حتما خیریتی هست رو جایگزین کردم
دیدم خدااااایییی من چقدر نتیجه و احساسی که در من بوجود میاد تفاوت داره
اگر همون موقع میگفتم حتما خیری هست
تو این اتفاق اصلا حس متفاوتی داشتم
چون من داشتم رو باورهام کار میکردم و این اتفاق افتاد حتما خیر
ته این نگاه یه حس خوب نسبت به خداست
که بییین چقدر دوستم داره چقدر هوامو داره
چقدر میخاد برام بهترش رو رقم بزنه
ولی ته اون نگاه قبلی این بود این خدا منو دوست نداره
خودش برام تصمیم میگیره من چه فرکانس خوب بفرستم چه نفرستم تا ا ن تایید نکنه آب از آب تکون نمیخوره
و نتیجه اش شد که من تلاشم رو ادامه ندادم
غافل از اینکه خواسته های ما همشون مقدس
همشون به گسترش جهان کمک میکنه
اینکه من به خواسته ام برسم یا نرسم به 8ال خدا فرقی نداره
چیزیی ازش کم نمیشه
این خود خود منم که مانع شدم
نه هیچ عامل دیگه ای
وقتی به این پذیرش رسیدم حسم حیلی بهتر شد
و مصمم تر شدم برای ارسال فرکانس های بهتر یه این جهان
چون میدونم خدا فقط برای من خیرو خوبی میخاد
اون عاشقانه دوست داره من به خواسته هام برسم
تا اینجا فهمیدم من هیچی نمیدونم من هیچی نفهمیدم و چقدر جا داره تا بهتر درک کنم
فقط یه باور چقدر حس متفاوتی رو در من ایجاد کرد
تازه دارم کم کم ایمان میارم به باورها
به اینکه خدا کل زندگیم رو دز اختیارم قرار داده
و من خودم دارم با باورهام زندگیم رو خلق میکنم
الهی شکرت برای این آگاهی
استاد عزیزم خانم شایسته نازنینمم ازتون هزاران بار ممنونم
سلام.ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون..اونجا که باور اشتباه رو پیدا کردین و اون روی سکه رو دیدین و باعث حس خوب شد..کلی از جملاتتون رو در دفترم نوشتم به عنوان باورهای توحیدی ..چون باور هم خودش پذیرش توحیده پذیرش قانونه..پذیرش رب به عنوان تنها فرمان رواست..که همه چیزو در در اختیار ما گذاشته اونم در قلمرو خودش..و دستمون رو باز گذاشته تا مثل خودش خالق باشیم ..
منم باورام داره قوی تر میشه ..مخصوصا با خوندن کامنت های بچه ها چون ذهن کمتر مقاومت میکنه..
اینکه همه اتفاقات زندگیمون رو خودمون خلق میکنیم با باورمون
اینکه خدا دوست داره به هرخواسته ای برسیم چه خواسته های قبل و الان و آینده..من که از اینده ام بیخبرم پس چرا به خواسته های اینده نرسم؟ یعنی خدا تا اخرت منو دوست نداره ؟اصن مگه با من لج داره؟یا به قول یکی از دوستان خدا مگه سادیسم داره؟ پس تا باور تغیر نکنه چیزی عوض نمیشه..
و اینکه خدا همه جوره موافقه چه برا رسیدن چه نرسیدن..بالاخره این دنیا قانون داره و برای همه یجور عمل میکنه..فقط من باید اراده کنم باورم رو هم جهت کنم با نیاز و خواسته ام تا قدرت و اراده خدا بیاد پشت درخواست من…یعنی با ساختن باورهای هماهنگ با خواسته ام..
و بنظرم خیّر تو اتفاقات به ظاهر بد اینه که ما رشد کنیم و نسبت به باوری که داشتیم آگاه بشیم..ینی ببین خدا چقدرررر کارش رو درست انجام میده فقط برای اینکه من بفهمم نسبت به چیزی که بهش نااگاه شدم و قدرت داره(باور).
