سریال زندگی در بهشت | قسمت 9 - صفحه 5

به نام خدای هدایتگر

استاد جان اول باید بهتون تبریک بگم، چقدر فضا با برداشتن نرده ها زیبا و عالی شده😍 بله دیگه این زیبایی و نعمت پاداش کسیه که به ایده هاش و هدایت خدا عمل میکنه. و حالا بازم یه روز دیگه با عمل به یه ایده دیگه برای نجات چکش از دست ماهی ها. یعنی عاشق اون لحظه ای شدم که میگید باید یه راهی باشه که این طناب ها گره نخورن خیلی این طرز فکر خوبه ها. ماها انگار عادت کردیم همه چی رو همونجوری که هست بپذیریم اصلا من خودم تا حالا به این مسئله فکر نکرده بودم، فکر میکردم عادیه که طناب گره میخوره آقا طنابه دیگه جمعش میکنیم گره میخوره. ولی استاد میاد به این مسئله دقت میکنه که یه راهی هم حتما برای گره نخوردن طناب هست و الان فهمیدم که استاد همیشه نگاهش تو زندگی اینه که همه چیز باید بهبود پیدا کنه و حتما راهی هس و اینو از مسائل کوچیک زندگی شروع کرده تاااااااا مسائل بزرگتر. خب همینه دیگه منی که عادت کردم که گره خوردن طناب طبیعیه گسترش و بسطش بدیم به بقیه جاهای زندگی مثل اینکه طبیعیه که بی پول باشیم، طبیعیه که آدم باید قرض و قوله کنه تا بتونه خونه ای ماشینی چیزی بخره، طبیعیه که آدم تو روابطش مسئله داشته باشه، طبیعیه که با نوسان دلار زندگی هاهم دچار نوسان بشه، طبیعیه که آدم برای رسیدن به خواسته هاش باید زجر بکشه و…… کلی از این طبیعی ها که کلک ذهنه. و چه خوب من با این تصاویری که از شما میبینم دارم فرکانس خودم رو بالا و بالاتر میبرم.

استاد باور داره که خدا هدایتش میکنه و توی تک تک کارهاش این مشخصه اونجا که از سفت کردن گره آهنربا هدایت میشه به محکم کردن پیچش. چقدر لحظه پیدا کردن چکش رویایی و باحال بود چقد حس ذوقتون رو دوس داشتم. اصلا چونکه واکنش نشون ندادین به افتادن چکش توی آب و ناراحت نشدین و کلی هم خندیدین این ایده اهنربا اومد همین کلی نکته داره ها و تفاوت ذهن واکنش گرا با ذهن خلاق اینجا مشخص میشه.

قاعده وفور و فراوانی که استاد از آهنربا برای هر خونش سفارش جداگونه داده و هرکدوم رو جداگونه سفارش داده همرو باهم سفارش نداده که حالا بخاد بیاره اینجا از همینجا سفارش داد براش اوردن. ارزش ابزار چقد توی این سریال داره خودنمایی میکنه و چه باورسازی داره میشه تو ذهن ماها.

حس استاد چقد قشنگه وقتی که روبه روی دریاچه که الان هیچ مزاحمی جلوی دیدش رو نمیگیره نشسته و داره از زیبایی ها لذت میبره و چقد خوشحال و راضیه که به ایده والهاماتش عمل کرده اصلا یه رضایت خاصی توی عمق چشمای استاد مشخصه که آدم باید به خودش بگه این لحظه چند؟؟ چقد رسیدن به این آرامش و رضایت ارزش اینو داره که آدم روی ترس ها و نجواهاش پا بزاره و به هدایت خدا دل بسپاره.

یاداوری نکته اینکه خداوند در هر مسئله ای جوابش رو هم گذاشته با بازگو کردن اینکه خدا داروهای گیاهی متناسب با بیماری های مناطق مختلف رو در همون منطقه رشد داده آفرین به این خدای خلاق. مثل میوه های فصل ها دیگه مثلا زمستون که سرماخوردگی میاد میوه هایی که سیستم ایمنی بدن رو تقویت میکنن و ویتامین سی بالایی دارن مثل پرتقال، نارنگی، لیمو شیرن و شلغم و انار و کلی میوه خوشمزه دیگه😋 که من عاشق همه اینا هستم😍 واقعا چه خدای خوبی داریم خدایی که قبلا فکر میکردم که اون برا آدما مریضی و مسائل و مشکلات میخاد ولی با آموزش ها الان اون خدا دیگه برای من وجود نداره و همین الان که این نکته میوه ها و زمستون رو به خودم یادآوری کردم چقد باورم به خوب بودنش تقویت شد. همینه ها وقتی کامنت میزاریم خیلی به تقویت باورهامون کمک میکنه و خیلی دیدمون نسبت به قانون بهتر میشه.

و نکته بعدی داستان نیش خوردن خانم شایسته به وسیله زنبور که اینجاهم ردپای کنترل ذهن مشاهده میشه که خیلی عالی برمیگرده میگه این لازم بدنم بوده و در می این باور هم بدنش خیلی قوی میشه و هم شجاع تر و جسور تر میشه که دیگه میره تو دل زنبور ها واقعا آفرین به این نوع نگاه و کنترل ذهن باید مدام شما دو نفر رو تحسین کرد.

سپاسگزارم از هردوی شما که باز هم یه آموزش عالی دیگه رو برای ما به ارمغان اوردین. دوستتون دارم😘❤😘❤