سریال زندگی در بهشت | قسمت 100 - صفحه 19

290 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    به نام‌ خداوند بخشنده و‌مهربان

    این فایل چه طوفان هایی تو ذهنم ایجاد کرده و‌به این نتیجه رسیدم که باید بارها و بارها گوش بدم

    و‌سپاسگذار خانم شایسته هستم با ذکاوت و‌هوششون و‌پرسیدن سوالات فوق العاده و‌چه جواب هایی استاد دادن به این سوالات

    ضمن اینکه تصمیم گرفتم به چندتا سوال اول من خودم جواب بدم، مثل بحث آرامش داشتن، مثل در صلح بودن با خودمون

    و چه میکس جذابی شد این قسمت با قسمت 169 فصل ششم سفرنامه که قسمت 36 گفت و‌گو با دوستان بوده در خصوص همین آرامش و قانون تمرکز که من از صبح بارها گوشش دادم و‌کل کامنت هارو خوندم و زمانی که خانم شایسته سوالات رو‌ میپرسید و استاد جواب میداد: آگاهی های امروز بیشتر به جان و دلم نشست و نشونه جالبشم این بود که نفر دومی که تو‌ قسمت 36 گفت و گو با دوستان صحبت کرده آقا لقمان از کردستان بودن و چقدر دوست داشتم لهجه شون رو دیدم تو صفحه اینستاگرامم: یک نفر بهم پیام داده که متوجه شدم ایشون هم اهل کردستان هستن و خیلی ذوق کردم و نشونه بعدی پول نقدی بود که امروز دریافت کردم، نشونه بعدی زمانی که با احساس خوب داشتم کامنت های قسمت 36 رو میخوندم دوتا از دوستای قدیمی ام که رابطه خوبی باهاشون نداشتم با من تماس گرفتن و من دیدم ناخودآگاه و از ته قلبم دارم ابراز خوشحالی و خوشنودی میکنم و دارم ازشون تعریف میکنم و بهم گفتن که حتما برم بهشون سر بزنم

    نشونه های بعدی هم: مشتری هایی که امروز با من تماس گرفتن و ایده های خفنی که تو‌حوزه کاری برام میاد و هر روز بیشتر از قبل دارم به قانون تمرکز پی میبرم و که حواسم باشه رو‌کارم‌تمرکز بذارم، تو هوای بارونی رفتم پیاده روی و چه تولید محتوای خفنی انجام دادم، بعدش اومدم عضله سازی، دوش گرفتم و ناهار توپ بر اساس قانون سلامتی نوش جان کردم و الانم میخام برم سراغ جلسه 3 عزت نفس

    البته من با این قسمت هنوز کار دارم، میخام کل کامنت هارو بخونم و این قسمت و بارها و بارها گوش بدم، نکته برداری کنم و به سوالات جواب بدم و یه کامنت دیگه ام برا این جلسه بنویسم

    خدایا با تموم وجودم و باتک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم بابت آرامشی که تموم وجودمو فرا گرفته: اسپیلت روشنه، خونه یخه ولی بدنم از شدت حال خوب داغه، دمای بدنم بالاست: انقدر قلبم داره تند میزنه و احساس آرامش و شورو شعف دارم

    خدای فراوانی ها، خدای نعمت ها و ثروت ها، خدای زیبا ها: شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 621 روز

    به نام رب الرحمن الرحیم

    مرسی از خانم شایسته عزیز که لطف می‌کنه همیشه سوالات ما را از استاد عزیز می‌پرسه و این وقت رو غنیمت می‌شماره

    خدا را شکر بابت این ماشین زیبا و دوست داشتنی

    خدا را شکر بابت این طبیعت زیبا که از شیشه ماشین نمایان هست

    سوال : تعریف شخصی شما از آرامش چیه ؟

    من فکر می کنم آرامش نسبیه، برای هر فردی ممکنه فرق کنه ،بعضیا مثلا وقتی که خیلی فعالیت فیزیکی دارن خیلی احساس آرامش بیشتری دارن ، یعنی در شلوغ ترین حالت ،بعضی ها وقتی تنها هستن آرامش دارن.

