سریال زندگی در بهشت | قسمت 100 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/11/abasmanesh-22.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2020-11-22 05:46:072020-11-24 05:29:35سریال زندگی در بهشت | قسمت 100شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله که بخشاینده وبا محبت است
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان وممنون از خانم شایسته که این سوالات را طراحی کردند واز استاد پرسیدند تا ما آگاهی بیشتری به دست بیاریم و در مدار خوبی ها قرار بگیریم، من برای سپاسگزاری از شما این فایل رو نت برداری کردم و در قالب کامنت برای شما فرستادم.
تعریف شخصی شما از ارامش چیست؟
آرامش یک امر نسبی است وممکن است برای هر فردی فرق کند،مثلا بعضی ها وقتی که یک فعالیت فیزیکی دارند خیلی احساس آرامش بیشتری می کنند یعنی درشلوغ ترین حالت
بعضی ها هم هستند که وقتی که تنها هستند احساس آرامش بیشتری می کنند
به طور کلی هروقت که ذهن آدم احساس خوبی داشته باشد،یعنی احساس نگرانی ،احساس اظطراب ،احساس ترس نداشته باشد، احساس امید داشته باشد،احساس خوب داشته باشد ،آن موقع آرام است.
مثلا یکی بانقاشی کشیدن آرام میشود ،یایکی بانواختن موسیقی وغیره…..
آرامش یعنی درفضایی باشی که حال روحی ات خوب باشد،فکرت باز باشدومی شود با ایجاد باورهای مناسب این آرامش راایجاد کردوزمان های بیشتری درآرامش باشیم واین فرکانس آرامش ورهایی وفرکانس حال خوب واحساس خوب باعث می شود اتفاقات خوب برای آدم رخ بدهد(قانون)واین باعث میشود که آدم هدایت بشود به مسیر خواسته هایش،هدایت بشود به نعمت وثروت بیشتر
یکی از بهترین باورهایی که میشود برای آرامش ساخت چیست؟
این بستگی دارد که مادرچه چیزهایی پاشنه ی آشیل داشته باشیم،مثلا یکی هست که پاشنه آشیلش کمبود است مثل بحث های مالی ،یکی هست پاشنه آشیلش بچه هایش هستندیعنی همیشه نگران بچه هایش است،یکی هست که پاشنه آشیلش شغلش هست ،بستگی دارد که ما درکجاها پاشنه آشیل داشته باشیم ،به همان نسبت درهمان حوزه اگر باورهای مناسب ایجاد کنیم،باعث می شود که آرامش بیشتری را تجربه کنیم.
درصلح بودن باخودمان یعنی چه؟
درصلح بودن باخودمان یعنی همان رفیق بودن باخودمان،هماهنگ بودن باجریان هستی،هماهنگ بودن بافرکانس خداوند،هماهنگ بودن با آن خدایی که دردرون ما است،که نتیجه درصلح بودن میشود همان آرامش
درصلح بودن با خودمان یعنی رقابت نکردن بادیگران،یعنی نخواهیم خودمان را به دیگران ثابت کنیم،خودمان را دوست داشته باشیم وبا خودمان رفیق باشیم،عاشق خودمان باشیم
هراحساسی که به ما احساس خوبی میدهد به مااحساس آرامش درونی میدهد،احساس آرامش واقعی میدهد همان درصلح بودن با خودمان است .
ولی وقتی که ماخودمان را بادیگران مقایسه میکنیم ،رقابت میکنیم،حال بقیه رامیخواهیم بگیریم،ازخودمان خوشمان نمی آید از قیافه مان خوشمان نمی آید،از ویژگی هایمان خوشمان نمی آید وهمیشه لعنت میفرستیم همیشه لعنت می فرستیم به خاطر بخت و اقبال مان به خاطر زندگی که داریم به خاطر پدر و مادری که داریم به خاطر شرایط مالی که داریم به خاطر شرایط سختی که در آن هستیم و همیشه ناراضی هستیم ناسپاس هستیم،ناسپاس هستیم این جمله بهتری است، یعنی در صلح نیستیم.