و دقیقا بعد برخورد به تضاد هست که خواسته قلبی میزنه بیرون..منم تازه دارم اینارو متوجه میشم و اینایی که نوشتم بعد خوندن کامنت شما کنار هم جمع شد.. و هدایت شدم به کامنت و این قسمت سریال تا جواب درخواستم رو بگیرم..واقعا ممنونم و کامنتتون بی نظیر بود و بابت اگاهی تون تحسینتون میکنم…موفق و سربلند باشید
به نام خداوندی که هر لحظه در حال هدایت ماست
سلام به استاد و مریم جون
من همون موقع که چکش افتاد فهمیدم استاد ایده خوبی داره و بهش الهام میشه چکار کنه و آهن ربا یادم اومد
چقدر ذوق کردم دقیق آهن ربا چکش و بالا کشید
و ذوق شما هم بهم انرژی داد واقعا ذوق داشت حتی میخ هم با خودش آورد
چقدر الهامات خداوند جواب میده
طناب به راحتی در دسترس هست آهن ربا کارش عالیه
استاد می دونه دقیق کجا بندازه واقعا اینها معجزه هست
بعضی آهن ها آهن ربا نمی گیرن
از حرف ها مریم جون که تجسم کرده چکش پیدا میشه
از بریدن نرده ها که زیبایها رو چند برابر کرده
از این که همدیگر خیلی باور دارین
از نیروی هدایت خداوند اینها همه نشونه هست که خداوند هدایت میکنه
از نیش زنبور که مریم جون تعریف کردن با عسل خوب شده همه چیز در دسترس ما هست خداوند از قبل آماده کرده
قانون هم همین طور هست در دسترس همگی هست فقط باید رعایت کنی
سپاسگزارم هر بار به ما چیزی یاد می دید درس تازه با کلی مفهوم با کلی ایده و باور خوب
همیشه راهی هست هیچکس به بمب بس نمی رسه مگه خودمون راه ببندیم
در پناه خداوند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان .
این فایل را از دیروز سه مرتبه دیدم و هر دفعه از دیدن آن به وجد می اومدم .
خدارا شکر بابت زیبایی چشم نواز و خیره کننده پارادایس .
موضوع امروز نجات سرباز برایان بود به قول مریم جون ..
وای وای وای همه این فایل سرشار از نکته بود .
از اقدام عملی . ایمان مریم جون و استاد جهت پیدا کردن چکش با کمک آهن ربا .
خیلی این قسمت زیبا بود .من که کلی لذت بردم .
از ماجرای طنابی که چند روز قبل مریم جون پیدا کرده بودو کناری گذاشته بود .از آهن ربایی که استاد جهت موارد ضروری جداسازی میخ ها تهیه کرده بودند .از افتادن چکش در آب جلو چشمام ما بینندگان و عملیات نجات و پیدا کردن چکش .
از اصرار مریم جان جهت اقدام عملی .از تجسم و دیدن تصویر بیرون کشیدن چکش از آب توسط مریم جان .از عمل گرایی این دو عزیز.از هیجان و شعف زایدالوصف استاد از یافتن چکش .
خدای من این قسمت فایل را چندین بار برگرداندم و مجدد نگاه کردم .
چقدر استاد ذوق زده شدند .از اینکه خداوند به اقدام های ما پاسخ می دهد و به قول استاد معجزه رخ می دهد .
چقدر لذت بردن از هر نکته هر چند به ظاهر کم اهمیت و صحبت در مورد آن شما را در مدار شادی ها و تجربه هیجانات مثبت و زمان های شاد بیشتری قرار می دهد .
این گفتگو و صحبت در آن راه را برای سایر افکار منفی و ناخواسته می بندد .
چقدر شادی بخش بود لحظه بیرون کشیدن چکش از آب .من که حسابی ذوق زده شده بودم .
خدارا شکر در مدار دیدن و درک این فایل های ارزشمند قرار گرفتم .
یاد آوری ارزشهایی که خلق کردین به خود و مرتب در مورد آن گفتگو می کنید باعث رشد بیشتر و بیشتر و بیشتر اعتماد به نفس و قرار گرفتن در مدار اسانی ها برای شما دو عزیز شده است .
بعد از یک روز پر از تجربه های زیباو پاک سازی و بهسازی در این بهشت زیباو. کلی فعالیت فیزیکی و کسب انرژی حتی از یافتن یک چکش یک استراحت بر روی تخت با یک نوشیدنی گوارا حسابی میچسبه.