    هر وقت که ذهن آدم احساس خوبی داشته باشه ، احساس نگرانی نداشته باشه ، احساس ترس نداشته باشه ،احساس اضطراب نداشته باشه ،احساس امید داشته باشه، احساس خوب داشته باشه ،من فکر می کنم اون موقع آرومه ،حالا ممکنه حتی اگر نگاهش کنیم خیلی هم در حالت تحرک باشه مثلا داره ورزش سنگین می کنه یا هر کار دیگه ای ، یا داره نقاشی می کنه یا داره آهنگ می نوازه ،من آرامش رو یه همچین حالتی می دونم ،یه فضایی می بینم که آدم حالش خوبه ،حال روحیش خوبه، فکرش بازه و میشه این آرامش رو ایجاد کرد با ایجاد باورهای مناسب میشه زمان های بیشتری رو در آرامش بود و این همون جاییه فرکانس آرامش یا فرکانس رهایی یا فرکانس احساس خوب، همین جاییه که از لحاظ فرکانسی که باعث میشه اتفاقات خوب برای آدم رخ بده ،باعث میشه که آدم هدایت بشه به مسیر خواسته هاش، هدایت بشه به نعمت و ثروت بیشتر.

    سوال :یکی از بهترین باورهایی که میشه برای آرامش ساخت چیه ؟

    بستگی داره که تو چی پاشنه آشیل مون باشه ، یکی هست پاشنه آشیلش کمبود بحث مالیه ،یکی از پاشنه آشیلش بچه هاشن ،همیشه نگران بچه هاشه. یکی هست پاشنه آشیلش مثلا شغلشه، بستگی داره که کجا ما پاشنه آشیلمون باشه، به همون نسبت توی همون حوزه اگه باورهای مناسبی ایجاد کنیم که تو دوره های مختلف در موردش صحبت کردیم ، اگر ایجاد کنیم باعث میشه که با آرامش بیشتری رو تجربه کنیم.

    سوال: در صلح بودن با خودمون رو هم توضیح بدین

    در صلح بودن با خودمون یعنی همون رفیق بودن با خودمون، هماهنگ بودن با جریان هستی ،هماهنگ بودن با فرکانس خداوند ،هماهنگ بودن با اون چیزی که اون خدایی که در درون ما هست که نتیجه اون در صلح بودن میشه همون آرامش ،در صلح بودن با خودمون یعنی رقابت نکردن با دیگران، یعنی که در واقع نخوایم خودمونو ثابت کنیم ،یعنی تو هر حوزه ای میشه اینو توضیح داد، نخوایم خودمون رو به دیگران ثابت کنیم، با خودمون رفیق باشیم، خودمونو دوست داشته باشیم عاشق خودمون باشیم ،هر احساسی که احساس خوبی به ما احساس آرامش به ما میده، احساس آرامش درونی به ما میده ،احساس آرامش واقعی به ما میده در واقع از همون در صلح بودن میاد، ولی وقتی ما خودمونو با دیگران مقایسه می کنیم، رقابت می خوایم بکنیم حال بقیه رو می خوایم بگیریم، از خودمون خوشمون نمیاد، از قیافه مون خوشمون نمیاد، از ویژگی هامون خوشمون نمیاد، همیشه لعنت می فرستیم به خاطر بخت و اقبالمون، به خاطر زندگی ای که داریم ،به خاطر پدر و مادرمون ،به خاطر شرایط مالی سخت مون و و … همیشه ناراضی هستیم، ناسپاس هستیم این جمله بهتریه ،یعنی در صلح نیستیم، وقتی سپاس گزار آنچه که داریم هستیم، سپاس گزار آنچه که هستیم ،هستیم، اون وقت در صلحیم با خودمون،