وقتی که سپاسگزار هستیم سپاسگزار آنچه که داریم هستیم سپاسگزار آنچه که هستیم، هستیم آن وقت با خودمان در صلح هستیم
چه ترکیبی رامیتوان اسم آن راخوشبختی گذاشت؟
همه اینها فردی هستن یعنی هر فردی می تواند خوشبختی را برای خودش تعریف کند، ممکن است بعضی ها خوشبختی را داشتن پول زیاد بدانند ممکن است بعضی ها خوشبختی را داشتن یک رابطه عاطفی عاشقانه بدانند
ممکن است بعضی ها خوشبختی را زندگی کردن در داخل طبیعت بدانندو… خوشبختی یعنی اینکه راضی باشی به قول قرآن (لعلک ترضی) باشی آرام باشی راضی باشی، سپاسگزار باشی ،حالت خوب باشد ، وقتی که راضی هستی و رضایت داری از مسیری که در آن زندگی می کنی یعنی تو خوشبخت هستی، و این رضایت از زندگی برای هر کسی فرق میکند. خوشبختی فرق می کند ، امروزه شبکه های اجتماعی باعث شده اند که آدمها خوشبختی را از هم دیگر کپی کنند همه خواسته های خود را فراموش کنند، همه بروند دنبال چیزهایی که بقیه می گویندخیلی خوشبختی می آورد، بعد هم به آن نمی رسند و تازه اگر هم برسندویا تجربه اش کنن که در هر صورت به آن نمی رسند، و تازه اگر تجربه اش کنند میفهمند که نه نه این خوشبختی نمی آورد این ساعت لاکچری آن مسافرت به کشور لاکچری و غیره…
خیلی ها خوشبختی را فراموش کردند خوشبختی یک موضوع شخصی است اصلاً یک موضوعی نیست که ما بخواهیم آن را از بقیه کپی کنیم موضوع این نیست که ما بخواهیم با بقیه در مورد آن رقابت کنیم یا بخواهیم آن را به بقیه ثابت کنیم یا آن را نشان بدهیم به خاطر همین خیلی ها احساس خوشبختی نمی کنند چون به دنبال چیزهایی می روند که بقیه با آنها احساس خوشبختی می کنند و چون درونی نیست،و به خاطر چشم و هم چشمی است به خاطر به نمایش گذاشتن کلیپهای اینستاگرامی است به خاطر تعریف دیگران از خوشبختی است به خاطر همین خیلی ها، خوشبختی را احساس نمیکنند.
تنبلی چیست؟
تنبلی یعنی بیانگیزگی، اگر انگیزه کافی برای کاری نداشته باشیم در آن تنبلی می کنیم اگر به تنبل ترین آدمهای دنیا نگاه کنیم می بینیم که در مورد یک سری از چیزها اصلاً تنبل نیستند مثلاً ممکن است در مورد بازی های کامپیوتری اصلا تنبل نباشد، می نشیند تا آخر بازی می کند و هزاران مسئله در آن بازیها را حل میکند شب و روزشان را در آن بازی می گذارندو به خاطر آن بازی زبان انگلیسی یاد میگیردتا آنلاین بازی کنند و تمام تلاش خودش را می کند، ولی این آدم دربین بقیه معروف بوده ، به تنبل بودن ولی دریکسری از چیزها هم میبینیم که تنبل نیست، (پس تنبلی به معنای بیتحرکی فیزیکی نیست)* تنبلی به معنای بیانگیزگی است اگر آدم انگیزه کافی نداشته باشد کاری نمی کند اما اگر انگیزه داشته باشد فعالیت میکند حالا بعضی ها در یک سری از چیزهای فیزیکی انگیزه دارند مثلاً دو میدانی فوتبال، ورزش هایی با تحرک بالا که خیلی تحرک دارند و حرکت می کنند، اما بعضی ها این گونه نیستند، بعضی ها در نویسندگی، بعضی ها در هنر بعضی ها در خوانندگی، بعضی ها به بازیهای کامپیوتری علاقه دارن، بعضی ها به کد نویسی علاقه دارند صبح تا شب پشت کامپیوتر می نشینند و کد می نویسند،و هیچ حرکتی هم نمی کنند ولی دارند علایق شان را انجام می دهندو……
در کل تنبلی به معنای بی تحرکی نیست به معنای بیانگیزگی است که این بستگی به نوع نگاه و باورهایی است که وجود دارد که باعث میشود انگیزه ایجاد نشود و الا اگر انگیزه ایجاد شود آدم کوه ها را هم جابجا میکند.