مرور خاطرات امروز و عملکرد و ارزشی که خلق نمودین سوختی میشه برای فعالیت در روزهای بعد و بعد .
ممنون از شما استاد عزیزو خانم شایسته نازنین .
سلام بر استاد عزیزو مریم شایسته جان
خدا رو شکر بابت دیدن این همه زیبایی
شکر بابت اراده ی الهی وجودمون که وقتی باورش می کنیم کارها برای ما مثل آب خوردن میشه و راحت انجام میشه و ان اقول کن فیکون میشه
ما در هر لحظه در حال هدایتیم و شکر بابت هدایت ها و عمل کردن و لذت بردن از نتایج
استاد جون تحسبنتون می کنم که استاد عملی مرحبا
همش این انعطاف پذیری شما را در رابطه تحسین می کنم آخه به نظر من فرد رابطه خود خداست توی زندگی خدا صاف میاد توی زندگی و فقط اعتماد اعتماد اعتماد بعد احترام میاره نرمی میاره رهایی میاره پذیرش میاره عشق میاره لذتی میاره پیشرفت میاره و سعادت دنیا وآخرت
آره استاد جان به قولی خدا که نمیاد روی زمین دستاش را می فرسته و به نظرم بهترین دستی که شما رو هر لحظه سپاسگزار تر می کنه همنشین ات توی رابطه است
اصلا من اینجوری تفسیر می کنم انرژی هر فرد در پرانتز رابطه ی درست به توان خدا
(انرژی انسان ) n n=خدا
و این دقیقا در راندمان پیشرفت شما مشخصه و من تحسین می کنم
و بیشتر باورم میشه که انرژی مردانه چطوره
و انرژی زنانه چطور و چطور در کنار هم معجزه رخ میده
من واقعا لذت می برم وقتی می بینم یه مرد در جای درستش و یه زن در جای درستش زندگی می کنه مثل شما و بی نهایت تحسینتون می کنم
یه نکته ی دیگه
استاد با یکی از بچه های سایت که شمال زندگی می کنه رفتیم جنگل به من گیاهی را نشون داد شبیه نعنا
بهش می گفتند خنش و جالبه در کنار این گیاه یه گیاه دیگه هم رشد کرده بود جالبیش این بود که گیاه دومی اگر به پوست بدن می مالید چنان سوزشی داشت که نگو و درمانش با مالیدن گیاه خنش بود
دقیقا زهر و پادزهر را خدا کنار هم رویانده بود که برام خیلی جالب بود
همه ی جهان بر اساس حل مسائل گسترش یافته و هر روزم همین ادامه داره هیچ چیزی بی حکمت نیست
نکته دوم این برای من سالهاست باور پذیر شده که هر آنچه در زندگی من وارد میشه حتما روزی هم بکار من میاد الان در حال تولید محصولی برای کودکان هستم که محتوای آن سال 82 وارد کتاب های من شده بود و از آن در اون سالها فقط برای کسب تجربه و لذت بردن استفاده کردم و الان میشه یه محصول
منی که بی نهایت رها هستم و برای مهاجرت به تهران هر آنچه بود بخشیدم یا فروختم و رها کردم کتاب هایی را به همراهم آوردم که الان حکمتش را درک کردم
و اون هم هدایتی و اون هم فقط برای حل مساله ای که در جامعه به وفور دیدم هدایت شدم به تولیداین محصول
شکر بابت درک قانون و عمل و لذت بردن از آن
دوستون دارم
در پناه خدا
سلام به دوست عزیز توحیدی اکرم جان.
خدا به شجاعان پاسخ میدهد.
مطمن باش حتما موفق میشی.
اصلا مهاجرت با خودش برکت و ثروت و بزرگ تر شدن ظرف ودرک وفهم بهتره میاره.
اسم اون گیاه کنار نعنا. گزنه هستش
که دم کرده ش درمان دیابت هستش.
یادمه وقتی بچه بودم میرفتم خونه
مادربزرگم.. اونقدر این گزنه زیاد بود.