    سوال: چه ترکیبی رو اسمشو میشه بذاریم خوشبختی؟

    خوشبختی، یعنی بازم می گم اینا همشون تعریف هایی که به نظر من فردیه، یعنی هر فردی می تونه خوشبختی رو تعریف کنه برای خودش و می تونه تعریفش از خوشبختی با دیگران فرق داشته باشه، ممکنه بعضیا خوشبختی رو داشتن پول زیاد بدونن. بعضیا خوشبختی رو داشتن یک رابطه عاطفی عاشقانه بدونن، بعضی خوشبختی رو داشتن یه زندگی توی طبیعت بدونن، خوشبختی یعنی اینکه راضی باشی ،راضی باشی ،به قول قرآن لعلک ترضی باشی ،آروم باشی ،راضی باشی ،حالت خوب باشه ،وقتی که راضی هستی، وقتی رضایت داری از حالا زندگی ،از اون مسیری که تو زندگی طی می کنی یعنی خوشبختی ،حالا این رضایت از زندگی برای هر کسی ممکنه فرق کنه ، ممکنه برای من وقتی که دارم کارمو انجام می دم خیلی راضی ام ،من می تونم بگم یکی از راضی ترین حالت های زندگیم ،زمانیه که مثلا یه فایلی رو تولید میکنم که خیلی خوشحالم از این کیفیتش ،از اون تاثیرگذاریش، یه محصول جدید تولید میکنم، یه فایل جدید آماده می کنم، یا مثلا کامنتای بچه ها رو می خونم انرژی های خوب توش هست، خیلی راضیم، یه موقع مثلا شما داری رو سایت کار می کنی اون ور، من دارم این ور دارم کامنت ها رو می خونم، یا دارم به یه موضوعی فکر می کنم یه ایده ای دارم ، یهویی در میام می گم که همین جوری میگم با همون لحن بچه گونه می گم عاشقتم، بی هوا یعنی شما تو کارتو بکنی من این ورم ، هیچ دیالوگی بینمون رد بدل نشده ،یهو میگم عاشقتم، عاشقتم عزیزم، یه اتفاق خوبی افتاده ،آره یه اتفاق خوبی افتاده. اون موقع اون موقعی که مثلا یه کامنت خیلی خوبی رو خوندم یا یه ایده خیلی خوبی به ذهنم رسیده برای انجام یه کاری ،یا فایل خودمو دیدم توی سایت یه جمله ای رو توی اون فایل دیدم خیلی حال کردم باهش ،یه همچین اتفاقی افتاده که اون لحظه ناخودآگاه عاشقتم ،به همین دلیل میگم خوشبختی فرق می کنه ، همین شبکه های اجتماعی و این بحثا و اینا باعث شده که همه بخوان خوشبختی رو هم کپی کنن از بقیه ،همه خواسته هاشون رو فراموش کنن، همه برن دنبال چیزایی که بقیه می گن خیلی خوشبختی میاره، بعدم خب بهش نمیرسن، تازه اگرم بهش برسن یا تجربه ش کنن حالا بهش نمیرسن در هر صورت ،ولی اگر تجربه کنن، نه اصلا خوشبختی نمیاره، حالا اون ساعت لاکچری، اون لباس فلان،اون مسافرت به فلان کشور لاکچری به قول خودشون ،یه جوری شده خوشبختی رو هم خیلیا فراموش کردن که این یه موضوع شخصیه ،اصلا این موضوعی نیست که ما بخوایم از بقیه کپی ش کنیم موضوعی نیست که بخوایم در واقع با بقیه رقابت کنیم در موردش، یا بخوایم به بقیه ثابتش کنیم یا بخوایم به بقیه نشونش بدیم ،به خاطر همین خیلی ها احساس خوشبختی نمی کنن ،با اینکه دنبال اون چیزایی می رن که بقیه فکر می کنن خوشبختیه ولی چون درونی نیست به خاطر چشم هم چشمیه ، به خاطر همین کلیپ های اینستاگرامی ، به خاطر تعریف خوشبختی از زبان دیگرانه، به خاطر همین خیلی خوشبخت رو احساس نمیکنن .

    سوال: تنبلی یعنی چی ؟ ابشخور تنبلی چیه ؟

    بی انگیزگی، تنبلی یعنی بی انگیزگی ،من خیلی جاها که تنبلی می کنم وقتی نگاه می کنم فقط بی انگیزگی باعث میشه ،یعنی تنبل ترین آدمای دنیا رو نگاه کنیم ،در مورد یه سری چیزا اصلا تنبل نیستن ،ممکنه در مورد بازی کامپیوتری باشه می شینه تا مرحله آخرش میره هزار تا مسئله رو باید تو اون بازی حل کنه، ولی میره شب و روز میزاره، داره آنلاین بازی می کنه زبان انگلیسی یاد بگیره برای اینکه cominicate کنه با خارجیا تو اون بازیه ,میره زبان رو یاد میگیره و تلاششو می کنه ،نگاه می کنی معروف بوده به تنبلی ولی تو یه سری چیزا اصلا تنبل نیست ،بعد متوجه می شیم که تنبلی به معنای بی تحرکی فیزیکی نیست ،تنبلی به معنای بی انگیزگیه ،اگه آدم انگیزه نداشته باشه کاری نمی کنه، اما اگر انگیزه داشته باشه فعالیت می کنه، حالا بعضیا تو یه سری چیزای فیزیکی انگیزه دارن تو مث دو میدانی ،تو فوتبال تو ورزش های مث تحرک بالا انگیزه خیلی بالایی دارن خیلی فعالن خیلی میدوناین ور اون حرکت می کنن ،بعضیا نه توی نویسندگی تو هنر علاقه دارن تو خوانندگی علاقه دارن تو بازی های کامپیوتر علاقه دارن ،تو کد نویس علاقه دارن ،صبح تا شب نشستن پشت کامپیوتر تکونم نمی خورن ولی دارن کد می زنن، دارن علایقشون رو دنبال می کنن ،بعضیا به research علاقه دارن به تحقیق پژوهش علاقه دارن ،در کل تنبلی به معنای بی تحرکی نیست به معنای بی انگیزگیه، من خودم خیلی جاها تنبلی می کنم وقتی نگاه میکنم میبینم چرا دارم این کارو انجام نمیدم می بینم بی انگیزگیه، یا حتی در مورد کارای خونه هم که خانم ها میگن ما در مورد کارای خونه تنبلیم به معنای این نیست که تنبلن ،به معنای اینه که انگیزه ای برای انجام اون کار نداره حالا به خاطر باورهاشون به خاطر نوع نگاهشون انگیزه ایجاد نمی شه و الا اگه انگیزه ایجاد بشه کوهم میکنه واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 513 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام خدمت استادعزیزم ومریم جان نکته سنج