چطور میشود که در مورد مسائل اساسی اصلاً نگران نمی شوید؟
نگرانی وجود دارد ،اما آن انگیزه ایی که باعث یادگیری وتجربه می شود،
این انگیزه که اگر من این کار را یاد بگیرم مثلا در مورد (رانندگی با rv)چقدر باعث تجربه می شود ،چقدر باعث لذت میشودآن نگرانی را پوشش می دهد
همیشه ترسها هستند ترس هایی که همه داریم همیشه هستند ،اما اگر امید وانگیزه بیشتر باشد باعث می شود که ما آن ترسها را رد کنیم یا بتوانیم در حالی که می ترسیم اقدام کنیم و عمل کنیم
چگونه میشود که شما درهیچ کاری مردد نیستید ؟تصمیمات از پیش تعیین شده یعنی چه؟
یکسری تجربیات هستند که در زندگی آدمها اتفاق میافتد مثلاً در درک قانون تکامل یک آدمی یک جایی قانون تکامل، را رعایت نکرده مثال واضح اینکه بدن آماده نداشته و رفته است ورزش سنگین کردن در باشگاه بدن درد گرفته و یک هفته دست و پاهایش خشک شده عضلاتش سفت شده و نمی تواند خودش را تکان بدهد بعد یک سری تصمیمات از پیش تعیین شده برای خودش می گیرد و می گوید اگر من دوباره در این موقعیت باز قرار گرفتم من خودم رو قبلش گرم می کنم و بعد از کلی گرم کردن باز هم یکدفعه زیر ورزش سنگین نمی روم و آن ورزش سنگین را در مدت دو هفته انجام می دهم یا مثلاً در اعتماد کردن به آدم ها یا در کارهای مالی انجام دادن یا اینکه به کویر رفتن و گول گرمای روز آن را خوردن یعنی به هوای گرمای روزکویردرتجربه اول با خودت لباس گرم نمی بری، ولی شب متوجه میشوی که هوا چقد سرد است، یکسری تصمیمات از پیش افتاده میگیری که من دیگر اعتماد نمیکنم به آن گرمای وسط ظهر و دفعه بعد که بخواهیم به کویر برویم دیگه با خودمان مردد نیستیم که لباس گرم ببریم یا نه، همان موقع لباس گرم را برمیداریی
یا در مورد بحث های توحیدی آنجایی که به غیر از خدا امید بستی و شرک ورزیدی، و بلا به سرت آمده یک سری تصمیمات از پیش تعیین شده میگیری برای آینده و دیگر در موقعیت های مشابه تصمیم ات از پیش تعیین شده است، وازآن جایی که تجربه خیلی زیادی دارم برای تصمیم گیری و نتیجه های زیادی دارم یعنی یک عالمه تصمیم گرفتم حالا درست یا غلط یک عالم نتیجه تصمیم های همراه هم گرفته ام، حالا نتایج مثبت یا منفی و این باعث شده است که، به قول معروف چم و خم روزگار به دستم بیاید و، فولاد آبدیده شده باشم ومانند گرگ باران دیده شده ، تو مو میبینی و من پیچش موباشم ،و دیگر نیاز نیست خیلی فکر کنم تصمیم از قبل مشخص است ،دیگه دراون موقعیتی که می افتم موقعیتی بوده که قبلا مشابه اش را بوده ام ،وباعث شده به سرعت من تصمیم بگیرم، و اصلاً هم نمی توانم تردید داشته باشم و در یک جایی که اگر اتفاقی هم بیفتد که کم هم پیش می آید که من شکل آن اتفاق را قبلا شبیه سازی اش را ندیده باشم و یا تصمیم نگرفته باشم و من ندانم جواب آن چیست آن جا ممکن است مردد باشم، ولی از آنجایی که تردیدبرای من سم است همانجا از خداوند می پرسم و نشانه می گیرم و در تردید نمی مانم و همان لحظه اتفاق می افتد و نشانه می آید مثلاً فرض کن که من در یک مسیری بین یک دوراهی گیر کردم، بعد یکی از آن راههابولدمی شود، مثل یک پرنده در بین یکی از دوراه که شبیه هم هستندیک راه به سمت راست می رود ویک راه به سمت چپ می رود ، مینشیند و میگویی من همین رو میخواستم فهمیدم که باید به چپ بروم و این از همان باوری نشأت می گیرد که خدا می تواند کاری کند که آن پرنده بنشیند در آن جاده راست از آن باوری نشأت می گیرد که وقتی شما از خداوند هدایت میطلبید خداوند از بی نهایت طریق ما را هدایت می کند و این را هم نگوییم که شانسی این پرنده به آن سمت رفت و این شانسی بود و از کجا آمد و پیغام خدا بود یا نه را هم نداشته باشیم *سرسپردگی مطلق داشته باشیم تسلیم مطلق باشیم ، همان جاده چپ را می رویم و هر اتفاقی هم که بیفتد حتی اگر اتفاق به ظاهر بدی هم باشد میگوییم همین اتفاق به ظاهر بعد هم همان چیزی است که من نیاز داشتم برای پیشرفت (الخیر فی ما وقع)چون من از خداوند خواستم که کدام جاده را بروم و یک پرنده را گذاشت برای من در این جاده و این یک نشانه واضح بود برای من تمام شد و رفت.
