سریال زندگی در بهشت | قسمت 104 - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

به نام تنها منبع زیبایی و آرامش به نام معبودم

سلام بر استادی که منبع خیرو نیکی و آرامشه

سلام بر مریم جانم

سلام بر دوستانم دراین بهشت زیبا

وسلام ودرود برخودم که قدم دراین بهشت گذاشتم و هرروز عاشقانه تر قدم بر میدارم

امروز پراز احساس اشتیاقی هستم برای به جا آوردن صلات ،صلاتی عاشقانه که تو استاد عزیزم به من آموزش دادی امروز وجودم آمادست و دستهایم آماده ی نوشتن و به جا آوردن صلاتی دراین بهشت زیبا

خداوندا در من جاری شو و دستهایم و چشمانم را برای نوشتن آگاهانه ی زیباییها یاری کن .

دریایی که جلوی چشمانم خودنمایی میکند و استادی که حجم اشتیاقش برای پرتاپ خودش توی آب آنقد زیاداست که میره و برای خودش شورت میخره و هیچ بهانه ای رو قبول نمیکنه برای لذت نبردن و دور موندن از پیوستن به آب

این فایل منو برد به سفری که به قشم داشتیم و پیوستن به اقیانوسی بیکران و لذتی که هر زمان یادم میاد قلبم میخواد وایسته و دقیقا تمام صحنه هایی که توی فایل های شما هست رو من اونجا تجربه کردم

گویا زندگی متوقف شده بود و من در یک جهان دیگه یی بودم از بس اشتیاق داشتم که هر لحظه زیبایی ببینم

استاد به نظرم اولین باری اومد که این ساحل رو دیدید ازبس براش ذوق میزدید و طوری نگاهش میکردید که انگار این اولین باریه که اینجا هستید و این اون وجهی از شماست که ازدیگران متمایزتون کرده .

یک آرامش عمیق رو احساس کردم وقتی نگاه زیبای شما که به همه چی منتهی میشه رو دیدم اول به چشمات و بعد به دریا والبته که دریای نگاهت بینهایته استاد

استاد جانم میدونی چیه ؟من تازه یه چیزی فهمیدم با اینکه هزاران بار از زبانت شنیدم لذت بردن از مسیر رسیدن به خواسته ها مهم تره تا اینکه برسی به اون خواسته چون وقتی میرسی اون تموم میشه ومیری دنبال یه خواسته ی دیگه و دیگه لذتی برات نداره

من دقیقا این اتفاق رو لمس کردم قبل از رسیدن به خواسته م همش درحال برنامه ریزی تصویرسازی و شوقی داشتم عجیب و به محض رسیدن و بعداز چند روز عادی شدنش همه چی تموم شد و هیچ

اینا رو به خودم میگم که یادم بمونه عجله نداشته باشم واز همین مسیری که دارم لذت ببرم و عشق کنم و زندگی همینه وبس

استاد جانم با تو دارم بزرگ میشم با تو دارم یک شخصیتی در خودم ایجاد میکنم که هیچ شباهتی با یکسال پیش خودم ندارم .

استاد جانم امروز داشتم فایل قدم چهار قسمت 6 رو گوش میدادم و یک همزمانی شد با دیدن این قسمت

که هردو به صورت عملی و تئوری به من آموزش این رو دادند که احساس لیاقتت رو افزایش بده و اعتماد بنفست و صلح با خودت رو

تواین قسمت دیدم که انسان هایی آرام بینظیر که با خودشون در صلحند بدون اینکه نیاز داشته باشن بودن با کسی که شادشون کنه

چقد لذت بردم از پریدنتون تو آبو ریختن شن های پنبه ای نرم و سفیدو حس کردم اون گرمای بینظیر شن ها رو که شما روی خودت میریختی و من حس میکردمشون واقعا بینظیره

تحسینت میکنم استاد که هیچ لذتی رو ازدست نمیدی

ومن عاشقتممم

استاد جانم وقتی غروب رو نشونمون دادی من به خودم گفتم همین صحنه ی جادوئی هرروز در تمام دنیا درحال رخ دادنه ولی کی بهش توجه میکنه همه سرگرم روزمرگی شدیم و خیلی طبیعی ازکنارش میگذریم من که اینجام توی یه کشور دیگه بازم میتونموغروب رو ببینم ولی خودم که منوط کردم که بیام آمریکا واونجا غروبش قشنگتره و این چه خیال باطلیه آخه همینجا که هستم من با دید خودم میتونم حتی زیباترشم ببینم

وقتی میگم فرق داری با تمام آدما اینجاست که تورو متمایز کرده و این نگاه زیبای توست که تورو میبره به هر جایی که زیباتره

چند روز پیش رفتیم به بوژان نیشابور یه تحربه ی فوق العاده بود ومن که بدنبال زیبایی ها بودم هر لحظه هدایت میشدم به دیدن یک زیبایی ولی همراهانی که با ما بودن این حس رو نداشتن و میگفتن آخه از این جا تا یک کیلومتر اونورتر چه فرقی میکنه همش یکیه دیگه ولی من طوری نگاهش میکردم که انگار یه جای دیگه ست و واقعا هم همینطور بود و منو هی میبرد به یک مسیردیگه که پراز لذت و زیبایی بود

استاد عزیزم امروز از خدا خواستم منو سوپرایز کنه قلبم رو باز کنه و احساسم رو عالی کنه و من اومدم توی پارک نزدیک خونه روی چمنا نشستم و آفتاب گرفتم دستی روی زمین و چمن گذاشتم انگار که یه سیم وصل میکنی به زمین و کلی انرژی منفی ازم جدا شد و همونجا احساس فوق العاده ای رو تجربه کردم حشره ای کوچک که به اندازه ی سرسوزن بود روی دستم راه رفت و من با نگاه متحیری بهش گفتم چقد تو زیبایی چه خالق زیبایی که تونسته همه چی رو توی بدنت جاساز کنه و تو داری حرکت میکنی و من بهت زده بهش خیره شدم

ومن آنچه پیش رویم است با اعجاب مینگرم

استاد نمیدونی چقد حالم خوب شد انگار یه پرده از جلوی چشمام رفت کنار و من احساس کردم قلبم سبک شد .

دیشب در حس وحال بدی بودم و نمیدونید که یه اتفاق بد رو تجربه کردم ولی ختم به خیر شد و من تند تند دست وپامو جم کردم و به خودم گفتم ببین قانونه دیگه پس تواین حس نمون و حالتو خوب کن وگرنه این کوچکترینش بود

خدارو شکر که به خاطر قانون بدون تغییر خداوند

و خدارو شکر که دارم این قانون رو یاد میگیرم

توی قدم چهار قسمت 6 میگید به اندازه ای که قانون رویاد بگیری و جزئی از وجودت بشه به همون اندازه نتیجه میگیری

وقتی میگی برای من مشتری هست همیشه به اندازه ای که باورش کردی و باهاش راحت بودی به همون اندازه مشتری خواهی داشت .

استاد جانم این اقیانوس فوق العادست ولی نگاه آدماست که اون رو فوق العاده ترش میکنه

استاد جانم این نوشته ها مال من نیست فقط من نوشتمشون و نمیدونم که ربطی به موضوع داشت یا نه ولی باید برات مینوشتم

از خدا برای همه این حس فوق العاده رو که الان دارمش آرزو میکنم

درپناه الله یکتا باشید

عاشقتووونم