    امیدوارم که حالتون عالی باشهاز مریم جان برای سوالهای عالیشون سپاسگزارم چقدر این سوالها برام اساسی وکاربردی بودن ،بحث تنبلی که استاد گفتن از بی انگیزگی هست من فهمیدم که میشه برای انجام کارهاانگیزه ایجاد کنم اونا از زاویه خوب به خودم نشون بدم یا برای خودم تعریف خوبی از انجام شدنشون ارائه کنم،اینکه چقدر انگیزه داشتن مهمه مثل سوخته که باعث حرکت میشه

    از سوال اینکه چطور مردد نمیشین؟وتوضیح استاد که گفت شبیه سازی میکنن مواردمشابه رو من یاد گرفتم که توتصمیماتم قاطع باشم،مثال استاددربحث توحیدواینکه برای هدایتی که دریافت کردیم اما واگه نیاریم وبه خدااعتماد کنیم حتی اگه به ظاهر بده

    ومخصوصا تعریف از خوشبختی که ما چقدر سعی می‌کنیم اینو کپی کنیم وباعث رنجمون میشه نه لذتمون

    اینکه از همین جایی که هستم وباهمین داشته هام حس خوشبختی کنم

    استاد،وقتی صحبتها ونوع نگرشتون رو به مسائل میشنیدم چقدر لذت بردم از بزرگ بودن نگاهتون ودانشتون وچقدر آرزو کردم که منم بتونم مثل شمابشم همینقدر مسلط به قانون

    براتون آرزوی موفقیت وسلامتی روز افزون دارم وممنونم از لطفتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1002 روز

    بنام خدا، به به، سلاااام استاد عزیز ومریم دوست داشتنی وهمراهان گلم، امروز دعوت شدیم بااین زوج دوست داشتنی کلی اگاهی کسب کنیم همراه میشیم بااین دو بزرگوار، اول اینکه چه سوالات مفهمومی وپرمغزی، یادمه توی یه فایل استاد توی لایو ازبقیه خواست سوالات خوب بپرسند، سوال خوب وجواب عالی، راجب تنبلی که اشاره کردین به انگیزه این فوقالعاده بود چون معمولا بهم میگن چقد تنبلی ومن امروز به خودم رجوع کردم دیدم خیلی جاها که انگیزه ندارم منجر میشه تنبلی، تمام حرفهای استاد دراین فایل خیلی تاثیر گذار بود شاید قبلا من این فایل رو دیدم ولی امروز با کنترل ذهن وتمرکز کافی وبادقت دارم گوش میدم ومیبینم، ازدیروز تصمیم جدی گرفتم برای استارت مجدد وتمرکز شدید روی فایلها وکامنتها، امروز این لحظه احساس ارامش وخوشبختی میکنم چیزی که یه مدته ازش دور بودم همونطور که استاد گفت تعریف هرکس از ارامش یک چیز، من یه مدتیه دور شده بودم از این فضا ونوشتن کامنت گذاشتن، دیروز یک پیام هدایت دریافت کردم اینکه برگرد، نکته مهمی که استاد گفت توهر جایی که پاشنه اشیل داری اونجا ارامش نداری درصلح بودن باخودمونو اینجا درک کردم چون من بدون اینکه بدونم تو جنگ باخودم وجهان بودم،، استاد عاشقتم مریم عزیزم ممنونم از سوالات به جا وعالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    به نام خالق این باران سراسر نعمت که تو این فصل که مردم شهرمون کشاورز هستن براشون نعمت فراوون.مثل پدر خوردم که بخاطر کمبود آب ناراحت بود امروز با اولین چشم باز کردن خدا رو شکر کردم یاد حرف بابام افتادم گفتم خدایا بزرگیت شکر .عاشق بابام هستم درست تو افکار و باور اشتباه غرق کلی ورودی منفی دوره ولی همش انگار به خدا امیدش زیاد ،چون از سن 2 سالگی پدرش از دست داد مادرش زود ازدواج کرد و پدرم پیش عموم که برادر بزرگترش بود و زن داشت بابام بزرگ کرد خیلی سختی کشید تو بچگی میرفت کارگری احساسم میگه از همون اول امیدش به خدا زیاد بود برای همین تا تو یه تضادی میافته سریع خدا جوابش میده خدایا شکرت.