سلام به شماعزیزان دلم وخانواده الاهیم من خیلی خوشحالم که چهره زیبا وپراز انرژی مریم جان رو دیدم چون یکی از خواسته هام بود .واز شما بینهایت سپاسگزارم که قانون زندگی رو اینقدر خالص وروان در اختیار ما میگذارید خدا رو شکر از وقتی که با سایت شما اشنا شدم فهمیدم من در طول این سالهایی که زندگی کردم دراصل یه مرده ی متحرک بودم والان خدارو شکر بافهمیدن قانون بدون تغییر خداوندسعی میکنم از زندگی وتمام داشته هام لدت ببرم وامیداورم هر روز بهتر از روز قبلم باشم .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
این قسمت و قسمت 101 به طرز عجیبی آگاهی های ناب و خالصی داره.اصلا موضوعات مطرح شده یکطوری خیلی اساسی هستن.
سوالاتی که مریم جان پرسید ها یعنی میزنه تو خال
این صحبت ها حاوی باورهایی است که دل را آرام میکند اطمینان خاطر میدهد و اتمام حجت می کند
همینکه میگه وقتی یه نشونه میاد دیگه نمیگم از کجا معلوم هدایت بود یا نه اصلا این دیگه اب پاکی رو ریخت رو دستم که بهانه ها برای شک نباشه
اینکه ارامش مربوط میشه به باورهای درست ساختن در پاشنه اشیل
خیلی این جواب حرفه ایه .ما هر کدوم یه نگاه به خودمون بندازیم میبینیم وقتی بهم میریزیم که توی پاشنه آشیل و اون موضوع مهم برای خودمون یه چیزی پیش اومده وگرنه تو بقیه موضوعات هر چی هم پیش بیاد انگار نه انگار
واو اینکه نخایم خوشبختی رو کپی کنیم که دیگ کل جهان در ارامش فرو میرفت
واقعا این تقلا برای رسیدن به استانداردهای جامعه در حالی که سنخیتی با وجود خودمون نداره چقدر عذابه
این حرف ها رو دیگه باید با اب طلا نوشت جلو رو اویزون کرد
خدایا کمکم کن این حرفها یادم بمونه که قدرت بگیرم همیشه ازشون
استاد جان هم اینقدر با صلابت گفتن که میره میشینه بردل
استاد جان ممنون سلامت باشی ان شالله
درود بر رب العالمین عزیزم، نور زندگیم
درود بر استاد گرانقدرم و مریم بانوی منورم
و دوستان ارزشمندم در سریال زندگی در بهشت
رفتن به خرید و در بین راه مریم جون سوالاتی رو از استاد میپرسن و جواباشو قراره بما بگن.
تعریف شخصی شما از آرامش چیه؟
آرامش، نسبی هس برای هر فردی ممکنه فرق کنه، بعضیا وقتیکه فعالیت فیزیکی زیادی دارن خیلی احساس آرامش بیشتری دارن یعنی در شلوغ ترین حالت. بعضی ها وقتی تنها هستن آرامش دارن، هر وقت که ذهنِ آدم احساس خوبی داشته باشه، احساس نگرانی نداشته باشه، احساسِ ترس نداشته باشه، احساس امید داشته باشه، احساس خوب داشته باشه، من فک میکنم اون موقع آرومه یا ممکنه زمانی که نقاشی میکنه، آهنگ مینوازه، تحرک زیاد ورزشی داره، من آرامش رو یه همچین حالتی می بینم یه فضایی می بینم که آدم حالش خوبه، فکرش بازه و میشه این آرامش رو ایجاد کرد. با ایجاد باورهای مناسب میشه زمانهای بیشتری در آرامش بود این همون جاییه که فرکانس آرامش، فرکانس رهایی، فرکانس احساس خوب، همین جاییه از لحاظ فرکانسی که باعث میشه اتفاقات خوب برای آدم رخ بده، باعث میشه که آدم هدایت بشه به مسیر خواسته هاش،هدایت بشه به نعمت و ثروت بیشتر.