بعد من با داداشام مسابقه میزاشتیم
اگه بسم الله میگفتیم دستمو سوزش نمیگرفت.
نمیدونم این یه باوره یا واقعیت
ولی هروقت بسم الله میگفتیم.وبه گیاه گزنه دست میزدیم.اصلا هیچ اثری نداشت مثل همه گیاه ها بی اثر میشد.
کامنت شمارو خوندم یاد دوران
کودکیم افتادم
الهی که در بهترین زمان و مکان همدیگه رو ببینیم.
عاشقتم
سلام بر دوستان عزیزم
خدا رو شکر که کامنتم شما رو اوج داد به کودکی
عزیزم هر آنچه باور کنی میشه حتی در مورد گیاه
بسیار خوشحال شدم که کامنت شما رو خوندم
منم دوستدار بچه های فوق العاده ای چون شما هستم
در بهترین زمان و مکان همو می بینیم
و کلی خاطره ی خوب شکل می گیره
در پناه خدا
دوستون دارم
بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین
خدایا من تسلیمم. خدایا من نمیدونم. تو میدونی تو عالم هستی. خدایا مربی من باش. نوری بتابان برقلب وزبانم. الله نورالسموات والارض
آنچه باید یاد بگیرم. بر زبانم جاری کن. صلاه میکنم به سمن نکات مثبت. به سمت حل مسعله. به سمت هدایت شدن.
ایاک نعبد وایاک نستعین
سلام ودرود بر استاد عزیزم ومریم شایسته وبچه های سایت الهی.
خداراهزاران مرتبه شکرت برای زمان وانرژی که بهم داده تا یک بار دیگه بیام توی سایت وهدایت جدیدی دریافت کنم
خدای من. جلسات قبلی. آهن ربا وچکش رادیدیم.
ودرموردش استاد صحبت کردند وچه زود پاسخ داده شد.
وقتی به چیزی توجه میکنی. اصل همون موضوع را دریافت میکنیم. توجه استاد ومریم وهزاران شاگرد تو جلسه قبلی رفت روی چکش وقدرت آهنربا. وزود جذب کردید
حالا مسعله به وجود اومده.
تضاد بوجود میاد. نگاه استاد ومریم جووون میتونه اون تضاد رابه نفع خودشون بیاره. یا برعکس
وقتی مریم جووون استاد را باور دارند. کلام استاد رامثل وحی منزل میدونند واز همون ابتدا ایده آهن ربا به ذهنشون میاد وتجسم بیرون اومدن چکش. باعث میشه ترغیب به انجام اون کار بشود
از اون طرف. استاد که همیشه دنبال اسانی ها ست. ومیدونه هر مسعله ای راه حل ساده دارند با اینکه زیبای به این ایده باور ندارند بخاطر عشق به عزیز دلش. هدایا میشود آیت کار راانجام بدهند. وچقدر از انجام این کار خوشحال هستند.
افرین برشما. افرین برتو وشوق شما.
چقدر این کار وتوانمندی هدایت رابرای خودتون بولد میکنید ودرموردش صحبت کردید.
دوباره بعداز مدتی. شروع کردید صحبت کردن از چکش واهنربا. وهدایت ها. درمورد خرید آهن ربا و…
یعنی اصل جنس. توجه به هدایت. توجه به نکات مثبت. واین یعنی حس خوب. واتفاقات عالی بعدی
خدایا شکرت. درس بعدی. از این شیر زن. قوی وقدرتمند. درسی که از تضاد زنبور گزیدن گرفته که براشون خوبه. وقتی ارام شده. نگاه مثبت داشته. هدایت شده به استفاده از عسل.
باعث شده بره توکل ترس ها وایندفعه دیگه نترسه. افرین برشما
واقعا همیشه در هرچیزی خیر زیاد برای ماهست اگه باور کنیم. اگه هدایت بخواهیم.
مرجان عزیزم. تو چقدر سعی میکنی همچین نگاهی تو زندگیت داشته باشی. مرجان جااان. اگه باور کنی نیرویی هدایتت میکنه که عاشقانه دوستت داره. هرروز فقط لذت راتجربه میکنی. چون میدونی خدایی هست که هواسش به تو هست وحتی قبل از درخواست هدایتت میکنه.
خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی
خدایا شکرت بخاطر هدایت های الهی.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بخاطر استاد وعزیز دلش.
خدایا هزاران مرتبه شکرت. بخاطر وجود خودت. بخاطر هدایت هات. بخاطر خیری که هرلحظه به من میرسانی
به نام خدا
سلام استاد جانم
سلام. فیلمبردار قشنگ و مهربون و اروم پرادایس
من عاشقتونم
که انقدررر به مسائل به شکل. فان نگاه میکنید
چقد. منم حالم خوب میشه
وقتی استاد رو میبینم ک باخنده داره مسائل رو تعریف میکنه
لذت میبرم
انگار خیالم راحت میشه ک استاد حالش خوبه و امروز روز خوبیه
این انرژی ب منم منتقل میشه
و منی ک در طول روز زیاد نمیخندم و اغلب موارد جدی هستم رو ترغیب میکنه ک مث شما بگم بخندم
جدی نگیرم مسائل رو
اگرم. ب تضاد برخوردم ب شکل فان بهش نگاه کنم
حالا چ مسئله افتادن چکش در اب
چ مسائل بزرگ تر البته
بازهم ازخداوند کمک میخوام ک هدایتم کنه در این مسیر
اقا من چطور از مریم خانومم تعریف نکنم
وقتی اینقد با خودش در صلحه
شاید الان خیلیا بگن خب
استاد هم با خودش در صلحه و اونا نمیتونن مشکل خاصی باهم داشته باشن
اما من بار هاااا و بارهاا توی زندگی در بهشت
ی سری حرفایی رو از استاد شنیدم که اگ پارتنرم اونو میگف قششششنگ ی دعوای حسابی میکردیم
ن اینک بگم استاد چیز بدی گفته میخوام بگم
مریم جوووون خیلیییی خوبه
اخلاقش
خیلی ارومه.
قبلنا فکر میکردم ما میایم صبح تاشب یسری فایلارو گوش میدیم ثروتمند میشیم و بعد خوشببببخت
اما الان وقتی اومدم تو دوره احساس لیاقت میفمم ن بابا این شخصیتس ک وقتی عوض بشه همه چیو عالی میبینه
حالش با خودش خوبه و بعدددد اتفاقات پشت سرهم میفته اتفاقات عالییی
ولی اول باید ما شخصیت زیبا بین بسازیم
اگ ما شخصیتمون بهتر نشه وسط بهشتم ک بریم
برامون جهنم میشه
ینی الان اگ من همین نازنین رو ببرم تو پردایس باهمه این نعمت ها
ذهنم میگرده نکات منفی ای رو بلاخره پیدا میکنه ک اونجا رو جهنم کنه برام
پس میخوام بگم ذهن اروم و زیباست
ک زندگی رو بهشت میکنع
ن عوامل بیرونی
ایییین واقعا در حد حرف نیست
اگ بتونیم این قضیه رو باور کنیم
اونوقت همینجایی ک هستیم بهشت میشه
اونوقت هممون ی پردایس داریم ب همون عظمت
عاشقتونم
ممنونم بابت وجودت مریم جان
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشی
سلام به همه امیدوارم جیباتون پر پول باشه
و هرجا هستید حال دلتون خوب باشه
امروز هم میخام یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو بیام اینجا بنویسم
اینو بگم قرار نیس این حرفها الزاما درست باشه
اینا فقط برداشت های من با علم الانه منه
سوره بقره آیه 73 و 74
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا ۚ کَذَٰلِکَ یُحْیِی اللَّهُ الْمَوْتَىٰ وَیُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٧٣﴾ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٧۴﴾
پس فرمودیم: «پارهای از آن [گاو سر بریده را] به آن [مقتول] بزنید» [تا زنده شود]. این گونه خدا مردگان را زنده میکند، و آیات خود را به شما مینمایاند، باشد که بیندیشید. (73) سپس دلهای شما بعد از این [واقعه] سخت گردید، همانند سنگ، یا سختتر از آن، چرا که از برخی سنگها، جویهایی بیرون میزند، و پارهای از آنها میشکافد و آب از آن خارج میشود، و برخی از آنها از بیم خدا فرو میریزد، و خدا از آنچه میکنید غافل نیست. (74)