    سلام به روی همه دوستان استاد عزیزم و مریم گرامی با این سوالات نابش که باعث شد ما هم خودمون مهک بزنیم و یه چکاب بدیم.

    اون از همه تحسین میکنم این رابطه فوق العاده رو.خدا یا شکرت بابت این زیبایی ست لباستون

    خداروشکر بابت این سوالات درست و حسابی

    سوال 1.تعریف شخصی از آرامش:

    من در طول هفته تنها بودن دوست دارم کار کردن روی خودم کامنت نوشتن درک کردن آگاهی بهم آرامش خاصی میده.زمانی که نشانه میاد هدایت میشم وقتی به اون هدایت گوش میدم آرامش خاصی دارم یعنی زمانی که ایمانم تو عمل نشون میدم خیلی خیلی آرومم.

    با ورزش کردن حس عالی میگیرم موتور سواری دوچرخه سواری گاهی وقتا دور دور با ماشین بستگی به زمانش داره .

    گاهی وقتا تو جمع خانوادگی یا فامیل که خیلی بهمون خوش میگذره سراسر خنده و شادی یک لحظه تو فکر میرم یا بعد مهمونی واقعا آرامش خاصی دارم.

    وقتی بچه هام بهم ابراز علاقه میکنن یا همسرم وقتی باهاشون برخورد مناسب دارم خیلی خیلی آرومم

    وقتی یه روزای از یک تضاد رو به سوی خدا میکنم تسلیم بودن خودم نشون میدم اینکه بدن خدا هیچم واقعا درمونده هستم ولی بخاطر اون حس تهی خالی بودن آرامش دارم میدونم کار به استاد سپردم

    این که گاهی وقتا در برابر بعضی از حرفا ناخواسته ها سکوت میکنم خیلی آرومم

    به قول استاد آرامش نسبی و تو هر لحظه امکان داره فرق کنه آدم در طول زندگیش تو خیلی جاها میتونه آرامش کسب کنه مثل خودم هم تو تضاد هم تو شادی

    2.بهترین باور آرامش:

    بهترین باور آرامش به نظر من ایمان به خدا ،تو هرتضادی تو هر پاشنه آشیل اگه توحیدی بودن درک کنیم اگه باور داشته باشم به خدای توانا به اینکه هیچ برگی بدون اذن خدا از درختی نمی‌افته مثل حصرت ابراهیم آتش براش گلستان شده چون آروم بوده چرا آروم بود؟چون ایمانش به خدا زیاد بود باور داشت که حتما خیری تو این آتیش هست ،وقتی خواست عزیز دردونه اش قربانی کنه باور داشت که خیری هست منظورم به این حد ایمان و باور .

    پس بهترین باور آرامش اینکه تسلیم خدا باشیم من لایق بهترین ها هستم و خدا بهترین ها رو برام میخواد همه کار به خدا بسپاریم و تسلیم باشیم.

    3.در صلح بودن باخود؛

    یعنی بی قید وشرط خودم دوست داشته باشم در همه حال تسلیم خدا باشم یعنی کوچیک خدا باشم بزرگ در برابر دیگران.اینکه من با تمام نقاط ضعف شخصیتی یا توانایی خداوند عاشق منه به من افتخار کرده و منن باید عاشق خودم باشم.اینکه خودم مسئول زندگیم بدونم و باور داشته باشم که هیچ تاثیری تو زندگی دیگران ندارم اینکه خودم این زندگی از قبل به دنیا اومدن انتخاب کردم و اگه به قبل برگردم بازم انتخابم اینه چون رشدم تو همین مسیر پس همه چیز بپذیرم و تسلیم باشم

    4.تعریف خوشبختی:

    خوشبختی برای من فقط فقط نزدیکی و باور و ایمان به خدا و توحیدی بودن و عمل کردن به گفته های خدا در قرآن، اینکه تسلیم خدا باشم و خودم رها کنم تو هدایت و نشانه خداوند و غرق آرامش باشم وقتی به این حد برسم دونه دونه خوشبختی میرسه همون آرامش ثروت سلامتی عشق و در کنارش تضادی که بزرگم میکنه چون در کنار این نوع ایمان و باور به خدا میدونم این تضاد برای پیشرفت خودم و جهان .