خدایا شکرت که اینقدر آرامش ذهنی باعث میشه که صدای خداوند رو رساتر بشنویم، در آرامشه که اتفاقات و الهامات خوب براحتی برامون رخ میدن و چقدر حس خوب زیادی داره وقتی به منبع متصلی و احساس قدرتمند بودن بهت دست میده که میتونی از پس هر کاری بر بیای. خدایا شکرت
یکی از بهترین باورایی که میشه برای آرامش ساخت چیه؟
بستگی داره ک توی چی پاشنه آشیل مون باشه به همون نسبت توی همون حوزه اگه باورای مناسبی ایجاد کنیم باعث میشه آرامش بیشتری رو تجربه کنیم.
اگر خلاف پاشنه آشیل مون عمل کنیم و باوراشو ایجاد کنیم قطع به یقین به بهترین مسیرا هدایت میشیم. خدایا شکرت
در کنار آرامش، در صلح بودن با خودمون رو هم بگید؟
رفیق بودن با خودمون، هماهنگ بودن با جریان هستی، هماهنگ بودن با فرکانس خداوند⬅️نتیجه اون در صلح بودن میشه همون آرامش. وقتی سپاسگزار آنچه که داریم هستیم، سپاسگزار آنچه هستیم، اون وقت با خودمون در صلحیم.
چقدر حس خوبی داره وقتی عاشق خودمون هستیم و با وجود خودمون به منبع متصلیم بهش اعتماد داریم و مطمئنیم که خدا جون بهترین راههارو بهمون نشون میده و ما رو به سمت خواسته هامون هدایت میکنه. خدایا شکرت که هستی و افتخار میکنم که خلیفه تو بر روی زمین هستم.
چه ترکیبی رو اسمشو میشه بزاری خوشبختی؟
تعریف هر شخصی از خوشبختی میتونه متفاوت باشه مثل داشتن پول زیاد، یک رابطه عاطفی عاشقانه، زندگی توی طبیعت، راضی بودن و چون بعضیا تعریف خوشبختی رو از نگاه دیگران میدونن با هم فرق میکنه.
خیلی حس خوبی داره بخاطر داشته هامون سپاسگزار خداوند باشیم تا با این عمل بر ما بیفزاید و زمانی که در هر جنبه ای از زندگی مون احساس خوبی داشته باشیم و حال دلمون خوب باشه خوشبختیم
تنبلی یعنی چی؟ آبشخور تنبلی چیه؟
یعنی بی انگیزه گی فقط باعث تنبلی میشه و تنبلی به معنای بی تحرکی نیس. خیلیا کارایی میکنن که برای یکی تنبلیه و انجامش نمیده ولی برای یک نفر دیگه انگیزه س پس میتونه به روشهای مختلفی در جنبه های متفاوتی این تنبلی خودشو نشون بده و خب این تنوع بودن خیلیم عالیه که بتونیم شناخت مون در راجب خودمون شخصا بالا ببریم و برای دستیابی به خواسته هامون همیشه انگیزه مند باشیم چون این انگیزه اتفاقات معجزه واری رو میتونه توی زندگی هامون بوجود بیاره. خدایا شکرت بخاطر این آگاهی
در مورد مسائل اساسی اصلا استاد نگران نمیشن چرا؟
برمیگرده به اهرم رنج و لذت، همیشه ترس هامون هس اما اون امیده اون انگیزهه بیشتره که باعث میشه ما بتونیم اون ترس هارو رَد کنیم یا در حالیکه میترسیم اقدام کنیم تا به یک اتفاق بهتر برسیم.