آیه ای که من ترقیب کرد اینجا بنویسمش آیه هفتاد و چهار بود
توی آیه قبلی داره یه داستانو تعریف میکنه
مثل خیلی از اتفاقاتی که اطراف ما میوفته
برداشت از این اتفاق رو توی آیه هفتاد چهار میاد میگه
داستان از اونجایی که اون مرده زنده میشه
و یه سری برداشت های مختلف از اون اتفاق میشه
چه قدر پیش اومده که اطراف ما یه سری اتفاقات افتاده ولی برداشت ها من برداشت خوبی نبوده
نمیدونم از کجا بگم چیزهایی که توی ذهنم میاد
اول یاد داستان اون زوجی میوفتم که باردار میشن و بعدش نزدیک وضع حمل که میشه
به خدا میگن که خدایا یه فرزند صالح به ما بده
حالا با جزئیات کامل توی قرآن نیومده
ولی بچه خلاصه سالم به دنیا میاد (فک میکنم از طریق یه قابله ای حالا این توی قرآن نیومده)
بعدش قرآن میگه وقتی که بچه به دنیا اومد سریع مشرک شدید
یعنی اون قابله رو عامل دونستن
نه خدایی که اونو فرستاده
مدام داره اطراف ما یه سری اتفاقات میوفته
به قول امیر شریفی میگه اگه یه نفر از بقل شما رد میشه باید هفتاد تا اتفاق متا فیزیکی افتاده باشه تا اون از کنار شما رد بشه
یعنی هیچ چیزی توی این دنیا اتفاقی نیست
حالا
توی این آیه یه اتفاق معجزه آسا رخ میده آدمی که مرده بوده زنده میشه
ولی آدمهایی که شاهد این قضیه بودن به جای احساس خوب به جای تعظیم جلو ی خدا دلشون سنگ میشه
ببخشید دل نه
قلبشون سنگ میشه
و حتی خدا میاد میگه بعضی از سنگها بعد یه مدت با یه اتفاق گنده بازم فرو میریزن ولی میتونه اونقدر سخت شده باشه دلشون که حتی با اتفاقات در این حد معجزه آسا هم ککش نگزه
و واقعا تفاوت توی این ریختن قلبه
اینکه کجا میلرزه
اینگه کجا ما به هوش میایم
اتفاقات مدام داره اطرافمون میوفته
داریم میبینیم مثلا همین استاد خودمون از یه راننده تاکسی رسیده به آمریکا
هرکدوممون کلی مثالهای ریز و درشت داریم
ولی اینکه چه جوری و کجا این دلمون کنده میشه اون حالت تسلیم شدن اتفاق میوفته
فقط به نظرم با درخواست خودمون
با دعا کردنه اینکه خدایا خودت هدایت کن اتفاق میوفته
چون حتی کار کردن روی باورهام لیاقت میخاد
همه ی ما بلدیم که گاز چیه ترمز چیه
بلدیم چه جوری باید روی باورهامون کار کنیم
حتی انجامم دادیم
ولی آیا همیشه میگیره؟
یعنی هر موقع که تو نشستی ترمزهاتو برطرف کنی همیشه تونستی به احساس مثبت برسی
پاسخ برای من
یه نه گنده اس
چون از اینجا به بعد باید محرم شده باشی تا خدا اجازه بده وارد این وادی بشی
باید قلبت سلیم شده باشه
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن
راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
خدایا شکرت
سلام
وهزاران مرتبه سلام دوست بی نظیرم
عالیه
چه علتهای در وجودم بی علت میشوند
چه حسیهای در وجودم خلقمیشوند وبه اوج بودن میرسند
چه حالی میشوم وقتی قرآن رو میفهمم
با قرآن انس گرفتم وهر بار از زبان یا جملات یا الهامات یا نه از یه احساس کسی آنرا برام آسان میکنی
خدا شکرت
تشکر دوست ارجمندم
سپاسگذارم هستی
بودنت زیباست
از بودنت بسیار راضی باش
بودنت مایه آرامش است
سپاس دوست خوبم