    5.تنبلی:

    دقیقا حرف استاد باور دارم مثلا تمیز کاری خونه

    وقتی که میدونم با تمیز کردن و مرتب کردن خونه اعتماد به نفسم بالاتر میره باعث ارزشمندی خودم میشه که تو جای تمیز و مرتب باشم بهم انگیزه میده برم دنبالش

    من تو فعالیت ورزشی بزرگ کردن حیوانات (گاو گوسفند مرغ خروس اردک غاز بوقلمون سگ اسب )

    تو مسابقات رانندگی موتور ماشین یا دوچرخه سواری،تمیز کردن کل خونه،شنا کردن ،مدیریت و رهبری در جمع و صحبت کردن تو جمع ،یا داشتن سایتی مثل همین سایت استاد تو این زمینه،خرید کردن برای خودم و دیگران،کمک کردن به دیگران،رفتن به طبیعت واقعا انگیزه دارم حتی سخت باش انجام میدم باقی چیزا زیاد برام جالب نیست ولی سعی میکنم به موقع انجام بدم کارام.

    6.در مورد نگرانی مسائل به نسبتا بزرگ :

    دارم سعی ام میکنم که خودم به خدا بسپارم خیلی جای کار دارم ولی از 100 به خودم 40 میدم اونم بخاطر چند وقتی که روی خودم کار کردم هدایت های خدا میبینم دلم کمی آروم تر شده

    7.مردد نبودن و تصمیمات از پیش تایین شده:

    مثلا با دیدن همین فایل سفر به دور آمریکا تصمیم گرفتم این مسافرت به دست خدا بسپارم چون یه جوری ایمان پیدا کردم که خدای استاد خدای منم هست خودمون سپردیم به دل جاده به سمت رشت .شاید خیلیا دوست ندارن بدون تکلیف باشن ولی ما تو 3 روز کلی تو مسیر بودیم تو یک منطقه نبودیم و واقعا لذت بردیم ترسم شکم کم بوده چون کارای بود به خدا سپردم و واقعا عالی پیش رفت .

    یا مثلا من خواستم از یکشنبه برم کلاس بدنسازی والیبال ،حتی رفتم باشگاه دیدم تعطیل ،اولین جلسه بود باید ورودی و هزینه باشگاه میدادم و در طول هفته دو روز (یکشنبه و سه شنبه ساعت 2ونیم تا3ونیم)دوباره دیشب مربی پیام داد به دلایلی امروزم بسته است من تو این دو روز کاملا آروم بودم گفتم حتما خدا یه هدایتی داره من تسلیم اصلا ذره ای حسم بد نکردم و از دو ماه پیش استخر رفتن تنهایی جز برنامه های به تعویق انداخته دوره عزت نفس داشتم یکبار دوماه پیش رفتم استخر بسته بود و همش میگفتم یک روز بارونی باش تو هوای سرد برم استخر که به لطف خدا امروز بارون بود رفتم و گفتم که شنا واقعا برای لذت خودم دوست دارم بخاطر تجسم خواسته ها این علاقه بیشتر شد رفتم برای آموزش شنا پرسیدم گفتم 12 جلسه روزهای فرد تایم 2الی3 یعنی همون تایم بدنسازی بود همون لحظه خدارو شکر کردم شاید نتیجه نگران نبودن کنسل شدن باشگاه نگرفتم ولی بعد چند روز نتیجه و هدایت و نشانه خدا دیدم

    این نشانه ها این روزا برام زیاد .نشانه جوری که همون لحظه تا یه موضوعی برات سوال جواب سریع میاد ولی تردید و وسوسه ها دائمی هستن .

    خدایا شکرت

    ممنونم مریم جان بابت طراحی این سوالات

    و تشکر استاد عزیزم بابت توضیحات کامل

    در پناه حق شاد و ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سید محمد رضا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 651 روز

    سلام و درود خدمت انرژی مقدس خالق و فرمانروای کل کائنات و خالق آفرین من ،،

    سلام و درود خدمت تک تک دوستان عزیزم و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز ،،

    آقا خود این فایل که نشانه ی امروز من بود خودش واضح ترین نشونه بود خدایا صد هزار مرتبه شکرت ،،