هر زمان اگر بدونیم با وجود اون ترس مون راجب یک موضوع میتونیم به یک خواسته ی بهتری برسیم واردش میشیم و خداوند قدم به قدم مارو هدایت میکنه و اون حس خوبه بیشتر و بیشتر میشه و خب قاعدتاً اتفاقات خوبمون هم بیشتر و بیشتر میشود. خدایا شکرت
مریم جون (من) ندیدم هیچ وقت در مورد چیزی مردد باشین؟ مثلا بگی این کارو انجام بدم یا ندم شده تو لحظه بپرسی ولی همون لحظه تموم میشه میره هیچی ندیدم مردد باشی چطور؟
یه سری تجربیات آدمبراش اتفاق می افته مثلا توی بحث درک قانون تکامل و یه جاهایی که رعایتش نمیکنیم دفعه ی بعدش یه سری تصمیم از پیش تعیین شده میگیریم که تکرار موقعیت قبلی ما نباشه.
منم این حالت رو تجربه کردم و باهاش برخورد داشتم در مسیرهایی که در کوهنوردی داشتم و برای مسیرها تصمیم های از پیش تعیین شده زیاد گرفتم.
یا مثلا در مورد بحث های توحیدی، اونجاهایی که به غیر از خدا امید بستی یا شرک ورزیدی و بلا سرت اومده، یه سری تصمیمات از پیش تعیین شده میگیری که آقا توی موقعیت های مشابه، مشابه سازی هم میکنم، میگم آقا توی موقعیتهایی که ممکنه در آینده اتفاق بیفته من تصمیمم از الان مشخصه و ازونجایی که تجربه خیلی زیادی دارم برای تصمیم گیری، عملکردم واضحه ولی اونجاهایی اتفاقی پیش بیاد که تجربه ش نکرده باشم مردد میشم، و ازونجایی که تردید برای من (استاد) سَمّه ، همونجا از خدا میپرسم و توی یک مسیری منو هدایت میکنه با نشونه ها و من تصمیم میگیرم که با توجه به اونه نشانه تصمیمم رو جهت عملکردم انجام بدم و دیگه توی اون تردیده نمیمونم؛
یه نشونه ای میزارم میگم خدایا هدایت کن کدوم باشه بعد همون لحظه اتفاق می افته ، نشونه هه میاد، یکی ازون طرفا بولد میشه مثل دوراهی ها ( اینجا یاد حرف استاد افتادم که میگفتن حواستون خیلی به اطرافتون باشه که جوابها در همون جایی که هستیم دوروبرمون بصورت نشانه خودشونو نشون میدن) سرسپردگی مطلق آره تسلیم مطلق و هر چه اتفاق بیفته به نفع منه فقط کافیه من به نشانه اعتماد کنم و ورود کنم. خدایا شکرت بخاطر این آگاهی ها و سوالات خوب مریم جون که از استاد عزیز برامون پرسیدن
واقعا قبول دارم وقتی تسلیم میشیم مسیرها مثل چراغ برام بصورت نشونه ها در میان و منو هدایت میکنن به سمت بهترین تصمیم و خدایا شکرت بخاطر این قدرتی که در وجود ما نهادینه کردی
خدایا شکرت بخاطر زیباییهای بیرون از ماشین که زیاد لذت بردم.
خدایا شکرت بخاطر چهره ی منور استاد عزیز و مریم جون و این آفتاب زیبایی که نورش را بر چهره هایتان تابانده و شکرگزار آن خورشیدی هستم که تلالواَش چنین مطهرانه تقدیمتان کرده.
دوستتون دارم توحیدی وار…
به نام الله یکتا
ترس هست،نگرانی هست اما توش نمون
جاری باش و ازش رد شو…
بذار زندگی مسیر خودش رو بره،یه جایی ترسیدیم اما وقتی راهی نداشتم جز مقاومت و رفتن در دل ترس،در همون لحظه ورق برگشته…
یه جایی نگران بودیم اما به محض توکل،خبرهای مسرت بخش رسیده
انگار که این ابزار شیطان خوب کار میکنه و روی همه هم کار میکنه مثل یک برنامه نوشته شده در باورهای ما، اما در مورد اولیا خدا،ذره ای کارساز نیست
به نسبت توحیدی بودنمون اون ذره کم یا زیاد میشه….
