سریال زندگی در بهشت | قسمت 104 - صفحه 17

دریا زیبایی عجیبی داره ، آدم را محصور خودش می کنه ، مخصوصا” ساحل و غروب که دیوانه کننده است استاد جان واقعا” نمیدونم چه طوری از شما و خانم شایسته سپاسگزاری کنم که دیدن این طبیعت زیبا را برای ما امکان پذیر می کنید و ما را به جاهایی می برید که حتی خود آمریکائیها هم کمتر دیدند .

چه مردم آرامی چه مردم مهربانی چقدر با خودشان و دیگران در صلح اند . استاد من از وقتی که با شما آشنا شدم یاد گرفتم که خودم را دوست بدارم و از با خودم بودن لذت ببرم برای خودم بخونم برای خودم برقصم و شادیم را وابسته به هیچ کسی نکنم از تنهایی هام لذت ببرم و وقتی شما زوم کرده بودید روی آن دختر خانم و داشتید راجع به انرژی مثبتش صحبت می کردید من دیدم واقعا” منم همین طور شده ام دلم می خواهد با خودم تنها باشم بیشتر در درون خودم فرو برم و این باعث شده که در محل کارم هم که قبلا” تنهایی اذیتم می کرد الان راحت تر و با تمرکز بیشتر به کارهام برسم و بیشتر از پیش عاشق کارم باشم و کارم را دوست داشته باشم که مطمئنا” یکی از راه های رسیدن به ثروت این است که کاری را که انجام میدی دوست داشته باشی .

استاد شیفته تون هم که لذت آب تنی را خیلی راحت با خریدن یک شورت برای خودتان فراهم کردید و الکی خودتون را سرزنش نکردید که چرا یادتون رفته شورت بیارید و اینکه مریم جان شانسی گوشی ها را آورده بود مثل اون روزی که مریم جان مایع تمیز کننده می خواست و شما که داشتید میومدید یک مرتبه ظرف آن را نزدیک ماشینتون دیدید و آوردید و بعد مریم جان تماس گرفت که بگه اگه نیومدید مایع را بیارید که اومده بودید و مایع را هم آورده بودید.

نکته خیلی توی این قسمت سریال بود از راحتی مردم با هم و لباس های ساده شون و اینکه خانم ها مثل آقایان می تونستند هر موقع دلشون خواست توی دریا راحت شنا کنند بدون اینکه کسی مانع شون بشه تا اون ساحل تمیزی که نشانه فرهنگ بالای مردمه حتی یک ظرف یک بار مصرف کوچک هم روی زمین نیفتاده بود و صد البته سطل های تمیزی هم در ساحل تعبیه شده بود . محلی که برای کندن کفش ها بود و اطمینانی که کفش هاشون را راحت در میاوردند و می رفتند بدون نگرانی .

و زیباتر از همه اون عروس خانم زیبا بود با لباس و آرایش ساده اش و عکس های قشنگی که می گرفت اینها همه اش درس است برای ما که زندگی مون را پر از تجمل کردیم و این قدر حرف دیگران برامون مهم است ، و بیشتر به فکر مراسم عروسی هستیم و پذیرایی و لباس و آرایشگاه تا این که از روز تکرار نشدنی عروس یا داماد شدنمان لذت ببریم .

حسن ختامش هم که دور همی های دوستانه و گپ زدن و لذت بردشون از غروب کنار دریا که خیلی ساده آتیش روشن کرده بودند و در کنار هم غروب زیبا را تماشا می کردند بدون هیچ تجملی .من مطمئنم که اگه ما هم به این نکات کوچک توجه کنیم ساده زندگی کنیم کاری به کار دیگران نداشته باشیم از شادی ها و داشته هامون لذت ببرید و به دنبال نشان دادن داشته هامون به دیگران و پز دادن نباشیم و سطح فرهنگمون را بالا ببریم همه چیز درست میشه ما باید از خودمان شروع کنیم .