    بچه ها خیلی وقتا شده که واقعاً خیلی از در ها برای ما پر از دردسر بوده و مثل این مثال فوق العاده زیبای استاد عزیزم که واقعاً خدا از بالای جنگل داره مارو هدایت میکنه و واقعاً باید بهش اعتماد کنیم من باید بهش اعتماد صد در صد داشته باشم چرا !! چون همین الانم دقیقاً دادم همون خواسته ی چند سال پیشم رو زندگی میکنم حالا کیفیتش هر آنچه که هست خودم خواستم هر کی اینو تکذیب کنه اصلا تو باغ نیست چشم و گوش و دهانش بسته شده با دور باطل ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر که منو تو اینو درک میکنیم و اصلا بخاطر همین که الآن اینجاییم ،، چون باور داریم صد در صد از یک ثانیه تا هزاران سال آینده خودمون و خودمون رقم میزنیم ،، دتس رایت ،، پس برو تو کارش پسر ،، چی دیگه از این خفن تر ،، محمد رضا چی دیگه میخوای از این دنیا و از آخرت بگو هزاران هزار مَلَک خداوند گذاشته که فقط کیفیت خواسته های تورو مکتوب کنن ،، تو فقط فرمان بده ،، و البته که سلطان مهربان صاحب من صاحب تمام زندگی من صاحب تمام گیتی پهناور هم نظارت میکنه روی خواسته هات تا از نا آگاهی خودمون بیراهه و بدی رو برای خودمون انتخاب نکنیم ،، آره ،، واقعاً ایمان دارم هر دری باز نشد برام حتی با اینکه خیلی مشتاق بودم واقعاً دستمو تو دست خداوند بوده و اون بهم گفته ن عزیزم ن فرزندم ن این به صلاح تو نیست هزار برابر بهترش برات آماده کردم عزیزدلم ،، خدای مهربانم ای مهربانترین مهربانان عالم که ایمان دارم با بند بند وجودم که صدامو میشنوی کمکم کن واقعاً تغییر کنم وای وای بچه ها این جمله استاد مو به تنم سیخ میکنه چهار ستون بدنم و میلرزونه هر روز که تکرارش میکنم با خودم ،،

    باید واقعاً تغییر بدیم خودمون و باید واقعاً باورهامونو تغییر بدیم نهایت سعی خودمون بکنیم ندفقط به ظاهر ،، ن اینکه دوباره ی کوچولو فشارمون بدن همون آدم قبل ازمون بیرون بزنه ،، این طلایی ترین جمله استاد عباس منش عزیزم ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که این سایت مقدس و استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز رو سر راه من و خانواده ام قرار دادی ،،

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت که توانستم واقعاً خودم رو تغییر بدم باور هامو تغییر دادم نه فقط به ظاهر و کلام به یاریت ای رب من رب العالمین شکرت شکرت شکرت خدااااجونم ،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فاطمه بسحاق گفته:
    مدت عضویت: 595 روز

    به نام پاک و سلامتی بخش عالم

    سلام به استاد عزیز و مریم جون مهربونم

    واقعا خدارو خیلی شکر میکنم بخاطر اینکه شمارو دارم ومن رو به سمت این فایل هدایت کرد

    مریم جون عزیزم

    مرسی از سوالای زیبا و پر محتوایی که پرسیدین و مرسی از استاد عزیزم

    که به زیبایی جواب این سوال های عالی رو دادن

    سوال تنبلی یعنی چی

    جواب دادن

    به این سوال برای من خیلی سخت بود چون همیشه فکر میکردم تنبلی یعنی از زیر کار در رفتن و بی تحرکی و نمی خواستم که به خودم بگم من تنبلم

    با جواب درستی که استاد دادن که خیلی خیلی ارزشمند بود برام و تونستم اینو بپذیرم که اره من فقط برای بعضی از کارها بی انگیزنم و بی نهایت ممنونم ازتون

    ارامش یعنی ذهنت ازاد باشه و چه زیبا تونستید اینو توضیح بدید

    و بحث اخر خیلی ممنونم که راه اینکه توی دوراهی نمونیم رو بهم یاد دادین

    بی نهایت شما استاد توانا‌و مریم جونم که همیشه در کنار شما قدم بر میداره رو دوست دارم و همیشه برای سلامتی و تندرستیتون دعا میکنم

    °یا حق°

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    رضیه واحداصل گفته:
    مدت عضویت: 862 روز

    ب نام خداوند هدایتگر

    سلام ب استادو مریم جان

    سلام ب دوستای عزیزم

    من مثل همیشه لذت میبرم از فایل هاتون

    و مریم جون چقدر با کنجکاوی تمام

    سوالاتی رو میپرسه ک شاید برای کسی هنوز پیش نیومده باشه

    و از توی خود جواب هم سوال در میاره

    خیلی عالیه خیلی

    من برای تردید همیشه مشکل دارم

    و از خداوند میپرسم

    ولی جوابشو متوجه نمیشم

    الان استاد خیلی قشنگ گفت ک من نشونه میزارم

    ک مثلا اب جوجه هارو عوض کنم یا ن

    بعدمریم جون میگه ک ن عوض نکنیم

    من بیشتر وقتا جوابارو متوجه نمیشم

    نمیدونم ایراد کجاس

    ولی میخوام ازاین ب بعد مثل استاد نشونه بزارم

    و امیدوارم جواب هارو بفهمم

    وواقعا تردید سمه

    باعث شده خیلی از کارامو نکنم

    چون نمیدونستم انجام بدم یا ن

    خیلی ممنونم

    بابت این سوالا

    این فایل های بسیار گرانبها

    عاشقتونم

    ب خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    سلام استاد ومریم شایسته