ترسی که از شرک میاد و شجاعتی که از توحید
نگرانی از شرک میاد و امید از توحید…
سلام استاد ومریم شایسته
چه سوالات خوب ودر محتوایی پرسیده شد
یک لحظه داشتم فایل و گوش میکردم یک سوال مریم شایسته پرسید
ومن از چشمایه استاد میدیدم که جواب تمام سوالات رو خیلی هدایتی از خدا دریافت میکرد و پاسخ میداد اون لحظه وقتی خانوم شایسته پرسید واستاد مکث کرد یعنی خدا میخواست جواب این سوال رو نده به مریم شایسته من احساس کردم که بهش الهام کرد که بگو میتونی دیس میس کنی حذف کنی سوالات رو واین یک آبشن است به یک بار مغزم سوت کشید وپوز کردم وگفتم خدا چقدر استاد و دوست داری چقدر الهاماتت به جا هست ویا از تعریف استاد که از الهام گرفتن خدا در مورد عوض کردن آب مرغ و جوجه ها بود که نشانه را میدهد برام خیلی قانع کننده بود
یک سری جاها منم همینطوری میشم مثلا
یک مقصدی دارم که دوتا مسیر داره اونجا الهام میگیرم که از کجا بروم وبعد از بغل دستی اگر داشته باشم میپرسم به نظرت از کجا برم اون اگر با تردید بگه از فلان مسیر اصلا به حرفش گوش نمیکنم برعکس اون عمل میکنم ولی وقتی میبینم هنوز حرف من تموم نشده میگه فلان مسیر برو به خودم میگم این پیام خدا هست هنوز حرف من تو دهنم خشک نشده پاسخ درخواست منو داد همونجا گوش میکنم ومسیری که الهام شده رو میروم یا اگر تنها باشم میگم مثلا من از فلان مسیر می روم ولی بعد به دو راهی که میرسم میبینم تا خودآگاه هواسم پرت شده واز اون مسیر دیگه میرم بعد به خودم میگم ببین نمیتونی اقرار کنی هدایت خواستی خدا بهترین هدایت و کرد همونجا اشک تو چشمام جمع میشه یا دلم به لرزه می افته وخودم را تسلیم خدا میکنم وسپاس گذار هدایتی میشوم
واین سوالات که پاسخ داده میشد من دقیق تو چشمای استاد میدیدم که با چه شور و شوقی داشت پاسخ ها رو از خدا دریافت میکرد
استاد همیشه برام الگو بوده واین آرامش استاد به من آرامش بیشتر می دهد وله خودم میگم این مرد و خدا داره هدایت میکند واونجا ایمانم به خدا بیشتر میشه ممنونم بابت نشانه امروزم که خدا هدایت کرد اول صبح ساعت 4صبح که این فایل و گذاشتم ووالان که ساعت 4/40دقیقه صبح هست به این آرامش رسیدم که چه شروع خوبی اول صبح خدا بهم داد که کامنت بنویسم وخدا را در کنارم احساس کنم واین احساس خوب را دیشب که تغریبا ساعت 12شب بود داشتم وبه خودم میگفتم من با کلی اتفاقات عالی که امروز افتاد میخوابم وصبح با یک درجه بهتر بیدار میشم وکلی ذوق دارم برای فردا که چه اتفاقات خوبتری رو قراره تجربه کنم خداراشکر گذارم بابت این هدایت الهی
بنام خدا، به به، سلاااام استاد عزیز ومریم دوست داشتنی وهمراهان گلم، امروز دعوت شدیم بااین زوج دوست داشتنی کلی اگاهی کسب کنیم همراه میشیم بااین دو بزرگوار، اول اینکه چه سوالات مفهمومی وپرمغزی، یادمه توی یه فایل استاد توی لایو ازبقیه خواست سوالات خوب بپرسند، سوال خوب وجواب عالی، راجب تنبلی که اشاره کردین به انگیزه این فوقالعاده بود چون معمولا بهم میگن چقد تنبلی ومن امروز به خودم رجوع کردم دیدم خیلی جاها که انگیزه ندارم منجر میشه تنبلی، تمام حرفهای استاد دراین فایل خیلی تاثیر گذار بود شاید قبلا من این فایل رو دیدم ولی امروز با کنترل ذهن وتمرکز کافی وبادقت دارم گوش میدم ومیبینم، ازدیروز تصمیم جدی گرفتم برای استارت مجدد وتمرکز شدید روی فایلها وکامنتها، امروز این لحظه احساس ارامش وخوشبختی میکنم چیزی که یه مدته ازش دور بودم همونطور که استاد گفت تعریف هرکس از ارامش یک چیز، من یه مدتیه دور شده بودم از این فضا ونوشتن کامنت گذاشتن، دیروز یک پیام هدایت دریافت کردم اینکه برگرد، نکته مهمی که استاد گفت توهر جایی که پاشنه اشیل داری اونجا ارامش نداری درصلح بودن باخودمونو اینجا درک کردم چون من بدون اینکه بدونم تو جنگ باخودم وجهان بودم،، استاد عاشقتم مریم عزیزم ممنونم از سوالات به جا وعالی
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم سلام مریم جانم
سلام به تک تک دوستانم
نشانه امروزم
استاد عزیزم مریم جانم چقدر رابطه پر از عشق وانرژی مثبت تون قابل تحسینه چقدر لذت میبرم
این حد از ارتباط خالصی که دارین چقدر خنده هاتون رو دوست دارم چقدر آرامش قلبیتون رو دوست دارم شما از هر نظر بی نظیرین
دوست دارم به سوالات مریم جان بعداز پاسخ استاد از نظر دیدگاه خودم پاسخ بدم
سوال اول آرامش:من زمانی آرامش دارم که تما کارها وبرنامه هایی که قراره انجامشون بدم رو در وقت خودش به بهترین شکل ممکن انجامش بدم وتا زمانیکه اون کار انجام نشد یا نیمه تمام باقی مونده آرامش هم ازم گرفته میشه
سوال دوم در صلح بودن با خودمون:من زمانی با خودم در صلح هستم که خودم رو با دیگران مقایسه نکنم.
سوال سوم خوشبختی:خوشبختی از نظر من زمانی خوشبخت هستم که در کنار خانواده ام نهایت شادی ولذت داشته باشیم ودرگیر هیچ موضوع منفی نباشیم واز کوچکترین اتفاق مثبت زندگیم لذت ببرم وسپاسگزار باشم.
سوال چهارم تنبلی:دقیقا با استاد موافقم زمانی که انگیزه برا کاری نداشته باشم تنبل میشم وبرعکس اگه برای انجام کاری انگیزه داشته باشم نهایت خودمو میزارم
سوال پنجم نگرانی:چقدر جواب استاد رو دوست داشتم ترجیح میدم بجای پاسخ،از پاسخ استاد ایده بگیرم ودرس بزرگی داشت برام ویه طقلب بود برام تا زمانی که نگرانی اومد سراغم چطوری از خودم دورش کنم.این حرفهای استاد رو به یاد خودم بیارم و اون نگرانی رو از خودم دورش کنم.
سوال شش مردد نبودن:اینجا هم پاسخ استاد بهترین پاسخ بود وبهترین راهنما وهدایت بود واسم وهمیشه از خداوندم بپرسم وتسلیم مطلق خداوندم باشم.
شاد وسالم وسعادتمند باشید.
بنام خدا
استادعزیزم سپاسگزارم بابت همه فایلهای که روی سایت گذاشته میشه
بابت قسمت۱۰۰ زندگی دربهشت سپاسگزارم چون خیلی کمکم کرد تا بهتر خودم رو بشناسم شما برایم از همه جنبه ها الگو هستید انشالله همیشه سلامت ثروتمند شاد باشی
به نام پاک و سلامتی بخش عالم
سلام به استاد عزیز و مریم جون مهربونم
واقعا خدارو خیلی شکر میکنم بخاطر اینکه شمارو دارم ومن رو به سمت این فایل هدایت کرد
مریم جون عزیزم
مرسی از سوالای زیبا و پر محتوایی که پرسیدین و مرسی از استاد عزیزم
که به زیبایی جواب این سوال های عالی رو دادن
سوال تنبلی یعنی چی
جواب دادن
به این سوال برای من خیلی سخت بود چون همیشه فکر میکردم تنبلی یعنی از زیر کار در رفتن و بی تحرکی و نمی خواستم که به خودم بگم من تنبلم
با جواب درستی که استاد دادن که خیلی خیلی ارزشمند بود برام و تونستم اینو بپذیرم که اره من فقط برای بعضی از کارها بی انگیزنم و بی نهایت ممنونم ازتون
ارامش یعنی ذهنت ازاد باشه و چه زیبا تونستید اینو توضیح بدید
و بحث اخر خیلی ممنونم که راه اینکه توی دوراهی نمونیم رو بهم یاد دادین
بی نهایت شما استاد تواناو مریم جونم که همیشه در کنار شما قدم بر میداره رو دوست دارم و همیشه برای سلامتی و تندرستیتون دعا میکنم
°یا حق°