    چه سوالات خوب ودر محتوایی پرسیده شد

    یک لحظه داشتم فایل و گوش میکردم یک سوال مریم شایسته پرسید

    ومن از چشمایه استاد می‌دیدم که جواب تمام سوالات رو خیلی هدایتی از خدا دریافت میکرد و پاسخ میداد اون لحظه وقتی خانوم شایسته پرسید واستاد مکث کرد یعنی خدا میخواست جواب این سوال رو نده به مریم شایسته من احساس کردم که بهش الهام کرد که بگو میتونی دیس میس کنی حذف کنی سوالات رو واین یک آبشن است به یک بار مغزم سوت کشید وپوز کردم وگفتم خدا چقدر استاد و دوست داری چقدر الهاماتت به جا هست ویا از تعریف استاد که از الهام گرفتن خدا در مورد عوض کردن آب مرغ و جوجه ها بود که نشانه را میدهد برام خیلی قانع کننده بود

    یک سری جاها منم همینطوری میشم مثلا

    یک مقصدی دارم که دوتا مسیر داره اونجا الهام میگیرم که از کجا بروم وبعد از بغل دستی اگر داشته باشم میپرسم به نظرت از کجا برم اون اگر با تردید بگه از فلان مسیر اصلا به حرفش گوش نمیکنم برعکس اون عمل میکنم ولی وقتی میبینم هنوز حرف من تموم نشده میگه فلان مسیر برو به خودم میگم این پیام خدا هست هنوز حرف من تو دهنم خشک نشده پاسخ درخواست منو داد همونجا گوش میکنم ومسیری که الهام شده رو میروم یا اگر تنها باشم میگم مثلا من از فلان مسیر می روم ولی بعد به دو راهی که میرسم میبینم تا خودآگاه هواسم پرت شده واز اون مسیر دیگه میرم بعد به خودم میگم ببین نمیتونی اقرار کنی هدایت خواستی خدا بهترین هدایت و کرد همونجا اشک تو چشمام جمع میشه یا دلم به لرزه می افته وخودم را تسلیم خدا میکنم وسپاس گذار هدایتی میشوم

    واین سوالات که پاسخ داده میشد من دقیق تو چشمای استاد می‌دیدم که با چه شور و شوقی داشت پاسخ ها رو از خدا دریافت میکرد

    استاد همیشه برام الگو بوده واین آرامش استاد به من آرامش بیشتر می دهد وله خودم میگم این مرد و خدا داره هدایت میکند واونجا ایمانم به خدا بیشتر میشه ممنونم بابت نشانه امروزم که خدا هدایت کرد اول صبح ساعت 4صبح که این فایل و گذاشتم ووالان که ساعت 4/40دقیقه صبح هست به این آرامش رسیدم که چه شروع خوبی اول صبح خدا بهم داد که کامنت بنویسم وخدا را در کنارم احساس کنم واین احساس خوب را دیشب که تغریبا ساعت 12شب بود داشتم وبه خودم میگفتم من با کلی اتفاقات عالی که امروز افتاد می‌خوابم وصبح با یک درجه بهتر بیدار میشم وکلی ذوق دارم برای فردا که چه اتفاقات خوبتری رو قراره تجربه کنم خداراشکر گذارم بابت این هدایت الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    محمد جواد اسدی گفته:
    مدت عضویت: 861 روز

    به نام الله یکتا

    ترس هست،نگرانی هست اما توش نمون

    جاری باش و ازش رد شو…

    بذار زندگی مسیر خودش رو بره،یه جایی ترسیدیم اما وقتی راهی نداشتم جز مقاومت و رفتن در دل ترس،در همون لحظه ورق برگشته…

    یه جایی نگران بودیم اما به محض توکل،خبرهای مسرت بخش رسیده

    انگار که این ابزار شیطان خوب کار میکنه و روی همه هم کار میکنه مثل یک برنامه نوشته شده در باورهای ما، اما در مورد اولیا خدا،ذره ای کارساز نیست

    به نسبت توحیدی بودنمون اون ذره کم یا زیاد میشه….

    ترسی که از شرک میاد و شجاعتی که از توحید

    نگرانی از شرک میاد و امید از توحید…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: